دانلود پایان نامه:بررسی رابطه ارضاء نیازهای بنیادی روانی و طرح واره های ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی دانشجویان کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان
:
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوهی زندگی و تجدد گرایی،بسیاری از افراد، در رویارویی با مسائل زندگی فاقد تواناییهای لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمرهی زندگی ناتوان و آسیب پذیر ساخته است. پژوهشهای بیشماری نشان دادهاند، که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی- هیجانی، ریشههای روانی- اجتماعی دارند. بسیاری از آسیبهای اجتماعی ریشه در، عزت نفس پایین، ناتوانی در بیان احساس و فقدان مهارتهای ارتباطی دارد. انسانها برای مقابلهی سازگارانه با موقعیتهای تنشزا و کشمکشهای زندگی نیاز به آموختن برخی مهارتها دارند. هدف از این مهارتها کمک به افراد جهت شناخت هر چه بهتر نیازهای خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنشزا و حل کردن هر چه بهتر مسائل و مشکلات افراد است. هیجان یک پدیده اساسی کارکرد انسان است که بصورت بهنجار دارای ارزش سازگارانهای برای افزایش اثربخشی ما در پیگیری اهداف میباشد همه ما هیجانهای مختلفی را تجربه میکنیم و تلاش میکنیم از طریق روشهای اثر بخش با آنها مقابله کنیم (امامی نائینی، 1385).
تنظیم روابط هیجانی با دیگران موضوعی لایهدار و پیچیده و از دغدغــههای درونی افراد است؛ چرا که احساس و عاطفهی انسانها، درگیر و دخیل در عملکرد آنان خواهدبود. به عبارت دیگر تنظیم هیجان، شامل به کارگیری تجربه ذهنی و فیزیولوژیگی هیجانها برای رسیدن به یک هدف میباشد (گراس[1]، 2002؛ تومسپون[2]، 1994). تفاوت قائل شدن بین تلفیق و اجتناب از هیجانها امری ذاتی است، که این شامل تغییر در شدت یا طول مدت تجربه هیجان، به جای تلاش برای جلوگیری یا به طور کامل خاموش کردن هیجانهای منفی است. اختلالات تنظیم هیجانی[3]، به عنوان یک عامل مشترک در سراسر طیفی از مشکلات هیجانی اشاره میکند (برکینگ، اورت، وپرمن، مایر و کاسپر[4]، 2008).
از جمله سازههای مهم و جدید که به بررسی سبک پردازش شناختی و نحوهی اثر گذاری آن بر پردازش هیجانی در انسان میپردازد سازهی طرحوارههای ناسازگاراولیه[5] میباشد. طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوی هیجانی و شناختی خود آسیب رسان در فرد هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته و در مسیر زندگی تکرار میشوند (یانگ، کلوسکو و ویشار[6]، 2003، ترجمهی حمیدپور و اندوز، 1392). آشفتگیهای فکری و شناختهای ناکارآمد از ویژگیهای اختلالات هیجانی میباشد. به همین دلیل در سالهای اخیر ارتباط بین شناخت و هیجان موضوع تحقیقات و پژوهشهای گوناگون در روانشناسی بوده است. محققین بسیاری این دو زمینه را در ارتباط با هم مورد مطالعه قرارداده و به این ترتیب شناخت و هیجان به عنوان یک زمینه مطالعاتی به رسمیت شناخته شده، گسترش پیدا کرده است (دوسیلوا[7]،1991).
اما طرحوارههای اولیه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضاء نشدن نیازهای اولیه به خصوص نیازهای هیجانی در دوران کودکی سرچشمه میگیرد (ژانگ و هه[8]، 2010).
1-2 بیان مسئله :
هیجانها بسیار پیچیدهتر آز آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. در نگاه اول، همگی، هیجانها را به عنوان احساس، میشناسیم زیرا جنبهی احساسی آنها، طبق تجربهی ما خیلی بارز هستند. وقتی با تهدیدی مواجه میشویم یا به سمت هدفی پیشرفت میکنیم، تقریباً غیر ممکن است که متوجه جنبهی احساسی هیجان نشویم. اما به همان صورتی که بینی، بخشی از صورت است، احساسها نیز فقط جزئی از هیجانها هستند (ریو[9]، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1390). زمانی که شخص دست به کاری میزند و متوجه میشود که این کار در راستای اهداف خویش بوده است هیجانها بوجود میآیند (لازاروس[10]، 1991). انسانها پس از تجربه وقایع تنش زا، از طریق افکار و دستگاه شناخت، هیجانهایشان را تنظیم مینمایند و این موضوع به طور تفکیک ناپذیری با زندگی در هم آمیخته است (گارنفسکی، کریج و ون اتن[11]، 2005) .با این وجود توانایی فرد در کنترل هیجانهایش یکی از مهمترین قابلیتها است که باید آموخته شود. تنظیم هیجانی بعنوان فرآیند آغاز، حفظ، تعدیل و یا تغییر در بروز شدت یا استمرار احساس درونی و هیجان مرتبط با فرآیندهای اجتماعی-روانی، فیزیکی در به انجام رساندن اهداف فرد تعریف میشود (ویمز و پینا[12]، 2010).
طبق نظریه بک[13] (1967) اختلال تنظیم هیجانی[14]با فعال شدن طرحوارههای بد کنش رابطه دارد. ریشههای تحولی طرحوارههای ناسازگار اولیه[15] ازعدم ارضاء نیازهای هیجانی اساسی، تجارب اولیه زندگی و خلق و خوی هیجانی نشأت میگیرند. طرحوارهها به دلیل ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود میآیند. فردی که از سلامت روان برخوردار است، میتواند این نیازهای
هیجانی اساسی را به طور سازگارانهای ارضاء کند. علاوه بر محیط زندگی اولیه عوامل دیگری نیز در شکل گیری طرحوارهها نقش بازی میکنند که در این میان خلق و خوی هیجانی کودک از اهمیت بسزایی برخوردار است (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392). افرادی که تنظیم هیجانی پایینی دارند، در پیش بینی خواستههای دیگران توانایی کمتری دارند. آنها فشارهای محیط را درک نمیکنند و هیجانهای خود را به خوبی مهار نمیکنند و در نتیجه در مقابل وقایع مقاومت کمتری نشان میدهند (ترینداد و جانسون[16]، 2000).
طرحوارههای ناسازگار اولیه به عنوان زیر ساختهای شناختی منجر به تشکیل باورهای غیر منطقی و ادراک بد از دنیا میشود. هنگامی که این طرحوارهها فعال میشوند، سطوحی از هیجان منتشر میشود و مستقیم و غیر مستقیم منجر به آسیبهای فیزیکی و روانی میشوند (هالجین و ویتبورن[17]، 2003، ترجمهی سید محمدی، 1391). این طرحوارهها زمانی بوجود میآیند که نیازهای اساسی و روانشناختی جهان شمول (دلبستگی ایمن، خودگردانی، آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم، خود انگیختگی، محدودیتهای واقع بینانه) ارضاء نمیشوند (تیم[18]، 2010). در صورتی که نیازهای روانشناختی بنیادی[19] ارضاء شوند، احساس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی در افراد شکل میگیرد، اما در صورت ممانعت و برآورده نشدن این نیازها، فرد درکی شکننده، منفی، بیگانه و انتقاد آمیز از خود خواهد داشت (چن و چانگ[20]، 2010).
در پژوهشی که بیابانگرد (1381) با عنوان تحلیلی بر فراشناخت و شناخت انجام داد، نشان داد که بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلالات هیجانی و نقش فعال شدن طرحوارههای بد کنش در پردازش و تفسیر سوگیرانه اطلاعات رابطه وجود دارد.
در تحقیقی که شهامت (1389) با عنوان پیشبینی نشانههای سلامت عمومی بر اساس طرحوارههای ناسازگار اولیه انجام داد، نشان داد که این پژوهش به نقش واسطهای طرحوارهها در آسیب شناسی روانی صحه میگذارد.
در تحقیقی که کربی (2007) با عنوان تأثیر درمان اختلال تنظیم هیجانی بر رضایت زناشویی انجام داد، نشان داد که درمان اختلال تنظیم هیجانی تأثیر قابل ملاحظهای در افزایش رضایت زناشویی و افزایش اعتماد در توانایی تنظیم هیجانی زوجین داشت.
با توجه به اینکه شناختهای ناکارآمد از ویژگیهای اختلالهای هیجانی است و عدم ارضاء نیازهای بنیادی روانی به طور صحیح سبب تشکیل طرحوارههای ناکارآمد میشود، میتوان استنباط کرد که یکی از دلایل ایجاد اختلالات در تنظیم هیجان عدم ارضاء نیازهای بنیادی روانی وشکل گیری طرحوارههای ناسازگار اولیه میباشد.
از این رو با توجه به مطالب ذکر شده، پژوهش حاضر بدنبال پاسخگویی به این مسئله است که آیا ارضاء نیازهای بنیادی روانی و طرحوارهای ناسازگار اولیه با اختلالات تنظیم هیجانی رابطه دارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق :
امروزه یكی از مشغلههای ذهنی اندیشمندان، دشواری در تنظیم هیجانی، در افراد میباشد. تنظیم هیجان به عنوان یکی از متغیرهای روانشناختی، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرارگرفته است (مایر، کارسو، و سالووی[21]، 1999). بر اساس شناختی که از جامعهی این تحقیق داریم و با توجه به مراجعات دانشجویان به مراکز مشاوره این دانشگاه، از شواهد این طور استنباط میشود که دانشجویان در تنظیم هیجانهای خود با مشکل روبرو هستند. در این راستا، ضروری است تا تحقیقات گستردهای در مورد کنترل هیجانها و بررسی علل ایجاد اختلال در تنظیم هیجانها جهت ارائه راهکارها به دانشجویان صورت پذیرد.
شواهد زیادی نشان می دهند که تنظیم هیجان با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است (شاته، مالنوف، تورستینسون، بولار و روک[22]، 2007؛ جاکوبس [23]و همکاران، 2008). در مجموع، دشواری در تنظیم هیجان، نوعی اختلال است که این مسأله منجر به شکست مدیریت حالات هیجانی افراد میشود. تصور میشود که افکار منفی یا تفسیرهای تحریف شده از فعال شدن باورهای منفی انباشته شده در حافظه بلند مدت نشات میگیرد. طبق این نظریه، اختلال هیجانی با فعال شدن ساختارهای شناختی، بد کنش رابطه دارد. طرحوارهها از پردازش اطلاعات، بر رفتار تاثیر میگذارد و در جریان تفکر به تصمیم گیری کمک میکنند و قابل انتظارترین پیشبینی را فراهم میآورند. اما در برخی فرآیندهای ذهنی ممکن است در نقش عاملی مقاوم در برابر تغییر عمل کنند و موجب کندی در فرآیند تغییر الگوهای رفتاری شوند (یانگ، 1990؛ لارنس، پیتر، دان[24]، و یانگ، 2007، ترجمهی یوسفی، یعقوبی و قربانعلیپور، 1390).
هورنای[25] معتقد است که همگی افراد تا اندازهای نیازهای روان رنجور که همان راه حلهای غیر منطقی برای مشکلات فرد هستند را از خود نشان میدهند. آنچه نیازها را روان رنجور میسازد، تعقیب شدید و وسواسی شخصی برای ارضاء نمودن آنها به عنوان تنها شیوه حل کردن اضطراب بنیادی است. ارضاء نمودن این نیازها به ما کمک نمیکند تا احساس امنیت کنیم بلکه فقط به تمایل ما به گریختن از ناراحتی ناشی از اضطرابمان کمک خواهد کرد. همچنین، هنگامی که ما صرفاً برای کنار آمدن با اضطراب، ارضای این نیازها را دنبال میکنیم، تنها به تمرکز نمودن بر یک نیاز گرایش داریم و به طور وسواسی در همهی موقعیتها ارضای آن را میجوییم (شولتز و شولتز[26]، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1391). عدم ارضاء به موقع این نیازها، اضطراب را در پی دارد و در صورتی که بر طرف نشود فرد دنیا را، مکان خطرناک برای زندگی میداند و دچار احساس اضطراب اساسی (اضطراب امتحان، اضطراب سازگاری و ارتباط، اضطراب اجتماعی و …) میشود.
اسکاتز، بنسون، و دجیر جن بی[27] (2008) در تحقیقی نقش انگیزههای گرایشی- اجتنابی، هیجانهای مربوط به اضطراب امتحان و تنظیم هیجان مرتبط با آزمون را مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که انگیزههای گرایشی-اجتنابی و فرآیند ارزشیابی شناختی در پرسشنامهی تنظیم هیجان مرتبط با آزمون، تأثیرات مستقیم و غیر مستقیمی بر هیجانهای خوشایند و ناخوشایند مرتبط با امتحان دارد. همچنین یافتهها حاکی از آن بود که تنظیم هیجانی رابطه مثبت معنیداری با اضطراب امتحان دارد.
با توجه به مراجعات دانشجویان به مرکز مشاوره دانشگاه بوعلی در سال 92، مشاهده گردید که تعداد 130 نفر از دانشجویان با مشکلات اضطرابی و تعداد 315 نفر با مشکلات ارتباطی، سازگاری و شکست عاطفی که حاصل، عدم تنظیم هیجانها است، مواجه بودند .لذا با توجه به مشکلاتی که اکثریت آنان در زمینه تنظیم هیجان داشتند و به دلیل شیوع طرحوارههای منفی و آسیب زا و نقش نیازهای برآورد نشده در واکنش هیجانی، بررسی میزان ارتباط این عوامل و تأثیر متقابلشان بر هیجان ضروری است.
با توجه به موارد گفته شده دلایل اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش عبارتند از: 1-گستردگی مشکلات هیجانی. 2- رشد یا افزایش طرحوارههای منفی در میان دانشجویان که به دلایل مشکلات بیکاری، بی اعتمادی نسبت به محیط و دیدگاه منفی به آینده احتمال گسترش این طرحواره های منفی در آنان بالا رفته است. 3- رشد، عدم ارضاء نیازهای روانی دانشجویان به دلیل عوامل زمینه ساز و لزوم بررسی میزان تأثیر آن بر هیجانها. لذا با توجه به اهمیت وضرورت موضوع، انجام این تحقیق دستیابی به رابطهی ارضاء نیازهای بنیادی روانی و طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلالات تنظیم هیجانی و نیز نقش فعال شدن طرحواره های بد کنش در ایجاد اختلال تنظیم هیجانی و نیز تأثیر نیازهای بنیادی روانی در تشکیل اختلالهای تنظیم هیجان است.
[1].Cross
[2] .Thompsom
[3]. Emotional regulation disorders
[4]. Berking, Orth, Wupperman, Meier, & caspar
[5]. early maladaptive schemas
[6].Young, Klosko , & Weishoar
[7]. Desilva
[8]. Zhang, & He
[9] .Reeve
[10].lazarus
[11].Garnefeski,krauij, & van etten
[12].Vimz, & pina
[13].Beck
[14].Emotional Regulation disorders
[15] Early maladaptive schemas
[16]. Trinidad, & Jahnsone
[17].Haljin, &Witburn
[18].Thimm
[19].Basic psychological needs
[20].Chen , & Chung
[21].Mayar, salovay, & carso
[22].Shutte
[23].Jacobs
[24] .lawrence,Peter،Dan.
[25].Horney
[26].Shultz, & Shultz
[27].Schutz, Benson, & Decuir gunby
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 06:17:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |