دانلود پایان نامه ارشد:رابطه خود کنترلی و عملکرد خانواده با سازگاری اجتماعی بین دانش‌آموزان دبیرستانی شهرستان آباده

سالهای نوجوانی مرحله مهم و برجسته رشد و تکامل اجتماعی و روانی فرد به شمار می رود. دراین دوره نیاز به تعادل هیجانی و عاطفی بخصوص تعادل بین عواطف و عقل، درک ارزش وجودی خویشتن، خودآگاهی با انتخاب هدفهای واقعی در زندگی، استقلال عاطفی ازخانواده، حفظ تعادل روانی و عاطفی خویشتن در مقابل عوامل فشارزای زندگی و محیطی و برقراری روابط سالم با دیگران، کسب مهارتهای اجتماعی لازم دردوست یابی، کنترل اضطراب، شناخت زندگی سالم و موثر و چگونگی برخورداری از آن مهمترین نیازهای نوجوان می باشد (شعاری نژاد،1386). بنابراین کمک به نوجوان در رشد و گسترش مهارتهای اجتماعی مورد نیاز برای زندگی موثر، ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس و ماهیت خودکنترلی در برخورد با مشکلات و حل آن و همچنین کمک به آنها در رشد و تکامل عواطف و مهارتهای اجتماعی لازم جهت سازگاری موفق با محیط اجتماعی و زندگی موثر و سازنده در جامعه ضروری به نظر می رسد(شعاری نژاد،1386).

سازگاری از رفتار مفید و موثر آدمی در تطبیق با محیط فیزیكی و روانی، به گونه ای است كه تنها با تغییرات محیطی همرنگی نكرده و به پیروی ناهشیار از آن كفایت نكند و خود نیز بتواند بر محیط تاثیر گذاشته و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد(بارلو،1992 ؛ به نقل از زارع مقدم،1385). عملکرد والدین بر شکل گیری افکار، رفتار و هیجانات کودکان تأثیر معناداری دارد. بر اساس مدل آسیب پذیری- استرس در آسیب شناسی روانی پژوهش های زیادی نقش عوامل مربوط به خانواده را به عنوان عامل زمینه ساز در آسیب پذیری و بهزیستی روانی فرد مورد بررسی قرارمی دهد.(هریس و کرتن،2002 ؛ پیاژه،1954 ؛ بالبی،1969 ؛ به نقل از گانتی و بوری،2008).

عوامل سه گانه فردی , جمعیتی، و عوامل محیطی- موقعیتی موجب افزایش سازگاری با موقعیت جدید می شوند از جمله عوامل فردی می توان به خودکنترلی اشاره کردوازعوامل مهم محیطی-موقعیتی می توان خانواده را نام برد.

از آنجا که سازگاری در سطوح متعدد زندگی اجتماعی تاثیر خود را نشان میدهد، رویکردهای نظری سعی در تبیین ابعاد سازگاری بر حسب عوامل مداخله کننده دارند. بنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه خودکنترلی و عملکرد خانواده با سازگاری اجتماعی دانش آموزان انجام گرفته تاگوشه ای از نقاط مبهم این سازه مهم روانشناختی رانشان دهد.

 

بیان مسئله

افراد در دوران نوجوانی و جوانی   با شرایط جدیدی به طور همزمان و یا با فاصله زمانی مواجه می شوند که تعدد این مراحل ضرورت تحلیل نظری سازگاری نوجوانان و جوانان را دو چندان می سازد. مراحل مذکور شامل ورود به دبیرستان، انتخاب رشته تحصیلی، تحصیل در دانشگاه، اشتغال، محیط کاری، انتخاب همسر و تشکیل خانواده است.

شرایط دوره نوجوانی و جوانی و تعدد مراحل مذکور حساسیت بررسی موضوع سازگاری را افزایش می دهد. سازگاری به لحاظ نظری سازه متنوع و پیچیده ای تلقی میشود و بر این اساس اندیشمندان سعی در بررسی ابعاد گوناگون آن داشته اند. از لحاظ نظری، سازگاری محصولی

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 اجتماعی است و شرایط و عوامل متعدد در شکل گیری آن نقش دارند(دام و همکاران). بخشی از تلاش دانشمندان بررسی و تحلیل تاثیر عوامل متعدد در شکل گیری سازگاری بوده است. سازگاری فرآیندی اجتماعی است که برآیند تاثیر عوامل متعدد فردی، خانوادگی و محیطی می باشدو بنابراین پدیده ای تک علتی محسوب نمی شود. البته باید توجه داشت که تاثیر عوامل متعدد بر سازگاری نیز یکسان نیست و عوامل فردی، خانوادگی و محیطی تاثیرات متفاوتی بر شکل گیری سازگاری نوجوانان و جوانان دارد. رویکردهای نظری سعی در تبیین تاثیر هرکدام از این عوامل در سازگاری داشته است. مسئله مهم دیگر آن است که سازگاری موجب شکل گیری پدیده های دیگر فردی و اجتماعی می گردد و بر سایر فرایند ها و موضوعات اجتماعی تاثیر می گذارد. بررسی این نکته در کنار مطالب پیشین، گویای پیچیدگی تبیین نظری این موضوع است. درصورتی که سازگاری جوانان به درستی صورت گیرد، آنان در ادامه مسیر زندگی با سهولت بیشتری قادر به انجام وظایف و کارکردهای اجتماعی خواهند بود(فولادی 1383).

سازگاری توانایی آمیزش، انطباق، مصالحه، همكاری و كنار آمدن با خود، محیط و دیگران نیز تعریف شده است(فولادی، 1383). انسان سازگار كسی است كه از سلامت روانی برخوردار باشد اما تغییرات فشرده و سریع، معمولا قابلیت سازگاری فرد را به طور جدی زیر سوال می برد و در نتیجه احتمال تضاد، تعارض، استرس و سردرگمی پدید می آید (بذل،1383).

یکی از مهمترین عوامل رشد انسان محیط خانوادگی است. کودکان در محیط خانواده، حس محبت و امنیت و توانایی های یادگیری اجتماعی را کسب می کنند و از طریق کیفیت روابط بین والدین خود و همچنین بازی کردن با برادران و خواهران و سایر کودکان مهارت های اجتماعی لازم را برای سازگاری بهتر می آموزند(کالات، 1996). آنچه این شرایط را تحت تاثیر قرار می دهد فرایند ادراك فرد از عملكرد خانواده است. دراین فرآیند، فرد با دریافت و تعبیر محرك ها، پنداشت ها و برداشت هایش از محیط رفتار خود راتنظیم و شکل می بخشد. هرگونه نارسایی در عملكرد خانواده تاثیرات نامطلوبی در بهنجار نمودن فرزندان ایجاد می کند(ساروخانی، 1370). این ادراك ها می توانند به صورت طرحواره های ناسازگار اولیه بازنمایی هایی از محیط پیرامون پدید آورند كه در صورت ناخوشایندی آنها، فرد را در معرض انواع آسیب ها قرار می دهد(استین برگ ، 2000 ؛ مارشانت ، 2001).بیشترین افراد ناسازگار و مسئله دار، وابسته به خانواده های آسیب دیده هستند و فرزندانی كه مربوط به خانواده های پر كشمكش می باشند به سبب عدم برخورداری از آرامش روانی و عدم تمركز و آشفتگی بیشتر در معرض رفتارهای ناسازگارانه قرار دارند(بارلو، 1992 ؛ به نقل از زارع مقدم، 1385). به عبارت دیگر,عامل تامین نیازهای اساسی انسانی و تعادل روانی و عاطفی در افرادخانواده است.موقعیت كودك در خانواده، نحوه ی ارتباط والدین و یا سایر وابستگان بااودر شكل گیری شخصیت وی نقش دارند(جهانگیری،1383).

از سوی دیگر یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه بهنجاری و سازگازی فرد است، برخورداری از صفت خودكنترلی (خودنظارتی) است. خودکنترلی یعنی فرد کنترل رفتارها، احساسات و غرایز خود را با وجود برانگیختن برای عمل داشته باشد. یک نوجوان با خودکنترلی زمانی را صرف فکر کردن به انتخاب ها و نتایج احتمالی می کند و سپس بهترین انتخاب را می کند(فرایرز و هوفمن، 2009). مایر و سالووی(2003) خودکنترلی را تحت عنوان کاربرد صحیح هیجان ها معرفی می نمایند و اعتقاد دارند قدرت تنظیم احساسات موجب افزایش ظرفیت شخصی برای تسکین دادن خود، درک کردن اضطراب ها افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول می شود. افرادی که به لحاظ خودکنترلی ضعیف اند، دائماً با احساس ناامیدی، افسردگی، بی علاقگی به فعالیت دست به گریبان اند، درحالی که افراد با مهارت زیاد در این زمینه با سرعت بیشتر می توانند نا ملایمات را پشت سرگذاشته و میزان مشخصی از احساسات را با تفکر همراه نموده و مسیر درست اندیشه را بپیمایند(صفری،1387). خودکنترلی به معنی سرکوب کردن هیجانات و احساسات نیست. برعکس خودکنترلی یعنی اینکه ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تاکید است، روش ابراز احساسات است به طوریکه جریان تفکر را تسهیل کند( گلمن ،1995 ،پارسا، 1380).

خودکنترلی از طریق فرایند روش های مقابله ای در سازگاری تاثیر خود را نشان می دهد. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند(آقایار وشریفی درآمدی، 1385). خودكنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است(كریتنر و کینیکی، 2007). چندین مطالعه اثر خودكنترلی را در محل كار بررسی كرده و به این نتیجه رسیده اند كه افراد با خودكنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند(دای و کلیدوف، 2003).

باتوجه به مطالب ذکرشده,پزوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سوالاست .

سوال پژوهش :آیا بین خودکنترلی وعملکردخانواده باسازگاری دانش آموزان رابطه دارد؟

 

اهمیت و ضرورت موضوع مورد پژوهش

تبیین نظری یافته های پژوهش های انجام شده مبین آن خواهد بود که اثربخشی حمایت اجتماعی (حمایت اجتماعی می تواند در قالب عملکرد خانواده و گروه دوستان وهمتایان سنی نمود یابد) موجب افزایش سازگاری نوجوانان و جوانان با موقعیت های فشارزای جدید می گردد. هرچه نوجوانان و جوانان احساس حمایت اجتماعی بیشتری کنند، به همان نسبت بهتر می توانند خود را با موقعیت جدید سازگار نمایند. عملکردخانواده تسهیل کننده مرحله گذار و انتقال نوجوانان و جوانان به محیط جدید است و به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم موجب افزایش سازگاری آنان  می گردد.

همچنین مبانی نظری مبین آن است که عملکرد خانواده همچون سازگاری دارای ابعاد و مؤلفه های مختلفی است و جنبه های گوناگون آن موجب ارتقاء سازگاری با موقعیت جدید می گردد. بنابراین مطالعات درباره ابعاد و سازوکار سازگاری و عوامل فردی و اجتماعی موثر بر آن در این زمینه بسیار یاری رسان است. نگرانی های موجود در مورد نوجوانان و جوانان باعث شده که رفتار ناسازگار اجتماعی مورد بحث قرار گیرد و گروه کثیری از مشکلات زمینه ای در پیدایش این رفتارها مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر آن، ضرورت پژوهش حاضر آن است که بدون داشتن اطلاعات لازم در مورد سازوکار عملکرد رفتار ناسازگارانه و عوامل زمینه ای در شکل گیری این رفتارها  نمی توان برنامه آموزشی و درمانی درستی برای آنان تدوین نمود.  بنابراین این مطالعه در راستای تبیین رابطه خودکنترلی و عملکرد خانواده با سازگاری اجتماعی دانش آموزان انجام می گیرد و با استفاده از نتایج به دست آمده می توان برنامه های آموزشی مناسبی را تدارک دید، به علاوه می توان با اعلام نظر و گزارش نتایج نهایی طرح به متخصصین و مسئولین، جهت مطالعه موثر پیرامون ناسازگاری های دانش آموزان و عوامل محیطی موثر بر ناسازگاری، جهت ارتقاء سلامت روانشناختی دانش آموزان اشاره نمود. همچنین دست آورد های این طرح می تواند برای فعالیت های فرهنگی، آموزشی و روانشناختی مورد استفاده کسانی قرار گیرد که با دانش آموزان سروکار دارند. بنابراین وزارت آموزش و پروش، مدارس، کلینیک ها ی مشاوره و روانشناسی و مراکز مشاوره خانواده می توانند از نتایج این پژوهش استفاده نمایند.

[1] – Barllow

[2] – Diathesis- stress model

[3] – Harris and Curtin

[4] – Piage

[5] – Bowlby

[6] – Gunty and Buri

[7]. Dum

[8] – Fraierz and Hofman

[9] – Mayer and Solovie

[10] – Golman

[11] – Krietner and Kinicki

[12] – Day and Kilduff

پایان نامه ارشد:رابطه خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی در بین دانش­ آموزان دبیرستانی شهرستان آباده

در سالهای اخیر، رویکرد روانشناسی مثبت، با شعار توجه به استعدادها و توانمندی های انسان، مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد، هدف غایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را فراهم می کند. از اینرو عواملی که موجبات تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی را سبب گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند. در این میان، بهزیستی روانشناختی  جایگاه ویژه ای، مخصوصاً در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی، به خود اختصاص داده است (کمپل، سیلس، کوهان و استین1، 2006).

بهزیستی روانشناختی حق و نیاز اساسی  تمام انسانها است. در حال حاضر نیز توسعه یافتگی هر اجتماعی را از روی کیفیت سلامت و بهزیستی مردم آن اجتماع، میزان توزیع عادلانه سلامت در میان طیف های مختلف طبقات اجتماعی و نیز میزان محافظت از افراد محروم در مقابل عوامل آسیب رسان به سلامت آن اجتماع قضاوت می نمایند (لنکرانی، 1387). افزایش ثروت ملی به خودی خود سبب توسعه یافتگی نمی گردد، بلکه در این مسیر نیاز شدیدی به سلامت و بهزیستی نیز وجود دارد هر چند که در کل دنیا وضعیت سلامت بهبود یافته است اما هنوز بی عدالتی در بین و داخل کشورها وجود دارد (لنکرانی، 1387).

یکی از مهم ترین مدل هایی كه بهزیستی روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی كرده، مدل چند بعدی ریف و همكاران(ریف، سینگر، لو و اسیکس[1]2، 1998) است. ریف و همكارانش الگویی از بهزیستی روانشناختی یا بهداشت روانی مثبت را ارائه كرده اند که براساس این الگوی بهزیستی روانشناختی از 6 عامل: پذیرش خود(داشتن نگرش مثبت نسبت به خود)، رابطه مثبت با دیگران(برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی)، خودمختاری (احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی)، زندگی هدفمند (داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن)، رشد شخصی(احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط (توانایی فرد در مدیریت محیط) تشكیل شده است (ریف، 1989 ؛ ریف و كیز،1995).

گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی با الهام از روانشناسی مثبت نگر، رویكرد نظری و پژوهشی متفاوتی برای تبیین و مطالعه این مفهوم برگزیده اند. آنان سلامت روانی را معادل كاركرد مثبت روان شناختی، تلقی و آن را در قالب اصطلاح بهزیستی روان شناختی مفهوم سازی كرده اند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت كافی نمی دانند، بلكه معتقدند كه داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل كارآمد و موثر با جهان، انرژی و خلق مثبت پیوند، رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت از مشخصه های فرد سالم و بهزیستی روانی است(رایان و دکی، 2001 ). این امرمطالعه همه جانبه پیرامون عوامل تعیین کننده فردی و اجتماعی موثر بر سلامت جسمی و بهزیستی روانی را به یک ضرورت برای نظام مراقبتهای بهداشتی جوامع تبدیل کرده است. رویكرد روانشناسی مثبت گرا، با توجه به استعدادها و توانمندی های انسان(به جای پرداختن به نابهنجاری ها و اختلال ها) هدف نهایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند كه بهزیستی و شادكامی انسان را به دنبال دارند. از این رو عواملی كه سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدید های زندگی گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویكرد می باشند. در این میان، متغیرهای خودکنترلی و سبکهای فرزندپروری جایگاه ویژه ای در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی مثبت نگر، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است، به طوری كه هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی می­باشد.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

1-2- بیان مساله

یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف بهداشت روان آن جامعه است. بی شک بهزیستی روانشناختی، نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند. بهزیستی روان، از جمله اموری است که انسانها در زندگی به دنبال آن هستند. از آنجا که سلامت روان نیازی حیاتی برای بهبود کیفیت زندگی انسانها تلقی شده است، در این خصوص سازمان بهداشت جهانی سلامتی را به عنوان حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانمندی های خود را شناخته از آنها به نحو موثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف میکند (سازمان جهانی بهداشت WHO، 2004). بهزیستی روانشناختی، نیازی اساسی برای بهبود كیفیت زندگی انسان و امری حیاتی است(سازمان جهانی بهداشت WHO، 2004). بهزیستی روانی با ویژگی های توانمندساز درونی یا منابع درونی قدرت ارتباط دارد. برخورداری از این منابع درونی توانایی فرد را، با وجود شرایط ناگوار و پیشامدهای منفی، برای رشد سازگارانه خود افزایش می دهد تا بهزیستی روانی خود را حفظ نماید(جکلون، 1997).

مدل ریف بهزیستی روانشناختی را تلاش فرد برای تحقق توانایی های بالقوه واقعی خود می داند. این مدل از طریق ادغام نظریه های مختلف رشد فردی(مانند نظریه خود شكوفایی مزلو و شخص كامل راجرز) و عملكرد سازگارانه (مانند نظریه ی سلامت روانی مثبت جاهودا) شكل گرفته و گسترش یافته است. ریف بر پایه مرور دقیق ادبیات پژوهشی و انسجام نظریه های رشدی، سلامت روانی و بالینی خاطر نشان ساخت كه این دیدگاه ها در بر دارنده ی ملاك های مشابه و مكمل بهزیستی روانشناختی مثبت هستند(ریف، 1989). ویسینگ و وان ادن(1997)، یك عامل بهزیستی روانشناختی كلی را شناسایی كرده اند و آن را به صورت  تركیبی از كیفیت های ویژه، از قبیل احساس انسجام، رضایت از زندگی، تعادل عاطفه و نگرش كلی نسبت به خوش بینی یا جهت گیری مثبت نسبت به زندگی توصیف كرده اند. بهزیستی روانشناختی یك مفهوم چند بعدی است كه علاوه بر عدم بیماری و ناتوان نبودن، احساس شادكامی و امید را نیز در برمی گیرد(لارسن،1991؛ به نقل از اپدناكر و همكاران، 2008).  ابعاد نظری بهزیستی روانشناختی مثبت در دیدگاه اخیر شامل، استقلال، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی و پذیرش خود است. الگوی مزبور در سراسر جهان به طور گسترده و وسیعی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است(ریف و سینگر، 1998 ؛ آنتولی و کاکونی، 1998 ؛ کاشلو و کاسترو، 2001).

از سوی دیگر بهزیستی روانی علاوه بر بدن سالم با عوامل فردی، محیط و شرایط زندگی سالم نیز مرتبط می باشد. اینکه محیط و عوامل مختلف چگونه بر ساختار بهزیستی روانی انسان تاثیر می گذارد و با چه شیوه ای با کشمکش های محیطی مبارزه می کنند موضوعی است که در رویکردهای مختلف روانشناختی مطرح است و هر کدام با توجه به دیدگاه های اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزش وی، بهزیستی روانی انسان را به شیوه ای خاص تبیین می کند. در این میان دو عامل که در تبیین بهزیستی روانشناختی افراد مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است خودکنترلی و نوع سبک فرزند پروری والدین می باشد.

بررسی ها گویای آن هستند كه  خودکنترلی با سلامت بدنی و روانی رابطه مثبت دارد و به عنوان یك منبع مقاومت درونی، تاثیرات منفی استرس را كاهش می دهد و از بروز اختلال های بدنی و روانی پیش گیری می کند و  به طور کلی منجر به افزایش بهزیستی فرد می گردد. روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادل بین رفتارها و خودکنترلی در مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشد(حردانی، 1385). در شرایطی که بهزیستی روانی افراد آسیب دیده، تحت تاثیر پیامدهای منفی پیشامدهای ناگوار قرار می گیرد، خودکنترلی و خود تاب آوری از منابع درون فردی هستند كه می توانند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل نمایند و اثرات منفی استرس را كم رنگ تر جلوه دهند.

به عبارت دیگر بررسی ها نشان داده است، یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودكنترلی(خودنظارتی) است. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند خود كنترل هستند. خودكنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است(كریتنر و کینیکی، 2007). مفهوم خودكنترلی كه در سال1974 توسط اشنایدر گسترش یافت، به این معنی است كه یك شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(كاشال وكوانتس، 2006). چندین مطالعه اثر خودكنترلی را در محل كار بررسی كرده و به این نتیجه رسیده اند كه افراد با خودكنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند و از بهزیستی روانشناختی مطلوبی برخوردارند(دای و کلیدوف، 2003). ازطرفی نارسایی خودکنترلی با مفهوم تکانشگری و اضطراب رابطه دارد و نشانگر ناتوانی در تفکر در مورد پیامد رفتار است. بنابراین شناخت و شناسایی تاثیر این متغیر مهم  بر بهزیستی روانشناختی لازم بنظر می رسد.

از سوی دیگر سبک فرزند پروری والدین بر شکل گیری افکار، رفتار و هیجانات کودکان تأثیر معناداری دارد. بر اساس مدل آسیب پذیری- استرس در آسیب شناسی روانی پژوهش های زیادی نقش عوامل مربوط به خانواده را به عنوان عامل زمینه ساز در آسیب پذیری و بهزیستی روانی فرد مورد بررسی قرارمیگرید(هریس و کرتن،2002 ؛ پیاژه،1954 ؛ بالبی،  1969 به نقل از نریمانی و احدی 1390).

انسانها(کودکان)در بدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشته نشده است هر آنچه که ما بر روی آن بنویسیم در آینده همان را خواهیم خواند. به عبارت دیگر، شخصیت اجتماعی و فرهنگی فرزندان توسط خانواده، مدرسه رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود.یعنی، قاعدتا شکل فرم و محتوی هر کدام از این منابع ،نسبتاً مشابه شکل فرم و محتوی شخصیت روانی ،اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.در مواقعی که خانواده بتواند با روایط آموزشی صحیح ،فرزند را به سمت خود جذب کند تاثیر نیروهای دیگر حتی در صورتی که مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشد به حداقل خواهند رسید.و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد.در صورتی که خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد،، طبیعتاً منابع دیگری که رابطه بهتر و آرامشی بهتر از خانواده ایجاد کنند ،می توانند بر روی چگونگی شخصیت روانی ،اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند .از منظر دیگر در صورتی که رابطه خانواده رابطه ای بر اساس دموکراسی و آزادی باشد اولاً فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیاً جنبه اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا می کند. در غیر این صورت غالباً دیده شد که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه برخورد خواهد کرد. این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما، همانطوری که تحقیقات نشان می دهند، بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان ،در نتیجه، شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از 6 سال پایه ریزی می شود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند .(دادسون، 1972).

به طور کلی خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزشها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط مشی زندگی آینده کودک خود دارد و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیاری در گرو آن است واکنش کودک نسبت به محیط فرد تحت تاثیر موازین اجتماعی و فرهنگی است که در میان آن بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزشها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک منتقل می شود به عنوان یک واسطه از لحاظ تاثیر محیطی اجتماعی به دانش آموزان اهمیت فراوانی دارد.

به دیگر سخن، چون خانواده که کانون تولد و زایش فرزند است پیش از روی شکل گرفته است تا مرحله ای که فرزند به آگاهی و شعور کافی برسد خواه ناخواه در تعیین سرنوشت او تاثیر فراوان دارد (احدی و محسنی، 1380).

از آنجا که مطالعه روابط والدین و فرزندان یکی از بحثهای مهم روانشناسی را تشکیل می دهد. روابط بین فرزندان و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخشهایی دانست که در ارتباط متقابل با یکدیگرند. والدین ممکن است هم فرزند خودشان را دوست بدارند و هم اینکه آنها را طرد کنند و یا اینکه در عین دوست داشتن آنها، در انضباط نیز سخت گیری نمایند پاسخ فرزندان نیز صرفاً به یک جنبه از رفتار والدین یا شخصیت آنها ارتباط پیدا نمی کند بلکه تحت تاثیر ترکیبی از عوامل مختلف است (باقرپور کماچالی و همکاران، 1386).

بنابراین با توجه به مطالعات انجام شده و اهمیت نقش متغیرهای خودکنترلی و سبک های فرزند پروری در تبیین بهزیستی روانشناختی، مساله اساسی در پژوهش حاضر این است که آیا خودکنترلی و سبک های فرزندپروری قادر به پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانش آموزان می باشد؟

1- Campbell- Sills, Cohan & Stein

2 – Ryff, Singer, Love and Essex

[2] – Ryan and  Deci

[3] – World Health Organization a

[4] – Jacelon

[5] – Ryff

[6] – Wissing and Van Eeden

[7] – Larsen

[8] – Epdencker

[9] – Seinger

[10] – Antonelli and Cucconi

[11] – Cusullo and Castro

[12] – Krietner and Kinicki

[13] – Snyder

[14] – Kaushal and Kwantes

[15] – Day and Kilduff

[16] – Diathesis- stress model

[17] – Harris and Curtin

[18] – Piage

[19] – Bowlby

دانلود پایان نامه ارشد:بررسی اثرات اجرای پروژه‌‌‌‌‌‌‌های بیابان زدایی بر توسعه کشاورزی در منطقه تکاب شهداد

:

کشور ایران بر روی کمربند خشک جغرافیایی جهان واقع گردیده،بطوریکه بخش قابل توجهی از مساحت کشور را کویرها و اراضی بیابانی در بر می‌گیرند.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

وجود محدودیت‌های اقلیمی و ادافیکی، ساختارهای اکولوژیکی را در این مناطق بسیار آسیب‌پذیر نموده بنحوی که هرگونه فشار ناشی از تحولات نامتعارف طبیعی و یا فعالیت‌های غیراصولی انسانی در این زیست بوم‌ها،تخریب سرزمین وبروز پدیده بیابان‌زائی را به دنبال خواهد داشت.

پدیده بیابان‌زائی در کشور ما همواره بعنوان یکی از مهم ترین چالش‌های زیست محیطی مطرح بود،که در سالهای اخیر اثر عواملی مانند، افزایش جمعیت، توسعه صنایع،استفاده بی رویه از منابع آب و زمین، توسعه غیراصولی اراضی کشاورزی،آلودگی‌های مختلف زیست محیطی وبروز تغییرات نامتعارف اقلیمی این پدیده را تشدید نموده است.

پیامدهای بیابان‌زائی از قبیل شورشدن آب و خاک، جاری شدن سیلابها،فرسایش شدید وهجوم ماسه‌های روان،موانعی جدی را در مسیر دستیابی به اهداف توسعه پایدار ایجاد می‌نمایند.

بنابراین اجرای طرحها وپروژه های بیابان‌زدائی در سطوحی گسترده به منظور مهار بیابان‌زائی و احیاء واصلاح اراضی تخریب یافته در برنامه‌ریزیهای توسعه امری اجتناب ناپذیر بوده،که به لطف خداوند و تلاش کارشناسان و دست اندرکاران این بخش، در چهار دهه گذشته اقدامات ارزنده‌ای پیرامون این مسئله در کشور ما صورت گرفته است.اما با توجه به گستردگی پهنه‌های بیابانی،رشد فزاینده بیابان‌زائی و وجود محدودیت‌های اجرائی،هنوز نیاز به فعالیت‌های زیادی در این زمینه می‌باشد .

با وجود قدمت چهل­ساله فعالیت­های بیابان­زدائی، تا كنون مطالعات اندكی در زمینه چگونگی ومیزان اثر این اقدامات برپارامترهای اقتصادی، اجتماعی‌وزیست ­محیطی صورت گرفته که درسالهای اخیرنظربرخی ازمحققین وپژوهشگران این بخش رابه خودمعطوف نموده‌است. بر اساس بررسی به­عمل آمده در تحقیقاتی كه تا كنون در این زمینه صورت گرفته بیشتر به تحلیل‌های توصیفی و محتوایی از موضوع پرداخته شده وکمتر از روش­های آماری به منظور تحلیل وتشریح کمی این اثرات استفاده گردیده است.

از آنجائیکه بخش کشاورزی از مهمترین ارکان اقتصادی در هر منطقه به شمار می‌رود و مستقیماً وابسته به منابع آب و خاک بوده وهرگونه تغییر در این منابع تأثیری ملموس ومشهود بر فعالیت این بخش می‌گذارد. بنابراین بررسی اثر فعالیت‌های بیابان‌زدائی بربخش کشاورزی از قابلیت بیشتری نسبت به سایر بخش های تأثیر‌پذیر، برخوردار می‌باشد.

در مطالعه حاضر با توجه به نیازی که در این زمینه احساس می شد،سعی گردیده با استناد به روشهای آماری در مطالعات اجتماعی و اقتصادی، تحلیل کمی وجامعی و از تأثیر اقدامات بیابان‌زدائی بر توسعه کشاورزی ارائه شود.

 

لازم به ذکر است در این تحقیق به منظور شفافیت شاخص‌ها، منطقه‌ای جهت مطالعه انتخاب شده که در آن معیشت غالب مردم از طریق کشاورزی ودامداری تأمین می‌شود.

امید است ارائه نتایج این تحقیق بتواند کارشناسان ودست اندرکاران امر را تا حدودی در ارزیابی صحیح از دستاوردهای گذشته وبرنامه ریزی اصولی در زمینه اقدامات آینده یاری نماید .

دانلود پایان نامه ارشد:رابطه رگه های شخصیت بهبود یافتگان(گروه یاور) و بهبود نایافتگان (گروه در حال بهبود) اعتیاد در مرکزTC به کمک آزمون TCI

سوء مصرف مواد یکی از مشکلات بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی مهم در بیشترکشورهاست.تحقیقات نشان می دهد که اعتیاد به مواد مخدر چند وجهی یا چند عاملی است و عوامل مختلف روانی، اجتماعی، فرهنگی و ژنتیکی در این زمینه دخیل است (کاپلان، سادوک، 2003).

سوء مصرف مواد همواره مشکلات متعددی را در گستره ی زندگی بشر به همراه داشته است ، از جمله افت سلامت عمومی ، افزایش مرگ ومیر ، آسیب های خانوادگی و اجتماعی ، از دست رفتن فرصت های آموزشی و شغلی ، افزایش نرخ درگیری با سیستم قضایی ، ایجاد چرخه ی مصرف مواد ، تداوم آسیب و بازیابی آن در نسل های بعدی .

ویژگی های شخصیتی از عوامل مهم سبب شناختی در گرایش به رفتارهای پرخطر از جمله مصرف سیگار، الکل، مواد مخدر و فعالیتهای جنسی ناایمن به شمار می روند (اولادی، نویدیان، فارسانی 1391).

از دیدگاه روان شناختی افراد سوء مصرف کننده مواد یک ویژگی شخصیتی آسیب پذیر دارند (بوند،2005).

لذا مشکل معتادان تنها مواد مخدر نیست، بلکه در اصل رابطه متقابل شخصیت و اعتیاد مطرح است (کتابی، ماهر، برجتعلی،1384).

و ساختمان شخصیتی برخی از افراد برای پذیرش اعتیاد مستعدتر از دیگران است (گرگانی،1990).

باورها و نگرش های افراد درباره ی مواد و پیامدهای مثبت و منفی مصرف آن ، در گرایش به مواد تاثیر دارد.

به عنوان مثال در صورتی که خود فرد نسبت به مواد ، نگرش مثبتی نداشته باشد و آن را راهگشای مشکلات خود تلقی نکند،احتمال کمتری وجود دارد که فرد اقدام به مصرف مواد کند، و یا در صورتی که فرد از اعتماد به نفس کافی برخوردار نباشد و در مقابل فشار همسالان که یکی از عوامل مصرف مواد محسوب می شوند، تسلیم نشود.

نتایج پژوهش محققین نشان داد که میان عوامل شخصیتی و گرایش به مصرف مواد ارتباط مستقیم و معنی داری وجود دارد (آدروم، نیک منش، بخشانی،2010).

1-2طرح مسئله

 مسئله مورد تحقیق، رگه های خاص شخصیتی است که می توانند نقش به سزایی در بروز اختلالهای رفتاری و از جمله رفتارهای اعتیادگونه و وابستگی به مواد مخدر و مشروبات الکلی ایفاء کنند. البته ضمن به چالش کشاندن این نقش، ما سعی داریم تحقیق را متمرکز بر وابستگی به مواد مخدر کنیم. پژوهشگران از دیرباز دنبال ارتباط رفتارهای ناسازگارانه و رگه های شخصیت بوده اند.

آیزنک و گاد جانسون[1] (1989) با پژوهشی نشان دادند که تیپ شخصیتی روان گسسته گرایی (شامل رگه های پرخاشگری، سرد خویی، خودمحوری، تکانشی،…) با رفتارهای بزهکارانه و ضد اجتماعی مرتبط هستند و حتی در بزرگسالی مؤلفه قوی برای وابستگی به الکل، سیگار و مواد مخدر می باشند. و به نظر آیزنگ (1997)، مهمترین تیپ یا عامل شخصیتی برای تبیین اعتیاد است.

در تحقیقات دیگر ویلس و همکاران[2] (1994) و ماس و ترامبلی[3] (1997)، رگه سرشتی هیجان جویی که شبیه نوجویی در نظریه کلونینجر است، را مرتبط با رفتارهای ضد اجتماعی و نیز بطور وسیع به کاربرد مواد روانگردان می دانند. که البته طبق نظر کلونینجر

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 (1988)، مجموعه رگه های شخصیتی مربوط به سرشت چون تنوع طلبی، وابستگی به پاداش و… پیش بینی کننده خوبی برای سوء مصرف یا وابستگی به الکل می باشند.

و در نهایت می توان به تحقیق میلر[4] و همکاران (2003) اشاره کنیم که رگه های شخصیتی خوش مشربی در بُعد منفی (سرد مزاجی عاطفی، بی اعتمادی، سنگدلی و پرخاشگری)، بطور معناداری در بروز پرخاشگری و پایداری اختلال رفتاری در نوجوانان تاثیر می گذارند. و این رگه ها در سنین بزرگسالی قویاً با بروز شخصیت ضد اجتماعی و اعتیاد مرتبط هستند.

از مجموع رگه های شخصیتی ذکر شده در تحقیقات فوق، می توان نتیجه گرفت که برخی رگه های شخصیتی در رفتارهای ناسازگارانه و از جمله اعتیاد، مؤثر هستند.

1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

مصرف مواد مخدر یکی از خطرناک ترین پدیده های جوامع انسانی در عصر حاضر به شمار می رود. امروزه وسعت اعتیاد بر جهان گسترش یافته، که به شکل بیماری مزمن و اجتماعی در آمده و باعث به خطر افتادن امنیت اجتماعی شده است.

در ایران طی 30 سال گذشته، اعتیاد رشد سالانه 8 درصدی داشته است. این معضل بیشتر از آن جهت اهمیت پیدا می کند که یکی از حادترین مسائل نسل جوان است و به دنبال آن منجر به زوال شخصیت و نیروی جسمانی افراد شده و به خروج جوانان از صحنه های فعال زندگی می انجامد (مرکز مطالعات ملی اعتیاد، 2001).

بدینوسیله استخراج برخی رگه های شخصیتی بوسیله آزمون کلونینجر در تحقیقمان (همچنانکه در بیان مسئله برخی از رگه ها را به اختصار بیان کردیم)، به موسسات آموزشی و تربیتی کودکان و نوجوانان، و حتی بزرگسالان (مراکز ترک اعتیاد و یا زندانها) نیمرخ پیش بینی کننده رفتارهای ناسازگارانه خوبی ارائه خواهد داد. که از جمله این رفتارها، اعتیاد به مواد مخدر است. این نیمرخ می تواند در جهت پیشگیری مورد استفاده قرار گیرد، خصوصاً با این آمار رو به افزایش اعتیاد در کشور ما.

کلونینجر تلاش کرده است با نگاه و تاکید بر پارامترهای زیست شناختی، یک چارچوب نظری محکم را در دو زمینه ی سرشت و منش پدید آورد. و همچنین در چاپ ششم کتاب روانپزشکی (سادوک و سادوک، 2000) این پرسشنامه مورد توجه قرار گرفت. با کاربرد این پرسشنامه می تواند یکی از مشکلات بالینی روان پزشکی در ایران یعنی سنجش شخصیتی را تا حدودی حل کند(کاویانی و پور ناصح، 384).

دلیل انتخاب آزمون سرشت و منش TCI، تحلیل دو عامل سرشتی و ومحیطی فرد، که او را به سرنوشت اعتیاد کشانده است و تاثیر همین دو عامل و شدت کمبودهای ذاتی و محیطی (والدین و محیط زندگی) که در گذشته فرد تحول یافته، و در مرکز اجتماع محور TC فرد را بیشتر در ترک اعتیاد یاری کرده است.

4-1-اهداف مشخص پژوهش

اهداف پژوهش:

1-از جهت تشخیصی: با اجرای آزمون شخصیت کلونینجر قادر خواهیم بود رگه های شخصیتی که با اعتیاد ارتباط دارند را شناسایی کنیم و افرادی را جذب کنیم که احتمال لغزش و خطای کمتری دارند. این هدف ما را درمشاهده افرادیکه میتوانند اعتیادشان راترک کنند و احتمال ناهماهنگیشان بامرکز TC کمتراست، یاری می دهد.

2- از جهت پیشگیری: ارائه طرح جامع صفات و حالات شخصیتی که می توانند میزان آسیب پذیری فرد (خصوصاً از سنین نوجوانی و ابتدای بزرگسالی) را نسبت به رفتارهای ناسازگارانه و خصوصاً اعتیاد مشخص کنند.

5-1فرضیه های تحقیق

فرضیه تحقیق:

1- گروه خاصی از معتادین، تحت تاثیر رگه های شخصیتیشان قادر خواهند بود به بهبودی پایدار برسند.

1-6تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش

 

1-6-1 تعاریف نظری:

متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش بر اساس مستقل یا وابسته بودنشان، مورد ارزیابی قرار می گیرند. ما قصد داریم با وجود رگه های شخصیتی منش و سرشت (متغیرهای مستقل)، به پیش بینی بهبود یا عدم بهبود رفتار اعتیاد به مواد مخدر (متغیر وابسته: در دو گروه در حال بهبود و بهبود یافته) دست بزنیم.

متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش به عبارت زیر میباشد:

.رگه های شخصیت که شامل نوجویی، آسیب گریز، پاداش وابستگی و پشتکار، خود راهبری و همکاری، خود فراوری می باشد.

 

چهار بعد مزاج به شرح ذیل می باشد:

1- نوجویی: فعال سازی رفتاری عبارت است از فراخوانی رفتار در پاسخ به محرکها و پدیده های نو و جدید(اخذ پاداش یا رهایی از تنبیه).

2- آسیب گریزی: بازداری رفتار در پاسخ به محرک های تنبیه و یا فقدان پاداش انجام می شود.

3- پاداش وابستگی:رفتاری که در گذشته تقویت دریافت کرده است،حتی در شرایطی که تقویت ادامه ندارد باز هم تکرار می شود(یعنی تداوم رفتار بعد از مدتی که پاداش قطع می شود).

4- پشتکار: نشانه های تنبیه متناوب به نشانه های پاداش احتمالی منجر می شود و انتظار می رود که فرد در امور تداوم داشته باشد.

سه بعد منش به شرح ذیل می باشد:

1-خودراهبری: برداشت از خود به عنوان یک فرد مستقل با ویژگی هایی مانند:خود متکی،دارای اعتماد به نفس،آگاه از نگرش دیگران،هدفمند،آمادگی برای مقابله با شرایط سخت.

2-  همکاری: پنداشت از خود به عنوان بخشی از جوامع بشری که دارای ویژگی هایی مانند:دلسوز و حمایت کننده،صبور و صمیمی ،حس اجتماعی،یاری رسان،بی ریا و با وجدان،گرایش به امور خیریه و ….

3-خود فراوری: بر پایه مفهوم از خویشتن به عنوان بخشی از جهان و منابع اطراف آن.

در نظریه کلونینجر سرشت به پاسخ های هیجانی خودکار باز می گردد و تا حدودی جنبه ی وراثتی دارد و در سراسر زندگی استوار می ماند،از نظر ژنتیک همگن و از یکدیگر مستقل می باشند و این بدان معناست که ژن های مختلف بر فعال شدگی،تداوم و بازداری رفتار موثر است.ولی در مقابل منش به خودپندارها و اهداف و ارزشها و تجربیات فرد در زندگی برمی گردد،ویژگی های منشی تاثیر اندکی از انتقال وراثتی دارد و بیشتر تحت تاثیر محیط خانواده و حاصل یادگیری اجتماعی و فرهنگی است که در طول زندگی رشد می کند(پویان،بلندنظر،باعدی،سلیمان پور،1386).

-شخصیت : کلونینجر شخصیت را بعنوان ویژگی های خلقی فرد و ویژگی های منش فرد تعریف کرد (کلونینجر، 1986).

-اعتیاد: در معنای وسیع کلمه عبارتست از رفتاری که براثر عادت چنان بر فرد تسلط یابد که کاملاً و تا حدی رفتارهای سالم او را تحت سیطره خود بگیرد. و در عمل به استفاده زیاد از الکل و سایر مواد و داروهای محرک و مخدر اطلاق می شود البته اندازه ای که فرد به آن اتکا شدید عاطفی و جسمی پیدا کند. روان تحلیل گران و روان پزشکان اغلب بر این مسئله تاکید دارند که اساس اعتیاد میل غیر قابل کنترل برای رسیدن به لذت و کم کردن اضطراب در فردی است که اختلال شخصیت و منش دارد (شاملو، 1370).

.مرکز TC: در سال 1381 افتتاح وتا کنون هزاران معتاد برای پاک شدن به این مرکز مراجعه کرده اند، که بیش از نیمی از آنان اعتیاد را ترک کرده اند و دوره ی ترک 3 ماهه است.

1-6-2 تعریف عملیاتی

متغیرهای مورد مطالعه در پژوهش عبارتند از :

– افراد: منظور از افراد در این پژوهش، افراد مذکر است که در فاصله سنی 20 تا 49 سال قرار دارند.

– افراد معتاد: منظور از افراد معتاد در این پژوهش افرادی است که در نتیجه استعمال مکرر و مداوم مواد مخدر مثل تریاک، هروئین و حشیش و… معتادند و جهت ترک اعتیاد به مرکز TC شهر مشهد مراجعه کرده اند.

– گروه معتادین: شامل نمونه ای از افراد معتاد به مواد مخدر، خود معرف( افرادی که شخصاً یا توسط اطرافیان) به معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی معرفی شده اند و یا افراد معتادی که از طریق مقامات قضایی و انتظامی به مرکز بازپروری معرفی شده اند انتخاب خواهد شد.

-نرم هنجار: که همان نرمی است که دکتر کاویانی برای پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر ارائه داده است.

.رگه های شخصیت: که به وسیله سوالاتی که در پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر آمده نمرات به دست آمده و نمره گذاری می شوند.

-گروه یاور و فارغ التحصیل: مجموعه افرادی را شامل می شود که بیش از 7 ماه است که در مرکز بسر می برند و اعتیاد را ترک کرده اند و به درجه ای از ارتقاء شناختی و شخصیتی رسیده اند که قادرند گروه در حال بهبود را آموزش و یاری دهند.

-گروه در حال بهبود: افرادی را شامل می شود که بیش از یک ماه در مرکز هستند و تاکنون لغزش و مصرف مجدد مواد نداشته اند.

-آزمون سرشت و منش کلونینجر: این آزمون شامل 4 مولفه (نوجویی، آسیب گریزی، پاداش وابستگی و پشتکار) است که کمتر تحت تاثیر محیط است و بطور ژنتیک به فرد انتقال می یابد و ابعاد سرشت را می سنجد. همچنین سه مولفه محیطی (خود راهبری، همکاری و خود فراوری) به این آزمون اضافه شده است که ابعاد منش را می سنجد که کلاً شامل 125 سوال است و بر اساس مدل زیستی اجتماع شخصیت است.

[1]Eysenck&Gudjonsson

[2]Wills et al

[3]Masse &Tremblay

[4]Miller et al

دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد:رابطه سبک فرزندپروری والدین با هوش هیجانی و پرخاشگری در نوجوانان دختر

در متون اسلامی سبک های فرزندپروری[1] فعالیتی پیچیده شامل رفتارها، آموزشها، تعامل ها و روش هایی است که جدا و در تعامل با یکدیگر بر رشد معنوی، عاطفی در ابعاد فردی و اجتماعی تأثیر می گذارد. از دیدگاه اسلام، مسئولیت تربیت فرزند در دوران کودکی بر عهده پدر و مادر است تا آنجا که یکی از حقوق فرزندان به شمار آمده است. امام صادق (ع) سه حق را بر پدر لازم می دانند که یکی جدیت در تربیت اوست. ایشان می فرمایند: فرزند بر پدر سه حق دارد؛ انتخاب همسر مناسب برای او، نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت فرزند (بیرامی، بهادری و خسروشاهی، 1389).

از نظر تاریخی مدارس همواره بر آموزش تحصیلی كودكان، تقویت مهارت های آنها در خواندن، نوشتن و حساب كردن متمركز بوده اند، اما امروزه متخصصان آموزش و پرورش دریافته اند كه چالش های عصر جدید و خواست های كنونی جامعه، نیازمند مهارت های افزوده ای در حیطة آگاهی هیجانی، تصمیم گیری، تعارض اجتماعی و حل تعارض اند (نیکوگفتار، 1388). بارها اصطلاح پرخاشگری[2] را شنیده ایم، اما هنگامی كه می خواهیم آن را تحلیل یا تعریف كنیم كاری بسیار مشكل است و این اصطلاح مبهم به نظر می رسد، كشتارهای دسته جمعی، قتل های انفرادی، تجاوز، تبعیض، محروم كردن از حقوق اولیه، همه گویای چهرة زشت و خشن انسان نسبت به همنوعان خود است (کریمی، 1385). نتایج پژوهش ها نشان داده است كه پرخاشگری از شاخص های مهم پاره ای از اختلالات روانی مانند اختلال سلوك و اختلال شخصیت ضداجتماعی به شمار می آید. همچنین رفتار پرخاشگرانه با بیماری های جسمانی مانند بیماری قلب و عروق و سردرد تنشی نیز در ارتباط است. علاوه بر این، پژوهش های دیگر نشان می دهد كه افراد پرخاشگر نسبت به سایرین از نظر شیوة تفكر متفاوت هستند، آنها راهبردهای مثبت كمتری نسبت به افراد دیگر ارائه می دهند، بیشتر اطمینان دارند كه راهبرد پرخاشگرانه سازگارانه تر است و این طور قضاوت می كنند كه راهبردهای پرخاشگرانه كمتر باعث آسیب می شود (عارفی و رضویه، 1388).

پرخاشگری یكی از مسائل مهم در دوران دانش آموزی است و به عنوان یك مشكل شدید و رو به افزایش در میان نوجوانان و جوانان شناخته شده است. در حال حاضر پرخاشگری یك مسألة اجتماعی و یكی از موضوعات اساسی بهداشت روانی[3] به حساب می آید. مشاهده جهان اطراف نشان می دهد كه این مشكل رفتاری در بین همة انواع جانداران، طبقات اجتماعی- اقتصادی و مراحل مختلف سنی دیده می شود. مسائل مرتبط با خشم مانند رفتارهای مقابله ای، خصومت و پرخاشگری از علل اصلی مراجعة نوجوانان و جوانان به مراكز مشاوره و روان درمانی است (سوخودولسكی و همکاران[4]، 2008). عدم مهار رفتار پرخاشگرانه علاوه بر اینكه باعث ایجاد مشكلات بین فردی و جرم و بزه و تجاوز به حقوق دیگران می شود، ممكن است درون ریزی [5]شود و باعث انواع مشكلات جسمی-روانی مثل زخم معده، سردردهای میگرنی و افسردگی گردد (نیكولسون[6]، 2013).

اگر چه انسان در حوزه های مختلف با مسائل متنوعی رو به رو است با این حال می توان اصولی كلی را در نظر گرفت كه تقریباً در هر نوع مسائلی كاربرد دارد و شامل مجموعة پیچیده ای از مؤلفه های شناختی، رفتاری و نگرشی و فرایندهای چندمرحله ای است. هوش هیجانی[7] نوعی پردازش اطلاعات هیجانی است كه شامل ارزیابی صحیح، بیان مناسب و تنظیم سازگارانة هیجان می شود. همچنین هوش هیجانی به طور گسترده ای به عنوان ظرفیت درك و كنترل هیجانات خود و دیگران تعریف می شود.

نظریة هوش هیجانی دیدگاه جدیدی دربارة پیش بینی عوامل مؤثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی را فراهم می كند. با توجه به اینكه پرخاشگری نوعی، هیجان محسوب می شود و یكی از مؤلفه های هوش هیجانی مدیریت هیجانات است به نظر می رسد با استفاده از آموزش هوش هیجانی و بکارگیری سبک های فرزندپروری، بتوان پرخاشگری را در افراد مهار كرد. ارتباط هوش هیجانی با عملكرد بهتر و موفق تر در محیط های تحت تنیدگی و همراه با فشار روانی اجتماعی نشان داده شده است. این پژوهش هم بدنبال مطالعه

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 سبک فرزندپروری والدین و هوش هیجانی با پرخاشگری در بین نوجوانان دختر است.

1-2- بیان مسأله

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[8] از مشخصات بارز اختلال سلوك در كودكان از پرخاشگری و ناسازگاری در روابط بین فردی نام می برد كه مشكلات رفتاری بین فردی، رفتاری و هیجانی مختلفی را برای این كودكان و خانواده های آنان ایجاد می كند. روانشناسان اجتماعی پرخاشگری را به صورت آسیب رساندن عمدی به دیگران و خشونت را نیز مبادرت كنشی عمدی برای آسیب رساندن جسمانی به دیگران تعریف می کنند (فرجاد و محمدی اصل، 1387). دلوکیو و الیوی[9] (2005) پرخاشگری را رفتار قابل مشاهده كه به قصد آسیب رساندن به دیگران باشد، تعریف می کند. رفتارهای ضداجتماعی و پرخاشگری در زمرة شایع ترین علل ارجاع كودكان و نوجوانان به كلینیك های بهداشت روانی هستند. عدم مهار رفتار پرخاشگرانه علاوه بر اینكه می تواند موجب ایجاد مشكلات بین فردی و جرم شود، درون ریزی را نیز به همراه دارد و موجب بروز انواع مشكلات جسمی و روانی، مانند زخم معده، سردرد و افسردگی می شود. ماتسون[10] (2007) معتقد است كه انواع شدید مشكلات رفتاری می تواند بسیار خطرناك باشد. به رشد شخصی صدمه بزند، فرصت های یادگیری و رفتار سازگارانه را كاهش داده و سرانجام كیفیت زندگی شخصی را تحت تأثیر قرار دهد. رفتار پرخاشگرانة دوران كودكی می تواند به عنوان یك عامل پیش بینی كننده برای بزهكاری، سوء مصرف مواد، افسردگی، افت تحصیلی و … باشد. شواهد نشان می دهد كه رفتار ضداجتماعی دوران خردسالی با ناتوانی های دوران بزرگسالی در ارتباط است (به نقل از دان و فایت[11]، 2010).

دیدگاه های نظری، عوامل مختلفی را در بروز رفتارهای پرخاشگرانه مؤثر می دانند. فابیان[12] (2010) ارتباط بین اختلالات عصب شناسی و عصب روانشناختی، و پرخاشگری و خشونت را شایان توجه می داند. مك اندرو[13] (2009) نقش و مقدار ترشح هورمون ها در بروز رفتارهای پرخاشگرانه را مؤثر می داند. از نظر دانگجوسو و همکاران[14] (2008) تعاملات نامناسب بین سیستم های سروتونین و دوپامین در كرتكس پیشانی احتمالاً ساز و كار مهمی است كه ارتباط بین پرخاشگری تكانشی و اختلالات پیرو آن را به دنبال دارد. دیدگاه یادگیری اجتماعی عوامل مختلفی مانند تجربه های گذشتة فرد، پاداش هایی كه از تجربه های گذشته یا حال نصیب افراد می شود و مشاهدة رفتار دیگران را در بروز پرخاشگری مورد توجه می دانند (به نقل از ریچاردسون و هاموگ[15]، 2007).

هوش هیجانی[16] آخرین و جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط بین تعقل و هیجان است. علی رغم دیدگاه ها، نگاه واقع بینانه به ماهیت انسان نشان می دهند که انسان برای سازگاری و چالش در زندگی به عملکرد منسجم قابلیت های هیجانی و منطقی وابسته است. در برخی مواقع محققان ادعا می کنند که خود آگاهی و زندگی درونی به طور چشم گیری توسط تجربه های هیجانی مشخص می شود، لذا هوش هیجانی می تواند با مشکلات هیجانی زیادی که ریشه در تجارب میان فردی و درون فردی دارند، مرتبط باشد (آستین و همکاران[17]، 2005). در این پژوهش هم این سؤال مطرح است که آیا سبک فرزندپروری والدین و هوش هیجانی با پرخاشگری در بین نوجوانان دختر رابطه دارد؟

1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق

خانواده به عنوان اولین کانون اجتماعی، عوامل مختلفی دارد که یکی از عوامل تأثیرگذار بر رشد فرزندان بویژه رشد روانی آنها، چگونگی روش های تربیتی والدین در چارچوب خانواده است. روش تربیتی والدین در تکوین شخصیت و هم چنین سازگاری آنان با وضعیت مختلف اجتماعی مؤثر است. روابط مطلوب میان والدین و فرزندان در سلامت روان فرزندان تأثیر فراوان دارد. ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سال ها نظر صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. در متون اسلامی نیز فرزندپروری فعالیتی پیچیده شامل رفتارها، آموزش ها، تعامل ها و روش هایی است که جدا و در تعامل با یکدیگر بر رشد معنوی، عاطفی در ابعاد فردی و اجتماعی تأثیر می گذارد. از دیدگاه اسلام، مسئولیت تربیت فرزند در دوران کودکی بر عهده پدر و مادر است تا آنجا که یکی از حقوق فرزندان به شمار آمده است (پرچم و همکاران، 1391). هوش هیجانی، ‌تركیب عاطفه با شناخت و هیجان با هوش است. بنابراین می تواند در توانایی به كارگیری هیجان ها به منظور كمك به حل مشكلات و داشتن زندگی اثر بخش باشد. شناخت احساسات و توانایی ها را می توان در برانگیختن خودمان و دیگران استفاده كنیم و بدانیم آیا این هیجان ها و عواطف موجب تسهیل یا مانع برقراری تعامل با دیگران می شود (گلمن[18]، ‌2009).

   شیوه های فرزندپروری را می توان مجموعه ای از رفتارها دانست که تعاملات والد- فرزند را در طول دامنه گسترده ای از موقعیت ها توصیف می کند. بامریند[19] (1991) که مطالعات طولی برجسته ای را با مشاهده تعامل های والدین با فرزندان خود انجام داد، شیوه های فرزندپروری را شامل رفتارهای گوناگون متنوع و بهنجار و طبیعی می داند. بامریند دریافت که شیوه های مختلف فرزندپروری والدین در دو بعد با یکدیگر تفاوت دارند. بعد اول توقع و کنترل و بعد دوم پذیرندگی و اجابت کنندگی می باشد. ترکیب گوناگون دو بعد توقع/ کنترل و پذیرندگی/ اجابت کنندگی چهار شیوه فرزندپروری را به وجود می آورد که پژوهش بامریند بر سه شیوه آن متمرکز است؛ مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه. چهارمین شیوه یعنی شیوه کناره گیر (مسامحه کار) را محققان دیگری مورد مطالعه قرار داده اند. سبک مقتدرانه با پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه و استقلال دادن مناسب مشخص می شود. سبک مستبدانه از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین و از نظر کنترل اجباری بالا و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین با سبک فرزندپروری سهل گیرانه روش مهرورز و پذیرا را نشان داده، متوقع نیستند و کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند. این والدین به فرزندان خود اجازه می دهند تا در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند. بامریند دریافت که مطلوب ترین نتایج تحولی که سبب سازگاری های مختلف در فرزندان در رشد همه جانبه آنان می شود، با شیوه فرزندپروری مقتدرانه والدین در ارتباط است (به نقل از برنز[20]، 2006).

پرخاشگری رفتاری اجتناب ناپذیر یا تغییرناپذیر نیست، برعكس چون ناشی از تعامل پیچیدهای بین رویدادهای بیرونی، شناخت ها و ویژگی های شخصی است، می توان آن را پیشگیری كرد یا كاهش داد. روش های مختلفی برای پیشگیری و كنترل پرخاشگری پیشنهاد شده است كه از آن جمله می توان به درمان اختلالات عصبی[21] و عصب روانشناختی[22]، اصلاح عادت غذایی افراد، از بین بردن زمینه های ناكامی و حضور الگوهای غیرپرخاشگرانه اشاره کرد. میر و همکاران[23] (2008) نقش مداخله های شناختی، دارلی و همكاران[24] (2000) نقش تنبیه و كارمانز و همكاران[25] (2003) بخشایش را در کاهش پرخاشگری مؤثر می دانند (آقایی نژاد و همکاران، 1392).

با توجه به مطالب فوق، این پژوهش هم با هدف مطالعه رابطه سبک فرزندپروری والدین  و هوش هیجانی با پرخاشگری در نوجوانان دختر شهرستان سیاهکل به اجرا در می آید. در همین رابطه سازمان ها، افراد حقیقی و حقوقی مختلفی از یافته های این تحقیق بهره مند خواهند شد که از آن جمله می توان به؛ سازمان های روانپزشکی، بهزیستی، آموزش و پرورش، مدیران، دانشجویان، معلمان، اولیاء دانش آموزان و کلیه افرادی که علاقه مند به کسب آگاهی در زمینه موضوع پژوهش هستند اشاره کرد.

[1] – Parenting Style

[2] – Aggression

[3] – Mental Health

[4] – Sukhodlsky & et al

[5] – Importing

[6] – Nicholson

[7] – Eemotional Intelligence

[8] – Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorder

[9] – Delvecchio & Olivey

[10] – Matson

[11] – Dunn & Fait

[12] –  Fabian

[13] –  McAndrew

[14] –  Dongiu Seo & et al

[15] – Richardson & Hammock

[16] – Emotional Intelligence

[17] –  Austin

[18] –  Golman

[19] –  Baumrind

[20] – Berns

[21] – Neurological Disorders

[22] – Neuropsychological

[23] – Meier & et al

[24] – Darley & et al

[25] – Karremans & et al

 
مداحی های محرم