دانلود پایان نامه و مقاله | مبحث سوم : تعامل دولت و فرهنگ در نظام های جامع القوا (توتالیتر) – 8

بنا به گفته ژاک ریگو نقش دولت مبتنی بر دو اصل است: ۱- نقش بنیانی دولت، که نگهداری میراث فرهنگی به خاطر حفظ همبستگی ملی و قدرت قومی است. ۲- نقش معاونت و کمک ‌و مساعدت ،که تنها وقتی دولت موظف به مداخله در حیات فرهنگی است که هنوز کسی یا مقامی دیگر قادر به تقبل این مسئولیت نیست.[۵۰]

 

خلاصه اینکه به نظر فرهنگ دوستان،کار دولت آفرینش فرهنگ نیست بلکه تنها فراهم آوردن امکانات و موجبات فرهنگ آفرینی و تسهیل فرهنگ سازی است.به هر حال در فرانسه برخی صاحب نظران دخالت دولت را در امور فرهنگی مشروط و مقید می خواهند و برخی مانند ژاک ریگو در قلمرو فرهنگ و هنر به لیبرالیسم معتقدند.

 

مبحث سوم : تعامل دولت و فرهنگ در نظام های جامع القوا (توتالیتر)

 

در این مبحث نقش دولت در فرهنگ در نظام های جامع القوا بررسی می شود. در این نظام به دولت به‌ عنوان مرکزیت و محور نظام اجتماعی نگاه می‌شود . در این دیدگاه دولت به عنوان بزرگ‌ترین نهاد در نظام موازنه اجتماعی مسئولیت همه جانبه ی سرپرستی و تکامل ساختارهای اجتماعی را برعهده دارد. دولت فراگیر بر آن است تا از طریق خشونت یا به طور عمده از طریق یکسان کردن آموزش و نظارت شدید بر فعالیت های ادبی و هنری و با در دست گرفتن تمامی رسانه ها و مجراهای خبری جامعه ای همسان و در خدمت اهداف خود ایجاد کند .

 

گفتار نخست : مفهوم نظامهای جامع القوا( توتالیتاریسم)

 

توتالیتاریسیم در معنای لغوی، کل گرایی و جمع گرایی می‌تواند معنا شود و شیوه حکومتی توتالیتاریستی نیز از این معنا دور نیست و آن تجمع قدرت سیاسی در اختیار یک گروه یا طبقه یا شخص می‌تواند باشد. به عبارت دیگر تاریخ سیاسی کشورها را اگر مورد بررسی قرار دهیم، این شیوه ها قابل مشاهده هست.برای استقرار این شیوه حکومتی شرایط و ویژگی هایی را بر شمرده اند که مجموع این شرایط و ویژگی ها در کل شیوه حکومتی توتالیتاریستی را نمود می بخشد .حکومت توتالیتاریستی نوعی از حکومت‌های استبدادی و خودکامه است که در آن شخص یا گروه یا طبقه ی به خصوصی، تمام قدرت سیاسی رادر کنف اختیار خود دارد و البته که در این وضعیت مردم هیچگونه اختیاری در تعیین سرنوشت سیاسی و به تبع آن اقتصادی و اجتماعی خود ندارند.

 

باید توجه کرد که صرف وجود شکل سیاسی رایج پارلمانتاریستی و دموکراسی قابل مشاهده، نباید ما را منحرف نموده و با توسل به انتخابات فرمایشی موجود،آن نظام سیاسی را جمهوری بدانیم چرا که توتالیتاریسم ، می‌تواند برای گمراه نمودن اذهان عمومی در داخل و خارج کشور به یکی از رژیم های سیاسی موجود متوسل شود و به اصطلاح قالب بگیرد. این شیوه توانسته است برای حصول به انحراف اذهان عمومی ، خود را با نظام های سیاسی رایج تطبیق نماید و به شکل یکی از آن ها درآید .

 

سلطه یک حزب واحد از نشانه های نظام توتالیتر است. این حزب معمولاً توسط یک فرد واحد رهبری می شود که هم او، بر کار حکومت نظارت دارد. حزب واحد، طبیعتاً نسبت به ایدئولوژی فراگیر، متعهد و مبلغ رسمی آن است. دیکتاتور نقش ایدئولوگ را هم ایفا می‌کند.نشانه بعد، وجود یک نیروی پلیس سرکوبگر و خشن رسمی و مخفی است، این پلیس، با توسل به اجبار و ارعاب و تهدید، مخالفت سیاسی با حکومت را ریشه کن می‌سازد. منتقدان و مخالفان حکومت، به مثابه دشمنان رژیم توتالیتر، هدف ثابت سرکوب و کیفر محسوب می‌شوند. از دیگر نشانه های نظام های توتالیتر، انحصار وسایل ارتباط جمعی در دستان حکومت است، وضعی که تضمین کننده بقای رژیم می شود. ضمن اینکه با کمک رسانه رسمی، فقط عقاید «قابل اعتماد» به لحاظ سیاسی و «خالص» از حیث ایدئولوژیکی، قابلیت و امکان انتشار و ابراز می‌یابند. به بیان دیگر، توتالیتاریسم، نیازمند کنترل دولت بر تمامی وسایل ارتباط جمعی و نهادهای فرهنگی و دستگاه های آموزشی است. نشانه دیگر دولت های توتالیتر، در اختیار داشتن تمام ‌و کمال تسلیحات و سلاح های مربوط به مبارزه مسلحانه در انحصار حکومت است؛ فقط دولت است که اجازه توسل و استفاده از زور را می‌دهد. و نشانه آخر، نظارت دولت بر تمامی جهات حیات اقتصادی است. افزون بر این، دولت توتالیتر با از میان بردن نهادهای خودجوش جامعه مدنی، می کوشد برای تحکیم قدرت خود، نهادهایی را از «بالا» بر جامعه تحمیل کند.

 

توتالیتاریسم، با استبداد و اقتدارگرایی و دیکتاتوری سنتی، تفاوت دارد، چرا که دولت توتالیتر طالب «قدرت تام»، از طریق سیاسی و ایدئولوژیک کردن تمامی جنبه‌های حیات اجتماعی و شخصی است. اینگونه، توتالیتاریسم، متضمن الغای آشکار جامعه مدنی و «زندگی خصوصی» است. دوره های حکومت هیتلر در آلمان، موسولینی در ایتالیا، استالین در شوروی و پول پوت در کامبوج را به عنوان نمونه های توتالیتاریسم ذکر کرده‌اند. این ها، به تعبیری صور جناح های راست و چپ نظام های توتالیتر محسوب می‌شوند. .

 

گفتنی است، کاربرد ویژگی های شاخص توتالیتاریسم – دستکاری وسیع در ایدئولوژی و استفاده از عامل ارعاب و سرکوب و تهدید – در اثر تکنولوژی نوین، تسهیل شده است. دولت های توتالیتر، به گونه ای مشخص و محسوس از رادیو، تلویزیون و سینما برای بسط تبلیغات به سود توتالیتاریسم بهره برده اند و کنترل سیاسی را از طریق نظارت گسترده بر مردم غیرنظامی حفظ کرده‌اند، وظیفه یی که نیازمند یک نظام بسیار کارآمد برای جمع‌ آوری اطلاعات و پردازش آن ها‌ است.آرمان توتالیتاریسم و هدف محوری آن، ایجاد یک انسان وفادار، ایثارگر و مطیع است، انسانی که آماده برای ترجیح دادن منافع رژیم بر منافع فردی باشد. رهبر در رژیم های توتالیتر، «خواست مردم» را بدون در نظر گرفتن خواست مردم تعیین می‌کند. بی شک، سرکوب خشن سیاسی، در تمکین توده ها به توتالیتاریسم، نقشی ویژه ایفا می‌کند. گو اینکه مهمترین ابزار نظام توتالیتر، همان ایدئولوژی رسمی و فراگیر است که رابطه انسان را با واقعیت – و با خودش نیز- مخدوش می‌کند. به تعبیری دولت توتالیتر، ویژگی های زندان، پادگان و گورستان را در خود جمع می‌کند.

 

خروجی طبیعی و نتیجه بدیهی نظام توتالیتری است که «شهروند» مستقل نمی شناسد، خواست و اراده طبقه حاکم را با خشونت و تهدید و سرکوب تحمیل می‌کند و با تبلیغ و خدعه و فریب از رسانه های رسمی، ترویج می‌کند، ضمن اینکه ایدئولوژی رسمی را از طریق نهادهای آموزشی رسمی ترویج می‌کند. در برابر چنین وضعی افراد گریزی جز «ابزار» شدن و تمکین کردن ندارند. در غیر این صورت «غیرخودی» و «دشمن» و «بیگانه» محسوب و طرد و تهدید و منفعل می‌شوند.این وضع رایج در نظام های توتالیتر- در اشکال گوناگون آن- است.[۵۱]

 

گفتار دوم : توتالیتاریسم و دخالت دولت در فرهنگ

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.