دانلود پایان نامه ارشد: بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر اصلاح بدن در بین زنان 20 تا 44 ساله شهر تهران در سال 91

توجه به بدن، ظاهر و تناسب به عنوان مقوله­ای تأثیرگذار منجر به مطالعات اجتماعی و فرهنگی بسیاری جهت نظریه پردازی و مطالعات تجربی در دو دهه اخیر شده است. رفتارهای افراطی، نارضایتی نسبت به بدن، علاقمندی در نزدیک بودن به شاخص­های استاندارد، ایده­آل­ها، هنجارهای غربی میل بر تسلط و کنترل بدن، در زنان و جوانان بیشتر دیده می­شود.

در قرن بیستم مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشت­های نو به نو شونده از زیبایی سرعت گرفته است. در یک رویکرد کلی، زیبایی امری دنیوی (در برابر مقدس)، نسبی(در برابر مطلق)، جزئی (در برابر کلی) و از همه مهم­تر ظاهری (در برابر باطنی) قلمداد شده و به عنوان مجموعه­ای از مؤلفه­هایی چون: تناسب اندام، آرایش، پوشش و جذابیت تعریف می­شود (سینوت 1990، 40). این رویکرد برجنبه­هایی از زیبایی تأکید دارد که قابل کسب کردن، پروراندن و خلق کردن بوده و براین اساس تأکید از زیبایی طبیعی برداشته می­شود. در حقیقت این تغییر در تلقی از زیبایی همراه با دستاوردهای صنعتی و پزشکی باعث شده است که زیبایی دیگر یک مشخصه­ی طبیعی و زیستی نباشد. و ویژگی اکتسابی پیدا کند(وبستر و دریسکل 1983، 162).

در سال­های اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در تحقیقات تجربی بلکه در تئوری پردازی­های جامعه شناسی آشکار شده است (انگلس و هاوسن 2001، 200).

در سطوح ساختاری و ارزشی، فرایندهای چندی را می­توان در اهمیت و جایگاه ارتقاء یافته­ی بدن و بدنی شدن فرهنگ به خصوص با مخاطب قرار دادن جوانان برشمرد، که از آن جمله می­توان به رشد فن­آوری­های سلامت، تغذیه و ورزش، صنعت زیبایی و مد، افزایش علاقه به جوانی، اولویت یافتن مصرف، فردگرایی فزاینده، توجه به تمایز وسبک زندگی، رسانه­ای شدن فرهنگ (به ویژه تأکید بر بدن زیبا و جوان) و اهمیت یافتن فرهنگ عامه پسند اشاره کرد. فرایندهای فوق درتعامل با شرایط تاریخی، اقتصادی، ایدئولوژیک ومکانی خاص جلوه­های متفاوتی می­یابند و به مدد فرایند جهانی شدن و رسانه­ای شدن فرهنگ از اشتراکات زیادی نیز برخوردار گردیده­اند. بدین سان، فرهنگ بدن را باید منظری دانست که به کمک آن می­توان تحولات فرهنگی و روند آن­ها را مورد ارزیابی قرار داد. بدن عرصه­ای برای باز آفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوه­ی تأثیرگذاری آن بر تفاوت­ها و نابرابری­های اجتماعی است(ذکایی1387، 170).

1-2- بیان مسئله

جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کرده­اند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار می­کند (شیلینگ 2003 به نقل از گیملین 2006، 40). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون 1991 و گافمن 1996، 101). شیوه­های مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر می­گیرد که با احساس توسعه­ی “خود” در یک خط قرار دارد

 

پایان نامه

 (شیلینگ 2003، 187).

رشد تکنولوژی­های تغذیه­، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرف­گرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدن­های جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانه­های نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعه­ی معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن  تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه می­کند (ذکایی، 1387، 195).

برنامه­های تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلم­ها ارائه دهنده­ی ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمی­کردن این ایده که بدن فوق­العاده لاغر، مطلوب و ایده­آل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدن­شان ایجاد می­کند و آنان را گرفتار کم کردن وزن می­کند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است  ایده­آل و دست نیافتنی باشد، می­تواند تأثیر آسیب­زایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیله­ی تجربیات اجتماعی ارائه می­شود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد می­کنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزاینده­ای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیام­های استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانه­ها برنامه­هایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشه­ها را به نمایش می­گذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانه­ای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر می­گذارد (بوتا 2003، 389-400).

مطالعات بسیاری نشان می­دهد که زنان بسیار بیش­تر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه می­کنند. و این به واسطه­ی فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعه­ی مصرفی و سرمایه­داری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیه­ای داشته باشند(گروگن 1996، 19) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطره­ای است(گیدنز 1388،151). امروزه بدن و نگرانی­ها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانی­ها و دل مشغولی­ها در زندگی دختران و زنان است همه­ی زنان احساس می­کنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمت­های بدنشان وجود دارد(واتکینز 1384، 141).

مشاهدات نشان داده است که مقایسه­های اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر 2004، 500). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسه­ی جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی         راه­هایی که در آن تفاوت­های فردی در ارتباط با تصاویر رسانه­ای و نارضایتی از بدن هستند، می­پردازند. به طور مثال (هندرسون 1997، 74) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربه­ی جذابیت خود دارند، پس از مشاهده­ی “ایده­آل” تصویر زنان در رسانه­ها رضایت کمتری از بدن خود پیدا می­کنند(هدر2004، 500).

در چند دهه­ی اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغه­ی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسل­های پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی می­توان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک”پرده گوشت” سلیقه­ی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ می­شود، نشان می­دهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(2000) یادآور گردیده، تغییر سلیقه­ی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیده­ی نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز می­گردد (احمدنیا 1385، 29). اما این رژیم­های غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه­ها تبلیغ می­شود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایده­آل خود را در معرض رژیم­های سخت غذایی قرار می­دهند و در واقع خود را در حساس­ترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم می­سازند(احمدنیا 1385، 29).

تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیده­های غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایه­داری را پوشش می­دهد و تولید را در گرو مصرف می­داند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهنده­ی روابط افراد محسوب می­شود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیم­های غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی 1382، 150-142).

نگرانی­هایی که در انسان مدرن در خصوص رابطه­ی اجتماعی­اش با دیگران و قضاوت­ آن­ها درباره­ی خودش به وجود آورده از مهم­ترین عرصه­ی این نگرانی­هاست(اینالو، رضایی و فکری 1389، 78).

گیدنز(2003) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگی­­های جسمانی­شان مورد قضاوت قرار می­گیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدن­شان رابطه­ی مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه­ای قرار می­گیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده می­داند: اول این که هنجار­های اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این­ که، آن­چه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف می­شود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این ­که، هر چند امروزه زنان در عرصه­ی عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعال­تر شده­اند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفت­ها و موفقیت­هایشان مورد ارزیابی قرار می­گیرند که بر پایه وضعیت ظاهری­شان.

در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شده­است، بدین معنا که مردم می­توانند کاری را انجام دهند که می­خواهند و می­توانند چیزی بشوند که خودشان می­خواهند بشوند، رویه­ای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزاینده­ای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش می­زنند(گیبینز و ریمر1381، 110).

نکته­ی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکل­های مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را می­توان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوب­های متفاوت زندگی جمعی نقل می­کند.”اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخاب­های مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوه­های رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز می­شود” (چاوشیان 1381، 60).

نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرش­های ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار 1383) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر  ایده­آل از سوی مردان ایرانی تأکید می­کند، جای تعجب ندارد که زنان به زیبایی­های ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبت­های یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیت­هاست: علت اینکه بعضی خانم­ها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش می­روند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونه­ای پیش می­رود که برخی فکر می­کنند دیگر نمی­توان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر  به حساب می­آیند(روزنامه همشهری14 اسفند 1382، 4 ضمیمه بازارچه).

در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط  خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافته­های تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.

سوزان براون میلر (1984، مورد ارجاع توسط گروگن 2000، 357) نشان می­دهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گن­های مخصوص و اخیراً از طریق رژیم­های لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان می­شود.

تأکید بر رژیم­های غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدن­سازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارت­ها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکل­های مدرن تمایز و تشخص اجتماعی می­باشد اعتقاد به رابطه­ی مصرف و متغیر­های ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریه­ی پسامدرن رد می­شود. از نظر  پسامدرن­ها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان می­گیرد (بوکوک 1993، 144 به نقل از فاضلی 1382، 54). از پی طرح،  نظریه­ی مصرف مدار بودن هویت در جامعه­ی کنونی، ایده­ی  “پروژه بدن” مطرح می­شود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیله­ای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد  می­گردد (شیلینگ 1993 به نقل از کیوان­آرا 1389، 61).

[1] Body modification

[2] Lin

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.