موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی تطبیقی رابطه‌ی بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی در آثار داستانی‌تصویری احمدرضا احمدی، محمدرضا شمس، آنتونی براون و موریس سنداک

ادبیات کودک و نوجوان با وجود همه‌ی تردیدها و بحث‌های پیرامونی، که ماهیت آن را به‌پرسش‌می‌کشند، بی‌هیچ تزلزلی در جریان است. بحث‌هایی نظیر آن‌چه ژاکلین رز (۱۳۸۷) با تکیه بر پیش‌انگاشت‌های روان‌کاوانه، درباره‌ی ناممکنی ادبیات داستانی کودک و نوجوان می‌پردازد و آن را بستری برای بروز امیال سرکوب‌شده‌ی بزرگ‌سالان، تلاشی برای توجیهِ پرسش‌های از کودکی تا کنون پاسخ‌نیافته، و در نتیجه ادبیاتی جعلی و تصنعی می‌داند. یا زمانی‌که روزنه‌ی دیدِ کارین لسنیک-ابرشتاین (۱۳۸۷) ادبیات کودکان را به این دلیل که آن‌ها خود پدیدآورنده‌ی کتاب‌هایشان نیستند، تحمیلی انگاشته، ناممکن می‌پندارد. یا آن‌چنان‌که جان استیونز (۱۳۸۷)، جک زایپس (۱۳۸۷) و رادریک مگیلیس (۱۳۸۷) از ایدئولوژیک بودن ادبیات کودک، حتی با گرایش‌هایی نظیر مارکسیستی، پسااستعمارگرایی و فمینیستی‌مانند سخن‌می‌گویند. این چنین اظهارِ نظرهایی البته با تقابل‌هایی نیز از جانب دیگر نظریه‌پردازان روبه‌رو است. آرایی مانند برجسته‌سازیِ استقلالِ ادبیاتِ کودک و جداییِ آن از دیگر گونه‌های ادبی به دلیلِ ویژگیِ ذاتیِ دوسویگیِ کودک/بزرگ‌سال و تمایز و فاصله‌ی این دو از سوی خسرونژاد (۱۳۸۲)، فراخوانِ توجه به لذت‌های نهفته در کتاب‌های داستانی‌تصویری کودکان از جانب پری نودلمن (۱۳۸۷)، گوشزدهای گرت بی. متیوز (۱۳۸۷) درباره‌ی گنجایش ادبیات داستانی کودک و نوجوان به طرحِ اندیشیدنِ فلسفی، طرح قابلیت‌های رواییِ ویژه‌ی داستان‌های کودکان برای گذار به دوره‌ی نوجوانی در آرای ماریا نیکولایوا (۱۳۸۷) و حتا روشن‌سازیِ اجازه و اختیارِ کودکان برای بدخوانیِ کتاب‌هایشان و امکان معرفی آن‌ها در جایگاه منتقدانِ این زمینه از جانب پیتر هانت (۱۳۸۷ب) و ایدن چمبرز (۱۳۸۷ب).

به هر حال، تا کودک و نوجوان در این هستی هست می‌یابد و تا دوران کودکی و نوجوانی در ذهن‌ها نقش‌بسته تجلیِ ویژه می‌یابد، این گونه‌ی ادبی نیز آفریده و خوانده خواهدشد؛ چه مخاطبِ هدف‌مندش بزرگ‌سالِ دغدغه‌ورز باشد و چه کودکِ در پیِ خوانشِ بازی‌گوشانه و یا هر دو. شاید بتوان با یقین گفت این گونه‌ی ادبی حساس‌تر از سایر گونه‌هاست. چراکه اگر بابِ میلِ بزرگ‌سالی نباشد که وظیفه‌ی خود می‌داند کتاب‌ها را «انتخاب‌شده» در دسترسِ کودکان و نوجوانان قرار دهد، شگفتی‌های درونی‌اش هرگز با جهان‌بینیِ مخاطبِ اصلی‌اش کشف و بازخوانده نمی‌شود و اگر برای خوشایندِ بزرگ‌سال تزیین یافته‌باشد کودک و نوجوانِ چشم‌انتظار را در جایگاهی به‌وام‌گرفته‌شده قرار داده‌است. پس تقابلی ذاتی درونِ ادبیات کودک و نوجوان در جوشش است که برخی منتقدان را بر آن داشته تا موفقیتِ آن را در گروی احترام به همین لذت‌های دوگانه‌ی کودک/بزرگ‌سال بپندارند. همین پنداشت نیز حساسیت کار را دوچندان کرده‌، چشم‌ها را در جست‌وجوی ویژگی‌هایی واداشته است که در حینِ حفظِ ارتباطِ ضروری‌تلقی‌شده‌ی کودک و بزرگ‌سال، پاسخ‌گوی دغدغه‌های هر دو طرف نیز باشد. به بیانی روشن‌تر، هم فضای بازی‌گوشانه و طغیان‌کننده‌ی کودکی/نوجوانی را در خود بنمایاند، هم آنان را به خوانندگانی آگاه، خلاق، منعطف، توانا و در نهایت حرفه‌ای نزدیک‌تر کند. فشرده‌ی چنین انگاره‌ای را در ادبیات کودک می‌توان در آرای خسرونژاد و در عبارت «معصومیت نظام‌یافته» دید.

 

 

پایان نامه و مقاله

 

حضور بزرگ‌سال -به هر شکل- شرط شکفتن کودک است. هم‌چنان‌که حضور کودک نیز شرط معنایافتن بزرگ‌سال است. تضاد، شرط تکاپوی هستی است. بی این تضاد -معصومیت و تجربه- تکاپوی هستی سترون می‌ماند…. لازمه‌ی به‌خود‌آمدنِ هستی وجود «دیگری» است. لازمه‌ی فرابالیدنِ معصومیت عبور آن از تجربه است. اگر معصومیت از تجربه بگذرد –اگر بتواند بگذرد و تجربه آن‌قدر بازدارنده نباشد که معصومیت را در خود فرو بلعد و یا آن را به ورای هستی پرتاب کند- آن‌گاه معصومیتی تازه زاده می‌شود که سرشارتر، تواناتر و به‌خود‌آمده‌تر از پیش، آماده است که با تجربه‌ای دیگر –قدرتمندتر- درآویزد. درآمیزد و در نهایت -و باز هم اگر بتواند از آن بگذرد و جذب و یا حذف نگردد- به معصومیتی باز هم سرشارتر فرابالد (خسرونژاد، ۱۳۸۲: ۱۰۸).

پژوهشِ پیشِ رو، این رویکرد را در میان رویکردهای فلسفه‌ی ادبیات کودک برگزیده است تا درونش به کنکاشی ژرف‌بینانه بپردازد، چگونگی‌اش را به آزمون کشد و با کنارِهم‌چینیِ نظریه‌های بن‌مایه‌ایِ ادبیات کودک هم‌چون بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی، در جهتِ استخراج الگویی که بیان‌کننده‌ی لذت دوگانه‌ی کتاب‌های داستانی‌تصویریِ کودکان و نوجوانان باشد، تلاش ورزد.

۱-۲- بیان مسأله

همان‌طور که اشاره‌شد، پری نودلمن (۲۰۰۳) کتاب‌های داستانی‌تصویری را رایج‌ترین گونه‌ی ویژه‌ی کودکان می‌داند. خسرونژاد (۱۳۸۲) نیز بنا بر پژوهش‌های خود دو گونه‌ی افسانه‌ها و کتاب‌های داستانی‌تصویری کلاسیک را به دلیل حفظ رابطه‌شان با مخاطب کودک در گذرِ سالیان، بازگوکننده‌ی ویژگی‌های خاصِ لذت‌بخش برای کودکان می‌پندارد. این دو گونه از جهاتی می‌توانند کانونِ توجه پژوهش پیشِ‌رو نیز باشند. زمانی‌که سخن از بینامتنیت در ادبیات کودک و نوجوان به‌میان‌می‌آید،‌ پیش‌انگاشت‌ها به سویِ اشاره‌هایی به افسانه‌ها و کتاب‌های کلاسیک در متن‌های جدید، در بازنویسی‌ها و بازآفرینی‌ها، راه می‌جویند. هم‌چنین با وجود تصویر در کنار متن، رویارویی با تکنیک‌های ترکیبی‌تلفیقیِ ادبیات و هنر، هم‌چون کلاژ، دور از انتظار نخواهد بود. بنابراین به‌نظرمی‌رسد کتاب‌هایی دربرگیرنده‌ی ویژگی‌های همین دو گونه، پاسخ‌گو به پرسش‌های این پژوهش باشند. ادبیات کودک و نوجوان در این ساختار ظرفیت‌هایی برای مخاطبان خود -که می‌توانند در دامنه‌ی گسترده‌ای جای گیرند- فراهم می‌کند. از آن جمله می‌توان به بازی‌های توأمان زبانی‌تصویری اشاره کرد؛ جایی که ناگفته‌های هم را می‌پوشانند یا مجالی برای سپیدخوانی‌های برانگیزاننده فراهم‌می‌کنند. از این هم بیش‌تر و پیچیده‌تر،‌ زمانی است که هر یک به شکلی و روشی داستان‌ها، تصویرها، خوانده‌ها، شنیده‌ها، دیده‌ها و گفته‌هایی را برایمان یادآوری می‌کنند. درواقع کارکرد بینامتنی‌بینانشانه‌ای‌بیناهنری خود را به‌رخ‌می‌کشند و از این راه مرکزِ تمرکزِ ذهنی را مدام تغییر داده، با یاری تخیل و تأویل،‌ قدرتی هدیه می‌کنند که می‌توان با آن ساختار و پیرنگِ پیش‌خوانده‌ها را دگرگون‌کرد. گاهی نیز کمک به تغییر جایگاه‌ها و تسلط‌ها می‌کنند. از همین رو است که مخاطبِ کتاب‌های داستانی‌تصویریِ دارای چنین قابلیتی، می‌تواند در هر سنی که باشد توشه‌ای پربار از لذت و پرسش و اندیشه را راهیِ ادامه‌ی مسیر خوانشش کند. پس در تأثیرگذاری چنین کتاب‌هایی شک و شبهه‌ای نیست. حال اگر امکان وجود بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را جداگانه در برخی از این کتاب‌ها مسلم‌فرض‌کنیم، آیا امکان ارتباط و تأثیری میان گونه‌ها و شیوه‌های به‌کارگیری بینامتنیت و شگردهای الگومدار تمرکززدایی و توانمندسازی، چنان‌چه هر یک در فراشُدی چندباره هدف و روش دیگری شود نیز، تصورپذیر است؟ هم‌چنین آیا چنین ارتباط‌ها و الگوهایی در روند بررسی نظریه‌های ادبیات کودک نیز دیده می‌شوند که بتوان درستی و اطمینان‌پذیری نظریه‌ی به‌دست‌آورده را از دو سوی نظریه و کتاب‌ها تأیید کرد؟ این پژوهش هدف‌های مطالعاتی خود را بر مبنای چنین پرسش‌هایی پیش‌خواهدبرد. در نهایت هم‌خوانیِ الگوی استخراج‌شده با مبناهای فلسفه‌ی ادبیات کودک سنجیده خواهدشد.

۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش                                        

آنان که در زمینه‌ی ادبیات و تصویرگری برای کودک و نوجوان قلم می‌زنند، دو آرمان را پیشِ چشم ترسیم‌می‌کنند: خلق جهانی زیباتر و بخردانه‌تر برای کودکان و نوجوانان با یاریِ خودِ آن‌ها؛ و هدیه‌ی لذتی هرچه بدیع‌تر به آن‌ها و خودِ آفرینش‌گران. حال منتقد و نظریه‌پرداز وظیفه‌ای سخت بردوش‌دارد که بخردانه‌تر و سنجیده‌تر، مسیرِ آفرینش‌گران و مخاطبان را روشن‌تر سازد، به خود لذتی ناشی از همراهی برای پرداختن‌به چنین پدیداری ببخشد.

نظریه‌ی بینامتنیت داعیه‌ی ارتباط با متن‌های ادبی، غیرادبی و حتا اجتماعی را دارد. از این منظر با توجه به این‌که، طبق گفته‌ی صاحب‌نظرانی هم‌چون پری نودلمن (۲۰۰۳)، کتاب‌های داستانی‌تصویری اثرگذارترین کتاب‌های کودک و نوجوان‌اند و نیز با در نظر گرفتن لزوم و اهمیت آشنایی کودک و نوجوان با متن‌ها و اثرهای هنری گوناگون از گذشته تا امروز در تمام جهان، به‌نظر‌می‌رسد بینامتنیت شگردی مناسب برای نیل به این مهم باشد. جدای از این مسأله،‌ بینامتنیت از جمله هنری‌ترین اشکالی است که می‌تواند به تمرکززدایی که خود بنا به گفته‌ی خسرونژاد (۱۳۹۰) عاملی برای ارتقای توانایی اندیشیدن فلسفی است یاری رساند و از این راه به توانمندساختن مخاطب نیز چه در ادراک و چه در جایگاه و موقیعتِ سلطه‌مدار کمک‌کند. از آن‌جا که تا کنون تحقیقی در این زمینه به‌گونه‌ای مستقیم و باریک‌ریسانه در ایران و خارج صورت‌نپذیرفته‌است، انجام چنین مطالعه‌ای تطبیقی ضروری جلوه می‌کند. زیرا ما را در تشخیص الگوهای کارآمد برای به‌نویسی‌ها تواناساخته، این اجازه را می‌دهد که اگر نمونه‌هایی موفق در هرجا دیده شد، به دیگر جاها معرفی شود.

۱-۴- هدف‌های پژوهش

نخستین هدف این پژوهش در راستای هدف ادبیات کودک و نوجوان، یعنی –چنان‌که خسرونژاد (۱۳۸۲) در برایندِ یکی انگاشتنِ مفهوم «کودکی» و «ادبیات کودک» به باور می‌رسد- «شکوفایی» است و گام آغازین را بر مبنای رویکرد «معصومیتِ نظام‌دارِ» نظریه‌ی معصومیت و تجربه‌ی فلسفه‌ی ادبیات کودک برمی‌دارد تا با کنکاشِ درون و پیرامونش، آن را بازبیازماید. در گامِ پسین هدف آن است تا ویژگی‌های مشترک و مرتبطِ سه نظریه‌ی بنیادیِ ادبیات کودک و نوجوان، یعنی بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را دریافته، به الگوی نظریِ ویژه‌ای برای نیلِ به هدفِ نخست دست‌یازد. سپس در صورت تأیید ارتباط میان به‌کارگیری شگردهای بینامتنیت در تقویت نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی و تأثیر این نوسان در توانمندسازی کودک و نوجوان در ابعاد معرفتی، شناختی، عاطفی و واکنشی، به الگوهایی برای این روند و تحلیل چگونگی‌شان دست‌یابد. هدف سومِ پیشِ روی این پژوهش، رسیدن به ارتباطی عجین‌تر میان نظریه‌ها در دلِ الگوی نظریِ پدیدآمده است تا با استناد به آن به مقایسه‌ی الگوها در داستان‌های منتخب نویسندگان مطرح ایران و جهان پرداخته‌شود. پس این پژوهش گونه‌های دیگری از سیر ارتباط میان بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را از نظر دور نخواهد‌داشت؛ به این معنا که احتمال روش و هدف‌بودن را در الگوی به‌دست‌آمده برای هر سه نظریه ممکن‌می‌داند. واپسین هدف بازگشتن از نتیجه‌های تحلیلِ کتاب‌ها به الگوی نظری و هم‌چنین به رویکرد معصومیتِ نظام‌دارِ نظریه‌ی معصومیت و تجربه است تا راستی و کاراییِ هر دو با توجه به تأثیر در شکوفاییِ لذت‌بخش بازآزموده شود.

۱-۵- اصطلاح‌ها و عبارت‌های مفهومی

1-۵-1- داستانی‌تصویری: منظور از کتاب‌های داستانی‌تصویری، کتاب‌هایی است «کوتاه که دربرگیرنده‌ی داستان‌هایند یا آگاهی‌هایی را به صورت مرتبط، با کمترین واژگان و در عوض تصویرهایی در همه‌ی صفحه‌ها انتقال‌می‌دهند… کتاب‌های داستانی‌تصویری نه تنها رایج‌ترین گونه در ادبیات کودکان، بلکه گونه‌ای هستند که ویژه‌ی کودکانند» (ر.ک نودلمن، 2003).

۱-۵-۲- بینامتنیت: واژه‌ی بینامتنیت البته در تعریف‌های گوناگون، تنوع بسیار یافته و بیش‌تر به اصطلاح‌های گوناگونی هم‌چون «تخیل»، «تاریخ»، یا مثلاً «پست‌مدرنیزم» منتسب شده‌است. در نظریه‌ی بینامتنیت همواره دست‌کم رابطه‌های میان دو متن بررسی می‌شود. باختین برای اشاره به رابطه‌ی هر گفتار با گفتارهای دیگر از اصطلاح «منطق گفت‌وگویی (مکالمه‌باوری)» استفاده‌می‌کند. بر اساس این رویکرد، کار مؤلفان اثرهای ادبی تنها گزینش واژه‌ها از میان یک نظام زبانی نیست بلکه آنان پی‌رنگ‌ها،‌ وجوه ژانری، جنبه‌های شخصیتی، تصویرپردازی‌ها، شیوه‌های روایت‌گری و حتا برخی از عبارت‌ها و جمله‌های خود را از میان متن‌های پیشین و از سنت فرهنگی ناظر بر زبان خویش برمی‌گزیند. نظریه‌ی بینامتنیت در واقع مطرح‌کننده‌ی نگرشی تازه به معنا و به طریق اولی،‌ به فرآیندهای تألیف و خوانش است (ر.ک آلن، ۱۳۸۹).

۱-۵-۳- تمرکزگرایی و تمرکززدایی: تمرکزگرایی عبارت است از درگیر و جذب‌شدن دریک بُعد، جنبه و یا ویژگی از واقعیت؛ و دیدن واقعیت تنها از یک نظرگاه؛ درحالی‌که تمرکززدایی گونه‌ای توانایی ذهنی است که کُنِشِ آن درست در خلاف جهت یادشده است. آگاهی‌های ما از راه نوسان پیوسته‌ی ذهن میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی تشکیل و تکمیل‌می‌شوند. تمرکززدایی آن توانایی ذهنی است که زیرساخت سه ویژگی جامعیت، ژرفا و انعطاف‌پذیری را تشکیل‌می‌دهد و با تقویت آن می‌توان امکان بروز هر سه ویژگی یادشده را فراهم‌کرد. تمرکززدایی، به تعبیری برآیند مجموعه‌ی تمرکزگرایی‌های ما است. هرگاه بتوانیم دو، سه یا همه‌ی تمرکزگرایی‌های خود را با هم و یک‌جا ببینیم تمرکززدایی رخ‌می‌دهد (خسرونژاد، ۱۳۹۰).

دانلود پایان نامه ارشد : استراتژی‌های رد کردن در زبان فارسی در جامعه زبانی شیراز

…………………………………………………………………………………………………. 101

 5-2- خلاصه مطالب…………………………………………………………………………………………………. 101

5-3 پاسخ به پرسش‌های تحقیق …………………………………………………………………………………….. 102

5-4 پیشنهاداتی برای پژوهش‌های بعدی………………………………………………………………….. 105

فهرست منابع و ماخذ

منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………………. 106

منابع انگلیسی ………………………………………………………………………………………………………… 107

  • طرح موضوع تحقیق

فراگیری یک زبان نه تنها فقط به خاطر سپردن کلمات، به کاربردن کلمات در جمله، کاربرد دستور و یافتن معانی نیست، بلکه به معنای درک زبان به عنوان یک رفتار اجتماعی می‌باشد (ولفسان[1] : 1989). فراگرفتن دانش اجتماعی زبان مقصد، امری بسیار مهم و قابل توجه است. از این رو چنان‌چه سخن‌وران در تعامل دو زبان، قانون‌های یکسانی را در به کار بردن زبان به کار نبرند، ممکن است از سوی یکدیگر گستاخ یا بی ادب تلقی شوند. در نتیجه، سوء تفاهم زبانی در میان فرهنگ‌ها، غیر قابل اجتناب به نظر می‌رسد و گاهی ممکن است به توهین‌های جدی به یک جامعه‌ی زبانی منجر شود. یکی از محتمل‌ترین سوءتفاهم‌های زبانی در یک تعامل اجتماعی، ممکن است در “رد کردن” اتفاق بیافتد.

ردکردن یک تقاضا، دعوت، پیشنهاد یا تعارف، یکی از کنش‌های به مخاطره اندازی وجهه می‌باشد. بنابراین در عمل رد‌کردن، مردم باید از

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 راهکارهای آن آگاه باشند، تا سرحد امکان تهدید را کاهش دهند و یک تعامل ملایم داشته باشند. علاوه بر آن عوامل اجتماعی مانند جنسیت، وجهه اجتماعی 2 و فاصله اجتماعی 3، بر عمل ردکردن تقاضا، دعوت، پیشنهاد یا تعارف اثر می گذارد (ناگروهو4 : 2000). 

   بررسی این تحقیق بر اساس تئوری ادب5 براون و لوینسون6 (1989) که وجهه7 را مد نظر قرار می دهد، استوار است. به طور کلی ادب را مربوط به مفاهیمی از قبیل “سنجیده عمل کردن”، “فروتن بودن” و “مؤدب بودن” با دیگران می‌دانیم. در مطالعه مؤدب بودن به لحاظ زبانی، مهم‌ترین مفهوم وجهه است و وجهه همان تصور از خود عمومی است، یعنی آن حس عاطفی و اجتماعی از خود که هر کسی آن را داراست، و انتظار دارد که افراد دیگر به آن ارج بگذراند. مؤدب بودن را می‌توان به منزله آگاهی از مراعات کردن وجهه شخص دیگر تعریف کرد.

اگر سخنی بگویید که تصوری از خود شخصی را در معرض خطر قرار دهد، این عمل را کنش به مخاطره اندازی وجهه1 می‌نامند. برای مثال اگر کنش کلامی مستقیمی را برای مجبور کردن کسی به کار ببرید، (‌برای مثال: آن نمکدان را به من بده! ) در این صورت به گونه‌ای رفتار کرده‌اید که گویی قدرت اجتماعی بیشتری از آن شخص دارید. اگر به واقع آن قدرت اجتماعی را نداشته باشید، ( یعنی افسر ارتش یا زندانبان نباشید )، در آن صورت یک کنش به مخاطره اندازی وجهه را به کار برده‌اید. یک کنش کلامی غیر مستقیم که به صورت  سوالی “میتوانید نمکدان را به من دهید؟” مطرح می‌شود، فرض مبنی بر قدرت اجتماعی را از بین می‌برد. شما در این جمله می‌گویید اگر ممکن است این کار را بکن، این کار باعث می‌شود که تقاضا و درخواست شما کمتر برای وجهه شخصی دیگر مخاطره آمیز باشد. هرزمانی که چیزی را بیان می‌کنید که باعث می‌شود که خطر احتمالی به وجهه شخص دیگر کمتر شود، آن را کنش حفظ وجهه[2] می‌نامند (یول3 :135 :1985).                

در کاربرد‌شناسی دو نوع وجهه مورد نظر قرار می‌گیرد. وجهه مثبت و وجهه منفی. وجهه منفی همان نیاز به مستقل بودن وآزاد بودن از تحمیل است. وجهه مثبت همان لزوم به متصل بودن، متعلق بودن و عضو یک گروه بودن است.

عمل “رد کردن” یک تهدید جدی برای وجهه مثبت مخاطب است. در نتیجه تلاش برای کاهش این تهدید لازم می‌نماید. سخن‌ور باید استراتژی‌هایی را به کار گیرد که با استراتژی های ادب هم‌خوانی داشته باشد (ناگروهو :2000).

    طبق نظر براون و لوینسون (1989) برای کاهش تهدید وجهه مثبت و منفی مخاطب، باید ادب مثبت و منفی را مد‌ نظر قرار داد. ادب مثبت یک عامل شتاب‌دهنده اجتماعی‌ست که نشان می‌دهد شخص می‌خواهد با نشان دادن شباهت‌ها، (در نقطه نظرات و اهداف، هدیه دادن، ابراز علاقه کردن و….) به مخاطب نزدیک شود (1989:101). افراد در موقعیت‌هایی که لازم است به درخواست، دعوت، پیشنهاد و تعارف پاسخ منفی بدهند، ازشیوه‌هایی که کمتر وجهه شخص را مورد تهدید قرار می‌دهد استفاده می‌کنند. این شیوه‌ها اصطلاحاًًًًًًًٌٌ استراتژی نامیده می‌شود. افراد بسته به عوامل اجتماعی و فرهنگی نظیر سن، جنسیت و طبقه اجتماعی،‌‌‌ از نوع و میزان متفاوت از استراتژی‌های رد کردن استفاده می‌کنند.‌ چنان‌که اشاره شد، یکی از عواملی که در فصل دوم به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد، عامل جنسیت است، به همین منظور این پژوهش برآن است تا استراتژی‌های رد‌کردن در زبان فارسی را با توجه به جامعه زبانی شیراز و بر مبنای جنسیت گویشوران بررسی کند.

اهمیت و ضرورت تحقیق

کشف و استخراج استراتژی‌های ردکردن می‌تواند به جهات مختلفی مؤثر باشد. یکی از این موارد کاربرد آن در آموزش فارسی به غیر فارسی‌زبانان است. با آموزش استراتژی‌های ردکردن می‌توان این زبان‌آموزان را در جلوگیری از سوءتفاهم‌هایی که بر اثرعدم آگاهی از این استراتژی‌ها موجب می‌شود یاری کرد. هم‌چنین کشف استراتژی‌های ردکردن خصوصاًً با توجه به جنسیت‌های متفاوت می‌تواند ایرانیان را در تعاملات اجتماعی یاری کند. این پژوهش با توجه به اینکه در شهر شیراز صورت می‌گیرد، می‌تواند مبنایی برای مقایسه این استراتژی‌ها در این شهر، با سایر پژوهش‌هایی از این دست که در تهران و سایر شهرستان‌ها صورت می‌گیرد، باشد.

از آن‌جا که تاکنون پژوهش نظام‌مندی در رابطه با استراتژی‌های ردکردن در زبان فارسی بر مبنای جنسیت گویشوران صورت نگرفته است، اهمیت این تحقیق در بررسی این امر را نشان می‌دهد. علاوه بر کشف استراتژی‌های ردکردن در این پژوهش، می‌توان اهمیت توجه به این مهم در تعاملات اجتماعی را بیش از پیش نشان داد.

1-3-هدف تحقیق

 پژوهش‌گر بر آن است تا روش‌هایی که سخن‌وران فارسی زبان، یک تقاضا، دعوت، پیشنهاد و یا تعارف را رد می‌کنند، بررسی کند. وی با در نظر گرفتن عامل اجتماعی جنسیت، نقش جنسیت در انتخاب استراتژی‌های مورد نظر را بررسی می‌كند. هدف از این پژوهش در مجموع بررسی لایه دیگری از زبان فارسی که کشف و استخراج یکی ازعوامل کاربرد شناختی زبان است، می‌باشد.

1-4- روش تحقیق

   این پژوهش از نوع پژوهش‌های پرسش‌نامه‌ای است. در این پژوهش ابتدا پرسش‌نامه‌ای با سوالات باز طراحی و در میان اقشار مختلف توزیع گردیده‌است. سپس بر اساس نتایج به دست آمده، پرسش نامه‌ای چندگزینه‌ای طراحی و در دو گروه زنان و مردان به منظور تعیین تاثیر جنسیت توزیع و داده‌های بدست آمده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته‌است. برای نیل به این منظور، 12 موقعیت متفاوت در خصوص موقعیت‌هایی که فرد لازم است در خصوص تقاضا، دعوت، پیشنهاد و یا تعارف تصمیم گیری و اظهار نظر کند، در چهار دسته‌ی تقاضا، دعوت، پیشنهاد و تعارف، طراحی شد و به صورت پرسش‌نامه باز در اختیار 100 نفر اقشار مختلف مردم قرار گرفت. پس از جمع آوری پرسش‌نامه‌‌ها و بررسی پاسخ‌های تشریحی، استراتژی‌های ردکردن مربوط به هر موقعیت، کشف و استخراج شد و سپس پرسش‌نامه چندگزینه‌ای برمبنای آن‌ها برای توزیع در میان دوگروه 50 نفری زن و مرد تهیه شد. نتایج پاسخ‌های بدست آمده در جداول مستقل برای هر موقعیت نشان داده شده و میزان استفاده از استراتژی‌ها در میان زنان و مردان، به طور مفصل مقایسه و بررسی شده‌است.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی محتوایی قصه‌های کتاب «فرهنگ افسانه­ های مردم ایران

 بررسی و مطالعه در هر امری، ابتدا نیاز به شناخت جامع و دقیق از آن امر دارد. برای بررسی فرهنگ عامه به عنوان بخشی از فرهنگ هر جامعه­ای ابتدا باید تعریفی از فرهنگ ارائه داد. تعریف « فرهنگ» کار دشواری است و هرگز اتفاق نظری درباره­ی آن وجود نداشته است.

در واژه­نامه­های فارسی به­طور ضمنی به دو مفهوم اساسی فرهنگ که «ریشه» و «چشمه» باشد، اشاره شده است. این دو نکته دریافت و برداشتی از اندیشه­ها و تلقی عامه در بیان کاربرد این کلمه است. در این مورد در بعضی از این واژه­نامه­ها از قبیل فرهنگ جهانگیری، مجمع­ الفرس، لطایف اللغات، برهان قاطع، برهان جامع، نفیسی و … فرهنگ به شاخه­ی درختی اطلاق شده است که آن را می­خوابانند و روی قسمتی از آن خاک می­ریزند، به­طوری که سر شاخه از خاک بیرون باشد. مدتی به همین طریق می­گذرد تا شاخه بیخ برآورد و ریشه بدواند. آن­گاه آن شاخه را می­کنند و در جای دیگری می­نشانند و با این روش درختی ریشه­دار و مستقل آماده­ی بهره­برداری می­شود. در بعضی دیگر از کتب لغت، فرهنگ را به معنی کاریز و قنات گرفته­اند، علاوه بر این­ها، فرهنگ به معنی ادب، عقل، دانش، بزرگی، حکمت، معرفت، علم، فضیلت و هم­چنین به کتابی که مشتمل بر لغات و معانی باشد نیز فرهنگ می­گویند (بیهقی،1367 :10 و9).

در آغاز سده­ی حاضر فرهنگ مفهوم تازه­ای یافت. ابتدا به مفهوم آموزش و پرورش و برابر کلمه­­یeducation، اما رفته رفته به مفهوم اصلی خود، یعنی آن­چه انگلیسی­ها culture می­گویند، به کار رفت. امروزه کلمه­ی فرهنگ معادل دقیقی برای کلمه­ی culture است و تمام سطوح معنایی آن را در بر­می­گیرد. با این حال در ارائه­ی تعریفی دقیق از آن و این­که چه مواردی شامل فرهنگ می­شود، همواره اختلاف نظر وجود داشته است. شاید بتوان یکی از جامع­ترین تعریف­ها را این دانست که

فرهنگ مجموعه­ی پیچیده­ای است شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، آیین­ها و بالاخره تمام عادات، رفتارها و ضوابطی که فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه­ی خود فرامی­گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را برعهده دارد (روح­الامینی، 1380: 6).

اگر فرهنگ جامعه­ای را به پرنده­ای تشبیه کنیم،  فرهنگ رسمی و فرهنگ عامه دو بال آن پرنده هستند که برای شناخت بهتر و دقیق­تر جامعه شناخت هردوی آن­ها الزامی است. آن­چه در این میان قابل توجه است، این است که سرچشمه­ی همه­ی هنرها و دانش­ها مردم­اند و

 

پایان نامه

 در میان مردم پدید آمده اند.

شما هر رشته­ از دانش­ها یا هنرها را که در نظر بگیرید، خواهید دید که این دانش روزی در میان مردم پدید آمده و به سعی دانشوران روز­ به روز رشد کرده و توسعه یافته و مدرسه­ها و دانشگاه­ها برای تدریس آن به فعالیت پرداخته­اند. این­گونه هنرها یا دانش­ها را دانش یا هنر مدرسی یا کلاسیک می­نامیم. در برابر هریک از این رشته­های دانش یا هنر رسمی یک رشته­ی علم یا هنر عوامانه نیز وجود دارد. این دانش­ها در میان مردم پدید آمده و در آغوش ایشان پرورش یافته است و زاده­ی فکر و طبع ساده­ی مردمی است که برای تحصیل علم و ترقی دادن دانش به مدرسه نرفته و مکتب ندیده­اند (محجوب، 1383: 39-38).

با این وجود تحولات و طبقه­بندی­های اجتماعی باعث شکاف و جدایی میان فرهنگ عوام و فرهنگ رسمی ­شد تا آن­جا که «سال­ها فقط طبقه­ی خواص و تحصیل­کردگان شهری را صاحب معرفت، دانش و هنر می­دانستند و طبقه­ی عوام و بی­سواد چه پیشه­وران ساده­ی شهری و چه کشاورزان روستایی را بی­بهره از دانش، هنر و معرفت تصور می­کردند. البته این امر پس از گسترش تحقیقات در زمینه­ مردم­شناسی و فولکلور تغییر کرد. پس از بررسی در اوضاع و احوال عامه­ی مردم دانسته شد که هر چند مردم عوام سواد و دانش مدرسی ندارند ولی از فرهنگی برخوردارند که اگر برتر از فرهنگ خواص نباشد، فروتر از آن هم نیست و حتی گاه در انتظام­بخشی به امور جامعه نافذتر از گروه برتر است» (نقل به تلخیص، بلوکباشی، 1388: 43و42).

1-1-1-فرهنگ عامه

فرهنگ مردم یا فرهنگ عامه ترجمه­ی کلمه­ی فولکلور (folklore) است. این کلمه را نخستین بار ویلیام جان- تامس با نام مستعار آمبروز مرتن پیشنهاد کرد. «folk  به گروهی از مردم اطلاق می­شود که حداقل یک عامل مشترک و عمومی آن­ها را به یکدیگر پیوند دهد و lore سنت­های مشترکی است که خصوصیات جمعی اعضای گروهی را شکل می­دهد و هویت گروه را معین و مشخص می­کند»(همان، 56).

   تعاریف متعدد و متفاوتی در مورد فولکلور گفته­اند؛ اما تعریف سی. اس. برن قابل توجه و تامل است. « فولکلور در واقع نحوه­ی جهان­بینی و روان­شناسی انسان عامی و اندیشه­ی او در باب فلسفه، دین، علوم، نهادهای اجتماعی، تشریفات و جشن­ها، اشعار و ترانه­ها، هنرهای عامیانه و ادبیات شفاهی است»(بیهقی، 1367: 20). همان­گونه که از تعریف سی. اس. برن استنباط می­شود، فرهنگ عامه به دلیل ریشه­ای که در جهان­بینی، روان­شناسی و اندیشه­ی مردم در موضوعات مختلف دارد،  هم چنین به دلیل پیوند با زندگی تولیدی و اجتماعی مردم و بیان تجربیات، آداب و سنت­های مرسوم یک جامعه به آن جامعه شخصیت و هویت می­بخشد. همین امر لزوم بررسی ابعاد آن را بیش از پیش پررنگ می­کند. فرهنگ عامه ویژگی­هایی دارد که از آن جمله می­توان به پیوند با زندگی معیشتی و اجتماعی، سادگی و صمیمیت، امید و خوش­بینی و نوعی جامعه­شناسی تعاون اشاره کرد.

   فرهنگ عامه معمولا شفاهی و نسل به نسل منتقل می­شود، هرچند امروزه به دلیل ترس از، از بین رفتن این آثار گران­قدر سعی در مکتوب کردن این فرهنگ دارند. «­­فرهنگ عامه را به طور کلی می­توان به دو بخش آثار مادی و معنوی تقیسم کرد. آثار مادی شامل بناها، علائم، اشیاء منقول، صنعت و کسب، غذا و مکان­ها .آثار معنوی هم عبارتند از: عقاید، عادات و رسوم، علوم عامه و ادبیات»(بیهقی،1367:  73-76).

1-1-2-ادبیات عامه

ادبیات عامه به گمان بسیاری از فولکلور شناسان غنی­ترین بخش فرهنگ عامه است؛ چراکه تجلی­گاه فرهنگ اقوام، گروه­های مختلف اجتماعی و میراث معنوی نسل­های گذشته­ی مردم یک جامعه است. «ادبیات عامه به آثار تخیلی و ذوقی توده­ی مردم که به طور شفاهی و سینه به سینه از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است، گفته می­شود»(بلوکباشی، 1388: 171). ادبیات عامه به دو صورت نظم و نثر در میان مردم رواج دارد و می­توان آن را به سه مجموعه­ی بزرگ داستانی، غیر داستانی و نمایشی تقسیم کرد.

    ادبیات داستانی، گونه­هایی از ادبیات عامه مانند قصه، افسانه یا اسطوره و حکایت است. مهم­ترین بخش آثار داستانی را قصه تشکیل می­دهد، قصه­ها توده­ای­ترین هنر است که ضمن بیان مسائل اجتماعی و آرزوهای مردم گویای تخیل هنری مردم است. علاوه بر این­ها قصه­ها جایگاه مناسبی برای تصدیق و تایید آیین­های دینی، اخلاقی و فرهنگی جامعه و هم­چنین فضای مناسبی است که به وسیله­ی آن می­توانند روحیه­ی مقاومت خود را در تحمل ناکامی­ها و در برابر نظام­های مستبد سیاسی تقویت کنند. قصه­ها مردم را به رفتارها و اعمالی که با ارزش­های اخلاقی-دینی سازگاری دارند، ترغیب می­کند و از دیگر سو، آن­ها را از رفتارهای خلاف قاعده و ضد اخلاق باز می­دارد. موضوع دیگری که درباره­ی  قصه­ها می­توان گفت، پیوند ناگسستنی قصه­ها با اسطوره­هاست. مطلق­گرایی، نبرد دیرینه­ی خوبی و بدی اندیشه­هایی اسطوره­ای هستند که از ویژگی­های اساسی قصه­ها نیز به شمار می­آیند.

   ادبیات غیر داستانی شامل گونه­هایی از ادبیات عامه است که جنبه­ی قصه و داستان ندارد؛ اما مانند قصه­ها و افسانه­ها سرشار از نکات و حکمت­های بی­شمار است، مانند شعر، چیستان، مثل، لطیفه یا شوخی، متلک، اوراد و دعاها، کنایات و… .

   ادبیات نمایشی، به آن بخش از ادبیات عامه گفته می­شود که جنبه نمایشی و اجرایی دارد؛ مانند خیمه شب بازی، نقالی، شبیه خوانی، شمایل خوانی و … .

    به طور­کلی زبان و بیان ادبیات عامه ساده و بی­پیرایه است. در این نوع ادبیات، بیش­تر واژه­ها و اصطلاح­های معمول در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار، تعبیرها، کنایه­ها و تشبیه­های متداول میان مردم به کار می­رود. محتوای ادبیات عامه از یک سو بیان رویدادهای واقعی با تکیه بر تخیل است، به­ویژه قصه­ها و افسانه­ها که بیش­تر بازگوکننده­ی واقعیت­های آمیخته با خیال پردازی پدیدآورندگان آن­هاست و از دیگر سو  مقاصد تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی را مد­نظر دارد.

­1-2-اهمیت و ضرورت تحقیق

 در میان شاخه­های گوناگون میراث فرهنگی بشری، قصه­ها و افسانه­ها از همه قدیمی­تر است؛ به­گونه­ای که با تمام مفاهیم اجتماعی، تاریخی و مذهبی جامعه پیوند خورده است و شاید بتوان گفت تنها روزنه­ای که از ماورای تاریکی­های انبوه قرون و اعصار گذشته می­تواند ما را به گوشه­هایی از زندگانی مردم آن روزگاران راهنمایی کند، همین افسانه­ها و قصه­ها هستند. قصه­ها و افسانه­ها علاوه بر نقش سرگرم کنندگی، نقش بسیار مهمی در آموزش و انتقال معارف و ارزش­های فرهنگی، انتظام بخشی اجتماعی، کاهش فشار روانی حاصل از تنگناهای زیستی و اجتماعی بر مردم و ثبات بخشی فرهنگ را در جامعه­های سنتی به عهده دارد. احساس پاسداری از میراث فرهنگی و احترام به آن را در مردم برمی­انگیزد و مردم را در تداوم و تکرار رفتارها و عقاید صحیح سنتی گذشتگان ترغیب و تشویق می­کند. البته گاه قصه­ها به­عنوان ابزاری در خدمت حکومت­ها و فرهنگ حاکم در جامعه قرار می­گیردکه این امر به گونه­ای پنهانی و در ژرف­ساخت قصه­ها قرار گرفته است.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی مقایسه ای تجلی مفهوم پالایش در اساطیر ایرانی، سامی، یونانی، هندی

 1-1 کلیات

از آن جایی که موضوع مطرح شده در این پژوهش، جنبه ای اسطوره ای دارد، توضیح مختصری در مورد واژه ی اسطوره و اسطوره شناسی در این بخش ضروری می نماید.

ای برادر قصه چون پیمانه ای است

معنی اندر وی مثال دانه ای است

دانه ی معنی بگیرد مرد عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل(مولوی)

اسطوره ها آیینه هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره ها به نمایش می گذارند و آن جا که تاریخ و باستان شناسی راه به جایی نمی برند، اسطوره ها به کمک می آیند و فرهنگ بشر را از دوره ی باستان به زمان معاصر می آورند و اندیشه های بلند و منطق گسترده ی انسان هایی ناشناخته، اما صاحب اندیشه را در اختیار ما قرار می دهند  (هینلز ، 1386: 9 ) .

در دنیای باستان، خدایان به ندرت موجوداتی فرا طبیعی و غیر ملموس و یا با موجودیت فرا طبیعی کاملاً جداگانه تلقی می شوند. مردم دنیای باستان بر این باور بودند که خدایان، انسان ها و طبیعت پیوندی ناگسستنی دارند و از قوانین یکسانی پیروی می کنند. بدین گونه

 

پایان نامه و مقاله

 است که در ابتدا میان دنیای خدایان و دنیای انسان ها، هیچ گونه جدایی از حیث هستی شناسی وجود نداشت. نفس وجودی خدایان باستانی از یک رودخانه، یک دریا، یک توفان و یا عواطف و احساسات بشری مانند عشق و خشم فراتر نبود. به گونه ای می توان چنین تلقی کرد که اسطوره به انسان ها کمک می کرد تا موقعیت خود را در جهان هستی بیابند. در دنیای امروزی واژه ی اسطوره اغلب برای توصیف و بیان موضوعی که واقعیت بیرونی ندارد به کار برده می شود اما در دنیای پیشا مدرن اسطوره رویدادی بود که به تعبیری زمانی اتفاق افتاده بود و همواره نیز تکرار می شد. اسطوره صورتی هنری است که به فراسوی تاریخ و آن چه در وجود بشر بی زمان است اشاره می کند. اسطوره شناسی واقعیت های عینی را بیان نمی کند اما در عین حال باورهای بشری را مدنظر دارد و به گونه ای باور ساز است (آرمسترانگ، 1390: 4).

واژه ی اسطوره، “myth”، برگرفته از واژه ی یونانی “mythos”، به معنی واژه یا داستان است. گاهی اوقات این واژه برای بیان موضوعی که بنا بر باور مردم نادرست و غیر واقعی است به کار می رود، اما اسطوره شناسی مجموعه ای از غیر واقعیات و دروغ ها نیست، بلکه مجموعه ای از واقعیت ها است.

اسطوره شناسی عقاید و باورهای مذهبی را در چهارچوب داستان بیان می کند، در حالی که جوهر و ماهیت عقاید و باورهای دینی به طور معمول واضح است، اسطوره شناسی می تواند بسیار پیچیده باشد. بدین دلیل که اسطوره ها، داستان هایی هستند که بیشتر به کاوش و جستجو می پردازند تا به توجیه و توضیح، اساطیر نمایانگر جستجوی ذهن بشر برای برقراری تعادل میان نیروهای آفرینش و ویرانی و مرگ و زندگی هستند (فیلیپ ، 2004 : 9).

اسطوره همچنین ناشی از ندانستن علل واقعی رویدادها توسط بشر است. به سختی می توان گفت که هر اسطوره به چه زمانی و مکانی تعلق دارد، زیرا اسطوره ها در طی زمان دچار تغییر و تحول می شوند و با هم می آمیزند و اساطیری جدید را شکل می دهند. همان طور که بیان شد اسطوره ها زمان خاصی را نشان نمی دهند اما ممکن است بتوان شباهت هایی را میان بعضی از اساطیر و دوران های خاصی پیدا کرد (آموزگار، 1386: 5).

در اساطیر اقوام مختلف خدایان به گونه ای ملموس و تا حدی بی پرده با انسان ها در ارتباط بوده اند. این ارتباط در جاهایی به مرتبه ای می رسد که انسان ها همکاران و مشاوران خدایان می شوند و به نوعی آن ها را یاری می دهند.

در ارتباط با مفهوم پالایش و تصفیه ی جهان، نیز بازتاب این رابطه را می توان به وضوح دید. حال آن که گاه خدایان از انسان ها دلخوش و خرسند نیستند و تصمیم به نابودی نوع بشر می گیرند. دلایل این تصمیم خدایان در اسطوره های تمدن های گوناگون متفاوت است.

در این فرایند پالایش به طور معمول خدایان از همان رابطه ی بی پرده با انسان آفریده ی خویش استفاده کرده و از طریق انسانی که یار آن ها بوده، بدین معنی که دستورهای آن ها را بی چون و چرا پذیرفته و اطاعت کرده و بندگی آن ها را به خوبی به جا آورده، نسل بشر و سایر موجودات را حفظ می کنند و با آگاه کردن و راهنمایی کردن او برای فراهم کردن وسیله ای یا انجام کاری برای نجات انسان ها، از او می خواهند این مسئولیت مهم را بپذیرد. همان طور که ذکر شد محصول فرآیند پالایش، نه تنها نجات نسل بشر، بلکه نجات موجودات دیگر نیز، آن هم بهترین و پاک ترین نمونه ها از هر نوع را شامل می شود که این موضوع دلالت بر پالایش و نوسازی در تمام سطوح هستی را دارد (معظمی، 2002: 55).

علت این پالودگی و تطهیر هر چه که باشد، نتیجه اش کمال و بازگشت هستی به زمان نخستین و پاک و عاری از آمیختگی است که در لحظه ی آفرینش نخستین وجود داشته و این خود نوعی پالایش و پاکیزگی آیینی است. همان گونه که عنوان شد این پالایش فعلیت یافتن دوباره ی آفرینش جهان است. می توان گفت که به نحوی زمان؛ هستی، انسان و حتی کائنات را کهنه و دچار استمرار کرده است و با این پالودگی می توان از آن کهنگی و استمرار رهایی یافت و آن لحظه ی ناب اساطیری که در فضای آن، جهان، هستی را آغاز کرده بود دریافت و درک کرد (الیاده، 1387: 70).

“جم” برترین پادشاه پیشدادی است که از جاودانان محسوب می شده است. او بر اثر وسوسه ی اهریمن، جایگاه و مقام خود را از دست می دهد و فناپذیر و میرا می شود. کارهایی چون گستراندن زمین، بنا نهادن نوروز، و پایه گذاری طبقات اجتماعی به جم نسبت داده شده است (رضایی راد، 1389: 178).

کامل ترین و مفصل ترین مطالب مربوط به داستان جم و پالایش جهان در اساطیر ایرانی، در فصل دوم وندیداد، بخشی از بخش های پنج گانه ی اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، بیان شده است.

موضوع اصلی وندیداد، طهارت و پاکیزگی آیینی است، اما در آن به اسطوره ها و افسانه های ایران باستان، از جمله به اسطوره ی جم، پادشاه دوره ی زرین، پرداخته شده است.

در وندیداد، فرگرد دوم چنین آمده است اورمزد ابتدا از جم خواست تا دین زرتشتی را بپذیرد و آن را به مردمان نیز آموزش دهد اما او این پیشنهاد را قبول نمی کند اما می پذیرد که انسان ها را از طریق دور نگه داشتن مرگ و بیماری و پیری از آن ها نیک بخت و کامیاب کند و جهان اهورامزدا را ببالاند.

در نتیجه ی این امر، گیتی از مردمان و جانداران دیگر پر می شود و جم درخشان به کمک ابزارهای که اورمزد در اختیارش قرار داده است، جهان هستی را طی سه مرحله می گستراند. سپس اورمزد، جم را از فرا رسیدن زمستانی سخت و مرگبار آگاه می کند و از او می خواهد که با ساختن “ور” (دژی زیرزمینی) و بردن بهترین نمونه ها از هر گونه به آن “ور” نسل جانداران را حفظ کند (معظمی، 2002: 55).

در اساطیر هندی نیز در مورد فرآیند پالایش جهان، این گونه بیان شده است که “ویشنو” در نخستین و سومین مظهر خود در هیات ماهی و گراز ظاهر می شود تا شرایط لازم را برای یک آغاز نو فراهم آورد. ماهی، “منو” را که قرار است فرمانروای آینده ی همه ی موجودات باشد، از نابودی قریب الوقوع کیهان به وسیله ی سیلی هولناک آگاه می کند. و از او می خواهد که قایقی بسازد تا به سلامت توفان و سیل را پشت سر بگذارد (دالاپیکو، 1385: 26).

در اساطیر یونانی نیز این گونه نقل شده است که تایتان آفریننده ی بشر، به محض مطلع شدن از فرو فرستادن سیل و توفان توسط خدای بزرگ یونان باستان، “زئوس”، که از انسان ها خشمگین شده، پسر انسانی خود “دیوکالیون” را آگاه می کند و از او می خواهد با ساختن قایقی خود و همسرش را نجات دهد (بیرلین، 1389: 170).

در اساطیر بین النهرینی در مورد فرآیند پالایش جهان نسخه های سومری که کهن تر است و نسخه ی بابلی (اکدی) وجود دارد. در نسخه یاروایت سومری “انکی”، زیور سودرا را از خشم خدایان آگاه می کند و به او می آموزد تا با ساختن کشتی ای بزرگ خود و سایر موجودات را از سیل و توفانی که حاصل خشم خدایان است برهاند. و در نسخه ی بابلی این “اِآ” ایزد آبها است که “اوتناپیشتیم” را از وقوع توفان و سیلی عظیم که در اثر خشم خدایان نسبت به انسان ها طغیان گر در شرف وقوع است مطلع می کند و او نیز با ساختن کشتی بزرگ نسل بشر و موجودات را حفظ می کند و در نهایت در کنار همسرش به جاودانگی و نامیرایی دست پیدا می کند (هوک، 1381: 62).

شایان ذکر است که در اساطیر و باورهای کهن سامی نیز فرآیند پالایش جهان مطرح شده است. در این اساطیر نیز “یهوه” خدای بزرگ از طغیان و ناپاکی بندگان خود خشمگین و آزرده می شود و تصمیم می گیرد که نسل بشر و موجودات دیگر ار از روی زمین با فرو فرستادن سیل و توفانی بزرگ محو کند. اما در این میان “نوح” که انسانی عادل و پارسا بود مورد التفات خداوند قرار می گیرد و خداوند از او می خواهد که کشتی ای بسازد و با خانواده ی خود و جفتی از هر نوع جاندار در کشتی سوار شود تا از خشم “یهوه” و سیل و توفان در امان بماند و نیای نسل جدید بشر باشد (بیرلین، 1389: 162).

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی تطبیقی غزل‌های سعدی شیرازی و غزل‌های كمال خجندی

یكی از مهم‌ترین قالب‌های شعری در طول دوره‌های پرمایه‌ی ادب فارسی برای بیان مفاهیم غنایی و عرفانی قالب شعری غزل است.«غزل فارسی در اوایل سده‌ی چهارم هجری شكل گرفت؛ در ابتدا ساده و در وصف موضوعی تغزلی بود در قرن ششم دست‌خوش تطور شد این دوره‌ی رونق غزل و تبدیل آن به مهم‌ترین سیاق شعر غنایی بود.» (عبادیان، 1372: 77) با روی كار آمدن سلجوقیان در دهه‌ی سوم قرن پنجم و سقوط غزنویان، كم كم از رونق قصیده كاسته شد.«بی‌توجهی شاهان سلجوقی در اوایل كار به شاعران (نسبت به دوره‌ی غزنوی) باعث شد كه شاعران كم و بیش هم به غزل توجه كنند یعنی به جای مدح ممدوح به مدح معشوق و به جای توصیف طبیعت به بیان عواطف و احساسات خود بپردازند.»(شمیسا،1382: 210) غزل فارسی در قرن ششم و با ظهور سنایی غزنوی شكل و مسیر مستقلی پیدا كرد. سنایی نخستین  شاعری بود، که سرودن غزل را به‌صورت جدّی آغاز كرد از این‌رو غزل‌های او در سیر تحول غزل فارسی نقشی پررنگ و بنیادین دارند و شاعران بزرگی چون عطّار و مولانا از پیروان شیوه‌ی غزل‌سرایی او هستند.

 1-1- نگاهی گذرا به سیر غزل

 همان‌گونه كه گفتیم سنایی نخستین كسی است، كه در قرن ششم سرایش غزل را به‌طور جدّی آغاز كرد غزل‌های او دو مسیر در سیر تكامل غزل ایجاد كرد كه هر كدام سیر جداگانه‌ای داشتند و بعد از او در قرن هفتم و هشتم به كمال رسیدند.

غزلیّات او كلاً دو نوع است یك دسته همان رنگ و بوی تغزل را دارد و همان است كه بعداً در سیر تكاملی از طریق اشعار انوری و جمال و كمال و در سعدی به اوج خود می‌رسد و دسته‌ی دیگر اشعاری است اخلاقی یا به اصطلاح عارفانه كه بعد در سیر تكاملی خود از طریق اشعار خاقانی و نظامی و عطّار در مولوی به اوج می‌رسد. (شمیسا، 1382: 211)

 سیر تكاملی غزل عاشقانه با ظهور شاعر شیرین سخن و بلندآوازه- سعدی شیرازی -به اوج كمال خود ‌رسید. در غزل‌های او عشق و دلدادگی به بهترین نحو نموده شده است و در آن دریایی از احساسات پاك و عشق ناب و ستایش زیبایی موج می‌زند، دریایی كه از روحی لطیف، حساس و عاشق سرچشمه می‌گیرد. هرچه هست عشق و ستایش جمال است. سخنانش را سهل و ممتنع گفته‌اند چرا كه در عین سادگی تقلیدناپذیرند. غزل سعدی نمونه‌ی تمام عیار غزل فارسی است.

غزل سعدی كیفیت‌های هنری اصیل و زنده‌ای دارد كه سیر غزل در طی دویست و اندی سال بدان دست یافته بود. این غزل خاص تركیب سادگی و روانی و یك‌دستی با پختگی و غنای اندیشه است؛ احساس و عشقی كه در آن توصیف می‌شود احساس و عشقی است كه با تار و پود خصیصه‌های نوع انسان آمیخته شده است. زیبایی توصیف شده در غزل سعدی، زیبایی آرمانی است كه خصوصیت انسانی فراگیر دارد؛ این عشق و زیبایی مبشر دوستی و آرمان‌خواهی انسان اجتماعی و در عین حال فردیّت یافته‌ی ایرانی است. (عبادیان، 1372: 81- 82)

 

 

پایان نامه

 

سعدی مدرسه‌ی بزرگی در غزل‌سرایی فارسی بنیان نهاد كه شاعران زیادی پس از وی شاگردان این مدرسه شدند. شاعرانی چون: مجد همگر، همام تبریزی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی ‌كرمانی، كمال‌الدین خجندی و….از شاگردان این مدرسه به شمار می‌آیند. در میان این شاعران كمال‌الدین مسعود خجندی -شاعر و عارف بزرگ قرن هشتم- هنوز آن‌گونه كه شایسته است شناخته نشده است. گویی با وجود خورشیدهای تابانی چون حافظ و سعدی منجمان آسمان شعر و ادب فارسی از شناخت ستارگان درخشانی هم‌چون كمال در آسمان شعر و ادب قرن‌های هفتم و هشتم كه یكی از مهم‌ترین و درخشان‌ترین دوره‌های شعر و ادب ‌فارسی است، غافل مانده‌اند و چهره‌های این شاعران بزرگ در پشت ابرهای كم‌توجهی پنهان مانده است. این شاعر غزل‌سرا در غزل‌های خود كه تعداد آن به هزار غزل می‌رسد بیش از همه تحت تأثیر سعدی است. «هیچ یک از شعرای گذشته در تکوین هنر غزل‌سرایی کمال خجندی مانند سعدی مؤثر نبوده‌اند. غزل کمال از جهات گوناگون با غزل سعدی پیوستگی راست، کارساز و شناختنی دارد.» (مؤید شیرازی ،1375: 267)

 1-2- كیفیت غزل كمال خجندی

 كمال در دایره‌ی سیر غزل فارسی از جمله شاعران گروه تلفیق به شمار می‌آید. غزل‌های او آمیزه‌ای از عشق و عرفان است. در غزل او تشبیهات و تصاویر زیبا، استعاره‌های بدیع، ایهام‌های پرجاذبه و تمثیل‌های جذابی وجود دارد و در عین حال زبانش ساده است و سادگی غزل سعدی را به یاد می‌آورد بخصوص كه وی بیش از همه تحت تأثیر سعدی است و گاه حتی عین عبارت‌های سعدی را در شعر خود به كار می‌برد.

كمال دوام‌دهنده‌ی سبك سهل و ممتنع است. سخن‌های شیرین، عبارت‌های ریخته، تعبیرهای خلقی، الفاظ زیبا، كلمه‌های متناسب، تشبیه و استعاره‌های نادر، تجنیس و مبالغه‌های دلفریب، ضرب‌المثل و مقال و تعبیرهای شیره‌دار مردمی را چنان ماهرانه به كار می‌برد كه شعر او را در نهایت نمكین و خوش‌آهنگ می‌گرداند. (افصح زاده، 1375: 131)

 افصح‌زاده همچنین لطف سخن، عمق معنی، دقت در مضمون آفرینی و خوش‌آهنگی را از خصوصیت‌های عمده‌ی شعر كمال برمی‌شمرد. (همان، 85)

سید محمد حسینی در مقاله‌ای با عنوان «تلمیح و ایهام در شعر كمال خجندی» ضمن اشاره به حجم بالای غزل‌های كمال، محتوا و بار هنری این غزل‌ها را در مقایسه با غزل‌های سعدی، حافظ و مولانا چندان نغز و گرانبار نمی‌داند امّا، معتقد است در دیوان كمال غزل‌هایی یافت می‌شود، كه برخی از ابیات آن‌ها بسیار زیبا و دل‌انگیز است. (حسینی،1377: 65)

 1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق

 از آن‌جا كه هركدام از شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان بسان حلقه‌های یك زنجیر به شمار می‌آیند و پژوهش روی آثار همه‌ی ‌آن‌ها از لحاظ سبك‌شناسی، تاریخ ادبیات و تحول شعر فارسی ضروری می‌نماید، نوآوری این تحقیق از آن جهت است كه شعر شاعرانی چون كمال خجندی را باید در مقایسه با شاعران دیگر خصوصاً شاعری چون سعدی كه در اوج قلّه‌ی رفیع ادب فارسی قرار دارد، سنجید تا جایگاه شاعری و ارزشمندی شعر او تبیین و تعیین گردد.

1-4- اهداف تحقیق

 – بررسی میزان تأثیرپذیری كمال از سعدی

– بررسی مضامین وام گرفته‌ی كمال از سعدی

– بررسی جایگاه شعری كمال خجندی در میان شاعران غزل‌سرای دیگر

– بررسی شیوه‌های تأثیرپذیری كمال از سعدی

 1-5- پیشینه‌ی تحقیق

 تحقیقاتی كه تاكنون در حوزه‌ی اشعار این دو شاعر صورت گرفته به‌طور كامل با موضوع این پایان‌نامه مطابقت ندارد در تحقیقاتی كه پیش از این در زمینه‌ی این موضوع انجام پذیرفته و شرح آن‌ها ذكر خواهد شد به بررسی شعر یكی از شاعران مورد بحث و یا مقایسه‌ی شعر آن شاعر با شعر شاعران دیگر پرداخته شده است و یا تحقیقاتی به‌صورت مختصر انجام شده و گسترش و شرح بیشتری را می‌طلبد كه خلاصه‌ای از آن‌ها آورده شده است.

– بهرامی، جواد، (1391). «بررسی صنایع معنوی بدیع در غزل‌های كمال خجندی»

در این پایان‌نامه آرایه‌های معنوی بدیع از قبیل تشبیه، تناسب، ایهام، ترتیب كلام و تحلیل و توجیه و خاتمه در دیوان کمال خجندی مورد بررسی قرار گرفته است و برای هر كدام از این آرایه‌ها نمونه‌های زیبایی از اشعار كمال خجندی بیان گردیده است.

– جواهری، حسین. (1373). «شرح لغات و تركیبات دیوان كمال خجندی»

در این پایان‌نامه نویسنده به شرح لغات و تركیبات دشوار غزلیّات كمال خجندی پرداخته است و هدف این پایان‌نامه آسان تمودن درك مفاهیم دشوار غزلیّات این شاعر به وسیله‌ی شرح لغات و اصلاحات بوده است.

زمانی، مرضیه، (1390). «بررسی تطبیقی صد غزل سعدی شیرازی با صد غزل خواجوی‌ كرمانی»

هدف این پایان‌نامه بررسی مشابهات موجود میان صد غزل سعدی و صد غزل خواجوی كرمانی بوده است.و در طی آن میزان تأثیر‌پذیری غزل خواجو از غزل سعدی مشخص گردیده است.

-. صدری‌نیا، باقر، (1378). «سیمای كمال در آینه‌ی تذكره‌ها»

در این مقاله نویسنده به تحلیل نظریه‌های مختلف تذکره‌نویسان در مورد زندگانی و احوال کمال پرداخته و سعی کرده صحیح‌ترین نظرها را به وسیله‌ی استدلال‌های قوی شناسایی کند و نشان دهد..

– معدن‌كن، معصومه، (1376). «ویژگیهای ممتاز شعر كمال خجندی»

در این مقاله نویسنده به بررسی محتوایی غزل‌های كمال خجندی پرداخته و غزل‌های این شاعر را از لحاظ محتوایی به چهار گونه‌ی مححقانه، حكمی، عاشقانه و رندانه تقسیم كرده است. و ویژگی‌هایی چون: تازگی، نوآوری، آوردن حسن مطلع، وصف زیبایی طبیعت و تشبیه را از عوامل ممتاز بودن شعر كمال خجندی برشمرده است.

– موسوی، میر نعمت‌الله، (1376). «نگاهی به زمان و شعر كمال خجندی»

در این مقاله نویسنده به بررسی اوضاع دوران حیات كمال خجندی پرداخته است و تأثیر عوامل اجتماعی و حوادثی كه در دوران شاعر اتفاق افتاده را در شعر كمال بررسی و نمایان كرده است.

– مؤید شیرازی، جعفر، (1375). «پیوندهای هنری كمال خجندی و سعدی شیرازی»

در این مقاله كه در قالب یك سخنرانی در مجمع بزرگداشت كمال خجندی آذرماه 1375 در تبریز ارائه شده است، به‌صورت مختصر به بررسی سیصد غزل از دیوان كمال خجندی پرداخته شده است. نویسنده سعی كرده است تا به‌صورت كلی و مختصر پیوند این دو شاعر را مطرح كند و با آوردن نمونه‌هایی از شعر هر دو شاعر این پیوند را به اثبات برساند.