موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد: بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی (مطالعه موردی: استان کردستان)
جمعه 99/10/26
: 113
5-2-1- مقایسه تفاوتهای بین متغیرهای زمینهای و رفتارهای زیست محیطی- 114
5-2-2- آزمون فرضیهها 120
5-2-3- تحلیل رگرسیون خطی ساده (دو متغیره) 128
5-2-4- تحلیل رگرسیون چند متغیره 130
5-2-5- تحلیل مسیر (آزمون مدل تحلیلی) 132
جمع بندی- 133
فصل ششم: بحث نتیجهگیری
6-1- بحث و نتیجهگیری- 137
6-2- محدودیتهای تحقیق- 140
6-3- پیشنهادات تحقیق- 140
ضمایم
نمودار ماتریس روابط خطی- 144
پرسشنامه 145
منابع و ماخذ- 151
فهرست جداول
عنوان | صفحه |
(جدول شماره 1-2): تاریخچه کاربرد مفهوم سرمایه اجتماعی- 18
(جدول شماره 1-4): فرآیند شاخصسازی مشخصات فردی- 61
(جدول شماره 2-4): فرآیند شاخص سازی متغیر ساختاری- موقعیتی- 62
(جدول شماره 3-4): فرآیند شاخص سازی متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی- 62
(جدول شماره 4-4): فرآیند شاخصسازی رفتارهای زیست محیطی- 63
(جدول شماره 5-4): فرآیند شاخصسازی شبکههای اجتماعی رسمی- 65
(جدول شماره6-4): فرآیند شاخصسازی میزان شرکت در فعالیتهای جمعی- 66
(جدول شماره 7-4): فرآیند شاخصسازی شبکه دوستان و همسایگان 66
(جدول شماره 8-4): فرآیند شاخصسازی هنجارهای فردی- 67
(جدول شماره 9-4): فرآیند شاخصسازی هنجارهای جمعی- 67
(جدول شماره 10-4): فرآیند شاخصسازی اعتماد بین شخصی- 68
(جدول شماره 11-4): فرآیند شاخصسازی اعتماد تعمیمیافته 68
(جدول شماره 12-4): فرآیند شاخصسازی اعتماد نهادی- 69
(جدول شماره 13-4): فرآیند شاخصسازی سرمایه اجتماعی- 69
(جدول شماره 16-4): ضرایب آلفای کرونباخ برای متغیر وابسته و متغیرهای مستقل تحقیق- 73
(جدول شماره 1-5): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب شهر 78
(جدول شماره 2-5): توزیع فراوانی بر حسب جنسیت- 79
(جدول شماره 3-5): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن- 79
(جدول شماره 4-5): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب وضعیت تاهل- 80
(جدول شماره 5-5): توزیع فراوانی پاسخگویانر بر حسب وضعیت اشتغال 80
(جدول شماره 6-5): وضعیت طبقه ذهنی پاسخگویان 81
(جدول شماره 7-5): وضعیت تحصیلات پاسخگویان 82
(جدول شماره 8-5): وضعیت متغیرهای موقعیتی- ساختاری- 83
(جدول شماره 9-5): وضعیت مصرف بهینه گاز 83
(جدول شماره 10-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای مصرف بهینه گاز 84
(جدول شماره 11-5): وضعیت مصرف بهینه برق- 85
(جدول شماره 12-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای مصرف برق- 85
(جدول شماره 13-5): وضعیت مصرف آب- 86
(جدول شماره 14-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای مصرف بهینه آب- 87
(جدول شماره 15-5): وضعیت استفاده از تولیدات دارای استاندارد زیست محیطی- 87
(جدول شماره 16-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای استفاده از تولیدات دارای استاندارد زیست محیطی 88
(جدول شماره 17-5): وضعیت حفاظت از منابع طبیعی- 89
(جدول شماره 18-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای حفاظت از منابع طبیعی- 89
(جدول شماره 19-5): وضعیت استفاده از وسایل بازیافتی- 90
(جدول شماره 20-5): وضیت پراکندگی پاسخها بر حسب استفاده از وسایل بازیافتی- 90
(جدول شماره 21-5): وضعیت رفتارهای زیست محیطی- 91
(جدول شماره 22-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای رفتارهای زیست محیطی- 92
(جدول شماره 23-5): وضعیت گستردگی شبکههای رسمی- 93
(جدول شماره 24-5): وضعیت پاسخها بر حسب گویههای شبکههای رسمی- 94
(جدول شماره 25-5): وضعیت گستردگی شبکههای غیر رسمی- 94
(جدول شماره 26-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای شبکههای غیر رسمی- 95
(جدول شماره 27-5): وضعیت گستردگی شبکههای اجتماعی- 96
(جدول شماره 28-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای شبکههای اجتماعی- 96
(جدول شماره 29-5): وضعیت هنجارهای فردی- 97
(جدول شماره 30-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای هنجار فردی- 98
(جدول شماره 31-5): وضعیت هنجارهای جمعی- 98
(جدول شماره 32-5): وضعیت پراکندگی پاسخها را بر حسب گویههای هنجارهای جمعی- 99
(جدول شماره 33-5): وضعیت هنجارهای اجتماعی- 100
(جدول شماره 34-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای هنجارهای اجتماعی- 100
(جدول شماره 35-5): وضعیت اعتماد بین شخصی پاسخگویان 101
(جدول شماره 36-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای اعتماد بین شخصی- 102
(جدول شماره 37-5): وضعیت اعتماد تعمیم یافته پاسخگویان 102
(جدول شماره 38-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای اعتماد تعمیم یافته 103
(جدول شماره 39-5): وضعیت اعتماد نهادی پاسخگویان 104
(جدول شماره 40-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویههای اعتماد نهادی- 104
(جدول شماره 41-5): وضعیت اعتماد اجتماعی پاسخگویان 105
(جدول شماره 42-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای اعتماد اجتماعی- 105
(جدول شماره 43-5): وضعیت سرمایه اجتماعی پاسخگویان 106
(جدول شماره 44-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب ابعاد سرمایه اجتماعی- 107
(جدول شماره 45-5): وضعیت آگاهی خاص زیست محیطی پاسخگویان 108
(جدول شماره 46-5): وضعیت آگاهی زیست محیطی عام 109
(جدول شماره 47-5): وضعیت آگاهیهای زیست محیطی پاسخگویان 110
(جدول شماره 48-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب ابعاد آگاهی زیست محیطی- 110
(جدول شماره 49-5): وضعیت نگرش زیست محیطی پاسخگویان 111
(جدول شماره 50-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب شهر محل سکونت- 115
(جدول شماره 51-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب جنسیت- 116
(جدول شماره 52-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب جنسیت- 117
(جدول شماره 53-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب وضعیت تاهل- 118
(جدول شماره 54-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب وضعیت اشتغال 119
(جدول شماره 55-5): ضریب اسپیرمن رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان و طبقه ذهنی- 120
(جدول شماره 56-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون نگرش زیست محیطی و رفتار زیست محیطی- 120
(جدول شماره 57-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون آگاهی زیست محیطی و رفتار زیست محیطی- 121
(جدول شماره 58-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون سرمایه اجتماعی و رفتار زیست محیطی- 122
(جدول شماره 59-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحصیلات و رفتار زیست محیطی- 123
(جدول شماره 60-5): ضریب همبستگی پیرسون نگرش زیست محیطی و آگاهی زیست محیطی- 124
(جدول شماره 61-5): ضریب همبستگی پیرسون نگرش زیست محیطی و سرمایه اجتماعی- 125
(جدول شماره 62-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحصیلات و نگرش زیست محیطی- 125
(جدول شماره 63-5): ضریب همبستگی پیرسون آگاهی زیست محیطی و سرمایه اجتماعی- 126
(جدول شماره 64-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحصیلات و آگاهی زیست محیطی- 127
(جدول شماره 65-5): ضریب همبستگی پیرسون سرمایه اجتماعی و تحصیلات- 128
(جدول شماره 66-5): ضرایب رگرسیونی ساده رفتارهای زیست محیطی- 129
(جدول شماره 67-5): مدل رگرسیونی گام به گام متغیرهای مستقل برای تبیین رفتارهای زیست محیطی- 131
(جدول شماره 68-5): ضرایب تاثیر مدل نهایی رگرسیون متغیرهای مستقل تبیین کننده رفتارهای زیست محیطی- 131
(جدول شماره 69-5): اثرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل بر رفتارهای زیست محیطی در مدل تحلیلی- 133
فهرست نمودارها
عنوان | صفحه |
(نمودار شماره 1-3): مدل تحلیلی- 55
(نمودار شماره 1-5): مقایسه میانگین مولفههای رفتارهای زیست محیطی- 92
(نمودار شماره 2-5): مقایسه میانگین مولفههای شبکههای اجتماعی- 97
(نمودار شماره 3-5): مقایسه میانگین مولفههای هنجارهای اجتماعی- 101
(نمودار شماره 4-5): مقایسه میانگین مولفههای اعتماد اجتماعی- 106
(نمودار شماره 5-5): مقایسه میانگین ابعاد سرمایه اجتماعی- 107
(نمودار شماره 6-5): مقایسه میانگین ابعاد آگاهی زیست محیطی- 111
(نمودار شماره 7-5): توزیع گرافیکی رفتارهای زیست محیطی- 114
(نمودار شماره 8-5): مدل تجربی تحقیق- 132
نمودار ماتریس روابط خطی- 144
فصل اول کلیات
بیان مسئله:
اگر چه مدتهاست بشر متوجهی اهمیت محیط زیست در زندگی خود شده است (فیروزی، 1384 :10)، اما امروزه، تهدیدات زیست محیطی در مرکز مهمترین پرسشهای وجدان انسان قرن بیست و یکم قرار دارد. این پرسشها افکار عمومی جهان را به طرز نگران کنندهای به خود معطوف کرده و حساسیت شدیدی نسبت به محیط زیست در سطح جهانی به وجود آورده است.
جامعهشناسان، زیستشناسان، صاحبان صنایع، سیاستمداران، اکولوژیستها، اقتصاددانان، هر کدام علت تهدیدات زیست محیطی را از دیدگاه خود توضیح میدهند (نگاه کنید به کامونر[1]، 1382: 10-3)، اما نقطه اشتراکشان این است که بسیاری از تهدیدات زیست محیطی، تخریب منابع، آلوده سازی محیط و… نتیجه فعالیتهای انسان است.
ازدیاد جمعیت، فراوانی محصولات مصرفی، بالا رفتن سطح زندگی و افزایش تقاضای مردم، پیشرفت تکنولوژی، ضعف ارگانهای اجرایی حکومتها در اجرای برنامهها و پروژههای اکولوژیکی حمایت از محیط زیست، استفاده بهرهجویانه و غیر اصولی از محیط طبیعی توسط سرمایهداران (همان) و در نهایت کنشهای غیر مسئولانه انسان، نتایج ناگوار و خسارات نامطلوبی را به بار آورده و روز به روز این نتایج و خسارتها حادتر میشود که از جمله میتوان به تخریب محیط زیست و اراضی کشاورزی، گرم شدن زمین، آلودگی هوا، آب، خاک، کاهش منابع طبیعی و نابودی جنگلها و مراتع، کاهش منابع تولید انرژی و بروز انواع بیماریها اشاره کرد. بدین ترتیب، انسان با رفتارهایی که در قبال محیط زیست انجام میدهد و تغییراتی که در محیط ایجاد میکند، از قبیل تخریب جنگل برای ایجاد جاده و سد سازی، تغییر مسیر رودخانه، ریختن زباله در محیط طبیعی، مصرف انرژی زیاد، استفاد بیش از حد از منابع طبیعی و … –عمداً یا سهواً- به تخریب محیط زیست میپردازد و محیط زیست را با تهدیدی نگران کننده مواجه میکند. این تهدید ممکن است به قیمت پایان زندگی انسان بر روی کره زمین تمام شود.
بروز مسائل و مشکلات زیست محیطی موجب طرح این پرسش شده است که آیا محیط زیست میتواند در برابر ادامه رفتار فعلی انسان دوام بیاورد؟ هر روز بر این آگاهی افزوده می شود که نمیتوان همانند گذشته به مصرف منابع طبیعی جهان ادامه داد و نشانههای تنگناهای زیست محیطی در سطح جهان آشكار شده است(عابدی سروستانی و دیگران، 1386: 59). اگرچه ارائه آمار و اطلاعات پیرامون وضعیت محیط زیست لازم است، اما بیش از این كه به اطلاعات علمی درباره خسارات وارد شده به زمین نیاز باشد، به توافقی درباره چگونگی رفتار نسبت به این سیاره نیاز است. در این شرایط، انسان باید به این پرسش نیز پاسخ گوید، هنگامی كه افراد خواهان به حداكثر رساندن سود خود هستند، چگونه می توان از بهره برداری بیش از حد و تخریب منابع طبیعی جلوگیری كرد؟ در واقع، چالش موجود، چگونه زندگی كردن بر روی زمین نیست، بلكه قبولاندن چرایی این چگونه زندگی کردن به افراد است (همان: 60).
وجود مسائل و مشکلات زیست محیطی سبب شد که عدهی زیادی از محیط زیست طرفداری کنند که بهزعم صاحب نظران جامعهشناسی محیط زیست، بالاخص بوتکین[2] طرفداری از محیط زیست یک گرایش نسبتاً جدیدی است، اما ریشههای آن در تاریخ گذشته انسان و جامعه قرار دارد. تمامی جوامع بشری مجبور به پرداختن به محیط زیست بودند، زیرا محیط نه تنها منابع ضروری حیات آنها را تامین میکرد، بلکه کانون ستیز و تهدید برای ادامه حیات نیز بوده است (بوتکین ، 1385: 628). بوتکین معتقد است که در تمدن غرب همواره 3 پرسش در مورد انسان و طبیعت مطرح است:
- شرایط طبیعت در غیبت هر گونه نفوذ انسان چگونه است؟
- تاثیر طبیعت بر انسان چیست؟
- تاثیر انسان بر طبیعت کدام است و نقش بشر در طبیعت چیست؟(همان).
حفظ طبیعت، تلاش برای بهبود کیفیت محیط زیست و رهیافت اکولوژیک (زیست بوم شناختی) به زندگی، اندیشههای متعلق به قرن نوزدهم بود که مدتهای مدید تنها برای نخبگان روشنفکر کشورهای توسعه یافته مطرح بوده است. این قبیل اندیشهها، از جمله اندیشههای بنیانگذاران اولیه انجمن اوادابن[3] در ایالات متحده امریکا، مختص یک گروه از نخبگان بود که زیر فشار سهمگین صنعتی شدن به زانو درآمده بودند (کاستلز[4] ،1384: 159).
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تعامل توسعه، محیط زیست و پایداری در عرصههای مختلف، دغدغهی اصلی اکثر کشورهای در حال توسعه بوده است و در دهههای پایانی قرن بیستم، روشهای جلب مشاركت مردم در برنامهریزی، مدیریت منابع طبیعی و مدیریت محیط زیست، تحت دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دستخوش تغییرات عمدهای شده است (خاتونآبادی، 1383)، به طوری که کاستلز در کتاب مشهورش «عصر اطلاعات» مینویسد: « در دهه 1990، 80 درصد امریکاییان و بیش از 3/2 اروپاییان خود را طرفدار محیط زیست میدانستهاند» (کاستلز، 1384: 147).
در واقع، روند دهههای گذشته در اکثر كشورهای پیشرفته صنعتی بیانگر این واقعیت است كه كارگزاران دولتی، كارشناسان و نیز مدیران عرصههای محیط زیست و منابع طبیعی به رهیافتی تازه روی آوردهاند (خاتون آبادی، 1383). این رهیافت تازه شامل: برنامهها و قوانین متعددی برای حفظ طبیعت، ارتقای کیفیت زندگی و نهایتاً نجات کره زمین در بلند مدت و نجات نسل کنونی ساکنان آن در کوتاه مدت است (صالحی، 2008). با این وجود، قسمت اعظم مسائل زیست محیطی همچنان به قوت خود باقی مانده است.
هیچ کس نمیتواند این ادعا را بکند که پیدایش مواد آلوده کننده بر روی کره خاکی ما نتیجه برخی دگرگونیهای طبیعی و مستقل از اراده انسان است. اشتباهاتی که در افکار، نگرش و رفتار انسان در نتیجه فعالیتهای خود بر روی زمین مرتکب شده است، یکی از علتهای اصلی خساراتی است که محیط زیست متحمل آن گردیده است. به عنوان مثال، به اعتقاد بارو، استفاده بیرویه از انرژی در منازل، استفاده از تولیدات یکبار مصرف، استفاده از وسایل نقلیه شخصی، استفاده از انواع آفت کشها، دفع مواد زاید به روش غیر بهداشتی، جمع آوری و تفکیک نکردن زبالهها به منظور بازیافت و بسیاری از رفتارهای مخرب زیست محیطی دیگر، همگی در نتیجه رفتار محیطی انسان است (بارو، 1380).
در حالی که محققان محیط زیستی، طرحهای گوناگونی برای حل مشکلات زیست محیطی ارائه نمودهاند که اغلب آنها تکنولوژیکی هستند، اما امروزه به دلیل هزینههای زیاد این طرحها، به دگرگونی شیوههای زندگی انسان و طرحهای که تمرکز بر رفتارها دارند، علاقهمند شدهاند (ازکامپ، 1369). بهعنوان مثال، صالحی در کتاب «مردم و محیط زیست» (2010) مینویسد که «برای حل مشکلات زیست محیطی باید شکل شیوهها و رفتارهای تولیدی و مصرفی و همچنین شیوههای سازمان اجتماعی و زندگی فردی برای رسیدن به سطح سازگاری و تاثیر مثبت بر محیط زیست، تغییر پیدا کند». همچنین، به اعتقاد بنسون[5] تفاهمی عمومی در حوزه محیط زیست به وجود آمده است، این تفاهم، حکایت از آن دارد که راه حل واقعی کاستن از مشکلات و مسائل محیط زیست باید انسان و کنشهای انسانی را شامل شده و متکی به آن باشد (بنسون، 1382). بنسون معتقد است که «انسان باید به دنبال پایداری نه فقط برای محیط زیست، بلکه برای محیطی جهت فعالیتهای اقتصادی خود باشد، تا بشریت و محیط زیست بتوانند آیندهی طولانیتری داشته باشند» (همان). ارتباط بین مشکلات زیست محیطی و رفتارهای انسانی از نظر صاحب نظران چنان تنگاتنگ است که بهعنوان مثال مالونی[6] از بحران زیست محیطی به عنوان «بحران رفتار ناهنجار» یاد میکند (مالونی، 1973).
در قرن حاضر، رفتارهای زیست محیط انسان، بهعنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عامل بر محیط زیست، مورد توجه بسیاری از جامعهشناسان محیط زیستی قرار گرفته است. کنشها و رفتارهای زیست محیطی ضمن اینکه بر بیشتر مسائل و تهدیدات زیست محیطی تاثیر میگذارند خود نیز از عواملی تاثیر میپذیرند. محققان جامعهشناسی زیست محیطی، از جمله ذکاوت (1977)، دانلپ و ونلیر (1978)، دانلپ و کاتون (1979)، باتل (1979)، شان و هولز (1990)، استرن و همکاران (1993)، فیالو و جکوبسن (1994)، گرافتون و نولوز (2003)، پری زنگنه و لاکان (2005) و صالحی (2008)، به بررسی عوامل تاثیر گذار بر رفتارها زیست محیطی از جمله متغیرهای جمعیت شناختی (سن، جنس، طبقه اجتماعی، محل سکونت، وضیت تاهل، تعداد فرزندان و سن فرزندان)، گرایش سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، عملکرد زیست محیطی ملتها، آگاهی زیست محیطی و عقیده دینی، پرداختهاند.
رفتار زیست محیطی از مفاهیم نوینی است که امروزه در بررسیهای زیست محیطی جوامع مدرن مطرح گردیده است. طرح این مفهوم در بسیاری از رویکردهای زیست محیطی حاکی از اهمیت نقش این رفتارها در محیط طبیعی است.
یکی دیگر از مفاهیمی که در سالهای اخیر در مطالعات اجتماعی مورد توجه اندیشمندان و محققان قرار گرفته، مفهوم سرمایه اجتماعی است که در کنار منابع مالی و نیروی انسانی از عوامل تاثیرگذار بر ارتقای توسعه پایدار در جوامع انسانی شمرده میشود ( موحد و همکاران، 1387). پاتنام این مفهوم را در ابعاد اعتماد، شبکهها و هنجارها به کار میبرد (پاتنام، 1380). طرح مفهوم سرمایه اجتماعی در مطالعات اجتماعی، نشان دهنده اهمیت نقش شبکهها، هنجارها و روابط اجتماعی بر متغیرهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظیر جامعه، خانواده، بزهکاری، تخریب محیط طبیعی، مشارکت سیاسی و رشد اقتصادی است.
پاتنام موفقیت در غلبه بر مشکلات عمل جمعی و فرصت طلبی که در نهایت به ضرر خود افراد تمام میشود را به زمینه اجتماعی گستردهتری که بازی در آن انجام میپذیرد، ربط میدهد (پاتنام، 1380: 285). وی معتقد است که همکاری داوطلبانه در غلبه بر این مشکلات در جامعهای که سرمایه اجتماعی عظیمی را در شکل هنجارهای عمل متقابل، شبکههای مشارکت مدنی و اعتماد به ارث برده، بهتر صورت میگیرد (همان).
بسیاری از محققان حوزه سرمایه اجتماعی، نظیر پاتنام (1995)، فوکویاما (1998)، کلمن (1998)، ساباتینا (2009)، فیروزآبادی و ایمانی
(1384)، ناطق پور و فیروزآبادی (1384)، ازکیا و همکاران (1387) و خوشفر (1387)، خوشفر و همکاران (1388) معتقدند که در دنیای مدرن هر چند تمامی سرمایهها (سرمایه مالی[7]، سرمایه فرهنگی[8]، سرمایه انسانی[9]، سرمایه زبانی[10] و سرمایه اجتماعی[11] ) دارای ارزش زیادی هستند، اما نقش سرمایه اجتماعی در کنشهای انسان بسیار برجسته است.
بر منابع مربوط به بحث سرمایه اجتماعی (کلمن[12]، 1998)، (بوردیو[13]، 1986)، (پاتنام[14]، 1995)، (فوکویاما، 1998)، نیز نشان می دهد كه مفهوم سرمایه اجتماعی معطوف به كنش اجتماعی است. سرمایه اجتماعی در واقع توانایی گسترش كنش است و آن را غنی می سازد، به تعبیری منبع كنش اجتماعی محسوب میشود(خوشفر و همکاران، 1388: 39). اهمیت سرمایه اجتماعی به گونهای است که در بسیاری از رشتههای علوم انسانی از جمله جامعهشناسی، علوم سیاسی و اقتصاد از این مفهوم بحث میشود. همچنین در سطح سیاستگذاریهای محلی تا ملی و در برخی از سازمانهای بینالمللی نظیر بانک جهانی، سرمایه اجتماعی بیشتر از پیش مطرح میشود (شارعپور، 1385). بنابراین، این مفهوم، مفهومی فرا رشتهای است.
ارتباط محیط زیست و سرمایه اجتماعی از جمله موضوعات جدیدی است که مورد توجه محققان زیست محیطی قرار گرفته است. خوشفر و همکاران بر این باورند که هنجارهای اعتماد و مشارکت و همچنین احساس امنیت که ابعادی از سرمایه اجتماعیاند که بر کنش اجتماعی افراد نسبت به محیط طبیعی پیرامون خود تأثیر به سزایی دارند و در این زمینه عامل تعیین کننده به شمار میروند (خوشفر و همکاران، 1388). بنابراین، سرمایه اجتماعی بر کنش میان انسانها تمرکز دارد؛ کنشی که در تمام لحظات زندگی انسان وجود دارد و رفتار و نگرشهای وی را تحت تاثیر قرار میدهد. بخشی از زندگی انسان رفتارها و کنشهای زیست محیطی تشکیل میدهد، میتوان انتظار داشت که سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست انسانها تاثیر داشته باشد؛ مخصوصاً در جامعهای که تهدیدات زیست محیطی با شتابی فزاینده افزایش پیدا میکند.
به نظر میرسد سرمایه اجتماعی دارای دو نوع پیامد مثبت و منفی میباشد. انتظار میرود پیامدهای مثبت سرمایه اجتماعی باعث افزایش میزان آگاهی و نگرشهای زیست محیطی و همچنین کنشها و رفتارهای مثبت شود. در نتیجه، این فرآیند رفتارهای زیست محیطی مسئولانه در قبال محیط زیست صورت گیرد. علاوه بر این، انتظار میرود پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی باعث بهوجود آمدن کنشها و رفتارهای منفی شود و به تبع آن رفتارهای زیست محیطی غیر مسئولانهای در قبال محیط زیست صورت گیرد.
با توجه به نقش قابل ملاحظه سرمایه اجتماعی و ابعاد اصلی آن مانند اعتماد، شبکهها و هنجارهای اجتماعی در تعیین کنشهای انسانی و اجتماعی و در شرایطی که خلاء تحقیقات تجربی در بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی وجود دارد، پژوهش حاضر به دنبال بررسی چگونگی تاثیر سرمایه اجتماعی (و ابعاد آن) بر رفتارهای زیست محیطی میباشد.
ضرورت و اهمیت موضوع:
در حالی که هر یک از سه بنیانگذار کلاسیک جامعه شناسی (دورکیم[15]، مارکس[16] و وبر[17] ) در آثار خود بهطور ضمنی به مباحث محیط زیستی پرداختهاند (ردکلیف[18]و وودگات[19] ، 1994: 51)؛ اما عملاً تنها در دهههای اخیر اهمیت پژوهش در باب رفتار زیست محیطی افزایش یافته است (هیلز[20] و دیگران، 1987). این موضوع همچنین نظر پژوهشگران فعال در مجموعه وسیعی از رشتههای دانشگاهی را به خود جلب کرده است. در واقع، همان طور که بنتون[21] و ردکلیف مطرح کردند وجود بحران زیست محیطی در سطح جهان از جمله: تغییرات آب و هوا، نازک شدن لایه اوزن، جنگل زدایی و بحران غذا موجب شد تا جامعه شناسان، نقش وسیعتر، متفاوتتر و خلاقانهتری را برای مباحث زیست محیطی قائل شوند (بنتون و ردکلیف، 1994: 1).
امروزه، تجربه مشکلات زیست محیطی تنها به کشورهای توسعهیافته محدود نمیشود، بلکه اکثر کشورهای جهان (از جمله ایران) را نیز در برمیگیرد (کاستلز، 1384 : 148، کلانتری و همکاران، 2007 و صالحی، 2010). اگر چه در اصل 50ام قانون اساسی تصریح شده که «در جمهوری اسلامی ایران، حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات روبه رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میگردد. از این رو، فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است» ( قانون اساسی، 1381: 44)، با این وجود، آلودگی هوای شهرهای صنعتی ایران، آتش گرفتن جنگلهای استان گلستان، استان مازندران و شهرستان مریوان از توابع استان کردستان و سرازیر شدن شیرابه زبالهها و پساب فاضلابهای صنعتی به داخل رودخانهها، ریختن زبالهها در معابر عمومی، پارکهای جنگلی و پارکهای سطح شهرها، مصرف بیش از حد برق، آب و گاز (در ساعات پرمصرف)، استفاده از خودروهای فرسوده، استفاده از مواد شوینده و وسائل بدون استانداردهای زیست محیطی و … از جمله مشکلات و مسائل زیست محیطی در ایران هستند که از چشم هیچ انسان متفکری پنهان نیستند.
استان کردستان با مساحت 235/28 کیلومتر مربع در غرب ایران قرار دارد. این استان دارای جلوهها و مناظر بینظیری است. طبیعت متنوع با کوههای مرتفع، رودخانههای خروشان و پوشش جنگلی این استان همه نشانگر اهمیت این منطقه از نظر زیست محیطی است. با این وجود، این استان نیز از خطرات و تهدیدات زیست محیطی جهانی در امان نمانده است. با توجه اهمیت زیست محیطی این منطقه، فراملیتی بودن مسائل و مشکلات زیست محیطی و تمرکز جامعهشناسان محیط زیستی به کنشها و رفتارهای زیست محیطی افراد، این سوال مطرح میشود که سرمایه اجتماعی ساکنان شهری استان کردستان چه تاثیری میتواند بر رفتارهای زیست محیطی آنها داشته باشد؟ و با توجه به نوع تاثیرگذاری سرمایه اجتماعی، آیا میتواند برنامههایی را در جهت حمایت از محیط زیست و داشتن رفتارهای مسئولانه نسبت به آن تدوین کرد؟
انجام این پژوهش از سه منظر دارای اهمیت و ضرورت میباشد:
اولاً، از یک طرف، نتایج تحقیقات زیادی از صاحبنظران و محققان از جمله پاتنام (1995)، فوکویاما (1995)، کلمن (1998)، ساباتینا (2009)، فیروزآبادی و ایمانی (1384)، شارع پور (1385 و 1387)، ازکیا و همکاران (1387) و خوشفر (1387) نشان میدهد سرمایه اجتماعی منبع کنش اجتماعی است و پیامد مثبت سرمایهی اجتماعی در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته چنان گسترش یافته است که میتواند بسیاری از مشکلات جامعه را درمان کند و در صورت پایبندی افراد، منافع جمعی را تأمین نماید. از طرف دیگر، بیشتر مسائل زیست محیطی بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم پیامد کنش یا رفتارهای اجتماعی انساناند. به عبارت دیگر، همانطور که برخی از محققان زیست محیطی مطرح کردهاند، گرم شدن دمای زمین برآیند انتشار فزاینده کربن، به دست انسان از طریق تولید و مصرف نیرو (سوخت مواد فسیلی، مانند زغال، گاز، بنزین برای تولید برق)، شیوههای حمل ونقل و .. است (بری[22]، 2007: 11). همانطور که اشاره شد، سرمایه اجتماعی منبع کنش محسوب میشود و رفتارهای زیست محیطی ناشی از کنش انسان است، این موضوع اهمیت و ضرورت بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی (و ابعاد آن) را بر رفتارهای زیست محیطی نشان میدهد.
ثانیاً، رشتههای مختلف با اهدافی متفاوت، مطالعاتی در خصوص تاثیر سرمایه اجتماعی بر مولفههایی همچون مشارکت سیاسی، مشارکت اجتماعی، شبکه اجتماعی، جنسیت، توسعه، مدیریت، کیفیت زندگی، مهاجرت و … به انجام رساندهاند. اما مطالعهای گسترده که بهطور مستقیم به بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی بپردازد، صورت نگرفته است. بررسیها نشان میدهد که در ایران چندان به حوزۀ مطالعات جامعهشناسی محیط زیست پرداخته نشده است. بنابراین، ضرورت انجام پژوهشهایی در ارتباط با محیط زیست انسانی، به ویژه رفتارهای زیست محیطی، که هدف اصلی این پژوهش تلقی میگردد از اهمیت بهسزائی برخوردار است.
ثالثاً، اهمیت موضوع با بروز مسائل و مشکلات زیست محیطی در سطح محلهای و منطقهای، ضرورت اقدامات در جهت کاهش مصائب ناشی از آن و نیاز به اطلاعاتی برای سیاستگذاریها، طرحها و برنامهریزی در جهت کاهش مشکلات زیست محیطی مشهودتر میشود. نیاز به اطلاعات در سازمانهای متولی محیط زیست برای شناخت مسئله در برنامهریزی و اجرای آن از اهمیت بهسزائی برخوردار است. میتوان با تحقیق و پژوهش عوامل موثر بر محیط زیست را شناسائی کرده تا در سیاستگذاریهای زیست محیطی مورد استفاده قرار گیرد.
[1] Commoner
[2] Bookchin
[3] Audubbon Association
[4] Castells
[5] Benson
[6] Maloney
[7] Financial Capital
[8] Cultural Capital
[9] Human Capital
[10] Linguistic Capital
[11] Social Capital
[12] Coleman
[13] Bourdieu
[14] Putnam
[15] Durkheim
[16] Marx
[17] Weber
[18] Redclift
[19] Woodgate
[20] Hines
[21] Benton
[22] Barry

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی تطبیقی ارزشهای دموكراتیك بین نسلی در شهر ساری
جمعه 99/10/26
طرح مسأله
امروزه دموكراسی و ارزشهای دموكراتیك مقبولیت جهانی پیدا كرده و ضرورت توجه به این شیوۀحكومتی، از سوی بسیاری از دولتها و كشورهای جهان پذیرفته شده است. از طرفدیگر دموکراسی بهعنوان شاخصی در اندازهگیری توسعه سیاسی شناخته میشود و به همین دلیل، بیشتر كشورها میكوشند تا خود را دموکراتیک معرفی کنند.
به طور كل، ارزشهای سیاسی به عنوان بخش مهمی از فرهنگسیاسی هر ملت یكی از مهمترین عوامل مؤثر در رفتارهای سیاسی آنان است و سرنوشت حكومت و ملت نیز با همین عوامل پیوند ناگسستنی دارد. جهت رسیدن به توسعه سیاسی، توجه به فرهنگ سیاسی بسیار ضروری به نظر میرسد و اهمیت آن زمانی بیشتر میشود كه بدانیم فرهنگ سیاسی سنتی در ایران به شكلی متفاوت با فرهنگ سیاسی مدرن در ذهن افراد رسوب پیدا كرده و گاهی حتی با آن در تعارض میباشد. جهت روشن كردن این موضوع و شناخت عوامل مؤثر بر آن، بهترین روش، بررسی فرهنگ سیاسی در بین نسلهای متفاوت جامعه میباشد. در ضمن بررسی بیننسلی ارزشهای فرهنگ سیاسی میتواند شاخص مهمی درخصوص تغییرات اجتماعی جامعه در اختیار علوم اجتماعی قرار دهد.
با كمی تأمل در تاریخ ایران میتوان ملاحظه نمود كه علیرغم این كه گهگاه برخی زمینههای عینی و نهادی فعالیتهای مدنی و سیاسی مدرن فراهم میگردد، لیکن ظاهرا عدم تثبیت و درونی شدن فرهنگ سیاسی مدرن و ارزشهای دموکراتیک در بین مردم سبب میشود كه عملاً این نهادها به اهداف خود دست پیدا نکنند و برای همیشه شعارگونه در بیانات سیاسی باقی بماند. در حقیقت، بحث دموكراسی و دموكراتیزاسیون در ایران سابقهای یكصد ساله دارد و اولین دغدغههای آن به انقلاب مشروطیت میرسد، دومین مقطع زمانی، دوره نهضت ملی با روی كار آمدن مصدق، سومین مقطع زمانی با پیروزی انقلاب كه با تدوین قانون اساسی و متمم آن، خیزی برای محقق ساختن ارزشهای دموكراتیك برداشته شد ولی هرگز به شكل نهادی و پایا در نیامد و آخرین مقطع زمانی بعد از دوم خرداد 1376 كه با روی كار آمدن محمد خاتمی در منصب ریاست جمهوری با مسلط نمودن گفتمان دموكراتیك، افكار عمومی را به خود جلب نمود، اما با همه این اوصاف، ظاهرا تاكنون ارزشهای دموكراتیك در بین اقشار جامعه درونی نشده است. معالوصف، میتوان گفت كه تنها مشكلات نهادی یا ساختاری در عدم استقرار دموكراسی اثرگذار نیست، بلكه متغیر فرهنگی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
فرهنگ شكل دهنده بستری است كه سیاست در چهارچوب آن رخ میدهد و لزوم توجه به ارزشها و نگرشهای سیاسی، برای درك پدیدههای سیاسی به ویژه شكل گیری دموكراسی پایدار مورد تأكید قرار میگیرد و به عنوان یك ابزار مفهومی شناخته میشود، كه بر اساس آن میتوان رفتار و كنش سیاسی افراد جامعه را پیشبینی نمود.
در حال حاضر با توجه به گسترش رسانهها و پیشرفت تكنوژیكی آن وتبلیغات جهانی، سطح آگاهی و اطلاعات افراد ارتقا یافته و دموكراسی به عنوان یك شیوه حكومتی، مقبولیت جهانی یافته است، در جوامع جهان سوم كه در مرحله گذار از سنتی به مدرنیته قرار دارد، ممكن است تغییر فرهنگ سیاسی افراد جامعه به صورت یكپارچه و هماهنگ شكل نگرفته و گروهی با فرهنگ سیاسی غیردموكرات هنوز نتوانسته باشند، ارزشهای سیاسی سنتی كه به شكلی عمیق، در آنها درونی شده را تغییر دهند و بدینصورت تفاوت ارزشها و نگرشها در اینگونه جوامع امری طبیعی محسوب شده و برقراری دموكراسی پایا، نیاز به زمانی طولانیتر خواهد داشت، با توجه به این كه دامنه فرهنگ سیاسی بسیار گسترده است و امكان مطالعه همه ابعاد آن در یک تحقیق ناممكن به نظر میرسد، بررسی ارزشهای دموكراتیك در این تحقیق به عنوان یكی از مؤلفههای فرهنگ سیاسی انتخاب شده است. چرا كه تحقق دموکراسی شرایطی دارد که یکی از آنها داشتن فرهنگ سیاسی دموکراتیک است و داشتن فرهنگ سیاسی دموکراتیک منوط به وجود ارزشهای سیاسیدموکراتیک در بین مردم جامعه است. اما در خصوص چگونگی دستهبندی نسلها، هیچ توافقی بین اندیشمندان بر سر دستهبندی آن وجود ندارد. از نظر مانهایم و همفكران وی اواخر نوجوانی و اوایل جوانی در حدود 17 سالگی، در واقع سالهای شكلگیری اصلی هستند كه طی آن، دیدگاههای فردی مجزا و متمایز دربارۀ سیاست و جامعه در سطح وسیعی شكل میگیرد تجربیات متفاوت افراد از وقایع مهم تاریخی مانند جنگها و انقلاب با عث میشود در یك فضای متفاوت قرار گیرد كه تفاسیر او از دنیا و مسائل مختلف آن به شكلی متفاوت از سایر نسلها باشد )اسكات و شومن، 1992، ص.361. مارشال، 1999، ص. 199 به نقل از توكل ، 1385، 103).
با توجه به این كه ایران نیز درطول چند دهه گذشته درگیر وقایع مهمی مانند انقلاب و جنگ بوده است، به همین دلیل دستهبندی نسلها در این پژوهش بر اساس دیدگاه مانهایم انجام شده است.در این پژوهش ترغیب شدهایم تا اثرات این وقایع را در كنار سایر متغیرها در نسلها بررسی کنیم. در ضمن، با توجه به این كه سن ورود رسمی افراد در فعالیتهای سیاسی (رأی دادن) از حدود 17 سالگی است، جامعه آماری ما نیز از این سن شروع میشود.
با وجود آنكه ارزشها جهتدهنده و استانداردهای رفتارند و موجبات انسجام و یكپارچگی جوامع را فراهم میكند، از سویی دیگر ارزشهای متفاوت نسلها باعث فاصله افتادن بین آنها میشود. تجربه هر نسل، گونههای مختلف اجتماعی شدن و مجاری مختلف جامعهپذیری، به ویژه در دهههای اخیر كه رسانههای فراملی افراد به خصوص اقشار جوان را احاطه نموده، جهان ذهنی و افقهای آینده آنها را رقم میزند. بعد از انقلاب، جنگ یا دگرگونیهای عمده سیاسی – اجتماعی، هر گروه سنی، تجربهای خاص از جهان پیرامون خود دارد كه او را از سایر نسلها جدا میكند. این پدیده اجتماعی زمانی به صورت یك مسأله اجتماعی شناخته میشود كه از حد تعادل خارج شود و در این صورت ذهن افراد متخصص را به خود جلب مینماید. با توجه به ضرورت و اهمیت رواج ارزشهای دموكراتیك در فرهنگ سیاسی نسلهای متفاوت جامعه، به عنوان شاخصی در تقویت دموكراسی و توسعه سیاسی، محقق با انجام این پژوهش در پی دستیابی به پاسخ این سؤال است که آیا میزان رواج ارزشهای دموکراتیک در بین سه نسل از جامعه ایران متفاوت است؟ در این جا لازم است كه مروری اجمالی بر كل پایان نامه داشته باشیم:
فصل اول پژوهش، به مرور ادبیات تحقیق اختصاص یافته كه در دو قسمت به بررسی آثار تجربی و مبانی نظری در مورد موضوع پژوهش پرداخته شد. در بررسی آثار تجربی، ابتدا مروری بر آثار تجربی مربوط به نسل و شكاف نسلی صورت گرفته و سپس به مرور آثار تجربی در مورد فرهنگ سیاسی و ارزشهای دموكراتیك اختصاص یافت، در بررسی مبانی نظری، دیدگاههای اندیشمندان در مورد ارزش دموكراتیك و موضوعات مرتبط با آن مانند: جامعهپذیری سیاسی، فرهنگ سیاسی، دموكراسی، نسل و شكاف نسلی و فرهنگ سیاسی و شكاف نسلی در ایران، مورد مداقه و بررسی قرار گرفت. در فصل دوم كه مربوط به چارچوب نظری میباشد، به بیان دیدگاههایی اختصاص یافته كه پژوهش حاضر بر اساس همان دیدگاهها و در چهارچوب همان مبانی انجام شده است. در این پژوهش با توجه به موضوع آن در بررسی نسلی از دیدگاه اینگلهارت مبنی بر ارتباط ارزشهای فرامادی و ارزش دموكراتیك و شكاف نسلی استفاده شده است. همچنین، برای تعریف فرهنگ سیاسی، مؤلفهها و شاخصهای آن بر دیدگاه نظری آلموند و وربا درباره فرهنگ سیاسی تکیه میکند. آلموند و وربا فرهنگ سیاسی را بر اساس وجوه شناختی، عاطفی و ارزیابانه ذهنیتهای مردم درباره نظام، فرایند و خروجیهای نظام سیاسی تعریف کردهاند. فصل سوم كه به روش تحقیق اختصاص یافته، جهت دستیابی به میزان رواج ارزشها و فرهنگ دموكراتیك بین نسلی، با توجه به حساسیت و اهمیت موضوع از روش پیمایشی[1] استفاده شد تا بتوانیم به صورت مستقیم با افراد جامعه ارتباط برقرار نموده و از دیدگاهها و نگرش آنها در مورد موضوعات مختلف سیاسی، بدون ابهام مطلع گردیم. بدین جهت لازم شد تا از پرسشگران ماهر و با تجربه استفاده شود تا به نتایج حقیقی و درست دست یابیم.
در این تحقیق پس از تعیین متغیرهای اصلی پژوهش، از مفاهیم مربوطه تعریف نظری و عملیاتی بهعمل آمده است. پس از تعیین گویههای هر مفهوم و آزمون مقدماتی پرسشنامه، با استفاده از آزمون آلفای كرونباخ[2] روایی طیفهای مورد استفاده مورد سنجش قرار گرفته و معناداری آنها آزمون شده است. پس از جمعآوری دادهها و ورود آنها به رایانه، با استفاده از برنامه SPSS و تحلیل های آماری مربوطه رابطه متغیرهای اصلی پژوهش مورد بررسی و آزمون قرار گرفتهاند.
با استفاده از فرمول نمونهگیری با 04/0درصد خطا تعداد نمونه 380 نفر تعیین شد. افراد نمونه نیز بر حسب حوزه و بلوك به روش تصادفی انتخاب شدهاند.
فصل چهارم كه به تحلیل دادهها اختصاص دارد، ابتدا به توصیف اطلاعات و تشریح آنها با استفاده از جدول و نمودار پرداخته شده و سپس در قسمت آمار استنباطی به آزمون فرضیات با استفاده از روشهای آزمونی مناسب پرداخته شد. بر اساس نتایج بدست آمده فرضیه اول و دوم، مبنی بر تفاوت نسلها در پذیرش ارزشهای دموكراتیك پذیرفته شد. بر اساس آزمون كی دو مشخص گردید كه تفاوت نسلی بین نسل اول (47 سال به بالا) و نسل دوم (34 تا 47 سال) معنیدار است. فرضیه سوم، در خصوص ارتباط مستقیم پذیرش ارزشهای فرامادی و ارزشهای دموكراتیك، با استفاده از آزمون پیرسون تایید نشد. فرضیه چهارم مبنی بر ارتباط بین تحصیلات، جنس، هزینه خانوار با پذیرش ارزشهای دموكراتیك مشخص شد كه هرچه میزان تحصیلات بالاتر باشد، تمایل به ارزشهای دموكراتیك بیشتر است. همچنین مردان نسبت به زنان تمایل بیشتری به ارزشهای دموكراتیك دارند ولی بین میزان هزینه خانوار و پذیرش ارزش دموكراتیك رابطهای وجود ندارد. بر اساس فرضیه پنجم تأیید شد كه هرچه آگاهی سیاسی افراد بالاتر باشد، میزان پذیرش ارزش دموكراتیك بیشتر است.
فصل اول. مروری بر منابع علمی
در این فصل ذیل دو بخش، برخی ادبیات تجربی و مجموعهای از مهمترین آثار نظری درباره فرهنگ سیاسی، ارزشهای دموکراتیک و مقوله شکاف نسلی را بررسی میکنیم.
1-1- مرور تحقیقات تجربی
1-1-1- نسل و شكاف نسلی
کاشی و گودرزی جامعه ایران بعد از انقلاب را به پنج نسل بدون خاطره از جنگ و انقلاب، دارای خاطره از جنگ و انقلاب، نسل جنگ، نسل جنگ و انقلاب، قبل از جنگ و انقلاب تقسیم کرده و معتقدند هر چه از سنین جوانی به بزرگسالی نزدیك میشویم، الگوی رفتاری تابع ضوابط عام و كلی است. در مورد ارزشهای اخلاقی موجود در جامعه، نسل جوان پس از جنگ به ویژه نسل دارای خاطره از جنگ بیش از سایر نسلها بدبین هستند و نسل جنگ و انقلاب خوشبینترین نسلها بودهاند. در زمینه دین و سیاست هرچه بر تحصیلات افراد افزوده میشد از تعلق مذهبی كاسته شده و تمایل به مسائل سیاسی بیشتر میشود (کاشی و گودرزی، 1384).
یكی دیگر از مطالعات تجربی در زمینه نسلها و ارزشها، پژوهشی است كه توكلی بر اساس دیدگاه نسلی اینگلهارت در چهارچوب نظام ارزشی بین دو نسل انجام داده است، یافتههای این تحقیق نشان میدهد كه شكاف نسلی میان مادران و دختران وجود ندارد و تفاوتهای مشاهده شده معنیدار نمیباشد. تفاوتهای ارزشی دو نسل بیشتر در ارزشهای معنوی و مذهبی میباشد و بالعكس، در ارزشهای مادی این دو نسل، شباهت بیشتری را نشان میدهد (توکلی، 1378).
تحقیق دیگری كه در این زمینه انجام شده است، بررسی تحولات فرهنگی اجتماعی در طول سه نسل خانواده تهرانی (با تأكید بر مقایسه مراسم آداب و كاركردهای اجتماعی) طاهره خزائی میباشد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد كه، خانواده در اجرای آداب و رسوم ازدواج توانسته است كاركردهای خود را حفظ كند و آنها را پایدار كند و به نسلهای بعدی منتقل كند. در نهایت، با این كه خانوادههای تهرانی در حال گذار از خانواده سنتی به مدرن میباشد؛ اما با خانوادههای هستهای غرب متفاوت است و هنوز بسیاری از كاركرد و سنتهای خود را از دست نداده است (خزائی،1380).
مریم قاضینژاد، در پی شناخت و تحلیل پدیده تفاوت یا شكاف نسلها در بعد ارزشها بوده است. هدف اصلی این پژوهش شناخت درجة اهمیت و اعتبار تحولات ارزشی در میان سه نسل، بعد از انقلاب (29-15سال)، نسل انقلاب (45-30سال) و قبل از انقلاب (65-46سال) و شناسایی تفاوتهای معنیداری ارزشی در بین سه نسل به صورت مقطعی بوده است. دادههای به دستآمده گویای آن است كه هر چند برخی شباهتهای ارزشی مرتبط با سطوح اجتماعی و ملی مانند نظم و امنیت، همكاری و توسعه و… در سه نسل وجود دارد، اما از لحاظ جهتگیریهای ارزشی فردگرایانه و مجموعه ارزشهای ابزاری و شیوههای رسیدن به غایات ارزشی، بین سه نسل و عمدتاً بین نسل سوم (جوان) و نسل دوم تفاوت جدی و معنیداری وجود دارد ولی این تفاوتها به حدی بزرگ نیست كه از آن به شكاف یا گسست نسلی تعبیر نمود (قاضینژاد،1383).
[1]. Social survey
- 1. Cronbach

دانلود پایان نامه ارشد: بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر اصلاح بدن در بین زنان 20 تا 44 ساله شهر تهران در سال 91
جمعه 99/10/26
توجه به بدن، ظاهر و تناسب به عنوان مقولهای تأثیرگذار منجر به مطالعات اجتماعی و فرهنگی بسیاری جهت نظریه پردازی و مطالعات تجربی در دو دهه اخیر شده است. رفتارهای افراطی، نارضایتی نسبت به بدن، علاقمندی در نزدیک بودن به شاخصهای استاندارد، ایدهآلها، هنجارهای غربی میل بر تسلط و کنترل بدن، در زنان و جوانان بیشتر دیده میشود.
در قرن بیستم مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشتهای نو به نو شونده از زیبایی سرعت گرفته است. در یک رویکرد کلی، زیبایی امری دنیوی (در برابر مقدس)، نسبی(در برابر مطلق)، جزئی (در برابر کلی) و از همه مهمتر ظاهری (در برابر باطنی) قلمداد شده و به عنوان مجموعهای از مؤلفههایی چون: تناسب اندام، آرایش، پوشش و جذابیت تعریف میشود (سینوت 1990، 40). این رویکرد برجنبههایی از زیبایی تأکید دارد که قابل کسب کردن، پروراندن و خلق کردن بوده و براین اساس تأکید از زیبایی طبیعی برداشته میشود. در حقیقت این تغییر در تلقی از زیبایی همراه با دستاوردهای صنعتی و پزشکی باعث شده است که زیبایی دیگر یک مشخصهی طبیعی و زیستی نباشد. و ویژگی اکتسابی پیدا کند(وبستر و دریسکل 1983، 162).
در سالهای اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در تحقیقات تجربی بلکه در تئوری پردازیهای جامعه شناسی آشکار شده است (انگلس و هاوسن 2001، 200).
در سطوح ساختاری و ارزشی، فرایندهای چندی را میتوان در اهمیت و جایگاه ارتقاء یافتهی بدن و بدنی شدن فرهنگ به خصوص با مخاطب قرار دادن جوانان برشمرد، که از آن جمله میتوان به رشد فنآوریهای سلامت، تغذیه و ورزش، صنعت زیبایی و مد، افزایش علاقه به جوانی، اولویت یافتن مصرف، فردگرایی فزاینده، توجه به تمایز وسبک زندگی، رسانهای شدن فرهنگ (به ویژه تأکید بر بدن زیبا و جوان) و اهمیت یافتن فرهنگ عامه پسند اشاره کرد. فرایندهای فوق درتعامل با شرایط تاریخی، اقتصادی، ایدئولوژیک ومکانی خاص جلوههای متفاوتی مییابند و به مدد فرایند جهانی شدن و رسانهای شدن فرهنگ از اشتراکات زیادی نیز برخوردار گردیدهاند. بدین سان، فرهنگ بدن را باید منظری دانست که به کمک آن میتوان تحولات فرهنگی و روند آنها را مورد ارزیابی قرار داد. بدن عرصهای برای باز آفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوهی تأثیرگذاری آن بر تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی است(ذکایی1387، 170).
1-2- بیان مسئله
جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کردهاند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار میکند (شیلینگ 2003 به نقل از گیملین 2006، 40). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون 1991 و گافمن 1996، 101). شیوههای مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر میگیرد که با احساس توسعهی “خود” در یک خط قرار دارد
(شیلینگ 2003، 187).
رشد تکنولوژیهای تغذیه، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرفگرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدنهای جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانههای نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعهی معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه میکند (ذکایی، 1387، 195).
برنامههای تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلمها ارائه دهندهی ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمیکردن این ایده که بدن فوقالعاده لاغر، مطلوب و ایدهآل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدنشان ایجاد میکند و آنان را گرفتار کم کردن وزن میکند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است ایدهآل و دست نیافتنی باشد، میتواند تأثیر آسیبزایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیلهی تجربیات اجتماعی ارائه میشود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد میکنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزایندهای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیامهای استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانهها برنامههایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشهها را به نمایش میگذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانهای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر میگذارد (بوتا 2003، 389-400).
مطالعات بسیاری نشان میدهد که زنان بسیار بیشتر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه میکنند. و این به واسطهی فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعهی مصرفی و سرمایهداری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیهای داشته باشند(گروگن 1996، 19) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطرهای است(گیدنز 1388،151). امروزه بدن و نگرانیها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانیها و دل مشغولیها در زندگی دختران و زنان است همهی زنان احساس میکنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمتهای بدنشان وجود دارد(واتکینز 1384، 141).
مشاهدات نشان داده است که مقایسههای اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر 2004، 500). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسهی جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی راههایی که در آن تفاوتهای فردی در ارتباط با تصاویر رسانهای و نارضایتی از بدن هستند، میپردازند. به طور مثال (هندرسون 1997، 74) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربهی جذابیت خود دارند، پس از مشاهدهی “ایدهآل” تصویر زنان در رسانهها رضایت کمتری از بدن خود پیدا میکنند(هدر2004، 500).
در چند دههی اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغهی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی میتوان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک”پرده گوشت” سلیقهی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ میشود، نشان میدهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(2000) یادآور گردیده، تغییر سلیقهی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیدهی نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز میگردد (احمدنیا 1385، 29). اما این رژیمهای غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانهها تبلیغ میشود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند(احمدنیا 1385، 29).
تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیدههای غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایهداری را پوشش میدهد و تولید را در گرو مصرف میداند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهندهی روابط افراد محسوب میشود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی 1382، 150-142).
نگرانیهایی که در انسان مدرن در خصوص رابطهی اجتماعیاش با دیگران و قضاوت آنها دربارهی خودش به وجود آورده از مهمترین عرصهی این نگرانیهاست(اینالو، رضایی و فکری 1389، 78).
گیدنز(2003) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگیهای جسمانیشان مورد قضاوت قرار میگیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطهی مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیهای قرار میگیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده میداند: اول این که هنجارهای اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این که، آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف میشود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این که، هر چند امروزه زنان در عرصهی عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعالتر شدهاند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفتها و موفقیتهایشان مورد ارزیابی قرار میگیرند که بر پایه وضعیت ظاهریشان.
در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شدهاست، بدین معنا که مردم میتوانند کاری را انجام دهند که میخواهند و میتوانند چیزی بشوند که خودشان میخواهند بشوند، رویهای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزایندهای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش میزنند(گیبینز و ریمر1381، 110).
نکتهی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را میتوان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوبهای متفاوت زندگی جمعی نقل میکند.”اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخابهای مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوههای رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز میشود” (چاوشیان 1381، 60).
نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرشهای ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار 1383) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر ایدهآل از سوی مردان ایرانی تأکید میکند، جای تعجب ندارد که زنان به زیباییهای ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبتهای یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیتهاست: علت اینکه بعضی خانمها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش میروند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونهای پیش میرود که برخی فکر میکنند دیگر نمیتوان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر به حساب میآیند(روزنامه همشهری14 اسفند 1382، 4 ضمیمه بازارچه).
در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافتههای تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.
سوزان براون میلر (1984، مورد ارجاع توسط گروگن 2000، 357) نشان میدهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گنهای مخصوص و اخیراً از طریق رژیمهای لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان میشود.
تأکید بر رژیمهای غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدنسازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارتها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی میباشد اعتقاد به رابطهی مصرف و متغیرهای ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریهی پسامدرن رد میشود. از نظر پسامدرنها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان میگیرد (بوکوک 1993، 144 به نقل از فاضلی 1382، 54). از پی طرح، نظریهی مصرف مدار بودن هویت در جامعهی کنونی، ایدهی “پروژه بدن” مطرح میشود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیلهای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد میگردد (شیلینگ 1993 به نقل از کیوانآرا 1389، 61).
[1] Body modification
[2] Lin

پایان نامه ارشد: بررسی جامعه شناختی شاخص های کیفیت زندگی روستایی و عوامل اجتماعی موثر بر آن در مناطق روستایی شهرستان همدان
جمعه 99/10/26
:
داشتن زندگی مطلوب و با کیفیت همواره آرزوی بشر بوده است. کیفیت زندگی یکی از مهم ترین مسایل پیش روی جهان امروز میباشد. « همچنین ارتقاء کیفیت زندگی از مهم ترین هدفهای حکومتها و دولتهای مختلف در سطح جهان محسوب میشود (حسین زاده و میزایی، 17،1376).
مفهوم کیفیت زندگی بهطور هم زمان در حوزههای مختلف علوم نیز گسترش یافته است. به این ترتیب در انتهای قرن بیستم مفهوم کیفیت زندگی یکی از موضوعات اساسی مورد علاقه پژوهشگران علوم مختلف همچون شهرسازی، جغرافیا، اقتصاد، جامعه شناسی و روان شناسی بوده است. اندازهگیری کیفیت زندگی میتواند برای ارزیابی سیاستهای گذشته و همچنین پایه گذاری استراتژیهای برنامهریزی ناحیهای در آینده مورد استفاده قرار گیرد. بخش قابل توجهی از مطالعههای انجام شده در مورد کیفیت زندگی به نواحی شهری اختصاص دارد امّا از دهههای اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان، عقبماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است، «بهطوری که فقر روستایی تقریباً 63 درصد از کل فقر جهانی را شامل میشود». درایران فقر مطلق کاهش یافته، امّا فقر نسبی به خصوص در مناطق روستایی افزایش یافته است (حیدری 1390). و این چالش بزرگ و مهمی است که باید هر چه زودتر با شناخت علل و عوامل آن به چاره اندیشی پرداخت. این پژوهش با هدف بررسی جامعهشناختی شاخص های کیفیت زندگی روستایی و عوامل اجتماعی موثر بر آن در مناطق روستایی شهرستان همدان، تدوین، و شاخصهای عینی و ذهنی کیفیت زندگی را بررسی کرده است.
1-2- بیان مساله
«کیفیت زندگی، مفهومی پیچیده و چند بعدی است که تحت تأثیر موءلفههایی چون زمان و مکان، ارزشهای فردی و اجتماعی قرار دارد و از این رو معانی گوناگونی برای افراد و گروه های مختلف بر آن مترتب است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان اندازهای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایتمندی و مواردی از این دست تعبییر کرده اند (اپلی و منون[1] 2007 به نقل از رضوانی و همکاران 1387). در واقع مفهوم کیفیت زندگی یک متغیر ترکیبی میباشد که از چندین متغیر متأثر میگردد. تغییر در سطح درآمد مردم، شرایط زندگی، وضع سلامت، محیط، فشار روحی و روانی، اوقات فراغت، شادمانی خانوادگی روابط اجتماعی و چندین متغیر دیگر نظیر آن به شکل مرکب، کیفیت زندگی و تغییرات آن را تعیین میکند» (جاجرمی و کلته[2] 1385: 5و6).
«هرچند که ارتقای کیفیت زندگی در مقیاسهای فردی و اجتماعی از دیرباز مورد توجه برنامهریزان بوده است، اما در دهههای اخیر با اولویت یافتن اهداف اجتماعی و تدوین آنها در قالب برنامههای توسعه، به تدریج نگرش انسانی و جامعه شناختی درباره کیفیت زندگی در برنامهریزیها و سیاستگزاریهای کلان کشورهای پیشرفته راهیافته است. باگسترش رویکرد انسانی و ورود مفهوم کیفیت زندگی در پژوهشها یا نوشتارهای توسعه پایدار، مراکز و مؤسسههای بسیاری به مطالعه مفهوم کیفیت زندگی، شاخصهای سنجش و چگونگی ارتقای آن پرداختهاند »(امیدی، 1387، 4) و گستره مربوط به کیفیت زندگی و سنجش آن شاید در هیچ زمانی به اندازه امروز وسیع نبوده است.
کیفیت زندگی مردم و مکانهای روستایی به عوامل زیادی از جمله اشتغال، درآمد مناسب، دسترسی به خدماتی مانند آموزش و بهداشت، سلامت، محیط طبیعی، امنیت اجتماعی و… وابسته است. هرچند کیفیت زندگی مردم و مکانهای شهری نیز بدین عوامل وابسته است، اما با چالشهای مربوط به سنجش رفاه و زندگی بهتر در مناطق روستایی بسیار تفاوت دارد. برخی از این چالش به شرایط اقتصادی وابستهاند، اما برخی دیگر به چارچوب سازمانی و نهادی موجود در نواحی روستایی مربوط میشود. عواملی مانند مقیاس کوچک و تراکم کم سکونتگاه های روستایی، کاهش اشتغال و درآمد در بخش کشاورزی، امکانات کشاورزی، فاصله زیاد و انزوای جغرافیایی روستاها، راههای ارتباطی و شبکه حمل و نقل نامناسب، و ناکارآمدی سیاستهای لازم برای بهبودکیفیت، زندگی روستایی را پیچیدهتر میکند.
با توجه به این که بیش از 30% جمعیت ایران در روستاهای کشور زندگی میکنند و بار مسئولیت تأمین بسیاری از نیازمندیهای غذایی مردم شهر نشین را بر عهده دارند و بدین جهت از نقشی بی بدیل و راهبردی در رشد و توسعه کشور و به ویژه حفظ استقلال آن حداقل در حوزه ی غذایی برخوردار هستند. استان همدان یکی از استانهای مهاجرپذیر و مهاجر فرست می باشد که از نظر مهاجرفرستی از روستا به شهرستانهای استان و سایر استانها بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است .
و طی اعلام فرمانداری استان این عامل ناشی از تنگناها و محدودیتها، بحران آب در بخش کشاورزی این عامل بسیار موثری در کاهش اشتغال روستاییان در این بخش و در نهایت روی آوردن به مشاغل غیرکشاورزی و در نتیجه کاهش سطح کیفیت زندگی آنها و تلاش در جهت مهاجرت برای یافتن مشاغل و درآمد کافی برای بهبود زندگی آنها شده است. این تگنا در روستاهای شهرستان همدان خصوصا بخش مرکزی طبق اعلام فرمانداری در سایت اختصاصی خود مشهودتر بوده بطوریکه در این روستاها بیشترین مشاغل، مشاغل تولیدی، خانگی و غیرکشاورزی بوده و بعضا بعلت پایین بودن کیفیت زندگی به حاشیه شهر و یا (حواشی استان تهران، کرج، قم، اصفهان،کرمانشاه ) مهاجرت کردند.
آگاهی از سطح کیفیت زندگی آن ها، شاخصهای کیفیت زندگی آنان و عوامل تأثیر گذار برآن از نهایت اهمیت برخوردار است و برای زمینه سازی در راستای دستیابی به دوران رشد و شکوفایی کشور از الزامات آغازین میباشد و عدم توجه و اهتمام لازم در این زمینه میتواند خسارات جبران ناپذیری حتی در حد تهدید امنیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشور در پی داشته باشد. از این روی و در راستای تحقق فرآیند یاد شده، این پژوهش در پی این پرسشهای زیر پاسخ داده است:
1- کیفیت زندگی روستاییان در مناطق روستایی شهرستان همدان در چه حدی است؟
2- متغیرهای اجتماعی (سرمایه اجتماعی، احساس محرومیت نسبی، پایگاه اقتصادی واجتماعی) تا چه اندازه بر کیفیت زندگی روستاییان تاثیر دارند؟
3- تاءثیرگذاری متغیرهای زمینهای (درآمد سرا نه، تحصیلات و بعد خانوار) بر کیفیت زندگی روستاییان چقدر است؟
1–Epley & Menon
2– Jajarmi & kalteh

دانلود پایان نامه ارشد: بررسی رابطه استفاده از تلویزیون با نگرش به حقوق شهروندی
جمعه 99/10/26
شهروندی از مهم ترین ایده های اجتماعی و یکی از مولّفههای مهم نظامهای سیاسی و دموکراتیک و شاخصی مهم برای نشان دادن تحقّق دموکراسی در جامعه است . محتوا و مفهوم شهروندی ثابت نبوده و در طول تاریخ ، تغییر پیدا کرده است. شهروندی (انگلیسی : citizen ship ) از مشتقات شهر (city ) است . شهروندی را قالب پیشرفته « شهرنشینی » می دانند . به باور برخی از کارشناسان ، شهرنشینان هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیت های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل نمایند به « شهروند » ارتقاء یافته اند . شهروندی تا پیش از این در حوزه اجتماعی شهری بررسی می شد، اما پس ازآن شهروندی مفاهیم خود را به ایالت وکشور گسترش داده است . امروزه نیز بسیاری به «شهروندی جهانی[1]» می اندیشند . یک شهروند یک عضو رسمی یک شهر ، ایالت یا کشور است . این دیدگاه ، حقوق و مسئولیت هایی را به شهروند یادآور می شود که در قانون پیش بینی و تدوین شده است . از نظر حقوقی ، جامعه نیازمند وجود مقرراتی است که روابط تجاری ، اموال ، مالکیت ، شهرسازی ، سیاسی و حتی مسائل خانوادگی را در نظر گرفته و سامان دهد . از این رو از دید شهری موضوع حقوق شهروندی ، روابط مردم شهر ، حقوق و تکالیف آنان دربرابر یکدیگر و اصول و هدف ها و وظایف وروش انجام آن است. (شکری ،1386 :80 ) در واقع حقوق شهروندی آمیخته ای است از وظایف و مسئولیت های شهروندان در قبال یکدیگر ، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تأمین آن حقوق بر عهده مدیران شهری ( شهرداری ) ، دولت یا بطور کلی قوای حاکم می باشد . به مجموعه این حقوق ومسئولیتها[2] «حقوق شهروندی » اطلاق میشود( شکری،1386 : 72 ). مجموعه به هم پیوسته ای از حقوق، وظایف و تعهّدات و برخورداری برابر تمامی اعضای جامعه از مزایا و منابع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، هسته مشترک تعاریف مختلف شهروندی است . به تعبیر فیتز پتریک، شهروندی بر دو اصل مبتنی است : اوّل این که دولت، تکثّرگرا و دموکراتیک باشد، زیرا دولتهای دیکتاتوری و سلطنتی شهروند ندارند،بلکه دارای تبعه و رعیت هستند . دوم این که جامعه مدنی باید باز و آزاد باشد. شهروندی در جامعهای تحقّق می یابد که دولت و جامعه مدنی عامل متعادلکننده یکدیگر باشند .
شهروندی را می توان به وضعیت اعضای جامعهای که آزاد، دموکراتیک و از لحاظ اجتماعی مساوات طلب هستند، اطلاق کرد. توجّه به این نکته اهمّیت دارد که شهروندان هم حکمران و هم تبعه جامعه سیاسی هستند، یعنی از قوانین و مقرّراتی پیروی میکنند که خودشان به وجود آورده اند. شهروندی اشاره به زندگی روز مره ، فعالیت های فردی و کسب و کار افراد اجتماع و همچنین فعالیت های اجتماعی ایشان دارد و بطور کلی مجموعه ای از رفتار و اعمال افراد است . شهروندی از این منظر ، مجموعه گسترده ای از فعالیت های فردی و اجتماعی است . فعالیت هایی که اگر چه فردی باشند ،اما برآیند آنها به پیشرفت وضعیت اجتماعی کمک خواهد کرد . همچنین است مشارکت های اقتصادی ، خدمات عمومی ، فعالیتهای داوطلبانه و دیگر فعالیتهای اجتماعی که در بهبود وضعیت زندگی همه شهروندان مؤثر خواهد افتاد . در واقع این نگاه ضمن اشاره به حقوق شهروندی مدون و قانونی در نگاه کلی تر به رفتارهای اجتماعی و اخلاقی می پردازد که اجتماع از شهروندان خود انتظار دارد (قسیم اخگر، 1385 :18 ). عضویت افراد در جوامع مدرن با موقعیت شهروندی آنان نشان داده می شود. شهروندان دارای مجموعه گستردهای از حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی هستند. در این میان یکی از اساسیترین حقوق، حقّ مشارکت در قانونگذاری و حکومت است که شهروندی فعال[3] به عنوان مبنای حاکمیت مردمی بر پایه آن شکل میگیرد. این حقوق با مجموعهای از وظایف و تعهّدات
در قبال جامعه و دولت متوازن میشوند. در مقابل، دولت ـ ملّت نیز باید تمامی افرادی را که در قلمرو سرزمین آن زندگی می کنند، تحت پوشش قرار دهد.به عبارت دیگر، شهروندی پیوندهای میان فرد و جامعه را در قالب حقوق، تعهّدات و مسوولیت ها منعکس می سازد و چارچوبی برای تعامل افراد، گروه ها و نهادها ارائه می کند. در مورد این پدیده، تحقیقات بسیاری از اندیشمندان مختلف صورت گرفته است که عمدتاً بر کار تی.اچ.مارشال تمرکز داشته اند .
در این میان آموزش شهروندی در زمینه آموزش این حقوق و تکالیف و مسئولیت ها باید مورد توجه قرار گیرد. آموزش شهروندی بطور غیر رسمی در خانه یا محل کار یا کارگاههای آموزشی و یا بطور رسمی بصورت سر فصل درسی مجزا در مدارس و یا بصورت رشته تحصیلی دانشگاهی یا رسانه ملی در واقع به شهروندان می آموزد که چگونه یک شهروند فعال ، آگاه و مسئول می توانند باشند، در واقع مبنای این آموزشها پرورش یک شهروند نمونه یا شهروند خوب یا ارائه یک الگوی شهروندی نیست، بلکه به آنان می آموزد که چگونه تصمیمات خود را با توجه به مسئولیت هایشان در قبال اجتماع و زندگی فردی خود اتخاذ کنند . تربیت شهروندی ، یکی از فروع شهروندی است . (برخورداری : 1381 ) شهروندی از دوران کودکی تا نوجوانی آموزش داده می شود و دولت نیز آموزش های لازم را در اختیار والدین و معلمان قرار می دهد . یکی از ابزارهایی که دولت جهت آشنایی با حقوق و مسئولیت های شهروندی و نیز فهم و شناخت جامعه و آشنایی با فعالیت های اجتماعی به شهروندان از آن بهره می برد رسانه ملی ( تلویزیون ) می باشد ، که این رسانه در آشنا کردن شهروندان به مسئولیت اجتماعی، فردی و…در سالهای اخیر اقداماتی را انجام داده است. .درواقع کار ویژه و اساسی در رسانه ها ، باز تولید و توزیع آگاهی است . این آگاهی ما را قادر می سازد تا به تجربه خود معنا بخشیده وادراک خود را شکل دهیم.
1-2 بیان مسأله تحقیق
موضوع این رساله وارسی ، تحلیل و تبیین رابطه استفاده از تلویزیون با نگرش به یک پدیده اجتماعی نوپدید در جامعه ایران کنونی یعنی شهروندی از چشم انداز جامعه شناسی است . شهروندی یكی ازمهمترین مفاهیم و ایده های اجتماعی است، كه در بازخوانی رابطه فرد و جامعه كارایی دارد که در یک تعریف متعارف و مورد اجماع در جامعه شناسی شهروندی و نظریه های اجتماعی شهروندی به معنای” یک موقعیت و پایگاه اجتماعی مدرن برای تمامی اعضای یک جامعه به مثابه عضویت اجتماعی است و حاوی مجموعه بهم پیوسته ای ازوظایف، حقوق ، تکالیف ، مسئولیت های برابر و همگانی فارغ از تعلقات قومی ، نژادی ، فرهنگی ، مذهبی و طبقاتی است که از طرف نظام حقوقی سیاسی ( دولت ) نیز مورد حمایت قرار میگیرد و در نهایت منجر به حس تعلق اجتماعی به جامعه و مشارکت اجتماعی – سیاسی و برخورداری برابر از امتیازات و منابع می شود” ( نجاتی حسینی ،1381 :1 ). « شهروندی رابطه فرد و جامعه را در قالب حقوق و مسئولیت ها بازنمایی میكندو هر دو عنصر فردگرایانه و جمع گرایانه را در خود دارد». بدین ترتیب كه شهروندی ازیك طرف با اعطای حقوق، فضای لازم را به فرد می دهد كه فارغ از هرگونه دخالت، منافع خود را دنبال نماید و همچنین فرد را قادر می سازد كه دستی در شكل دادن به نهادهای حكومتی عمومی داشته باشد و از طرف دیگر بر مسئولیت هایی كه باید برای پایداری جوامع سیاسی و محیط طبیعی مان بپذیریم تاكید می كند. بنابراین تنها در این بستر اجتماعی است كه روابط انسانی پایدار بوده و حقوق، قابل تحقق است. (فالكس ،1381: 11-10). شهروندی با طرح این تقاضا كه با همه افراد به طور برابر رفتار شود، می تواند ریشه های تنش اجتماعی را كه نظم اجتماعی را تهدید می كند بخشكاند. شهروندی به مدد مجموعه حقوق ،وظایف و تعهداتش، راهی برای توزیع و اداره عادلانه منابع ازطریق تقسیم منافع ومسئولیت های زندگی اجتماعی ارائه می كند.(فالكس،15:1381 ). اعضای جامعه زمانی مجال مشاركت می یابند كه نسبت به حقوق و وظایف و تعهدات خود از یكسو و حقوق و وظایف و مسئولیت های نهادهای موجود از سوی دیگر آگاهی داشته و به آن عمل نمایند. این شناخت و عمل به آن درگرو به رسمیت شناختن شهروندی است. بنابراین شهروندی را می توان هسته اصلی مشاركت اجتماعی و سیاسی یك جامعه دانست و مشاركت فعال را تعریف كننده جزیی از حقوق و وظایف شهروندی به حساب آورد. پس به منظور تحقق جامعه ای سالم بایستی زمینه را برای تحقق شهروندی فراهم نمود. در ایران به علت تضاد حكومت استبدادی با مناسبات و مسئولیت پذیری شهروندی، هرگز نه مناسبات شهروندی درایران نهادینه شد و نه ایرانیان توانستند به خود به عنوان شهروند نگریسته و با درخواست حقوق و امتیازات شهروندی و مسئولیت پذیری نسبت به آن از هویت شهروندی برخوردار شوند. «از حیث جامعه شناسی تاریخی شهروندی » شهروندی در ایران پس از انقلاب 57 به عنوان یک پدیده مدرن و به صورت یک هسته اولیه تحت تأثیر الزامات مدرنیستی و هم چنین نهادسازی های حقوقی – سیاسی و بسترسازی های توسعه ای و حقوقی شکل گرفته است . ( نجاتی حسینی ، 1381 : 1 )
تمام نظریه پردازان شهروندی بر دو بُعد وظایف و حقوق شهروندی تأكید می كنند. تأكید یك سویه و یك جانبه بر هریك از این ابعاد دوگانه و عدم آگاهی كافی از سایر ابعاد كه ناشی از محقق نشدن شهروندی در بین افراد جامعه است، می تواند برای هرجامعهای مشكل ساز و بحران آفرین باشد. در ایران به دلیل عدم برخورداری- آن هم برای قرنها- از حقوق شهروندی و تلقی از مردم به عنوان”عوام و رعایا”، از زمان انقلاب مشروطیت که بحث تجدد، محدود شدن سلطنت، پیدایش مجلس، دخالت مردم در سرنوشت جامعه خود و بالاخره شهروندی مطرح گردید، به نحوی کاملا نامتعادل تنها بر حقوق شهروندی تاکید روا شده است و کمتر سخنی از وظایف شهروندی به میان آمده است. اکثر افراد که طالب حقوق شهروندی هستند، وظایف همراه با آن را نمی شناسند و حاضر به انجام آن نیستند(پیران، 85: 9). «كاركرد اصلی شهروندی عبارت است از اداره جامعه بر طبق اصول احترام به حقوق دیگران و تعهد به ایفای نقش در حفظ نهادهای مشترك كه این حقوق را پایدار می دارند» . (فالكس،211:1381)
داشتن جامعه ای شهروند مدار مستلزم این است که اعضای جامعه آموزش های لازم شهروندی را دریافت نموده باشند و به عبارتی هویت شهروندی کسب نموده باشند . در نتیجه ،آموزش شهروندی از جمله موارد مورد توجهی است که باید از طرق مختلف به آن اقدام شود و چنین باوری در سطح جامعه نشر یابد و مسئولین جامعه و متولیان فرهنگی از طریق ابزارهای موجود مکلف به انتشار آن هستند . دولت می بایست از طریق سازمان هایی که در اختیار دارد که مهترین آن ها مدارس و رسانه ها ( بویژه تلویزیون ) هستند ، نگرشها و تفکرات و آگاهی های لازم را در جامعه ایجاد کند . رسانه ها بویژه تلویزیون خود بمنزله پدیده نو در جامعه به شمار می روند که بر کلیه وجوه زندگی انسان سایه افکنده و به آن ها سمت و سو می دهند . پژوهش هایی که در زمینه اثر بخشی این پدیده بر مخاطبان صورت گرفته نشان می دهد که وسایل ارتباط جمعی ، خاصه تلویزیون ، از جمله عوامل مهم تأثیر- گذار در شیوه و کیفیت زندگی و گروهی افراد است . سلطه این ابزار تا آنجاست که خصوصی ترین تجربه های انسانی از جمله هیجان ها و احساسات عمیق را برمی انگیزد و در جهت دلخواه خود هدایت می کند و به این ترتیب واکنش های رفتاری او را در راستای اهداف و سیاست های خود شکل می دهد .
تلویزیون وسیله ای است که استفاده ازآن به هیچ تخصص و دانش ویژه ای نیاز ندارد، به طوری که کلیه گروههای سنی و جنسی دراجتماع ، به آسانی به آن دسترسی دارند و متناسب با دانش ، تجربه ، نیازها و علایق خود از برنامه های آن بهره می برند . شاید بتوان از تلویزیون به عنوان همدم همیشگی انسان امروزی نام برد که از دوران کودکی تا کهنسالی او را رها نمیکند. با توجه به چرخشی که در دیدگاههای شناخت مخاطب به وجود آمده است و تبدیل شدن مخاطب منفعل به مخاطب فعال و انتخاب کننده رسانه های جمعی و همچنین با در نظر گرفتن رشد تکنولوژی رسانه ای ( ظهور کانال های متعدد تلویزیونی ، رادیویی ، ویدئو ،ماهواره ، شبکه های جهانی اطلاع رسانی ، اینترنت و…) و رقابت شدیدی که برای جلب مخاطب بین رسانه های گروهی مختلف درگرفته است ، امروزه شناخت مخاطبان و آگاهی از نیازهای آنان و آگاهی دادن به آن ها در زمینه مورد نیاز آنان بیش از هر زمان دیگری حیاتی شده است ( معاونت مطالعات و برنامه ریزی سازمان ملی جوانان ، 1383 :3 ).
مخاطب بنا به دلایل شخصی و اجتماعی به سوی استفاده از رسانه ( یا رسانه ای خاص ) گرایش می یابد و انگیزه اصلی وی ، که دستیابی به نوعی رضایت شخصی در انتخاب و بهره- گیری از رسانه است ، جایگزین ارتباط یک سویه سابق می شود و بر این اساس ، سلیقه و انتخاب مصرف کننده رسانه در تنظیم محتوای پیام ها تأثیر می گذارد ( کاتز[4] و همکاران ،1989 ).
تلویزیون در دوره مدرن ابزار مناسبی در انتقال اطلاعات ، آموزش عمومی ، ایجاد نگرش مثبت یا منفی و یا تغییر نگرش سیاسی – اجتماعی مردم است، به همین دلیل است که تلویزیون و رادیو از ابزارهای مورد استفاده برنامه ریزان ، دولتمردان و سیاستمداران هر کشوربرای اداره امور ، در جریان تغییر دیدگاهها و رفتار افراد بوده است . به میزانی که هدفهای توسعه ، مورد توجه قرار گرفته ، ابزارهای مورد استفاده برنامه ریزان و دولتمردان هر کشوری از قبیل رادیو و تلویزیون ، برای اداره امور جامعه و تغییر نگرش ها و رفتارها از اهمیت بیشتری برخوردار شده است .در بخش اول از توضیح اهداف کیفی صدا و سیما در برنامه دوم توسعه ، آمده است : تقویت نقش اطلاع رسانی ، آموزشی و ارشادی صدا و سیما به منظور معرفی و تبلیغ ارزشهای اسلامی – انقلابی در داخل و خارج کشور ………..، معرفی و زمینه سازی برای تحقق اهداف توسعه در افکار عمومی ( شورای برنامه ریزی صدا و سیما ، مرداد 1372 ) در همین برنامه ، هدف ، جذب مخاطب و اثر گذاری بر رفتارهای او ذکر شده است ( مهدیزاده ، 1381: 14 ).
1.Global Citizenship
2.Citizenship rights and respansibilities
- Active Citizenship
2.Katz