پایان نامه ارشد : بررسی و رتبه‌بندی عوامل موثر بر ارزش‌گذاری‌ دانش فنی در صنایع راهبردی ج.ا.ا ( با رویکرد مبتنی بر AHP)

با توجه به رشد فزایندۀ اهمیت و نقش دارایی‌های نامشهود در خلق ارزش، در حال حاضر موضوع مدیریت و ارزش­گذاری دارایی­های نامشهود در سازمان­های کنونی از اهمیت زیادی برخوردار شده است؛ که در همین راستا در حال حاضر ارزش‌گذاری دارایی‌های نامشهود در صنایع استراتژیك كشور اهمیت زیادی یافته است. بر این اساس، در حال حاظر تلاش‌‌های زیادی در جهت ارزش‌گذاری این دارایی‌های انجام شده است. اما از آن‌جایی كه این دارایی‌ها، ماهیتی نامشهود دارند ارزش‌گذاری آن‌ها امری مشكل است. همچنین مشکل دیگری که در زمینۀ ارزش­گذاری آن­ها وجود دارد، تنوع و تعدد انواع و مصادیق این دارایی­ها در سازمان­ها هستند.

از این رو، در ارزش­گذاری دارایی‌های نامشهود ابتدا باید آنچه که قرار است ارزش­گذاری شود مشخص گردد. بر این اساس با توجه به فناوری­محور بودن صنایع راهبردی موردنظر، دانش فنی به عنوان یكی از مهم‌ترین و راهبردی‌ترین انواع این دارایی‌ها شناخته می­شود. در این راستا به منظور ارزش­گذاری دانش فنی، این پژوهش درصدد است تا با شناسایی و رتبه­بندی عوامل موثر بر ارزش­گذاری این دانش، گامی در جهت ارزش­گذاری دانش فنی در این صنایع بردارد.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

در راستای تحقق اهداف موردنظر، در پژوهش ابتدا به مفهوم­شناسی دانش فنی پرداخته و با بهره­گیری از مطالب بررسی شده، ماهیت و ابعاد آن تعیین می­گردد. سپس با بررسی روش­های ارزش­گذاری این دانش، عوامل و معیارهای مناسب برای ارزش­گذاری دانش­فنی انتخاب می­گردند. در ادامه با انجام مطالعات میدانی و تجزیه و تحلیل داده­های جمع­آوری شده به بررسی موثر بودن این عوامل از دیدگاه پاسخ­دهندگان پرداخته و در نهایت اهمیت نسبی و وزن هر یک از این عوامل در ارزش­گذاری دانش فنی تعیین می­گردد.

 

 

 

  • کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

1-1.  بیان مساله

تحولات سریع جهانی بر پیشرفت‌های سریع و شگرف علوم و فناوری، عرصۀ رقابت و حضور موثر در صحنه را برای تمامی كشورها بسیار دشوار نموده است (ملکی‌فر, 1382). بطوریکه هم­اکنون در فضای كسب و كار و اقتصادی كشور‌ها، شاهد رشد فزایندۀ اهمیت دارایی‌های نامشهود می­باشیم (Owens, 2010). در حال حاظر مزیت رقابتی سازمان‌ها دیگر بر پایه دارایی‌های مشهود آن‌ها نیست؛ و آن چیزی كه امروزه سازمان‌‌ها را در صحنه اقتصاد كنونی رقابت‌پذیر می‌نماید دارایی‌های نامشهود آن­ها است (عالم­تبریز و همکاران، 1388). بر اساس تحقیقات كندریك[1]، در سال 1929 نسبت دارایی­های نامشهود به دارایی­های مشهود 30 به 70 بوده که در سال 1990 این نسبت به میزان 63 به 37 رسیده است (عالم­تبریز و همکاران، 1388). از سوی دیگر لو[2] عقیده دارد كه فقط در حدود 10 تا 15 درصد كل ارزش بازاری شركت‌ها از دارایی‌های مشهود فیزیكی است و دارایی‌های نامشهود در حدود 85 درصد كل ارزش بازاری شركت‌ها را تشكیل می‌دهد (عالم­تبریز و همکاران، 1388). با توجه به سهم بالای این دارایی‌ها در ارزش بازاری سازمان‌ها، هم اكنون مدیریت و ارزش‌گذاری دارایی‌های نامشهود، به عنوان محرك‌های اصلی خلق ارزش در سازمان، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بر این مبنا، هم اكنون در صنایع راهبردی كشور شاهد وقوع رویكرد نوینی می­باشیم. این رویكرد كه بر اساس حركت این صنعت برای تبدیل شدن به صنایع دانش­بنیان در مقابل صنایع راهبردی كارخانه محور و ایجاد و بكارگیری حداكثری از ظرفیت دارایی­های نامشهود شکل گرفته است. از مهمترین راهبردهای تحقق این حركت، شكل‌گیری و استفاده از ظرفیت شبكه‌های همكار صنعتی و تحقیقاتی، و برون‌سپاری برخی فعالیت‌های غیر راهبردی می‌باشد. یكی از چالش‌های پیش‌رو در پیشبرد این حركت، نامشخص بودن ارزش و اهمیت این‌ دارایی‌ها در سازمان می‌باشد؛ كه ارزش­گذاری دارایی­های نامشهود در صنایع راهبردی كشور را به موضوعی مهم تبدیل كرده است. بر این اساس از آنجایی که دانش­فنی به عنوان یکی از مهمترین این دارایی­های سازمانی محسوب می­شود، ارزش­گذاری آن از اهمیت و اولویت ویژه­ای برخوردار است. بر این اساس شناسایی و تعیین معیارهایی برای ارزش­گذاری این دانش، چالشی اساسی پیش­روی دست­اندرکاران این موضوع در صنایع راهبردی كشور است.

[1] .Kandrick

[2] .Lev

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.