موضوع: "بدون موضوع"

پایان نامه ارشد: اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی در رابطه با کیفیت زندگی و سبک های فرزند پروری زنان سرپرست خانوار

امروزه دركنارافزایش طول عمر،عامل مهم دیگری مثل چگونگی زندگی كردن یاكیفیت زندگی مطرح است ، بنا به تعریف گروه كیفیت سازمان جهانی بهداشت كیفیت زندگی به ادراك فرد از جایگاه خودش درزندگی ، با توجه به بافت فرهنگی جامعه و اهداف ، معیارها و نگرانی های فرد اشاره دارد و از متغیرهایی مثل سلامت جسمانی ، وضعیت روانشناختی ، استقلال و روابط اجتماعی ناشی می شود ( استنر، کوپر و اسکوینگتون ، 2003) .  كیفیت زندگی با بهداشت روانی افراد ارتباط دارد و به بیان حالات وتغییرات وتوانایی های افراد و میزان رضایت افراد از عملكرد های زندگی می پردازد . منظور از کیفیت زندگی توجه به آن جنبه از زندگی است که بیانگر بهترین وضعیت زندگی برای فرد است( نجات[1]، 2008). اکثر محققان معتقدند که کیفیت زندگی دارای ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی می باشد و با عواملی مانند سن، فرهنگ، جنسیت، تحصیلات، طبقه اجتماعی، بیماری و محیط اجتماعی ارتباط دارد (کینگ و هیندز[2]، 2011) امروزه توجه به ظرفیت هایی معطوف شده است كه دركیفیت زندگی نقش بسیار دارند.  یكی ازاین مؤلفه ها، حمایت های اجتماعی اطرافیان می باشد. شواهدی که از مطالعات مختلف به دست آمده نشان می دهد که حمایت های اجتماعی نقش مهمی در سلامتی افراد بازی می کنند . همچنین حمایت های اجتماعی باعث کاهش آثار منفی استرس های فراوانی که از محیط و جامعه کسب می گردد و به تبع آن بر کیفیت زندگی اثر مستقیم و مثبت خواهد داشت (جانگر، 2002).

یکی از عوامل فردی که می توان با کیفیت زندگی و سلامت روان افراد در ارتباط باشد روش های کنار آمدن با شکل و مسئله است که تحت عنوان راهبردهای مقابله ای از آن یاد می شود. لازاروس و فلوکمن (2003) دریافتندكه راهبردهای مقابله ای فعال ، هم موفقیت تحصیلی و همسازگاری شخصی و هیجانی را پیش بینی می کند. همچنین تأثیرات طولانی مدت راهبردهای ناسازگارانه وازدست دادن كلی اعتمادشخصی نسبت به تواناییهابرای مقابله،به مسایلی، چون ترس ، اضطراب ، بیماریهای جسمانی وافسردگی منجرمی شود (ربیعی، مولوی، کلانتری و عظیمی، 1388).

علاوه بر متغرهای فردی و محیطی که تاثیر بالقوه ای بر سلامت افراد دارند شیوه های تربیت خانواده نیز بر کیفیت زندگی و به تبع آن برسلامت افراد تاثیر می گذارند.

خانواده به عنوان كوچكترین واحد اجتماعی و از اركان اصلی و عمده هر جامعه بشمارمی‌آید. محیط خانه اولین و مهمترین عاملی است كه بررشد شخصیت افرادتاثیرمی‌گذارد. كودك خصوصیاتی را از والدین به ارث می‌برد اما نقش والدین در رشد كودك تنها به جنبه‌های ارثی محدود نیست. ایده‌آلها و آرزوهای والدین، میزان رضایت آنها ازروابط زناشویی و سبك‌های فرزندپروری اتخاذ شده ازجانب والدین، همگی می‌توانند بر شكل‌دهی رفتار كودك و سلامت روان او نقش بسزایی داشته باشند (رضائیان، 1383).

بامریند(1971) مجموعه بررسی‌هایی انجام داد كه در آنها الگوهایی از شیوه‌های رفتاری والدین مشخص شده است. دراین بررسی‌ها چهار جنبه رفتار والدین با كودك شامل كنترل، سطح توقع برای رفتار عاقلانه، روشن بودن ارتباط بین والدین و كودك و مراقبت از سوی والدین مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت شیوه تعامل والدین در سه گروه تقیسم‌بندی شد. والدین اقتدارگراكه با ویژگی‌هایی چون تشویق روابط كلامی، واگذاری حدودی ازخودمختاری به همراه وجود مرزهای مشخص برای رفتار و عملكرد فرزند مشخص می‌شوند. والدین سلطه جو، اطاعت بی چون و چرای فرزند را یك حسن می‌دانند و در كنترل فرزندان از خشونت و تنبیه بدنی استفاده می‌كنند. والدین سهل‌گیر هیچگونه مرز و چارچوبی برای فرزندان تعیین نمی‌كنند و خود را از مسئوولیت‌های والدینی رها می‌كنند.

پژوهش‌های انجام شده دراین زمینه نشان می‌دهد كه هر كدام از این شیوه‌ها آثار و پیامدهای خاصی را به دنبال دارد. پژوهش طاهری (1374) نشان داد كه نوع سبک فرزندپروریپدران بر میزان اضطراب فرزندان تاثیر می‌گذارد. پژوهش چناری (1374) نیزنشان داده كهبین خودپنداره فرزندان و نگرش تربیتی والدین رابطه مثبتوجود دارد. علاوه بر آن در تحقیقات خارجی، ویلانگ و همكارانش (2004) مشخصكرده‌اند كه سبك‌های فرزند‌پروری به صورت مستقیم برویژگی‌های شخصیتی فرزندان و از این طریق بر بیماری‌ها و كیفیت زندگی آنهاتاثیر می‌گذارد.  با توجه به مسائل مطرح شده پژوهش حاضر به بررسی اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی در رابطه با کیفیت زندگی ، نشانگان روانشناختی و سبک های فرزند پروری زنان سرپرست خانوار می پردازد.

2-1- بیان مسأله

تغییرهای ایجاد شده در جوامع در دهه‌های اخیر سبب ایجاد تغییر ساختار خانواده، پذیرش مسئولیت بیشتر و استرس بیشتر جهت اداره‌ی زندگی گردیده است. (كوین[1]،2003). در كشور ما طی آمارهای ارائه شده توسط رئیس پژوهشكده آمار بر اساس سرشماری سال 90 از 21 میلیون خانوار موجود در كشور 2 میلیون و 500 خانوار زن سرپرست هستند و به عبارت دیگر در سال 90 سهم خانواده‌های زن سرپرست نسبت به سال 85 از 5/9 درصد به 5/12 درصد افزایش یافته (پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان، 1393). و به گفته رئیس مركز آمار ایران تا سه سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار به 15 درصد افزایش می‌یابد (Mehr News Agency, 2014). در خانواده‌های ایرانی، اغلب مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب می‌شود. اما تحت شرایطی این مسئولیت به عهده زنان (مادر) قرار می‌گیرد (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،1391).

بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی كشور زنان سرپرست خانوار شامل زنانی هستند که به واسطه فوت ، طلاق ، زندانی شدن همسر و غیره سرپرستی خانواده را به عهده دارند . 

قابل ذکر است مواردی از قبیل فوت، جدایی از همسر و سایر عوامل یاد شده نیازمند سازگاری مجدد هستند (كوین، 2003).

این زنان بواسطه وجود مشكلاتی كه در زمینه سرپرستی دارند جزء اقشار آسیب‌پذیر جامعه به شمار می‌روند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراكار، 1392). در جوامع كنونی وقوع تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منجر به تغییرات ساخت خانواده شده و شكل‌گیری پدیده «زن سرپرستی» به امری عادی تبدیل گردیده (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، 1391). این زنان، با از دست دادن همسر به یكباره با جهان دیگری روبرو می‌شوند. دنیایی كه بسیاری از مختصات آن برای ایشان ناآشنا است (سیدمیرزایی، عبدالهی، كمربیگی، 1390). در این ساخت خانوادگی جدید زنان نیاز به تاب‌آوری بالایی دارند و در این بین زنان در زندگی روزمره خود با مشكلات متعددی مواجه می‌شوند كه ممكن است ایشان را به مشكلات اجتماعی و روانی دچار كند. طبق گزارش خبرگزاری مهر و اعلام رئیس پژوهشكده آمار ایران 30 درصد از زنان سرپرست خانوار به دلیل مشكلات جسمی خاص یا مشكلات روانی از كار افتاده هستند.

در این راستا یافته‌ها نشان می‌دهد، عمده‌ترین مشكلات زنان سرپرست خانوار در قالب مشكلات اجتماعی، اقتصادی، نگرش‌های منفی اجتماعی نسبت به آنها، نگرانی نسبت به آینده فرزندان و تعدد و تعارض نقش‌ها تظاهر پیدا می‌كند (بادنجانی، بیرامی، هاشمی،1391).

از جمله موارد یاد شده مشكلات اقتصادی بوده و همواره مشكل فقر در خانواده‌های زن سرپرست بیشتر از خانواده‌هایی با سرپرست مرد می‌باشد، و این خود باعث نگرانی دربارة آینده خود و فرزندانشان می‌شود (كوین، 2003).

گزارش رئیس پژوهشكده آمار ایران نیز مؤید این موضوع بوده و درآمد زنان سرپرست خانوار را حدود 34 درصد كمتر از مردان سرپرست خانوار بیان نموده است.

 

 

پایان نامه و مقاله

 

عامل فقر اقتصادی ، به تنهایی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی خانواده بر جای می‌گذارد (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری، 1392).

این زنان به علت برخورداری از تحصیل و مهارت‌های فنی و آموزشی كم‌تر نسبت به سایر زنان حتی در صورت فعالیت اقتصادی ، در مشاغل كم درآمد مشغول به كار می‌شوند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراكار، 1392). در واقع این زنان از نظر دستیابی به امكانات و خدمات محدودیت دارند و اغلب با عواملی چون عدم دسترسی به فرصت‌های شغلی، كم سوادی، نداشتن درآمد مستمر مواجه بوده (سیدمیرزایی، عبدالهی، كمربیگی، 1390). و همین نابرابری در فرصت‌ها یكی از عوامل بسیار مهم شكل‌گیری مشكلات فوق‌الذكر می‌باشد.

تا آنجا كه یكی از مؤلفه‌های توانمندی، داشتن فرصت برابر و حق انتخاب عنوان می‌گردد (دستورالعمل جامع حمایت‌های اجتماعی از زنان سرپرست خانوار سازمان بهزیستی كشور، 1391).

در حال حاضر طبق اظهارات رئیس پژوهشكده آمار ایران 82 درصد زنان سرپرست خانوار بیكار بوده و میانگین درآمد سالیانه ایشان 9 میلیون و900 هزار تومان است و 81 درصد زنان سرپرست خانوار دهك اول بی‌سواد بوده و دارای جمعیت خانواده‌ای بالا و درآمد پایین می‌باشند.

حال آنچه مطرح است نه تنها این زنان با مشكل فقر روبه‌رو بوده، بلكه بواسطه عقاید و سنت‌های موجود در جامعه مورد قضاوت قرار گرفته و در كشمكش با فرهنگ مردسالاری جوامع مسئولیت خانواده را به دوش می‌گیرند (حبیب[2]، 2010).

در واقع زنان سرپرست خانواده نسبت به مردان سرپرست خانواده ، به دلیل داشتن چند نقش مختلف و همزمان مانند اداره‌ی امور خانه و تربیت و مراقبت از فرزندان و كار در خارج از خانه با دستمزد كمتر، استرس و مشكلات روانی بیشتری را تجربه می‌كنند. زنان سرپرست خانواده معمولاً چندین نقش مختلف را ایفا می‌كنند و به واسطه آن دچار تعارض نقش‌ها می‌شوند و این امر به ایجاد استرس و اضطراب در آنها منجر می‌شود (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، 1391).

در این خصوص تحقیقات نشان داده حتی مادرانی كه حضانت فرزندان را به عهده ندارند نسبت به پدران بی حضانت دو برابر بیشتر با فرزندان تماس دارند (صادقی، ناجی، محمدزاده، كریمیان، 1392) و وقتی زن سرپرست خانوار مجبور می‌شود از انتظارهای جنسی پیروی كند، نمی‌تواند به مهارت‌ها و یا تمایلات خود در زمینه‌های خارج از مرزهای جنسی خویش دست یابد (پروچسكا، 2007) . همچنین اغلب روابط ایشان با اطرافیان خدشه‌دار گردیده بطور مثال طی بررسی صورت گرفته افراد هنگامی كه طلاق می‌گیرند سه تا از دوستان خود را از دست می‌دهند و یا افراد مطلقه دو برابر بیشتر از متأهلین احتمال قطع ارتباط با یك دوست نزدیك را دارند كه این احتمال طرد شدن می‌تواند از سوی دو طرف رابطه دوستانه باشد (صادقی، ناجی، محمدزاده، كریمیان، 1392). 

در مجموع عوامل مختلف یاد شده از جمله عوامل اجتماعی و اقتصادی سلامت روانی زنان سرپرست خانوار را تحت تأثیر قرار داده و باعث می‌گردد كه خلق افسرده‌ای داشته كه این خلق افسرده میل به انزوا و كناره‌گیری از دیگران را ترغیب می‌كند و در نتیجه افسردگی ایشان را در یك چرخه معیوب تشدید نموده (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،1392). در صورتیكه روابط اجتماعی گسترش یافته- دریافت حمایت اجتماعی را افزایش می‌دهد و در نهایت منجر به كاهش افسردگی می‌گردد.

همچنین فرزندان خانواده‌های زن سرپرست به احتمال بیشتری دچار مشكلات رفتاری و اجتماعی می‌شوند و از كیفیت زندگی پایین‌تری نسبت به فرزندان خانواده‌های هسته‌ای برخوردارند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراكار، 1392). با توجه به شروع بالای افسردگی و اضطراب در جمعیت زنان سرپرست خانوار (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،1392) این گروه از زنان سطوح بالاتری از آسیب‌پذیری را نشان می‌دهند .

مجموعه مشكلات ذكر شده بهداشت روانی این گروه را متأثر می‌سازد و اگر چه ممكن است برخی از این زنان، توان سازگاری با چنین شرایطی را داشته باشند، اما اغلب آنها تحت تأثیر این شرایط مشكلات مختلفی از جمله مشكلات جسمانی، مشكلات خواب و موارد فوق‌الذكر را نشان می‌دهند (كوین، 2003).

با توجه به موارد یاد شده و درصد بالای استرس وارده نحوة به كارگیری راهبردهای مقابله و حمایت‌های اجتماعی دریافتی نقش به سزایی در زندگی ایشان دارد.

در واقع با توجه به اینكه زنان سرپرست خانوار نسبت به سایر افراد جامعه استرس‌های روزمرة بیشتری را تجربه می‌كنند، توانایی كنترل هیجانات منفی و مقابله‌ی صحیح با عوامل استرس‌زا در عملكرد روزانه ایشان قابل توجه بوده و نقش مهمی در سلامت روانی، جسمانی و كیفیت زندگی این گروه از زنان ایفا می‌كند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراكار، 1392).

سبك‌های مقابله‌ای مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و فرآیندهای رفتاری و شناختی برای ممانعت، مدیریت یا كاهش استرس است (زنجانی، فیض‌آبادی، باغبانی، زهراكار، 1392). چگونگی مقابله با عوامل استرس‌زای زندگی ، به كیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار، نشانگان روانشناختی و سلامت عمومی و نیز كیفیت زندگی ایشان (با توجه به حجم و كیفیت استرس وارده) تأثیرگذار بوده ، برای مثال سبك مقابله‌ای مسأله مدار باعث افزایش كیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار می‌شود (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراكار، 1392).

باید توجه داشت كه آموزش مهارت‌های مقابله‌ای، به عنوان یكی دیگر از فنون مدیریت استرس، افراد را قادر به مقابله‌ی سازگارانه می‌كند و طی آن افراد می‌آموزند، كه به جای درماندگی، نشخوار فكری و انفعال به افزایش توانمندی خود و كاهش ملزومات موقعیت استرس‌زا روی آورند كه راهبردی مؤثرتر و كارآمدتر در برابر استرس ناشی از شرایط اقتصادی، اجتماعی و روانی زنان سرپرست خانوار است (بارتلی[3]، 2011).

انتخاب سبك مقابله‌ای به كار برده شده تا حدود زیادی به عوامل خلق و خو مرتبط بوده بطور مثال افراد منفعل بیشتر سبك مقابله‌ای تسلیم یا اجتناب را انتخاب می‌كنند، در حالی كه افراد پرخاشگر به احتمال زیاد از سبک مقابله‌ای جبران افراطی بهره می‌گیرند. با این حال در این انتخاب عوامل محیطی نیز نقش بسزایی دارند.

بطور مثال راهبردهایی كه مراقبین مهم زندگی فرد به نمایش می‌گذارند بسیار مهم بوده. لذا راهبردهایی كه اتخاذ می‌شود ماحصل تعامل بین طبع ذاتی و تعامل محیطی است .اما این راهبردها با همه تنوعی كه دارند، آثار و پیامدهای متفاوتی به بار می‌آورند و هر یك از این شیوه‌ها، متناسب با عوامل استرس‌زا می‌توانند سازگارانه، یا ناسازگارانه باشند. با این حال شیوه‌های مسأله مدار، پیامدهای سازگارانه بیشتری دارند.

در این راستا فقدان شبكه‌های حمایتی در فضای زندگی زنان سرپرست خانواده و ادراك ایشان از مسئولیت‌های خود در محیط خانواده بر انتخاب سبك مقابله‌ای مؤثر است (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، 1391).

از طرفی میزان برخورداری زنان سرپرست خانوار از حمایت‌های اجتماعی (از سوی خانواده، دوستان و سایرین) نقش اساسی در انتخاب راهبرد مقابله‌ای سلامت روانی، شیوه‌های فرزند پروری ایشان دارد.

باید توجه داشت كیفیت حمایت اجتماعی از كمیت آن اثرگذارتر می‌باشد (سیدمیرزایی، عبدالهی، كمربیگی، 1390). چنانچه زنان سرپرست خانوار از حمایت اجتماعی كافی برخوردار باشند ، بهتر با شرایط زندگی‌شان سازگار می‌شوند و نقش‌های گوناگون خود را در خانواده و جامعه می‌پذیرند. و این در حالی است كه عدم برخورداری از حمایت اجتماعی كافی و راهبردهای مقابله‌ای مناسب و سازش یافته، نه تنها سلامت روانی و جسمانی زنان سرپرست خانوار را تهدید نموده، بلكه به سلامت اعضاء خانواده، كیفیت زندگی و نوع ارتباط با فرزندان ایشان نیز مؤثر است. كیفیت زندگی در واقع نگرش ذهنی فرد نسبت به جنبه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی محیطی است كه در آن زندگی می‌كند و به سادگی قابل توصیف نمی‌باشد و خود دارای شش بعد جسمانی، روان‌شناختی، سطوح استقلال، روابط اجتماعی، محیطی و معنوی است (شعبان‌زاده، زارع‌بهرام‌آبادی، حاتمی، زهراكار، 1392). عوامل متعددی كیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد كه در این بین می‌توان به تأثیر حمایت‌های اجتماعی و راهبردهای مقابله‌ای اشاره نمود.

با توجه به اینكه خانواده اولین و مهم‌ترین بافت اجتماعی، برای رشد و تحول انسان را فراهم می‌سازد، در جریان این رشد طبیعی هر كودك، تغییرات شناختی، عاطفی و اجتماعی را سپری نموده و در این مسیر استرس و تعارضاتی را تجربه می‌نماید، در نیازمند سازگاری بوده و به مشكلات عاطفی/ رفتاری و یا یادگیری، انجامیده كه متأثر از شیوه‌های فرزند پروری می‌باشد.

فرزند پروری در واقع روش‌هایی است كه والدین برای تربیت فرزندان خود به كار می‌گیرند و بیانگر نگرش‌هایی است كه آنها نسبت به فرزندان خود دارند و در برگیرنده معیارها و قوانین وضع شده برای ایشان می‌باشد.

ولی باید پذیرفت كه این شیوه و سبک به كار رفته در فرزند پروری خود متأثر از فرهنگ، شرایط اجتماعی، اقتصادی و الگوهای آموخته شده و خلق و خوی كودك و والد می‌باشد (برك[4]، 2007). 

اكنون با توجه به آمار یاد شده زنان سرپرست خانوار و افزایش روز‌افزون ایشان و مشكلات پیش روی آنها به عنوان بخش عظیمی از جامعه كه سرپرستی مجموعه‌ای به نام خانواده را به عهده دارند، هدف این پژوهش بررسی اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله‌ای و حمایت‌های اجتماعی در كیفیت زندگی، سلامت روانی (نشانگان روانشناختی) و سبك‌های فرزند پروری ایشان می باشد .

[1]- Coyne

[2]- Habib                                                                                                                                                                                    

[3]- Bartley 

[4]- Berk

[1] ..Nejat

[2] . king & Hinds

[3]- Baumrind

[4]-Authoritative

[5]- Authoritarian

[6]- Permissive

[7]- Parental rearing

[8]-Weylung

دانلود پایان نامه ارشد: ارزیابی عملکرد محور پیاده راه 15 خرداد از دیدگاه منظر شهری

:

حرکت پیاده طبیعی ترین ، قدیمی ترین و ضروری ترین شکل جابجای انسان در محیط است . پیاده روی هنوز امکان مشاهده مکان ها، فعالیت ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزش ها و جاذبه های نهفته در محیط است. زمانی که فضا برای آسایش و حضور ایمن و فعال عابر پیاده در شهر مناسب نباشد، اولین قشری که از حضور در شهر محروم میشود گروه های ویژه یعنی سالمندان، معلولین، کودکان و افراد بزرگسالان می باشد. در حالی که این قشر درصد زیادی از استفاده کنندگان از فضای شهری را تشکیل می دهند و عدم حضور اینان در شهر به معنای افت کیفیت شهری و سلب معنای شهری از آن می باشد. آن چه در شهرهای امروز، قابل توجه است این که تاریخ زدایی و زدودن خاطرات جمعی برای افزایش مسیرهای سواره رو و توجه مسئولین تنها برای رفع نیازهای سواره موجب افول ارزش های بصری شده است و نتیجه آن که، زمانی که مقیاس شهر تنها برای سواره ساخته می شود پیاده راه ها در فضای شهری احساس گم گشتگی، ناامنی و بی هویتی می کند. کاربران اصلی محیط های شهری، پیاده روندگان هستند. توجه به این نکته مهم است که عابران پیاده نمی خواهند فقط پیاده روی کنند. آنان یا می خواهند به مقصدی برسند یا کاری را انجام دهند. این آزادی که یک فرد بتواند راه برود و بگردد، راهنمای خوب و مفیدی برای دستیابی به کیفیتی متمدن در محیط های شهری است. مسیر یک پیاده راه می تواند نیازهای گوناگون شهروندان را برآورده سازد و در عین حال هویت خاص خود را دارا باشد، به شهروندان احساس آرامش و امنیت ببخشد و در واقع بستر زندگی شهری افراد باشد، توقع های آنان را برآورده سازد و احساس تعلق به فضا را تقویت کند. باید به این نگته نیز توجه داشت که در فضاهای پیاده بر خلاف فضاهای حرکت سواره، حواس غیر بصری نیز در ادراک محیط نقش فعال دارند. به طور کلی مسیرها، دارای طبیعتی دوگانه هستند و مشکلات آنها نیز از همین دوگانگی سرچشمه میگیرد. مسیر به عنوان معبر و مسیر به عنوان مقصد، چنان که مشاهده می شود این دو ویژگی ماهیتاً در تضاد با یکدیگر هستند. البته تفکیک کاربری ها در شهرهای مدرن اجازه داده است که خیابان به عنوان معبر و دسترسی مستقل از خیابان تجاری خدماتی به عنوان مقصد مطرح شود در کشورهای اروپایی نمونه های زیبایی از خیابان به عنوان مقصد یعنی محل برخوردهای اجتماعی- شهری، گذراندن اوقات فراغت، بهره وری از زیبایی و استفاده از خدمات متنوع وجود دارد. در بسیاری از موارد این خیابان ها به حرکت پیاده اختصاص یافته و کاربرد عبور اتومبیل از آن ها حذف شده است. اما در کشور ما مسیرهایی که برای عبور پیاده مجهز شده اند نیز اکثرا به عنوان مسیرهای جهت خرید و عبوری سریع مورد استفاده قرار می گیرد. عدم توجه به نیاز شهروند ایرانی و تقلیدی صرفاً کالبدی بدون در نظر گرفتن پیشینه های تاریخی شهرهای خودی سبب نامطلوبی مسیرهای پیاده در کشور ما هستند.

 

 

پایان نامه و مقاله

 

1-1- بیان مسأله

پیاده روی نقش مهمی در ادراک فضایی، احساس تعلق به محیط و دریافت کیفیت­های محیط را دارد.(کاشانی جو،1385،52) پیاده راه ابزاری برای فعالیت جمعی بخصوص در ارتباط با اقتصادشهری، کیفیت محیطی و سلامت اجتماعی است. از بسیاری جهات، مرکز خرید پیاده در عصر مدرن معادل پلازای قرون وسطا است در دو دهه اخیر ادبیات مربوط به برنامه­ریزی و طراحی پیاده، بسیار متنوع و گسترده شده است؛ اما رویکردی که توانسته چشم اندازی قوی از نظر کالبدی، عملکردی، معنایی و محیطی را در دستور کار خود برای آفرینش فضاهای قرار دهد، رویکرد انسانی می باشد که از دهه هشتاد به این سو در اروپا شکل گرفت و تا به امروز روندی روبه گسترش داشته است. ( عاشوری، 1389، 60(. ضمناً در این تحقیق برای شناسایی نیازهای عابرین پیاده یک آسیب شناسی از وضعیت موجود فضاهای پیاده در شهر تهران صورت گرفته است تا بتوان شناختی از وضعیت موجود و نیازهای عابرین بدست آورد. سلطه تدریجی حركت سواره بر فضاها و معابر شهری، برنامه ریزی و طراحی شهری را از مقیاس‌ها و نیازهای انسان پیاده دور ساخته است، نتیجه تداوم چنین روندی باعث شده، حیات مدنی فضاها با خطر روبرو شود. زندگی شهری زمانی به اوج خود می‌رسد كه شهر در خدمت انسان باشد نه در خدمت اتومبیل؛ به این ترتیب شهر و شهروند در جایگاه و نقش بایسته خود قرار می‌گیرند و زمینه حضور مردم در فضاهای شهری فراهم می‌شود. از این رو در این تحقیق از وضعیت موجود فضاهای پیاده شهر تهران در دو بخش مدیریتی و اجرائی صورت گرفته است. برای بخش اجرائی از نظر صاحب‌نظران، مطالعات کتابخانه‌ای و میدانی استفاده شده تا بتوان یک آسیب‌شناسی دقیق از مشکلات شهر تهران در بعد اجرایی به دست آورد. با بررسی مسائل و مشکلات پیاده‌راههای تهران مشخص می‌گردد که فضاهای پیاده شهری از کیفیت بالایی برخوردار نبوده اند و در توسعه این فضاها بیشتر مسائل کمی در اولویت قرار گرفته است و این فضاها در برآورده کردن نیازهای عابرین با مشکلات عدیده‌ای روبرو می‌باشند. این گزارش برای داشتن فضاهای شهری با کیفیت، انسان و نیازهایش را مد نظر قرار داده است و بر این اساس یک نظام سلسله مراتبی از نیازهای عابرین در رده‌های سنی متفاوت (کودکان، نوجوانان، سالخوردگان و معلولان) از پایین‌ترین سطح که ایمنی باشد تا بالاترین سطح که نیازهای زیباشناختی و اجتماعی است تدوین شده است. با شناسایی نیازها و تبدیل آنها به الزامات برای طراحی فضای پیاده، می‌توان انتظار داشت کیفیت زندگی در فضاهای شهری ارتقاء یابد و با این شناخت می‌توان مداخلات مناسب در برنامه‌ریزی و طراحی فضای پیاده انجام داد.(قربانی،جام کسری،1389،5)

2-1- سوالات تحقیق

آیا ایجاد پیاده راه  میتواند در حفظ و مرمت بافت تاریخی شهر تاثیر بسزایی داشته باشد.

آیا ایجاد پیاده راه در قسمت های شهر موجب کم شدن ترافیک شده است؟

3)آیا پیاده راه های شهری نقشی در برقراری تعاملات اجتماعی دارد؟

3-1- اهداف تحقیق

1) کم کردن بار ترافیک با ایجاد پیاده راه

2) دستیابی به میزان آسایش و امنیت برای شهروندان

3) برقراری تحکم رابطه انسان با محیط شهری خود

4) حفظ و احیایی بافتهای تاریخی و ارزشمند منطقه با احداث پیاده راه

5) تفکیک حریم پیاده راه و سواره راه

4-1- فرضیات تحقیق

 (1به نظر میرسد بین طراحی پیاده راه خیابان 15 خرداد و حفظ و ساماندهی بافت تاریخی شهر ارتباط وجود دارد !!

2 )به نظر می رسد میان ایجاد پیاده راه و کاهش ترافیک ارتباط معنا داری وجود دارد.!!

3) به نظر می رسد پیاده راههای شهری نقش بسزایی در برقراری تعاملات اجتماعی داشته باشند.!!

5-1- ضرورت تحقیق

خیابان های شهری در گذر زمان به عنوان فضاهای عمومی شهری نقش مهم و ویژه ای را از نقطه نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و شهرسازی ایفا میکنند. نقش و جایگاه خیابان در دوران های مختلف و در مقاطع فکری و زمانی متفاوت از نقش جابجایی و تردد گرفته تا عرض اندام های حکومتی و فرهنگی و در دوران های اخیر مکان بروز تعاملات اجتماعی چهره های متفاوتی به خود گرفته است. با وجود عملکرد های مختلف خیابان آنچه در طی اعصار مستمراً بدون تغییر باقی مانده است عمومی بودن فضای خالی است که متعلق به تمامی ساکنان شهر است و حضور مردم به دلپذیر و سرزنده بودن این فضای عمومی کمک می کند. خیابان شهری فارق از توانایی انفکاک بخش های مختلف شهر را چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی به صورت پیوسته، خالق انسجام شکل شهر می باشند و از اینرو عرصه ای برای تقویت ارتباط انسان و محیط شهری پیرامونش فراهم می آورند ( باقری و وادی مقدم، 1389، 40) در واقع اگر بپذیریم که بخش مهمی از برخوردهای اجتماعی و فرهنگی در فضاهای شهری اتفاق می افتد، در آن صورت نقش فضاهای پیاده در تقویت بنیانهای اجتماعی و فرهنگی شهر غیرقابل انکار می نماید. ( قربانی و جام کسری، 1389،60).

پیاده روی مهمترین امکان برای مشاهده مکان ها، فعالیت ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزشها و جاذبه های نهفته در محیط است. زندگی پیاده در شهر مایه اصلی شکل گیری اجتماع و روح شهر است و احساس تعلق به مکان و از آن خود دانستن محیط زندگی که موجب آرامش خاطر و تعادل روانی شهروندان می شود، وابسته به تجربه محیط شهری است.( عاشوری، 1389، 44).

محدوده ها و مسیر های پیاده به عنوان عناصری خاطر انگیز و هویت بخش در شهرهای امروز شناخته می شوند. قبلا شهرها هویت شهری خود را در بناهای بلند، گنبد و تک بناها می یافتند. اما امروزه آنها خود را با خیابانهای پیاده شان می شناسانند. ( کاشانی جو، 1385،46) مسیرهای پیاده توام با نشانه ها و نقاط عطف و تاریخی به مثابه مکانی برای قرائت سناریوی شهری و حفظ پایداری خاطر شهر می باشند. ( عاشوری،1389،45) امروزه در بسیاری از شهرهای دنیا از پیاده راه های شهری در برگزاری نمایشگاه ها، وقایع اجتماعی، فسیوال ها، آگهی های تبلیغاتی و همچنین در بروشورهای توریستی و تبلیغاتی به وفور استفاده می شود.  ( (brambila and longo 1977

پیاده راه ها در مقیاس شهر عمل کرده و پذیرای گروه های مختلفی از شهروندان می باشد که به دلیل ویژگی های خود در تعاملات اجتماعی در عصر ارتباطات مجازی و تحریک اقتصادی نواحی پیرامونی و نیز به عنوان پهنه های چند عملکردی که دامنه گسترده ای از فعالیت ه را در بر می گیرد موجب  حضور هرچه بیشتر شهروندان و بهره گیری از ارزش های بصری، فرهنگی و اجتماعی آن می شوند.( مرتضوی1390،80).

پیاده راه ها به عنوان بخش از فضاهای شهری، عرصه ای را برای وقوع رویدادهای اجتماعی، سیاسی، ایجاد خاطه و بیان احساسات جمعی بوجود می آورند. حضور و حرکت پیاده در فضاهای شهری، امروزه با وارد کردن اتومبیل کمرنگ شده و احیای آن از این نظر حائز اهمیت می باشد که باعث افزایش ارتباطات و برخوردهای اجتماعی از یک شو و موجب احیای شهر و فضاهای شهری از سوی دیگر می باشد. شهروندان پیاده راه ها زا به خاطر امنیت و آرامش فضاهای آن و برقراری تعاملات اجتماعی و گذراندن اوقات فراغت و عدم وجود خودرو و آلودگی دوست دارند.( مرتضوی 1390، 88). به علاوه محدوده های پیاده بر خلاف بسیاری دیگر از فضاهای گذرانده اوقات فراغت دارای کارکردهای تفریحی متنوع و گوناگونی هستند که می توانند مردم را با هر سن و جنسی به خود جذب نماید.(کاشانی جو 1385، 47).

برخی از مهم ترین مزایای ایجاد پیاده راه ها که توسط برنامه ریزان آلمانی تبیین گردیده است عبارتند از:

حفظ کارکردهای مرکز شهری

تسهیل دسترسی برای مغازه داران

کاهش ترافیک در خیابان ها و معابر همجوار

بهبود منظر و ارتقاء سیمای شهری ( کاشانی جو 1390)

پایان نامه ارشد: اثربخشی آموزش تاب آوری روانی بر کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران کودکان ناشنوای شهرستان رشت

فرایند تولد کودك برای والدین لذت­آور است. اگرچه این فرایند با مشقات و ناراحتی­های فراوانی همراه است، امید به سالم بودن و طبیعی بود ن کودك معمولاً احساس اعتماد در آنان ایجاد می­کند و کودك خود را می­پذیرند، ولی به محض آگاهی والدین از معلولیت فرزند خود، تمام آرزوها و امیدها به یاس مبدل می­گردد و مشکلات شروع می­شود.

 

والدین کودکان دچار ناتوانی­های جسمی، به دلیل مشکل فرزند خود، معمولاً با عوامل استرس­زا و فشارهای روانی و اجتماعی متفاوتی مواجه می­شوند. به عنوان مثال والدین کودکان دچار ناتوانی، استرس و افسردگی بیشتری را نسبت به دیگر والدین، تجربه می­کنند .(بحری و دیگران،1393 : 5)

 

کودك استثنایی و والدین نه تنها بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند، بلکه سایر اعضای نظام خانواده یعنی دیگر فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهند. وجود کودك استثنایی(عقب مانده ذهنی، نابینا، ناشنوا، دارای اختلالات یادگیری) گاهی برهم زننده سلامت روانی خانواده است و می تواند اعضای خانواده و به خصوص والدین را دچار آسیب جدی نماید.(خاکپور،1391: 572)

 

از آنجا که بررسی­های مختلف نشان نمی­دهند که کودکان یا نوجوانان ناشنوا و نابینا ناسازگار هستند، می­توان نتیجه گرفت که نابینایی و ناشنوایی الزاما همراه با ناسازگاری نیستند کانز فورس (1991) علت ناسازگاری افراد ناشنوا و نابینا را بیشتر به علت طرز برخورد جامعه با آنان می­داند. انسان موجودی اجتماعی است. او در اجتماع، به واسطه حضور ارتباط­های گوناگون، داشتن حامی و کاهش احساسات تنهایی، می­تواند بسیاری از فشارهای زندگیاش را تخفیف ببخشد و بنابراین به حمایتی که از سمت اجتماع باشد، نیاز دارد. حمایت اجتماعی به میزان برخورداری از محبت، همراهی و توجه اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد  تعریف شده است پژوهش­ها نشان می­دهند والدین کودکان ناتوان نسبت به استرس، آسیب­پذیرتر هستند، در پژوهشی سطوح بالای استرس در 70 درصد مادران و 40 درصد پدران دارای کودکان ناتوان شدید یافت شد یکی از این معلولیت­های جسمی، ناشنوایی است. این دیدگاه که والدین شنوا نسبت به والدین ناشنوا استرس بیشتری دارند. داشتن کودکی ناشنوا، می­تواند باعث تنیدگی و فشار روانی برای والدین و افزایش سطح مشکلات رفتاری و

 

پایان نامه و مقاله

 خانوادگی باشد والدین ناشنوایی که کودك ناشنوا دارند، از وضع مناسب­تری نسبت به والدین شنوای کودکان ناشنوا برخوردارند. بدین ترتیب، والدین شنوای دارای کودکان ناشنوا در ارتباط با فرزندانشان دچار ناکامی می­شوند و این ناکامی در ارتباط، احتمالاً دلیلی برای این است که میزان بالاتری از تنیدگی را از خود، نشان می­دهند (بحری و دیگران،1393 : 5).

 

هر خانواد های ممکن است در طول دورة حیات خود با مشکلات و دشوار یهای مختلفی مواجه شود؛ از جمله بیماری، طلاق، مرگ یکی از اعضاء خانواده، مشکلات کاری، بلایای طبیعی و اعتیاد اعضاءو یا معلولیت  . اخیراً نقش سازه تا ب­آوری در حوزه  روا نشناسی خانواده نیز مطرح شده است.

 

تاب آوری مفهوم جدیدی است که در سال­های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. تعیین عواملی که با توجه به ویژگی­های فردی، خانوادگی، اجتماعی به عنوان عوامل تاب­آور عمل کرده، از جمله علایق پژوهشگران حوزه تاب­آوری به شمار می­رود. تاب­آوری مفهوم روان­شناختی است که توضیح می­دهد چگونه افراد با موقعیت­هایی غیرمنتظره کنار می­آیند. تاب­آوری به معنای سرسختی در مقابل استرس، توانایی برگشت حالت عادی و زنده ماندن و تلاش کردن در طی شرایط ناگوار است.

 

در این تحقیق تاثیر آموزش تاب­آوری روانی بر کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران کودکان کم­شنوا و ناشنوا سنجیده می­شود. تحقیق حاضر در پنج فصل تنظیم گردیده است. در فصل اول کلیات تحقیق که شامل بیان مساله، اهمیت و ضرورت تحقیق و همچنین اهداف و فرضیات تحقیق آورده شده است. در فصل دوم در خصوص تاب­آوری،کیفیت زندگی و ناشنوایی و نظریات مربوطه پرداخته شده است. در فصل سوم به روش تحقیق اشاره شده است که در این جا از نوع پس­آزمون و پیش­آزمون با دو گروه کنترل و آزمایش  استفاده شده  است.در فصل چهارم به تجزیه و تحلیل حاصل از داده­های تحقیق که در قالب آمار توصیفی و استنباطی می­باشد، پرداخته شده است و در نهایت در فصل پنجم نتیجه ­ای که از جداول و یافته ­ها بدست آمد، آورده شده است و در انتهای همین فصل محقق پیشنهاداتی نیز مطرح کرده است.

 

2-1- بیان مسأله

 

یکی از طبیعی­ترین گروههایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است.  وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن ها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به، استقلال کودکان است، حتی اگر کودک کم توان ذهنی نابینا، یا ناشنوا باشد. کمیتۀ اجرایی کنفرانس مدیران آموزش تخصصی ناشنوایان، در تعریف ناشنوایی بیان می دارد؛ نقص شنوایی یک اصطلاح ژنریک است که نمایانگر آن عده از ناتوانی های شنوایی است که ممکن است درجات شدت و ضعف آن بین خفیف تا عمیق متغیر باشد و شامل دو گروه فرعی ناشنوا و کم شنوا می باشد. (نریمانی،1386: 16-15)

 

حضور كودك ناشنوادر هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تاثیر قرار می‌دهد و سلامت روانی خانواده به خصوص والدین را تحت الشعاع قرار می‌دهد، كودك بر اثر تعارض‌های شدید میان اعضای خانواده، كل خانواده را درگیر بحران می‌كند. ممكن است روابط خانوادگی، افزایش فشارهای ناخواسته جسمی، هیجانی و مالی باعث شود كودك ناشنوا ضایعات و اثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده وارد كند از جمله ایجاد تشدید اختلافاتی زناشویی،‌ جدایی، تحمل بار سنگین اقتصادی، افسردگی، ناامیدی، اضطراب، خجالت و خشم1 و بسیاری از مسایل دیگر (بردن2، 1980). مراقبت
مـداوم از كودك ناشنـوا اغلب برای والـدین استرس‌زا می‌باشد زیرا این دشـواری­های كودكان به طور

 

اجتناب­ناپذیری بر زندگی آنها اثر می‌گذارد (كرنیك3 و همكاران، 1983). تحقیقات نشان داده است كه والدین كودكان ناشنوا عموما در خطر مشكلات زندگی خانوادگی و دشواری‌های عاطفی قرار دارند (بكمن4، 1991 (

 

کویتنر  و همکاران (2000) دریافتندکه مادران با کودکان ناشنوا شبکه­های اجتماعی رابطه کمتر با فامیل و دوستان نسبت به مادران کودکان شنوا دارند. از طرف دیگر، تاب­آوری به وسیله­ی پاسخ فرد به حوادث استرسزای زندگی و یا مواجهه ی مستمر با استرس مشخص می­شود تاب آوری عاملی است که به افراد در مواجهه و سازگاری با شرایط سخت و استرسزای زندگی کمک می­کند و آنها را در برابر اختلالات روانی و مشکلات زندگی محافظت می کند. افراد تاب­آور، سازگاری فردی بالایی با عوامل استرس زای محیطی در زندگی شان دارند (بحری و دیگران،1393: 7-6)

 

و اماخانواده یك نظام اجتماعی است و فرزند معلول یكی از اعضای این نظام. این دو نه تنها بر یكدیگر تأثیر متقابل دارند بلكه سایر اعضای این نظام یعنی والدین و دیگر فرزندان را نیز تحت تأثیر قرار می­دهد كه این تأثیرات غالباً منفی است. وجود كودك معلول ضایعات و اثرات جبران­ناپذیری بر بهداشت روانی خانواده وارد می­كند، مادر و پدر از داشتن چنین فرزندی به شدت رنج می­برند، اكثریت این گروه به نحوی دچار حالاتی چون افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، ترس، خجالت، آرزوی مرگ و نظایر آن می­باشند.

 

تاب آوری فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت­آمیز با شرایط تهدیدکننده تعریف شده است، صرف مقاومت منفعل در برابر آسیب­ها یا شرایط تهدیدکننده نیست، بلکه فرد تاب­آور، مشارکت کننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است. تحقیقات روانشناسی بسیاری در سال­های اخیر، به شناسایی عوامل مؤثر بر تاب­آوری پرداخته­اند، برخی یافته­ها حکایت از آن دارد که هوش یک عامل تعیین­کننده در تاب­آوری است (عسکریان،1392: 61) انسان برای رسیدن به زندگی سالم­تر نیاز به تعادل بین تفکر، عواطف و توانایی استفاده متناسب از آنها در موقعیت­های زندگی را دارد.

 

اگرچه تحقیقات زیادی در رابطه با تاب­آوری انجام شده است ولی تاکنون در خصوص آموزش تاب آوری به والدین کودکان ناشنوا تحقیق انجام نشده است. لذا مسأله این پژوهش حرکت در این جهت است که آیا بین تاب­آوری روانی و کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران کودکان ناشنوا رابطه ای وجود دارد؟

 

3-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

 

حضور یک کودک با هرگونه ناتوانی در خانواده فشار روانی زیادی بر والدین و اعضای خانواده وارد می کند و می تواند سلامت روان آنان را به مخاطره اندازد. واکنش همه والدین در مقابل معلولیت فرزندشان یکسان نیست، ولی به طور کلی می توان پذیرفت که قریب به اتفاق والدین این گونه کودکان در مقابل معلولیت های فرزندشان به نحوی واکنش نامطلوب ازخود بروز می دهند که نوع و میزان این عکس­العمل­ها با توجه به جنبه­های شخصیتی آنها، زمان بروز واکنش و … با یکدیگر متفاوت می­باشد، لذا تمام والدین احتیاج به نوعی کمک دارند تا بتوانند ابتدا به طور کامل طرح مشکلاتشان را با افراد متخصص داشته باشند و این مهم جز با آگاهی و اطلاع دقیق و مستدل از مسائل و مشکلات والدین دارای فرزند ناشنوا و بررسی وضعیت روانشناختی والدین مسیر نمی­گردد با توجه به اینکه وضعیت روانشناختی والدین به طور مستقیم و غیرمستقیم بر شکل­گیری رفتار کودکان و مناسبات اجتماعی خویش تاثیر اساسی دارد بسیار حایز اهمیت خواهد بود که بدانیم که والدین این کودکان دارای چه ویژگی­های شخصیتی بوده و چه تفاوت­هایی با یکدیگر دارند تا از این رهگذر داده­های دقیق­تری جهت استفاده از روش­های مشاوره و توانبخشی و درمان فراهم آورده و زمینه­های لازم جهت اقدامات خاص و اساسی  در ابعاد مشاوره، انجمن اولیاء و مربیان، کودکان استثنایی،آموزش خانواده فراهم گردد. نتایج این پژوهش می­تواند برای والدین، مربیان که مسئول تعلیم و تربیت کودکان هستند الهام­بخش باشد یا به احساسات و نیازهای کودکان توجه نموده و در زمینه­ کمک به کیفیت زندگی و امید به زندگی والدین گام بردارد. با توجه به مطالعات در ایران و این که در استان گیلان مشابه این تحقیق انجام نگرفته لذا لزوم انجام چنین تحقیقی در استان ضروری به نظر می­رسد و خصوصاً در آینده نیز می­توان از نتایج  این تحقیق نیز در مراکز مشاوره، آموزشگاه­های استثنایی و مدارس عادی، سازمان بهزیستی، کلینیک­های سلامت جهت خدمت­رسانی استفاده کرد. علاوه براین نتایجی این نوع تحقیقات می­تواند راهگشایی باشد برای پژوهشگران و دانشجویان روانشناسی که در این زمینه به تحقیق خواهند پرداخت.

 

1- Anger

 

2- Burden

 

3- cornic

 

4. Beckman

 

5. Self- esteem

 

[1] QOL

پایان نامه ارشد: بررسی آگاهی و نگرش و عملکرد دانش آموزان پسر دبیرستانی شهرستان یزد نسبت به فعالیت بدنی و ورزش

فعالیت بدنی و ورزش یكی از مهم ترین فعالیت های بشر امروز است. شواهدی وجود دارند که نشان می دهند، فعالیت بدنی از جنبه جسمانی، روانی، اجتماعی و احساسی برای افراد سنین گوناگون فواید زیادی در بر دارد. فعالیت­های حركتی و ورزشی به لحاظ ایجاد تعادل­های فیزیولوژیكی و بهبود بخشیدن عملكردهای حیاتی بدن، سلامتی و شادابی تن و روان فرد را در پی دارد و از طرفی برخورداری افراد از سلامت و بهداشت جسمی- روانی، بقاء و خود شكوفایی یك جامعه را تضمین می­كند.

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ارتباط بین آگاهی و نگرش نسبت به عملکرد مفید و فعالیت بدنی منظم در بین افراد وجود دارد. شناخت خصوصیات فردی و آگاهی از نگرش­ها و گرایش­های افراد به فعالیت­های حركتی و ورزشی نقش مهمی در تصمیم­گیری­های تربیتی، آموزشی و بهداشتی دارد و می­تواند دست­اندركاران و متولیان ورزش را در فراهم كردن امكانات متناسب با تمایلات، توانایی­ها و نیازهای جسمی- روانی افراد به منظور ایجاد زمینه­های لازم برای توسعه و گسترش فعالیت­های حركتی و ورزشی و برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی كمك نماید. به نظر می رسد بررسی میزان آگاهی و نگرش سنجی افراد از عوامل مؤثر ترغیب آنها به انجام فعالیت های حرکتی و ورزشی می باشد.  

دوران نوجوانی دورانی است كه زمینه بسیاری از بیماری های پرخطر سنین میانسالی و كهنسالی از آن نشأت می گیرد(عطارزاده حسینی ،1383). دانش آموزان به عنوان رکن اساسی نظام آموزشی کشور در دستیابی به اهداف نظام آموزشی، نقش و جایگاه ویژه ای دارند. امروزه عملکرد دانش آموزان در زمینه ورزش و فعالیت های جسمانی مقوله ای مهم، ومورد توجه دست اندرکاران تعلیم وتربیت است. بهبود ورزش در مدارس، بخصوص مقطع دبیرستان، نه تنها موجب سلامت روح و جسم فراگیران می شود، بلکه نشاط جامعه و بهبود عملکرد تحصیلی فراگیران در سایر زمینه ها را نیز به همراه دارد.

2-1- بیان مسأله تحقیق

از دیرباز داشتن فعالیت بدنی منظم در اقشار مختلف مردم، آرمان متعالی جوامع بوده است(آرنت و همکاران ،2000 ؛ ماکن هاپت ،2002). علی رغم تأیید وجود چنین یافته ای، هنوز بسیاری از جوامع با نبود یا کمبود فعالیت بدنی دراقشار مختلف خود مواجه اند. این امر در حالی است که فعالیت بدنی منظم یکی از مهم ترین مؤلفه های اثرگذار بر سبک زندگی سالم محسوب می شود(کاماردین و فازی ،2007). یافته های اخیر نشان می دهند فعالیت بدنی آثار مثبت و معناداری بر سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی افراد در تمامی دوره های زندگی دارد و ابزاری کارآمد در ارتقای کیفیت زندگی اقشار مختلف مردم است(کاماردین و فازی ،2007). فعالیت بدنی منظم به عنوان یك رفتار مهم ارتقاء دهنده سلامت باعث پیشگیری و یا به تأخیر انداختن انواع بیماری های مزمن و مرگ و میر زودرس می گردد، همچنین در كاهش خطر بیماری های مغزی، قلبی، فشارخون، چاقی و غیره نیز موثر است(لی سی دی و بلر ،2003).

میزان پیشنهادی فعالیت بدنی برای نوجوانان به منظور دست یابی به این فواید بین 30 تا60 دقیقه فعالیت متوسط تا شدید در روز است. اما تحقیقات انجام شده ی اخیر نشان داده اند که فعالیت جسمانی در نوجوانان كاهش یافته است، این روند کاهش به طور فزاینده در میان دانش آموزان دبیرستانی ادامه می یابد و تا بزرگسالی تداوم پیدا می كند(گیلمن و همکاران ،2001). بر اساس یك مطالعه كشوری 60

 

پایان نامه و مقاله

 درصد از دانش آموزان ایرانی كم تحرك بودند و میزان فعالیت جسمانی دانش آموزان با افزایش پایه تحصیلی كاهش یافته است و در دختران این کاهش شایع تر از پسران بوده است(همشهری آنلاین ،1388). همچنین، در مطالعه ای که درسال 2006 در ایالات متحده ی آمریکا انجام شد، به این نتیجه رسیدند که فقط 8/35 درصد دانش آموزان دبیرستانی، میزان پیشنهادی فعالیت بدنی را انجام می دهند (هاشمی ،1388). همچنین درطی تحقیقات دیگری محققان دریافتند که نگرش و تلقی دانش آموزان نسبت به فعالیت بدنی از دوره راهنمایی به دبیرستان، میل به منفی تر شدن دارد و شرکت در فعالیت بدنی نیز رو به کاهش می رود. ایروان درسال 2007 معتقد بود افزایش وزن به طور قابل ملاحظه ای بلافاصله بعد از دوران دبیرستان افزایش می یابد كه ممكن است به طور مستقیم به كاهش فعالیت های بدنی نسبت داده شود.

درایران، یکی از موانع مهم افزایش فعالیت بدنی عدم وجود آگاهی در مورد مزایای فعالیت بدنی وهمچنین، عدم وجود اطلاعات کافی در مورد سطوح و محدوده فعالیت جسمانی و ورزش می باشد(سازمان جهانی بهداشت ،2003). آنچه مسلم است ادراک و نگرش افراد به موانع و مزایای مشارکت در فعالیت بدنی، عاملی اثرگذار بر تصمیم گیری های آنان در مشارکت در فعالیت منظم و سلامت محور است. لذا، ارزیابی ادراک و نگرش افراد به فعالیت های حرکتی، جایگاه ویژه ای را در پژوهش های کاربردی به خود اختصاص داده است(دفلاندر و کرانت ،2004). آلپورت نگرش را نوعی آمادگی ذهنی و عصبی سازمان یافته با تجربه تعریف می کند که بر واکنش به تمامی موضوعات و موقعیت های وابسته به نگرش تأثیری پویا ومستقیم بر جای می گذارد(عطارزاده حسینی ،1383 ؛ سیرز و همکاران[10] ،1991). نگرش ها از باورهای ما نسبت به افراد و اشیاء متولد شدند. آنها رفتارهای ما را به روش های بی شمار شكل دادند و مشاركت ما را در فعالیت ها و اهدافی را كه بنا نهادیم و آنهایی را كه تصمیم به ترك آنها گرفتیم را تعیین می كنند. عقاید و نگرش ها از طریق حركات و زبان افراد بیان می شود. علت مطالعۀگستردۀ مفهوم نگرش در سال های اخیر، توانایی شناخته شده آن درتأثیرگذاری برعملکرد افراد است. نظر به این كه نگرش بر رفتار اثر می‌گذارد و با رفتار یك رابطه علت و معلولی دارد. دستیابی به نگرش افراد بهترین راه تشخیص رفتار مشارکتی افراد در فعالیت های حرکتی است(زاکاریان و همکاران ،1994). ارتقای دیدگاه و نگرش مثبت به تربیت بدنی عنصر مهمی در پی فعالیت های جسمانی مادام العمر است(سیلورمن و ساب رامانیام ،1999).

نکتۀ مهم قابل ملاحظۀ پژوهشگران، نگرش نوجوانان و جوانان به ورزش است. به زعم اکثرآنان، دوره‌های سنی جوانی و نوجوانی دوره هایی اند که نگرش ها رشد می کنند و علاوه برشکل گیری، زمینه برای تغییر مساعد آن ها فراهم است(تولسون و چررت ،1994). رفتارهای دانش آموزان متأثر از باورها و نگرش های آنها است. شناخت این نگرش ها به معنای اصلاح برنامه های كلاسی و آموزش می باشد. ترودئا و همکاران.(1998)، پاسخ گویی به نیازهای دانش آموزان را دردوره های تحصیلی پایین مهمتر از مقاطع تحصیلی بالاتر می دانند، چون آنها نگرش مثبت و تجربه لازم را برای مشارکت ورزشی در سالهای آتی بدست می آورند. در تربیت بدنی، كسب شناخت از باورهای دانش آموز یك منبع مهم برای درك نگرش ها و علایق آنها و مشاركت انها در برنامه كلاسی است(استراند و اسكانتلینگ ،1994). یك رابطه مثبت و قابل توجه بین نگرش های دانش اموزان دبیرستانی نسبت به تربیت بدنی و شركت در فعالیت های اوقات فراغت وجود دارد( چانگ و فیلیپ ،2002).

با توجه به نقش فعالیت بدنی و ورزش در سلامت افراد، بخصوص دانش آموزان و با توجه به نتایج   تحقیقات متعدد مبتنی بر آثار مفید و مثبت ورزش و فعالیت بدنی، در این پژوهش محقق به دنبال این است  که میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان پسر دبیرستانی شهرستان یزد نسبت به فعالیت بدنی و ورزش چقدراست؟

3-1- ضرورت و اهمیت تحقیق

فعالیت بدنی عمدتاً به عنوان ضرورتی برای رشد و تکامل طبیعی کودکان و نوجوانان شناخته می شود. شرکت در فعالیت بدنی منظم، در کاهش خطر ابتلا به چاقی، بیماری قلبی وعروقی، فشار خون، دیابت نوع دو، سرطان روده، استئو آرتریت(ساییدگی مفصلی) و پوکی استخوان بزرگسالان مؤثر است. یكی از اهداف سازمان جهانی بهداشت تا سال2010، افزایش تعداد افرادی است كه برای حفظ سلامت، فعالیت جسمانی كافی داشته باشند(سعید ،1386 ص86-71). همچنین فعالیت جسمانی به عنوان یك شاخص مهم جامعه سالم در سال2010 مدنظر بوده است(پانا و همکاران ،2004). ون مچلن (1997)معتقد است فعالیتهای بدنی طولانی مدت، به عنوان بهترین گزینه برای سلامتی جامعه است (وکیلی ،1389). فعالیت جسمانی متوسط می تواند توسط هركس ، در هر روز از زندگی و بدون هیچ هزینه ای انجام شود. فعالیت بدنی متوسط باید در تمام روزهای هفته یا حداقل 5 روز درهفته انجام شود تا اثرات بهداشتی مثبت داشته باشد و فعالیت بدنی شدید نیز باید3 روز درهفته انجام شود(پاهو ،2002).

فعالیت بدنی به عنوان یك عامل تعیین كننده مهم در بهبود سلامت جسمی شناخته شده است ولی رفتارهای فعالیت بدنی  نیز با بسیاری از حالت های مثبت روانشناسی ارتباط دارد. تاثیری كه فعالیت بدنی روی جسم دارد با بهبود تصور، كنترل وزن و اخلاق است كه نقش اساسی در نتیجه وضعیت روانی بازی می كند. اعتماد به نفس پایین، تبعیض اجتماعی، نگرانی، افسردگی و خود كشی همگی با افزایش در صد چربی بدن یا وضعیت وزن نا سالم در ارتباط هستند. به طور كلی این یافته ها به اهمیت فعالیت بدنی روی سلامت اجتماعی ، ذهنی و جسمی شخص اشاره می كند(پاولیك و كینلن ،2007).

با وجود این، از سال 1991 تا 1999 میزان فعالیت جسمانی دانش آموزان از42 درصد به29درصد کاهش داشته است. در سال2000 ، نزدیک به نیمی از گروه سنی21-12 سال فعالیت جسمانی منظم نداشتند و در سال 2001، فقط 30 درصد از افراد 18سال و بزرگتر فعالیت جسمانی منظم داشتند. اهمیت دادن به فعالیت های بدنی و ورزش مدرسه ای به حدی اهمیت یافته که توجه جهانی به آن رو به افزایش است و مسؤلان ارشد تربیت بدنی ورزش دنیا، به خصوص آموزش و پرورش را به چالش کشیده اند، به طوری که درچند دهه اخیرموضوع تربیت بدنی و ورزش مدرسه ای درسطر اول اولویت های برنامه ای و پژوهشی بسیاری ازکشورها و نهادهای بین المللی قرار گرفته است(بایلی و دیسمور ،2004).

مطالعه نگرش به فعالیت­های حركتی و ورزشی به عنوان خواستگاه رفتار آگاهانه در جهت نیل به اهداف بهزیستی و تندرستی از اهمیت زیادی برخوردار است. بدین منظور شناخت خصوصیات فردی و آگاهی از نگرش­ها و گرایش­های افراد به فعالیت­های حركتی و ورزشی نقش مهمی در تصمیم­گیری­های تربیتی، آموزشی و بهداشتی دارد و می­تواند دست­اندركاران و متولیان ورزش را در فراهم كردن امكانات متناسب با تمایلات، توانایی­ها و نیازهای جسمی- روانی افراد به منظور ایجاد زمینه­های لازم برای توسعه و گسترش فعالیت­های حركتی و ورزشی و برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی كمك نماید. آثار متقابل حضور در فعالیت های حرکتی و ورزشی بر نگرش افراد، متفاوت بودن این نگرش ها با توجه به ویژگی های متفاوت فردی، همسان نبودن نیازها، تفاوت در میزان بهره مندی از تأثیرات حرکت و فعالیت های ورزشی، و به طور کلی درهم آمیختگی زندگی فردی و اجتماعی عواملی اند که بیش از پیش اهمیت پرداختن به مقولۀ نگرش را یادآور می شوند و بر تأثیرات اجتماعی و انکارناپذیر فعالیت های حرکتی و ورزشی صحه می گذارند(رمضانی نژاد ،1376 ؛ ماتی و چریستور ،1998 ؛ ساندرز و ممری ،1990 ؛ تری ،1996).

اهمیت آگاهی ازفعالیت بدنی در ارتقای میزان مشارکت نوجوانان در این فعالیت ها، به طور کلی ثابت شده است. اما امروزه یافته های تحقیقاتی، کاهش مداوم آگاهی و نگرش نسبت به ورزش در میان دانش آموزان ،به خصوص دانش آموزان دبیرستانی را نشان می دهند، به همین دلیل در این تحقیق به بررسی میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان دبیرستانی شهرستان یزد نسبت به فعالیت بدنی و ورزش خواهیم پرداخت.

[1] – Healthy People

[2] – Pena et al

[3] – Van Mchln

4- Pan American Health

[5] – Pawlik & Kienlen

[6] – Bailey & Dismore

[7] – Matthys &  Christopher

[8] – Saunders &  Mummery

[9] – Terry

[1] – Arent et al

[2] – Mockenhaupt

[3] – Kamarudin &  Fauzee

[4] – Lee CD & Blair

[5] – Gillman et al

[6] – Eirovan

[7] – WHO

[8] –  Deflandre & Corant

[9] – Allport

[10] – sirz et al

[11] – Zakarian et al

[12] – Silverman & Subramaniam

[13] – Tolson & Cherrette

[14].- Threouda et al

[15] – Strand & Scantling

[16] – Chung & Phillips

دانلود پایان نامه ارشد: بررسی رابطه هوش عاطفی و هوش اخلاقی با کیفیت زندگی

1-1- کلیات

چگونه می‌توان به نوعی از زندگی دست یافت که سالم و همراه با نشاط باشد؟ چگونه می‌توان روابط اثربخش‌تری را با سایرین برقرار کرد؟ انسان همیشه در پی چنین هدفی بوده است. چالش اصلی روان‌شناسی در گذشته “زنده ماندن” بود و روان‌شناسان بر بیماری بیشتر از درک کامل تمام ابعاد انسان توجه داشتند (ترجسن، جكوفسكی، فرو و دایجیوسپ[1]، ٢٠٠٤ )،  اما امروزه با توجه به افزایش شاخص طول عمر،  امید به زندگی و ظهور رویکرد جدیدی به نام روان‌شناسی مثبت، مسئلة مهم‌تری با عنوان كیفیت بهتر و چگونه گذراندن عمر و به عبارتی كیفیت زندگی مطرح شده است،  نگاه‌ها متوجه نقاط قوت و کمالات انسانی شده است و به ویژگی‌های مثبت انسان توجه بیشتری معطوف گردیده است (سلیگمن و سیکسزنت‌میهالی[2]، 2000). آنچه که هدف این رویکرد است، مسأله پیشگیری و تأكید بر شایسته‌سازی و حرکت به سمت بهینه کردن زندگی است. هدف دیگر این رویکرد، شناسایی و تعریف مفاهیمی است که این حرکت به سمت زندگی سالم را تسهیل کند. از این رو  شناسایی عواملی که موجب زندگی بهتر و سازگاری هر چه بیشتر انسان با نیازها و تهدیدات زندگی می‌شوند، ذهن صاحب‌‌نظران را به خود معطوف کرده است و از مهم‌ترین سازه‌های مورد پژوهش رویکرد روان‌شناسی مثبت به شمار می‌رود (کمپیل، سیلز، کوهان و آستین[3]، 2006).

مطالعه کیفیت زندگی[4] از دهه 1960 شروع شد (مک‌کال[5]، 1997) و تلاش زیادی برای تعریف و اندازه‌گیری عینی آن انجام شده است (هاگرتی، كامینس،  فریس، لاند و  میكالوس[6]،  ٢٠٠١ )، اما هنوز تعریف واحدی از کیفیت زندگی که مورد توافق همگان باشد، ارائه نشده است (اسکوینگتن، 2002).

بازخوانی مفاهیم متعدد كیفیت زندگی به ارائة تعریفی از سوی گروه كیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی منجر شده است. در این تعریف كیفیت زندگی مفهومی فراگیر است كه سلامت جسمانی، رشد شخصی، حالات روان‌شناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر می‌گیرد و بر ادراك فرد از این ابعاد نیز مبتنی است. به طور کلی پژوهش‌ها در مورد کیفیت زندگی مبتنی بر دو رویکرد بوده‌اند: رویکرد عینی[7] و  رویکرد ذهنی.

در رویکرد ذهنی، کیفیت زندگی، مترادف با شادی یا رضایت فرد در نظر گرفته شده و بر عوامل شناختی از جمله هوش عاطفی در ارزیابی کیفیت زندگی تاکید دارد (شالک، 1996). اما رویکرد عینی، کیفیت زندگی را به عنوان موارد آشکار و مرتبط با استانداردهای زندگی می‌داند. این استانداردها شامل سلامت جسمانی، عوامل فردی (ثروت و…)، ارتباطات اجتماعی، اشتغال و سایر عوامل اجتماعی و اقتصادی است (ویلیامز[8]، 1985). در نوسان بین دو رویکرد ذهنی و عینی، رویکرد جدیدی به نام کل نگر بوجود آمد (رنویک و براون، 1996). در این دیدگاه کیفیت زندگی یک پدیده چند بعدی است که شامل هر دو مولفه ذهنی و عینی است.

به لحاظ اهمیت فراگیر کیفیت زندگی و تاثیرات قابل توجه آن، همواره این متغیر مورد توجه و بررسی قرار گرفته و سعی بر آن شده تا عوامل موثر بر آن، مورد شناسایی قرار گیرند. در این راستا،  به طور کلی پژوهش‌ها به دو دسته عوامل اجتماعی و فردی اشاره داشته‌اند.

از جمله عوامل اجتماعی موثر بر کیفیت زندگی همدلی[9] است. ویشر[10] (1995،  به نقل از هراتیان، 1391) این واژه را برای اشاره به

 

پایان نامه و مقاله

 جنبه‌ای از احساس زیبایی شناختی به کار برده است. همدلی  ظرفیت بنیادین افراد در تنظیم روابط، حمایت از فعالیتهای مشترك و انسجام گروهی و نیروی انسانی، است. این توانایی نقشی اساسی در زندگی اجتماعی دارد (ریف، كتلر و ویفرینگ، 2010)، برانگیزنده رفتارهای اجتماعی و رفتارهایی است كه انسجام گروهی را در پی دارد (جولیف و فارینگتن[11]، 2004؛ ریف و همكاران، 2010). همدلی عنصری ضروری برای عملكردهای موفقیت آمیز  بین شخصی محسوب می‌شود (سوسا[12]، 2009 ) و پاسخ عاطفی فرد به واكنش های عاطفی دیگران است (علی، آموریم و چامورو ـ پریموزیك[13]، 2010).

پژوهشگران نشان دادند که انسان در جریان یک ارتباط عاطفی و همدلانه می‌تواند روابط و احساسات خود را کنترل و رفتار خود را با جامعه هماهنگ و سازگار سازد و زندگی با کیفیت بهتر را تجربه کند. در پژوهشی، کالیوپسکا[14] (2007 ) دریافته است که دانشجویان با احساس همدلی زیاد، در مقایسه با دانشجویانی که کمترین حد همدلی را دارند، نگرش‌های مثبت‌تری به رفتارهای ایجادکننده‌ی سلامتی داشته و شیوه رفتاری آنها سالم تراست. سلامتی یکی از مؤلفه‌های کیفیت زندگی است.

از جمله عوامل فردی مؤثر دیگر هوش عاطفی است. در مطالعات متعددی به ارتباط کیفیت زندگی و هوش عاطفی اشاره شده است (مایر[15]، 2004). نظریه‌پردازان بنا بر دیدگاه مورد پذیرش خود، هوش عاطفی را به انحای مختلف تعریف کرده‌اند. سالووی و مایر[16] (1997)، معتقدند هوش عاطفی عبارت است از مجموعه‌ای از توانایی‌های ذهنی عمده، در قلمرو پردازش فعال اطلاعات هیجانی که شامل چهار بعد ادراک حسی و ابراز عواطف، تسهیل عاطفی تفکر، درک و تحلیل اطلاعات عاطفی و بکار‌گیری دانش عاطفی و در نهایت مدیریت عواطف است (مایر و سالووی، 1997؛ تیلور و باگبی[17]، 2000).

از نظر بار- آن[18] (1997)، هوش عاطفی عبارت است از مجموعه‌ای از توانایی‌ها و مهارت‌های غیر‌‌شناختی که بر سازگاری موفقیت آمیز فرد با فشارها و خواسته‌های محیط تاثیر می‌گذارند. این توانایی شامل عناصر غیرشناختی همچون، خوش‌بینی، شادکامی، شایستگی اجتماعی، خود شکوفایی و عزت نفس است (یوسفی و صفری، 1388). در تحقیقی مشخص شده است که بین هوش عاطفی وکیفیت زندگی افراد رابطه‌ی مثبت وجود دارد (یوسفی و صفری، 1388).

یکی از دیگر عوامل فردی مؤثر بر کیفیت زندگی، هوش اخلاقی[19] است. هوش اخلاقی مرز بین نوع دوستی و خودپرستی است و به معنای ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، توجه به زندگی انسان و طبیعت و رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات آزاد و صادقانه و حقوق شهروندی است (بوربا[20]، 2005).    هوش اخلاقی به این حقیقت اشاره دارد كه ما به صورت ذاتی، اخلاقی یا غیراخلاقی متولد نمی‌شویم؛ بلكه یاد می‌گیریم كه چگونه خوب باشیم. یادگیری برای خوب بودن، شامل ارتباطات، بازخورد، جامعه پذیری و آموزش است كه هرگز پایان پذیر نیست. آنچه كه ما برای انجام كارهای درست به آن نیاز داریم، همان هوش اخلاقی است كه با استفاده از آن به یادگیری عمل هوشمندانه و دستیابی به بهترین عمل خوب نزدیك می‌شویم (بوربا، ۲۰۰۵). این سازه  شامل چهار بعد: درستکاری، مسئولیت‌پذیری، بخشش و دلسوزی است (لنیک و کیل، 2005).

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه  عوامل فردی موثر (هوش عاطفی و اخلاقی ) با كیفیت زندگی، با  توجه به نقش واسطه‌ای عامل اجتماعی همدلی است.

2-1- بیان مسأله

هر فردی به دنبال آن است تا زندگی همراه با سلامتی، خوشبختی، معنویت، عشق و امید داشته باشد. علاوه بر این همه جوامع خواستار شادی و سعادت افراد خود از جمله دانشجویان خود هستند. دستورالعملی که روان‌شناسان می‌توانند فعالیت‌های خود را در قالب آن برای دانشجویان گسترش دهند، کمک به فهم و تعیین عوامل و تعیین‌کننده‌های سازه‌ای است که زندگی سالم همراه با خوشبختی و معنویت را به همراه داشته باشد تا بر اساس آن عوامل بتوانند به دانشجویان که از عناصر سازنده‌ی جامعه هستند، جهت داشتن کار و ازدواجی مناسب، روابط اجتماعی و سلامت بهتر کمک کنند، از این رو مطالعه عواملی که موجب زندگی بهتر و سازگاری هر چه بیشتر انسان با نیازها و تهدیدات زندگی می شوند، از مهم‌ترین سازه‌های مورد پژوهش است (کمپیل، سیلز، کوهان و آستین[1]، 2006)، این سازه کیفیت زندگی است.

پژوهش ها حاكی از ثأثیر متغیرهای بسیاری بر كیفیت زندگی بوده‌اند. از جمله در‌‌‌ پژوهش سیاروچی و همکاران (2000) به بررسی رابطه عامل فردی هوش عاطفی با مؤلفه‌های‌ كیفیت زندگی یعنی سلامت جسمانی و روانی پرداخته شده است و این نتیجه حاصل شده است‌ که افرادی كه در هوش عاطفی نمرات بالاتری دارند، می‌توانند به راحتی با استرس‌ها و فشارهای زندگی روزمره، مقابله کرده و همچنین قادرند احساسات خود را کنترل و بیان نمایند، بنابر این از نظر جسمی و روانی نسبت به کسانی که هوش عاطفی پایین‌تری دارند، سالم تر هستند.

در تحقیقات دیگری نیز به بررسی رابطه هوش عاطفی و كیفیت زندگی پرداخته شده است (شوته، مالوف، تورتینستون و روکی[2]، 2007). همچنین پژوهش‌های هارت (2000)، تجلی (1386)، ساکلوفسکی، آستین و مینسکی[3] (2003) حاکی از آن هستند که هوش عاطفی با سلامت روان رابطه مثبتی دارد.

یکی دیگر از عوامل موثر برکیفیت زندگی هوش اخلاقی است که در تحقیقاتی به رابطه بخشش (مؤلفه هوش اخلاقی) و سلامت روان (مؤلفه‌ی کیفیت زندگی) اشاره شده است. بخشش دارای تأثیر مستقیم بر سلامت روان است. دراین راستا، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که بخشش در کاهش اضطراب (هبل[4]  و اِنرایت ، 1993؛ فریدمن[5] و اِنرایت، 1996؛ سابکوویاک[6] و همکاران، 1995،  کایل[7] و اِنرایت، 1997)،  افسردگی (فریدمن، 1995؛ رای[8]، 1999؛ کواتس[9]، 1997)، غصه اصلاح روابط بین‌فردی ( مک‌کالاف[10] و ورتینگتون، 1995)، بالا بردن عزت نفس (کواتس، 1997) و داشتن امیدواری (فریدمن و اِنرایت، 1996)، که همگی از ابعاد سلامت روان هستند مؤثر است. اما در هیچ پژوهشی هوش عاطفی که رضایت از زندگی را افزایش داده، مشکلات بین‌شخصی را کاهش می‌دهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم می‌کند (درویزه، 1382)، دركنار هوش اخلاقی كه مرز بین نوع دوستی و خودپرستی است و ریشه بسیاری از رفتارهای نوع دوستانه است، قرار نگرفته است، تامشخص شود که آیا ابعاد این دو هوش به طور همزمان بر روی ابعاد کیفیت زندگی اثرگذار هستند؟ علاوه براین، در پژوهش سالووی (2002) نیز این نتیجه حاصل شد که هوش هیجانی بالا رابطۀ مستقیمی با همدلی دارد و قادر است توان همدلی با دیگران که از عناصر اصلی تعامل صحیح است را پیش‌بینی كند، اما در هیچ پژوهشی همدلی به عنوان متغیر میانجی و واسطه بین دو هوش اخلاقی و عاطفی و کیفیت زندگی قرار نگرفته است. لذا هدف پژوهش حاضر طبق شکل1 -1، بررسی اثر هوش عاطفی دركنار هوش اخلاقی به عنوان متغیرهای برون‌زاد بر روی كیفیت زندگی  به عنوان متغیر درون‌زاد با توجه به نقش واسطه‌ای سازه همدلی است.

[1] – Campil, Sils, Cohan & Austin

[2] – Schutte, Malouff, Thorsteinsoon, & Rooke

[3] – Saklofske, Austin & Minski

[4] -Hebel

[5] -Freedman

[6] -Subkoviak

[7] -Coyle

[8] – Rye

[9] -Coates

[10] -Mccullough

[1] – Terjesen, Jacofsky, Froh & Diguseppe

[2] – Seligman & Csikszentmihalyi

[3] – Campil, Sils, Cohan & Austin

[4] -quality of life

[5] – McCall

[6] – Hagerty, Cummins, Ferris, Land & Michalos

[7] – Subjective Approach

[8] – Williams

[9] – empathy

[10] – Visher

[11]  – Jolliffe & Farrington

[12] – Sousa

[13] – Ali, Amorim  &  Chamorro-Premuzic

[14] – Kalliopuska

[15] – Mayer

[16] – Salovey & Mayer

[17] – Taylor & Bagbi

[18] – Bar-on

[19] – morall intelligence

[20] – Borba

 
مداحی های محرم