هویت غرب مرکز گرا و روابط غیر همکارانه ایران و ترکیه طی سال های ۲۰۱۲ ۲۰۰۸- قسمت ۱۵

همانگونه که سازهانگاران و به خصوص الکساندر ونت نیز معنقدند، انگارههای ذهنی کارگزاران دارای نقش بسیار مهمی در تعاملات، منافع و هویت یک کشور میباشند.
انگارههای ذهنی آتاتورک برای تبدیل ترکیه نوین به یک کشور اروپایی و جذب ترکیه در هویت و سیاست اروپا را می توان یکی از مهمترین انگارههای ذهنی کمالیستها دانست که عملاً در صحنه سیاست خارجی این کشور نیز نمود یافته بود. بر اساس همان مؤلفه های اساسی سازهانگای که تعامل، هویت و منافع هستند، باید گفت که آتاتورک و کمالیستهای پیرو مکتب وی به شدت به تعامل با کشورهای همجوار خود در چارچوب همزیستی مسالمتآمیز، معتقد بوده و این تعامل را بیشتر در حوزه اروپایی و روابط با کشورهای بزرگ و مهم اروپایی دنبال میکردند. کمالیستها ضمن برقراری تعامل به دنبال دو مؤلفه دیگر نیز بودند، کسب و تثبیت منافع ترکیه نوین که البته این منافع بر اساس انگاره ذهنی کمالیستی در برقراری رابطه نزدیک و پیوستن به اروپا در چارچوب اروپایی ساختن ترکیه بود.
هویت ترکیه جدید نیز به تبعیت از تعاملات و منافع جدید، رو به سوی اروپا داشته و کمالیستها سعی در سوق دادن هویت ترکیه به هویت اروپایی داشتند.

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

۴-۲-۴-منافع ترکیه در چارچوب کمالیستی

همانگونه که در بالا نیز ذکر گردید، کمالیستها در ساختن ترکیه جدید در پی تغییر سیاستهای داخلی و خارجی ترکیه بودند. برای موفقیت این تغییرات، نیاز به تغییر هویت مردم و کارگزاران بود. ساختار دولت و کارگزاران آن که بر اساس اندیشه های آتاتورک نوسازی شده بود، تا حدود زیادی با هویت و برساختههای ذهنی آتاتورک همخوانی و مطابقت داشته و در راستای اهداف نظام کمالیستی در حرکت بود.
منافع ترکیه مرتبط با هویت جدید ترکیه را باید در همان تبدیل ترکیه به کشور قدرتمند اروپایی دانست، زیرا مردم منطقه از سال ۱۹۴۵ به بعد، همواره در معرض سیاستهای ستیزهجویانه و غارتگرانه قدرتهای خارجی و به خصوص امریکا و غرب قرار داشتهاند (میلیتون ادواردز و هینچ کلیف ۱۳۸۵، ۲). تبدیل ترکیه به یک کشور اروپایی، علاوه بر ایجاد منافع اروپایی بودن، موجب تقویت جایگاه این کشور در منطقه و در میان و در مقابل همسایگان قدرتمندی مانند ایران، اتحاد جماهیر شوروی و حتی یونان و … میشد.
منافع ترکیه در چارچوب اندیشه کمالیستی را میتوان ذوب هویتی ترکیه در اروپا و همسانسازی همه نهادها و فرهنگ مردم ترکیه با اروپا جهت بهرهبرداری از این همسانی و نزدیکی هویتی برای کسب اقتدار بیشتر و تقویت جایگاه ترکیه دانست.

۴-۲-۵- پیدایش هویت اسلامگرا در ترکیه

جمهوری ترکیه و مردم آن را میتوان وامداران یک فرهنگ و هویت با سابقه شرقی و اسلامی دانست هویت شرقی ترکیه را میتوان ناشی از نزدیکی و بلکه بخشی از امپراتوری بزرگ ایران دانست. محدوده ترکیهی کنونی از دیر زمان دارای حکومتهای کوچک و محدود بوده و البته این سرزمین اغلب تحت سلطه و حاکمیت حکومتهای ایرانی بوده است .
اما از قرن یازدهم میلادی یکی از قبایل بزرگ چادرنشین ترک که در محدوده ایران قدیم و کنار دریاچههای آرال[۱۴۱] و آمودریا[۱۴۲] زندگی میکردند یعنی سلجوقیان[۱۴۳] که مدتها بود به دین اسلام گرویده بودند با بهره گرفتن از ضعف و ناتوانی خلافت عباسی[۱۴۴]، به تحکیم قدرت خود در منطقه پرداخته و بعد از تسلط بر مرکز خلافت یعنی بغداد توسط سردان ترک نژاد خود، بر ایران، عراق و سوریه نیز مسلط شدند و بعد از مدتی به سوی آناتولی[۱۴۵] حرکت کرده و در این سرزمین مستقر شده و فصل نوینی از حکومت را در آناتولی پایهریزی کردند(ابراهیم حسن ۱۳۸۵، ۵۰۷و۶۲۰).
بعد از سرنگونی امپراتوری سلجوقی توسط مغولان، یکی از کوچکترین ممالک بر جای مانده از این حکومت، ترکان عثمانی بودند که به مرور زمان بر قلمرو خود افزوده و اولین حاکم آن عثمان بیک[۱۴۶] و سی و شش پادشاه آن، از سال ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ و با نام امپراتوری و حتی خلافت عثمانی[۱۴۷] بر قلمرو وسیعی در جهان حاکم بودند (جمهوری ترکیه ۱۳۸۶، ۳۲).

۴-۲-۶- اسلامگرایی با قرائت و شیوه عثمانی

امپراتوری اسلامی عثمانی را میتوان بزرگترین و آخرین امپراتوری مقتدر و فراگیر اسلامی و شرقی جهان دانست.
حکومت عثمانی با بیش از ششصد سال قدمت خود، برای هر کشوری میتوانست یک سابقه و هویت غنی و قابل اتکاء بشمار آید، امری که برای ترکیه نوین آتاتورکی، محقق نشد. حکومت عثمانی و به خصوص سلاطین اولیه و قدرتمند آن که دارای اندیشه اسلامی سنیمذهب بودند به شدت در پی جهانگشایی در شرق و به خصوص در غرب آن روزگار بودند، تا از این طریق و تحت لوای اسلام به گسترش قلمرو خود پرداخته و هویت، فرهنگ و زبان ترکی را در جهان مطرح و مسلط سازند.
در بُعد اسلامگرایی و گسترش اسلامسیاسی در جهان، عثمانیها به شدت در پی گسترش اسلام در غرب و در یک کلام تفوق و پیروزی بر مرکز مسیحیت آن روزگار یعنی ایتالیا و مرکز پاپ بودند. در امپراتوری عثمانی برای کسب مشرعیت بیشتر، همه امور کشور و قوانین جاری در آن بر اساس احکام دینی اسلام و به خصوص مذهب اهلسنت، استوار بوده و حکام و کارگزاران عثمانی در انجام هر کاری به احکام اسلامی متوسل شده و بر اساس همین احکام و قوانین اسلامی به برسازی هویت خود و کشورشان پرداخته و رهیافتهایی را برای اداره امپراتوری بزرگ خود در ذهن داشتند.
عثمانیها که به دنبال احیای خلافت بودند، سرانجام در زمانی که سلطان سلیم[۱۴۸] بر مصر پیروز گردید، مبادرت به احیای خلافت نموده و سلطان سلیم، خود را خلیفه جانشین پیامبراسلام و رهبر جهان اسلام معرفی نموده و با این کار خود، مسئولیت استقرار حاکمیت شریعت اسلام را همراه با لقب خلیفه، بر عهده گرفت (اعتضادالسلطنه ۱۳۹۱، ۴۸).
بر اساس آموزههای اسلامی و به خصوص اسلامسیاسی، در حکومت عثمانی نیز دولت و مذهب دارای اشتراکات و همخوانیهای بسیاری بودند. سیاست و مذهب به شدت به یکدیگر وابسته بوده و در امور مربوط به یکدیگر دخالت داشتند، اسلام و مذهب اهلسنت در این دوره یکی از اهرمهای کسب مشروعیت سیاسی و هویتی برای عثمانیها بودند.
مقام خلافت که در اختیار سلاطین عثمانی بود، دارای نوعی قداست الهی و دینی هم بوده و خلیفه در امور دینی هم دخالت داشت که این دخالتها را از طریق علمای دینی و به خصوص شیخالاسلام، دنبال میکردند. البته در مقررات ظاهری عثمانی، شیخالاسلام (مفتی استانبول) نیز دارای قدرت فراوانی بوده و توانایی عزل سلطان را نیز داشته است، امری که نمای ظاهری حکومت بوده ولی در عمل این سلطان بوده که مذهب را در اختیار گرفته و در چارچوب اهداف و سیاستهای خود از آن استفاده میکرد. برای نمونه در فصل اول همین تحقیق به چندین مورد از بازیچه بودن و وابستگی علما و شیخالاسلام عثمانی به دربار عثمانی در راستای اهداف حکومت در مورد صدور فتواهایی بر ضد ایرانیان و به خصوص فتواهای ضدشیعی، اشاره شده است.
اسلامگرایی عثمانی ها در این دوره بیشتر بر جهانگشایی و البته ضدیت کامل با برخی مذاهب اسلام مانند شیعه، استوار بوده و دین و مذهب تحت سلطه و انقیاد منافع دولت بوده اند (یاووز ۱۳۸۹، ۶۲).
سلاطین عثمانی چنان در استفاده ظاهری از ارزشهای دینی و مذهبی اسلام غرق شده بودند که نسبت به هویت و ملیت خود و حامیان اصلی حکومت یعنی ترکهای آناتولی، کم توجه شدند. تأکید زیاد و ظاهری عثمانی بر هویتاسلامی، موجب شده بود تا نوعی بیهویتی در امپراتوری عثمانی و به خصوص مرکز این امپراتوری یعنی آناتولی یا ترکیه کنونی حاکم شده و بحران هویت در این دوره بارز گردد (اعتضادالسلطنه ۱۳۹۱، ۵۴). اسلام ترکی عثمانیها را میتوان بخشی از هویت ترکیه دانست که بر پایه خدمت به دین و مذهب و ضدیت با کفار مسیحی در این کشور پایهریزی شده بود. اما همین حکومت مذهبی که ادعای خلافت اسلامی هم داشت، مجبور به برقراری و تأثیر پذیری از غرب مسیحی بود، زیرا شکست در جنگهای مختلف را در قدیمی و ناکارامد بودن تسلیحات و جنگ افزارهای خود دیده و مجبور به استفاده از فکر و اندیشه غرب مسیحی برای ارتقاء تسلیحات خود بودند.
اسلام عثمانی در این دوره از دو محور مورد هجوم و بلکه تسلط غرب قرار گرفته بود.
یکم – نیاز عثمانیها به دانش و لوازم نظامی جدید و کارآمدی که تنها در غرب وجود داشت.
دوم – ارتباط و همزیستی جامعه کوچک ترکها با مردم و فرهنگ سرزمینهای بزرگ اروپای اشغالی توسط عثمانیها که موجب تأثیرگذاری شدید این سرزمینهای اشغالی بر ترکها شده بود.
اسلامگرایی عثمانی را میتوان نوعی جستجوی هویتی و تاریخی ملتی دانست که گذشته چندان پرباری نداشته و میخواهند از طریق دین و مذهب و سوءاستفاده از مذهب به تاریخ سازی و هویتیابی دست بزنند. همین هویت و تاریخ ساختگی ترکهای آناتولی بود که نتوانست در مقابل تمدن و هویت غربی دوام بیاورد و سرانجام هویت شمشیر پایه ترکی در برابر هویت تمدنی غرب، سر تعظیم فرود آورده و تسلیم غرب شدند.

۴-۲-۷- اسلامگرایی سکولار یا کمالیستی

بعد از فروپاشی و سپس الغای حکومت عثمانی در ۱۹۲۲، جمهوری ترکیه از خاکسترهای آن سر برآورده و توانست به مدد اقتدار و سرسختی برخی شهروندان خود مانند مصطفی کمالپاشا(آتاتورک)از تجزیه کامل و نابودی توسط قدرتهای استعماری آن زمان، در امان بماند. در جمهوری ترکیه می توان فصل نوینی از حکومت را مشاهده کرد. در این فصل از تاریخ ترکیه، نوسازی هویت و تاریخ ترکی در دستور کار کارگزاران کشور و به ویژه شخص آتاتورک قرار میگیرد.
ترکان جوان و رهبر کاریزمای آنان یعنی آتاتورک، ضمن اتخاذ و اجرای فلسفه سکولار در ترکیه، برای دین اسلام نیز احترام قایل بوده و سعی داشتند تا از دین اسلام در راستای اهداف و سیاستهای خود استفاده ابزاری نمایند.
هویت و منافع جدید ترکیه ایجاب میکرد تا کشوری که نزدیک به نود و هشت درصد جمعیت آن مسلمان بودند و تا همین چند سال قبل از آن تحت حاکمیت یک خلافت قدرتمند اسلامی قرار داشتند، به یکباره تغییر هویت داده و برای کسب منافع جدیدی مانند پیوستن به اروپا، اروپایی شدن فرهنگ و هویت، کسب جایگاه برتر در منطقه، دوری از مناقشات و درگیریهای قارهآسیا و به خصوص جنوب غربی آن، به کاهش قدرت و نقش اسلام در حکومت و سیاستهای دولت، دست بزند.
دولت کمالیستی را نمیتوان ضددین و مذهب دانست، بلکه این سیستم حکومتی به انزوا و دور ساختن مذهب از حوزه عمومی اعتقاد داشت. بنابراین مردم ترکیه در حالی به اجرای احکام دینی و مذهبی اسلام میپرداختند که دین و مذهب از زندگی جمعی و سیاسی و اجتماعی آنان منفک و دور شده بود. در اسلامگرایی سکولار ترکیه، اذان مساجد نیز باید به زبان ترکی خوانده میشد (اعتضادالسلطنه ۱۳۹۱، ۷۷). این هویت ترکی مبهم و البته اصول کمالیستی، تا سال ها در ترکیه بدون رقیب به اجرا درآمد تا اینکه برخی اسلامگرایان ترکیه به دنبال تغییر در فلسفه حکومتی و بازگشت به اسلام واقعی، مبارزه خود را بر علیه کمالیست ها آغاز کردند.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۴-۲-۸- اسلامگرایی اربکان و حزب رفاه

یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اسلامگرایان واقعی و راستین ترکیه طی یکصد سال اخیر و به ویژه طی چهل سال گذشته را باید نجمالدین اربکان دانست.
اربکان به عنوان یک مسلمان معتقد و مجری احکام اسلامی، توانست طی یک فرایند تدریجی چند ده های و با ترویج و آموزش احکام اسلام و تربیت شاگردان اسلامگرای فراوان در ترکیه، یک نهضت اسلامگرایی و بازگشت به قوانین اسلامی را پایهریزی و سپس به پیروزی برساند.
نجمالدین اربکان را میتوان در ردیف بزرگانی دانست که معتقد به حضور اسلام سیاسی در حوزه عمومی کشور و به خصوص تأثیرگذاری اسلام بر هویت، سیاستهای داخلی و خارجی کشور و به ویژه تأثیر بر منافع ملی و فراملی ترکیه بودند. ایشان که طی سالها به ترویج و معرفی اسلام سیاسی در ترکیه پرداخته بودند، در دهه ۱۹۹۰ توانستند بار دیگر به جریانهای اسلامگرای ترکیه جان تازهای داده و فضای عمومی این کشور را برای حضور گسترده اسلامگرایان و به دستگیری قدرت توسط اسلامگرایان، فراهم نمایند.
در اندیشه های سیاسی اربکان، میتوان نشانههایی از همراهی و همخوانی با انقلاباسلامی ایران را مشاهده نمود، ایشان به شدت با پیوستن ترکیه به اتحادیهاروپا مخالفت نموده، بر لغو ممنوعیت حجاب زنان ترکیه پافشاری کرده و ضمن مخالفت با روابط ترکیه با اسرائیل، دارای دیدگاه گرایش به شرق و همکاری و پیوستن به کشورهای مسلمان منطقه بودند. به دست گرفتن دولت در ترکیه توسط اربکان و حزب اسلامگرای رفاه از طریق انتخابات و فرایند دموکراسی، موجب وحشت و ترس بسیاری از حکام مستبد و دیکتاتور جهان اسلام و از سوی دیگر ترس رهبران دول غربی از حضور و اقتدار یک دولت اسلامگرا در اروپا گردید (اسپوزیتو، کامروا و واتربوری ۱۳۹۱، ۲۹۶).
اربکان سرانجام بعد از عمری تلاش و کوشش برای ایجاد یک دولت اسلامگرا در ترکیه، توانست به عنوان اولین نخست وزیر اسلامگرای این کشور از اکتبر ۱۹۹۵ الی ژوئن ۱۹۹۷، یک دولت اسلامگرای مبتنی بر احکام و اندیشه سیاسی اسلام را تشکیل دهند. دولت کوتاه مدت حزب رفاه در ترکیه در همان مدت کم توانست آثار و نتایج فراوانی را بر آینده ترکیه غالب سازد. اربکان و دولت وی را میتوان یک واقعیت از اسلامگرایی سیاسی دانست که در صورت ادامه کار میتوانست به یک انقلاباسلامی در ترکیه منجر گردد. ایشان به جای توجه ظاهری به اسلام و احکام آن، به شدت به دنبال تقابل با اندیشه و اصول سکولار کمالیستی بوده و در این راه حاضر به مماشات و ظاهرسازی اسلامی نبودند.
اهداف و آرمانهای اربکان در مورد ایجاد یک حکومت اسلامی که میتوانست دارای قالبی از جمهوری اسلامی ایران باشد و البته روابط خوب و گرم ایشان با ایران اسلامی و دیگر کشورهای اسلامی منطقه موجب گردید تا ارتش ترکیه طی فرایند معروف به ۲۸ فوریه، بر علیه دولت حزب رفاه، کودتایی سفید یا نرم اجرا نموده و دولت را مجبور به استعفاء نماید.
حزب رفاه و شخص اربکان طی دوران فعالیت و مبارزه خود برای استقرار دولتاسلامی در ترکیه بر ایجاد هویت دینی و اسلامی تأکید داشتند. اربکان، حزب رفاه را از احزاب وابسته به نظام کمالیستی خارج میدانست و به صراحت راهبرد خود را در تقابل با نظام سکولار کمالیستی اعلام کرده و میگویند {ما جزو احزابی که نماینده نظامند، نیستیم} (یاووز ۱۳۸۹، ۲۳).
اینچنین بود که اربکان و اندیشه های مبتنی بر اسلام سیاسی و همزیستی مسالمتآمیز با کشورهای اسلامی وی، مورد حمله ارتش و سکولارها قرار گرفته و حتی شاگردانی مانند اردوغان و گل نیز از این اندیشه های صریح و مشخص استاد خود، دوری گزیدند.

۴-۲-۹- اسلامگرایی اردوغان و حزب عدالت و توسعه

از زمان فروپاشی و سپس الغای حکومت عثمانی در ۱۹۲۳ تا سال ۲۰۰۲، هیچ دولتی نتوانسته بود در مبارزه با ارتش و کمالیستهای ترکیه به پیروزی مستمر و طولانی مدت دست یابد، اما حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان از سال ۲۰۰۲ تاکنون در ترکیه در رأس قدرت بوده و ضمن تقابل با ارتش و لائیکهای سنتی این کشور، به اجرای سیاست های خاص خود که ناشی از نوع خاصی از فلسفه سیاسی و دینی است، پرداختهاند.
اردوغان که مهمترین افتخارات اجتماعی و سیاسیاش را مدیون حزب رفاه و نجمالدین اربکان میباشد، در دوره حاکمیت دولت حزب رفاه در ترکیه، پست بسیار مهم و تأثیرگذار شهردار استانبول را در اختیار داشت. وی بعد از فرایند کودتای ۲۸ فوریه از مقام خود برکنار و به چهار سال حبس نیز محکوم گردید. اما اردوغان با همکاری و همفکری دوست نزدیک خود عبدالله گل که وی نیز از شاگردان برجسته اربکان بود، در سال ۲۰۰۱ به تأسیس حزب عدالت و توسعه منشعب شده از حزب اسلامگرای فضیلت، اقدام نموده و خیلی زود توانستند با ارائه نظریات جدیدی در باب تعامل با حکومت و کمالیستها برای کسب قدرت، طرفداران بسیاری را سازماندهی نموده و در انتخابات ۲۰۰۲ به راحتی به پیروزی دست یافته و دولت خود را تشکیل دهند. در آغاز کار حزب عدالت و توسعه و سپس به قدرت رسیدن این حزب در ترکیه، مسلمانان منطقه و جهان و به ویژه ایرانیان از پیروزی اردوغان و حزبش به شدت خوشحال شده و این موفقیت حزب عدالت و توسعه را در راستای اهداف جهانی گسترش اسلام و بازگشت اقتدار به جهان اسلام و مسلمان تلقی میکردند.
پیگیریهای اردوغان و حزب عدالت و توسعه در مورد لغو ممنوعیت حجاب در مدارس و دانشگاهها، تلاش برای تصویب قانون مجازات زنا، دفاع از آرمان آزادی فلسطین و برقراری روابط دوستانه با کشورهای اسلامی منطقه را می توان از اقدامات اولیه حزب عدالت و توسعه به عنوان یک حزب ظاهراً اسلامگرا در ترکیه دانست.
به مرور زمان و با تثبیت دولت و قدرت حزب عدالت و توسعه در ترکیه، در پی انتخاباتهای بعدی، ماهیت واقعی حزب عدالت و توسعه و رهبر آن در حال نمایان شدن بود. ماهیت اصلی حزب عدالت و توسعه که حتی خود سران حزب به آن اذعان دارند را میتوان یک حزب بدون ایدئولوژی و هویت (به خصوص از نوع اسلامی) دانست (یاووز ۱۳۸۹، ۱۴۳).
هویت اصلی حزب عدالت را نمیتوان یک هویت اسلامی کامل دانست، زیرا این حزب در اهداف و سیاستهای درازمدت خود در نظر دارد تا ترکیه را جذب اتحادیه اروپا نموده و حتی هویت اروپایی را بر مردم ترکیه تحمیل نموده و به قول معروف ترکیه را در اروپا و هویت مسیحی و سکولار آن ذوب و محو نماید.
اسلامگرایی اردوغان و حزبش را میتوان در راستای همان اسلامگرایی با قرائت خاص ترکی دانست که ریشه در دو فلسفه اسلامگرایی عثمانی و سکولاریسم کمالیستی دارد.
این دو وجهی بودن فلسفهاسلامگرایی اردوغان و حزبش را باید در استفاده از دین و مذهب برای کسب و تثبیت قدرت در ترکیه و سپس در منطقه آسیای جنوب غربی (خاورمیانه، آسیای میانه، شرقاروپا و شمالآفریقا) دانست.
اردوغان به عنوان یک مسلمان سنی مذهب، طی چند سال اخیر به شدت بر آموزه و آرمانهای اهلسنت در محدودیت دیگر مذاهب اسلامی و به خصوص تشیع، پافشاری داشته است. اردوغان هرگز به اسلام سیاسی معتقد نبوده است بلکه هدف وی آنست که در چارچوب تظاهر به اسلام، هویت سکولار و غربگرای توسعه طلب خود را در ترکیه و جهان اسلام جاری ساخته و تحت عنوان اسلام معتدل و میانهرو، اهداف غرب در زمینه محدودسازی اسلام سیاسی و انقلابی را محقق سازد.
میتوان گفت که هویت سیاسی اردوغان و حزبش را باید هویتی مخدوش و نامشخص دانست. این هویت دارای پشت پردهای است که بعدها و با ظهور نتایج اقدامات کنونی آن به مرور زمان بر ما مشخص خواهد شد. اما منافع کنونی مرتبط بر این هویت را میتوان بهبود شرایط اقتصادی ترکیه، تغییر هویت اسلام سیاسی و جذب کردن مسلمان و ذوب آنان در فرهنگ و هویت اروپایی و غربی و در نهایت تضمین ادامه حضور ترکیه به عنوان یک کشور مستقل و مهم در منطقه و اروپا دانست که تغییرات در کشورش را به عنوان الزامی برای اروپایی شدن ملت – دولت ترکیه محسوب میکند (یاووز ۱۳۸۹، ۱۴۱).
اسلامگرایی حزب عدالت و توسعه را میتوان یک نمایش از اسلامگرایی ظاهری بر اساس قومگرایی ترکی دانست که هویت اسلام راستین در آن نهادینه نشده و جایی ندارد (یاوز ۱۳۸۹، ۱۶۴).
شاید بهتر باشد از صفت اسلامگرایی برای حزب عدالت و توسعه و به خصوص سران آن و به ویژه رجب طیب اردوغان استفاده نکرده و حزب عدالت و توسعه را یک حزب غربگرای سکولار بدانیم.

عکس مرتبط با اقتصاد

۴-۲-۱۰- غربگرایی کمالیستی در ترکیه

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.