موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد : مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49 – 15 ساله ) در شهر شیراز
جمعه 99/10/26
یکی از ارکان عمده پیشرفت جوامع، ارتقاء بهداشت و تامین سلامت افراد میباشد. از آنجا که رفتار ارتقاءدهنده سلامت به عنوان یک موضوع کلیدی در مفهوم ارتقاء سلامت[1] توجه ویژهای به خود جلب کرده است، لذا کاربرد الگوهای رفتاری مثبت در زندگی نه تنها در ارتقاء سلامت فردی بلکه در حفظ، بهبود و پیشبرد سلامت عمومی و برنامههای مرتبط با آن نقش به سزایی دارد.
تعریف سلامت در مرکز دیدگاه رفتار ارتقاء دهنده سلامت، قرار میگیرد. در این مرحله سلامتی با استفاده از کیفیتهای مثبت که توسط سازمان جهانی بهداشت[2] پیشنهاد شده است، تعریف میشود. سلامتی به معنی تحقق بخشی به پتانسیل انسان و حفظ تعادل و جهت گیری هدفدار در محیط است (طل و همکاران، 1390 : 443).
مهمترین جنبه اهداف و استراتژیهای سازمان جهانی بهداشت در طرح «سلامت برای همه» در سال 2000، تاکید بر «ارتقای سلامت» بود. این مفهوم در اولین کنفرانس بین المللی ارتقای سلامت که در سال 1986 در اتاوای کانادا برگزار شد، به عنوان جریانی تعریف شد که «طی آن مردم تلاش میکنند سلامت خود را افزایش دهند و کنترل بهتری بر آن داشته باشند» (سونمزر و دیگران[3] ، 2012 : 1241). به عبارت دیگر این مفهوم اشاره میکند به «جریان توانمندسازی مردم برای افزایش کنترل و مدیریت سلامتشان و پیشرفت دادن آن جهت دستیابی به وضعیت بهزیستی کامل اجتماعی، فیزیکی و روانی. پس افراد و گروهها باید قادر به تشخیص آرزوها و مطلوبات خود برای جبران نیازها و تغییر یا انطباق با محیط باشند» (سازمان جهانی بهداشت : 1986).
ارتقاء سلامت با توجه به نقش محوری آن در مراقبتهای بهداشتی مورد توجه روز افزون است. امروزه با توجه به هزینه بالای مراقبتهای بهداشتی لزوم تغییر رویکرد درمانی به رویکرد پیشگیری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در همین راستا، سازمان جهانی بهداشت معتقد است ارتقاء سلامت شامل تشویق سبک زندگی سلامت محور، ایجاد محیطهای حمایتی برای سلامت، تقویت اقدام جامعه، جهتدهی مجدد خدمات بهداشتی و تعیین سیاستهای بهداشت عمومی است (آدامز[4]، 2000 : 23).
امروزه انجام رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت یکی از بهترین راههایی است که مردم توسط آن میتوانند سلامتی خود را حفظ و کنترل کنند (مروتی شریف آباد و دیگران 2003 : 24). زیرا تحقیقات بسیاری نشان داده است که علت بسیاری از بیماریهای مزمن، سبک زندگی و رفتارهای انسان است (شعبان، 2007 : 24).
سبک زندگی سلامت محور، عبارتی است که به وفور در مباحث ارتقای سلامت، سلامت همگانی و اجرای مداخلات مربوط به سلامت به کار میرود. سبک زندگی سلامتمحور، منبعی ارزشمند برای کاهش شیوع و تاثیر مشکلات بهداشتی، و نیز منبعی با ارزش برای ارتقای سلامت، سازش با عوامل استرسزای زندگی و بهبود کیفیت آن است (نوری، 1385 : 8).
مفهوم «سبک زندگی» متکی بر این ایده است که مردم به طور معمول الگوی قابل تشخیصی از رفتار (برای مثال، مسایل عادی کار، فراغت، زندگی اجتماعی و …) را در زندگی روزانهشان به نمایش میگذارند. شیوه زندگی به عنوان یکی از تعیین کنندههای سلامت و بیماری مورد تاکید قرار گرفته است. تعریفی که للوند[5] از شیوه زندگی ارائه کرده است، به قرار زیر میباشد : «مجموعه تصمیمات اتخاذ شده توسط افراد که بر سلامتشان تاثیر می گذارد و از سوی دیگر کما بیش تحت کنترل خود آنهاست. عادات بد بهداشتی افراد، موجب ایجاد مخاطرات خود خواسته برای آنها میشود. وقتی مخاطرات مذکور موجب بیماری یا مرگ شود، میتوان شیوه زندگی قربانی را عامل مؤثر یا موجب بیماری یا مرگش دانست» (للوند، 1974؛ به نقل از نوری، 1385 : 8). همچنین سبک زندگی سلامت محور توسط والکر[6] چنین تعریف شده است : «الگویی چند بعدی از ادراکات و اعمال آغاز شده با انگیزه خود شخص که به تدوام و تقویت سطح سلامت و خود شکوفایی شخصی کمک میکند» (والکر، 1990 : 270). پندر[7] رفتارهای سبک زندگی سلامت محور را به 6 بخش تقسیم میکند : مسئولیت در قبال سلامتی، ورزش، تغذیه، روابط بین فردی، رشد روحی و مدیریت استرس (پندر، 1996؛ به نقل از آدامز، 2000 : 2 ).
تعریف سازمان جهانی بهداشت حاکی از آن است که الگوهای رفتاری به طور مداوم در پاسخ به شرایط متغیر اجتماعی و محیطی تعدیل میشوند. طبق تعریف مذکور، تلاش برای بهبود سلامت از طریق توانمندسازی مردم برای تغییر شیوه زندگیشان باید هم در راستای تغییر فرد و هم در راستای تغییر شرایط زیستی و اجتماعی موثر در رفتار یا شیوه زندگی تنظیم گردد. تعریف سازمان جهانی بهداشت بیشتر مؤید آن است که شیوه زندگی ایده آل یا حداکثری وجود ندارد و عوامل زیادی در تعیین راه مناسب برای زندگی هر فرد موثرند (نوری، 1385: 8).
اهمیت یافتن مبحث ارتقاء سلامت نتیجه تغییر در ماهیت مسایل سلامتی است که صاحب نظران علوم سلامت از آن با عنوان «انتقال اپیدمولوژیک»[8] یاد میکنند. در گذشته عامل بسیاری از بیماریها و به تبع آن مرگ و میرها، عفونت بوده است، لذا در اواخر قرن نوزدهم با تغییراتی که در سبک زندگی افراد (تغذیه و بهداشت فردی) اتفاق افتاد، این نوع بیماریها کاهش یافته و جای خود را به بیماری های مزمن داده است، که نمی توان از طریق دارو درمان کرد. بیماریهای مزمن اغلب بر حسب شرایط زندگی ناسالم ایجاد شده اند. این بیماریها را می توان از طریق تغییر در سبک زندگی کاهش داد. با تغییر علل مرگ و میر از بیماریهای عفونی به بیماریهای مزمن، توجه مراقبان بهداشتی به سرچشمه این بیماریها، یعنی سبک زندگی و رفتار انسانها معطوف گشته است. عواملی مانند استعمال سیگار، الگوی تغذیه نامناسب، نداشتن فعالیت جسمی، صدمه دیدن و غیره از مهم ترین عوامل مرگ و میر بودهاند (قاسمی و دیگران، 1387 :184 – 183).
گزارش هاروارد از پیشگیری سرطان و کنترل علتهای آن در سال 1996 نشان می دهد که بیشتر علتهای عمده مرگ و میر و ناتوانی در جوامع مدرن، مربوط به سبک زندگی ناسالم مانند : سیگار کشیدن، شیوه زندگی راکد و عادات غذایی نامناسب میباشد (لام و دیگران[9]، 2006 : 1846).
دپارتمان خدمات انسانی و سلامتی آمریکا در سال 1996 و سازمان جهانی بهداشت در سال 2003 اعلام کردهاند که عدم فعالیت فیزیکی بهمراه غذا و سبزیجات ناکافی عوامل خطرآفرین بیماریهای قلبی-عروقی و نوع خاصی از سرطانها هستند. همچنین پژوهشهای بسیاری نشان میدهد که افراد ناسالم تمایل دارند که تعدادی از رفتارهای سبک زندگی ناسالم را انجام دهند. رفتارهایی که خطر برای سلامتیشان را افزایش میدهد (بین و برگ[10]،1990؛ سفتون و ونکل[11]، 1994؛ فروچارت و همکاران[12]، 1998؛ به نقل از لام و دیگران، 2006 : 1846).
انتقال اپیدمولوژیک بهمراه آگاهی از ارتباط بین وضعیت سلامتی و سبک زندگی و درک این مهم که مراقبت پزشکی لزوماً تواناییاش را به کنترل اختلالات در جوامع مدرن محدود کرده است- منجر به نوعی انتقال در مدل سلامت و بیماری از دههی 1970 به بعد شده است. در پی این تغییر، مدل ترکیب عوامل اجتماعی- روانی جایگزین مدل صرف پزشکی شده است (پل و توماس، 2002 :32). بدین ترتیب لزوم پرداختن به تعیین کنندههای اجتماعی سلامت و بیماری و رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت، از جمله سبک زندگی سلامت محور امری ضروری به نظر میرسد.
از آنجا که فعالیتهای ارتقاءدهنده سلامت و شیوه زندگی بهداشتی، استراتژیهای اصلی تسهیل و حفاظت از سلامتی هستند (محمدی زیدی و همکاران، 1390 : 104)، لذا توجه به سلامت و رفاه اجتماعی زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند، نه تنها به عنوان یک حق انسانی شناخته شده، بلکه تاثیر آن در سلامت خانواده و جامعه نیز اهمیت روزافزونی یافته است. سلامت زنان به طور کلی چارچوب مفهومی یک رویکرد مرتبط و موثر را در برنامههای ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماری ارائه می دهد و از آنجا که نقش زنان در مراقبت از خود و در منزل از کودکان، سالمندان، بیماران و سایر اعضای خانواه بسیار با اهمیت است (احمدی و همکاران، 1387 : 116)، بنابراین انتخاب هر نوع سبک زندگی به وسیله زنان، نه تنها بر زندگی شخصی خودشان، بلکه بر رفتارها و سبک زندگی سایر افراد نیز تاثیر می گذارد. زیرا این گروه از افراد جامعه میتوانند به عنوان یک مجرا و کانال ترویج دهنده مسایل مربوط به ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه باشند.
سنین باروری به دلیل تاثیرگذاری بر مجموعه تغییرات و انتقالهای عمده در زندگی زنان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. لذا انتخاب نوع سبک زندگی و رفتارهای مرتبط با آن، نه تنها نقشی اساسی در سلامتی زنان دارد بلکه پیامدها و نتایجی در سالهای آینده خواهد داشت که می تواند بر عملکرد و بهزیستی جسمی، روانی- ذهنی و اجتماعی آنان موثر باشد. همچنین این امکان را به وجود میآورد که در آینده نسلهای سالمتری داشته باشیم.
1-2- بیان مسئله
با توجه به گذار اپیدمولوژیک و تغییر در ماهیت مسایل سلامتی و بیماریها، از حاد به مزمن، امروزه بیماریهای غیرواگیردار به علت پدیده نوسازی جوامع، پیشرفت فناوری و تراکم جمعیت در مناطق شهری، تغییر سبک و شیوه زندگی و گرایش افراد به عادات نامناسب شیوع گستردهای پیدا کرده است (پل و توماس، 2002 :7 ).
از آنجا که زنان بخش عمدهای از جمعیت را تشکیل میدهند و همواره از آنان به عنوان محور سلامت خانواده و جامعه یاد میشود، توجه به سلامت آنان و رفتارهای مرتبط با آن مانند سبک زندگی، به علت تاثیرگذاری بر سلامت سایر افراد، اهمیت بسزایی دارد.
کجرویک (1377: 21) در بررسی خود تحت عنوان «زنان در سلامت و بیماری» به این نتیجه میرسد که اگر چه زنان بیشتر از مردان عمر میکنند و ظاهراً از نظر ژنتیک بر مردان برتری دارند (با توجه به بعضی از بیماریهای مغلوب در زنان که در مردان غالب است)، اما اغلب بیش از مردان دچار بیماری میشوند.
مای[13] در یک بررسی ابتدا به اهمیت موضوع سلامت برای مادر و جنین اشاره میکند و سپس نشان میدهد که رفتارهای ناسالم یا سبک زندگی ناسالم مثل سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و عدم استفاده صحیح از دارو، ممکن است هم سلامت مادر و هم سلامت جنین را به خطر بیاندازد (مای، 2001؛ لین و دیگران[14]، 2009 : 651).
لئون و لانگی[15]، سبکزندگی را، روشزندگی مردم معرفی میکنند که تحتتاثیر متقابل خصوصیات فردی و تعاملات اجتماعی و محیط زندگی قرار میگیرد. (لئون و لانگی،2000؛ به نقل از یداالهی و دیگران، 1385 : 82).
سلامتی مستلزم ارتقاء سبک زندگی بهداشتی است. از آنجا که سبک زندگی علاوه بر جنبه فردی، دارای جنبه و تاثیرات اجتماعی میباشد، لذا انتخاب نوع و کیفیت زندگی هر فردی میتواند اثرات عمدهای بر زندگی سایر افراد داشته باشد.
کاکرهام سبک زندگی سالم را اینگونه تعریف میکند : «سبک زندگی؛ الگوهای جمعی از رفتارهای سالم مبتنی بر انتخابهای مردم و مطابق با موقعیت زندگی آنان است. فعالیتهایی مثل استفاده از الکل، سیگارکشیدن، بستن کمربندایمنی و … میتوانند موفقیت زندگی یک شخص را تقویت یا تضعیف سازد». وی همچنین لزوم تحقیق در مورد سبک زندگی سالم را یادآوری میکند اما معتقد است اندازه گیری و تجزیه و تحلیل نباید در سطح فردی متوقف شود، بلکه بایستی با در نظر گرفتن الگوهای جمعی رفتار مربوط به سلامتی که سبک زندگی سلامت محور را تشکیل میدهد، گسترش یابد. سبک های زندگی مختلف باید در ارتباط با زمینه اجتماعی که در آن رخ میدهند، مورد توجه قرار گیرند (قاسمی و دیگران، 1387 : 189).
در دهه گذشته سازمان جهانی بهداشت به میزان زیادی بر اهمیت سبک زندگی سالم تاکید کرده است. بحثهای اولیه در مورد سبک زندگی در درجه اول بر تغذیه، ورزش، سیگار و استفاده از الکل متمرکز بود درحالی که امروزه درک سبک زندگی و رابطه آن با سلامتی تغییر کرده است. در همین راستا یکی از اهداف تعیین شده سازمان جهانی بهداشت تا سال 2020 ارتقاء سبک زندگی سالم در بین افراد است که بر اساس آن تمامی کشورها باید تا سال2020 فعالانه راهبردهایی را که در بهبود زندگی فردی و اجتماعی مؤثر هستند در دستور کار خود قرار دهند و عواملی که به سلامتی افراد آسیب میرسانند مثل فعالیتهای فیزیکی نامناسب، تغذیه غلط، روابط فردی معیوب، استفاده از مواد مخدر و رابطه جنسی غیر ایمن را کاهش دهند. دارا بودن سبک زندگی خاص دلالت بر انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه یک سری از رفتارها دارد (یداللهی، 1385 : 82-81).
زنان به طور کلی حوادث و انتقالهای عمدهای همچون ازدواج، بارداری، مادر شدن و … را در زندگی خود تجربه میکنند لذا هر مرحله از این انتقالها و تجارب، مستلزم سبک زندگی خاصی است که نه تنها با مسئله سلامت زن که با کیفیت سلامت و سبک زندگی دیگر اعضای خانواده و در مرتبهی بالاتر، سایر افراد جامعه در ارتباط است. مثلاً میزان بهرهمندی یک زن تازه ازدواج کرده از سلامت جسمی، روحی- روانی و اجتماعی بر ادامه زندگی زناشویی وی بسیار مؤثر است یا سبک زندگی مادران در دوران بارداری و بعد از آن با میزان سلامت کودک در ارتباط است، همچنین با توجه به نقش همراهی زنان در دوران کهنسالی با شریک زندگی خود، سلامت و نوع سبک زندگی آنان از اهمیت روزافزونی برخوردار است. در نتیجه متناسب با احساس مسئولیت پذیری بیشتر زنان در قبال سایر اعضا و با توجه به نقش تعیینکنندگی آنان در خانواده و جامعه، از زنان انتظار بیشتری میرود که توجه عمدهای به سلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند. بنابراین این برای زنان بسیار مهم است که سبک زندگی سالمی داشته باشند و پیگیری بیشتری جهت ارتقاءسلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند.
از جمعیت 75149669 نفری کشور در سال 1390، 22390943 آن را زنان در سنین باروری تشکیل میدهند. با این وجود، تحقیقات بسیار اندکی به مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان در این سنین پرداختهاند.
با توجه به مباحث ذکر شده، درک بهتر از رفتارهای سلامتی زنان در سن باروری و تعیین کننده های جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی آن این امکان را به وجود میآورد که سلامت این گروه اجتماعی در جنبههای متفاوتی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی، افزایش یابد.
در این پژوهش تلاش شده است با توجه به تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت و رفتارهای ارتقاءدهنده آن مانند سبک زندگی سلامت محور، به موضوع پرداخته شود. لذا پژوهش حاضر به دنبال بررسی ابعاد سبک زندگی سلامت محور زنان است، این که سبک زندگی سلامت محور زنان در شهر شیراز به عنوان نمونه، چگونه است و تعیین کنندههای جمعیتی و اجتماعی – اقتصادی آن کدامند؟
1-3- اهمیت و ضرورت
با توجه به نقش کلیدی و عمده سلامت افراد در عملکرد و ایفای نقش فردی و اجتماعی آنها، سلامت و ابعاد مختلف آن اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. نگاه ویژه اندیشمندان از جمله جمعیت شناسان و ایجاد زیر شاخههایی مانند جمعیتشناسی سلامت، از پیامدهای چنین اهمیتی است.
همچنین از آنجا که سلامت و ارتقای آن به کانون مطالعات بسیاری از متفکران و متخصصان تبدیل شده است و در بعد عمومی، امروزه بیشتر افراد، سعی در انجام رفتارهای پیشگیرانه قبل از ابتلا به بیماری و ارتقای سلامت خود دارند، لذا پرداختن به رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت از اهم فعالیتهای روزمره هر فردی است (پل و توماس، 2002 : 7).
رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت به عنوان عامل زمینهای در عدم ابتلا به بسیاری از بیماریها شناخته شده است و ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماریها مستقیماً با این رفتارها در ارتباط میباشد (اندریو[16]، 2001؛ به نقل از حبیبی سولا و دیگران، 1386 : 333). آمار ارائه شده در مورد دلایل اصلی مرگ و میر، بیانگر آن است که 53 درصد از علل مرگ و میرها به سبک زندگی و رفتارهای غیر بهداشتی مربوط می باشد (استنهوپ و دیگران[17]، 2000 : 575). اهمیت سبک زندگی بیشتر از آن جهت است که برکیفیت زندگی و پیشگیری از بیماریها مؤثر میباشد. برای حفظ و ارتقای سلامتی، تصحیح و بهبود سبک زندگی ضروری است.
با توجه به تحولات عمده اجتماعی در کشور و تعریف و بازبینی مجدد نقش و جایگاه زنان در خانواده و جامعه و همچنین تغییر در وضعیت جمعیت کشور بخصوص تحولات ساختار سنی، احتمال مرگ و میر کمتر زنان، زنانه شدن هرم سنی در سنین کهنسالی و احتمال بیشتر ابتلای آنان به بیماریهای مزمن آشنایی با سبک زندگی سلامت محور زنان و تأثیر عوامل جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی و سلامتی موثر بر آن ضرورت مییابد.
این آشنایی هم برای زنان و آگاهی از وضعیت خودشان مفید است و هم شناخت آن برای سایر گروههای اجتماعی و هم آمادهسازی برای یک نقش محوری مثبت در جامعه و برنامهریزی در مورد آنان مورد استفاده قرار میگیرد (زنجری، 1390 : 12). همچنین، وجود خلاءها وکمبودهای تحقیقاتی پیرامون موضوع سبک زندگی سلامت محور زنان و تعیین کنندههای اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی آن در ایران با توجه به اینکه اکثر تحقیقات در حوزه سبک زندگی سلامت محور در ارتباط با سایر گروههای آسیب پذیر جامعه مانند کهنسالان صورت گرفته است و از آن جا که زنان به عنوان یکی از گروههای تعیینکننده سلامت جامعه در ارتباط با موضوع مورد بحث کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، ضرورت تحقیق و مطالعه درباره آن را افزایش می دهد.
از طرف دیگر، با توجه به دوره های مختلف زندگی زنان، گریز از عوامل استرس زا و دوری از مواجهه با تغییرات شتابنده امکان پذیر نیست. درچنین وضعی آنها می توانند خود را برای مقابله مؤثر با موقعیت پر استرس زندگی آماده کنند، که امکان بهزیستی و تامین سلامت جسمی و روانی را از پیش فراهم نموده باشند. تقویت قوای جسمی و روانی، استحکام بخشیدن به جان مایه های درونی و شخصیتی و همچنین ارتقاء کیفیت روابط، و حمایتهای اجتماعی از طریق تعمیق ارتباطها و تخفیف تعارضها، راهبردهای اساسی هستند که تا اندازه زیادی تندرستی انسان را تامین می کنند (پیروی، 1389 : 302).
1-4- اهداف تحقیق
هر تحقیقی دارای اهداف خاصی است که باید پژوهشگر بدان توجه کند، هدف باید صریح و روشن باشد و از تناقضگویی پرهیز شود، و طوری طراحی شود که قابل پژوهش و عملی باشد (ساروخانی، 1382 : 147) .
پژوهش با مشخص کردن اهداف، میتواند جهت و مسیر خود را نمایان سازد. اهداف این پژوهش به دو دستهی کلی و جزئی تقسیم میشود .
هدف کلی این پژوهش «بررسی سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49-15 ساله) در شهر شیراز» میباشد.
با توجه به هدف کلی تحقیق، اهداف جزئی شامل موارد زیر میباشد :
– بررسی میزان برخورداری زنان از سبک زندگی سلامت محور.
– بررسی ارتباط عوامل جمعیتی (سن، بعد خانواده، وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل اجتماعی- اقتصادی (تحصیلات، درآمد، هویت طبقاتی، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، میزان مطالعه در حوزهی سلامت، حمایت اجتماعی) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل سلامتی (سلامت عمومی خودگزارش شده، خودکارآمدی سلامت، سابقهی بیماری و آگاهی زنان از رفتار سلامتی) با سبک زندگی سلامت محور.

پایان نامه ارشد : مطالعه فلوریستیکی و زیستگاهی کوههای روستای سیوند شهرستان مرودشت، استان فارس
جمعه 99/10/26
1-1- کلیات
جوامع گیاهی تامین کنندهی غذای دامهای وحشی و اهلی، مآمن و پناهگاهی برای وحوش و تامین کنندهی بسیاری از گیاهان دارویی و خوراکی است. پوشش گیاهی تنظیم کنندهی جریان آبهای سطحی و زیرزمینی است و اهمیت زیادی در حفظ خاک و جلوگیری از فرسایش دارد (33).
گیاهان، طیف بسیار وسیعی از موجودات را شامل میشوند که بین آنها تفاوتهای زیادی وجود دارد. این تفاوتها در شکل، اندازه، خصوصیات ریخت شناسی، تشریحی، فیزیولوژیکی، تغذیه، چرخه زندگی، تولیدمثل و بسیاری از صفات دیگر قابل مشاهده میباشد این تفاوتها سبب میشود که گیاهان در شاخهها و گروههای کوچک و بزرگ قرار گیرند(32)
شناخت علمی گیاهان در هر یک از این زمینهها، چه از نظر پژوهش و چه به لحاظ کاربرد، اهمیت بنیادی و کلیدی حاصل کرده است. برای شناخت بهتر گیاهان، دانش سیستماتیک یا تاکسونومی که روش ردهبندی گیاهان بر پایه اختصاصات و صفات ثابت و اصلی و مشترک آنها قرار دارد، به ما امکان میدهد تا طبق قاعده و نظم معینی، به طور دقیق گیاهان را بشناسیم(26).
1-2- تعریف فلور و فلوریستیک
Floristics)): شاخه ای از علم گیاهشناسی است که به شناسایی و لیست کردن همه گونههای گیاهی یک منطقه میپردازد.
به کتاب و یا دیگر آثاری که رستنیهای یک منطقه را شرح میدهد (Flora) گفته میشود. رستنیهای یک منطقه را نیز، فلور((Flora مینامند(13).
برسی فلوریستیکی هر منطقه ازاهمیت بالایی برخوردار است. زیرا فهرست فلوریستیک شناسنامهای برای هر منطقه است که حضور گیاهان و وضعیت آنها را نشان میدهد. هم چنین بررسی فلوریستیکی هر منطقه موثرترین روش برای مدیریت و حفاظت از محیط زیست است(14).
فلورهر منطقه نتیجه واکنشهای جامعه زیستی در برابر شرایط کنونی و تکامل گیاهان در دوران گذشته است. (38).
برای شناخت فلور و پوشش گیاهی یک منطقه داشتن اطلاعات کلی از تاریخچه، اکولوژی، منابع شناسایی، موقعیت جغرافیایی، عوامل دیرینه شناسی و ویژگیهای کمی و کیفی آن فلور ضروری است(39).
1-3- تعریف زیستگاه
زیستگاهها واحدهای ساختمانی اساسی از محیط زیست هستند که توسط حیوانات و گیاهان اشغال میشوند که به عنوان واحد برای توصیف مکان و مدیریت حفاظت محیط زیست مهم هستند(6).
به طور کلی زیستگاه به نوع محلی اشاره دارد که یک گونه گیاهی از نظر اکولوژیکی به آن محل سازش یافته است. نوع محل با توجه به جامعه گیاهی و محیط فیزیکی آن مشخص می شود(15).
یک موجود زنده ممکن است دارای دو یا تعداد بیشتری زیستگاه متقابل باشد که بتواند در آنها بقای خود را حفظ کند(28). بیشتر زیستگاهها براساس ویژگیهای رویشی آنها تقسیم بندی میشوند.
می توان به راحتی پراکنش بسیاری از موجودات زنده به ویژه نمونههای بزرگتر را بر حسب برخی واحدهای زیستگاهی نظیر جنگل، علفزار، ساحل و دریاو..مورد مطالعه قرار داد. با این حال حتی درون این قبیل واحدهای محیطی یا زیستگاها اغلب گونهها پراکنش مخصوص به خود دارند.
1-4- پیشینه مطالعات فلوریستیک
تردیدی نیست که اولین جمعآوری کنندگان گیاهان در ایران به احتمال بسیار زیاد طبیبان و کسانی بودهاند که برای مداوای امراض مردم داروهای گیاهی را تجویز میکردهاند. مرحوم پروفسور احمد پارسا كه از بنیان گذاران علم گیاهشناسی نوین در ایران است، از ابن سینا – دانشمند بزرگ ایرانی – به عنوان بنیان گذار فلور در آسیا و ایران یاد میكند(39).
سرآغاز سفرهای گیاهشناسان خارجی به ایران احتمالاً در سال 1684 میلادی بود كه دكتر كمپفر انگلیسی به جنوب قفقاز, رشت, قزوین, اصفهان, شیراز و كرانههای خلیج فارس رفت. پس از بازگشت به اروپا یک مجموعه بزرگ از گیاهان مختلف جمعآوری کرد. پس از او تا سال1977 حدود 41 گیاه شناس اروپایی جمعآوری گیاهان ایران را انجام دادند (9). گیاه شناسان دیگری كه در این زمینه فعالیت كردهاند محققان زیر قابل ذكرند: گملن، میشوكس، اولیویه، برونی یر، بلانژ، اوشر، الوی، بونژ، كافر و بوآسیه – همه از فرانسه – برنمولر، هوشكنخت، هوپر، فیلد، لازار، رشینگر (مؤلف مجموعهی گرانبهای فلورا ایرانیكا كه یكی از معتبرترین منابع شناسایی برای فلور ایران است)، آلن، گائوبا و غیره (39).
تا قبل از تاسیس هرباریوم در ایران گیاه شناسان غربی به علت نبود دانشگاه، موزه گیاه شناسی و هرباریوم گیاهان جمعآوری شده را به خارج ایران منتقل میکردند. اولین موزه گیاهشناسی در ایران توسط گائوبا در سال 1312 در محل دانشکده کشاورزی فعلی کرج پایه گذاری شد(2).
در دوران بعد از تاسیس اولین هرباریوم در ایران و به ویژه از زمانی که حجم حضور خارجیان از جمله گیاهشناسان در این کشور کاهش چشمگیری یافت، پس از یک دوره رکود طولانی، گیاهشناسی در ایران به صورت جهشی پیشرفت نمود و اغلب این دستاوردها نیز حاصل تلاش گیاهشناسان ایرانی بوده است(39).
در استان فارس هرباریوم دانشگاه شیراز در سال 1963 توسط مارتین ال گرانت تاسیس شد پس از آن دکتر ممتاز حسن بخاری که به عنوان استاد گیاهشناسی بخش زیستشناسی مشغول به کار بود از سال 1988-1972 کارهای گرانت را ادامه داد و به جمعآوری گیاهان استان فارس و استانهای مجاور پرداخت.
و از سال 1368 تاکنون توسط دکتر خسروی کارهای گیاهشناسی و جمعآوری گیاهان ادامه پیدا کرد و هم اکنون نیز ادامه دارد. هم اکنون نزدیک 100 هزار نمونه گیاهی در این هرباریوم نگهداری میشود (11).
در دانشگاه شیراز نیز افرادی بر روی گیاهان استان فارس در قالب کار پایان نامه مطالعاتی انجام دادهاند که از آن جمله میتوان به بردبار شیبانی(5)، پور مهدی(7)، حاتمی(10)، جعفر پور(8)، صفری(22)، مرادی محمود آبادی(31)، مظلومی(34)، اسدی(2)، زارع(18) و سادات سیدی(20) اشاره کرد.
در منطقه مورد مطالعه نیز افرادی جمعآوریهایی انجام دادهاند که از آن جمله میتوان به اتو استاف در سال 1885 ، بهبودی در سال 1949 و خسروی در سال 1390 اشاره کرد.
1-5- ویژگیهای سرزمین ایران
کشور پهناور ایران با مساحتی حدود 1648000 کیلومتر مربع به دلیل وضعیت خاص پستی و بلندیها و عوامل آب و هوایی دارای شرایط زیستی و اکولوژیکی گوناگونی است. کشور ایران به دلیل تضادهای گسترده اقلیمی، پیشینه تاریخی زیستی و نیز توان بالای گونهزایی زیستگاههای مساعدی را جهت استقرار گونههای متنوع گیاهی و جانوری پدید آورده است و وجود مناطقی مانند مناطق خزری، کویری، کوهستانی و گرمسیری حاشیه خلیج فارس زیستگاههای متنوعی را فراهم آورده است که به نوبه خود بر تنوع زیستی ایران افزوده است (30).
فلور نسبتا غنی و متنوع ایران از یکسو و وسعت نسبی زیاد کشور از سوی دیگر از دیرباز کاوشگران خارجی و در سالهای اخیر گیاهشناسان علاقه مند فعال ایرانی را به خود جلب کرده است که حاصل آنها کشف و جمعآوری نمونههای گیاهی بسیار زیاد از این پهنهی وسیع و پر برکت است. لیکن هنوز از اهمیت این کاوشها کاسته نشده و مطالعات فلورستیکی منطقه با روشهای جدید اهمیت خاصی دارد. اما به رغم تلاشهای فراوان که به دست گیاهشناسان خارجی و ایرانی صورت گرفته، هنوز کارهای زیادی در پیشرو داریم (37).
1-6- نواحی فلوریستیکی ایران:
امروزه کل خشکیهای کره زمین طبق سیستم ارائه شده توسط آرمن تختجان- گیاه شناس ارمنستانی- به 6 قلمرو، 35 ناحیه و 152 حوزه تقسیم میشود (49).
قلمروهای ششگانه عبارتند از:
هولارتیک، پالئوتروپیک، نئوتروپیک، کاپ، استرالیا و آنتارکتیک
فلور ایران به دو قلمرو هولارکتیک و پالئوتروپیک تعلق دارد. بخش کوچکی از نواحی جنوبی کشور در امتداد سواحل خلیج فارس و دریای عمان به قلمرو پالئوتروپیک و بقیه نقاط کشور به قلمرو هولارکتیک متعلق است(شکل1-1).
در طبقهبندی که حاصل جمعبندی نظرات پژوهشگران متعددی از جمله زهری است و سازگاری بیشتری با واقعیات دارد نواحی رویشی ایران اینگونه شرح داده میشود.
1-قلمرو هولارکتیک
-زیر قلمرو بورال
– ناحیه اروپا سیبری
– زیر حوزه هیرکانی
– زیر قلمرو تتیان (مدیترانه)
– ناحیه ایران- تورانی
– زیر حوزه ارمنستان- ایران
– زیر حوزه کردستان- زاگرس
– زیر حوزه ایران مرکزی
– ناحیه صحرا عربی
2- قلمرو پالئو تروپیک
– زیر قلمرو آفریقا
– ناحیه صحرا- سندی
– حوزه نوبو- سندی(46).

دانلود پایان نامه ارشد : ارائه مدلی امن برای سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار در محیطهای سرویسگرا
جمعه 99/10/26
امروزه سازمانها برای ارائه محصولات و خدمات مناسب به مشتریان و حفظ و ارتقای جایگاه راهبردی خود باید از چالاکی و سرعت مناسبی برخوردار باشند تا در صورت بروز مسائل و مشکلات مختلف بتوانند مدل کسبوکار خود را تغییر داده و آنرا بهبود دهند. سازمانهایی که برای رسیدن به اهداف سازمان از فناوری اطلاعات استفاده میکنند، هنگامی که بخواهند تغییری را در سیستم اعمال کنند باید تمامی جنبههای آن ازجمله فرآیندها، قوانین، کاربران، مدل دادهای و… را تغییر دهند؛ لذا برای انعطاف در برابر تغییرات به سیستمهایی نیاز است که علاوه بر امکان استقرار مدل کسبوکار فعلی، امکان بهبود مدل کسبوکار را نیز داشته باشد. با ظهور معماری سرویسگرا، دریچه تازهای برای طراحی انعطافپذیر سیستمهای سازمانی به روی معماران نرمافزار گشوده شدهاست. در این معماری، سیستم به صورت سرویسهای کاملاً استاندارد، مستقل از پلتفرم، قابل توسعه و انعطافپذیر تحلیل و طراحی شده و پیادهسازی میشود. معماری سرویسگرا از دو عنصر اساسی سرویس و پیام تشکیل شده است. هر سرویس شامل دو قسمت رابط سرویس و پیادهسازی آن میباشد. پیادهسازی هر سرویس با هر فناوری و روی هر سکویی[1] امکانپذیر است، لذا سرویس نهایی مستقل از سکو و فناوری خواهد بود. هر سرویس، منطق کسبوکار و داده مخصوص به خود را دارد و سرویسها از یکدیگر مستقل هستند؛ در نتیجه با تغییر یک سرویس، سایر سرویسها دستخوش تغییر قرار نمیگیرند. هر سرویس برای استفاده از عملکرد و یا دادههای سایر سرویسها به رابط آن سرویس پیام میفرستد و پاسخ خود را در قالب یک پیام دریافت میکند. سرویسها میتوانند با قرار گرفتن در کنار یکدیگر و همنوایی[2] سرویسها با هم، کلان – فرآیندهای کسب و کار را پیادهسازی نمایند.
با وجود آنکه نسل قبلی سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار از گذشته تا به حال تحت قالب سیستمهای گردش کار حضور داشته
است، اما این مفهوم در حال حاضر و با فراگیر شدن معماری سرویسگرا و فناوریها و استاندارهای مربوط به آن شیوع بیشتری یافته است. به عبارتی در سالهای اخیر دو مفهوم معماری سرویسگرا و مدیریت فرآیند کسبوکار سبب همافزایی و تقویت یکدیگر شدهاند. سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار سیستمهای مدیریتی هستند که کلیه فرآیندهای کلان و خرد سازمان را خودکار مینمایند. این سیستمها امکان شناسایی، مدلسازی، استقرار، اجرا، مدیریت وظایف، یکپارچهسازی با سایر سیستمهای اطلاعاتی، کنترل و بهبود فرآیندهای کسبوکار سازمانی را به صورت استاندارد در اختیار سازمان قرار میدهند. با همه مزایای گفته شده برای معماری سرویسگرا باید به این نکته توجه کرد که این معماری دارای نقاط ضعفی هم میباشد چرا که قابلیت انعطافپذیری و ویژگی باز بودن معماری سرویسگرا سبب بروز مشکلات امنیتی و چالشهای جدیدی در این زمینه شده است؛ لذا اعمال مکانیسمهای امنیتی در سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار مبتنی بر معماری سرویسگرا سبب ارائه مدلی امن برای این سیستمها خواهد شد که در این پایاننامه به آن میپردازیم.
در این فصل نگاهی به معرفی مسئلهای که پژوهش بر حل آن تمرکز دارد، سابقه تحقیق، فرضیات موضوع و توجیه ضرورت خواهیم داشت. پس از پرداختن به موضوع تحقیق و ضرورت بحث، به ارائهی اهداف خواهیم پرداخت. در انتها نیز روش تحقیق، ساختار و محتوای فصول تحقیق به طور مختصر ارائه خواهد شد.
1-2 طرح مسئله
در سیستمهای اطلاعاتی سنتی، مدلسازی اطلاعات را نقطه شروع تصور میکردند و برای مدیریت فرآیندهای کسبوکار به یک پشتیبان سیستمی نیاز داشتند، که این موضوع را تحت عنوان مدیریت گردش کار مطرح کردند[4]. مدیریت گردش کار شامل فعالیتها و فرآیندهای در حال گردش است که برای حفظ تعادل و برقراری روند ارتباطی بین فعالیتها به یک سامانه مدیریتی نیاز دارد. در سازمانهای تجاری نیز گردش کارها یا گردش فعالیتها نقش گردش فرآیندهای کسبوکار را دارند که در تحقق سیستمهای اطلاعاتی سازمان نقش حیاتی را ایفا میکنند و میتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند؛ برای این تعامل نیاز به اداره، پیکربندی، مدیریت، مدلسازی، طراحی و تحلیل مناسب میباشد که این اعمال تحت عنوان مدیریت فرآیند کسبوکار تعریف میشود. در سیستمهای پیشین، کنترل و گردش فرآیندهای کسبوکار داخل سازمان اکثراً دستی بود اما امروزه تکنولوژیهای مطرح فناوری اطلاعات در این سیستمها مورد استفاده قرار میگیرد [5]. با استفاده از معماری سرویسگرا، فرآیندهای کسبوکار معنای واقعی خود را پیدا کردهاند، چرا که هدف این معماری اتصال سست در ارتباطات بین مؤلفههای نرمافزاری است؛ لذا میتوان گفت اهداف مدیریت فرآیند کسبوکار و معماری سرویسگرا با هم منطبق هستند، زیرا فرآیندها طراحی شده و پیادهسازی آنها به صورت اتصال سست صورت میپذیرد [6]. امروزه معماری سرویسگرا برای ساخت راهحلهای سازمانی مبتنی بر سرویس مورد استفاده قرار میگیرد، به طوری که این سرویسها به عنوان یک مؤلفه مستقل و همراستا با کسبوکار برای انجام فرآیندهای کسبوکار استفاده میشوند[7].
معماری سرویسگرا و مدیریت فرآیند کسبوکار رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند و میتوان گفت در کنار یکدیگر معنای واقعی خود را پیدا میکنند[8]؛ لذا استفاده از هر دوی آنها نیازمند مدلی برای سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار است که مبتنی بر معماری سرویسگرا باشد. معماری سرویسگرا بدون داشتند یک مدل امنیتی، بیشتر به یک معماری فانتزی و رویایی شباهت خواهد داشت تا یک گونه عملیاتی و قابل اجرا لذا برای پوشش دادن به خلأ های امنیتی آن، به ارائه راهحلی مبنی بر مدل امن باید تمرکز نمود. موضوع اصلی این تحقیق در بر گیرنده مدلی امن برای سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار در محیطهای سرویسگرا میباشد.
1-3 سابقه تحقیق
با پیشرفت تکنولوژی و همچنین با توجه به نیاز روزافزون به فناوری اطلاعات، بسیاری از سازمانها به استفاده از فناوری اطلاعات روی آوردهاند بنابراین بر روی معماری سرویسگرا تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. در حالی که در زمینه مدیریت فرآیند کسب کار به دلیل نو بودن تحقیقات کمتری نسبت به معماری سرویسگرا انجام شده است. شرکتهای بزرگی چون اوراکل، آیبیام بر روی سامانههای مدیریت فرآیند کسب و کار با رویکرد معماری سرویسگرا تحقیقاتی انجام دادهاند و کارهای با ارزشی را در این زمینه انجام دادهاند[9].
قوانین مربوط به مدیریت فرآیند کسب و کار به رهبران سازمان کمک میکند تا بتوانند فرآیندهای سودمند را شناسایی کنند. قوانین فوق متخصصین این حیطه را برای امتحان و مدلسازی فرآیندها درگیر میکند[10] . معماری سرویسگرا نیز برای استقرار و پیادهسازی سریع این فرآیندها بهکار برده میشود[11]. ایجاد دیدگاهی نزدیکتر میان مدیریت فرآیند کسب و کار و معماری سرویسگرا و بیان روند همگرایی آنها توسط فوزی کامون صورت گرفته است[12].
امروزه در پاسخ به چالشهای ناشی از پیچیدگی و تنوع سیستمهای اطلاعاتی که کسب و کار با آن روبرو میباشد یینی لیو و همکارانش یک راهحل برای ترکیب معماری سرویسگرا و مدیریت فرآیند کسب و کار پیشنهاد دادهاند[13]. همچنین کارهای با ارزش دیگری نیز در این زمینه انجام شدهاست که ما در فصل دو به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1-4 فرضیات مسئله
برای ارائه مدلی امن در سیستمهای مدیریت فرآیند کسبوکار مبتنی بر معماری سرویسگرا یک سری مفروضات پیشرو داریم که عبارتند از
- معماری سرویس گرا که هم راستای فرآیندهای کسب و کار میباشد.
- چرخه حیات سیستمهای مدیریت فرآیند کسب و کار و مدلهای موجود.
- چرخه حیات معماری سرویسگرا و مدلهای مطرح شده در این زمینه.

دانلود پایان نامه ارشد : ارائه یک مدل ارزیابی علائم ترافیکی مبتنی بر تشخیص اتوماتیک
جمعه 99/10/26
ابتدا در این فصل به معرفی علایم ترافیکی وسیستمی که علایم ترافیکی را شناسایی کند، می پردازیم وسپس کارهایی که برای شناسایی صحیح علامت لازم است ،مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ درنهایت هم ساختار این پایان نامه را توضیح میدهیم.
1-1-دلایل احساس نیاز به سیستم شناسایی علایم ترافیکی
تمایل انسانها به آسایش هرچه بیشتر و حمل و نقل آسان، سبب ایجاد وسایل نقلیه زمینی گردیده است. با رشد جمعیت، هر روزه به تعداد وسایل نقلیهای كه در خیابانها وجادهها تردد میكنند افزوده میشود. با توجه به این تعداد بیشمار وسایل نقلیه، نیاز به كنترل آنها به منظور جلوگیری از تصادفات تا حد ممكن و در نتیجه كاهش تلفات جانی و مالی فراوان كاملاً احساس میشود. بخش عمدهای از وظیفه كنترل و هدایت وسایل نقلیه در خیابانها و جادهها توسط علائم راهنمایی و رانندگی صورت میگیرد. بنابراین مشاهده علائم و عمل كردن به پیام آن ها بوسیله رانندگان ضروری و مهم میباشد. با توجه به اهمیت این مسأله اگر بتوان سیستم خودكاری برای تشخیص علائم واعلام پیام آنها به رانندگان طراحی نمود، كمك زیادی به آرامش رانندگان خواهد کرد و عبور ومرور روان خواهد شد و بدین ترتیب كلیه رانندگان بویژه رانندگان مبتدی میتوانندتمركز بیشتری بر روی كنترل وسیله نقلیه داشته باشند.
1-1-2 علایم ترافیکی
علایم راهنمایی و رانندگی مانند انواع چراغ ها، تابلوها، خط کشی ها، نوشته ها، ترسیم ها ونیز علایم تعیین سمت عبور که باید روی راه ها کشیده شود، براساس قانون الحاق ایران به کنوانسیون عبور ومرور در جاده و کنوانسیون مربوط به علایم راهها-مصوب 1354 تهیه شده اند. تشخیص، انتخاب، تهیه، جانمایی، نصب ، ترسیم و نگهداری علایم عمودی و افقی راهنمایی و رانندگی درشهرها بر اساس دستورالعملی خواهد بود که به پیشنهاد شورای عالی هماهنگی ترافیک شهرهای کشور به تصویب وزیر کشور می رسد و در جاده ها به عهده وزارت راه وترابری می باشد. در مواقع اضطراری راهنمایی و رانندگی و پلیس راه می توانند خود اقدام به انتخاب نوع علایم و محل استفاده و در صورت لزوم تهیه و نصب آنها به طور موقت نموده و مراتب را بر حسب مورد ، به شهرداری و یا وزارت راه و ترابری اعلام نمایند. مفاهیم رنگ و شکل علایم و تابلوها و چگونگی رفتار رانندگان پس از دیدن آنها ، که درکتاب های آموزشی باید ارائه شود، از سوی کار گروهی متشکل از نمایندگان وزارت کشور، وزارت راه و ترابری و راهنمایی و رانندگی تهیه و به همراه این آیین ن امه برای اطلاع عمومی در اختیار مراجع صلاحیت دار و با همکاری شوراهای اسلامی شهرها در اختیار عموم مردم قرار می گیرد]1[. علایم ترافیکی در ایران به شش دسته کلی تقسم بندی میشوند:
1-1-2-1:علایم اخطاری(هشدار دهنده):از این علایم برای آگاه ساختن راننده نسبت به خطرات احتمالی موجود در مسیر استفاده میشود.این علایم معمولا با مثلث قرمز رنگ نمایش داده میشود.
شکل 1‑1:علایم اخطاری]1[
1-1-2-2-تابلوهای انتظامی(مقرراتی):با استفاده از این نوع علایم،دستورالعملی را به راننده متذکر میشوند ویاممنوعیت یا محدودیتی را
گوشزد میکنند.
شکل 1‑2:علایم انتظامی]1[
1-1-2-3-تابلوهای اخباری(اطلاعاتی):این علایم معمولا اطلاعات مشخصی ومعینی را به رانندگان درباره منطقه می دهند.
شکل 1‑3:علایم ورود به منطقه]1[
شکل 1‑4:علایم اخباری]1[
1-1-2-4-علایم راهنمای مسیر:این علایم معمولا جهت حرکت وفاصله تا مقصد را مشخص میکنند.
شکل 1‑5:علایم راهنمای مسیر]1[
1-1-2-5-علایم مکمل:جهت اختصاص علایم رانندگی به گروه خاصی از وسایل نقلیه ویا تکمیل معنی علایم رانندگی دیگر کاربرد دارد.
شکل 1‑6:علایم مکمل]1[
1-1-2-6-تابلوهای محلی:با توجه به خصوصیات محل نصب علایم، طراحی میشوند.
شکل 1‑7:علایم محلی]1[
1-2 کاربرد آشکارسازی وشناسایی علایم ترافیکی[1]
آشکارسازی وشناسایی علایم ترافیکی در سالهای اخیر بیشتر مورد استقبال محققان قرار گرفته است وتحقیقات زیادی در این زمینه صورت گرفته است،این علاقه ناشی از محدوده وسیع برنامه های کاربردی در این حوزه است، معمولا این برنامه ها دارای قابلیتهای زیر هستند:
- نگهداری بزرگراهها:امروزه برای اینکه وضعیت ظاهری علایم ترافیکی را بررسی کنند وهم چنین بررسی مکان نصب این علایم،باید یک اپراتور انسانی بهطور مستمر به نوارویدیویی که از بزرگراهها گرفته شده است، نگاه کند.این کار بسیار کسل کننده و زجرآور است،زیرا علایم ترافیکی در زمانهای مختلفی پدیدار میشوندواپراتور توجه زیادی برای این کار باید به خرج بدهد.“Esprit European project AUTOCAT”درحال حاضر پیشقدم شده تامحل علایم ترافیکی را بهصورت اتوماتیک جمع آوری کند.
- فهرست علایم موجود:بهطوراساسی برنامه های کاربردی ای که برای این کار طراحی شده اند هم درشهر وهم در بزرگراه شبیه هم هستند و وظایف یکسانی دارند.
- سیستم های پشتیبان راننده:[2]تشخیص علایم رانندگی وکلاس بندی آنها موضوعی است که در سیستم های پشتیبانی از رانندگی کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است.خودروهای هوشمند در آینده باید برخی از تصمیمات،مانند میزان سرعت و انتخاب مسیر را با توجه به علایم رانندگی اتخاذ کنند.اگرچه در آینده میتوان این سیستم را بخشی از یک وسیله نقلیه کاملا خودکار دانست،اما در حال حاضرمیتوان از این سیستم برای محدود کردن اتوماتیک سرعت وسیله نقلیه ویا دادن هشدارهای لازم به راننده استفاده کرد. اگر سرعت بیش از حد مجاز باشد و یا در زمانی که راننده،در حال انجام حرکت غیر قانونی است، به او علامت یا هشداری دهد]3[.
در قرن بیست ویکم، اتومبیل بخش لاینفکی از زندگی را اشغال کرده است، پس باید راننده ها از قوانین ومقرراتی که توسط علایم ترافیکی گوشزد میشود تبعیت کنند. با توجه به پیشرفت تکنولوژی، سیستمهای دستیار راننده وسیستمهای پشتیبان راننده برای افزایش راحتی واطمینان ایجاد شدند]4[.
1-2-1 سیستم های پشتیبان راننده
اتومبیلهای های مدرن، در نوع حسگرها، کامپیوتر وتکنولوژی ارتباطی تغییرات بزرگی نسبت به گذشته داشته اند؛ بهعنوان مثال میتوان سیستم های کروزکنترل تطبیقی (ACC[3]) ، (LDWA[4])، (BLIS[5]) را برشمرد.این سیستم های پشتیبان راننده بهطور خودکار بخشی از کار رانندگی را بهعهده میگیرد، درنتیجه رانندگی راحتتر وامن تری را برای راننده به ارمغان میآورد ]5[. خطای انسانی عامل 90% تصادفات رانندگی است، در بسیاری از این حوادث، راننده تلاشی برای اجتناب از این برخورد انجام نمیدهد. این نشان از سهل انگاری و غفلت راننده درباره حادثه است]6،7[.
فلسفه وجود سیستم های پشتیبان راننده؛ کاهش تعداد تصادفاتی است که با خطای انسانی انجام میگیرد.پس با کمک این سیستم ها میتوان از جنبه های زیان بار حوادث(مرگ ومیر، صدمات مالی، ایجاد ترافیک) جلوگیری کرد وآنها را کاهش داد. این سیستم ها با افزایش راحتی رانندگی، روان کردن جریان ترافیک، باعث کاهش تولید گازهای گلخانه ای و هم چنین کاهش هزینه ها میگردد]8[.
1-2-2 سیستم های دستیار راننده[6]
سیستم های دستیار راننده، کمک شایانی را به رانندگان ارائه میدهند. بسیاری از این سیستمها به منظور افزایش امنیت وراحتی در طی دهه گذشته در وسایل نقلیه بهکار گرفته شده اند، بهعنوان مثال میتوان به سیستمهای کنترل ثبات خودرو(VSC[7])،سیستمهای هدایت برقی کمکی (EPAS[8])،کنترل ضد رول آور(ARC[9]) اشاره کرد. برخی از این دستیارهای راننده وظایف خاصی را برای بهبود عملکرد، در رانندگی انجام میدهند، برخی دیگر نیز برای همراهی وهمکاری با انسان طراحی شده اند. مخالفان طرحهای کاملا اتوماتیک سیستمهای دستیار راننده، به این نکته اشاره میکنند که این سیستمها باعث سلب اقتدار و مسئولیت انسان میشوند.
از آنجا که سیستمهای دستیار راننده معمولا با یک راننده انسان همکاری میکنند، پس در نتیجه عملکرد آنها به واکنش خوب و سنجیده عامل انسانی هم بستگی دارد. بنابراین باید عملکرد راننده انسان را هم در ارزیابی این حلقه موثر دانست. تاهمین اواخر برای آزمایش نمونه های اولیه این سیستمها از شبیه سازهای رانندگی استفاده میکردند، این فرایند هزینه و زمان زیادی را به سیستم تحمیل میکرد. امروزه از روشی مبتنی بر شبیه سازی کامپیوتری بههمراه رانندگان انسانی بهعنوان جایگزین روش قبلی استفاده میشود، چون که دقیقا رفتارهایی که انسان در شرایط مختلف بروز می دهد را نمیتوان تعیین کرد]9[.
شکل 1‑8: سیستمی که مرسدس بنز طراحی کرده، علامت ورود ممنوع را شناسایی می کند]10[
شکل 1‑9: نمونه هایی از دستیار های راننده؛ (a)دستیار راننده طراحی شده شرکت VALEO ،برای پارک کردن ودید دنده عقب؛(b) دستیار راننده طراحی شده شرکت مرسدس بنز،برای پارک کردن ودید دنده عقب
3 اهداف پایان نامه
باتوجه اهداف در نظر گرفته شده برای پایان نامه، سیستمی که طراحی میشود باید کارهای زیر را بهدرستی انجام دهد:
- آشکارسازی علایم ترافیکی[10]
- کلاس بندی علایم ترافیکی[11] وشناخت علایم ترافیکی[12]
- بهدست آوردن موقعیت جغرافیایی محل نصب علایم ترافیکی وارزیابی محل نصب آن
1-3- 1 آشکارسازی علامت ترافیکی
در مرحله آشکارسازی علامت روی تصویر پیش پردازش انجام می گیرد و بخش بندی[13] تصویر با توجه به خصوصیات رنگ[14]واشکال[15]، انجام میگیرد. هر کدام از این بخشها حاوی مناطقی است که احتمال وجود علامت ترافیکی در آن زیاد است.رنگها نقش مهمی را در سیستمهای آشکارسازی علامت ترافیکی را ایفا می کنند، با این حال شناسایی اشکال نیز مورد استفاده گروههای تحقیقاتی فراوانی قرارگرفته است]11[. پس می توان گفت که عمده روشهایی که در این مرحله مورد استفاده قرار میگیرد به شرح زیر است:
- آشکارسازی بر اساس رنگ[16]
- آشکارسازی بر اساس شکل[17]
- آشکارسازی بر اساس شکل و رنگ
- آشکارسازی بر اساس یادگیری ماشین
1-3-1-1 آشکارسازی بر اساس رنگ
با توجه به محیطها وصحنه های پیچیده ای که در اطراف جاده ها وجود دارد،ممکن است که آشکارسازی و شناسایی علایم ترافیکی با مشکل مواجه شود.رنگ علامت ترافیکی در گذر زمان وقرار گرفتن طولانی در معرض نور خورشید و واکنش با هوا، محو میشود. قابلیت دیده شدن علامت ترافیکی در شرایط مختلف جوی مانند باران،برف،طوفان وهوای مه آلود تغییر میکند.
اطلاعاتی که از رنگها بهدست می آید به شرایط نوری مانند وجود سایه،ابرهاونور خورشید حساس است.حضور اشیا دیگری که همرنگ علایم ترافیکی هستند مانند ساختمان ها ویا وسایل نقلیه که ممکن است باعث سر درگمی و آسیب به پروژه میشوند را نیز باید بررسی کرد.امکان دارد که تصویربرداری در یک اتومبیل هنگام حرکت انجام گیرد پس باید تاری ولرزش تصویر را هم در نظر گرفت]3[.
1-3-1-2 آشکارسازی بر اساس شکل
رنگ ها نقش مهمی را در سیستمهای آشکارسازی علامت ترافیکی را ایفا میکنند،با این حال شناسایی اشکال نیز مورد استفاده گروههای تحقیقاتی فراوانی قرار گرفته است]11[.
روشهای مختلفی برای آشکارسازی علایم ترافیکی از روی شکل آنها وجود دارد،یکی از رایج ترین آنها روشHT[18] است. این روش با رویکرد شناسایی گوشه ها با استدلال ویا تطبیق قالب ساده[19] عملی میشود.تعمیم HTبه یک روش برای یافتن شکل دلخواه در تصویر میتواند با استفاده از تصویر لبه[20]، انجام گیرد.این تکنیک از اولین تکنیک های بینایی ماشین میباشد.این تکنیک با گذشت زمان گسترش یافت و بهبود داده شد. لوی وبارنز[21] طوری از آن استفاده کردند که بتواند علایم ترافیکی را تشخیص دهد.روش آنها در چندین سیستم آشکارسازی علایم ترافیکی مورد استفاده قرار گرفت.لوی وبانرز برای شناسایی علایم ترافیکی،از آشکار ساز چند ضلعی منظمی استفاده کردند]12[.
گاوریلا[22] از تطبیق الگوی مبتنی بر تبدیل فاصله(DT[23])برای آشکارسازی شکل استفاده کرد.ابتدا لبه های تصویر اصلی استخراج میشوند،سپس تصویرDT ایجاد میشود.تصویر DT،تصویری است که هر پیکسل فاصله خود تا نزدیکترین لبه را نمایش میدهد. این روش برای پیدا کردن شکل مورد علاقه کاربردرفراوانی دارد،بدینصورت که تطابق الگو بین شکل(بعنوان مثال یک مثلث منتظم) و تصویر DTانجام می گیرد]13[.

دانلود پایان نامه ارشد : مقایسه اثر آموزش راهبردهای شناختی و فرا شناختی بر یادگیری مبانی ICTدر بین دانش آموزان دختر کاردانش شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 87-86
جمعه 99/10/26
دنیا در حال گذر از جامعه صنعت محور به جامعه اطلاعا ت محور یا به عبارت دیگر گذر از دنیای فیزیکی به مجازی است. ورود به عصراطلاعات و زندگی اثربخش در جامعه اطلاعا ت محور، مستلزم شناخت ویژگیهای آن است. یکی از نهادهای اجتماعی که در این عصردستخوش تغییرات وسیع خواهد شد نهاد آموزش و یادگیری در سطوح عمومی و عالی است. در گذر به جامعه اطلاعاتی، نقش عمده بردوش دانش آموختگان جامعه است و آموزش و یادگیری می باید بر اساس رویکردهای جدید تنظیم شود پیش نیاز وارد شدن به این پهنه، گسترش سریع و وسیع فناوری اطلاعات و ارتباطات در عرصه آموزش می باشد. فناوری اطلاعات و ارتباطات به دلیل تحول پذیری و قدرت تأثیر فراوانی که در رشد آموزشی، فرهنگی، اقتصادی و… دارد یکی از پویاترین و بحث انگیزترین رشته های علم و فناوری محسوب می شود. این پدیده توانسته به یکی از اجزای اساسی تشکیل دهنده جوامع مدرن تبدیل شود به گونه ای که لازم است به موازات خواندن، نوشتن و حساب کردن، درک فناوری اطلاعات و ارتباطات و تسلط بر مهارت ها و مفاهیم پایه ICT به عنوان بخشی از هسته مرکزی آموزش و پرورش مورد توجه قرارگیرد. برای رسیدن به این مهم نه تنها اضافه کردن چند واحد درسی برای یادگیری مبانی ICT کافی نیست بلکه چگونه آموزش دادن و فراگیری این دروس باید درآموزش و پرورش بسیار مورد توجه قرار گیرد. میل به دانستن وتلاش برای دانستن و فهمیدن از ویژگی های جدایی ناپذیر وجود آدمی است، از این رو ذهن انسان همواره در گیر انبوهی از پرسشها بوده است.و در این میان این پرسش اساسی که فرد درباره دانستن چه می داند، و چگونه و تا چه حد می داندجایگاه خاص خود را داشته است. امروزه اهمیت یادگیری بر هیچ کس پوشیده نیست و تمام مراکز آموزشی چه رسمی وغیر رسمی هدف اصلی آنها یادگیری وایجاد تغییر در رفتار مخاطبین است. فناوری های یادگیری مبتنی بر کامپیوتر یادگیری مبتنی بر وب، دانشگاه مجازی و کلاس مجازی که در سایه توسعه شبکه های گسترده جهانی امکان پذیر گشته اند، راه را بر ظهور شیوه های نوین آموزش ویادگیری هموار ساخته اند و امروزه روند سرمایه گذاری در آموزش الکترونیکی دارای رشد روز افزون و بی سابقه ای شده است. از آنجا که کامپیوتر و اینتر نت انسان را یک دنیای بسیار گسترده جهانی می کند و موجب ارتباط انسانها با یکدیگر در سرتاسر جهان می شود و یادگیری نحوه استفاده از کامپیوتر و اینتر نت موجب تسریع در تبادل دانش و اطلاعات و گرفتن سریع اطلاعات می شود ما در پژوهش حاضر سعی کردیم تا با استفاده از آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری بهتر و سریع تر مبانی کامپیوتر و اینتر نت را مورد آزمون قرار دهیم. در حقیقت فناوری اطلاعات و ارتباطات یا ICT امروزه در خیلی از کشورهای پیشرفته جهان جایگاه اصلی خود را پیدا کرده است، اما متأسفانه در کشور ما هنوز مورد توجه چندانی قرار نگرفته است و به نسبت اهمیت و ضرورتش مطالعه چندانی در این زمینه صورت نگرفته است، و یکی از دلایل انجام این پژوهش همین مسأله بود و از دلایل دیگر می توان به عدم توانایی اکثر دانش آموزان و حتی دانشجویان در استفاده بهینه از کامپیوتر و اینترنت اشاره کرد، چون همین که دانش آموز وارد اینتر نت می شود با سایت های مختلفی روبه رو می شود در حقیقت وجو شبکه های مرتبط بی شمار، درعین حال که یکی از دلایل اصلی محبوبیت اینترنت بشمار می آید، می تواند مشکل آفرین هم باشد. به دلایلی که ذکر شد دانش آموز باید یاد بگیرد که در ابتدا چگونه از اینترنت و کامپیوتر استفاده کند، در ثانی هدف خود را مشخص کند و بداند که دنبال چه می گردد و برای چه وارد اینترنت می شود.
2-1 بیان مسأله
هم چنان که زندگی اجتماعی بشر در ابعاد مختلف دستخوش تغییر وتحول می گردد، پنجره های جدیدی از مجهولات به روی او گشوده می شود، بالطبع خواسته یا نا خواسته محتوا و رسالت جهانی نظام های آموزشی نیز دستخوش اپیدمی خواهد شد در عین حال که سه عنصر زمان، تغییر و پیشرفت فرصت های طلایی را برای نظام های آموزشی به طور اعم و آموزش و پرورش به طور اخص فراهم خواهد آورد آن ها را با چالش ها و بحران های غیر مترقبه مواجه خواهد ساخت، که رویارویی با این چالش ها و استقبال از تغییرات و تحولات نیازمند گزینش متدولوژی صحیح و اتخاذ استراتژی هایی مناسب است. پیشرفت های فناوری در سده های اخیر سرعت حیرت آوری گرفته و تعلیم و تربیت را شدیدا تحت تأثیر قرار داده است. استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات نه تنها در آموزش و پرورش بلکه بر زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع تاثیر گذاشته و از آنجا که هدف آموزش و پرورش در قرن بیست ویکم آموزش برای یادگیری، آموزش برای عمل کردن، آموزش برای زیستن و آموزش برای هم زیستی مسالمت آمیز با دیگران است و کشور ما درچند سال اخیر با تأسیس هنرستانهای فنی و حرفه ای و کاردانش به این مسأله با دیدی کاربردی تر پرداخته است و پژو هشهایی مطالعاتی در زمینه اثر فناوری اطلاعات در یادگیری بیان کننده این واقعیت است که از زمان ورود این فناوری به حوزه آموزش انگیزه افراد در فراگیری افزایش یافته است علاوه بر آن نتایج تحقیقاتی که بر روی دانش آموزان دبیرستانی انجام شده بیان کننده این مسأله است که بسیاری از مشکلات یادگیری و انتقال آن ناشی از فقدان مهارتهای شناختی و فراشناختی در آنهاست و بسیاری از یادگیرندگان در زمینه خود نظم دهی وتشخیص مشکل خود نیاز به آموزش دارند (سیف، 1383 به نقل از: گیج وبرلاینر[1]، 1991).با توجه به اینکه یکی از اهداف اساسی آموزش و پرورش، در هر نظام آزاد و مترقی، پرورش توانایی های فکری و شناختی شهروندان است به گونه ای که فرد بتواند به طور مستقل در مورد مسائل مختلف فکر کند و
فرایندهای شناختی اش را برای استفاده بهینه ودر جهت مطلوب هدایت کند. و از آنجا که هدف آموزش و پرورش که متأثر از آرمان های جامعه است، شناخت و پرورش مهارتهای فکری و شناختی دانش آموزان حائز اهمیت است. مهارتهای یادگیری به دو دسته راهبردهای شناختی و فراشناختی تقسیم می شود راهبردهای شناختی روش هایی هستند که افراد در هنگام مطالعه و یادگیری آنها را به کار می بندند و راهبردهای فراشناختی کنترل کننده راهبردهای شناختی هستند.لازمه توانایی شناختی، دانش درباره شناخت است. عناصرمهم فرایند شناخت شامل نحوه رمزگشایی و سازماندهی[2] می باشد در صورتی که فراشناخت دانش فرد در مورد فرایندهای شناختی خویش است. در هرصورت آموزش های شناختی مستلزم آموزش راهبردهای خاص حل و اجرای تکلیف است در حالی که آموزش فراشناختی بر تکنیک های بازبینی و ارزیابی استفاده از راهبردهای شناختی تکیه دارد(پالینسکار[3]،١۹۸٢).راهبردهای شناختی از قبیل خط کشیدن زیر برخی مطالب از جمله ابزارهای ضروری برای یادگرفتن متن هستند و همچنین راهبردهای فراشناختی ابزارهایی برای نظارت و هدایت کردن راهبردهای شناختی هستند. به عبارت دیگر فرد راهبردهای فراشناختی را به منظور حداکثر استفاده از راهبردهای شناختی به کار می گیرد. مسأله ای که در این پژوهش با آن روبرو هستیم این است که اگردانش آموزان راهبردهای شناختی را به خوبی یاد گرفته باشند، بدون آگاهی و استفاده از راهبردهای فراشناختی لازم می توانند تنها با استفاده از راهبردهای شناختی به موفقیت دست یابند؟ زیرا طبق اظهارنظر لیدر[4] ( ١٩٩۷). پژوهش ها بیانگر این هستندکه درک مطلب خواندن به توانایی دانش آموزان در استفاده از راهبردهای فراشناختی متکی است . فراشناخت نقش بسیار مهمی در بهبود و گسترش عملکردهای شناختی دارد.
دمبو (١٩٩٤) نیزدر این باره گفته است”به دانش آموزان ودانشجویان می توان راهبردهای شناختی متعددی را آموزش داد، اما اگرآنها از مهارت ها یا راهبردهای فراشناختی لازم برخوردار نباشند و ندانند که در یک موقعیت معین از کدام راهبردشناختی استفادهکنند، یا چه زمانی راهبردشناختی خود را عوض نمایند، یادگیرندگان ماهری نخواهند بود”(به نقل از سیف،٣٨٣ ). از طرف دیگر اگر فراگیران راهبردهای فراشناختی را به خوبی یادگرفته باشند بدون بهره گیری از راهبردهای شناحتی لازم در هنگام مطالعه نمی توانند موفق باشند. این امر نیز مشکل است زیرا راهبردهای شناختی ابزار رفتار شناختی هستند و درصورتی که فردآنها را دراختیار نداشته باشد آگاهی از فرایندهای کنترل کننده این ابزارها زیاد مفید به نظر نمی آید.
به طورکلی در این پژوهش به دنبال پاسخ این مسأله هستیم که آیا آموزش و فراگیری یکی از راهبردهای شناختی و یا فراشناختی عملکرد یادگیرندگان را در درک و یادداری متن های علمی افزایش می دهد و در صورتی که مهارتها ی شناختی و فراشناختی به هنر آموزان یاد داده شود در پیشرفت تحصیلی فراگیران در متون کامپیوتری نسبت به هنگامی که این مهارتها را نیاموخته اند تغییر ایجاد می شود.
3-1 اهمیت و ضرورت پژوهش
اغلب دانش آموزان از روش های مطالعه و استفاده بهینه از حافظه خویش آگاهی ندارند بدون تردید چنانچه دانش آموزان از ابتدای شروع آموزشهای رسمی، با شیوه صحیح مطالعه آشنا شوند صرفه جویی کلانی درآموزش وپرورش کشور انجام گرفته و دانش آموزان نیز موفق خواهند شد ازسرمایه های خدا دادی خویش بهتر بهره برداری کنند (رفوث، لیل و دوفابو[5]،١٩٩٣ ). مسلم است که استفاده از مهارتهای مؤثر و صحیح در هنگام مطالعه می تواند به مقدار زیادی فراگیران را در رسیدن به اهدا فشان یاری کند.
این مهارتها نه تنها بعد فرایند ذهنی را در بر می گیرد بلکه به جنبه انگیزشی نیز توجه دارند. بدین گونه که اگر فرد بتواند با تسلط کافی، تکلیف مورد نظر را انجام دهد، تجربه مثبت و خوشایندی نسبت به خود و تو انمندی های تحصیلی خود پیدا می کند و این امر زمینه ساز تلاش بیشتر می گردد ( ابراهیمی قوام آبادی، ١٣٧٧ ). در صورتی که دانش آموزان برای مطالعه و یاد گیری از راهبرد های درستی استفاده نکنند علاوه برکاهش راندمان مطالعه، آنها احساس ضعف و شکست می کنند و در صورت استمرار این احساس، خود پنداره تحصیلی آنها آسیب می بیند و موجب کاهش شدید انگیره تحصیلی آنها می شود (لورنجر،١٩٩٤ ) معتقد است که میزان موفقیت دانش آموزان در تکالیف یادگیری بستگی به کاربرد مؤثر راهبردهای یادگیری دارد. استفاده ازر اهبردهای یادگیری ویژه در خلال یادگیری می تواند فرایند یادگیری، نتایج و عملکرد یادگیری راتحت تاثیر قرار دهد .
این پژوهش از دو جنبه نظری و کاربردی حائز اهمیت است :
از لحاظ نظری، این پژوهش می تواند اطلاعات ما را در مورد نقش راهبردهای شناختی و فراشناختی در یادگیری بهتر مطالب ICT افزایش دهد از آنجا که طبق نظریه پردازش اطلاعات راهبردهای شناختی و فراشناختی یک جزء مهم برای یادگیری و درک مطلب هستند پس آموزش این راهبردها به فراگیران بایستی عملکرد آنها را بهبود بخشد.همچنین یافته های این پژوهش می تواند به تحکیم نظریه موجود کمک کند و موجب افزایش اطلاعات نظری پژوهشگران شود و میزان تأثیر آموزش هرکدام از راهبردهای شناختی و فراشناختی را به طور مجزا ویا با هم در افزایش عملکرد یادگیرندگان در یادداری درک مطلب مبانیICT مشخص کند. از لحاظ کاربردی نیز می تواند در بهبود یادگیری دانش آموزان در متون علمی مفید واقع شود .
4-1 اهداف پژوهش
هدف اصلی پژوهش عبارت است از :
شناخت میزان اثر آموزش راهبردهای های شناختی و فراشناختی بر یادگیری مبانی ICT در بین دانش آموزان دختر کار دانش استان کرمانشاه در سال تحصیلی درسال تحصیلی 87 – 1386
اهداف فرعی پژوهش عبارتند از :
1- شناخت میزان اثر آموزش راهبردهای شناختی بر یادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
١-١ شناخت میزان اثر راهبردهای تکرار وتمرین بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
١-٢ شناخت میزان اثر راهبردهای شرح وبسط بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
١-٣ شناخت میزان اثر راهبردهای سازمان دهی بریادگیری مبانیICT دربین دانش آموزان دختر
2- شناخت میزان اثرآموزش راهبردهای فراشناختی بریادگیری مبانی ICTدربین دانش آموزان دختر
٢-١ شناخت میزان اثرراهبردهای برنامه ریزی بر یادگیری مبانی ICTدربین دانش آموزان دختر
٢-٢ شناخت میزان اثرراهبردهای کنترل ونظارت بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
٢ -٣ شناخت میزان اثرراهبردهای نظم دهی بریادگیری مبانی ICT دربین دانش آموزان دختر
فرضیات پژوهش
برای تحقق اهداف اصلی و فرعی تحقیق، فرضیه های زیر به عنوان فرضیات تحقیق تدوین شده است:
بین عملکرد یادگیری مبانیICT دانش آموزانی که در آموزش از راهبردهای شناختی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
١-١ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای تکرار وتمرین استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
١-٢ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای شرح وبسط استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
١-٣ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای سازمان دهی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢ – بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای فراشناختی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢-١ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبرهای برنامه ریزی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢-٢ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای کنترل ونظارت استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
٢ -٣ بین عملکرد یادگیری مبانیICT در دانش آموزانی از راهبردهای نظم دهی استفاده کرده اند وگروهی که از این راهبردها استفاده نکرده اند تفاوت معنی داری وجود دارد.
تعاریف واژگان واصطلاحات
ارائه تعریف از اصطلاحاتی که در تحقیق به صورت کلیدی مورد استفاده می باشند ضروری می باشد. در بخش تعاریف نظری لازم است که اصطلاحات مورد نظر به شکل مستند بیان شوند.