موضوع: "بدون موضوع"
دانلود پایان نامه : لغتنامه پزشکی سه زبانه انگلیسی فارسی عربی
جمعه 99/10/26
عنوان : لغتنامه پزشکی سه زبانه انگلیسی فارسی عربی
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
عربی |
فارسی |
انگلیسی |
آستارسول( دواء مبید للامیبات)
|
آستارسول- یک ترکیب آبی آرسنیک که در درمان آمیباز بکار می رود. | Acetarsol
|
آفَة | ضایعه – آزار | Lesion |
آکل – آکلة الفم | التهاب قانقاریائی دهان | Noma |
آلام النُّمو | درد قد کشیدن | Growing pains |
أبابة – حنین للوطن | احساس غربت – درد وطن | Nostalgia |
إباضَة | تخمک گذاری | Ovulation |
ابتلاع | خوردن – بلعیدن | Ingestion |
إبرَة | سوزن | Needle |
أبله | کند ذهنی | Imbecile |
إبهام القدَدم | شست پا | Hallux |
أثر | اثر- نتیجه یک عمل | Effect |
الاثنا عشری – العَفَج | دوازدهه – اثنی عشر | Duodenum |
أثنی | نژادی – انسانی | Ethnic |
إثیثیل | اتیل – ریشه یک ظرفیتی. | Ethyl |
أثیر(کیمیاء) | اِتر-مایع قابل احتراق | Ether |
إثیلین ثنائی الأمین | ایلن دیامین | Ethylenediamine |
إثیوبروبازین – مناهض للکولینیات وللهستامین. | اتوپروپازین – یک ماده ضد اسپاسم | Ethopropazine |
إجازة – رُخصَة | اجازه – پروانه | Licence |
إجباریّ | واجب – حتمی | Obligate |
اجتثاث الاحشاء | درآوردن احشاء | exenteration |
أجْرَد- فاقد الشعر | طاس – بی مو | Glabrous |
أجسام غولجی | اجسام گلژی | Golgi bodies |
إجهاض
|
سقط جنین | Abortion
|
أحادی السّکارید | مونوساکارید – قند ساده | Monosaccharide |
أحادی العین – وحید العینین | یک چشمی | Monocular |
احتشاء | ناحیه آنفارکتوس زده | Infarct |
احتشاء | انفارکتوس | Infarction |
احتشار – عدوی بالطُّفیلیات | آلودگی – آلودگی به انگل | Infestation |
احتقان – حُقن – حُقنة | تزریق | Injection |
احتکاک | اصطکاک | Friction |
إحصار القلب | بلوک قلب | Heart block |
احمرارُالجِلد | سرخی فوق العاده پوست | Erythroderma |
إحولال تحتانی | هیپوفوری – وقتی محور دید یک چشم پائین تر از محور دید چشم دیگر قراربگیرد. | Hypoporia |
اختصاصی الجذام | جذام شناس | Leprologist |
اختصاصی الطب الباطنی | متخصص طب داخلی | Internist |
اختصاصیّ المالاریا | مالاریا شناس | Malariologist |
اختصاصی النُظُم الغذائیة | متخصص رژیم غذائی | Dietitian |
اختیاری – مُخیَّر | مشروط – مستعد برای انجام دادن یا ندادن کاری | Facultative |
أخرمی ترقُوی
|
اخرومی – ترقوه ای
|
Acromio clavicular
|
أخرمی غرابی
|
زائده اخرومی
|
Acromion
|
إخصاب | بارور کردن | Fertilization |
أخلاقیات | اخلاق مجموعه اصول اخلاقی. | Ethics |
أخمَصی | کف پائی | Plantar |
إدرار البول | افزایش ادرار | Dieresis |
إدراک | فهم – درک | Perception |
أدرَة – قیلة مائیة | هیدروسل – تومری که ناشی از تجمع مایع سروز در واژینال ،بیضه و طناب منوی است. | Hydrocele |
أدرنالین | آدرنالین |
Adrenalin |
الاستمناء | استمناء –استشهاء | Masturbation |
إدمان – عادة- أهبة | عادت | Habit |
إدمان المورفین | اعتیاد به مرفین | Morphinism |
أدمة | لا پوست – قسمتی از پوست که بن رو پوست و نسج زیر پوستی قراردارد | Derma |
أدویة جالینوسیة | داروهای جالینوسی | Galenical |
الأدیم الباطن | درون پوست | Endoderm |
الأدیم الظاهر | اکتودرم –برون پوست | Ectoderm |
الأدیم المتوسط | مزودرم – قشر میانی یاخته های جنین | Mesoderm |
إذکار | نرینه سازی | Masculinization |
أُذن | گوش | Ear |
أُذُنی | گوشی – مربوط به گوش | Otic |
أُربی | مغبنی –مربوط به ناحیه مغبنی یا کشاله ران. | Inguinal |
الاربیّة | کشاله ران | Groin |
ارتشاح | جریان نفوذ مایع | Infiltration |
دانلود پایان نامه ارشد : اثرات اقلیم بر گردشگری استان قزوین بر اساس مدل دمای معادل فیزیولوژیک (PET)
جمعه 99/10/26
گردشگری یکی از بزرگترین صنایع دنیا بوده که دارای رشد سریعی می باشد. برای بسیاری از نواحی گردشگری مهم ترین منبع درآمد است و برای دیگر مناطق بازده اقتصادی حاصل از گردشگری بسیار زیاد است (معصوم پور، خوش اخلاق). بر طبق پیش بینی سازمان جهانی گردشگری تا سال 2020 گردشگری بین المللی به تعداد 1.6 میلیون نفر برسد و گردش مالی ناشی از آن به پیش از 2 تریلیون دلار در سراسر دنیا باشد (WTO, 1988).
گردشگری به خاطر برخورداری از توانمندی بالا در خلق و ارتقاء مولفه های توسعه ملی، منطقه ایی و شهری و روستایی همیشه مورد توجه و ستایش بوده است. بسیاری از کشورها این صنعت پویا را به عنوان منبع اصلی درآمد به ایجاد اشتغال در بخش خصوصی و تبادلات فرهنگی و انسانی و توسعه ساختار زیربنایی می دانند (رشیدنیا، گندم کار، 1390: 2).
امروزه صنعت گردشگری به عنوان صنعتی پویا و فراگیر همه ارکان وجودی یک جامه و سیستم های جهانی را در بر گرفته است. گردشگری در معنای اصل خود از قرن نوزدهم با اصالت و انگیزه است نه سفرهای بدون هدف و برنامه. در اصل گردشگری بر اساس خواست و اراده ی ملت ها صورت میگیرد .سازمان های دولتی و بخش خصوصی تنها برنامه ریزان این سفرهای هدفمند هستند که باید متناسب با خواسته های عمومی به برنامه ریزی بپردازند تا گردشگری به بهترین نحو انجام شود (توکلی و گلدی شرافت سید،1388: 44)
جهانگردی و تفرج در ذات خود کمترین وابستگی را به تکنولوژی های آلاینده را دارد. توسعه خدمات جهانگردی نه فقط اصالت های منطقه ای را برجسته می نماید، بلکه از حاصل آن در حفظ و ساماندهی این اصالت ها و نیز در بوجود آوردن توازن بهینه منبع و طرز استفاده مناسب از آن برای حفظ و نگهداری و رشد و توسعه منابع طبیعی و ملی بهره می جوید و همزمان با آن از مزایای اقتصادی آمد و شدهای مربوطه برخوردار میشود(میکایلی، 1379: 22) . عوامل زیادی بر صنعت گردشگری تاثیر می گذارند که یکی از مهم ترین آنها آب وهواست.
آب و هوا و اقلیم نقش مهمی را در گردشگری و موفقیت یک مقصد گردشگری ایفا می کند. (Bingo, Hamilton & Tol, 2006:915) با توجه به این مسئله که اقلیم در انتخاب مقصد گردشگری پارامتر بسیار با اهمیتی است، و به طور قابل ملاحظه ایی اقلیم در طی فصول مختلف بر روی برنامه ی آژانس های گردشگری اثر می گذارد. اقلیم مناسب و آسایش اقلیمی در افزایش میزان گردشگران در مناطق جاذب گردشگر شود. از طرف دیگر اقلیم و آب و هوا می تواند باعث افزایش هزینه ی تمام شده نیز شود.( به طور مثال افزایش میزان مصرف انرژی در وسایل سرمایشی در طول فصل گرم) همچنین تغییرات اقلیمی اثر مستقیمی بر روی مراکز گردشگری متکی بر طبیعت را دارد(Scott, Jonse & Konepek, 2007:572).
از طرفی آسایش یعنی راحتی و استراحت یک موجود که در برابر تهاجم خارجی با آن مقابله می کند( خالدی، 1379). و آسایش زیست اقلیمی (بیوکلیماتیک) انسانی، به تعادل حرارتی بدن انسان با محیط پیرامون وابسته است. طیفی از درجه حرارت هایی که پراکنش حرارت به میزان رضایت بخشی در آن صورت گیرد، منطقه آسایش انسان نامیده می شود. از نظر فعالیت بدنی و راحتی انسان، هیچ اقلیمی را نمی توان کاملاً مطلوب یا نامطلوب فرض کرد. بنابراین آسایش هم در یک منطقه صد در صد ثابت نمی تواند باشد و برای افراد بر حسب سن، سلامت، فعالیت بدنی، نژاد، میزان پوشش و همچنین بر اساس فصل های مختلف سال و خو گرفتن افراد به محیط به طور نسبی تغییر می کند (محمدی، 1386). از سوی دیگر تعادل دمای بین بدن انسان و محیط در فضای داخل و بیرون ساختمان متفاوت است و شرایط آسایش و راحتی در هر دو محیط مهم است. مدل دمای معادل فیزیولوژیک به بررسی شرایط آسایش اقلیمی انسان هم در فضای داخلی ساختمان ها و هم در فضای بیرونی با توجه به نوع پوشش و فعالیت انسان بررسی می کند. لذا مدل دمای معادل فیریولوژیک در بین مدل های ارائه شده در باب آسایش اقلیمی انسان کارآمد تر و کامل تر می باشد. صنعت گردشگری استان نیاز به ارزیابی اقلیم به عنوان یکی از اصلی ترین
منابع گردشگری دارد و لذا اقلیم گردشگری استان با استفاده از مدل دمای معادل فیزیولوژیک در محیط GIS ارزیابی شده تا نقاط قوت و پتانسیل های آن مشخص شود
1-2- طرح مسئله و ضرورت تحقیق
امروزه صنعت گردشگری به عنوان صنعتی پویا و فراگیر همه ارکان وجودی یک جامعه و سیستم های جهانی را در برگرفته است (توکلی 1388) و یکی از منابع مهم درآمدزایی و در عین حال از عوامل مؤثر در تبادلات فرهنگی بین کشورهاست. به همین علت پژوهشگران و متخصصان محلی علاقمند به بررسی نقش گردشگری در توسعه اقتصادی و اجتماعی می باشد (Albalate and bel,2009:426).
در این بین نمی توان نقش کلیدی آب و هوا را در جذب گردشگر و رونق گردشگری یک منطقه نادیده گرفت. همچنین آب وهوا ارتباط مستقیمی با آسایش فردی برای گردشگران دارد. منظور از آسایش فردی مجموعه شرایطی است که از نطر حرارتی دست کم برای 80 درصد از افراد مناسب باشد (قبادیان و فیض مهدوی 1380). یکی از اطلاعات مورد نیاز گردشگران برای سفر، شرایط اقلیمی مقصد می باشد و اکثر گردشگران برای انتخاب مقصد گردشگری ملاحظلت اقلیمی را مورد بررسی قرار می دهند. اقلیم از دیدگاه برنامه ریزی گردشگری بسیار حائز اهمیت است و گردشگران معمولاً در جست وجوی اقلیم مطلوب یا اقلیم آسایش هستند که در آن، فرد هیچ گونه احساس نارضایتی و عدم آسایش حرارتی و اقلیمی ندارد و این عامل نقش مهمی را در تصمیم گیری برای مقصد گردشگری دارا می باشد(Matzarakis, 2001:172). لذا اطلاع رسانی و شناخت صحیح از شرایط آب و هوایی می تواند مسافران و اقشار آسیب پذیر را پشتیبانی کند و در تصمیم گیری برای مقاصد آنها نقش مهمی را ایفا کند.
برای این منظور و بررسی هرچه بهتر تاثیر اقلیم بر گردشگری مدل های گوناگونی تاکنون ارائه شده است. از بین آنها می توان از شاخص های مرتبط با فیزیولوژی انسانی که از معادله بیلان انرژی بدن انسان مشتق گردیده اند بهره جست که امروزه اعتبار بیشتری در مطالعات زیست اقلیم انسانی و هم چنین آب و هوا شناسی گردشگری کسب کرده اند (Matzarakis,2001:36). یکی از مدل های کارآمد که در ارتباط با این شاخص است مدل دمای معادل فیزیولوژیک یا PET است. که این مزیت را نسبت به سایر مدل های اقلیم گردشگری را داراست که نه تنها دمای محیط را در داخل بافت ساختمان در نظر می گیرد بلکه دمای محیط در خارج از ساختمان برای آسایش گردشگران را لحاظ می دارد. همچنین این مدل این قابلیت را نیز دارد که نوع فعالیت و پوشش گردشگر را نیز در بررسی میزان آسایش بررسی کند.
با توجه به مسائل فوق و تنوع اقلیمی استان قزوین که وسعتی حدود 15820کیلومتر مربع و بین 48 و 45 دقیقه تا 50 درجه طول شرقی و 35 درجه و 37 دقیقه تا 36 درجه و 45 دقیقه عرض شمالی قرار گرفته است و به دلیل ساختار توپوگرافی متفاوت که شرایط اقلیمی متفاوتی را به همراه به نحوی که اقلیم آن با نوسان آشکاری همراه است که شمال آن آب و هوای سرد و کوهستانی و آب و هوای خشک و نیمه خشک در نواحی مرکزی آن می توان شاهد بود ، بنابراین میتوان با توجه به مدل PET و پتانسیل های موجود در مکان های مختلف در سطح استان و با برنامه ریزی مناسب بهترین زمان و مکان را برای گردشگر شناسایی کرد.
1-3- سوال تحقیق
دوره های زمانی مناسب با توجه به استعدادهای مکانی جهت فعالیت های گردشگری در منطقه مورد مطالعه بر اساس مدل دمای معادل فیزیولوژیک کدامند؟
1-4- فرضیه تحقیق
با توجه به توپوگرافی منطقه مطالعاتی، مدل دمای معادل فیزیولوژیک دوره های زمانی متفاوتی را جهت فعالیت های توریستی پیشنهاد می کند.
1-5- اهداف تحقیق
- اجرای مدل دمای معادل فیزیولوژیک به منظور درک بهتر پتانسیل فعالیت گردشگری استان قزوین
- پهنه بندی اقلیم گردشگری استان بر اساس مدل معادل فیزیولوژیک با توجه به استعداد های مکانی موجود در منطقه مورد مطالعه
1-6- روش تحقیق
- اخذ داده های اقلیمی مورد نیاز از ایستگاه های سینوپتیک استان و کنترل
- بررسی دقت داده های جمع آوری شده
- بررسی شرایط اقلیمی منطقه مورد مطالعه بر اساس یکی از روش های متداول طبقه بندی
- اجرای مدل PET در مقیاس ماهانه
- تولید لایه های اطلاعاتی مورد نیاز در مدل معادل فیزیولوژیک جهت پهنه بندی اقلیم گردشگری منطقه مطالعاتی
- تفسیر داده های خروجی مدل PET در منطقه مطالعاتی
1-7- محدودیت های پژوهش
در نگارش این پایان نامه محدودیت های عدیده ای وجود داشت که موارد اصلی آن از قرار زیر است.
- مشکل دسترسی به منابع خارجی: علاوه بر پایین بودن سرعت اینترنت، دانلود کتب خارجی مستلزم پرداخت هزینه ی بالایی است. به عنوان مثال خرید مجازی یک جلد کتاب علمی با موضوع «آسایش اقلیمی» مستلزم 40 تا 50 دلار هزینه می باشد.
- نقص داده های اقلیمی: تعداد ایستگاه های سینوپتیک با دوره ی آماری بالا در منطقه مطالعاتی فوق العاده کم می باشد.
1-8- پیشینه تحقیق
تا کنون تلاش های زیادی در زمینه ی ابداع شاخص های تجربی برای ارزیابی آسایش حرارتی انسان صورت گرفته است که در مقیاس های مختلف جهانب تا محلی مورد استفاده قرار گرفته اند . در این راستا با توجه به تاثیر و اهمیت اقلیم بر تقاضای گردشگری و به دنبال تلاش های صورت گرفته برای ارزیابی شرایط و ویژگی های اقلیمی مناطق مختلف جغرافیایی و نیز شرایط مناسب اقلیمی برای جذب گردشگران تحقیقات متنوعی در سطح جهان و ایران صورت گرفته است. این مسئله نشان دهنده ی این واقعیت است که محققان به نقش اب وهوا و تغیرات بلند مدت و نوسانات کوتاه مدت آن بر گردشگری علاقمند هستند
1-8-1- پیشینه تحقیقاتی در جهان
میچوفسکی (1985) با دخالت دادن هفت عنصر اقلیمی شاخص اقلیم گردشگری یا TCI را طراحی کرد. هدف از آن بررسی مطلوبیت اقلیمی برای گردشگران بود.
پری (1993) در مقاله ایی به عنوان “اثرات مقابل اقلیم و اوقات فراغت ” گردشگری را از لحاظ رشد سریع ترین صنعت جهان می داند که احتمالاً از اوایل قرن 20 به بزرگترین صنعت در دنیا تبدیل شود. و آب وهوا را یک مفهوم محیطی می داند که تفریح و توریسم در قالب آن شکل می گیرد.
مورین(2001) و مکارانش در پژوهشی به بررسی اثرات اقلیم گردشگری بین المللی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که شرایط خاص و متفاوت اقلیمی نواحی شهری، ساحلی، کوهستانی و …، اثرات متفاوتی را بر جذب توریست دارند و این اثرات باید مورد توجه قرار گیرند.
پری (2001) در تحقیقی به بررسی وضعیت اقلیم گردشگری در منطقه مدیترانه پرداخت و بدترین زمان را برای گردشگر را زمانی دانست که موج های گرمایی یه این منطقه نفوذ می کند.
جواکلین (2007) و همکاران در پژوهشی به بررسی به این نتیجه رسیدند که در سال های آینده در بریتانیا و ایرلند جاذبه های گردشگری حرکت آرام به سمت شمال خواهد داشت و در آلمان به دلیل گرم شدن هوا و ایجاد شرایط مساعدتر در نواحی داخلی نسبت به نواحی ساحلی، جریان جذب توریسم به نسبت به جنوب خواهد بود.
ژئو پینگ لین (2007) و همکاران در تحقیق به بررسی شرایط گردشگری دریاچه ی سان مون در تایوان پرداختند. برای این کار در بازه های زمانی 10 روزه مدل PET را اجرا کردند. و همچنین در این تحقیق به یک مقایسه ی اجمالی بین این منطقه و میانه ی غربی اروپا نیز صورت گرفته است.
ماتزاراکیس(2009) و همکاران در پژوهشی به بررسی تاثیرات اقلیم بر گردشگری شمال غرب ایران با توجه به مدل PET پرداختند. در این تحقیق به این نتیجه رسیدند که سواحل دریاچه ی ارومیه ماه های ژوئن، ژولای و اگوست بهترین شرایط اقلیمی را برای گردشگری را از منظر این مدل دارا می باشد.
ماتزاراکیس (2009) در مقاله ایی تحت عنوان “پتانسیل های توریسم شهری در فرایبورگ؛ آلمان” با این فرض که ناحیه شهری نه تنها بر روی فرهنگ گردشگری اثر می گذارد، بلکه همچنین در آرامش و سرگرمی نیز حائز اهمیت است و با استفاده از اساس شبیه سازی REMO و CLM (مدل ناحیه اقلیمی) گروهی از مناظر شهر فرایبورگ را مورد بررسی قرار داده است. این تحقیق با تو جه به تغیرات اقلیمی در آینده صورت گرفته است. و به این نتیجه رسیده است که شرایط آسایش حرارتی با فشارهای حرارتی کاملاً متغیر است و از آنجایی که در آینده میزان رطوبت افزایش و بارش برف کاهش خواهد یافت و همچنین این کاهش را نیز در طوفان و مه نیز متصور شده است. بنابراین در این تحقیق محقق انتظار دارد تا در آینده فعالیت های گردشگری به سوی فضاهای باز گسترش پیدا کند و آینده ی مثبتی را برای گردشگری شهری فرایبورگ پیش بینی کرده است.
ماتزاراکیس (2007) در مقاله ای تحت عنوان “اقلیم، آسایش حرارتی و گردشگری” به تشریح مجموعه اثرات حرارتی بر روی گردشگری پرداخته است. برا این اساس وی مهم ترین عامل موثر را بر روی فعالیت های گردشگری از بین عوامل بیوترمولوژی انسانی را مجموعه عوامل حرارتی می داند. و برای مشخص کردن تاثیر شرایط اقلیمی هر منطقه توریستی بر روی فعالیت های گردشگری از شاخص PET استفاده کرده است و به عنوان نمونه از نتایج نقشه های بیوکلیمای یونان در ماه آگوست استفاده شده است.
دانلود پایان نامه ارشد : مطالعه چگالی تراز هسته ای با استفاده از مدل لایه ای
جمعه 99/10/26
چگالی تراز تک ذرهای، یکی از عناصر مهم در بررسی ساختار هسته میباشد، زیرا در تعیین چگالی تراز هسته، نقش مهمی دارد. در بررسی چگالی تراز تک ذرهای از روشهای مختلفی استفاده شدهاست که از آن جمله به روشهای مکانیک کوانتومی از قبیل روش تابع گرین، روش اسموث و روش جابجایی فاز میتوان اشاره کرد، که در این روشها بازه انرژی به دو ناحیه تقسیم میشود، ناحیه انرژی پیوسته و نواحی انرژی مقید که بیشتر تمرکز روی نواحی پیوسته است.
یکی دیگر از روشها در بررسی چگالی تراز تکذرهای روش نیمه کلاسیکی میباشد که در این روش از میدان متوسط برای محاسبات استفاده شده است، که میدان متوسط نوترون شامل جملات پتانسیل هستهای و برهمکنش اسپین مدار و برای پروتون علاوه بر این جملات، پتانسیل كولنی را نیز دربرمیگیرد. تاکنون برای محاسبه چگالی تراز تک ذرهای با استفاده از روش نیمه کلاسیکی پتانسیلهای مختلفی برای هستههای كروی و تغییر شكل یافته پیشنهاد شده است که از جمله آنها به پتانسیل چاه مربعی متناهی و نامتناهی، پتانسیل نوسانگر هماهنگ و پتانسیل وودز-ساکسون میتوان اشاره کرد. در روش محاسبه مستقیم پارامتر چگالی تراز با استفاده از این روش، انتخاب پتانسیل میدان میانگین برای بدست آوردن چگالی تراز تک ذرهای و مقدار آن در انرژی فرمی نقش تعیین کنندهای دارد[1].
انرژی فرمی بصورت انرژی بالاترین حالت تک ذرهای پرشده در حالت پایه هسته تعریف میشود. مقدار انرژی فرمی برای پروتون و نوترون متفاوت است[2].
در هستههای سنگین به دلیل نزدیک شدن ترازها به همدیگر و همپوشانیهای آنها تمایز بین ترازها سخت میباشد و با افزایش انرژی، ترازها بیشتر بهم نزدیک میشوند. به همین دلیل چگالی تراز برای هستههای سنگین دارای اهمیت قابل توجهی است. چگالی تراز یکی از پارامترهای مهم ساختار هسته به حساب میآید که با استفاده از آن سایر پارامترهای ترمودینامیکی هسته از قبیل دما، آنتروپی، فشار و ظرفیت گرمایی را میتوان بدست آورد[3,4].
بطوركلی برای محاسبه چگالی تراز از دو روش مستقیم وغیر مستقیم استفاده میشود. در روش غیرمستقیم با محاسبه آنتروپی و تابع پارش هسته و با استفاده از رابطه بین آنتروپی و چگالی تراز هستهای، چگالی تراز محاسبه میشود. به عنوان مثال به مدلهای آماری BCS [3] ، SMMC [4] و SPA+RPA [5] میتوان اشاره کرد[5-7].
در محاسبه چگالی تراز بطور مستقیم از روشهای آماری که به صورت تئوری ارائه میشوند استفاده میشود. به عنوان مثال به مدلهای آماری CTM [6] ، FGM [7] ، BSFGM [8] و GSM [9] می توان اشاره کرد. در این مدلها پارامتر چگالی تراز بطور تئوری و نیمه تجربی محاسبه میشود. در بسیاری از مطالعات مربوط به محاسبه برهمکنشهای هستهای، فرمولهای تحلیلی مربوط به چگالی تراز ترجیح داده میشوند[3,8-10].
در این مدلها پارامترهای چگالی تراز بطور تئوری و نیمه تجربی محاسبه میشوند. در بسیاری از مطالعات مربوط به محاسبه برهمکنشهای هستهای، فرمولهای تحلیلی مربوط به چگالی تراز ارجعیت دارند.
در مدل دمای ثابت،CTM بازه انرژی به دو بخش تقسیم میشود که در بخش انرژیهای پایین از ثابت بودن دما میتوان استفاده کرد و در انرژیهای بالا مدل گاز فرمی مورد استفاده قرار میگیرد. مسئله اصلی در این مدل ایجاد ارتباط بین نواحی کم انرژی و نواحی انرژی بالاست. این مدل پدیدهشناختی براساس فرمول بت که در آن برهمکنشهای هستهای لحاظ نمیشود، بنا شده است[11].
سادهترین بیان تحلیلی برای بررسی چگالی تراز مدل گاز فرمی است که در آن هستهها بدون برهمکنش در نظر گرفته شده واز اثرات تجمعی صرفنظر میشود. مدل BSFGMبا اعمال برخی اصلاحات در مدل گاز فرمی و با درنظرگرفتن جفت شدگیهای نوکلئونی در بر همکنشهای هستهای، ارائه شده است، این مدل در همهی انرژیها برای بررسی چگالی تراز مورد استفاده قرار میگیرد.
در مدل BSFGM چگالی تراز هستهای دارای دو پارامتر چگالی تراز تک ذرهای و انرژی جابجایی برانگیختگی است. معمولا این پارامترها به عنوان پارامترهای قابل تنظیم از طریق برازش دادههای تجربی تعیین میشوند. اگرچه برای محاسبه پارامتر چگالی تراز، به جز برازش از مدلهای مختلف هستهای مثل مدل قطره مایع، مدل لایهای و رابطه نیمه تجربی نیز میتوان استفاده کرد و این پارامتر را بطور مستقیم محاسبه نمود.
1-1 مدلهای هستهای
مدلهای هستهای تقریبها و فرضهایی هستند که برای شناخت ساختار هسته و نیروی هستهای و بر اساس شواهد تجربی معرفی میشوند و به دو دسته تقسیم میشود مدلهای نیمه کلاسیکی (Semi-classical models) یا مدلهای ذرهای مانند مدل قطره مایع (Liquid drop model) و مدلهای کوانتومی (quantum mechanics models) مثل مدل لایهای (Shell model).
1-2مدل قطره مایع
با توجه به اینکه در هسته هر نوکلئون با نوکلئونهای مجاور خود برهمکنش میکند و به هر نوکلئون از اطراف توسط نوکلئونهای مجاور نیرو وارد میشود، در نتیجه نوکلئونهای داخل هسته را می توان در حال حرکت فرض کرد. در ضمن نیروی هستهای ضمن اینکه جاذبه است، دارای یک جمله دافعه نیز میباشد که نوکلئونها را در یک فاصله معینی از همدیگر نگه می دارد. با توجه به اینکه وضعیت نوکلئونها در هسته مانند وضعیت مولکولها در مایع میباشد ماده هستهای را میتوان سیال هستهای نامید. هر نوکلئونی که در نزدیکی لایهی هستهای قرار دارد نیروی خالصی به سمت داخل احساس میکند به طوری که موجب میشود سطح خارجی خود را به کمترین مقدار سازگار با حجم خود تغییر دهد. شکل هندسی که این سازگاری را دارد کروی است. بنابراین شکل هسته را بصورت کروی میتوان فرض کرد. با توجه به این توضیحات میتوان هسته را مانند یک قطره مایع در نظر گرفت.
انواع مدلهای تجمعی هستهای (Collective model) همانند مدل دورانی (Rotational model) و مدل ارتعاشی (Vibrational model) در محاسبات از مدل قطره مایعی استفاده میکنند. با توجه به این اصل که دوران و ارتعاش هسته بطور کامل مشابه دوران و ارتعاش یک قطره مایع معلق میباشد.
1-3 مدل لایهای
مدل لایهای یکی از مدلهای هستهای به حساب میآید که با در نظر گرفتن پتانسیل میدان متوسط و پتانسیل ناشی از برهمکنش نوکلئونها، ترازهای نوترون و پروتون هسته را با دقت بالایی نتیجه میدهد. فرض اساسی در مدل لایهای این است که علیرغم جاذبه شدید بین نوکلئونها که انرژی بستگی کل هسته را ایجاد میکند حرکت هر نوکلئون در واقع مستقل از نوکلئونهای دیگر است، اگر تمام جفت شدگیهای بین نوکلئونی یا تمام برهمکنشهای زوجیت نادیده گرفته شوند، مدل لایهای را مدل لایهای تک ذرهای میگویند. بنابراین در مدل لایهای تک ذرهای هر نوکلئون در پتانسیل متوسط یکسان با سایر نوکلئونها حرکت میکند. بنابراین انتخاب یک پتانسیل هستهای مناسب مهم است. پتانسیل هستهای مناسبی که بتوان نوکلئونها را تحت آن پتانسیل در ترازهای انرژی قرار داد بایستی بتوانند نظام هسته را توجیه کند و با آزمایش و تئوری هماهنگ باشد. پتانسیلهای هستهای معرفی شده عبارتند از پتانسیل کروی، پتانسیل چاه مربعی متناهی و نامتناهی، پتانسیل نوسانگر هماهنگ و پتانسیل وودز-ساکسون.
با اعمال پتانسیل چاه مربعی و نوسانگر هماهنگ ترازها به صورت تبهگن بدست میآیند. پتانسیل شعاعی وودز-ساكسون به همراه پتانسیل ناشی از برهمکنش اسپین مدار ترازهای هستهای و اعداد جادویی را که نشان دهنده لایههای بسته هستهای هستند به درستی نتیجه میدهد[13].
با حل معادله شرودینگر برای پتانسیلهای میدان میانگین، بدون در نظر گرفتن جفتشدگی نوکلئونها، ترازهای انرژی و معادله موج نوکلئونی بدست میآید. ترازهای انرژی تک-نوکلئونی نوترونی و پروتونی بعنوان یك پارامتر اساسی در تعیین پارامترهای ترمودینامیكی هسته از قبیل دما، آنتروپی، فشار و ظرفیت گرمایی نقش ایفا میکنند. چگالی تراز هستهای بصورت تعداد ترازهای هسته در واحد انرژی برانگیختگی مؤثر تعریف میشود.
در فصل دوم این پژوهش، به بررسی چگالی تراز تک ذرهای و روشهای مختلفی که در بررسی چگالی تراز تک ذرهای دارای اهمیت اند پرداخته ایم. در فصل سوم چگالی تراز هستهای و مدلهایی که در آنها پارامترهای چگالی تراز بطور تئوری و نیمه تجربی محاسبه میشوند معرفی شدهاند و همچنین شیوههای برازش و اثرات تجمعی نیز ارائه شدهاند. در نهایت در فصل چهارم پارامتر چگالی تراز در مدل BSFGM بصورت تابعی از چگالی تراز تك ذرهای با استفاده از مدل نیمه كلاسیكی برای پتانسیلهای نوسانگر هماهنگ، چاه پتانسیل مربعی و پتانسیل وودز-ساکسون برای تعدادی از هستههای سبک، متوسط و سنگین محاسبه شده اند و نتایج بدست آمده با نتایج سایر روشها مقایسه شده است.
دانلود پایان نامه ارشد : ارائه شاخصی ترکیبی جهت سنجش توسعه انسانی مبتنی بر آموزههای اسلامی
جمعه 99/10/26
359
5-2- گام اول: تبیین چارچوب نظری جامع و یكپارچه 360
5-3- گام دوم: انتخاب مراجع اطلاعاتی و پایگاههای داده متناسب با ابعاد و مولفههای مربوطه 361
5-4- گام سوم: اسناد دادههای مفقود با مقادیر جایگزین. 365
5-5- گام چهارم: انجام تجزیه و تحلیل چندمتغیره بر روی دادهها و شاخصهای منفرد 372
- 5-5-1- بُعد اجتماعی – فرهنگی. 376
- 5-5-2- بُعد اقتصادی – رفاهی. 382
- 5-5-3- بُعد مذهبی – اخلاقی. 388
- 5-5-4- بُعد علمی – آموزشی. 392
- 5-5-5- بُعد سیاسی – حکمرانی. 395
5-6- گام پنجم: نرمالسازی دادهها 397
5-7- گام ششم: وزندهی و تجمیع ابعاد و شاخصهای عاملینهایی. 398
- 5-7-1- فرآیند تحلیل شبکهای (وزندهی ابعاد) 398
- 5-7-2- مدلسازی پویای رشد اقتصادی (رویکرد اول در وزندهی مولفهها) 412
- 5-7-3- فرآیند سلسله مراتبی (رویکرد دوم در وزندهی مولفهها) 446
5-8- گام هفتم: ارائه و انتشار نتایج رتبهبندی شاخصتركیبینهایی. 451
5-9- جمعبندی و نتیجهگیری. 454
فصل ششم: جمعبندی بحث، نتیجهگیری و پیشنهادها 455
6-1- خلاصه روند شاخصسازیترکیبی. 456
6-2- خلاصه و جمعبندی روند شاخصسازیترکیبی توسعهانسانی مبتنی بر آموزههای اسلامی. 464
6-3- نتایج و پیشنهادات.. 481
6-4- ملاحظات و محدودیتهای مفهومی پژوهش… 485
6-5- ملاحظات و محدودیتهای تکنیکی و مدلسازی پژوهش… 487
پیوستها 490
پیوست شماره (1): آزمون ریشه واحد متغیرهای مدل. 490
پیوست شماره (2): نتایج برآورد مدلهای 5 گانه 502
فهرست منابع 509
1-1- بررسی روند تحولات فکری در غرب و تغییر مفهوم توسعه
پس از جنگ جهانی دوم عوامل متعدد و در عین حال مرتبط با یکدیگر، در مورد توجه خاص به توسعه اقتصادی مطرح و ارائه شد که ناظر به زوایای گوناگونی از مسائل علمی و سیاسی و اجتماعی بود (عربی،1383، ص20). از اواخر دهه های1940و 1950 که دستیابی به توسعه
اقتصادی در دستور کار کشور های توسعه نیافته قرار گرفت تا به امروز که هنوز بسیاری از کشورها خود را ناکام یافته اند، مفهوم توسعه و نگرش به جامعه توسعه یافته دچار تحولات زیادی شده است.
هنگامی که مشکلات اقتصادی کشورهای جهان سوم و ضرورت پرداختن به مباحث توسعه در صدر دغدغه های اقتصاددانان قرار گرفت، تنها دست مایه آنان میراث فکری کلاسیک ها و نئوکلاسیک ها، انقلاب کینزی و تجربه برنامه تازه مارشال در احیای اقتصادی کشورهای اروپایی بود.مرکز ثقل و محور این مباحث تا دهه 1970، رشد اقتصادی بوده است.در این مورد می توان مباحث مطرح شده توسط بزرگترین اقتصاددانان توسعه آن دوره را شاهد آورد.(عربی و لشگری،1383، ص 25)
نظریه مراحل رشد اقتصادی یکی از اولین نظریاتی بود که در حوزه اقتصاد توسعه مطرح شد. بر حسب نظریه مراحل رشد اقتصادی، فرآیند توسعه چون رشته ی مراحل متناوبی که تمام کشورها باید از آن عبور کنند، بررسی شد. این نظریه اساسا یک نظریه اقتصادی توسعه بود و به این ترتیب توسعه مترادف با رشد اقتصادی شد (تودارو، 1366، ص 116).
استدلال این بود که در مرحله اولیه توسعه آنچه که باید هدف اصلی باشد رشد است، نه توزیع عادلانه. آنان بر اساس نظریه رخنه به پایین می پنداشتند که توسعه یک پدیده صرفا اقتصادی است که در آن، منافع سریع ناشی از رشد کلی تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه به طور خود به خود، منافعی را برای توده های مردم به صورت شغل و دیگر فرصت های اقتصادی فراهم می آورد.(جهانیان،1382، ص 127)
با ظهور نتایج ناخوشایند طرح های توسعه وگذشت بیش از یک دهه تمرکز بر افزایش رشد اقتصادی، خوش بینی اولیه اقتصاددانان به ناامیدی گرایید.(عربی،1383، ص34) این وضعیت ناخواسته، از وجود اشکالات و نواقص اساسی در تعریف توسعه و نگرشی که در مورد آن وجود داشت حکایت می کرد. در دهه 1970 ، اعتراضات زیادی برای کنار گذاشتن تولید ناخالص ملی به عنوان شاخص توسعه صورت گرفت و بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران، ضمن حمله به وجود فقر گسترده و توزیع ناعادلانه درآمدها و بیکاری ، خواستار توجهی بیشتر به توزیع درآمدها و ارائه تصویر جدیدی از توسعه شدند. (تودارو، 1366،ص 134)
محبوب الحق، اقتصاددان شهیر پاکستانی، در مورد لزوم تغییر نگرش راجع به توسعه، با اشاره به اینکه راهی که توسعه با هدف قرار دادن افزایش درآمد ملی در پیش گرفته، به بدفرجامی انجامیده و ماهیت انسانی خود را از دست داده است، اعلام کرد که باید از دل مشغولی به سنجش حساب های ملی دست کشید. وی می نویسد: رشد اقتصادی شرط لازم توسعه اقتصادی است، نه شرط کافی. کیفیت این رشد به اندازه کمیت آن دارای اهمیت است. کانون توجه به توسعه باید انسان باشد و هدف های عمده ای چون کاهش بنیادی فقر و امکان برخورداری عادلانه را از فرصت های اقتصادی دنبال کند. (گریفین،1376 ،ص17)
در اواخر همین دهه الگوی نیازهای اساسی شکل گرفت که خاستگاهش، همان دغدغه های ناشی از بی تفاوتی به توزیع درآمد و عدم تامین رفاه فقیرترین افراد یک مجموعه چند صد میلیونی که در فقر مطلق و عمدتا در کشورهای در حال توسعه به سر می بردند، بود و بر اساس رویکردهایی در زمینه اهداف و سیاست گذاری توسعه بر محور رفع نیازهای اساسی، استوار گردید. (عربی، 1383، ص36)
در طی دو دهه 1980 و 1990 ، مباحثی که از دهه 1970 شروع شده بود، گسترش بیشتری پیدا کرد و نخست مفهوم توسعه پایدار در قالب رعایت اصول حفظ محیط زیست به عنوان راهبردی از هماهنگی اهداف توسعه و جهانی که بشر در آن زندگی می کند مقبولیت یافت و سپس، به توسعه پایدار انسانی گسترش یافت. در این برهه مفهوم توسعه کاملا از مفهوم رشد اقتصادی متمایز شد و هر کدام تعریف جداگانه ای داشتند.
پس از آنکه تک بعدی بودن و خطی بودن توسعه نفی شد و توسعه فرایندی چند بعدی قلمداد گردید که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است، توجه به انسان و ابعاد گوناگون حیات او افزایش یافت (عربی، 1383، ص38).
سازمان ملل متحد به موازات تحول مفهوم توسعه یافتگی، در جهت توسعه کشورها تا کنون رویکردهای متفاوتی را دنبال کرده است كه آخرین آنها از سال 1991 آغاز شده است. با مروری بر آنها در مییابیم كه رویكردهای اعمال شده به توسعه از نگاه اقتصادی محض به نگاه انسانی در حال تغییر بوده است. درگزارش توسعه انسانی سال 1991 سازمان ملل در مورد تعریف توسعه انسانی چنین آمده است: “توسعه انسانی روندی است كه طی آن امكانات افراد بشر افزایش می یابد. هرچند این امكانات با مرور زمان می تواند اساسا دچار تغییر در تعریف شود، اما دركلیه سطوح توسعه، مسئله برای مردم عبارت است از: برخورداری از زندگی طولانی همراه با تندرستی، دستیابی به دانش و توانایی نیل به منابعی كه برای پدید آوردن سطح مناسب زندگی لازم است. چنانچه این سه امكان غیرقابل حصول بماند، بسیاری از موقعیت های دیگر زندگی دست نیافتنی خواهد بود”.
در بین شاخص ها و نماگرهای مطرح توسعه، شاخص توسعه انسانی از مقبولیت بیشتری بین اندیشمندان برخوردار است خصوصاً كه اصلاحاتی در جهت بهبود این شاخص صورت گرفته و می گیرد و این شاخص توسط سازمان های بینالمللی به شكل سالانه برای كشورهای مختلف جهان اعلام می گردد.
1-2- مفهوم متحول توسعه
از اواخر دهه های 1940 و 1950 که دست یابی به توسعه اقتصادی در دستور کار کشورهای توسعه نیافته قرار گرفت و هدف اساسی برنامه های آن کشورها قلمداد گردید، تا به امروز که هنوز بسیاری از آن کشورها خود را ناکام یافته اند ، مفهوم توسعه و نگرش به جامعه توسعه یافته، دچار تحولات زیادی شده است. این تحول، از سویی به جهت ارائه نظریه های گوناگون درباره راه های نیل به توسعه و یا عوامل بازدارنده آن و از سوی دیگر، به جهت تحول در منظور از توسعه و هدف غایی جوامع در حال توسعه بوده است. مروری فشرده بر بعضی از دیدگاه ها و نظریه های توسعه و پیگیری تحولات مفهومی آن به منظور دریافت تعریف و تصویری همه جانبه تر از توسعه، راهی است که می تواند ما را به ابعاد گوناگون و جوانب مختلف آن رهنمون گردد و بدین لحاظ، در ادامه به سیر چنین تحولی اشاره می کنیم(عربی و لشکری، 1383، ص24).
1-2-1- رشد اقتصادی، محور مباحث توسعه
هنگامی که مشکلات اقتصادی کشورهای جهان سوم و ضرورت پرداختن به مباحث توسعه در صدر دغدغه های اقتصاددانان قرار گرفت، به دلیل آن که ابزار فکری مورد نیاز، برای تحلیل جریان رشد اقتصادی در کشورهایی را که دارای ساختار روستایی و کشاورزی و فاقد ساختارهای جدید بودند، در اختیار نداشتند، دچار نوعی غافلگیری شدند. تنها دست مایه های آنان ، میراث فکری کلاسیک ها و نئوکلاسیک ها، انقلاب کینزی و تجربه تازه برنامه مارشال در احیای اقتصادی کشورهای اروپایی بود و با تکیه بر آنها، می خواستند تا با طرح دیدگاه های نوین، ماهیت و علل عقب ماندگی اقتصادی و عوامل کلیدی روند توسعه اقتصادی را روشن کنند (عربی و لشکری، 1383، ص25).
مرکز ثقل و محور این مباحث، حتی پس از آن که مباحث توسعه، دارای الگوهای نظری متفاوتی گردید و تا دهه 1970، رشد اقتصادی بوده است. در این مورد، می توان مباحث مطرح شده توسط بزرگترین اقتصاددانان توسعه آن دوره را شاهد آورد؛ برای مثال، تلاش های اقتصاددانان آمریکای لاتین در قالب اکلا (ECLA)[3] که سرانجام به ظهور مکتب ساختارگرایی انجامید، رشد اقتصادی را هدف خود قرار داده بود. آنان در پی تحقق رشد در کشورهای خود، ساختار درونی اقتصاد آن کشورها را بررسی کرده و با معرفی ویژگی ها و لزوم تغییر در آن، ادبیات جدیدی را در مباحث توسعه، به نام «موانع توسعه» گشودند. آنان ضمن برشمردن این خصوصیات، مانند وجود بخش کشاورزی سنتی یا تکنولوژی و بهرهوری پایین در کنار بخش مدرن با تکنولوژی بسیار پیشرفته و عدم انعطافهایی که مانع تعدیل آسان عدم تعادلهاست و با کششپذیری درآمدی بالا در کشورهای اقمار برای وجود واردات کالاهایی ساخته شده و کشش پایین درآمدی تقاضا در کشورهای مرکز برای واردات مواد اولیه و …، موانع پویایی رشد داخلی را نیز معرفی کردند. آنان برای این که گره کوری که بازرگانی خارجی در فرآیند توسعه ایجاد کرده بود گشوده شود، سیاست جایگزینی واردات را همراه با اقداماتی منتخب و معتدل در حمایت از بازرگانی، معرفی کردند. بدین ترتیب، مشکلات ناشی از وخیمتر شدن رابطه مبادله مرتفع شده و افزایش درآمد سرانه و رشد اقتصادی تامین گردید (مایر و سیرز، 1382، ص238-245). بنابراین، ساختارگراها اگرچه میان رشد و توسعه اقتصادی تمایز قائل بودند، اما هم چنان رشد، محور اصلی مطالعات آنان بود. همچنین رویکرد آنان در سیاستهای حمایتی، نمایانگر ویژگی مهم تحلیلهای اقتصاددانان توسعه در دهههای آغازین، یعنی مردد دانستن الگوی نئوکلاسیکها و تلقی مثبت از دستاوردهای انقلاب کینزی بود.
تعمیم نظریه اشتغال کوتاه مدت کینز به یک نظریه رشد بلندمدت در چارچوب مدل هارود- دومار[4] نیز از نمونه های بارز نفوذ تفکر کینز و در عین حال، محوریت رشد اقتصادی است. در این معادله، رشد اقتصادی برابر با کسری از نسبت پس انداز به درآمد ملی و نسبت سرمایه به تولیدات است و به صورت (که در آن g نماینده رشد، s نماینده نسبت پس انداز به درآمد ملی و k نماینده نسبت سرمایه تولید است) نشان داده میشد. این معادله، متضمن این معنا بود که میزان رشد را میتوان با به حداکثر رساندن پس اندازهای ناشی از رشد تولید و به حداقل رساندن نسبت یا ضریب سرمایه به تولید،[5] به اوج رساند (مایر و سیرز، 1382، ص36). از همین رو، مشکل اساسی کشورهای توسعه نیافته، قابل تشخیص بود: در اکثر کشورهای فقیر، مانع و یا محدودیت اصلی توسعه، سطح نسبتاً پایین تشکیل سرمایه جدید است. این مدل، کاملاً موثر بود و مقبولیت گسترده ای یافت و اثرات آن تا به امروز باقی ماند و حتی عده ای باور کردهاند که اقتصاددانان چنین می اندیشند که سرمایه، کلید توسعه اقتصادی است (kindleberger, 1965, p186). معادله فوق، بستر لازم را برای ورود مباحث جدیدی تحت عنوان دایره شیطانی فقر یا دایره باطل فقر[6] به ادبیات توسعه فراهم آورد. راگنار نرکس[7] چند سال پس از انتشار مقاله روزنشتاین ـ رودان[8] که در آن، مانند آدام اسمیت، بر اهمیت گسترش بازارها به منظور سودآور نمودن صنایعی که نیاز به ایجاد تقاضا برای محصولاتشان داشتند تاکید کرده بود (Meier, 1995, p349)، نقش بازارها را در عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته به گونه ای منسجم مطرح نمود. از نظر نرکس، اقتصادهای توسعه نیافته تحت تاثیر دو عامل، اسیر دور باطلی از رکود و فقر هستند. این دو عامل که به نحو مسلسل گونه تاثیر فزاینده ای بر یکدیگر دارند، عبارتند از:
- پایین بودن سطح درآمد که موجب ضعف قدرت خرید و کوچکی حجم بازار میگردد و درنتیجه آن، انگیزه و میل به سرمایه گذاری نیز کاهش می یابد؛
2- پایین بودن سطح تولید، منجر به پایین بودن سطح درآمد و درنتیجه، ظرفیت پس انداز می شود؛ بنابراین، امکان پس انداز در سطح ملی نیز تضعیف گشته و به دلیل انباشت سرمایه ناچیز، حجم تولید نیز محدود خواهد ماند.
نرکس معتقد است که مسئولیت شکستن دور باطل فقر و یا خروج از دایره شیطانی، وظیفه دولت است که با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، می تواند با به کار گرفتن کم و بیش منظم سرمایه، در مقیاس وسیعی از صنایع مختلف (رشد متوازن)، مشکل ناشی از حجم کوچک بازار را از بین ببرد (مایر و سیرز، 1382، ص27). موریس داب[9] نیز از منظر افزایش رشد به توسعه می نگرد و معتقد است که غنا یا فقر هر کشور در ابزارهای سرمایه ای تولید، تنها عامل حاکم بر بهره وری آن کشور است. وی میگفت: من فکر می کنم اگر انباشت سرمایه را به مفهوم رشد ـ کمی، کیفی و به طور هم زمان ـ موجودی ابزارهای سرمایه به عنوان عامل تعیین کننده روند توسعه اقتصادی بدانیم، زیاد به بیراهه نرفته ایم (مایر و سیرز، 1382، ص27).
دانلود پایان نامه ارشد : مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49 – 15 ساله ) در شهر شیراز
جمعه 99/10/26
یکی از ارکان عمده پیشرفت جوامع، ارتقاء بهداشت و تامین سلامت افراد میباشد. از آنجا که رفتار ارتقاءدهنده سلامت به عنوان یک موضوع کلیدی در مفهوم ارتقاء سلامت[1] توجه ویژهای به خود جلب کرده است، لذا کاربرد الگوهای رفتاری مثبت در زندگی نه تنها در ارتقاء سلامت فردی بلکه در حفظ، بهبود و پیشبرد سلامت عمومی و برنامههای مرتبط با آن نقش به سزایی دارد.
تعریف سلامت در مرکز دیدگاه رفتار ارتقاء دهنده سلامت، قرار میگیرد. در این مرحله سلامتی با استفاده از کیفیتهای مثبت که توسط سازمان جهانی بهداشت[2] پیشنهاد شده است، تعریف میشود. سلامتی به معنی تحقق بخشی به پتانسیل انسان و حفظ تعادل و جهت گیری هدفدار در محیط است (طل و همکاران، 1390 : 443).
مهمترین جنبه اهداف و استراتژیهای سازمان جهانی بهداشت در طرح «سلامت برای همه» در سال 2000، تاکید بر «ارتقای سلامت» بود. این مفهوم در اولین کنفرانس بین المللی ارتقای سلامت که در سال 1986 در اتاوای کانادا برگزار شد، به عنوان جریانی تعریف شد که «طی آن مردم تلاش میکنند سلامت خود را افزایش دهند و کنترل بهتری بر آن داشته باشند» (سونمزر و دیگران[3] ، 2012 : 1241). به عبارت دیگر این مفهوم اشاره میکند به «جریان توانمندسازی مردم برای افزایش کنترل و مدیریت سلامتشان و پیشرفت دادن آن جهت دستیابی به وضعیت بهزیستی کامل اجتماعی، فیزیکی و روانی. پس افراد و گروهها باید قادر به تشخیص آرزوها و مطلوبات خود برای جبران نیازها و تغییر یا انطباق با محیط باشند» (سازمان جهانی بهداشت : 1986).
ارتقاء سلامت با توجه به نقش محوری آن در مراقبتهای بهداشتی مورد توجه روز افزون است. امروزه با توجه به هزینه بالای مراقبتهای بهداشتی لزوم تغییر رویکرد درمانی به رویکرد پیشگیری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در همین راستا، سازمان جهانی بهداشت معتقد است ارتقاء سلامت شامل تشویق سبک زندگی سلامت محور، ایجاد محیطهای حمایتی برای سلامت، تقویت اقدام جامعه، جهتدهی مجدد خدمات بهداشتی و تعیین سیاستهای بهداشت عمومی است (آدامز[4]، 2000 : 23).
امروزه انجام رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت یکی از بهترین راههایی است که مردم توسط آن میتوانند سلامتی خود را حفظ و کنترل کنند (مروتی شریف آباد و دیگران 2003 : 24). زیرا تحقیقات بسیاری نشان داده است که علت بسیاری از بیماریهای مزمن، سبک زندگی و رفتارهای انسان است (شعبان، 2007 : 24).
سبک زندگی سلامت محور، عبارتی است که به وفور در مباحث ارتقای سلامت، سلامت همگانی و اجرای مداخلات مربوط به سلامت به کار میرود. سبک زندگی سلامتمحور، منبعی ارزشمند برای کاهش شیوع و تاثیر مشکلات بهداشتی، و نیز منبعی با ارزش برای ارتقای سلامت، سازش با عوامل استرسزای زندگی و بهبود کیفیت آن است (نوری، 1385 : 8).
مفهوم «سبک زندگی» متکی بر این ایده است که مردم به طور معمول الگوی قابل تشخیصی از رفتار (برای مثال، مسایل عادی کار، فراغت، زندگی اجتماعی و …) را در زندگی روزانهشان به نمایش میگذارند. شیوه زندگی به عنوان یکی از تعیین کنندههای سلامت و بیماری مورد تاکید قرار گرفته است. تعریفی که للوند[5] از شیوه زندگی ارائه کرده است، به قرار زیر میباشد : «مجموعه تصمیمات اتخاذ شده توسط افراد که بر سلامتشان تاثیر می گذارد و از سوی دیگر کما بیش تحت کنترل خود آنهاست. عادات بد بهداشتی افراد، موجب ایجاد مخاطرات خود خواسته برای آنها میشود. وقتی مخاطرات مذکور موجب بیماری یا مرگ شود، میتوان شیوه زندگی قربانی را عامل مؤثر یا موجب بیماری یا مرگش دانست» (للوند، 1974؛ به نقل از نوری، 1385 : 8). همچنین سبک زندگی سلامت محور توسط والکر[6] چنین تعریف شده است : «الگویی چند بعدی از ادراکات و اعمال آغاز شده با انگیزه خود شخص که به تدوام و تقویت سطح سلامت و خود شکوفایی شخصی کمک میکند» (والکر، 1990 : 270). پندر[7] رفتارهای سبک زندگی سلامت محور را به 6 بخش تقسیم میکند : مسئولیت در قبال سلامتی، ورزش، تغذیه، روابط بین فردی، رشد روحی و مدیریت استرس (پندر، 1996؛ به نقل از آدامز، 2000 : 2 ).
تعریف سازمان جهانی بهداشت حاکی از آن است که الگوهای رفتاری به طور مداوم در پاسخ به شرایط متغیر اجتماعی و محیطی تعدیل میشوند. طبق تعریف مذکور، تلاش برای بهبود سلامت از طریق توانمندسازی مردم برای تغییر شیوه زندگیشان باید هم در راستای تغییر فرد و هم در راستای تغییر شرایط زیستی و اجتماعی موثر در رفتار یا شیوه زندگی تنظیم گردد. تعریف سازمان جهانی بهداشت بیشتر مؤید آن است که شیوه زندگی ایده آل یا حداکثری وجود ندارد و عوامل زیادی در تعیین راه مناسب برای زندگی هر فرد موثرند (نوری، 1385: 8).
اهمیت یافتن مبحث ارتقاء سلامت نتیجه تغییر در ماهیت مسایل سلامتی است که صاحب نظران علوم سلامت از آن با عنوان «انتقال اپیدمولوژیک»[8] یاد میکنند. در گذشته عامل بسیاری از بیماریها و به تبع آن مرگ و میرها، عفونت بوده است، لذا در اواخر قرن نوزدهم با تغییراتی که در سبک زندگی افراد (تغذیه و بهداشت فردی) اتفاق افتاد، این نوع بیماریها کاهش یافته و جای خود را به بیماری های مزمن داده است، که نمی توان از طریق دارو درمان کرد. بیماریهای مزمن اغلب بر حسب شرایط زندگی ناسالم ایجاد شده اند. این بیماریها را می توان از طریق تغییر در سبک زندگی کاهش داد. با تغییر علل مرگ و میر از بیماریهای عفونی به بیماریهای مزمن، توجه مراقبان بهداشتی به سرچشمه این بیماریها، یعنی سبک زندگی و رفتار انسانها معطوف گشته است. عواملی مانند استعمال سیگار، الگوی تغذیه نامناسب، نداشتن فعالیت جسمی، صدمه دیدن و غیره از مهم ترین عوامل مرگ و میر بودهاند (قاسمی و دیگران، 1387 :184 – 183).
گزارش هاروارد از پیشگیری سرطان و کنترل علتهای آن در سال 1996 نشان می دهد که بیشتر علتهای عمده مرگ و میر و ناتوانی در جوامع مدرن، مربوط به سبک زندگی ناسالم مانند : سیگار کشیدن، شیوه زندگی راکد و عادات غذایی نامناسب میباشد (لام و دیگران[9]، 2006 : 1846).
دپارتمان خدمات انسانی و سلامتی آمریکا در سال 1996 و سازمان جهانی بهداشت در سال 2003 اعلام کردهاند که عدم فعالیت فیزیکی بهمراه غذا و سبزیجات ناکافی عوامل خطرآفرین بیماریهای قلبی-عروقی و نوع خاصی از سرطانها هستند. همچنین پژوهشهای بسیاری نشان میدهد که افراد ناسالم تمایل دارند که تعدادی از رفتارهای سبک زندگی ناسالم را انجام دهند. رفتارهایی که خطر برای سلامتیشان را افزایش میدهد (بین و برگ[10]،1990؛ سفتون و ونکل[11]، 1994؛ فروچارت و همکاران[12]، 1998؛ به نقل از لام و دیگران، 2006 : 1846).
انتقال اپیدمولوژیک بهمراه آگاهی از ارتباط بین وضعیت سلامتی و سبک زندگی و درک این مهم که مراقبت پزشکی لزوماً تواناییاش را به کنترل اختلالات در جوامع مدرن محدود کرده است- منجر به نوعی انتقال در مدل سلامت و بیماری از دههی 1970 به بعد شده است. در پی این تغییر، مدل ترکیب عوامل اجتماعی- روانی جایگزین مدل صرف پزشکی شده است (پل و توماس، 2002 :32). بدین ترتیب لزوم پرداختن به تعیین کنندههای اجتماعی سلامت و بیماری و رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت، از جمله سبک زندگی سلامت محور امری ضروری به نظر میرسد.
از آنجا که فعالیتهای ارتقاءدهنده سلامت و شیوه زندگی بهداشتی، استراتژیهای اصلی تسهیل و حفاظت از سلامتی هستند (محمدی زیدی و همکاران، 1390 : 104)، لذا توجه به سلامت و رفاه اجتماعی زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند، نه تنها به عنوان یک حق انسانی شناخته شده، بلکه تاثیر آن در سلامت خانواده و جامعه نیز اهمیت روزافزونی یافته است. سلامت زنان به طور کلی چارچوب مفهومی یک رویکرد مرتبط و موثر را در برنامههای ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماری ارائه می دهد و از آنجا که نقش زنان در مراقبت از خود و در منزل از کودکان، سالمندان، بیماران و سایر اعضای خانواه بسیار با اهمیت است (احمدی و همکاران، 1387 : 116)، بنابراین انتخاب هر نوع سبک زندگی به وسیله زنان، نه تنها بر زندگی شخصی خودشان، بلکه بر رفتارها و سبک زندگی سایر افراد نیز تاثیر می گذارد. زیرا این گروه از افراد جامعه میتوانند به عنوان یک مجرا و کانال ترویج دهنده مسایل مربوط به ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه باشند.
سنین باروری به دلیل تاثیرگذاری بر مجموعه تغییرات و انتقالهای عمده در زندگی زنان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. لذا انتخاب نوع سبک زندگی و رفتارهای مرتبط با آن، نه تنها نقشی اساسی در سلامتی زنان دارد بلکه پیامدها و نتایجی در سالهای آینده خواهد داشت که می تواند بر عملکرد و بهزیستی جسمی، روانی- ذهنی و اجتماعی آنان موثر باشد. همچنین این امکان را به وجود میآورد که در آینده نسلهای سالمتری داشته باشیم.
1-2- بیان مسئله
با توجه به گذار اپیدمولوژیک و تغییر در ماهیت مسایل سلامتی و بیماریها، از حاد به مزمن، امروزه بیماریهای غیرواگیردار به علت پدیده نوسازی جوامع، پیشرفت فناوری و تراکم جمعیت در مناطق شهری، تغییر سبک و شیوه زندگی و گرایش افراد به عادات نامناسب شیوع گستردهای پیدا کرده است (پل و توماس، 2002 :7 ).
از آنجا که زنان بخش عمدهای از جمعیت را تشکیل میدهند و همواره از آنان به عنوان محور سلامت خانواده و جامعه یاد میشود، توجه به سلامت آنان و رفتارهای مرتبط با آن مانند سبک زندگی، به علت تاثیرگذاری بر سلامت سایر افراد، اهمیت بسزایی دارد.
کجرویک (1377: 21) در بررسی خود تحت عنوان «زنان در سلامت و بیماری» به این نتیجه میرسد که اگر چه زنان بیشتر از مردان عمر میکنند و ظاهراً از نظر ژنتیک بر مردان برتری دارند (با توجه به بعضی از بیماریهای مغلوب در زنان که در مردان غالب است)، اما اغلب بیش از مردان دچار بیماری میشوند.
مای[13] در یک بررسی ابتدا به اهمیت موضوع سلامت برای مادر و جنین اشاره میکند و سپس نشان میدهد که رفتارهای ناسالم یا سبک زندگی ناسالم مثل سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و عدم استفاده صحیح از دارو، ممکن است هم سلامت مادر و هم سلامت جنین را به خطر بیاندازد (مای، 2001؛ لین و دیگران[14]، 2009 : 651).
لئون و لانگی[15]، سبکزندگی را، روشزندگی مردم معرفی میکنند که تحتتاثیر متقابل خصوصیات فردی و تعاملات اجتماعی و محیط زندگی قرار میگیرد. (لئون و لانگی،2000؛ به نقل از یداالهی و دیگران، 1385 : 82).
سلامتی مستلزم ارتقاء سبک زندگی بهداشتی است. از آنجا که سبک زندگی علاوه بر جنبه فردی، دارای جنبه و تاثیرات اجتماعی میباشد، لذا انتخاب نوع و کیفیت زندگی هر فردی میتواند اثرات عمدهای بر زندگی سایر افراد داشته باشد.
کاکرهام سبک زندگی سالم را اینگونه تعریف میکند : «سبک زندگی؛ الگوهای جمعی از رفتارهای سالم مبتنی بر انتخابهای مردم و مطابق با موقعیت زندگی آنان است. فعالیتهایی مثل استفاده از الکل، سیگارکشیدن، بستن کمربندایمنی و … میتوانند موفقیت زندگی یک شخص را تقویت یا تضعیف سازد». وی همچنین لزوم تحقیق در مورد سبک زندگی سالم را یادآوری میکند اما معتقد است اندازه گیری و تجزیه و تحلیل نباید در سطح فردی متوقف شود، بلکه بایستی با در نظر گرفتن الگوهای جمعی رفتار مربوط به سلامتی که سبک زندگی سلامت محور را تشکیل میدهد، گسترش یابد. سبک های زندگی مختلف باید در ارتباط با زمینه اجتماعی که در آن رخ میدهند، مورد توجه قرار گیرند (قاسمی و دیگران، 1387 : 189).
در دهه گذشته سازمان جهانی بهداشت به میزان زیادی بر اهمیت سبک زندگی سالم تاکید کرده است. بحثهای اولیه در مورد سبک زندگی در درجه اول بر تغذیه، ورزش، سیگار و استفاده از الکل متمرکز بود درحالی که امروزه درک سبک زندگی و رابطه آن با سلامتی تغییر کرده است. در همین راستا یکی از اهداف تعیین شده سازمان جهانی بهداشت تا سال 2020 ارتقاء سبک زندگی سالم در بین افراد است که بر اساس آن تمامی کشورها باید تا سال2020 فعالانه راهبردهایی را که در بهبود زندگی فردی و اجتماعی مؤثر هستند در دستور کار خود قرار دهند و عواملی که به سلامتی افراد آسیب میرسانند مثل فعالیتهای فیزیکی نامناسب، تغذیه غلط، روابط فردی معیوب، استفاده از مواد مخدر و رابطه جنسی غیر ایمن را کاهش دهند. دارا بودن سبک زندگی خاص دلالت بر انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه یک سری از رفتارها دارد (یداللهی، 1385 : 82-81).
زنان به طور کلی حوادث و انتقالهای عمدهای همچون ازدواج، بارداری، مادر شدن و … را در زندگی خود تجربه میکنند لذا هر مرحله از این انتقالها و تجارب، مستلزم سبک زندگی خاصی است که نه تنها با مسئله سلامت زن که با کیفیت سلامت و سبک زندگی دیگر اعضای خانواده و در مرتبهی بالاتر، سایر افراد جامعه در ارتباط است. مثلاً میزان بهرهمندی یک زن تازه ازدواج کرده از سلامت جسمی، روحی- روانی و اجتماعی بر ادامه زندگی زناشویی وی بسیار مؤثر است یا سبک زندگی مادران در دوران بارداری و بعد از آن با میزان سلامت کودک در ارتباط است، همچنین با توجه به نقش همراهی زنان در دوران کهنسالی با شریک زندگی خود، سلامت و نوع سبک زندگی آنان از اهمیت روزافزونی برخوردار است. در نتیجه متناسب با احساس مسئولیت پذیری بیشتر زنان در قبال سایر اعضا و با توجه به نقش تعیینکنندگی آنان در خانواده و جامعه، از زنان انتظار بیشتری میرود که توجه عمدهای به سلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند. بنابراین این برای زنان بسیار مهم است که سبک زندگی سالمی داشته باشند و پیگیری بیشتری جهت ارتقاءسلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند.
از جمعیت 75149669 نفری کشور در سال 1390، 22390943 آن را زنان در سنین باروری تشکیل میدهند. با این وجود، تحقیقات بسیار اندکی به مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان در این سنین پرداختهاند.
با توجه به مباحث ذکر شده، درک بهتر از رفتارهای سلامتی زنان در سن باروری و تعیین کننده های جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی آن این امکان را به وجود میآورد که سلامت این گروه اجتماعی در جنبههای متفاوتی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی، افزایش یابد.
در این پژوهش تلاش شده است با توجه به تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت و رفتارهای ارتقاءدهنده آن مانند سبک زندگی سلامت محور، به موضوع پرداخته شود. لذا پژوهش حاضر به دنبال بررسی ابعاد سبک زندگی سلامت محور زنان است، این که سبک زندگی سلامت محور زنان در شهر شیراز به عنوان نمونه، چگونه است و تعیین کنندههای جمعیتی و اجتماعی – اقتصادی آن کدامند؟
1-3- اهمیت و ضرورت
با توجه به نقش کلیدی و عمده سلامت افراد در عملکرد و ایفای نقش فردی و اجتماعی آنها، سلامت و ابعاد مختلف آن اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. نگاه ویژه اندیشمندان از جمله جمعیت شناسان و ایجاد زیر شاخههایی مانند جمعیتشناسی سلامت، از پیامدهای چنین اهمیتی است.
همچنین از آنجا که سلامت و ارتقای آن به کانون مطالعات بسیاری از متفکران و متخصصان تبدیل شده است و در بعد عمومی، امروزه بیشتر افراد، سعی در انجام رفتارهای پیشگیرانه قبل از ابتلا به بیماری و ارتقای سلامت خود دارند، لذا پرداختن به رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت از اهم فعالیتهای روزمره هر فردی است (پل و توماس، 2002 : 7).
رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت به عنوان عامل زمینهای در عدم ابتلا به بسیاری از بیماریها شناخته شده است و ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماریها مستقیماً با این رفتارها در ارتباط میباشد (اندریو[16]، 2001؛ به نقل از حبیبی سولا و دیگران، 1386 : 333). آمار ارائه شده در مورد دلایل اصلی مرگ و میر، بیانگر آن است که 53 درصد از علل مرگ و میرها به سبک زندگی و رفتارهای غیر بهداشتی مربوط می باشد (استنهوپ و دیگران[17]، 2000 : 575). اهمیت سبک زندگی بیشتر از آن جهت است که برکیفیت زندگی و پیشگیری از بیماریها مؤثر میباشد. برای حفظ و ارتقای سلامتی، تصحیح و بهبود سبک زندگی ضروری است.
با توجه به تحولات عمده اجتماعی در کشور و تعریف و بازبینی مجدد نقش و جایگاه زنان در خانواده و جامعه و همچنین تغییر در وضعیت جمعیت کشور بخصوص تحولات ساختار سنی، احتمال مرگ و میر کمتر زنان، زنانه شدن هرم سنی در سنین کهنسالی و احتمال بیشتر ابتلای آنان به بیماریهای مزمن آشنایی با سبک زندگی سلامت محور زنان و تأثیر عوامل جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی و سلامتی موثر بر آن ضرورت مییابد.
این آشنایی هم برای زنان و آگاهی از وضعیت خودشان مفید است و هم شناخت آن برای سایر گروههای اجتماعی و هم آمادهسازی برای یک نقش محوری مثبت در جامعه و برنامهریزی در مورد آنان مورد استفاده قرار میگیرد (زنجری، 1390 : 12). همچنین، وجود خلاءها وکمبودهای تحقیقاتی پیرامون موضوع سبک زندگی سلامت محور زنان و تعیین کنندههای اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی آن در ایران با توجه به اینکه اکثر تحقیقات در حوزه سبک زندگی سلامت محور در ارتباط با سایر گروههای آسیب پذیر جامعه مانند کهنسالان صورت گرفته است و از آن جا که زنان به عنوان یکی از گروههای تعیینکننده سلامت جامعه در ارتباط با موضوع مورد بحث کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، ضرورت تحقیق و مطالعه درباره آن را افزایش می دهد.
از طرف دیگر، با توجه به دوره های مختلف زندگی زنان، گریز از عوامل استرس زا و دوری از مواجهه با تغییرات شتابنده امکان پذیر نیست. درچنین وضعی آنها می توانند خود را برای مقابله مؤثر با موقعیت پر استرس زندگی آماده کنند، که امکان بهزیستی و تامین سلامت جسمی و روانی را از پیش فراهم نموده باشند. تقویت قوای جسمی و روانی، استحکام بخشیدن به جان مایه های درونی و شخصیتی و همچنین ارتقاء کیفیت روابط، و حمایتهای اجتماعی از طریق تعمیق ارتباطها و تخفیف تعارضها، راهبردهای اساسی هستند که تا اندازه زیادی تندرستی انسان را تامین می کنند (پیروی، 1389 : 302).
1-4- اهداف تحقیق
هر تحقیقی دارای اهداف خاصی است که باید پژوهشگر بدان توجه کند، هدف باید صریح و روشن باشد و از تناقضگویی پرهیز شود، و طوری طراحی شود که قابل پژوهش و عملی باشد (ساروخانی، 1382 : 147) .
پژوهش با مشخص کردن اهداف، میتواند جهت و مسیر خود را نمایان سازد. اهداف این پژوهش به دو دستهی کلی و جزئی تقسیم میشود .
هدف کلی این پژوهش «بررسی سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49-15 ساله) در شهر شیراز» میباشد.
با توجه به هدف کلی تحقیق، اهداف جزئی شامل موارد زیر میباشد :
– بررسی میزان برخورداری زنان از سبک زندگی سلامت محور.
– بررسی ارتباط عوامل جمعیتی (سن، بعد خانواده، وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل اجتماعی- اقتصادی (تحصیلات، درآمد، هویت طبقاتی، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، میزان مطالعه در حوزهی سلامت، حمایت اجتماعی) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل سلامتی (سلامت عمومی خودگزارش شده، خودکارآمدی سلامت، سابقهی بیماری و آگاهی زنان از رفتار سلامتی) با سبک زندگی سلامت محور.