پایان نامه ارشد: اثربخشی آموزش رابطه والد و فرزندی بر خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی والدین معتاد شهر اصفهان
جمعه 99/10/26
ادراک خود کارآمدی به انتظارات افراد در مورد تواناییشان برای عمل در موقعیتهای آینده بر میگردد. افرادی بااحساس خود کارآمدی بالا احتمالاً در برخورد با مشکل، بیشتر تلاش میکنند، در تلاشهایشان استقامت میورزند، در طول انجام مسائل آرام هستند تا اینکه برانگیخته باشند و افکارشان را تحلیل گرانه سازمان میدهند (پروین، سروان و جان،2003، نقل از زمانی،1385). در بین افکار خود ارجاعی که بر انگیزه احساسی و عملکرد انسانها تأثیر میگذارند، اثر هیچچیزی فراگیرتر از قضاوت افراد در مورد خود کارآمدی آنها نمیباشد (پروین و جان،1999، نقل از زمانی،1385)
افرادی که کارایی شخصی کمی دارند، احساس میکنند که در اعمال کنترل بر رویدادهای زندگی درمانده و ناتواناند. آنها معتقدند هر تلاشی که میکنند بیهوده است. هنگامی که آنها با موانع روبه رو میشوند، اگر تلاشهای اولیهی آنها در برخورد با مشکلات بینتیجه بوده باشد، سریعاً قطع امید میکنند. افرادی که کارایی شخصی بسیار کمی دارند حتی تلاش نمیکنند بر مشکلات غلبه کنند، زیرا آنها متقاعد شدهاند که هر کاری انجام دهند بیهوده است و تغییری در اوضاع ایجاد نمیکند. کارایی شخصی میتواند انگیزش را نابود سازد، آرزوها را کم کند، با تواناییهای شناختی تداخل نماید و تأثیر نامطلوبی بر سلامت جسمانی بگذارد (شولتز و شولتز، ترجمه سید محمدی،1383).
افرادی که کارایی شخصی زیادی دارند و معتقدند که میتوانند به طور موثر با رویدادها و شرایطی که مواجه میشوند برخورد کنند، از آنجایی که آنها در غلبه بر مشکلات انتظار موفقیت دارند، در تکلیفها استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی عمل میکنند. این افراد از اشخاصی که کارایی شخصی کمی دارند، بر تواناییهای خود اطمینان بیشتری داشته و تردید کمی نسبت به خوددارند، آنها مشکلات را به چالش میبینند و نه تهدید و فعالانه موقعیتهای جدید را جستجو میکنند. کارایی شخصی زیاد، ترس از شکست را کاهش میدهد، سطح آرزوها را بالا میبرد و توانایی مساله گشایی و تفکر تحلیل را بهبود میبخشد (همان منبع).
بندورا(1990) به نقل از دی نوبل و همکاران،2000؛ به نقل از شماعی زاده،1384) این مسئله را مطرح میکند که خود کارآمدی روی الگوهای فکری افراد تأثیر داشته و میتواند در افزایش و یا کاهش سطح عملکرد موثر باشد، به ویژه اگر فردی سطح بالایی از خود کارآمدی را دارا است او به احتمال بیشتر اهداف چالش انگیز را بر میگزیند و سطح انگیزه و موفقیت عملکرد او نیز بالاتر خواهد بود. سطح بالای خود کارآمدی به اشخاص کمک میکند تا تلاش خود را تا رسیدن به اهداف خود ادامه دهند.
روانشناسی سلامت تحت عنوان علم مطالعه نقش روانشناسی در سلامت و تندرستی تعریف شده است. در این راستا، روانشناسی سلامت به بررسی باورهای سلامت و رخدادهای پیشبینی کننده سلامت در انسانها میپردازد. روانشناسی سلامت همچنین به بررسی باورها درباره بیماری و چگونگی ادراک افراد از بیماری میپردازد. انسان موجود پیچیدهای است و بیماریها حاصل عوامل متعددی هستند و تنها یک عامل مثلاً، ویروس یا باکتری علت بیماری نیست. روانشناسی سلامت تلاش میکند مدل سادهای از سلامتی و عوامل چندوجهی مرتبط با بیماری جسمی ارائه کند (اگدن،2008).
سلامت و بیماری نتیجه تعامل میان نیروهای زیستی، روانی و اجتماعی است. دیدگاه کنونی درباره سلامت و بیماری، دیدگاهی وسیع است که شامل تأثیر متقابل جنبههای زیستی، روانی و اجتماعی زندگی شخص است. این دیدگاه جدید را الگوی زیستی-روانی-اجتماعی میخوانند. در این مدل، سلامت و بیماری محصول ترکیب عوامل زیر در نظر گرفته میشود:
الف)-ویژگیهای زیستشناختی (مثلاً، زمینههای ژنتیکی)
ب)-عوامل رفتاری (مثلاً، سبک زندگی، استرس و باورهای سلامتی)
ج)-شرایط اجتماعی (مثلاً، تأثیرات اجتماعی، روابط خوشایندی و حمایت اجتماعی)(اگدن[1]،2008). فرد سالم از نظر اجتماعی، اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار، قابلفهم و بالقوه برای رشد و شکوفایی دانسته و احساس میکند که به جامعه تعلق دارد، از طرف جامعه پذیرفته میشود و در پیشرفت آن سهیم است. بین مفهوم سلامت روانی و سلامت اجتماعی فاصله نزدیکی وجود دارد. همچنین، نتایج مطالعات نشان دادهاند که معیارهای (مقیاسهای) سلامت اجتماعی همبستگی مثبت با معیارهای سلامتی روانی دارند (سام آرام،1389).
مفهوم سلامت اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است و جنبه اجتماعی آن را با محور قرار دادن فرد مورد بررسی قرار میدهد. سلامت اجتماعی در جوامع مختلف، دارای تعاریف متفاوتی است. مجموع نظرات درباره بعد اجتماعی سلامت را میتوان در سه دسته یا سه رویکرد قرارداد:
1-سلامت اجتماعی به مثابه جنبهای از سلامت فرد در کنار سلامت جسمی و روانی
2-سلامت اجتماعی به مثابه شرایط اجتماعی سلامت و بخش و
3-سلامت اجتماعی به مثابه جامعه سالم (رفیعی و همکاران،1389).
بیشتر تعارضهایی که در خانواده بین نوجوان و والدین به وجود میآید، ناشی از مهارتهای ناکافی در امر مذاکره و گفتگو بین اعضای خانواده، عدم توافق نسبت به قواعد و مسئولیتها، ارزشها و مهارتهای ضعیف در حل مسئله، مهارتهای ارتباطی ضعیف، دریافتهای شناختی تحریفشده، ضعف در توانایی درک دیدگاه دیگران، عدم مهارت کافی در کنترل خشم، ضعف در مهارتهای تصمیمگیری جرات ورزی است. در تعارض به وجود آمده بین والدین و فرزندان نمیتوان به طور قطع مشخص نمود که در ایجاد آن چه کسی بیشترین تأثیر را داشته، اما میتوان گفت که عدم آگاهی والدین و فرزندان از مهارتهای ارتباطی و همچنین نداشتن مهارت در حل مسائل بین فردی باعث بروز ناسازگاری و تعارض شده است (ریچارد و داج[2]، 1982 به نقل موسوی، 1389).
2-1- بیان مسئله
اعتیاد یک بیماری جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است (گلانتر[1]،2006). و یکی از جدیترین معضلات بشری در سالهای اخیر است که پایهها و بنیانهای جامعه انسانی را تضعیف میکند و پیشگیری از آن نیازمند کاربرد نظریههای متعدد رشتههای علمی مختلف، روشها و فنون متنوع است (یونسکو[2]،1994). طبق گزارش دفتر پیشگیری از مصرف مواد و جرم سازمان ملل متحد در سال 2005، کشور ایران دارای بیشترین تعداد سوءمصرف کنندگان مواد افیونی به نسبت جمعیت در جهان است و بالاترین شیوع سوءمصرف با 8/2 درصد در بین افراد در ایران وجود دارد (ضیایی،1388). این بیماری گسترش جهانی داشته و بر جریانات جاری و حاکم بر محیط خانواده و به ویژه روابط میان زن و شوهر و فرزندان آنان نقش بسزایی دارد. در زمینه وابستگی به مواد، عوامل گوناگون روانشناختی، اجتماعی، خانوادگی و زیستشناختی درگیر هستند (مجید، کولدر و استرود[3]،2009؛ فرانکویس، اوریاکومب و تینگول،[4]2000). در بین این ابعاد و عوامل، خود کارآمدی از اهمیت ویژهای برخوردار است (رومر و هنسی[5]،2007). و یکی از کارامدترین موضوعات در نظریهها و الگوهای تغییر رفتار به ویژه نظریه شناخت اجتماعی بندورا بوده و تأثیرات آن در زمینههای گوناگون از جمله سوءمصرف مواد مخدر بارها گزارش شده است (بورلسون و کامینر[6]،2005). خود کارامدی به باورهای افراد درباره تواناییهایشان در سامان دادن انگیزهها، منابع شناختی و اعمال کنترل بر یک رخداد معین اشاره دارد. یکی از جنبههای اساسی خود کارامدی این باور است که فرد از راه اعمال کنترل میتواند بر پیامدهای زندگی خود اثر بگذارد، به ویژه در هنگام رویارویی با عوامل تنش زا، داشتن احساس کنترل بر شرایط، عاملی مهم در سازگاری با موقعیتهای گوناگون است (مسعود نیا،1386). خود کارامدی داوری و قضاوت درباره قابلیتها و تواناییهای فرد برای سازماندهی و اجرای دورههای عمل مورد نیاز برای مدیریت موقعیتهای پیشایندی موثر بر زندگی است (بندورا[7]،2006).
بندورا[8](2003) در نظریه شناختی – اجتماعی خود با پیش کشیدن مفهوم خود کارآمدی بر ادراک فرد بر خود کارآمدی شخصی به عنوان میانجی شناختی تاکید کرده است، بدین معنی که آدمی به هنگام انجام عمل، به داوری در مورد تواناییها و شایستگیهای خود میپردازد و این قضاوت بر تفکر، هیجان، عواطف تأثیر میگذارد. از سوی دیگر خود کارآمدی تنها زمانی بر کارکرد تأثیر میگذارد که شخص مهارتهای لازم برای انجام کاری ویژه را داشته باشد و برای انجام آن کار به اندازه کافی برانگیخته شود.
از آنجایی که خود کارآمدی والدگری بین ویژگیهای کودک، خانواده و دستاوردهای حاصل از درمان مانند بهزیستی روانی و بهبود مهارتهای رفتاری نقش میانجی را ایفا میکند (هاستیگز و براون[9]، 2002) نقص در توانایی خود کارآمدی میتواند منجر به بروز عملکرد سوء در بهبود بهزیستی و مهارتهای رفتاری در افراد شود. چنان که بهزیستی بر چگونگی ارزیابی افراد از زندگی خود دلالت داشته و متغیرهایی از قبیل رضایت از زندگی، خلق و خو، هیجانات مثبت و عدم افسردگی و اضطراب را دربرمی گیرد (مایرز[10]،2000). افرادی که تحت استرسورهای مختلف قرار میگیرند در مقایسه با سایر افراد افسردگی و اضطراب بیشتر، اعتمادبهنفس پایین تر، و نارضایتی بیشتری از زندگی را نشان میدهند (پرلین[11] ،منگن، لیبرمن و مولان،1981). که همه این علائم با سطح پایین بهزیستی مرتبط است (وان ولایت[12]،2001). تحقیقات متعدد رابطه مستقیمی میان فقدان بهزیستی شامل بروز مشکلات رفتاری در کودکان و وجود افسردگی مادران (فورهند و همکاران[13]،1982)، مشکلات رفتاری کودکان و وجود اضطراب در مادران (فانتوزو و همکاران[14]،2006) را نشان دادهاند. یکی از اساسیترین عوامل خانوادگی که میتواند بسیاری از مشکلات منبعث از خانواده را تحت تأثیر قرار دهد، رابطه ولی – فرزندی است. فقدان رابطه مناسب ولی – فرزندی منجر به بروز رفتارهای انحرافی و پرخطر در کودکان میشود (ناکامورا[15]،2005؛ هیل و همکاران[16]،2005) و از رابطه ولی – فرزندی باکیفیت به عنوان یک عامل محافظتکننده در برابر بسیاری از رفتارهای مشکلساز فرزندان یاد میشود (تیلسون و همکاران[17]،2004). نتایج پژوهشهای مداخلهای موجود در این زمینه بر استفاده از تکنیک های ابراز وجود، جرات ورزی،تنشزدایی، آموزش مهارتهای مقابلهای و … تاکید دارند (ارلینگ بانتیگو[18]،2005). اما در حوزه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد – کودک باید گفت که درمان تعامل والد-کودک واجد ویژگیهایی است که آن را از سایر برنامههای مشابه متمایز میسازد. ویژگی منحصربهفرد این درمان در آمیختگی درمان و ارزیابی است، بر این اساس طول فرایند درمان بجای اینکه به تعداد جلسات بستگی داشته باشد، به نحوه عملکرد والدین و چگونگی مهارتهای کسبشده منوط است (کازدین[19]،2005). ضعف در خود کارآمدی همسو با وجود مشکلاتی در شیوههای فرزند پروری میتواند به دشواریهایی در زمینه تحول کودک بی انجامد. اگر درمان تعامل والد-کودک بتواند خود کارآمدی والدگری را تقویت نماید، جلوی بروز مشکلات تحولی در اوایل دوران کودکی را میگیرد و این عاملی جهت بروز میزان بالاتری از بهزیستی اجتماعی و خود کارآمدی بیشتری در مواجهه با مسائل زندگی است. چرا که ماسن، کیگان، هوستون و کانجر[20](2003) معتقدند که والدین و کودکان با یکدیگر کنش متقابل دارند و بر یکدیگر تأثیر دوسویه دارند. خانواده بستری است که آدمی زندگیاش را با آن آغاز میکند و در آن شکل میدهد. بنابراین میتوان گفت که یکی از عوامل موثر بر سلامت و بهزیستی افراد، کیفیت عملکرد سیستم خانواده است و در این میان روابط و تعاملات حاکم بر اعضا و زیرسیستمهای خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است (نقل از گانسون و همکاران[21]،2005). اعضای خانواده به واسطه علایق و دل بستگیهای عاطفی نیرومند، دیرپا و متقابل به همدیگر متصل شده و ارزش اصلی خانواده حاصل از شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است. بنابراین برنامههای آموزش والدین، به والدین میآموزد که چگونه میتوانند تعامل مثبت تری با کودکان خود برقرار کنند و میزان تعاملهای منفی و تعارضهای درونی خانواده را کاهش دهند (کازدین،2005(. برنامههای آموزش والدین، با تاکید بر کل نظام خانواده به وجود آمده است. در این برنامهها، نگرانیهای مادران در مورد فرزندان در جلسات مورد بحث و بررسی قرار میگیرند، به نحوی که مادران در پرتو دستیابی به اطلاعات جدید، میتوانند مشکلات کودکان را بهتر بفهمند و از طریق دریافت آموزشهای لازم، به مهارتهای مدیریت رفتار تجهیز گردند و متعاقب آن احساس خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی در آنها افزایش یابد. با توجه به ادبیات پژوهش مذکور میتوان ابراز نمود با توجه به نقشی که سلامت خانواده در به ظهور رساندن تواناییهای بالقوه کودکان دارد اما تا کنون توجهی که نشانگر اهمیت این مهم باشد در تحقیقی ذکر نشده است به خصوص در حوزه بهزیستی اجتماعی افرادی که در عین سلامت ظاهری در خانوادهای معیوب پرورانده میشوند
یافتههای پژوهشی بسیار محدود و منحصر به گروه نمونههای عادی است. بنابراین پژوهشگر درصدد تعیین میزان اثرپذیری متغیرهای خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی از آموزش مبتنی بر رابطه والد-فرزند میباشد.
3-1- اهمیت و ارزش پژوهش
خود کارآمدی یکی از مفاهیم کاربردی در نظریههای یادگیری-اجتماعی و یا نظریههای شناختی-اجتماعی برای رفتار اجتماعی و سلامت اجتماعی است (هاکت، لنت و براون،1994 و 1996، به نقل از به تز و هاکت، 1998، نقل از مصحف،1384). خود کارآمدی یعنی اینکه یک فرد چگونه شیوههای مورد نیاز برای رسیدن به موقعیتهای مورد انتظار را سازمان میدهد و آنها را اجرا میکند (بندورا،1989، نقل از کلونینجر، 2004، نقل از زمانی،1385). به نظر بندورا (1989) خود کارآمدی یعنی اینکه معتقد باشیم میتوانیم با وضعیتهای مختلف کنار بیاییم.
کسانی که خیلی خود بسنده هستند، انتظار دارند موفق شوند و غالباً موفق میشوند و کسانی که چندان خود کارآمد نیستند، در مورد توانایی خود در انجام تکالیف شک دارند و به همین جهت نیز کمتر موفق میشوند از همین رو عزت نفس آنها کم است (شارف، ترجمه فیروز بخت،1381). همچنین بندورا (1997،1986؛ به نقل از به تز و هاکت،1998؛ به نقل از رجبی، عطاری و شکرکن،1383) بیان میکند که انتظارات خود کارآمدی به باورهای مربوط به تواناییهای ما برای انجام موفقیتآمیز یک رفتار معین یا طبقهای از رفتارها اطلاق میشود که بنا بر فرض بر انتخابهای رفتاری، عملکرد و پافشاری اثر میگذارد.
باورهای خود کارآمدی چهارچوبی برای انگیزش، رفاه و پیشرفت فردی ایجاد میکند. این باورها تعیین میکنند که افراد برای تلاش انگیزه کمی دارند و یا در مقابل مشکلات از خود استقامت نشان میدهند (پاجارس،2000، به نقل از شماعی زاده،1384)
بندورا (1998، به نقل از جباری،1382) خود کارآمدی را به عنوان باورهای در مورد توانایی شخصی برای سازمان دادن و طی کردن مسیرهای عمل به منظور دستیابی به پیشرفت تعریف کرده است. او خود کارآمدی ادراکشده را به عنوان باورهای افراد در مورد تواناییهایشان برای تولید انتخابی سطح عملکرد میداند که تلاش برای تأثیر و مهار بر رویدادهائی است که بر زندگی آنها تأثیر میگذارد. از دیدگاه او باورهای خود کارآمدی مشخص میکند که مردم چگونه احساس میکنند، چگونه فکر میکنند و خودشان را برمیانگیزند و چگونه رفتار میکنند.
مطالعات نشان داده است که از میان تعیینکنندههای سلامت، سهم هر دسته از عوامل تقریباً به قرار زیر است:
- سهم نظام ارائه خدمات، 25 درصد؛
- سهم عوامل زیستی،15 درصد؛
- سهم عوامل اجتماعی،50 درصد (مرندی،1385)
نقش اساسی عوامل اجتماعی و محیطی موثر بر سلامت از زمانهای بسیار قدیم شناسایی شده است. در کشور ما با وجود کاستیهای موجود، به خصوص در مناطق محروم برای سلامت جسمی افراد گامهای مناسبی برداشته شده است؛ اما فقدان آنچه که در تمام عرصههای کشور محسوس است، توجه نکردن کافی به ابعاد روانی، رفتاری و اجتماعی افراد است. این بیتوجهی در عصر ارتباطات و جهانیسازی، موجب آسیبپذیری افراد در ابعاد روانی، خودکشی، سیگار، فرار از خانه، افت تحصیلی و سایر آسیبهای اجتماعی میشود و از جمله مواردی است که باید به آنها توجه خاص شود. واقعیت تحولات اجتماعی گویای آن است که چهره بیماریها و اختلالات،در حال دگرگونی است و پدیده انتقال اپیدمیولوژیک در حال وقوع است و به سرعت پیش میرود و موجب بیماریهای روانی، رفتاری و اجتماعی خواهد بود عوامل موثر بر سلامت، هم در درون و هم در بیرون از او قرار دارند. این عوامل بر هم اثر میکنند و از این تعامل ممکن است سلامت، ارتقاء یا کاهش یابد. از این رو، سلامت کل جامعه و افراد را میتوان نتیجه تعامل وراثت، محیطزیست، سبک زندگی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، درآمد سرانه و…دانست (مرندی،1385).
نوجوانان قشر عظیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند که در آینده در پویایی و تداوم حیات اجتماعی و رشد و توسعه همهجانبه آن نقش بسزایی خواهند داشت. کسانی که در دوره نوجوانی به سر میبرند در دوره مملو از تعارض و نوسان بین استقلال و وابستگی یکی از حساسترین مراحل زندگی خود را میگذرانند و به این دلیل برای جامعه، خانواده و به ویژه برای والدین مسئولیت سنگینی را ایجاد میکند. پژوهشگران معتقدند که ارتباطات مثبت والد- نوجوان باعث سلامت روان سطوح بالای عزت نفس، رضایت زندگی و به طور کلی شادکامی، به همان اندازه سطوح پایین علائم پریشانی جسمی، خودکشی و پریشانی عاطفی میشود و بعلاوه ادراک نوجوان از این ارتباطات مثبت نقش- حمایتی در برابر مصرف سیگار، الکل و سایر مواد مخدر دارد (هیرو و همکاران، 2009). سطوح بالای تعارض به صورت مدام میتوان باعث ایجاد مشکلات روانی – اجتماعی و سایر مشکلاتی شود که در طول نوجوانی گسترش مییابد و میتواند باعث ایجاد مشکل و نقص در پیوندهای رابطهای و تبدیل و مشکلات در زندگی بعدی گردد (کولیتز[1] و لارسن،1992). در صورتی که تعارض بین والدین و نوجوانان بیش از حد شدید باشد و مدت زیادی تداوم یابد، منجر به پرخاشگری و اختلال در روابط و عملکرد میشود و مداخلات درمانی را اجتنابناپذیر میسازد (نقل از لطفی، 1387). ارتباطات میان فردی اساس و شالوده هویت و کمال انسان بر مبنای اولیه پیوند وی با دیگران است. ارتباطات موثر موجب شکوفایی و بهبود کیفیت روابط افراد میشود، این در حالی است که ارتباطات غیر موثر مانع شکوفایی انسان شده، روابط را تخریب میکند (ادیب و همکاران، 1384).
فقدان مهارتهای ارتباطی برای نوجوانان و افراد بزرگسال نیز با مجموعهای از پیامدهای منفی همراه است که میتواند گستره وسیعی از رفتارهای اجتماعی افراد را در بر گیرد. خانواده و تحقیق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است، از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطه آنها بیگمان تأثیر مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت. آموزشهای مهارتهای ارتباطی به نوجوان کمک میکند تا از برخوردهای تعارض آمیز و مبتنی بر پرخاشگری در موقعیتهای مسئله آفرین با والدینش اجتناب کند. آموزش مهارتهای حل مسئله سبب میشود تا نوجوانان بتواند موقعیتهای مسئله آفرین بین خود و والدینش را تشخیص دهد و تعریف دقیقی از مسئله مورد نظر ارائه دهد و بتواند با ایجاد راهحلهایی بدیع و انتخاب بهترین راه حل در جهت حل موثر مسئله گام بردارد.
به دلیل اهمیت و ضرورت مهارتهای ارتباطی در تعاملی بین فردی به عنوان کلید موفقیت در این تعاملها و نیز با توجه به اینکه هرگونه نارسایی و نابهنجاری در رفتار اجتماعی، منجر به بروز مشکلاتی در عملکرد فرد خواهد شد، برخورداری از مهارتهای ارتباطی برای تمام افراد به طور عام و خانواده به طور خاص حائز اهمیت فوقالعاده است. توجه به اهمیت مهارتهای ارتباطی با اهداف گوناگون پیشگیری و ارتقای سطح سلامت اجتماعی و روانی ضرورت اینگونه مهارتها را برای نوجوانان و خانوادهها آشکار میسازد. با توجه به اهمیت نقش خودکار آمدی و بهزیستی اجتماعی در زندگی افراد و اهمیت آموزش روابط والد فرزند، به منظور بهبود زندگی نوجوانان و جوانان، و افزایش بهزیستی و سلامت اجتماعی جامعه این تحقیق به این منظور انجام شده است. همچنین انجام این تحقیق باعث گسترش حیطههای دانش میشود. با توجه به این که یافتههای پژوهشهای قبلی نشان داده است که آموزش مهارتهای ارتباطی و زندگی شیوهای موثر برای بهبود سبک زندگی نوجوانان و والدین بوده است، انتظار میرود نتایج این پژوهش کارایی این شیوهها را برای ارتقاء کیفیت زندگی و سلامت اجتماعی نوجوانان و جوانان و والدین آنان در فرهنگ ایرانی با توجه به آموزش بسته بومی ایرانی نشان دهد. همچنین با توجه به اینکه تا کنون اثربخشی آموزش روابط والد فرزند مورد بررسی قرار نگرفته بود نتایج این تحقیق اثربخشی این بسته بومی ایرانی را بر خودکار آمدی و بهزیستی اجتماعی والدین معتاد بررسی مینماید و همچنین به شناخت ابعاد تأثیر متغیر مستقل یعنی روابط والد فرزند بر خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی کمک خواهد کرد.
[1] collins
[1]Galanter
[2] UNESCO
[3] Magid,,Colder., & Stroud
[4] Franques, Auriacombe & Tignol
[5]Rommer, & Hennessy
[6] Burleson & Kaminer
[7]Bandura
[8] Bandura
[9]Hastings & Brown
[10] Myers
[11] Pearlin, Menaghan , Lieberman, Mullan
[12]Van-Vliet
[13] Forehand. Wells. McMahon. Griest & Rogers
[14] Fantuzzo and et al
[15] Nakamura–Tani
[16] Hill, Hawkins, Catalano Abbott & Guo
[17] Tilson, Colleen, Mcbride, Lipkus & Catalano
[18] Eurling-Bontekoe
[19] Kazdin
[20]Massen,keegan,Houston & kanjer
[21] Gohnson,. Kent and Leather
[1] Ogden,j.
[2] Richard&duige
دانلود پایان نامه ارشد:تاثیر نااطمینانی بازده سهام بر اندازه دولت در کشور های منتخب در حال توسعه
جمعه 99/10/26
تعیین حدود دخالت دولت در حوزه فعالیتهای اقتصادی مهمترین مسئله ای است که از بدو شکل گیری اندیشه اقتصادی مدرن پیش روی نظریه پردازان اقتصادی قرار داشته است. تجربه 50 سال گذشته فوائد و محدودیتهای عملکرد دولت را به ویژه در ارتقاء توسعه به روشنی نشان داده است. دولتها برای دستیابی به پیشرفتهای مهم در بخش آموزش و بهداشت و کاهش نابرابریهای اجتماعی بسیار کوشیدهاند. البته برخی از عملکردهای دولت نتایج ضعیفی داشته است. سیاستهایی اقتصادی و در برخی مواقع غیراقتصادی دولتها یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده نااطمینانی در اقتصاد هستند. درواقع منظور از دخالت دولت در عرصه اقتصاد، هرگونه فعالیت دولت است که مستلزم هزینه برای، تامین درآمد، انجام فعالیت اقتصادی خالص، نظارت بر فعالیت بخش خصوصی و مشابه آن باشد. بنابراین از تامین امنیت داخلی و خارجی گرفته تا سرمایه گذاری مستقیم و تولید کالای عمومی، در زمره فعالیتهای دولت قرار میگیرد. درواقع این سیاستها، به همراه تغییرات منابع، ترجیحات و فناوری باعث مبهم بودن نتیجه تصمیمات کارگزاران اقتصادی میشود. نوسانات بازار سرمایه سبب تغییر در رفتار سرمایه گذاران می شود که نقش اصلی را در پشتیبانی مالی تولید دارند. از این رو دولت مجبور می شود برای حفظ و افزایش تولید سیاست هایی را اتخاذ کند که سبب تغییر در مخارج دولت می شود. ازین رو مطالعه اثر نوسانات بازدهی سهام بر اندازه دولت از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
2.1. بیان مساله
امروزه با توجه به کمبود منابع سرمایه گذاری و ضرورت تخصیص بهینه این منابع جهت تحریک رشد اقتصادی، شناخت مزیت های نسبی
یک کشور در تخصیص منابع و هدایت این منابع به سمت مولدترین و کار آمدترین بخش ها، یکی از مهم ترین مسائل پیش روی سیاست مداران و اقتصاد دانان می باشد. در اینجا مخارج دولت همواره به عنوان بخشی که توانایی تخصیص کارا نداشته و از بازدهی پایینی برخوردار است، مورد توجه بوده است. دولت ها همواره در تلاش بوده اند تا جایی که می توانند سهم کمتری را از اقتصاد برای خود داشته باشند و به اصطلاح دولت را کوچک کنند. برای این هدف ابتدا باید به شناخت مولفه های موثر بر اندازه دولت پرداخت. بسیاری از متغیر های اقتصاد کلان به طور مستقیم و غیر مستقیم بر اندازه دولت اثر گذارند. از این رو، این متغیر دارای نوسانات زیادی میباشد. یکی از مولفه های تاثیر گذار بر اندازه دولت، بازار سرمایه می باشد. بازار سرمایه به طور مستقیم بر روی تولید و رشد اقتصادی تاثیرگذار است. نوسانات این بازار سبب کاهش اطمینان سرمایه گذار و خروج او از بازار می شود. در اینجا دولت برای بازگرداندن ثبات به بازار سرمایه وادار به عکس العمل و اتخاذ سیاست های پولی و مالی می شود. از این رو بررسی ارتباط نوسانات بازده سهام و اندازه دولت از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
از زمانی که کنت آررو[1] (1971) اولین کتاب علمی دقیق و جامع خود را در زمینه مفاهیم ریسک و نااطمینانی در فعالیتهای اقتصادی به رشته تحریر درآورد، بیش از چهار دهه میگذرد. مولف در این کتاب صرف نظر از روش علمی-ریاضی دقیقی که برای اولین بار در زمینه مفهوم ریسک در فعالیتهای اقتصادی به صورت جامع مطرح و تدوین کرد، یک پیام کلی را نیز برای اقتصاددانان و متخصصان امور مالی دهههای آتی مطرح ساخت و آن اینکه ریسک و نااطمینانی امر ذاتی فعالیتهای اقتصادی در نظام تولیدی متکی بر نیروهای بازار آزاد است. آررو بسیار پیشتر از بسیاری مکاتب اقتصادی کلان جدید به اهمیت اطلاعات، نامتقارنی آن، و رفتارها و ویژگیهای شخصی افراد در تصمیمات اقتصادی در نظام اقتصادی بازار در اثر معروف خود توجه داشت و چارچوبی مفهومی از موضوع ریسک را ارایه نمود که بعدها به صورت گسترده و وسیع تقریبا در تمامی عرصههای دانش اقتصاد به خصوص در حوزههای مالی موضوعیت و کاربرد پیدا کرد. امروزه ریسک و نااطمینانی به عنوان دو پدیده اجتنابناپذیر نه فقط در حوزههای نظری و تجربی اقتصادی و مالی، بلکه در بسیاری دیگر از زمینههای سایر علوم، جایگاه ویژهای را به خود اختصاص دادهاند و از این بابت تحلیلهای ریسک و نااطمینانی بخشی از حوزه متدولوژی دانش نظری اقتصاد و عرصه تصمیمگیری تجربی مالی و اقتصادی را تشکیل میدهد [18].
اقتصاددانان و دانشمندان سیاسی در مورد اینکه چه چیزی سطح مخارج دولت را تعیین میکند، نظریههای زیادی را پیشنهاد کردهاند. اقتصاددانان بریتانیایی، آلن پیکاک و ژاک وایزمن، اثر چرخ دندهای را معرفی میکنند. اگر یک جنگ به عنوان مثال مخارج را افزایش دهد، مخارج دولت بعد از جنگ، به سطح مخارج قبل از جنگ کاهش نخواهد یافت.
قانون واگنر که به نام اقتصاددان آلمانی آدولف واگنر(1917-1825) نام گذاری شده است، بیان میکند که سهم در حال رشد دولت از تولید ناخالص ملی به طور ساده، نتیجهی پیشرفت اقتصادی است.
نظریه ماسگریو و روستو موسوم به الگوی توسعهای دولت، رشد بخش عمومی را نتیجهی هزینههای توسعهای میداند.
به هر حال بودجه عمومی دولت در هر كشور تصویر تمامنمایی از مجموعه متغیرهای كلان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن كشور، مخصوصا تصمیم درباره نقش دولت و بخش عمومی در اقتصاد است. نقش دولت در جامعه از روی قدرت خرج و حوزه دخالت آن درك می شود كه این خود در نسبت بودجه عمومی دولت در تولید ناخالص داخلی انعكاس پیدا می كند.
برای اندازه دولت شاخصهای مختلفی را بکار بردهاند که رایجترین آن سهم مخارج دولت در تولید ناخالص داخلی میباشد. از تعاریف مکاتب مختلف از دولت چنین بر میآید که دولت نقش اساسی در رشد اقتصادی ایفا میکند بنابراین اهمیت مطالعه تاثیرات فضای اقتصادی مناسب بر مخارج دولت ضروری بنظر میرسد و لازمه اینکه مخارج دولت کارایی لازم را در تمام بخش های تولید داشته باشد وجود یک فضای مطمئن اقتصادی می باشد. یکی از شاخص های فضای مطمئن اقتصادی، ثبات و بازدهی بالای بازار سرمایه می باشد. بازدهی بالای سهام و ثبات آن به سرمایه گذار اطمینان می دهد که زمینه برای سرمایه گذاری مساعد است. به همین دلیل یکی از اهداف مهم دولت ها ایجاد فضای امن در بازار سرمایه است.
بنابر مطالب ذکر شده بررسی تاثیر نااطمینانی بازدهی سهام بر مخارج دولت ضروری بنظر میرسد.
3.1. فرضیه پژوهش
- نااطمینانی بازده سهام اثر مثبت براندازه دولت دارد.
4.1. حدود پژوهش
مطالعه حاضر که بصورت کتابخانهای انجام میگیرد تاثیر نااطمینانی بازده سهام بر اندازه دولت در کشورهای منتخب در حال توسعه با استفاده از داده های سالهای 1996-2012 مورد آزمون قرار میدهد.
[1]Kenneth Arrow
Alan T. Peacock, and Jack Wiseman
Ratchet Theory of Government Growth
Adolf Wagner
Mousgrave and Rostow
دانلود پایان نامه ارشد: اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی مادران دارای فرزند سندرم داون
جمعه 99/10/26
در جهان امروز بزرگترین گروه کودکان استثنایی[1] با علائم مشخص بالینی کودکان با نشانگان داون هستند (افروز، 1387) سندرم داون [2]یکی از رایجترین علت کروموزومی[3] کم توانی هوشی[4] است ( اسپلمن[5] و همکاران، 2013؛ والکر [6]و همکاران، 2011) و که با درجات مختلفی از کم توانی هوشی متوسط تا شدید میباشد (کاپلان[7]و سادوک[8]، 2007/ 1390؛ پریرا[9] و همکاران 2013). این سندرم در اثر سه نوع نابهنجاری کروموزومی شامل: تریزومی 21، موزائیسم[10] و جابجایی [11]کروموزومی ایجاد میشود (فرشباف خلیلی و همکاران، 2012). از جمله مهمترین نشانه های بارز کودکان سندرم داون عبارتاند از : هیپوتونی[12] عمومی، شکاف های پلکی مورب، پوست گردن چین دار، جمجمه کوچک مسطح، استخوانهای برآمده گونه و زبان، دست های پهن و کلفت که یک چین
عرضی بیشتر ندارند و انگشت کوچک کوتاه و بهطرف درون خمیده است (هالاهان[13] و کافمن[14]، 2003/ 1388). اگرچه وجود مشکلات در کودکان سندرم داون در مقایسه با معلولیت های دیگر کمتر است ولی کودکان با سندرم داون در مقایسه با کودکان عادی مشکلات بیشتری دارند (ون ریپر[15]،2007؛ فیدلر[16] و همکاران،2006).
این کودکان همانند دیگرکودکان دارای رفتارهای متنوعی هستند و مانند مشخصه های جسمانی، ویژگی های رفتاری مشخصی را نمی توان برای آنها بیان داشت، به خصوص این که تفاوت های فردی، شرایط محیط زندگی حاکم بر کودک، رفتار والدین و اطرافیان و تغییرات جسمی- روانی کودک در مراحل مختلف رشد از جمله عوامل بسیار مهمی است که بر تنوع رفتاری آنان اثر دارد (افروز، 1388).
خانواده یک نظام اجتماعی است که اختلال در هریک از اعضای آن کل نظام را مختل می کند و مشکلات جدیدی را ایجاد می کند (نجاتی و همکاران، 1391). یکی از مواردی که بر نظام خانواده تاثیر می گذارد، ناتوانی فرزندان است (محتشمی و همکاران، 1390). تولد نوزادی با کم توانی می تواند خانواده را به عنوان یک نهاد اجتماعی، به شیوه های مختلف تغییردهد (هاردمن[17] و همکاران، 1387). مادر به عنوان اولین شخصی که به طور مستقیم با کودک ارتباط برقرار می کند، وقتی با فرزند ناتوان خود روبه رو می شود، به علت مشکلات و شرایط ویژه رشد اینکودکان از جمله رفتارهای قالبی، مشکلات زبانی، قشقرق و نداشتن مهارت مراقبت از خود و مشکلات حرکتی، باعث تضعیف کارکرد طبیعیش می شود (پروینیان نسب و همکاران، 1391). علاوه بر فشار روانی وجود کودک ناتوان و نگرانی های مرتبط با مشکلات آینده کودک مادران کودکان سندرم داون نسبت به مادران کودکان سالم، مدت زمان بیشتری را صرف کودک خود می کنند (بلو[18] و همکاران، 2006؛ والونگو زانی[19] و همکاران، 2013؛ شلی[20] و همکاران، 2009). این چالش های روزانه و فشارهای ناشی از بزرگ کردن یک کودک ناتوان ممکن است تاثیر منفی بر کیفیت زندگی مادران بگذارد (گودمن[21]وگت لیب[22]،2002؛ دنل[23]، 2010؛ مالرز[24] و همکاران، 2010). همچنین (لازاروس[25]، 2004/ 1386) اثر و ضربه هر واقعه استرس زایی، بر اساس چگونگی مقابله فرد با آن، تحت تاثیر قرار می گیرد، بنابراین مهارتهای مقابله مناسب برای حفظ خانواده و کیفیت زندگی هر عضو خانواده ضروری است. والدین کودکان ناتوان برای حفظ پایداری هیجانی در زندگی خود می توانند کنترل و مدیریت شرایط خود را با استفاده از آموزش ها و برنامه های مناسب یاد بگیرند. آموزش مهارت های زندگی باعث تغییر متناسب نگرش ها، ارزش ها، تقویت رفتارهای متناسب با مشکلات و موانع سلامتی و ارتقاء بهداشت روانی (نجفی و همکاران،1390) و همچنین باعث توانمندی افراد در رویارویی با شرایط مشکل زندگی می شود (صبحی قراملکی، رجبی، 2010).
2-1- بیان مسئله
یکی از متداولترین اختلالات کروموزومی مادرزادی ناشی ازکم توانی هوشی مادرزادی سندرم داون است (ترویت[1] و همکاران، 2012). میزان شیوع سندرم داون 1 در 700 تولد زنده است (کاپلان و سادوک، 2007/ 1390) خصوصیت عمده کودکان سندرم داون کم توانی هوشی است(هالاهان و کافمن، 2003/ 1389). این کودکان از نظر رفتارهای انطباقی، رشد اجتماعی، حافظه، زبان و هیجانات با مشکلاتی مواجه هستند (مش[2]، وولف[3]، 2008/ 1389). عکس العمل اولیه والدین نسبت به کودک کم توان به صورت ترس و وحشت، احساسات متضاد، خشم و اضطراب، غم و اندوه، احساس گناه و درماندگی، نپذیرفتن، خجالت و شرمساری، دلسوزی یا حمایت افراطی میباشد (ادیب سرشکی، 1390؛ مبارکی، 1382). مادران با توجه به ساختار شخصیتی خود بیشتر احساس وظیفه و یا گاهی احساس گناه می کنند که این مکانیزم باعث کسب اطلاعات بیشتر در زمینه کم توانی کودک و حمایت افراطی از کودک آنها می شود. از طرفی چون مادران
بیشتر وقت و انرژی خود را صرف کودک می کنند بیشتر در معرض فشارهای بیرونی و درونی کودک قرار می گیرند و بر حسب مسایل هیجانی، روابط خانوادگی و خارج از خانواده واکنش نشان می دهند (کوهسالی و همکاران، 1387).
مادران کودکان مبتلا به نشانگان داون تحت فشار روانی، اضطراب، استرس و احساس گناه بیشتر هستند و احساس ناتوانی بیشتری در قبال کودکان خود می کنند. به دنبال آن مشکلات و مسائلی مانند مشکل پذیرش فرزند، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی خانواده و مسائل پزشکی، آموزشی و توانبخشی برای والدین به خصوص مادر به وجود می آیند (وایتر[4]، 2003/ 1389).
کیفیت زندگی[5] با بیماری و شرایطی که سلامت را به خطر می اندازد در ارتباط است و از طرفی وجود کودک ناتوان باعث ایجاد استرس جسمانی و روحی و روانی بر خانواده و به ویژه مادر می شود (اسکیو[6] و همکاران، 2007). امروزه یکی از مفاهیم جدیدی که در علوم بهداشتی، به ویژه بهداشت روان وارد شده مفهوم کیفیت زندگی است (بیاتیانی و همکاران، 1390). مبحث کیفیت زندگی در بیست سال گذشته موضوعی چالش انگیز و نیز مفید بوده است؛ و این عقیده را بین اکثر افراد رواج داده که کیفیت زندگی یک هدف واقعی و قابل دستیابی برای تمام افراد می باشد (کالی[7] و همکاران، 2010). کیفیت زندگی با توجه به ابعادگسترده سلامتی تعریف می شود (مک کال، 1975/ 1389). براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی [8]کیفیت زندگی دربرگیرندهی ادراک فرد ازموقعیت خود در زندگی ودر ساختار نظام فرهنگی– ارزشی که درآن زندگی می کند، میباشد. کیفیت زندگی مفهومی گستردهای است که دربرگیرنده مفاهیمی چون سلامت جسمانی فرد، حالات روانشناختی، میزان استقلال،کیفیت ارتباطات اجتماعی وارتباط با ابعاد برجسته محیطی است. عوامل محیطی نه تنها برمشارکت اجتماعی فرد، بلکه برکیفیت زندگی اونیزاثرگذار است واین نکته درمورد افرادکم توان به مراتب مهمتر از جمعیت عادی است (گلانز[9]و همکاران، 2010). با(این حال در دهه های اخیر حمایت از خانواده هایی که کودک ناتوان با کودکان استثنایی دارند اهمیت حیاتی پیدا کرده، چرا که تحقیقات نشان داده که حمایت و آموزش به این خانواده ها روی خانواده و کودک نتایج مثبتی داشته است (دمسی[10] و همکاران، 2008). یکی از روش های موثروکارآمد در میان رویکرد های آموزشی برای مقابله با فشار های روانی روش آموزش مهارت های زندگی[11] است (هانتر[12]، 1993/ 1385). از نظر سازمان بهداشت جهانی، آموزش مهارت های زندگی شامل 10 مهارت اساسی برای زندگی کردن است. این مهارت ها عبارتند از مهارت 1- تصمیم گیری 2- حل مسئله 3-تفکر خلاق 4- تفکر نقاد 5- توانایی ارتباط موثر6- ایجاد و حفظ روابط میان فردی 7- خودآگاهی 8- همدلی کردن 9- مهارت مقابله با هیجان ها و10- فشار روانی (رئیسی و همکاران،1391). نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که آگاهی از مهارت های زندگی، درکاهش علائم افسردگی، اضطراب، استرس و شکایات جسمانی نقش موثری دارد (مردانی و همکاران، 2011(. واکا[13] (2006) معتقد است که والدین کودکان کم توان اندوخته عاطفی و احساس پایینی دارند ودر برقراری ارتباط با فرزندان و تطابق با عواطف و احساسات خود دچار مشکل می شوند. پژوهش (راچ[14]و همکاران، 1999/ 1387) نشان داد که والدین کودکان سندرم داون فشار و افسردگی شدیدتری نسبت به والدین کودکان عادی دارند و با افزایش سن کودک، میزان احساس رضایت مادران از زندگی کاهش می یابد. مطالعات متعددی نشان داده است که کیفیت زندگی مادران دارای کودکان کم توان نسبت به مادران کودک سالم، پایین تر می باشد (خیاط زاده ماهانی، 1388). بنابراین تغییرات تنش زای زندگی به تغییراتی در نحوه پاسخدهی والدین به کودک می انجامدکه به نوبه خود بر احساس ایمنی کودک تاثیر می گذارد (اتکینسون[15] و همکاران، 2000/ 1386).
بالا بردن آگاهی والدین در مورد استرس، اضطراب، تسهیل دسترسی به اطلاعات مناسب و توصیه به درمان نه تنها برای خود والدین مفید می باشد بلکه حمایت والدین در ارتباط با اضطراب شدید می تواند منجر به ارتباط مطمئن بین والدین وکودک و در نتیجه افزایش کیفیت زندگی آنها گردد (دهی و همکاران، 1386). به دلیل اثرات طولانی مدت سندرم داون و تاثیرات منفی برکیفیت زندگی مادران و با توجه به اینکه یکی از روش های موثر و کارآمد در میان رویکرد های آموزشی برای مقابله باچالش های زندگی آموزش مهارت های زندگی می باشد (صبحی قراملکی، رجبی، 2010).
بالا بودن آموزش مهارت های زندگی تامین کننده سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی افراد می باشد و پایین بودن مهارت های زندگی موجب بروز آسیب های روانشناختی و بروز رفتارهای نامناسب در افراد می شود (رامشت[16] و فرشاد، 2009[17]، مونکونگ[18] و همکاران، 2009 / 1391). بنابراین با توجه به شیوع بالای سندرم داون و ناتوانی های ناشی از این معلولیت و اثرات طولانی مدت ناتوانی کودک بر اعضای خانواده به خصوص مادران به عنوان مراقبان اصلی کودک و کیفیت زندگی این گروه و با عنایت به عدم دستیابی محقق به چنین پژوهشی و این نکته که با استفاده از آموزش، مادران بتوانند اطلاعات لازم، تواناییها، گرایش ها و مهارت های لازم برای زندگی موفق، سالم و بدون فشار روانی زیاد را در خود ارتقا دهند و در نتیجه سبب بهبود کیفیت زندگی کودکانشان خواهد شد؛ این مطالعه به این منظور انجام خواهد شد که مشخص گرددآیا آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی مادران دارای فرزند سندرم داون تاثیر گذار است؟
[1] .Truitt, M.
[2]. Mash, E. J.
[3]. Wolf, D. A.
[4]. Witter, D. D.
[5] . Quality of life
[6] . Schieve, L. A.
[7]. Kalay, A.
[8]. The World Health Organization
[9]. Glanz, B.
[10]. Dempsey, I.
[11]. Life skill
[12]. Hanter.
[13].Vacca, J.
[14]. Roach, M.
[15]. Atkinson, R.
[16] . Ramesht, M.
[17] . Farshad, C.
[18] . Monkong, L.
[1] .exceptional child
[2]. Down syndrome
[3] . cromosoma
[4] .Intellectual disabilities
[5]. Spellman, C.
[6]. Walker, J. C.
[7] . Kaplan, H. I.
[8] . Sadock, V. A.
[9]. Pereira, k.
[10]. Mosaicism
[11]. Translocation
[12]. Hypotonia
[13]. Hallahan,, D. D.
[14]. Kauffman, J. M.
[15]. van riper, M.
[16]. Fidle, D.
[17]. Hardman, M. L.
[18] .Buelow, J. M.
[19]. Valongo, Zani, A.
[20] .Shelley, M. C.
[21] .Goodman , S. H.
[22]. Gottlieb, I. H.
[23] . Dannel, Z. T.
[24] . Mallers, M.
[25]. Lazarus, A.
پایان نامه ارشد: اثربخشی روش ماتریکس برکاهش رفتارهای پرخطرجنسی مردان معتاد شهر کرمانشاه
جمعه 99/10/26
:
در بررسی تاریخ، هیچ جامعه بشری را نمیتوان یافت که با معضل مربوط به مواد مخدر دست به گریبان نباشد و شاید بتوان گفت مواد مخدر همزاد با بشر در این جهان یافت شده و تا زمانی که انسان در این عرصه وجود دارد آن نیز پابرجا خواهد بود. مسائل مربوط به مواد مخدر تازگی نداشته و اثرات آن نیز همواره در سرنوشت ملتها و اقوام قابل جستجو است (سهرابی، هادیان، اصغرنژاد، 1387).
بزرگترین معضل اجتماعی امروز ایران، اعتیاد است که مسأله و مشکل میلیونها جوان است که وارثان اصلی کشورند. امروزه اعتیاد به انواع مواد مخدر و مشکلات مرتبط با آن به نحو بسیار خطرناک و تأسف باری نسل جدید کشور را تهدید می کند. شیوع مواد مخدر و اعتیاد سالهاست که یکی از گرفتاری های درجه اول کشور محسوب میشود و کوششهایی که تاکنون برای مهار این پدیده صورت گرفته است به دلایل مختلف علی رغم خواست قلبی مردم و دولت موفقیتهای اندکی در پی داشته است (سهرابی، هادیان، اصغرنژاد، 1387).
اعتیاد حالت مزمن روانی و جسمی است که در اثر مصرف مکرر مواد مخدر در فرد ایجاد شده و در طی آن در فرد نیاز و تمایل جسمی و روحی برای مصرف دوباره مواد مخدر به وجود میآید. فرد در طی اعتیاد خود مصرف مواد را مرتباً افزایش داده و در اثر قطع مواد نشانگان محرومیت در فرد ایجاد میشود(سادوک و سادوک[1]، 2008 ؛ ترجمه رضاعی، 1388).
اعتیاد کلیه رفتارهای فردی و اجتماعی را تحت شعاع قرار میدهد و به عنوان مهمترین آسیب اجتماعی، جامعه انسانی را مورد هجوم قرار داده است(هوشنگ و جزایری، 1377). معتادان به مواد مخدر جزو گروهای پر خطر میباشند(جرلایز، 2008) بنابراین انجام مداخلاتی در جهت کاهش رفتارهای پرخطر آنها ضروری بهنظر میرسد زیرا اعتیاد بهعنوان یك آسیب اجتماعی، شاید هیچگاه بهطور كامل ریشهكن نشود، اما با تدبیر، اندیشه و تلاش واقعی حداقل میتوان آسیبهای مرتبط با آن را همچون رفتارهای پرخطر جنسی و به تبع آن سرعت شیوع و انتقال بیماری ایدز را كاهش داد. یکی از مداخلاتی که در دهههای اخیر در زمینه ایجاد تغییر و یا کاهش در رفتارهای نامناسب با موفقیت و استقبال زیادی همراه بوده است روش ماتریکس میباشد که به عنوان درمانی بهشکل فردی و گروهی به صورت مستقل و یا درکنار سایر درمانها در حوزههای مختلف بهکار رفته است(مکری واختیاری،1388). با توجه به مشکلاتی از قبیل ابتلا به HIV و بیماری مقاربتی که می تواند به واسطه رفتارهای پرخطر به استثنای خودکشی درپسران بیشتراز دختران است(لیندبرگ،بوگسس و ویلیامز[3]،2000) و با در نظرگرفتن تعداد زیاد معتادان در جهان و کشور ما و نیز با در نظر گرفتن اینکه ارتباط جنسی نامشروع، در میان حدود نیمی از معتادان گزارش شده است(رازقی، 1999). این پژوهش درصدد است تا با استفاده از آموزش روش ماتریکس و تأثیر ممکنه آن در تسلط بر احساسات و رفتارها و نیز نقش این روش در تصمیم گیری مناسب تر، مداخله ای را در جهت کاهش رفتارهای پر خطر جنسی در مردان معتاد انجام دهد.
بیان مسئله:
با شروع قرن جدید جوامع بشری با معضل بزرگ اجتماعی – روانی سوء مصرف مواد مواجه هستند. به عبارت دیگر، سوء مصرف مواد مخدر یک پدیدهی جهانی است و کمتر کشوری یافت میشود که این معضل در آن وجود نداشته باشد. سوء مصرف مواد مخدر، امروزه پا را از مرز اختلالات فردی و روانشناختی فراتر نهاده و به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است،که از آن با عناوینی همچون طاعون قرن و بلای خانمان سوز یاد میشود.
طبق گزارش ستاد مبارزه با مواد مخدر پس از تصادفات دومین عامل فوت در مرگهای مشکوک عوارض ناشی از اعتیاداست (رقیبی و پورقازی، 1384). اولین گزارشی که از مصرف مواد مخدر در ایران به چاپ رسیده است مربوط به قرن 17 میلادی میباشد، ولی اولین آمار رسمی مکتوب به تعداد مصرفکننندگان درایران مربوط به سال 1948 میلادی است که تعداد معتادان به تریاک را 1250000 نفراز کل جمعیت 14700000 نفرذکرکردهاند (رزاقی، رحیمی و مدنی،1381).
در مطالعه بعدی که توسط مؤسسه داریوش در مورد همهگیری مصرف مواد در 28 استان کشور در سال1383 انجام گرفت، تعداد معتادان کشورکه نیازمند خدمات درمانی بودند بین 1500000 نفر تا1800000 نفر برآورد شدند (نارنجیها ،1383). تخمینهای مبتنی بر گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که 5/1 الی2 درصد ازجمعیت ایران مشکل جدی یا سوء مصرف مواد مخدر دارند(محمدی،1390).
اعتیاد یکی از بزگترین معضلات بزرگ جامعه ما است. اعتیاد معلول عوامل و مشکلات مختلف اجتماعی، روانشاختی و بیولوژیک است. معتادان به مواد مخدر از جمله گروه های پرخطردر ابتلا به عفونتهای ناشی از ویروس هاعامل هپاتیت c، هپاتیت B و ایدزهستند. از جمله رفتارهای پر خطرافراد معتاد، می توان به استفاده مشترک از سرنگ آلوده جهت تزریق مواد اشاره کردکه باعث انتقال عفونت های اشاره شده در بین این افراد می شود (عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389).
از جمله دیگر رفتارهای پرخطر در افراد معتاد می توان به رفتارهای پرخطر جنسی درآنها اشاره کردکه عامل مؤثری درگسترش عفونت ایدز در سایر گروه های اجتماعی است و این موارد شامل شرکای متعدد جنسی و رفتار جنسی بدون استفاده از وسایل محافظتی نظیرکاندوم است (عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389).
هرگونه رابطه جنسی(دهانی، مهبلی و مقعدی) كه بدون استفاده از وسایل ایمنی رابطه جنسی ازقبیل كاندوم مردانه یا زنانه انجام گیردكه درآن احتمال مبتلاشدن به ایدز و دیگر بیماریهایی كه ازطریق رابطه جنسی منتقل میگردند افزایش یابد، رفتار پرخطر جنسی نامیده میشود(سادوک و سادوک[4]، 2008 ؛ ترجمه رضاعی، 1388). همچنین داشتن شركای جنسی متعدد وگذری و ازطرفی رابطه جنسی در زمان مصرف مواد مخدر، جز رفتارهای پرخطر جنسی قرارمی گیرند(باكتینگ، راسر و اسكلما، 1999).
ضمن آنکه درتحقیقات مختلف رابطه متغیر رفتارهای پرخطرجنسی با متغیرهای دیگری بررسی شده است از قبیل شیوع رفتارهای جنسی پرخطر(حیدری، میراحمدی زاده، کشتکاران، اعتمادی و لطفی،1390)، زمان و روش آموزش مسائل جنسی(جلالی، ناهیدی، امیرعلی اکبری وعلوی مجده ،1384)، لزوم ارائه آگاهی های جنسی لازم به افراد معتاد(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389)، استفاده از مدل رویکرد برنامه ریزی شده به سلامت جامعه( یزدان پناه، صفری، یوسفی، عنقا، حبیبیان، و همکاران، 1389)، تأثیرمتادون درمانی در کاهش رفتارهای پرخطرجنسی(مرسلی، 1387)، تأثیر نشانگان فزون کنشی-کاهش توجه[8] درگرایش به رفتارهای پرخطرجنسی(میکائیلی و هاشمی،1392). پیش بینی کننده های روانشناختی رفتارهای پرخطرجنسی( میکائیلی و هاشمی، 1392). همه این تحقیقات، اهمیت و گستردگی مشکل رفتارهای پرخطرجنسی را بیان نموده اند.
شواهد نشان می دهندکه اعتیاد در حال حاضر یکی از بزرگترین و پرهزینهترین معضلات جامعه ما راتشکیل میدهدکه هم اکنون رو به گسترش می باشد(سبزی خوشنامی، 1390). برآوردهای صورت گرفته نشان میدهدكه میزان خسارتهای اقتصادی- اجتماعی مستقیم و غیر مستقیم مواد مخدر و اعتیاد و مشکلات در ارتباط با آن از قبیل انتقال و مبتلا شدن به ایدز و بیماریهای مقاربتی و درمان آن دركشورسالیانه700 میلیاردتومان میباشدکه قسمتی از این هزینه مربوط به بیماریهای مرتبط با اعتیاد و معتادان از قبیل بیماری ایدز و هپاتیت می باشد(صادقی اهری، 1382(.
آمارها نشان دهنده شیوع بالای رفتارهای پرخطر جنسی در بین معتادان است. طبق گزارش 8/55% معتادان روابط جنس خارج از چهارچوب خانواده داشته اند(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389). همچنین در تحقیق نارنجی ها(1383) شیوع رفتارهای پرخطرجنسی بین معتادان 7/42 و در پژوهشی دیگر میزان رفتارهای پرخطرجنسی معتادان 8/59% تخمین زده شده است(یاری، باباخانی و توکلی، 1388).
با توجه به افزایش معتادان در ایران و جهان شیوع بالای رفتارهای پرخطرجنسی در بین آنها و اینکه یکی از راههای اصلی انتقال ایدز و دیگر بیماریهای مقاربتی رفتارهای پرخطرجنسی است(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389)، انجام مداخلاتی در راستای کاهش رفتارهای پرخطر و جلوگیری از منتقل شدن و شیوع این قبیل بیماریها بسیار مهم میباشد.
چون کاربردهای مدل ماتریسی در حوزه های مختلف، برای درمان وابستگی به کوکایین(راوسن، ابرت، مک کان و مان، 1986)، مصرف دارو و الکل، بهبود درشاخص های روان شناختی و کاهش رفتارهای پرخطر جنسی مرتبط با انتقال ایدز( ویروس نقص ایمنی انسان) (شاپ تاو، راوسن، مک کان و ابرت، 1994؛ شاپ تاو، راوسن و لینگ،1997) به اثبات رسیده و این اثربخشی درمان حمایت تجربی برای استفاده از این مدل را فراهم کرده است.
تعدادی از طرح هایی که با حمایت مالی موسسه ملی سوء مصرف مواد آمریکا اجرا شده، بیانگرآن است که شرکت کنندگان درمان شده با مدل ماتریسی، کاهش های آماری معناداری را در مصرف دارو و الکل، بهبودهایی را در شاخص های روان شناختی و کاهش رفتارهای پرخطر جنسی مرتبط با انتقال ایدز داشتند (راوسن، 1995؛ شاپ تاو، راوسون، مک کان و ابرت، 1994؛ شاپ تاو، راوسون و لینگ، 1997).
این موارد بررسی جنبه ها و راهکارهای بیشتردر خصوص رفتارهای پرخطرجنسی را می طلبد. بنابراین در پژوهش حاضر به بررسی تأثیر روش ماتریکس برکاهش رفتارهای پرخطرجنسی مردان معتاد شهرکرمانشاه پرداخته شده است.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
اعتیاد درحال حاضر یکی از بزرگترین مشکلاتی است که گریبان گیر انسان شده و عوارض ناشی از آن، آسیب های بسیار جدی اجتماعی، روانی، فردی، فرهنگی و اخلاقی ایجاد می کند. ضمن آنکه باید بدانیم اهمیت پدیده شوم اعتیاد، نیازی به سخنرانی و قلم فرسایی افراطی ندارد( وزارت بهداشت،1381).
از سویی دیگر امروزه شیوع بیماری های پرخطر جنسی تبدیل به یکی از مهمترین دل نگرانی های بشری شده و در جهان رشد تصاعدی دارد. آمارها بیانگر این هستندکه هر روز16 تا20 هزار نفر در جهان به ایدز مبتلا می شوند و در ایران نیز مطابق آمار موجود، تا سال 1381، تعداد 4424 نفر مبتلا به ایدز بوده اند و از این تعداد، 365 نفر به علت رفتار جنسی پرخطر آلوده شده اند(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389).
ضمن انکه استان کرمانشاه به علت تجربه مستقیم 8 سال جنگ و نیز مشکلات و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی و رفاهی بعد از جنگ(که همچنان ادامه هم دارد)، در حال حاضر یکی از آسیب پذیرترین استانهای ایران است. اعتیاد و رفتارهای پرخطرجنسی، بخش کوچکی از این مشکلات هستند. این نکته ضرورت انجام مطالعات تخصصی و ارائه راهکارهای علمی برای شهروندان این استان را بیش از پیش نشان می دهدکه اگر دراین زمینه تلاش نشود، این تجارب تلخ، تلخ تر خواهند شد. به زبان روانشناسی، یعنی شدت و فراوانی آسیب های روانی اجتماعی دربین مردم این استان، خارج از حد تعاملات خواهد شد.
به طور خلاصه، نگاه اجمالی به سه واژه«اعتیاد و فرد معتاد»، «رفتارپرخطرجنسی» و محیط آسیب پذیر(همچون شهر کرمانشاه) این ادعا را به خوبی اثبات می کندکه این پژوهش و پژوهش هایی شبیه به آن، تئوری پردازی محض نیست بلکه سرمایه گذاری مستقیم برای سلامت و بهداشت روانی مردم یک جامعه است.
[1]- Sadock
2 _ Jarlais
3 _ Lindbreg & Boggess & Williams
[4]- Sadock
1 _ Bockting
2 _ Rosser
3_ Scheltema
4 _ Attention deficit hyper activity disorder (ADHD)
1_ Rawson
2 _ Obert
3 _ McCann
4 _ Mann
5 _ Shoptaw
6 _ Ling
دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد:تحلیل مقایسه ای مبانی رفتار سازمانی کارمندان دانشگاه شیراز
جمعه 99/10/26
ازدهه 1950 میلادی تاکنون،بخشی ازادبیات نظریه سازمانی توجه عمیقی به تعریف،تبیین وتحلیل اثربخشی سازمانی داشته است واثربخشی سازمانی برای همه سازمانها و مؤسسات یک مسأله ضروری واساسی شمرده میشود (روجاس[1]، 2000). ازطرفی عملکرد و اثربخشی سازمانی رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند به گونهای که تحقیقات درطی 35 سال گذشته نشان داده است که نه تنها دومفهوم عملکرد واثربخشی از یکدیگرمستقل نبودهاند بلکه درهم تنیده نیز میباشند (شنهاو[2]،شرام[3]وآلون[4]، 1994،زکی،ادیبی سده و یزدخواستی، 1385) و شاخص اثربخشی نیز برای ارزیابی عملکردسازمانی به کاربرده میشود (زکی،ادیبی سده و یزدخواستی، 1385). از طرف دیگر، اثربخشی سازمانی براساس تعریف دفت[5] (1380) عبارت است ازدرجه یامیزانی که سازمانها به اهداف مورد نظر خود میرسند و ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺷﺎﺧﺼﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﮕـﻮﻧﮕﻲ ﺗﺤﻘـﻖ ﺍﻫـﺪﺍﻑ ﻳـﻚ ﺳـﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳـﺎ ﻣﻮﺳـﺴﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ(ﻫﻮ، ٢٠٠٨).
نکته مهم این است که دنیای مادنیای سازمانها میباشد وگرداننده اصلی این گردونه انسانها هستند. آنانند که به کالبد سازمانها جان میبخشند و تحقق هدفها را میسر میسازند. بدون انسان سازمان بی معنی ومدیریت امری موهوم است. ازاینروی، بررسی رفتارانسانهادرسازمان یا مبحث رفتارسازمانی همواره درعرصه مدیریت وسازمان ازاهمیت ویژه ای برخوردار بوده و اندیشمندان این رشته را به نگارش آثار بیشماری ترغیب ساخته است، چرا که نیروی انسانی سازمان مهمترین عنصر و بزرگترین ثروت آن محسوب میشود. در واقع نیروی انسانی، نیروی محرک سازمانها درجهت رسیدن به اهدافشان قلمداد میشوند. امروزه مانند گذشته نیست که مزیت رقابتی یک سازمان تنها در تکنولوژی و ابزارآلات پیشرفته خلاصه شود، بلکه بزرگترین مزیت یک سازمان در به کارگیری نیروی خلاق و ماهر است. سازمانهای امروزی در واقع نیازمند افرادی هستند که بتوانند بااستفاده از دانش و مهارت و تعهد خود موجبات اثربخشی سازمان را فراهم آورند و به کارگیری آنها نیازمند زبده بودن مدیریت و توانایی او درتشخیص،کنترل و بعضا ًاصلاح رفتارآنها میباشد.
از طرف دیگر موفقیت و اثربخشی سازمانی به طور قابل توجهی به دانش آن، عوامل سازمانی و استفاده از منابع سازمانی بالقوه و بخصوص مدیریت بستگی دارد. به علاوه دانستن الگوهای رفتاری در سازمان و روابط آنها با ابعاد مختلف سازمانی میتواند نقش مهمی در مدیریت مسائل سازمان داشته باشد. رفتار در سازمان تنها حاصل عملکرد انتظارات رسمی، نیازهای فردی و اهداف سازمانی نیست بلکه نتیجه
ارتباطات پویای بین این عناصر میباشد (اشراقی، هراتی، ابراهیمی، نصیری، 2011).
ﻣﻄﺎﻟﻌﻪرﻓﺘﺎراﻓﺮاد در ﻣﺤﻴﻂﻫﺎی ﻛﺎری از دﻳﺮ ﺑﺎز ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﻋﻠﻮم ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ و ﺑﺎ ﻇﻬﻮر رﺷﺘﻪ رﻓﺘﺎر ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ در ﺳﺎلﻫﺎی ﻧﺨﺴﺖ دﻫﻪ 1960 در اﻳﻦ اﻣﺮ ﺟﺪﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﻣﺪ. ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺳﻌﻲ در ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﻋﻠﻞ ﺑﺮوز آنﻫﺎ داﺷﺘﻪاﻧﺪ (حاج کریمی، طبرسا و رحیمی، 1386) ولی به طور کلی رفتار سازمانی با توجه خاصی که به تأثیر عناصر و عوامل مختلف فردی تا سازمانی بر رفتار درون سازمان دارد در بهسازی عملکرد افراد و متعاقباً اثربخشی فردی و سازمانی تأثیر غیر قابل انکاری دارد
(رابینز و جاج، 2008).
1-2- بیان مسأله
این مسأله که دانشگاهها از ملزومات مهم جامعه میباشند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا دانشگاه به عنوان بزرگترین محل تولید دانش و پژوهش نقش کلیدی در محیطخویش بازی میکند (کستلز[6]، 2001؛ برنان و همکاران، 2004) و بدین طریق مقدمات و شرایط پیشرفت در جامعه را فراهم میآورد(ناوارولوپز[7] و گنزالز[8]، 2011). به علاوه دانشگاه همواره به عنوان موضوع اغلب مباحث حیاتی و مهم در علوم اجتماعی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است به گونه ای که افرادی مانند پارسونز و هندرسون[9] (1973)، بوردیو[10] (1988 و 1996) ، دلانتی[11] (2001) و بسیاری از محققان دیگر تحقیقات خود را در مورد نقش دانشگاهها، در متن جامعه متمرکز داشتهاند. شاید بتوان ویژگی منحصر به فرد دانشگاهها در جامعه امروز را ارتباط قوی بین آنها تلقی نمود. دانشگاهها توسط جوامع پی ریزی شده و دستورهای کاری خود را توسط آنها دریافت میدارند و در مقابل آنها پاسخگو میباشند (دادراستد[12]، 1999).
دانشگاه نیز مانند هر نهاد اجتماعی دیگر(اولسن[13]، 2005) باید دارای اثربخشی باشد تا از طریق آن بتواند به جامعه خویش خدمت کرده و انتظارات آن را برآورده سازد. رسیدن به این اثربخشی نیز مستلزم عملکرد مناسب اعضای آن است که همچون روحی در کالبد دانشگاه در جریان هستند و به آن موجودیت میبخشند.از طرفی در دوران کنونی به خاطر ویژگیهایی که دانشگاهها دارند و وظیفه آنها در تولید دانش و نیز نیاز جامعه امروز به وجود دانش نقش آنها پر رنگتر از قبل به چشم میخورد (فرنک[14] و مییر، 2007). ولی پر واضح است که رسیدن به عملکرد مؤثر در درون این نهاد اجتماعی(دانشگاه) مستلزم بررسی رفتار اعضای درون آن است.
آنچه امروزه در این حیطه یاری رسان است دانش رفتار سازمانی است. اکثر محققان و صاحبنظران رفتار سازمانی را مطالعه رفتار انسان در عرصه سازمان، رویارویی رفتار فرد و سازمان و بالاخره مطالعه خود سازمان میدانند (مورهد وگریفین[15]، 1995، 2010؛ رابینز و جاج[16]، 2008؛ رابینز[17]، 1378؛ آزبورن و همکاران[18]، 2002؛ میشل[19] 1979؛ اشنایدر[20]، 1985؛ دانکن[21]، 1978؛ ارگان و بتمن[22]، 1986؛ وگنر و هلنبک[23]، 1985، 2010؛ هیت و سیتکین[24]، 2001؛ مولینز[25]، 2010 نلسون و کوئیک[26]، 2012؛ اولگوئین و همکاران[27]، 2009). دانش رفتار سازمانی آنچه بر رفتار افراد تأثیر گذار میباشد را در سه حوزه فردی، گروهی و سازمانی مورد بررسی قرار میدهد.
رفتار در بعد فردی شامل رفتارهایی میشود که در نتیجه شراکت فرد در دانشگاه پدیدار میشود. این رفتار در مرحله اول شامل بهره وری است که به منزله یک شاخص برای کار مؤثر فرد در سازمان محسوب میشود و بر اساس خدماتی که ارائه میشود سنجیده میشود ولی در مرحله دوم شامل سنجش عملکرد است که وسعت آن نسبت به بهره وری بیشتر بوده و تمامی رفتارهای مربوط به کار را در بر میگیرد.در سطح گروهی نیز برخی از متغیرها مثل بهره وری و عملکرد مطرح میباشند. ولی برخی از ویژگیهای منحصر به فرد آن درتعیین اثربخشی رفتار گروه مؤثرنداز جمله هنجارهایی که رفتار افراد عضو گروه را هدایت کرده و سبب بوجود آمدن انسجام در بین اعضای گروه میگردند.
در سطح سازمانی نیز مواردی از قبیل عملکردهای سازمانی، اثربخشی، رابطه سازمان با محیط و رابطه کارکنان در سازمان مورد بررسی قرار میگیرند که بر اساس آنها رفتار سازمان در جهت بازگشت سرمایه، نرخ رشد یا مواردی ازجمله توانایی سازمان برای بقا و میزان توانایی آنها در راضی نگهداشتن سرمایه گذاران و قانونگذاران در خارج سازمان و کارمندان و واحدها در داخل آن مورد بررسی قرار میگیرند ( دلتا[28]، 2006؛ رابینز، 2003؛ دوبرین[29]، 2007؛ مک شین و وان گلینو[30]، 2010).
به طور مشخص عوامل رفتار فردی، گروهی و سازمانی که در تحقق موارد ذکر شده در بالا تأثیر برجستهای دارند به شرح زیر میباشند:
- بعد فردی شامل؛ ویژگیهای بیوگرافیک، شخصیت، هوش، تواناییها، ارزشها، نگرشها وادراک، یادگیری وانگیزش آنان.
- بعد گروهی شامل؛ ویژگیهای گروه، رهبری، ارتباطات، قدرت، سیاست و تعارض، وسرمایه اجتماعی.
- بعد سازمانی شامل؛ توجه به استراتژی، ساختار، تکنولوژی وطراحی کار، فرهنگ و جو سازمانی و محیط (رابینز و جاج، 2008؛ وگنر و هلنبک، 2010؛ ایوانکو، 2012؛ دوبرین، 2007؛ شرمرهورن و همکاران، 2002، 2003؛ مولینز، 2002؛ مورهد و گریفین، 2010)
بدیهی است که تأثیر این عوامل بسته به سطح تحلیل و موقعیت ما متفاوت است بر این اساس نیز مدلها وچارچوبهای مختلفی از تحلیل رفتار سازمانی ارائه گردیده است (بیر[31]، 1980؛ ایوانکو[32]، 2012) که تمامی آنها بیانگر اهمیت مبانی رفتار سازمانی در جهت اثر بخشی آن (سازمان)و ارتقاء عملکرد افراد و بطور کلی سازمان بودهاند. این مسأله بررسی سهم هر یک از این مبانی در گروههای مختلف در کل دانشگاه را میطلبد به گونه ای که با بررسی مبانی رفتار سازمانی در افراد، گروهها و تمامی سازمان و تعیین میزان تأثیر هر یک از عوامل و نیز تعیین اولویت آنها ظرفیتی برای تولید دانش در این زمینه فراهم آورده خواهد شد تا مسؤلان در مراجعه به نتایج بدست آمده به مبنایی جهت تحلیل رفتار افراد در دانشگاه دست یابند و رفتارها و اعمال خود را در جهت آن تنظیم نموده و به نحوی از انحا موجبات عملکرد مؤثر افراد در سازمان و نهایتاً اثر بخشی و توسعه فردی و سازمانی (رابینز و جاج، 2008؛ دوبرین، 2007) را فراهم آورند. بر این اساس در این پژوهش سعی بر این بود تا برای اولین بار با مطالعه و بررسی سهم مبانی رفتار سازمانی ومقایسه آنها در سطوح فردی، گروهی و سازمانی در بین کارمندان دانشگاه و تحلیل نتایج آنها به این مهم دست یافته شود.