تحلیل روش شناختی جواهرالتفسیر- قسمت ۴
برای اطلاع بیشتر از شرححال علیبنحسین کاشفی رجوع شود به: تذکره مجالس النفائس از امیر علیشیر نوائی در ترجمهی فخری هراتی(لطانف نامه)، ص ۹۸ در شماره ۲۹۲ و در ترجمهی محمد قزوینی، ص ۲۷۵ در شماره ۲۷۶؛ فهرس التراث از سید محمد حسین حسینی جلالی ج۱، ص ۷۸۸؛ روضات الجنات، خوانساری، ج ۳ : ص ۲۲۰٫
یکی از این نقلها در مورد مذهب کاشفی، امتحان شدن وی توسط مردم سبزوار است که در مجالس المومنین و فواید رضویه ذکر شده است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
- نقشبندیه نام یکی از سلسههای صوفیه است که منسوب به خواجه محمدبهاءالدین نقشبندیهاند(دهخدا،۱۳۷۷ه.ش، ج۱۴، ص ۲۲۶۶۸).
علم حروف، به تفسیر حروف و اسما، از طریق قواعدی که در این علم تعریف شده می پردازد.
- البته شایان به ذکر است که سیدمحسن امین چهار تفسیر برای واعظ کاشفی نام برده، جواهر التفسیر را تفسیر کبیر معرفی کرده ، پس از آن از تفسیر مختصر وجیز نام می برد که تفسیر تمام قرآن است و به آن «مختصر الجواهر» گفته است، سپس تفسیر وسیط که موسوم به مواهب علیه است و در آخر تفسیر سورهی یوسف را ذکر کرده است.
هم چنین نام این اثر در کتابهایی چون : اعیان الشیعه،ج۶، ص۱۲۳؛ ریحانهالادب، ج۵، ص۳۲؛ روضات الجنات، ج ۳ ، ص ۲۱۹؛ مجالس المومنین، ص۵۴۸ و هدیهالعارفین ج۵، ص۳۱۶ یافت می شود.
- نام این کتابها در اعیان الشیعه، ج۶، ص۱۲۳ و تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا، ص ۵۲۵ که در شماره ۱۰ نام این کتابها را آورده و اشاره شده که در احکام کواکب هستند، وجود دارد.
- شیخ عباس قمی در این مورد میگوید: «و این –بیت مذکور- تصریح میکند تشیع او را چه استدلال به این آیه بر اشتراط عصمت در امام از دلایل مشهورهی شیعه است». قمی، ۱۳۸۵ه.ش، ص ۲۲۹
- برای مثال امیر تیمور گورکان(م۸۰۷ه.ق) از پادشاهانی بوده که از یک طرف نقل هایی در مورد اشتیاقش برای ملاقات با افراد زاهدی مانند: ابوبکر تایبادی آمده و اصرار بر دیدار او داشته و از طرف دیگر، در کشورگشاییهایش دستور قتل عام مردم را میداده است(ر.ک: مؤید ثابتی، ۱۳۴۶ه.ش، ص ۳۳۵و۳۴۰).
- در کتاب«تاریخ ادبیات در ایران» آمده: سلطان حسین میرزا بایقرا پسر غیاث الدین منصور پسر امیرزده بایقرا پسر عمر شیخ بهادر پسر امیر تیمور گورکان آخرین پادشاه تیموریان است که در ایران فرمانروائی داشت. وی مردی ادب دوست و فضیلت پرور بود و خود نیز گاهی شعر میگفت(صفا، ۱۳۸۳ه.ش، ص ۳۸۷).
- عبدالنبی قزوینی تنها کسی است که دیده شد نام کاشفی را «محمد حسین» عنوان میکند، در صورتی که در جاهای دیگر نام او را حسین معرفی کردهاند.
فصل سوم:
بررسی خطبهی آغازین
و
مباحث علوم قرآنی جواهرالتفسیر
۳-۱- بررسی خطبهی آغاز جواهر التفسیر
این خطبه، مشتمل بر حدود ۱۰ صفحه – از ص ۱۲۵ تا ۱۳۵ – است. کاشفی ابتدا به حمد و ثنای الهی پرداخته و سپس به این مطلب اشاره دارد که وقوف و آگاهی بر معانی دقیق قرآن جز پاپیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دست یافتنی نیست، همچنین در این قسمت بر پیامبر و آل پاکش، خلفاء راشدین، همه اصحاب از مهاجرین و انصار و تابعین سلام و درود فرستاده است.
۳-۱-۱-ضرورت تفسیر قرآن
در ادامه ملاحسین کاشفی بهترین عبادت امت اسلام را بر اساس روایت «افضل عباده امتی قراءه القرآن» خواندن قرآن میداند. اما به این نکته توجه دارد که قرائت قرآن هر گاه از زیور تدبر و تفکر دور باشد نمیتوان از آن توقعی داشت(کاشفی، ۱۳۷۹ه.ش، ص۱۲۶). هر چند تأکید کاشفی در اینجا به تفکر در آیات قرآن است اما تلاوت بدون دقت در معانی آن نیز اثر خود را دارد.
او به این سخن امیرالمومنین علی(علیه السلام) استناد کرده که «لاخیر فی قراءه لاتدبر فیها» و معتقد است متخصصان در این کار و صاحبان خرد و اندیشه و طبق اصطلاح خود کاشفی «ارباب عقول و الباب» باید به اندازه فهم و درک خود و به قدر بخشش حق و کوشش خویش از آیات قرآن بهره یابند(همان، ص ۱۲۶).
وی اقدام به تدبر و تفکر برای معرفت کلام الهی و تحقیق در الفاظ و معانی آن را بر اهل بصیرت و ذکاوت و زیرکی لازم دانسته است:
«و مضمون این خطاب عالی که حضرت ملک متعالی با سیّد اولاد آدم فرموده که «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ» برین معنی دلالت میکند که نزول این کتاب مبارک و نامه متبرک از عالم قدس و مشهد انس برای آن است که ارباب عقول و الباب، در غرایب اسرار و عجایب اطوار تأمّل و تدبّر نموده، به اندازه فهوم و درایات در آیات و کلمات او سخن گویند، و به نصایح کامله و مواعظ شامله پند پذیر گشته، به قدر بخشش حق و کوشش خویش از آن بهرهای یابند…… پس به حکم این مقدمات، بر خداوندان بصر و بصیرت و اصحاب ذکا و فطنت لازم باشد که به اقدام تدبّر و تفکر بر سلوک منهاج معرفت کلام ربانی اقدام نمایند ، و به مشاهده تحقیق الفاظ و ملاحظه تدقیق معانی آن نظر مهارت و بصر بصارت بگشایند، تا به مقدار استحقاق و استعداد از فیوض این کتاب میامن انتساب، مستفید و محظوظ توانند شد.
چون ز نفس و حدیثش آیی تنگ به کلام قدیم کن آهنگ
وقف او کن قوای روحانی صرف او کن حواس جسمانی
گوش از او معدن جواهر ساز هوش از او مخزن سرایر ساز»
(همان، صص ۱۲۷ و ۱۲۶)
واعظ کاشفی در ادامه توضیحات اشاره دارد که بدون بررسی و جستجوی علم تفسیر نمیتوان به فهم معافی دقیق کتاب خدا دست یافت بنابر این طبق نظر او تنها راه شناخت مفاهیم قرآن علم تفسیر است و اطلاع و وقوف بر تفسیر قرآ
ن را بر اهلش لازم میداند.
او این علم را شامل بیست و دو فن می داند و آنها را به دو نوع تقسیم میکند، یکی قشریّه و دیگری لبابیّه، و خودش در جواهر التفسیر این فنون را طی چهار اصل قرار داده و بررسی میکند و بر این اعتقاد است که هر کس به دنبال معرفت قرآن باشد چارهای جز آگاهی از این فنون را نداشته و باید بر آنها واقف گردد(همان، ص ۱۲۷).
در عنوان دوم از اصل دوم کاشفی منظور از قشریّه و لبابیّه را توضیح داده است. علوم قشریه در این تفسیر علومی دانسته شده که بیشتر به ظاهر آیات میپردازد مانند: صرف و نحو و علوم لبابیه، آن است که از ظاهر فراتر رفته و به معنا و مفهوم عمیق و دقیق آیات اشاره میکند و برای این نوع تقسیماتی نیز بیان گشته است(همان، ص ۱۷۳).
۳-۱-۲-هدف تألیف جواهر التفسیر
حسین بن علی کاشفی در ضمن خطبه آغاز جواهر التفسیر ذکر میکند که تنها قصد داشته برای رضای خداوند و تقرب به او، تفسیری بنویسد که مشتمل بر همهی علوم متعلق به قرآن بوده و مراجعه کنندگان به آن را از رجوع به تفسیرهای دیگر بی نیاز کند اما به دلیل موانع موجود در آن زمان که از آن ها نامی نمیبرد، رسیدن به این هدف به تعویق افتاده تا در دوران امیر علیشیر نوائی، و به قول نویسنده «درین زمان لطافت نشان» شرایط خوبی برای علماء ، فضلا و دانشمندان فراهم گشت بنابراین ملاحسین نیز از این فرصت استفاده کرده تا مقصود خویش را به نتیجه رسانده و هدفی را که در ذهن داشت دنبال کند، پس تصمیم میگیرد به جمع آوری تفسیری بپردازد که از نظر فایده ، منفعت و سود تمام و کامل باشد(همان، ص ۱۲۸).
از بیاناتی که کاشفی در زمینه تألیف جواهر التفسیر ارائه کرده برداشت میشود که او در ابتدا در تصور خویش قصد نوشتن تفسیری جامع و کامل از قرآن داشته اما نتوانست به طورکامل به هدفش جامهی عمل بپوشاند و بر اساس این سخنش: «به تقریب شمه ای بر صفحه ظهور، صفت تحریر پذیرفت» به مقداری از آن هدف دست یافت(همان، ص ۱۳۰)
واعظ در این صفحات، سطرهایی را به مدح علیشیر نوائی اختصاص داده و به تعریف و تمجید از او پرداخته است(همان، ص۱۲۸).
مفسر اشاره میکند که در تألیف جواهر التفسیر روشی مختصر و مفید، به گونهای که ملال آور و خسته کننده نباشد و نیز خلل و آسیبی به کار تفسیر وارد نکند برگزیده است: «فقیر حقیر عنان عزیمت به صوب مختصری مفید،که از طرفین املال و اخلال به جانب وسط که مرتبه اعتدال است مایل باشد انعطاف داد…»(همان، ص ۱۳۰).
۳-۱-۳- سخن مفسر در روش جواهر التفسیر
واعظ در خطبهی آغاز کتابش، روش خود در تفسیر
آیات قرآن در این کتاب توضیح داده و میگوید: درآن، دیدگاه ها و نظرات مفسران و نویسندگان قبل از خود آنچه را که به نظرش کاملتر بوده جمعآوری کرده و در بیشتر مواقع نکات ادبی زائد و شواهد لغت عربی را نیاورده است(همان، ص۱۳۰).
وی هم چنین اضافه می کند پس از اینکه صحیحترین آیات را آورده، اسباب النزول، قصهها و اخبار و روایات مربوط به آیات آنها را بیان میکند. البته اشاره کرده که صحیحترین آیاتی که اغلب وجوه مشهوره و معتبره را شامل باشد در تفسیرش آورده و در این مورد توضیح بیشتری نداده، که به نظر میرسد مراد او، صحیح از نظر قرائت باشد که آن را همراه با قید مشهور و معتبر آورده است زیرا آیات قرآن به طور کلی متواتر و معتبر هستند یا اینکه نظرش به آیاتی بوده که معنای آنها روشن است، بنابراین به طور دقیق مفهوم این جمله مشخص نیست.
وی اشاره دارد که سخنان و به نقلی لطایف و اشارات اهل تحقیق که در طول زمان از بیان آنها کوتاهی شده، در این تفسیر استفاده کرده است چنانکه در تفسیر سوره حمد از این لطایف بسیار دیده می شود و گاه با نام اشاره از آنها یاد کرده است.
«و از اقوال مفسران آنچه بر معیار اختیار عیاری تمام داشت جمع کرده، اکثر زواید ادبیّه و مستشهدات لغات عربیّه را متعرّض نگشت، و بعد از ایراد اصحّ آیات بر وجهی که اغلب وجوه مشهوره معتبره را شامل باشد، به بیان اسباب نزول و قصص و اخبار اشتغال کرد…»(همان جا).
۳-۱-۴-تعریف علم تفسیر از دیدگاه کاشفی
ملاحسین کاشفی تفسیر قرآن را علمی میداند که در آن در حد توان بشری هم از الفاظ و هم معانی آیات قرآن کریم بحث می شود از این جهت که این الفاظ و معانی بر چیزی آشکار دلالت دارندکه افراد گمان میکنند همان مقصود و هدف خداوند از بیان آن هاست: «علم تفسیر علمی است که در او بحث کنند از الفاظ و معانی قرآن از حیثیت دلالت آن بر چیزی که به یقین معلوم باشد و بران نیز که گمان برند که مراد اللّه این است، به قدر طاقت انسانیه»(همان، ص۱۳۱).
از این تعریف برداشت میشود که کاشفی تفسیر را بررسی الفاظ و معانی آیات برای رسیدن به مراد خداوند دانسته اما چند نکته در این تعریف قابل توجه به نظر میرسد:
- عبارت «به قدر طاقت انسانیه» که نشان می دهد کاشفی به این موضوع توجه دارد که هر انسانی در اندازه توان و قدرت خود به تفسیر قرآن و کشف مراد خداوند میپردازد، به اندازه ای که شاید حق واقعی تفسیر قرآن ادا شود.
- واعظ کاشفی میگوید: «گمان برند که مراد الله این است»، این جمله نیز بیانگر این مطلب است که گرچه انسانها و بشر از توانایی خود برای فهم و تفسیر آیات قرآن نهایت استفاده را میکند اما آنها گمان میکنند که مراد خداوند را فهمیده و دریافت کردهاند اما ممکن است منظور خداوند آنچه آنها درک کردهاند نباشد!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/12/21 ساعت 11:32:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |