پایان نامه ارشد: بررسی رابطه متقابل جهان نگری محمود دولت آبادی و متن داستان «جای خالی سلوچ»
1-1- تعریف مسأله
شایدساده ترین تعریف ازجامعه شناسی ادبیات، بررسی متون ادبی ازنگاه جامعه شناختـی باشد که دریک نگاه کلی در پی برقرار کردن رابطه، بین ادبیات وعناصر اجتماعی است. این رشته در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و در قرن بیستم بااندیشه ها وآثار فیلسوف مجارستانی (جورج لوکاچ) به نقطه ی عطف خود رسید. بعداز اومتفکرانی چون اریش کوهلر، لویسن گلدمن، میخائیل باختین در شکل گیری وشکوفایی این رشته سهم بسزایی داشتند.
امروزه بررسی و نقد آثارازمنظرنظریه های اجتماعی یکی از مهم ترین رویکردهای نقد ادبی است. این نقد از طرفی اثر ادبی رامحصول و مولود حیات و محیط اجتماعی و از طرفی آن را محرک و عامل اجتماع می داند. دربرابراین نظریه، دیدگاه متن محور قراردارد که تنهابه ادبیت متن توجه می کند. لوسین گلدمن تحت تأثیر لوکاچ، نظریه ی مبتنی برشباهت ها رامطـرح می کنـد که به تحلیل رابطه ی میان جایگاه طبقاتی، جهان بینی، وشکل ادبی ومواضع سیاسی هنرمند می پردازد. به باورگلدمن «وظیفه ی نقد بازسازی بافت تاریخی متن و قرار دادن نویسنده ومتن در چارچوب ایدئولوژی طبقه ای است که اوبه آن تعلق دارد.» (مکاریک،412:1385) از نظراو، بر خلاف باور دیر پای جامعه شناسی پوزیتیویستی ومکانیستی، آنچه دراساس، جامعه شناسی ادبیات رااز همه ی دیگر شکل های نقدادبی جدا می کنداین حکم نظری است کـه:«درآفرینش هنری، یک فردبه تنهایی مورد نظـرنیست بلکه اثر، بیان نوعی آگاهی جمعی است که هنرمند با شدتی بیش از اکثر افراد در تدوین آن شرکت می ورزد.» (گلدمن،69:1381)
اوبرای لفظ ومعنی رابطه ای متقابل درنظرمی گیردو براساس نظریه ی ساختار گرایی تکوینی میان متن اثروجهان نگری پدیدآورنده ی آن رابطه ای متقابل ایجادمی کند.
در این پایان نامه درنظراست یکی از داستانهای محمود دولت آبادی «جای خالی سلوچ» براساس نظریه ی «ساختارگرایی تکوینی» لوسین گلدمن موردتحلیل وبررسی قرار گیرد.
2-1- چارچوب نظریه تحقیق
جامعه شناسی ادبیات درواقع در یک نگاه کلی در پی برقرارکردن کردن رابطه بین ادبیات وعناصر اجتماعی است؛ و به دانستن این نکتـه توجه دارد که «مسائل اجتماعی و منافع گروهی چگونه درسطوح معنایی ونحوی و روایی چفت وبست می یابد.»(تادیه،1378 :201)
درجامعه شناسی ادبیات به طورخاص دو جریان وجوددارد، یکی جریان معمول پوزیتیویستی یاهمان شیوه ی مشاهده ی تجربی که باهرگونه چشم انداز تاریخی مخالف است و تنها متن و جزئیات آن را مورد توجه قرارمی دهد ودیگری جریان دیالکتیکی که هرگونه تمایز میان جامعه شناسی و تاریخ را رد می کند.
گلدمن، ازمیان دوشیوه ی معمول جامعه شناسی ادبیات، شیوه ی دیالکتیکی وغیرمستقیم رابر می گزیند. یکی ازاصول مسلم وبنیادین هراندیشه ی دیالکتیکی آن است که درعلوم انسانی، همه ی پژوهش ها به طور ضمنی یاآشکار، برخی موضع گیری هاو ارزش گذاریهای آغازین ومقدماتی و نه پیشین را مبناقرار می دهنـد.(گلدمن، 227:1381) بر اساس اندیشه ی دیالکتیکی «هیچ گاه نه عزیمت گاه های ثابت وقطعی وجود دارد ونه مسائل قطعاًحل شده واندیشه، هـرگزمسیرمستقیم را نمی پیمایدزیراحقیقت جزیی، معنای راستین خودرا نمی یابد مگر از رهگذرجایگاهش دریک مجموعـه، همان گونه که مجموعه نیز شناخت پذیر نیست مگراز رهگذر پیشرفت در شناخت حقایق جزیی. بدین ترتیب سیر حرکت شناخت به طور نوسانی دائم بین اجزاوکل که باید متقابلاً یکدیگر را روشن کنند نمودار می شود.» (گلدمن ،190:1376)
از نظر گلدمن «کوشش برای درک آفرینش فرهنگی، مجـزا از مجموعه ی زندگی درجامعه ای که بستراین آفرینش است همان قدر بیهوده است که کوشش شود نه به طور موقت وبه اقتضای تحلیل، بلکه به شیوه ای بنیادین و پایدار، واژه را از جمله یاجمله را از گفتار بیرون کشید.»(گلدمن ،229:1381) گلدمن، جایگاه وحدت وانسجام درآگاهی جمعی (جهان نگری)را بسیارمهمتراز جایگاه آن در ساختارهای جمعی ایدئولوژیکی می داند؛ اوبه عنوان یک پارامارکسیست دنبـاله رو این نظرانگلس بودکه :«محتوای اجتماعی وعینی اثر ممکن است مغایر با نیات عمیق هنرمندباشدو چیزی بیش ازاصل وریشه ی طبقاتی اورا بیان کند.» (مارکوزه،5:1379) به همین دلیل او درمهم ترین اثرخود(خدای پنهان،1955) به بررسـی روابط میان ساختار معنا و ساختار فراگیری که جهان نگری اشراف جامگان فرانسه ی سده ی هفدهم است می پردازد. بنا براین «معناوارزش هراثرهنری به یک گروه اجتماعی وبه طورعام تر به ساختار اجتماعی ای نسبت داده می شود که به طورتاریخی شکل گرفته است.»(مکاریک، 345:1385)
گلدمن دو فرایند شناختی مکمل رادر جریان تحلیل مد نظر دارد:دریافت و تشریح. دریافت فرایندی عمیقاًعقلانی است و عبارت است از «توصیف مناسبات اساسی سازنده ی یک ساختار معنادار.» (گلدمن ،241:1381) و تشریح عبارت است از «گنجاندن یک ساختار معنا دار در ساختاری گسترده تر که ساختار نخست یکی از عناصر سازنده ی آن است.»(همان). دو کلیتی که درفرایندهای دریافت وتشریح ازهمه مهمتر هستند، ساختار معنادار و جهان نگری است. با توجه به این فرایند دوگانه «هر توصیفِ تکوینی – دریافتیِ یک ساختار، درواقع نوعی تشریح ساختارهای جزئی سازنده ی آن است و باید با توصیف ساختارگسترده ای که آن را به طـور بی واسطه در بر گرفته، تکمیل شود. چنین توصیفی درحکم تشریح ساختار نخست ودریافت ساختار دوم است.» (گلدمن،242:1381)
به طور خـلاصه می توان گفت که: دریافت و تشـریح فرایندی واحدند که به دو چارچوب استنادی مختلف مـربوط می شوند و به بررسی رابطـه ی متقابل میان اجزای تحقیق (صورت اثر) وکلیت آن (محتواوجهان بینی طبقه) می پردازند؛ یعنی در ابتدا ساختار معنادار اثرادبی وجهان نگری نویسنده را آشکار می کنند ودرنهایت به ساختاری گسترده تر کـه همان طبقه ی خاص نویسنده است دست می یابندو پس
ازآن تأثیر جهان نگری این طبقه را بر شکل وساختار اثرادبی مورد بررسی قرار می دهد.
رمان «جای خالی سلوچ» باتوجه به گرایش های اجتماعی نویسنده، قابلیت تحلیل براساس این نظریه را دارد. تحولات دهه ی چهل وپنجاه، شکاف عمیق بین طبقه مرفه وفقیر، تعارض مداوم بین خان ورعیت و ازهمه مهمتر دگرگونی هایی که در اثراصلاحات ارضی معروف شاهی گریبان گیرروستاییان گردید، موجب فروپاشی اقتصاد روستایی ودر نتیجه بی خانمانی، کوچ و فرار دسته جمعی آنهابه سوی شهرهاشد. دراین گریز برخاسته ازتباهی اقتصاد وارداتی امپریالیستی حوادث تلخ وناگواری پیش می آید. درچنبرمشکلات این حوادث چنان تلخکامی ای را درزندگی مردم شاهدهستیم که می توان هزاران رویداد را تصویرکرد که بیانگر جلوه هایی ازکوشش و تلاش دردمندانه انسان هایی است که درعمق بافت این تحولات دست وپا زده اند.
دراین رساله کوشش خواهد شد تا با کشف ساختار معنادار این اثر، جهان نگری وطبقه ی اجتماعی نویسنده ی آن آشکار شود. بعدازآن تأثیرگذاری این طبقه ی اجتماعی خاص برمتن اثرمورد بررسی قرار خواهدگرفت؛ و به طورکلی به بررسی رابطه ی متقابل بین متن ومحتوا وجهان بینی نویسنده پرداخته خواهد شد.
3-1- پژوهش های علمی انجام شده قبلی در ارتباط با پایان نامه:
1- گلدمن درمهم ترین اثرخود«خدای پنهان»به بررسی روابط میان ساختارمعنا در تراژدی راسین و ساختار فراگیری که جهان نگری اشراف جامگان فرانسه سده ی هفدهم است، می پردازد.
2- دکتر جمشید م .ایرانیان درکتاب «واقعیت اجتماعی وجهان داستان» براساس نظریه ی«ساختار گراییی تکوینی» به بررسی داستان های «زیبا»، «بوف کور»، «حاجی آقا»، «غرب زدگی »، «مدیرمدرسه» و«نفرین زمین» می پردازد وهر یک از این داستان ها را در دوره ی تاریخی واجتماعی خاص خود مورد بررسی قرار می دهد.
3- مقاله ایی تحت عنوان «رابطه ی متقابل متن اثـر و جهان نگری پدیدآورنده ی آن» به راهنمایی دکترغلامرضا پیروز نگاشته شده است. این مقاله با تکیه برنظریه ی ساختارگرایی تکوینی گلدمن به بررسی رابطه ی متقابل جهان نگری جلال آل احمد ومتن داستان «مدیر مدرسه» پرداخته است. در این مقاله جلال آل احمد جزء طبقه ی«نویسندگان روشنفکرتند رو» محسوب شده وانعکاس جهان نگری نویسنده بر متن داستان، به صورت جمله های تند و کوتاه، کاربرد دشنام و کنایه … عنوان شده است؛ ودرپایان حساسیت نویسنده نسبت به مسائل پیرامون وصراحت وتندروی اورا در برخورد با امـور، دلیلی بر«شتاب زدگی وعصبی بودن متن داستـان» می داند.
4- سامره اردشیری، در پایان نامه دوره كارشناسی ارشد خود، به راهنمایی دکتر غلامرضا پیروز، به بررسی رمان بوف کور براساس نظریه ی ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن پرداخته است. در این پایان نامه، با کشف ساختار معنا دار بوف کور، این جهان نگری آشکارشده است که:«کمال مطلوب در شکل ناب خویش دست نیافتنی است وانسان در این راه محکوم به شکست است.» این جهان بینی برآمده ازفضای خاص دوره هدایت، یعنی درون گرایی روشن فكران عصر پهلوی است وبوف كور، معرف جهان نگری و درنتیجه طبقه اجتماعی اوست.
5- دکتر عسگرعسگری در کتابی به نام «نقداجتماعی رمان معاصر فارسی باتاکید بر ده رمان برگزیده» ضمن بر سیر ادبیات داستانی ونظریه های نقد جامعه شناسی ادبیات، به طور مختصر در هفت-هشت صفحه مجزا از هم، به تحلیل ده رمان از جمله رمان جای خالی سلوچ پرداخته است. عسگری نتیجه می گیرد: «کتاب جای خالی سلوچ توصیف کننده ی زوال زندگی دهقانی درمنطقه ی خراسان است.» (عسگری، 186:1387).
4-1- حدود پژوهش
حدود پژوهش پایان نامه، داستان «جای خالی سلوچ»اثرمحمود دولت آبادی وشرایط اجتماعی در زمان نگارش اثرمی باشد.
5-1- سوالات پژوهش
1- ساختار معنا دار داستان «جای خالی سلوچ» ازچه اجزایی تشکیل شده است؟
2-جهان نگری مطرح در این داستان چیست؟
3-جهان نگری داستان به کدام طبقه ی اجتماعی مربوط می شود؟
4- طبقه ی اجتماعی مشخص شده از کدام ساختار اجتماعی تأثیر پذیرفته است؟
5-دولت آبادی چگونه این طبقه ی اجتماعی را در داستان خود منعکس کرده است؟
6-1- اهداف پژوهش
بررسی رابطه ی متقابل جهان نگری محموددولت آبادی ومتن داستان «جای خالی سلوچ»
7-1- خلاصه مراحل پژوهش
شیوه ی پژوهش در این پایان نامه، کیفی و از نوع تحلیل محتوا می باشد. روش جمع آوری اطلاعات به شیوه ی اسنادی وکتاب خـانه ای است. برای نگـارش پـژوهـش ابتدا مطالعات مقدماتی درمـوردنظریه ی ساختـارگرایـی تکوینـی، اوضـاع زمـان نگارش داستان وزندگی دولت آبـادی انجـام می گیـرد، پس از آن رابطه ی متقابـل جهان نگری نویسنده ومتن داستان تحلیل می شود.
فصل دوم: چارچوب نظری «ساختارگرایی تکوینی»
1-2- درآمد:
زندگی اجتماعی، انسانیت انسانها را می سازد. در درون جامعه ی انسانی است که رفتار وشخصیت آدمی شکل می گیرد و رشد و توسعه می یابد به گفته ی دورکیم: «جامعه است که به زندگی ما محتوا، جهت ومعنی می بخشد». (ستوده،21:1386) براساس بر داشتی که ازتمام ذهنیات وتراوش های آدمی وجوددارد، هرآنچه درآدمی به انتزاع می رسد و فرم مفهومی پیدا می کند، بر خاسته ازدنیای واقعی پیرامون اوست. از این رو اندیشه ی انسان برپایه ای ازواقعیت شکل می پذیرد و رشد می یابد. این شیوه ی نگرش تنها محدود به اثرادبی نمی شود بلکه به طورکلی تمام ساخته های بشر رادر برمی گیرد؛ پس نه تنها زبان که :«شگردهای ادبی سنتی، مثل نمادها و وزن در ذات خود اجتماعی هستند، قراردادها وروال هایی که فقط درجوامع بشری زاده می شوند.» (ولک، وارن،99:1373) براین اساس ادبیات هردوره را نماینده ی روحیات و فراز و نشیب های اجتماعی آن دوره می دانند که همراه باتحولات اجتماعی، دردوره های مختلف تغییر یافته و درهر عصر معنی و مفهومی خاص خودپیداکرده است.
2-2- ادبیات و جامعه:
مطالعه وبررسی ادبیات از دیر باز مورد توجه مخاطبان و منتقدان آگاه بوده است. پس ازجنگ جهانی دوم این بررسی ها ومطالعا ت شدت بیشتری یافت ودغدغه ی بسیاری از رشته های علوم انسانی شد.
امروزه ادبیات درمعانی مختلفی به کارمی رود. ازنظردانش زیباشناسی، ادبیات «هنر بیان نیّات به وسیله ی کلمات است.» (ستوده،همان:34 ) در نظر زرین کوب «ادبیات عبارت است ازتمام ذخایرومواریث ذوقی وفکر ی اقوام وامم عالم که مردم درضبط ونقل ونشرآن اهتمام کرده اند. این میراث ذوقی وفکری که ازرفتگان بازمانده است وآیندگان نیز همواره برآن چیزی خواهندافزود…همواره موجب استفاده وتمتع والتذاذاقوام وافرادجهان خواهدبود.» (زرین کوب، 18:1354)
ادبیات وقتی به اجزای سازنده اش تجزیه شود، ازطرفی بعدی اجتماعی می یابد که روابط پایه ای وسازنده ی اثر ادبی را مورد تحلیل قرار می دهدواز سوی دیگر ابعاد زیبا شناختی و تاحدی سلیقه ای پیدا می کند. این تقسیم بندی باعث شده است برخی ازمنتقدان به بررسی جنبه ی درونی ادبیات توجه کنند و گروهی نیز با کمک علومی نظیرجامعه شناسی، روانشناسی وعلوم طبیعی، برجنبه ی بیرونی ادبیات تأکید می ورزند.
نخستین وبنیادی ترین پرسش بحث های جامعه شناسی ادبیات این است که آیا ادبیات، تصویر راستینی ازجامعه ای که اثردرآن به وجود آمده است، نشان می دهد یانه؛ با توجه به این نظرکه آفرینش هنری، بیان نوعی آگاهی جمعی است، وجه تمایز جامعه شناسی ادبیات به گسترده ترین معنا ازهمه ی دیگر شکل های نقد ادبی نمایان می شود.
3-2- جامعه شناسی ادبیات:
جامعه شناسی ادبیات به عنوان یکی ازشاخه های تخصصی جامعه شناسی دراواخر قرن نوزدهم شکل گرفت ودر قرن بیستم بااندیشه ها و آثار فیلسوف مجارستانی، جورج لوکاچ، به نقطه ی عطف رسید. جامعه شناسی ادبیات به عنوان یک دانش میان رشته ای ازیک طرف نقطه ی اوج علوم ادبی است که به زبانشناسی وفلسفه مرتبط می شود واز طرف دیگرباعلوم اجتماعی وتاریخی ارتباط تنگاتنگ دارد. ریشه های جامعه شناسی ادبیات رابایددرفلسفه، بویژه فلسفه ی کلاسیک آلمان جست؛ چراکه بسیاری ازاصول و مبانی این رشته باتوجه به عقاید فلسفی کانت، هگل، مارکس و شیلرشکل گرفته است.
1-3-2- رویکردهای جامعه شناسی ادبیات:
1-1-3-2- جامعه شناسی ادبیات وجامعه شناسی ادبی:
جامعه شناسی ادبیات در دو رویکرد عمده قابل بررسی است. رویکرداول «جامعه شناسی ادبیات» است. که بخشی از جامعه شناسی عمومی است وبه «فرامتن»، هرآنچه خارج ازخود متن است، می پردازد؛ و به مقوله ی ادبیات به عنوان فرایندی عمدتاً اقتصادی می نگرد و روابط حاکم برچرخه ی ادبیات را برعالم ادبیات تطبیق می دهد. دراین رویکرد، اثرادبی به مثابه ی کالایی اقتصادی تلقی می شود که ازسوی افراد ی تولید می شود که نویسندگان و شاعران دررأس آن قرار دارند. ناشر واسطه ی بین تولیدکننده ومصرف کننده است. مصرف کنندگان، مخاطبان وخوانندگان آثارادبی هستند. رویکرد دوم جامعه شناسی درادبیات یا جامعه شناسی ادبی است که یکی ازشاخه های علوم ادبی به شمارمی آید. جورج لوکاچ ولوسین گلدمن برجسته ترین نظریه پردازان آن محسوب می شوند. دراین رویکرد ضمن توجه به جنبه ی اقتصادی، خلق اثر ادبی وفرایند پذیرش آن ازسوی خوانندگان، توجه عمده به ساختاراثر وارتباط آن باجامعه ای است که درآن خلق شده است. «این رویکرد درمراحل پیشرفته ی خودسعی درتطبیق جهان بینی وجهانگری موجود دریک جامعه ودرعصری معین، با فرم ومحتوای آثارادبی وهنری خلق شده در آن جامعه ودوران دارد.»(عسگری، 1387 :61-60) اریش کوهلردرموردتفاوت این دورویکردمی گوید:«جامعه شناسی ادبیات اساساً به بررسی تجربی گرایش دارد واز رشته های فرعی جامعه شناسی است و روش های آن رابه کار می گیرد. درمقابل جامعه شناسی ادبی، روشی است مربوط به علم ادبیات وماآن راعلم تاریخی – جامعه شناسی ادبیات تعریف می کنیم. بن انگاره ی اساسی این علم آن است که هرجامعه شناسی ادبی بایدبه طور تاریخی عمل کند و هرتاریخ ادبیات نیزبه طورجامعه شناختی.» (کوهلر،236:1377)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 10:19:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |