پایان نامه : بررسی رابطه ی نوع ساختار سازمانی دانشگاه و سرمایهی اجتماعی بخشها با رضایت تحصیلی دانشجویان دانشگاه شیراز ـ مدل معادله ساختاری
از سالهای آخر قرن بیستم، سازمانها از جمله دانشگاهها و مؤسسات و مراكز آموزشعالی در معرض تغییرات شدید محیطی ناشی از پیشرفتهای علمی، فناوری و تحولات سیاسی و اقتصادی جهان قرار گرفتند، كه منجر به دگرگونی بسیاری از مفاهیم از جمله مشتری و نقش آن در سازمان گردید (یمنی، 1382؛ محمدی، 1382؛ جانسون،گاستیفسون، اندرسون، لِرویک و چا[1]، 2001). در چنین شرایطی آنچه برای دانشگاهها و مؤسسات و مراكز آموزشعالی ارزش میآفریند، ایجاد ارتباط مستمر با مشتریان از طریق پاسخگویی به نیازها، خواستهها و نظرات آنها است (اسكات[2]، 1998).
زمانیكه دانشجویان به دانشگاه میپیوندند، مجموعهای از خواستهها، نیازها و تجربیات گذشته كه انتظارات آنها را از دانشگاه را تشکیل میدهد، با خود به همراه میآورند. عكسالعمل و پاسخهایی كه دانشگاه در مقابل خواستههای آنها فراهم میآورد، تعیینكنندهی نگرش مثبت یا منفی آنها نسبت به دانشگاه و میزان رضایت یا نارضایتی آنان خواهد بود (ویلم، بولنز و جانگه[3]، 2007). بر این اساس، توجه به خواستهها و انتظارات دانشجویان از طریق ایجاد بستر مناسب، از اصلیترین مأموریتهای دانشگاهها و مؤسسات و مراكز آموزشعالی به شمار میآید. یکی از مهمترین عواملی که میتواند در تحقق این بستر مناسب نقش داشته باشد، سرمایهی اجتماعی[4] است كه از آن به عنوان كیفیت روابط بین ذینفعان آموزشی، گروهها و نهادهای رسمی و غیررسمی یاد میشود (سلطانی و جمالی، 1387).
سرمایهی اجتماعی مجموعهای از هنجارها، شبکهها و اعتماد اجتماعی موجود در یك سیستم (دانشگاهی) است كه همچون یک نیروی ارتباطی قوی كل سیستم و عناصر آن را به هم مرتبط و از طریق تسهیل همیاری بین گروهها و كاهش هزینههای مبادله، به تقویت رفتارهای همیارانه، نشر دانش و نوآوری، توسعهی مسئولیتپذیری و در نهایت جلب رضایت دانشجویان از جنبههای مختلف آموزشی و دانشگاهی منجر میگردد (كمیسیون بهرهوری استرالیا، 2003؛ فوكویاما[5]، 1998). با این وصف، امروزه سرمایهی اجتماعی نقشی بسیار مهمتر از سرمایههای فیزیكی و انسانی در سازمانها و مراكز آموزشعالی ایفا میكند، به نحوی كه در غیاب آن، نه تنها سایر سرمایهها اثربخشی خود را از دست میدهند، بلكه پیمودن راههای توسعه و تكامل سازمانی نیز ناهموار و دشوار میگردد (بیكر[6]، 1382).
علاوه بر سرمایهی اجتماعی كه از طریق تسهیل روابط و افزایش سطح اعتماد بین ذینفعان آموزشی، به ایجاد بستر مناسب جهت افزایش
میزان رضایت تحصیلی دانشجویان كمك خواهد كرد، نوع ساختار سازمانی دانشگاه كه از آن به عنوان كالبد اصلی سازمان یاد میشود، بر میزان رضایت دانشجویان از تحصیل مؤثر خواهد بود. ساختار سازمانی از طریق ارائهی الگوهایی از روابط رسمی و غیررسمی بین افراد در سازمان (دانشگاه)، از یك سو بر كیفیت و سطح سرمایهی اجتماعی دانشگاه تأثیر خواهدگذاشت، و از سوی دیگر بر میزان خلاقیت، نوآوری، توانمندی، تعهد و رضایت ذینفعان آموزشی مؤثر خواهد بود (پاول[7]، 2002). البته این تأثیرات بسته به نوع و ویژگیهای کارکردی ساختار سازمانی، میتواند تواناساز[8] یا بازدارنده[9] باشد. ساختار تواناساز ترکیبی از اقتدار و اختیار است که در آن افراد هم احساس اعتماد میکنند و هم برای استفاده از قدرت در نقش خود توانمند هستند. در مقابل در ساختار بازدارنده، سلسلهمراتب و قوانین و رویهها به نحوی است که مانع خلاقیت و نوآوری است و مدیران از قدرت خود جهت کنترل و دستوردهی به مرئوسین استفاده میکنند (هوی و سوئیتلند[10]، 2000 و 2001؛ هوی و میسکل[11]، 2008).
بر اساس شواهد پژوهشی، تعاملات سازمانی كه نقش تبادل اطلاعات را در درون و بیرون سازمان بر عهده دارند، نیروی حیاتی سازمان به شمار میآیند. به نحویكه اگر این الگوی ارتباطات بر قوانین منعطف، مشاركت، نوآوری و ایجاد جوّی از اعتماد بین اعضا مبتنی باشد، به بقای سازمان، افزایش میزان كارایی و اثربخشی آن و در نهایت به جلب رضایت ذینفعان آموزشی از دانشگاه كمك خواهدكرد (گایزر و سایمسیك[12]، 2005). لذا انتظار میرود ساختار سازمانی تواناساز با توسعهی قوانین و فرایندهای منعطف، جلب مشارکت، خوشبینی و تعهد افراد، شفافسازی اهداف و رسالتهای علمی و دانشگاهی و همچنین حمایت از افراد در فضایی مملو از اعتماد، زمینه توسعهی عملکرد افراد و همچنین جلب رضایت فراگیران که به عنوان اصلیترین مخاطبان و مشتریان دانشگاه محسوب میشوند را فراهم آورد. در مقابل در ساختار بازدارنده به دلیل تاکید بیش از حد بر ارتباط یکطرفه (از بالا به پایین)، عدم پذیرش تفاوتها، توسعهی جوّی از بیاعتمادی و استفاده از سلسلهمراتب اداری جهت کنترل، نظارت و نظمدهی به افراد و زیردستان زمینه نارضایتی افراد (اساتید و دانشجویان) و ضعف عملکرد آنها فراهم میآید. بنابراین، با نظر به آنچه گفته شد و با توجه به نقش ساختار سازمانی تواناساز در جلب رضایت افراد و به خصوص دانشجویان از دانشگاه و نیز نقشی که در زمینهسازی برای عملکرد مطلوب دانشگاه دارد، مدیران و برنامهریزان دانشگاهی باید با توسعهی ساختار سازمانی مناسب و سوق دادن آن به سمت ساختار سازمانی تواناساز، به ایجاد بستر مناسب جهت اثربخشی و حفظ و بقای خود در محیط پررقابت کنونی یاری رسانند.
با این وصف، نظر به اینكه نوع ساختار سازمانی و نیز میزان و كیفیت سرمایهی اجتماعی در جلب رضایت تحصیلی دانشجویان مؤثر خواهد بود، بررسی رابطهی بین این متغیرها و نتیجهی حاصل از آن، میتواند در اصلاح و بهبود راهبردها و برنامهریزیهای دانشگاهی جهت جلب رضایت دانشجویان ـ به عنوان مخاطبان و مشتریان اصلی دانشگاه ـ یاری رساند. به علاوه از طریق فراهم آوردن اطلاعاتی پیرامون ویژگیهای ساختار سازمانی دانشگاه و کیفیت سرمایهی اجتماعی حاکم در بخشها، میتواند در توسعه و بهبود این دو متغیر به عنوان دو عامل مؤثر بر انسجام درونی و اثربخشی دانشگاه، به ارتقای سلامت سازمانی و در نتیجه افزایش موفقیت دانشگاه و بهبود وجههی آن در جامعه نیز یاری رساند.
1 ـ 1 ـ بیان مسأله
مأموریت دانشگاهها، مؤسسات و مراكز آموزشعالی علاوه بر انتقال دانش، كمك به رشد و بهسازی همه جانبهی دانشجویان میباشد (آستین[13]، 1993). از جمله اقداماتی كه به مراكز دانشگاهی جهت انجام احسن این مأموریت یاری میرساند، گردآوری اطلاعاتی پیرامون رضایت تحصیلی دانشجویان میباشد، كه از آن به عنوان یك پیامد (آستین، 1993ب؛ سندرز و چن[14]، 1996) یا ابزار طراحیشده جهت بهبود كیفیت تجارب دانشجویان (هاروی، پلیمر، مونو گیِل[15]، 1997؛ آلدریج و رولی[16]، 1998) یاد میشود. بر اساس یافتههای پژوهشی رضایت تحصیلی دانشجویان هم به افزایش تعهد آنها نسبت به یادگیری مستمر و بهبود عملكرد تحصیلی آنها منجر میشود (واكر، شلتون و اسکرودر[17]، 2010)؛ و هم از طریق تاثیرگذاری بر كیفیت و اثربخشی دانشگاه به ارائهی تصویر مطلوبی از دانشگاه به محیط بیرونی و موفقیتهای بعدی آن نیز كمك خواهد نمود (راكِرت[18]، 1992؛ دِشپَند، فارلی و وِبستِر[19]، 1993؛ دی[20]، 1994؛ دِشپَند و فارلِی[21]، 1998الف؛ تسه و ویلتون[22]، 1998). البته تحقق این امر، منوط به فراهم آوردن بستر مناسب، از جمله وجود شبكههایی گسترده از روابط مثبت و مشاركتی بین ذینفعان آموزشی میباشد كه از آن به عنوان سرمایهی اجتماعی یاد میشود.
سرمایهی اجتماعی به عنوان ذخیرهای از حس اعتماد، همكاری و مشاركت در بین افراد یك گروه یا جامعه محسوب میشود كه همانند یك نیروی ارتباطی مؤثر اجتماعی، اعضای یك گروه یا اجتماع را به هم متصل میكند و در عین حال نظیر یك مایع اجتماعی، مبادلات میان آنها را سریع، راحت و كمهزینه مینماید (رنانی و مؤیدفر، 1387). مطالعات انجام شده پیرامون سرمایهی اجتماعی نشان میدهد، سیستمها یا گروهها و جوامعی كه از سرمایهی اجتماعی بالایی برخوردار میباشند، نه تنها میزان تعهد و مسئولیتپذیری، انعطافپذیری و مدیریت مناسب كنش جمعی در آنها، در سطح بالایی قرار دارد (بولینو، ویلیام و جیمز[23]، 2002)، بلكه كاهش فقر و توسعهی اقتصادی (پوتنام[24]، 2000)، تسهیل مبادله و هماهنگی فعالیتها (شجاعی باغینی، 1387 :241)، توسعهی میزان مشاركت و تعلق اجتماعی (كاسارد و جانویتز[25]،1986)، پیشرفت تحصیلی و در نهایت تأمین رضایت تحصیلی دانشجویان (كلمن[26]، 1990، ازرایل، بایلیو و هِرتلِس[27]، 2000) از دیگر پیامدهای آنها میباشد.
شایان ذكر است که تحقق انتظارات مشتریان و توسعهی سرمایهی اجتماعی در سازمانها و به ویژه در دانشگاهها، تحت تأثیر عوامل چندی قرار میگیرد كه از مهمترین آن نوع ساختار سازمانی تواناساز یا بازدارنده میباشد. بر اساس نظر هوی، بلازوسکی و نیولند[28] (1983) در ساختار سازمانی بازدارنده بهدلیل تأكید بر كنترل متمركز امور، اجرای دقیق استانداردها و عدم توجه به انتظارات و خواستههای فراگیران، نه تنها بستر مناسب جهت توسعهی سرمایهی اجتماعی فراهم نمیگردد، بلكه بهدلیل مهمبودن اهداف دانشگاه، به تأمین رضایت تحصیلی دانشجویان نیز توجهی نمیشود. حال آنكه بر اساس یافتههای پژوهشی، چنانچه ساختار سازمانی از نوع تواناساز باشد، بهدلیل تأكید بر قوانین و فرایندهای پویا و منعطف، هم زمینه ارتقاء میزان اعتماد، انگیزش و وفاداری اعضا به سازمان فراهم میگردد (هوی و سوئیتلند، 2001؛ آدلر و بورایز[29]، 1996؛ هوی و میسكل، 2008) و هم بستر مناسب برای افزایش رضایت (میكائیل، کرون، رابینِسکی و جوچیم استالر[30]، 1988)، افزایش نوآوری (دامنپور[31]، 1991؛ كرایج[32]، 1995)، كاهش تعارض نقش (سناترا[33]، 1980) و كاهش احساس بیگانگی در محیطهای آموزشی (جكسون و اسكولر[34]، 1985) را فراهم میآورد.
چنانچه ساختار سازمانی از نوع سلسله مراتبی، ایستا و بازدارنده باشد، نه تنها باعث از بین رفتن سرمایهی اجتماعی میشود، بلكه از طریق الزام افراد به پیروی از قوانین و فرایندهای تعیین شده و تأكید صرف بر نتایج، زمینه بیاعتمادی اعضاء نسبت به یكدیگر را فراهم میآورد. از طرفی، چنانچه افراد در یك سازمان نسبت به یكدیگر بیاعتماد باشند، حتی اگر ساختار سازمانی به نحوی باشد كه آنها را به مشاركت، همكاری و تبادل اطلاعات تشویق و ترغیب نماید، افراد نه تمایلی به برقراری ارتباط با یكدیگر دارند و نه از تبادل اطلاعات خود با دیگران احساس امنیت و راحتی میكنند. بدین ترتیب تعامل این دو مفهوم با یكدیگر، جوّی را به وجود خواهدآورد كه از طریق تأثیرگذاری بر نگرش اعضاء و ذیربطان آموزشی هم عملكرد آنها و كیفیت خدمات آموزشی و پژوهشی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و هم بر میزان رضایت یا نارضایتی تحصیلی دانشجویان مؤثر خواهدبود.
نوع ساختار سازمانی |
سرمایهی اجتماعی |
رضایت تحصیلی |
بر این اساس، با توجه به مفهوم نوع ساختار سازمانی و سرمایهی اجتماعی و وجود نوعی همپایانی میان این دو متغیر در توسعه یا جلوگیری از شكلگیری جوّی تؤام با اعتماد، مشاركت، صمیمیت، مسئولیتپذیری و …، و همچنین با توجه به تأثیر مستقیم و تعاملی هر دو مفهوم در ایجاد بستر مناسب جهت تأمین و جلب رضایت تحصیلی دانشجویان، در تحقیق حاضر تلاش خواهد شد، با ارائهی چارچوبی (شكل 1) به بررسی رابطهی این سه متغیر پرداخته شود. لذا در حالیكه سرمایهی اجتماعی دارای سه بعد پنهان شبكهی اجتماعی، هنجار اجتماعی و اعتماد و نوع ساختار سازمانی نیز دارای دو بعد پنهان توانمندساز و بازدارنده میباشد، ضمن بررسی رابطهی مستقیم هر یك از این متغیرها با رضایت تحصیلی دانشجویان كه دارای شش بعد[35] میباشد، به بررسی رابطهی تعاملی هر دو متغیر جهت پیشبینی میزان رضایت تحصیلی دانشجویان پرداخته شده است.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 03:30:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |