منابع پایان نامه و مقاله – انعقاد پیمانهای امنیتی و دفاعی میان دولتها (بین المللی)
سیاست و تحولات داخلی و بینالمللی، متقابلاً برهم تأثیر میگذارند و دولتها با اقدامات در داخل و خارج برای تأثیر گذاشتن بر عرصه مقابل دست میزنند. پایه های اصلی قدرت هر کشور در داخل است و سیاست خارجی به پشتوانه قدرت ملی به اجرا درمیآید. دولتها جزایر دورافتاده در دل اقیانوسها نیستند. قدرت کشورها در قیاس باهم سنجیده میشوند. سیاست و روابط خارجی حسابشده، یکی از منابع مهم قدرت ملی است. بازیگران بینالمللی میتوانند منشأ تهدید و عامل قدرت برای کشورها باشند. روابط خوب موجب کاهش تهدیدها و افزایش قدرت ملی شده و بستر برای تحرک بیشتر سایر عناصر قدرت، برای بازتولید قدرت و ثروت بیشتر فراهم مینماید. در همین حال، شکلگیری پیمانها و ائتلافهای منطقهای و بینالمللی، یکی از منابع قدیمی قدرت به شمار میآید. دولتها با تشکیل آن ها، ضمن جلوگیری از قدرت گیری دولتهای رقیب، قدرت ملی خود را افزایش داده و منافع ملی خود را از موضع قدرت تأمین می کنند. غفلت دولتها از تغییرات، تحولات و مناسبات قدرت سایر بازیگران بینالمللی، ضمن اینکه کشور را از منابع قدرت بینالمللی بیبهره میسازد، ممکن است موجب بروز تهدیدات گسترده علیه امنیت ملی آن ها شوند[۱]. هر واحد سیاسی برای تأمین منافع، امنیت و بقای خود دست به سیاستگذاری میزنند. ازجمله این اقدامات میتوان به ائتلافسازی، کنش گری دفاعی – امنیتی و یا بازدارندگی از طریق تولید قدرت اشاره کرد[۲].
دستیابی به قدرت، دلیل اصلی رقابتها، کشمکشها، نزاعها و نیز شکلگیری دستهبندیها و پیمانهای دو یا چندجانبه منطقهای و بینالمللی است که بر همین اساس نظم اجتماعی و روابط کشورها و انسانها نیز شکل میگیرد. قدرت، توانایی یک بازیگر «دولت» را در استفاده از منابع و امکانات، در جهت تأثیرگذاری بر رویدادهای بینالمللی به نفع خود نشان میدهد[۳].
امروزه کشورهای کوچک بهتنهایی نمیتوانند در مقابل همسایگان قدرتمند خود به تعادل و تساوی قدرت دست یابند، بنابراین تنها راه ممکن برای حفظ امنیت آن ها ایجاد یک پیمان و همبستگی با کشورهای دیگر است[۴].
کشورها در برابر تهدید هژمونیک در نظام بینالمللی سه انتخاب راهبردی پیش رو خواهند داشت: راهبرد موازنه قدرت[۵]، راهبرد دنبالهروی[۶] و راهبرد کنار کشیدن[۷]. کشوری که بهتنهایی و یا با همراهی کشورهای دیگر، راهبرد موازنه قدرت را انتخاب مینمایند، درواقع با تهدید هژمونیک، از طریق جنگ، ائتلاف سیاسی، پیمانها و اتحادهای نظامی مقابله مینمایند. قدرتهای کوچک بهتنهایی نمیتوانند از موقعیت تهدیدآمیز خارج شوند و اغلب محتاج کمک خارجی هستند[۸].
اقدام به انعقاد یا الحاق در پیمانهای امنیتی و دفاعی را میتوان یکی از این تلاشها برای رسیدن به قدرت و خروج از تهدید دانست. این پیمانها ممکن است بیشتر از دو عضو داشته و بهصورت چندجانبه و دارای سازمان پیچیده یا ساده منعقد گردند. نظامهایی که بر پایه توازن قدرت تشکیلشدهاند، برای اینکه بتوانند موازنه قوا را حفظ و از تغییر آن جلوگیری کنند چنین قراردادهای را امضا یا بدان ملحق میشوند[۹].
پیمانهای چندجانبه اشاره به پاسخهای جمعی به مشکلات بینالمللی است. بجای اقدام بهتنهایی که در آن بیش از دو کشور در مواجهه با یک وضعیت خاصی از سیاست خارجی، باهم مشورت میکنند. در مقابل یکجانبهگرایی، اشاره به وضعیتی دارد که در آنیک دولت بهاجبار یا به اختیار، تنهایی برای مقابله با مشکلات سیاست خارجی عمل میکند[۱۰].
پیمانهای امنیتی چندجانبه از منظر حقوق بینالملل بیانگر دو مفهوم است. در مفهوم اول اصطلاح چندجانبه بودن به پیمانهای اطلاق می شود که دارای بیشتر از دو عضو باشند و بهصورت چندجانبه انعقادیافته باشند. در این مفهوم مراد از پیمانهای چندجانبه، مبتنی بر اعضای آن است. نقطه مقابل این پیمانها، پیمانهای دوجانبه است. مفهوم دیگر چندجانبه بودن پیمانهای امنیتی، بر کارکرد چندگانه چنین پیمانها استوار است. در این صورت علاوه بر اعضا که بایستی بیشتر از دو عضو باشند، کارکرد چندگانه آن نیز مراد است. از این منظر پیمانهای چندمنظوره که در آن علاوه بر فعالیتهای نظامی، اقدامات و فعالیتهای دیگر نظیر فعالیتهای حقوق بشری، تلاش برای حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات میان اعضا و غیره نیز مدنظر است. بهطورکلی، دودسته از پیمانهای نظامی چندجانبه از منظر فعالیت و اهداف وجود دارد: اتحاد امنیتی[۱۱] و اتحاد چندجانبه[۱۲]، تفاوت اصلی بین این دو ریشه در تفکیکناپذیری تعهدات امنیتی متقابل اعضای آن دارد. اتحاد امنیتی، شامل تعهدات امنیتی تفکیکناپذیر است. بدین مفهوم که چنین پیمانهایی صرفاً فعالیتهای نظامی و دفاعی دارند و در سایر فعالیتها سهیم نمیشوند. تمامی پیمانهای که در دوران قبل از جنگ جهانی اول شکل گرفتند مانند اتحاد مثلث و اتفاق مثلث از این نوع بودند[۱۳].
در پیمان اتحاد چندجانبه، ارتقای امنیت، از طریق رسیدگی به طیف وسیعی از مسائل ناشی محیط بینالمللی است. پیمان اتحاد چندجانبه (با مؤلفه نظامی) اغلب شامل اشتراکگذاری اطلاعات، آموزش، دستیابی به پشتیبانی و سایر فعالیتهای نظامی است. اتحادیه عرب که هدف آن ترویج و دفاع از منافع کشورهای عربی بود[۱۴] و سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی که برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در منطقه شکل گرفت، نمونههایی از پیمانهای اتحاد چندجانبه امنیتی هستند[۱۵]. در هر دو مورد، اهداف اولیه آن ها، دفاع متقابل یا مقابلهبهمثل را شامل نمیشوند. ازاینرو، وجود یک تهدید وحدتبخش، شرط اصلی یا ضروری برای ایجاد یک پیمان یا اتحاد امنیتی چندجانبه نیست. صفبندی شکلگرفته بر اساس ایدئولوژیکی[۱۶] بهطورمعمول منجر به پیمان یا اتحاد چندجانبه امنیتی می شود[۱۷].
قبل از تشکیل جامعه ملل در سال ۱۹۱۹ میلادی، اتحاد امنیتی[۱۸] بهعنوان بهترین پیمان (اتحاد دفاع جمعی[۱۹]) شرح داده میشد، که در آن تمامی اعضا متعهد به دفاع از یکدیگر در مقابل تجاوزتی نشأتگرفته خارج از پیمان بودند. ازلحاظ تاریخی، پیمان اتحاد دفاع جمعی، درک نیاز همگرایی یا ایجاد توازن قوا[۲۰]، در برابر یک تهدید است. با ایجاد جامعه ملل، دسته دوم از پیمان امنیتی که پیمان (امنیت جمعی[۲۱]) بود تأسیس شد.
تفاوت و افتراق بین یک پیمان امنیت جمعی و پیمان دفاع جمعی در این است که اعضای آن (پیمان امنیت جمعی) متعهد به پیروی از قوانین و هنجارهای است که آن ها برای خود ایجاد کردهاند. این شامل پرهیز از تجاوز در برابر کشورهای عضو، بهاستثنای دفاع مشروع است. قابلیادآوری است که برخی از تعاریف امنیت جمعی شامل تعهدات بیشتر از دفاع متقابل، در برابر تجاوز نشأتگرفته خارج از اتحاد یا پیمان است[۲۲].
در حال حاضر سازمان ملل متحد، احتمالاً بهعنوان بهترین پیمان و اتحاد امنیت جمعی شناختهشده است. هیچیک از این پیمانها (پیمان دفاع جمعی – پیمان امنیت جمعی) برای مقابله با تهدید یا تجاوز یک کشور خاص ایجاد نه شده است. بلکه، به امید اینکه ثبات را شکوفا سازند، چنانچه اگر اعضای آن (ترجیحاً تمام کشورهای جهان) با مجموعهای از قوانین موافقت و آن را پیروی کنند.
از دهه ۱۹۳۰ میلادی «امنیت جمعی» بنا به مورد در مفاهیم متفاوت آزادانه بهکاربرده میشد که معنی: دفاع جمعی، کمک به ثبات از طریق رعایت متقابل قوانین و هنجارها[۲۳]، کمک به امنیت جامع کشورهای عضو آن[۲۴]، در برابر هر نوع تجاوز نظامی و غیرنظامی را در برداشت. معنای سوم توصیف از یک امنیتی جامع[۲۵]، با توجه به بسیاری از چالشهای امنیتی جدید و خطرناک دیگر در قرن بیستویک، گستره بیشتر گرفته است. این معنای گستردهتر به خصوص با توجه به چالشها و بسیاری از خطرات جدید، مانند بیماری همهگیر و یا حمله سایبری است که خود به خودی عمدتاً راهحل نظامی ندارند[۲۶].
تمامی پیمانهای امنیتی که بعد از جنگ جهانی دوم در دوران جنگ سرد شکل گرفت مانند ناتو، ورشو، سیتو، سنتو، پیمان سعدآباد، ریو و غیره ازجمله پیمانهای امنیتی چندجانبه به شمار میروند. این پیمانهای اولتر از همه میان بیشتر از دو کشور انعقادیافتهاند، دوم اینکه همه اینها دارای کارکردهای متفاوت بودند. بدین مفهوم که در کنار کارکرد نظامی که هدف اولیه تأسیس آن ها را تشکیل میدهند، فعالیتهای دیگر نیز داشتند. برای روشن شدن بیشتر موضوع پیمان ناتو را، بهعنوان یک پیمان چندجانبه زنده دنیا در حال حاضر را موردبحث قرار میدهیم.
در جنگ جهانی دوم، تقریباً تمام کشورهای اروپایی در طی جنگ ازلحاظ اقتصادی، اجتماعی و بهویژه نظامی، دچار لطمهای شدید شدند. بازسازی اروپا نیاز به امنیتی تضمینشده داشت. پیمان بروکسل[۲۷] که در ۱۹۴۸ میلادی، میان فرانسه، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ منعقدشده بود، توانایی تأمین این امنیت را نداشت. بدین لحاظ آمریکا وارد میدان شد و این وظیفه را به عهده گرفت؛ اما این امر باوجود سابقهای سیاست بیطرف[۲۸] باقی ماندن آمریکا در مسائل بینالمللی، ایجاب میکرد که پیمانی محکم و رسمی در این زمینه منعقد شود[۲۹].
نهایتاً معاهدهی آتلانتیک شمالی که در چهارم آوریل ۱۹۴۹ میلادی، به امضای پنج عضو بروکسل و ایالاتمتحده، کانادا، ایتالیا، نروژ، دانمارک، ایسلند و پرتغال رسید که بر ایجاد یک سیستم امنیت جمعی تحت عنوان سازمان (ناتو) را پیشبینی میکرد.
اهداف اصلی تأسیس ناتو را میتوان چنین برشمرد
- دفاع جمعی در برابر خطرات که در ماده پنجم پیمان آتلانتیک بدان اشارهشده است
- انسجام بلوک غرب که در ماده اول پیمان بدان توجه شده است.[۳۰]
- پیشگیری از خطر نفوذ ایدئولوژی کمونیسم و تمایلات تاریخی اتحاد شوروی به توسعه ارضی و مبارزه با کاپیتالیسم و دنیایی سرمایهداری.
پیمان آتلانتیک شمالی در ۱۴ ماده تنظیمشده است. پیمان، با الهام از ماده ۵۱ منشور، خود را مکلف میداند که در راستای اصول منشور سازمان ملل متحد، یعنی برقرار صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی اقدام کند[۳۱].
ماده ۵ پیمان آتلانتیک شمالی، حق دفاع مشروع فردی و دستهجمعی را برای خود محفوظ میدارد. بدین ترتیب پس از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا، اقدامات رسمی ناتو در پاسخ به این حمله، در چارچوب پشتیبانی عملیاتی نیروهای آمریکا در افغانستان صورت پذیرفت؛ اما در سالهای بعد ماهیت حضور ناتو در افغانستان تغییر کرد و در چارچوب قطعنامه شورای امنیت مسئولیت نیروهای بینالمللی کمک به امنیت افغانستان موسوم به «آیساف» را بر عهده گرفت[۳۲]. ناتو باگذشت ۶۴ سال از تأسیس آنیکی از شش پیمان امنیتی بزرگ چندجانبه است که هنوز فعالیت دارد. این پیمان هر سه شکل از پیمانهای امنیتی توصیفشده فوق را دارد. بدین مفهوم که یک پیمان دفاع جمعی است، زیرا بر اساس ماده ۵ پیمان آتلانتیک شمالی[۳۳] تمامی اعضای آن متعهد شدهاند تا از یکدیگر در مقابل تجاوزت دفاع نماید. این ماده، پیمان ناتو را وصف پیمان دفاع جمعی میدهد؛ زیرا یکی از شاخصهای پیمان دفاع جمعی تعهدات کشورهای عضو پیمان به دفاع از همدیگر در مقابل تجاوز خارجی است. بعد از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، این وصف از پیمان ناتو فعال شد و حمله تروریستی از سوی القاعده به برجهای تجارت جهانی در نیورک بهعنوان تجاوز علیه یکی از اعضای این سازمان قلمداد شده، همه اعضای آن آمادگی خود برای دفاع از آمریکا را اعلان نمودند[۳۴]. ناتو همچنان یک پیمان امنیت جمعی به شمار میرود؛ زیرا یکی از دلایل تشکیل ناتو، جلوگیری و خاتمه بخشیدن به جنگهای خونین و خطرناک چند قرن گذشته، میان کشورهای اروپایی، بهویژه جلوگیری از جنگهای مانند دو جنگ جهانی اخیر بود. ماده اول این پیمان کشورهای عضو را به حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللیشان متعهد میسازد. پذیرش کاهش تنش در روابط میان کشورهای عضو، بهمنظور ارتقای ثبات داخلی میان آن ها، از شاخص های پیمان امنیت جمعی است. پیمان ناتو آن را در ماده اول خود جایداده است. بر اساس این ماده ناتو یک پیمان امنیت جمعی محسوب می شود. بررسی حیات ۶۴ ساله ناتو نشان میدهد که این پیمان، بهعنوان یک پیمان امنیت جمعی فعالیت مثبتتری نسبت به وصف پیمان دفاع جمعیاش داشته که نهتنها کشورهای عضوش از آن بهره جستند، بلکه کشورهای غیرعضوی ناتو نیز از آن بیبهره نبودند[۳۵]. مقدمه پیمان آتلانتیک شمالی منعقده ۱۹۴۹ میلادی در واشنگتن بهصورت واضح آن را یک پیمان مبتنی بر ایدئولوژی، بیان داشته که تعهد به ارتقای آزادی، دمکراسی و حاکمیت قانون دارد. بنابراین از همان ابتدا ناتو وظایف یک پیمان چندجانبه، بهمنظور ارتقای خواسته ها و منافع مشترک را نیز پذیرفت. در چهل سال اول فعالیتهای چندجانبه این پیمان، ابتدا بر نوسازی و بازسازی بخش نظامی کشورهای عضو تمرکز داشت. تلاش برای ارتقای دمکراسی، آزادی فردی و حاکمیت قانون، در داخل نظام کشورهای عضو انجام شد. پذیرش انجام مأموریتهای حافظ صلح، در بالکان، افغانستان بعد از سال ۲۰۰۳ میلادی، انجام عملیات علیه دزدی دریایی در خلیج عدن، عملیات ضد تروریسم در دریای مدیترانه، کمکهای بشردوستان در پاکستان و مناطق دیگر از عمده فعالیتهای چندجانبه این پیمان در قالب یک پیمان امنیت دستهجمعی به شمار میرود[۳۶].
نتیجتاً میتوان گفت که پیمان ناتو یک سازمان چندمنظوره است که در قالبهای متفاوت از پیمانهای امنیتی فعالیت می کند؛ بنابراین واژه و اصطلاح پیمانهای چندجانبه امنیتی، کاربرد دوگانه دارد که مبتنی بر تعداد اعضا و اهداف یا کارکردهای پیمانهای امنیتی است. اکثر پیمانهایی که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفتند، مصداق پیمانهای چندجانبه به شمار میروند.
پایان نامه حقوق : ابعاد حقوقی پیمان استراتژیک ۲۰۱۲ و امنیتی ۲۰۱۴ افغانستان و آمریکا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1400/03/04 ساعت 03:43:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |