پایان نامه ارشد: شناخت تاثیر بهینه ساختن عملکرد بنگاههای كوچك و متوسط با ورود فناوری های جدید بر موفقیت و بهره وری
:
شركتهای كوچك و متوسط امروزه به عنوان عامل عمده رشد ساختار صنعتی بسیاری كشورها محسوب میشوند و اینگونه صنایع برای بسیاری از كشورهای در حال توسعه كه درصدد احیای ساختار اقتصادی خود هستند، بسیار حائز اهمیت است. این كشورها دریافتهاند كه برای سرعت بخشیدن به روند صنعتی شدن، اولویت باید به رشد صنایع كوچك و متوسط داده شود نه صنایع بزرگ. به همین دلیل در حال حاضر اشتیاق و تمایل بیسابقهای نسبت به صنایع كوچك در بسیاری از كشورهای جهان وجود دارد.
بسیاری از كشورهای جهان حمایت قابل توجهی از صنایع كوچك خود به عمل آوردهاند و در جهت گسترش و تقویت آنها سیاستهای اقتصادی متعددی را تدوین كردهاند. این مسأله آنقدر اهمیت یافته كه كمتر كشوری میتوان یافت كه در آن قانون یا قوانینی در جهت حمایت از صنایع كوچك وجود نداشته باشد، لیکن باید به این مسأله توجه نمود كه اجرای سیاستهای حمایتی از SMEها درواقع استثنایی در قانون عمومی بوجود میآورد كه محیط تجاری را برای گروههای مختلف كسب و كار متفاوت مینماید. باید بررسی شود كه منافع این سیاست در مقابل هزینههای آن قابل توجیه است یا خیر.
امروزه تردیدی در نقش و اهمیت صنایع کوچک و متوسط برای رشد و توسعه اقتصادی کشورها وجود ندارد و هر دو گروه، کشورهای صنعتی و در حال توسعه با سیاستگذاری و برنامه ریزی لازم در صدد ساماندهی، رفع موانع و مشکلات و بهبود فضای کسب و کار و فراهم ساختن زمینه لازم به منظور بهرهگیری هر چه بیشتر از این صنایع در راستای توسعه کارآفرینی، حل معضل بیکاری،افزایش ارزش افزوده و صادرات صنعتی، توسعه منطقه ای و کمک و بهبود و توزیع درآمد در جامعه و مواردی ازاین قبیل میباشند.
از طرف دیگر اقدام به نوآوری یا تن دادن به نابودی به موضوعی مهم و بحرانی در صنایع گوناگون مبدل شده است و اثربخشی سازمانی کاملاً با نوآوری عجین شده است. اغلب شرکتهای دارای عملکرد برتر در عرصه رقابت با سایر شرکتها، بخش عمده موفقیت خود را مدیون فعالیتهای نوآورانه هستند که در بسیاری از موارد مبتنی بر تکنولوژی است. امروزه خلق محصولات،فرآیندها و خدمات جدید منبع اصلی ایجاد مزیت رقابتی شناخته میشود و میدانیم که تکنولوژی عامل اصلی ظهور چنین نوآوریهایی است .
در یك بخش پویا و در حال رشد همچون بخش صنعت ،کشاورزی،نیازها در طول زمان به سرعت تغییر میكنند، تكنولوژیهای نوین و محصولات جدید بوجود میآید كه این نیازمند سیاستی منعطف است كه بتواند این تغییرات را پاسخگو باشد. در یك چنین محیطی بسیار مناسب خواهد بود اگر مكانیزمی بوجود آید كه سیاست های حمایتی بصورت مداوم صورت گیرد ونیازهای واقعی SMEها تعریف شود. این سیاستها باید نیازهای مناطق مختلف و بخشهای مختلف را برآورده سازد. مناطق به لحاظ تركیب جمعیتی، مهارتها، اشتغال و نوع سیاست و میزان اشتغال در جامعه اطلاعاتی متفاوت هستند، در نتیجه چالشهای هر كدام از آنها متفاوت است و سیاستهای متفاوتی را
میطلبند. لازمه سیاستگزاری منطقهای درك كامل از مسائل و نیازهای محلی است. همچنین نیازهای SMEها در بخشهای مختلف متفاوت است و حتی در یك بخش نیز چالشهای SMEها با توجه به اندازه آنها و سطح مهارتشان متفاوت است و هر گونه حركتی بایداز لحاظ جغرافیایی غیر متمركز اما تحت نظارت یك مركز واحد باشد.
برخی از زمینههایی كه منجر به ایجاد قابلیتهای نوآوری در بنگاههای كوچك و متوسط میشود به شرح زیر است:
- بنگاههای كوچك و متوسط به دلیل تخصصی شدن كارهایشان، بیشترین خلاقیت،نوآوری و تحقیقات كاربردی را در جهت تنوع بخشیدن به تولیدات و كسب بازارهای جدید از خود نشان میدهند.
- بسیاری از پیشرفتها، ناشی از اختراعات كوچك و در عین حال دقیق است و چون بكارگیری و فروش اینگونه پیشرفتهای كوچك و دقیق برای صنایع بزرگ قابل توجیه نیست، چنین فرصتهایی در خلق نوآوریهای جدید، مورد بی توجهی صنایع بزرگ قرار میگیرد .
فعالیتهای سازمانی را كه ممکن است منجر به خلق نوآوری گردد، میتوان به شكل بهتری در بنگاههای كوچك و متوسط كنترل و هدایت كرد.(جمشیدی،م،1389،بررسی طرحهای بنگاههای کوچک و متوسط و نقش انها در جذب سرمایه گذاری،مجله پیوند مهر بانک کشاورزی)
شركتهای كوچك و متوسط با سرمایهگذاری كم، اشتغال قابل ملاحظهای میآفرینند و به علت انعطاف پذیری جغرافیایی، اجرای برنامه عدم تمركز در فعالیتهای صنعتی را آسان میسازند، ضمن اینكه میتوانند به صورت صنایع جنبی در خدمت صنایع بزرگ باشند. امتیازهای عمده صنایع كوچك عبارتند از:
الف)غالباً دارای تكنولوژی ملی بوده و وابستگی آنها به خارج كمتر است.
ب)روش تولید آنها نسبتاً ساده و امور فنی و اداری آنها توسط یك نفر و یا چند نفر میتواند اداره شود.
ج)انعطافپذیری زیادی دارند كه بواسطه آن میتوان تصمیمات لازم رابه سرعت اتخاذواجرا كرد.
1–2-بیان مساله:
بنگاههای زود بازده به واحدهای کوچک (خدماتی/تولیدی ) گفته میشود که میزان اشتغال انها کمتر از 50 نفر میباشند. امروزه توسعه بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی (sme ها) راهکاری برای برون رفت از مشکلات کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته میباشد. این بنگاهها محلی برای اغاز فعالیت اقتصادی با سرمایه های اندک توسط افراد تولید کننده جامعه بوده و نقطه شروع فعالیتهای اقتصادی میباشند. با توجه به موارد گفته شده و تجربه كشورهای مختلف در امورمربوط به بنگاههای زود بازده در این پژوهش موفقیت این بنگاه ها و چگونگی وابستگی به مدیریت شایسته این واحدها دراستفاده از تکنولوژی جدید و مناسب مساله اصلی بوده و در پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
بنگاههای كوچك و متوسط به عنوان بستر خلق و بكارگیری نوآوریها و عامل محرك نظامهای اقتصادی در حركت به سوی نظام اقتصادی دانش مدار شناخته شدهاند. این بنگاهها به كمك كارآفرینان، ایدههای جدیدرا با توجه به نیازهای روز بازار به محصول و یاخدمات تبدیل كرده و بخاطر انعطاف پذیری بالایشان نسبت به صنایع بزرگ می توانند سهم بالایی در بر طرف سازی نیازهای مشتریان داشته باشند.
با توجه به اهمیت نوآوری تكنولوژیك درتوسعه وعملكردكسب و كارهای كوچك و متوسط، شناسایی عوامل موثر بر نوآوری تكنولوژیك مهمترین پیش نیاز حركت به سوی استقرار سیستمهای نوآورانه در كسب و كارهای كوچك و متوسط و توسعه کشورخواهد بود.
حمایت از مؤسسات کوچک و متوسط(SME) توجهات خاصی را به خود جلب کرده است زیرا نقش حیاتی درابداعات، ایجاد اشتغال و مشارکت در توسعه مهارتها، بخصوص درحوزه های تکنولوژی برتر(اطلاعات و ارتباطات وکامپیوتر و الکترونیک) دارند. لازم است دائماً به صورت دینامیک فرصتهای جدید شناسایی و بازارهای جدیدی برای فروش محصولات نیز شناسایی و ایجاد شود و با طرح ریزی مکانیزم های خاص، بازاریابی و فروش در صنایع از طریق تکنولوژی های جدید حمایت گردد.
از طرفی، شناسائی خلاء های موجود در بازار، مشتری گرا ئی، اهمیت دادن به کیفیت کالا و خدمات (مدیریت كیفی)، سازماندهی كاری مناسب، استفاده از نیروی كار ماهر و حضور اینترنتی و حداقل زمان بهره برداری، حداقل هزینه، بیشترین بازدهی و تولید و تامین مواد اولیه واحدهای بزرگترواستفاده از تکنولوژی جدید را می توان از جمله عوامل موثر درموفقیت بنگاههای زود بازده (شركتهای كوچك و متوسط) دانست.
به منظور تقویت و توسعه هرچه بیشتر بنگاههای كوچك راهكارهای اجرایی نظیر، جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی، تعدیل سیاستها برای افزایش سهم بنگاههای كوچك در تولید ناخالص داخلی، افزایش تلاشها برای ایجاد اشتغال ازطریق توسعه خوداشتغالی فعالیتهای كارآفرینی و فعالیتهای اقتصادی گروهی در مناطق روستایی، كاهش نرخ مالیات، اعطاء تسهیلات ارزی به بخش خصوصی بالابردن سطح مهارتهای كارگران شاغل در بنگاهها، تقویت خوشه های صنعتی در اصناف مختلف، تشكیل سازمان صنایع كوچك و تشكیل یك شورای سیاستگذاری بنگاههای كوچك و غیره باید مورد توجه قرارگیرد. ورود تكنولوژی و فناوری در این بنگاهها و بررسی تأثیر آن بر بنگاهها به طور كاملاً غیر رسمی، اتفاقی، آزاد، غیرساختاری، خود به خود اشتغالی و سازگار با هنجارهای صنعتی صورت می گیرد.
لذا با شناخت موانع و مشكلات و اقدام مؤثر در رفع ایرادات و تبدیل تهدیدها به فرصت در بازار رقابت عملاً بنگاههای كوچك به جایگاه خود خواهند رسید.
از همه مهمتر اینكه درصورتی كه فناوری و تكنولوژی های مختلف در خدمت(sme)باشند ضمن ایجاد ارزش افزوده بالا به اشتغالزایی فعال منجر خواهد شد. چراكه فناوری یا تكنولوژی در تمامی فرآیندهای راه اندازی و تثبیت بنگاههای جوان و نوپاحضور پررنگ داشته ومی تواند نقش فعالی در معرفی و شناساندن محصولات جدید به مشتریان و افزایش بازدهی این مؤسسات اقتصادی ایفا نموده و علاوه برافزایش تعداد بنگاهها از حذف آنها در دوران طفولیت نیز پیشگیری نماید.
به طور کلی چهار عامل اصلی در کسب موفقیت این بنگاهها حائز اهمیت است : رهبر کارافرین، الگوی مناسب کسب و کار، پاسخ گویی به نیازهای مشتری و مدیریت ریسک.
از عمده موانع بنگاههای زودبازده در كشور ما ضعف در مقوله های استفاده از تكنولوژیهای جدیدوفناوریهای تازه، موانع مالی، موانع قانونی و… می باشد.
1-3-ضرورت واهمیت تحقیق:
با توجه به توزیع ارزش افزوده براساس اندازههای مختلف بنگاههای صنعتی طی سالهای گذشته، مشاهده میشود که عمده ارزش افزوده بخش صنعت، دربنگاههای بزرگ (بنگاههای بالای 200 نفر) ایجاد شده است. درحقیقت، به دلیل موانع موجود درراه رشد صنایع کوچک در ایران، این صنایع نمیتوانند رشد کنند وبه بنگاههای متوسط تبدیل شوند. درنتیجه سیرطبیعی رشد سازمانها درصنایع ایران مشاهده نمیشود وما درایران با دودسته بنگاه(بنگاههای کوچک که سهم کوچکتری درارزش افزوده دارند و بنگاههای بزرگ که عمدتاً توسط بخش دولتی ایجاد شدهاند)روبرو هستیم.
بررسی توزیع تعداد شاغلان بخش صنایع کشورهای تازه صنعتی شده و مقایسه آن با ایران نیز نشان می دهد که صنایع کوچک و متوسط سهمی بیش ازصنایع بزرگ درایجاداشتغال دارند پس بایستی بطور جدی مورد حمایت قرار گیرند. استفاده از نواوریهای تکنولوژیک نیز دراین بنگاهها به این امر کمک شایانی مینماید. به عنوان مثال سهم اشتغال در بخش صنایع کوچک و متوسط کشورتایوان 70% و درصنایع بزرگ این کشور 30% است وعموماً بیش از 50% نیروی شاغل صنایع کشورهای تازه صنعتی شده در بخش صنایع کوچک ومتوسط شاغل میباشند واین درحالی است که درایران سهم صنایع کوچک ومتوسط ازاشتغال دربخش صنعت تنها 37% می باشد.(جمشیدی،م،1389،بررسی طرحهای بنگاههای کوچک و متوسط و نقش انها در جذب سرمایه گذاری،مجله پیوند مهر بانک کشاورزی)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/25 ساعت 11:51:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |