پایان نامه ارشد:بررسی اثربخشی شناخت درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد در افراد دچار سوء مصرف مواد مخدر شهر ایلام

مصرف مواد یكى از جدّى‌ترین معضلات بشرى در سال‌هاى اخیر است كه پایه‌ها و بنیان‌هاى جامعۀ انسانى را تضعیف مى‌كند و پیشگیرى از آن نیازمند كاربرد نظریه‌هاى متعدد در رشته‌هاى علمى مختلف و روش‌ها و فنون متنوع است (علائی و همکاران 1389، 52)، طبق گزارش دفتر پیشگیرى از مصرف مواد و جرم سازمان ملل متحد[1] كشور ایران داراى بیشترین تعداد سوءمصرف­‌كنندگان موادّ افیونى به نسبت جمعیت در جهان است و بالاترین شیوع سوء مصرف با 2/8 درصد در بین افراد در ایران وجود دارد (ضیایى 1388، 42). تاکنون جامعه شناسان، روان شناسان، روانپزشکان و بطورکلی محققان و متخصصان بر پایه دیدگاه‌های، مختلف علل وعوامل متعددی رابرای اعتیاد وسوء مصرف مواد مخدر برشمردند.براساس مطالعات اکتشافی انجام شده می‌توان این عوامل را در سه سطح خرد، میانه و کلان تقسیم کرد. منظور از سطح خرد همان دیدگاه روان­شناسانه است. براین اساس کلیه عواملی که مربوط به فرد، شخصیت و حتی ناراحتی‌های جسمی و روانی او می‌شود، بررسی می‌گردد (میری آشتیانی 1385، 40)، از میان متغیرهای فردی تأثیر‌گذار بر مصرف مواد مخدر می‌توان به نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد اشاره نمود که دو متغیر اصلی در نظر گرفته شده پژوهش حاضر می‌باشد، در این زمینه می‌توان اذعان نمود که بسیارى از شناخت درمانگران بر این باورند كه واكنش‌هاى هیجانى و رفتارى به وسیله فرآیندهاى شناختى ایجاد مى‌شوند. از این‌رو افكار، باورها و سایر فرآیندهاى شناخت تعیین كننده‌ى اصلى خلق و هیجان مى‌باشند (تیزدیل[2] 1997؛ به نقل از آذرگون و کجباف، 1380، 80). با توجه به توضیح مختصر داده شده، پژوهش حاضر با هدف مشخص كردن كارایی شناخت درمانی در اصلاح نگرش‌های ناكارآمد و باورهای مرتبط با مواد در افراد دچار سوء­مصرف مواد مخدر شهر ایلام صورت گرفته تا بتوان از این نوع درمان به عنوان یك درمان مكمل در زمینه ارتقای بهداشت روانی و یكی از فاكتورهای پیشگیری کننده در افراد دچار به سوء­مصرف مواد همچنین از رویکرد‌های مؤثر مقابله‌ای، جهت کنترل مصرف و جلوگیری از بازگشت معتادین به سوء‌مصرف مواد با تأکید بر متغیرهای روان شتاختی استفاده نمود.

 

 

 

1-2- بیان مسأله

از موضوعاتی که اکنون در تمام جوامع بشری مورد بحث و بررسی می­باشد و به عنوان یک معضل اجتماعی بسیار خطرناک و مضر تجزیه و تحلیل می­شود. مساله اعتیاد است. متاسفانه این معضل در تمام جوامع در میان اقشار رایج می­باشد و فرد بدون آگاهی نسبت به آخر کار به دنبال آن می­رود و چه بسا در آمارهای جهانی اعتیاد روز به روز زیاد و زیادتر می­شود. برداشتن قدم‌هاى جدى و محكم در جهت ریشه‌یابى این مسئله از اهمیت اساسى برخوردار خواهد بود (حسینی 1389، 5). به طوری که اعتیاد به مواد مخدر یکی از مهم­ترین و شایع‌ترین آسیب‌های اجتماعی در جوامع امروزی محسوب می‌شود (دالی و مارلات[3] 2005). در سالیان اخیر در زمینه سوءمصرف مواد در سطوح مختلف سبب­شناسی، تشخیص و درمان پیشرفت‌های چشمگیری بدست آمده و در درمان از رویکردهای چند رشته‌ای و الگوهای زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی بهره گرفته شده است (بروک و اسپیتز[4] 2002) یکی از ابزارهای بکارگرفته شده توسط درمانگران

 

پایان نامه و مقاله

 «شناخت درمانی[5]» می‌باشد که به طور گسترده‌ای در درمان بیماری‌هایی از جمله درمان اعتیاد به مواد مخدر بکار گرفته می‌شود. شناخت درمانی یا به طور دقیق­تر، درمان شناختی یکی از روش­های درمان روانشناختی است که هم اکنون در سرتاسر جهان به عنوان یکی از گونه­های استاندارد درمانی برای بسیاری از اختلالات روانشناختی بکار می‌رود. در این روش فرض بر این است که یکی از علل بسیاری از اختلالات روانشناختی اشکال در فکر یا باورهای بیمار است و با اصلاح این باورها می‌توان به بیمار کمک کرد. این درمان بر تغییر رفتاری متناسب با فکر درست‌تر هم تاکید دارد (حسن شاهی 1382). در این روش روانشناختی، درمانگر در طول جلسات ملاقات خود با بیمار تلاش می‌کند تا افکار و باورهای او را مورد بررسی قرار دهد. اغلب افرادی که سوء­مصرف مواد را تجربه می‌کنند، دارای افکار و باورهای مخربی هستند که به عنوان علت احساسات ناخوشایند بیمار به شمار می‌روند. به طور کلی این افراد باورهایی دارند که عزت نفس آن ها را مرتب در هم می‌کوبد و وجود آن ها را سرزنش می‌کند. در این حالت شناخت، درمانگر تلاش می‌کند با استفاده از تکنیک­های مختلف به بیمار نشان دهد که این باورها، خطاهای شناختی هستند و در همه حال نمی‌توانند صحت داشته باشند (فیشر و ولز[6] 2008)، شناخت درمان­گر به فرد کمک می‌کند تا به این نکته ایمان پیدا کند که همیشه همه انسان­ها مطابق میل آن­ها رفتار نمی‌کنند و یا همیشه همه امور مطابق میل آن‌ها پیش نمی‌رود. ابن امر به فرد کمک می‌کند تا شناخت­های خود را تغییر دهد (کاویانی و همکاران 1387)، براساس تحقیقات و بررسی‌های انجام شده، فرآیندهای اعتیاد تحت تأثیر باورها و نگرش‌های فرد است (هولمن[7] 2004)، نگرش­هایی که گاها و اغلب نادرست می‌باشند، نگرش‌های ناکارآمد فرض‌ها و باورهای جهت­گیرانه­ای هستند که فرد نسبت به خود، جهان، اطراف و آینده دارد (آبلا و اسکیتچ[8] 2007) این نگرش­ها موجب جهت­گیری فهم و ادراک فرد از رویدادها شده و احساسات و رفتارها را تحت تأثیر قرار می‌دهند و فرد را مستعد افسردگی و سایر آشفتگی‌های روانشناختی می‌کنند. درمان شناختی، یک نظام روان درمانی است که تلاش می‌کند تا واکنش‌های فرآینده عاطفی و رفتار خود تخدیری را با اصلاح تفکر معیوب یا خطادار و عقاید ناسازگارانه­ای که زیربنای این واکنش ها هستند، کاهش دهد (بک، راش و شاو[9] 1979؛ به نقل از گودرزی 1380)، در واقع درمان‌های شناختی اعتیاد، بر کمک به بیمار، برای کسب مهارت‌های مقابله­ای لازم به منظور مدیریت موقعیت‌های خطرساز و درمان اختلالات روانشناختی همراه، تمرکز دارند. (حاجی علیزاده 1387، 68) برخی از مطالعات نشان داده که نگرش افراد با پاسخ‌های شناختی و عاطفی آ­ن­ها مطابقت دارد (فرهودیان 1381) به طوری که شانس بروز اختلالات روانی طی یکسال، در صورت‌ افزایش نمره‌های نگرش ناکارآمد به‌طور معناداری افزایش می‌یابد (ویچ[10]‌ و همکاران 2003). به‌ این ترتیب، چون نارسایی عملکرد تفکر از مهم‌ترین علل آشفتگی‌هاست (والن‌[11] و همکاران 1992)، هرچه نگرش‌های ناکارآمد و باورهای غیرمنطقی افراد بیشتر شود آشفتگی‌های هیجانی نیز بیشتر خواهد شد (اسمیت و هوستنکنت[12] ‌1983؛ واتسون‌[13] و همکاران 1998). متغیر دیگر مد نظر در پژوهش حاضر، باورهای مرتبط با مصرف مواد مخدر می‌باشد، باوهای مرتبط با مواد، به دسته‌ای از عقاید اطلاق می‌شوند که بر محور لذت‌جویی، حل مسأله و تسکین و فرار متمرکز هستند، محتوی این عقاید خاص بسته به نوع مواد مورد علاقه متفاوت خواهد بود (گلداسمیت[14] و همکاران 2009). به طوری که محققان امروزه ثابت کرده‌اند که از عوامل مهم مؤثر کشیده شدن فرد به منجلاب اعتیاد، باورهای غلطی از قبیل آرامش بخش بودن مواد، کمک برای فراموشی و فرار از مشکلات، نشانه بزرگ بودن و… می‌باشد؛ لذا پژوهشگران تأکید دارند که روان­شناسان در حوزه شناخت درمانی باید به کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط به افراد معتاد کمک کنند. در نظریه‌های شناختی فرض بر این است که سوءمصرف مواد هم تحت تأثیر باورها و انتظارات شناختی فرد از مصرف مواد قرار دارد و هم تابع ارزش عاطفی که فرد برای پیامدهای رفتار خود قائل است، قرار می‌گیرد. در نتیجه، مداخله ی آموزشی شرایطی را فراهم می‌کند که فرد در معرض انتظارات و احساسات متفاوتی در گروه قرار گرفته و در فرایند تقابل با سایر اعضای گروه به چالش کشیده شود. به عبارت دیگر، موقعیت مداخله­ی آموزشی به دلیل اینکه شرایطی ایجاد کرده است تا نگرش­ها و باورهای منفی نسبت به مصرف مواد بیش از اظهارات مثبت مورد تبادل قرارگیرد (قربانی و همکاران 1391، 32). با نگاهی به تحقیقات مشابه صورت گرفته قبلی، به وضوح خلاء پژوهشی که به سنجش نگرش‌های نا‌کارامد و باورهای مرتبط با مواد با فرایند درمانی و آموزشی احساس می‌شد، لذا این نیاز احساس می‌شد كه پژوهشی در جهت به كارگیری درمان مبتنی بر مدل شناختی در نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد برای درمان وابستگان به مواد صورت گیرد. در این راستا، پژوهش حاضر، در پی پاسخ­یابی به این سؤال است که آیا درمان شناختی بر نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد در افراد دچار سوء­مصرف مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر ایلام اثربخش است یا خیر؟

 

1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق

امروزه سوء مصرف و وابستگی مواد، یکی از معضلات و نگرانی‌های عمده جهان امروز است. از آنجایی که سوء مصرف مواد، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. وابستگی و سوء­مصرف مواد به عنوان اختلالات مزمن و عود کنندۀ با تأثیرات و پیش آیندهای زیستی، فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته می‌شود (بروک و اسپیتز[15] 2002 ؛ والاس[16] 2003؛ به نقل از دباغی 1385). در تحقیقات به دست آمده، روزانه پانصد هزار نفر از جوانان كشور مبتلا به اختلال وابستگی به مواد می‌شوند و جمعیت وابستگان به مواد هر ده سال دو برابر می‌شود و سن شروع اعتیاد در كشور به طور متوسط به زیر پانزده سال رسیده است. از طرفی درصد بالایی از كسانی كه موفق به ترك اعتیاد می‌شوند بعد از مدتی مجدداً گرفتار شده و خسارت فزاینده­ای را به امكانات جامعه وارد می‌كنند (هادیان مباركه، نوری و ملك‌پور 1390)، علاوه بر این، تغییر الگوی مصرف از مواد افیونی مانند ‌تریاك و مشتقات آن به مواد صنعتی كراك و شیشه این وضعیت را بسیار دشوارتر كرده است، همچنین میزان تولید مواد مخدر سنتی كاهش یافته و مواد مخدر صنعتی ارزان قیمت­تر و تولید بیشتری داشته است. بدین ترتیب، اختلال وابستگی به مواد نیاز به مبارزه بیشتری را می‌طلبد به طوری كه جدای از مشكلات فردی، خانوادگی و اقتصادی ناشی از وابستگی به مواد در گذشته مشكلات بهداشتی پرخطر نظیر تزریق مشترك، استفاده از سرم‌های آلوده و افزایش احتمال ابتلا به بیماری‌های عفونی و واگیردار نظیر ایدز، هپاتیت و همین­طور ناهنجاری‌های شدید رفتاری از جمله جرم و جنایت با تغییر الگوی مصرف به سمت كراك و شیشه شیوع یافته است (سترگ و همکاران 1392، 148)، بنابراین، ضرورت انجام پژوهش‌های مشابه حاضر، به منظور شناخت علل و درمان آن ضرورت می‌یابد. با توجه به تحقیق انجام شده توسط هادیان مباركه و همكاران (1390) تغییر الگوی مصرف كم خطر به پر خطر در كشور ایران هم اتفاق افتاده و یكی از معضلات جدی كشور مواد مخدر صنعتی كراك و شیشه شده است كه لزوم پژوهش در زمینه مداخلات بالینی در این موضوع را ایجاد می‌كنند. بر خلاف شباهت‌های بنیادی در مكانیزم‌های آسیب شناختی اختلال‌های روان شناختی مختلف، هر اختلال محتوای خاص خود را در سطوح شناختی و فراشناختی دارد. بنابه گزارش، اكثر بیماران (به ویژه افراد مصرف­کننده مواد) احساس می‌كنند كنترلی بر افكار و رفتارشان ندارند و الگوهای تفكر و توجه شان بر خود و موضوعات تهدیدكننده متمركز است، كه درمان‌های شناختی بر تغییر این الگوهای تفكر تأكید می‌كند (ولز 1388) رویكردهای شناختی معاصر نسبت به مشكلات بالینی، گستره مؤلفه‌های مختلف تشكیل دهنده تفكر را مشخص نكردند، ولی این كه فراشناخت چگونه متشكل از دانش هشیاری در مورد حالت‌های شناختی فرد، تجربه‌های فراشناختی و راهبرد‌های كنترل است، بررسی شده است. همچنین، فراشناخت مركب از دانش ضمنی ناهشیار است كه به نیرو‌های اجرایی متمركز در فعالیت شناختی جهت می‌دهد (بیابانگرد 1381، 43).

با توجه به رابطه‌ای كه بین سوگیری توجه، تلقین به خود، باورها با ایجاد وسوسه مصرف ماده مخدر در فرد وابسته به مصرف مواد وجود دارد، انجام مداخله­ای مبتنی بر درمان شناختی جهت تعدیل وسوسه مصرف مواد و تغییر نگرش ها و باورهای در این دسته از افراد ضروری به نظر می‌رسد. پژوهش حاضر در نظر دارد كه با اجرای برنامه آموزشی و براساس مدل شناختی به بررسی کارایی آن در تغییر نگرش‌های منفی و ناکارآمد، و باورهای مرتبط با مواد در گروه مورد و شاهد بپردازد تا مشخص شود كه آموزش تا چه حد در نحوه نگرش و باور افراد نسبت به پدیده سوء­مصرف مواد اثر دارد. علاوه بر این، با استفاده از نتایج این مطالعه مسئولان و دست­اندکاران و نهادهای مداخله­گر در بحران‌های خانوادگی بتوانند با برنامه­ریزی جامع‌تر و دقیق‌تری در خصوص انجام برنامه‌های پیشگیرانه سوء­مصرف مواد پرداخته تا علاوه بر كاهش عوارض اجتماعی و فردی اعتیاد، بهره وری و بازدهی شغلی و بهبود عملکرد فردی و خانوادگی افراد نیز افزایش پیدا كند

[1] UNODC

[2] Teasdale

[3]. Dalley & Marlatt

[4]. Brook & Spitz

[5]. Cognitive Therapy

[6]. Fisher & Wells

[7]. Holman

[8] Abela & Skitch

[9] Beck, Rush, Shaw & Emery

[10] Weich

[11] Wallen

[12] SmithHoustonkent

[13] Watson

[14] Goldsmith

[15] Brook, & Spitz

[16] Wallace

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.