دانلود پایان نامه ارشد : مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49 – 15 ساله ) در شهر شیراز
یکی از ارکان عمده پیشرفت جوامع، ارتقاء بهداشت و تامین سلامت افراد میباشد. از آنجا که رفتار ارتقاءدهنده سلامت به عنوان یک موضوع کلیدی در مفهوم ارتقاء سلامت[1] توجه ویژهای به خود جلب کرده است، لذا کاربرد الگوهای رفتاری مثبت در زندگی نه تنها در ارتقاء سلامت فردی بلکه در حفظ، بهبود و پیشبرد سلامت عمومی و برنامههای مرتبط با آن نقش به سزایی دارد.
تعریف سلامت در مرکز دیدگاه رفتار ارتقاء دهنده سلامت، قرار میگیرد. در این مرحله سلامتی با استفاده از کیفیتهای مثبت که توسط سازمان جهانی بهداشت[2] پیشنهاد شده است، تعریف میشود. سلامتی به معنی تحقق بخشی به پتانسیل انسان و حفظ تعادل و جهت گیری هدفدار در محیط است (طل و همکاران، 1390 : 443).
مهمترین جنبه اهداف و استراتژیهای سازمان جهانی بهداشت در طرح «سلامت برای همه» در سال 2000، تاکید بر «ارتقای سلامت» بود. این مفهوم در اولین کنفرانس بین المللی ارتقای سلامت که در سال 1986 در اتاوای کانادا برگزار شد، به عنوان جریانی تعریف شد که «طی آن مردم تلاش میکنند سلامت خود را افزایش دهند و کنترل بهتری بر آن داشته باشند» (سونمزر و دیگران[3] ، 2012 : 1241). به عبارت دیگر این مفهوم اشاره میکند به «جریان توانمندسازی مردم برای افزایش کنترل و مدیریت سلامتشان و پیشرفت دادن آن جهت دستیابی به وضعیت بهزیستی کامل اجتماعی، فیزیکی و روانی. پس افراد و گروهها باید قادر به تشخیص آرزوها و مطلوبات خود برای جبران نیازها و تغییر یا انطباق با محیط باشند» (سازمان جهانی بهداشت : 1986).
ارتقاء سلامت با توجه به نقش محوری آن در مراقبتهای بهداشتی مورد توجه روز افزون است. امروزه با توجه به هزینه بالای مراقبتهای بهداشتی لزوم تغییر رویکرد درمانی به رویکرد پیشگیری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در همین راستا، سازمان جهانی بهداشت معتقد است ارتقاء سلامت شامل تشویق سبک زندگی سلامت محور، ایجاد محیطهای حمایتی برای سلامت، تقویت اقدام جامعه، جهتدهی مجدد خدمات بهداشتی و تعیین سیاستهای بهداشت عمومی است (آدامز[4]، 2000 : 23).
امروزه انجام رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت یکی از بهترین راههایی است که مردم توسط آن میتوانند سلامتی خود را حفظ و کنترل کنند (مروتی شریف آباد و دیگران 2003 : 24). زیرا تحقیقات بسیاری نشان داده است که علت بسیاری از بیماریهای مزمن، سبک زندگی و رفتارهای انسان است (شعبان، 2007 : 24).
سبک زندگی سلامت محور، عبارتی است که به وفور در مباحث ارتقای سلامت، سلامت همگانی و اجرای مداخلات مربوط به سلامت به کار میرود. سبک زندگی سلامتمحور، منبعی ارزشمند برای کاهش شیوع و تاثیر مشکلات بهداشتی، و نیز منبعی با ارزش برای ارتقای سلامت، سازش با عوامل استرسزای زندگی و بهبود کیفیت آن است (نوری، 1385 : 8).
مفهوم «سبک زندگی» متکی بر این ایده است که مردم به طور معمول الگوی قابل تشخیصی از رفتار (برای مثال، مسایل عادی کار، فراغت، زندگی اجتماعی و …) را در زندگی روزانهشان به نمایش میگذارند. شیوه زندگی به عنوان یکی از تعیین کنندههای سلامت و بیماری مورد تاکید قرار گرفته است. تعریفی که للوند[5] از شیوه زندگی ارائه کرده است، به قرار زیر میباشد : «مجموعه تصمیمات اتخاذ شده توسط افراد که بر سلامتشان تاثیر می گذارد و از سوی دیگر کما بیش تحت کنترل خود آنهاست. عادات بد بهداشتی افراد، موجب ایجاد مخاطرات خود خواسته برای آنها میشود. وقتی مخاطرات مذکور موجب بیماری یا مرگ شود، میتوان شیوه زندگی قربانی را عامل مؤثر یا موجب بیماری یا مرگش دانست» (للوند، 1974؛ به نقل از نوری، 1385 : 8). همچنین سبک زندگی سلامت محور توسط والکر[6] چنین تعریف شده است : «الگویی چند بعدی از ادراکات و اعمال آغاز شده با انگیزه خود شخص که به تدوام و تقویت سطح سلامت و خود شکوفایی شخصی کمک میکند» (والکر، 1990 : 270). پندر[7] رفتارهای سبک زندگی سلامت محور را به 6 بخش تقسیم میکند : مسئولیت در قبال سلامتی، ورزش، تغذیه، روابط بین فردی، رشد روحی و مدیریت استرس (پندر، 1996؛ به نقل از آدامز، 2000 : 2 ).
تعریف سازمان جهانی بهداشت حاکی از آن است که الگوهای رفتاری به طور مداوم در پاسخ به شرایط متغیر اجتماعی و محیطی تعدیل میشوند. طبق تعریف مذکور، تلاش برای بهبود سلامت از طریق توانمندسازی مردم برای تغییر شیوه زندگیشان باید هم در راستای تغییر فرد و هم در راستای تغییر شرایط زیستی و اجتماعی موثر در رفتار یا شیوه زندگی تنظیم گردد. تعریف سازمان جهانی بهداشت بیشتر مؤید آن است که شیوه زندگی ایده آل یا حداکثری وجود ندارد و عوامل زیادی در تعیین راه مناسب برای زندگی هر فرد موثرند (نوری، 1385: 8).
اهمیت یافتن مبحث ارتقاء سلامت نتیجه تغییر در ماهیت مسایل سلامتی است که صاحب نظران علوم سلامت از آن با عنوان «انتقال اپیدمولوژیک»[8] یاد میکنند. در گذشته عامل بسیاری از بیماریها و به تبع آن مرگ و میرها، عفونت بوده است، لذا در اواخر قرن نوزدهم با تغییراتی که در سبک زندگی افراد (تغذیه و بهداشت فردی) اتفاق افتاد، این نوع بیماریها کاهش یافته و جای خود را به بیماری های مزمن داده است، که نمی توان از طریق دارو درمان کرد. بیماریهای مزمن اغلب بر حسب شرایط زندگی ناسالم ایجاد شده اند. این بیماریها را می توان از طریق تغییر در سبک زندگی کاهش داد. با تغییر علل مرگ و میر از بیماریهای عفونی به بیماریهای مزمن، توجه مراقبان بهداشتی به سرچشمه این بیماریها، یعنی سبک زندگی و رفتار انسانها معطوف گشته است. عواملی مانند استعمال سیگار، الگوی تغذیه نامناسب، نداشتن فعالیت جسمی، صدمه دیدن و غیره از مهم ترین عوامل مرگ و میر بودهاند (قاسمی و دیگران، 1387 :184 – 183).
گزارش هاروارد از پیشگیری سرطان و کنترل علتهای آن در سال 1996 نشان می دهد که بیشتر علتهای عمده مرگ و میر و ناتوانی در جوامع مدرن، مربوط به سبک زندگی ناسالم مانند : سیگار کشیدن، شیوه زندگی راکد و عادات غذایی نامناسب میباشد (لام و دیگران[9]، 2006 : 1846).
دپارتمان خدمات انسانی و سلامتی آمریکا در سال 1996 و سازمان جهانی بهداشت در سال 2003 اعلام کردهاند که عدم فعالیت فیزیکی بهمراه غذا و سبزیجات ناکافی عوامل خطرآفرین بیماریهای قلبی-عروقی و نوع خاصی از سرطانها هستند. همچنین پژوهشهای بسیاری نشان میدهد که افراد ناسالم تمایل دارند که تعدادی از رفتارهای سبک زندگی ناسالم را انجام دهند. رفتارهایی که خطر برای سلامتیشان را افزایش میدهد (بین و برگ[10]،1990؛ سفتون و ونکل[11]، 1994؛ فروچارت و همکاران[12]، 1998؛ به نقل از لام و دیگران، 2006 : 1846).
انتقال اپیدمولوژیک بهمراه آگاهی از ارتباط بین وضعیت سلامتی و سبک زندگی و درک این مهم که مراقبت پزشکی لزوماً تواناییاش را به کنترل اختلالات در جوامع مدرن محدود کرده است- منجر به نوعی انتقال در مدل سلامت و بیماری از دههی 1970 به بعد شده است. در پی این تغییر، مدل ترکیب عوامل اجتماعی- روانی جایگزین مدل صرف پزشکی شده است (پل و توماس، 2002 :32). بدین ترتیب لزوم پرداختن به تعیین کنندههای اجتماعی سلامت و بیماری و رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت، از جمله سبک زندگی سلامت محور امری ضروری به نظر میرسد.
از آنجا که فعالیتهای ارتقاءدهنده سلامت و شیوه زندگی بهداشتی، استراتژیهای اصلی تسهیل و حفاظت از سلامتی هستند (محمدی زیدی و همکاران، 1390 : 104)، لذا توجه به سلامت و رفاه اجتماعی زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند، نه تنها به عنوان یک حق انسانی شناخته شده، بلکه تاثیر آن در سلامت خانواده و جامعه نیز اهمیت روزافزونی یافته است. سلامت زنان به طور کلی چارچوب مفهومی یک رویکرد مرتبط و موثر را در برنامههای ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماری ارائه می دهد و از آنجا که نقش زنان در مراقبت از خود و در منزل از کودکان، سالمندان، بیماران و سایر اعضای خانواه بسیار با اهمیت است (احمدی و همکاران، 1387 : 116)، بنابراین انتخاب هر نوع سبک زندگی به وسیله زنان، نه تنها بر زندگی شخصی خودشان، بلکه بر رفتارها و سبک زندگی سایر افراد نیز تاثیر می گذارد. زیرا این گروه از افراد جامعه میتوانند به عنوان یک مجرا و کانال ترویج دهنده مسایل مربوط به ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه باشند.
سنین باروری به دلیل تاثیرگذاری بر مجموعه تغییرات و انتقالهای عمده در زندگی زنان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. لذا انتخاب نوع سبک زندگی و رفتارهای مرتبط با آن، نه تنها نقشی اساسی در سلامتی زنان دارد بلکه پیامدها و نتایجی در سالهای آینده خواهد داشت که می تواند بر عملکرد و بهزیستی جسمی، روانی- ذهنی و اجتماعی آنان موثر باشد. همچنین این امکان را به وجود میآورد که در آینده نسلهای سالمتری داشته باشیم.
1-2- بیان مسئله
با توجه به گذار اپیدمولوژیک و تغییر در ماهیت مسایل سلامتی و بیماریها، از حاد به مزمن، امروزه بیماریهای غیرواگیردار به علت پدیده نوسازی جوامع، پیشرفت فناوری و تراکم جمعیت در مناطق شهری، تغییر سبک و شیوه زندگی و گرایش افراد به عادات نامناسب شیوع گستردهای پیدا کرده است (پل و توماس، 2002 :7 ).
از آنجا که زنان بخش عمدهای از جمعیت را تشکیل میدهند و همواره از آنان به عنوان محور سلامت خانواده و جامعه یاد میشود، توجه به سلامت آنان و رفتارهای مرتبط با آن مانند سبک زندگی، به علت تاثیرگذاری بر سلامت سایر افراد، اهمیت بسزایی دارد.
کجرویک (1377: 21) در بررسی خود تحت عنوان «زنان در سلامت و بیماری» به این نتیجه میرسد که اگر چه زنان بیشتر از مردان عمر میکنند و ظاهراً از نظر ژنتیک بر مردان برتری دارند (با توجه به بعضی از بیماریهای مغلوب در زنان که در مردان غالب است)، اما اغلب بیش از مردان دچار بیماری میشوند.
مای[13] در یک بررسی ابتدا به اهمیت موضوع سلامت برای مادر و جنین اشاره میکند و سپس نشان میدهد که رفتارهای ناسالم یا سبک زندگی ناسالم مثل سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و عدم استفاده صحیح از دارو، ممکن است هم سلامت مادر و هم سلامت جنین را به خطر بیاندازد (مای، 2001؛ لین و دیگران[14]، 2009 : 651).
لئون و لانگی[15]، سبکزندگی را، روشزندگی مردم معرفی میکنند که تحتتاثیر متقابل خصوصیات فردی و تعاملات اجتماعی و محیط زندگی قرار میگیرد. (لئون و لانگی،2000؛ به نقل از یداالهی و دیگران، 1385 : 82).
سلامتی مستلزم ارتقاء سبک زندگی بهداشتی است. از آنجا که سبک زندگی علاوه بر جنبه فردی، دارای جنبه و تاثیرات اجتماعی میباشد، لذا انتخاب نوع و کیفیت زندگی هر فردی میتواند اثرات عمدهای بر زندگی سایر افراد داشته باشد.
کاکرهام سبک زندگی سالم را اینگونه تعریف میکند : «سبک زندگی؛ الگوهای جمعی از رفتارهای سالم مبتنی بر انتخابهای مردم و مطابق با موقعیت زندگی آنان است. فعالیتهایی مثل استفاده از الکل، سیگارکشیدن، بستن کمربندایمنی و … میتوانند موفقیت زندگی یک شخص را تقویت یا تضعیف سازد». وی همچنین لزوم تحقیق در مورد سبک زندگی سالم را یادآوری میکند اما معتقد است اندازه گیری و تجزیه و تحلیل نباید در سطح فردی متوقف شود، بلکه بایستی با در نظر گرفتن الگوهای جمعی رفتار مربوط به سلامتی که سبک زندگی سلامت محور را تشکیل میدهد، گسترش یابد. سبک های زندگی مختلف باید در ارتباط با زمینه اجتماعی که در آن رخ میدهند، مورد توجه قرار گیرند (قاسمی و دیگران، 1387 : 189).
در دهه گذشته سازمان جهانی بهداشت به میزان زیادی بر اهمیت سبک زندگی سالم تاکید کرده است. بحثهای اولیه در مورد سبک زندگی در درجه اول بر تغذیه، ورزش، سیگار و استفاده از الکل متمرکز بود درحالی که امروزه درک سبک زندگی و رابطه آن با سلامتی تغییر کرده است. در همین راستا یکی از اهداف تعیین شده سازمان جهانی بهداشت تا سال 2020 ارتقاء سبک زندگی سالم در بین افراد است که بر اساس آن تمامی کشورها باید تا سال2020 فعالانه راهبردهایی را که در بهبود زندگی فردی و اجتماعی مؤثر هستند در دستور کار خود قرار دهند و عواملی که به سلامتی افراد آسیب میرسانند مثل فعالیتهای فیزیکی نامناسب، تغذیه غلط، روابط فردی معیوب، استفاده از مواد مخدر و رابطه جنسی غیر ایمن را کاهش دهند. دارا بودن سبک زندگی خاص دلالت بر انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه یک سری از رفتارها دارد (یداللهی، 1385 : 82-81).
زنان به طور کلی حوادث و انتقالهای عمدهای همچون ازدواج، بارداری، مادر شدن و … را در زندگی خود تجربه میکنند لذا هر مرحله از این انتقالها و تجارب، مستلزم سبک زندگی خاصی است که نه تنها با مسئله سلامت زن که با کیفیت سلامت و سبک زندگی دیگر اعضای خانواده و در مرتبهی بالاتر، سایر افراد جامعه در ارتباط است. مثلاً میزان بهرهمندی یک زن تازه ازدواج کرده از سلامت جسمی، روحی- روانی و اجتماعی بر ادامه زندگی زناشویی وی بسیار مؤثر است یا سبک زندگی مادران در دوران بارداری و بعد از آن با میزان سلامت کودک در ارتباط است، همچنین با توجه به نقش همراهی زنان در دوران کهنسالی با شریک زندگی خود، سلامت و نوع سبک زندگی آنان از اهمیت روزافزونی برخوردار است. در نتیجه متناسب با احساس مسئولیت پذیری بیشتر زنان در قبال سایر اعضا و با توجه به نقش تعیینکنندگی آنان در خانواده و جامعه، از زنان انتظار بیشتری میرود که توجه عمدهای به سلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند. بنابراین این برای زنان بسیار مهم است که سبک زندگی سالمی داشته باشند و پیگیری بیشتری جهت ارتقاءسلامت خود و سایر اعضاء نشان دهند.
از جمعیت 75149669 نفری کشور در سال 1390، 22390943 آن را زنان در سنین باروری تشکیل میدهند. با این وجود، تحقیقات بسیار اندکی به مطالعه سبک زندگی سلامت محور زنان در این سنین پرداختهاند.
با توجه به مباحث ذکر شده، درک بهتر از رفتارهای سلامتی زنان در سن باروری و تعیین کننده های جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی آن این امکان را به وجود میآورد که سلامت این گروه اجتماعی در جنبههای متفاوتی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی، افزایش یابد.
در این پژوهش تلاش شده است با توجه به تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت و رفتارهای ارتقاءدهنده آن مانند سبک زندگی سلامت محور، به موضوع پرداخته شود. لذا پژوهش حاضر به دنبال بررسی ابعاد سبک زندگی سلامت محور زنان است، این که سبک زندگی سلامت محور زنان در شهر شیراز به عنوان نمونه، چگونه است و تعیین کنندههای جمعیتی و اجتماعی – اقتصادی آن کدامند؟
1-3- اهمیت و ضرورت
با توجه به نقش کلیدی و عمده سلامت افراد در عملکرد و ایفای نقش فردی و اجتماعی آنها، سلامت و ابعاد مختلف آن اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. نگاه ویژه اندیشمندان از جمله جمعیت شناسان و ایجاد زیر شاخههایی مانند جمعیتشناسی سلامت، از پیامدهای چنین اهمیتی است.
همچنین از آنجا که سلامت و ارتقای آن به کانون مطالعات بسیاری از متفکران و متخصصان تبدیل شده است و در بعد عمومی، امروزه بیشتر افراد، سعی در انجام رفتارهای پیشگیرانه قبل از ابتلا به بیماری و ارتقای سلامت خود دارند، لذا پرداختن به رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت از اهم فعالیتهای روزمره هر فردی است (پل و توماس، 2002 : 7).
رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت به عنوان عامل زمینهای در عدم ابتلا به بسیاری از بیماریها شناخته شده است و ارتقاءسلامت و پیشگیری از بیماریها مستقیماً با این رفتارها در ارتباط میباشد (اندریو[16]، 2001؛ به نقل از حبیبی سولا و دیگران، 1386 : 333). آمار ارائه شده در مورد دلایل اصلی مرگ و میر، بیانگر آن است که 53 درصد از علل مرگ و میرها به سبک زندگی و رفتارهای غیر بهداشتی مربوط می باشد (استنهوپ و دیگران[17]، 2000 : 575). اهمیت سبک زندگی بیشتر از آن جهت است که برکیفیت زندگی و پیشگیری از بیماریها مؤثر میباشد. برای حفظ و ارتقای سلامتی، تصحیح و بهبود سبک زندگی ضروری است.
با توجه به تحولات عمده اجتماعی در کشور و تعریف و بازبینی مجدد نقش و جایگاه زنان در خانواده و جامعه و همچنین تغییر در وضعیت جمعیت کشور بخصوص تحولات ساختار سنی، احتمال مرگ و میر کمتر زنان، زنانه شدن هرم سنی در سنین کهنسالی و احتمال بیشتر ابتلای آنان به بیماریهای مزمن آشنایی با سبک زندگی سلامت محور زنان و تأثیر عوامل جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی و سلامتی موثر بر آن ضرورت مییابد.
این آشنایی هم برای زنان و آگاهی از وضعیت خودشان مفید است و هم شناخت آن برای سایر گروههای اجتماعی و هم آمادهسازی برای یک نقش محوری مثبت در جامعه و برنامهریزی در مورد آنان مورد استفاده قرار میگیرد (زنجری، 1390 : 12). همچنین، وجود خلاءها وکمبودهای تحقیقاتی پیرامون موضوع سبک زندگی سلامت محور زنان و تعیین کنندههای اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی آن در ایران با توجه به اینکه اکثر تحقیقات در حوزه سبک زندگی سلامت محور در ارتباط با سایر گروههای آسیب پذیر جامعه مانند کهنسالان صورت گرفته است و از آن جا که زنان به عنوان یکی از گروههای تعیینکننده سلامت جامعه در ارتباط با موضوع مورد بحث کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، ضرورت تحقیق و مطالعه درباره آن را افزایش می دهد.
از طرف دیگر، با توجه به دوره های مختلف زندگی زنان، گریز از عوامل استرس زا و دوری از مواجهه با تغییرات شتابنده امکان پذیر نیست. درچنین وضعی آنها می توانند خود را برای مقابله مؤثر با موقعیت پر استرس زندگی آماده کنند، که امکان بهزیستی و تامین سلامت جسمی و روانی را از پیش فراهم نموده باشند. تقویت قوای جسمی و روانی، استحکام بخشیدن به جان مایه های درونی و شخصیتی و همچنین ارتقاء کیفیت روابط، و حمایتهای اجتماعی از طریق تعمیق ارتباطها و تخفیف تعارضها، راهبردهای اساسی هستند که تا اندازه زیادی تندرستی انسان را تامین می کنند (پیروی، 1389 : 302).
1-4- اهداف تحقیق
هر تحقیقی دارای اهداف خاصی است که باید پژوهشگر بدان توجه کند، هدف باید صریح و روشن باشد و از تناقضگویی پرهیز شود، و طوری طراحی شود که قابل پژوهش و عملی باشد (ساروخانی، 1382 : 147) .
پژوهش با مشخص کردن اهداف، میتواند جهت و مسیر خود را نمایان سازد. اهداف این پژوهش به دو دستهی کلی و جزئی تقسیم میشود .
هدف کلی این پژوهش «بررسی سبک زندگی سلامت محور زنان واقع در سنین باروری (49-15 ساله) در شهر شیراز» میباشد.
با توجه به هدف کلی تحقیق، اهداف جزئی شامل موارد زیر میباشد :
– بررسی میزان برخورداری زنان از سبک زندگی سلامت محور.
– بررسی ارتباط عوامل جمعیتی (سن، بعد خانواده، وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل اجتماعی- اقتصادی (تحصیلات، درآمد، هویت طبقاتی، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، میزان مطالعه در حوزهی سلامت، حمایت اجتماعی) با سبک زندگی سلامت محور زنان.
– بررسی ارتباط عوامل سلامتی (سلامت عمومی خودگزارش شده، خودکارآمدی سلامت، سابقهی بیماری و آگاهی زنان از رفتار سلامتی) با سبک زندگی سلامت محور.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 07:57:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |