دانلود پایان نامه ارشد :بررسی وجوه تقابل سبک زندگی لیبرالیستی با اسلام

      در این فصل به بررسی کلیات تحقیق می‌پردازیم. در ابتدا مسئلۀ پژوهش روشن می‌شود. در این قسمت دغدغه‌هایی که منجر به شکل‌گیری این مسئله شده است مورد بررسی قرار می‌گیرد. سپس ضرورت بحث از بررسی سبک زندگی لیبرالیستی، وجوه تقابل آن با سبک زندگی اسلامی و تأثیر آن بر برنامۀدرسی پنهان بیان می‌شود. در ادامه اهداف و سؤالات تحقیق که شامل بررسی ویژگی‌های سبک زندگی لیبرالیستی در زمینۀ دو شاخص اوقات فراغت و روابط انسانی، ویژگی‌های سبک زندگی اسلامی در زمینۀ دو شاخص نام‌برده، وجوه تقابل این دو سبک زندگی و تأثیر سبک زندگی لیبرالیستی در ایجاد برنامۀ درسی پنهان ذکر می‌گردد. در پایان اصطلاحات پژوهش تعریف می‌گردد.

  • بیان مسئله

هر مکتبی دارای مبانی جهان شناسی، دین شناسی، ارزش شناسی و انسان‌شناسی خاص خود است و هر یک از این مبانی در ساختار تعلیم وتربیت آن مکتب تأثیرگذار خواهد بود چرا که در مکاتب گوناگون جایگاه انسان در جهان هستی، تعریفی که از او داده می‌شود، روش‌های کسب معرفت و در نهایت ارزش‌هایی که برای زیستن عرضه می‌گردد متفاوت است. پرواضح است که انسان‌محور تعلیم و تربیت است و هر

 

پایان نامه و مقاله

 مکتبی از دریچۀ ایدئولوژی خود به تعلیم و تربیت انسان می‌نگرد. یکی از ایدئولوژی‌هایی که در حال جهانی شدن است، لیبرالیسم است. فرهنگ لیبرالی که در اروپای مسیحی شکل گرفت، در کلّیت خویش علیه همۀ ارزش‌های قدسی و ماورایی به وجودآمده و به عنوان یک مکتب اجتماعی، تعریف خاصی از انسان دارد و متناسب با آن نیز اشکال خاصی از نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی عرضه می‌کند. لیبرالیسم امروز دیگر نه در قالب یک نظریۀ فلسفی یا سیاسی، بلکه به عنوان یک الگوی زندگی و برنامه‌ریزی، بر موج مدرنیسم به گوشه گوشۀ جوامع نفوذ کرده است و بسیاری را بدین گمان کشانده که توسعه و ترقی را جز از این راه نمی‌توان تأمین کرد. اندیشه‌هایی چون لیبرالیسم، استواری و استحکام خود را مرهون نمودهای عینی و عملی هستند و صحنه کارزار با آن‌ها بیش از هر جا در میدان مدیریت و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و بین‌المللی است. یکی از عرصه‌های ساختاری مدیریت و برنامه‌ریزیاجتماعی در هر کشور نهاد آموزش و پرورش، به ویژه آموزش متوسطه است. چرا که این دوره درفاصلۀکوتاهی نسبت به ورود جدی دانش‌آموزان به عرصۀ جامعه را دارد و از طرفی نیز این دوره مصادف با دورۀ نوجوانی است. دوره‌ای که انسان در معرض انتخاب‌های مختلف و متعدد در زمینه‌های گوناگون از جمله انتخاب رشته، شغل و گرایش‌های مذهبی قرار می‌گیرد و ذهن و روح دانش‌آموز آمادگی بالایی را برای پذیرش عقاید و نگرش‌های برآمده از مکاتب مختلف را دارد؛بنابراین، نهاد آموزش و پرورش نقش تعیین‌کننده‌ای در انتخاب‌های سرنوشت‌سازافراد جامعهدارد که اهمیت این نهاد را دو چندان می‌کند. از طرفی نیز با توجه به اینکه ایران کشوری است اسلامی وحاکمیت دین در قالب جمهوری اسلامی نمود بیرونی یافته است باید به این مسئله بپردازیم که در عرصۀ اعتقادات اسلامی و به تبع آن در تعلیم وتربیت، نقاط رویارویی ما با لیبرالیسم چه خواهد بود. در واقع باید بررسی نماییم سبک زندگی اسلامی و سبک زندگی لیبرالیستی که هریک تأثیرات متفاوت و محسوسی را بر ترجیحات و سلایق افراد جامعه در انتخاب‌ها و گزینش‌های آنان ایجاد می‌کنند در چه محورهایی با یکدیگر تقابل وتناقض دارند.

بر این اساس در این تحقیق نگارنده در رابطه با اندیشه‌های لیبرالیسم و تعلیم وتربیت اسلامی مدعی است: 1) مبانی و اصول فکری لیبرالیسم دارای وجوه تقابل جدی با اصول فکری اسلام است 2) این اصول فکری متناقض با اسلام در تعلیم و تربیت ما نفوذ کرده است اما این رخنه، چندان در برنامۀ درسی آشکار به چشم نمی‌خورد و مسئلۀ نگران‌کننده این است که برنامۀ درسی پنهان ما دچار این تأثیرپذیری شده است که به اعتقاد برخی از صاحب‌نظران، تأثیرگذاری این نوع از برنامۀ درسی می‌تواند به مراتب بیشتر از برنامۀ درسی آشکار باشد. این در صورتی است که مکتب ما اسلاماست و پیرو آن هدف نهایی تعلیم وتربیت ما رساندن افراد جامعه به حیات طیبه خواهد بود به گونه‌ای که فرد در تمام ابعاد زندگی خود، چه فردی و چه اجتماعی، زندگانی مطابق با مبانی و اصول اسلامی داشته باشد. امّا بانفوذ تفکرات لیبرالیستی از جمله سکولاریزایسیون که قائل بهجدا کردن امور دنیوی از امور دینیو جدا کردن سیاست و حکومت، اقتصاد، قضاوت، تعلیم وتربیت، هنر و امثال آن از امور مقدس است، نگرش این مکتب به غایت زندگی انسان و محدود نمودن آن به دنیای مادی، تأکید بیش از اندازه و غلوآمیز در رابطه با امیال انسانی و ده‌ها آموزۀ دیگر، چگونه می‌توان این هدف والا را به سرانجام رساند.

نگارنده سعی دارد در این تحقیق، ابتدا 1) به معرفی لیبرالیسم و اسلام و مبانی فکری این دو مکتب بپردازد و در گام بعدی 2)وجوه تقابل در مبانی فکری و همچنین در زمینۀ دو شاخص سبک زندگی که عبارت‌اند از:اوقات فراغت و روابط انسانی را روشن نموده 3) و در نهایت، نفوذ اندیشه‌های لیبرالیسم را از طریق برنامۀ درسی پنهان در رابطه با دوشاخص نام‌برده مورد بررسی قرار دهد.

  • اهمیت و ضرورت مسئله

طبق فرمایش‌های مقام معظم رهبری: «سبک و فرهنگ زندگی که به معنی همۀ مسائلی است که متن زندگی انسان را شکل می‌دهند، یکی از شاخصه‌های پیشرفت تمّدن اسلامی محسوب می‌شود کهآسیب‌شناسی و علت‌یابی در زمینۀ عدم پیشرفت لازم در این بخش ضروری است» (www.khamenei.ir. 2013). یکی از نهادهایی که می‌تواند از پایه در تغییر سبک و فرهنگ زندگی، مؤثر باشد نهاد آموزش و پرورش است. این نهاد می‌تواند تغییرات بسیار عمیقی را از اوان کودکی در افراد جامعه ایجاد کند و این حرکت را تا دوران نوجوانی افراد در همۀ ساحت‌های اعتقادی، اخلاقی، علمی-آموزشی، فرهنگی – هنری، اجتماعی، سیاسی، زیستی و اقتصادی که در سند ملّی آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است، ادامه دهد. در این راستا این نهاد به عنوان یکی از مهم‌ترین فرصت‌های اجتماعی شدن دانش‌آموزان می‌باید کارکردهای متناسب جهت دست‌یابی به این هدف را ایجاد کند و تنها به مشخص نمودن اهداف قانع نبوده و عملکردهایی را که در فضای کلی آموزش و پرورش از جمله مدرسه منجر به تغییرات اساسی و پایه‌ای می‌شود شناسایی نموده و بر این اساس اقدام نماید.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی از دیدگاه استاد مطهری

    جهان کنونی با پیشرفت های سرسام آور فنی و صنعتی خود انسان امروزی را در برابر مشکلات بغرنجی قرار داده است و موفقیت های پی در پی علمی و فنی این احساس را در انسان امروزی بوجود آورده که بی نیاز از بعد اخلاقی است. ( وارنوک ، ترجمه فنایی ، 1380، ص140)

رشد تحقیقات گسترده تجربی و زیست شناسی ، باعث شد که انسان به عنوان یک حیوان تکامل یافته فرض شود و جنبه های اخلاقی انسان صرفاً در حد فعل و انفعالات جسمانی و تغییرات سلولی در نظر گرفته شود . ( برزینکا ، ترجمه بایبوردی ، 1371، ص 30) و از طرف دیگر تعمیم دادن منطق عصر ماشین و بهره وری خط مونتاژ به انسان باعث شد که همانند ماشین با او رفتار شود . ( گوتک ، ترجمه پاک سرشت ، 1380، ص 163)

اگر تربیت را رو کردن آزادانه به ارزش هایی که زمینه ی تکامل انسان را فراهم می کند بدانیم ، درمی یابیم که با همه پیشرفت هایی که در زمینه علم و تکنولوژی صورت گرفته ، هیچ تغییری در تکامل انسان ها رخ نداده است و حتی این پیشرفت موجب تنزل آنها شده است و از آنها افرادی رو گردان از ارزش ها ساخته که مصداق حرف نیچه که انسان مدرن را کوچک می شمارد ، شده است . ( نقیب زاده ، 1376، ص 194)

مهم ترین هدف از نزول وحی الهی تربیت انسان است و عقل که جوهره ی روح الهی است به عنوان عنصر برجسته ی انسان به این موجود عطا

 

پایان نامه و مقاله

 شده تا تحقق این هدف راتأمین نماید . درکنار نیروی بزرگ عقل در انسان ، نیروی عظیم و خیره کننده دیگری به نام عاطفه وجود دارد که از انعکاسات روح انسانی در زمینه خداشناسی و نوع دوستی است و این تجلّی روحی یکی از صفات بارز ممدوحه است و ضامن سعادت ، شخصیت ،کمال ، امنیت و مقام آدمی است.

تربیت اخلاقی از مهمترین ابعاد تربیت می باشد که خود متشکل از ابعادجدایی ناپذیر عقل و عاطفه است. این نوع تربیت زمینه را برای انسان سازی و سعادت انسان فراهم می کند . در طول ادوار گذشته بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان بشری و پیشوایان دینی هر یک به نحوی به این مسأله توجّه کرده اند .

در این فصل ما قصد داریم به ، بیان مسأله ، اهمّیّت و ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق اعم از اهداف کلی و جزئی و سؤالات تحقیق ( سؤالات اصلی و فرعی  ) و تعریف اصطلاحات عقل ، عاطفه ،  تربیت ، اخلاق و تربیت اخلاقی بپردازیم تا خواننده با کلیات تحقیق حاضر بیشتر آشنا شود .

1-2- بیان مسأله

       اخلاق و تربیت اخلاقی از مهم ترین مسائل انسانی مکتب ها و به ویژه تعلیم وتربیت انسان به شمار می رود . چرا که تربیت اخلاقی موجبات سعادت و رستگاری انسان را فراهم می سازد . پیامبر اکرم (ص) به نقل مطهری (1383) می فرماید : (( بُعِثتُ لِاُتَمِمُ مَکارم الاخلاق )) من مبعوث و بر انگیخته شده ام برای اینکه اخلاق کریمانه را تکمیل کنم . مقوله ی اخلاق دارای ابعاد گوناگون همچون بعد عقل و عاطفه است وباید در مبحث تربیت اخلاقی به آنها توجه داشت .

عقل و عاطفه دو ارزش والای انسانی است که مانند سایر ارزشهای انسانی در روز الست، از سوی خداوند در خمیرمایه ی انسان عجین شده اند . بدون تردید هریک از دو نیروی عظیم عقل و عاطفه در تأمین خوشبختی و سعادت بشر سهم مستقل مؤثری دارند . بشر زمانی به کمال لایق انسانی نایل می شود که از این دو قدرت عظیم به طرز شایسته و با اندازه گیری صحیح استفاده کند . تأمین سعادت و سلامت و تحرّک جامعه مستلزم هماهنگی ، همدلی ، همکاری و همیاری عقل با عواطف و احساسات است . ضعف و فقدان هر یک پویایی ، بلکه اصل حرکت فرد و جامعه را در مسیر تربیت و رشد و تعالی به مخاطره انداخته ، موجب خسارات عظیم و جبران ناپذیری خواهد شد . عقل هادی و راهنمای انسان به سوی کمال است . حکم عقل بر استدلال و برهان مبتنی ، و بر محاسبه و منطق استوار است . عواطف ؛ محرّکی توانمند ، قوّه و بازویی پر تحرّک ، ترمزی قوی و عاملی بازدارنده و ملامت کننده ای پرخاشگر است .عاطفه با محاسبه سر وکار ندارد ، منطق نمی شناسد و با استدلال و برهان بیگانه است .

  پیامبر بزرگوار اسلام، اولین و آخرین پیام آور عقل و عاطفه است که در قرآن کریم از هردو به «رحمة للعالمین» تعبیر رفته است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم همانطوری که انسان ها را به اندیشیدن در

مسایل زندگی تاکید کرده است، به همان اندازه به محبت و مهرورزی و عطوفت تشویق و ترغیب و امر فرموده است.

نقش عواطف در زندگی انسان غیر قابل تردید است و زندگی انسان در تمام مراحل رشد ، حتی در مرحله شیر خوارگی تحت تأثیر عواطف اوست و رفتار فردی و اجتماعی او به طریقی متأثر از آنهاست . حتّی سلامت روانی و عقلانی انسان وابسته به سلامت عاطفی اوست . ( بهشتی ، 1380، ص 570)

 سقراط از رابطه عمیق بین عقل و اخلاق یاد می کند ، به گونه ای که معتقد است دانش مبنای فضیلت است. سقراط از اولین افرادی است که برای پاسخ به این سؤال که چگونه هر فردی بایستی زندگی کند ، آگاهانه به استدلال های عقل متوسل می شود و روش های مناسبی را برای بکار گیری عقل در حل این مسئله به کار می گیرد . بنابراین سقراط یک نظریه اخلاقی عقل گرایانه متمرکز بر فضیلت را بیان می کند .

( وارنوک، ترجمه فنایی ، 1380، ص14- 28 )

ارسطوهدف زندگانی اخلاقی را کسب سعادت از طریق اجرای دقیق فعالیت های عقلانی می داند . )ارسطو ، ترجمه پور حسینی، 1381 ، ص 83 )

ویلسون نقش عقل را در تربیت اخلاقی در ارتباط با مصالح افراد ، سازگاری منطقی با خود ، شناخت حقایق و به کارگیری این مهارت ها را در عمل مورد بررسی قرار داد. ( الیاس ، ترجمه ضرابی ، 1385 ، ص 88 -89)

کولبرگ هم جایگاه عقل را در تربیت اخلاقی بسیار مهم می داند و عقل را به عنوان یک فرایند تعالی می داند که در این فرایند ، اصول اخلاقی را به عنوان راه حل هایی برای حل مشکلات به کار می گیرد . ( همان ، ص 91 – 92 )

هرست و پیترز هم تربیت اخلاقی را زمینه ای می دانند که فرد بتواند زمینه تعلیم و تربیت عقلانی را فراهم کند . ( زیبا کلام، 1384 ، ص 35 )

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی

در جامعه ما كه دین فرهنگ ساز اسلام با فرهنگ ملی ایرانی اشتراکات فراوانی دارد، فرهنگ سیاسی شیعه نقش به سزایی در شکل گیری و شکوفایی تمدّن ایرانی – اسلامی ایفا کرده است. فرهنگ غنی و انسان ساز تشیع در طول تاریخ عامل هویت بخشی و مقاومت پذیری و مولّد نوعی جریان سازی تمدن گونه بوده و هم اکنون نیز جامعه اسلامی ما متأثر از این فرهنگ است و تحت تاثیر آن بنای تجدید تمدن باشکوه اسلامی را گذاشته است. بدین جهت نیاز داریم به طور دائمی این فرهنگ را رصد كنیم و با شناخت هر چه بیشتر این فرهنگ و شناساندن آن به نسل جدید همچنان با افتخار زندگی کنیم.

سنت های شیعی برخواسته از اسلام محملی هوشمندانه از ظهور فرهنگ ایرانی در قالب های مذهبی بوده است. سنت اعتراض همیشگی علیه حکومت های جبّار وقت، سنت شهادت و جاودانگی روح و خاطره فدائیان مبارز علیه کفر و عمال استبداد و سنت عزاداری برای زنده نگه داشتن قیام امام حسین(ع) در عاشورا و کربلا و دیگر سنت ها، همه عناصر پر قدرتی از بعد سیاسی- اجتماعی برای افشاگری، اعتراض و مبارزه در برابر قدرتمندان فاسد بوده است(کاظمی، 1376، ص128).

این سنت ها که به شیوه های بسیار سنجیده ای خلق و خوی ملی خاص ایرانیان را با اصول و رویه های اسلامی تلفیق می کرد، واجد آثار بسیار گسترده و عظیمی در تاریخ گذشته و معاصر ایران بوده است. انقلاب مشروطیت را باید یکی از دست آوردهای عمده همین پدیده به حساب آورد(همان، ص129).

شاید اغراق نباشد که تقریباً تمام اعتراض های کوبنده و تعیین کننده سیاسی که در دوران معاصر علیه قدرت سیاسی حاکم انجام شد، ریشه در سنت های برگرفته از تلفیق ملی گرایی ایرانی با اسلام داشته است. اوج این رویارویی را می توان در وقوع انقلاب سال 1357 ایران دید که به رهبری مرجع شیعیان امام خمینی(ره)، منجر به سقوط دودمان پهلوی شد. غرض ما در اینجا تاریخ نگاری نیست، بلکه اشاره به عناصر پویایی از فرهنگ و سنت های گذشته است که تاریخ این مرز و بوم و ملت آن را رقم زده است. مردم ایران هنوز با این سنت ها زندگی می کنند و به صورت بالقوه توان بروز آن ها را در رفتار و کردار خود دارند. البته مشروط بر این که متولیان فرهنگ جامعه به شیوه ای غیرمستقیم آن ها را زنده نگاه داشته و به ارزش های سازنده آن بها دهند(همان).

انقلاب اسلامی به دنبال یک تغییر اساسی و بنیادین در جامعه ایران بود. پس از آن که روحانیون به اقتدار سیاسی دست یافتند؛ نظام سیاسی، حیات اجتماعی، فرهنگ و اعتقادات مردم تغییر یافت. جمهوری اسلامی در کنار امور سیاسی و اجتماعی، کنترل امور فرهنگی را نیز در دست گرفت و در پی بنیان گذاری یک فرهنگ سیاسی- اسلامی بود. از این رو انقلاب اسلامی مفاهیم جدیدی نظیر طاغوتی، مستضعفین و شهادت را معرفی کرد(فارسون و مشایخی، 1379، ص33).

با این وجود در می یابیم که، تکامل معنوی و اجتماعی کشور ایران با مفاهیم سیاسی- اجتماعی و مذهب، پیوند ناگسستنی دارد. بنابراین، پژوهنده حیات معنوی ایران باید با ژرف بینی در پی یافتن علل و ریشه های آن برآید؛ زیرا تحولات تاریخی دین و مذهب، به ویژه شعبه مهم آن یعنی تشیع، تاریخ سیاسی این سرزمین را شکل می دهد. مخالفت ایرانیان با دستگاه های دولتی بعد از پایان قرن اول هجری آغاز شد که به ویژه در قالب نهضت های شیعی مذهب صورت می گرفت(ولی زاده، 1390، ص58).

در سال های اخیر نیز برای نخستین بار در ایران سندی با نام «مؤلفه های هویت ملی ایرانیان» تنظیم شده است که بیانگر عناصر هویت ایرانی است. این سند که برای اولین بار از جانب شورای فرهنگ عمومی منتشر شد، عناصر و وجوه هویت ملی ایرانیان را در هفت مؤلفه ذیل دسته بندی کرده است: 1- روح معنویت، تعبد و توحید 2- اسلام مبتنی بر عرفان و مودت اهل بیت(ع) 3- ولایت مداری 4- زبان و خط پارسی 5- تمدن و تاریخ ایران 6- مهدویت، انتظار ورسالت تاریخی ایرانیان. از مؤلفه های سند هویت ملی ایرانیان چهار مؤلفه در قالب عناوین مختلف،

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 اساسا حول موضوع دین و خصوصا دین اسلام و به ویژه تشیع قرار دارد(قاسمی، 1389، ص163).

سیری در مجموعه تفکرات و اندیشه های ایرانیان درباره سبک زندگی، خود روشن کننده این واقعیت است که خدامحوری، اخلاق و معنویت در کنار علم و دانش و سیاست، از مؤلفه های اساسی و بنیادی تمدن ایرانی-اسلامی است و دین مبین اسلام، همه مظاهر تمدن و فرهنگ را یک جا در بر دارد. در جامعه ما که فرهنگ ساز اسلام با فرهنگ ملی ایرانی اشتراکات فراوانی دارد، فرهنگ سیاسی شیعه نقش به سزایی در شکل گیری سبک زندگی سیاسی ایرانی ایفا کرده است. این حقیقت را به خوبی می توان از ارزش ها، معتقدات، اخلاق و آداب و رسوم، رفتارهای اخلاقی و حرکت های احساسی و عاطفی، همزیستی ایرانیان با پیروان دیگر ادیان و ملل به خوبی استنباط کرد. حرکت های اجتماعی، انقلاب ها و نهضت های سیاسی و محتوای این نهضتها از شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های انقلابیون و رهبران این حرکت ها نیز نشان دهنده این معناست. فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی تأثیر مستقیم داشته است. با عنایت به اینکه سبک زندگی سیاسی ایرانی به نحوی دارای یک صبغه فکری و معرفتی است؛ بر رویدادهای سیاسی ایران اسلامی ما را به این نتیجه می رساند که فرهنگ سیاسی شیعه نقش به سزایی بر سبک زندگی سیاسی ایرانی داشته است. بر این مبنا؛ سبک زندگی جهادی و انقلابی، استکبارستیزی، اتحاد و همبستگی، عدالتخواهی، روحیه ایثار و شهادت طلبی و …. در ایران اسلامی مشاهده می شود.

الف) بیان مسئله

سیری در مجموعه تفکرات و اندیشه های ایرانیان درباره سبک زندگی، خود روشن کننده این واقعیت است که خدامحوری، اخلاق و معنویت در کنار علم و دانش و سیاست، از مؤلفه های اساسی و بنیادی تمدن ایرانی-اسلامی است و دین مبین اسلام، همه مظاهر تمدن و فرهنگ را یک جا در بر دارد. در جامعه ما که فرهنگ ساز اسلام با فرهنگ ملی ایرانی اشتراکات فراوانی دارد، فرهنگ سیاسی شیعه نقش به سزایی در شکل گیری سبک زندگی سیاسی ایرانی ایفا کرده است. این حقیقت را به خوبی می توان از ارزش ها، معتقدات، اخلاق و آداب و رسوم، رفتارهای اخلاقی و حرکت های احساسی و عاطفی، همزیستی ایرانیان با پیروان دیگر ادیان و ملل به خوبی استنباط کرد. حرکت های اجتماعی، انقلاب ها و نهضت های سیاسی و محتوای این نهضتها از شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های انقلابیون و رهبران این حرکت ها نیز نشان دهنده این معناست. فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی تأثیر مستقیم داشته است. با عنایت به اینکه سبک زندگی سیاسی ایرانی به نحوی دارای یک صبغه فکری و معرفتی است؛ بر رویدادهای سیاسی ایران اسلامی ما را به این نتیجه می رساند که فرهنگ سیاسی شیعه نقش به سزایی بر سبک زندگی سیاسی ایرانی داشته است. بر این مبنا؛ سبک زندگی جهادی و انقلابی، استکبارستیزی، اتحاد و همبستگی، عدالتخواهی، روحیه ایثار و شهادت طلبی و …. در ایران اسلامی مشاهده می شود و بهترین گواه آن این که عموم قیامهاى مقدس و آزادی بخش در بین مسلمانان تحت تاثیر فرهنگ سیاسی شیعه انجام گرفته است. همچنین پیروزی و حفظ و تداوم انقلاب اسلامی تحت تأثیر شدید ماهیت اسلام خواهى، اصلاح طلبى و ظلم ستیزى فرهنگ سیاسی شیعه قرار دارد. پس از پیروزى انقلاب نیز، جنگ تحمیلی هشت ساله كه از سوی تمامی قدرت‏های جهانی پشتیبانی می‏شد، نتوانست این انقلاب مردمی و اسلامی را از پای درآورد؛ اگر تهدیدهای دشمنان اسلام، امپریالیسم تبلیغاتی، محاصره اقتصادی، كودتای نظامی و… هیچ‏كدام كوچك‏ترین خللی در عزم و اراده نظام اسلامی وارد نكرد، همه و همه به دلیل همان فرهنگ سیاسی شیعه است. تأثیر این فرهنگ بود كه مردم ما در همه عرصه ها با جانبازی خود از ایران اسلامی دفاع کردند. و این فرهنگ موجب به وجود آمدن راه و رسم زندگی به شکل اسلامی شده است.

ب) سؤال های تحقیق:

سؤال اصلی

فرهنگ سیاسی شیعه چه تأثیری بر سبک زندگی سیاسی ایرانی دارد؟

سؤال های فرعی

  1. فرهنگ سیاسی و سبک زندگی به طور كلی چه رابطه ای با هم دارند؟
  2. بین ساختار سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگ سیاسی چه رابطه ای وجود دارد؟
  3. ساخت كلی فرهنگ سیاسی شیعه چیست و چگونه تبیین می ‌شود؟
  4. رابطه بین فرهنگ سیاسی شیعه و سبک زندگی سیاسی ایرانی چگونه تبیین می شود؟

ج) فرضیه های تحقیق:

فرضیه اصلی

فرهنگ سیاسی شیعه بر سبک زندگی سیاسی ایرانی تأثیر مستقیم داشته است. شاخص های این تأثیر عبارتند از: سبک زندگی؛ «جهادی و انقلابی، استکبارستیزی، اتحاد و همبستگی، عدالتخواهی، روحیه ایثار و شهادت طلبی».

فرضیه های فرعی

در پاسخ به سؤال فرعی اول، فرضیه این است كه فرهنگ سیاسی ، الگوهای سبک زندگی سیاسی را تعیین می‌كند. در پاسخ به پرسش دوم، فرضیه این است که بین ساختار سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگ سیاسی رابطه تعامل و تفاعل وجود دارد، البته با تأكید بر نقش اساسی تر فرهنگ. درباره سؤال فرعی سوم، فرض پژوهش این است كه فرهنگ سیاسی شیعه ضمن برخورداری از مبانی، اصول و عناصر نظری ثابت، قابلیت نسبی منعطف و سیالی دارد که در طول تاریخ، به اشكال مختلف در سبک زندگی سیاسی ایرانی ظهور كرده است. در پاسخ به سؤال نهایی نیز باید بگوییم كه با استفاده از تعدادی از شاخص های معین، شامل عنصر رهبری، كانون های مذهبی و اصول نظری و نمادهای مذهبی، مقاطع و نقاط عطف حركت ‌های سیاسی و انقلابی و موضع‌گیری به موقع و صحیح ناشی از هدایت ‌های رهبری در مقابله با دشمنان، حضور به موقع مردم در صحنه های سیاسی- اجتماعی نظیر نهضت ها، جنبش ها وانقلاب ها، رابطه بین سبک زندگی سیاسی ایرانی با فرهنگ سیاسی شیعه بررسی خواهد شد.

د) تعریف مفاهیم

1- فرهنگ سیاسی

فرهنگ از نظر دکتر فرزان سجودی، زبان شناس ایرانی، «نظامی است متشکل از باورها، اعتقادات، رفتارها و آنچه سبک و سیاق زندگی نامیده می شود و نیز بازتاب آن در آنچه تولید می گردد»(صالحی امیری، پیشین، ص37). فرهنگ از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر کنش ها و رفتارهای فردی و اجتماعی افراد می باشد و عموماً بعد سیاسی رفتار را نیز متأثر می سازد(نقیب زاده، 1380، ص20).

هنگامی که فرهنگ در کنار واژه های دیگری مانند سیاست و مدنیت قرار می گیرد، در واقع هدف بیان اشکال و آثار فرهنگ در عرصه سیاست و جامعه است و توجه به سیر تکاملی، تحرک و نقش سازنده و یا بازدارنده آن است. وقتی ما صحبت از فرهنگ سیاسی می کنیم، قصد ما تمرکز روی ابعاد و آثار و تجلیات فرهنگ در جامعه است. برای فرهنگ سیاسی تعاریف مختلفی آمده كه به بعضی از آن‌ها اشاره می كنیم(کاظمی، 1376، ص36):

فرهنگ سیاسی یک جامعه عبارت است از مجموعه باورها، گرایش ها، بینش ها و ارزش ها، معیارها و عقایدی که در طول زمان شکل گرفته و تحت تأثیر وقایع، روندها و تجربیات تاریخی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در قالب آن، نهادها، رفتارها، ساختارها و کنش های سیاسی برای نیل به هدف های جامعه شکل می گیرد. همانطور که مشاهده می شود، فرهنگ سیاسی در یک جامعه متأثر از فرهنگ عمومی آن است. فرهنگ سیاسی هم اهداف کلان جامعه را در بر می گیرد و هم اسباب و سازکار به کار گرفته شده برای نیل به آن ها(همان).

از نظر آلموند «هر فرهنگ سیاسی توزیع خاصی از ایستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارت‌های سیاسی است». در تعریف دیگری در مورد فرهنگ سیاسی گفته اند: «جنبه‌های خاصی از فرهنگ عمومی جامعه كه به زندگی سیاسی نظر دارد و به مسائلی  چون چگونه حكومت كردن و چگونگی حكومت می پردازد». سیدنی وربا در تعریف فرهنگ سیاسی می گوید: «فرهنگ سیاسی عبارت است از نظام باورهای تجربه پذیر، نهادها و ارزش هایی كه پایه و مبنای كنش سیاسی است»(ابوطالبی، 1384، ص 11).

اگر فرهنگ را مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک بدانیم، که از ویژگی معنوی، مادی، فکری و احساسی برخوردار است و یک گروه اجتماعی را از گروه های دیگر مشخص می کند، باید بگوییم که فرهنگ نه تنها هنر و ادبیات را در بر می گیرد، بلکه آیین های زندگی، حقوق اساسی نوع بشر، نظام های ارزشی، سنت ها و باورها را شامل می شود.

با این تعریف می توان گفت که فرهنگ سیاسی به عنوان بخشی از کل فرهنگ اجتماعی؛ مجموعه ای از نگرش ها، ارزش ها و هنجارها درباره سیاست و قدرت است که در طول زمان شکل گرفته و تحت تأثیر وقایع و تجربیات تاریخی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و در قالب آن ها نهادها، رفتارها، ساختارها و کنش های سیاسی برای نیل به اهداف اجتماعی به وجود آمده است(کاظمی، پیشین، ص36).

چارچوب فرهنگ سیاسی شامل جهت گیری ذهنی ملت ها و گروه های اجتماعی و افراد نسبت به سیاست می باشد که این جهت گیری های ذهنی بر الگوهای رفتارسیاسی آن ها تأثیر می گذارد. به بیان دیگر، فرهنگ سیاسی در جستجوی آن باورها و جهت گیری هایی است که مردم در شرایط خاص نسبت به امور سیاسی و اجتماعی خویش داشته و نیز مجموع الگوهایی که بر اساس آن عمل کرده و فرآیندهایی که امور را به پیش می برند و نه آن چیزهایی که حسب مدعای افراد، واقعاً وجود دارند(محمدرضا تاجیک، 1382، ص25-26).

آلموند فرهنگ سیاسی را الگوی ایستارها و ستمگریهای فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام تعریف می کند. به عقیده بال، فرهنگ سیاسی ترکیب ایستارها، اعتقادات، شور و احساس و ارزش های جامعه مرتبط با نظام سیاسی و مسائل سیاسی است. سیدنی وربا براین نظر است که فرهنگ سیاسی از نظام اعتقادی تجربی، نمادهای معنی دار و ارزش هایی که معرف کیفیت انجام اقدام سیاسی اند، تشکیل می یابد. بیر و اولام عقیده دارند که جنبه های خاصی از فرهنگ عمومی جامعه به طور ویژه با چگونگی برخورد با حکومت و اینکه باید چه وظایفی را انجام دهد، ارتباط دارد. این بخش از فرهنگ را می توان فرهنگ سیاسی نامید. لوسین پای نظر می دهد که فرهنگ سیاسی مجموعه ایستارها، اعتقادات و احساساتی است که به روند سیاسی نظم و معنی می دهد و فرضیه ها و قواعد تعیین کننده حاکم بر رفتار نظام سیاسی را مشخص می کند(عبدالرحمن عالم، 1389، ص113).

دانلود پایان نامه ارشد : مدل‌سازی چگونگی وقوع 4 تحول انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی

خاورمیانه منطقه‌ای است مملو از حوادث و تحولات که گویا به صورت دوره‌ای تکرار می‌شوند. این منطقه انقلاب‌ها و شبه انقلاب‌های متعددی را به خود دیده است که با آرزوی دستیابی به آرمانشهری بهتر صورت پذیرفته‌اند، اما پس از مدتی نه تنها به اهداف خود دست نیافتند، بلکه انقلابیون به قدرت رسیده نیز راهی به خطاتر از آنان طی کرده‌اند که علیه آن‌ها قیام، شورش یا کودتا کرده بودند. قذافی با کنار زدن ادریسی و کودتای حزب بعث عراق توسط قاسم علیه فیصل نمونه‌هایی بوده است که این چرخة آرزو را نشان می‌دهند.

همچنین این سرزمین لشکرکشی‌ها و طرح‌ها و نقشه‌های قدرت‌های بزرگی را به خود دیده است که به منظور تغییر اوضاع قبل صورت پذیرفته‌اند، اما نه تنها اوضاع بهتر نشده، بلکه هرج و مرج و بلوا بیش از پیش فراگیر شد. در عراق، در 1958 سرهنگ قاسم کودتا کرد و در 1963 حزب بعث کودتا کرد. این کودتاها نتوانست عراق را به کشور بهتر از قبل مبدل سازد. تنها کارکرد این کودتاها در تغییر نخبگان سیاسی بود. حملة آمریکا به عراق در سال 2002 نیز گرچه با نابودی صدام همراه شد، اما ثبات را برای این کشور به همراه نیاورد و در هر دو مورد اخیر آمریکا را گرفتار باتلاقی کرد که نه راه پس داشت و نه راه پیش.

کودتای معمر قذافی در 1969 با وعده‌های ایجاد یک کشور بهتر، دموکرات‌تر و رفاهی بیشتر برای شهروندان محمد ادریس سنوسی را حذف نمود، ولی در نهایت دیکتاتوری شدیدتر، وضعیت اقتصادی و اجتماعی نابسامان‌تری جایگزین شد. دخالت ناتو در لیبی گرچه به نابودی قذافی انجامید، و آزادی را به ارمغان آورد، اما شرایط را برای بروز جنگ‌های قبیله‌ای فراهم ساخت و تا کنون این کشور روی آرامش را به خود ندیده است. جالب آنجاست که فرهنگ سیاسی این کشور همچنان با حضور ثبات مخالف است و علیه نخست‌وزیر جدید این کشور نیز کودتا صورت پذیرفت و علی‌زیدان مورد ربایش قرار گرفت. در حال حاضر نیز همچنان قیام‌ها علیه دولت ادامه دارد و عملاً لیبی به محلی برای جنگ قبیله‌ای مبدل شده است.

طرح خاورمیانة بزرگ و نقشة راه نیز نه تنها به مبدل شدن خاورمیانه به سرزمینی لیبرال دموکرات منتهی نشد، بلکه از یک طرف، گروه‌هایی را به قدرت رسانید که در چارچوب منافع غرب جای نداشتند. در عراق شیعیان و در نوار غزه، حماس از طریقی دموکراتیک و انتخاباتی به قدرت رسیدند. از طرف دیگر، فعالیت گروه‌های تروریستی و بنیادگرا در منطقه افزایش یافت و عراق و سوریه به بهشتی برای فعالیت‌های تروریستی مبدل شدند. قیام مردم مصر، تونس نیز تا کنون نتوانسته ثبات، رفاه و امنیت مورد نظر مردم را به ارمغان آورد و کنار رفتن حاکمان قبل جز با ادامه نابسامانی‌ها و ناآرامی‌ها همراه نبوده است.

چرخه‌های آرزو در خاورمیانه هرچند از وجود بحرانی اساسی و ماهوی در این منطقه خبر می‌دهد، ولی از طرف دیگر، تکرارپذیری آن‌ها نشان از وجود قواعدی تاریخی در این منطقه دارد که تا کنون ناشناخته مانده‌اند. تحولات مشابه از وجود الگوهای یکسانی خبر می‌دهند. در این منطقه کودتا پشت کودتا و قیام پشت قیام امری مفروض و عادی به شمار می‌آید (Mansfeld, 1999: 30-36).

از این‌رو، به نظر می‌رسد که حداقل در دیدگاه کلان و بدون ورود به جزئیات، الگوهای مشابهی در تمامی کشورهای این منطقه حاکم است. این تحولات تکرارپذیر ذهن ما را به آن سمت می‌برد که این منطقه از ویژگی‌های مشابهی برخوردار است که رفتارها و تحولات مشابهی را حاصل می‌آورد. اقتصاد ضعیف و یا توسعة اقتصادی وابسته، پائین بودن دموکراسی و شاخص‌های آن در این منطقه، شیوع نبردهای قبیله‌ای، درگیری‌های مذهبی و حزبی، وجود اکثریت مسلمان، دخالت قدرت‌های فرامنطقه‌ای در آن از جمله ویژگی‌های مشترک این سرزمین است. گرچه این چرخه‌ها نوعی ناامیدی را به انسان از اصلاح و توسعه این کشورها تحمیل می‌کند، ولی از طرف دیگر نشان از آن دارد که تحولات خاورمیانه با قواعدی خاص در ارتباط است و از این‌رو نظمی بر آن حاکم است. تحولات انقلابی و شبه انقلابی متعدد هرچند در کوتاه مدت با آثاری مثبت همراه بوده، اما بعد از مدتی به روندهای گذشته بازگشت نموده‌اند و از این‌رو، در اغلب موارد تحولات انقلابی و شبه انقلابی جز هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی ناشی از خود دستاوردی نداشته‌اند. بنابراین می‌توان با کشف الگوهای حاکم بر این تحولات تا حدود زیادی آن‌ها را پیش‌بینی کرد. البته ما در اینجا سعی نداریم تا مثبت بودن یا منفی بودن نتایج تحولات و اخلاقی بودن یا نبودن آن‌‌ها را مورد بررسی قرار دهیم. ما به دنبال آن هستیم تا با کشف عوامل اصلی و کلان تحولات و رابطه آن‌ها با یکدیگر، میزان وقوع انقلاب و شبه انقلاب‌های خاورمیانه را با مدلی برآمده از سیستم استنتاج (استنباط) فازی[1] تحلیل نمائیم.

بیان مسئله

مدل‌سازی و بدست آوردن قدرت پیش‌بینی هرچند توسط بسیاری از دیدگاه‌ها و مکاتب فرااثبات‌گرایانه مورد نقد قرار گرفته، اما از اهمیتی کاربردی برخوردار بوده است. نخبگان سیاسی از پژوهشگر اجتماعی انتظار دارند تا با رصد و تحلیل شرایط گذشته و حال، آن‌ها را به تصویری از شرایط احتمالی آینده واصل سازد (Pentland & Liu, 1999).

در میان پدیده‌های اجتماعی، انقلاب‌ها و شبه‌انقلاب‌ها از جایگاهی رفیع به لحاظ اهمیت برخوردار هستند. تغییرات ناشی از این بی‌ثباتی‌ها به شدت اذهان سیاستمدارن و پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. از این‌رو، این پژوهش سعی دارد با شناسایی عوامل و قواعد 4 نوع بی‌ثباتی با عناوین انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا، چرایی و چگونگی وقوع این تحولات را در قالب مدلی پویا شناسایی کند.

اما شناسایی این عوامل تنها ابتدای راه است، چراکه در نگاه پراگماتیستی، نخبگان سیاسی به دنبال شناسایی مهمترین عوامل و به عبارت دیگر عوامل کلیدی این تحولات هستند. آن‌ها خوب از محدودیت منابع در دسترس خود خبر دارند و می‌دانند که کنترل و مدیریت همه این عوامل در دوره‌های حساس زمانی وقوع آن‌ها، که زمان به سرعت تنگ می‌شود، تقریباً ناممکن است. از این‌رو، در مرحله بعد پژوهش با استفاده از تکنیک دلفی‌فازی به دنبال شناسایی کلیدی‌ترین عوامل وقوع این تحولات است.

مرحله سوم، به تقاضای عملگرایان سیاسی برای دستیابی به مدلی برای تحلیل آنچه واقع شده و استفاده از آن در پیش‌بینی آنچه احتمالاً در آینده رخ می‌دهد نزدیک می‌سازد. در این مرحله با کمک سیستم استنباط فازی چگونگی ایجاد یک بی‌ثباتی از دل عوامل کلیدی مورد مدل‌سازی قرار می‌گیرد. در این مرحله، یک سیستم کنترل‌کننده ارائه می‌شود. این سیستم کنترل‌کننده فازی[2] یک سیستم پویا[3] را بر اساس تئوری مجموعه‌های فازی[4] طراحی می‌کند (Kandel & Langholz, 1993: xvii) و همان مدل ما است که کلیه خروجی‌ها را با پیش‌فرض قرار گرفتن همه ورودی‌ها در حد وسط از مقیاس‌ پیوسته مثلاً [0،10]، یعنی 5، مرتب تحلیل می‌کند و می‌توان با تغییر اعداد قطعی ورودی‌ها، تغییر در کل مجموعه سیستم و خروجی‌ها را مشاهده نمود به علاوه مدل ارائه شده با بررسی چند نمونه مورد آزمایش قرار می‌گیرد.     

اهمیت و ضرورت پژوهش

اهمیت موضوع این تحقیق را می‌توان در موارد زیر خلاصه نمود:

  1. اهمیت مطالعات خاورمیانه برای ایران، به عنوان منطقه‌ای که در آن مستقر است، و برای جهانیان، به دلیل موقعیت استراتژیک و ژئواکونومیک آن.
  2. اهمیت تحولات انقلابی و شبه انقلابی در علوم انسانی به عنوان بزرگترین پدیده‌های اجتماعی که معمولاً با تغییرات شگرفی همراه هستند.
  3. اهمیت شناخت کلیدی‌ترین عوامل در زمانی‌که محدودیت منابع اقتصادی و زمانی، کنترل همه عوامل را ناممکن می‌سازد.

پایان نامه

 

  1. اهمیت مدل‌سازی و استفاده از آن در پیش‌بینی برای عملگرایان سیاسی، سیاست‌مداران و بسیاری از محققان.
  2. ضرورت تقویت فصل جدیدی از روش‌ها در رشته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل داخل کشور

اهداف پژوهش

1-1        هدف اصلی

مدل‌سازی چگونگی وقوع 4 تحول انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی

1-2       اهداف فرعی

  1. شناسایی عوامل وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی
  2. شناسایی عوامل کلیدی وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی
  3. شناسایی قواعد حاصل از ترکیب عوامل کلیدی در وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا
  4. آشنا ساختن پژوهشگران داخلی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل با تکنیک دلفی فازی[5]
  5. آشنا ساختن پژوهشگران داخلی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل با سیستم استنباط فازی

پرسش‌های پژوهش

1-3      سؤال اصلی

چگونه می‌توان با بکارگیری سیستم استنتاج فازی تحولات انقلابی یا شبه انقلابی خاورمیانه را مدل‌سازی کرد؟

1-4      سؤالات فرعی

  1. عوامل (ورودی‌ها[6]) وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا خاورمیانه کدامند؟
  2. عوامل کلیدی[7] وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا خاورمیانه کدامند؟
  3. چگونه عوامل کلیدی با ترکیب با یکدیگر به انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا منتهی می‌شوند؟

فرضیه

در این تحقیق به دنبال پاسخ دادن به سؤال آن می‌باشیم و این کار از طریق اکتشاف و استقرا صورت می‌گیرد. لذا پژوهش اکتشافی و استقرائی است و مبتنی بر فرضیه نمی‌باشد.

متغیرها

متغیرهای این پژوهش بصورت زیر می‌باشند.

1-5      متغیر مستقل

انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا.

1-6       متغیر وابسته

عوامل ایجاد کننده انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا که در حین تحقیق شناسایی می‌شوند.

تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم

  1. انقلاب: معانی مختلفی برای انقلاب ارائه شده است. مارکس آن‌را تحول در نظام اقتصادی، ویلفردو پارتو آن‌را به معنای چرخش نخبگان، ماکس وبر و الکسی دوتوکریل از آن به عنوان افزایش قدرت دولت، محافظه‌کاران آن‌را خیال‌پردازی و برخی دیگر آن‌را حل‌کننده بحران مشارکت سیاسی معنی می‌نماید (بشیریه، 1382: 196-194). هانا آرنت انقلاب را پدیده‌ای اجتماعی با مشارکت مردم و همراه با خشونت می‌داند که به تغیر و تحول بنیادین و اساسی در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیکی یک جامعه گردد (1361: 37).

هرچند تعاریف متعددی از انقلاب وجود دارد، اما این تعاریف شمولیت زیادی دارند و تقریباً همه انواع بی‌ثباتی را در خود جای می‌دهند. این موضوع برای ما مشکل‌آفرین است و مدل‌سازی ما را غیرممکن می‌سازد. لذا باید به دنبال تعاریفی بود که مرز میان انقلاب با سایر تحولات را روشن ساخته باشند. با تعریف انقلاب در معنای اخص تعداد آن در طول تاریخ انگشت‌شمار می‌شود. در اینجا به شماری از این تعاریف رجوع می‌کنیم. از نظر مردیها انقلاب برابر است با دگرگونی سریع، بنیادین و خشونت‌آمیز داخلی در ارزش‌ها و اسطوره‌ها، نهادهای سیاسی‌ـ‌اجتماعی و فعالیت‌های حکومتی (1385: 41). از نظر هانتینگتون انقلاب برابر است با تحولی سریع، بنیادین و خشونت‌آمیز در ارزش‌ها و اسطوره‌های حاکم یک جامعه و در نهادهای سیاسی، ساخت اجتماعی، رهبری و فعالیت و سیاست‌های حکومتی (بشیریه، 1372: 3؛ هانتینگتون، 1386: 385). در تعریفی دیگر انقلاب عبارتست از دگرگونی بنیادی در همه زمینه‌های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و به‌ویژه سیاسی نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونی‌ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاكم پیش می‌آید و كمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با كارهای خشونت آمیز و ویران‌گری و خونریزی‌ها همگام می‌باشد (ابوالمحمد، 1376: 364). منوچهر محمدی نیز انقلاب را حركتی مردمی، در جهت تغییر سریع و بنیانی ارزش‌ها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش‌ها و فعالیت‌های حكومتی یك جامعه تعریف نموده كه توأم با خشونت است (27 :1380).

در تعریف عام، انقلاب را می‌توان هر تحولی در نظر گرفت. ولی در اینجا منظور ما از انقلاب، در معنای اخص آن است. در این معنا انقلاب پدیده‌ای است اجتماعی، با تغییرات بنیادین سیاسی و اجتماعی، همراه با خشونت، رهبری کاریزماتیک، ایدئولوژی و بسیج عمومی که بر خلاف اصلاحات، از روندی سریع برخوردار است. در این صورت می‌توان میان انقلاب و سایر انواع بی‌ثباتی سیاسی هم‌عرض آن ـ همچون کودتا، خیزش، جنگ داخلی ـ تمایز ایجاد نمود. همچنین، تفاوت انقلاب با جنبش‌های استقلال‌طلبانه در آن است که نقطه شروع تحول انقلابی نارضایتی از سیستم سیاسی داخلی ولی نقطه شروع جنبش و یا جنگ‌های استقلال‌طلبانه، نارضایتی از دخالت خارجی است. انقلاب ایران، فرانسه و روسیه سه نمونه انقلاب است که در از شاخص‌های مذکر برخوردار هستند.

  1. شبه انقلاب: انقلاب قلابی[8] به معنای انقلابی است که به روی کار آمدن گروه‌هایی غیردموکراتیک و یا فاسد منتهی می‌شود و مشارکت مردم در جریان انقلاب در نهایت چیزی برای آن‌ها در بر نداشته است، مگر یک میوه فاسد. فرایند روی کار آمدن فاشیستم و نازیسم را انقلاب‌هایی قلابی می‌نامند (Parenti, 1997: 14). با این حال، منظور ما از شبه انقلاب هرگز در این معنا نیست.

شبه انقلاب واژه‌ای نسبتاً بدیع است و برای تمییز آن از انقلاب قلابی می‌توان آن‌را نیمه انقلاب[9] نامید. از این‌رو، شبه انقلاب‌ها الزاماً به امر بدی منتهی نمی‌شوند، بلکه ویژگی اصلی آن‌ها در آن است که تا حدود زیادی شبیه انقلاب‌ هستند، ولی همه عناصر انقلاب را در خود جای نداده‌اند. منظور ما از تحولات شبه انقلابی بی‌ثباتی‌هایی است که با حرکت‌های وسیع مردمی همراه شده، و به تغییرات زیادی در عرصه سیاسی منتهی می‌شوند. بنابراین، بی‌ثباتی‌ها تنها زمانی از عناوین خاصی مثل، کودتا و جنگ داخلی فراتر می‌روند که توده وسیع مردم را با خود یا علیه خود هم‌آهنگ سازند. با این حال، شبه‌انقلاب‌ها، از تمامی ویژگی‌های انقلاب برخوردار نیستند و در عرصه داخلی رخ می‌دهند. خیزش و یا جنبش نزدیک‌ترین تحول سیاسی به انقلاب است که از عنصر خشونت و رهبری کاریزماتیک برخوردار نیست. کودتا نیز می‌تواند یک تحول شبه انقلابی دیگر باشند، اما در صورتی که همراهی آحاد جامعه را در بر داشته باشد. کودتای افسران آزاد مصر، از این خصیصه برخوردار بود و از همین‌رو از آن با عنوان انقلاب یاد می‌شود. شبه انقلاب‌های مورد نظر ما عبارتند از خیزش، جنگ داخلی و کودتا. احساسی بودن و عاطفی بودن مردم خاورمیانه (Henslin, 2007: 113)، گرایش آن‌‌ها را به همراهی یا مخالفت با بی‌ثباتی‌های افزوده است و از این‌رو، اغلب بی‌ثباتی‌های خاورمیانه ـ حداقل در بازه زمانی مورد نظر رساله ـ در تعریف ما از شبه انقلاب جای می‌گیرند.

  • کودتا: در لغت‌نامه دهخدا، کودتا عبارتست از برانداختن حکومت با استفاده از قوای نظامی کشور و تسلط بر اوضاع و روی کار آوردن حکومتی نو. اصل کلمه کودتا فرانسوی است. این واژه از اواخر قرن 17 وارد ادبیات سیاسی شده است. بعد از کودتای لویی ناپلئون، معروف به ناپلئون سوم، در سال ۱۸۵۱ میلادی استفاده از این واژه رواج پیدا کرد. کوتا را از قرن بیستم به دو معنی به کار می‌بردند:
  1. شورش گروه‌هایی از هیات حاکمه علیه گروه دیگر که غالباً با تکیه بر ارتش و نیروی نظامی صورت می‌گیرد.
  2. تغییر ناگهانی رویه دولت حاکم علیه جنبش‌های اعتراضی مردمی و استفاده شدید و سرکوب‌گرانه از ارتش علیه نیروهای مردمی و انقلابی.

البته کودتا بیشتر در معنای اول کاربرد دارد. مثل کوتاهای نظامی در عراق به رهبری عبدالسلام عارف در فوریه ۱۹۶۳ میلادی و کودتای ژنرال حافظ اسد در سوریه در سال ۱۹۷۰ میلادی. بنابراین، کودتا حرکتی توطئه‌آمیز، غیر قانونی و تسط گروهی اقلیت و در عین حال صاحب ابزار قدرت مادی علیه نظام حاکم، به منظور سرنگونی آن و به دست آوردن قدرت سیاسی می‌باشد و در آن گروه‌های اجتماعی نقش و دخالتی ندارند (محمدی، 1382: 360-358). هانتینگتون نیز بر این معنی از کودتا صحه می‌گذارد. وی کودتا را شگردی غیرقانونی برای براندازی رهبران حکومت یا دولت موجود تعریف می‌کند که معمولاً از طریق خشونت یا تهدید انجام می‏گیرد (هانتینگتون، 1386: 320).

منظور ما از کودتا نیز همان معنای اول و به صورت دقیق‌تر اقدام نظامیان به براندازی حکومت است که در فرهنگ لغت دهخدا نیز تصریح گشته. کودتای حزب بعث عراق، کودتای نوژه، کودتای سرهنگ قذافی سه نمونه از این تحول هستند.

  • جنگ داخلی: ژانوس جنگ داخلی را منازعه‌ای خشونت‌‌آمیز تعریف می‌کند که بر نحوه اعمال و ساختار اقتدار اثر می‌گذارد. اکتشتاین تلاش برای تغییر خشونت‌آمیز سیاست‌ها، حکام یا سازمان‌ها را جنگ داخلی می‌داند (ساندرز، 1380: 26). با این حال این تعاریف نمی‌توانند نقاط تمایز جنگ داخلی از مفاهیم مشابهی همچون شورش را مشخص سازند. از این‌رو باید به دنبال معنای دقیق‌تری برای جنگ داخلی بود.

ساندرز جنگ داخلی را به خشونت سیاسی توده‌ای سازمان‌یافته و وسیع شامل جنگ‌های چریکی، ترور و مرگ در اثر خشونت سیاسی تعریف می‌کند (ساندرز، 1380: 34). ابتنا بر روش‌ها و ادوات نظامی مهمترین ممیزه این مفهوم از مفاهیم مشابه است. این تعریف نقاط تمایز جنگ داخلی از کودتا، خیزش و انقلاب را مشخص می‌کند. در نقد این تعریف، محققان بیان داشته‌اند که این تعریف نیز یک تعریف موسع از جنگ داخلی است و مشخص نکرده که جنگ داخلی جنگ میان مخالفان با دولت است یا جنگ میان گروه‌های نظامی یا شبه نظامی با یکدیگر را نیز در بر می‌گیرد. توجه به این تمییز از 3 جهت حائز اهمیت است: (1) تحلیل‌های آماری ثابت نموده‌اند که جنگ مخالفان با دولت و جنگ بین گروه‌های غیردولتی در یک کشور کاملاً از یکدیگر مجزا هستند و در زمان‌های متفاوتی رخ می‌دهند. (2) تأثیرات ناشی از این دو نوع جنگ بر سیستم سیاسی کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال تحلیل‌های کمی ثابت نموده‌اند که گسترش دموکراسی و توسعه اقتصادی احتمال جنگ معترضان با دولت را کاهش می‌دهد، ولی بر میزان احتمال جنگ میان گروه‌ها یا تأثیر ندارد و یا آن‌را افزایش می‌دهد. (3) مباحث نظری این دو نوع جنگ از یکدیگر متفاوت هستند (Garr, 1970).

دانلود پایان نامه ارشد: کاربرد آمار در پژوهش های باستان شناسی

ای برای کارهای آتی در این زمینه باشد.

3-1- پیشینه تحقیق

استفاده از روشهای ریاضی و آمار در پ‍‍ژوهشهای باستانشناسی در دهه 1960 با شکل گیری باستان شناسی نوین در آمریکا توسط لوئیس بینیفورد،صورت گرفت و بعد از آن در کشورهای آمریکائی و اروپایی استفاده از این روشها ادامه یافت.در ایران بجز چند مقاله از آقای عنایت اله امیرلو و مقالات دکترنیکنامی وچاپ کتاب درسی با عنوان روشهای تحلیل کمی درپ‍‍ژوهشهای باستان شناسی(دکتر نیکنامی1387) کار دیگری صورت نگرفته است.

4-1- روش اجرای تحقیق

اجرای طرح بر اساس بررسی اسناد و داده های بدست آمده از کاوش های علمی باستان شناسی، مطالعه ی کتابخانه ­ای، تجزیه و تحلیل و

 

پایان نامه و مقاله

 آنالیز داده ­ها، مطالعات میدانی، بررسی باستان شناختی و در صورت لزوم کاوش در منطقه و پیمایش منطقه ای و جمع­آوری داده ­ها، صورت خواهد گرفت.

فصل دوم: آمار و ضرورت کاربرد آن در پژوهش­های باستان شناسی

1-2- آمار

خاصیت ثبت و نمایش اطلاعات عددی بیش از هر علم دیگری آمار را وارد زندگی افراد جامعه کرده­است. هر روزه از طریق اخبار و اطلاعات منتشر شده از سوی ارگان­های دولتی و خصوصی  با سیر عظیمی از آمار و ارقامی روبه­رو می­شویم ، که نرخ افزایش و یا کاهش بیکاری در جامعه ، درصد افزایش بیماری­های خاص، خشک­سالی و یا افزایش جمعیت نسبت به سال قبل و … را نشان می­دهد.ارزش ثبت و اعلام این اعداد و ارقام­ها زمانی روشن­تر می­شود که دولت­ها بعد از اعلام این ارقام و درصدها جلسات رسمی درخصوص کنترل برهان و یا افزایش بهره­وری از وضعیت موجود تشکیل می­دهند.بنابرین علم آمار تدبیری است مناسب برای گردآوری ارقام و اطلاعات به منظور رسیدن به مقصودی معین، و ابزاری است مفید برای تعبیر و تفسیر این اطلاعات به منظور تصمیم­گیری صحیح و منطقی ( هومن، 1375: چ ). با این اوصاف می­توان آمار را یک روش دانست که به نظم منطقی و استدلال آماری به تجزیه و تحلیل داده­ها و در نهایت استنباط و نتیجه­گیری ازاین تجزیه و تحلیل­ها می­پردازد.

به نظرمی­رسد ، کلمه آمار ازکلمه لاتین “استاتیوس” یا از کلمه ایتالیایی “استاتیستیا” که همگی به معنای دولت هستند استخراج شده باشد.( نیکوکار و چلویان، 1378: 3). بنابراین و با توجه به اطلاعات موجود می­توان گفت منشاء علم آمار به زمان تشکیل اولین دولت­ها مربوط می­شود، زمانی­که حکمرانان اولیه برای جنگ­ها و کشورگشایهای خود احتیاج به جمع­آوری  سرباز و مالیات­های کلان ازسرزمین­ها و دولت­های تابع خود داشتند. تا قرن 12 و 13 میلادی که  شالوده اصلی علم آمار، به­ویژه شاخه احتمالات آن شکل گرفت، آمار برای سرشماری ، اخذ مالیات و  .. به­کار می­رفت( هومن، 1375: چ ) از این تاریخ به بعد است که علم آمار به عنوان یک روش عملی تکامل پیدا کرد تا جایی که در سال 1660 آمار جدید نیز پی­ریزی شد.

امروزه علم آمار به دو شاخه­ی اصلی آمار توصیفی وآمار استنباطی تقسیم می­شود. هدف آمار توصیفی خلاصه کردن کمی اطلاعاتی است که در مورد یک جامعه ملموس به وسیله یک بررسی فراگیر جمع­آوری شده است(کالت، 1375: 25). مانند سرشماری سالانه­ای که به برآورد جمعیت کشورها منجر می­شود. علاوه بر خلاصه کمی داده­ها آمار توصیفی می­تواند روی صفت و یا صفات خاصی از داده­ها تمرکز کرده و با تبدیل صفت به عدد، آن­ها را به به کمک جداول و نمودار­­ها تحلیل کند وبا این کار به بررسی وضعیت داده­های مورد مطالعه بپردازد در حالی که آمار استنباطی به نمونه برداری و استنباط از جامعه نمونه برداری شده علاقه مند است.

در حالت کلی وبدون توجه به شاخه­های مختلف علم آمار می توان ویژگی­های زیر را برای آن برشمرد:

– آشنایی و استفاده از علم آمار امکان شناخت متغییرها و صفات مهم تصمیم­گیری در مورد داده را برای تصمیم گیرنده فراهم می­کند.

– کار آمار جمع آوری، تجزیه، تحلیل و نتیجه گیری از داده است. بنابراین با طی کردن فرایند علمی آماری می­توان از داده‌های خام اولیه به نتایج ارزشمندی از جامع مورد مطالعه دست یافت. این ویژگی آمار برای بسیاری از علومی مانند باستان­شناسی که به نوعی با حجم انبوهی از داده ­ها سروکار دارند می­تواند مفید باشد.

– به کمک آمار می­توان به تصمیم­گیری و استنباط­  در مورد جامعه مورد مطالعه پرداخت. این ویژگی آمار می تواند در شکل­گیری و اثبات فرضیه­ های علوم مختلف بسیار مؤثر باشد.

[1] statistics

[2] status

[3] statistia

 
مداحی های محرم