موضوع: "بدون موضوع"

پایان نامه دکتری : مدل سازی کاهش نابرابری های آموزشی مناطق آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی به منظور نیل به توسعه پایدار آموزشی
پنجشنبه 99/10/25
در سه دهه گذشته، کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، با فراز و نشیب فراوانی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و آموزشی مواجه بوده اند. در رویارویی با بسیاری از چالش های بالقوه آینده، سیستم آموزشی به عنوان سرمایه ای ضروری در تلاش برای تحقق اهداف مربوط به توسعه، تلقی شده و مهم ترین ابزار موجود برای پیشبرد برنامه ها و واقعیت بخشیدن به آرمان های هر ملت محسوب گردیده است. در آغازین سالهای قرن جدید ، ضروری است که همه انسان ها مسوولانه به اهداف و ابزار تعلیم و تربیت توجه کنند. چالش های بزرگ در تمامی ابعاد وسیع جامعه، چشم اندازی از ضرورت مدیریت و برنامه ریزی را به ما نشان می دهد. چگونه ممکن است این چالش های بزرگ، توجه سیاستگذاران آموزشی را جلب نکند؟ برای رسیدن به این هدف، باید مسائل و چالش های پیش روی آموزش و پرورش را بشناسیم و بر آنان فائق آییم، یکی از این مسائل، برابری آموزشی می باشد. رسالت اصلی آموزش و پرورش، توان بخشیدن به فرد فرد انسان ها در جهت توسعه کامل استعدادها و نیز شناخت توانمندی های خلاق خویش است و این هدف بر سایر اهداف آن، ارجحیت دارد. حصول این هدف هر چند دشوار و طولانی است، اما در جهت جستجوی جهانی عادلانه تر و بهتر برای زیستن ، ضروری محسوب می شود(پورپاکی، 1393: 1).
آموزش و پرورش، کلید فتح آینده است و از دیرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسان های فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعه فردا آماده سازد. آموزش و پرورش در تولید سرمایه انسانی نقش اساسی ایفا میکند و با ایجاد مهارتهای مختلف در افراد در تولید نیروی کار مولد و به تبع آن رشد اقتصادی تاثیرگذار است. همچنین آموزش و پرورش با تعلیم دادن افراد موجب ایجاد تحرک اجتماعی و سیاسی در آنها میشود. در سطح کلان آموزش و پرورش منجر به تامین رفاه افراد و برقراری عدالت اجتماعی میشود و در نهایت آموزش ابزار توسعه است Frankema and Bolt,2006:1)).
به خاطر اهمیت آموزش و پرورش در رشد و توسعه جوامع، بررسی چگونگی توزیع آموزش و پرورش در جوامع مختلف در سالهای اخیر اهمیت پیدا کرده و توجه زیادی به بحث برابری در آموزش و پرورش و بهرهمندی کودکان به آموزش با کیفیت معطوف شده است. دسترسی برابر به آموزش از حقوق اساسی هر فرد به شمار میرود(Qian and Smyth,2005:2). همه دولتها در دنیا درصدد ایجاد فرصتهای برابر برای همگان به منظور دسترسی یکسان به آموزش هستند و آن را در سرلوحه برنامههای آموزشی خود قرار میدهند(چابکی، 1382: 71).
برابری آموزشییا به عبارتی دیگر برخورداری یکسان همگان از آموزش و پرورش برابر به این معنی است که هرکس در داخل نظام آموزشی فرصت و امکان توفیق مساوی داشته باشدفراهم کردن شرایط مساوی برای دستیابی به فرصتهای آموزشی ازجهات عدیده بهویژه ازنظرسیاسی،اجتماعی واقتصادی حائزاهمیت است. بررسی مسأله دستیابی به فرصتهای برابرآموزشی بادرنظرگرفتنسرمایهگذاریهای دولت وخانوادههادراین زمینه،میتواندازجمله نگرانیهای اساسیمدیران ارشدنظام آموزشی باشد (داش خانه، 1380: 45).
امروزه تمام محققان و اندیشمندان بر این اعتقادند که ازمیان تمام نهادهای موجود درجامعه، تنها از طریق سیستم آموزشی است که می توان برابری را در جامعه ایجاد کرد(Horn,2010:10؛PISA,2003: 3). در صورتی که شواهد نشان می دهد، در برخی جوامع نظام آموزشی به جای گسترش برابری به تداوم نابرابری های موجود در میان نژادها، طبقات و جنسیتها و سایر گروههای اجتماعی منجر می شود. در حال حاضر آموزش همگانی رایگان تا ده سال و بیشتر برای کودکان الزامی شده است ولی با وجود افزایش جهش در فرصتهای آموزشی ، نابرابری در بهره گیری از آنها هنوز پا برجاست و گروهی از جوانان بسیار زود از نظام آموزشی کناره می گیرند .در نتیجه این کنارهگیری نابرابری آموزشی بین افراد جامعه بیشتر می شود و در نتیجه تأثیر ژرفی بر دستاوردهای شغلی افراد می گذارد وبه دنبال آن فاصله طبقاتی در جامعه عمیق تر می گردد. به نظر می رسد نظام حاکم در جامعه موظف است نظام آموزشی مناسبی را ارائه دهدبه طوری که همه افراد جامعه بتوانند استعدادهای خود را بروز دهند.
1-2. بیان مسئله
آموزش مبنای توسعه است و سرمایه های انسانی[1] در دنیای امروز ارزشی گرانبهاتر از ثروتهای طبیعی و زیر زمینی پیدا كرده اند، این از آن روست كه انسانهای دانا و توانا سرمایه های حقیقی و واقعی هر كشور را تشكیل می دهند، چرا كه منبع پایدار هر جامعه، نیروی انسانی آن است كه از لحاظ فكری، عاطفی و اجتماعی تربیت شده باشد(فلاحی، 1388: 6).پایهتربیتوآموزشوبهفعلدرآوردناستعدادهایجوانانازطریقآموزشوپرورشباکیفیتوبرخوردارصورتمیپذیرد. بنابراینمیبایستقسمتعمدهای ازسرمایهگذاریكشورهامعطوفآموزشنیرویانسانیشودزیراكهبابالارفتنتواننیرویانسانیازطریقآموزشیشاهدرشد و توسعه چشمگیركشوردرهمهزمینههاخواهیمبود .بنابراین چگونگی توزیع آموزش و پرورش اهمیت دارد. شناختفرایندتوسعهتنهاازراهبررسیمتغیرهاییحاصلمیشودکهعلتتفاوتونابرابریاند.هرجاكهنابرابریهایآموزشیبهحداعلایخودبرسدآهنگتوسعهنیزكاهشپیداخواهدكرد. اماگسترشهمگنوبرابرمراكزآموزشیبزرگترینعاملمهمدرجهتتوسعهمناطقخواهدگردید(موسوی و حسنی، 1390: 2).
از طرف دیگر، هدف نهایی توسعه، بهبود سطح زندگی افراد جامعه از طریق کاهش فقر، بیکاری و نابرابری است. تا اوایل دهة هشتاد میلادی با حاکم بودن الگووارة رشد، تصور بر این بود که تنها راه رسیدن به توسعه، افزایش رشد اقتصادی و به تبع آن، افزایش تولید و مصرف و استفادة بیش از پیش از منابع طبیعی و در نتیجه شکل گرفتن چرخة معیوب رشد اقتصادی، افزایش جمعیت، تخریب منابع و … بود. به منظور رفع مشکلات پیش آمده، سازمان ملل متحد در سال 1983 رویکرد جدید توسعة پایدار را مطرح ساخت. توسعهای که نیازهای نسل کنونی را برآورده سازد، بدون اینکه نسلهای آینده در رفع نیازهایشان با خطر مواجه شوند. مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1997، با تاکیدی دوباره بر دستور کار 21، پس از گذشت پنج سال ازاجلاس ریو، با تصویب قطعنامه ای «نظام تعلیم و تربیت موثر و تخصیص منابع مالی متناسب برای همه سطوح تحصیلی به ویژه ابتدایی و متوسطه» را پس زمینه و اساس ضروری برای نیل به توسعه پایدار تعریف کرد و لزوم بازنگری و تصحیح جهت گیریهای تعلیم و تربیت درهمه کشورها را مورد تاکید قرار داد در این راستا دهه 1990 دهه آموزش برای توسعه پایدار نامگذاری شده است.دهه توسعه پایدار عرصه ای است که هرکس این فرصت را دارد که از آموزش منفعت ببرد و ارزشها٬ رفتارها و سبک های زندگی را که برای یک آینده پایدار لازم است یاد بگیرد(یونسکو، 1997).آرمانها و اصول توسعة پایدار، مفاهیم گستردهای از جمله برابری بین نسلی، برابری جنسیتی، تعادل اجتماعی، کاهش فقر، عدالت اجتماعی، حفاظت و احیای محیطزیست و منابع طبیعی و ایجاد جوامعی که صلح برآنها حاکم است را دربر میگیرد (آراسته و امیری، 1390: 30). فعالان عرصه های مختلف توسعه پایدار برآنند که بازدودن محرومیت از چهره جهان، دنیای آینده به محیطی با آزادی وصلح و برابری تبدیل شود. آموزش، ابزاری است که با استفاده از آن میتوان ابعاد گوناگون توسعة پایدار را تحقق بخشید.
تمام جوامع در سراسر دنیا توجه ویژه ای به آموزش و پرورش و مدارس دارند و یکی از نگرانی های اولیه و مهم دولتها افزایش میزان دسترسی به تعلیم و تربیت مناسب و برابر می باشد. زیرا مدارس مکانهایی هستند که کودکانشان در آنجا حضور دارند، فارغ التحصیلان مدارس در ادارات کشور استخدام می شوند و در کل آینده جامعه و فرزندانشان بستگی به مدارس دارد(Reagel,2006:24). با این حال از نظر بین المللی تقریبا یک سوم دانش آموزان مدارس متوسطه به موقع فارغ التحصیل نمی شوند. این میزان به طور معنی داری در مورد دانش آموزان مربوط به اقلیتهای قومی و مذهبی و نژادی بیشتر است ( هال، 2005 :1 ،به نقل از Reagel,2006)و هنوز هم شكاف جنسیتی
و طبقاتی در بی سوادی زنان و دختران و طبقات اجتماعی مختلف در اكثر كشورها و به ویژه در كشورهای كمتر توسعه یافته به چشم می خورد(Samons,2010: 5). مساله ای كه در این میان مطرح است این است كه علاوه بر بحث كمیت و افزایش نرخ برخورداری از آموزش و پرورش لازم است به بحث افزایش كیفیت و استانداردهای آموزشی نیز توجهات ویژه ای صورت گیرد.
در دهه های 1960 و 1970 موضوع نابرابری عنوان اغلب مباحث مربوط به تعلیم و تربیت را در کشورهای صنعتی به خود اختصاص داده بود . امید زیادی می رفت که آموزش و پرورش منجر به رشد اقتصادی و تحرک اجتماعی و کاهش نابرابری های اجتماعی شود. اما مطالعات مهمی مانند مطالعات کلمن (1966) در ایالات متحده و تحقیقات انجام یافته توسط بوردیو در فرانسه(1970)زمانی که تاثیر مهم پایگاه اجتماعی – اقتصادی در مدرسه و در بازتولید نابرابری های اجتماعی را نشان دادند تا حدودی این عقیده و امید را زیر سوال بردند(Duru –b ellat, 2004: 9).
واژه نابرابری آموزشی این روزها در اكثر اسناد مربوط به سیاستگذاری ها، گزارشات و مباحث رسانه ای مورد استفاده فراوان واقع شده است. بخشی از این مباحث مربوط به تعاریف نابرابری و بخشی دیگر مربوط به شاخصهای سنجش آن است(Vibeke Opheim,2004:5).
کودکانبهدلیلتعلقبهطبقاتمختلفاقتصادی،اجتماعیوفرهنگیومیزاندانشوتحصیلاتخانوادهوفرصتهاییکهآنهابرایشانایجادمیکنندازموقعیتهاییکسانیبرخوردارنیستندومفهومنابرابریازهمانزماندرآنانشکلمیگیرد. باشروعتحصیلوبرخورداریهایمتفاوتازامکاناتآموزشیاینمسئلهخودراآشکارترنشانمیدهد Sabbagh, Resh, Mor, & Vanhuysse, 2006: 100)).
نابرابری فرصتهای آموزشی به عنوان تاثیر وضعیت اجتماعی- اقتصادی دانش آموزان بر عملکرد تحصیلی آنان تعریف می شود. یکی از ویژگی های مهم سیستم های آموزشی درجه ای است که سیستم برخورداری و موفقیت دانش آموزان متعلق به طبقات بالای اجتماع را افزایش می دهد(Horn,2010:4) . این تعریف از نابرابری مطابق با تعریف مطالعات پیزا(2004) و نویسندگانی مانند آمرمولر[2](2004) ٬ بیشاپ و مین[3](2004) و مارکس[4](2005) و برونلا و چکچی[5](2006) می باشد. در این رویکرد فرض می شود که موفقیت تحصیلی و عملکرد آموزشی دانش آموز به ویژگی های وضعیت و استانداردهای زندگی او وابسته است( همان: 5)..
ازدیدگاهیدیگر،تلاشهابرایتعریفبرابریوعدالتآموزشیبراساسنظریههایعدالتاجتماعیوشمولاجتماعیاست. دراینراستا، چهارجنبهبهصورتزیرشناساییشدهاست:
- برابری دستیابی رسمی؛
- برابری شرایط؛
- برابری شركت؛
- برابری نتایج(Samons, 2010: 6).
بر این اساس محققان معتقدند که سیاستهای آموزشی تنها نباید بر بروندادها تمرکز نمایند بلکه بر دروندادها و شرایط نیز باید توجه شود (Horn,2010).
در تعلیم و تربیتتعاریفی از برابری شامل برابری در رفتار( طرز برخود)،برابری پیشرفت یا موفقیت علمی و برابری شکوفایی اجتماعی مطرح می باشد. در برابری رفتار فرض می شود که هر کسی مستعد بدست آوردن آموزش اصلی و اساسی است و بنابراین از آموزش اساسی بهره می گیرد. این اصل با این فرض که هر دانش آموزی قادر است از شرایط یادگیری برابری سود ببرد، نتایج نابرابر را می پذیرد. برابری پیشرفت یا موفقیت علمی٬ برونداد محور است. فرض می شود که آموزش و پرورش می تواند ویژگی های یادگیری فرد ( ویژگیهای شناختی یا حسی) را تغییر دهد و اینکه تفاوتها تنها در سبک های یادگیری است و بنابراین آموزش و پرورش می تواند نتایج را یکسان کند. برابری شکوفایی نیز برونداد محور است. اما فرض می کند که ویژگی های فردی،فرهنگی و انگیزشی بین افراد وجود دارد. یعنی هر کس هدفهای مختلفی را در زندگی جستجو می کند و آموزش و پرورش باید به افراد در تحقق هدفهای مختلف یاری رساند. این رویکرد می پذیرد که تفاوتهایی بین این هدفها وجود دارد. به عنوان مثال فرهنگ یا خرده فرهنگهای منتخبی وجود دارد و آموزش فردی را به عنوان راه حل پیشنهاد می کند(Horn,2010: 11).
در گزارش OECD[6] بیان شده است که” برابری آموزشی به یک محیط آموزشی و یادگیری اشاره می کند که در آن افراد گزینه های مختلفی را در اختیار دارند و می توانند در طی زندگی بر اساس استعدادها و توانائی هایشان و نه بر اساس کلیشه ها، انتظارات سوگیرانه و تبعیض آمیز، از بین آن گزینه ها انتخاب کنند. تحقق برابری آموزشی مردان و زنان و اقوام و نژادهای مختلف را قادر می سازد تا مهارتهای موردنیاز برای یک شهروند مولد و توانمند بودن را در خود ایجاد کنند. عدالت آموزشی بدون توجه به جنسیت، نژاد، قومیت و پایگاه اجتماعی فرصتهای اجتماعی – اقتصادی برابری را برای تمام افراد فراهم می کند (Vellacott &Wolter,2004:5).
نظریهبرابری آموزشی ریشهدرنظراتراولز[7](1971) دارد. طبقنظرراولزسهاصلبرابری درفرصتهادرزمینهسیستمهای آموزشی عبارتنداز: 1) فراهمکردنتسهیلاتآموزشی برابربرای افرادواجدشرایط 2) فراهمآوردنحداقلمیزانآموزشبرای هرفردو 3) ایجادامکاناتوتدارکاتویژهبرای گروههای محروم( راولز، 1971) .
“از نظر فارل[8](1982)و لوین(1976) نابرابریآموزشی را بر اساس چهار رویکرد می توانمشخصنمود: 1) برابری دردستیابی 2) برابری مشارکت 3) برابری نتایج آموزشی و 4) برابری تاثیرات آموزشی بر مراحل زندگی.همچنانکهفارلودانشمنداندیگرخاطرنشانکردهاندنابرابری های آموشی ابعادمختلفی داردکهعبارتندازنژاد،قومیت،جنسیت،مذهب،زبان،پایگاهاجتماعی اقتصادی ،موقعیتجغرافیایی و … ” Chenge,2009: 83)).
برابری آموزشی، اساساً به این معناست که تمام کودکان، صرفنظر از پایگاه اجتماعی و اقتصادیشان، دارای برنامة آموزشی یکسانی باشند٬ همة کودکان در هر ناحیه به مدرسه بروند و همة مدارس در هر ناحیه، از بودجه و امکانات یکسانی برخوردار باشند(گیدنز، 290:1381).
لازم به ذکر است که برابری کامل (یعنی حالتی که در آن پیشینه اجتماعی دانش آموز تاثیری بر عملکرد او نداشته باشد) نمی تواند وجود داشته باشد چون لازمه این حالت ٬ اعمال درجه ای از مداخله در زندگی بچه ها و خانواده های آنها می باشد که در اکثر جوامع توجیه ناپذیر است(Corak,2006: 14). از طرف دیگر نابرابری های اجتماعی و اقتصادی به سبب عامل هایی فراتر از مسئولیت پذیری فردی ایجاد می شوند و سیاست گذاران هدفشان کاهش آنهاست اما نابرابری هایی نیز وجود دارند که ناشی از عوامل شخصی مانند تلاش بیشتر یک فرد نسبت به فرد دیگر و یا تفاوت های فردی می باشند. این نوع از نابرابری ها قابل پذیرش هستند و نباید از بین بروند چون یکسان کردن در این شرایط ظلم است نه عدالت. با توجه به این مساله سیاستها و برنامه ریزی ها درصدد کاهش نابرابری فرصت های عمومی می باشد نه حذف کامل نابرابری ها(Horn,2010: 3).
دیدگاههای موجوددربارهنقشمدرسهدراجتماعدرکلبهدودستهتقسیممی شوند: دستهاولبازتولیدگرایان هستند. بازتولیدگرایان فرض می کنند که مدارس در طی زمان نابرابری را از طریق مکانیسم های مختلفی بازتولید می کنند. آنان مدعی هستند که تفاوتهای سرمایه گذاری در مدارس به نفع کودکان دارای پایگاه اجتماعی – اقتصادی بالا می باشد. درجامعهای کهخانوادههاازلحاظشرایطرفاهی –اقتصادی ،فرهنگی وپایگاهاجتماعی نابرابرهستندمدارسدرعملقادربهپیشگامی درایجادنابرابری نخواهندبود. نابرابری های سرمایه ای منجر به ایجاد محیط های یادگیری متفاوتی برای دانش آموزان می شود. دراغلبسیستمهایآموزشیدانشآموزانازطبقاتمحروموبهویژهاقلیتها،طبقاتاجتماعیپایینازخانوادههابادرامدكم،والدینبیسواد،بیكاروفاقدمسكنیاطبقاتشغلیپایینشكستتحصیلیرابهاحتمالزیادتجربهمیكنند. از دیدگاه این دسته، نظام آموزشی به جای گسترش برابری در جامعه به تداوم نابرابری های موجود در میان نژادها، طبقات، جنسیتها و سایر گروههای اجتماعی منجر می شود (آهنچیان، 1386: 30-31) .دانش آموزان متعلق به خانواده های دارای وضعیت اجتماعی- اقتصادی بالاتر مدارس بهتر را برای تحصیل انتخاب می کنند. در این مدارس صرف پول برای تسهیلات، شرایط فیزیکی مدارس را تحت تاثیر قررار می دهد که به طور مستقیم با حضور دانش آموزان و موفقیت تحصیلی آنها در ارتباط است. مدارس دارای منابع مالی بیشتر، دارای معلمان تحصیل کرده و مجرب نیز هستند که با بروندادهای بهتر آموزشی مرتبط است.در نهایت مدارسی که منابع محدودتری در اختیار دارند قادر به تامین اندازه کلاسی کوچکتر، معلمان متخصص و محیط یادگیری منعطف نیستند(Bowles and Gintis, 1976). در نتیجه دانش آموزان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی بالاتر در مدارسی حضور می یابند که به آنها فرصتهای بیشتری برای کسب مهارتها ارائه می دهد و در نتیجه آنها را قادر می سازد تا از طریق سیستم آموزشی موفقیت کسب کنند و پیشرفت نمایند. علاوه بر این تفاوتهای بین مدارس٬ بازتولیدگرایان بحث می کنند که برخورد تبعیض آمیز با دانش آموزان متعلق به طبقات پایین تر اجتماع در مدارس منجر به نابرابری مهارتهای شناختی می شود. معلمان از دانش آموزان فقیر انتظار موفقیت کمتری دارند و این انتظار پایین منجر به کسب نمرات پایین در درسها می شود. همچنین دانش آموزانی که لباسهای کهنه می پوشند و یا به الگوهای زبانی هنرمندانه مسلط نیستند از نظر معلمان در گروههای با توانایی پایین جای می گیرند. بنابراین دانش آموزانی که از نظر اجتماعی فقیر به نظر می رسند یا به این صورت رفتار می کنند در واقع محتواهای کمتر چالش برانگیز می گیرند و از حمایت کم معلم ٬ تشویق کمتر و نیز روابط عاطفی کمتر برخوردار می شوند(Bourdiue and Passeron,1977; DiMaggio, 1982). به عبارت دیگر بازتولیدگرایان ادعا می کنند که دانش آموزان دارای زمینه خانوادگی مسلط از فرصتهای بیشتری برای موفقیت در مدارس برخوردارند(Brooks,2011:11).
کلمن و همکاران(1966) بحث می کنند که تفاوتهای بین مدارس پیش بینی کننده قوی تری از پیشرفت دانش آموزان نیستند. انها دریافته اند که ویزگی های مدارس شامل تسهیلات و معلمان تنها 8 درصد از تغییرات توانایی کلامی دانش آموزان پایه 9 را توضیح می دهند در حالی که مدلهایی که شامل ویژگی های زمینه ای دانش آموزان را نیز شامل می شوند بیششتر از 38 درصد تغییرات را پیش بینی می کنند. جنکس و همکاران (1972) داده های کلمن را مجددا تحلیل کرده و مشابها نتیجه می گیرند که ” ویژگی های برونداد یک مدرسه عمدتا بستگی به یک درونداد منحصر یعنی ویزگی های دانش آموزان ورودی دارد … هر چیز دیگر غیر مرتبط است(ص6 25) . هر دوی تحقیقات این شک را به وجود می آورند که مدارس اصلی ترین متهم نابرابری های آموزشی هستند. در واقع آنان کشف کرده اند که عامل های غیر مدرسه ای نقش اساسی ایفا می کنند(Brooks,2011:5).

دانلود پایان نامه ارشد : مطالعه تطبیقی دیدگاه سنت گرایان و پساساختارگرایان در باب امكان علم دینی
پنجشنبه 99/10/25
وقتی سخن از معنا و امکان علم دینی به میان می آید، اولین مطلب این است که مقصود از علم در تعبیر علم دینی چیست. وقتی نگاهی به تاریخ تحولاتی که پیرامون مفهوم علم رخ داده، می افکنیم، با طیفی از آراء و اندیشه ها و کاربردهای مختلف این واژه مواجه می شویم، به طوری که گاه تنوع کاربردی واژه به حدی است که گویا این واژه یک مشترک لفظی است. برای اینکه گرفتار این تشتت نشویم، دو تلقی در باب امکان علم دینی را در نظر می گیریم و به مطالعه تطبیقی آنها می پردازیم، دو تلقی سنت گرایی و پساساختارگرایی در باب امکان علم دینی را مورد بررسی قرار می دهیم. سنت گرایی یکی از جریانات اساسی روزگار ماست که نه تنها نمی توان آن را نادیده گرفت چرا که سنت گرایان چیزی را خارج از چارچوب سنت نمی دانند و همه تأملات خود را در این راستا تبیین می کنند. پساساختارگرایی به مجموعهای از افکار روشنفکرانه فیلسوفان اروپای غربی و جامعهشناسانی گفته میشود که با گرایش فرانسوی، مطلب نوشتهاند. تعریف دقیق این حرکت و تلخیص آن کار دشواری است ولی به شکل عمومی میتوان گفت که افکار این دانشمندان، توسعه و پاسخ به ساختارگرایی بوده است و به همین دلیل پیشوند «پسا» را به آن اضافه کردهاند.
طرح مسئله
اگر چه در طول تاریخ بین یافته های علمی بشر آموزه های دینی- اعم از ادیان الهی و غیر الهی – گاه اختلافات و تعارضاتی مشاهده می شده، اما تا پیش از دوره تمده جدید غربی، هیچگاه جریان علم و جریان دین به عنوان دو جریان رقیب و متعارض شناخته نمی شد. با تحولاتی که از دوره رنسانس شروع شد و به شکل گیری تمدن جدید و مدرنیته انجامید. بسیاری از پیشگامان علم نوین- همچون رابت بویل، نیوتن و لایب نیتس نه تنها بین علم و دین تعارضی نمی دیدند بلکه اساساً نظریان جدید علمی خود را به گونه ای مطرح می کردند که لااقل از نظر خود به تقویت نگاه دینی به عالم منجر شود، اما از طرفی ضعف نگاه فلسفی که از ابتدای رنسانس دامن گیر تفکر جدید شده بود و نیز ضعف کلیسا در مواجهه معقول و عمیق با پیشرفت های علمی، و از طرف دیگر نقش آفرینی علوم جدید در دستیابی روز افزون به تکنولوژی هایی که روال زندگی دنیوی را تسهیل می نمود، به شکل گیری جریان «علم زدگی» انجامید. با این حال از آنجا که از سویی دینداری و پرستش در فطرت آدمیان نهاده شده و اعراض کامل از آن ممکن نیست، و از سوی دیگر، علم جدید از عهده پاسخگویی به پاره ای از نیازهای مهم انسان بر نیامده و بلکه خود مشکلات جدیدی را در عرصه حیات انسانی پدید آورد، امروزه شاهد نوعی بازگشت دوباره به
دین هستیم. (سوزنچی،1389، صص.1-2).
در مورد علم و منظور از آن در این بیان و بر اساس برآیند تعاریف ارائه شده، مراد از علم معرفت و یا شیوه علمی نیست بلکه مراد از آن، دانشی است که به صورت گزاره های منطقی در خصوص موضوع معینی سامان یافته است. البته این مفهوم می تواند شامل علومی از نوع تجربی- طبیعی و انسانی و فراتجربی باشد. مراد از دین در مفهوم علم دینی، مجموعه آموزه های فرابشری مقدسی است که در قالب باورها، اعمال و اخلاقیات درآمده و مجموعه آن، سنت های دینی متعارف را پدید آورده است. البته در این پژوهش و بر مبنای نظر سنت گرایان دین شامل تمام ادیان موجود چه ادیان ابراهیمی و چه ادیان غیرآسمانی می شود.
در مورد مفهوم علم، اختلاف نظر های بسیار وجود دارد. کسانی که طبع و مزاج فلسفی ندارند به ماهیت علم نمی پردازند، یعنی میان ماهیت و وجود علم تفاوت نمی گذارند و علم را عین چیزی می انگارند که در کتاب های علمی موجود است. البته آنچه در کتب و مقالات علمی وجود دارد علم است، مطالب این کتاب ها را ظاهراً می توان آموخت و فراگرفت. ولی صاحب نظرانی هستند که می گویند حوزه نشر آموزش و پژوهش این علوم، عالم خاصی است. به نظر این محققان، تحول از مرحله تاریخ علم به مرحله دیگر با «انقلاب» صورت می گیرد. در دوره رنسانس این انقلاب بسیار اساسی و عمیق بود، زیرا علم صرفاً متحول نمی شد، بلکه مقامی پیدا می کرد که قبلاً نداشت. نکته این نیست که در گذشته علم عزیز و محترم نبود و مردمان در پرتو آن راه نمی جستند، بلکه نکته اینجاست که اتفاقاً در دوره جدید، علم حرمت بیشتر پیدا نکرد، بلکه با تبدیل شدن به پژوهش، عین قدرت و منشائیت اثر شد. (داوری اردکانی،1378 ، ص. 106).
هر مکتب فلسفی، روش خاص خود را در باب امکان علم دینی در پیش می گیرد که متناسب با ویژگی های منحصر به فرد همان مکتب است. جریان سنت گرایی را رنه گنون[1] فیلسوف فرانسوی تاسیس کرد و با مطالعات فریتیوف شوآن[2] توسعه یافت و به گفتمان و جریان فکری خاصی بدل شد. در حال حاضر سید حسین نصر شاخص ترین چهره این جریان است. در این دیدگاه سنت وسیله رسیدن انسان به خدا و شامل مبانی مابعدالطبیعه و یا وجود شناسی، انسان شناسی، اخلاق و خداشناسی است. در قلب تمام سنن، حکمت خالده وجود دارد، بر خلاف نظرشوآن که حکمت خالده را با مابعدالطبیعه مترادف و مابعدالطبیعه را علم به حقیقت الحقایقی می داند که تنها از طریق تعقل قابل حصول است، نه از راه عقل جزیی. (امامی جمعه،طالبی،1391، ص. 37).
در سنت گرایی دو امر بیشتر نمود دارد: 1- علم مقدس 2- حکمت خالده
علم مقدس یا علم قدسی یکی از محوری ترین اصول سنت گرایی است که با دیگر مبانی و دیدگاه های سنت گرایی در ارتباط و پیوند عمیق است. در دیدگاه سنت گرایان، علم اعلی یا مابعدالطبیعه به مفهوم سنتی آن به رسمیت شناخته می شود که به مبدأ الهی و تجلیات آن می پردازد. این همان علمی است که به بالاترین معنای آن می توان از آن به علم مقدس تعبیر کرد. به این علم – که در اعماق وجود انسان و نیز در قلب تمام ادیان راست آئین و اصیل نهفته است – می توان به مدد عقل رسید. این معرفت اصیل ذاتاً ریشه در امر مقدس دارد، چرا که از آن حقی صادر می شود که پدید آورنده این امر مقدس بما هو مقدس است. معرفتی که عین وجود و وحدت آفرین است، چون سرانجام از دوگانگی میان ذهن و عین در وحدت مطلق فراتر می رود. آن وحدت مطلقی که سرچشمه هر امر مقدسی است و تجربه امر مقدس است که کسانی را که شایستگی لازم را دارند، به ساحت آن وحدت هدایت می کند. (فکری ،1391، صص. 30-29).
نصر رد پای حکمت جاوید را در اندیشه حکیمان مسلمان به وضوح نشان می دهد. او منبع این حقیقت یگانه را که شکل های مختلفی متجلی می شود، همان «دین حق می داند» و معتقد است باید آن را در تعالیم پیامبران باستان که سلسله آن به حضرت آدم علیه السلام می رسد، جستجوکرد و هرمس همان ادریس نبی و پدر فیلسوفان است. سهروردی اصطلاح حکمت الهی یا حکمت اللدنیه را در همان معنایی که از صوفیا استفاده می شود، به کار می برد. ملاصدرا نیز معرفت حقیقی را عین حکمتی ازلی می دانسته که از آغاز تاریخ بشر موجود بوده است . (امامی جمعه،طالبی،1391،صص. 45-44).
در طول تاریخ تفکر بشری، همواره بین گونه های مختلف باورهای آدمی همانند دین و فلسفه و… نوعی رابطه و نسبت وجود داشته و این رابطه، مورد تأمل متفکران قرار گرفته است. یکی از مهمترین این تعاملات، برخورد میان باور ها و آموزه های علمی و باور های دینی است. مطالعه تاریخ تکوین علم نشان می دهد که علم جدید در یک بستر و زمینه دینی شکل گرفته است. اما به تدریج نگرش دینی به عالم و پدیده های آن از جمله انسان، از محیط های علمی رخت بر بست، به گونه ای که در نیمه اول قرن بیستم، طرح دیدگاه های دینی در محافل آکادمیک، خلاف عرف و مد تلقی می شد. با این همه از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، به ویژه از اوایل دهه 1970 شماری از دانشمندان علوم فیزیکی و زیستی تمایلات و گرایشات دینی خود را آشکار ساخته اند و کنفرانس های مشترکی نیز بین دانشمندان، فلاسفه برگزار شده است. تا آنجا که به رابطه علم و دین و به خصوص نسبت علم و اندیشه اسلامی مربوط می شود. (لطیف پور،عروتی موفق، 1389، ص. 140 ).
در فلسفة علم دینی، از مباحثی نظیر ماهیت، هویت، معیار، امکان تصوری (معنا داری عنوان علم دینی) امکان تصدیقی، مبانی(هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، دین شناختی و…)، منابع (مصادر)، روش، موضوع، ساختار، قلمرو، انواع و مراتب، غایت، کارکرد، فرایند و عوامل دخیل در تکون و تکامل علم دینی، (نظریة تحول علم، علل و عوامل و انواع تحول واقع و متوقع در علم دینی)، تفاوت علم دینی و علم سکولار، انواع یا مراتب علم دینی، جایگاه آن در هندسة معرفت دینی و نسبت و مناسبات علم دینی با دیگر معرفتها، سخن گفته میشود. (رشاد، 1387، ص. 9 ).
به تعبیر دیگر، لااقل در فضای بحث از علم دینی، دو تصور می تواند محل بحث باشد : یکی «علم دینی» به معنای «گزاره های معرفت بخش دینی» و دوم « علم دینی» به معنای « یک رشته علمی» و «یک مجموعه معرفتی مشخص که به نحوی «دینی» باشد»، مانند «روانشناسی دینی» یا «اقتصاداسلامی». (سوزنچی، 1389، ص. 16 ).
خسرو باقری درتعبیر «علم دینی» واژه علم را با دو قید به کار می برد؛ نخست اینکه علم تجربی مورد نظر است، نه علم به مفهوم اعم کلمه و دیگر اینکه از علوم تجربی، تنها علوم تجربی انسانی در کانون بحث قرار دارد. بنابراین، در به کارگیری تعبیر علم دینی، به مواردی چون «روانشناسی اسلامی» یا «جامعه شناسی اسلامی» نظر دارد. (باقری، 1390، ص. 180 ).
ضرورت و اهمیت بحث علم دینی از آن جهت است که امروزه بر همگان آشکار گردیده که علوم متجددانه و غیر دینی، دچار پاره ای محدودیت ها و کاستی های نظری و نیز پیامدهای منفی عملی اند و لذا چندی است که در جهان غرب در راستای رفع این نواقص، مسئله الهی کردن علم و یا علم خداباورانه مطرح شده است و به طور روز افزون دانشمندان و متخصصان علوم تجربی به سوی دین و معنویت، گرایش پیدا کرده اند. علاوه بر آن در جهان اسلام، افزون بر توجه به کاستی های علوم غیر دینی، عوامل دیگری در تسریع حرکت دینی سازی یا اسلامی کردن علوم مؤثر بوده است. ورود علوم متجددانه و غیر دینی به جوامع اسلامی، محیط های علمی این جوامع را با نوعی دوگانگی روبه رو ساخت. از یک سو میل به حفظ ارزش های دینی و اسلامی وجود داشت و از سوی دیگر، علومی آموزش داده می شد که مجال چندانی برای پایبندی به باورها و ارزش های دینی باقی نمی گذاشتند. از این گذشته، مشاهده رکود جوامع اسلامی به دلیل بی توجهی به علوم تجربی- اعم از طبیعی و انسانی- و پیشرفت جوامع غربی به دلیل استفاده از آن ها، اندیشمندان مسلمان را به بهره گیری از این علوم فرا می خواند، ضمن آنکه ناسازگاری بخشی از مبانی و نظریات علوم یاد شده با مبانی و آموزه های دینی، و غیر یقینی بودن یافته های علمی، مانع از پذیرش کامل و بی چون و چرای آنها می شد. این واقعیت، دانشمندان مسلمان را بر آن داشت تا به بازنگری عمیق علوم متجددانه و روش های آنها همت گمارند. چرا که تضمین رشد و توسعه اجتماعی و صنعتی توأم با تداوم حیات معرفت دینی در جوامع اسلامی نیازمند نگرشی جدید به علومی بود که گاه با معارف دینی سر ستیز داشتند، و حتی فراتر از آن مستلزم تجدید نظر در مبانی و پیش فرض های نظری و ارزشی علومی که در بستر فکری خاص جوامع غربی رشد یافته اند بوده است. (لطیف پور، عروتی موفق، 1389، ص. 142 ).
می توان اینگونه بیان نمود که هر پژوهشگر و هر فرد و به عبارتی هر دانشمند متأثر از اندیشه های پیشین و درون نگری ها به پژوهش و علوم خود جهت می دهد، بدین سبب عمق نگاه این افراد در مورد مسائل مبتلا به باعث می گردد، بیش از پیش به مسائل دینی اهمیت دهند، و به آن نگاه ویژه ای داشته باشند البته اینگونه می توان گفت در جوامع غربی و حتی شرقی دین مورد نظر افراد دین خاصی نیست و گاه افکار فلسفی را به جای دین لحاظ می نمایند.
به نظر می رسد تفاوت دیدگاهی در باب امكان علم دینی خیلی گسترده و در بعضی موارد متضاد از هم باشد. بحث امكان علم دینی برای جوامع دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تأسیس علوم مختلف با ماهیت دینی به طور اعم و اسلامی به طور اخص در صورت نفی علم دینی با چالش هایی مواجه است. این پژوهش به دنبال این مسئله است كه دو رویكرد اساسی تاثیر گذار و در حال نفوذ سنت گرایی و پساساختارگرایی چه تعریفی از ماهیت علم دینی دارند و آیا علم دینی در هر كدام از این رویكرد ها امكان پذیر است؟

دانلود پایان نامه : بررسی سلامت پریودنتال دندانهای مولر اول دائمی مجاور به مولر دوم شیری پس از درمان با روکش استیل
پنجشنبه 99/10/25
انگلیسی…………………………………………………………………………………………………………………………… 64
فهرست جداول
جدول | عنوان | صفحه |
1-2 | متغیر های مطالعه | 32 |
1-3 | مقایسه میانگین متغیرهای کلینیکی مطالعه درسمت مداخله و کنترل در زمان شروع مطالعه | 38 |
2-3 | مقایسه میانگین متغیر های رادیوگرافیک مطالعه در سمت مداخله وکنترل در زمان شروع مطالعه | 39 |
3-3 | مقایسه میانگین متغیر های کلینیکی مطالعه6 ماه بعد از شروع مطالعه | 40 |
4-3 | مقایسه میانگین متغیر های رادیوگرافیک 6ماه بعد از شروع مطالعه | 41 |
5-3 | مقایسه میانگین متغیر های کلینیکی سمت مداخله قبل از قرار دادن روکش و 6 ماه بعد | 42 |
6-3 | مقایسه میانگین متغیر های رادیوگرافیک سمت مداخله قبل از قرار دادن روکش و 6 ماه بعد | 43 |
7-3 | فاصله ABC-CEJ در دندان مولر دوم شیری در سمت مداخله وکنترل در شروع مطالعه و 6 ماه بعد | 44 |
8-3 | فاصله ABC-CEJ در دندان مولر اول دائمی در سمت مداخله وکنترل در شروع مطالعه و 6 ماه بعد | 45 |
فهرست نمودارها
نمودار | عنوان | صفحه |
1-3 | توزیع فراوانی کودکان شرکت کننده در مطالعه بر اساس جنس
|
37 |
N فهرست تصاویر

دانلود پایان نامه ارشد : طراحی و بهینه سازی سیستم توزیع شاخه ای گازطبیعی بر مبنای تئوری ساختاری
پنجشنبه 99/10/25
انسان همواره در جهان اطراف خود به دنبال یافته های جدیدی است. اما در این میان آنچه اهمیت دارد نگاه عالمانه به جهان می باشد که بتوان با بهره گیری از آن نگاه، پدیده های مختلف را مورد موشکافی قرار داده و به ایده ها ی جدیدی دست یافت که راهگشای گوشه ای از مشکلات زندگی بشر امروز باشد. خداوند متعال در آفرینش جهان نظم و قانون خاصی حکمفرما کرده است، این مساله میتواند توجه انسان را در کشف رمز و راز این قوانین برانگیزد. به عنوان مثال چرا درختان در هنگام تابش آفتاب طوری شاخه های خود را به حرکت در می آورند که در ساعات مختلف روز استفاده کافی از نور را داشته باشند و یا اینکه چگونه هنگام بارش باران، آب باران کوتاه ترین مسیر را برای رسیدن به رودخانه ها طی میکند. البته این نگاه انسان فقط به پدیده های جهان اطراف ختم نمی شود، مثلا ساز و کار اندام های موجود در بدن انسان، آشنایی بیشتر با آنها می تواند سوال های جدیدی را در ذهن انسان ایجاد کند. به عنوان مثال چرا بافت های شش انسان منبسط و منقبض می گردند و … تنها پاسخ گویی به این نوع سوالات راهگشای مشکلات نخواهد بود بلکه دستیابی به ایده های جدید و پیاده سازی آن بطور عملی در علم روز باید هدف قرار گیرد.
نظم حاکم در جهان هستی و پدیده های موجود در طبیعت همواره دست مایه محققین در آفرینش ایده های جدید بوده است. یکی از این ایده های جدید که به صورت یک تئوری بیان شده، تئوری ساختاری است. همانطور که از نام این تئوری مشخص می شود از نظم ساختاری موجود در پدیده های طبیعی الهام گرفته شده است.
تئوری ساختاری در واقع یک پیشزمینه ایست که در طراحی ساختار جریان بکار می رود. پایه و اساس آن می تواند یک اصل فیزیکی برگرفته از طبیعت باشد، این از آنجا ناشی می گردد که سیستمهای جریان طبیعی دارای ساختار بهینه هستند. در نتیجه ایده دستیابی به ساختار بهینه را محققین از پدیده های طبیعی گرفته اند]1[.
از طرفی پروژه ها نمایانگر توسعه پایدار در هر کشور می باشد. یکی از پروژهایی که در هر کشور بخصوص کشورهای نفت خیز در حال توسعه اهمیت بسیار زیادی دارد، انتقال و توزیع نفت و گاز از طریق خطوط لوله می باشد. اقتصاد این کشورها به شدت بستگی به عملیات روان و بدون نقص این خطوط دارد و همچنین امروزه با توجه نیاز جامعه، افزایش رو به رشد جمعیت و محدودیت در منابع، استفاده از
روش های نوین برای بهینه سازی سیستم های انتقال و توزیع این منابع (نفت وگاز) از اهمیت زیاد و قابل توجهی برخوردار است.
البته ممکن است که با بکارگیری تکنیک های پیشرفته، پروسه های طراحی و بهینه سازی پیچیده تر گردد. اما با بکارگیری همزمان ریاضیات و استفاده از رایانه به عنوان ابزاری در حل بسیار دقیق، میتوان این مشکل را حل کرد.
در این پایان نامه طراحی و بهینه سازی شبکه های توزیع گاز شهری و روستایی مورد مطالعه قرار گرفته است. که ابتدا به معرفی این نوع سیستم های توزیع گاز پرداخته شده و در ادامه طراحی و بهینه سازی آن مورد بررسی قرارگرفته شده است.
یک شبکه توزیع گاز دارای چند خط اصلی[1] است که گاز را از ایستگاه تقلیل فشار وارد شهر کرده و به دست مصرف کنندگان می رساند]2[.
اصولا در طراحی شبکه توزیع گاز سرعت، فشار و شدت جریان گاز و قطر لوله ها از پارامترهای موثر در طراحی هستند که بر روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند. عموما جریان در شبکه توزیع گاز در حالت دائمی فرض می شود.
با توجه به متغیرهای فراوانی که در شبکه توزیع گاز وجود دارد با استفاده از رایانه و بهره گیری از یک روش بهینه سازی مناسب می توان هزینه نهایی سیستم را کمینه کرد.
در واقع هدف از این تحقیق کاهش هزینه ها نهایی برای شبکه شاخه ای توزیع گاز می باشد. بدین منظور از روش تئوری ساختاری به عنوان یک روش نوین در طراحی سیستم شاخه ای توزیع گاز طبیعی و بهینه سازی آن استفاده می گردد.
درادامه این فصل مروری بر تحقیقات پیشین صورت می پذیرد.
در فصل دوم مفاهیم کلی طراحی و بهینه سازی بیان گردیده و همچنین مقایسه ای بین طراحی همراه با فرآیند بهینه سازی با طراحی متداول[2] انجام گرفته است. تاریخچه بهینه سازی، روش های مختلف بهینه سازی[3] و الگوی بهینه سازی استاندارد از جمله مواردی است که در ادامه این فصل شرح داده می شود.
معادلات حاکم بر جریان های تراکم پذیر و تراکم ناپذیر با رژیم های آرام و آشفته درون لوله های صاف و لوله های زبر در فصل سوم این پایان نامه ارائه می گردد.
در فصل چهارم روش طراحی با تئوری ساختاری و چگونگی استفاده از آن برای طراحی و بهینه سازی سیستم های مختلف توزیع سیال شرح داده شده است.
امکان بکارگیری تئوری ساختاری برای شبکه شاخه ای گاز در فصل پنجم مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در این فصل روش طراحی و بهینه سازی در قالب یک الگوریتم بر مبنای سعی وخطا بیان شده است. درانتهای فصل پنجم یک ساختار ساده شاخه ای گاز به عنوان نمونه انتخاب و بر اساس روش حل پیشنهادی طراحی می گردد تا کارایی تئوری ساختاری در بهینه سازی شبکه شاخه ای گاز مورد ارزیابی قرار گیرد.
در فصل ششم روش بهینه سازی شبکه شاخه ای گاز بر مبنای تئوری ساختاری برای چهار مسئله مختلف (از نظر تعداد مصرف کننده) بکار گرفته شده و برای هر مسئله مسیرهای بحرانی از نظر هزینه مشخص گردیده است و همچنین هزینه نهایی کل در هر شبکه با طراحی های مشابه قبلی مورد مقایسه قرار گرفته است.
در فصل هفتم نتایج به دست آمده در این پژوهش ارائه و همچنین پیشنهاداتی برای بکارگیری تئوری ساختاری در زمینه های دیگر گردیده است.
1-2- اهداف پایاننامه حاضر
اهداف این پایاننامه را می توان بصورت زیر بیان نمود:
- بررسی امکان بکارگیری تئوری ساختاری درسیستم شاخهای گاز طبیعی
- طراحی یک سیستم تیپ [4]شاخه ای گاز طبیعی
- بهینه سازی سیستم شاخه ای گاز با تئوری ساختاری
- مطالعات پیشین
این بخش را به دو قسمت مجزا طراحی شبکه گاز و تئوری ساختاری تقسیم کرده و مطالعات قبلی صورت گرفته در هر دو بخش به ترتیب مورد بررسی قرار می گیرد.
1-3-1- طراحی شبکه گاز
اخیرا بیشترین توجه در شبکه های توزیع جریان روی دستیابی به الگوریتم های کارآمدی برای آنالیز جریان متمرکز است و هم اکنون تعداد زیادی برنامه رایانه ای قابل استفاده و موثری برای شبیه سازی وجود دارد و طرحهای بهینه ای را پیشنهادی می کند. به عنوان مثال برنامه سیم نت[5] ]3[ بطور گسترده در لهستان[6] برای آنالیز و شبیه سازی سیستم های توزیع گاز استفاده می گردد.
البته هم اکنون مطالعات محدودی در راستای گسترش روش هایی با هدف بهینه کردن طراحی شبکه لوله در جهان صورت می پذیرد که اغلب این تحقیقات موجب دستیابی به برنامه های رایانه ای قابل دسترسی که عمدتا استفاده تجاری دارند، شده اند که این برنامه ها مهندسین را در طراحی و بهینه سازی شبکه توزیع بسیار کمک می کنند.
روش هایی که در حال حاضر در طراحی شبکه توزیع گاز استفاده می شود و بر اساس پروسه انتخاب قطر لوله ها به سه دسته زیر تقسیم می گردد]3[:
- روش های ذهنی[7] (ابتکاری).
- روش هایی که در آن فرض می شود گستره پیوسته[8] ای از قطر لوله ها در دسترس است.
- روشهای بهینه سازی گسسته[9].

دانلود پایان نامه ارشد : طراحی و پیاده سازی نوعی پنل لمسی مادون قرمز مبتنی بر بازشناسی الگو
پنجشنبه 99/10/25
امروزه استفاده از صفحه نمایش های لمسی، بسیار گسترده شده و با توجه به این روند در حال پیشرفت تقاضای استفاده از آن نیز رو به افزایش است(شکل 1-2 نشانگر افزایش روز افزون استفاده از این تکنولوژی را نشان می دهد). به گونه ای که نظر بسیاری از کمپانی ها و موسسات بین المللی را به خود جلب کرده است، تا جایی که بسیاری از موسسات در حیطه های مختلف کاری از جمله IT, Medicine ,Computer, ATM و غیره سعی در بکارگیری و پشتیبانی از این تکنولوژی نه چندان جدید در محصولات خود را داشته اند(شکل 1- 1).[1-
3]
شکل 1-1- موارد کاربرد صفحه نمایش های لمسی در حیطه های مختلف و سهم فروش آن در بازار کالا [1]
همچنین استفاده از این تکنولوژی به گونه ای شایع شده که اغلب کشورهای صنعتی جهان تمایل خاصی به استفاده از آن در محصولات مختلف خود نموده اند، به عنوان مثال طی بررسی های انجام شده توسط موسسه DisplaySearch آمریکا در سال 2010 بیشترین میزان استفاده از صفحه نمایش لمسی در محصولات ژاپنی وسپس در آمریکایی بوده است.(شکل 1-2 بیانگر این موضوع می باشد.)[2].
شکل 1-2- میزان استفاده از صفحات لمسی در تولیدات صنعتی، توسط کشور های مختلف [2]
شکل 1-3- میزان رشد درآمد های حاصل از بکارگیری تکنولوژی صفحه نمایش های لمسی از سال 2006 تا 2014 (تخمین)[3]؛ تصویر سمت راست: میزان در آمد حاصله از فروش – تصویر سمت چپ: میزان استفاده از صفحه نمایش های لمس
علاوه بر این، در بررسی های انجام شده توسط همین موسسه در سال 2011 ، پیش بینی شده است که میزان خرید این محصول تا سال 2014 رشدی حدود 105 درصدی خواهد داشت. (بیش از دو برابر نسبت به سال 2011) که این خود نشان دهنده اهمیت این تکنولوژی می باشد. (شکل 1-3) [3].
1-2- دسته بندی صفحات لمسی
از زمان پیدایش این تکنولوژی انواع مختلفی از صفحه نمایش های لمسی تولید و ارائه شده است و با گذشت چیزی نزدیک به سه دهه از ساخت و ارائه اولین مدل از این تکنولوژی همچنان موضوعات مطرح در این حیطه جذاب و مورد توجه محققین در علوم مختلف می باشد. بدلیل طیف گسترده تولید کنندگان و تنوع تحقیقات در این زمینه، دسته بندی های مختلفی تاکنون برای انواع مختلف صفحات لمسی ارائه شده است که مشهور ترین آن ها عبارتند از:
الف) دسته بندی Wigdor
این نوع از دسته بندی بر اساس داده های دریافتی و نحوه پردازش صفحه لمسی مورد نظر می باشد که در شکل1-5 نشان داده شده است [47].
ب) دسته بندی Walker
این دسته بندی بر اساس نوع پلتفرم ، میزان شفافیت صفحه و غیره تقسیسم بندی شده است شکل 1- 4 نشان دهنده این نوع دسته بندی می باشد [40].
ج) دسته بندی موسسه آمریکایی Display Search [1]
در این نوع دسته بندی معیار نوع سنسور ها و تکنولوژی ساخت هر یک از صفحات لمسی می باشد که در شکل1-6 به صورت نموداری رسم شده است[46].