بررسی آرمانشهر مولانا در مثنوی معنوی- قسمت ۸۶
خار و خس بی آب و بادی کی رود؟گر ببینی میل خود سوی سماپرّ دولت بر گشا همچون هُما
(همان: ۲۴۷)
«اما از سوی دیگر می بینیم که برخی قراردادها، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، در جهان اندیشه او در هم می شکند و گویی در آرمان شهر او نیز جایی ندارد. مثلاً، خواجه و بنده که هر یک متعلق به طبقه ای متفاوت است، جای خود را با هم عوض می کنند و لقمان که از نظر قراردادهای اجتماعی برده ای بیش نیست، خواجه ای می شود که خواجه او در مقام بندگی وی قرار می گیرد:
خواجه لقمان به ظاهر خواجه وش | در حقیقت بنده، لقمان خواجه اش |
از نظر او شاه کسی نیست که قدرت و شکوه ظاهری و مادی دارد؛ بلکه کسی است که در قلمرو شناخت حق به مرتبه شاهی رسیده باشد؛ آن مرحله ای که فارغ از سلطنت دنیا شود:
شاه آن دان کو ز شاهی فارغ است | بی مه و خورشید، نورش بازغ است |
مولانا به منزلت اجتماعی اهمیتی نمی دهد و خاک پاکان بودن و روی آوردن به آن ها را بر هر منزلت اجتماعی ترجیح می دهد» (صرفی و خجسته، ۱۳۸۶: ۴۸۹)
در اندیشه مولوی بر خلاف باور های دیگر آرمان شهرنویسان، از جمله فارابی و افلاطون، می بینیم که او روح ها را دارای مقامات و درجات و مراتب خاص می داند
«طبقه بندی ای که در آرمان شهر مثنوی جلوه می یابد، بر اساس ارزش های معنوی انسانی، میزان بینش و معرفت و کمال انسانی است. بر این اساس دو طبقه در آرمان شهر مثنوی جلوه می یابد: ۱- طبقه رهبران و رؤسای آرمان شهر که همان انسان های کامل هستند. ۲- طبقه دوم تمامی انسان ها را در درجات مختلف کمال دربرمی گیرد. آن چه در آرمان شهر مولانا برای این طبقه مهم و مطرح است، این است که با بهره گیری از رهبران آرمان شهر به نهایت کمالی که بر ایشان متصور است، برسند» (شاهچراغی, همان: ۳۴۲).
آرمان شهری که در مثنوی جلوه پیدا می کند، بیشتر رنگ روحانی و معنوی دارد و در آن درباره جزئیاتی مثل نوع حکومت و سیاست و روابط و طبقات انسان ها، آن گونه که در مدینه های فاضله دیگر بحث شده، صحبتی به میان نیامده است.
اما به هر روی، این نوع توجه مولانا به عدم و مفاهیمی که از آن اراده می کند و الگوپذیری از آن، با اندکی تفاوت یادآور اسطوره عصر زرین است. عصر زرین پایه و اساس تفکرات آرمان شهری است. «اسطوره عصر زرین، گذار واپس گرایانه انسان از جهان واقعیت به گذشته اساطیری است. عصری که آدمی معصومانه و فارغ از رنج هستی در دامن طبیعت می چمید و به تباهی و درد انسان اجتماعی آلوده نبود. » (اصیل، همان: ۲۳)
«افلاطون در ارائه آرمان شهر خود گذری بر عالم مثل خود دارد که اصل و ذات اصلی تمامی کاینات را در آن می بیند و این جهان را فقط سایه ای از آن جهان برتر می داند که این نوعی تفکر واپس گرایانه است و می خواهد ان دنیای بزرگ قبل را دوباره هویت بخشد، همان گونه که حافظ از هبوط انسان در درد و رنج است که از فردوس برین به دیر خراب آباد نزول کرده است» (شاهچراغی، همان: ۳۴۱).
با توجه به مراتبی که برای انسان و جایگاه او در نزد مولوی آوردیم می توان گفت که توجه مولانا به عدم و عالم مثال و الگوپذیری از آن نیز گذاری واپس گرایانه به همان عالم مثل افلاطونی یا بهتر بگوییم کارگاه خلقت است و زمانی که انسان در نزد پروردگارش از نعمت برخوردار بود. زمان پیش از خلقت، زمانی که هر چیز به صورت ایده آل و اصیل آن در عالم مثال و اعیان ثابته وجود داشته و هنوز جهان خلقت و از آن جمله انسان به تباهی آلودگی به طبیعت و ماده و تکثر و اختلاف ناشی از آن گرفتار نشده بود. و نزد پروردگار فراغ بال سر بر آستان ارادت داشت.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
۴-۵-۱- حاکمان آرمان شهر مولوی
در این جهان سرشار از شور و رمز و راز، پادشاهان، نظامیان، بازرگانان، خرده کاسب ها و عمال دولتی و… به فراخور قصه کارکردی رمزی و استعاری می یابند؛ اگر چه نقش فردی و اجتماعی آنان نیز هرگز از نگاه موشکاف و نکته سنج مولانا دور نمی ماند.
آنچه در طبقات اجتماعی آرمان شهر مهم به نظر می رسد حاکمان آرمان شهر هستند که نقش راهبری و مراد و پیر درا باید بر عهده داشته باشند تا در آرمان گرایی شهر، موثر واقع گردند.
در تمام آرمان شهر ها به حاکم توجه خاصی شده است و آن را شاید از اصلی ترین ارکان آرمان شهر دانسته اند. برای مثال به این مهم در فلسفه افلاطون و فارابی نگاه می کنیم.
حاکم در آرمان شهر های افلاطون و فارابی که هردو مبتنی بر عقل و فلسفه است، توسط فلاسفه اداره می شوند. این مسئله، بعد از بنای آن بر عقل و فلسفه از شروط اساسی آرمان شهر های آن دو فیلسوف است.
فارابی و افلاطون هر دو از باب فلسفه به آرمان شهر خود می نگرند و فیلسوفانه به حل مشکلات اقدام می کنند. عقیده افلاطون دراین باره این است که «تا هنگامی که تقارنی میان قدرت سیاسی و فلسفه ایجاد نشود و فیلسوفان حاکمان شهر ها نباشند، دولت آن ها از بدی مبرا نخواهد بود» (موسوی بجنوردی، ۱۳۷۰: ۵۸۱).
نظریه مثل افلاطونی در جهان از نظریات برتری است که در خیلی از علوم و بخصوص در خود فلسفه ریشه دوانده است؛ در اینجا نیز از آن استفاده برده و آن را زیر بنای آرمان شهری خود قرار داده است. «او می گوید که آرمان شهر باید مطابق با مثال و صورت ذهنی خود باشد، به همین دلیل باید توسط کارگزاران خردمند و حکیم اداره شود. تربیت چنین کارگزارانی از اهمیت خاص برخوردار است؛ آموزش این گروه از کودکی آغاز شده و فرا گرفتن خواندن و نوشتن، ورزش، شعر، هنر، تمرینات بدنی و نظامی، علوم ریاضی و در نهایت، دیالکتیک که از فرد فیلسوف و متفکر می سازد، تا حدود پنجاه سالگی طول می کشد» (روویون، ۱۳۸۵: ۲۳۴). داوری اردکانی در نقد این نظریه و توجیه بیشتر آن می نویسد این فیلسوف متفکر باید از مغازه عادات خارج شود و « در عالم اعیان سیر کند، اما پس از این سیر با یک سیر عمودی به مغازه برگردد و اسیران مغازه را با خبر سازد که تا چه اندازه گرفتار اوهام و عادات هستند» (شاهچراغی، همان: ۳۲۰).
از طرف دیگر می بینیم فارابی نیز فیلسوف بودن را اصلی ترین شرط رئیس مدینه فاضله معرفی می کند. او برای رئیس مدینه شروطی برمی شمارد و پس ازآن می گوید غیر محتمل است که همه این صفات در یک نفر جمع شوند؛ بنابراین اگر یک نفر حکیم باشد و شخص دیگری، دیگر شرایط را دارا باشد هر دو با هم رئیس مدینه هستند. اما اگر شرط حکمت از شروط رئیس مدینه حذف شود، آن مدینه فاضله محکوم به فنا و تباهی خواهد بود (فارابی، ۱۳۶۶: ۲۷۷).
بنابراین از نظر او حاکم آرمان شهر باید کسی باشد که در نهایت کمال به عقل فعال که سرچشمه اعمال خوب و خرد ورزانه است اتصال یافته باشد، تا از این طریق به کمال مطلوب دست یابد و خود واسطه ای بین عقل کمال یافته و و زایش دستورات او و سایر خلق باشن که کامل نشده و خام هستند (فارابی، ۱۳۵۸: ۴۵)؛ پس در واقع طبق نظر فارابی باید یک عقل کل بر جامعه حاکم باشد و دیگران نمی توانند به آن عقل کل برسند.
۴-۵-۱-۱- تفاوت پادشاه با حاکم در آرمان شهر و مثنوی
این بحث وجود دارد که آیا حاکم در آرمان شهر می تواند همان پادشاه باشد؟ از طرف دیگر در مباحث گذشته آورده شد که آرمان شهر های اهرمنی و غیر اهرمنی وجود دارد، پس در مقابل نیز پادشاهان اهرمنی و ظالم وجود دارد و پادشاهان آرمانی.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/12/21 ساعت 09:49:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |