پایان نامه ارشد : روابط ایران و سوریه پس از انقلاب اسلامی ایران
پنجشنبه 99/10/25
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
1 – تعریف مسأله
به لحاظ نظری یکی از اصول اساسی سیاست خارجی دولتها، داشتن روابط گرم و حسنه با سایر دولتها به منظور تأمین منافع ملّی است. با اینحال در عرصهی عمل، تحقق این اصل ممکن است با دشواریهای بسیاری روبرو گردد. بر اساس همین، در عرصهی نظام بینالملل شاهد آنیم که دولتها سطوح مختلفی از روابط با یکدیگر را تجربه میکنند. جمهوری اسلامی ایران یکی از این دولتهاست که سطوح مختلفی از روابط را، با همسایگان خود و کشورهای منطقه داشته است. اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آن دولت سوریه است. علیرغم اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی روابط ایران با کشورهای منطقه به سردی گرایید، روابط ایران و سوریه نه تنها رو به سردی ننهاد، بلکه روزبهروز توسعهی بیشتری پیدا کرد. به گونهای که در طول جنگ تحمیلی، ایران بخشی از نیازهای نظامی خویش را از طریق این کشور
تأمین مینمود و پس از جنگ نیز، نوعی اتحاد استراتژیک میان دو کشور در منطقه شکل گرفت. پایاننامهی حاضر قصد دارد ضمن بررسی روابط ایران و سوریه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به این سوأل پاسخ گوید که چه عواملی موجب شده است برخلاف روابط ایران با سایر دولتهای منطقه، روابط تهران و دمشق پیوسته در حوزههای مختلف رو به گسترش گذارد و کمتر دچار افت و خیز گردد؟
2 – سابقهی پژوهش
منشارف و وینتر[1] Mansharof and O. Winter)) در مقالهی «اتحاد استراتژیک بین ایران و سوریه: ابعاد نظامی و اقتصادی» به اظهارات مقامات بلندپایهی ایران درباره روابط با سوریه و همکاری نزدیک بین دوکشور در حوزههای علمی، نظامی، امنیتی و اقتصادی اشاره کرده؛ دیدارهای مکرّر رؤسای جمهور و وزرای خارجه دو کشور را ازجمله شاخصههای روابط گرم و صمیمی دو دولت برمیشمرد. سپس ابعاد اقتصادی و نظامی اتحاد استراتژیک بین ایران و سوریه را بر مبنای اظهارات مقامات بلندپایه دو کشور، موافقتنامهها، مقالات منتشر شده در رسانههای عربی و فارسی مورد بررسی قرار میدهد. فارار ولمان[2] (Farrar-Wellman) در مقالهی «روابط خارجی سوریه و ایران» همکاریهای ایران و سوریه در بخشهای اقتصادی، نظامی و هستهای را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده مدعی است، برطبق مدارک ارائه شده از سوی کشورهای اروپایی ایران در برنامههای هستهای سوریه مشارکت داشته است. همچنین در حوزهی اقتصادی به ادعای تلویزیون ایران دو کشور درصدد توسعهی ساخت پالایشگاههای مشترک هستند. قرارداد6/2 ملیارد دلاری که دربرگیرندهی مالزی و ونزوئلا نیز هست ظرفیت پالایش را به 147000 بشکه در روز میرساند و به ایران انعطافپذیری بیشتری در واردات نفت تصفیه شده از همسایگانش میبخشد. امضای پیمان دفاعی در برابر تهدیدات مشترک در سال 2006 میان تهران و دمشق و تقویت پیوندهای نظامی با وجود فشارهای بینالمللی بخشی از همکاری های رو به گسترش نظامی دو کشور را شکل میدهد. درمجموع، باید اشاره کرد تعداد آثار منتشر شده در مورد روابط ایران و سوریه بسیار اندک است و تاکنون اثری تبیینی که به بررسی دلیل روابط گرم دو کشور بپردازد تألیف نشده است.
3 – فرضیهها
وجود دشمن مشترک یعنی اسرائیل و آمریکا، موجب گسترش و تعمیق روابط دو کشور شده است.
منافع مشترک اقتصادی و سیاسی، نقش تعیینکننده در روابط دو کشور داشته است.
پیوندهای مذهبی و دینی، عامل نزدیکی دو دولت ایران و سوریه گشته است.
4– اهداف
1 – 4 . هدف کلی
بررسی علل گسترش و تعمیق روابط ایران و سوریه پس از انقلاب اسلامی ایران
2 – 4 . اهداف فرعی
شناخت پیشینهی روابط ایران و سوریه
بررسی وضع کنونی روابط دو کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی
شناخت نقاط ضعف و چالشهای موجود در روابط دو کشور
بررسی سیر روابط دو کشور در سالهای گذشته
5 . نحوهی اجرا
روشی که در این پژوهش مورد استفاده قرار میگیرد، روش توصیفی – تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانهای _ اسنادی است. همچنین در گردآوری مطالب و دادهها از ابزار مصاحبه با کارشناسان و مراجعه به مراکز علمی و پژوهشی، سازمانها و نهادهای اداری بهره گرفته خواهد شد.
دانلود پایان نامه : بررسی موقعیت ایران و کشورهای رقیب در معادلات منطقهای
پنجشنبه 99/10/25
نوشتار حاضر به بررسی موقعیت ایران و کشورهای رقیب در معادلات منطقهای میپردازد. در این راستا، سوال اصلی این گونه مطرح شده است که معادلات منطقهای چه تاثیری بر موقعیت ایران و کشورهای رقیب داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شده است که معادلات منطقهای زمینهساز ارتقای موقعیت ایران و تضعیف کشورهای رقیب شده است. نوع روش تحقیق نیر توصیفی – تحلیلی میباشد. همچنین در جهت حمایت نظری از موضوع از نظریات واقع گرایی، نو واقعگرایی، واقعگرایی تدافعی و تهاجمی بهره گرفتهایم. به طور کلی، منطقهی خاورمیانه به واسطهی تحولاتی همچون بیداری اسلامی، مساله فلسطین، تحولات داخلی لبنان، بحرانهای عراق، سوریه و افغانستان دستخوش بحرانهای بسیاری شده است. این مساله، تنشها و واگرایی موجود میان ایران و سایر قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای رقیب را بالا برده است. در نتیجه، بحرانهای موجود پیچیدهتر شده و راه برای ناامنیهای گسترده باز میشود.
کلمات کلیدی:
ایران، کشورهای رقیب، خاورمیانه، بحران، معادلات منطقهای
-1- بیان مسأله
ماهیت نظام بینالملل در دنیای امروز به گونهای است که به همان اندازه که دامنههای نقش و نفوذ و منافع ملی قدرتها در دنیا افزایش مییابد، به همان اندازه نیز ضرورت گسترش تعامل و همکاری و نیاز به ائتلافها و تمرکز بر منطقهگرایی نیز گسترش مییابد. منطقهی خاورمیانه از جمله مهمترین عرصههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و کشورهای رقیبش از جمله عربستان، ترکیه، آمریکا، اسرائیل و… است که همواره برای دولت مردان این کشورها از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. در این راستا، تحولات مربوط به عراق و افغانستان، مساله فلسطین و لبنان، امنیت خلیج فارس، مباحث مربوط به بیداری اسلامی باعث شده است تا کشورهای قدرتمند منطقهای و
فرامنطقهای خاورمیانه را به عنوان یکی از مهمترین کانونهای سیاست خارجی خود قرار دهند تا موقعیت و جایگاه خود را در نظام بینالملل و همچنین سطوح منزقهای ارتقا بخشند.
منطقه خاورمیانه بعد از سال 2001 در حال انتقال به نظام سیاسی و امنیتی جدیدی است که در آن تمامی بازیگران مهم منطقهای در حال رقابت برای تثبیت نقشهای جدید خود در منطقه هستند. ایران نیز به عنوان یک قدرت مهم منطقهای برای تثبیت نقش خود، سیاست خارجی خود را در راستای تقویت همکاریها و گسترش تبادلات در سطح منطقهای، تعامل با ملتها، ایجاد ائتلافهای جدید در سطح دولتها، حمایت از جنبشهای و گروههای شیعی، مقابله با قدرتهای فرامنطقهای و… قرار داده است. به عبارت دیگر، حضور فعال ایران در مسائل منطقهای پس از سال 2003، ضمن تثبیت نقشهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران در منطقه، اهمیت استراتژیک ایران را صحنه نظام بینالملل نیز افزایش داده است. از سوی دیگر باید اشاره داشت که اتخاذ این سیاستها از سوی جمهوری اسلامی ایران زمینه ساز ایجاد حساسیتها و تقابلات بعضاً گستردهای از سوی ایران در یک سمت و کشورهای رقیبش در سوی دیگر شده است. در این میان ایران که مقامات و رسانههای غربی از آن با عنوان سرچشمه هلال شیعی و به تعبیر دیگر هلال مقاومت یاد میکنند بهنظر میرسد براساس شاخصهای رفتاری بازیگر مستقل منطقهای است که به معماری تحولات خاورمیانه منطبق با خواست قدرتهای فرامنطقهای اعتقادی ندارد و بر این باور است که سیر تحولات خاورمیانه درپی فراگیری بیداری اسلامی در مسیری متناسب با خواست مردم خاورمیانه پیش میرود، اما صرفنظر از این قدرتهای منطقهای برخی بازیگران نظیر کشور کوچک قطر نیز به دنبال سمت و سو دادن به روند تحولات خاورمیانه هستند که جای تحلیل دارد.
با این حال، وجود چند عامل بر ابهامات و پیچیدگیهای موقعیت ایران و کشورهای رقیبش در معادلات منطقهای افزوده است. یکی از مهمترین این عوامل، وجود گروههای افراطی مذهبی است. این گروهها ضمن پیچیدهتر کردن تحولات امنیتی منطقه، بر راهبردهای سیاست خارجی کشورهای منطقه نیز اثرگذار بوده است. همچنین میتوان به نقش متفاوت و متعارض کشورهای فرامنطقهای و به طور مشخص آمریکا اشاره داشت. اتخاذ سیاستهای متضاد در قبال مسائل منطقه از جمله در بحث بیداری اسلامی، از مهمترین ابهاماتی است که کشورهای منطقه با آن روبرو هستند. از سوی دیگر، نبود ثبات در تصمیمگیری قدرتهای منطقهای نظیر ایران، عربستان، ترکیه و… در قبال مهمترین تحولات منطقهای، از دیگر مسائل و مجهولات بحث پژوهش حاضر است. در این تحقیق با بررسی و تحلیل موضوع، سعی میشود به ابهامات فوق پاسخ داده شود.
1-2- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
خاورمیانه همان گونه که بینالمللیترین منطقه جهان میباشد، یکی از بحران خیزترین و بیثباتترین نقاط جهان نیز محسوب میگردد. زندگی سیاسی اغلب کشورهای منطقه با بحرانها و ناهنجاریهای سیاسی دیگر کشورهای منطقهای رقم میخورد. در واقع سیاست خارجی منطقهای کشورها به جای آن که به دنبال پیشبرد منافع ملی در بیرون از مرزها باشد، باید بیشتر از هر چیز با اتخاذ یک رویکرد کنترلی، مواظب ورود عوامل ناامن کننده از بیرون به درون مرزهای ملی باشد. تصادم منافع ملی کشورهای منطقه با یکدیگر از یک طرف و پیوستگی منافع قدرتهای بزرگ با مسائل منطقهای از طرف دیگر باعث شده است تا بیثباتی و تنش در بطن تحولات منطقهای نهادینه گردد. همچنین باید اشاره داشت که وضعیت خاورمیانه، حاویگذار و تحول در سلسله مراتب قدرتها و تلاش هر یك از قدرتها جهت شكل دهی به نظم جدید میباشد. از سوی دیگر، درك نوین ژئوپلیتیك معتقد است خاورمیانه در وضعیت جدید دچار مسائل و مشكلاتی است كه محور اصلی آن امنیت میباشد. برخلاف رویكرد سنتی، ژئوپلیتیك جدید این بصیرت را به ما میدهد كه در كنار رقابت طبیعی بازیگران برای احراز جایگاهی بالاتر در نظم سلسله مراتبی جدید، مسائل بیشماری آنها را به یكدیگر پیوند میدهد كه بازی آنها را از حالت منازعه خارج و به حالت همكاری و مشاركت در شكل دهی به یك نظم باثبات در عین رقابت در میآورد. با توجه به این مهم، باید اشاره داشت که تحولات مهم منطقهای از جمله عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و… زمینه ساز افزایش تلاش برای ارتقای موقعیت از سوی کشورهای قدرتمند منطقهای و فرامنطقهای در معادلات خاورمیانه شده است که شناخت زوایا و جنبههای گوناگون آن نگارش تحقیق حاضر را چند برابر میکند.
-3- مرور ادبیات و سوابق مربوطه
درباره تحقیق حاضر منابع زیادی نوشته نشده است ولی با این حال، برخی منابع که در لابلای مباحث خود به موضوع این پژوهش نیز اشارهاتی داشتهاند، بررسی میشود.
یوسفی، محسن. 1390. انقلابهای عربی: مسأله اجتماعی یا مسأله سیاسی. مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی. سال بیست و پنجم، شماره 284.
نویسنده در این مقاله، تحولات كشورهای لیبی، تونس، یمن، مصر، بحرین و… را مورد بررسی قرار داده است. وی ضمن بررسی انقلاب و نا آرامی در كشورهای عربی معتقد است كه مهمترین عامل زمینهساز شکلگیری انقلابها و نا آرامیها، عدم توسعه نهادهای مدنی، سركوب شدید مخالفان، فقر و بیكاری بوده است. ایراد اساسی این منبع، عدم توجه به نقش قدرتهای فرامنطقهای و همچنین عوامل فرهنگی در شکلگیری انقلاب و نا آرامی در کشورهایی همچون بحرین و تأکید صرف بر چند مسأله از جمله فقر و بیكاری در این کشورها است.
کاویانی، حسین. 1388. ساختارهای حکومتی در خلیج فارس. فصلنامه راهبرد اندیشه. سال سوم. شماره 3.
نویسنده در این مقاله، ابتدا نحوه شکلگیری ساختارهای حکومتی خلیج فارس را تشریح کرده و معتقد است از آنجایی که این نوع سیستم حکومتی فردی بوده و در آن پادشاه و حاکم نقش حیاتی را در اختیار دارد، چالشها و موانع بسیاری برای مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی وجود دارد.
قمشهای، محمدرضا. (1387). جایگاه افغانستان و پاکستان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از 11 سپتامبر. تهران: نشر پروا.
پایان نامه : بررسی نقش ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه در تداوم بحران مناقشه ناگورنو قره باغ
پنجشنبه 99/10/25
و بیان مساله تحقیق :
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی 15 کشور جدید از دل این امپراتوری قرن بیستمی پدید آمد، مرزهای جدیدی ایجاد گردید و در پی آن مسایل و مشکلات بسیاری که تا آن روز به واسطه وجود یکپارچگی سیاسی تحت عنوان اتحاد جماهیر شوروی فرصت بروز و نمود نیافته بودند، با سقوط یکباره آن، سر باز کرده و موجبات پدید آمدن بحران های متعددی گردید که حتی با گذشت بیش از دو دهه هنوز ادامه دارد. یکی از این بحران ها که به نوعی می توان آن را جزئی از بقایا و میراث به جای مانده از دوران حاکمیت کمونیسم شوروی دانست، موضوع مناقشه ناگورنو _ قره باغ است. مناقشه میان ارمنستان و آذربایجان در سال 1988 میلادى به علت ادعای ارضی ارمنستان به
خاک آذربایجان آغاز شد. در پی حملات ارمنستان به آذربایجان از سال 1992میلادى 20 درصد از سرزمینهای متعلق به آذربایجان، یعنی قرهباغ کوهستانی همراه با هفت شهر و ناحیه دیگر اطراف آن به اشغال ارتش ارمنستان در آمد و بعد از آن با وجود صدور چهار قطعنامه صادر شده توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد آزادی اراضی اشغالی آذربایجان، اقدامی از سوی ارمنستان صورت نگرفته است، مضافاً بر این تلاشهای دیپلماتیک گروه مینسک که از سوی سازمان امنیت وهمکاری اروپا مامور حل این مناقشه شده است، با گذشت قریب دودهه اخیر نتوانسته این بحران منطقه قفقاز را به نتیجه برساند.
مزید بر همه این تحرکات، تلاشهای میانجی گرانه تهران در مراحل آغازین شروع بحران که منجر به نشست سه جانبه سران وقت سه کشور ایران، آذربایجان وارمنستان (هاشمی رفسنجانی، یعقوب محمداف کفیل ریاست جمهوری آذربایجان و لئون تر پطرسیان رئیس جمهور ارمنستان) در اردیبهشت 1371 در تهران گردید وحتی بیانیه ای در راستای چگونگی حل بحران به امضای سه کشور رسید، منجر به حل بحران قره باغ نشد و همزمان با مذاکرات، شهر شوشا هم به تصرف ارامنه در آمد، (شوشا موقعیتی استراتژیک دارد و منطقه ای کوهستانی مشرف به مرکز قره باغ است).بعد از این هم روسیه نشست هایی با حضور سران دو کشور درگیر در بحران برگزار نموده است که آن هم همچون اقدامات قبلی بی نتیجه بوده است.
بر این تلاش ها می توان علاقمندی سران دو کشور جهت پایان بخشیدن به این مناقشه 22 ساله را نیز اضافه نمود. با نگاهی به صحبت های سران و نیز دیدارها و مذاکرات متعددی که سران دو کشور طی چند سال اخیر داشته اند می توان چنین برداشت کرد که تمایل در جهت پایان این بحران در بین سران وجود دارد و سوالی که این اینجا مطرح می گردد این است که چرا با وجود این همه اقدامات و تلاش هایی که از سطوح ملی تا بینالمللی انجام گرفته هنوز این بحران پایان نیافته و ادامه دارد؟به نظر می رسد دلایل متعددی در این باره وجود داشته باشد که مهمترین آن ریشه در ژئوپلیتیک منطقه قفقازجنوبی و متعاقباً تضاد منافع بازیگران و قدرت های حاضر در این منطقه باشد. به واقع به دلیل وضعیت منطقه و اهمیت سیاسی و اقتصادی آن توجهات دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای زیادی معطوف به تحولات آن است، لیکن از آنجایی که بررسی رویکردهای همه این این دولت ها در بحران قره باغ امکان پذیر نیست، می بایست محدود بررسی ها مشخص تر گردد.
از این رو با توجه به این امر سوال اصلی این پژوهش را به شکل زیر ساختار بندی و ارائه نموده ایم:
ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه چه نقشی در تداوم بحران مناقشه ناگورنو _قره باغ دارند؟
1-1 اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن :
در خصوص اهمیت موضوع مناقشه قره باغ، استمرار بحران و همچنین نقش آمریکا و روسیه در این باره، نکات بسیاری وجود دارد که از از آن بین می توان می توان نکات زیر اشاره نمود؛ در ابتدا اهمیت و ضرورت مطالعه این موضوع از این جهت نزدیکی و قرابت بحران با مرزهای جمهوری اسلامی نمود می باید و این خود عاملی در جهت بی ثباتی مرزها قلمداد می گردد. از این رو استمرار هر چه بیشتر بحران، منجر به بی ثابتی، ناامنی و اقدامات غیر قانونی در مرزهای کشور با کشورهای همجوارد داخل در بحران، می گردد، دوم اینکه به دلایل گوناگونی پای قدرت ها و بازیگران متعدد منطقه ای و فرا منطقه ای همچون آمریکا و اسرائیل به این منطقه باز شده و تبدیل به منبعی برای ایجاد تهدید از آن بخش گردیده است و این امر در تضاد با سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی که مخالف با حضور قدرت های فرامنطقه ای در منطقه است، محسوب می گردد. سوم نکته به فرصت های اقتصادی زیاد موجود در این منطقه باز می گردد که از جهات گوناگون بکر بوده و برای جمهوری اسلامی ایران دارای مزیت ها اقتصادی فراوانی است ،لذا طبیعی است مادامی که بحران موجود پای برجا بوده و پایان نیابد، نتواند از ظرفیت ها و فرصت های اقتصادی موجود به طور کامل بهره برداری نماید و در نهایت اینکه تنگناهایی که در پی شکل گیری بلوک های امنیتی حول مناقشه بوجود آمده است، محدودیت ها و فشارهای متعددی را بر جمهوری اسلامی وارد ساخته است و موارد متعدد دیگری که خود گویای اهمیت حل بحران برای جمهوری اسلامی است و شناخت موانع، خود قدم اولیه ای برای یافتن راه حل برای اجتناب از تهدیدها و محقق کردن فرصت هاست و این پژوهش می تواند در این زمینه مفید واقع گردد.
دانلود پایان نامه ارشد : بررسی نقش زنان در تحولات اخیر مصر
پنجشنبه 99/10/25
. 80
4-2نقش زنان در جامعه اسلامی.. 81
4-3فعالیت های زنان در طول انقلاب… 83
4-3-1رهبران. 83
4-3-2توده ی مردم. 84
4-4ابعاد حضور زنان در طول انقلاب مصر. 86
4-4-1زنان به مثابه شهروند. 87
4-4-2زن به مثابه زن. 88
4-4-3زنان به مثابه مصری.. 89
4-4-4دختران و مادران مصر. 92
4-4-5حذف زنان. 94
4-5زنان پس از انقلاب… 96
4-6 جمع بندی فصل چهارم. 99
فصل پنجم:نتیجه گیری.. 100
منابع و مآخذ. 101
-1-بیان مساله
فعالیت سیاسی زنان در منطقه خاورمیانه از دو سده پیش وجود داشتهاست و هر کشور یا قوم به فراخور شرایط اجتماعی و سیاسی خود شاهد جنبشهای اجتماعی برای به دست آوردن حقوق زنان و از بین بردن موقعیت فرودست زنان بودهاست.
فعالیت های زنان در این منطقه وسیع در کنار فرایند های دموکراتیز ه شدن و تجارب تاریخی – اجتماعی – سیاسی همواره در تلاطم و جوشش بوده است . آنها تحت تاثیر ویژگی های فرهنگی- اجتماعی و اعتقادی جوامع خود قرار داشته اند، که در کنار ویژگی های عمومی ،به اشکال مختلف آنهارا از یکدیگر متمایز کرده است . زنان در همه ی کشور های منطقه ،کمتر یا بیشتر ، زودتر یا دیرتر ، برای تامین حقوق انسانی خود ، در کنار تلاش های عمومی برای تحقق حقوق و آزادی های شهروندان، در طول انقلاب ها و جنبش های اجتماعی، تلاش خود را سازمان داده اند .
در دیدگاه اسلام زن در دو جهاد سخت و نرم در جامعه حضور دارند. جهاد نرم که شاید نامحسوس باشد، اما آثار و تبعات بیشتری دارد؛ مربوط به نقش تولید، تربیت و توسعه نیروی انسانی است که زیربنای جامعه انسانی را تشکیل می دهد. جهاد نرم به مراتب حضور تأثیرگذارتری دارد و نقش زنان در این زمینه در اسلام بسیار پررنگ تر است. نقشی که زنان در انقلاب اخیر مصر ایفا کردند بیشتر این سویه از مشارکت را مد نظر دارد.
در مورد کشور مصر به طور خاص، اینکه زنان نقشی کلیدی در انقلاب ۲۰۱۱ مصر بازی کردند واقعیتی تاریخی است. در اولین اعتراضات در مصر، زنان تنها شامل بخش اندکی از معترضان می شدند، اما در میدان تحریر در روزهای پیش از سقوط مبارک تقریباً نیمی از جمعیت معترض را تشکیل می دادند . حرکت زنان در مصر بخشی ماهوی از تمام تحولات انقلابی این کشور در قرن گذشته بوده است. زنان مصر از روزهایی که حتی حضورشان در مجامع عمومی ممکن نبود و از روزهایی که بعضی مردان اصلاح طلب باید خواسته هایی به نفع شان مطرح می کردند فرسنگ ها جلو آمده اند. دو موج انقلابی۱۹۱۹و۱۹۵۲علیرغم تمام نکات درخشان شان اما ویژگی رهبری غیر دموکراتیک و از بالا را داشتند که میزان تاثیرگذاری مشارکت توده ای، و از جمله توده ی زنان، را محدود میکرد. حرکت خودجوش زنان مصر از مهم ترین ستون های جنبش انقلابی در این کشور است و رشد و خودآگاهی آن همگام با انقلاب پیش می رود. اگر شعار اصلی این انقلاب «کرامت انسانی» بوده است، تحقق این شعار بدون تحقق برابری زنان ممکن نیست.
از مهم ترین فعالیت های زنان در انقلاب مصر می توان به نقش زنان در رهبری گروه های انقلابی ، نقش زنان در الگو سازی و یا الگوشدن برای دیگر اقشار، نقش زنان به عنوان رهبران مقاومت خاموش( به معنای رهبری کردن مبارزه در خانه و تربیت نیروهای مبارز )، و نقش زنان به عنوان تکیه گاه مبارزه برای یک خانواده مبارز اشاره کرد.
از منظر هویت فرهنگی مصر،مشارکت زنان در تحولات اخیر این کشور چند شاخص داشت؛ از جمله اینکه زنان مصری نقش بسیار مؤثر و مهمی در جنبه اجتماعی و تعلیم و تربیت ایدئولوژیک در انقلاب مصر داشتند و ادبیات کلامی و حماسی زنان و پیشرفت آنان در تقویت افراد در اشعار حماسی نقش بسیار مهمی داشته است. یکی از مهم ترین و شاخص ترین ویژگیهای این انقلاب نیز نگاه ایدئولوژیک و همبستگی اجتماعی زنان بود.
آنچه در این تحقیق به دنبال دستیابی به آن هستیم این است که زنان در پیشبرد وضعیت انقلابی مصر چه نقشی ایفا کرده اند؟انتخاب مصر به عنوان مطالعه ی موردی به پشتوانه پیشینه ی تمدنی دیروز و وضعیت انقلابی امروز، صورت گرفته است چرا که زنان این کشور در به وجود آمدن هر یک از این شرایط نقشی چشمگیر ایفا کرده اند.
1-2-اهداف تحقیق
آنچه در این نوشتار اصل قرار دارد، بررسی نقش اصلی زنان در تحولات اخیر مصر می باشد، در نتیجه برای رسیدن به نتیجه ی درست، واکاوی ریشه ها و علل بروز چنین مشارکتی ناگزیر است. با بررسی ریشه های تاریخی فعالیت های زنان در مصر، می توان پایه های اصلی شکل گیری هویت مشارکتی زنان مصری را به درستی درک کرد و با بررسی روند شکل گیری رفتارهای انقلابی زنان در مصر به تجزیه و تحلیل صحیح این روند تکوینی در مصر پرداخت. از آنجا که زنان نقش بسزایی در پیشبرد اهداف انقلابی در مصر ایفا کرده اند، تبیین و تشریح چگونگی این نقش آفرینی، و تفکیک آن از سایر فعالیت های انقلابی مهم ترین هدف تحقیق پیش رو می باشد.از سوی دیگر چنین مشارکتی به طور حتم پیامدهای مختلفی اعم از سازنده یا براندازاننده، به دنبال داشته است. از دیگر اهداف این تحقیق بررسی پیامد های مشارکت زنان در روند انقلابیگری در مصر می باشد.
-3 ضرورت تحقیق
موضوع زنان در خاورمیانه با چالشها و چشماندازهای خاصی مواجه است و فعالیت های زنان به منزله ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای اجتماعی و سیاسی پنداشته میشود و به همین جهت با توجه بیشتری مواجه میشود. پتانسیل قابل توجه زنان را در مسیر گسترش صلح و ثبات را می توان در روند انقلابی کشور مصر به عینه مشاهده کرد. زنان مسلمان کشورهای مسلمان خاور میانه نقش بسیار مهمی در کاهش تندرویها و تقابلها میتوانند ایفا کنند.پرداختن به زوایای این خصوصیت صلح آمیز زنان می تواند در برقراری آرامش در سطح جهانی و در کشورهای اسلامی موثر باشد
دانلود پایان نامه ارشد : بررسی هنجارهای اتحادیه اروپا بر بالکان غربی
پنجشنبه 99/10/25
بررسی معاهدات اتحادیه اروپا نشان می دهد که این اتحادیه همواره بر ارزش هایی نظیر صلح، آزادی، دموکراسی، حکومت قانون و احترام به حقوق بشر، همبستگی اجتماعی، توسعه پایدار، حکمرانی خوب و عدم تبعیض تاکید داشته و این ارزش ها را به عنوان اصول مسلم در ارتباطات درون اتحادیه و همچنین تعامل با سایر بازیگران مدنظر داشته است.
همچنین در درون حاکمیت و نهادهای اتحادیهی اروپا رویکردی وجود دارد که معتقد است نظم آیندهی بین المللی تأکید بیشتری به ساختارهای غیرمادی قدرت خواهد داشت. به همین علت، اتحادیهی اروپا باید پیشرو در این زمینه باشد. در حالی که قدرت اقتصادی اروپا در نوع خود قابل توجه می نماید، این اتحادیه در خصوص قدرت نظامی تا کنون به نتایج قابل قبول دست نیافته است. لذا تکیه بر هنجارهای این اتحادیه بخشی از تأملات نظریهپردازان این حوزه را دربر می گیرد. درواقع اتحادیه اروپا با ترویج هنجارهای خود در صدد استفاده از پتانسیل های غیرمادی قدرت به عنوان بازیگر جهانی (نه قدرت نظامی) برای پیشبرد اهداف خود در عرصهی بین المللی است.
از دیگر سوی منطقه بالکان غربی و یا به نوعی کشورهای یوگسلاوی سابق به لحاظ نزدیکی جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی و مرزی از اهمیت ویژه ای برای اتحادیه اروپا برخوردار است. در نتیجه اتحادیه اروپا خصوصا از سال 1990 سیاست پیچیده ای را در جهت سرعت بخشیدن به توسعه پایدار و برقراری صلح و ثبات در این منطقه تدوین کرده است.
به نظر می رسد اقدامات اتحادیه اروپا در این منطقه بیش از وجهه نظامی و غیر نظامی از منظر هنجاری قابل ارزیابی باشد و اتحادیه اروپا با
وعده الحاق این کشور ها به اتحادیه، امضاء قرارداد ثبات و همبستگی، اعطا، مشوق های اقتصادی و دیگر برنامه ها در صدد برقرای ثبات در منطقه و همسویی کشورهای بالکان غربی با اتحادیه است.
-1. بیان مسئله
اتحادیه اروپا به عنوان بزرگترین بلوک اقتصادی و یک بازیگر تاثیر گذار در عرصه بین الملل مطرح است. در حال حاضر این اتحادیه با 28 عضو وبیش از 505 میلیون جمعیت یک الگوی بی نظیر از همگرایی منطقه ای را ارائه داده است. اما بعد از تشکیل اتحادیه اروپا مباحث بسیاری در خصوص جایگاه این اتحادیه در نظام بین الملل در محافل سیاسی و دانشگاهی شکل گرفت. اینکه اتحادیه اروپا به عنوان یک کل 28 کشوری با منافع متفاوت و گاهی متضاد کشور های عضو می تواند به عنوان یک ابر قدرت و یا یک قدرت نظامی در جهان مطرح شود و یا آنکه می بایست آنرا در چارچوب یک قدرت مدنی و یا غیر نظامی ارزیابی کرد.
دانشمندان بسیاری از دیدگاه های متفاوت منبعث از مکاتب فکری گوناگون به این بحث پرداخته اند. یکی از چالش بر انگیزترین مباحث مطرح شده در این زمینه مفهوم “توانایی هنجاری”، “سیاست خارجه هنجاری” و یا به عبارت بهتر “قدرت هنجاری”[1] برای اتحادیه اروپا است.
این مفهوم اولین بار توسط آقای مانرز[2] استاد فعلی دانشکده روابط بین الملل دانشگاه کپنهاگ در سال 2002 مطرح گردید. مانرز در نوشته های خود اتحادیه اروپا را به عنوان یک بازیگر هنجاری معرفی کرده و عبارت “قدرت هجاری” را برای توصیف اثر گذاری این بازیگر در عرصه بین الملل به کار برده است. وی این اتحادیه را به عنوان بازیگری متمایل به شکل دهی، القاء، نشر و هنجاری نمودن قواعد و ارزش ها در امور بین المللی از طریق ابزارهای مسالمت آمیز توصیف می نماید (Manners, 2002, 135).
برای این منظور اتحادیه اروپا از پنج معیار اصلی صلح، آزادی، دموکراسی، حکومت قانون و احترام به حقوق بشر و چهار معیار فرعی همبستگی اجتماعی[3]، توسعهی پایدار[4]، حکمرانی خوب[5] و عدم تبعیض[6] پیروی می کند (همان،244-242).
به بیان دیگر اتحادیه اروپا با به کار گیری اصول فوق در سیاست خارجی خود در صدد تاثیر گذاری هنجاری در عرصه بین الملل و به تبع آن تامین منافع خود بر می آید. برای درک بهتر این مفهوم لازم است تاثیر قدرت هنجاری اتحادیه اروپا در یک منطقه خاص مورد ارزیابی قرار گیرد.
انتخاب منطقه بالکان غربی برای این پژوهش که عمدتا کشور های یوگسلاوی سابق را شامل می شود به این دلیل است که این منطقه از اهمیت ویژه ای برای اتحادیه اروپا برخوردار است. نزدیکی جغرافیایی، مشترکات تاریخی و فرهنگی و داشتن مرز مشترک زمینه های توسعه روابط بین دوطرف را ایجاد کرده است.
از دیگر سوی پیامد گذشته پر آشوب این منطقه تا کنون ادامه داشته و این منطقه را با چالش های متعددی مواجه ساخته است. این منطقه به لحاظ ویژگی های ژئوپلتیک شاهراه ارتباطی غرب به شرق اروپا بوده و همواره در طول تاریخ محلی برای تاخت و تاز قدرت های بزرگ بوده است. قریب به دودهه گذشته و در پی فروپاشی بلوک شرق و به تبع آن فروپاشی یوگسلاوی سابق، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی و بحران هویت از ویژگی های بارز این منطقه بوده است. علاوه بر این در جریان بحران بالکان که منجر به فروپاشی یوگسلاوی سابق گردید، ضعف سازوکار اقدام مشترک و یا سیاست خارجی مشترک اتحادیه اروپا نمایان شد چرا که در سال 1991 موفق به جلوگیری از تجزیه یوگسلاوی نشد و بعدها موفق به جلوگیری از پاکسازی قومی اسلوبودان میلوشویچ در کوزوو نگردید و عملا بحران بالکان با محوریت ناتو به رهبری آمریکا خاتمه یافت(Conley and Cipoletti, September 2010, 11).
در واقع در این مقطع ضعف قدرت نظامی اتحادیه اروپا و همچنین نقصان در اتخاذ تصمیم مشترک در عرصه بین الملل نمایان گشت. اما بعد از این ماجرا اتحادیه اروپا سیاست هایی را در این منطقه اتخاذ کرد که موجب ثبات بیشتر این منطقه و حرکت به سمت تغییر هنجارها گردید. اتحادیه اروپا که خواهان منطقه ای با ثبات در همسایگی خود می باشد، راهبرد ویژه ای را بدین منظور برای این منطقه خصوصا از سال 1990 به بعد تدوین کرده است. هدف این راهبرد نخست برقراری ثبات و سپس نزدیکی هرچه بیشتر کشور های این منطقه است. اتحادیه اروپا به منظور تثبیت جایگاه هنجاری خود از اوایل دهه 90 سیاست گسترش اتحادیه اروپا و اصل مشروط سازی را درجهت پیشبرد اهداف خود در این منطقه مطرح ساخت. جهت روشن شدن بحث داشتن نمایی کلی از روش و رویکرد اتحادیه اروپا نسبت به این سیاست راه گشا است. باعنایت به سیاست گسترش هر کشوری که به دنبال عضویت در اتحادیه اروپاست باید معیار های کپنهاگ را رعایت کند. معیارهای کپنهاگ بیان می کند که اعضای جدید باید سه استاندارد ذیل را داشته باشند: (1) ثبات موسساتی که دموکراسی، حاکمیت قانون، حقوق بشر و مراعات حقوق اقلیت ها را تضمین می کنند (2) وجود یک اقتصاد آزاد مبتنی بر بازار، و (3) پذیرش دستاورد های اجتماعی اتحادیه اروپا که شامل تعهدات عضویت، پایبندی به اهداف سیاسی، اقتصادی و پولی اتحادیه است. بنابر این هر کشوری که مایل به پیوستن به اتحادیه اروپا باشد ابتدا می بایست استانداردهای فوق را برآورده کند و ابزار اصلی برای اجرای آن توافقنامه ثبات و همبستگی (SAA)[7] است که به صورت جداگانه با اعضای بالقوه به امضاء می رسد(همان،13-12).