عسکری نهایی کامل- قسمت ۹

ای بر فقه شیعه، ص۳۰). ناگفته نماند، یاران امامان هیچ گاه در باره فهم سخنان ایشان و تفریع فروغ از واژه اجتهاد سود نمی جسته اند، اگر چه گوهر کار آنان چیزی جز اجتهاد نبوده است، زیرا اجتهاد درآن دوران، آفریده ی اندیشه اهل سنت بوده و در فرهنگ آنان به معنای رأی و قیاس کاربرد داشته است و رأی و قیاس، همواره مورد نکوهش امامان قرار می گرفت؛ از این دو یاران آنان نیز از به کار گیری آن گریزان بودند و تا قرن پنجم و ششم هجری، استعمال واژه اجتهاد را ممنوع می دانسته و از آن پرهیز می کرده اند (همان، ص۳۵ به بعد).
به دیگر سخن، اجتهاد را می توان به دو گونه بخش بندی کرد: اجتهاد به رأی و اجتهاد به نص. اجتهاد به رأی یعنی کوشش برای به دست آوردن حکم بر اساس یک سلسله گمان ها؛ و اجتهاد به نص یعنی تلاش برای فهم نصوص شرعی و بدست آوردن احکام، در قالب تطبیق ملاک ها بر نمونه های بیرونی، تخصیص، وتقیید و… آن چه در زمان معصوم از دیدگاه شیعه مورد نیاز و پذیرش بوده، اجتهاد، به نص است. نه اجتهاد به رأی و اجتهاد به نص نیز با ابزار عقل، امکان پذیر است. بر این پایه، می توان گفت از آن جا که اجتهاد، نتیجه دوری از معصوم است و در زمان معصوم، کسانی بودند که از امام دور بوده و ناچار با توجه به سخنانی که از آنان شنیده یا برای آنها بازگو کرده اند، به تکلیف خود عمل کنند و چه بسا فهم سخنان آنها نیازمند استفاده برخی اصول و قواعد یا به سخن دیگر، نیازمند کاربرد تکنولوژی فهم و تفسیر سخن بوده و ناگریز اجتهاد کنند و چنین امری جر با بهره جستن از توان عقل، امکان پذیر نیست که نگاه به بخش بندی اجتهاد، آن چه مورد نیاز و پذیرش دوران معصوم بوده، اجتهاد به نص است، نه اجتهاد به رأی و اجتهاد به نص، پرواز کردن یا بال عقل بر آسمان نصوص و دست یابی به احکام شرعی است.
۴-۲-۳- دوره غیبت
با آغاز غیبت کبرا در حدود سال ۳۳۰ هجری، زمینه های عصر نوینی در فقه شیعه در مقایسه با دورن حضور فراهم می شود، زیرا بر پایه ی باور شیعه، با حضور معصوم، گوش به اندازه فراوان به کار آمده و سخنان انبوهی را از امام شنیده و در دوران غیبت، نوبت آن است که شنیده ها سامان یافته و در میدان گسترده و بلند زمان بدون حضور معصوم، آماده چالش های سترگ و سنگین شود و با سرمایه ای که از آموزه های امامان اندوخته، پاسخ پرسش های نو پیدا و جست و جو کند و این، چیزی جز گشودن پنجره اجتهاد نیست. [۵] اجتهاد، راه کاری برای جبران دوری و جدایی از معصوم است و بذر آن، هنگام حضور معصوم پاشیده شد، در دوران غیب جوانه زد و اکنون درختی تنومند شده است با این همه روزنه ای بیش به سوی شناخت فرمان های خداوند نیست. روزنه ای که چه بسا شایسته هایی را ناروا و رواهایی را ناشایست شمرده است! ولی چاره چیست؟
دوران غیبت برای شیعه، مانند دوران پس از پیامبر برای اهل سنت است، زیرا در هر دو برهه، هر دو گروه با دیدگاه ویژه خود، با فقدان معصوم روبرو شده و خود را تنها، در برابر انبوه پرسش هایی یافتند که در برخی موارد، پاسخ های روشنی برای آن ها، در میراث به یاگار مانده از پیامبر و امامان دیده نمی شد و این امر، زمینه ای برای روی اوردن به عقل و بهره مند شدن ارزیابی و توانایی آن شد، زیرا چنان چه آدمی پاسخ روشنی از وحی نبابد. ناچار است از عقل خود چاره جویی کند. طبیعی است، نقطه آغازین بهره گیری از توان عقل، زاویه ای باریک است که هر چه از زمان معصوم دورتر می شود. نیاز به عقل افزون می شود. و از برهه ای به برهه ای، برجسته تر می شود و کندو کاو در باره آن را بیش از پیش، ژرف تر می کند. با این همه، فرایند گرایش به بهره جویی از توانایی و دانایی عقل در جامعه شیعه، پیوسته و بدون مانع نبوده است، زیرا در پاره ای از زمان با رویش جنبش روی گردانی از اجتهاد، که یک بعد آن نیز روی گردانی از عقل است، بهرهگیری از عقل، دچار رکود شد. اگر چه در نهایت این جنبش که به نام اخباری گری آوازه یافت، کمک شایانی به حرکت اجتهاد و بهره گیری از توان عقل کرد و موجب شد تا ابعاد اجتهاد، به ویژه عقل، شفاف تر شده و پرورده هایی دو چندان را پدید آورد.
بدین رو پس از غیبت کبرا، دو اندیشه اخباریان و اصولیان یا مجتهدان، پدید آمد که می توان از آنها به عنوان دو روش برخورد با متون یاد کرد، از این رو باید گفت در یک نگاه کلان، در دوران غیبت، دو روش بهرهگیری از قران و سنت به ویژه سنت وجود داشت. برخی براین روش بودند که قران و سنت هر یک به گونه ای از جلوه ای وحی شمرده می شوند و از کژی و کاستی پاک شده و وظیفه ما در برابر آنها، چیزی جز فهم و به کاربستن نیست و باید آنها را بی چون و چرا پذیرفت. این گروه، همه سخنان نسبت داده شده به امامان را می پذیرند و از تقسیم آنها به صحیح، ضعیف، مرسل و.. سرباز میزنند. اینان هر گونه دخالت رأی و نظر انسانی را در برداشت از سخنان امامان، مردود می شمارند، زیرا بر این باورند که شناخت های بشری نارس و در بیشتر زمینه ها بر گمان استوار است و از این رو نیز تقلید را روا نمی دانند، چرا که از نگاه آنان، تقلید، یعنی پیروی از یک رشته دانش های ناتمام بشری. خود نیز چنین تبعیتی را با توان دست یابی به شناخت های درست و پخته که با عمل به سخنان امامان پدید می آید، روا نمی دانند. در چشم انداز آنها، اجتهاد، تلاش بیهوده ای است که بر پایه یک رشته آوای بی مایه بشری، استوار شده و شخص مجتهد به گمان خود، آنها را فرمان های خدا، پیامبر و امامان

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

تفسیر می کند در حالی که آنها، زنجیره ای بیش از پندارهای بشری، نیست (استر آبادی، الفوائد المدینه، برای نمونه، ص۴۷تا۹۰). در تاریخ فقه شیعه از این دسته، به نام گروه «اخباریان» یاد می شود.
برخی دیگر بر آن اند، اگر چه قران و سنت راستین، از کاستی پاک اند، ولی پیوسته اوضاع و چگونگی های زمان. حتی هنگام حضور، به گونه ای نبوده که سنت راستین به دست دوست داران برسد، زیرا از سویی، هنگام حضور نیز سخن نسبت داده شده به امامان، شفاف نیست و آدمی را با پوشیدگی و پیچیدگی روبرو می کند و اگر شفاف هم باشد، به گونه ای نیست که با شرایط کنونی سازگار باشد و در پاره ای موارد، سخنان نسبت داده شده به آنها با یکدیگر هم خوانی ندارند و… بودن چنین دشواری ها فضایی تیره و تار پدید می آورد و ناچار آدمی را به سوی باز کردن روزنه ای به نام اجتهاد سوق می دهد که بر چرخه ی عقل و داوری های انسانی استوار است.
از این رو، ناچار می شود که فن سند شناسی را بیافریند و به ویرایش و پالایش سخنان آنان بپردازد تا درست از نادرست، جدا شود و از دیگر سو، ناگریز می شود برای دست یابی به اندیشه درست امامان، ذهن خود را به ملاک ها و قاعده های عقلانی و عقلائی که به نام دانش اصول تکنولوژی اجتهاد، شناخته شده، مجهز سازد و روزنه ای را باز کند، شاید تا اندازه ای، ازاین تیرگی رها شود. این گروه در تاریخ فقه شیعه به نام اصولیان یا مجتهدان شناخته شده اند.
بر پایه آن چه گفته شد، ناگزیر می باید بررسی نقش عقل را پس از دوران غیبت، در گروه اصولیان جست و جو کرد و کاوش را با نگاه به جنبش فکری آنان پی گرفت. در یک نگرش گسترده، تحولات رخ داده در فرایند بهره گیری از عقل، پس از دوران غیبت به سه دوره بخش بندی می شود:
۱- دوره روی آوری به عقل در استدلال های اصولی و فقهی، بدون این که عقل در رشته منابع دست یابی به احکام، یاد شود.(قرن چهارم تا ششم)
۲- دوره ای که افزون بر روی آوری به عقل، از آن به عنوان یکی از منابع دست یابی به احکام، یاد می شود، بدون این که از آن تعریف شود و در باره آن کندو کاو شود (اواخر ششم تا قرن سیزدهم).
۳- دوره ای که از عقل به عنوان یکی از منابع دست یابی به حکم، تعریف می شود و در باره آن به گونه ای جدا به کندو کاو می پردازد. (قرن سیزدهم تا کنون)
۴-۲-۳-۱- دوره نخست

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.