دانلود پایان نامه ارشد :مطالعه رابطه بین عوامل اجتماعی- فرهنگی و بهزیستی اجتماعی زنان شهر شیراز
بهزیستی[1] انسان یکی از دغدغه های وی در طول تاریخ حیات بشر بوده است. از گذشتههای دور و در آغاز، بهزیستی متعلق به حوزه فکری فلسفه و فلاسفه و متالهین بوده ولی سپس به برکت پدیدار شدن روشهای پیشرفته مورد توجه روانشناسان و دانشمندان حوزه بهداشت قرار گرفت. علمای علوم انسانی در حوزههای مختلف از جمله جامعهشناسی، مردم شناسی و اقتصاد نیز به آن توجه نشان دادهاند. بهزیستی اشاره به حسی از سلامتی دارد که آگاهی کامل از تمامیت و یکپارچگی در تمام جنبههای فرد را در بر میگیرد. با مطالعه آثار پژوهشگران مختلف در حوزه بهزیستی میتوان دریافت که این مفهوم شامل ابعاد ذهنی، احساسی، روانی و اجتماعی میشود (جوشن لو و همکاران، 1385 ).
یكی از مفاهیم اصلی مدل سلامت، بهزیستی است. اصولاً از دیرباز دو رویكرد اصلی در تعریف بهزیستی وجود داشته است: رویكرد مبتنی بر لذتگرایی معتقد است كه بهزیستی به معنی به حداكثر رساندن لذت و به حداقل رساندن درد است. این رویكرد در طول تاریخ حامیان
خاص خود را داشته است كه از آن جمله میتوان اپیكور[2]، هابز[3] و استوارت میل[4] را نام برد. رویكرد دوم مبتنی بر فضیلتگرایی ارسطو[5] است. براساس این رویكرد، ارضای امیال، به رغم ایجاد لذت در ما، همیشه منتهی به بهزیستی نمیگردد، بلكه بهزیستی در برگیرنده تلاش برای كمال و تحقق توانایی های بالقوه واقعی فرد است كه ممكن است همواره توام با احساس لذت نباشد (راین و دسی[6]، 2001).
به نظر میرسد که مدل سلامت، سه نوع بهزیستی یعنی بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانی و بهزیستی اجتماعی را با هم تركیب كرده و مفهوم جامع و كاملی از بهزیستی را كه هم جنبه عاطفی و هم جنبه كاركردی سلامت روانی را در بر میگیرد، به وجود میآورد. پژوهشگران حوزه بهداشت روانی نیز معتقدند که جلوههای گوناگون بهزیستی ذهنی نشانه سلامت روانی است. بهزیستی ذهنی به معنای ذهنیتی است که فرد درباره کیفیت زندگیاش دارد و تا حد زیادی همانند معیارهای ذهنی کیفیت میباشد (کیز،2002).
بهزیستی هیجانی نیز دارای دو بُعد است: اول داشتن احساس خوب و نداشتن احساس بد به زندگی است. این نوع بهزیستی مفهوم خوشبختی را میرساند و ماهیتی احساسی دارد، بُعد دوم داشتن رضایت کلی از زندگی است که ماهیتی شناختی دارد. فرد زمانی از احساس بهزیستی خوبی برخوردار است که بگوید از زندگیاش راضی است و بسیاری از اوقات از زندگیاش احساس خوبی داشته باشد (همان، 47).
بهزیستی اجتماعی بر روی تكالیف اجتماعی كه بشر در دل ساختارهای اجتماعی و اجتماعات خود با آن مواجه است، تمركز دارد. بهزیستی اجتماعی نیز دارای پنج مؤلفه است: یکپارچگی اجتماعی: (احساس تعلق نسبت به جامعه؛ احساس داشتن مشتركاتی با جامعه خود)، پذیرش اجتماعی: (درك فرد از خصوصیات و صفات افراد جامعه بهعنوان یك كلیت و پذیرش این كلیت؛ دید مثبت نسبت به افراد جامعه)، مشارکت اجتماعی: (ارزشمند دانستن اجتماع خود؛ خود را عضو مهمی از جامعه دانستن؛ داشتن احساس توانایی ارائه چیزهای ارزشمند به جامعه)، تعالی اجتماعی(داشتن این احساس كه جامعه دائماً در حال تحول و پیشرفت است و پتانسیلهای جامعه توسط شهروندان و نهادهای اجتماعی به فعل تبدیل میشود) و همبستگی اجتماعی (توانایی فهم كیفیت، ساختار و طرز كار اجتماع؛ علاقهمندی به شناختن دنیا و اجتماع خود) (كیز، 1998).
سازمان بهداشت جهانی[12] (1948) ویژگی اصلی بهزیستی اجتماعی را سلامت فردی تعریف کرده است؛ به عبارت دیگر در بیشتر مطالعات انجام شده اخیر، بهزیستی اجتماعی در رفتارهایی که مشارکت و عضویت سازمانی و جوامع را منعکس میکنند عملیاتی میشوند (شاپیرو و کیز، 2008). طبق نظر لارسون[13] (1996) عامل مؤثری که بهزیستی اجتماعی را اندازه گیری میکند جزئی از سلامت فردی است که انعکاس پاسخ به محرکهای داخلی احساسات، افکار و رفتارهایی است که با رضایت یا عدم رضایت، با محیط اجتماعی در ارتباط است.
عموماً بیان سطح فردی بهزیستی اجتماعی میتواند مفهومی نظیر این دو حقیقت باشد: سازگاری اجتماعی[14] و حمایت اجتماعی[15]. سازگاری اجتماعی به موضوع رضایت از روابط یا کارایی نقشهای اجتماعی اشاره دارد و حمایت اجتماعی نیز اشاره دارد به کمیت و کیفیت اعتماد شخصی که افراد میتوانند به آن متکی باشند، همچنین درجه نیاز یک شخص یا مسائلی که دیگران با جامعه دارند. ارزیابی افراد از روابط اجتماعیشان، چگونگی واکنش دیگران به آنها و چگونگی تعامل آنها با موسسات و انجمن های اجتماعی تعریف شود (همان، 331).
1-2- بیان مسئله
اگر چه بهزیستی پدیده ای سیال و بسیار انتزاعی است اما قابل فهم و سنجش است. تاکنون در زمینه بهزیستی تحقیقات بسیاری انجام شده که از روشهای تحقیق کمی چون تحقیق آزمایشگاهی، بررسی آماری و مطالعه طولی و تحقیق کیفی استفاده کرده اند. مهمترین یافتههای پژوهشی درباره بهزیستی را میتوان چنین خلاصه کرد: بهزیستی احساسی است مطبوع درباره زندگی و تجربهای است لذت بخش که فرد در زندگی دارد و اغلب پس از آنکه از دست رفت شخص به وجود آن پی میبرد ( دینر،2004).صاحب نظران روابط و بهزیستی ذهنی معتقدند که روابطی مانند ازدواج، خویشاوندی، روابط دوستانه، کارهای گروهی با آشنایان و انجام وظایف مذهبی باعث افزایش شادمانی و بالا رفتن بهزیستی افراد میشود (کار، 2004(. نتایج مطالعات دینر نیز نشان دادهاند که افراد متاهل از بقیه افراد شادترند و نیز افراد مجرد نسبت به افراد مطلقه شادترند. زیرا داشتن روابط صمیمی با تعداد اندکی از افراد و داشتن روابط صمیمانه با اعضای خانواده منجر به روابط حمایتی قوی از طرف اعضای خانواده میشود و این نیز به نوبه خود در بالا رفتن بهزیستی افراد اثر گذار است (دینر و همکاران، 1999). همچنین شاخصهایی مانند سن، منطقه زندگی، طبقه شغلی، میزان درآمد و نوع کالاهای مصرفی افراد بر روی میزان بهزیستی آنها اثر میگذارد. افرادی که مشارکت بیشتری در سازمانها و فعالیتهای اجتماعی دارند، شادترند، کمتر طلاق میگیرند، نقش ها و وظایف خود را بهتر به انجام میرسانند و عموماً از درآمد خوبی نیز برخوردار میباشند. به طور کلی این افراد اجتماعیترند و خلاقیت و آمادگی بیشتری برای تولید دارند (دینر، 2000).
در تحقیقات دیگری که انجام شده، سایر عوامل بسیار مؤثر بر بهزیستی به ترتیب اهمیت عبارتند از: روابط اجتماعی، اتلاف وقت، احساس موفقیت در کار یا تحصیل، داشتن هدف) مختاری و نظری، 1389).
در جامعه ایران، زنان از اواخر قرن گذشته و در طول انقلاب مشروطه ورود چشمگیری به زندگی اجتماعی داشتند که به رغم نقش پُراهمیت آنها در بسیاری از مقاطع تاریخی به دلیل مقاومت نسبی جامعه پدرسالار، نمیتوانست تداوم داشته باشد و به نهادی شدن این مشارکت منجر گردد. با تحول اشکال زندگی به خصوص ورود تکنولوژی جدید و مناسبات تازه اقتصادی، این مقاومت سنتی به تدریج درهم شکسته شد ( شربتیان، 1387: 88- 87).
فعالیتهای زنان در توسعه اقتصادی، تصمیم گیریهای اقتصادی و مدیریتی جامعه در عصر حاضر نشان دهندهی توانمندیهای آنها میباشد. امروزه توانمندیهای اشتغال زنان در عرصه توسعه اجتماعی و اقتصادی نقش بسزایی دارد و ساختار جوامع، حتی ایران را هم تغییر داده است. این ساختار در دهههای اخیر موجب تغییر نظام ارزشی و فرهنگی جامعه شده است و پایگاه اجتماعی زنان را تغییر داده و هویتی جدید به آنها داده است. نقش مادری، تربیت فرزندان، رسیدن به امور خانه و خانواده تعدیل یافته و ساختار سنتی و فرهنگی خانواده ایرانی بسیار تغییر کرده است. بنابراین عرصه حوزه عمومی جامعه وارد ساختار جدیدی شده است که در آن زنان بیشتر مورد توجه قرار میگیرند (همان: 95 ).
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 06:30:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |