پایان نامه ارشد: بررسی رابطه بین میزان تماشای برنامه های سیمای جمهوری اسلامی ایران با سرمایه اجتماعی خانواده های تهرانی
مفهوم سرمایه اجتماعی اگر چه پیشینهای به قدمت جامعهشناسی کلاسیک در اروپا دارد، اما معنا و مفهوم بسیط خود را در دوران معاصر با مطرح شدن مباحثی چون جامعهمدنی، توسعه، مشارکت همگانی و نهادهای مدنی به دست آورده است. اگر چه این مباحث چندی است که در جامعه ما به صورت نظری از سوی صاحبنظران و اندیشمندان مطرح شده است؛ اما رکن اساسی این مباحث که همان سرمایه اجتماعی است، چندان مورد بحث قرار نگرفته است.
سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفههای رشد و پیشرفت به طور عام و توسعه اجتماعی به طور خاص مورد توجه جدی حوزه های پژوهش علوم اجتماعی برای سنجش کیفیت تعاملات اجتماعی بوده است.اعتماد، هنجارها، شبکهها و منابع، سازنده عناصر سرمایه اجتماعی هستند که در نهایت به ساختاری از روابط کنشگران میانجامد که باعث همبستگی و همکاری برای منافع متقابل، تسهیل روابط افراد و در نهایت دستیابی گروه به اهداف میشود. هر چه سرمایه اجتماعی در گروهی از افراد به لحاظ کمی و کیفی از سطح مطلوبی برخوردار باشد، کنشگران برای سازماندهی اجتماع خویش بر حسب آرمانهای جمعی تواناتر خواهند بود. گستردگی سرمایه اجتماعی در لایههای مختلف جامعه و در انحصار قرار نگرفتن آن در دست اقلیتی از افراد، نشان از روند مطلوب سرمایههای ارتباطی است که افراد بدون توجه به شاخصهای تمایز بخش میتوانند از آن در جهت رسیدن به اهداف فردی و جمعی بهره برند.
بی هیچ شبهه خانواده مهمترین نهاد اجتماعی و میراث ملی و اسلامی ماست که وظیفه داریم آن را سالم و توانمند به نسلهای بعد منتقل سازیم. دین، دولت و خانواده ارکان سهگانه حیات تاریخ ایرانیان بودهاند و همواره خواهند بود. با وجود همه حوادث، هنوز هم خانواده در تشکیل شخصیت نسل بعد تأثیری عمیق و بیرقیب دارد. بنابراین، شناخت اهمیت و جایگاه خانواده، میتواند برای ارتقاء و تعالی بخشیدن به آرمانهای فرهنگی- اجتماعی یک ملت بسیار مفید واقع گردد.
خانواده به مثابه مهمترین نهاد اجتماعی، همواره در نظم، صلح، آرامش، تغییر و تحول قدرتهای سیاسی در جامعه ایران اثرگذار بوده است؛ به عبارتی هر آنچه در جامعه روی مینماید؛ عقبهاش در تأثیرات خانواده بر تحولات عصر خود بوده و گاه خلوتگاه سیاسیون به حاشیه رانده، هنرمندان و انسانهای بزرگی است که به گونهای از اجتماع خود و قدرت حاکم سیلی خوردهاند. بیش از دو دهه است که این میراث به جا مانده از نیاکان ما بر اساس نتایج تحقیق و اسناد اعلام شده از سوی مسئولان دچار بحرانهایی شده است، طلاق به بالاترین حد خود در سالهای اخیر رسیده، تنشها و ستیزهها در روابط خانوادگی اوج گرفته، بی اعتمادی در بین اعضای خانواده افزایش یافته، مشارکت و انسجام تنزل یافته و … . این در حالی است که خانواده تنها مکان مملو از عاطفه و محبتی است که در آن، امکان رشد و شکوفایی شخصیت افراد بزرگسال و در عین حال آشنایی کودکان با قواعد و هنجارها و ارزشهای اجتماعی صورت میگیرد. در این واحد، افراد میتوانند به یکدیگر متکی باشند و از حمایت یکدیگر بهره ببرند. خانواده مهمترین عامل انتقال هنجارها و ارزشها محسوب میشود. پرداختن به این نهاد مهم، تقویت بنیانهای عاطفی و اجتماعی آن و تثبیت روابط مبتنی بر اعتماد، همدلی و تعاون در میان اعضای آن کاری است بس سترگ و حایز اهمیت.
رسانه ها جزء لاینفک زندگی بشر امروزی به شمار میآیند. هر روز جوامع مدرن شاهد عرضة ابزار تکنولوژیک ارتباطی جدیدی به بازار مصرف میباشند. اما در این میان تلویزیون همچنان حاکمیت رسانه های خانگی را در اختیار دارد و چون عضوی از خانواده پذیرفته شده است.
دو نگرش کاملاً متضاد با یکدیگر، در بین اندیشمندان و پژوهشگران این رسانه به چشم میخورد. نگاهی خوشبینانه که تلویزیون را در
دانش اندوزی، افزایش خزانه لغات کودکان، افزایش مهارت گفت و شنود، آشنایی با سرزمینهای دور، هدایت افکار به سمت وسوی برنامه ریزی شده و ایجاد جریانات فکری مثبت در بین مخاطبین، ایجاد سرگرمی و رهایی از خستگی روزمره و … مفید و موثر میداند، و نگاهی بدبینانه که معتقد به خاموش کردن تلویزیون به طور دائم است و تلویزیون را دشمن خلاقیت، مطالعه و … میداند و آن را آموزشدهندة خشونت، از بین برنده دوران کودکی، بازیچه دست منفعتطلبان برای سودجویی، دزد وقت، از بین برنده زبان و ادبیات و شعر و نابود کننده مهارتهای خواندن و نوشتن و اعتیادآور معرفی میکند. ( پوپر و کندری، 1374، ص29) دو نگرش فوق، بصورت افراطی به این رسانه نافذ مینگرند. نگاه ترکیبی و تلفیقی به جعبه جادویی برداشت واقعگرایانهتری ارائه میدهد. به عبارت دیگر، برخی برنامههای تلویزیون خشونت، نابسامانی و عدم خلاقیت و … را رواج میدهند ولی برخی دیگر مروج مهارت، آموزش، جامعه پذیری و … میباشد.
تلویزیون باید نگاه خود را متوجه خانواده در جامعه امروزی سازد، خصوصیات، مشکلات، نکات مثبت و منفی آن را مدنظر قرار دهد و الگویی مناسب جامعه ارائه دهد. تلویزیون میتواند با ارائه الگوهای صحیح، رفتار مناسب را به افراد بیاموزد، وگرنه گفتارها، پندها و نصایح اخلاقی در مورد روابط خانوادگی اثر چندانی نخواهد داشت. اگر تلویزیون الگوی خانواده را به صورت پدر مقتدر و بدون توجه به افکار دیگران، رفتار تعارضی میان زن و شوهر و رفتار خشن والدین و فرزندان به یکدیگر ارائه دهد، چگونه میتوان از کودکی که در بیست سال آینده خود تشکیل خانواده خواهد داد، انتظار ارائه رفتاری جز آن داشت؟ ( اعزازی، 1373، صص13-12)
2-1- بیان مسئله
محصول تو امروز میرسد و محصول من فردا. پس به نفع هر دوی ماست که امروز من به توکمک کنم و تو هم فردا به کمک من بشتابی. ولی به تو لطفی ندارم و میدانم تو نیز چنین هستی پس به خاطر تورنجی بر خود هموار نمیکنم و میدانم اگر به امید اینکه تو نیز زحمت مرا پاسخ دهی در کنارت رنج کار را بر خود هموار کنم، نومید خواهم شد و بیهوده دل به قدردانی تو بستهام. پس تو را وا میگذارم با کار خود و تو نیز با من چنین کنی. فصلها میگذرند و مابی بهره از اعتماد متقابل و امنیت هر دو خرمن خود را از دست میدهیم. مشکل جوانان داستان هیوم[1] در جوامع و کشورهای سرتاسر جهان پدیده بسیار آشنایی است:
* والدین در جهان خواستار فرصتهای تحصیلی بهتر برای فرزندان خود هستند ، ولی همکاریهایی که برای بهبود شرایط مدارس دولتی انجام گرفته به شکست انجامیدهاند.
* ساکنان محلههای محروم خواهان خیابانهای امنتر هستن ، ولی امکانات جمعی برای کنترل جنایات ناکام مانده است.
* کشاورزان فقیر کشورهای جهان سوم نیازمند برنامههای آبیاری و بازاریابی کارآمدتر هستند، ولی همکاری برای نیل به ابن هدف بسیار سست و شکننده است .
* افزایش گرمای کره زمین زندگی مردم جهان را تهدید میکند ، ولی اقدام مشترک برای پیشگیری از این خطر مشترک شکست خورده است.
همانطور که فلاسفه از هابز[2] به بعد تأکید کردهاند، شکست در همکاری برای کسب منافع متقابل الزاماً نشانه نادانی یا عدم عقلانیت یا حتی شرارت و بدنهادی نیست. کشاورزان داستان هیوم، ابله و دیوانه یا شرور نبودند بلکه در تنگناهایی گرفتار آمده بودند. دانشمندان علوم اجتماعی اخیراً این معضل بنیادین را که در شکلهای مختلف جلوهگر است تحلیل کردهاند، در همه این موقعیتها نیز همچون داستان روستایی هیوم، همکاری همگانی به نفع همه خواهد بود ولی در غیاب اعتماد، مشارکت و ضمانت اجرایی همیاری، همکاری و تعهد متقابل، همه خود را از همکاری کنار میکشند و با رفتار خود انتظارات بدبینانه یکدیگر را تحقق میبخشند. (تاجبخش، 1384، صص 94-93)
در جامعهشناسی و علومسیاسی برای بررسی کمیت و کیفیت هنجارها و روابط اجتماعی از مفهوم سرمایه اجتماعی استفاده میشود. سرمایه اجتماعی، مفهوم نسبتاً جدیدی در علوم اجتماعی است که به طور خلاصه به معنای مجموعهای از قوانین، هنجارها، تعهدات، روابط متقابل و اعتماد نهفته شده در روابط اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و سلسله مراتب نهادی جامعه میباشد که اعضای آن را قادر به دستیابی به اهداف جمعی و فردیشان میسازد.
این مفهوم با وجود عمر کوتاه خود(از دهه 1970) توانسته است جایگاه ویژهای در مجامع علمی و در نزد پژوهشگران حوزههای مختلف باز کند و نقش خود را به عنوان یک مفهوم بینرشتهای که خلأ آن پیش از این کاملاً احساس میشد، ایفا کند. سرمایه اجتماعی که مقولهای نسبتاً تازه و ناشناخته در کنشهای اجتماعی محسوب میشود، به طور خلاصه مجموعهای از منابع و ذخایر ارزشمندی است که به صورت ذاتی و نهفته در ذات گروههای نخستین، ثانوی و در سازمانهای اجتماعی جامعه (نهادهای رسمی و غیررسمی) وجود دارد. برخی از ذخایر ارزشمند که گاه از آن به عنوان ارزشهای اجتماعی نیز یاد میشود عبارتند ار: صداقت، حستفاهم، سلامتی نفس، همدردی، دوستی، فداکاری و… .
شواهد موجود در جامعه حاکی از این واقعیت است که در طی یکی دو دهه اخیر، فرسایش شدیدی در سرمایه اجتماعی موجود برای جوانان، هم در درون خانواده و هم در بیرون آن، روی داده است. در خانواده رشد سرمایه انسانی بسیار زیاد شده به طوری که سطح تحصیلات دائماً در حال افزایش است؛ ولی بموازات آن، سرمایه اجتماعی که شاخص برجسته آن حضور بزرگسالان در خانه و میزان گفتگو در مورد موضوعات اجتماعی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی بین والدین و فرزندان است، کاهش یافته است. در اجتماع، میزان فرسایش و نابودی سرمایه اجتماعی به مراتب بیشتر بوده است؛ به طوری که به نظر می رسد افزایش میزان جرم در جامعه طی سالهای اخیر ناشی از تضعیف مناسبات بین گروهی افراد بوده و مشکلات زیادی را برای جامعه فراهم آورده است. بعلاوه، جامعه در معرض تهاجم فردگرایی قرار گرفته که بر اساس آن منافع فردی بر مصالح جمعی تقدم یافته است. (شارع پور، 1380، صص112-101) انتشار یافتههای « پیمایش ملی ارزشها و نگرشها» که در سال 1380 و تحت سرپرستی دفتر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 28 استان کشور صورت گرفت از سطح نازل سرمایه اجتماعی حکایت میکند. همچنین بنا برگزارش دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور، هر ساله با رشد 15 درصدی آسیبهای اجتماعی مواجه بودهایم. این بدان معنی است که چنانچه اقدامی جهت احیاء این سرمایه صورت نگیرد، بدون شک در سالهای آتی با بحران انواع نابسامانیهای رفتاری و اجتماعی روبهرو خواهیم بود که همگی در شکلگیری بحران امنیتاجتماعی موثرخواهد بود (شارعپور، 1380، صص 112- 101).
در مجموع سرمایه اجتماعی، توش و توان زایدالوصفی است که از آمادگی روحی و روانی آحاد یک جامعه برای درگذشتن از منافع شخصی و درگیر شدن در عمل جمعی پدید میآید. به بیان دیگر، ثروت و دارایی نهفتهای است که به شکل بالقوه در تمامی جوامع انسانی وجود دارد و برای شکوفا شدن و به فعلیت درآمدن، نیاز به گرد آمدن عواملی چند و تحقق شرایطی ویژه دارد که به ندرت و دشواری فراهم میآید ولیکن چنانچه در هنگام فوران، به موقع مورد شناسایی و امعان نظر قرار گیرد و به درستی هدایت شود، قادر خواهد بود موجبات یک تحول شگرف و یک توسعه کیفی شتابان را پدید آورد. در غیر اینصورت کاهش سرمایه اجتماعی و عدم توجه به آن در یک جامعه باعث بروز آسیبهای اجتماعی از جمله افزایش جرم در جامعه، بروز رفتارهای ضد اجتماعی و… خواهد شد که خود این آسیبها تأثیرات منفی زیادی به سلامت جامعه خواهند گذاشت و روند پیشرفت و ترقی جامعه را با اختلال زیادی روبرو خواهند ساخت ( شارع پور، 1380، ص 112).
از آنجا که نیازهای بشر گوناگون است و جامعه از سادگی به سوی پیچیدگی حرکت میکند، وسایل ارتباطی نقشهای گوناگونی همچون نقش آموزشی، اطلاع رسانی، هویت دهی، پرکردن اوقات فراغت و… را در جوامع جدید ایفا میکنند ( دادگران، 1389، ص32). در این بین نقش رسانهها و استفاده از آنها بویژه در بین جوانان اهمیت فراوانی دارد، چراکه فعالیت مورد علاقه نوجوانان و جوانان برای گذراندن اوقات فراغت به ترتیب عبارتند از: فعالیت ورزشی، تماشای تلویزیون و مطالعه. یکی از کم هزینهترین راههای گذران اوقات فراعت تماشای تلویزیون است. ضمن اینکه تلویزیون را در همه ساعات شبانهروز و در خانه میتوان استفاده کرد. شاید به همین دلیل تلویزیون همچنان یکی از پرطرفدارترین رسانههای جمعی است. در بین رسانههای جمعی تلویزیون تنها وسیلهای است که از حواس بینایی و شنوایی در آن واحد استفاده میکند و دارای پوشش وسیع و سرعت انتقال پیام است. ( معتمدنژاد، 1379، ص122)
دانشمندان علوم اجتماعی راهحل مشکل را در سرمایه اجتماعی میدانند. سرمایه اجتماعی همچون مفاهیم سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی به ویژگیهای سازمان اجتماعی از قبیل شبکهها،هنجارها و اعتماد اشاره دارد که هماهنگی و همکاری برای کسب سود متقابل را تسهیل میکنند.
یکی از عوامل مهم مرتبط با سرمایه فرهنگی و اجتماعی افراد و جوامع، گسترش رسانهها و نقش آن در انواع ارتباطات است. رسانهها امکان مبادلات مختلف اجتماعی و فرهنگی را دوچندان کرده است. پیدایش و گسترش انواع رسانههای صوتی و تصویری و الکترونیکی،نقاط مختلف جهان را به هم پیوند داده است. تسلط کشورهای پیشرفته به رسانههای ماهوارهای باعث گسترش و انتقال عناصر فرهنگی این کشورها به نقاط مختلف جهان شده است. این روند باعث شکلگیری بحث جهانی شدن گردیده است. جهانی شدن فرهنگ روندی است که طی آن عناصر فرهنگی اروپایی و آمریکایی بعنوان منابع استاندارد شده، ظاهراً بیطرف و عامگرا معرفی شده و با تأکید بر تکنولوژی ارتباطی بدون توجه به حافظه تاریخی و بومی و محلی ملتها، به جوامع دیگر انتقال یافته و سرمایههای فرهنگی افراد و جوامع را تحت تأثیر قرار داده است.
رسانه ها میتوانند نقش بر جستهای در بهبود و تعمیق سرمایه اجتماعی داشته باشند. رسانهها به شکل مستقیم بر روی مؤلفههای سرمایه اجتماعی تأثیر میگذارند و از این طریق بخش عظیمی از رسالت توسعه را بر دوش دارند. بنابراین در این پژوهش به مطالعه رابطه بین تماشای برنامههای تلویزیون با سرمایه اجتماعی خانوادههای تهرانی میپردازیم و به این پرسش پاسخ میدهیم که ارتباط بین تماشای برنامههای تلویزیون با اعتماد، انسجام اجتماعی، پیوندهای اجتماعی، آگاهی و دانش مردم چگونه است؟ آیا تلویزیون توانسته است میزان اعتماد مردم را بالا ببرد و آیا کارکردش در همبستگی و انسجام اجتماعی موفق بوده است؟ آیا توانسته است به تقویت پیوندهای اجتماعی در جامعه تاثیرگذار باشد؟
[1]. Hume
[2]. Hobbes
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 01:40:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |