کارکرد فعل در مرزبان نامه- قسمت ۳۰

شکفتن ← شکافتن
چنانکه به آهن پولاد آهنهای دیگر شکافند. (۶/۲۲۱)
اگر روزی سر در کاسهی او زنی، خواهد که کاسهی سرت به زخم چوب باز شکافد. (۹/۳۵۶)
۵-۱-۴- متعدی نمودن افعال با به کارگیری معادل در مرزباننامه
همهی افعال را با شیوههایی که بیان شد نمیتوان متعدی کرد. بعضی از افعال است که برای متعدی کردن آنها باید از افعال معادل استفاده نمود که در مرزبان نامه نیز کاربرد دارد.
حقشناس و … در این مورد چنین می نویسد: «برخی از فعلهای ناگذر که از مصدرهای افتادن، آمدن، رفتن و ماندن ساخته میشود به گونهای دیگر گذرا میشوند؛ شکل گذرای آنها به ترتیب عبارتنداز: انداختن، آوردن، بردن و گذاشتن.» (حق شناس،۲۸:۱۳۸۰)
نهاد آدم را که عالم اصغر است از سلسلهی آفرینش در مرتبهی اخری او انداخت. (۵/۴)
من بنده، سعدالوراوینی از مبادی کار که اوایل غرّهی شباب بود الی یومنا هذا که ایام البیض کهولت است، عقود منظومات را در عقد اعتبار، فحول افاضل میآوردم. (۳/۷)
حکایت آن نکات که از عذر این غاشّ غرّار با ملوک تاج بخش و سلاطین گردن کش چه رفته بر سبیل اختصار باقی نگذاشت. (۷/۱۴)
بعد از آن جا به خدمت عقاب رفت و برفور بازگشت و آزاد چهر را با خود ببرد. (۱/۷۰۸)
۵-۲- کارکرد افعال لازم و متعدی در مرزباننامه
۵-۲-۱- فعلهای دوگانه (لازم و متعدی) در مرزباننامه
فعل از جهت اینکه با فاعل مفهومش کامل شود یا به مفعول هم نیاز داشته باشد، به چند گونه لازم (ناگذر)، متعدی (گذرا) و دو وجهی تقسیم میشود. فرشیدورد در این باب چنین
میفرماید:
«در قدیم افعال دوگانه یعنی آنهائی که هم به صورت لازم و هم شکل متعدی به کار میروند بیشتر از امروز بوده است؛ مانند آزردن، ماندن، سوختن، ایستادن، دریدن، پوشیدن، اینگونه افعال امروز یا منسوخ شدهاند و یا صورت لازم آن فقط به کار میرود؛ مانند ایستادن، ماندن، سوختن و یا صورت متعدی آن مثل آزردن و پوشیدن، بندرت بعضی از این فعلها، امروز هم به هر دو شکل استعمال می شوند؛ مانند: شکستن و دریدن.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۱۳۹)
این دسته از افعال در مرزباننامه هم به کار رفتهاند، شواهد زیر از این گونهاند:
فریفتن:
الف) به معنی لازم (فریفته شدن)
یا بر سپاه خود اعتماد ندارد و اندیشد که به دعوت دشمن و تطمیع و تغریر او بفریبند. (۶/۴۹۷)
ب) در معنی متعدی (فریب دادن)
دوم نوبت که مرا بفریفتی. ۲/۵۸۵
سوختن:
الف) به معنی لازم (سوختن)
تا آنگه که حراقه شب تمام بسوزند. (۱۰/۳۵۵)
شیر از تب لرزه اندیشه تو بسوزد. (۵/۳۶۲)
ب) در معنی متعدی (سوزاندن)
چنان بخور عود و عنبر بسوختند. (۲/۱۱۰)
گشودن:
الف) در معنی لازم (به کنایه گشایشی و فرجی پدید آمدن)
تا امروز مرا چیزی میگشاد و راحتی میبود. (۶/۴۰۱)
تا تو در بست و گشاد کارها میان جهد نبندی، ترا هیچ کار نگشاید. (۱/۱۰۰)
ب) در معنی متعدی (بازکردن)
مرا چشم دل میباید گشود. (۸/۱۱۰)
افزودن
الف) به معنی لازم (اضافه شدن)
دهقان زاده را از آن تصدیق که کردند بر اصدقاء خود اعتماد بیشتر بیفزود. (۲/۱۶۴)
به حسن التفات ملک ملحوظ و به انواع کرامات محظوظ گشت تا به حدی که خرس را بر مقام تقدم او رشک بیفزود. (۳/۵۷۰)
تحرّص و تعرّض من (بر) مهمتری و سروی شما بیفزود. (۲/۴۱۳)
او را به وجهی کنی که اتّباع افعال پسندیده و امتناع از اخلاق ناستوده در وی بیفزاید. (۳/۶۹۰)
ب) در معنی متعدی (اضافه کردن)
پشت استظهار بدو قوی کرد و ثقت به شفقت او بیفزود. (۸/۳۵۵)
پادشاه را چون خرج از دخل افزون بود و در بسطت ملک نیفزاید. (۷/۴۶۶)
نمودن
الف) به معنی لازم (به نظر رسیدن)
چه گوشت آن مرغ از شیر مرغان بر من متعذّرتر مینماید. (۸/۱۵۱)
اندیشید که این همه امارت پرهیزگاری و علامت شریعت ورزی و دین پروری شاید بود و از عادات متجرّدان و متهجدّان مینماید. (۳/۲۵۵)
ب) در معنی متعدی (نشان دادن)
یک درست زر خالص از فلان موضع به تو نمایم. (۱/۴۰۱)
تقرّبی که متضمن فریب باشد، بنمایم. (۸/۴۰۷)
روزگار غدر پیشه غش عیار خویش بنماید. (۱/۴۸۹)
پروریدن
الف) به معنی لازم (پرورش یافتن)
همچنان در دامن حواضن بخت میپرورید. (۵/۶۲۸)
ضعفا در دامن رعایت اقویا پرورند. (۲/۷۰۳)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.