
دانلود پایان نامه ارشد : پیش بینی سازگاری زناشویی توسط رضایت جنسی
جمعه 99/10/26
اعتیاد[1] یکی از بزرگترین معضلات و مشکلات جوامع بشری از دیرباز تاکنون بوده است که از جنبههای مختلف رفتاری، اجتماعی، اقتصادی بر زندگی افراد تأثیر منفی میگذارد و مهمتر از همه با تأثیر بر ابعاد مختلف سلامت جسمی، مشکلات فراوانی را برای فرد، خانواده و جامعه به وجود میآورد. کمتر پدیدهای را میتوان یافت که همانند اعتیاد به طریقی خاموش و تدریجی، تخریبی چنین شگرف بر حیات یک جامعه داشته باشد. همواره محققان در پی کشف تأثیر مصرف موادی چون سیگار، هروئین، الکل، حشیش و … بر ابعاد مختلف سلامتی انسان بودهاند.
مصرف مواد مخدر سابقهای طولانی دارد و از زمان باستان به اشکال خاص و تحت دلایل گوناگون وجود داشته است. اما «اعتیاد به مواد مخدر» به مثابه وضعیتی خاص، پدیده نسبتاً جدیدی است که از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی شناخته شده است (لوین[2]، 1979).
سوءمصرف مواد[3] و اعتیاد –که به حق در میان مردم به بلای خانمانسوز شهرت یافته است- پدیدهای است که ماحصل تعامل عوامل متعدد میباشد. تمامی صاحبنظران و متخصصان حوزه اعتیاد بر این امر اتفاق نظر دارند که سوءمصرف مواد را نمیتوان صرفاً مشکلی جسمانی، روانی یا اجتماعی دانست و پیدایش آن را بایستی نتیجه تعامل چندین مشکل دانست (مؤسسه ملی سوء مصرف مواد[4]، 2007؛ به نقل از اکبری زردخانه و جوادی، 1388). یکی از مفاهیم روانی- اجتماعی که در بروز اعتیاد باید به آن توجه داشت، نهادها و شبکه روابط متقابل فرد معتاد است. از مهمترین نهادها در پدیده اعتیاد، خانواده است (اکبری زردخانه و جوادی، 1388).
یکی از مهمترین عوامل در سوءمصرف و همچنین پرهیز از مواد مخدر، خانواده و نحوه عملکرد آن میباشد. پژوهشها نشان دادهاند که مشکلات در عملکرد خانواده با رفتار ضد اجتماعی، پرخاشگری و اعتیاد ارتباط دارد. در مجموع، رابطه بین اختلال در عملکرد خانواده و اعتیاد معنادار است (قمری، 1390). بسیاری از تعارضات خانوادگی موجب روی آوردن به مصرف مواد و به صورت متقابل مصرف مواد موجب دامن زدن به آنها میشود. از جمله میتوان به مشکلات و اختلالها در برقراری رابطه جنسی با همسر اشاره کرد که پژوهشهای پیشین اهمیت این بعد از روابط خانواده و تأثیر آن بر افزایش تعارضات و کاهش سازگاری زناشویی[5] را نشان دادهاند.
همچنین میتوان برای مسائل و مشکلات جنسی و زناشویی اثری متقابل بر روی پدیدهی اعتیاد درنظر گرفت به طوریکه دلایل گوناگونی برای گرایش به مصرف مواد ذکر شده است: برخی از افراد در پی پذیرفته شدن در جامعه هستند و بعضی دیگر بدین وسیله سعی می
کنند خود را رشدیافتهتر نشان دهند (جسور[6]، 1984). پژوهشهای پیشین از جمله زینالی، وحدت و حامدنیا (1386) در بررسی زمینههای روی آوردن به مواد مخدر دلایل مختلفی مانند ناراحتی عصبی و روانی، دردهای جسمی، مشکلات جنسی و … را دروازههای ورود به مواد مخدر معرفی میکنند. همچنین تحقیقات نشان میدهد که طردشدگی و فقدان رابطه گرم و عاطفی در بین خانوادههای معتادین بسیار بالاست (املکام و هیرس[7]، 1988). دفتر مطالعات و پژوهشهای ستاد مبارزه با مواد مخدر (1379) در بررسی مشخصات دموگرافیک معتادان، احساس عدم کفایت و ناتوانی، جدایی و طرد شدن را جزء مهمترین علل گرایش به مصرف مواد مخدر معرفی کرده است.
در بررسی رابطه بین مصرف مواد مخدر و مشکلات روانی، اجتماعی و رفتاری تحقیقات زیادی صورت گرفته است. در سطح روانپریشگرایی (گوسوپ[8]، 1978، به نقل از آیزنک[9]، 1997) و روانرنجورخویی نظام شخصیتی آیزنک (ویجرز[10]، ویسبک[11]، وودرز[12]، کلر[13]، میشل[14] و بونینگ[15]، 2003) در معتادان به مواد مخدر و افراد عادی تفاوت معنادار وجود دارد. به طوریکه سطح آنها در معتادان به مواد مخدر بالاتر است. مصرف داروهایی چون هروئین، کوکائین، آمفتامین، الکل و نیکوتین موجب آزادسازی دوپامین در مسیرهای عصبی میشوند (میچل[16]و همکاران، 1989، به نقل از آزاد فلاح، 1379). بنابراین میتوان فرض کرد که آزادسازی دوپامین در مسیرهای عصبی نظام فعالسازی، ارتباط نزدیکی با حالتهای هیجانی ناشی از مصرف این داروها دارد (آجیلچی، نادری و قائمی، 1389). بنابراین با توجه به فعالیت و حساسیت بیشتر نظام فعالساز رفتاری و ضعف نظام بازداری رفتاری در افراد مصرفکننده مواد رفتارهای مهارنشده فرد را افزایش میدهد که شامل رفتارهای جنسی نیز میشود که در اکثر موارد ناخشنودی شریک جنسی را به همراه دارد.
یکی از متغیرهای بسیار مؤثر و مهم در رضایت جنسی[17]، کیفیت و چگونگی ارتباط زوجین با یکدیگر است. پژوهشهای متعدد، ارتباط معنیدار بین رضایت جنسی و رضایت از تعاملات و ارتباطات زناشویی را به اثبات رسانده است (بانمن و واجل[18]، 1985؛ آکر، 1992؛ داک و بارنس[19]، 1994؛ سیمون و گاگنوس[20]، 2000؛ ویلیام و ساندرا[21]، 2005؛ کولاتا، 2006؛ متز[22]، 2007 به نقل از الیوت و آمبرسون[23]، 2008). بارینتوس[24] (2006) معتقد است که از میزان رضایت جنسی زوجین میتوان به عنوان وسیله اندازهگیری تعاملات آنان استفاده نمود. بسیاری از مطالعات نشان میدهد که زوجها، بالقوه و پنهانی تعارضاتی پیرامون مسائل جنسی دارند اما آن را به عنوان یک راز تلقی کرده و از بیان آن اجتناب مینمایند (اسپوتن[25]، 1996؛ لارسون[26]، 1998؛ سیمون و گاگنوس؛ 2000؛ متز، 2005؛ به نقل از کرو[27]، 2007).
همچنین اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند و یا در ارتباط با یکدیگر به نیازهای هم پی نبرند و به راهحل مثبتی جهت دستیابی به نیازهایشان نرسند؛ استرس، ناکامی، سرخوردگی، خشم و درنهایت دلزدگی بروز پیدا میکند (جاکوبسن[28]، والدرون[29] و مور[30]،1980). بنابراین یکی دیگر از عوامل بسیار مهم در داشتن خشنودی زناشویی شیوهی برداشت و تفکرات منطقی همسران درمورد روابط فی مابین است.
مراحل ترک اعتیاد را میتوان به چهار مرحله که پیش از قصد[31]، مرحله قصد[32]، اقدام[33] و نگهداری[34] تقسیمبندی نمود و در برخی مطالعات مراحل ترک، پنج مرحلهای در نظر گرفته شده است (توکلی قوچانی، آرمات، مرتضوی، 1381). در پژوهشهای پیشین علل و عوامل زیادی برای اقدام به ترک معتادان شناسایی شده است که باعث میشود فرد از هر مرحله به مرحله بعد وارد شود و همچنین ورود به هر مرحله و ادامه درمان باعث تغییرات در زمینههای مختلف اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و فردی طبقهبندی شده است.
مراکز درمان با متادون یکی از انواع درمانهایی است که به منظور کمک به بیماران و کاستن از مشکلات بهداشتی اجتماعی آنها توصیه میگردد. این مراکز به طور مستقیم و غیرمستقیم روی پیشآگهی اعتیاد تأثیر میگذارد. متادون یک ماده صنعتی است که خواص فیزیولوژیک و ضددرد مشابه تریاک دارد اما نشئهآور به حساب نمیآید و کنارگذاشتن مصرف آن هم از تریاک و هروئین آسانتر است. در درمان با متادون این ماده به شکل خوراکی و به صورت کنترل شده در مراکز خاص به بیماران تحویل میگردد (فرهادینسب و مانی کاشانی، 1387).
در این پژوهش در پی آنیم که دریابیم درمان نگهدارنده متادون چه تغییراتی در رفتار معتادان و همسران آنها در رابطه با متغیرهای فوق ایجاد خواهد کرد. چرا که امروزه درمان نگهدارنده با آگونیستهای مواد افیونی درمان اصلی وابستگی در بسیاری از کشورهای جهان است (مناجاتی، 1382).
متادون به مجموعه مواد افیونی تعلق دارد و اکثراً برای معالجه وابستگی به سایر مواد افیونی مثل هروئین، کدئین و مرفین به کار میرود. متادون یک ماده افیونی مصنوعی است؛ یعنی از مواد شیمیایی و در آزمایشگاه تولید میشود (تقوی، 1383). متادوندرمانی، روشی است که در درازمدت جواب میدهد. طول درمان نوسان داشته و بین 1 تا 20 سال یا بیشتر متغیر است. این درمان ممتد با دوز مناسب، از لحاظ طبی ایمن بوده و مؤثرترین درمان فعلی جهت وابستگی به مواد افیونی محسوب میشود (تقوی، 1383).
ارزیابی درمان نگهدارنده متادون (MMT)
بسیاری از معتادان، به خصوص مصرفکنندگان هروئین قادر نیستند علیرغم درمانهای مختلف به وضعیت پرهیز مداوم دست یابند و در صورت نبود درمانی محافظتکننده، به حیاتی ادامه خواهند داد که تا آخر عمر، تنها حول محور تهیه و مصرف مواد دور میزند. تاکنون MMT موفقترین رویکرد در درمان اعتیاد شناخته شده است و موجب کاهش مصرف مواد مخدر، کاهش رفتارهای جنایی و میزان بازداشت قانونی، کاهش مرگ و میر و افزایش کارکرد شغلی، کاهش ابتلا به ایدز و هپاتیت و سایر بیماریهای عفونی مثل سلِ مقاوم به چند دارو میشود (50 درصد از معتادان تزریقی نیویورک HIV مثبت و ناقل ویروس ایدز هستند ولی در میان کسانی که از سال 1978، یعنی درست سه سال قبل از پیدایش ایدز، تحت درمانهای MMT بودهاند، این درصد تقریباً صفر بوده است). افراد تحت درمان MMT حتی اگر ناقل ویروس ایدز نیز باشند، احتمال ابتلای دیگران از طریق آنان بسیار پایین است (عزیزی، 1381).
به این ترتیب، پژوهشگر در این تحقیق به دنبال تحقق این هدف مهم است که تعیین کند سهم هریک از عوامل رضایت جنسی و باورهای ارتباطی در پیشبینی میزان سازگاری زناشویی در افراد معتاد تحت درمان با متادون چقدر است.
1-2- بیان مسئله
اعتیاد عادت یا رفتاری است که اغلب ترک کردنش مشکل میباشد. اعتیاد و وابستگی میتواند به الکل یا موادمخدر و یا قمار باشد. بسیاری از ما برای مقابله با مشکلات زندگی به اعتیاد پناه میبریم. استفاده از الکل، موادمخدر و یا قمار برای مدتی درد یا ترس ما را تسکین میدهد. ولی درنهایت خودش به مشکل تبدیل میشود. مشکلی که اغلب روابط و خانوادهها را از هم میپاشد (رستگار، 2002؛ ممتازی، 2002؛ به نقل از باقیانیمقدم، فاضلپور و رهایی، 1387).
اعتیاد دارای سه مرحله است: مرحله اول آن شروع اعتیاد است. مرحله دوم، مرحله استقرار میباشد که برای رسیدن به این وضعیت حداقل یک ماه وقت لازم است. مرحله سوم آن اضمحلال و انهدام جسمانی و روانی است که موجبات انحطاط قوای مغزی و فکری میگردد (نجاری، پژومند و نازپرور، 1381). معتاد انسان ضعیفی است که از واقعیات میترسد و جرأت تحمل و رویارویی با آنها را ندارد. از ماده اعتیادآور انتظار دارد که به او کمک کند تا از واقعیات بیخبر بماند و برای او دنیایی خیالی بسازد تا او با تخیلات خود زندگی کند و واقعیات به طور غیر طبیعی ادراک گردند (همان منبع). در اثر ادامه این روند، مواد اعتیادآور صرف نظر از نوع آن اثر خود را از دست میدهند و در فرد تحمل ایجاد میکنند. بتدریج مصرف این ماده برای داشتن همان حالتهای اولیه به شکل اجباری درآمده و باعث وابسته شدن جسم و روان فرد میگردد.

دانلود پایان نامه ارشد : پیش بینی خودکارآمدی و رضایت از زندگی دانشآموزان دبیرستانی
جمعه 99/10/26
1- 1-کلیات…………………………………………………………………………………………………………………………….. 2
1-2- بیان مساله……………………………………………………………………………………………………………………… 7
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق……………………………………………………………………………………………. 11
1-4- اهداف پژوهش…………………………………………………………………………………………………………….. 12
1-5- سؤالات پژوهش…………………………………………………………………………………………………………… 13
1-6- تعریف مفهومی متغیرها………………………………………………………………………………………………. 13
1-6-1- خودکارآمدی………………………………………………………………………………………………………. 13
1-6-2- رضایت از زندگی……………………………………………………………………………………………….. 13
1-6-3- سرمایه فرهنگی…………………………………………………………………………………………………. 14
1-6-4- سرمایه اجتماعی……………………………………………………………………………………………….. 14
1-6-5- سرمایه اقتصادی………………………………………………………………………………………………… 14
1-7- تعاریف عملیاتی متغیرها…………………………………………………………………………………………….. 14
1-7-1- خودکارآمدی……………………………………………………………………………………………………… 14
1-7-2- رضایت از زندگی……………………………………………………………………………………………….. 15
1-7-3- سرمایه فرهنگی…………………………………………………………………………………………………. 15
1-7-4- سرمایه اجتماعی……………………………………………………………………………………………….. 15
1-7-5- سرمایه اقتصادی………………………………………………………………………………………………… 16
عنوان صفحه
فصل دوم : مبانی نظری و تحقیقات پیشین
2-1- مبانی نظری…………………………………………………………………………………………………. 18
2-1-1- مفهوم خودکارآمدی………………………………………………………………………………………….. 18
2-1-2- رضایت از زندگی……………………………………………………………………………………………….. 23
2-1-3- سرمایه فرهنگی…………………………………………………………………………………………………. 26
2-1-4- سرمایه اجتماعی……………………………………………………………………………………………….. 32
2-2- تحقیقات پیشین………………………………………………………………………………………… 37
2-2-1- تحقیقات پیشین مربوط به خودكارآمدی و سرمایهها……………………………………. 37
2-2-2- تحقیقات پیشین مربوط به رضایت از زندگی و سرمایهها……………………………… 39
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- طرح پژوهش……………………………………………………………………………………….. 42
3-1-1- جامعه آماری………………………………………………………………………………………………………. 42
3-1-2- نمونه و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………… 42
3-2- ابزارهای پژوهش…………………………………………………………………………………………. 43
3-2-1- مقیاس خودکارآمدی…………………………………………………………………………………………. 43
3-2-2- مقیاس رضایت از زندگی ( BMSLSS)………………………………………………………….. 46
3-2-3- مقیاس سرمایه فرهنگی……………………………………………………………………………………. 47
3-2-4- مقیاس سرمایه اجتماعی…………………………………………………………………………………… 49
3-2-5- مقیاس سرمایه اقتصادی……………………………………………………………………………………. 50
3-3- نحوه اجرای آزمون………………………………………………………………………………………………………. 51
3-4- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات…………………………………………………………………………………… 51
عنوان صفحه
فصل چهارم: یافتهها
4-1- یافتههای توصیفی متغیرهای مورد پژوهش……………………………………………………………… 53
4-2- یافته های مربوط به سئوالات پژوهش………………………………………………………………………. 54
4-2-1- رابطه سرمایه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی با خودکارآمدیو رضایت از زندگی……. 54
4-2-2- پیشبینی خودکارآمدی بر اساس سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی….. 55
4-2-3- پیشبینی رضایت از زندگی بر اساس سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی……………… 58
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1- بحث و بررسی یافتههای پژوهش………………………………………………………………………………. 60
5-2-کاربردهای نظری و عملی…………………………………………………………………………………………….. 68
5-3- محدودیت های تحقیق……………………………………………………………………………………………….. 70
5-4- پیشنهادهای تحقیق……………………………………………………………………………………………………. 71
فهرست منابع و مآخذ
منابع فارسی ……………………………………………………………………………………………………………. 72
منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………………….. 77
کلیات
زندگی هر انسان از باورها، هیجانها و عواطف او ساخته شده است. فرایندهای شناختی و هیجانی در جایجای زندگی، بر عملکرد انسان تأثیر میگذارند. باورهای خودکارآمدی[1] از مفاهیمی هستند که همواره توجه روانشناسان را به خود جلب کردهاند و در ابعاد گوناگون زندگی انسان متجلی میشوند. برای نخستین بار بندورا[2] (1977)، مفهوم خودکارآمدی را به ادبیات روانشناسی وارد کرد. خودكارآمدی از مفاهیم مهم در نظریهی شناختی-اجتماعی بندورا است (باسول[3]، 2010). در نظریهی شناختی-اجتماعی خودکارآمدی عبارت از احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنارآمدن با زندگی است (شولدز و شولدز[4]، 1998). بندورا خودکارآمدی را یکی از فرایندهای شناختی میداند که ما از طریق آن بسیاری از رفتارهای اجتماعی خود و بسیاری از ویژگیهای شخصی را گسترش میدهیم. رفتارهای اشخاص به این بستگی دارد که خود باور داشته باشند که میتوانند عمل خاصی را با موفقیت به انجام برسانند (بندورا، 1977؛ ترجمه ماهر، 1372). باورهای فرد نسبت به تواناییهای خود بر رفتار به شیوههای مختلف، از جمله بر انتخابهای آنها تأثیر مثبت میگذارد و باعث میشود که فرد جریان عمل را دنبال یا قطع کند (آبنیکی، 1385). خودکارآمدی بالا موفقیت و زندگی شخصی انسان را از طرق بسیار، غنی میکند (پرسکیوا، بوتا و پاپاگیانی[5]، 2008)، پژوهشهای انجام شده، نشان میدهند که خودکارآمدی در شکل دهی به رفتار فردی و دستیابی موفق به اهداف نقش قدرتمندی دارد (استیس[6] و همکاران، 2006).
از نظر بندورا، خودکارآمدی تنها زمانی بر کارکرد تأثیر میگذارد که شخص، مهارتهای لازم را برای انجام کاری ویژه دارا باشد و برای انجام آن کار به اندازهی کافی برانگیخته شود (فراری 1991، به نقل از پاجارس[7]، 1996). خودکارآمدی به عنوان یکی از مفاهیم محوری در مبحث شناختی- اجتماعی، کانون توجه بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت میباشد و سهم مهمی در روانشناسی تربیتی دارد، چرا که باور افراد از توانمندیها و شایستگیهایشان و همچنین تفکر، استدلال و تفسیر آنان هنگام مواجه شدن با مسائل و موقعیّتها، جنبههای مختلف زندگی آنان را تحت الشعاع قرار میدهد (نیکنام، 1390).
از دیدگاه پاستورلی و همکاران (2001)، خودکارآمدی سازهای چند بعدی است و باید در زمینههای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد. خودکارآمدی به توان فرد در رویارویی با مسائل برای رسیدن به اهداف و موفقیت او اشاره دارد.
تحقیقات نشان دادهاند که خودکارآمدی بیشتر از این که تحت تأثیر ویژگیهای هوش و توان یادگیری دانشآموزان باشد، تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی از جمله باور داشتن خود (اعتماد به نفس)، تلاشگر بودن و تسلیم نشدن (خودباوری)، وارسی علل عدم موفقیت به
هنگام ناکامی (خودسنجی)، آرایش جدید مقدمات و روشهای اجتماعی رسیدن به هدف (خودتنظیمی) و تحت کنترل درآوردن تکانهها (خودرهبری)، قرار دارد. این عوامل در برخی از دانشآموزان حتی بیشتر از توان یادگیری موجب پیشرفت آنها میشود (بهرامی، 1386؛ به نقل از پور جعفردوست، 1386).
ارتباط خودکارآمدی با بافت اجتماعی، انکارناپذیر است. به بیان لیننبرینک و پینتریچ[8] (2003)، خودکارآمدی به عنوان قضاوت فرد درباره توانایی انجام یک فعالیت خاص، تحت تأثیر تفاوتهای درون فردی و محیطی قرار دارد؛ به طوری که برای تکالیف یکسان، ادراک خودکارآمدی افراد با توجه به بافت محیطی، متفاوت است. بنابراین، خودکارآمدی میتواند با انواع مختلف سرمایه (فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) رابطه منطقی و نزدیکی داشته باشد. با توجه به پیشینهی موجود، این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است و بر همین اساس پژوهش حاضر تلاش کرده است رابطۀ خودکارآمدی را با انواع مختلف سرمایه (فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی[9]) بررسی کند تا در جهت پیوند مفاهیم جامعهشناختی با مفاهیم روانشناختی و ارائهی دید سیستمی به مفاهیم یادشده گام کوچکی برداشته باشد. در عین حال، یادکرد این نکته بایسته است که تمام سرمایههای زندگی انسان، اگر در او احساس رضایت درونی ایجاد نکنند، از کارکرد اصلی خود دور ماندهاند. بنابراین، دیگر متغیر این پژوهش، که به عنوان یکی از پیامدهای سرمایههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی محسوب میشود، «رضایت از زندگی[10]» است.
رضایت از زندگی بیانگر نگرش مثبت فرد نسبت به جهانی است که در آن زندگی میکند. اینگلهارت[11] (1998) مفهوم رضایت را این گونه تعریف مینماید: احساس رضایت از بازتاب توازن میان آرزوهای شخصی و وضعیت عینی فردی به وجود میآید.
ازکمپ[12] (1995)، در تعریف رضایت از زندگی میگوید: رضایت بر تجربه شناختی و داورانهای دلالت دارد که به عنوان اختلاف ادراک شده بین آرزو و پیشرفت در زندگی (یعنی تحقق آرزو) تعریف میشود. این تعریف طیفی را تشکیل میدهد که از ادراک کامروایی تا حس محرومیت را در بر میگیرد. این مفهوم با مفهوم خوشحالی که ناظر بر تجربهی عاطفی (هیجان و احساسات) میشود، تفاوت دارد. رضایت از زندگی، نگرش فرد، ارزیابی عمومی نسبت به کلیت زندگی خود و یا برخی از جنبههای زندگی، همچون زندگی خانوادگی و تجربه آموزشی است (دینر، سان، لوکاس و اسمیت[13]، 1999).
رضایت از زندگی یک مفهوم ذهنی و منحصر به فرد برای هر انسان است که جزء اساسی بهزیستی ذهنی را تشکیل میدهد و عمومأ به ارزیابیهای شناختی یک فرد از زندگی خود اشاره دارد. این مفهوم شامل یک ارزیابی کلی از زندگی بوده و فرایندی مبتنی بر قضاوت فردی است. در این روند، مقایسهای بین ملاکهای فرضی شخص با زندگی واقعیاش صورت گرفته و هر چه واقعیت زندگی با این ملاکهای فرضی نزدیک به هم باشند، فرد احساس رضایت بیشتری از زندگی میکند (دلاهایج، گیلارد و وان دام[14]، 2010).
آنگونه که در پژوهشها آمده است، عوامل متفاوتی در رضایت از زندگی مشارکت دارند؛ گیبسون[15] (1986) تعامل اجتماعی، دینر (1985) عوامل شخصیتی، جورج[16] (1981) سطح درآمد و طبقه اجتماعی و ویلیتس و کرایدر[17] (1988) مذهب را در میزان رضایت از زندگی مؤثر دانستهاند. لذا بر اساس آنچه که پیشتر بیان شد و با توجه به پارهای عوامل تأثیرگذار بر شاخصهای رضایت از زندگی، در پژوهش حاضر از میان عوامل مختلف مرتبط با رضایت از زندگی، رابطهی انواع سرمایه (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی)، با این متغیر بررسی شده است. بر همین مبنا در ادامه، درآمدی به متغیرهای سرمایۀ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ارائه خواهد شد.
متغیر سرمایه فرهنگی، که رابطۀ آن با خودکارآمدی و رضایت از زندگی بررسی شد، عبارت است از گرایشها و عادات دیرپا که در طی فرایند جامعهپذیری، حاصل میشوند و نیز اهداف فرهنگی ارزشمند، نظیر صلاحیتهای تحصیلی و فرهنگی. از جمله گرایشها و عادات، میتوان به مهارتهای غیر رسمی بین اشخاص مانند سبک زندگی، وضعیت تحصیلی، سلیقه و زبان، اشاره نمود. سرمایه فرهنگی در بین سرمایهها، پا برجاترین و ثابتترین سرمایه است (نوغانی، 1385).
بوردیو[18] (1997) اولین بار مفهوم سرمایه فرهنگی را برای تحلیل اینکه چگونه فرهنگ و تحصیلات تعامل دارند و در بازتولید اجتماعی سهیم هستند، به کار برد. نوغانی (1385) نشان داد، در پرتو حضور سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی سهم مثبت و معناداری در احتمال قبولی، و نمره کسب شده توسط داوطلبان آزمون سراسری، جهت ورود به آموزش عالی دارد. ترامونته و ویلمز (2010) در تحقیق خود نشان دادند که سرمایه فرهنگی بر روی بازده آموزشی تاثیر مثبت و معناداری دارد. بخش عمدهای از تحقیقات انجام شده در زمینه تأثیر سرمایه فرهنگی بر عملکرد تحصیلی، در حوزهی جامعهشناسی آموزش و پرورش صورت گرفته است. اگر چه میتوان رابطه این نوع سرمایه را با سایر ابعاد حیات اجتماعی- فرهنگی (نظیر نحوه تعریف فرد از خویشتن) نیز مورد مطالعه قرار داد، بنابراین با توجه به اهمیت این سرمایهها و میزان تأثیرشان بر پیشرفت تحصیلی بررسی ارتباطشان با خودکارآمدی دانشآموزان، که مسلمأ آن هم در پیشرفت تحصیلی جایگاه بسزایی دارد، میتواند یک بررسی کاربردی باشد.
لینچ و کاپلان[19] (1997) سرمایة اجتماعی را نوعی انباشت سرمایه و شبکههایی معرفی میکنند که همبستگی اجتماعی، تعهد اجتماعی و در نتیجه نوعی عزت نفس و سلامتی در افراد به وجود میآورد. پاتنام[20] (1995) نیز سرمایهی اجتماعی را در اجزایی چون شبکهها، هنجارها و اعتماد خلاصه میکند. هارفام[21] (1994) بر این باور است که سرمایهی اجتماعی عوامل استرسزا را در زندگی کاهش میدهد و خطر این عوامل را در زندگی کم میکند. سرمایة اجتماعی میتواند حوادث منفی زندگی همچون از دست دادن شغل را کاهش دهد. گروسی و نقوی (۱۳۸۷) دریافتند بالا نبودن سطح کیفیت زندگی در بین شهروندان تحت تأثیر سطح نسبتأ متوسط سرمایه اجتماعی ایشان است. فونگ ساوان و همکاران[22] (۲۰۰۶)، در پژوهشی با عنوان سرمایه اجتماعی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و اضطراب روانشناختی در استرالیا، نشان دادند که با افزایش سرمایه اجتماعی، اضطراب کاهش مییابد. هانگ چائو، ون-یین و چینگفو[23] (۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان سرمایهی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی در بین دانشآموزان نروژی نشان دادند که سرمایهی اجتماعی دانشآموزان (روابط اجتماعی با والدین، معلمان و همسالان) ارتباط معناداری با پیشرفت تحصیلی دارد.
نری و وایل[24] (۲۰۰۸)، در پژوهشی با عنوان سرمایه اجتماعی و عملکرد تحصیلی در بین دانشآموزان استرالیا نشان دادند که سرمایه اجتماعی، لزومأ تأثیری بر پیشرفت تحصیلی ندارد اما بر بهزیستی افراد مؤثر است.
سرمایه اقتصادی عبارت است از همهی کالاهای مادی که در دسترس فرد قرار دارد؛ این کالاها میتوانند از خانه و نوع و اندازهی آن، تا اتومبیل و کالاهای استفاده شده در درون خانه مانند یخچال، تلویزیون و … تا وسایل شخصی دانشآموز مانند نوع لوازم تحریر، اتاق شخصی و … را دربرگیرد (نوغانی، 1385). آنچه در این میان نقش این سرمایه را برجستهتر میکند، ارتباط مستقیم آن با وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوادهها، به عنوان خاستگاه نخستین رضایت از زندگی و خودکارآمدی است. مسلم است که بسیاری از خانوادهها به دلیل محدودیت در سرمایۀ اقتصادی، در حوزۀ تربیت فرزندان و ایجاد حس کارآمدی در آنان و همچنین در ایجاد رضایتمندی – حداقل مادی – در فرزندانشان، به مشکلاتی دچار میشوند (دهقانی، اکبرزاده، خوش فر و ربانی، 1389). از این رو بررسی این متغیر نیز در کنار سرمایههای پیشگفته، در دستور کار این پژوهش قرار گرفته است.
1-2- بیان مسئله
خودکارآمدی به توان فرد در رویارویی با مسائل برای رسیدن به اهداف و موفقیت او اشاره دارد. بندورا معتقد است افراد با خودکارآمدی بالا از فرایندهای فکری سطح بالاتر (از قبیل تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی از طبقه سوم بلوم) برای حل مسائل پیچیده استفاده میکنند. این افراد خود را در تکالیف چالش انگیز موفق تصور میکنند؛ در حالی که افراد با خودکارآمدی پایین از فرایندهای فکری سطح پایینتر استفاده میکنند و در انجام تکالیف، خود را بدشانس میدانند. این تفاوت نگرش و عملکرد منجر به ایجاد تفاوت در انگیزش آنها میشود (بندورا، 1986). همچنین باورهای خودکارآمدی نقش مهمی در رشد انگیزش درونی دارد. این نیروی درونی وقتی رشد مییابد که تمایل برای دستیابی به این معیار در فرد ایجاد شود و در صورت کسب نتیجه، فرد به خودسنجی مثبتی دست پیدا میکند. این علاقهی درونی موجب تلاشهای فرد در طولانی مدت و بدون حضور پاداشهای محیطی میشود (کدیور، 1382). خودكارآمدی، یكی از صفات مثبت است كه انسانها تمایل دارند به آن دست پیدا كنند زیرا برخوردار بودن از آن تا حد زیادی تضمین كننده موفقیت افراد در جوانب مختلف زندگی است. تقویت این سازه مهم در فرد بسته به عوامل متعددی است که در تحقیقات مختلف مورد بررسی قرار گرفته و نقش این عوامل خاطرنشان شده است. فرد برای تقویت هر ویژگی در خود نیاز به قابلیت و ظرفیت متناسب با آن ویژگی دارد و سپس نیاز به سرمایهای که به وی در جهت تقویت آن ویژگی کمک کند. از آنجا که هرچه توانایی فرد در انجام فعالیتهایش بیشتر باشد، فرد قضاوت بهتری از خود به عنوان یک فرد توانمند خواهد داشت و دارای خودکارآمدی بالاتری خواهد بود، به نظر میرسد با توجه به اینکه سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، داراییهای فرد محسوب میشوند و نقش مهمی در زندگی فرد ایفا میکنند (مثلأ فرد که دارای سرمایه فرهنگی بالاتری است، مدارک علمی بیشتری دارد، از لحاظ فرهنگ مطالعه در سطح بالاتری قرار دارد و کالاهای فرهنگی بیشتری از قبیل کتاب در دسترس دارد، و شخصی که دارای سرمایه اجتماعی بالاتری است، از مهارتهای اجتماعی بالاتری برخوردار است) و مسلمأ این داراییهای فرهنگی و اجتماعی وی را نسبت به تواناییهایش خوشبینتر خواهد کرد. با بررسی تحقیقات مختلف به نظر میرسدکه تأثیر سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بر خودکارآمدی نادیده گرفته شده است.
سازه دیگری که مورد بررسی قرار گرفته است، رضایت از زندگی است. رضایت از زندگی یک مفهوم ذهنی و منحصر به فرد برای هر انسان است که جزء اساسی بهزیستی ذهنی را تشکیل میدهد و عمومأ به ارزیابیهای شناختی یک فرد از زندگی خود اشاره دارد. این مفهوم شامل یک ارزیابی کلی از زندگی بوده و فرایندی مبتنی بر قضاوت فردی است. در این روند، مقایسهای بین ملاکهای فرضی شخص با زندگی واقعیاش صورت گرفته و هر چه واقعیت زندگی با این ملاکهای فرضی نزدیک به هم باشند، فرد احساس رضایت بیشتری از زندگی میکند (دلاهایج و همکاران،2010).
تجربه شادکامی و رضایت از زندگی هدف برتر زندگی به شمار میرود و احساس غم و ناخرسندی اغلب مانعی در راه انجام وظایف فرد شمرده میشوند (آناس[25]، 1993، به نقل از بیانی، 1386). رضایتمندی نوجوانان و جوانان از زندگی زمینهساز گسترش رضایت آنان به حوضههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. پژوهشهای انجام شده در زمینه رضایت از زندگی در بین نوجوانان نشانگر آن است که رضایت از زندگی و تلقی مثبت از زندگی در گروه سنی دانشآموزان کاملأ متفاوت از بزرگسالان است و مستلزم مؤلفههای ویژه این گروه سنی است (زکی، 1386).
از طرفی در خصوص رضایت از زندگی باید خاطرنشان ساخت که انسان موجودی هدفمند است و همیشه در پی ارزیابی از وضعیت زندگی میباشد و تا زمانی که به آنچه که میخواهد دست نیابد و یا حرکت موفقی به سوی هدفش نداشته باشد، احساس رضایت نمیکند. با توجه به تحقیقات انجام شده تا حدودی به نقش سرمایه اجتماعی در میزان رضایتمندی اشاره شده است اما نقش سرمایه فرهنگی و اقتصادی بر این متغیر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. با این تفاسیر، پژوهش حاضر به دنبال بررسی این مسئله میباشد که آیا میزان برخورداری فرد از این سرمایهها میتواند میزان خودکارآمدی و رضایت از زندگی را پیشبینی کند؟
سؤالات اساسی پژوهش حاضر این است که، آیا بین این سرمایهها (سرمایه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی)، و خودکارآمدی و همچنین بین این سرمایهها و رضایت از زندگی، رابطه معنیداری وجود دارد؟ الگوی مفهومی از رابطه بین متغیرهای پژوهش در شکل 1-1 نشان داده شده است.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی اعتبار تولیدات علمی ایران بر پایه ارزش استنادی آنها
جمعه 99/10/26
رخ داده اند، ارزش پایینی دارند (تنگ و سیفر،2008). بنابراین، جایگاه استناد میتواند نشانگر عمق استفاده از منبع مورد استناد و میزان اثرگذاری آن بر اثر و در نهایت بر پیشبرد علم باشد. علاوه بر این، بسامد متنی استناد نیز میتواند بیانگر گستره استفاده از یک اثر در مدرک استنادکننده بوده و گوشهای دیگر از ارزش استناد را بازتاب دهد. آشکار است که مقالاتی که از بسامد متنی استناد برابری برخوردار باشند، با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. زیرا ممکن است در مقالاتی با اندازه، موضوع و نوع متفاوت مورد استناد قرار گرفته باشند که همه این عوامل بر پتانسیل ارجاع مقاله استنادکننده تاثیرگذار است. بنابراین لازم است بسامد متنی استناد بر اساس پتانسیل ارجاع مقاله به هنجار شود. در این پژوهش، برای نخستین بار سهم استناد متنی، که عبارت است از نسبت بسامد متنی مقاله استناد شونده به پتانسیل ارجاع متنی مقاله استنادکننده، به عنوان شاخصی جهت تعیین ارزش استنادی مقالات ایرانی معرفی و محاسبه میشود.
از این رو، در پژوهش حاضر استنادها به مقالات ایرانی در حوزه شیمی بر اساس سه شاخص جایگاه استنادی، بسامد متنی استناد و سهم استناد متنی ارزشگذاری گردیده و اعتبار مقالات ایرانی بر پایه آنها مورد سنجش قرار خواهد گرفت. بدلیل اشتهار نویسندگان ایرانی به بالا بودن خوداستنادی در مقالات (جوكار،گلتاجی، 1389؛كوشا، طباطبایی، 1388؛ مردانی، نیك كار،1388؛ قانع، 1388)، در این پژوهش تحلیل شاخصها قبل و بعد از حذف خود استنادی محاسبه گردیده تا تاثیر این عامل بر نتایج تا حدودی کنترل گردد.
همچنین، رابطه بین فراوانی استنادها و استنادهای ارزشگذاری شده مورد مطالعه قرار خواهد گرفت تا روشن شود آیا مقدار مطلق استنادها میتواند ارزش استنادی مقالات را پیشبینی کند. رابطه ضریب تاثیر مجلات استنادکننده از یک سو و بسامد متنی استناد و جایگاه استنادی مقالات استنادشونده نیز از سوی دیگر، بررسی خواهند شد تا روشن شود آیا مقالاتی که ارزش استنادی بالاتری دریافت داشتهاند، در مجلات معتبرتر مورد استناد قرار گرفتهاند.
1-3. ضرورت و اهمیت پژوهش
در فرایند علم سنجی، اعتبار یک اثر بر اساس ملاکها و معیارهای متعددی قابل سنجش است. برای نمونه اعتبار مجله، اعتبار نویسنده، اعتبار ارجاعات، به روز بودن ارجاعات و جز آن بخشی از این معیارها به شمار میآیند. در این میان اعتبار استنادها میتواند گوشهای از اعتبار اثر را در نزد مخاطبین جامعه علمی آشکار کند. بدیهی است که استنادها با انگیزههای متفاوتی داده میشوند و از وزن یکسانی برخوردار نیستند. بنابراین، بدون در نظر گرفتن انگیزه استناد و میزان کاربرد آن در اثر استنادکننده، نمیتوان نسبت به تاثیر آن بر استنادکننده و در نتیجه بر پیشبرد دانش آن حوزه قضاوت کرد.
با ارزشگذاری استنادهای مقالات ایرانی حوزه شیمی که اثرگذارترین حوزه موضوعی ایران میباشد و دارای بیشترین تولیدات علمی در ایران میباشد (خاراباف و عبدالهی،2012 ، نوروزی چاکلی و همکاران، 1388، علیخانی، رحیم، 1386، مهراد و گزنی، 2007) میتوان جایگاه و کاربرد استنادها و میزان اثرگذاری این مقالات بر آثار استنادکننده را تعیین نموده و بر آن اساس، میزان اعتبار مقالات ایرانی را به دست آورد. همچنین، نتایج آشکار خواهد کرد که آیا همه استنادها میتوانند از ارزشی برابر برخوردار باشند یا این که عمق و گستره کاربرد استناد میتواند بر ارزش استنادی آثار استناد شونده تاثیر بگذارد. چنانچه تاثیری معنادار از این سنجه بر اعتبار اثر مشاهده نشود، میتوان گفت که “برابر گرفتن همه استنادها ” در ارزیابیهای استنادی به اعتبار نتایج آسیبی نمیرساند. در غیر این صورت به سنجههایی دیگر نیازمندیم که بتوانند ارزیابیهای دقیقتری از اعتبار هر استناد و ارزشی که به اثر میبخشد، ارائه نمایند.
1-4. اهداف پژوهش
1-4-1. هدف کلی
از این پژوهش عبارتست از بررسی اعتبار مقالات ایرانی در حوزه شیمی بر پایه ارزش استنادی آنها.
1-4-2. اهداف جزیی
بررسی رابطه بین میزان استناد به مقالات ایرانی حوزه شیمی در سال 2010 میلادی و بسامد متنی استنادهای آنها ؛
تعیین سهم استناد متنی مقالات و نویسندگان ایرانی حوزه شیمی در سال 2010 میلادی ؛
بررسی رابطه بین میزان استناد به مقالات ایرانی حوزه شیمی در سال 2010 میلادی و سهم استناد متنی آنها ؛
تعیین درصد مقالات ایرانی حوزه شیمی در سال 2010 میلادی به لحاظ جایگاه های استنادی ؛
بررسی رابطه بین میزان استناد به مقالات ایرانی حوزه شیمی در سال 2010 میلادی و جایگاه استنادی آنها ؛
بررسی رابطه بین میزان بسامد متنی استناد به مقالات ایرانی حوزه شیمی در سال 2010 میلادی و جایگاه استنادی آنها ؛
تعیین برترین مقالات و نویسندگان ایرانی در شاخص های استناد، بسامد متنی استناد، سهم استنادمتنی و جایگاه استنادی؛

دانلود پایان نامه ارشد : مطالعه اخلاق حرفهای از دیدگاه مشاوران مدارس مقطع متوسطه
جمعه 99/10/26
تاریخ درازمدت انسانی مؤیّد این نکته است که اخلاق یکی از پدیدههایی است که از آغاز تمدنهای رسمی در تاریخ نمودار گشته و گذشتهای طولانی دارد. این پدیده تا زمان حال امتداد داشته و به وجود و حضور خود در جوامع بشری ادامه میدهد. دوری از اخلاق سرآغاز جنگ، ستم و مصیبت است. بشر از دیرباز به این دانایی رسیده است که زندگی کردن بر اساس اخلاق سبب تأمین سلامت روان، بهبود روابط اجتماعی و تعالی انسان میشود. انسان آموخته است که قوانین را در حمایت از اخلاق وضع کند تا پایبندی به اخلاق نهادینه شود. زندگی کردن بر اساس اصول اخلاقی همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی را فرامیگیرد که ازجمله این موارد، تعامل اخلاقی با خویش، اخلاق خانواده، اخلاق شهروندی، اخلاق مشاغل، اخلاق در فعالیتهای سیاسی و مناسبات بینالمللی نمونههایی از ابعاد زندگی اخلاقی را نشان میدهد. مقصود از اخلاق حرفهای مجموعه قواعدی است که باید افراد داوطلبانه و بر اساس ندای وجدان و فطرت خویش در انجام کار حرفهای رعایت کنند؛ بدون آنکه الزام خارجی داشته باشند یا در صورت تخلف، به مجازاتهای قانونی دچار شوند ( امیری و همکاران، 1389: 139). قسمت اعظم تعالیم انبیا در طول تاریخ لزوم پایبندی و تعهد به اخلاق در همه زمینهها و ازجمله حرفه و شغل بوده است. امروزه بحث اخلاق حرفهای[1] یکی از بحثهای مهم حوزهی اخلاقیات است.
از سوی دیگر، هیچ نهاد یا حرفهای نیست كه قادر باشد فارغ از اخلاق كه مرزهای سلوك و رفتار بهنجار را معین میكند، به حیات مشروع خود ادامه دهد. اخلاق هر جامعه، معیار بایدها و نبایدهای آن را تعیین میكند و انسان اجتماعی را در مسیر زندگی آیندهی خود به سمت كمال، فضیلت و سعادت هدایت میكند. اخلاق، هم خاستگاه دینی دارد و هم متأثر از عرف، فرهنگ، تاریخ و سایر پدیدههای اجتماعی است. درواقع، بین این مفاهیم و پدیدههای اجتماعی و اخلاق، تعامل دایمی وجود دارد كه باعث میشود در طول زمان، اصول، ارزشها و هنجارهای جامعه صیقل بخورد و الگوهای موجه و مقبول رفتار فردی و جمعی را تشكیل بدهد.
گرچه حرفه از همان آغاز پیدایشاش بهطور ضمنی با ترویج لزوم تعهد انسان به انجام تکالیف اخلاقی در قالب فعالیتهای مادی و این جهانیاش همراه بوده است. امّا به نظر میرسد که نقطه عطف و اوج اخلاق حرفهای در غرب را میتوان در آرای لوتر[2] پیگرفت و به یکباره
بعد از رنسانس بود که اخلاق کاربردی در جهان غرب در کانون توجه قرار گرفت و شاید بتوان آن را از ثمرات دوران اصلاحطلبی دینی دانست (ریسمانباف، 1388: 57).
بنابراین آنچه که امروزه از آن تحت عنوان اخلاق حرفهای نام میبرند شامل مجموعهای از احکام و ارزشها، تکالیف رفتار و سلوک و دستورهایی برای اجرای آن است که در قالب قواعد یا آییننامههای اخلاقی، تدوین میشود (نشاط،1381: 138-111). آییننامههای اخلاقی مدون، اهداف و مسئولیتهای گروههای حرفهای را شامل میشود و بهعنوان ابزاری بیطرف و بدون سوگیری، معیارهای اخلاق حرفهای را توضیح میدهد.
متخصص اخلاقی بودن نهتنها درکی از قوانین اخلاقی را در زمینه حرفهای نیازمند است، بلکه تفسیر آگاهانه آنها را برای موقعیتهای حرفهای که با آن مواجهاند، لازم میداند. از سویی دیگر مشاوران با درک بیشتر ملاکها و ضوابط و اصول اخلاقی، قدم درراهی میگذارند که هرچه پیش میروند با سؤالات و ابهامات اخلاقی تازهای مواجه میشوند که بررسی و پاسخ دادن به آنها، آنان را به استانداردهای فراتر سوق میدهد. البته بین پیروی صرف از ضوابط اخلاقی و داشتن تعهد عملی نسبت به ضوابط اخلاقی بالا، تفاوت زیادی وجود دارد. تعهدات اخلاقی مستلزم عملکرد اخلاقی است و ارتقاء معیارهای اخلاقی مستلزم دستیابی به استانداردهای مطلوب رفتاری است. مشاورانی که به ضوابط اخلاقی سطح بالا متعهدند، درصدد انجام هر نوع خدمت حرفهای به مراجعانشان هستند.
از آنجا که دامنه موضوعات در حوزهی اخلاق حرفهای بسیار گسترده و متنوع است، پژوهش حاضر بنا دارد تا به بررسی اخلاق حرفهای از منظر مشاوران مدارس بپردازد؛ چراکه مشاوران وظیفهی مضاعفی را بر دوش دارند. آنها از سویی باید بتوانند نقش مشاور را بر عهده بگیرند و از سوی دیگر نقش تعلیم و تربیتی خود را نیز مدنظر داشته باشند و بتوانند میان این دو نقش، هماهنگی لازم را اجرا نمایند.
1-1- بیان مسئله
اخلاق حرفهای مربوط به رفتار، ادب و عمل شخص هنگام انجام كار حرفهای است. این كار میتواند مشاوره، پژوهش، تدریس، نویسندگی یا هر كار دیگری باشد. هر مجموعه سازمانی دارای كدهای عملی و رفتاری با ساختار حرفهای متداول برای اعضای خود است كه باید آنها را رعایت كنند. بهعبارتدیگر اخلاق حرفهای، مجموعهای از اصول و استانداردهای سلوك بشری است كه رفتار افراد و گروهها را تعیین میكند (صحرایی، 1386).
خطرناکترین رویداد انسانی، انحطاط اخلاقی و شکسته شدن مرزهای اخلاقی است که در این صورت هیچچیز بهسلامت نخواهد ماند و انسانیت انسان فرومیریزد و این امر در امور اداری از جایگاهی خطیر و ویژه برخوردار است؛ زیرا وقتی انسان از محدوده فردی خارج میشود و در پیوند با دیگر انسانها قرار میگیرد و این پیوند صورتی اداری مییابد، اگر اخلاق نیک حاکم بر روابط انسانی نباشد، فاجعه چندین برابر میشود. به همین دلیل است که والاترین ملاک در هر سازمان اداری متخلق بودن به اخلاق انسانی است.
بسیاری از رفتارها و اقدامهای مشاوران و روانشناسان، متأثر از ارزشهای اخلاقی است و ریشه در اخلاق دارد. عدم توجه به اخلاق کار[3] در مشاوران و روانشناسان میتواند معضلاتی بزرگ برای مدارس بهوجود آورد. یکی از مشکلات اساسی، بیتوجهی مشاوران مدارس به اخلاق کار و ضعف در رعایت اصول اخلاقی در برخورد با مراجعان و ذینفعان بیرونی است که این خود میتواند مشکلاتی را برای مدارس ایجاد کند و مشروعیت و اقدامات آنها را زیر سؤال ببرد. اخلاق کار ضعیف، بر نگرش افراد نسبت به شغل، سازمان و مدیران مؤثر بوده و میتواند بر عملکرد فردی، گروهی و سازمانی اثر بگذارد (آراسته و همکاران،1390: 32).
امروزه نقش و عملکرد مشاوره در مدارس بسیار اساسی و مهم است. چون دریافتکنندگان اصلی از خدمات مشاوره در مدارس را دانشآموزان تشکیل میدهند، مشاوران مدارس در وهلهی اول باید با قوانین و مقررات و مسائل اخلاقی مطرح در مشاوره آگاهی کافی داشته باشند و بهطور خاص بتوانند استاندارهای اخلاقی مطرح در رشتهی مشاوره در حیطهی شغلی خود را به کار بگیرند. با توجه به این امر زمانی که مشاوران در مدارس، نقش خود را بهعنوان مشاور، خوب ایفا کنند و اصول اخلاقی مطرح در فنون مشاوره را رعایت نمایند، دانشآموزان اگر با مشکلات خانوادگی یا تحصیلی مواجه شوند، بیشتر ترغیب میشوند تا برای رفع مشکل خود به مشاور مراجعه کنند. همین امر باعث میشود که نوجوانان بتوانند این مرحله را بدون مشکل سپری کنند و به بزرگسال سالم تبدیل شوند و نقش بزرگسالی خود را خوب ایفا نمایند.
بهعبارتدیگر سلامت جامعه بستگی بهسلامت افراد آن دارد. جسم سالم بدون فکر سالم، رفتار صحیح و ارتباط درست، موجب افزایش سلامت جامعه نمیگردد. این موضوع خود، نقش مشاوران و بالتبع رعایت اصول اخلاقی توسط آنها را دوچندان میکند. زمانی که مشاوره در این مرحله از نوجوانی نتواند نقش خود را درست ایفا کند، ممکن است دشواریهایی را برای نوجوان بهوجود آورد و بهداشت روان فرد از مسیر اصلی خود منحرف و به بیراهه کشیده شود. با توجه به بیان این مطالب آیا درحال حاضر، مشاوران در مدارس، نقش خود را درست ایفا میکنند؟ آیا مشاوران توانستهاند با توجه به اصول اخلاق حرفهای گذران این مراحل را برای نوجوان تسهیل کنند؟ اینها پرسشها و مسائلی هستند که نیاز به پژوهش و بررسی دارند.
با توجه به اینکه دوران نوجوانی یکی از دورههای اساسی و سرنوشتساز در زندگی هر فردی است. در این دوران نوجوانان با مسائل و مشکلاتی جدید روبهرو میشوند که از این مشکلات میتوان به بحران هویت[4]، دوره بلوغ جنسی و بروز احساسات و عواطف و تصمیمات زودگذر، رشدنایافتگی عقل و عدم تجربهی نوجوان اشاره کرد. همهی این موارد بهنوبهی خود میتواند جوانان و خانوادههای آنان را با معضلات و مسائلی روبهرو سازد. به همین جهت ضرورت دارد مشاورانی آگاه و متخصص در مدارس وجود داشته باشد تا این دورهی گذر را تسهیل نمایند. این مشاوران بیش از هر چیز باید خود نسبت به وظایف شغلی و حرفهای خودآگاه باشند تا بتوانند امر خطیر مشاوره و راهنمایی را بهخوبی و با شایستگی انجام دهند. حال مسئله این است که مشاوران مدارس تا چه اندازه نسبت به اخلاق حرفهای که لازمهی شغل آنان است، آگاهی دارند؟
درواقع، اخلاق حرفهای در میان مشاوران از جایگاه ویژهای برخوردار است. آنها ممکن است با مشکلات عاطفی، مشکلات خانوادگی و مشکلات تحصیلی سروکار داشته باشند. مسئله اساسی این است که اخلاق حرفهای از دیدگاه مشاوران مدارس چیست؟ چه موضوعاتی در اخلاق حرفهای در بین مشاوران مدارس مهمتر قلمداد میشود؟ مشاوران مدارس در دنیای امروز نقشپررنگتری نسبت به گذشته دارند و به همین علت، اخلاق حرفهای در میان آنها شاید یک مسئلهای باشد که باید بهصورت جدی به آن توجه شود.
به نظر میرسد امروزه بسیاری از مشاوران مدارس را کسانی تشکیل میدهند که هنوز از نقش مشاور و مشاوره آگاهی ندارند. این افراد کسانی هستند که یا در این حوزه تحصیلات کافی نداشتند و از کفایت لازم برخوردار نمیباشند و یا افرادی هستند که کمتر اطلاعات در این زمینهدارند. اگر نگاهی به مراکز دانشگاهی خودمان داشته باشیم متوجه خواهیم شد که با توجه به ظرفیت مدارس، متخصص تحصیلکرده نداریم. علاوه بر این، دانشگاههای کشور ما در این حوزه دانشآموخته تربیت نکردهاند و بسیاری از مشاوران از سایر رشتههای دیگر هستند که فقط یک یا دو واحد درسی را در زمینه مشاوره گذراندهاند؛ اما بهصورت عملی و تخصصی به این حوزه نپرداختهاند. بهعبارتدیگر در فرایند آموزش مشاوره در کشورمان(ایران) صرفاً دو واحد آنهم اختیاری و تنها برای مقطع کارشناسی ارشد وجود دارد و بهصورت همهگیر و بهعنوان درس اصلی در تمامی رشتههای مرتبط با مشاوره و برای تمامی مقاطع وجود ندارد (احمدی و همکاران، 1389). همچنین نیاز مدارس ما به فارغالتحصیلان مشاوره بسیار زیاد است، اما متأسفانه این تعداد فارغالتحصیل جهت ورود و خدمت به آموزش و پرورش وجود ندارد. پس افرادی را به کار گرفتهاند که رشته تحصیلی آنها سنخیتی با امر مشاوره ندارد که این خود میتواند ازجمله موانع شکلگیری درست حرفهی مشاوره در مدارس باشد. مسئله این است که مشاوران چقدر از وظایف و اصول اخلاق حرفهای آگاهی و اطلاع دارند و تا چه حد در کار خود این اصول اخلاق حرفهای را رعایت میکنند؟

دانلود پایان نامه ارشد : آسیب شناسی روابط دولت و نهادهای مدنی
جمعه 99/10/26
……………………………………………………………………………………………………………… 116
گفتار نخست) آسیب شناسی رفتار وعملکرد دولت……………………………………………………………. 117
1-عدم اهتمام جدی حکومت به توسعه سیاسی سالم وعدم نگاه تعاملی به نهادهای مدنی 118
2-رویکرد دولتهای مستقر نسبت به احزاب وساختارهای حقوقی……………………………………… 119
3- ضعف جامعه مدنی و نبود یا کمی تجربه ی مشارکت های سیاسی…………………………… 120
4- نقش و عملکرد دولت و دولتمردان……………………………………………………………………………… 122
5– اقتصاد دولتی و ناکارآمدی احزاب………………………………………………………………………………… 124
گفتار دوم: ضعف ها و کاستی های عملکردی در نهادهای مدنی………………………………………. 125
1- قدرت طلبی و انحصار و فاصله گیری از اصول اخلاقی………………………………………………… 127
2- کم توجهی به الزامات کار حزبی…………………………………………………………………………………….. 128
3- نخبه گرایانه بودن احزاب، و فقر فرهنگی و آگاهی در جامعه……………………………………. 128
4- رابطه باز تولیدی بین فرهنگ تابعیت و ساخت اجتماعی و حکومتی اقتدارگرا………… 129
5- تعارضات ایدئولوژیک حزبی و قطبی شدن فضای سیاسی – اجتماعی جامعه………….. 130
6 – عدم نهادمندی احزاب و انجمن ها و گسترش تندروی سیاسی………………………………… 130
7- عدم اهتمام جدی احزاب در ایران، شکاف بین وعده های انتخاباتی یا اهداف اعلامی 131
8- ناآگاهی و بدبینی عمومی نسبت به جایگاه احزاب………………………………………………………. 131
9- افراط و تفریط وجدایی از مطالبات واقعی مردم………………………………………………….. 132
10- شخص محوری وفقدان برنامه…………………………………………………………………………. 132
گفتار سوم: طرح پیشنهادات راهبردی برای بهبود روابط دولت و نهادهای
مدنی در چارچوب نظریه سیستمی و الگوی همکاری جویانه و تعاملی……………………………. 133
1- ضرورت تغییر کیفی و ماهوی در الگوی تعامل بین دولت و جامعه مدنی…………………. 133
2- تلاش دو سویه حکومت ونهادهای مدنی برای اعتماد سازی……………………………………….. 134
3- لزوم توجه احزاب و کنشگران مدنی به رعایت قواعدبازی دموکراتیک والزامات اجتماعی و امنیتی 135
4- لزوم تقویت ساز و کارهای نظارتی برای نهادمندی و مسئولیت پذیری احزاب و نهادهای مدنی 135
5- بسترهای اقتصادی تحزب……………………………………………………………………………………. 136
تاثیر رشد اقتصادی و رفاه نسبی بر تحزب پایدار……………………………………………….. 137
6- گسترش طبقات متوسط و بالا و نقش آن بر نهادینه شدن احزاب……………………………… 138
7- بسترها و راهکارهای قانونی…………………………………………………………………………………. 138
الف) احزاب و گروههای سیاسی در قانون اساسی ایران……………………………………………… 138
ب) قانون گرایی شرط اصلی تحزب…………………………………………………………………………. 139
نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………. 140
نتیجه گیری کلی……………………………………………………………………………………………….. 142
فهرست منابع
منابع فارسی ………………………………………………………………………………………………… 147
منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………. 152
فصل اول
1-طرح مسئله
موضوع اصلی جامعه شناسی سیاسی بررسی رابطه متقابل دولت و نیروهای اجتماعی و نهادهای مدنی است . در هر جامعه ای دولت در درون شبکه پیچیده ای از علائق و منافع اجتماعی واقتصادی قرار دارد؛ درحقیقت خود دولت حاصل صورتنبدی خاصی از روابط میان نیروهای اجتماعی است. جامعه و نیروهای اجتماعی بستر و زمینه ی عمل دولت و ماهیت آن را تعیین می کنند. وقتی از ساختار قدرت سیاسی صحبت می کنیم منظور شکل اعمال حاکمیت، محدودیت ها و فرصت های پیش روی نیروهای اجتماعی و نهادهای مدنی برای ایفای نقش مشارکتی و رقابت های سیاسی و اجتماعی است.
جامعه مدنی، حوزه زندگی اجتماعی سازمان یافته است که ارادی، خودجوش و مستقل از دولت است وگروههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی،اجتماعی، احزاب،انجمن ها وگروههای مدنی را در بر میگیرد. در جامعه مدنی انجمن ها،گروهها،احزاب درچارچوب قواعد بازی دموکراتیک منافع ومطالبات گروهی خود را پیگیری می کنند.
دو تعبیر در خصوص رابطه دولت و جامعه مدنی وجود دارد در یک تعبیر، نهاد های مدنی در حکم کرم روده دولت و مزاحم دولت هستند، این تعبیر به تعبیر هابزی معروف است. در این تعبیر یک نگاه خصمانه به نهادهای مدنی است و اجازه شکل گیری و مشارکت به نهادهای مدنی داده نمی شود. در تعبیر دوم، در جهت عکس، نهادهای مدنی یک رویکرد سلبی به دولت دارند و فلسفه وجودی خود را صرفا انتقادی و رابطه خصمانه به دولت می بینند.
اما تعبیر درست، تعبیر همکاری جویانه و همزیستی و رابطه متقابل بین دولت و نهادهای مدنی است، با این تعبیر، ازیک سو حکومت بسترها وفرصت های لازم را برای گسترش وتوانمندی جامعه مدنی وسرمایه اجتماعی فراهم می کند ومطالبات، انتقادات و انتظارات جامعه مدنی را به فال نیک گرفته وبه آنها پاسخ می دهد؛ زیرا که نقدها وچالش ها باعث هوشیاری حکومت به ضعف های خود شده و با رفع آنها توانمند می گردد. ازسوی دیگرشایسته وبایسته است که نهادها وانجمن های مدنی واحزاب ضمن احترام به قواعد وارزش های دموکراتیک، اخلاق مدنی،تعهد به قانون ومصالح عمومی ومسئولیت پذیری مدنی خود، در ارتباط با دولت صرفا به رویکرد انتقادی روی نمی آورند بلکه در کنار نقدهای سازنده، بایستی همکاری جویی و نگاه تاییدی به دولت نیز داشته باشند. تنها در این فضای تعاملی، اعتماد وهمکاری و دوسویگی صحیح بین دولت و جامعه مدنی است که حکمرانی موفق حاصل می شود.
می توان گفت که انجمن های مدنی در حکم نیروی حیات بخش وخون لازم برای مردم سالاری هستند، در غیاب آنها، توانایی افراد برای تاثیر گذاری بر پویشهای سیاسی، حکمرانی و کارآمدی در حد ناچیز خواهد بود . هرچه نهادها و انجمنهای مدنی از حیث کمی و کیفی (اعتماد، همکاری و انسجام درون سازمانی وبرون سازمانی) درسطح بالاتری باشند و از ظرفیت منابع وجایگاه بالاتری برخورد باشند توان تاثیر گذاری آنها برحکومت وپاسخ گوسازی آن بیشتر خواهد شد.
استمرار مردم سالاری و تحزب سالم مستلزم همکاری جویی دولت و افزایش سعه صدر، ظرفیت های مشارکتی و انعطاف در حکومت نسبت به نهادهای مدنی و تلقی از آنها به مثابه مکمل برای حکمرانی بهتر و تصمیم سازی مطلوب است و هم چنین، مستلزم رابطه همکاری جویی نهادهای مدنی به دولت در کنار پایبندی آنها به قانون، اصول مدنی، باورها و ارزشهای مورد قبول جامعه و شهروند سازی است. در غیر این صورت، در نبود چنین بستری، بین دولت و نهادهای مدنی شکاف و بیگانگی و عدم اعتماد حاصل می شود و نتیجه نهایی آن، جنگ قدرت و ستیزه جویی مستمر بین آن دو خواهد بود.
منطقه خلیج فارس یکی از مناطقی است که از حیث ساخت سیاسی دارای نظام های سلطنتی موروثی و الیگارشیک هستند و از حیث اجتماعی دارای ساخت قبیله ای و طایفه ای و ساخت پدر سالار در خانواده هستند، فرهنگ تابعیت منبعث از چنین ساخت اجتماعی در گستره تاریخی تاکنون به تحکیم و استمرار نظام های موروثی انجامیده است.
در منطقه خلیج فارس به دلایل مهمی، نهادهای مدنی رشد بسیار بطئی داشته و از سوی دیگر با محدودیت های جدی سیاسی و فرهنگی- اجتماعی مواجه بوده اند. در این منطقه، به هیچ وجه شاهد رابطه دو سویه و تعاملی بین دولت و نهادهای مدنی نبوده ایم و جهت رابطه کاملا یک سویه و محدودیت آفرین برای نهادهای مدنی بوده است. این دلایل عبارتند از:
- ساخت حکومت اقتدارگرای سلطنتی که نگاه کاملا سلبی به نهادهای مدنی دارد و تکثر قدرت و مشارکت را بر نمی تابد
- فرهنگ تابعیت ریشه دار و تاریخی که سد مهمی در مقابل فرهنگ مشارکتی بوده است
- ارتباط متقابل حمایتی بین حکومت سلطنتی و بازیگران سنتی یعنی قبایل و علمای سلفی نیز راه را بر ایجاد و گسترش نهادهای مدنی سد کرده است.
- توده ها به دلیل فرهنگ غالب تابعیت و سیاست های رفاهی و توزیعی دولت تاکنون همراه خوبی برای نهادهای مدنی نبوده اند.
- به دلیل شکافهای سیاسی واجتماعی بین نیروهای اجتماعی درطیف های سکولار،ملی گرا واسلامی تاکنون امکان ائتلاف وهمکاری بین نهادهای مدنی هرچندضعیف وجودنداشته است واین امرباعث ماندگاری اقتدارگرایی در این منطقه شده است.
در ایران بر خلاف کشورهای حوزه خلیج فارس به دلایلی مانند ساخت حکومتی مردم سالاری دینی و تغییر و تحولات در ساختارهای جمعیتی، شهر نشینی، اقتصادی، آموزشی و مانند آن در بیش از دو دهه اخیر هم شاهد گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی فزاینده بوده ایم و هم شاهد حضور و ایجاد نیروهای اجتماعی جدید بوده ایم. در چند دهه اخیر، شاهد شکل گیری و گسترش نسبی نهادهای مدنی در قالب احزاب، انجمن ها، گروهها و نهادهای مدنی غیر دولتی بودهایم.
با وجود گسترش نسبی آگاهی ها و نگرش ها و نهادهای مدنی، هنوز ما شاهد تحزب سالم و قاعده مند و روابط سالم و همکاری جویانه بین دولت و نهادهای مدنی نبوده ایم. در ایران عمدتا به جای رابطه همکاری جویی و اعتماد دو سویه بین دولت و نهادهای مدنی عمدتا شاهد رابطه های حاکی از بی اعتمادی و عدم همکاری یا همکاری ضعیف بین آن دو بوده ایم. در هر دوره با حاکم شدن یک جریان سیاسی، از یک سو نوع نگاه نهادهای مدنی قبلی و جریان حاکم به نهادهای رقیب عمدتا یک نگاه منفی و بی اعتمادی بوده است و متقابلا نهادها و بازیگران مدنی و سیاسی خارج از حکومت نگاه منفی به دولت وجریان حاکم داشته اند. از سوی دیگر، نهادهای مدنی در روابط با خود در سپهر مدنی عمدتا از قانونمندی، مسئولیت پذیری مدنی، نقد پذیری و مانند آن خارج شده و به سمت جامعه سیاسی قدرت بنیاد و بریدن از اخلاق سمت و سوی جدی داشته اند.
در این نوشتار، نگارنده در صدد تحلیل نوع رابطه دولت و جامعه مدنی از یک سو و نوع رابطه بین نهادهای مدنی از زاویه آسیب شناسی است تا رابطه آنها در حوزه خلیج فارس با دولتهابا تاکید بر ایران مشخص گردد.
2-سابقه وضرورت انجام تحقیق
براساس پژوهش مذکور گروهی از تالیفات که به جامعه ی مدنی، طبقات اجتماعی، نهادها و نحوه شکلگیری آنها دولت وساخت بندی آن و ویژگی دولت و برخورد آن با طبقات ونهادها پرداخته اند می توان موارد زیر را نام برد.
در کتاب دیباچهای بر جامعه شناسی ایران در دوره جمهوری اسلامی از حسین بشریه به تحلیل و بررسی جامعه ی سیاسی ایران و روابط نیروها و طبقات اجتماعی پرداخته و با توضیح گفتمانهای سیاسی شرایط وتحول در دولت ایدئولوژیک را مطرح کرده و هم چنین بحث تحول در اشکال و شیوه های مشارکت سیاسی، مشارکت بسیجی، توده ای وهم چنین بحرانهای اساسی در دولت ایدئولوژیک را بررسی کرده ودر نهایت نیز زمینه ها و عواملی را در حوزه اجتماعی، سیاسی و فکری توضیح میدهد که این زمینه ها و عوامل دولت ایدئولوژیک را در معرض نوعی گزاره به سوی دموکراسی قرار داده ودر نتیجه گیری خطوط کلی اصطلاحات و دگرگونی سیاسی در ایران را بررسی کرده است .
موانع توسعه ی سیاسی ایران نوشته حسین بشریه که در این تالیف به ساخت قدرت سیاسی در ایران توجه شده وهم چنین شکل گیری طبقات و قشربندی اجتماعی، تکوین ساخت دولت مطلقه وابزار های آن، نهادسازی سیاسی و چند پارگی های اجتماعی فرهنگ سیاسی تابعیت و… مورد بررسی قرارگرفته است که همگی شکل گرفتن دولت ونهادهای اجتماعی دردوره های بعدی هستند . مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است .
در کتاب در آمدی برجامعه شناسی سیاسی جدید از خلیل اله سردار نیا که موضوعات جامعه شناسی جدید را مورد توجه قرار داده است دراین کتاب در ابتدا به تبیین های کنش گرا وغیر کنش گرای دموکراتیزاسیون ونقش تحولات ساختاری ونوسازی ونیز نقش جامعه مدنی ونخبگان در فرآیند دموکراسی پرداخته شده است . هم چنین مفهوم جامعه ی مدنی وبرداشتهای مهم از آن وجامعه ی مدنی از زاویه حیات انجمنی وسرمایه ی اجتماعی و تعاملی آن با حکمرانی خوب توضیح داده شده واز مدل نظری برای آن استفاده شده است.
رویکردهای نظری جنبش های اجتماعی جدید و خشونشهای قومی و هم چنین جهانی شدن واینترنت وکارکرد های سیاسی اینترنت دراین کتاب بررسی شده اند و در پایان کار ویژه های اینترنت در ارتباط با چند جنبش اجتماعی جدید به اجمال بیان شده است .
همچنین درکتاب دیگری تحت عنوان جامعه شناسی سیاسی ایران از خلیل ا.. سردار نیا با رویکرد تحلیلی وجامعه شناسی سیاسی در ارتباط با ماهیت سیاست وحکومت و تعاملات، روابط وتاثیرات متقابل حکومت وجامعه ونیروهای اجتماعی در ایران عصر قاجاریه وپهلوی اول تالیف شده است . در تالیف این کتاب از رویکردهای نظری ونظریه های جامعه شناختی سیاسی مرتبط با تاریخ و بستر تاریخی ایران استفاده شده است اما این کتاب مربوط به عصر قاجاریه و پهلوی اول است.
در کتاب در آمدی برجامعه شناسی ایران که نویسنده ی آن علیرضا ازغندی است. به گونه شناسی دولت در ایران پرداخته است پس از آن به مدرنیته، جامعه ی مدنی و خلقیات و ویژگی ایرانیان پرداخته در فصول بعدی کتاب به ساختار طبقاتی و قشربندی اجتماعی در ایران و نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی در شش دوره قانونگذاری پرداخته است و هم چنین توسعه سیاسی و کشمکش های سیاسی و دموکراسی اجتماعی بررسی شده است .
در کتاب سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تالیف علیرضا ازغندی ابتدا به جهت گیری ها و گفتمان های سیاست خارجی ایران پرداخته پس از آن با سیاستهای تنش زدایی، دکترین ام القرا، رویارویی تمدنها پرداخته است . هم چنین جهانی شدن موانع توسعه صنعتی کشورهای در حال توسعه و گونه شناسی نخبه گان وزارت خارجه را نیز درفصول بعدی کتاب مورد توجه قرارداده و در نهایت نیز به وضعیت آموزشی دیپلماتها و ساختار واهداف وزارت امورخارجه پرداخته است .
هم چنین در کتاب نخبگان ایران بین دو انقلاب تالیف علیرضا ازغندی، عمدتا به موضوع انفعال نخبگان سیاسی ایران پرداخته است وهمه بازیگران و نیروهای اجتماعی وتعامل انها را با حکومت مورد مطالعه قرار نداده است.
در مقاله ای از خلیل اله سردارنیا تحت عنوان موانع عدم پیشبرد دموکراسی سازی در شیخ نشینهای خلیج فارس به شرایط سیاسی واجتماعی و فرهنگی کشورهای حوزه خلیج فارس توجه شده است. در این مقاله ساخت حکومت،قدرت سیاسی و نخبه گان حاکم،فرهنگ سیاسی، جامعه مدنی وساخت اقتصادی حکومتهای شیخ نشین خلیج فارس بررسی شده اند و با رویکرد ساختاری_علی تاثیر ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بر تضعیف جامعه مدنی و جلوگیری از پیشبرد دموکراسی سازی مورد بررسی قرار گرفته است که از مطالب مقاله در این پژوهش استفاده شده است.