دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل جنبش شناختی گستره حلب – ماهنشان استان زنجان
عملکرد متقابل فرآیندهای درون زاد و برون زاد سبب تشکیل سیستم پویای نزدیک به سطح زمین شده است. مطالعه این سیستم پویا در دهههای اخیر جهش چشمگیری را به همراه داشته که این موضوع دستاورد تحول عظیمی است که در ابزارهای مورد استفاده در بررسی این سیستم پویا بوجود آمده است. تصاویر ماهوارهای، روشهای سن سنجی، امکان مدلسازی عددی فرایندهای زمینشناختی و…. افقهای نوینی را پیش روی پژوهشگران این عرصه قرار داده است. بررسی پوسته زمین حاکی از آن است نیروهای زمینساختی فشاری باعث تشكیل ساختارهای زمینشناسی نظیر چین و گسل و برونزد واحدهای سنگی از عمق به سطح میشوند. تعیین فشار و دمای میانبارهای سیال[1] به دام افتاده در این ساختارهای متشكل از سنگهای رسوبی بیانگر تغییر شرایط فیزیكی آنها از زمان نهشته شدن در حوضه تا دفن و برپایی مجدد است. تحلیل جنبش شناختی این ساختارها مستلزم بكارگیری مشاهدات مستقیم (تحلیل ساختاری-زمینریختشناسی) و آزمایشگاهی (میكروترموبارومتری) است. دگرریختی پوسته زمین در مناطق فشاری به طور معمول با چینخوردگیها و توسعه گسلهای راندگی همراه میباشد که در یك حادثه دگرشكلی به وجود آمدهاند و با هم مرتبط هستند (Calamita,1990). در برخی از این مناطق تحت رژیم فشارشی، گسلهای رانده تظاهرات سطحی کمتری داشته و بیشتر مدفون میباشند ( Berberian, 1995).به همین دلیل تحلیل دگرریختیهای در این مناطق، اغلب تحت عنوان تحلیل هندسی و جنبش شناختی گسلهای رانده و چینهای مرتبط با آنها صورت میگیرد. چینها وگسلهای راندگی ساختارهای مهمی را به وجود میآورند كه محل مناسبی برای تلههای نفتی و همچنین كانیزایی در اثر
مهاجرت سیالات میباشند, 2003) Mcclay). بسیاری از زمین شناسان نظیر ساپ (1985)، جامیسون (1987)، میترا (1990) در کارهای تحقیقاتی خود ارتباط ژنتیکی این دو فرایند را درسامانههای چین خورده- رانده مورد مطالعه قرار دادهاند. در این مطالعات ارتباط هندسی و جنبش شناختی این گونه ساختارها با یكدیگر مورد بررسی قرار میگیرد.
نظریات متفاوتی در مورد ارتباط بین چینها وگسلهای راندگی بیان شده است:
برخی از زمین شناسان، نظیر هیبارد و هال (1993) و بارچی و همکاران (1998) معتقدند كه چینها و گسلهای راندگی موجود در یک مکان خاص، ارتباطی با هم ندارند و در زمانهای مختلف شکل گرفتهاند.
دیدگاه دیگر، آن است که چینها و گسلهای راندگی با یکدیگر مرتبط هستند و در طی یک حادثه تغییرشکل و با هم شکل میگیرند (Tavarnelli, 1997). تاوارنلی (1997) با مطالعه ساختارهای فرعی در نوار چینخورده- رانده آمبریا- مارچی در ایتالیا و راکی در کانادا و بررسی ارتباط ژنتیکی آنها با یکدیگر و ساختارهای اصلی، تکامل ساختاری این نوار چینخورده- رانده را حاصل وقوع فرایندهای کوتاهشدگی به موازات لایهبندی[2]، چینخوردگی[3] و تشکیل راندگی[4] دانسته است.
1-1 رشد چینخوردگیها
چینخوردگیها در سامانههای چین رانده معمولاً مرتبط با گسلهای پنهان میباشد که شواهد چینخوردگیهای مربوط به این نوع سامانهها حاکی از این است که گسلهای معکوس پنهان عامل ایجاد چین خوردگیها میباشد(Davis, 1983;Namson and Davis, 1988; Stein and King, 1984;Yeats, 1986; Stein and Yeats, 1989; Medwedeff,1992; Gurrola and Keller, 1997).
افزایش ابعاد چین در جهت طولی، (انتشار جانبی )[5] و عرضی که طی آن طول موج چین تغییر میکند را رشد چینخوردگی میگویند. رشد عرضی چین خوردگی ها طی مکانیسمهای خاصی صورت میگیرند که در زیر به آنها پرداخته میشود شکل(1-1).
شکل 1-1) نحوه رشد جانبی چین، برگرفته از(Bretis et al, 2011).
2-1- مکانیسمهای رشد عرضی چین خوردگیها
مکانیسمهای رشد عرضی چینخوردگیها به طور کلی شامل سه نوع میباشد نوع اول مربوط به چرخش یالها، نوع دوم مربوط به مهاجرت لولا و دسته سوم ترکیبی از هر دو مکانیسم میباشد. در مدل اول محل لولاها در طول چینخوردگی ثابت است و کوتاه شدگی سبب افزایش یال و تنگتر شدن چین میشود. در مدل مهاجرت لولا با تغییر محل لولا بخشهای جدیدی به طول یال اضافه میشود، بدون اینکه تغییری در شیب یالها ایجاد شود. در حالت سوم به دلیل اینکه ترکیبی از دو مکانیسم یاد شده است، دارای پیچیدگی بالاتری میباشد. در این مکانیسم ممکن است به طور همزمان و به نسبتهای مختلف در طی مراحل رشد یک چین هر یک از دو مکانیسم بالا موثر باشند(شکل2-1) (Jamison,1987;Mitra and Namson,1989;Suppe and Meddwedeff,1990;Poblet and MacCaly,1996;Mitra,2003).
شکل1-2) مکانیسمهای رشد چین(مدل مهاجرت لولا و چرخش یال)، برگرفته از(Mercier et al.,2007) 1-2-1تقسیمبندی چینها
ارتباط بین چینخوردگیها و گسلها، به دو گروه تقسیم شده است:(Morley, 1994)
الف- چین خوردگیهای در ارتباط با گسل[6]: در این گروه، چینها در بالا و نوک راندگیهای در حال انتشار به سمت بالا شکل میگیرند، مانند چینخوردگیهای خمگسلی[7] و نوکراندگی[8] که چینهای نوک راندگی خود شامل چینهای جدایشی[9] و انتشار گسلی[10] میباشند(Rich, 1934; Elliott,1976; Suppe, 1985; Jamison, 1987; Mitra, 1990). ویژگی بارز این ساختارها آن است که گسلها خصوصیات هندسی و جنبشی چینها را کنترل مینمایند (Mitra, 2002).
ب- گسلهای مرتبط با چینخوردگی[11]: در این گروه، چینهای کمانشی[12] ناشی از تغییرات کرنش مربوط به موقعیت چینهشناسی و ساختاری در طی تکامل چین می باشند. بعضی از خصوصیات کلیدی این گسلها در این است که لغزش در آنها کمتر از لغزش در گسل اصلی ایجاد کننده چین است و همچنین لغزش در آنها به سمت بالا یا پایین شیب گسل تغییر میکند. در نتیجه این گسلها بدون اتصال به افق جدایش مشخص، درون خود ساختار خاتمه مییابند. همچنین این گسلها نسبت به چینها، در مراحل بعدی تشکیل شدهاند (Fischer et al., 1992; Willis, 1894; Dixon and Liu, 1992). این گسلها با عنوان گسلهای جای گرفته در چین[13] معرفی شده است (Mitra, 2002).
1-2-1-1چینخوردگیهای در ارتباط با گسل[14]
چینهای مرتبط با گسلها زمانی ایجاد میگردند كه سطح گسل دچار تغییراتی در زاویه شیب شود. در نتیجه این تغییر، ساختارهایی كه از نظر هندسی سازگار با آن تغییرات هستند ایجاد شوند، که این موضوع در فرادیوارهی گسل، در اثر حركت بلوك فرادیواره روی سطح گسل ایجاد میشود (مانند چینهای خمگسلی و انتشارگسلی). این چینها همچنین ممكن است در جاهایی که تغییرات آهنگ لغزش گسل در طول سطح گسل، کرنشهای فرادیوارهای را تولید میکند نیز تشکیل شوند (مانند چینهای جدایشی) (McClay, 2003).
برای تعیین هندسه تشکیل چینهای مرتبط با گسل، محققین متعددی نمودارهایی را ارائه كردهاند(Suppe, 1983; Jamison, 1987; Mitra, 1990; Suppe and Medwedeff, 1990; Homza and Wallace, 1995). بسیاری از محققین مانند تاوانلی (1997) و تورنجورسن و دون (1997) بر این باور هستند كه نمودارهای ارائه شده توسط جامسون (1987)، مناسبترین حالت را دارند، زیرا چندین مدل مختلف را تحت پوشش قرار داده است. در مدل ارائه شده توسط جامسون (1987)، چینهای مرتبط با گسل در سه گروه اصلی چینهای خم گسلی، چینهای انتشار گسلی و چینهای جدایشی، تحلیل شدهاند. نمودارهای ارائه شده توسط وی براساس مدلهای ساختاری هندسه لولای شكنجی[15] و میزان تغییر ضخامت یال پیشانی میباشند. در این مدلها ضخامت لایهها در یال پشتی[16] ثابت در نظر گرفته شده است و ضخامت لایهها در یال پیشانی[17] میتواند افزایش یا كاهش یابد. فاکتورهای مورد استفاده در این نمودارها، زاویه پلكان گسلی (α)، زاویه بین یالها (γ) و تغییر ضخامت یال پیشانی (tf,b)، میباشند. این سه پارامتر وابسته به یكدیگر هستند و ارتباط آنها میتواند تعیین كننده نوع چینخوردگی باشد (شکل 1-3). در چینهای جدایشی شیب یال پشتی (bα) جایگزین شیب پلكان میشود، در این چینها علاوه بر این فاکتور، پارامتر دیگری مورد استفاده قرار میگیرد كه شامل نسبت دامنه چین (a) به ضخامت عادی چینهشناسی (f) واحد شكلپذیری است كه هسته تاقدیس را پر میكند (شکل 1-4).
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 06:35:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |