موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد: برنامه ریزی ارتقاء کیفیت زندگی در نواحی خرد شهری
جمعه 99/10/26
این فصل در هشت بخش ارائه می گردد. در بخش نخست موضوع پژوهش تبیین و تشریح شده است. در بخش دوم مشکلات پژوهش عنوان شده اند. اهداف اصلی و اهداف فرعی پژوهش در بخش سوم معرفی شدند. در بخش چهارم این فصل پرسش های پژوهش عنوان شدند و در بخش پنجم فرضیات پژوهش مطرح گشتند. اصطلاحات کلیدی مربوط به این پایان نامه در بخش ششم تعریف شدند، در بخش هفتم روش شناسی پژوهش توضیح داده شد و سرانجام در بخش آخر، ساختار پژوهش ارائه گردید.
2-1- طرح موضوع
در آغاز قرن 21 اهمیت شاخص های اجتماعی و مسائل مرتبط با کیفیت زندگی و رضایتمندی در دانش اجتماعی، در بسیاری از کشورهای جهان به اثبات رسیده بود. حجم گسترده ای از کتابهای به چاپ رسیده، معانی ارائه شده، مجلات انتشار یافته، ایجاد سازمانهای رسمی بین المللی، برگزاری کنفرانس ها و همایش های بین المللی، نشانه هایی از گسترش مفاهیمی از این دست می باشد.
در این چارچوب، مفاهیمی نظیر کیفیت و رضایتمندی ریشه های خود را از تحقیقات مختلف در زمینه های سلامت، امنیت، رفاه، رضایتمندی سکونتی و محیط کالبدی شهری اتخاذ می کنند. کیفیت زندگی، انگاشتی جامع، گسترده و پیچیده است که شرایط مادی و معنوی زندگی انسانها را در بر می گیرد و علاوه بر استانداردهای مادی زندگی به ابعاد اجتماعی، محیطی، کالبدی، فرهنگی و روان شناختی زندگی نیز توجه دارد و در دو سطح فردی و جمعی مورد سنجش قرار می گیرد. کیفیت زندگی دو بعد دارد که به عنوان ابعاد عینی و ذهنی شناخته می شوند. کیفیت زندگی عینی، چگونگی شرایط عینی(بیرونی) زندگی مردم را منعکس می کند و با استفاده از شاخص های عینی که مرتبط با واقعیات قابل مشاهده زندگی و برآمده از داده های ثانویه می باشند، سنجش می شود. کیفیت زندگی ذهنی، ادراکات ذهنی(درونی)
مردم را از شرایط عینی و از وضعیت زندگی خود منعکس می سازد و با استفاده از سنجه های ذهنی سنجش می شود. این انگاشت، به روش های متفاوت توسط اجتماعات پژوهشی مختلفی به کار گرفته شده است. با این وجود، هیچ تعریف پذیرفته شده جهانی از آن وجود ندارد و در نتیجه در میان انتظام های مختلف بر اساس هدفی که می خواهند بدست بیاورند و روش شناسی که به کار می برند، به روش های متفاوتی مفهوم سازی شده است. این تفاوت ها امکان داشتن تعریف پذیرفته شده جهانی و رویکرد روش شناسی برای ارزیابی و سنجش کیفیت زندگی را محدود می سازد. اما رویکردهای روش شناختی و انگاشتی موجود، می تواند راهنمایی برای انتخاب یک یا ترکیبی از روش های موجود برای تحلیل کیفیت زندگی برای محدوده ای خاص باشد.
در این مطالعه ما از تلاش های قبلی انجام شده در زمینه تعریف کیفیت زندگی استفاده نموده و با ارائه آنها این تعریف از کیفیت زندگی را مبنای مطالعه قرار می دهیم: ” کیفیت زندگی انگاشتی چندوجهی، نسبی، متاثر از زمان، مکان و ارزش های فردی و اجتماعی است. این انگاشت از یک سو به عوامل بیرونی و عینی زندگی وابسته می باشد و از سوی دیگر به برداشتهای فردی افراد از جایگاهشان در زندگی در بستر فرهنگ و سیستم های ارزشی ای که در آنها رشد می کنند، وابسته می باشد.”
بر اساس سنجش همزمان کیفیت زندگی عینی و ذهنی و تلفیق آنها با یکدیگر، سطح کیفیت زندگی شامل چهار حالت می گردد که به عنوان بهزیستی، ناهنجاری، سازش پذیری و محرومیت شناخته می شوند. این حالت ها، درونداد مهمی برای سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری می باشند تا مشکلات نواحی، دلایل نارضایتی و اولویت های شهروندان در زندگی را تشخیص دهند. بهزیستی زمانی است که احساس ذهنی افراد و شرایط عینی زندگی خوب است (زپف، 1984). اگر هم شرایط ذهنی و هم شرایط عینی بد باشد، حالت محرومیت وجود دارد. از سوی دیگر، اگر شرایط ذهنی خوب و شرایط عینی زندگی بد باشد، حالت سازش پذیری وجود دارد و علاوه بر این اگر شرایط ذهنی بد و شرایط عینی زندگی خوب تشخیص داده شود، حالت ناهنجاری اتفاق می افتد.
همچنین در بین انتظام های فکری مختلف درگیر با مطالعات کیفیت زندگی، این توافق وجود دارد که کیفیت زندگی به توصیف و ارزیابی شرایط زندگی مردم در یک مکان معین مربوط می باشد. با وجود اینکه پژوهش های بسیاری برای مطالعه کیفیت زندگی انجام شده است، این پژوهش ها از نظر عرصه های زندگی که مورد مطالعه قرار می دهند متنوع می باشند. علاوه بر این، مقیاس به کار گرفته شده در مطالعات مختلف، متنوع می باشد، بعضی مطالعات در سطح ملی می باشند، برخی در سطح منطقه ای ، اما مطالعات بسیار کمی در مقیاس های کوچکتر شبیه همسایگی یا سطح خرد شهری انجام شده است. بنابراین بیشتر مطالعات کیفیت زندگی در سطح منطقه و کشور می باشند. اما این نوع ارزیابی های با مقیاس بالا می تواند تغییرات فضایی بزرگ در کیفیت زندگی که ممکن است در مقیاس های کوچک مانند بخش یا مراکز شهر غالب باشد را پنهان نماید. در چنین شرایطی از تغییرات محلی در مطالعات با مقیاس بزرگ اغلب چشم پوشی می گردد. در نتیجه، آن دسته از مطالعات کیفیت زندگی که تلاش دارند تغییرات کیفیت زندگی را در مقیاس های کوچکتر بررسی کنند، واجب می باشد.
به همین خاطر این پایان نامه بر آن است تا کیفیت زندگی را در سطح محلات منطقه 10 شهر تهران با در نظر گرفتن هر دو کیفیت زندگی عینی و ذهنی و تلفیق آنها با یکدیگر مورد سنجش قرار دهد، تا حالت های کیفیت زندگی در این محلات تشخیص داده شود و بر اساس حالت های تشخیص داده شده اولویت های برنامه ریزی ارتقای کیفیت زندگی برای محلات مختلف منطقه 10 تعیین گردد. این مطالعه توجه خاصی به نواحی دچار محرومیت خواهد داشت و برنامه های راهبردی در راستای بهبود وضعیت این نواحی تدوین خواهد نمود.
3-1- ضرورت پژوهش
ساخت یک چارچوب مفهومی از کیفیت زندگی جهت ارتقاء زمینه هایی نظیر رشد و توسعه شهری و رفاه فردی لازم و ضروری است. چنین چارچوبی جهت گسترش دانش تئوریک موثر بوده و همچنین گسترش و رشد ابزارهایی جهت ارتقاء جنبه هایی از کیفیت زندگی را فراهم می آورد. مطالعات کیفیت زندگی از سوی افراد بسیاری به عنوان درونداد مهمی برای سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری در راستای تشخیص عوامل کلیدی تاثیر گذار بر کیفیت زندگی افراد نگریسته می شوند. با وجود سودمندی این مطالعات، در ایران، سنجش کیفیت زندگی به شکلی جامع و هدفمند در مقیاس های کوچکتر از شهر انجام نشده است. علاوه براین کیفیت زندگی شهری معمولاً یا بر اساس شاخص های عینی و با استفاده از داده های ثانویه و یا با استفاده از شاخص های ذهنی از دیدگاه ساکنان و ارزیابی میزان رضایت آنها از زندگی شهری سنجش می شود. به ندرت شاخص های عینی و ذهنی کیفیت زندگی در ارتباط با یکدیگر به کار گرفته می شوند. این در حالیست که سنجش همزمان آنها و تلفیق کیفیت زندگی عینی و ذهنی با یکدیگر، حالت هایی از کیفیت زندگی را روشن می سازد که درونداد مهمی برای سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری می باشند که توسط آنها مشکلات نواحی، دلیل نارضایتی و اولویت های شهروندان در زندگی را تشخیص دهند. منطقه 10 شهر تهران، منطقه ای با ده محله و با فعالیت غالب مسکونی می باشد که در طول زمان با مشکلات اجتماعی و کالبدی بسیاری مواجه بوده است. لذا، برنامه ریزی برای ارتقای کیفیت زندگی در محلات آن مستلزم سنجش کیفیت زندگی با استفاده از شاخص های عینی و ذهنی به طور همزمان می باشد تا محلات دارای اولویت، به منظور ارائه راهبردهای ارتقای کیفیت زندگی تعیین گشته و برنامه ریزی ارتقای کیفیت زندگی برای محلات موردنظر صورت گیرد.

پایان نامه ارشد: پیشبینی سلامت روان و تابآوری فرزندان بر اساس رضایت زناشویی و سبکهای دلبستگی مادران
جمعه 99/10/26
فرزندان ارزشمندترین سرمایه جامعه و گرانبهاترین هدیه هایی هستند که خداوند به عنوان امانت به والدین سپرده است. هر کودک که در محیط خانواده رشد می کند چنانچه نیازهای جسمی و روانی او برآورده شود؛ به صورت فردی سالم وارد اجتماع می شود و شکی نیست که سلامت اجتماع با سلامت افراد خانواده تضمین خواهد شد. هیچ جامعه ی نمی تواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد. هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آید و در حقیقت حفظ و تداوم این نهاد مقدس در گرو تداوم و سلامت رابطه بین زن و شوهر می باشد. رابطه زناشویی که زیر بنای نظام خانواده می باشد در زمره پیچیده ترین روابط انسانی است.
بررسی عواملی که می تواند سلامت روان را تداوم بخشد و یا عواملی که افراد را در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی قرار می دهد ضروری به نظر می رسد.طبق تحقیقات انجام شده، افرادى كه به استرس هاى زندگى با خوش بینى و انعطاف پذیرى پاسخ مى دهند و از راهبردهاى مقابله اى سازنده استفاده كرده و كنترل وقایع زندگى را بر عهده مى گیرند، عملكرد سیستم ایمنى بهترى دارند، بهتر با بیمارى مقابله مى كنند و سلامت روانى بالاترى دارند(كوین،2006). از نظر بالبی (1969)، دلبستگى كه پیوند عاطفى بین كودك – مادر است، تعیین كننده بهداشت و سلامت روانى فرد است. گریفن و بارتولومیو (1994) بیان کردند که پیوند عاطفى اولیه در رشد شخصیت، شكل گیرى روابط بین شخصى، شیوههاى مقابله اى خاص، سازش هاى اجتماعى و در نتیجه سلامت روانى تأثیر بسزایى دارد(به نقل از بروجردی، سهرابی و برجعلی،1391). سلامت روانى بالا تضمین كنندة كیفیت مطلوب زندگى حتى در شرایط بحرانى است كه اگر بر اساس عواملى مثل دلبستگى ایمن و راهبرد مقابله اى سازگارانه، در سطح بالایى باشد، كیفیت علائم جسمانى، علائم اضطرابى و چگونگى خواب، كاركرد اجتماعى و افسردگى را در سطح مناسب قرار مى دهد (اسمیت و سگال، 2011).
از طرفی بدیهی است که استواری و استحکام خانواده به ازدواج و رابطۀ زناشویی پایدار و بنیادین بستگی دارد. یعنی هرگونه تزلزل در رضایت زناشویی یا نبود یک ازدواج موفق، علاوه بر آن که آرامش درونی زوج ها را مختل می کند، بقاء و دوام خانواده را نیز در معرض تهدید قرار می دهد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تاب آوری و سلامت روان فرزندان بر اساس رضایت زناشویی و سبکهای دلبستگی مادران صورت گرفته است.
2-1- بیان مسأله
موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون و اعصار متمادی، مهم و همواره مطرح بوده است.اما هر گاه سخنی از آن به میان آمده، عموما بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به بعد روانی آن توجه شده است. سازمان بهداشت جهانی ضمن توجه دادن مسئولان کشورها به تأمین سلامت جسمی،روانی و اجتماعی افراد جامعه، همواره بر این نکته تأکید دارد که هیچ یک از این سه بعد بر دیگری برتری ندارد. بدون شک سلامت جسمانی و روانی افراد جامعه اهمیت بسزایی دارد و یکی از مسائل مهم جهان امروز است و تأمین سلامتی اقشار جامعه یکی از مسائل اساسی هر کشوری است که باید آن را از سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی مدنظر قرار داد. تا کنون تعاریف متفاوت از سلامت روانی ارائه شده است.
سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی را قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضاد و تمایلات شخصی به طور عادلانه و مناسب می داند. لازم به ذکر است که سلامت روانی با ویژگی های توانمندساز درونی یا منابع درونی قدرت ارتباط دارد. برخورداری از این منابع درونی توانایی فرد را، با وجود شرایط ناگوار و پیشامدهای منفی، برای رشد سازگارانه خود افزایش می دهد تا سلامت روان خود را حفظ نماید(رحیمیان بوگر، نجفی، طباطبائیان،حیدری، دهشیری، ایزدپور،1389). خانواده می تواند عامل سازنده کودک در زمینه جسمی، روانی، عاطفی، ذهنی و مانند آن باشد و یا می تواند عامل انحراف کودک باشد. خانواده یکی از مهمترین و اساسی ترین نهادی است که بر رشد و نمو کودک یاری فراوانی می رساند و کودک برای اولین بار در این جمع است که جهان پیرامون خود را لمس می کند.
ارتباط والد با کودک، از مهمترین مولفه های زندگی اجتماعی بوده و نقش مهمی در سلامت روان والدین و فرزندان ایفا می کند(رز، هاور و هین، 2010). اولین رابطه ی عاطفی و اولین رابطه ی که در الگوی رفتاری بعدی منعکس می شود، بین کودک و مراقب او شکل می گیرد(دی الیا،2001). از آنجا که مراقبان اصلی کودکان هر یک سبک های ارتباطی و تعاملی خاص خود را در ارتباط با کودک به کار میبرند تا نیازهای کودک را برطرف نمایند، هر یک از این سبک ها تأثیری منحصر به فرد در رشد شخصیت و سلامت روان کودک می گذارد. در این میان بسیاری از سبک های ارتباطی مورد استفاده توسط مراقبین چندان کارآمد نیستند و منجر به شکل گیری سبک های ناسازگارانه ای در کودک میشوند که می توانند راهکارهای مقابله ای و سلامت روانی کودک را تحت تأثیر قرار دهند. به نظر میرسد مادرانی که از سبک دلبستگی ایمن برخوردارند قادر به برقراری ارتباط گرم و مطمئنی با کودک خود بوده و از این طریق موجبات ارتقاء تاب آوری و نهایتا” سلامت روان فرزندان را فراهم می سازند.
طبق تعریف بالبی (1969) دلبستگی پیوند عاطفی كودك در حال رشد و مادر كه مسئولیت اصلی در مراقبت از وی را بر عهده دارد می باشد. تصور محققان این است كه دلبستگی ایجاد شده در دوران كودكی همچنان به مراحل بعدی زندگی تداوم می یابد و زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. منتهی در بزرگسال علاوه بر اینكه منبع دلبستگی ممكن است تغییر یابد و دلبستگی به همسر و افراد دیگر جایگزین دلبستگی به مادر گردد. همچنین، دلبستگی ماهیت متقابل دارد و هر دو شریك دلبستگی به عنوان منبع دلبستگی به یكدیگر عمل می كنند. ازدواج، بستر تجربی تشكیل و تجربه پیوندهای عاطفی و پیوستنها و گسستنهای مستمری است كه در چارچوب نظریه دلبستگی تبیین می شوند. ارزش تكاملی انسجام دلبستگی ، از یك سو و پیوستگی ازدواج و رضایت زناشویی از سوی دیگر، به صورتی بنیادین پیوند عاطفی دلبستگی و رضایت زناشویی را به هم مرتبط می سازد (به نقل از عطاری و همکاران،1384) و هر دو می توانند سلامت روان اعضاء خانواده را تحت الشعاع قرار دهند. در کنار سبک های دلبستگی مادران ، رضایت زناشویی نیز می تواند از عواملی باشد که بر روی سلامت روان فرزندان اثرگذار است.
به اعتقاد عطاری، عباسی سرچشمه و مهرابی زاده هنرمند(1384)رضایت زناشویی یكی از مهمترین عوامل اثرگذار بر عملكرد خانواده می باشد. همه زوج ها به دنبال آن هستند كه از زندگی زناشویی خود لذت ببرند و احساس رضایت داشته باشند.
رضایت زناشویی، یعنی انطباق بین انتظاراتی كه فرد از زندگی زناشویی دارد و آن چه در زندگی خود تجربه می كند برخی از صاحب نظران در تعریف رضایت زناشویی، آن را تابع مراحل چرخه ی زندگی میدانند. رضایت یك متغیر نگرشی است، بنابراین، یك خصوصیت فردی برای زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف مذكور رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخشی است كه زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند (بیرامی، فهیمی، اکبری، امیری پیچا کلایی،1391).
برادبوری (2010) عنوان می کند رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضعیت رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است. رضایت زناشویی می تواند انعکاسی از میزان شادی افراد از روابط زناشویی و یا ترکیبی از خشنود بودن به واسطه بسیاری از عوامل مختص رابطه زناشویی باشد. مادری که از رابطه زناشویی خود خشنود است، احساس و نگرشی مثبت به خود و خانواده خود دارد و احتمالا” با برخورداری از انرژی مثبت حاصل از رضایت زناشویی فرصت های مناسب تری را برای رشد و سلامت فرزندان خود فراهم می سازد.
از جمله عواملی که در کنار سلامت روان مطرح می باشد، تاب آوری افراد است. تاب آوری سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است.
تاب آوری، « فرایند توانایی یا برونداد موفقیت آمیز سازگاری، باوجود چالش ها و موقعیتهای تهدیدزا و بروندادهای مثبت، باوجود موقعیتهای خطرزا، حفظ شایستگی ها هنگام برخورد با تهدیدها و بهبود آسیب ها» تعریف شده است (کلاوس ،2008؛به نقل از آگنج، هنرپروران و رفاهی،1391).
به بیان دیگر، تاب آوری بر فرایندهای درونی و بیرونی سازگاری موفقیت آمیز مبتنی است؛ فرآیندهای درونی همان تفاوت های ژنتیکی هستند و فرآیندهای بیرونی، تغییرهای ناشی از عوامل زیست شناختی و محیطی، که در اثر رشد و در طول زمان شکل می گیرند. از این حالت با عنوان پویایی در تاب آوری یاد میشود (لایرد ،2004).
افراد تاب آور سازگاری فردی بالایی با عوامل استرسزای محیطی در زندگیشان دارند. لذا تاب آوری مفهوم روانشناختی است که توضیح می دهد چگونه افراد با موقعیت هایی غیرمنتظره کنار می آیند. تاب آوری به معنای سرسختی در مقابل استرس، توانایی برگشت به حالت عادی و زنده ماندن و تلاش کردن در طی شرایط ناگوار است (دوو، 2004).
دو عامل در رشد تاب آوری اثر دارد؛ عوامل مخاطره آمیز محیطی، روانشناختی و زیست شناختی ، که آسیب پذیری فردی را افزایش می دهد و عوامل حمایتی فردی ، اجتماعی و خانوادگی، که از اثرگذاری آسیب ها و خطرات محیطی جلوگیری می کند.
عوامل حمایتی ظرفیت تاب آوری فرد را در هر زمان بالا می برد. توجه به عوامل حمایتی این موضوع را روشن می کند که چرا برخی بچه ها می توانند خودکارآمدی و اعتماد به نفس خود را هنگام مواجهه با مشکلاتی که موجب تسلیم دیگران می شود، حفظ کنند (آگنج، 1390).
با توجه به اینکه سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی جایگاه ویژه ای در حوزه خانواده و بهداشت روانی به خود اختصاص داده اند، لذا پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا رضایت زناشویی و سبک های دلبستگی مادران به طور معنادار سلامت روان و تاب آوری فرزندان را پیش بینی می کند؟
3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر از آن رو است كه در شرایط بحرانى، عوامل مختلفى من جمله ارتباط والد و کودک مى توانند در مقاومت و مقابلة فرد با عوامل تنش زا نقش داشته باشند كه در نهایت هر یك از این سبكهای دلبستگی حتى مى توانند به تسلیم شدن در مقابل بیمارى و ایجاد بیمارى هاى روحى روانى علاوه بر بیمارى جسمى یا مبارزه كردن با آن و ایستادگى براى از بین بردن آن بینجامند. هر یك از سبك هاى دلبستگى و رضایتمندی زناشویی مى توانند تعیین كنندة سلامت روانى بالا یا پایین و همچنین تاب آوری فرزندان باشند. لذا اگر كیفیت دلبستگى و رضایتمندی زناشویی با سلامت روانى و تاب آوری با یكدیگر در ارتباط باشند، آموزش مادران و آگاه كردن آنان نسبت به این مهم مى تواند جزء وظایف اصلى دست اندركاران امر تعلیم و تربیت شود تا به موجب آن مادران با به كار گیرى پیوند و اتحاد مناسب با كودك، تقویت سبک دلبستگى ایمن در خود، توان مقابلة كارآمد را در كودك در مواجهه با بحران بعدى زندگى پایه ریزى كنند كه اهمیت و ضرورت این تحقیق را محرزتر می کند .
1- Rose, Huver, Hein
2- D’Elia
1- Bradbury
1- clauss
[5]- Liard
[6]- Doo
1- Mental Health
2- Coyne
3- Bowlby
[4] -Grifen and Bartolomiyo
[5]- Smith & Segal
[6] – marital Satisfaction
[7]- resilience
4- Attachment style

پایان نامه : بررسی تأثیر تکلیف گرایی بر کارآمدی سیاسی در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
جمعه 99/10/26
) طرح تحقیق)
- طرح مساله ، بیان هدف و ضرورت آن
یکی از مهمترین مسائل نظامهای سیاسی و انقلاب ها، موضوع کارآمدی سیاسی و موفقیت در دستیابی به اهداف است که ارتباط مستقیمی با بهبود کل نظام اجتماعی، توسعه کشور، جلب اعتماد مردم، افزایش مشروعیت و تداوم حکومت ها دارد. از گذشته های دور، متفکران و اندیشه ورزان جامعه بشری در کنار بررسی انواع نظام های سیاسی و حقانیت آنها، چگونگی تحقق کارویژه های نظام سیاسی در جهت تحقق اهداف، تأمین نیازها و خواسته های مردم را مد نظر داشته اند. امروزه این موضوع یکی از کانون های مباحث سیاسی بوده و روز به روز بر اهمیت آن افزوده می شود. در دوران جدید به علت گستردگی و عمق تأثیرات نظام سیاسی بر سرشت و سرنوشت جامعه و وابستگی شدید و اجتناب ناپذیر سعادت، رفاه و امنیت امروز و فردای اقشار و آحاد جامعه به نوع ساختار و شیوه های حکومتی، این موضوع از جایگاه ویژه
ای برخوردار است. از این رو پیرامون ماهیت کارآمدی سیاسی، عوامل تأثیر گذار بر آن، میزان ارتباط و نحوه تأثیرگذاری آن بر سایر موضوعات سیاسی و چگونگی ارزیابی و سنجش آن، دیدگاههای مختلفی در میان اندیشمندان سیاسی وجود داشته و رهیافت های متنوعی – نظیر «تئوری سیستمی»، «تئوری توفیق»، «تئوری رضایت مردم»، «تئوری انجام تکلیف»- ارائه گردیده است.
امروزه پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی با چالش کارآمدی سیاسی مواجه و یكی از سؤالات اساسی مطرح در میان نخبگان داخلی و خارجی، بحث كارآمدی نظام سیاسی اسلام می باشد. بیتردید میان صحت و اتقان یك اندیشه سیاسی و كارایی و توانایی نظام سیاسی برآمده از آن در پاسخگویی به مسائل و مشكلات جامعه و تحقق اهداف خویش، رابطه مستقیمی برقرار است. و در کارآمدی نظام های سیاسی لازم است مبانی نظری و اندیشه ای بوجود آورنده آن و سازوکارهای تحقق اهداف، مورد کنکاش و دقت نظر قرار گیرد.
در بررسی اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، با اصل تکلیف گرایی و عمل بر اساس وظیفه شرعی مواجه می باشیم که در مواضع و تصمیم گیری های متعدد خویش از زمان شروع نهضت انقلابی خویش تا فرایندهای مختلف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، همواره بر رعایت این اصل تأکید داشته و تصریح کردهاند که تمامی رفتارهای ایشان بر اساس عمل به تکلیف بوده است: « ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم»(صحیفه نور، 1383، ج 6: 220).
به همین دلیل در این پژوهش تلاش می شود با بررسی و تحلیل محتوای آثار و اندیشه های امام خمینی (ره) به عنوان بنیانگذار و طراح نظام جمهوری اسلامی، كارآمدی حكومت از دیدگاه ایشان و سازوکار تحقق آن خصوصاً از جنبه تکلیف گرایی مورد کنکاش و دقت نظر قرار گیرد. در این راستا ضمن توضیح و تحلیل «كارآمدی سیاسی» و نظریه های مربوطه به بیان مبانی اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی پیرامون مکانیسم تحقق کارآمدی سیاسی در حكومت اسلامی، و ارتباط تکلیف گرایی با کارآمدی سیاسی از دیدگاه ایشان می پردازیم.
- پرسش های پژوهش
پرسش اصلی که در این تحقیق بررسی می شود این است که؛
« در اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی تکلیف گرایی چه تأثیری بر کارآمدی سیاسی و ارزیابی آن دارد؟»
و مهمترین پرسش های فرعی تحقیق حاضر عبارتند از:
1.کارآمدی سیاسی چیست؟
2.کارآمدی سیاسی چه نقشی در نظام های سیاسی ایفا می نماید؟
- راههای ارتقاء کارآمدی سیاسی کدام است؟
- چه نظریه هایی پیرامون ارزیابی کارآمدی سیاسی وجود دارد؟
- اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی بر اساس کدام مبانی و اصول شکل گرفته است؟
6 . بنیانگذار جمهوری اسلامی از چه منظری به کارآمدی سیاسی می نگریست؟
7 . بنیانگذار جمهوری اسلامی برای کارآمدی حکومت چه ساز و كاری را پیشنهاد میكند؟
8 . در ارزیابی کارآمدی سیاسی، دیدگاه ایشان بر کدامیک از نظریه های مربوطه قابل تطبیق است؟
- تکلیف گرایی چیست؟
- معیارها و ضوابط شناخت تکلیف در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی کدام است؟

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی عناصر فرهنگاستراتژیک ایالات متحده بعد از 11 سپتامبر (2014 – 2001)
جمعه 99/10/26
یا بستری برای تصمیمگیری راهبردی آن خاصه در ارتباط با اهداف امنیتی – نظامی اشاره دارد. پیام اصلی این حوزهی اندیشهورزی را باید در شناسایی دوست یا دشمن و تعیین معیار برای تفکیک آنان از هم دانست؛ کارکردی یا کیفیتی که میتواند به سطوح مختلف تصمیمگیران در مسیر انتخاب راههای استفاده از زور برای مقابله با عوامل تهدید و همچنین در سطحی بالاتر برای رسیدن به اهداف ملی کمک نماید. به سخن دیگر،فرهنگاستراتژیک مانند یک پیشزمینه عمل میکند، به گونهای که تمام سیاستها و تصمیمات راهبردی در سطح کلان را سمت و سو میدهد. بر این مبنا، بیانشده که فرهنگ استراتژیک که در اصل زیرمجموعهی فرهنگ سیاسی یک کشور است؛ توانائی محدودسازی گزینههای انتخاب راهبردی را برای نخبگان درپروسۀ تصمیمگیری داراست. در عین حال ، چنین محدودیتهایی با توجه به افزایش اهمیت پشتیبانی افکارعمومی برای اجرای سیاستها قابل پذیرش است. بنابراین دولتها اقدام به طراحی و اجراء سیاستهایی مینمایند که از اقبال عمومی بیشتری برخوردار است.
مسئله فرهنگ تا ربع آخر قرن پیش جذابیت چندانی در مطالعات امنیتی نداشت و این امر تا زمانی ادامه یافت که علاقه به فرهنگ و فرهنگاستراتژیک برای تبیین رفتار دولتها مطرح گردید. بخش عمدهای از تحقیق در این عرصه مدیون جوزف نای و شان لین جونز است که معتقد بودند؛ مطالعات استراتژیک بر مبنای قوممداری آمریکایی همراه با نادیدهگرفتن « سبکهای ملی استراتژی» قرار داشتهاست . از دهه 1970 میلادی بعضی از محققان و تحلیلگران تلاش کردهاند تا با بکارگیری مفهوم فرهنگاستراتژیک فهم و تحلیل غنیتری(نسبت به رویکرد واقعگرایی و بعدها نوواقعگرایی) از رفتارها و انتخابهای استراتژیک کشوره ارائه دهند. در همین دهه و درپی ناتوانی تحلیلگران آمریکا از پیشبینی واکنشهای اتحاد جماهیر شوروی و تشریح درست سیاست بازدارندگی شوروی، جک اسنایدر چنین نتیجه گرفت،
تحلیلگران آمریکا به این دلیل نتوانستند واکنشهای شوروی را پیشبینی نمایند که این واقعیت را بدیهی فرض کردند که مسکو در موراد خاص دقیقا همانند واشنگتن واکنش نشان میدهد. در نتیجه این ناکامی برای پیشبینی واکنشها، وی و تعدادی دیگر از محققان به این نتیجه رسیدند که هر کشوری از شیوهای خاص برای تفسیر، تحلیل و واکنش به رخدادهای بینالمللی برخوردار است. این مسئله موضوع فرهنگ ملی را دوباره در دستور کار قرارداد و توجهات روی فرهنگ استراتژیک به مثابه یک ابزار تحلیل جدید متمرکز شد.
چنانچه بیان شد؛ زمینههای مطالعات فرهنگ استراتژیک به سالهای جنگ سرد یعنی دورهای که استراتژی بازدارندگی هستهای به دستورکار راهبردی دو ابرقدرت تبدیل شدهبود، باز میگردد. نظریهپردازان واقعگرای آمریکایی را باید پیشگام تولید دانش در این مورد دانست. اولین مرحلهی مطالعات فرهنگ استراتژیک در این کشور بر محور بررسی استراتژی هستهای آن در قبال اتحاد جماهیر شوروی شکلگرفت. به این معنا که محققان این حوزه براساس تئوری بازیها و تصمیمگیری عقلائی در سطح تصمیمات هستهای، گزینههای پیشروی این دولت (درچارچوب راهبرد هستهای) را تنها در محورهای زیر خلاصه میکردند: عدم استفاده مجدد از سلاح هستهای در اثر محاسبه هزینه و سود ؛ استراتژی بازداندگی ؛تسلیح و افزایش توانمندیهای دفاعی قابل کاربرد. در مقابل ، اینان مدعی بودند که استراژی شوروی از قاعدهی بازیها و محاسبه عقلائی مد نظر آمریکا پیروی نمیکند ، که همین ویژگی می تواند دنیا را در معرض خطر هستهای جدی قرار دهد. بر این اساس، می توان گفت که مطالعات استراتزیک در مقطع یاد شده از نوعی جهتگیری تقلیلگرا ومتناظر با بحثهای صرفاً هستهای و راهبردی برخوردار بود.
در اواخر دههی 1980 موج انتقاد از نظریهپردازان واقعگرا به خاطر عدم توانائی پیش بینی بروز زمینههای فروپاشی شوروی بالا گرفت . نظریه پردازان آمریکایی به ویژه طیف سازهانگار، با تأکید بر رابطه فرهنگ و امنیت، مؤلفهی فرهنگ استراتژیک را به عنوان تنها عامل توضیح دهندۀ این فروپاشی معرفی کردند.آنان اعلام نمودند علت ناتوانی رئالیستها، درتأکید افراطی بر مفروضۀ یکسان بودن دولتها (در قالب نوعی جعبهی سیاه) باید پیگیری شود. بر این مبنا، هر دولتی بنا به ارزشها، ایستارها، هویت، مذهب، فرایند تشکیل، جامعهپذیری و حتی موقعیت جغرافیایی دارای تفاوتهای بنیادینی در ارتباط با نگرشهای راهبردی است. این تفاوتها در عرصۀ تصمیم سازی در مورد انتخابهای پیش روی تصمیمگیران دارای تأثیر میباشند. ناگفته نماند که برخی نیز بر امکان استفاده از اعمال فریبکارانه در جهت دستکاری افکار عمومی تأکید داشتند که می تواند ابزار توجیهگر سیاستهای اعلانی (در قالب فرهنگ استراتژیک) تلقیگردد. در این ارتباط، به دستکاری افکار عمومی در رابطه با حوادث بندر پرل هاربر ، که به مجوز ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی تبدیل گردید، توجه شد. دومین مرحلهی تحول در مطالعاتاستراتژیک آمریکا تحتتأثیر ترویج اندیشهی قدرت نرم و تعبیهی این مفهوم در مطالعات امنیتی این کشور در دههی 1990 پدیدار شد. از این منظر، تصمیم سازان امنیتی، فرهنگ استراتژیک را متغیری وابسته و در عین حال مستقل ارزیابی کردند. ویژگی وابستگی به تأثیرپذیری آن از عناصری چون: تاریخ، ارزشها ، ایستارها، هویت و جامعه پذیری و برداشت ذهنی از جایگاه کشور در نظام بین الملل و همچنین متغیر هایی مادی چون جغرافیا و توانمندی تسلیحاتی بازمیگشت؛ و وجه استقلال طلبی این نوع فرهنگ نیز در این باور ریشه داشت که فرهنگ استراتژیک باید از هویتی مستقل در چارچوب انتخابها و رفتارهای تصمیمگیران برخوردار باشد. به این ترتیب ، در شرایط نوظهور بعد از جنگ سرد که آمریکا با ضرورت شناسایی کانونهای جدید تهدید و زمینههای شکلگیری و تشدید آنان در مناطق مختلف جهان مواجه بود ، توجه به ویژگیهای فرهنگاستراتژیک دیگر ملتها مدنظر قرار میگرفت. بطور منطقی، از این منظر، افق جدیدی برای شناسایی ریشههای موج جدید تهدیدزایی آشکار میشد و فرصتهای لازم برای شکل دهی به ائتلاف و همکاری با بازیگرانی که فرهنگ استراتژیک مشابهی داشتند، بروز میکرد. به این ترتیب، تحول این رویکرد در تسری دادن فرهنگ استراتژیک به سایر حوزههای اقدامات خارجی دولتها ریشه داشت ، که باعث میشد در کنار اقدامات نظامی، اتحاد و ائتلافها و حتی روابط مبتنی برهمکاری و تعارض را هم در نظر آورد.
اما همزمان با احساس نیاز برای شناسائی فرهنگاستراتژیک سایر ملل برای آمریکا، مطالعه فرهنگاستراتژیک این کشور نیز در دستور کار ملتها قرارگرفت. از نظر لانتیس آمریکا بخاطر عواملی چون تک ابرقدرتی ، توانائی تأثیرگذاری بر تمام کشورها در عرصه روابطخارجی و همچنین اقداماتنظامی متأثر از قدرت نظامیاش بخصوص بعد از 11 سپتامبر ، در محاسبات امنیتی دولتها مهره وزینی شده است. این اثربخشی باعث ضرورت درک فرهنگاستراتژیک این کشور از سوی سایرین شده است. البته لانتیس دلیل دیگری را نیز مطرح میکند. از نظر وی بر کشورهایی که خواستار به چالش کشیدن قدرت آمریکا هستند، ضرورت بررسی این فرهنگ مبرهن است. بهر ترتیب حجم زیادی از ادبیات فرهنگ استراتژیک به مقوله آمریکا میپردازد.
در بعد نظری فرهنگ استراتژیک ایالات متحده در مقایسه با سایر دولتها ،به برکت همین توجه بخوبی شاخص بندی شده است . و عناصری چون تمایل به استفاده از زور برای دستیابی به اهداف، اسطوره فناوری در نبرد، تمایل به حل سریع منازعه با انهدام غائی دشمن، جنگ اخلاقی و یا مسیحائی و در نهایت پایین بودن آستانه تحمل در این فرهنگ شناسائی شدهاست. این بررسی فرهنگی از دهه 70 میلادی با اثر راسل ویگلی با نام «راه و رسم جنگ آمریکائی» آغاز شد و تا اکنون ادامه دارد.
تمام محققان این حوزه به امکان تحول در فرهنگاستراتژیک در سایهی رخدادهای عظیم ملی اعتقاد دارند. در این ارتباط شکستها وپیروزیها میتواند امنیت مادی و روانی جامعه و شهروندان را دستخوش تغییر قرار دهد. در این زمینه واقعهی سپتامبر 2001 را باید نقطهی عطفی در بروز تحول در فرهنگاستراتژیک آمریکا دانست. که البته از نظر محققین این حوزه دور نماند. مطالعات زیادی که بعد از این تاریخ و البته در پی رفتارهای نظامی یکجانبه آمریکا بربستر مبارزه با تروریسم ، انجام شد؛ مبین همین نکته است. در این مقالات ضمن شناسائی موارد متحول شده فرهنگاستراتژیک آمریکا به پیامدهای این تحول بر سایر دولتها نیز تأکید می شود.
مطالعه فرهنگاستراتژیک آمریکا به واسطه پیچیدگیهای منحصر بفردش از دشواری خاصی برخوردار است. شاید مفیدترین الگو برای بررسی عوامل سازندهی فرهنگ مزبور را در چارچوب نظری دیوید جونز بتوان یافت. ناگفته نماند که این چارچوب نظری در پی تحول رویکردی در بعد نظری فرهنگاستراتژیک از یک سو و بعد از تحول در شاخصهای فرهنگ استراتژیک آمریکا بعد از 11 سپتامبر همچنان از سوی محققین برای بررسی آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. چنانچه فارل در سال 2005 و یک سال بعد مانکن از این سطح بندی تحلیلی درباره آمریکا سود جستهاند. در هر حال جونز تلاش کرده است که عوامل تشکیل دهندهی فرهنگ استراتژیک را در سه سطح شامل: سطح کلان محیطی که ویژگیهای جغرافیایی، خصوصیات قومی- فرهنگی و تاریخی، را در برمیگیرد. سطح میانی اجتماعی شامل ویژگیهای سیاسی و اقتصادی جامعه وجامعه مدنی است. و در نهایت سطح خرد که مرکب از نهادهای نظامی و ویژگیهای روابط نظامی – مدنی است ؛را مورد توجه قرار دهد.
در این پژوهش سعی میشود که مهمترین و اثرگذارترین عناصر تشکیل دهندهی فرهنگ استراتژیک آمریکا بعد از 11 سپتامبر در ارتباط با ابعاد نرم و سخت افزاری مورد بررسی قرار گیرد. متغیرهای مورد نظر در ویژگیهای جغرافیایی ،خصوصیات تمدنی – فرهنگی ، خصائص سیاسی و تکنولوژیکی از یک سو ، و از سوی دیگر در الگوی نقش آفرینی دو متغیر جامعهی مدنی و اتاق فکر خلاصه شده است.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی مقایسه ای تاثیر شکل گیری جامعه شبکه ای بر پیروزی انقلاب در مصر و تونس
جمعه 99/10/26
…………………………………………………………………………………………………………………………………………..58
فصل اول : جامعه شبکه ای در خاورمیانه …………………………………………………………………………………………60
فصل دوم: شبکه ای شدن و انقلاب درتونس…………………………………………………………………………………….64
گفتار اول: جامعه شبکه ای درتونس………………………………………………………………………………………………….64
گفتار دوم: اینترنت و تلفن همراه درتونس………………………………………………………………………………………….66
گفتار سوم: شبکه ها و سایت های خبری در تونس ……………………………………………………………………………70
فصل سوم:شبکه ای شدن و انقلاب در مصر
گفتار اول: جامعه شبکه ای در مصر …………………………………………………………………………………………………74
گفتار دوم: اینترنت و تلفن همراه در مصر …………………………………………………………………………………………80 گفتار سوم: شبکه ها و سایت های خبری در مصر ……………………………………………………………………………..83
فصل چهارم: بررسی مقایسه ای جامعه شبکه ای در مصر و تونس………………………………………………………..86
پی نوشت بخش سوم……………………………………………………………………………………………………………………..89
نتیجه گیری …………………………………………………………………………………………………………………………………..92
کتابنامه …………………………………………………………………………………………………………………………………………96
فهرست جداول
جدول شماره 1 :
نمودار رشد اینترنت در تونس…………………………………………………………………………………………………………..67
جدول شماره 1.1:
نمودار تعداد کاربران اینترنت در تونس …………………………………………………………………………………………….68
جدول شماره 2
نمودار رشد اینترنت در مصر …………………………………………………………………………………………………………..81
جدول شماره 2.2:
نمودار تعداد کاربران اینترنت در مصر …………………………………………………………………………………………….. 82
بیان مسئله:
توضیح و تبیین مفهوم جامعه شبکه ای و تا ثیر آن بر شکل گیری جنبش های انقلابی یکی از موضوعات جالب توجه در مطالعات جامعه شناسی انقلاب است . تحولات جاری در کشورهای حوزه ی شمال آفریقا در طول سالهای 12-2010 مورد تعابیر نظریه پردازان مختلفی قرار گرفته است. گرچه بیشتراین تعا بیر جنبه های ژورنالیستی و غیر آکادمیک دارند، اما از میان عمده متغیرهایی که در این آثار دیده می شود بحث دموکراتیک شدن و غلبه بر نظامهای غیر دموکراتیک از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. این مفاهیم خود مبانی دیگری همچون فرهنگ سیاسی مقاومت، بحران مالی دولتها، ارتباط باز با نظام جهانی و ظهور جامعه شبکه ای را می آفریند. تحولات تکنولوژی که در عرصه ارتباطات در یک دهه گذشته صورت گرفته در تمامی عرصه های زندگی بشری اثرات عمیقی بر جای گذاشته و واکنش های فردی، ملی، منطقه ای و بین المللی را تحت الشعاع خود قرار داده است. امروزه جنبه ای از زندگی بشری را نمی توان یافت که متاثر از فضای مجازی نباشد. در عصری که همه مفاهیم در حال جهانی شدن و به موازات آن پیشرفت هایی که در حوزه فناوری ارتباطات صورت می گیرد، می توان گفت سرنوشت جوامع و افراد هرچه بیشتر به این فرایند گره می خورد. به درستی می توان قرن بیست و یکم را قرن فضای مجازی نامید. ما در عصر ارتباطات به سر می بریم عصری که در آن ارتباط شکلی شبکه ای به خود گرفته است
امروزه با پدید آمدن عصر جهانی شدن روندهای متعارضی از کنش و واکنش میان دو فضای مکانی و رویدادی مطرح می شود. فضای رویدادی فضایی متفاوت از ساختار وستفالیایی دولت های ملی است. گر چه این ساختار پست وستفالیایی با مقاومت هایی از سوی فضای مکانی روبروست ولی با قدرتی فزاینده در حال سلطه و شکل دادن الگوهای نوینی در توزیع قدرت و ثروت در نظام جهانی است. امروزه شاهد رشد سریع روند جهانی شدن در منطقه، و به دنبال آن شکل گیری شبکه های مجازی، جامعه شبکه ای، اینترنت و… هستیم. چرا که جهانی شدن پدیده ی پیچیده ایست که ضمن محدودیت های خاص خود، شکل جدیدی از ارتباطات اجتماعی را موجب می شود. نژاد بشری با ورود به قرن بیست و یکم پیشرفت همه جانبه و فوق العاده ای در توانایی های علمی و تکنولوژیکی داشته است . تکنولوژی اطلاعات با ایجاد فضای مجازی و دیجیتالی دنیای کوچکی به وجود آورده که در آن با فشرده شدن زمان و مکان جنبه های مختلف زندگی خصوصی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.
علاوه بر این، در این دوره عوامل سیاسی، اقتصادی و فر هنگی از اهمیت ویژه ای بر خوردار شده اند چرا که با پیشرفت فزاینده ی فناوری و اطلاعات آگاهی جوامع نسبت به خود هر چه بیشتر آشکار می شود، که این خود زمینه ساز شکل گیری جنبش های اجتماعی و اعتراضی در سراسر جهان به ویژه مناطق در حال توسعه شده است.
پیشرفت سریع در عرصه ارتباطات به طور بی نظیری جهان را کوچک و فشرده کرده است . امروزه جامعه انسانی در متن یک فرایند رسانه ای شده زندگی می کند. رسانه ها با قرار گرفتن در میان جوامع فکری و سازمان قدرت، فرصت وامکان تبادل نظر و تعامل فکر-قدرت را فراهم می آورد. امروزه بعد فرهنگی جهانی سازی نیز بسیار حائز اهمیت است چرا که نوآوری تکنولوژی در زمینه ی فرهنگی مانند اینترنت، فکس، ماهواره، شبکه های مجازی و ظهور رسانه های جهانی باعث شده که مرزهای فرهنگی از بین بروند. تو سعه ی روز افزون بهره گیری از ارتباطات و گسترش وسایل و رسانه های ارتباط جمعی در میان مردم در سطح جهان مردم را از نقش صرفا منفعلا نه خارج کرده است. مردم با بهره گیری از این رسا نه ها و فضایِ مجازیِ حاصل از آن دارای نقش فعال تری شده اند، چراکه رسانه ذهنیت سازی، انگاره پردازی، گفتمان سازی و تولید قدرت را در دست دارد. در یک سال اخیر شاهد شکل گیری و گسترش حرکت های مردمی در منطقه ای از جهان بوده ایم که انتظار نمی رفت چنین حر کت هایی آن هم در منطقه ی خاورمیانه عربی که دارای زیر ساخت های قدرت سنتی می باشد، رخ دهد. با وجود این، برخی موانع ساختاری را می توان در فرایند دموکراتیزاسیون برشمرد: رویکرد ارتدوکس به اسلام در این منطقه باعث شده گرایشات تفسیریِ عقل گرایانه در حاشیه قرار گیرند، از سوی دیگر فقر فرهنگی، همچون فرهنگ پدرسالاری و انقیادی، و عدم رفاه اقتصادی تحقق دموکراسی را به تعویق انداخته است.
حوادث یک سال اخیر خاورمیانه باعث شگفتی همگان شده، شگفت انگیزترآنکه این حوادث به شکلی دومینووار به حرکت خود در میان کشورهای خاورمیانه عربی ادامه می دهد. در تفسیری خوش بینانه می توان گفت که گسترش رسانه های شبکه ای وشکل گیری فضای مجازی، رشد و آگاهی مردم منطقه را افزایش داده است، به گونه ای که توانسته حکومت های دیکتاتوری منطقه را با مشکل مواجه سازد.
نکته ی قابل توجه در تمامی تحولات منطقه، تاثیر متفاوت رسانه ها، سایت ها، اینترنت و شبکه های مجازی بر فرایند انقلاب است. به گونه ای که در تونس گسترش فضای مجازی پیش از انقلاب و در مصر پس از آغاز فراگردهای انقلابی بوده است. به عبارت دیگر فضای مجازی و شبکه ای در تونس پیشینی و در مصر پسینی است. منطقه ای همچون خاورمیانه که در آن هدف تولیدات فرهنگی تحت کنترل حاکمان، همواره توجیه رژیم های حاکم و دیدگاه های آنها بوده، رسانه های مجازی همچون توییتر، فیس بوک و…خارج از اراده ی نظارتیِ حاکمیت سبب ساز تغییرات عمیقی در محتوا ،بسترو موضوعات شده است. فناوری اطلاعات و اینترنت به کاربران شبکه های اجتماعی مجازی این امکان را می دهد که به صورت ناشناس به تبادل اطلاعات بپردازند. رسانه های نوین در قالب فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در تسهیل و فروپاشی نظام های اقتدار گرا، حفظ ارتباط، بسیج کنش جمعی و افزایش سطح تعامل مردم نقش کارآمد دارند چرا که مهمترین کارکرد رسانه انتقال پیام است.
رسانه های مدرن به فعالان اجتماعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این امکان را می دهند که اجتماعات و انجمن هایی مجازی برپا کنند.از این میان اینترنت بیش ازسایر رسانه ها به فعالان سایبری در بسیج معترضان، ایجاد کنش جمعی و پخش اطلاعات یاری رسانده است.
روند جهانی شدن و شکل گیری جامعه ی شبکه ای باعث تغییرات بنیادین در سایر عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن منطقه شده است از آنروکه شبکه ها ساختارهایی باز هستندکه می توانند بدون هیج محدودیتی گسترش یابند. یکی از ویژگی های بارز آن برتری ریخت اجتماعی بر کنش اجتماعی است. گرچه بازتاب و تاثیر شکل گیری رسانه های مجازی در این منطقه انکارناپذیر و قابل بررسی است، اما مسئله ی اساسی بررسی (عدم) زیر ساخت های مورد نیاز کشورهای این منطقه برای شکل گیری روندهای دموکراسی سازی است، چرا که ماهیت این جنبش ها دموکراسی خواهانه است و گذار به دموکراسی از مفاهیم اساسی جامعه شناسی سیاسی در دنیای امروز است. در این پژوهش دو کشور مصر و تونس، با سابقه ی طولانی دیکتاتوری، برای بررسی انتخاب شده اند. تونس از جهت تقدم و مصر از جهت تکرار پذیری روند اعتراضاتِ تونس و اینکه مصر از یک سو بزرگترین واحد سیاسی-جمعیتی جهان عرب، مرکز ثقل اندیشه ی ملی گرایی عربی و از سوی دیگر به دلایل ژئو پلیتیکی، ژئو اکونومیکی و ژئواستراتژیکی یکی از تاثیر گذارترین کشورها در حوزه ی آفریقا، دنیای عرب و جهان اسلام محسوب می شود.
فراگرد زمانی این تحولات و شیوه های متفاوت تا ثیر گذاری جامعه ی شبکه ای بر سیر این تحولات از موضوعات قابل تامل است، چرا که تحلیلگران با رویکردهای متفاوت علل مختلفی را سبب ساز این اعتراضات عنوان کرده اند: از جمله بحران مالی جهانی، افزایش جمعیت، بالا بودن نرخ بیکاری، فساد مالی و .. با این حال تمامی آنها قویا بر نقش، جایگاه ومیزان تاثیر گذاری شبکه های مجازی، رسانه ها، اینترنت و.. اذعان دارند