نقش فضایل و رذائل در ادراک از منظر قرآن و سنت- قسمت ۷

«پس بر هر عقل پیشه ای واجب است در اکتساب به فضائل اخلاقی – که حدّ وسط و اعتدال در خُلق ها و صفت ها بوده – و از جانب شریعت (مقدس اسلام) به دست ما رسیده – کوشا باشد، و از رذایل – که از افراط و تفریط ناشی می شود – اجتناب کند… .»[۱۱۳]
چنانچه گذشت از نظر اسلام فضائل به آن دسته از افعال و خصایص گفته می شود که انسان را در رسیدنِ به مقصد والا و کمال نهایی و وصول به قرب الهی و تخلّق به اخلاق الله و بهره وری از صفات عالی پروردگار مدد رساند و او را به مرتبه یقین برساند.
از این رو حبّ به خدا، ذکر، صداقت، اخلاص در عمل، امانت و وفاداری، صبر و مقاومت، حکمت، عدالت، عفت، شجاعت، زهد و ورع، صَفای باطنی و ذهنی، توکّل و توسّل، دعا، خوف و رجاء، خوش خلقی، یاری به محرومین، کمک به ایتام و مستمندان، روحیه ی خدمت گذاری به بندگان خدا، ایثار و از خود گذشتگی، صله ارحام، عفو و بخشش و… از مصادیق فضایل به شمار می آیند.
و در مقابل هر آنچه آدمی را از مقصد و مسیر کمال، منحرف می کند و او را از توجّه به حضرت حقّ باز می دارد، جزء رذایل به حساب می آید. همانند: خودخواهی، پیروی از هواهای نفسانی، عُجب و غرور و خودبینی، کبر و نخوت، دروغ و حرص و حسد، بخل و غیبت و تهمت و حبّ دنیا، ریا و خلاصه هر گناه و نافرمانی ای که خدای متعال نسبت به آن نهی نموده و نسبت به ارتکاب آنها غضب می کند. از این جهت ترک واجبات و ارتکاب معاصی، از بزرگترین رذایل به شمار می آیند… .»[۱۱۴]
طبق تعریفی که ما از رذایل در سطور گذشته ارائه دادیم در حقیقت «رذایل» به معنی «مطلق گناه» می آید که سدّ راه رسیدن انسان به کمال مقصود و مورد نظر الهی در خلقت انسان است. و مانند حجابی عمل می کند که آدمی را از وصول به درجات بالای معرفت بازمی دارد.
امام جواد۷ در روایتی گهربار انواع فضیلت را برمی شمرد، ایشان می فرمایند:
«فضیلت ها بر چهار گونه اند: اوّل، حکمت که جانمایه آن اندیشه است.
دوّم، عفت که جانمایه اش شهوت است.
سوّم، قدرت (شجاعت) که جانمایه اش خشم است.
چهارم، عدل که قوام آن در اعتدال قوای نفسانی است.[۱۱۵]
چنانچه در این حدیث شریف ملاحظه می شود در حقیقت امام۷ فضائل را، همان حدّ وسط و اعتدال در قوای نفسانی برشمرده اند. مفهوم این کلام این است که افراط و تفریط در قوای نفسانی جزء رذایل می باشند. (نظریه ای که از مرحوم نراقی; در صفحات گذشته نقل شده است با این روایت مناسبت دارد.)
علاّمه طباطبایی; نیز اصول اخلاق فاضله را در کتاب شریف المیزان در همین چهار صفت خلاصه می کند. عفت، شجاعت، حکمت، عدالت.[۱۱۶]
بنابراین بقیّه فضائل به نحوی تحت همین چهار فضیلت قرار می گیرند.
یک تفاوت اساسی بین فضایل و رذایل از حیث فطری بودن اوّلی و عارضی بودن دوّمی وجود دارد. حضرت آیت الله جوادی آملی «حفظه الله تعالی» در کتاب شریف مراحل اخلاق در قرآن مطلبی را ارائه فرموده اند که در اینجا ماحصل آن مطالب را بیان می داریم: در حقیقت فضایل در نهاد آدمی ریشه دار است لیکن رذایل، امری عارضی است.
توضیح اینکه: در حالی که انسان از نظر علوم حصولی، «نادان» به دنیا آمده است ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً[۱۱۷] در علوم حضوری و شهودی مانند معرفت حقّ و اسماء و تعیّنات او با سرمایه «فطرت توحید» آفریده شده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها[۱۱۸].
در زمینه مسائل علمی نیز چنین است. هنگامی که روح انسان به بدنش تعلّق گرفت، اگر چه منزّه از رذایل اخلاقی بود ولی از فضائل تهی نبود، بلکه با فضائلِ گرایشِ به حق آفریده شد که از آن به «فطرت توحیدی» یاد شده است: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾ ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها[۱۱۹].
بنابراین روح انسان در عین حالی که مُلهم به فجور و تقواست گرایش به تقوا و فضائل هم دارد؛ در نتیجه اگر این رذایلِ عارضی زدوده گردد، آن فضایل فطری، شکوفا می گردد و خود را بهتر نشان می دهد. و در عین حال انسان می تواند با تکمیل آن از میوه شیرین فهم و شناخت بی پیرایه و ناب آن بهره مند گردد.[۱۲۰]
فصل دوّم:
بررسی مسئله «فضیلت و رذیلت» در قرآن و روایات

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

دورنمایی از «فضایل و رذایل اخلاقی» در قرآن و روایات

 

فضائل:

لفظ فضیلت در قرآن مجید وارد نشده امّا از مشتقات فَـ ضِ لَ در قرآن مجید بیش از صد مرتبه در آیات مختلف تکرار شده است.
مثل:
﴿إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ﴾[۱۲۱].
﴿قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلى کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ﴾[۱۲۲].
﴿وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ﴾[۱۲۳].
﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ﴾[۱۲۴].
لفظ فضیلت و فضایل در روایات آمده است. نظیر روایتی که از امیرالمؤمنین۷ در بحارالانوار نقل شده است که با این عبارات آغاز می گردد: یا طالبَ العلمِ، اِنَّ العلمَ ذو فضائلَ کثیرَهٍ… .[۱۲۵]
امّا اگر بخواهیم مصادیق فضایل را که در قرآن مجید و روایات معصومین: آمده بطور مختصر بیان کنیم باید بگوئیم که صفات اخلاقی بیان شده در قرآن و روایات، در سه گروه فضائل اخلاقی عام، فضایل اخلاقی ایمانی و فضایل اخلاقی اجتماعی آمده اند.

الف) فضائل اخلاقی عام:

تعقّل و تفکّر، پیروی از دلیل و منطق، حق گرایی، صبر و استقامت، ترجیح ندادن دنیا بر آخرت و فریفته دنیا نشدن، یکرنگی و عدم نفاق و نیز صبر و شکر و صداقت و… .

ب) فضایل اخلاقی ایمانی:

یقین، انقیاد در برابر خدا (طاعت و تقوا، دوری از محارم و اداء فرایض)، عبادت خدا، اخلاص، مقدّم بودن محبّت خدا بر دیگر چیزها و نیز دوستی و دشمنی در راه خدا، توکّل، بیم و امید (خوف و رجاء)، سپاسگذاری زبانی و عملی، تعظیم شعایر الهی، یاد خدا، توبه و استغفار بعد از هر خطاء، رضا به قضای الهی، حُسن ظنّ به خدا، اعتراف به تقصیر، انقیاد در برابر پیامبر۶ و امامان:، محبّت به پیامبر۶ و اهل بیت او: و نیز احترام به آنان و اظهار عجز و انکسار در برابر خدا و…».
مراد از فضیلت های اخلاقی ایمانی، صفاتی هستند که با ایمان اسلامی ارتباط وثیقی دارند؛ به گونه ای که بدون ایمان به خداوند طرح آن ها نیز بی معنا خواهد بود.

ج) فضایل اخلاقی اجتماعی:

احسان به والدین، خویشان، یتیمان، بینوایان و…، اعتدال در استفاده از دنیا (عدم اسراف و تبذیر، زهد، قناعت و کفاف)، اصلاح بین مردم، رعایت عدل و انصاف، دعوت به نیکی ها و باز داشتن از بدی ها (امر به معروف و نهی از منکر) اهتمام به امور مسلمین و خیرخواهی آنان، حیا و عفت (پاکدامنی)، وفای به عهد، به نیکی سخن گفتن، عفو و گذشت، دفع بدی به نیکی، حلم و فرو بردن خشم، نزاع نکردن، اعراض از جاهلان، کریمانه گذشتن از لغویات، نرمی و رفق و مدارا و خوش رفتاری با مردم، ادای امانت، همیاری در کارهای نیک و نیز رعایت حقوق برادران ایمانی و… .
مراد از فضایل اخلاقی اجتماعی هم صفت های اخلاقی مثبتی هستند که مؤمن در تعاملِ با دیگران رعایت می کند.[۱۲۶]

رذایل:

در قرآن مجید لفظ رذایل و رذیلت ذکر نشده امّا در ۴ مورد از مشتقّات رذل آمده است:
أرْذَل: ﴿وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً﴾[۱۲۷].
أراذِلُنا: ﴿وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ﴾[۱۲۸].
ألأرْذَلُونَ: ﴿قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ﴾[۱۲۹].
امّا بخشی از رذایل اخلاقی که در قرآن و روایات معصومین: از آن نهی شده، عبارتند از «ارتکابِ گناهان به ویژه گناهان کبیره، ریا، پیروی از هوای نفس و شیطان، ریاست طلبی، غضب، طمع، حسد، تعصب، عجب، تکبّر و تفاخر، سفاهت، قساوت، همنشینی با اهل معصیّت، آزار مسلمانان، مکر و خدعه، دروغ، جستجوی عیوب مؤمنان، سرزنش کردن، غیبت، بدگمانی و تهمت، سخن چینی، تهدید مؤمن و نیز افشای اسرار مسلمین و… .[۱۳۰]

«ارتباط بین عمل و حوادث عالم»

از نظر قرآن ارتباطی کامل بین اعمال انسانها با حوادث عالم برقرار است، در این ارتباط، اعمال صالح باعث خیرات در عالم و نزول برکات می شوند، همچنین اعمال زشت در فرود بلاها و مِحنت ها تأثیر بسزایی دارند. بسیاری از نقمت ها و بدبختی ها و حتی هلاکت هایی که نصیب انسانها می گردد رابطه تنگاتنگی با عمل انسان دارد.
این تأثیر و تأثر در حیطه معرفتی انسان هم وارد می شود و نوع رفتار و کردار هر شخصی، در ساختار معرفتی او اثر می گذارد. در مجموعه معارف دینی که مشتمل بر آیات و روایات معصومین: می باشد سخنان بسیاری وارد شده است که به این ارتباط و اثرگذاری صحه می گذارد.
در یک جمع بندی کلّی آثار تقواء به عنوان بهترین کلید حلّ مشکلات، بالاخص مشکلات علمی و معرفتی مطرح می شود. و در مقابل گناه و نافرمانی از دستورات دینی به عنوان حجاب ادراکات و عامل مؤثر در تاریکی دل و روح معرفی می شود. بدترین اثر گناه و ادامه آن، در روایات و آیات، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است، گناهان از اعضاء و جوارح سرازیر قلب می شود، و قلب را به ظلمت کده ای مبدّل می سازند، اینجاست که انسان راه و چاه را تشخیص نمی دهد و مرتکب اشتباهاتِ عجیبی می شود که همه را حیران می کند.
از نظر اصول روان شناسی هم این معنی ثابت شده که اعمال آدمی همواره بازتابی در روح او دارد، و تدریجاً روح را به شکل خود درمی آورد، حتی در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است، و میل انسان را نیز دگرگون می کند.

روش قرآن در بیان فضایل و رذایل

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.