خرید پایان نامه : پیمانهای امنیتی و دفاعی میان دولتها (بین المللی) – حقوق بین الملل
پیمانهای دوجانبه به معاهداتی اطلاق میشود که میان دو دولت (در حال حاضر سازمانهای نظامی را نیز شامل می شود) بهمنظور حمایت نظامی از یکدیگر منعقدشده و طرفین تعهد مینمایند که در صورت حمله یک کشور سوم همدیگر را حمایت نظامی نمایند[۱]. این معاهدات همکاریهای امنیتی و دفاعی، لجستیکی، آموزش، تمرین مشترک و گاهی استقرار نیروی نظامی یک کشور در خاک طرف مقابل را در بردارد[۲].
پیمانهای امنیتی دوجانبه ازنظر ماهوی می تواند بهصورت یک قرارداد وضعیت نیرو (SOFA) و یا معاهدات دفاعی متقابل باشند. قرارداد وضعیت نیرو به معاهداتی دوجانبه و چندجانبه اطلاق می شود که بهطورکلی چهارچوب استقرار نیروهای نظامی یک کشور را در خاک طرف مقابل، تعیین می کند و چگونگی اعمال قوانین داخلی و صلاحیتهای قضایی کشور پذیرنده بر این نیروها را مشخص میسازند. الزامات رسمی بهمنظور شکل، محتوا، مدتزمان و عنوان معاهده وضعیت نیرو وجود ندارد. ممکن است برای هدف یا فعالیت خاص ایجاد یا یک رابطه طولانیمدت و قابلانعطافی را طراحی و ارائه نماید. بهصورت عموم بهعنوان یک سند مستقل چون موافقتنامه اجرایی است. معاهدات وضعیت نیرو ممکن مقررات زیادی را شامل شود، اما معمولترین مسئله موردتوجه آن این است که کدامیک از طرفین این معاهدات، قادر به اجرایی صلاحیت قضایی خود، در رسیدگی به جرائم ارتکابی نیروهای خارجی مستقر را در خاک کشور پذیرنده رادارند. سایر مقررات که دریک معاهده وضعیت نیرو درج می شود محدود به استفاده از یونیفرم، مالیات و تعرفهها، حمل سلاح، استفاده از فرکانسهای رادیویی، جواز رانندگی و مقرراتی مربوط به عرف و رسوم است. این معاهدات اغلب، همراه با سایر توافقات نظامی، بهعنوان بخشی از یک توافق امنیتی جامع با یک کشور خاص، گنجانده می شود. معاهدات وضعیت نیرو بهخودیخود یک توافق امنیتی را تشکیل نمیدهند، بلکه حقوق و امتیازاتی نیروهای موجود در یک کشور، برای حمایت و پشتیبانی از یک توافق امنیتی بزرگتر را ایجاد مینماید. ایالاتمتحده آمریکا یکی از کشورهای است که بعد از جنگ جهانی دوم، بیشترین استفاده را از این نوع معاهدات، برای استقرار نیروهای نظامی خود در خاک سایر کشورها نمود. این کشور در حال حاضر بیش ۱۰۰ معاهده وضعیت نیرو با کشورهای مختلف مانند، آلمان، ژاپن، فیلیپین، عراق و افغانستان دارد. این کشور همچنان معاهدات چندجانبه وضعیت نیرو را با کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی نیز به امضا رسانده است[۳].
نوع دیگری از معاهدات دوجانبه امنیتی، معاهداتیاند که شامل حضور نیروی نظامی طرفین در خاک یکدیگر نشده بلکه آن ها را متعهد به دفاع متقابل از یکدیگر در هنگام ضرورت مینماید. این معاهدات شرایطی دفاعی، کمکهای لجستیکی، آموزشی و تمرینات، عملیات مشترک را برای طرفین مشخص می کند. پیمان دان کرک[۴] که در مارس ۱۹۴۷ میلادی میان انگلیس و فرانسه برای ۵۰ سال به امضا رسید، یک پیمان امنیتی – دفاعی دوجانبه بود. این پیمان طرفین را بر همکاریهای گسترده و مستمر علیه هرگونه تجاوزگری آلمان متحد میساخت[۵].
گرچه انعقاد پیمانهای امنیتی دوجانبه میان کشورها از سابقه طولانی برخوردار است، اما قرن بیست ازنظر انعقاد این پیمانها ویژگی خاص دارد. پس از جنگ جهانی دوم پیمانهای امنیتی بهسرعت یکی بعد از دیگری شکل گرفتند. بسیاری از پیمانهای نظامی پس از جنگ از سوی یکی از دو قدرت بزرگ یعنی ایالاتمتحده آمریکا یا اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شدند. بهویژه ایالاتمتحده آمریکا مجموعهای از اتحادیهها را تشکیل داد که باعث بسط حوزه اقتدارش در سطح جهان گردید که یکی از استراتژیهای کلی این کشور برای کنترل اتحاد شوروی بود[۶].
آمریکا تا سال ۱۹۶۰ میلادی، هشت پیمان متقابل دفاعی و نیز برخی توافقنامههای اجرای و پیماننامههای رسمی، با بیش ۳۰ کشور منعقد نمودند[۷].
در ۱۴ مارس ۱۹۴۷ میلادی ایالاتمتحده آمریکا با فیلیپین موافقتنامه ۹۹ ساله همکاری نظامی دوجانبه امضا نمود. بهموجب این موافقتنامه به ایالاتمتحده اجازه داده شد ۳۳ پایگاه نظامی در فیلیپین ایجاد کند. در ۲۱ مارس همین سال موافقتنامه دیگری میان این دو کشور امضا شد که بر اساس آن، کلیه نیروهای مسلح فیلیپین تحت کنترل مشاورین نظامی آمریکا قرار گرفتند. شرکت نیروهای فیلیپین در جنگ ویتنام میانسالهای ۱۹۶۵- ۱۹۷۵ میلادی، در کنار نیروهای آمریکایی، بر اساس این موافقتنامه صورت پذیرفت. متقابلاً امریکا نیز متعهد به حمایت و دفاع از فیلیپین در مقابل هرگونه تجاوز خارجی شده و کمکهای تسلیحاتی به فیلیپین را متعهد گردید[۸].
در سال ۱۹۵۴ میلادی، ایالاتمتحده آمریکا و کره جنوبی اقدام به انعقاد یک معاهده دوجانبه امنیتی نمودند. مطابق این معاهده هردو طرف متعهد شدند تا از همدیگر در مقابل هرگونه تجاوز خارجی دفاع نمایند. فرماندهی مشترک نیروهای[۹] آن ها در سئول، سال ۱۹۷۸ میلادی تأسیس شد. این پیمانهای دوجانبه اجازه تأسیس پایگاه نظامی به آمریکا را به همراه خود داشت[۱۰].
در جنگ جهانی دوم، ژاپن به گروهمحور، آلمان، ایتالیا پیوست. حمله ناگهانی ژاپن به بندر پرل هار بور[۱۱] در هفت دسامبر ۱۹۴۱ میلادی، برای آمریکا چارهای جز ورود به جنگ باقی نگذاشت. آمریکا به مدت چهار سال از تمام توان خود و متحدانش برای سرکوب ژاپن سود جست. سرانجام حمله اتمی آمریکا به ناکازاگی و هیروشیما منجر به تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در دوم دسامبر ۱۹۴۵ میلادی شد[۱۲].
در دوم دسامبر ۱۹۴۵ میلادی، قرارداد تسلیم بدون قید و شرط ژاپن بروی عرشه کشتی با ناخدا و فرمانده ناو آمریکا به امضا رسید. این قرارداد منجر به اشغال ژاپن از سوی متفقین و بهویژه آمریکا شد. هرچند اشغال ژاپن توسط آمریکا بعد از اجرای شدن پیمان صلح سانفرانسیسکو (۲۸ آوریل، ۱۹۵۲) به پایان رسید؛ اما برای آمریکا، پایان حضور نظامی در ژاپن کار آسان نبود. همراهی ژاپن بهعنوان متحد کلیدی دوران جنگ سرد در آسیا، جریان جنگ کره و تهدید نظامی چین و شوروی واقعی به نظر میرسید. در مذاکرات صلح ۱۹۵۱ هیئت ژاپنی تحتفشار قرار گرفتند که یک معاهده امنیتی جداگانه ای را با آمریکا امضا نمایند. ژاپنیها تمایل به پذیرش سلطه آمریکا را نداشتند، اما انتخابی جز امضای معاهده امنیتی با آمریکا درهمان روز (۸ دسامبر ۱۹۵۱ میلادی) همزمان به پیمان صلح سانفرانسیسکو نبود. این پیمان تا سال ۱۹۶۰ مدار اعتبار بوده که بر اساس آن ۵۰۰۰۰ سرباز آمریکا در پایگاههای ژاپن باقی ماند. پیمان صلح ژاپن را بهعنوان یک کشور مستقل که حق ورود به سیستم امنیت دستهجمعی، بهعلاوه منشور سازمان ملل متحد که حق دفاع مشروع شخصی و جمعی را برای اعضا اعلان میدارد را داد[۱۳].
بااینوجود ژاپنیها در طول مذاکرات با آمریکا برای پایان دادن به اشغال در پی تبیین ترتیبات امنتی با آمریکا بهعنوان اقدام موقتی بودند که بر اساس ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، بهعنوان تحقق حق دفاع مشروع تا زمان اقدام نهایی شورای امنیت برای احیای صلح و امنیت توجیه شود. عامل مهم در پیمان امنیتی سال ۱۹۵۱ امریکا – ژاپن، موافقت ژاپن با حفظ پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور بود که بر اساس ماده یک این پیمان پذیرفته شد. مخالفان این پیمان در ژاپن معتقد بودند که این پیمان ادامه توطئه آمریکا برای ادامه اشغال است. یک دهه بعد پیمان امنیتی و همکاری متقابل میان ژاپن و آمریکا منعقد و جایگزین پیمان امنیتی سال ۱۹۵۱ میلادی شد. در پیمان جدید که در سال ۱۹۶۰ انعقاد یافت الزام قانونی آمریکا به حمایت از ژاپن بهخوبی تصریح شد و لزوم مشاوره از پیش در مورداستفاده از پایگاهها بهگونهای تعریف شد که مفهوم استفاده نامحدود از میان برود. آمریکا درواقع اجبار قانونی برای دفاع از ژاپن را متقبل می شود و ژاپن نیز اجازه میدهد که آمریکا پایگاههای خود را در ژاپن حفظ کند. این ساختار اغلب بدین لحاظ نامتقارن خوانده می شود که با توجه به محدودیت قانون اساسی ژاپن برای دفاع مشروع جمعی این تعهد دفاعی دوطرفه و متقابل نیست[۱۴].
ژاپن در تمام دوران جنگ سرد بنا به محدودیت قانونی اساسی و الزامات موافقتنامه امنیتی با آمریکا، وظیفه دفاع از ژاپن را در مقابل حمله مسلحانه به آمریکا واگذار کرده خود تنها اهداف اقتصادی را دنبال میکرد. وضعیت امنیتی و همینطور سیاست خارجی ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم بهطور کامل تغییر کرد و ژاپن ازنظر اقتصادی رشد چشمگیری داشت، ولی ازنظر سیاسی این کشور رشد چندانی نکرد. از یک کشور متجاوز و اشغال گر، به یک کشور تحت تجاوز و اشغالشده و متحد تمامعیار آمریکا مبدل گشت. بازبینی موافقتنامه امنیتی آمریکا – ژاپن باعث شد تا وظایف دو طرف به نحو مشخصتری بیان گردد. در این میان آمریکا متعهد به تأمین امنیت ژاپن، دفاع از آن در مقابل استفاده از پایگاههای نظامی خود در خاک این کشور شد[۱۵].
ماده ۹ قانون اساسی ۱۹۴۷ ژاپن به این کشور اجازه محدود در فعالیتهای نظامی را بهمنظور دفاع از خود مطابق با ماده ۵۱ منشور را میداد، بنابراین محدودیت، دفاع از امنیت ژاپن جز در پرتو چتر هستهای آمریکا امکانپذیر نبود. در حال حاضر نیز نیروهای این کشور در خاک ژاپن حضورداشته و آمریکا از پایگاههایش بهعنوان پایگاههای استراتژیک خود در شرق آسیا نام میبرد. هرچند حضور نیروهای آمریکایی در خاک این کشور بدون دردسر برای کشور میزبان نبوده ازجمله تجاوز سرباز آمریکا بر یک زن ژاپنی در ۲۰۰۳ موجی از نارضایتی علیه این حضور در ژاپن را دامن زد که منجر به عقد تفاهمنامه انتقال این نیروها به پادگانهای دریایی سواحل ژاپن گردید. همچنین ایالاتمتحده با کشورهای عضو ناتو اقدام به انعقاد قرارداد وضعیت نیرو نمود که اجازه استقرار نیروهای آمریکا در خاک این کشورها را میداد. این پایگاهها در مقایسه با اکثر پایگاههای نظامی برونمرزی غیرمعمول بودند، زیرا در قلمرو تحت حاکمیت ائتلاف ناتو و دیگر کشورهای دوست واقع بودند. این پایگاهها و پادگانها در موقعیتهای جغرافیایی واقع بودند که منافع امنیتی آمریکا را تأمین و درگیریهای جهانی آمریکا تصدیق و توجیه میکرد. تمامی این پادگان در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد و پسازآن شروع شد که استالین در ۱۹۴۷ پرده آهنین را در اروپای مرکزی و هرجائی که به نظر میرسید کمونیسم در حال پیشرفت است کشید[۱۶].
اتحاد جماهیر شوروی نیز در جریان جنگ و بعدازآن پیمانهای امنیتی دوجانبه متعددی را به کشورهای، همسو با خودش به امضا رساند که عمدهترین آن عبارت بود از پیمان دوجانبه این کشور با چکسلواکی در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۳، یوگسلاوی ۱۱ آوریل ۱۹۴۵، لهستان ۲۱ آوریل ۱۹۴۵، است. این کشور در حال با تاجیکستان، قرقیزستان و بعضی کشورهای آسیای مرکزی، پیمان دفاعی دارد و نیروهای روسیه در خاک این کشورها پایگاه نظامی دارند[۱۷].
تاریخ روابط بینالملل سرشار از پیمانهای دوجانبهای است که میان کشورها درزمینهای همکاریهای نظامی منعقدشده است. این پیمانها عموماً در دو قالب، پیمان وضعیت نیرو و معاهدات دفاعی دوجانبه ترتیب شده است. بیشتر این پیمانها بهمنظور افزایش توان دفاعی و تهاجمی برای مقابله با تهدید یا تسخیر منافع بیشتر در سایر نقاط جهان، از سوی یکی از قدرتها چون آمریکا، شوروی، بریتانیا و فرانسه رهبری میشد.
پایان نامه حقوق : ابعاد حقوقی پیمان استراتژیک ۲۰۱۲ و امنیتی ۲۰۱۴ افغانستان و آمریکا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1400/03/04 ساعت 03:44:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |