دانلود پایان نامه ارشد: عوالم هستی و مسیر حرکت انسان در آن هااز منظر علامه طباطبایی و آیت الله شاه آبادی
:
بیان مسئله:
اگر به موضوع فلسفه که همان چیستی و چگونگی وجود است خوب دقت کنیم می توان به اهمیت جهان شناسی پی برد. چیستی وجود ارتباط تنگاتنگی با چیستی جهان پیرامون به عنوان نزدیک ترین موجود قابل شناخت فلسفی دارد. از طرفی انسان به عنوان اشرف مخلوقات در جهان هستی جایگاهی ویژه دارد.
«الحمدلله رب العالمین» پس از «بسم الله الرحمن الرحیم» این اولین آیه ازسوره حمد، اولین سوره قرآن کریم است.[1] سوره ای هرروز حداقل 10 بار بر زبان هر نمازگزار باید جاری شود.
حمد و سپاس مخصوص رب جهانیان است[2] خداوند میخواهد خود را معرفی بفرماید از طریق ربوبیت عالمیان و ساکنان عوالم معرفی
میفرماید. بسیار باید در این نکته دقت کرد.
امیرالمؤمنین خطاب به انسان میفرمایند:
«أتزعم أنک جرم صغیر وفیک النطوی العالم الاکبر» آیا گمان میکنی تو چیزی کوچک هستی در حالیکه درون تو عالم بزرگتری قرارداده شده.[3]
چگونه میتوان در مقابل این آیه و روایت بی دغدغه ماند؟
مسئله این است که ساکنان عوالم کیستند که خداوند ما را به این دریچه از توحید دعوت میکند؟ آیا نمی شد بفرماید: «موجودات» یا «مخلوقات» یا هرچیز دیگر؟
اینکه جهان شناسی را محدود کنیم به طبیعت شناسی امری ساده انگارانه است. خداوند متعال در وصف متقین میفرماید: «الذین یؤمنون بالغیب»[4] یعنی کسانی که به غیب ایمان دارند. چگونه میتوان عالم و عالمیان را محدود به آنچه به چشم می آیند انگاشت در حالی که رب عالمیان سخن از غیب میگوید؟
از دیدگاه نگارنده اهمیت شناخت عوالم در این است که بفهمیم خدای متعال چه جهانی خلق کرده است و واقعیت هستی را بهتر درک کنیم. به جهان و هستی همانگونه بنگریم که هست.
از طرفی شک نداریم اشرف مخلوقات ، انسان است. حال این انسان با آن جهان آیا ارتباط وجودی خاصی دارد؟
باید به این پرسش پاسخ مستند داد که آیا انسان شناسی اسلامی با جهان شناسی اسلامی ارتباط تنگاتنگی دارد؟ اگر دارد به چه صورت است؟ آیا یکی پیش نیاز دیگری است یا مکمل همدیگرند؟؟
این انسان ذوابعادی که تا قاب قوسین او ادنی پیش میرود در نقشه عوالم کجاست؟
در بحث نقشه عوالم و خواص عوالم فلاسفه بیشتر وارد گود شده اند و در بحث انسان و مراتب انسان، عرفا بحث های جدی تری از فلاسفه در پیش گرفته اند.[5]
این واقعیتی است که با مراجعه به کتب فلاسفه و عرفا در نگاه اولیه بسیار مشخص می باشد.
حال این انسان شناسی که بیشتر صبغه عرفانی دارد می تواند با جهان شناسی که بیشتر صبغه فلسفی دارد ارتباط نزدیک برقرار کند؟ یا ما نیاز به بازنویسی انسان شناسی و جهان شناسی اسلامی داریم؟
در این تحقیق به دنبال شناخت هرچندناقص میراث جهان شناسی و انسان شناسی خود از فلسفه و عرفان هستیم تا بتوانیم به این پرسش ها پاسخی مناسب ارائه کنیم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 06:50:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |