دانلود پایان نامه ارشد: «بررسی عوامل فرهنگی _ اجتماعی موثر بر مشارکت اجتماعی شهروندان بندرعباس در سال 1393»

:

انسان همواره به صورت جمعی و گروهی زیسته و نیازهای گوناگون خود را با کمک اعضای اجتماع بر­طرف کرده است. البته در­مورد زندگی اجتماعی انسان و سرمنشاء آن، اندیشمندان اجتماعی نظرات متفاوتی ابراز کرده­اند. بعضی بر این قول هستند، که چون انسان اساساً تمایل به همزیستی با دیگران دارد، به حیات اجتماعی روی آورده است. اما، بعضی دیگر بر این موضع هستند، که چون انسان در اجتماع متولد می­شود و از ابتدا زندگی خود را در گروه شروع می­کند و در محیط اجتماعی به رشد و نمو می­رسد، تمایل به زندگی اجتماعی پیدا می­کند. چه، ما با اندیشه گروه اول موافق باشیم و چه، با اندیشه گروه دوم، طبعاً مهمترین مطلب در رابطه با حیات اجتماعی انسان، چگونگی زیست او در اجتماع و مشارکت  وی در امور آن است.

حیات اجتماعی و زندگی جمعی زمانی می­تواند معنا پیدا کند که افراد عضو در هماهنگی با یکدیگر به تعامل، تعاون و در حقیقت به همکاری متقابل توام با تفاهم با همدیگر بپردازند و امور اجتماع خویش را مدیریت کنند. برای بروز چنین رفتاری، افراد اجتماع بایستی دارای اعتماد و نیز نگاه و نگرش مثبت به یکدیگر باشند، تا بتوانند با سهولت بیشتری به زیست خود در جامعه ادامه دهند.

«مشاركت اگرچه به معنای عام آن از دیرباز با زندگی انسان پیوند داشته، اما به معنای جدید از عرصه سیاست و پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده است. این نوع مشاركت در برخی از كشورهای صنعتی جهان (به ویژه آنها كه در جنگ شكست خورده بودند)، در قلمرو اقتصادی و صنعتی آغاز شد تا مردم را در مالكیت شریك سازد و پایه­های پایدار و تداوم صنعت و اقتصاد را مستحكم سازد. با گسترش معنای

 

پایان نامه و مقاله

 مشاركت و راه یافتن آن به تمام عرصه­های زندگی، امروزه سخن از شرایطی است كه همه مردم در تعیین سرنوشت خویش دخالت آگاهانه و واقعی پیدا كنند» (علوی­تبار، 1379: 13).

بدین ترتیب، لازمه جامعه­ای سالم و توسعه یافته در دنیای کنونی، استفاده­ بهینه از تمامی ظرفیت­های اجتماعی و فردی موجود در آن است. یکی از راهکارهای اجرای این سیاست تشویق مردم به مشارکت در امور مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … می­باشد. در حقیقت مشارکت افراد جامعه، یکی از معیارها و نشانه­های سلامت اجتماعی (تعادل) سیستم است. چرا که این واقعیت اجتماعی، نشان دهنده اعتماد اجتماعی افراد جامعه به یکدیگر و انسجام اجتماعی است. این امر به نوبه خود منجر به افزایش سرمایه اجتماعی و در نتیجه کاهش هزینه­های سیستم اجتماعی می­شود. به بیانی دیگر، می­توان با ایجاد همدلی و وفاق و افزایش آن در جامعه، شهروندان را به مشارکت در عرصه فعالیت­های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشاند. و با این کار موجبات پیشرفت هرچه بیشتر را فراهم نمود.

2-1. بیان مساله:

بر­اساس نظریه­های مشارکت و توسعه، مشارکت به عنوان یک کالای خوب، که حیطه­ای از منافع فردی و جمعی را عرضه می­کند، ترسیم می­شود. در سطح فردی، تحقیقات نشان می­دهند که مشارکت، سرمایه­ اجتماعی (به معنای ارتباطات و گره­های اجتماعی) و نیز اعتماد به نفس و احساس خودمختاری مردم را افزایش می­دهد و در بهزیستی­شان سهم دارد. به نظر اوکلی، مشارکت با استفاده از کمک داوطلبانه­ اجتماعی و بهره­گیری از منابع داخلی در جهت تحقق توسعه و کاهش هزینه­های آن موثر است. همچنین، مشارکت اجتماعی از طریق سازماندهی گروه­ها، سرمایه­ اجتماعی و عمومی جامعه را گسترش می­دهد (غفاری و نیازی، 1386: 108). مشارکت مردم در امور مربوط به خودشان می‌تواند آثار بسیار پرباری داشته باشد که از آن جمله می‌توان در سطح منطقه‌ای به بهبود شرایط زندگی و افزایش امکانات رفاهی، وفاق جمعی، پیشبرد سریع امور، نظارت بر نهادهای دولتی و در نتیجه کنترل عمومی نسبت به دولت‌مردان و برنامه‌های توسعه‌ عمومی و احساس مسئولیت مردم در قبال موضوعات و مشکلات شهر و همیاری و همفکری آنان در رفع این معضلات اشاره کرد. از طرف دیگر امکانات محدود دولت‌ها در رساندن خدمات به مردم، ناهمخوانی برنامه‌های توسعه با شرایط محلی به دلیل عدم نظرخواهی از مردم محل، نیاز به همکاری آنان و نیز از بین رفتن تسهیلات جدید به علت عدم همکاری مردم و اطلاع آن‌ها از برنامه، از مهم‌ترین دلایل نیاز به مشارکت مردم است (سیف‌الدینی، 1376).

مشارکت شهروندان، زندگی در شهر و سیاست­ها و برنامه­های مربوط به آن را برای آحاد افراد جامعه معنادار کرده و آن­ها را متقاعد و آماده مشارکت و سهیم شدن در اداره شهر می­کند و حس تعلق به شهر و محله را در آن­ها تقویت می­نماید. به هر حال در شرایطی که اعضای جامعه در زندگی روزمره خود با مسائل و مشکلات بسیار و منابع محدود مواجه هستند، مشارکت، بیشترین سهم و نقش را در رویارویی با مسائل و مشکلات و کاهش آن­ها دارد؛ زیرا راهبرد مورد نظر در مشارکت مردمی به ویژه در قالب شکل­گیری انجمن­ها و گروه­های اجتماعی در مقیاس­های محلی و فرا محلی، آزاد­سازی انرژی آن­ها و استفاده از پتانسیل­های محلی برای دسترسی به منابع و توان بیشتر برای حل مشکلات فعلی و پیش­رو است. افزون بر این، آگاهی از نیازها و خواسته­های شهروندان، تمرکز­زدایی و حرکت به سوی واگذاری امور، اولویت فضاهای فرهنگی – اجتماعی، آموزش فرهنگ شهرنشینی و بهره­وری بهینه از امکانات و تلاش برای دستیابی به توسعه پایدار شهری که به عنوان اصول کلیدی مدیریت شهری از آن­ها یاد می‌شود، بدون مشارکت مردم و تحقق حکمروایی شهری امکان­پذیر نیست (غفاری،1392: 24-23).

در كشور ما، به لحاظ تاریخی هر چند مفهوم مشاركت و معادل­های بومی آن نظیر تعاون و همیاری سابقه طولانی در حیات اجتماعی و فرهنگی مردم دارد، برداشت مدرن از مشاركت كه مبتنی بر اصالت عمل اجتماعی است نه تنها سابقه چندانی ندارد، بلكه به نظر میرسد در عرصه­های مختلف به­هیچ وجه نهادینه نشده است. مشاركت در اندیشه و عمل مردم و مسئولان، حداكثر تا سطح یك رفتار بازتابی نه چندان فعال مبتنی بر اهداف ابزار گرایانه كه بیشتر در موقعیتهای ویژه (عمدتاً سیاسی) و در پاسخ به در خواست­های مشروعیت خواهانه مسئولان، تقلیل یافته است.

هر چند كه در سال­های اخیر با مطرح شدن مفاهیمی نظیر جامعه مدنی، حقوق شهروندی و …. ادبیات مشاركت در معنای نوین آن در بین نخبگان و اندیشمندان گسترش یافته، اما همچنان به نظر می­رسد مفهوم فوق تا نهادینه شدن در سطح جامعه راهی طولانی فرا روی داشته باشد.

امروزه پس از سالیان متمادی تجربه مدیریت شهری متمرکز، اکثر صاحب­نظران امور شهری به این نتیجه رسیده­اند که چنین مدیریتی در مقایسه با روش­های مشارکتی که با همکاری و مشارکت ذی­نفعان اصلی امور شهر (مردم) انجام می­شوند موفقیت چندانی در اداره شهرها ندارد. از طرف دیگر تلاش­هایی که در چند سال اخیر جهت جلب و گسترش مشارکت مردم در اداره امور شهرها صورت گرفته است هرچند در جای خود ارزشمند است، نتوانسته از نظر کیفیت و کمیت نیازهای رو به توسعه شهروندان را در این زمینه برآورده سازد؛ طوری که اغلب مدیران امور شهری یکی از مهم­ترین مسائل و مشکلات اداره شهرها را پایین بودن مشارکت شهروندان در اداره شهرها می­دانند (نقدی، 1382: 231). چنانچه نتایج بسیاری از تحقیقات دانشگاهی نشان می­دهند، میزان و کیفیت مشارکت در کشورمان، در سطح نگران کننده­ای قرار دارد. یافته­های این تحقیقات به وضوح نشان می­دهند که، میانگین مشارکت شهروندان در امور مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رقم پایینی را به خود اختصاص می­دهد (شادی­طلب، 1382؛ دهقان و غفاری، 1384؛ موسوی، 1384؛ یزدان­پناه، 1387؛ سفیری، 1388؛ هاشمیان­فر، 1388).

مسلما مردم آرزومندند که در جامعه به حساب آمده و در رفع مشکلات سهیم باشند و در واقع بعنوان شهروند بتوانند نظریات خود را بیان کرده و آن­ها را پیگیری کنند و به این ترتیب در بهبود محیط زندگی خود موثر باشند؛ اما، عموما مشاهده می­شود که مردم اگرچه حتی بعضی مواقع پیشنهادات و نظرات و توانایی­های بسیار کارآمدی دارند، اما در یک حالت بی­تفاوتی و یا حتی ضدیت قرارداشته و مشارکت فعالی در امور ندارند و می­توان گفت از حق شهروندی خود استفاده نمی­کنند.

عدم توجه به این بی‌تفاوتی و عدم احساس مسئولیت مردم و نیز بی‌توجهی به خواسته‌های آنان ممکن است سرانجام به بحران مشارکت بیانجامد. بحران مشارکت مبحثی است جدی و به حالتی تعبیر می‌شود که اراده‌های مشارکت‌طلبانه و تقاضاهای مداخله‌جویانه‌ عمومی با ساختارهای سیاسی‌، اداری، حقوقی، عرفی و سنتی حاکم بر جامعه که دارای ویژگی متمرکز و استبدادی است در تضاد و ناهمخوانی قرار گیرد. این بحران سرانجام به بحران در نظام اجتماعی و مشروعیت آن و نهایتا به فروپاشی اجتماعی منجر خواهد شد (فرید یحیایی، 1378).

بر این اساس توجه به میزان مشارکت شهروندان و بررسی عوامل موثر بر آن در جوامعی نظیر بندرعباس که به دلیل جایگاه اقتصادی و موقعیت خاص استراتژیکی که در کشور دارد و می­بایست هر چه سریع‌تر به توسعه و نیز به استانداردهای شهری دست یابد، امری ضروری است. علاوه­براین، ویژگی­های شهر بندرعباس که به دلیل مهاجر­پذیر بودن از ترکیب و بافت جمعیتی، فرهنگی، اجتماعی و قومی نامتجانسی برخوردار است اهمیت مسئله را دو چندان می­کند. لذا مسئولین بندرعباس بارها به این نکته اشاره و تاکید کرده­اند که برای رسیدن به جایگاه مناسب شهر از لحاظ توسعه­ای، می­بایست شهروند محوری را از جمله اصول کاری خود قرار داد.

با توجه به مطالب بیان شده، بررسی میزان مشارکت اجتماعی و تعیین عوامل موثر بر مشارکت شهروندان از جمله مواردی است که می­بایست انجام آن در اولویت پژوهش­های دستگاه­های مرتبط قرار گیرد. لذا در پژوهش فوق به دنبال بررسی این سئوال هستیم که مشارکت اجتماعی شهروندان بندرعباس به چه میزان بوده، و به علاوه مولفه­هایی همچون اعتماد اجتماعی، احساس تعلق اجتماعی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی، احساس بی­قدرتی و عوامل فردی چه تاثیری بر میزان مشارکت اجتماعی شهروندان بندرعباس میگذارد. لذا هر یک از آنها به نحو مقتضی مورد سنجش قرار گرفته و ارتباط آن­ها با مشارکت اجتماعی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.