موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی ساختاری و ریزساختاری گنبد نمکی جهانی واقع در منطقه فیروز آباد

:

زمین شناسی ساختاری شاخه ای از علوم زمین است که بیش از یک دهه است که به آن توجه خاصی می شود. این پیشرفت سریع به چند دلیل به وجود آمده است : اول اینکه سنگ به طور طبیعی دچار تغییر شکل شده ودر سطح زمین به عنوان رخنمون دیده می شود که شامل محدوده بسیار کوچکی خواهد بود که با سامانه های تغییر شکل کوهزایی در مقیاس بزرگ در ارتباط است به همین دلیل عاقلانه به نظر می رسد که زمین شناسان علاقمند به زمین شناسی ساختاری در مقیاس بزرگ پوسته زمین باید ازساختارهای کوچک مقیاس شروع کنند. و این محقق را قادر می سازد که برای بررسی ساختارهای بزرگ مقیاس درک درستی داشته باشد. بنابراین ساختارهای کوچک مقیاس سر

 

پایان نامه و مقاله

 آغازی برای درک چگونگی ساختارهای بزرگ مقیاس زمین شناسی هستند. (Ramay and Huber, 1983)

نمک سنگی است که ویژگی ها ورفتاری متفاوت نسبت به اکثر دیگر سنگها دارد. حتی در جایی كه نمك لایه ای نازك باشد كنترل كننده ی سیمای ساختاری وافزایش وسعت ناحیه دگرشكل شده است، زیرا تمایل به فعال بودن مثل یك سطح جدایشی دارد. این موضوع اشاره براین دارد که زمانی که توالی های رسوبی محتوای سنگهای دگرشکل شده اند، آنها با گسترش ویژگی هاشان میتوانند منظره ی مجذوب کننده ای را پدید آورند. عموماً نمك نقشی واكنشی در ناحیه ی تحت نفوذ میدان تنش تكتونیك ناحیه ای بازی میكند. ساختارهای وابسته به نمک برای زمین شناسانی که درناحیه های کششی یا انقباضی کار می کنند اهمیت زیادی دارند زیرا ایالت های سنگ شناختی زیادی هستند که شامل لایه های نمکی اند بوسیله تکتونیک نمک دگرشکل شده اند. ( Fossen‚ 2010 )

لایه های نمك در توالی های رسوبی می تواند شامل هالیت خالص باشد اما عموماٌ شامل مواد اظافی، انیدریت قابل توجه و‍‍ ژیپس و مواد رسی است که همراه نمک هستند. لایه های نمك از بخش های ریزی از ستون چینه شناسی در تعداد زیادی از حوضه های رسوبی از جمله حوضه های كراتونی، فروبومی، و حوضه های حاشیه های غیر فعال و (foreland ) اند و نقش مهمی را در توالی های رسوبی و نمك گونه كه دگرشكل شده و رخنمون یافته اند بازی می كند. پشته های نمکی، پیلوها، دیاپیرها و حتی نمکسارهای نمکی ساختارهای خاصی اند که در محیط های زیادی حائز اهمیت اند (Fossen‚ 2010 ).

اغلب سنگها تحت ت‍‍أثیر نیروهای جانبی بسیار قوی ولی بسیار تدریجی آن هم در طول زمان های زمین شناسی كه در اثرحركت صفحات زمین شكل می گیرد و دچار خزش شده و رشته كوهها را ایجاد می نماید در حالی كه نمك تحت تأثیر نیروهای گرانشی دچار جریان می گردد (قنبریان، 1386).

گنبدهای نمکی یکی از اسرار آمیزترین پدیده های زمین شناسی ومورفولوژیکی در دنیای امروزی به شمار می روند. حدود 200 گنبد نمکی در جنوب غرب رشته کوههای زاگرس و خلیج فارس وجود دارد که سنگ های آنها به نام سری هرمز یا سازند هرمز نامگذاری شده است. گنبدهای نمکی مربوط به سازند هرمز چین های زاگرس را بدون داشتن جهت خاصی سوراخ نموده اند و خود را به سطح زمین رسانده اند. این گنبدهای نمکی با رسوبات دوران سوم کرتاسه و به طور محلی بارسوبات ژوراسیک برخورد دیاپیری داشته اند بنابراین سن آنها ازژوراسیک قدیمی تر است. به طور کلی سن این تشکیلات را به پروتروزوییک واینفرا کامبرین نسبت می دهند وآن را هم ارز تشکیلات سلطانیه در شمال ایران می دانند.

بخش اول:

چیزی حدود 60 درصد منابع هیدروکربنی جهان به تله های وابسته به ساختارهای نمکی اختصاص دارد (Talbot, 1997). شکل (1-1) مثالی از محیط کافتی را نشان می دهد، جایی که لایه نمک Zechstain پرمین با وسعت صدها کیلومتر توسعه پیدا کرده اند. این مقطع به طور واضح نشان داده است شکل های نمک عمدتا درون مراکز دایره ای یا بیضوی نمای نقشه تغییر شکل داده است. نمک در این مقطع تغییرشکل داده است (جریان پیدا کرده است). ما واژه تکتونیک نمک را زمانی به کار میبریم که نمک در تغییر شکل با وسعتی که بطور مهم در نوع، هندسه، موقعیت و وسعت ساختارهای دگرشکلی بوجود آمده درگیر شده است.

شکل 1-1 : مقطع عرضی (خط لرزه ای تفسیر شده)، میان چندین ساختارنمکی جنوب دریای شمال. براساس کاری از Zanella و همکاران (2003) و اقتباس شده از (Fossen, 2010).

سنگ نمک یکی از کانه های استثنایی در کره زمین است زیرا در بسیاری از فرآیندهای حیاتی و غیرحیاتی نقش تعیین کننده ای را بازی می کند. زمین شناسی مربوط به نمک و تأثیر آن برشکل گیری کمربندهای کوهزایی است که حاصل دگرریختی پوشش رسوبی پوسته زمین با، یا بدون درگیر شدن بخش کریستالین آن ( که در قاعده پوشش رسوبی آن قرار دارد و به آن پی سنگ گفته می شود) است و از موضوعات جدید در علم زمین شناسی محسوب می شود. مهمترین تحولات از دیدگاه زمین شناسان درباره نقش نمک در دگرریختی پوسته زمین به اوایل دهه 1980 میلادی بر می گردد.

دانلود پایان نامه:اثربخشی درمان تلفیقی مدل ماتریکس و «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» بر نشخوار فکری، تنظیم هیجانی، و کاهش عود مصرف در وابستگان به شیشه

اختلال وابستگی یا سوء مصرف مواد که در سالهای اخیر به آسیب اجتماعی تبدیل شده، یک اختلال مزمن و بازگشت کننده است که هزینه های سنگینی برای فرد، خانواده و جامعه دارد. با افزایش فزایندۀ  کاربرد انواع مواد مخدر، نیاز مبرمی برای تحقیقات بیشتر در زمینۀ جلوگیری از مصرف و یا عود مصرف احساس می شود. «سازمان وحدت ملی برای کنترل دارو وجلوگیری از جنایت[1]» اخیراً گزارش کرده است که بیش از دویست میلیون نفر در سراسر جهان هم اکنون مواد مخدر مصرف می کنند و این سازمان اعلام می دارد که مشکلات جهانی مربوط به مواد مخدر کماکان ادامه دارد زیرا اکثر کشورها، افزایش فزاینده در مصرف این مواد را گزارش می دهند تا کاهش آن را ( آپل و کیم-آپل[2]، 2009؛ زگیرسکا[3] و همکاران، 2009).

«مت آمفتامین[4] که به نام «مِت»[5] ، «کریستال»[6] ، و یا «سرعت»[7]  شناخته می شود یک محرک سیستم عصبی و مشتقی از آمفتامین[8] است که به طور گسترده ای در دهۀ 1950 و 1960 به عنوان دارو برای افسردگی و چاقی تجویز می شد» (آنجلینا[9] و همکاران، 2000 ، ص 1). آمارهای کنونی، افزایش فزایندۀ سوء مصرف مت آمفتامین را بیش از دیگر مواد برآورد کرده اند، به عنوان مثال آمار نشان می دهد که بیشتر از 42 میلیون مصرف کننده دائمی مت آمفتامین در سطح جهان وجود دارند، در حالی که به ترتیب حدود 15 میلیون و 10 میلیون نفر مصرف کننده دائمی هروئین[10] و کوکائین[11] وجود دارد (سالداناو بارکر[12]، 2004). در ایران هم در سال های اخیرالگوی مصرف مواد به میزان زیادی تغییر یافته است و سوء مصرف كنندگان مواد در پی تجربۀ مواد

 

جدیدی مانند مت آمفتامین، كراك، و … هستند. در ایران فرم کریستالیزۀ مت آمفتامین (یخ) که به نام «شیشه» شناخته شود، یكی از موادی است كه اخیراً به شدت مورد سوء مصرف قرار گرفته است. بنا به گفتۀ نارنجی ها[13] و همکاران (2005)، فراوانی مصرف «شیشه» در كشور ایران 2/5 درصد کل مصرف کنندگان است .

اگرچه بعضی از درمان های اولیه برای اعتیاد به مواد مخدر در کوتاه مدت موثر بوده اند، آنها پس از درمان نرخ بالای عود مصرف را نشان داده اند. از این رو، «اختلالات سوء مصرف مواد»[14] به عنوان «اختلالاتی با عود مزمن»[15] با میزان عود مصرفی بالغ بر 60 درصد عنوان شده اند (میلر[16] و همکاران، 2001). از طرفی، بنا به گفتۀ روزن[17] و همکاران، (2006) مرور مطالعات گذشته نشان می دهد که اثربخشی درمان های نگهدارندۀ دارویی بدون مداخله های روانی- اجتماعی به علت اطاعت دارویی[18] پایین و میزان بالای ریزش[19] ضعیف می باشند و 20 تا 90 درصد از معتادانی که تحت درمان قرار می گیرند دچار بازگشت می شوند. اصطلاح «اختلالاتی با عود مزمن» در مورد مواد مخدری از قبیل مت آمفتامین بیش از سایر مواد صدق می کند، یکی از دلایل این است که برای درمان اعتیاد به آمفتامین ها منجمله مت آمفتامین که زیر گروه این ترکیبات می باشد، درمان دارویی اختصاصی نظیر متادون[20] یا بوپره نورفین[21] (در اپیوئیدها) وجود ندارد.

در پاسخ به نرخ بالای عود مصرف مواد و منجمله مت آمفتامین، درمان های جدید دیگری ابداع شده اند. وارد شدن درمان های بر پایۀ ذهن آگاهی به دنیای درمان، زمینه را برای وارد شدن این درمان به حوزۀ سوء مصرف مواد مخدر مهیا کرده است. در موج سوم روان درمانی ها[22] که به روان درمانی های پست مدرن معروف هستند، فنون شناختی- رفتاری سنتی را با ذهن آگاهی ترکیب می کنند (هیز[23] و همکاران، 2006). امروزه درمان های موج سوم در روان درمانی به جای چالش با شناخت ها، بر آگاهی و پذیرش افراد از احساسات، هیجانات، شناخت ها، و رفتارها (عناصر اساسی در ذهن آگاهی) تأکید دارند.

ذهن آگاهی در غرب از دهۀ 1970 مورد توجه قرار گرفت، از آن زمان به بعد بیش از 240 برنامه بر پایۀ ذهن آگاهی در آمریكای شمالی و اروپا انجام شده است (كایون[24]،2011). رایج ترین روش آموزش ذهن آگاهی، آموزش «كاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی»[25] است که به شكل برنامه كاهش استرس و برنامه آرامش آموزی شناخته می شود (کابات- زین[26] ،1990) و در این تحقیق مورد استفاده قرار می گیرد.

نشخوار فکری (متغیری در تحقیق)، واژه ای عمومی است و به افكاری اشاره دارد كه تكراری، چرخان، خود متمركز و افسرده كننده اند، به طوری كه نقش اساسی در افسردگی دار ند (ری پری[27]، 1997، به نقل از آذرگون و همکاران، 1388). همچنین نتایج تحقیقی که بر روی نمونه ای از افراد مذکر جوان انجام شد، تأثیر نشخوار فکری به عنوان پیش بینی کنندۀ شروع اختلالات سوء مصرف مواد و شدت گرفتن علائم این اختلال در 4 سال آتی به اثبات رسید (نالن هاکسما[28] و همکاران، 2007). در روش درمانی ذهن آگاهی، بیماران آموزش می بینند تا چرخه نشخوار فكری را متوقف كرده و از افكارمنفی خود فاصله گیرند، در واقع  انعطاف پذیری توجه، غنی سازی ذهنی ،توقف نشخوار فكری، اصلاح باورهای مثبت و منفی غلط، و همچنین چالش با باورهای منفی مربوط به هیجانات، باعث کاهش افسردگی و نشخوارفكری می شود (تیزدیل[29] و همکاران، 2000).

از سویی، تنظیم هیجان (متغیر دیگر در تحقیق) شامل همه راهبردهای آگاهانه و غیر آگاهانه می شود که برای افزایش، حفظ، و کاهش مؤلفه های هیجانی، رفتاری و شناختی یکِ پاسخ هیجانی به کار برده می شود (گارنفسکی[30] و همکاران، 2001). گرینبرگ و پای ویو[31] (1997، به نقل از برزلین[32] و همکاران، 2002)، اختلال در تنظیم هیجانی را به  عنوان علت آسیب شناسی زیربنایی سوء مصرف مواد و بیماریهای روحی بیان می کنند. هیز و فلدمن[33] (2004) بیان می دارند که آموزش های ذهن آگاهی، مداخله بالینی رو به گسترشی برای تقویت تنظیم هیجانی می باشند.

امروزه محققان به نقش نشخوار فکری و تنظیم هیجانی در ایجاد و ابقاء انواع مختلف اختلالات روانی پی برده اند. هدف قرار دادن آسیب پذیری هایی از قبیل نشخوار فکری و تنظیم هیجانی که روی آوری به مواد و عود مصرف را تسهیل می کنند باید اولویت درمانی رویکردهای جدید درمانی در این گروه از بیماران باشد.

 

 

1-2 بیان مسئله

اختلالات سوء مصرف مواد از رایج ترین مشكلات روانپزشكی است كه از تعامل عوامل ژنتیكی و محیطی مثل نابهنجاری های رشدی و وضعیت نامساعد روانی- اجتماعی ناشی می شود. این اختلالات می تواند در اثر مصرف الكل، مواد افیونی، حشیش، مت آمفتامین، كوكائین، و غیره به وجود آمده و به شكل وابستگی و سوء مصرف خود را نشان دهد. مصرف مواد مخدر و روان گردان، امروزه به عنوان یك معضل جدی، كلیه جوامع بشری را تهدید میكند. آثار نامطلوب و ویرانگر مصرف مواد و اعتیاد بر روی جسم و روح انسان این نگرانی را افزایش داده و موجبات افزایش ناامنی خانوادگی و اجتماعی گردیده است.

در بین مواد اعتیاد آور، آمفتامین ها به خصوص مت آمفتامین قوی ترین مواد هستند و خطر وابستگی[34] و مشکلات سلامت روان بیشتری را در بر دارند (تاپ[35] و همکاران، 2002) و با نرخ بالای روان پریشی[36] (مک کتین[37] و همکاران، 2006)، افسردگی (سِمپل[38] و همکاران، 2005)، و مشکلات شناختی (نوردال[39] و همکاران، 2003) ارتباط دارند.

تحقیقات نشان داده اند كه یكی از رویكردهای مهم در شناسایی و درمان سوء مصرف مواد مخدر، رویكرد شناختی است. فرض اساسی نظریه های شناختی این است كه افكار ناكارآمد در نحوه تفسیر و ارزیابی فرد از واقعیت دخیل هستند و همچنین پاسخ ها ی رفتاری كه از تفسیرهای خاص ناشی می شوند در تداوم اختلال سوء مصرف مواد نقش دارند (گودرز ی، 1380). در پاسخ به میزان بالای مصرف مت آمفتامین و عود مصرف، درمان های متفاوت شناختی رفتاری منجمله مدل درمانی ماتریکس ابداع شده اند. این مدل درمانی عناصری را بر اساس یافته های تجربی حمایت شده از حوزۀ تحقیقاتی مربوط به سوء مصرف مواد، مورد استفاده قرار داده است (راسون[40] و همکاران، 1995). با این وجود، وابستگی و عود مصرف مت آمفتامین همچنان ادامه دارد.

در سال های اخیر، تعدادی از پژوهشگران تلفیق رویكردهای بر پایۀ ذهن آگاهی را با مداخلات شناختی رفتاری[41] موجود (موج سوم رفتار درمانی) پیشنهاد كرده اند (كایون و همکاران، 2003؛ كاتز[42] و همکاران، 1985، به نقل از ویتفیلد[43]، 2006). پژوهشگران بر این باورند که به کار گیری روش های درمانی مانند درمان بر پایۀ ذهن آگاهی به دلیل ساز و کارهای نهفته در آن مانند پذیرش، افزایش آگاهی، حضور در لحظه، مشاهده گری بدون داوری، و خودداری از اجتناب هیجانی می تواند در تلفیق با فنون رفتار درمانی شناختی، اثربخشی درمان­ها را برای جلوگیری از اعتیاد و عود مصرف افزایش دهد. بنابر این افزایش انعطاف پذیری شناختی در درمان­های بر پایۀ ذهن آگاهی می تواند توانایی مقابلۀ بیمار را در کنار آمدن با وسوسه و نشانه های ترک (به عنوان شاخص اصلی تداوم مصرف) در این بیماران افزایش دهد.

درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» (MBSR)  اولین مداخله بر پایۀ ذهن آگاهی بوده است که از نظر بالینی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در سال 1979، دکتر جان کابات- زین درمان را ابداع کرد و این نقطۀ شروعی برای وارد شدن این تکنیک به دنیای پزشکی شد (کابات- زین، 1990). درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» رایج ترین متد به کار رونده از فنون ذهن آگاهی در دنیای پزشکی است (کابات- زین، 1990).

استرس، عاملی است که احتمالاً به وسیلۀ درمان به کار رونده در این تحقیق یعنی «ذهن آگاهی» مورد هدف قرار می گیرد، گرچه انتخاب درمان MBSR برای پژوهش حاضر، به علت بررسی آتی نقش استرس در نتایج پژوهش نیست بلکه به این عنوان است که MBSR درمان رایج برای آموزش ذهن آگاهی است.

نشخوار فکری متغیری در تحقیق است که ارتباطش با اعتیاد و تأثیرپذیری اش از درمان های بر پایۀ ذهن آگاهی به اثبات رسیده است. نشخوار فكری بیانگر افكاری است كه تمایل به تكرار داشته، آگاهانه بوده و پیرامون یك موضوع متمركز هستند و حتی در صورت غیبت محرك های محیطی فوری و ضروری این افكار باز هم پدیدار می شوند (مارتین و تِسِر[44]، 1989، به نقل از آذرگون و همکاران،1388). در مورد ارتباط بین نشخوار فکری و اعتیاد، اسکیچ و آبلا[45] (2008) بیان می دارند که افرادی که در مواجهه با مشکلات زندگی و از جمله استرس از سبک پاسخ نشخواری[46] استفاده می کنند مستعد ابتلاء به مشکلات روانی و روی آوری به اعتیاد می باشند.

در مورد ارتباط بین نشخوار فکری و ذهن آگاهی، کومار[47] و همکاران (2008) در تحقیق خود به این موضوع دست یافتند که افزایش در ذهن آگاهی به مقدار زیادی با کاهش در نشخوار فکری و اجتناب[48] (دو استراتژی در تنظیم هیجانی) همراه است، این محققان به این نتیجه رسیدند که مراقبۀ ذهن آگاهی[49] منجر به کاهش در نشخوار فکری می شود.

تنظیم هیجانی هم متغیری دیگر در این تحقیق است که ارتباطش با اعتیاد و تأثیرپذیری اش از درمان های بر پایۀ ذهن آگاهی به اثبات رسیده است. تنظیم هیجانی همان گونه که از نامش پیداست به معنی متعادل ساختن هیجانات منفی و مثبت است و از آنجایی که در هر جامعه ای هنجارهای اجتماعی عکس العمل های نامناسب و کنترل نشده هیجانی را منع می کند افراد مجبورند در تمام مدت در تنظیم هیجانات خود درگیر باشند. این مسأله به عنوان مثال در مورد افرادی که در حال ترک مواد مخدر هستند باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود. گراس[50] (1998) بیان می دارد که تنظیم هیجان به توانایی فهم هیجانات، تنظیم تجربۀ هیجانی و ابراز هیجانات اشاره دارد. در مورد ارتباط بین تنظیم هیجانی و اعتیاد، سمپل و همکاران (2010) و واتاناب-گالووی[51] و همکاران (2009)، از تحقیق خود به این نتیجه رسیده اند که ضعف در تنظیم هیجانی، معمولآً بصورت کاهش بازداری[52] یا ناتوانی در کنترل عمل یا فکر، تأثیر اساسی بر رفتارهای ولع مصرف مواد[53]، فعالیت های جنسی خطرزا (که می تواند منجر به ایدز[54] و هپاتیت[55]C  شود) و دیگر رفتارهای تکانشگری[56] و مرگ و میر بالا را دارد.

در مورد ارتباط بین تنظیم هیجانی و ذهن آگاهی، هیز و فلدمن[57] (2004) بیان می دارند که به نظر می رسد ذهن آگاهی باعث کسب توانایی تنظیم هیجانات و خلق می شود بدین صورت که با قبول تجربیات داخلی، وضوح عاطفی[58]، انعطاف پذیری شناختی[59]، و یک رویکرد سالم به مشکلات، این توانایی ایجاد می شود.

بین نشخوار فکری و تعدیل هیجانی هم ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. لی مولت[60] (2012) بیان می دارد که در واقع نشخوار فکری یک استراتژی تنظیم هیجانی غیرانطباقی[61] یا ناسازگارانه  است که عاطفه منفی[62] را در پاسخ به آشفتگی طولانی می کند.

با توجه به مطالب گفته شده و لزوم اهمیت دادن به معظل مواد مخدر  به خصوص انواع جدید و توجه به این موضوع که یکی از علل اصلی مصرف و عود مصرف در سوء مصرف کنندگان مواد مخدر منجمله مت آمفتامین، مشکلات در نشخوار فکری و تنظیم هیجانی است، این سوال پژوهشی به ذهن می رسد که آیا با به کارگیری روش درمانی «کاهش استرس بر پایه ی ذهن آگاهی» (MBSR) به عنوان درمان تکمیلی مدل درمانی ماتریکس، می توان باعث کاهش نشخوار فکری، دشواری های تنظیم هیجانی، و کاهش عود مصرف در وابستگان به مت آمفتامین شد.

 

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش

هزینۀ سوء مصرف مواد در سطح جهانی، در ارتباط با جنایت، فقدان کار و هزینۀ مراقبت های سلامتی در حدود 9/180 بیلیون  [63](USD) در سال 2002 تخمین زده شد (سازمان خدمات بهداشت روان و سوء مصرف مواد مخدر[64]، 2007)، رنج انسانی مرتبط با سوء مصرف مواد غیر قابل اندازه گیری است (موسسۀ ملی راهکارهای کنترل مواد مخدر[65]، 2004). علیرغم در دسترس بودن درمانهای مختلف برای سوء مصرف مواد و الکل، سوء مصرف این مواد و عواقب منفی مرتبط با آن همچنان شایع باقی مانده اند (بوئن[66] و همکاران، 2006). به عنوان مثال، طبق گفتۀ زگیرسکا و همکاران (2009)، در آمریکا در حدود 6/22 میلیون نفر مبتلا به اختلالات وابستگی به انواع مواد مخدر و یا سوء مصرف  آنها تشخیص داده شده اند.

از گذشته تاکنون  مجموعه ای از درمانها گسترش یافتند تا عود مصرف مواد را نشانه بگیرند. در بین مداخلات رفتاری، «درمان شناختی رفتاری»[67] حمایت قابل ملاحظه ای را کسب کرد، با این وجود، علیرغم بهترین درمان استاندارد، میزان عودِ بالا ادامه دارد که این امر نیاز برای توسعۀ روشهای درمانی جدید را بیان می کند (زگیرسکا و همکاران، 2009). پیکنز[68] و همکاران (1985، به نقل از بوئن و همکاران، 2009) بیان می دارند که اگرچه درمان های جلوگیری از عود مصرف، رشد نوید بخشی را در درمان ارائه می دهد، عود مصرف همچنان یک مشکل اساسی برای 44% تا 70% مراجعان باقی می ماند.

در ایران تغییر الگوی مصرف از مواد مخدر سنتی (تریاك، شیره و…) به مواد روانگردان و به ویژه متامفتامین یا «شیشه» كه سهولت ساخت، فرآورده های تقلبی و دست ساز، هزینه پایین و درآمد فراوان، در دسترس بودن آسان، تجهیزات محدود و سادۀ مورد نیاز، امكان تولید در حجم بالا، و سخت بودن شناسایی لابراتوارها، تجارت این ماده را به حرفه ای پرسود تبدیل نموده و باعث گردیده افراد و سازما نهای فرصت طلب برای تأمین بازار فروش این ماده مرگبار از هیچ اقدامی فروگذار نکنند. در کشورهای دیگر هم وضع به همین منوال است، به عنوان مثال، «برآورد شده در ژاپن که تاریخی طولانی از مصرف مت آمفتامین دارد در اواخر دهۀ 1940 و اوایل دهۀ 1950 حدود 550000 مصرف کنندۀ این ماده وجود داشته که 55000 نفر آنها به روان پریشی ناشی از مصرف مت آمفتامین مبتلا بوده اند» (فارل[69] و همکاران، 2002، ص 10).

اگرچه در ایران تحقیقاتی در مورد استفاده از روش درمانی بر پایۀ ذهن آگاهی در اختلالاتی  از قبیل اضطراب و افسردگی، اختلال وسواسی جبری، چاقی، مشکلات جانبازان شیمیایی و نابینایان و … صورت گرفته است، اما مطالعات اندکی بر روی کاربرد این درمان در مورد سوء مصرف کنندگان مواد مخدر وجود دارد و هیچ تحقیقی در مورد کاربرد این درمان در وابستگان به مت آمفتامین و بررسی تأثیر آن بر نشخوار فکری و تنظیم هیجانی انجام نشده است.

با توجه به شیوع بالای ابتلا به سوء مصرف مت آمفتامین، ابداع روش های درمانی متنوع از ضروریات است. از آنجایی که اثربخشی این روش درمانی به سطح سواد و فرهنگ افراد وابسته نیست، قابلیت گسترش کاربرد آن به سطوح پایین جامعه عامل بسیار مهم و منطقی برای روی آوری به این درمان و انجام این پژوهش محسوب می شود.

 

1-4 اهداف پژوهش

هدف اصلی: تبیین تأثیر درمان تلفیقی مدل ماتریکس و «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» بر کاهش نشخوار فکری، بهبود دشواری های تنظیم هیجانی، افزایش ذهن آگاهی، و کاهش عود مصرف در وابستگان به مت آمفتامین

اهداف جزئی:

1) تبیین تأثیر درمان تلفیقی ذکر شده بر نشخوار فکری در افراد وابسته به مت آمفتامین

2) تبیین تأثیر درمان تلفیقی بر دشواری های تنظیم هیجانی در افراد وابسته به مت آمفتامین

3) تبیین تأثیر درمان تلفیقی بر ذهن آگاهی در افراد وابسته به مت آمفتامین

4) تبیین تأثیر درمان تلفیقی بر میزان کاهش عود مصرف در افراد وابسته به مت آمفتامین

5) تبیین تأثیر کاربرد درمان صِرف «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» بر نشخوار فکری در افراد وابسته به مت آمفتامین

6) تبیین تأثیر کاربرد درمان صِرف «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» بر دشواری های تنظیم هیجانی در افراد وابسته به مت آمفتامین

7) تبیین تأثیر کاربرد درمان صِرف «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» بر میزان کاهش عود مصرف مواد در وابستگان به مت آمفتامین

 

1- 5 پرسش ها و فرضیه های پژوهش

1-5-1 پرسش های پژوهش

1- آیا درمان تلفیقی، منجر به کاهش نشخوار فکری در وابستگان به مت آمفتامین می شود؟

2- آیا درمان تلفیقی، منجر به کاهش (بهبود) دشواری های تنظیم هیجانی در وابستگان به مت آمفتامین می شود؟

3- آیا درمان تلفیقی، بیش از کاربرد صِرف مدل درمانی رایج ماتریکس، منجر به کاهش عود مصرف مواد در وابستگان به مت آمفتامین می شود؟

4- آیا کاربرد صِرف درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی» بیش از کاربرد درمان صِرف ماتریکس منجر به کاهش عود مصرف مواد در وابستگان به مت آمفتامین می شود؟

 

1-5-2 فرضیه های پژوهش

1- درمان تلفیقی، منجر به کاهش نشخوار فکری در وابستگان به مت آمفتامین می شود.

2- درمان تلفیقی، منجر به کاهش (بهبود) دشواری های تنظیم هیجانی در وابستگان به مت آمفتامین می شود.

3- درمان تلفیقی، منجر به افزایش (بهبود) ذهن آگاهی در وابستگان به مت آمفتامین می شود.

4- درمان تلفیقی، بیش از کاربرد صِرف مدل درمانی رایج ماتریکس، منجر به کاهش عود مصرف مواد در وابستگان به مت آمفتامین می

 

پایان نامه و مقاله

 شود.

5- کاربرد صِرف درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی»، می تواند منجر به کاهش نشخوار فکری در وابستگان به مت آمفتامین شود.

6- کاربرد صِرف درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی»، می تواند منجر به کاهش (بهبود) دشواری های تنظیم هیجانی در وابستگان به مت آمفتامین شود.

7- کاربرد صِرف درمان «کاهش استرس بر پایۀ ذهن آگاهی»، می تواند بیش از  کاربرد درمان صِرف ماتریکس، منجر به کاهش عود مصرف مواد در وابستگان به مت آمفتامین شود.

 

[1]- The United Nations Office for Drug Control and Crime Prevention (UNODCCP)

[2]- Apple and Kim-Apple

[3]- Zgierska

[4]- Methamphetamine (MA)

[5]- METH

[6]- Crystal

[7]- Speed

[8]- Amphetamine

[9]- Anglina

[10]-Heroin

[11]-Cocaine

[12]-Saldana and Barker

[13]- Narenjiha

[14]- Substance Use Disorders (SUDs)

[15]- Chronic Relapsing Conditions

[16]-Miller

[17]-Roozen

[18]- Compliance

[19]- Dropout

[20]- Methadone

[21]- Buprenorphine

[22]-Third Wave Cognitive Therapies

[23]-Hayes

[24]-Cayoun

[25]-Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR)

[26]-Kabat-Zinn

[27]-Reppere

[28]-Nolen-Hoeksema

[29]-Teasdale

[30]-Garnefski

[31]-Greenberg and Paivio

[32]-Berslin

[33]-Hayes and Feldman

[34]- Substance Dependency

[35]-Topp

[36]- Sychosis

[37]-McKetin

[38]-Semple

[39]-Nordahl

[40]-Rawson

[41]- Cognitive-Behavioral Interventions

[42]-Katz

[43]-Whitfield

[44]-Martin and Tesser

[45]-Skitch and Abela

[46]- Ruminative Response Style

[47]-Kumar

[48]- Avoidance

[49]- Mindfulness Meditation (MM)

[50]-Gross

[51]-Watanabe-Galloway

[52]- Inhibitory Deficit

[53]- Drug Craving

[54]- Aids

[55]- Hepatitis C

[56]- Compulsive Behaviors

[57]-Hayes and Feldman

[58]- Affective Clarity

[59]- Cognitive Flexibility

[60]-LeMoult

[61]- Maladoptive

[62]- Negative Affect

[63]- United States Dollar

[64]-Substance Abuse and Mental Health Services Administration (SAMHSA)

[65]-Office of National Drug Control Policy (ONDCP)

[66]-Bowen

[67]- Cognitive-Behavior Therapies

[68]-Pickens

[69]-Farrel

دانلود پایان نامه ارشد: اثر بخشی آموزش مهارتهای خودآگاهی و حل مساله بر افزایش رضایت زناشویی بیماران معتاد درطول درمان، کلینیک درمانی و بازتوانی پویا، شهرستان بندرلنگه در سال 1392

در میان تمامی نهادهای اجتماعی، خانواده بهترین تاثیر را دارد. خانواده فراگیرترین واحد اجتماعی است و بهنجاری و نا بهنجاری جامعه در گرو شرایط عمومی خانواده است و هیچ یك از آسیب های اجتماعی فارغ از تاثیر خانواده نیست ( نوابی نژاد، 1386 ).

از جمله مشکلات جوامع بشری به ویژه هنگامی که افراد آن به علت عدم وجود عدالت اجتماعی، ضعف اصول اخلاقی، فقر و فساد، از هم پاشیدگی های کانون خانوادگی و امثالهم درگیر مشکلات عدیده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، جسمانی و روانی می باشند، مسئله اعتیاد و یا به بیان صحیح تر آن، بیماری اعتیاد بوده وهست. این بیماری گسترش جهانی داشته وامروزه بخش بزرگی از مبتلایان به این بیماری  را جوانان تشکیل می دهند که در بروز آن جریانات جاری وحاکم بر محیط خانواده به ویژه روابط عاطفی میان زن وشوهر و فرزندان آنان نقش به سزایی دارد.  بدیهی است که محیط های خانوادگی ناسالم و بیمار و فقدان احساس رضایت مندی در اعضاء، افزایش آسیب پذیری آنان را در برابر این بیماری باعث می شود.

مواجهه و چالش موفقیت آمیز با مشكلات اعتیاد و عوامل اثر گذار بر ناهنجاری های میان خانواده، بخشی از زندگی روزمره هر فرد معتاد می باشد .اما هر فردی در زندگی با مشكلاتی روبرو می شوند كه باید برای آنها راه حل های صحیح و منطقی بیابند. برخی در برابر مشكلات، راه حل های نامناسبی را بر می گزینند اما باید به خاطر داشت كه با اندكی تامل و اندیشه می توان از میان دهها راه حل ممكن، بهترین آنها را انتخاب كرد تا كمترین آسیب را در برابر مشكل ایجاد شده، تجربه نمود. این تصور كه همه مشكلات قابل حل هستند غیر منطقی و خلاف واقعیت است. با این وجود اگر زمان كافی به بررسی جامع، منطقی و خلاقانه مشكلاتمان اختصاص دهیم، اغلب آنها قابل حل بوده و استرسی برای ما ایجاد نخواهد كرد. اكثر افراد خیلی برای حل مشكلات خود وقت نمی گذارند و لذا بسیاری از راه حل های موجود را نادیده می گیرند. اندیشه های سطحی و تصمیم گیری  های سریع و عجولانه معمولاً به حل كارآمد مشكل نمی انجامد چرا كه در چنین تفكری مسایل عمیق و مهم از نظر دور می مانند.آنچه در سازگاری با مشكلات مورد توجه است تسلط فرد به محیط و احساس كنار آمدن با خودش است. به عبارت دقیقتر، فرد باید  با آگاهی از رفتار خود  موانع محیطی را شناسایی و در جهت رسیدن به اهداف خود آنها را حذف كند و محیط خود را به شیوه نو سازماندهی نماید. و از طرف دیگر با مسائل منفی درون خود كه او را از اهداف خود منحرف می سازد، نیز كنار آید. (نوابی نژاد، 1386)

اما واكنش ما نسبت به موقعیت های تنش زا مربوط به توانایی خود آگاهی و حل مسئله ما می باشد. زیرا آگاهی از نقاط ضعف و قوت خود و توانایی حل مسئله بر روی متغییرهای رفتاری، عاطفی و شناختی همانند نومیدی، باورهای غیر منطقی، اعتماد به نفس، انتظار موفقیت و

 

پایان نامه و مقاله

 غیره، اثر می گذارد. همچنین حل مسئله بر روی تاثیر منفی حوادث زندگی و ایجاد افسردگی متمركز می شود. حل مسئله یك فعالیت عادی زندگی می باشد و دارای یك ارتباط نزدیك با حوادث زندگی می باشد. علاوه بر این ثبات آن، نقش مهمی بر روی منابع فردی، تاثیرات محیطی و تاثیرات فرهنگی در زندگی مردم ایفا می كند. بنابراین ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج یك مهارت و هنر است و علاوه بر سلامت روانی و تجاری سالم اولیه نیازمند كسب مهارتها و انجام وظایف خاص است. از این رو برای افزایش رضایت زناشویی  افراد معتاد اقدام به ترک که نیازمند حمایت اجتماعی برای مقابله با مشكلات  می باشند. می توان به این افراد با استفاده از آموزش مهارتهای زندگی  کمک کرد تا رضایتمندی زناشویی را بالاتر برده  و سطح سلامت روانی را بهبود بخشید. همچنانچه که در این پژوهش بر مبنای مهارت خودآگاهی و  حل مسئله سعی شده است با بهروری از شیوه آموزش مهارت خود آگاهی و حل مساله، رضایت مندی زناشویی در این افراد (معتادین )  رشد داده شود تا بهداشت روانی و بهزیستی جامعه دستخوش تغیرات مثبتی شود.

 

1-2  بیان مساله

آسیب‏های اجتماعی طی چند دهه اخیر در سراسر جهان سیر صعودی داشته است. آمارهای نگران کننده در این زمینه،کارشناسان را به بررسی این معضل و یافتن راه حلی برای آن برانگیخته است. نتیجه این بررسی‏ها نشان می دهد که بسیاری از آسیب‏های اجتماعی ناشی از کمبود مهارت‏های روانی – اجتماعی لازم برای برخورد مؤثر با مشکلات زندگی هستند. روانشناسان در دهه‏های اخیر در بررسی‏های انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که بسیاری از اختلالات و آسیب‏ها در ناتوانی افراد در تحلیل صحیح مسائل شخصی، عدم احساس کنترل و کفایت جهت رویارویی با موقعیت‏های دشوار و عدم آگاهی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. یکی از این مشکلات اعتیاد است که در کنار سوء تغذیه و آلودگی های محیط زیست از مشکلات بزرگ جوامع بشری است که متاسفانه تمامی جوامع صنعتی و غیر صنعتی را گرفتار کرده است. کمتر پدیده ای را می توان یافت که همانند اعتیاد، جوامع بشری را مورد تهدید قرار داده باشد. با وجود خطرات و عوارض ناشی از اعتیاد، هر روز بر شمار قربانیان این دام مرگبار افزوده می شود و مشاهده ی صحنه های هولناک آن تاکنون نتوانسته به عنوان هشداری جدی برای اجتناب سایر افراد به ویژه قشر جوان جامعه تلقی شود .( فرجاد، 1377)

خانواده یکی از ارکان اساسی و مهم جامعه به شمار می رود و از آنجا که دستیابی به جامعه سالم در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است .(برنشتاین[1]،1998، ترجمه، پور عابدی نائینی، 1387) این نظام اجتماعی مجموعه ای از قواعد و اصول را ابداع و برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین می کند. رابطه اعضای این خرده فرهنگ رابطه ای عمیق و چند لایه است در این نظام افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیرپا و متقابل به یکدیگر مستقل شده اند .ورود به چنین نظام سازمان یافته ای صرفا از طریق تولد، فرزند خواندگی یا ازدواج صورت می گیرد. (گلدنبرگ[2] و گلدنبرگ ،2000. ترجمه، شاهی برواتی و نقشبندی، 1382).

رضایت زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعاملی منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی افراد در خانواده است  که از عاملهای گوناگونی مانند وضع مالی، اعتیاد زوجین یا فرزندان، سن ازدواج، وضع کاری و … اثر می پذیرد. (سینها و مکرجی[3]، 1991)

عواملی که بر زندگی زناشویی تاثیر می گذارد و موجبات بروز رضایت یا نارضایتی را در زندگی فراهم می کند بسیار اند، عواملی چون کیفیت ارتباط قبل از ازدواج، نوع شخصیت زوجین، شیوه های ارتباطی زوجین و عوامل محیطی نظیر اعتیاد، مشکلات رفتاری، روانی از عوامل شناخته شده ای هستند .که مهمترین این عوامل گرایش زوجین به اعتیاد می باشد که باعث می شود خانواده از سعادت و سلامت لازم برخوردار نبوده و مشکلات روانی – رفتاری را به وجود آورد .(ستیر[4]، 1996. ترجمه، بیرشک ،1386)

اما کسانی از زندگی سالم برخوردارند که مهارتهای ویژه ای را دارا باشند ؛ مهارتها زندگی رفتار سازگارنه­ی فرد است به گونه ای که بتواند با ضروریات زندگی روزمره کنار بیاید. (بوتوین[5]، 2006).

سرتاسر زندگی بشر پر از مسائل و پیچیدگی های خاص خود است. در این شرایط از مهمترین مهارتهایی که قادر است بالندگی و بهداشت روانی آنان را در مواجهه با مشکلات آینده حفظ و تقویت نماید، مهارت خود آگاهی ومهارت حل مسأله به معنای اعم و حل مسأله اجتماعی بطور اخص است. به نحوی که عدم خود آگاهی فرد در زندگی می تواند باعث نابهنجاری هایی نظیر اعتیاد در فرد شود و روابط زناشویی را تحت تاثیر قرار دهد. و ناتوانی از حل مسائل و مشکلات، ممکن است با اقدام به راه حلهای نامؤثر مانند استفاده از مواد مخدر برای آرامش، استفاده از سیگار برای جلب توجه و ترک تحصیلی و نرفتن به سر کار به علت ناتوانی در برطرف کردن مشکلات، نه تنها مشکل را بزرگتر و پیچیده تر ساخته بلکه حتی در معرض خطر مرگ قرار گیرند (مانند اقدام به خودکشی، یا خودکشی).خودآگاهی و شیوه حل مسأله می تواند وسیله مفیدی برای مقابله با بسیاری از این مشکلات باشد. و از این طریق می تواند کارآیی عمومی فرد را با یاد دادن مهارت های عمومی تسهیل و همچنین این مهارتها به افراد امکان می دهند تا بتواند به طور مستقل از عهده مشکلات روزمره زندگی خود برآید و به این ترتیب احتمال مقابله مؤثر فرد با طیف گسترده ای از موقعیتها را افزایش دهد. در این عرصه می توان آموزش مهارت خود آگاهی و  شیوه حل مسأله را شکلی از آموزش کنترل خود یا استقلال دانست (دیویسون[6] و گلد فرید، 1976. ترجمه ،احمدی علوئی آبادی،1371)

در دهه 90 مطالعات علمی پیرامون رضایت زناشویی افزایش یافته است و در مقایسه با یافته های علمی دهه های گذشته حجم زیادی از این تحقیقات به جنبه های گوناگون رضایت زناشویی و سلامت روان اختصاص یافته است. پژوهشهای بسیاری در مورد آسیبهای فردی و اجتماعی و بهبود آنهااز طریق آموزش مهارتهای زندگی انجام گرفته که موئد گسترش‌آ ن است (ویسی و یعقوبی1386)

در تحقیقی به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقاء سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی جامعه نظیر اعتیاد، خشونت خانگی و اجتماعی قابل استفاده است.  تحقیقی تحت عنوان اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله به شیوه گروهی در سلامت عمومی و رضایت زناشویی همسران کارمندان مرد طرح اقماری شهر اهواز در سال 1385 توسط برغندان انجام گرفت. نتایج بدست آمده از پژوهش  نشان دهنده آن است که آموزش حل مسأله باعث بهبود سلامت  عمومی و افزایش رضایت زناشویی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شده است. هانسون و لند بلند[7] (2006) در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی و حل تعارض به زوجینی که در ارتباطات زناشویی مشکل داشتند، باعث بهبودی روابط زناشویی زوجین و کاهش تعارضات و افزایش سلامت روان در آنان می شود.

لئونارد وکورنلیوس[8]، (2007) به بررسی رابطه مصرف داروهای محرک زا و رضایت زناشویی پرداخت نتایج نشان داد همسرانی که رفتار و دیدگاه متفاوتی در مورد سوءمصرف مواد داشتند از رضایت زناشویی پایین تری برخوردار بودند. با توجه به آنچه که تاکنون بیان شد به نظر می رسد که عدم آشنایی با مهارت زندگی (خود آگاهی و حل مسأله) باعث بروز مشکلات فراوانی در زندگی زناشویی می گردد. و آموزش این مهارت می تواند دررضایت زناشویی بین زوجین مؤثر باشد. آموزش مهارتهای زندگی در بین افرادی که دارای اعتیاد هستند می تواند کمک بسزایی در روابط زناشویی این افراد که معمولا با مشکلات خانوادگی روبرو هستند داشته باشد .بنابراین با استناد به موارد مذکور پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای خود آگاهی وحل مسأله  از مجموعه مهارتهای زندگی بر رضایت زناشویی بیماران معتاد در شهر بندر لنگه می پردازد .تا به این پرسش پژوهشی پاسخ دهد.؛ آیا آموزش مهارتهای خود آگاهی و حل مسأله برافزایش رضایت زناشویی بیماران معتاد اقدام به ترک  موثر  است ؟

[1] Bernestine

[2] Goldenberg

[3] Sinha &Mec

[4] Satir

[5] Botv

[6] Davison

[7] Hansson &Lundbland

[8] Leonard & Cornelius

دانلود پایان نامه:اثر بخشی گروه درمانی به شیوه شناختی ـ رفتاری بر کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی

واقعیت این است که افسردگی، بیماری شایع عصر ماست و این بیماری نه فقط در جامعه­ی ایران بلکه در كشورهای مختلف جهان روندی فزاینده دارد. بیماری افسردگی با اینکه اختلالی شایع و آزار دهنده در سطح جامعه است، هنوز به عنوان یک برچسب نامطلوب در میان مردم شناخته می­شود. به همین دلیل، گاهی افراد تمایل دارند احساس افسردگی را انکار کنند یا تنها به عوامل استرس­زای محیط نسبت دهند. اختلال افسردگی با شیوع گسترده­ای با حدود 12-5 درصد در مردان و 25-10 درصد در زنان، به عنوان سرماخوردگی روانی از سالها پیش مورد توجه بوده است(سادوک و سادوک[1]، 2007، ص97). این در حالی است كه آمار موجود حاكی از افزایش روزافزون مبتلایان به این بیماری است. در سبب شناسی این اختلال نیز از عوامل چندی یاد نموده­اند كه عوامل زیست شناختی، توارث و عوامل روانی و اجتماعی از آن جمله­اند. متناسب با سبب شناسی این اختلال، شیوه های درمانی گوناگونی پیشنهاد شده است. زیرا افسردگی اگر درمان نشود یک بیماری ناتوان کننده و مزمن می­شود که بهترین دوران عمر شخص را به هدر می دهد. اما در صورت درمان به موقع و صحیح می تواند از عواقب بعدی آن جلوگیری شود. یكی از این رویكردها؛ درمان شناختی- رفتاری است كه از دهه­ی 1970 برای درمان انواع بیماران افسرده مطرح شد و سودمندی آن در برخی از پژوهش ها تأیید گردیده است(به نقل از رنجبر و همکاران، 1389، ص300).

اغلب صاحب نظران براین باورند که اختلال افسردگی به دلیل اینکه از شیوع بالایی برخوردار است، روان درمانی فردی نمی­تواند پاسخگوی این مشكل باشد(مهرابی و همکاران، 1383، ص7). از این رو، گروه درمانی شناختی- رفتاری كه از نظر هزینه و مدت درمان با صرفه تر است، جایگزین مناسبی در روان درمانی فردی گردیده است. همچنین، به تجربه اثبات شده است كه گروه درمانی در بیشتر اختلالات روانی مؤثر بوده است. به این دلیل که فرد در گروه، نحوه ی برخورد خود را با اجتماع می­بیند و این امر باعث رشد بینش و بصیرت او می شود. ضمن اینكه تجارب جدیدی را برای برقراری ارتباط با دیگران آموخته، و ضمن آشنایی با افراد جدید، احساس قدرت می­كند و اعتماد به نفس وی بالا می­رود(عظیمی و همکاران، 1382، ص 54).

در همین راستا، مؤلفه های شناختی متعددی از جمله احساس تنهایی و کارآمدی عمومی در تبیین اختلال افسردگی اساسی مطرح شده اند.

 

پایان نامه و مقاله

 از نظر محققان افراد افسرده دچار احساس تنهایی هستند و به دلیل عدم گرایش به فعالیت خاص، بیشتر فرصت های ارتباط‌ اجتماعی را از دست می‌دهند(دیوریو ، 2003؛ ترجمه نجاریان، 1381). همچنین، این افراد به دلیل خودکارآمدی پایین، سطح تلاش و فعالیت و نیز موفقیت آنها تحت­الشعاع قرار می گیرد(مایباک و مورفی ، 1995؛ به نقل از سعید و همکاران، 1390، ص18). به نظر می­رسد که در فرایند درمان گروه درمانی شناختی- رفتاری، احساس تنهایی افراد افسرده، که گویای كاستی ها و كمبودهایی در برقراری پیوندهای عاطفی و اجتماعی در آنها می باشد، تخفیف پیدا می­کند. و خودكارآمدی عمومی که در واقع اطمینان خاطری است كه شخص درباره ی انجام یک فعالیت خاص احساس می كند، در این بیماران افزایش می یابد.

 

  بیان مسأله

امروزه افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مساله­ای چالش برانگیز در عرصه ی بهداشت روانی است. اختلال افسردگی؛ یكی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلال روانپزشكی است(بایلینگ و همکاران، 2006؛ ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص303) كه در صورت عدم درمان، آسیب­های روانی و عوارض اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای این قبیل بیماران ایجاد می‌كند. از علایم اصلی افسردگی، خلق افسرده و فقدان علاقه و لذّت است. از میان انواع افسردگی ها، اختلال افسردگی اساسی، از رایج ترین انواع افسردگی است كه برحسب یك یا چند دوره ی افسردگی مشخص می شود. افسردگی اساسی در مقایسه با دیگر بیماری های پزشکی و اختلال­های روانی چهارمین علت سپری شدن عمر افراد همراه با بیماری است و پیش بینی می شود در سال 2020 دومین علت این مشکل باشد(مورای و لوپز، 1997). گزارش سازمان جهانی بهداشت نیز حاکی از افزایش دامنه­ی شیوع افسردگی در میان ملل درحال رشد است(به نقل از اکبری، 1387، ص212). از طرفی، افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با مسائل و مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند. فقدان احساس لذّت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمركز حواس، تغییر در كاركردهای زیستی مانند خواب و اشتها و شكایت های جسمانی از جمله مواردی هستند كه در اختلال افسردگی مشاهده می شوند(کاپلان، سادوک؛ ترجمه فرزین رضاعی، 1389، ص 87).

به رغم مشکلات فراوانی که افراد مبتلا به اختلال افسردگی با آن درگیر هستند، خوشبختانه در سال های اخیر روش های درمانی مختلفی برای درمان و بهبود افسردگی اساسی بکارگرفته شده است. به ویژه شواهد درحال رشدی وجود دارد كه نشان دهنده ی کارآیی روش گروه درمانگری شناختی- رفتاری در بهبود اختلال های روانپزشکی از جمله افسردگی است. در روش شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی، هم قرارگرفتن فرد در گروه باعث افزایش آگاهی بیمار در باره ی خود، در اثر تعامل با سایر اعضا و دریافت بازخورد از آنها می شود، و هم به ارتقای مهارت های بین فردی، اجتماعی و انطباق افراد با محیط كمك می كند(اسپیرا و رید، 2000).

همچنین، از آنجا که اختلال افسردگی می تواند برخاسته از افکار منفی و شناخت های معیوب باشد، امروزه روان درمانگران شناختی- رفتاری تأثیر باورها و تفكّرات فرد را در ایجاد انواع مسائل روان شناختی مهم می دانند. آنها معتقدند كه بیشتر اختلال ها از جمله افسردگی، برآمده از شناخت­های معیوب هستند، به این معنی که وقایع به خودی خود تعیین كننده احساسات ما نیستند، بلكه معانی كه ما به آنها نسبت می دهیم، نقش تعیین كننده را دارند. در مورد اثر بخشی درمان افسردگی، در یک مطالعه ی فراتحلیلی، با مقایسه ی روش درمان شناختی– رفتاری و درمان های دیگر، نشان داده شد که با وجود مزیّت دارو درمانی به جهت هزینه کمتر و پاسخ سریع تر به علائم جسمانی و خلقی، درمان شناختی- رفتاری تأثیر عمیق تری بر ساختار شخصیت و نظام پردازش شناختی و هیجانی بیمار از خود باقی می گذارد(صولتی دهکردی، 1391، ص491).

از طرف دیگر، اختلال افسردگی منشأ هیجانات، افكار، و عملكرد جسمانی متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). احساس­تنهایی؛ تجربه‌ای ذهنی و آزار دهنده است كه گویای كاستی‌ها و كمبودهایی در پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان فردی است. چیره شدن بر احساس تنهایی بی‌آنكه تماس دائمی و منظمی با دیگران داشته باشیم كاری بسیار دشوار است. افراد دچار تنهایی، بیشتر فرصت ارتباط ‌های اجتماعی را از دست می‌دهند، زیرا گرایشی به انجام این كار ندارند(دیوریو ،2003؛ به نقل از عابدینی نسب، 1383). احساس تنهایی زمانی بوجود می آید که بین روابط اجتماعی موجود فرد، ناهمخوانی های زیادی وجود داشته باشند. پژوهشگران دو نوع احساس تنهایی را مشخص کرده اند: تنهایی اجتماعی که در نتیجه ی احساس عدم عضویت در یک گروه و نداشتن فعالیت های مشترک با دیگران ایجاد می شود، و تنهایی عاطفی که نتیجه ی دوری و طرد شدگی از سوی دیگران است. اگرچه تنهایی اجتماعی و عاطفی از نیازهای متفاوتی سرچشمه می­گیرند، افراد تنها؛ چه تنهایی شان از نوع اجتماعی باشد یا عاطفی، از عزت نفس پایین رنج می برند و اغلب ناخشنود و افسرده هستند(کلنیکه؛ ترجمه شهرام محمد خانی، 1391، ص178).

از بین متغیرهای شناختی دیگری که در تبیین اختلال افسردگی مطرح می باشد، خودکارآمدی عمومی است. تحقیقات متعدد نشان داده اند که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). خودکارآمدی اساساً یک مفهوم مهم در نظریه ی شناخت- اجتماعی بندورا است و به مفهوم اعتقاد فرد به توانایی پاسخ دادن به یک موقعیت خاص است. به این معنی که، انتظارات کارآمدی، برانتخاب های افراد، امید، سطح تلاش و پایداری، مقاومت در برابر سختی ها و مشکلات و آسیب پذیری آنان به افسردگی تأثیر می گذارد. از دیدگاه نظریه پردازان شناختی- اجتماعی، کسانی که در برابر فشارهای روانی کارآمد هستند، احتمال آسیب پذیری شان در برابر فشارهای روانی و بدکارکردی اجتماعی کمتر است و برعکس(بندورا، 1995). در این زمینه، تحقیقات مختلف نشان داده است به کارگیری روش های شناختی- رفتاری قادر است عزت نفس و احساس کارآمدی بیماران روانی را تحت تأثیر قرار دهد. زیدنر و متیوز(2003) در پژوهش خود به این یافته رسیدند که افرادی که احساس کارآمدی آنها افزایش می بابد، با ثبات بوده و از سلامت جسمانی و روانی بیشتری نیز برخوردار می­شوند. از آنجا که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان­های شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می شود. از طرفی، در مدل درمانگری شناختی– رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض­ها یا طرحواره­هایی درباره خویشتن و جهان می­انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و ارزیابی رفتار تأثیر و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران، 1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). بنابراین، با مرور پیشینه‌ی نظری، اکنون این پرسش اساسی مطرح می گردد كه آیا گروه درمانی شناختی– رفتاری به شیوه­ی گروهی برکاهش احساس­تنهایی و افزایش خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است؟

[1] . Sadock & Sadock

[2] . Depression

[3] . Bieling et al

[4] . major depression disorder

[5] . WHO

[6] . Spira & Reed

[7] . loneliness

[8] . Devereux

[9] . Social loneliness

[10] . Emotional  loneliness

[11] . Kleink

[12] . Self-efficacy

[13] . Cognitive –Social theory

[14]. Bandura

دانلود پایان نامه ارشد:اثربخشی آموزش گروهی ابراز وجود برکاهش اضطراب ،پرخاشگری وفرسودگی شغلی

زندگی امروزی بشرروز به روزپیچیده ترمی شودوخطرات متعددی تندرستی وزندگی انسانهاراتهدیدمی كند.رفتارها،عادات وروش زندگی ازاهمیت بسیاری برخورداراست.

 

شكی نیست كه اكثربیماری ها علاوه برعلل بیولوژیكی،دارای علل اقتصادی،اجتماعی ورفتاری نیزمی باشندازاین رو،نقش مهارت های فردی وارتباطی، به همراه مهارت های خلاقیت وگفتگودرزندگی وعصرحاضربیشتراحساس می شود(فولادی،1383، به نقل از معتمدین ،1384).

 

متخصصان علوم رفتاری معتقدند ،یکی از موثرترین برنامه هایی که به افراد کمک می کند تا زندگی بهتر وسالم تری داشته باشند،برنامه آموزش مهارتهای زندگی است. هدف ازاین برنامه کمک به افراد جهت شناخت هر چه بهتر خود ، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر ، کنترل هیجانات ، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زاوحل کردن هرچه بهتر مسائل ومشکلات افراد است.در سایه تامین چنین هدفی، توانایی  های روانی- اجتماعی افرادافزایش پیدا می کندو با ارتقای توانای های روانی- اجتماعی افراد یک جامعه می توان سطح بهداشت روان رادرآن جامعه بالا بردوازبروز آسیب های اجتماعی پیشگیری کرد . برای ایجادوافزایش توانایی های روانی – اجتماعی وارتقاء سطح سلامت ، آموزش هر یک از این حوزه ها ضروری است . تحقیقات نشان داده است اگر ما دانش و اطلاعات لازم را در اختیار افراد قرار دهیم وموقعیت هایی را بوجود آوریم که طی آن افراد بتوانند آموخته های خود را به صورت عملی تجربه کنند، آن گاه این دانش و ارزش ونگرش به توانای های بالفعل تبدیل خواهد شد.این توانمندی به افراد کمک می کندتابداننددرهرموقعیت چه کاری بایدانجام دهندوچگونه بایدآن را انجام دهند(سلطانی، 1387).

 

درعصر کنونی دوتغییر عمده فرهنگی درجوامع مختلف به وجود آمده است:یکی این که ارتباطات شخصی نسبت به گذشته ارزش بیشتری یافته وبه صورت یک منبع اصلی خود ارزشمندی ورضایت از زندگی درآمده است ودیگرآن که دامنه رفتارقابل قبول اجتماعی به طورقابل توجه ی گسترش یافته است.درچارچوب این زمینه فرهنگی،علاقه به جرات آموزی،نه به صورتی که حالت زودگذر،بلکه ضرورت آن به شکلی که شیوه مؤثر دائمی احساس می شود.جرأت آموزی برخی ازنیاز های فرهنگی قوی وفراگیرراارضامی کندودوهدف عمده دارد:یکی کاهش اضطراب اجتماعی ودیگری کسب مهارتهای اجتماعی(رحیمی وهمکاران ،1385). با توجه به اینكه انسان موجودی اجتماعی است همواره سعی می كندتا مهارت هایی جهت تسهیل روابط خود بادیگران كسب نماید.آموزش ابرازوجودروشی است كه درآن رفتارهای مناسب اجتماعی برای ابرازوبیان احساسات،نگرشهااوآرزوها،نقطه نظرات وعلایق به افرادآموخته می شوندتابتوانندبه  راحتی وبدون ترس ونگرانی ،باورها،احساسات وعواطف خود را ابراز كنند. ابراز وجود،کارکردی فردی است که به سازگاری در تعامل اجتماعی کمک می کند. کنش ناموفق در ابراز وجود، بر اضطراب ،افسردگی و اختلالات شخصیتی می افزاید(میچی[1]،2004).بنابراین جرأت ورزی عملکردی است که دارای جنبه های شناختی،هیجانی ورفتاری است ونمایانگرتوانمندی فرددر برخوردمؤثرباخواسته های محیطی می باشد.فردی که دارای جرأت ورزی مناسب است نه تنها درمواجهه بامشکلات وعوامل تنش زارویارویی بهتری دارد،بلکه به جهت رفتارموفقیت آمیز در برخوردبا این عوامل ،ارزیابی شناختی مثبت تری ازخودداشته وبه تبع آن هیجان هاوعواطف مثبت تری را نیز تجربه می نماید(پرازلی[2] وهمکاران،2002).

 

به نظرمی رسد افرادی كه ازقاطعیت بالایی برخوردار نیستند،به طور ضمنی شخصیت مضطرب نیزپیدا می كنند فرد به علت عدم جرأت ورزی مطلوب به دلیل ترس از دست دادن دوستان و احترام، قادر نیست احساساتش یا اختلاف نظرهایش را به زبان آورد، بنابراین به دلیل ترس ازطرد شدن و ترس از ارزشیابی منفی مضطرب می شوندبه طوری كه درمطالعات ارتباط نسبتاً قوی، معكوس ومعناداری را بین اضطراب تحصیلی وقاطعیت نشان داده شده است(شریفی راد وهمکاران،1390). شرقی(1383)دریافت که آموزش ابراز وجود باعث افزایش ابرازوجود،کاهش اضطراب اجتماعی،پرخاشگری وافسردگی می شود.

 

محیط بشر شامل عوامل فیزیکی،اجتماعی و روانی است که هر کدام در وضعیت سلامتی بشر نقش مهمی دارند .یکی از عوامل تنید گی زا در انسان،محیط کار وی است که می تواند دیگر حیطه های زندگی اورا تحت تأثیر قرار دهد .قسمت عمده ای اززندگی روزانه ی هر شخص صرف اشتغال به کار می شود.اداره اطلاعات آمریكا بیان داشته است كه در میان مشاغل، مشاغل بهداشتی-درمانی با بالاترین میزان آسیبهای شغلی و از جمله فرسودگی شغلی همراه هستند (خدابخش ومنصوری، 1389).دراین پژوهش تاثیر آموزش گروهی ابراز وجود برکاهش اضطراب ،پرخاشگری وفرسودگی شغلی  کارکنان مدنظر می باشد.

 

2-1-بیان مسئله

 

مهارت های زندگی عبارتند از: مجموعه ای از توانائی ها كه زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند، این توانائی ها فرد را قادر می سازند كه مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست ها ، انتظارات و مشكلات روزانه ، به ویژه در روابط بین فردی به شكل مؤثری روبه رو شود. انسان در تعاملات حیاتی خود با محیط اجتماعی واجد صفاتی خاص می شود. مهم ترین تأثیراتی كه محیط زندگی بر رفتار به جای می گذارد از طریق احساسات و عواطف است و همین ها است كه نگرش آدمی را تحت تأثیر قرار داده، تغییراتی اساسی را رقم خواهد زد و نهایتا”در این تعاملات ،آدمی تجربیاتی را كسب می كند که پس از تكرار و تمرین  رفتارها، مهارت هایی را به وجود می آورد (نوری قاسم آبادی، 1379).

 

براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی پیش بینی می شود كه پس از سال 2010، كمتر كسی قادر خواهد بود بدون كسب مهارت های اجتماعی و ابراز وجود، زندگی رضایت بخشی داشته باشد. تأثیر آموزش این مهارت ها بر موفقیت در زندگی، از طریق دستكاری ظرفیت روانی -اجتماعی افراد امكان پذیر است. بنابراین آموزش این مهارت ها،ظرفیت روانی-اجتماعی افرادرا بالابرده وآنهاقادرمی سازد تا با اندیشه و تحلیل موقعیت، به رفتاری سازگارانه و همراه با تحمل روآورند.

 

یكی از مهارت هایی كه در درمان های مبتنی بر آموزش مهارت های اجتماعی مورد نظر قرار می گیرد، آموزش مهارت ابراز وجود می باشد كه در طی بررسی های چندی اثر بخشی آن نیز نشان داده شده است، پژوهش ها نشان داده اند كه آموزش ابراز وجودمی تواند برمشكلاتی كه دارای جنبه های شناختی و رفتاری همانند اضطراب، افسردگی، هراس های اجتماعی و افزایش تعاملات اجتماعی هستند اثر گذار باشد(كیخای فرزانه ،1390). یونیسف[3]یکی از سطح های مهارت های زندگی راشامل مهارت هایی معرفی می کندکه در شرایط خاص مورد استفاده قرار می‌گیرند،یکی از آنها رفتار جرأت‌مندانه(ابراز وجود) است.جرات ورزی یا ابراز وجود را می توان قلب رفتار میان فردی(لین [4]وهمكاران، 2004) یا مهارت برقراری ارتباط میان فردی( آلبرتی و امونز[5]،1977)برشمرد.برنامه ی آموزش ابراز وجود می تواند،اطلاعات، باورهاورفتارهای سلامت عمومی افرادرا بهبود بخشد به طوری كه آنها بتوانند دیدگاه خود را تغییر دهندوروابط بین فردی ایجاد نمایند(خلعتبری وهمکاران ،1389).ابرازوجود[6]یك شیوه ساخت یافته برای بهبوداثربخشی روابط اجتماعی می باشد.رفتارهای ابرازوجودباعث ایجادارتباط نزدیك با دیگران وابراز دامنه وسیعی از نیازها وافكار مثبت ومنفی، بدون احساس گناه و اضطراب می شوددر واقع ابراز وجود نمودن یعنی افكار، نظریات، عقاید واحساسات ما ودیگران به یك اندازه حائز اهمیت هستند، به شرطی كه به حقوق دیگران لطمه نزند.

 

در مداخلات ابراز وجودی فردبا تلاش برای كشف وتعریف مشكل، پیگیری هدفهای مورد نظر، تكرار نقش گذاری، واژگون سازی نقش وارائه تدریجی ومتوالی رفتارهای مطلوب، شیوه های مناسب را برای بیان خواسته های خود می آموزد.بنابراین با فراگیری روشهای ابراز وجود، قادر خواهند بود تا به راحتی احساسات وافكار خود را با دیگران در میان بگذارند(مردانی وحیدری ،1389).

 

پژوهش های بی شماری نشان داده اندكه بسیاری از مشكلات بهداشتی واختلالات روانی  عاطفی ریشه های روانی – اجتماعی دارند.همه ما در زندگی با چالش ها و مشكلات مواجه می شویم، با این حال هر كسی به شیوه خاصی به مسائل پاسخ می دهد (نادری وهمکاران ،1388).

 

فقیرپور( 1377 )می گوید افرادی كه به علت عدم مهارت های ارتباطی مهم بین فردی و اجتماعی نمی­توانند احساسات و خواسته های خویش را بیان كنند و یا از عهده تقاضاهای نا معقول دیگران برنمی آیند غالبا” از طرف افراد دیگرتحت سلطه  قرارمی گیرند، عزت نفس رااز

 

پایان نامه و مقاله

 دست داده واحساس می كنند كنترلی بر وقایع زندگی خویش  ندارند درنتیجه از رویارویی با مسائل مختلف زندگی اجتناب می كنند ، خوشنودی و احساس رضایتمندی انسان درزندگی تاحدودی به ارضاء نیازهایی وابسته است كه محصول ارتباط با دیگران هستند،ماننددوستی، احترام ، پیشرفت ، اعتماد و عزت نفس (فقیرپور،1377).

 

انسان فطرتا” به هنگام بحران یا  كشمكش ، به تعارض متوسل می شود و یا برای رهایی درجستجوی راه گریز است اگرچه این غریزه  برای نیاكان ما مفید بوده است اما درعصركنونی به طور مطمئن چندان كاری ازآن ساخته نیست زیرااگربخواهیم با توسل به غریزه ی ستیزه جویی وبه قیمت زیرپا نهادن حقوق دیگران برنده شویم روابطی آكنده ازخصومت،خشم وانزجار درانتظارمان هست ،اگرهم به غریزه ی گریز اتكا كنیم و با رفتاری انفعالی و كوركورانه به اطاعت دیگران گردن نهیم نتیجه آن خواهد شد كه یا هردو دراین بازی بازنده ایم یا به دیگران اجازه داده ایم تا با نادیده انگاشتن حقوق ما برنده شوند. در اینجا است كه رفتارهای پرخاشگرانه – منفعلانه ، پرخاشگری منفعلانه وپرخاشگری سلطه گر به عنوان سه راه ناسالم ارتباطی اثرات روانی ، جسمی ، اجتماعی خود را، بجا خواهندگذاشت چنین افرادی بدلیل ناتوانی در برقراری ارتباط سالم یا بی اطلاعی از آن به چنین  رفتارهایی روی می آورند .

 

بیتسون[7] در سال 1972 در این رابطه می گوید شناخت ارتباط سالم می تواند گامی موثر  درجهت نیل به سلامت جسمی و روحی افراد باشد ، اهمیت ارتباط سالم بین افراد به اندازه ای است كه با اهمیت دادن به آن می توان خود افراد را سالم كرد ، افراد فاقد ابراز وجود فكر می كنند كه دیگران آنها را به حساب نمی آورنددرحالی كه بیان بازامیال می تواند موجب شود كه فردنقشی رابدست آورد كه برپایه آن دیگران اورابه حساب آورند(حمیدی وهمکاران،1368).قاطعیت به این مفهوم است كه اشخاص احساسات مثبت ومنفی خود را بدون تجاوزبه حقوق دیگران بیان كنند(ام ،پاترسون ،2002،به نقل از تقوی ،1388).

 

ابراز وجود رفتاری است كه شخص را قادر می سازد به نفع خود عمل كند، بدون هرگونه اضطرابی روی پاهای خود بایستد، احساسات واقعی خود را صادقانه ابراز كند و با توجه نمودن به حقوق دیگران حق خود را بگیرد(روبرت ،1982،به نقل از رنجبر کهن،1389 ).اضطراب[8] عبارت ازیک حالت هیجانی ناخوشاینداست که منابع آن کمترمشخص بوده وبا اعراض فیزیولوژیکی که می تواند به خستگی وحتی تحلیل قوا پیش برود همراهی می گردد.اضطراب معمول ترین پاسخ به محرك تنش زا است . منظور از اضطراب، هیجانی است ناخوشایند كه همه ما درجاتی از آن رادر حالتهایی همچون دلشوره ، نگرانی ،تنش وترس را تجربه کرده ایم .فروید از نخستین كسانی بود كه  به اضطراب اهمیت فراوانی داد .وی بین اضطراب عینی و اضطراب روان رنجور تمایز قائل شد، به این ترتیب كه اولی را پاسخ واقع بینانه در برابر خطر برونی و همسان با ترس و دومی را اضطراب كه ریشه در یك تعارض ناهشیار دارد ، محسوب کرد. در نظریه یادگیری اجتماعی ، به جای تعارض های درونی شیوه هایی در مدار توجه قرار می گیرد كه طی آن اضطراب از راه یادگیری با برخی موفقیتها مرتبط می شود.در یدگاه كنترلی گفته می شود هنگامی احساس اضطراب به فرددست می دهد كه آدمی با موقعیتی روبه رو می شودكه كنترلی روی آن ندارد(فرامرزی نیا وبشارت ،1388).وجود اضطراب درحداعتدال آمیزآن، پاسخی سازش یافته تلقی می شود كه موضع گیری متفاوت انسان ها در برابر حوادث طبیعی و غیر طبیعی را به دنبال دارد.بنابراین وجود اندكی اضطراب می تواند تأثیر مثبتی بر فرآیند زندگی و تحول آن داشته باشد، طبیعی است كه این نوع اضطراب نه تنها هیچ ضرری برای فرآیند رشد انسان ندارد، بلكه امری سازنده و مفید نیز هست.عده ای در مورد بعضی از مسائل هیچگونه عکس العملی از خود نشان نمی دهند اما افراد مضطرب احساس وحشت یا ترس شدید دارند(حاتمی ومارین ،1388).روشهای متعددی برای درمان اضطراب جهت افزایش عملکردهای تحصیلی وشغلی وجود داردکه یکی ازآنهاآموزش مهارت های قاطعیت است.اولین بار سالتر[9](1991) به درمان اضطراب با روش آموزش قاطعیت پرداخت.تاکیدوی در این روش بر بیان احساسات،اظهار عقیده مخالف ، پذیرش وتمجید ازطرف دیگران واستفاده از ضمیرمن وحاضرجوابی بوده است (محمودی عالمی وهمکاران،1383).

 

براساس نتایج پژوهش های نوتا وسروسی[10] (2003)،پترسون وهمکاران[11] (2002)،لنت وهمکاران[12] (2000)روی گروهی از دانش آموزان ودانشجویان که ازاضطراب بالا وکم جراتی رنج می بردند ،نشان داده است که تاثیر آموزش جرات ورزی درگروه های آزمایش نسبت به گروه های کنترل بیشتر بوده است وسبب کاهش اضطراب وافزایش جرات ورزی شده است (كیخای فرزانه ،1390).پژوهش هایی نیز نشان داده اندکه افرادپرخاشگرراه حل های کمتری برای وضعیت دشواراتخاذمی کنند وراه حل های شان نسبت به افرادغیرپرخاشگرکم اثرتراست(دلوتی[13]،1981).یکی ازدلایلی که افراد معمولا”پرخاشگرانه تر پاسخ می دهند وراه حل هایشان برای موقعیت تعارض آمیز کمتر می باشد این است که،افرادپرخاشگر راه حل های توام باابرازوجودرابه صورت منفی تر ارزش گذاری می کنند(دادجی وهمکاران[14]،1985).

 

پرخاشگری[15]، رفتار فیزیكی یا كلامی آشكاری است كه هدف آن صدمه به شخص یا شیء یا سیستم می باشدكه باعث اجتناب دیگران یامقابله به مثل آنها می شود.درانسانها، پرخاشگری زمانی رخ می دهد تعادل بین تكانه وكنترل درونی برهم بخورد(سادوک وهمکاران،1996،به نقل ازپورافكاری،1389).

 

افراد کم جرات ازمهارت های ابراز وجود پایینی برخوردارند واین افراد تمایل دارند که ارتعارض درهمه شرایط جلوگیری کنند.آنها نگرانی ها رادرونی می کنندتاخودرابه خطرنیندازند.اعتقادزیر بنایی این افرادآن است که نیازهای افراد دیگر مهمتر ازنیازهای خودشان است واگرفردنیازهای خودش رابرآورده کند دیگران اورا طرد خواهند کرد.همچنین فرد کم جرات می تواندافکارواحساسات خودرابه شکل خصومت آمیزوپرخاشگرانه نیزنشان دهد.این افرادازتهدید وکنترل دربرآوردن نیازهایشان استفاده می کنند.صحبت های با صدای بلند ،خشن ،خصمانه نگاه کردن به دیگران ،صحبت در رابطه با اتفاقات گذشته به صورت ملامت کننده ،سرزنش کننده وتحقیر آمیز بیان کند وخودخواهانه احساسات وعقایددریک الگوی تعصبی ،ارزش های خودرامهمترازدیگران قلمدادکردن،صدمه به دیگران برای  اجتناب ازصدمه شخصی از ویژگیهای این افراد است .ازاین رو برای رفع این گونه اختلال های رفتاری وناهنجاری عاطفی اجرای برنامه های ابرازوجود ضرورت دارد (رضاپورمیر صالح وهمکاران ،1388).ملاحظه های مبتنی بر آموزش مهارت های اجتماعی بر این فرض استوارند كه برخی رفتارهای منفی هم چون پرخاشگری در جامعه از نبود مهارت هایی ناشی می شوند كه برای گفتمان شایسته و مؤثر با همسالان وهمکاران هستند.

 

ارتقای بهداشت روانی محیط کار به عنوان یکی از مهمترین ابعاد توسعه و بهسازی منابع انسانی بوده و در چند دهه اخیر توجه سازمان ها به نیروهای سالم جسمی و فکری در موسسات اقتصادی، خدماتی آموزشی و صنعتی در بالا بردن سطح بهره وری تاثیر بسزایی دارد(غفوریان ،1377،به نقل از علوی وهمکاران ،1388).درزندگی همه افرادی که دارای شغلی هستنداسترس وجودداردوبه گونه های مختلف برآنها فشارروانی وارد می کندتحولات شغلی مانندتغییرات سازمانی، تغییر حقوق ودستمزد، ترفیعات شغلی کاهش یا افزایش نیروی انسانی و دگرگونی های اجتماعی موضوعاتی هستند که به شکلی بر فرد فشار آورده و او را دچار آشفتگی، نگرانی، تشویش و اضطراب می نماید(پارسائیان ،1374،به نقل از غفوریان ،1388).فرسودگی شغلی، سندرمی شایع در مشاغلی است كه قسمت عمده زمان در آن، صرف حمایت از سایر افراد می‌شود و در بین شاغلین حرفه‌های پزشكی، بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است(طوبایی وصحرائیان،1385).

 

فرسودگی شغلی[16]، سندرمی روانی متشکل از خستگی عاطفی ( احساس تخلیه توان روحی)، مسخ شخصیت ،واکنش منفی، عاری از احساس و توام با بی اعتنایی مفرط نسبت به گیرندگان خدمات وکاهش احساس موفقیت فردی کاهش احساس شایستگی وموفقیت در حرفه است که در بین کارکنان حرفه خدمات پزشکی به ویژه پرستاران بروز می کند.این سندرم با ایجاد تصور منفی ازخود، نگرش منفی نسبت به شغل و  فقدان احساس ارتباط با مددجو هنگام ارایه مراقبت، به افت شدید کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی می انجامد(عزیز نژاد وحسینی ،1384).فرسودگی شغلی منجر به افت كیفیت ارایه خدمات می شود.فرسودگی شغلی در درازمدت منجر به دست كشیدن از كار، غیبت، روحیه پایین، تحریك پذیری، درماندگی، عزت نفس پایین، افزایش اضطراب می شود. اگر به علایم فرسودگی شغلی توجه نشود و درمانی برای آن صورت نگیرد هم فرد و هم سازمانی كه فرد در  آن كار می كند تحت تاثیر آن قرار می گیرد.

 

به نظر می آید فرسودگی شغلی با فشار های روانی ارتباط داشته باشد .فشارهای روانی وقتی رخ می دهد که عدم تعادل بین مطالبات و خواسته های محیطی با توانائی فرد برای پاسخ دادن به آنها وجود داشته باشد.هرچه مطالبات و خواسته های محیطی افزایش یابد و توانائی فرد برای پاسخ دادن به آنها کاهش یابد فشار روانی ایجاد می شود که باعث تجربه ی منفی در فرد و فرسودگی شغلی می گردد .در واقع فرسودگی شغلی دراثر فشارمداوم روانی پدید می آید (فاربر[17]،2003،به نقل ازاشرفی سلطان احمدی وهمکاران ،۱۳۸9).از راههای مقابله با فرسودگی شغلی وكسب رضایت شغلی، مهارت ابراز وجود  است. ابراز وجود یعنی ملاحظه حقوق دیگران، و در عین حال گرفتن حق خود. ویژگیهای این سبك عبارتند از: دادن پاسخ های خود انگیخته با لحنی دوستانه اما قاطع، نگاه كردن به دیگران، ذكر مسایل مهم، ابرازاحساسات و عقاید، بها دادن به خود، نرنجاندن خود ودیگران؛ در این سبك، هدف شخص رعایت عدالت برای تمام طرفهای رابطه است (كاسبان و همكاران، 1387).

 

[1] – Michi

 

[2] – Poyrazli et al

 

[3]- Unicef

 

[4] – Lin

 

[5] -Alberti & Emmons

 

[6] – assertiveness

 

[7] – Bittson

 

[8]- anxiety

 

[9] – Salter

 

[10] – Nota & Soresi

 

[11] – Paterson et al

 

[12] – Lent et al

 

[13]-Deloty

 

[14] -Dadge et al

 

[15]- aggression

 

[16]- burnout

 

[17] – Farber