موضوع: "بدون موضوع"
پایان نامه ارشد:تأثیر مشاوره تحصیلی بر انگیزش تحصیلی ، هویت فردی و بهداشت روان در دانشآموزان متوسطه پسر شهرستان باوی
جمعه 99/10/26
انسان تنها موجودی است که با هم نوعان خودبه تبادل نظر میپردازد وبرای شناخت وحل مشکلات خود با آنان مشورت وازراهنمایی آنان استفاده میکند. راهنمایی ومشورت درطول زندگی آدمیان مطرح بوده وآنان باکسانی که مورد قبول واعتمادشان بوده مشورت میکرده اند. باتوسعه علوم انسانی ورشدعلوم رفتاری به راهنمایی ومشاوره به عنوان شاخه ای مستقل ازعلوم رفتاری توجه شد. مشاور تحصیلی وشغلی باید فرد را از نیازهای شغلی مملکت آگاه سازدورغبتها واستعدادها ی فرد را به او بشناساند.مشاور فقط نقش مشورتی و راهنمایی فرد را به عهده دارد( هدایت و مشاوره تحصیلی امریکا،2007). امروزه راهنمایی ومشاوره به صورت حرفه ای یاورانه برای کمک به افرادی است که دررشد،سازگاری ،تصمیم گیری،روابط خانوادگی،مهارتهای اجتماعی وشیوه زندگی مشکلاتی دارند ومشاوره به این افراد کمک میکند تاراه حل مناسبی برای مشکلات بیابند دانش آموزان درجریان تحصیل با مشکلات زیادی مواجه میشوند که مشاور میتواند دررفع این مشکلات کمکهای مؤثری به دانش آموزان ارائه دهد که پاره ای ازاین مشکلات را میتوان به شرح زیر شمرد:1-ضعف پایه ی تحصیلی: در مورد چنین دانش آموزانی مشاور باید برای فراگیری دروس پایه از نقطه ای که ضعف دارد برنامه ریزی کند ویا کمک خانواده ضعف پایه اورا جبران کند.آماده کردن دانش آموز واولیای وی برای چنین برنامه ای نیاز به جلسات مشاوره ای دارد که متولی آن مشاور مدرسه است2-کمبود یانبود انگیزه تحصیلی:دانش آموزانی وجود دارند که ازنظر هوشی درحد طبیعی وظرفیت لازم برای یادگیری را دارند،اما انگیزه ای برای درس خواندن ندارند. درمورد اینگونه دانش آموزان که تعدادشان نیز کم نیست مشاور باید علت تنبلی را جستجو و برای درس خواندن آنها ایجاد انگیزه کند.تشویق کردن به انحای مختلف، ایجاد زمینههای موفقیت برای دانش آموز ودرمجموع به کار بردن انگیزههای طبیعی میتواند کارسازباشد.(جلالی،1384). از طرفی نقش مشاوران درتأمین بهداشت روانی دانش آموزان میتواند موثر باشد .دانش آموزانی از سلامت روانی برخوردارهستند که اولاٌ خودرا فردی ارزشمند وقابل احترام بدانند وبه توانائیهای خود اطمینان داشته باشند.ثانیا بتوانند بدون دغدغه خاطر وناراحتی با واقعیات زندگی مواجه شوند وکل وجودشان را همانگونه که هست بشناسند وبپذیرند،ثالثاٌ با آرامش خاطر واحساس امنیت وبا شوق وامید زندگی کنند.دانش آموزی که با بحران ومشکل روانی مواجه است توانایی ایستادگی دربرابر فشارهای وارده را ندارد ودرحل مشکلات به طور منطقی وسنجیده عاجز است وتعادل روانی بهم خورده ای دارد .چنین دانش آموزی جهت حل مشکل وبرقراری تعادل به مشاوره نیاز دارد. مشاورین ازعوامل مؤثر تأمین بهداشت روانی دانش آموزان
درمدارس میباشندتفکیک و مرز بندی دقیق بین راهنمایی و مشاوره تحصیلی با سایر ابعاد راهنمایی و مشاوره ازجمله راهنمایی و مشاوره تربیتی – شغلی و حرفه ای اصولی و منطقی نیست .مشکلات دانش آموزان زنجیره ای از عوامل فردی و اجتماعی است که نیازمند دیدی جامع نگرو نظام مند به استعدادها و توانائیها و علائق- شخصیت – ساختار و وضعیت خانواده و سایر متغیرهای محیطی است . مشاور مدرسه با آگاهی از ارتباط تنگاتنگ مشکلات تحصیلی با زمینههای روانی -اجتماعی دانش آموزان , با استفاده از متون و روشهای راهنمایی و مشاوره از طریق- شیوههای مختلف فردی گروهی و خانوادگی به دانش آموزان کمک میکند تا با بررسیهای همه جانبه مشکل بتوانند راه حل یا راه حلهای مناسب را انتخاب و برای اجرای آنها برنامه ریزی نمایند و در نهایت عملکرد دانش آموزان در ابعاد مختلف بهبود یابد .(جلالی،1384).
1-2- بیان مسئله
شکی نیست که به موازات گسترش اجتماع و پیچیدگی نهادهای آن مشکلاتی بروز میکند و چیزهای نو ی ضرورت مییابد که قبلا نیازی به آنها احساس نمیشده است. مثلا در جوامع پیچیده ، روابط اجتماعی سست تر میشود و افراد همبستگی عاطفی خود را، که در پاره ای از موارد میتواند مشکل گشای ناراحتیهای روحی باشد ،از دست میدهند؛ به طوری که خانوادههای زیادی بدون آن که همدیگر را بشناسند و خود را در غم و شادی یکدیگر شریک بدانند ، نا آشنا و بی خبر از یکدیگر در کنار هم زندگی میکنند . در نهاد خانواده به علت افزایش سطح گرفتاریهای شغلی پدر و مادر و مسئولیت هر یک از افراد خانواده در امور مربوط به خود ، روابط افراد خانواده و علایق و وابستگی عاطفی آنها به یگدیگر نیز قدرت و شدت خود را از دست میدهد و والدین کمتر فرصت مییابند به درد دل فرزندان خود گوش دهند ،در نتیجه ، انتظار والدین از مدرسه و نظام تعلیم و تربیت جامعه بالا میرود و والدین بیش از پیش میخواهند که مدرسه پاره ای از مسئولیتهای انها، را با ارائه خدمات ویژه ای به عهده بگیرد( شفیع آبادی، ناصری، 1388).
یکی از روشهای مناسب مبارزه با نا بسامانیهای قرن و مشکلات اجتماعی ، آن است که اصلاح مشکلات و تغییر رفتارهای نامطلوب از نسل جوان – یعنی دانش اموزان مدارس آغاز گردد.نظام آموزشی موجود به تغییری گسترده و همه جانبه نیاز دارد، امروزه گروه کثیری از معلمان همانند یک ماشین عمل میکنند و دانش آموزان را با مشتی اصول و حقایق آشنا میسازند و هماهنگی و انطباق چندانی بین واقعیات زندگی با اصول آموخته شده در مدارس وجود ندارد ، با توجه به این که آموزش و پرورش باید دانش آموزان را برای زندگی واقعی آماده سازند، مشاور با کمک سایر کارکنان مدرسه میتواند دانش آموزان را در درک و کاربرد آموخته هایشان یاری دهد و در برنامههای آموزشی و پرورشی تغییرات مناسبی را پیشنهاد کند و به مرحله اجراء در آورد.برای پی بردن به ارزش و اهمیت مشاوره در نظام آموزشی به تجزیه و تحلیل جریان یادگیری دانش آموزان میپردازیم. به نظر هیلگارد و بارو[1](1975)یادگیری تغییرات نسبتا پایدار در رفتار بالقوه است که حادث از رشد نباشد ، برای تحقق این تعریف ، اولا اطلاعات و یا تجربیات باید بوسیله ای فردی آگاه و آشنا به کار – مثلا معلم – تهیه و سپس ارائه گردد،معلم باید امادگی تهیه مطالب وارائه آن را از هر نظر داشته باشد تا اطلاعات ارائه شده مفید واقع شود. مشاور میتواند معلم را در تهیه و ارائه موضوعات یاری دهد و یادگیری را تسهیل کند ، ثانیا یادگیرنده استعداد وعلاقه کافی برای یادگیری داشته باشد تا بتواند اطلاعات ارائه شده را دریافت و از آن استفاده کند . مسلما چنانچه یادگیرنده ،مسائل و مشکلاتی داشته باشد قادر به یادگیری نخواهد بود . در این زمینه نیز مشاور به کمک یادگیرنده میشتابد و با حل مشکلات و شناخت رغبتها و استعدادها ،جریان یادگیری را تسهیل میکند. متاسفانه گاهی عده ای تصور میکنند که یادگیری فقط یک بعد دارد و آن همان ارائه اطلاعات و یا پیشنهاد تجربیات جدید از جانب معلم به دانش آموزان است ، در این مورد بهترین معلم کسی است که بیشترین اطلاعات را در کوتاهترین زمان ممکن در دسترس دانش آموزان قرار دهد، باید اعتراف کنیم که اکثر معلمان ما در نظام آموزشی در انجام امور در این بعد بسیار موفق بوده اند و در نتیجه دائما بر تعداد و بر حجم دروس افزوده میشود و همه روزه وسایل کمک آموزشی جدیدی برای تدریس مطالب بیشتر و به طریق بهتری وارد نظام آموزشی میشود ،تعداد اندکی از معلمان با خود میاندیشند که هدف از ارائه این همه اطلاعات و محفوظات به دانش آموزان چیست ؟و دانش آموزان با این همه اندوخته و اطلاعات ذهنی چه باید بکنند؟ در مراکز تربیت معلم نیز بیشتر تلاش بر آن است که به معلمان آینده بیاموزند که چگونه اطلاعات و محتوای کتابهای درسی را به دانش آموزان منتقل سازند. نحوه انتقال اطلاعات ذهنی و حفظ مطالب در نظام آموزشی ما اهمیت ویژه ای دارد، و بر کاربرد آن در زندگی توجه چندانی نمیشود ، به عنوان مثال ،همه خواند ه اید و میدانیدکه رانندگی صحیح چیست و رعایت قوانین رانندگی را لازم میشمارند ولیکن در عمل عده کمیآن را بکار میبندند، از این رو اشکال نظام آموزشی ما در ارائه میزان وحجم اطلاعات نیست،بلکه مهترین نقص آن در عدم استفاده و کاربرد اطلاعات آموخته شده است. در مدارس به دانش آموزان فرصتی داده نمیشود که در باره مطالب خوانده شده بیاندیشند و نحوه کاربرد آن را یاد بگیرند،گلاسر[2] (1965)عقیده دارد که در یک نظام آموزشی موفق ، برای دانش آموزان امکان تفکر،کشف معنی،و تعیین کاربرد از مطالب آموخته شده فراهم میآید ،مشاور میتواند با فراهم آوردن موقعیتی برای دانش آموزان – که در آن بجای آنکه محتوای درس مرکز توجه باشد،خود دانش آموز در مرکز فعالیتهای آموزشی قرار گیرد و برنامهها با توجه به نیازهای دانش آموزان تغییر یابند به بهبود در رفتار و پیشرفت یادگیری آنان کمک کند. برای یاری رساندن به دانش آموزان به منظور بهبود رفتار و افزایش میزان یادگیری پیشنهادات زیر ارائه میگردد:
1-ایجاد احساس نیاز وعلاقه به مطالب آموختنی2- شناخت خود و ارزشهای وابسته به آن3 – تاکید بر اینجا و اکنون4- دادن فرصت برای تفکر و خود-یابی5- تجدید نظر در برنامههای مراکز تربیت معلم. (شفیع آبادی 1371)
بنابراین مسئله اصلی در این پژوهش این است که آیامشاوره تحصیلی بر انگیزش تحصیلی، هویت فردی و بهداشت روان در دانش آموزان پسر متوسطه شهرستان باوی تاثیر دارد؟
1.hilgrd& bower
[2]. glasser
دانلود پایان نامه ارشد:تاثیر موسیقی درمانی بر کاهش افسردگی سالمندان ساکن در خانه سالمندان استان ایلام
جمعه 99/10/26
پیری آخرین مرحله زندگی است که فرددر آن به جمع بندی گذشته می پردازد(بی ریا و همکاران7138).فعالیت پیر انباشته از جبران ها و جانشین هاست و آموخته هایی که پیران در اختیار دارند .
بسیاری از صفات و خطوط زندگی آنان را تبیین میکند(منصور(1389مجموعه تغییراتی که با افزایش سن بخصوص با نزدیک شدن به دوره سالمندی به وقوع می پیوندداز قبیل مرگ نزدیکان یا از دست دادن قدرت و از دست دادن مهارتهای جسمانی و موقعیت اجتماعی از جمله مسائل خاص این دوره تحولی است که نیازمند توجه ویژه ای است.مجموعه این تغییرات و نزدیک شدن به روزهای پایانی زندگی و مرگ فشارهای خاصی را بر افراد سالمند تحمیل میکند که از این میان افسردگی بسیار قابل توجه است. از نظر مچینکوف سالمندی عبارتست از عوارض عفونی مزمنی که با ناتوانی و استحاله و افزایش بیگانه خوارها همراه است.برخی از محققین شیوع بالای افسردگی را در سنین 55 الی 64 سال نشان داده اند(ابراهیمی1382).تشخیص شاخصهای خلق افسرده در سالمندان بسیار دشوار است چرا که نشانگان افسردگی در سالمندی با دوره جوانی تفاوت دارد.ریشه این تفاوتها میتواند در تجربه های افسرده ساز مانند بیماریهای دردناک یا داغداری یا حاصل اختلالات شناختی مانند نقص حافظه باشد(ابراهیمی1382).افسردگی دوره سالمندی بعنوان دومین علت ناتواناییهای این دوره بعداز علل جسمانی برآورد شده است.افرادی که در طول زندگی تاریخچه ای از افسردگی داشتند در دوره سالمندی افسردگی مضاعف از خود نشان دادند(نورتن2008). تعدادی از پژوهشها خاطر نشان ساخته اند سرعت افسردگی بعد از 65 سالگی به طور مداوم با سن افزایش میابد.افسردگی پیری با انزوای فرد افسرده و فاصله گرفتن وی از فعالیت و تماس های اجتماعی همپوشی دارد(نورتن2008).موسیقی شکلی از هنر است که احساس و عاطفه و شناخت انسان را بدون نیاز به تکلم و زبان انتقال میدهد.استفاده انسان از موسیقی بسیار آسان بوده چون ریتم و ملودی بعنوان دو رکن اساسی موسیقی در سرشت انسان وجود داشته است(میرشاهی).طبق پژوهشهای انجام گرفته شرکت در جلسات موسیقی درمانی میتواند موقعیتهایی برای ایجاد روابط اجتماعی فراهم سازد و تغییرات مثبتی در حالات روحی و جسمی افراد ایجاد کند(بنی اسدی8138).در عین حال از افراد در برابر غمگینی و احساس گناه و تنهایی محافظت میکند و میتوان از آن در جهت مبارزه با احساسات ناخوشایند و کاهش احساس تنهایی افراد افسرده استفاده کرد( گیلیام1995).
1-2-بیان مسئله
یافته های بژوهشی نشان میدهد که پس از اجرای موسیقی درمانی افسردگی سالمندان کاهش یافته است(پاکدامن و همکاران).در ایران نتایج پژوهش فروغان و همکاران نشان داد که یک سوم از مراجعان سرپایی سالمند از اختلال روانی رنج می برند و در همین چارچوب فراوانترین اختلالات روانی به ترتیب اختلالات افسردگی(58درصد)اختلالات شناختی(29درصد)و اختلالات اضطرابی(12درصد)می باشد.اسنودون نیز نشان داد که افسردگی به عنوان شایعترین اختلال در سالمندان به ویژه اشکال خفیفتر آن کاملاشایع است(فروغان و همکاران).بوراک به مطالعه اثربخشی موسیقی درمانی برای سالمندان پرداخته و به این منظور عده ای از افراد80 ساله را مورد بررسی قرارداده است که نتایج حاکی از احساس سلامتی بیشتر و میزان کمتری از مراجعه به پزشک و بهبودی قابل توجهی در افسردگی بود(بوراک2008).همچنین هنری(1995)نشان داد که گوش دادن به موسیقی امواج آلفا مغز را تحریک میکند و میتواند موقعیتی آرامبخش را فراهم سازدو یا میتواند سبب آزادسازی آندروفینها گردد و نه تنها درد را کاهش میدهد بلکه موجب کاهش فشار خون و ضربان قلب نیز می گردد(هنری1995).روشهای درمانی افسردگی متنوع است و موسیقی درمانی در چارچوب هنر درمانی مورد تایید برخی از پژوهشگران واقع شده است.صاحب نظران بر این باورند که هنر درمانی بالینی برای سالمندان سه هدف عمده را دنبال میکند که عبارتند از:تمرکز بر مشکل فوری فرد,روبرو شدن با موضوعات مربوط به سن پیری,و کمک به سالمند به طوری که حسی از شان و بزرگی را دریابد.با توجه به ضعفهایی که در وضعیت حواس سالمند پیش می آید انتخاب وسیله هنری عامل مهمی در کار با آنان است(هاشمیان8138).
موسیقی درمانی، درمانی موثر و معتبر برای افرادی است که نیاز های روانی، اجتماعی، شناختی، ارتباطی، تاثیر پذیری و کلامی دارند، تجربیات پزشکان نتایجی نشان داد ه اند که چشمگیر و بی نظیر بوده است(رکوعی2006). موسیقی شکلی از تحرک حسی است که پاس ها را به موقعیت های آشنا تبدیل کرده سپس پیش بینی پذیری را بالا برده و احساس امنیت مرتبط با آن را مهیا می سازد.با توجه به اینکه تحقیقات محدود در زمینه تاثیر موسیقی درمانی بر افسردگی سالمندان صورت گرفته است بر این اساس هدف تحقیق حاضر پاسخگویی به این سوال است که آیا موسیقی درمانی بر افسردگی سالمندان ایلام تاثیر گذار است یا خیر؟
1-3-ضرورت تحقیق
افسردگی اصولا تفکر و اندیشه غلطی است که پایه و اساس منطقی ندارد و بتدریج تمام وجود ما را در بر میگیرد و زندگی را برای ما غیر قابل تحمل میکند. یکی از راههایی که نادانسته این موضوع را در ما تشدید میکند اعتیاد به تائید شدن از جانب دیگران میباشد ( حسینی مهر ، 1386 ).
از دست دادن کسی یا چیزی و تغییرات در زندگی فردی دو علت زیربنایی درافسردگی میباشد. این عوامل امنیت، رفاه و احساس ثبات و استواری ما را تهدید میکنند. ممکن است تصویر ذهنی ما از خویشتن تحت تاثیر قرار گرفته و ما احساس کنیم که دیگر بر خود کنترلی نداریم. اگر شخص به کسی که او را از دست داده است شدیدا وابسته بوده باشد ممکن است احساس کند که زندگی دیگر معنی و مقصودی ندارد. یک مرگ ناگهانی و غیر منتظره ممکن است توانایی های ما را در بکارگیری تکیه گاههای عاطفی مورد نیاز برای رویارویی با مشکل از بین ببرد ( هاشم زاده ، 1388)
گاهی روبرو شدن با یک موفقیت باعث شروع افسردگی میشود. اشخاصی که پس از مدت زمانی طولانی و پس از تلاش بسیار به اهداف خود دست می یابند، ممکن است دریابند که این تلاش و پیکار بوده است که به زندگی آنان معنی بخشیده است. غالبا رسیدن به اهدافی که فرد در پی آنها بوده است شخص را آنچنان که مورد انتظارش میباشد ارضا نمی کند. اگر موفقیتی بجای دادن احساس آرام بخش ارضا شدن، در ما حالت تنش و ناآرامی را بوجود آورد، می تواند باعث بوجود آمدن افسردگی بشود. مجموعه ای از تغییرات می تواند به معنی از دست رفتن کنترل بر مرحله ای از زندگیمان باشد. اگر کنترل شرایط برای ما امری بسیار مهم تلقی شود وقوع چنین حالتی می تواند باعث بوجود آمدن افسردگی در ما گردد. برای مثال افسردگی یک شخص میانسال میتواند بعلت فقدان موفقیت یا کاهش رضامندی از شغل، زندگی زناشویی، موقعیت اجتماعی و نیز عدم رضایت از نقش خود بعنوان والد بوجود آید ( سعیدی ، 1385).
اما امروزه مشخص شده است که استفاده از موسیقی میتواند در کاهش افسردگی تاثیر بسزایی داشته باشد.بی شک تاریخ هنر ایران سراسر عشق و علاقه و عرفان و دلدادگی است اما واقعیت این است که در این چند قرن این شور و عشق با شناخت و فهم علمی ارتقاء پیدا نکرده است، فرهنگ و عادات شنوایی مردم همپای رشد و توسعه دانش موسیقی پیشرفتی نداشته است و از این رو ذهن موسیقیائی مردم ایران نیازمند ارتقاء است و لازمه ارتقاء شنوایی و درک موسیقی آشنایی و شناخت و استفاده از موسیقی بخصوص موسیقی ملی به مفهوم واقعی آن است. (پترز ، 1380).
از موسیقی درمانی به خاطر خاصیت موثر آن در تسکین درد های جسمانی درمنزل و بیمارستانها و در کمک به زایمان، در تعادل خلق و خو تعادل روانی به توانبخشی جسمی و کمک به آرامش و خوابیدن و آسان کردن یاد گیری و در کل برای کمک به افراد تقریباً در تمامی زمینه های زندگی استفاده می شود.
در تحقیقات اخیر کاربرد موسیقی درمانی در توانبخشی جسمی و ایمنی شناسی و روان رنجوری موارد دیگر تایید شده است. (اندروز 1380،)
موسیقی درمانی نوعی از هنر درمانی است که به نظر میرسد بتواند برکاهش میزان افسردگی سالمندان و افزایش اعتماد به نفس آنان تاثیرگذار باشد(هاشمیان1388)..پژوهشهای صورت گرفته در ایران از نوع موسیقی درمانی برای سالمندان کمتر صورت گرفته مخصوصا در زمینه افسردگی سالمندان که مسئله بسیار مهمی است(بنی اسدی 1388).به طور قطع برای کاهش افسردگی سالمندان اطلاعات وسیعی درباره افرادسالمند و شیوه های مقابله با افسردگی آنان مورد نیاز است که با توجه به بررسی محقق اطلاعات موجود در این زمینه به ویژه در داخل کشور بسیار محدود میباشد.از این رو انجام تحقیق حاضر میتواند منابع اطلاعاتی ارزنده ای در اختیار روانشناسان بالینی جهت درمان اثر بخشتر افسردگی سالمندان قرار دهد(بی ریا وهمکاران1387).کاربرد موسیقی درمانی غیرفعال(با چارچوب فرهنگی و بومی)و بررسی تاثیر آن بر دو جنس زن و مرد و نیز بررسی متغیر افسردگی سالمندان از جمله مواردی است که سعی شده در این پژوهش به آن پرداخته شود.
دانلود پایان نامه ارشد : بررسی عددی تأثیر میکروساختارها بر انتقال حرارت و اختلاط مایعات در میکروکانالها
جمعه 99/10/26
39
4-2- تولید شبکه 40
4-3- معادلات حاکم 42
4-4- شرایط مرزی 43
عنوان صفحه
فصل 5: نتایج 46
5-1- معرفی هندسه مسأله 47
5-2- مطالعه شبکه 51
5-3- همگرایی 54
5-4- سنجش صحت نتایج برای چاه حرارتی 55
میکروکانالی پره دار با فرض دائمی بودن جریان
5-5- نتایج به دست آمده برای چاه حرارتی 58
میکروکانالی پره دار با فرض دائمی بودن جریان
5-5-1- انتقال حرارت در میکروکانال چاه حرارتیcm² 2×1 58
5-5-2- انتقال حرارت در چاه حرارتیcm² 1×1 65
5-6- نرخ تولید انتروپی در چاه حرارتی میکروکانالی 73
5-7- بررسی رفتار غیر دائمی جریان در چاه حرارتی میکروکانالی پره دار 76
5-7-1- سنجش صحت نتایج برای حل زمانمند جریان 76
حول یک استوانه دو بعدی
5-7-2- نتایج به دست آمده برای چاه حرارتی میکروکانالی 79
پره دار با فرض ناپایدار و دو بعدی بودن جریان
5-7-3- سنجش صحت نتایج برای جریان سه بعدی زمانمند حول یک استوانه 82
5-7-4- نتایج به دست آمده برای چاه حرارتی میکروکانالی پره دار 87
با فرض ناپایدار و سه بعدی بودن جریان
5-8- نتایج برای اختلاط مایعات در میکروکانالها 88
5-8-1- صحه گذاری نتایج عددی حاضر برای اختلاط مایعات در میکروکانالها 88
5-8-2- نتایج به دست آمده برای اختلاط در میکروکانالها 89
فصل 6: جمع بندی و پیشنهادات 97
6-1- جمع بندی 98
عنوان صفحه
6-2- پیشنهادات 99
مراجع 100
- پیشگفتار
یکی از مسائل مهم در مهندسی مکانیک انتقال حرارت در مبدل های حرارتی و میکروکانال ها می باشد. امروزه با گسترش تکنولوژی نیاز به طراحی مبدلهای کارا یک امر ضروری محسوب می شود. این در حالیست که پیشرفتهای سریعی در طول دهه گذشته در زمینه تولید و استفاده از میکرو دستگاه های توان بالا صورت گرفته که این امر نیاز به بررسی جامع و دقیق جنبه های اساسی جریان سیال و انتقال حرارت در مقیاس میکرو را نشان می دهد و توجه بسیاری را به مسایل مکانیک سیالات در ابعاد میکرون معطوف کرده است. تمامی تلاش طراحان و محققان فعال در این زمینه افزایش تبادل حرارت و در نهایت بهبود بازده کل سیستم بوده است. از جمله اقداماتی که در این زمینه می توان انجام داد استفاده از سطوح داخلی و یا پره ها می باشد. پره ها سطح انتقال حرارت را افزایش داده و در نهایت چنانچه خوب طراحی شده باشند راندمان میکروکانالها را به طور چشمگیری می توانند افزایش دهند. پره ها کاربرد فراوانی در صنعت دارند که از آن جمله می توان به پره های موجود جهت خنک کردن پردازشگر کامپیوترها و قطعات الکترونیکی اشاره کرد. امروزه با پیشرفت روزافزون کامپیوترها و ورود پردازشگرهای قوی و سوپرکامپیوترها، حجم بالایی از اطلاعات در زمان بسیار کم پردازش می شوند. پردازش سریع موجب بوجود آمدن گرما در پردازشگر می گردد و چنانچه این حرارت دفع نگردد تنشهای حرارتی باعث از بین رفتن پردازشگر و در نهایت کل سیستم می گردد. در دنیای امروز و با ساخت سوپر کامپیوترها تکنیک دفع گرما باید کارا و موثرتر از گذشته باشد. از اینرو نیاز به طراحی چاه های حرارتی با راندمان بالاتر کاملاً احساس می شود.
فرایند انتقال حرارت ناشی از جریان سیال درون کانال ها در کارکرد بسیاری از سیستم های طبیعی و سیستم های ساخته دست بشر نقش اصلی ایفا می کند. به کانال هایی که قطری بین 3 میلی متر تا 200 میکرومتر دارند میکروکانال می گویند. همانطور که می دانیم نرخ فرآیند انتقال گرما و جرم وابسته است به سطح جانبی کانال (با D رابطه مستقیم دارد) و نرخ دبی جریان به سطح مقطع کانال (با ²D رابطه مستقیم دارد) وابسته است پس هر چه قطر کانال (D) کوچکتر شود نسبت سطح جانبی به دبی حجمی بیشتر می شود . از این خاصیت در بدن انسان نیز استفاده شده است. در شش ها و کلیه ها، کانال هایی وجود دارد که در مسیر حرکتشان قطر آن ها کوچک شده و به حدود 4 میکرومتر می رسد و ما بیشترین راندمان را در فرایند انتقال حرارت و جرم در این دو ارگان از بدن داریم. وجود میکرو کانال ها در طبیعت را باید در کلیه ها، شش ها، مغز، روده ها و رگ ها و … جستجو کرد. این در حالی است که در سیستم های ساخته دست بشر مثل بعضی از مبدل های حرارتی، راکتورهای هسته ای، واحد های جداسازی هوا و آنالیزورهای خونی و DNA نیز میکروکانالهای گوناگونی وجود دارد [1].
استفاده از چاههای حرارتی با مجاری میکروکانال[1] منجر به پیشرفت های بسیاری در مقاومت حرارتی پایین، ساختار فشرده، نرخ سیال خنک کن کم، توزیع دمای یکنواخت در جهت جریان و غیره داشته است. در این تحقیق نظر به اهمیت میکروکانال ها در خنک کاری سیستم ها، با در نظر گرفتن میکروساختارها و یا شیارهایی در بدنه داخلی میکروکانال ها افزایش انتقال حرارت در میکروکانال مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بدین منظور در پژوهش حاضر یک مدل ریاضی سه بعدی، برای انتقال حرارت ترکیبی[2] جامد و مایع معرفی خواهد شد. معادلات ناویر استوکس و انرژی برای ناحیه مایع و معادله انرژی برای قسمت جامد به طور هم زمان حل می شود و پارامترهای افت فشار به همراه انتقال حرارت در یک چاه حرارتی[3] شامل میکروکانال های تک فازی بررسی می گردد.
در مکانیک سیالات و انتقال حرارت، مبحث جریانهای برگشتی و جدایی جریان در هندسه های مختلف از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا وجود این نواحی تأثیر زیادی در نیروی وارده از سیال به سطح و افت فشار دارد. همچنین انتقال حرارت در این نواحی نیز بسیار حائز اهمیت است زیرا وجود نواحی برگشتی مقدار ضریب انتقال حرارت را تغییر داده و باعث ماکزیمم شدن آن در محلی که سیال جدا شده مجدداً به سطح می چسبد، می گردد.
نوع رژیم جریان سیال تراکم ناپذیر تابعی از عدد رینولدز است. عدد رینولدز معرف نسبت نیروی اینرسی به نیروی اصطکاک لزج است.
(1-1)
این عدد معمولاً بر حسب پارامترهای مناسبی از جریان و هندسه آن بیان می شود. برای میکروکانالها با پره های استوانه ای عدد رینولدز بر مبنای قطر دایره و برای بقیه میکروکانالها بر حسب قطر هیدرولیکی کانال و سرعت متوسط جریان در میکروکانال تعریف می گردد.
جریان درون میکروکانال ها به علت کوچک بودن قطر هیدرولیکی کانالها و همچنین کم بودن سرعت سیال، عموماً در محدوده اعداد رینولدز پایین قرار دارد. این در حالیست که در میکروکانالهای دارای میکروساختارها، با برخورد سیال به پره ها جریان برگشتی پشت آنها تشکیل شده همچنین امکان جدایش جریان نیز در این کانالها وجود دارد. به طور قطع نمی توان گفت در میکروکانالهای دارای میکروساختارها در چه رینولدزی جریان آرام و به آشفته تبدیل می شود. با افزایش عدد رینولدز، گردابه ها حول یک نقطه پایدار شروع به نوسان می کنند، مانند جریان برگشتی پشت سیلندر یا پره ها در میکروکانالها. در این حالت جریان هنوز آرام است و اغتشاشات تصادفی و بی نظمی مشاهده نمی شود. فرکانس چنین نوساناتی با عدد استروهال که بی بعد است بدین ترتیب تعریف می شود:
(2-1)
عدد استروهال نسبت زمان مشخصه جریان ( ) به پریود نوسانات ( ) است که ƒ فرکانس نوسانات جریان هست. در بیشتر موقعیت هایی از جریان، مانند جریان برگشتی پشت سیلندر، پره یا کره عدد استروهال در محدوده 2/0 هست. با افزایش جریان، نوسانات متناوب ناپایدار و بی نظم می شوند. گردابه های بیشتر و کوچکتری تشکیل می گردند، که تنها به روشهای آماری قابل توصیف هستند.
- نحوه ساخت میکروکانال
روشهای مختلفی برای ساخت میکروکانال ها در یک بدنه وجود دارد که فرایندهای رایج آن به شرح زیر می باشد [2]:
1-Micro-Machining
2-Diffusion-bonding
3-Stereolithography
4-Chemical Etching
5-LIGA
- Micro-Machining
میکرو-ماشینکاری ابتدایی ترین فرایند ساخت میکروکانالها است که در آن از بریدن، اتصال، شکل دادن، خم کردن و برداشتن ماده استفاده می شود. رایج ترین روش مورد استفاده در میکرو-ماشینکاری تراشکاری و سنگ زنی با الماس است. از مزایای استفاده از این روش می توان به بازه گسترده مواد مورد استفاده اشاره کرد. در این روش محدودیت هایی نظیر قابلیت حک کاری و هدایت الکتریکی وجود ندارد و تنها کافیست ماده مورد استفاده به اندازه کافی نرم و انعطاف پذیر باشد.
شکل 1-1: یک سطح مقطع از میکروکانال تولید شده به روش میکرو-ماشینکاری
- Diffusion-bonding
انتشار پیوند فرایند جوشکاری است که در آن دو سطح در دمای بالا و تحت فشار مکانیکی در خلا یا فضایی خالی از اکسیژن به یکدیگر متصل می شوند. دمای مورد نیار برای پیوند معمولا 5/0 تا 8/0 برابر دمای ذوب ماده مورد نظر است. اگر ماده مورد استفاده فلز باشد دمایی حدود 500°C-1000°C و اگر سیلیکن باشد 950°C-1100°C مورد نیاز است.
قابل ذکر است انتشار پیوند فرایند ثانویه ای است که در اتصال قطعات و ساخت مبدل حرارتی استفاده می شود که معمولا پس از حک کاری شیمیایی و میکرو-ماشینکاری انجام می شود.
- Stereolithography
در این روش اشعه نور فرابنفش از میان پلیمر مایع فعالی عبور کرده و یک لایه سخت جامد را ایجاد می کند. جامد به آرامی ته نشین می شود و مرحله پرتوزنی دوباره تکرار می شود تا جایی که لایه ها یکی پس از دیگری بر روی هم می سازد و هندسه مورد نظر ساخته می شود. پلیمر بدست آمده را می توان از طریق عمل آوری حرارتی به سرامیک تبدیل کرد.
این روش برای هندسه های پیچیده که با روش هایی مانند حک کاری یا میکرو-ماشینکاری قابل ساخت نیست استفاده می شود.
شکل 1-2: طرحی از شکل مقطع چند لایه شده در سیلیکن
- Chemical Etching
در روش حک کاری از یک اسید یا باز قوی برای برداشتن مواد و ایجاد حجم مورد نظر استفاده می شود. بیشتر مواد مورد استفاده در این روش شامل تعدادی از انواع سیلیکات ها است مانند ویفر های سیلیکن و شیشه. در این روش موضوع اصلی ارتباط مستقیم بین ماده و نرخ برداشتن ماده است. همانطور که ذکر شد یکی از مواد پرکاربرد در حک کاری میکروکانالها سیلیکن است. سیلیکن دارای رسانایی خوبی است و ویژگی بسیار مناسبی دارد که می توان با روش های حک کاری کانال هایی با نسبت منظری 600:1 ساخت. دقت این روش تا 0.005mm ± افزایش یافته و می توان میکروکانالهایی تا 2% کل عرض کانال ساخت.
پایان نامه ارشد:تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مقابله و مدیریت استرس بر افزایش عملکرد تحصیلی دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی
جمعه 99/10/26
:
امروزه استرس به عنوان یك عامل خطرزا برای سلامتی مورد توجه است . مطالعات متعدد نشان داده است كه افراد با استرس بالا در هر دو سطح جسمانی و روانی شكایات بیشتری را مطرح نموده اند (امیری، آقایی و عابدی،1390). برنامه هایی كه مستقیماً مرتبط با استرس تنظیم شده باشند، اثربخش هستند(پرآلتا ، رامیرز ، روبلز ، ناوریت[1]،2009).
نوجوانان و جوانان در جریان رشد، انواع گوناگون و طیف وسیعی از استرس ها را تجربه می کنند و گاه این استرس ها آن چنان شدت دارند، که زندگی روزمره و تحصیلی آنان را دشوار می سازند. اخیراً شواهد زیادی مبنی بر گذرا نبودن استرس و نگرانی به دست آمده است که اگر بررسی و ارزیابی نشود تا دوران بلوغ و بزرگسالی در بیشتر افراد تداوم خواهد داشت. به نظر می رسد دلیل افت تحصیلی در بسیاری از دانشجویان، ناتوانی یادگیری یا ضعف هوشی نبوده، بلکه ممکن است سطح بالای استرس را بتوان دلیل افت یا کارایی در امتحان و تحصیل دانست، همچنین بررسی ها حاکی از آن است که عوامل شخصیتی، خانوادگی و آموزشگاهی در ایجاد استرس، نقش عمده ای دارند.همین طور نتایج پژوهش های مختلف حاکی از آن است که میزان همه گیرشناسی استرس در دختران بیشتر از پسران است و آن ها استرس را با شدت بیشتری تجربه می کنند و نزدیک به 20-30 درصد موارد افت تحصیلی به علت استرس و نگرانی است(ابوالقاسمی و سعیدی،1391).
در واقع هریک از افرادی که به تحصیل در مقاطع عالی مشغول می شوند، دیر یا زود از خود خواهند پرسید که آیا وصول به مدرک تحصیلی، تمامی مزایا و فرصت های اجتماعی را که انتظار داشته اند، در اختیار آنان قرار خواهد داد؟ یافته های پژوهش های متعدد نشان از آن داشته است که محدودیت های زمانی، حجم تکالیف درسی، مشکلات مالی، دورنمای آتیه ی شغلی و مشکلات فردی با هم کلاسان، هم اتاقی ها در خوابگاه، کارکنان دانشگاه و سایر افراد مرتبط، می تواند منشأ استرس در دوران تحصیل در دانشگاه باشد(روچاسینگ[2]،1994). به طور کلی با توجه به یافته هایی که اخیراٌ با پژوهش هایی میان دانشجویان به دست آمده مبیّن آن است که عدم استفاده ی موفقیت آمیز از شیوه های رویارویی با استرس، منتهی به خستگی و فرسودگی عاطفی می گردد و یکی از مهم ترین پیامدهای آن افت تحصیلی خواهد بود(خیر و سیف،1383).
بیشتر مطالعات انجام شده (ارجن[3]،2003؛ بنسون[4]،1989 و همبری[5]،1988)، بیانگر این حقیقت است که همبستگی مثبت بین افزایش استرس و کاهش عملکرد تحصیلی وجود دارد. اشپیل برگرووگ(1995)، و زهار(1998)، در پژوهش های خود خاطرنشان کرده اند که دانشجویان با اضطراب امتحان بالا، در مقایسه با دانش آموزانی که اضطراب امتحان پایین تری دارند، معمولاً گرایش دارند که امتحانات را به صورت موقعیت خطرآمیز یا تهدیدآمیز ادراك کنند(ابوالقاسمی و سعیدی،1391).
باید گفت که پیشرفت تحصیلی یکی از مهم ترین معیارهایی است که در بررسی توانایی دانشجویان برای اتمام تحصیلات دانشگاهی و رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی نقش قابل توجهی را ایفا می کند. این مفهوم یکی از مهم ترین پارامترهایی است که در پیش بینی وضعیت آتی فراگیران از لحاظ کسب صلاحیت و مهارت های علمی و عملی لازم مورد استفاده قرار می گیرد(سوآرس، گوساند، آلمدا و پارامو[6]،2009؛ داویس، وینسلرو میدلتون[7]،2006). معمولاً پیشرفت تحصیلی را با روش های مختلفی اندازه گیری می کنند که از جمله ی آن ها می توان به میزان پیشرفت در هر یک از دوره های آموزشی به طور مجزاء، پیشرفت حاصله در مجموعه دوره های آموزشی، معدل تحصیلی سالیانه، معدل تحصیلی یک برنامه آموزشی و آزمون های تخصصی برای کسب مجوزهای تثبیت شغلی یا احراز صلاحیت حرفه ای مانند آزمون RN(پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی) در پرستاری یا آزمون هایی مانند دستیاری پزشکی اشاره نمود(پیت، پوویس،لوت جانس و هیونتر[8]،2012). معدل تحصیلی یا GPA، یکی از شاخص های متداول ارزیابی عملکرد تحصیلی است. بسیاری از دانشکده ها میزان حداقلی را به عنوان معیار قبولی در امتحانات یا به عنوان حدنصاب مورد نیاز برای ادامه تحصیل دانشجویان در نظر می گیرند(بهامن،
آلاسیم، الذاکری، المنسیر و شریف[9]،2012). میزان این معیار در دانشگاه های ایران، این مقیاس از صفر تا 20 درجه بندی شده و معمولاً نمره بالاتر از 14 به عنوان نمره قبولی در نظر گرفته می شود. این درحالی است که به طور مثال در دانشگاه هوستون ایالات متحده، کسب نمره حدافل 2 از 4 به عنوان نمره قبولی منظور شده و نمره 3 و بالاتر، به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی مناسب قید شده است(سانسگیری، بوسل و سایل[10]،2006).
امروزه الگوهایی ارائه شده است مبنی بر این که از طریق آموزش و به کارگیری آن ها می توان باعث پرورش و تقویت رفتارهایی در دانشجویان شد که حاصل آن بهبود عملکرد تحصیلی و اجتماعی فرد و کاهش عوارض حاصل از مسأله استرس و اضطراب امتحان است. از طریق برخی از برنامه های آموزشی کوتاه مدت که ضمن کم هزینه بودن، تداخلی نیز با برنامه های درسی دانشجویان نداشته باشد، می توان برخی از این الگوها را آموزش داد و بدین وسیله کارایی مقابله ای دانشجویان را افز ایش و اسناددهی ها ی منفی آن ها را کاهش داد. پژوهشگران با بررسی راهبردهای مقابله ای افراد موفق و ناموفق، به نتایج بسیار اساسی دست یافته اند؛ و این مطالعات نشان می دهد کسانی که به طور موفقیت آمیزی با مشکلات مقابله می کنند، افرادی هستند که خود را به مجموعه مهارت های مقابله ای مجهز کرده اند(ابوالقاسمی و سعیدی،1391).
راهبردهای مقابله با استرس عبارت از تلاش های شناختی و رفتاری به منظور تسلط بر تعارض های فشارزا، کاهش یا تحمل آن هاست.به عبارت دیگر اثربخشی راهبردهای مقابله با استرس در درمان بسیاری از مشکلات روان شناختی، از جمله مشکلات مرتبط با استرس و اضطراب تأیید شده است. دیویس و لیساکر[11] اثربخشی تکنیک های شناختی رفتاری را در بهبود مهارت های فراشناختی افراد مبتلا به استرس، مؤثر نشان داده اند(ابوالقاسمی و سعیدی،1391).
1-2 بیان مسأله:
استرس را یکی از جنبه های طبیعی و اجتناب ناپذیر زندگی انسان معاصر خوانده اند که به اشکال مختلف تعریف شده است (هوخلی[12]، 1983). برخی آن را در یک کلمه به فشار روانی یا تنیدگی تعریف کرده و گروهی آن را پاسخ فیزیولوژیک انسان به محرک های محیطی تهدید کننده دانسته اند(لی داکس[13]، 1986).این موضوع که استرس ماهیتی جسمانی، شناختی یا عاطفی دارد، از دیرباز مورد بحث اندیشمندان بوده است. شناخت گرایان به عنوان رویکرد غالب در روانشناسی عصر حاضر، جسم، ذهن و احساس را اجزاء تفکیک ناپذیر وجود آدمی می داند که هر یک از آن ها متشکل از اجزایی متعدد و بهم تنیده هستند و در شبکه ای متعامل، رفتار را شکل می دهند(لازاروس[14]، 1999).
آموزش، انتقال اطلاعات، تواناكردن فرد به انجام كاری یا تغییر در عقاید و احساسات او بوده است. هدف از آموزش، تسهیل یادگیری و ایجاد تجربه های خوشایند برای فرد می باشد(اسدی نقبی، زندی و نظری، 2010). رسالت نظام های آموزشی، پروراندن انسان هایی پرتكاپوست كه می خواهند از قیدهای بی شمار و گوناگون وجودیشان رها گشته و راه تكامل خود را هموار سازند(صابریان و حاجی آقایی، 2006). در حرفه های علوم پزشکی که با جان انسان ها سرو کار دارند دانشجویان علوم پزشکی به ویژه دانشجویان دانشکده پرستاری ومامایی، به علت خواسته های روانی بالا و دامنه تصمیم گیری کم در حرفه خود و نیاز به فراگیری دانش و مهار ت های متعدد برای نقش های مختلف و گسترده خود، با عوامل استرس زای متعددی مواجه می شوند(رضایی و حسینی، 1385).
دانشجویان این رشته علاوه بر استر س های ناشی از محیط آموزشی، در معرض استرس های محیط بالینی نیز قرار می گیرند زیرا تقریباً 50% از زمان این دانشجویان به فعالیت های بالینی اختصاص دارد(اباذری، عرب، عباس زاده و رشیدی نژاد، 1381).
اگر دانشجویان استرس را به مثابه یک مبارزه احساس كنند، انگیزه آ ن ها جهت یادگیری افزایش مییابد اما اگر میزان آن زیاد و تهدیدكننده باشد می تواند باعث افت تحصیلی و مانع از ظهور استعدادها و توانایی های بالقوه و شكوفایی اندیشه های خلاقشان شده و نقص در عملكرد مفید آنان را به دنبال داشته باشد(بندورا[15]، 1986).
در نظریه ی اجتماعی- شناختی چنین بیان می گردد که توانایی انسان برای برقراری ارتباط با محیط و ایجاد تغییر در آن، کارکرد ارتباط تعاملی بین عاطفه، شناخت و رفتار است. بندورا اظهار می دارد که انسان از یک خود نظامی برخوردار است که او را قادر می سازدتا تفکرات، احساسات و رفتارهای خود را مورد سنجش و کنترل قرار دهد. این خود نظامی متشکل از ساختارهای شناختی و عاطفی است و توانایی چون الگوسازی و یادگیری از دیگران، طرح ریزی راهبردهای رودر رویی با موقعیت های مختلف، انعطاف پذیری و خودنظم دهی رفتار را دارد و علاوه بر این اجزای ساختاری، از مکانیسم هایی برخوردار است که کاکردهایی چون دریافت، ادراک، تنظیم و ارزشیابی رفتار و موقعیت را میسر می سازد(بندورا،1978). از دید بندورا ، خود نظامی، نقش میانجی را در بین اطلاعات حاصل از رویدادهای محیطی و کنش های فرد ایفا می کند و به همین دلیل، از یک سو متاثر از محیط و از سوی دیگر موثر بر آن است. بنابراین، درجات رویارویی با رویدادهای استرس زا به وسیله فرد تجربه می شود، تنها متکی بر ویژگی های عینی این رویدادها نیست، بلکه تفکر منبعث از خودنظامی، نقش موثرتری در این برانگیختگی بر عهده دارد(بندورا، 1989).
یکی از كاركردهای مهم این دوره از زندگی، دستیابی به استقلال و خودمختاری است كه به شكل توانایی تصمیم گیری مستقل و انجام تكالیف زندگی بدون اتكا به دیگران پدیدار می شود(نظری، بهشتی و ارزانی، 1385).
تغییر روابط با خانواده و دوستان، سازگاری با تكالیف و محتوای درسی جدید، مراقبت از بیماران بدحال و در حال مرگ، مشاهده درد و رنج مردم، ترس از اشتباه در بالین بیمار، برخورد با انواع بیمار ی های خطرناک و واگیر می تواند به شدت بر این دانشجویان تأثیر گذاشته و حتی منجر به اضطراب و افسردگی در آ ن ها گردد(حیاتی و محمدیان، 2008).
مقابله کردن عبارت است از تلاش هایی که برای کنترل و اداره کردن موقعیت هایی که به نظر خطرناک و تنش زا می رسند، به عمل می آید(آل کلینیک[16]، 2001). از دیدگاه لازاروس و فولکمن[17] (1984)، مقابله عبارت است از تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبه رو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته می شود (دافعی، 1999). در واقع منابع مقابله شامل ویژگی های خود شخص می باشد که قبل از وقوع استرس وجود دارند؛ مانند برخورداری از عزت نفس، احساس تسلط بر موقعیت، سبک-های شناختی، منبع کنترل و خود اثر بخشی، و توانایی حل مسأله (وفایی پور، 2000).
طبق نظر لازاروس و فولكمن دوشیوه اصلی مقابله با استرس وجود دارد كه به عنوان رو ش های مقابله مسأله مدار و هیجان مدار شناخته می شوند. روش های مقابله مسأله مدار كه در آن هدف اصلی، تسلط یافتن بر موقعیت و ایجاد تغییر در منبع فشارزاست و رو ش های مقابله هیجا ن مدار كه در آن، هدف اصلی كاهش یا تبدیل سریع آشفتگی هیجانی است(براهانی، 2005).
برخی از نویسندگان، رویارویی استرس را فرایندی مستمر و پویا خوانده اند که مستلزم برنامه ریزی، تلاش و ارزیابی مستمر است، اما همیشه به پیامدهای مثبت و موفقیت آمیز منتهی نمی شود. به بیان دیگر تلاش های انسان برای حل تعارض بین مقتضیات یک موقعیت تنش زا و ظرفیت های فردی، ممکن است با شکست روبه رو گردد و تجارب مکرر شکست، شخص را به سوی کوشش هایی می کشاند که موجب تخریب خود اوست(کریزی[18]، 1999)در این نوع واکنش ها، که اجتناب از رویارویی خوانده شده است، شخص نگرش بدبینانه و مایوس کننده ای به موقعیت دارد و از تلاش شناختی و رفتاری در جهت حل مسأله یا سازگاری عاطفی با آن، کناره می جوید(حمایده[19]،2011).
طی دهه های اخیر شیوه های انطباق با استرس و آثار آن بر کارکردهای مختلف اجتماعی افراد، مانند فعالیت های تحصیلی و شغلی مورد توجه محققان قرار گرفته است. یافته های برخی تحقیق ها نشان داده اند که دانش آموزان برای مقابله با استرس از شیوه های مختلفی استفاده می کنند و یکی از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی در دوره ی دبیرستان، تدبیری است که فرد برای رویارویی با استرس اتخاذ می کند(مدی[20]، 1984).
با توجه به مطالب ذکر شده هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مدیریت و مقابله با استرس بر عملکرد تحصیلی دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه آزاد بندرعباس می باشد؛ لذا سؤال اصلی این پژوهش این است که آیا آموزش مهارت های مقابله و مدیریت استرس برعملکرد تحصیلی دانشجویان موثر است؟
[1] – PeraltaRamirez, Robles, Navarrete
[2] – Rocha-Sing, I.A
[3] – T. Ergene
[4] – J. Benson,
[5] – R. Hembree,
[6] -Soares AP, Guisande AM, Almeida LS, Paramo FM.
[7] -Davis KD, Winsler A, Middleton M.
[8] -Pitt V, Powis D, Levett-Jones T, Hunter S.
[9] -Bahammam AS, Alaseem AM, Alzakri AA, Almeneessier AS, Sharif MM.
[10] -Sansgiry SS, Bhosle M, Sail K.
[11] – W. Davis, L. lysaker.
[12] -Hockley, R
[13] -Le Doux, J
[14] -Lazarus, R
[15] -Bendura
[16]- Al klineke C.
[17] -Fullkman
[18] – creazy
[19] – Hamaide, sh
[20] -Maddi
دانلود پایان نامه:تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان مهریز
جمعه 99/10/26
………………………………………………………………………………………………………………………………. 125
5-2- بررسی و مقایسه نتایج پژوهش با یافته های پژوهش های پیشین………………………………… 125
5-3- نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………………… 133
5-4- پیشنهادهای پژوهش………………………………………………………………………………………………………… 134
5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی………………………………………………………………………………………………….. 134
5-4-2- پیشنهادهای اجرایی…………………………………………………………………………………………………….. 134
5-5- محدودیت های پژوهش…………………………………………………………………………………………………… 135
فهرست منابع و مأخذ
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………………………….. 136
منابع لاتین ………………………………………………………………………………………………………………………………… 145
فهرست جدول ها
عنوان صفحه
جدول 2-1- ویژگی های افراد با نمره بالا و پایین در هر یک از ابعاد شخصیتی……………………….. 58
جدول 4-1- فراوانی و درصد متغیر جنسیت دانش آموزان………………………………………………………. 112
جدول 4-2- فراوانی و درصد متغیر رشته تحصیلی دانش آموزان……………………………………………. 112
جدول 4-3- فراوانی و درصد متغیر پایه تحصیلی دانش آموزان………………………………………………. 113
جدول 4-4- میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان……………………………………………………………………………………………. 114
جدول 4-5- ضرایب همبستگی بین متغیرهای صفات شخصیت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان…………………………………………………………………………………………………………………………………………. 115
جدول 4-6- ضرایب همبستگی بین متغیرهای صفات شخصیت و راهبردهای منفی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 116
جدول 4-7- ضرایب همبستگی بین متغیرهای سبک های دلبستگی و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 117
جدول 4-8- ضرایب همبستگی بین متغیرهای سبک های دلبستگی و راهبردهای منفی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 117
جدول 4-9- ضرایب همبستگی بین متغیرهای ابعاد دلبستگی و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان…………………………………………………………………………………………………………………………………………. 118
جدول 4-10- ضرایب همبستگی بین متغیرهای ابعاد دلبستگی و راهبردهای منفی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 118
جدول 4-11- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای مثبت تنظیم هیجان دانش آموزان………………………………………………………………………………………………………………….. 119
جدول 4-12- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 119
جدول 4-13- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای منفی تنظیم هیجان دانش آموزان…………………………………………………………………………………………………………………… 120
جدول 4-14- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 120
جدول 4-15- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای مثبت تنظیم هیجان دانش آموزان…………………………………………………………………………………………………………………… 121
جدول 4-16- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 121
جدول 4-17- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای منفی تنظیم هیجان دانش آموزان…………………………………………………………………………………………………………………… 122
جدول 4-18- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 122
فهرست شکل ها
عنوان صفحه
شکل2-1- پنج خانواده از فرایندهای تنظیم هیجان مطابق با مدل کیفیت تولید هیجان…………. 23
شکل 2-2-رابطه دو بعد از شخصیت، برمبنای تحلیل عاملی و طبایع چهارگانه یونانی…………….. 51
شکل 2-3- محورهای اجتناب و اضطراب و سبک های چهارگانه دلبستگی بزرگسال…………………89
شکل2-4- الگوهای مثبت و منفی از خود ودیگران……………………………………………………………………..90
فصل اول:
کلیات پژوهش
- ﻣﻘﺪﻣﻪ
امروزه جهان با تحولات عظیم و پی در پی روبرو است، تحولاتی که دانش ها و نیازهای جدیدی می آفریند. نیازهایی که از یک طرفی به رفاه بیشتر جوامع کمک می کند و از طرف دیگر به مشکلات آنها می افزاید که موجب بروز برخی بیماریها و ناراحتی های روانی و تضعیف روابط و ارزشهای انسانی گردیده است. در واقع مشکلات انسانها پیچیده تر و متنوع تر شده است، همه انسانها هیجانها[1] و عواطف را در زندگی خود تجربه می کنند و این کاملاً طبیعی است که در مواجهه با موقعیت های گوناگون، هیجانها و عواطف متفاوت از خود نشان دهند. اما هیجانها و عواطف منفی شدید، غیر عادی است و نه تنها سازنده نیست، بلکه آثار مخرب و زیان باری دارد (کاویان پور، 1391).
ﻫﻴﺠﺎن همانا یکی از اجزای زندگی روانی و ﭘﺪﻳﺪه ای اﺻﻠﻲدرﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی اﻧﺴﺎن اﺳﺖ و ﻧﻘﺶ ﺑﻪﺳﺰاﻳﻲ در ﺑﻘﺎ و اﻧﻄﺒﺎقﮔﻮﻧﻪ اﻧﺴﺎن دارد (ﮔﺮاس و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن[2]، 2007؛ ﻧﺲ و اﻟﺰورث[3]، 2009). از نظر پاسر و اسمیت[4]( 2001)، ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ حالت عاطفی مثبت یا منفی هستند که از الگوی شناختی، فیزیولوژیکی و واکنش های رفتار نسبت به رویداد ها ناشی می شوند (به نقل از صیادی، 1389). لویس و هاویلند [5] (2000)، هیجان را نخستین علت ایجاد کننده شناخت، تصمیم و عمل
می دانند، موضوعی که می تواند در حل و پدید آیی مشکلات و تجارب بین فردی و درون فردی نقش بی بدیل داشته باشد. هیجان ها در سطح ﺑﻴﻦﻓﺮدی ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ از حالتﻫﺎی دروﻧﻲ و ﻣﻘﺼﻮدﻫﺎی رﻓﺘﺎری دﻳﮕـﺮان آﮔـﺎه ﺷـﻮد (ﻓﺮﻳجدا[6]، 1986؛ به نقل از زارع، لطیفیان و فولاد چنگ، 1392)، ﺗﺒﺎدلﭼﻨﻴﻦاﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺑـﺮای رواﺑﻂ اﻧـﺴﺎﻧﻲ، ﺿﺮوری و ﺗﻌﻴﻴنﻛﻨﻨﺪه ﻣﻬﻤﻲ درﺑﻬﻜﺎﻣﻲ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮاﻳﻦ، ﻫﻴﺠـﺎن دارای ﻛﺎرﻛﺮدﻫـﺎی درونﻓـﺮدی ﻧﻈﻴـﺮ ﻳـﺎﻓﺘﻦ ﺑﻴﻨﺶ درﻣﻮرد ارزشﻫﺎیﺷﺨﺼﻲاﺳﺖ (ﺑﭽﺎرا، داﻣﺎﺳﻴﻮ و داماﺳﻴﻮ[7]،2000). به طور کلی، توانایی های هیجانی برای تشخیص پاسخ های هیجانی مناسب در مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنه ی بینش و ایجاد نگرش درباره وقایع و هیجانات نقش مؤثری دارند. بنابراین کسانی که توانایی تشخیص، کنترل و استفاده ازاین توانش های هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضایتمندی و سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند شد (تاج دهقانی، 1391). ﻻزم ﺑﻪذﻛـﺮ اﺳـﺖﻛـﻪ اﮔﺮﭼﻪ ﻫﻴﺠﺎن ﺑﺴﻴﺎرﻛﻤﻚﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ آﺳﻴﺐزا ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺷـﺪ؛ ﻣـﺜﻼً ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛﻪ در زﻣﺎن ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ اﺑﺮاز ﺷﻮد. هم چنین ﭘﺎﺳﺦﻫﺎی ﻧﺎﻣﻨﺎﺳـﺐ ﻫﻴﺠـﺎﻧﻲ در ﺑـﺴﻴﺎری از ﺷـﻜﻞﻫـﺎی آﺳـﻴﺐﺷﻨﺎﺳـﻲرواﻧـﻲ (ﻛﻤﭙﻞ- ﺳـﻴﻠﺰ و ﺑـﺎرﻟﻮ[8]، 2007)، مشکلات اﺟﺘﻤـﺎعی (اﻳﺰﻧﺒـﺮگ، ﻫـﻮﻓﺮ و واﮔـﺎن[9]؛ 2007،ﺷـﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ[10]، 2007) و ﺣﺘﻲ ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎی ﺟﺴﻤﻲ ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ.
ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن[11] ﻣﻮﻓق در زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن ﻧﻘﺶ اﺳﺎﺳـﻲ اﻳﻔـﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ (ﮔـﺮاس، 2007). ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪد رواﻧﻲ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، ﻓﻴﺰﻳﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ و رﻓﺘـﺎری ﺑـﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ اﻓـﺮاد درﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧـﺎت واﺑﺴﺘﻪاﺳﺖ (ﮔﺮاس و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن، 2007؛ ﻋﻼﻗﺒﻨﺪ و همکاران،1391). ﺗﻨﻈﻴﻢﻫﻴﺠﺎن از ویژگی های فطری است که در نوزادان هم دیده می شود و تأثیر زیادی از محیط و به ویژه شیوه های تربیتی و فرزند پروری والدین می گیرد. تنظیم هیجان در محیط رشد دهنده تکوین می یابد و در غیر این صورت به شکل غیر انطباقی عمل می کند (زارع و همکاران، 1392).
حال عوامل متعددی می توانند بر کنترل و تنظیم هیجانات اثر بگذارند؛ عواملی که یا نشأت گرفته از درون فرد، شخصیت و ویژگی های فردی است و یا این که در نتیجه محیطی که فرد در آن قرار گرفته است به وجود آمده اند. از جمله این عوامل می توان به صفات شخصیت[12] ، سبک ها و ابعاد دلبستگی[13] اشاره نمود. در واقع با با درنظر داشتن این دو نظریه می توان به نقش ژنتیک و عوامل اجتماعی در کنترل و تنظیم هیجان توجه داشت. نظریه دلبستگی به طور کلی بر علل اجتماعی سبک های دلبستگی تأکید دارد در حالی که نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت عمدتاً بر ژنتیک، مبانی خلق و خو یا علل صفات شخصیتی متمرکز است (نیلفروشان، 1389).
ویژگی های شخصیتی به عنوان مجموعه سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً پایدار در افراد که بر روی هم، یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می سازد (شاملو،1382) می تواند بر کنترل و تنظیم هیجان تأثیر بگذارد. در واقع بر اساس یافته های پژوهشی می توان گفت که صفات شخصیتی نقش مهمی در انتخاب راهبرد های تنظیم هیجان ایفا می کنند و نوع راهبرد های تنظیم هیجان متناسب با صفات شخصیتی مسلط در فرد می باشد.
بنا براین آگاهی از ویژگی های شخصیتی، برای مقابله با مشکلات زندگی مفید و سودمند است. از آنجا که ویژگی های شخصیتی عمیقاً با نحوه ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا مرتبط است، طبیعی است که برخی ویژگیهای شخصیتی از ویژگی های دیگر انعطاف پذیرتر است. افرادی که دارای ویژگی های شخصیتی انعطاف نا پذیری می باشند و همچنین کسانی که نمی توانند پاسخ های خود را با تقاضای یک موقعیت خاص منطبق سازند فاقد مهارتهای زندگی بوده و بدترین واکنش ها را به زندگی نشان می دهند. در واقع خصوصیات شخصیتی انسان را مستعد انجام رفتار های مختلف در موقعیت های خاص
می نماید. مطالعه خاص رفتار فرد، یک نوع تعیین شخصیت او می باشد و از این رو با شناخت رفتار فرد، می توان پیش بینی کرد که از این شخص با این نوع شخصیت در موقعیت های مختلف چه نوع رفتاری بروز خواهد کرد (تاج دهقانی، 1391).
همانطور که گفته شد یکی دیگر از عواملی که می تواند بر تنظیم هیجان مؤثر باشد، سبک های دلبستگی است. دلبستگی پیوند عاطفی نیرومندی است که هر فرد در زندگی اش برای افراد خاصی ایجاد می کند (بالبی[14]، 1969). تجارب دلبستگی اولیه با مراقبان، احساسات، افکار و رفتار را در روابط بعدی هدایت می کند. نظریه دلبستگی بالبی (1969) بیان می دارد که روابط کودک با مراقبان (مادر یا جانشین مادر) در سالهای اولیه زندگی منجر به تشکیل الگوهای روانی خاصی می شود که مبنای بیشتر روابط بین فردی در بزرگسالی است. نظریه دلبستگی بزرگسال (هازان[15] و شیور، 1987) که از نظریه دلبستگی بالبی و آینسورث[16] نشأت گرفته است، برای تبیین تفاوت های فردی در شناخت ها، احساسات و رفتارهایی که در زمینه روابط نزدیک و صمیمی در دوره نوجوانی رخ می دهد، مطرح شده است. بر طبق این نظریه تفاوت های فردی در سبک دلبستگی، از تجربیات افراد از روابط نزدیک قبلی شان نشأت می گیرد که این تجربیات با رابطه دلبستگی بین کودک و مراقب اولیه اش( معمولاً مادر) شروع می شود (میکالینسر و شیور، 2007).
نظریه دلبستگی مبنای نظری مهمی را برای درک وجود مشکلات رفتاری و هیجانی در نوجوانی در اختیار محققان قرار داده است. در نظریه دلبستگی همواره بر دو نکته تأکید شده است: اول این که رابطه گرم، نزدیک و پیوسته مادر (جانشین دائم وی) با کودک برای سلامت روانی اش ضروری است و دوم این که جدایی از مادر و طرد شدگی از سوی وی در اغلب مشکلات رفتاری و اضطراب[17] کودکان تأثیر دارد. مطالعات مختلف نشان داده اند که سبک دلبستگی نوجوان با الگو های رفتاری سازش نایافته و کنش وری روانی – هیجانی در سال های بعدی زندگی مرتبط می باشد (کاسیدی[18]، 2001 ؛ براون فیلد[19] و تامپسون، 2003).
هم چنین ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﭘﮋوﻫﺸﯽ در ﻣﻮرد ﺳﺒﮏﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﯽ درﮐﻮدﮐﯽ (بالبی، 1969؛ دی واﯾﺖ[20] و همکاران،2010؛ روك و ورﯾﺴﯿﻤﻮ[21] ، 2011) نیز نشان داده اند که حساسیت[22] و پاسخ دهی[23] مراقب اولیه به حالت های هیجانی کودک، تعیین کننده اصلی یادگیری روش تنظیم عواطف درمانده ساز[24] و رابطه با دیگران است و هم چنین تعیین کننده مهم شیوه ای است که کودک یاد می گیرد تا هیجانات خود را تنظیم و آنها را به دیگران نشان دهد (وردن[25]، لوسی[26] و واگان، 2003). ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎی ﮐﻮدﮐﯽ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎﯾﺸﺎن را ﻧﺸـﺎن ﻧﻤﯽدﻫﻨﺪ و اﺑﺮاز ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ، ﯾﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽﮐﻪ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎی در ﺣـﺎل ﺗﺤﻮل و ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﮐﻮدك را ﺑﻪ رﺳـﻤﯿﺖ ﻧﻤـﯽﺷﻨﺎﺳـﻨﺪ و ﺑـﺎ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎی ﮐﻮدك ﺧﻮب رﻓﺘﺎر ﻧﻤﯽﮐﻨﻨـﺪ، ﻣـﯽﺗﻮاﻧـﺪ ﺗـأﺛﯿﺮی ﻋﻤﯿﻖ ﺑﺮ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻋﺎﻃﻔﻪ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪی زﻧﺪﮔﯽ داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ (دی واﯾــﺖ و ﻫﻤﮑــﺎران، 2010؛ روك و ورﯾﺴــﯿﻤﻮ 2011؛ ﮔﺮﺷــﺎم وﮔــﻮﻻن[27]، 2012). بنابراین آﻧﭽــﻪ ﻣــﺎ در ﻣــﻮرد ﻫﯿﺠــﺎنﻫــﺎی ﺧــﻮد و ﺗﻮاﻧــﺎﯾﯽ ﺑﺎزﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺗﻮﺻﯿﻒ و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻋﻮاﻃـﻒ ﺧﻮدﻣـﺎن ﻣـﯽداﻧـﯿﻢ ﺗـﺎ ﺣﺪود زﯾﺎدی ﺗﺤﺖ ﺗأﺛﯿﺮ ﺗﻌﺎﻣﻞﻫﺎی اوﻟﯿﻪ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗـﺐ اﺳـﺖ.
با عنایت به موارد فوق پژوهش حاضر سعی در تعیین رابطه صفات شخصیت، سبکها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دارد.
- بیان مسئله
انسان عصر حاضر با توجه به پیچیدگی ها و دشواری های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه های گوناگون می بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیت های دشوار زندگی برخوردار باشد. یکی از مهمترین این توانایی ها، توانایی تنظیم و کنترل هیجانها در زمینه های مختلف می باشد.
در سالهای اخیر توجه متخصصان به موضوع تنظیم هیجان در سازگاری با رویداد های استرسزا در زندگی باعث گردیده تا برخی پژوهشگران به مطالعه ی راهکارهای شناختی مؤثر بر کنترل و تنظیم هیجان بپردازند (برای مثال گلمن[28]، 1995؛ مایر، کاروسو و سالووی[29]، 2000؛ به نقل از بهرامی، 1390). شواهد زیادی نشان می دهد که تنظیم هیجان با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است ( شاته[30] و همکاران، 2007).
علی رغم گذشته، امروزه نظریه های جدید در قلمرو هیجان بر نقش مثبت و انطباقی هیجان تأکید دارند (مثلاً لازاروس[31]،1991؛ توبی و کاسمیدز[32]، 1990؛ فردریکسون[33]، 2001) و نشان می دهند که هیجان می تواند نقش سازنده ای در حل مسئله، پردازش اطلاعات (پالفای و سالووی[34]، 1993)، فرایند تصمیم گیری (آیزن، روزن زویگ و یونگ[35]، 1991)، نو آوری و خلاقیت ( استردا[36]، یونگ و آیزن، 1997) و افزایش یادگیری (کاهیل[37]و همکاران، 1994) داشته باشد . با این حال نباید فراموش کرد که هیجان ها همواره سودمند نیستند و در بیشتر اوقات باید آنها را تنظیم و مدیریت کرد.
فقدان توانایی تنظیم هیجان می تواند منجر به برانگیختگی های هیجانی زیان آور، نا سازگاری و عدم هدایت هیجان شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکرد سازش یافته و شایسته گردد (مولائی، 1389). افرادی که در تنظیم هیجان های خود مهارت ندارند قادر نخواهند بود از خود در مقابل تنیدگی محافظت نمایند. چنین افرادی، افسردگی، نا امیدی و اندیشه پردازی خودکشی بیشتری را گزارش می دهند (تاج دهقانی، 1391).
بنابراین مدیریت و سازماندهی هیجانها به فرد کمک می کند تا در شرایط استرس زا از راهبردهای سازش یافته، کار آمد و مثبت تنظیم هیجان استفاده کند و بر عکس، هر چه مدیریت و سازماندهی هیجانی ضعیف تر باشد، احتمال بروز بحران های هیجانی در شرایط استرس زا و استفاده از راهبرد های سازش نا یافته تر و نا کار آمد تر مثل راهبرد های هیجان مدار منفی، افزایش مییابد.
به باور گارنفسکی و کرایچ[38] (2006)، استراتژی های تنظیم شناختی هیجان، کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد با شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است یا به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا اطلاق می گردد. از جمله رایج ترین این راهکارهای شناختی می توان به سرزنش خود[39]، سرزنش دیگران[40]، نشخوار فکری[41]،
تلقی فاجـعه آمیز[42]، توسـعه ی چشم انداز[43] (دیدگاه گیری)، تمرکز مجدد مثبت[44]، ارزیابی مجدد مثبت[45]، پذیرش شرایط[46] و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[47] اشاره نمود (گارنفسکی و همکاران، 2009). به لحاظ نظری راهبردهای سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری، تلقی فاجعه آمیز به عنوان راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته می شوند، در حالی که راهبردهای پذیرش شرایط، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و توسعه ی چشم انداز، تحت عنوان راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان مطرح می شوند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون[48]، 2001).
به نظر می رسد مانند هر مقوله روان شناختی، هیجان و تنظیم آن هم، از عوامل موقعیتی و عوامل فردی تأثیر می پذیرد. علیرغم این که ظرفیت شناختی تنظیم هیجان، کلی و جهان شمول است اما نمی توان تفاوت های فردی را در افکار و روش هایی که هر فرد در هیجان، خود را تنظیم می کند نادیده گرفت. صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی در چارچوب عوامل فردی از جمله عناصری هستند که در پژوهش حاضر در کنترل و تنظیم هیجان مورد توجه قرار گرفته اند.
شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روان شناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف، احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است (شاملو، 1382). شخصیت، یک سازه ی کلی است که از مجموعه ویژگی های فردی تشکیل می شود و به سه عامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی قابل مشاهده که در تعامل با عناصر محیط ایفای نقش می نماید، اشاره دارد (نجمی و حسن زاده، 1389).
در سال های گذشته، تحقیقات شخصیت فاقد یک چهارچوب قابل قبول در جهت توصیف ساختار و ذات شخصیت بوده و در خصوص خصیصه های شخصیتی میان محققین اختلاف نظر وجود داشته است. با این وجود امروزه توافق حاصل شده است که مدل پنج عاملی شخصیت که اغلب «پنج بزرگ[49]» نامیده می شود می تواند برای توصیف بیشتر جنبه های برجسته شخصیت افراد مورد استفاده قرار گیرد (نیک بخش، جوادی و مظفری، 1386).
مک کری و کاستا[50] (1987) با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوت ها ی فردی در خصوصیات شخصیتی پنج بعد عمده را منظور نمود. روان رنجور خویی[51](N) به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، ترحم جویی، خصومت، تکانشوری، افسردگی و عزت نفس پایین بر می گردد. در حالیکه برون گرایی[52](E) به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرات طلبی، پر انرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد. تجربه پذیری[53](O) به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی اشاره دارد. درحالیکه توافق پذیری[54](A) با تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی همراه است. سر انجام اینکه وظیفه شناسی ©[55] به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی و آرام بودن اطلاق میگردد.
تحقیقات اﺧﻴﺮ در ﻣﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ (از ﺟﻤﻠﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ واﻟﺪ و ﻓﺮزﻧـﺪ) ﺷـﻜﻞ دﻫﻨـﺪه ﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن، در ﻧﻈﺮﻳﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻟﺒﻲ (1969)رﻳﺸﻪ دارﻧـﺪ. از دﻳـﺪ ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﭘـﺮدازان دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ (ﺑـﺎﻟﺒﻲ، 1969؛ ﺷﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ، 2002) ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط ﻓﺮد ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده و در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ، ﻛﻴﻔﻴـﺖ دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ اﺳﺎﺳﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
بدون شک یکی از تحولات بسیار مهم در حوزه روان شناسی معاصر نظریه دلبستگی بالبی است که اهمیت نقش تجارب هیجانی اولیه کودک با مراقب خود را در رشد هیجانی و شناختی فرد برجسته می سازد. از نظر بالبی، دلبستگی یکی از نیازهای بنیادین انسان ها می باشد (رمضانی، شمس اسفند آباد و طهماسبی، 1385).
براساس یافته های نظریه دلبستگی، تفاوت های فردی در الگوهای فعال و به تبع آن در
جهت گیری دلبستگی بزرگسالان با الگوهای متمایزی از سبک های کنار آمدن و راهبردهای نظم بخشی هیجانی و شناختی مرتبط است (کافتسیوس[56]، 2004). به عبارت دیگر افراد با سبک های دلبستگی متفاوت، راهکارهای متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. افراد دارای سبک دلبستگی ایمن[57] برای نظم دهی به هیجان ها از راهبرد هایی سود می جویند که تنیدگی را به حد اقل می رسانند و هیجان های مثبت را فعال می سازند (میکالینسر و فلورین[58]، 2001) و افراد واجد سبک های دلبستگی نا ایمن[59] از راهبرد های نظم دهی هیجانی نا مناسب و هیجان های منفی استفاده می کنند ( بشارت و شالچی، 1386).
دلبستگی و سبک های آن شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم و کسب اعتماد نسبت به دیگران است یا به عبارت دیگر عدم تکوین دلبستگی به یک فرد مهم در سال های اولیه زندگی می تواند به نا توانی در برقراری رابطه نزدیک و قطع شدن پیوند های عاطفی منجر شود. چنانچه این ویژگی به الگوی ثابت رفتاری تبدیل شود عمیقاً با نحوه ی ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا و موقعیت های هیجانی مرتبط خواهد شد . این الگو های ثابت در واقع همان ویژگی های شخصیتی می باشند، که تأثیرات مثبتی روی نگرش ها و رفتار ها و انگیزش فرد در موقعیت های خاص می گذارند (تاج دهقانی، 1391). بنابراین می توان گفت که توانایی های هیجانی به نوعی با سبک ها و ابعاد دلبستگی، تعاملات اجتماعی وشکل گیری شخصیت مرتبط می باشند .
با توجه به مطالب بیان شده و اهمیت هیجان و تأثیر آن بر زندگی و سلامت روانی و جسمانی افراد، در این پژوهش به تعیین رابطه صفات شخصیت، سبکها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان پرداخته شده است و از آنجا که نوجوانان و بویژه دانش آموزان به دلیل نقش مهمی که در اداره آینده کشور دارند از قشرهای مهم و از فعالترین گروه های سنی در یک جامعه محسوب می شوند و به دلیل شرایط سنی و موقعیت خاص اجتماعی در معرض استرس ها، چالش ها و مسائل بحرانی فراوان می باشند این پژوهش درمیان این گروه سنی یعنی دانش آموزان دبیرستانی انجام گردیده است.
[1] -emotions
[2]- Gross&Tompson
[3] – Nesse & Ellsworth
[4]- Passer &Smith
5- Lewis & Haviland
[6]-Frijda
[7]-Bechara, Damasio&Damasio
[8]-Campell- Sills&Barlow
[9]-Eisenberg,Hofer&Vaghan
[10]- Shaver & Mikulincer
[11]-emotion regulation
[12]-personality traits
[13]- attachment and dimensions styles
[14] -Bowlby
[15] -Hazan
[16] -Ainsworth
[17] -anexity
[18]- Cassidy
[19]- Brown Field
[20]- Dewitte
[21]- Roque & Verssimo
[22]- sensitivity
[23]- responsiveness
[24]- distressing affects
[25]- Wearden
[26]- Lucy
[27]- Gresham & Gullone
[28]- Golman
[29]- Mayer,Caruso & Salovey
[30]- Schutte
[31]- Lazarus
[32]-Tooby & Cosmides
[33]-Fredrickson
[34]-Palfai &Saolovey
[35]- Isen,Rosenzweig & Young
[36]- Estrada
[37]- Cahill
[38]-Garnefski & Kraaij
[39]- self-blame
[40]- other-blame
[41]- rumination
[42]-costastrophizing
[43]- putting in to perspective
7-postive reoppraisal
[45]-postive refousing
[46]- acceptance
[47]- refocus on planing
[48]- Spinhoven
[49]- big five
[50]-Mccare & Costa
[51]- neuroticism
[52]-extraversion
[53]-opennessto experience
[54]-agreeableness
[55]-conscientiousness
[56]- Kafetsios
[57] -secure
[58]- Florian
[59] -insecure