دانلود پایان نامه : مقایسه تحولات سیاسی- اجتماعی مصر و تونس از سال های 91-90

خاورمیانه که مهمترین منطقه جهان عرب در قرن 21 لقب گرفته است در دهه های اول این قرن شاهد تحولاتی شد که چشم جهان را به خود خیره کرد. سال 2011 نقطه عطف این تحولات بود که به طور پیش بینی ناپذیری جنبش هایی مردمی سرتاسر جهان عرب را فرا گرفته و حکومت های دیکتاتوری کشورهای این منطقه را سرنگون کرد که یقیناً این تحولات در تاریخ عربی خاورمیانه فراموش شدنی نخواهد بود.

جنبش های اجتماعی که به یک باره کشورهای عربی خاورمیانه را در بر گرفت، در حقیقت پاسخی به انباشت مطالبات و بحرانهای طولانی مدت در این کشورها بود. بحرانهای اقتصادی و معیشتی در این کشورها که ناشی از ضعف و سوء مدیریت نخبگان حاکم بود در دراز مدت منجر به پیدایش طبقه ای فقیر، تهی دست و حاشیه نشین شد و همراه با سایر عناصر بحران همچون بحران هویت و بحران مشروعیت و … زمینه ساز شکل گیری جنبش های منطقه گردید.

کشورهای منطقه عربی و خصوصاً تونس و مصر، همواره ظرفیت و قابلیت انقلابهای سیاسی و اجتماعی را داشتند و عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی بر توسعه ظرفیت های انقلابی این کشورها کمک نموده است. آنچه که در این مناطق به وقوع پیوست یقیناً از انقلاب هایی که مارکس و دوتوکویل[1] ازآن سخن گفته اند متمایز بوده و دارای ماهیتی متفاوت است.

خودسوزی محمد بوعزیزی(دستفروش تونسی) در دسامبر 2010 که در اعتراض به توقیف کالاهایش صورت گرفت و به کناره گیری زین العابدین بن علی از قدرت منجر شد نقطه آغاز تحولات بوده و شعله این آتش مصر و دیگر کشورهای عربی را در بر گرفت. تحولات در مصر با الهام از رویداد تونس از 25 ژانویه 2011 و با فرخوان تجمع اعتراضی گروه جوانان حامی دموکراسی به نام جنبش 6 آوریل شروع و تا 18 روز استعفای حسنی مبارک را در پی داشت. اسلام خواهی، تغییر شیوه حکومتها، اصلاح ناکارآمدی دولت ها، مبارزه با فساد و توسعه فقر از جمله اعتراضات و خواسته های مردم انقلابی بود. در حقیقت این تحولات ریشه در خشم فروخفته مردم و ستم مداوم نظامهای اقتدارگرا در منطقه داشت که همراه با معضلات سنگین اقتصادی به تغییرات گسترده در سطح این جوامع انجامید.علی رغم وجود احزاب و گروههای شناخته شده در تونس و مصر و به رغم حضور مخالفان و منتقدان در این کشورها در جبهه مخالفان حاکمان دیکتاتور ،جرقه حرکت ضد

 

پایان نامه

 دولتی به دست نوجوانان و جوانانی زده شد که از سوی نخبگان حاکم چندان جدی گرفته نمی شد.

بیش از پنجاه درصد از جمعیت این کشورها را افراد جوانی تشکیل می دهند که اکثراً از هواداران گروههای سیاسی مخالف می باشند. اکثر آنها تحصیلکرده بوده و روز به روز نیز تعدادشان در حال افزایش می باشد. عدم پاسخگویی بازار کار به انتظارات این گروه، وضعیت نامناسب اقتصادی، افزایش مهاجرت و رشد سریع شهرنشینی، موجب پیدایش پدیده ای به نام«طبقه متوسط فقیر»[2] در این کشورها شده که عاملان اصلی جنبش های اجتماعی خاورمیانه همین طبقه می باشند. افراد این طبقه که به انتظارت و حق مسلم شان از حکومت دست نیافته اند احساس خشم اخلاقی دارند که جرقه ای مانند خودسوزی بوعزیزی شعله های این آتش را فوران می کند.

پژوهش حاضر در پنج فصل سازمان داده شده است که فصل اول شامل مبانی تحقیق که در آن بیان مسئله، ضرورت انجام تحقیق، اهداف تحقیق، سوالات تحقیق، فرضیه ها و همچنین قلمرو زمانی و مکانی و مراحل انجام پژوهش معرفی شده است.

در فصل دوم به پیشینه و مبانی نظری تحقیق پرداخته شده است در این فصل سابقه مطالعاتی موضوع در ایران و جهان، نظریه های مرتبط و همچنین چهارچوب نظری تحقیق آورده شده است.

فصل سوم، روش شناسی تحقیق و تعریف مفاهیم را شامل می شود. در این فصل روش تحقیق، ابزار گردآوری اطلاعات، جامعه آماری، نحوه جمع آوری داده ها، روش های تجزیه و تحلیل داده ها و همچنین تعریف جنبش های اجتماعی و تقسیم بندی آنها معرفی شده است.

فصل چهارم یافته های تحقیق است. در این فصل یافته های تحقیق در دو بخش یافته های توصیفی و یافته های استنباطی به همراه جداول ،نمودارها و اطلاعات حاصل از آنها آورده شده است.فصل پنجم نیز شامل نتیجه گیری و همچنین پیشنهادات، محدودیت و منابع می باشد.

در انتها بر خود وظیفه می دانم از اساتید محترم که در انجام این رساله راهنما و مشوق بنده بودند خاضعانه تشکر نمایم. در همین راستا از جناب آقای دکتر فیروز راد، جناب آقای دکتر محمد علی قاسمی و جناب آقای دکتر سرمست، که لطف بی دریغشان شامل حال این جانب شده صمیمانه تشکر نمایم.

همچنین از کمک ها و راهنمائیهای اساتید بزرگوار جناب آقای دکتر صمد عابدینی، جناب آقای دکتر صمد رسول زاده، جناب آقای دکتر جعفر ابراهیمی و خانم دکتر عزیزخانی تشکر و قدردانی نمایم. نهایتا از عوامل مرکز پژوهش های علمی و استراتژیک خاورمیانه و پژوهشکده مطالعات راهبردی که در گردآوری منابع این پژوهش کمال همکاری را با بنده داشتند صمیمانه سپاسگذارم.

1-2بیان مساله

خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک دنیا می باشد که در سال 2011 شاهد تحولات اساسی در کشورهای این منطقه بودیم. تحولاتی که ساختار سیاسی- اجتماعی کشورها را دگرگون کرده و حاکمان خود را از اریکه قدرت و تخت بر زمین انداختند. این کشورها همواره ظرفیت و قابلیت انقلاب های سیاسی را داشته اند و عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی بروجود و توسعه ظرفیتهای انقلابی در این منطقه کمک نموده است.

به نظر میرسد آنچه که در مناطق عربی در حال وقوع است از انقلاب هایی که مارکس از آن ها سخن گفته متمایز و دارای ماهیت متفاوتی باشد. تحول و دگرگونی های این منطقه به گونه ای است که بسیاری از نویسندگان و تئوری پردازان در حوزه ی سیاسی و اجتماعی آن را تنها رویای خوش بینانه برای ملتهای خاورمیانه نمیدانستند و حتی خود مردمان این منطقه در سایه ی نظام های چندین و چند ساله ی خودکامه و دیکتاتوری، چنین بیداری و خیزش را سرابی بیش نمی پنداشتند. اما در دسامبر 2011 با خودسوزی جوان دست فروش تونسی به نام “محمد بو عزیزی” در اعتراض به توقیف کالاهایش و تحقیری که یک مأمور زن شهرداری به او روا داشته بود، جرقه های آتشی را که در دل مردمان آن منطقه به علت حکومت دیکتاتوری کشورهایشان بود را شعله ورتر کرد و این شعله ها به قدری گسترش یافت که در مدت زمان کوتاهی در سراسر خاورمیانه و کشورهای دیکتاتوری واقع در شمال آفریقا گسترش یافت. سرآغاز همه ی جنبش ها در خاورمیانه از کشور تونس بوده، اما شعله تحولات انقلاب تونس بدلیل فناوریهای ارتباطی اخیر به نقاط دیگر جهان هم کشیده شده و از طرف دیگر، زبان عربی مشترک بین اینها نقش مهمی را در ارتباط بین آن کشور ها ایفا میکند. مطالعات اولیه تحولات منطقه عربی نشان داده است که این انقلابها عمدتاً بدون رهبری و بدون ساختار متمرکز حرکت میکنند و محور تحولات بیشتر بر دوش جوانان منطقه میباشد، به طوری که این جوانان و تحصیل کرده های کشورهای مختلف عربی با یکدیگر ارتباط گسترده ای دارند.

اسلام خواهی، تغییر شیوه حکومت ها، اصلاح ناکارآمدی دولت ها و مبارزه با فساد و توسعه ی فقر از جمله اعتراضات و خواسته های مردم انقلابی بوده و همچنین بحران هویت عربی و تحقیر ملل عرب نیز میتواند از دیگر عوامل این اعتراضات باشد.

به هرحال قابل پیش بینی بود که اتفاقات تونس در نقاط دیگر هم تکرار شود، گرچه مشخص نبود کجا.اما ما دیدیم که در مصر رخداد و سپس در شمار دیگری از کشور ها از جمله عمان، الجزایر، یمن، اردن، بحرین و … در حال تکرار است. (Bayat, 2010)

گردانندگان اصلی این جنبشها مردم و به خصوص جوانان کشورهای خاورمیانه بودند که دیگر صبرشان لبریز شده بود و خواستار تغییرات ریشه ای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورهایشان بودند. مردم در اعتراض هایشان شعار استقلال فکری و سیاسی را فریاد میزدند.

در دو دهه ی اخیر تغییرات ساختاری مهمی در کشور های خاورمیانه صورت گرفته است.اینجوامع بشدت درحال شهری شدن هستند، بیشتر مردم در شهرها زندگی میکنند تا روستاها. شهرنشینی هم تعدادی نیاز به وجود می آورد و حقوق شهروندی ایجاد میکند. به علاوه، این کشورها به درجه ی بالایی، جمعیت جوان دارند وهمین ها هم در شهرها زندگی میکنند و بالاخره این که در دو دهه گذشته یک انقلاب آموزشی و یک انفجار آموزشی در این کشورها به وجود آمده است، یعنی مدارس و دانشگاه های مختلفی دایر شده که در هر سال هزاران نفر از این دانشگاه ها فارغ التحصیل میشوند، اما زمانی که وارد بازار کار میشوند شغلی را که می خواهند را به دست نمی آورند.

نتیجه این میشود که در این کشورها هزاران نفر تحصیل کرده، بیکار وجود دارد و این یک چالش جدید است، این وضعیت یک طبقه جدید به نام”طبقه متوسط فقیر” به وجود میآورد که همین ها مهم ترین بازیگران این نوع انقلابها هستند.(Bayat 2010)

مشارکت سیاسی جوانان، که البته ناکافی است، نشان دهنده ی یک تغییر برجسته در سطوح سیاسی و اجتماعی می باشد. در حیطه ی اجتماعی این نسل تحصیل کرده تر از نسل قبلی است، این نسل همچنین دارای نرخ زاد و ولد کمتر و به طور ضمنی پایبندتر به یکسان بودن حقوق جنسیتها میباشد.

حکومتهای عربی، حکوتهای استبدادی و فردی توام با فساد گسترده و به طور خلاصه حکوتهای غیر دموکراتیک اند و لذا فاقد خصوصیات حیاتی و مهمی چون آزادی و لوازم آن، شفافیت پاسخگویی و مشارکت سیاسی حقیقی اند. همچنین در این کشور ها نهادهای جامعه ی مدنی عمدتاً بسیار ضعیف اند.اغلب این حکومتها به صورت تک حزبی اداره میشدند و حکومت گران کوشیده اند با توسل به انواع ترفندها ، مانع ظهور و قدرت گیری سازمان های غیر حکومتی و مستقل شوند زیرا این امر به معنای قبول نقد حکومت و افشای عیوب آن میبود. اگر نقاط فوق را در نظر داشته باشیم، جای تعجب نخواهد بود که انتظار اعتراض و مخالفت داشته باشیم. اما ابزار مخالفت تنها بر بستر عینی و مشکلات صورت نمیگیرد بلکه به لحاظ ذهنی (راه حل مشکلات) هم باید زمینه های آن مهیا باشد.فساد گسترده باعث فقر و فلاکت میشود و از رشد و توسعه ممانعت به عمل آورده و عقب افتادگی پروژه ها را پیش می آورد؛ شکاف طبقاتی و نارضایتی هم از اثرات فساد گسترده است. امری که به جز معدود کشور های مرفه و کم جمعیت و با درآمد نفتی بسیار بالا، در اغلب مناطق جهان عرب مشهود است. فقدان آزادی موجب نارضایتی طبقات تحصیل کرده و بیکار میشود و آرزوی مشارکت سیاسی افرادی را که آصف بیات “طبقه متوسط فقیر” میخواند ناکام میگذارد؛ طبقه ای که از اوضاع طبقات متوسط در دیگر نقاط جهان مطلع است و با اتکا به تکنولوژی های جدید اطلاع رسانی و ارتباطاتی و مهم تر از همه اینترنت، می تواند حال و روزخود را با دیگر نقاط جهان مقایسه کند(از همین روست که این انقلاب ها را، جنبش ها و انقلاب های توییتری و فیسبوکی خوانده اند)وحکومت خویش راعامل اصلی مشکلات وعقب ماندگی و … به حساب آورد.(قاسمی،9:1392)

در میان کشور های تحت تاثیر این جنبش ها در خاورمیانه، کشور تونس که آغازگر این تحولات و در مرحله بعد کشور مصر می باشد. این کشورها به دلیل دارا بودن نظامهای آموزشی پیشرفته و کارآمدی اقتصادی و نیز به عنوان مرکز ثقل اندیشه های سیاسی و مذهبی در جهان عرب می باشند و به همین دلایل تحولات این دو کشور در خاورمیانه از برجستگی بالایی برخوردار میباشد.

 

با این حال با بررسی حوادث منطقه عرب و به ویژه دو کشور تونس و مصر به عنوان خاستگاه این جنبش ها، این سوال به ذهن متبادر می شود که ماهیت این تحولات و قیام های مردمی در منطقه ی عربی چیست؟ آیا تفاوتی بین تحولات سیاسی- اجتماعی روی داده در دو کشور تونس و مصر وجود دارد؟ و همچنین کدام یک از نظریات موجود درباره تحلیل انقلاب ها و جنبش ها توانایی تبیین این پدیده را دارد؟

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.