دانلود پایان نامه:پیش بینی انگیزش تحصیلی دانش آموزان بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر
انگیزش، دانشآموز را آماده برای دریافت محرک یا محرکهای خاص میکند. عوامل متعددی مانند: تغییر، تکرار، شدت و تازگی در جلب دقت تاثیر فراوان دارد. ولی آنچه دقت و توجه دانشآموز را برای مدت معینی روی امر خاص متمرکز میسازد انگیزش و علاقه است. انگیزش و رغبت از لحاظ تربیتی نقطه شروع فعالیتها را تشکیل میدهد. برای اینکه شاگرد موضع خاصی را مورد توجه و دقت قرار دهد باید علاقهمند به آن باشد. ارتباط مطلوب درسی با احتیاجات اساسی دانشآموزان نیز سبب جلب رضایت آنها به مطالب درسی میشود (اسپالدینگ[1]،1384،ص 33).
در عصر حاضر تعلیم و تربیت و به طور کلی تحصیل بخش مهمی از زندگی فرد را تشکیل میدهد، علاوه بر این کیفیت و کمیت این تحصیل نیز نقش مهمی در آینده فرد ایفا میکند. نزدیک به یک قرن است که روانشناسان به صورت گسترده در تلاش برای شناسایی عوامل پیشبینیکننده پیشرفت تحصیل میباشند (نریمانی، سلیمانی، 1392).
انگیزش تحصیلی دانشآموزان متشکل از اعتقادات و باورهای پیچیده و پویایی است که در طول دوره تحصیل به وجود میآید و باعث میشود که دانشآموز به دیدگاهی پایدار و جامع از توانمندیها و شایستگیها در زمینه فراگیری آموزشگاهی نایل شود و خود پنداره خانوادگی قسمتی از خود پنداره تحصیلی است که نشان دهنده کیفیت روابط دانشآموز با والدین است و مشخص میکند که تا چه میزان فرزندان از زندگی در کنار والدین رضایت داشته و از آن لذت میبرند. به بیانی دیگر خانواده به عنوان واحدی اجتماعی دارای بیشترین و عمیقترین مناسبات انسانی است. علاوه براینکه، منبع اولیه نیازهای اساسی فرد محسوب میشود، موقعیتهای متعددی برای یادگیری وشکلگیری نگرشها و تشکیل باورهای فرد را فراهم میآورد. خانواده در کنار مسئولیت آموزشی و تربیتی فرزندان، در رفع نیازهای جسمانی، روانی و انتقال ارزشهای اجتماعی نقش بسیار مؤثری دارد. فرد در بستر خانواده خواستههای جامعه را میآموزد و این شناخت او را به گزینش رفتارهای معین رهنمون میسازد (مصلحی، 1392).
متاسفانه باید اقرار کرد که ریشه و اساس بسیاری ازمشکلات فرزندان، از جمله: افت تحصیلی و بیانگیزگی دانشآموزان به تحصیل، از درون خانوادهها نشات میگیرد. چه بسیارند دانشآموزانی که از انگیزههای لازم و کافی برای درس خواندن و یادگیری برخوردار نیستند و در راس همه دلایلی که آنان را نسبت به تحصیل، درس و کتاب بیانگیزه کرده است، نگرشها و باورهای غلطی است که بعضا در محیط خانواده فراگرفتهاند. برخی رفتارهای غلط و ناآگاهیهای والدین، انگیزه، این مهمترین و اصلیترین عامل در پیشرفت تحصیلی را در درون فرزندان از میان برده است. هنگامی که خانوادهها از نقش نظارتی خود در فعالیت های آموزشی و تربیتی فرزندان غافل میشوند. وقتی در درون خانه نگرشها و باورهای غلطی درباره تحصیل و علمآموزی در ذهن فرزندان شکل میگیرد؛ وقتی حمایت خانوادهها از فرزندان
در دورههای مختلف تحصیل کمرنگ و یا از بین رفته است ؛ وقتی محیطهای خانوادگی بعضا به محیطهای سرد و بیروح مبدل گشتهاند و گاها والدین از وضعیت تحصیلی فرزندان خود بیخبرند و ارتباط والدین و فرزندان به دلایل متعددی همچون اشتغال تمام وقت والدین در بیرون از خانه به حداقل ممکن رسیده است دیگر چه انتظاری میتوان داشت که چرخ موفقیت تحصیلی فرزندان به درستی و در جهت مثبت پیش رود. بدیهی است که در این میان ویژگیهای شخصیتی مادر از جمله داشتن هوش معنوی وی و نیز رضایت او از زندگی زناشویی با همسرخویش میتواند در جهت تحکیم سلامت نظام خانواده سهم به سزایی داشته باشد و نوید این را بدهد که در چنین خانوادهای فرزندان با داشتن امید و آرامش خاطر به سوی درس و پیشرفت تحصیلی روی آورند. با توجه به آنکه خانواده و ساختار حاکم بر آن از آغاز زندگی نقش به سزایی در شکلگیری انگیزه ایفا میکند؛ این پژوهش در نظر دارد انگیزش تحصیلی دانش آموزان را بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر پیش بینی نماید.
1-2- بیان مساله
بیانگیزه بودن نسبت به تحصیل، گذشته از افت تحصیلی و اتلاف منابع مادی منجر به ناامیدی و دلسردی دانشآموزان شده و زمینه را برای ایجاد مشکلات روحی و انحرافات اجتماعی فراهم میکند(امیری راد،1378). پرسش اساسی که معلمان و والدین خواستار پاسخگویی به آن از جانب پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت میباشند این است که چگونه میتوان انگیزش تحصیلی دانشآموزان را برانگیخت؟ انگیزش[2] یکی از مهمترین عوامل موثر بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی است (کاوسیان و همکاران،1384 ،ص85).
انگیزه اصطلاحی است که غالبا با انگیزش مترادف به کار میرود. با این حال میتوان انگیزه را دقیقتر از انگیزش به عنوان حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتار معینی میشود تعریف کرد. به عبارت دیگر، انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب میآید در حالی که انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار مشخص میدانند(سیف،1387). انگیزه و علاقه نقش عمدهای در جریان یادگیری دانشآموزان ایفا میکند. انگیزش تمایل و علاقه به انجام چیزی است؛ حالتی است که تمایل به انجام عملی خاص را در فرد به وجود میآورد(هاشمی و همکاران،1389).
راش[3](1994)، انگیزه را عالیترین شاهراه یادگیری دانسته، بدین معنی که هر چه انگیزه دانشآموز برای آموختن و تحصیل بیشتر باشد فعالیت و رنج و زحمت بیشتری را برای رسیدن به هدف نهایی متحمل خواهد شد(دایریپور، 1391).
پیام دیگری که بر آن تاکید شده این است که انگیزش در هر نظریه تربیتی مفهومی ریشهای دارد. هنگامی که در نظام تربیتی شکستی رخ میدهد غالبا انگیزش نکوهیده میشود؛ چنانچه کودکان بومی استرالیا مرکزی یا کودکان سیاه پوست محروم آمریکایی نتوانند در مدرسه به خوبی از عهده برآیند، بسیاری از معلمانشان انگشت روی انگیزه آنان میگذارند و زمینه خانوادگی آنان را مسئول آن میدانند. خانوده كوچكترین واحد اجتماعی است كه بوسیله ازدواج زن و مرد تشكیل میشود و با تولد فرزندان تكامل مییابد. اهمیت زندگی خانوادگی برای كودكان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراكه در اینجا است كه كودك اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران میآموزد. در محیط خانواده است كه پایه رشد و فعالیتهای آینده كودك گذاشته میشود. اینكه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حكمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد. اصولا كلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد و یا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود میآید و با توجه به این تجربیات است كه میتوان این حالات و رفتارها را توجیه كرد. بزهكاری در كودكان و نوجوانان هرچند میتواند به عوامل بسیار، ازجمله مشكلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… وابسته باشد؛ امّا در گام نخست این خانواده است كه كودك را به مسیر صحیح هدایت میكند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا میسازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افكار، عقائد و رفتار اطرافیان قرار میگیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها، الگوهایی را كه به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد .خمیرمایه مولفههای اصلی شخصیت متعادل و پویا یا متزلزل و آسیبپذیر كودكان و نوجوانان در كانون خانواده و در سایه تعامل مطلوب با والدین، به ویژه مادر، شكل میگیرد. متغیرهای بسیاری بر انگیزش تحصیلی دانشآموزان اثر گذارند؛ از جمله میتوان به هوش معنوی مادر اشاره نمود. هوش معنوی قادر است که هوشیاری یا احساس پیوند با یک قدرت برتر یا یک وجود مقدس را تسهیل کند یا افزایش دهد(سیسک و تورنس[4]،2001).
مزلو[5](1970) نیز با تاکید بر اهمیت و اعتبار تجربههای معنوی، آن را موضوعی موجه برای بررسی علمی دانسته و اصطلاح “تجربه اوج[6]” را برای توصیف شهود، عرفان و روشنگری درونی به کار برده است. او بر آن است که در حالی که همه یا بیشتر افراد چنین تجربههایی دارند بسیاری از آنان آن را سرکوب میکنند یا فرو مینشانند و آن را همچون منبعی برای درمان شخصیت، بالندگی شخصیت یا رضایت شخصی به کار نمیگیرند. زوهار و مارشال[7](2000) نیز بر آنند که تجربههای معنوی، بینشی ژرف پدید میآورند که چشماندازهایی نو و تازه به زندگی باز میکند. این بینش و چشمانداز نو شخص را قادر میسازد که از عهده کارها به خوبی برآید و به گونهای خلاق راه حلهایی تازه برای مسائل زندگی خود برگزیند. بنا براین یک مادر با هوش معنوی ، تجربه اوج و بینشی ژرف میتواند در تولید انگیزه تحصیلی فرزند خود نقش به سزایی داشته باشد. تالکوت پارسونز ، جامعهشناس معروف، بر اهمیت همانند سازی یا تطابق در یادگیری و اجتماعی شدن تأکید دارد. در فریضه او که بر اساس نظریه ی یادگیری اجتماعی استوار است، گفته شده که کودک با پدر و مادری که پر قدرت تر باشد، همانند سازی میکند. رضایت زناشویی مادر از جمله متغیرهای دیگری است که میتواند بر انگیزش تحصیلی فرزندان اثرگذار باشد. برخی والدین برای رشد شناختی فرزندشان سرمایهگذاری و برای یادگیری آنها وقت صرف میکنند در حالی که برخی دیگر چنین نمیکنند. خانواده با پیوند زناشویی شکل میگیرد و تداوم و بقای آن نیز به تداوم و بقای پیوند زناشویی وابسته است. علیرغم اینکه ازدواج رضایتبخش یکی از عوامل مهم بهداشت روانی جامعه محسوب میشود، ولی چنانچه ازدواج و زندگی خانوادگی شرایط نامساعدی برای ارضای نیازهای روانی زوجین ایجاد کند، نه تنها بهداشت روانی تحقق نمییابد، بلکه آثار منفی و گاهی جبران ناپذیری را به جای می گذارد، به طوری که اختلالات عصبی، افسردگی و خودکشی از پیامدهای اختلافات خانوادگی میباشند. به اعتقاد ویزمن ، شلدون و گورینک بسیاری از اختلالات روانپزشکی از جمله اختلالات جسمانی، شناختی، رفتاری و استرس تحت تأثیر آشفتگی زناشویی به وجود میآیند(سلیمانیان و همکاران، 1384 ).
گاتفرید[8] و همکارانش(1998، به نقل از پیتنریچ و شانک[9]،2002) برای بررسی نقش محرک شناختی در خانه بر روی انگیزش تحصیلی درونی کودکان تحقیقاتی انجام دادند، متغیرهای محیط خانه در این تحقیقات عبارت بودند از: مباحث خانوادگی، شرکت در رخدادهای فرهنگی، بازدید از کتابخانه، سفر، اهمیت دادن به خواندن، امکان تدریس خصوصی، دسترسی به آلات موسیقی ، علاقه خانواده به موسیقی، هنر وادبیات. این محققان محیط خانوادگی را وقتی که کودکان 8 ساله بودند و نیز انگیزش تحصیلی آنان را وقتی که 9، 10 و 13 ساله بودند ارزیابی کردند. نتایج نشان داد کودکانی که خانه آنها تحریک شناختی بیشتری را فراهم میکرد از 9 تا 13سالگی انگیزش تحصیلی بیشتری را نشان دادند و بنابراین میتوان گفت که موارد فوق در صورت وجود رضایت زناشویی بین والدین افزایش یافته و تاثیرات مطلوبی بر انگیزش تحصیلی فرزندان آنان بر جای خواهد گذاشت. با توجه به پژوهشهای ساپینگتو ن که نارضامندی زناشویی و طلاق موجب بروز اختلال های جسمانی و روانی زوجین میشود. همچنین پژوهش کریگهد و نمروف که این نارضامندی زناشویی میتواند موجبات بزهکاری فرزندان و به تبع آن عدم انگیزه تحصیلی و افت تحصیلی را فراهم آورد و در نهایت، از جانب خانوادههای ناسالم، جامعه نیز آسیب خواهد دید(حیدری،1382).
با توجه به موارد ذکر شده پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به این سوال است که: آیا بین انگیزش تحصیلی دانشآموزان با هوش معنوی مادر و رضایت زناشویی مادر رابطهای وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه آمار و ارقام حاکی از مشکلات آموزش و پرورش در وصول به اهدافی است که رسالت آموزش و پرورش را در جامعه توصیف میکند. نگاهی به گزارشهای مربوط به هزینههای افت تحصیلی در برنامه پنج سال اول نشان میدهد که هزینههای سرسامآوری را خرج عدم وجود انگیزه دانشآموزان به تحصیل کردهایم(امیری ،1371؛ نقل از عطاریپور، 1385). به نظر میرسد شناسایی عوامل موثر در انگیزش و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به خصوص در زمان رشد و بلوغ که زمان انتخابها در پاسخهای اساسی دانش به کیستی خود است، اهمیت به سزایی داشته باشد. بیانگیزه بودن نسبت به تحصیل، گذشته از افت تحصیلی و اتلاف منابع مادی منجر به ناامیدی و دلسردی دانشآموزان شده و زمینه را برای ایجاد مشکلات روحی و انحرافات اجتماعی فراهم میکند(امیریراد، 1378). امروزه عدم وجود علاقه و انگیزش دانشآموزان و دانشجویان یکی از معضلاتی است که دستاندرکاران مسائل آموزشی در تعلیم و تربیت با آن مواجههاند. شاید بتوان گفت افت سطح علمی یا تحصیلی موجود در مدارس، رخوت و سستی که در حال حاضر کیفیت تعلیم و تربیت جامعه را تهدید میکند از پیامدهای این مسئله است(امیر افشاری، 1380). توسعه آموزش عالی میتواند در توسعه منابع انسانی جامعه نقش موثری داشته باشد و با تربیت متخصصان کارآمد زمینه را برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی مهیا سازد. در عین حال پیشرفت نظام آموزشی، وابسته به کارآمدی فعالیتهای آن است. از نظام آموزشی بدون کارآیی نمیتوان انتظار عملکردی موثرداشت. همه ساله آموزش و پرورش و خانوادهها سرمایه و هزینههای عظیمی را در جهت موفقیت تحصیلی دانشآموزان صرف میکنند(زندی نیا،1389؛ نقل از دایری پور، 1391).
یافتهها و نتایج این پژوهش میتواند راهبردهای علمی و عملی را برای افزایش میزان انگیزش تحصیلی در اختیار مسئولان، کارگزاران و برنامهریزان نظام آموزشی قرار دهد و به تبع آن میزان خسارتهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را کاهش دهد.
[1] .Aspaldyng
[2] .Motivation
[3] .Rush
[4]. Ceske&Torrance
[5] .Maslow
[6] .pick expereance
[7]. Zohar & Marshall
[8] .Gottfried
[9] .Pytnrych & shank
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 05:54:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |