موضوع: "بدون موضوع"

تحلیل فلسفی آیات خیر وشر در قرآن کریم- قسمت ۷

در مواردی افراد چیزهائی را که دارای خیر بودند، گمان میکردند که آنها دارای خیر نیستند در حالی که اسلام این فکر آنها را نیز انکار کرد، مانند:
* پندار فقدان خیر در دین اسلام از سوی کفّار:
در ابتدای ظهور اسلام، افراد فقیر و بادیه نشین و کسانی که از رتبه اجتماعی پایینی برخوردار بودند، به دین اسلام استقبال نشان میدانند و مسلمان میشدند، امّا کفّار قریش که مردانی ثروتمند و شهرنشین بودند، میگفتند که: اگر اسلام چیز خوبی بود این بی سرو پاها بر ما سبقت نمیگرفتند.
«وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْرًا مَّا سَبَقُونَا إِلَیْهِ …»[۲۲۷]؛ و کسانی که کافر شدند، به آنها که ایمان آوردهاند، گفتند: اگر این دین خوب بود، بر ما بدان پیشی نمیگرفتند غافل از اینکه عیب در خود آنها بوده است، نه در آئین اسلام، آنها نخواستند به وسیله قرآن، هدایت شوند نه اینکه هدایت قرآن کمبودی داشت. اگر خود برتربینی و خودمحوری، اجازه تحقیق حق به آنها میداد، و همانند تهیدستان پاکدل، حقجو و حق طلب بودند، آنها نیز به سرعت جذب دین اسلام میشدند.
* پندار فقدان خیر محرومان و مستضعفان جامعه از سوی اشراف قوم نوح:
« … لا أقول لِلَّذین تزدری أعینکم لن یؤتیهُمُ الله خیراً …» ؛ نمیگویم کسانی که در نظر شما خوار میآیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد.
چه جهل و نادانی بالاتر از اینکه ثروتمندان مقیاس فضیلت را گم کنند و آن را در ثروت، مال و مقامهای ظاهری بدانند و خیر را اینها بدانند ولی حضرت نوح به افرادی که این دیدگاه را داشتند فرمود: من هرگز نمیتوانم درباره این افرادی که در چشم شما حقیرند مانند شما بگویم که خداوند هیچ خیر و پاداش نیکی به آنها نخواهد داد.
جمع بندی
در این فصل خیر از نگاه قرآن و فلاسفه اسلامی ذکر شد. ابتدا به واژه شناسی خیر در قرآن پرداختیم و واژههایی را که بر معنی و مفهوم خیر دلالت میکردند، ذکر کردیم. بعد از بیان واژه شناسی، مصادیقی را که قرآن به خیر بودن آنها تصریح کرده، ذکر کردیم. در تحلیل فلسفی خیر، معنای خیررا از نگاه فلاسفه اسلامی بیان کردیم ؛ آنها وجود را مساوی خیر میدانند، به این صورت که خیر چیزی است که اشیاء به آن مشتاقند و چیزی را که همه اشیاء به آن اشتیاق دارند وجود یا کمالات وجود است و چیزی از اشیاء به عدم مشتاق نیست و عدم، مطلوب واقع نمیشود. مصادیق خیررا از نگاه فلاسفه تحلیل کردیم، به این بیان که هر چه قدر وجود تمامتر و کاملتر باشد خیریّت آن عالیتر و بیشتر است و وجودی که نور محض و فوق تمام است و همه اشیاء وجودشان از ناحیه اوست، خیر محض است و هر چه وجودات، وجودشان به مبدأ قیوم نزدیکتر باشد، خیریّتشان بیشتر است تا میرسد به عالم مادّه؛ عالمی که عالم حرکات و تصادمات است و به خاطر همین حرکات و تصادمات، تضاد به وجود میآید و به خاطر تضاد، دستخوش شر و بدی میشوند، با این حال آفرینش این قسم هم بر خدا واجب است؛ چون در ترک آفرینشِ عالم مادی که دارای خیر فراوان است به سبب شر قلیل، خیر بسیار و فراوان تعطیل میشود.
بعد از ذکر مصادیق به بیان ملاک تشخیص خیر و شر پرداختیم و نظر قرآن را در حدّ وسع با بهره گرفتن از کتب تفسیر، مخصوصاً تفسیر المیزان بیان کردیم به این صورت که خداوند در درون انسانها فطرتی پاک قرار داده که قابلیّت تشخیص خوبی ها و بدیها را دارد. همچنین خداوند عقل را در وجود انسان قرار دارد؛ عقلی که با آن خیر و شرّ را تشخیص میدهد و حجّتی است بر انسان که در روز قیامت به واسطه آن یا مثاب است و یا معاقب. این دو (عقل و فطرت) حجّت خدا از درون میباشند، امّا چونکه ممکن است فطرت پاک از راه خود منحرف شود و عقل هم به وسیله هوا و هوس از تشخیص خیر و شرّ واقعی دور بماند، خداوند وحی الهی را به واسطه پیامبرانش برای انسان فرستاده تا خیر و شرّ خود را در دنیا و آخرت تشخیص دهد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

فصل سوم

 

تحلیل فلسفی آیات شرّ در قرآن کریم

 

۳ـ۱٫ واژه شناسی شرّ در قرآن

بعضی کلمات در قرآن مورد استفاده واقع شده که مرادف معنای شرّ میباشد یا بار معنائی شر را حمل میکند. این کلمات عبارتند از:

۳ـ۱ـ۱٫ سوء

راغب اصفهانی در کتاب مفردات در مورد این کلمه میفرماید:
«السوء کل ما یغمّ الانسان من الأمور الدنیویه و الأخرویه و من الأحوال النفسیه و البدنیّه و الخارجیه، من فوات المال و جاه و فقد حمیم، و قوله: «بَیضاء مِن غَیرِ سوءٍ»[۲۲۸] أی من غیر آفه بها و فسرّ بالبرص و ذلک بعض الآفات التی تعرض للید، و السیئه: الفعل القبیحه و هی ضدّ الحسنه»[۲۲۹]
سوء به هر چیزی گفته میشود که انسان را غمگین و ناراحت سازد، از امور دنیایی میخواهد باشد یا اخروی، و همچنین فرقی نمیکند که از احوال نفس یا بدن یا اشیای خارجی باشد، مانند: از دست دادن مال یا جان یا دوستی صمیمی و قول خداوند که میفرماید: دستانی که سفید و بی گزند باشد، یعنی بدون اینکه آسیب و آفتی در دستها باشد، دستها سفید میباشند و منظور از آن برش باشد؛ که برش یکی از آفات دست میباشد که بر آن عارض میشود. و سیئه یعنی فعل قبیح و ضدّ حسنه است.
«أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّه هو ما یقابل الحسن، و هو ما یکون غیر مستحسن فی ذاته، سواء کان فی عمل أو موضوع أو حکم أو أمر قلبیّ أو معنوی أو غیرها»[۲۳۰]
أصل واحد در این کلمه به آن چیزی گفته میشود که در مقابل حسن است و در ذات خودش مورد حسن و نیکوئی قرار نمیگیرد، خواه این أصل در عملی باشد یا موضوع خارجی یا حکمی یا یک أمر قلبی یا معنوی و یا غیر اینها.
مادّه «سوء» ۱۶۷ بار در قرآن کریم آمده است و کلمه سوء به معنای هر چیزی است که انسان از آن نفرت دارد و آن را یا به حسب طبعش یا عقلش و یا شرع بد میداند.

۳ـ۱ـ۲٫ ضرّ

علّامه مصطفوی درباره این کلمه میفرماید:
«أن الأصل الواحد فی المادّه: هو ما یقابل النفع، فالنفع هو الخیر العارض یتحصّل للإنسان، و الضرّ هو الشرّ المتوجّه للشیء یوجب نقصاناً فیه أو فی متعلّقاته»[۲۳۱]
أصل واحد در این مادّه به آن چیزی گفته میشود که مقابل نفع است، پس نفع خیر عارضی است که برای انسان حاصل میشود. و ضرّ به شرّی گفته میشود که متوجّه شیئی باشد که موجب نقصان در آن یا نقصان در متعلّقاتش میشود.
مانند حصول نقصان در اعتقادات یا بدن یا مال یا غیر اینها. مانند آیه: «وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ»[۲۳۲]؛ چیزی از آنها میآموختند که برای آنها سودی نداشت و به آنها ضرر میزد.
علم اگر موجب هدایت به خیر و صلاح و تکامل نفس نشود، ضرر است و موجب فساد و گمراهی. این مادّه ۷۴ بار در قرآن ذکر شده است و به فتح و ضمّ «ضاد» هر دو آمده است.
راغب در مورد این واژه میگوید:
«الضُرُّ: سوء الحال، إمّا فی نفسه لقلّه العلم و الفضل و العفّه و امّا فی بدنه لعدم جارحه و نقص و امّا فی حاله ظاهره من قلّه مال و جاه»[۲۳۳] ؛ ضر به معنای بد حالی است، اعمّ از آنکه در نفس باشد، مثل فقد علم و عفّه، یا در بدن، مثل نقص عضو، یا در حالت ظاهری، مثل کمی مال و جاه.

۳ـ۱ـ۳٫ فساد

«الفساد: خروج الشیء عن الإعتدال قلیلاً کان الخروج عنه أو کثیراً و یضادّه الصلاح»[۲۳۴]؛
فساد یعنی خارج شدن شیء از اعتدال، خواه کم باشد یا زیاد و فساد ضدّ صلاح است.
«أن الأصل الواحد فی المادّه هو ما یقابل الصلاح و یحصل الفساد بحصول اختلال فی نظم الشیء و اعتداله و الفساد إمّا فی الوجود الخارجی، کما فی قوله: «وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ … »[۲۳۵] و إما فی الأعمال، کما فی قوله: «قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء …»[۲۳۶] [۲۳۷] ؛ أصل واحد در این مادّه آن چیزی است که مقابل فساد است و فساد با وجود آمدن اختلال در نظم و اعتدال چیزی به وجود میآید و فساد یا در موجودات خارجی است، مانند قول خداوند که میفرماید: و اگر حق از هوسهای آنها پیروی میکرد، قطعا آسمانها و زمین و هر که در آنهاست تباه میشد. و یا فساد در أعمال و رفتار به وجود میآید، مانند قول خداوند که میفرماید: و گفتند آیا کسی را در آن قرار میدهی که در آن فساد کند و خونها بریزد.
مادّه «فسد»، ۵۰ بار در قرآن تکرار شده است.

۳ـ۱ـ۴٫ منکر

راغب در مورد این واژه میفرماید:
«المنکر:کلّ فعل تحکم العقول الصحیحه بقبحه أو تتوقّف فی استقباحه و استحسانه، فتحکم بقبحه الشریعه»[۲۳۸]
منکر به هر فعلی گفته میشود که عقول صحیحه حکم به قبیح بودن آن می کند، یا در زشت شمردن یا نیکو شمردن آن عقل توقف میکند، امّا شرع حکم به قبح بودن آن میکند.
«أن الأصل الواحد فی المادّه: هو ما یقابل العرفان، و هو ما لا یعترف العقل السالم بحسنه، بل یحکم بقبحه»[۲۳۹]
أصل واحد در مادّه این کلمه آن چیزی است که مقابل عرفان میباشد و آن چیزی است که عقل سالم به حسن آن اعتراف ندارد، بلکه حکم به قبیح بودن آن میکند.
هر چیزی که عقل یا شرع به قبح و زشت بودن آن حکم کند، فطرت خدا جوی و وجدان بیدار از آن دوری میکند و به آن میلی ندارد.

۳ـ۱ـ۵٫ قبیح

«القبیح ما ینبوعنه البصر من الأعیان، و ما تنبوعنه النّفس من الأعمال و الأحوال»[۲۴۰] ؛
قبیح در اعیان آن است که چشم دیدن آن را ناپسند دارد و قبیح از اعمال و احوال آن است که نفس آن را ناپسند داند.
«و هو خلاف حسن و قبحه الله یقبحه: نحّاه عن الخیر»[۲۴۱]؛ قبیح خلاف حسن است و قَبّحه الله یعنی خداوند او را از خیر دور کرد.
«أن الأصل الواحد فی المادّه هو ما یخرج عن الإعتدال کما انّ الحسن ما یکون اعتدال بین أجزائه و أعضائه»[۲۴۲]؛ اصل واحد در مادّه این کلمه یعنی خروج از اعتدال همچنانکه حسن به چیزی اطلاق میشود که بین أجزا و أعضایش إعتدال باشد.
«وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَهً وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِینَ»[۲۴۳] ؛ و در این دنیا لعنتی بدرقه آنان کردیم و روز قیامت نیز ایشان از زشت رویانند.
از آنجا که پیشوایان کفر در روز قیامت به نصرت هیچ کافری نمیرسند، ناگزیر حالتی خواهند داشت که دلهای أهل محشر از آنها متنفّر و منزجر خواهد بود و مردم از ایشان خواهند گریخت و أحدی نزدیک ایشان نمیشود.[۲۴۴]

۳ـ۱ـ۶٫ إثم

«الأثم و الأثام: اسم للأفعال المبطئه عن الثواب»[۲۴۵] ؛ إثم و أثام إسم است برای أفعالی که سبب تأخیر ثواب است.

مطالعه میزان شیوع اختلالات شخصیت در متقاضیان جراحی زیبایی بینی و مقایسه آن با دیگر جراحی های مختلف زیبایی

:

در این فصل، ابتدا به روش انجام طرح و جامعه آماری ،سپس به حجم نمونه و روش نمونه گیری و در پایان به معرفی ابزار تحقیق پرداخته شده است.

روش انجام تحقیق:

آزمودنی ها در یک دوره هشت ماهه، در سال ۹۳ و ۹۴، که همه متقاضیان عمل جراحی زیبایی بودند و به بیمارستان حضرت فاطمه (س) مراجعه کرده بودند، با رضایت خودشان مورد بررسی قرار گرفتند. این مطالعه توسط کمیته اخلاق دانشگاه مورد بررسی و تصویب قرار گرفت و از همه بیماران رضایت نامه آگاهانه اخذ گردید.

در مجموع ۲۰۲ بیمار مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک آزمودنی ها جمع آوری و ثبت گردید. با نظارت یک روان شناس بالینی و روانسنج جمع آوری شد. تست میلون ویرایش ۳ توسط همه آزمودنی ها تکمیل گردید. این تست به فارسی ترجمه و اعتبار آن اثبات شده است.

این تست از ۱۷۵ سؤال تشکیل شده است که بیمار به آن ها با صحیح و غلط پاسخ می دهد. سپس بر اساس پاسخ های داده شده بیمار امتیازی دریافت می کند که بر اساس آن امتیاز وجود یا عدم وجوداختلال شخصیت شایع و نوع آن مشخص می شود. افرادی که امتیاز ۸۵ یا بیشتر را دریافت کردند، به عنوان افراد دارای اختلال شخصیت در نظر گرفته شدند.

داده های بدست آمده، وارد نرم افزار اس پی اس اس نسخه بیست و یکم شده و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

لازم به ذکر است، آزمودنی ها در گروه های مختلف تقسیم بندی شده، که این تقسیم بندی بر اساس نوع عمل جراحی زیبایی انجام شد، که نتیجتاً افراد به گروه های عمل جراحی بینی، عمل جراحی ماموپلاستی، عمل جراحی لیپولیز و عمل جراحی کشیدن صورت[۱۵۵] تقسیم شدند، افرادی که سابقه بیماری روانی قبلی داشته یا داروی اعصاب و روان مصرف می کردند، از تحقیق خارج شدند.

طرح تحقیق:

طرح پژوهش حاضر، از نوع علی مقایسه ای و از لحاظ مدت از نوع مقطعی می باشد

جامعه آماری تحقیق:

جامعه آماری این پژوهش ، شامل کلیه متقاضیان عمل جراحی پلاستیک مراجعه کننده به بیمارستان حضرت فاطمه، در بازه زمانی هشت ماهه در سال ۹۳ و ۹۴ بود.

حجم نمونه و روش نمونه گیری:

نمونه آماری این پژوهش شامل ۲۰۲ نفر متقاضی جراحی بود که ،به صورت در دسترس و تمام شمار از مراجعین به این بیمارستان انتخاب شد.

ابزار پژوهش:

آزمون میلون

آزمون بالینی چندمحوری میلون یک مقیاس خودسنجی با ۱۷۵ گویه بلی/خیر است. که چهارده الگوی بالینی شخصیت و ده نشانگان بالینی را می سنجد و برای بزرگسالان ۱۸ سال به بالا، استفاده می شود. این آزمون بر اساس مدل آسیب شناسی روانی میلون (۱۹۶۹/۱۹۸۳) ساخته شده است و دو بار از زمان انتشار آن تجدید نظر شده است. ام.سی.ام.آی، یکی از پرکاربردترین آزمونهای روانی است که به چندین زبان ترجمه شده است و در تحقیقات بین فرهنگی متعددی مورد استفاده قرار گرفته است، از جمله در ایران، دو بار هنجاریابی شده است. خواجه موگهی (۱۳۷۲) در تهران، نسخهٔ دوم این آزمون و شریفی (۱۳۸۱) نسخهٔ سوم آن را در اصفهان هنجاریابی کرده است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

ام.سی.ام.آی-۳ که نسخهٔ تجدید نظر شدهٔ ام.سی.ام.آی-۲ است؛ در آگوست ۱۹۹۴ توسط انجمن روانشناسی آمریکا معرفی شد.

مقیاس های ام.سی.ام.آی

این تست ۴ بخش عمده را در بر می گیرد که هر بخش دارای زیر مجموعه هایی می باشند که به شرح زیر است:

۱-الگوی بالینی شخصیت که زیرمجموعه های آن عبارتنداز: مقیاس ۱(شخصیت اسکیزوئید)، مقیاس A2 (شخصیت دوری گزین)، مقیاس B2 (شخصیت افسرده)، مقیاس ۳ (شخصیت وابسته)، مقیاس ۴ (شخصیت نمایشی)، مقیاس ۵ (شخصیت خودشیفته)، مقیاس A6 (شخصیت ضد اجتماعی)، مقیاس B6 (شخصیت سادیستیک)، مقیاس ۷ (شخصیت وسواسی)،

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

مقیاس A8 (شخصیت منفی گرا)، مقیاس B8 (شخصیت خودآزار).

۲-آسیب های شدید شخصیت که شامل موارد زیرمیباشد: مقیاس S (شخصیت اسکیزوتایپال)، مقیاس C(

مقایسه و بررسی محورهای زبان و اندیشه در آثار منیرو روانی پور و بیژن نجدی- قسمت ۱۵

اندیشه و نگرش متفاوت نجدی نسبت به جهان پیرامونش به رخدادی زبانی میانجامد که غریب است. جنبش احساس میشود اما با این همه روند شکلگیری قصه را متوقف نمیسازد، تنها خواننده را به تأمل بیشتر در معنی جملههایی که گاه به شعر پهلو میزنند، وامیدارد. (امیری،۲۳:۱۳۸۲)
سبک کارهای نجدی، در حقیقت شیوه نوشتاری مخصوص خودش بود. از جمله نویسندگان آوانگارد و مدرن به حساب میآید که در سالهای اخیر طیف وسیعی از مخاطبان شعر و ادبیات داستانی را تحت تأثیر قرار داده است (حسن زاده،۲۲:۱۳۸۲)
بیژن نجدی نخست شاعر بود و در دهه ۱۳۴۰ شعرهایش در نشریات ادبی چاپ می شد و در میان اهل ادب به مثابه شاعری پیشگام و متفاوت تا حدودی نام و آوازهای داشت. در آن ایام شاعران نوپرداز به طیفهای مختلفی تقسیم میشدند؛ عدهای دنباله رو راه نیما بودند. تعداد بیشتری از فروغ و نصرت رحمانی و سهراب سپهری تبعیت میکردند.
شعر سپید شاملو نیز دوران طلایی خود را طی میکرد و در میان شاعران جوان رهروان زیادی داشت. احمدرضا احمدی با شعر موج نو هیاهویی به راه انداخته بود و از اواخر این دهه نیز رویایی با حجم گرایی عدهای را به دور خود جمع میکرد.
اما نجدی به راه خود میرفت و تحت تاثیر موجهای موسمی نبود. همچون هر شاعر اصیلی اراده گرایانه شعر نمیسرود و سرودههایش را بر اساس تئوریهای وارداتی بنا نمیکرد و خود را به دست شعر میسپرد تا شعر او را بسراید اما از آغاز دهه ۱۳۵۰ از نجدی و شعرهایش دیگر نامی در محافل و نشریات ادبی در میان نبود و حتی در زادگاهش لاهیجان، از محافل ادبی غایب بود. این بود و بود تا اواخر دهه ۱۳۶۰ یعنی حدود بیست سال نجدی به کمای ادبی رفته بود. علت چه بود؟ این راز سر به مهری است که هیچ کس جز همسرش چیزی درباره آن نمیداند.(ر.ک.عشقی،۱:۱۳۸۶).
داستان های او برآمده از تجربیات و فضای ذهنی خاص اوست. نجدی شاعر زندگی است، هنرمندی که زندگی روزمره، رویا و واقعیت های اطرافش را به شعر تبدیل می کند. در حقیقت داستان گویی او مصداق این جمله است. «داستان گو شاعر زندگی است، هنرمندی است، که زندگی روزمره ، زندگی درونی و بیرونی رویا و واقعیت را به شعر بدل می کند که قافیه آن را نه کلمات که حوادث می سازد» (مک کی، ۱۸:۱۳۸۵).
۴-۲-اندیشه های سیاسی
شمال ایران در طول تاریخ سیاسی این مرز و بوم، همچون جنوب، همواره مورد توجه بسیاری از استعمارگران چون روسیه و انگلیس بوده است. به دلیل ظلم و ستمی که از طرف حاکمان دست نشانده دولت ها و حضور نیروهای خارجی در این حوزه به مردم اعمال می شد، قیا م های مردمی بزرگی در این حوزه شکل گرفته است. مردان مبارز و دلیری که برای آزادی و رهایی از یوغ استعمار دلاوری های شگفتی را در صحنه تاریخ از خود به یادگار گذاشتند. دلاورانی همچون ستارخان، باقرخان، میرزا کوچک خان و یارانش و دیگر کسانی که در نهضت جنگل و حادثه پاسگاه سیاهکل و قیام های مردمی شرکت داشتند یا رهبری قیام ها را به عهده داشتند. این قیام ها و مبارزات نه تنها بر تاریخ حوزه شمال اثر گذاشت و فصلی نو در تاریخ این خطه پدید آورد، که در ادبیات این حوزه نیز تاثیری چشمگیر داشته است زیرا زندگی شاعر و نویسنده از مردم جدا نیست.
نجدی از جمله شاعران و نویسندگان شمالی است که مسائل اجتماعی، فرهنگی و به خصوص سیاسی حوزه شمال در آثار او به خوبی جلوه گر شده است. در حقیقت یکی از ابعاد مهم زندگی او بعد سیاسی است. نجدی در دو مجموعه «یوزپلنگانی که با من دویده اند» و «دوباره از همان خیابان» از مجموع ۳۰ داستان این دو مجموعه، در ۱۸ داستان به شرح مسائل سیاسی سال های ۱۳۲۰ تا دوران جنگ پرداخته است. رد تاریخ معاصر از قیام جنگل تا کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب، جنگ و… را میتوان در آثار او یافت. این حوادث بستری مناسب برای داستانهای وی فراهم آورده و نویسنده با استادی تمام از آن بهره برده است.
این مسأله می تواند ریشه در زندگی سیاسی او و از طرفی موقعیت استراتژیک حوزه شمال در حوادث سیاسی ایران، مخصوصاً در جریان جنگهای جهانی اول و دوم داشته باشد. نجدی در مصاحبه با «گردون» یکی از دلایل گرایش سیاسی خود را مرگ پدرش عنوان می کند. در حقیقت اولین جرقه های نوشتن در ذهنش به این ماجرا برمی گردد.
«من با شیوه ی استقرایی یعنی ظاهرا قریه به قریه، می توانم هر پدیده ای را برای خودم تجزیه و تحلیل کنم و اولین قریه ی استقرای داستان نویسی برای من گنبد قابوس است. تابستان ۱۳۲۴ به دستور تیمسار ارفع عده ای از افسران در گنبد کشته شدند. ژاندارم ها به جیپ فرماندهی افسرها آن قدر شلیک کرده بودند که خون از اتاقک جیپ بیرون زده، روی خاک سرد می شد. آن قدر شلیک کرده بودند که کشته شدگان را از روی اندازه ی قد و ستاره ی روی شانه هایشان توانستند بشناسند، آن قدر که هرگز کسی قبر ستوان حسن نجدی را به مادرم نشان نداد. شروع داستان نویسی من همان تابستان بود. آن روزها من چهار سالم بود. سال های غمبار ننوشتن» (http://fa.wikiquote.or).
از طرف دیگر ارتباط ایران با شوروی و تاثیر آن بر بازار اقتصادی شمال به دلیل فضای خاص جغرافیایی این منطقه، حوزه شمال را آبستن حوادث سیاسی سرنوشت سازی کرده است که از دید نویسندگان این خطه پنهان نمانده است. با توجه به نگاه خاص نجدی به این مسائل ابتدا به مهترین مضامین سیاسی داستان های او اشاره خواهیم کرد.
۴-۲-۱-قیام جنگل:
نجدی از نویسندگانی است که در آثار خود به فراخور فضای داستان به نهضت جنگل و شخصیت های برجسته که در نهضت جنگل حضور داشته اند، اشاره کرده است. از آنجا که او در لاهیجان زندگی می کرد و از نزدیک شاهد درگیر ی های جنگلی ها بوده است و از سوی دیگر علاقه مردم شمال به مبارزان جنگل و تاثیری که این نهضت در فعالیت های سیاسی منطقه به جا گذاشته، همچنین علاقه مردم به رهبر نهضت و مرگ غم انگیز او ، طبیعی است که از موضوعات مورد علاقه نویسنده قیام جنگلی هاست. «در دومین سال جنگ جهانی اول وقایعی در گیلان رخ داد که به نهضت جنگل یا انقلاب گیلان معروف گشت. قائد این نهضت مردی بود به نام میرزا کوچک» (فخرائی،۳:۱۳۶۶).
قیام میرزا از جمله قیام های بود که علیه رژیم پهلوی صورت گرفت و بسیاری از مردم شمال در این قیام همراه میرزا شدند اما بعد از یک دوره درگیری قیام شکست خورد و میرزا و یارانش به سمت جنگلهای سرد شمال عقب نشینی کردند و در برف گرفتار شدند و از پا درآمدند. این قیام گرچه به بن بست رسید اما پایه مبارزات دیگر را در شمال بنیان نهاد. به همین دلیل در ادبیات حوزه شمال تاثیر بسزایی گذاشت. یکی از شخصیت های که نجدی به آن اشاره کرده میرزا کوچک خان است. میرزا کوچک(یونس) با شروع نهضت مشروطه از تحصیل دست کشید و به صف مجاهدین و انقلابیون پیوست و پس از استقرار مشروطه و خلع محمد علی شاه از سلطنت، به مدت پنج سال از گیلان تبعید شد. اما به زودی با کمک میرزا علی خان ملقب به سردار فاتح عازم شمال شد تا در شمال جنگهای چریکی علیه دربار راه بیندازد. در شمال، سردار فاتح از او جدا شد و به مازندران رفت. میرزا که معتقد بود جنگلهای گیلان برای ایجاد یک مرکز نظامی و سیاسی انقلابی بر ضد دولت و دربار وابسته به استعمار مناسب است عازم رشت شد (ر.ک.رواسانی،۳۳:۱۳۸۱). گروه زیادی از مردم دور میرزا جمع شدند و مبارزه علیه حکومت زور و استبداد را آغاز کردند. اما به دلایل چندی نهضت به شکست انجامید و میرزا به طرف جنگل های شمال عقب نشینی کرد و گرفتار برف و سرما شد.«هیچکدام از ما نمی دانستیم که باید روی یکی از کوهها (اسمش چه بود؟ یادم نیست) صورت میرزا روی برف بیفتد و سرما باید از پوستین و جلیقه میرزا گذشته، به سینه اش برسد و از لای استخوان کتف او بیرون بیاید» (نجدی،۱۳۸۸الف:۶۲).
از دیگر شخصیت هایی که نجدی به حضور او در نهضت جنگل اشاره می کند و از مرگ او ناراحت می شود به گونه ای که گویی مرگ او برایش غیر قابل قبول است، دکتر حشمت است. او از شخصیت های مورد علاقه مردم شمال و به ویژه نجدی بوده است « دکتر ابراهیم حشمت از اطباء حاذق و در عین حال از مردان آزاده و خدمتگزار بود. در جنبش مشروطیت از مجاهدین صدیق و در قیام جنگل از مردان با شخصیت و فداکار بود که در اردو کشی دولت به رشت با مقامات دولتی دیدار نمود و با قرآنی که پیش او آوردند و تامین جانی او را مهر کردند او تسلیم شد اما بعد او را اعدام کردند» (فخرائی،۱۳۶۶: ۱۸۰-۱۷۹). شاید یکی از دلایلی که نجدی مرگ او را دردناک توصیف می کند و با غم و اندوه از آن صحبت می کند، همین تامین جانی است که درباریان به او وعده دادند اما بعد به آن عمل نکردند«من از کجا می توانستم بفهمم که سرما می خواهد میرزا را بکشد و دولتیها منتظرند که تب دکتر حشمت پایین بیاید تا بتوانند دارش بزنند.» (نجدی،۱۳۸۸الف:۶۱). نجدی در داستان «خاطرات پاره پاره دیروز» به شرح این ماجرا به شیوه خاص و بیانی غمگین اشاره کرده است. تکرار فعل در این بخش داستان یکی از ویژگی های سبکی اوست که نه تنها به داستان لطمه ای وارد نمی کند، بلکه بر شدت تاثیر گذاری آن می افزاید «سه روز بعد از هرکدام از این عکس ها دکتر حشمتو کشتن، کشتن حشمتو، کشتن…» (همان،۱۳۸۸الف:۶۷).
نجدی یکی از دلایل شکست میرزا را نفوذ افراد منفعت طلب در صف مبارزان جنگل بیان می کند. شخصیت هایی همچون تیمور که با اولین جرقه های شکست میرزا تغییر موضع می دهند و یکپارچه رضاخانی می شوند «روزی که خبر آوردند تیمور یک شانه عقب تر از رضاشاه در صفحه اول روزنامه از طاق نصرت خیابان سپه می گذرد» (همان،۱۳۸۸الف:۶۱). در حادثه جنگل، تیمور و افرادی چون او که با جنگلی ها در ارتباط بودند به تنها چیزی که فکر می کنند، موقعیت و منفعت خودشان بود «روز قبل از دار زدن دکتر حشمت، تیمور یک محله دورتر از خانه پدربزرگ از درشکه پیاده شد و بقیه راه را با پاهای بلند، در حالی که دم به ساعت سرش را بر می گرداند و پشت سرش را می پایید، دوید» (همان ،۱۳۸۸الف:۶۰) تیمور از نگاه نجدی خائنی بیش نبوده است و حتی عکس او بعد از سالها باعث رنجش راوی می شود «مرد جوانی، بدون کت، کروات زده، پیژامه پوشیده، لبهایش را به اندازه گفتن «زنده باد رضاخان» باز کرده بود. این آشغال تیموره. سه روز بعد از این عکس، دکتر حشمت را دار زدند» (همان،۱۳۸۸الف:۶۰). خیانت تیمور نه تنها شامل دکتر حشمت که خیلی از جنگلی ها همچون میرآقا می شود. تیمور در مبارزه جنگلی ها آدم ترسویی است که جز آتش زدن کتاب ها و تثبیت موقعیت خود از عهده کار دیگری برنمی آید «حال تیمور را می دیدم. بغلش پر از روزنامه بود و صفحات روزنامه، همین طور که تیمور از اتاق به حیاط می آمد مثل برگ برگ برگ از تنش می افتاد روی زمین … گفتم: اونها مال میرآقاست. تیمور دوباره برگشت به اتاق و از همانجا گفت: گرفتنو که حتماً می گیرنش فقط نذارین چیزی رو پیدا کنن» (همان،۱۳۸۸الف:۶۲).
در نگاه نجدی کار تیمور جز کفر چیز دیگری نبود«تیمور در حیاط، روزنامه ها و کتاب های میرآقا، اعلامیه ها و نامه های میرآقا را آتش زده بود و باد کاغذهای سیاه شده نیمه سوخته، کلمات سیاه شدۀ نیمه سوخته، صورت های سیاه شدۀ نیمه سوخته را با خودش می برد. آتش کفر می گفت»(همان،۱۳۸۸الف:۶۳) این واقعه آن قدر اسفبار بود که بر روی درخت آلبالو تا سال ها بی اثر نمی ماند «درخت آلبالوی کنار حوض حتی بدون یک آلبالو آن سال برگ هایش را سبز کرد و پاییز همان سال برگ هایش را انداخت. باز هم بدون آلبالو» (همان،۱۳۸۸الف:۶۳) تیمور پسر عموی ماهرخ همسر میرآقاست و خبر دستگیری جنگلی ها را او به خانواده میرآقا می دهد. اما خیانت او هیچ وقت از دید آنها پنهان نمی ماند.
رابطه میرآقا با جنگل رابطه تنگاتنگی است به گونه ای که در مقابل تهدید ماهرخ کوتاه نمی آید. در انتخاب مبارزه و خانواده هر دو را می خواهد به خاطر یکی از دیگری دست نمی کشد «گریه مثل کلید، دهان او را باز کرد. بعد از آنکه توانست لرزیدن پوست چانه اش را آرام کند گفت: هزار بار به میرآقا گفته بودم یا من یا جنگل، میرآقا هم هزار بار گفته بوده هم جنگل، هم تو و هم یه چیزی که نمی دونم چیه که آدم دلش می خواد بخاطرش بمیره…»(همان،۱۳۸۸الف:۶۱). هویت او در مبارزات جنگل مشخص نیست. یکی از شخصیت هایی است که احتمالاً به نجدی خیلی نزدیک بوده است. او رابط جنگلی ها بوده است و روزنامه های تهران را به آنها می رسانده است تا از اخبار پایتخت بی خبر نمانند«کنار درخت گردو می ایستاد تا اسبش را بیاورند که سوارش شود و روزنامه های تهران را به کسما ببرد و به جنگلی ها بدهد» (همان،۱۳۸۸الف:۶۲). جنگل و اعتقاد میرآقا به اهداف جنگل همان چیزی است که او جانش را برای آن می گذارد.
نجدی مرگ جنگلی ها را با توصیف جزء به جزء زمستان و تکرار کلمات که نشان از اندوه و ناراحتی اش به خاطر مرگ آنهاست بیان می کند. بعد از دستگیری دکتر حشمت و عقب نشینی میرزا به عمق جنگل های شمال نیروهای دولتی با کمک سربازان روسی و انگلیسی خانه به خانه دنبال جنگلی ها می گردند و بسیاری از خانه های جنگلی ها را آتش می زنند. این واقعه به خوبی در داستان های نجدی جلوه گر شده و اندوه خود را از این حادثه بیان می کند «همه کشته شدن دختر عمو، دکتر حشمتو گرفتن، خونه به خونه افتادن دنبال جنگلی ها …»(همان،۱۳۸۸الف:۶۲) آنچه برای نجدی دردآور است، اعدام جنگلی ها و آشوب های این سال هاست. ترس و نگرانی جنگلی ها بیشتر از این است که نهضت جنگل به بن بست برسد و بالاخره این اتفاق شوم روی می دهد. به زودی میرزا را از دست می دهند و سران جنگل کشته می شوند و مردم از ترس نیروهای دولتی، کوچکترین اثری و ردی از جنگلی ها در خانه های خود باقی نمی گذارند«بگو تفنگها را چالش کنن. عکس ها را پاره کنند. از اتاقها صدای شکستن شیشه می آمد. بعضی از کسانی که مراسم دار زدن دکتر را دیده بودند فقط تا رسیدن به خانه و چسباندن صورتشان به بالش توانسته بودند گریه شان را پنهان کنند. کوچه های رشت از توی گریه رد شدند» (همان،۱۳۸۸الف:۶۵). شرایط چنان تغییر می کند که حتی عکس های جنگلی ها جرم محسوب می شود و بسیاری از عکس ها پاره می شوند و درشعله های آتش می سوزند«زیر پاهای تیمور پر از تکه پاره های عکس بود. پیشانی میرزا، چشمهای دکتر حشمت، عینک های پاره شده، قد بلند و تکه تکه میرآقا و مستطیلی روی دیوار، بدون قاب عکس جنگلی ها، غمبارتر از تمام دیوارهایی بود که من تا آن روز دیده بودم و هنوز هم می بینم» (همان،۱۳۸۸الف:۶۶). بدتر از همه این ها شرمی است که جنگلی ها از شکست خود دارند«ماهرخ و من در زمستانی که بوی چرم درشکه می داد درختی را تا کنار درشکه بدرقه کردیم که دیگر درخت نبود که حتی خجالت می کشید سرش را به طرف جنگل برگرداند» (همان،۱۳۸۸الف:۶۶).
تأثیر شکست جنگلی ها را نجدی به خوبی در راه رفتن میرآقا، حیاط خانه، درخت آلبالو و پله های ایوان بیان می کند. همه چیز در خانه میرآقا رنگ ناامیدی و مرگ گرفته است.
«از پشت آن همه آتش نمی توانستم ببینم که درخت گردو ایستاده است یا افتاده… یهو میرآقا برای من یه غریبه شده بود، برای ماهرخ یه نامحرم (حیف میرزا و آن همه یخ کردنش) … آن روز خانه برای ما تنگی می کرد، درخت های حیاط، مصیبت بودند. حوض مثل مرده سرد بود. پلکان رمق نداشت تا ایوان بالا برود. میرآقا نتوانست مثل همیشه از پله ها دو تا یکی بپرد. حتی روی سومی ایستاد. دست چپش را روی نرده گذاشت و همان نرده آنقدر کمک کرد تا او بتواند خودش را به ایوان برساند. سفالها بالاتر از ایوان بود. بالاتر از سفالها، آسمان نصف شده بود، نصفش دود حیاط را با خود می برد و در نصف دیگرش خداوند صورتش را از ما برگردانده بود» (همان،۱۳۸۸الف:۶۴-۶۵).
تاثیر این واقعه آن قدر شدید است که «فردوس» بعد از سال ها آن زمان که از زندان آزاد می شود، باز هم اثرات آن را بر خانه میرآقا می بیند.
«سال ۱۳۲۵، یک صبح، یک صبح که زندان قزل حصار بیرون آمدم و چسبیده به بوی عرق پیرهنم باز هم داشتم عرق می کردم. همانجا درست بعد از صدای آهن و بسته شدن چفت های آهنی، چفتهای آهنی، چفت های آهنی، و دیدن ماهرخ که حالا حاج خانم شده بود و یک قدم دورتر از بخاری که از دهان اسب درشکه بیرون می آمد ایستاده بود و بی صدا گریه می کرد، یک بار دیگر هم به آسمان نگاه کردم که باز هم نصف شده بود، نصفش از کوههای شمیران پایین آمده و نصف دیگرش آنقدر دور بود، که انگار هنوز بالای خانه و ایوان میرآقاست.میرآقا داد می کشید من نمیام»(همان،۱۳۸۸الف:۶۴-۶۵).
۴-۲-۲-حزب توده:
از دیگر مضامین سیاسی داستان های نجدی فعالیت حزب توده و گروه های چپ گرا در منطقه شمال است. اولین جریان مهم سیاسی کشور متاثر از مارکسیسم و سوسیالیسم که با شکل گیری شوروی در مرزهای شمالی ایران بذر آن پاشیده شد و بتدریج در سال های بعد، این ایدئولوژی ، فضای فکری سیاسی ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داد حزب توده بود (ر.ک.فوزی،۱۲۰:۱۳۸۴). اعضای حزب در ایران به زودی گروه های مختلف برای نشر عقاید خود راهی مناطق مختلف کردند و دامنه فعالیت خود را گسترش دادند. در شمال ایران این حزب طرفداران زیادی پیدا کرد. « اینان باقی مانده پنجاه و سه مارکسیست مشهور بودند که در سال ۱۳۱۶ زندانی شدند، پس از تبعید رضاشاه بیست و هفت تن از اعضای جوان تر در تهران دور هم گرد آمدند و حزب توده ایران را اعلام داشتند» (آبراهامیان،۲۵۲:۱۳۸۵).
حزب توده مدتی با جنگلی ها نیز همکاری داشت اما با متحد شدن انگلیس و روسیه به پیمان خود پشت کردند. نجدی در چند داستان به فعالیت های این حزب در شمال اشاره کرده است. داستان «تاقچه ای پر از دندان» اشاره به حوادث سال های ۱۳۳۲ و مبارزه توده ای ها و غیر توده ای ها و زندانی شدن آنها توسط ساواک و انتظار آزاد شدن آنان در بهمن۵۷ است.
«دندان فردوس را گذاشته بودم کنار آینه. از روزی که آمدند و در زدند و فردوس را با یک جِمس سیاه و بدون شماره بردند چهل و سه سال می گذرد.۱۳۵۷ فکر می کردم یک روز در را باز می کنم و فردوس حالا کمی پیر با روسری و چمدان زندانش می آید و می رود روی آن صندلی می نشیند و از پشت پنجره برای مادام دست تکان می دهد» (نجدی،۱۳۸۸ب:۹۳)
آنچه که در تمام داستان های سیاسی نجدی به چشم می خورد، انتظار آمدن کسی است. در این داستان از دستگیری فردوس و آزاد نشدن او بعد از پیروزی انقلاب سخن می گوید. فردوس از مبارزان توده ای است که سال ها از دستگیری او توسط ساواک می گذرد. با پیروزی انقلاب راوی منتظر بازگشت او از زندان است. راوی دندانساز است به همین خاطر تنها کاری که در تمام این سال ها توانسته انجام دهد و به این صورت امید آمدن فردوس را از دست ندهد، ساختن دندان هایی برای اوست که حال حتماً پیر شده است.
«اولین شبی که دندانها را گذاشتم کنار آینه به مادر فردوس زنگ زدم. عادت دارم با ته سوهان ۵۶۲۹ را بگیرم و به سکوت تلفن گوش کنم. سالهاست از همان ۵۶۲۹ خوشم می آید. اصلاً بوق نمی زند. تا حالا شده دستهای یخ کرده تان را بگیرید جلوی دهانتان و توی انگشتتان هاه کنید. گوشی تلفن ۵۶۲۹، با من، با من که نه، با گوشهایم همچین کاری می کند. هاه. انگار خود فردوس گوشی تلفن را برداشته … نمی تواند حرف بزند … فقط صدای نفس کشیدنش … دندانها کنار آینه بود. بدون صورت فردوس» (همان،۱۳۸۸ب:۹۳).
آنچه در این داستان بیان می شود جستجوی غم انگیز نجدی برای خاطراتی است که گم شده اند. بیان نویسنده به گونه ای است که گویی خاطرات سیاسی خود را بیان می کند و از دست دادن عزیزی (پدرش) که در این سال ها اتفاق می افتد و بعد از انقلاب منتظر بازگشت دوبارۀ اوست، او را اذیت می کند. «تاقچه ای پر از دندان» یک خاطره گم شده سیاسی است و پر از رمز و رازهای سیاسی و مخفی کاری هایی که نویسنده از بیان آن واهمه دارد. جستجوی غم انگیز راوی برای کشف حقیقتی است که سال ها برای رسیدن به این حقیقت اطراف او پر از روزنامههایی بوده است «بعد می رفتم کنار پنجره روی صندلی می نشستم و حیاط مادام را نگاه می کردم. گاهی پا می شدم تا جستجوی غم انگیزم را از پنجره تا بخاری تا اجاق گاز لای روزنامه ها برای پیدا کردن کبریت شروع کنم»(همان،۱۳۸۸ب:۹۴).اما یک شب پسر جوانی که تا پای پنجره خانه راوی می آید و چیزی را لای آجرهای دیوار پنهان می کند و به جستجوی غم انگیز راوی پایان می دهد.
«صدایی را شنیدم. صدایی که می دوید، سرم را از پنجره بردم بیرون آن صدا با پاهای پسر جوانی ته کوچه بود. جایی که کوچه بدون آنکه آخرین درخت را با خودش ببرد پیچ می خورد. آنجا.کبریت را کشیدم.حالا صدا آمده بود زیر پنجره. خوب نمی دیدمش. یک مشت مو روی پیراهنی سفید داشت می دوید. نفس کشیدنش تکه تکه شنیده می شد و غروب دو سه قدم این طرفتر از پاشویه مادام بود. پسر تا زیر این درخت، همین که شاخه هایش را تاکنون پرده، به آن بالکن نزدیک کرده دوید. همانجا ایستاد. پشت سرش را نگاه کرد و دستش را برد توی دیوار. تا دیروز، آجرهای شکسته دیوار آن طرف کوچه را ندیده بودم. رفت. نرسیده به خیابان، باز هم سرش را برگرداند و کوچه را که حالا لخت بود تا ته نگاه کرد» (همان،۱۳۸۸ب:۹۴).
مخفی کاری و ترس که در داستان به چشم می خورد، نوعی تشویش و کنجکاوی ایجاد می کند. پسری که به کوچه می آید مدام اطراف خود را می پایید و راوی برای رفتن به طرف آن چیز احتیاط می کند. گویی همه او را زیرنظر دارد «یک چیز لای آجرها بود که از دور شناخته نمی شد. حالا موتورسیکلت با چراغ روشنش اصلاً زرد نبود. سفید. توی کوچه بود و حیاط مادام تا سیاه شدن علف، تاریک بود. دو نفر بودند روی دود پر سر و صدای موتور سیکلت. سرم را کنار کشیدم، و آنقدر به سیگارم پک نزدم تا آن موتور سیکلت تمام شد» (همان،۱۳۸۸ب،۹۴). ترس سیاسی شدیدی که بر داستان احاطه دارد حاکی از فضای ناآرام سیاسی سال ۵۷ است. تمام اشیاء اطراف راوی، او را به طرف دیوار و آن چیز که لای دیوار است می برند.
«من آجرهای شکسته را گم کرده بودم. هرچه می خواستم از سرم بیرونش کنم نمی شد. چطور یک چیز پنهان شده دفن شده در دیوار توانسته بود دستم را گرفته مرا در اتاق خودم، این طرف و آن طرف ببرد. شانه هایم را هل می داد که در را باز کنم و از پله ها پایین بروم. تمام اتاق شده بود دستگیرۀ در ولم نمی کند. نمی توانستم نگاهش نکنم. یه جور دلشوره، خیالبافی های جر خورده… گفتم که بیرون باران می بارید. می شد گفت چیزی را پیدا کرده بودم (نه هنوز پیدایش نکرده بودم) که از دستهای رشت پرت شده، توی دیوار فرو رفته بود. دستگیره را مشت کرده بودم و می ترسیدم نکند همین که دستم را ببرم لای آجرها، موتورسیکلت و آن پسره سفیدپوش با هم پیدایشان شود» (همان،۱۳۸۸ب:۹۵).
آنچه که راوی نسبت به آن دوست دارد بی خیال باشد و نمی تواند، چیزی است که لای دیوار است و ترس از اینکه به سراغش برود. «یک چیزی لای آجرها بود و اتاقم بو می داد. یک بوی چرب، سوخته، بوی موتورسیکلت. باید منتظر می ماندم تا هوا درست و حسابی تاریک شود، که بروم پایین ببینم لای آجرها … اون چی بود» (همان،۱۳۸۸ب:۹۵-۹۴).
آن چه راوی لای دیوار پیدا می کند کاستی است که به انتظار او پایان می دهد. راوی بعد از گوش دادن کاست، یادگاری های فردوس را که در این سال ها نگه داشته، در ساکی می ریزد و کاست را به مادام می دهد. «گنجه را … دنبال ساک بود. پشت لباسها بود. حالا تنها کاری که باید می کردم برداشتن دندانها … با گذاشتن فردوس توی ساک … سردم شد. دستهایم … اینقدر از ناخنهام بدم آمده بود. زدم بیرون و من با ساکی پر از لثه های سرخ و سرمای دندانها بین میهمانها راه باز می کردم» (همان،۱۳۸۸ب:۹۷). ساکی را که دندانهای مصنوعی فردوس را در آن گذاشته است به ایستگاه می برد و رها می کند. در حقیقت با گوش دادن آن کاست، معمایی برای او حل می شود و با آنچه که از فردوس برایش مانده خداحافظی می کند. راوی با زندگی که سراسر آن انتظار بیهوده بود خداحافظی می کند تا زندگی را به گونه ای دیگر تجربه کند. نه تنها راوی که مادام باید کاست را گوش می داد تا از زندگی کسالت بار بیرون بیاید زیرا درد راوی و مادام یک چیز بود.
«جعبه را کشیدم بیرون. بازش کردم نوار توش بود. از این نوارهای کاست. هیچ کلمه ای روی آن نوشته نشده بود. دکمه دریچه را زدم. باز که شد کاست را گذاشتم توی ضبط صدایش را آنقدر پایین آوردم که … حالا یک استکان چای و یک سیگار. آیا هرگز در دنیا چیزی به اسم ماشین جِمس وجود داشت آن هم سیاه… بدون شماره… پله های ساختمان پست و تلگراف چی. خانه فردوس پشت سبزه میدان طرف های چهارباغ بود فردوس؟ کدام فردوس. کاست را درآوردم. برگرداندمش و دوباره گذاشتم. مادام یک ردیف دورتر از آندره … کلیسای رشت … آنها همدیگر را نمی شناسند» (همان،۱۳۸۸ب:۹۶)
راوی به حقیقت دست می یابد. اما برای فرار از این حقیقت منکر همه چیز می شود. حال هیچ چیز وجود ندارد نه ماشین جمس و نه فردوس.
«خسته شده ام. چند بار بگویم که تاریکی آنجا بود. باران آن طوری می بارید، چراغها باز و بسته می شد. چقدر بنویسم کوچه مثل طناب باز شده از گردن ورزاهای ذبح شده افتاده زیر پنجره ام. آدم که نمی تواند تمام عمر با استخوانهای شکسته، با تیزی استخوان های شکسته گلوی خودش حرف بزند. چکار می توانستم بکنم، مگر برداشتن نوار. اگر بگذارمش لای همان آجرها بعد یکی از همسایه ها پشت پنجره اش مرا ببیند چی؟ حالا فرض کنید هیچ موتورسیکلتی در هیچ کدام از کوچه های رشت نیست» (همان،۱۳۸۸ب:۹۶).
این همان حقیقتی است که سال ها نجدی با آن زندگی می کند اما کنار نمی آید و نمی خواهد کنار بیاید او هنوز منتظر پدری است که در چهارسالگی او را از دست می دهد و رد پای این حادثه در تمام داستان های سیاسی او به چشم می خورد. او نمی تواند با بغضی که سال ها در گلوی او چون استخوانی گیر کرده است کنار بیاید.
در داستان «خاطرات پاره پاره دیروز» فردوس عضو حزب توده است. بعد از فروپاشی نهضت جنگل او عضو حزب می شود. «فردوس هم دستش را دراز کرده بود “فردوس توده ای بود”» (نجدی،۱۳۸۸الف:۵۹) گرچه حزب توده در ابتدای کار موضع خود را نسبت به دین بیان نکرد و شعار اصلی آنان دفاع از طبقه گارگر و برابری بود ولی به زودی اعضای حزب نتوانستند در پشت نقاب دروغین خود بمانند و نسبت به دین واکنش نشان دادند. در حقیقت کمونیست ها خواستار آزادی معتقدات و جدا شدن دین از سیاست بودند. «کمونیست های واقعی نمی توانند مذهبی و مومن باشند برای اعضای حزب پذیرش جهان نگری امری قطعی و اجباری است. کمونیست باید ماده گرا، کافرکیش،خدانشناس و پیکارجو باشد» (بردیانف،۲۹۵:۱۳۶۰) این یکی از مسائلی است که نجدی نیز به آن اشاره کرده است «روزی که می خواستم عضو حزب بشوم یک لحظه پیش از پر کردن ورقه تقاضای عضویت به آسمان که از دریچه غمبار زیرزمین راسته کفاشها دیده می شد نگاه کردم و بعد جلوی سؤال «مذهب؟» نوشتم «مسلمان» و منشی حزب نگاهم کرد»(نجدی،۱۳۸۸الف:۶۵).
نجدی در داستان «یک سرخ پوست در آستارا» به توضیح و تشریح فعالیت های حزب و کمونیست ها و ارتباط آنها با کردهای ایران می پردازد.
«گفتم: آنجا که کسی نیست؟ مرتضی گفت: رفته… عصری رفته… رفته روسیه. گفتم: پس یارو سرخ پوسته روس هم بود؟ گفت: روس؟ نه… ماراجینما آمریکاییه، یه سرخپوست ارّه شده ی خلّص آمریکایی و کمونیست … من کی گفتم روس بود؟ دلم می خواست با مشت بزنم روی دندانهای زررد مرتضی و آن لبخندی که بعضی آدمها زور زورکی می زنند تا چیزی را پنهان کنند» (نجدی ،۱۳۸۸ب:۵).
آن چه که نجدی در این داستان بیان می کند، مسائل سیاسی گروه های چپ گرا و همچنین ظلم و ستمی است که به خاطر نژاد پرستی و رنگ پوست در جهان حکمفرماست.«این داستان شنائت کشتار یک قبیله سرخپوست به دست سفید پوستها را بیان مینماید تا مظلومیتی مکرر در مکرر تکرار شود. نجدی با مضحکه این مولفه های آرمانی (آیین پرستی سرخپوستی و جزمیت مداری مارکسیستها) سر آن دارد شالوده توتم پرست را فرو ریزد و به مفهوم عام انسان رهنمون شود» (قنبری،۷۹:۱۳۸۰). سناتورهای ظالم آمریکا که به بهانه نژادپرستی به سرخ پوستان بومی آمریکا حمله می کردند و آنان را از سرزمین های مادریشان آواره می کردند «می گفت که سرخ پوست پنجره بالکن مسافرخانه را روی برف باز کرده و پرسیده بود مسکو همین طرفهاست نه؟ بعد گفته بود که دیگر نمی تواند به یاد آورد، چند سال از تشیع جنازه مک کارتی گذشته است و حالا دار و دسته سناتور کجا گور به گور شده اند. آن ها قبیله مرا ارّه کرده بودند» (نجدی،۱۳۸۸ب:۵).
نجدی در اکثر داستان های سیاسی ردپایی از زندگی و مرگ پدرش به جا می گذارد. در این داستان به مرگ مرتضی و قبر بدون سنگ و نشانه او اشاره می کند. همان چیزی که برای پدرش اتفاق می افتد و هیچ کس نشانی از قبر پدر به او و مادرش نمی دهد«نه سال بعد روزی که شنیدم جنازه ی مرتضی را بیرون از آستارا کنار رودخانه مرز ایران و شوروی، بدون سنگ، خاک کرده اند» (همان،۱۳۸۸ب:۵). نجدی در داستان «آرنایرمان، دشنه و کلمات در بازوی من» به کتاب های کمونیست ها و نماد های آنان اشاره کرده است «یکی از کتابهای پرت شد روی سایه کنار اتوبوس. چند نفر روی جلد کتاب قوز کرده بودند که دست هایشان از پشت بسته شده بود…. آنها لای درختانی بودند که از شاخه هایشان قمه آویزان بود» (همان،۱۳۸۸ب:۲۰). مخصوصاً صحنه ای که از مرگ ترکمنی و تلاش او در آخرین لحظات زندگی برای نزدیک شدن به کتابش دارد.
«هنوز کف دستش را به زمین می کشید. همان دستش را به طرف کتابی دراز کرده بود که بین خون و پنجره روی بازویم افتاده بود. روی زمین. روی زمین. روی زمین. کتاب را به طرف خودش کشید. روی جلد کتاب دشنه بزرگ و خمیده ای بود. توی یک دیس. پرنده بالای دیس لای درختانی پر از قمه می پرید. ترکمنی دشنه را از روی دیس برداشت. از روی دیس دشنه را برداشت. برداشتش آن دشنه را از روی دیس اما نه واسه این که یک تکه نون را اینقد اینقد کند.» (همان،۱۳۸۸ب:۲۲).
در آن زمان که تشکیلات حزب از هم میپاشد به همراه داشتن کتابهای حزب و فروش آنها جرم محسوب میشود و نجدی در این داستان به آن اشاره میکند «یازده سال بعد ماراجینما را گرفتند، جلبش کردند می دونی چرا؟ واسه اینکه پلیس توی کیف ماراجینما لای کتابهای لنین یک پانچا پیدا کرده بود» (همان،۱۳۸۸ب:۱۱). از دیگر مسائلی که نجدی در داستان هایش به آن اشاره می کند، واکنش مردم نسبت به بلشویکی هاست «از دک و پوزش معلومه که بلشویکی. این جور آدما کفاره داره. یارو باد کوبه ای با لبخند به مردی که می گفت کفاره داره گفت: هاشتاد تومن. مرد گفت: اینها دین و ایمان ندارند. آقا مرتضی گفت: بلشویکی که توی رشت طاووس بفروشه با طاووسش هم هاشتاد تومن نمی ارزه» (همان،۱۳۸۸ب:۴۶-۴۵). راوی داستان «یک سرخپوست در آستارا» نگران اندیشه های مارکسیست هاست او می خواهد بداند آیا مبارزه مارکسیست ها به نتیجه رسید؟ «مرتضی گفت: ماراجینما از من پرسید تو می دونی چه بلایی سر مارکسیسم اومد؟ گفتم نه! من از کجا بدونم. گفتم: آره… از کجا بدونی… واسه اینکه همه ما زده به سرمان» (همان،۱۳۸۸ب:۱۲-۱۱)
۴-۲-۳-حادثه پاسگاه سیاهکل:
از جمله جنگ های چریکی که با الگوگیری از قیام جنگل در شمال شکل گرفت، می توان از حادثه سیاهکل نام برد. «در شامگاه سرد زمستانی ۱۹ بهمن ۱۳۳۹ سیزده مرد جوان مسلح به تفنگ و مسلسل و اسلحه کمری به یک پاسگاه ژاندارمری در روستای سیاهکل درکنار جنگل های گیلان حمله کردند. با این حمله که بعدها به حماسه سیاهکل مشهور شد، آنان شعله هشت سال فعالیت چریکی را برافروختند» (آبراهامیان،۴۴۲:۱۳۸۵). نجدی در داستان «به چی میگن گرگ به چی میگن…» به حادثه پاسگاه سیاهکل و چریک هایی که به پاسگاه حمله کردند اشاره کرده است. نجدی در شیوه روایت به گونه ای است که گویی از نزدیک این حوادث را دیده است. «شبی که در قهوه خانه سیاهکل شنیدم که چریکها پاسگاه ژاندارمری را لخت کرده، دو نفر را کشته و دستهای یک ژاندارم را با کمربند خودش به چفت پنجره پاسگاه بسته اند و با پنج ژ-۳ و هفده نارنجک غنیمتی، زده اند به جنگل یهو رنگ زردی سرم را پرکرد»(نجدی،۱۳۸۸ب:۱۹۵).
ابتدای داستان به زندگی مادری تنها که مجبور است فرزندش را با خود به حمام زنانه ببرد و وقتی با اعتراض زنان روبرو می شود استالین را نفرین می کند شروع می شود. آنچه برای پسرش نامعلوم است ارتباط حمام و استالین است. سال ها بعد وقتی به سن جوانی می رسد ماجرای سیاهکل اتفاق می افتد. مادر ماهی تابه را روی لبخند شاه می گذارد و در واقع با بیان این نکته نفرت مردم را از ظالمان چون شاه و استالین که باعث بیوه شدن او شده اند نشان می دهد. «بیرون از پنجره، سیاهکل ساکت بود و شاه روی صفحه اول روزنامه کیهان کنار سفره لبخند می زد، مادرم ماهی تابه را روی همان لبخند گذاشت» (همان،۱۳۸۸ب:۱۹۸). در این داستان نجدی به بیداری سیاسی مردم اشاره می کند او معتقد است که گرگ ها همان مردمی هستند که نترسیده اند ،کیف می کنند، که حتی خودشون حالیشون نیست روز اعدام مرتضی، ساعت ها به انتظار روی علف نشسته اند مردم هنوز و همیشه هستند اما میش نیستند (ر.ک. بزرگی،۱:۱۳۸۷).
۴-۲-۴-آشوب های اوایل انقلاب:

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

عکس مرتبط با اقتصاد

بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر خودکارامدی تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی- قسمت ۲۴

 

  • برزگر بفرویی،کاظم؛ سعدی پور، اسماعیل،(۱۳۹۱)، مدل یابی روابط بین باورهای معرفت شناختی، خودکارآمدی تحصیلی، خود نظم دهی فراشناختی و پردازش عمیق با عملرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستان، فصلنامه تاز های علوم شناختی، سال ۱۴، شماره ۱٫ ص ۵۳-۶۶٫
  • بهرامی، هادی؛ عباسیان فرد، مهرنوش،(۱۳۹۰)، خودکارآمدی و انگیزه ی پیشرفت در دانش آموزان دختر دوره پیش دانشگاهی شهر تهران سال تحصیلی ۸۸-۸۹، مشاور مدرسه، دوره ششم، شماره ۱، ص ۳-۷٫
  • بیابانگرد، اسماعیل،(۱۳۷۸)، روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، تهران: انتشارات سازمان انجمن اولیاء و مربیان.
  • بیرامی، منصور و بهادری، خسرو،(۱۳۸۹)، ارتباط شیوه های تربیتی والدین، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان راهنمایی مدارس شهر ایلخچی، مجله علوم تربیتی، شماره ۱۰، ص ۷-۲۱٫
  • پارسا، عبدالله،(۱۳۸۵)، بررسی عوامل موثر بر برنامه درسی اجرا شده و برنامه درسی آموخته شده در دوره های کارشناسی شیراز، دانشگاه شیراز.
  • پروین، لارنس و جان، اولیوربی،(۱۳۸۶)، شخصیت نظریه پژوهش. ترجمه محمد جعفر جوادی و پروین کدیور، تهران: آبپز.
  • پورسعید، سید مسعود،(۱۳۸۸)، طراحی الگوی توسعه ی منابع انسانی کارآفرین براساس نظریه ی یادگیری اجتماعی، فصلنامه پژوهش های مدیریت منابع انسانی، سال اول، شماره ۳، ص ۲۱-۳۶٫

 

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

  • پیری، موسی،(۱۳۸۸)، طراحی و اعتبار سنجی الگوی برنامه ریزی درسی مدرسه محور، دانشگاه تربیت معلم تهران.
  • تاجیک اسمعیلی، عزیزالله،(۱۳۸۷)، بخش فوق برنامه الگوی نظری خرده نظام برنامه ریزی درسی و فناوری آموزشی از طرح تدوین سند ملی آموزش و پرورش، تهران: وزارت آموزش و پرورش.
  • ترابی، فاطمه،(۱۳۸۵)، بررسی رابطه فعالیت های فوق برنامه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، پژوهشکده تعلیم و تربیت تهران.
  • جدیدی، هوشنگ؛ احمدیان، حمزه؛ یاراحمدی، یحیی و صالحی، رضا،(۱۳۸۹)، بررسی رابطه بین سلامت روانی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دوره های کاردانی و کارشناسی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه ۱۱ در سال تحصیلی ۸۷-۸۸، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد سنندج.

 

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

 

  • خجسته مهر، رضا؛ عباس پور، ذبیح اله؛ کرایی، امین و کوچکی، رحیم،(۱۳۹۱)، تاثیر برنامه موفقیت تحصیلی بر عملکرد و خودپنداره تحصیلی، نگرش نسبت به مدرسه، یادگیری شیوه موفقیت در مدرسه و سازگاری اجتماعی دانش آموزان، مجله ی روان شناسی مدرسه، دوره ی ۱، شماره ۱، ص ۲۷-۴۵٫
  • حافظی کتایون؛ سیاسی، حوری؛ شهنی ییلاق، مریم،(۱۳۸۸)، بررسی مدل علی عملکرد گذشته، باورهای معرفت شناختی، جهت گیری هدف، مهارت های خودتنظیمی، خودکارآمدی و عملکرد بعدی در درس ریاضی دانش آموزان سال اول دبیرستان های شهردلفان، مجله علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه اهواز، ص ۷۳-۹۶٫
  • درتاج، فریبرز،(۱۳۸۳)، بررسی تاثیر شبیه سازی ذهنی فرایندی و فراورده ای بر بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان ساخت و هنجاریابی آزمون عملکرد تحصیلی، رساله دکتری روانشناسی تربیتی، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی.
  • ذاعرابیان، احمد؛ خداپناهی، محمود؛ک، حیدری، محرم و صالح صدق پور،بهمن،(۱۳۸۳)، بررسی رابطه باورهای خودکارآمدی بر سلامت روان و موفقیت تحصیلی دانشجویان، مجله روانشناسی، شماره ۴، ص ۳۶۰-۳۷۰٫
  • زراعتی ایده لو، رقیه،(۱۳۸۸)، بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از دیدگاه: مدیران، دبیران و دانش آموزان دبیرستان های شهرستان های استان تهران.
  • زینلی پور، حسین؛ زارعی، اقبال و زندی نیا، زهره،(۱۳۸۸)، خودکارآمدی عمومی و تحصیلی دانش آموزان و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی ، مطالعات روانشناسی تربیتی، شماره ۹، ص ۱۳-۲۸٫
  • ساکی، رضا؛ قلی پورهفتخوانی، زهره؛ رضایی، منیره،( ۱۳۸۹)، بررسی رابطه تعهد سازمانی معلمان با عملکرد تحصیلی دانش آموزان در مدارس راهنمایی دخترانه منطقه ۶ شهر تهران، فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، سال چهارم، شماره ۳، ص ۶۱-۸۵٫
  • سبحانی نژاد، مهدی؛ یوزباشی، علیرضا؛ عیوضی، مریم؛ میهمان دوست، زهرا،(۱۳۸۷)، تبیین چالش ها و راهکارهای بهره گیری از فعالیت های فوق برنامه مدارس جهت تربیت شهروندی دانش آموزان، مجموعه مقالات اولین همایش آموزش و یادگیری غیر رسمی، مشهد، دانشگاه فردوسی.
  • سیف، دیبا؛ مرزوقی، رحمت الله،(۱۳۸۷)، رابطه ابعاد باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع راهنمایی در درس علوم تجربی، دانشور رفتار، شماره ۳۳، ص ۱-۱۴٫
  • سیف، علی اکبر،(۱۳۸۱)، روانشناسی پرورشی، روان شناسی یادگیری و آموزش، تهران: انتشارات آگاه.
  • سیف، علی اکبر،(۱۳۸۶)، روانشناسی پرورشی نوین: روان شناسی یادگیری و آموزش، ویرایش ششم، تهران: دوران.
  • شاوران، حمیدرضا؛ سلیمی، قربانعلی؛ همایی، رضا،(۱۳۸۷)، سنجش عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه اصفهان براساس فرهنگ های چندگانه آنان، مجله پژوهشی دانشگاه اصفهان، جلد بیست و نهم، شماره ۱، ص ۱۴۷-۱۶۰٫
  • شعاری نژاد، علی اکبر،(۱۳۸۲)، نقش فعالیت های فوق برنامه در تربیت نوجوانان، انتشارات اطلاعات، تهران: انتشارات پیام نور.
  • شفیعی، حسن و معتمدی، عبدالله،(۱۳۹۰)، تاثیر خودکارآمدی ادراک شده بر پردازش اطلاعات چهره هیجانی، مجله علوم رفتاری، دوره ۵، شماره ۳، ص ۲۶۱-۲۶۷٫
  • شکری، امید؛ دانشورپور، زهره؛ عسگری، اعظم،(۱۳۸۶)، تفاوت های جنسیتی در عملکرد تحصیلی: نقش صفات شخصیت، مجله علوم رفتاری، دوره ۲، شماره۲، ص ۱۲۷-۱۴۲٫
  • شمشیری، بابک،(۱۳۸۷)، فعالیت های اردویی در طبیعت، حلقه مفقوده تربیت در آموزش و پرورش ایران، مجموعه مقالات اولین همایش آموزش و یادگیری غیر رسمی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
  • شولتز، دوان و شولتز، سیدنی. الن،(۲۰۰۵)، نظریه شخصیت. ترجمه یحیی سیدمحمدی(۱۳۹۰). تهران: ویرایش.
  • عابدینی، یاسمین،(۱۳۹۰)، پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی براساس باورهای خودکارآمدی، وضعیت اجتماعی- اقتصادی و رشته تحصیلی، روانشناسی معاصر، شماره ۶، ص ۵۷-۷۰٫

 

عکس مرتبط با اقتصاد

 

  • عصاره، علیرضا،(۱۳۷۸)، پیشرفت تحصیلی، دغدغه های خانواده ها، تهران: نشریه انجمن اولیا و مربیان پیوند.
  • علمشاهی، مهدی،(۱۳۸۸)، عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد خوراسگان.
  • فتحی واجارگاه، کورش،(۱۳۸۶)، برنامه درسی به سوی هویت های جدید، تهران: آییژ.
  • فتحی واجارگاه، کورش،(۱۳۸۸)، اصول و مفاهیم برنامه درسی، تهران: بال.
  • فراهانی، مریم و مرادی، هوشنگ، (۱۳۸۹)، بررسی تاثیر تعهد سازمانی بر عملکرد سازمان، دوماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال هفتم، شماره ۲۰، مرداد و شهریور ۱۳۸۹، ص ۷۳ تا ۹۶٫
  • فضلی خانی، منوچهر؛ مظفری، عباسعلی؛ یوسفی، جمشید؛ گلچین، منیژه،(۱۳۸۴)، راهنمای تهیه و تدوین فعالیت های مکمل و فوق برنامه، منادی تربیت.
  • فضلی، صفر و آذر، عادل،(۱۳۸۱)، طراحی مدل ریاضی عملکرد مدیر با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده ها، فصلنامه مدرس، دوره ۶، شماره ۳، ص۱۰۰-۱۲۴٫
  • قلتاش، عباس؛ اوجی نژاد، احمد و برزگر، محسن،(۱۳۸۹)، تاثیر آموزش راهبرهای فراشناخت بر عملکرد تحصیلی و خلاقیت دانش آموزان پسر پایه ی پنجم ابتدایی، فصلنامه روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن، سال اول، شماره ۴، ص ۱۱۹-۱۳۵٫
  • کاکا برایی. کیوان و افشارنیا، کریم،(۱۳۸۹)، رابطه بین جهت گیری ساختار کلاسی و باورهای خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی، فصلنامه روان شناختی، شماره ۲۰، ص ۹۹-۱۰۲٫

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

  • کرمی، جهانگیر؛ زکی یی، علی؛ رحمانزاده، صباح و علیخانی، مصطفی،(۱۳۹۰)، نقش باورهای فراشناخت و باورهای خودکارآمدی در اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، اولین همایش ملی یافته های علوم شناختی در تعلیم و تربیت، ص ۷۷۰۷۸۳٫
  • کریمی، شوکت،(۱۳۸۴)، راهنمای تهیه و تدوین فعالیت های مکمل و فوق برنامه، اصفهان: مرکز تحقیقات معلمان اصفهان.
  • کیوان فر، محمدرضا،(۱۳۷۴)، بررسی رابطه بین خودنداره و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال سوم راهنمایی، پایان نامه کارشناسیارشد، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان.
  • کارشکی، حسین،(۱۳۸۱)، تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی بر درک مطلب دانش آموزان، مجله روانشناسی، شماره ۲۱، سال ششم، شماره ۱، ص ۶۵-۶۶٫
  • گیلک، مهناز،(۱۳۸۶)، آموزش مهارت های زندگی از طریق فعالیت های مکمل و فوق برنامه مدارس، نشریه پیوند، انجمن اولیاء و مربیان ایران.
  • گرگز، منصور و اسماعیلی، حدیث،(۱۳۹۱)، بررسی عوامل تعیین کننده عملکرد تحصیلی دانشجویان مقطع کارشناسی رشته حسابداری با بهره گرفتن از شبکه عصبی، رهبری و مدیریت آموزشی، شماره ۱۹، ص ۱۰۷-۱۲۶٫

 

حسابداری۲۱۰” />

 

  • لواسانی، مریم و درانی، کیوان،(۱۳۸۳)، رابطه بین ویژگی های فردی و خانوادگی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، مجله روانشناسی و علوم تربیتی، شماره ۲، ص ۱-۲٫
  • ملکی، حسن،(۱۳۸۵)، آشنایی با فعالیت های مکمل و فوق برنامه در کلاس درس، مریوان.
  • موسی پور، نعمت الله،(۱۳۸۲)، مبانی برنامه ریزی آموزش متوسطه، مشهد: نشر نی.
  • مهر محمدی، محمود،(۱۳۸۶)، الگوی نظری زیر نظام برنامه ریزی درسی و فناوری آموزشی تهران: کمیته مطالعات نظری سند ملی آموزش و پرورش.
  • مهرافروز، حجت الله و شهرآرای، مهرناز،(۱۳۸۱)، بررسی رابطه نگرش نسبت به شیوه های فرزند پروری و مکان کنترل با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی، مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران، دوره سوم، سال نهم، شماره ۲، ص ۱۳۱-۱۴۸٫

 

تحلیل رابطه جوسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

کارکنان متمرکز است. اورگان و ریان عامل کلی مؤثر بر روحیه را تعهد سازمانی، درک از عدالت و درک از رفتار حمایتی رهبری تلقی می کنند و سایر تحقیقات نشانگر ارتباط معنادار آنها از رفتار شهروندی سازمانی است (البته شدت این همبستگی ها متفاوت بوده است ) که بیانگر اهمیت این متغیر ها در تعیین رفتار شهروندی سازمانی می باشد (مستبصری و نجابی ،۱۳۸۷، رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ )
عامل دیگر در فهم شهروندی سازمانی ،تأثیر حالت روحی مثبت فرد می باشد . در دهه گذشته بحث های زیادی در مورد برتری شناخت بر عاطفه در تعیین رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته است .
در حالی پودساکوف و همکاران و دیگران تأثیر متغیرهای خاص شخصیتی و مزاجی را بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی مورد انتقاد قرار داده ، یافته های جورج پیشنهاد می کند که پژوهش های قبلی که به بررسی این متغیرهای روحی و مزاجی پرداخته اند می توانند به جای اثرات حالت مزاجی برروی اثرات ویژگی صفتی تمرکز نمایند . لازم به ذکر است که اثرات حالتی عموماً به توصیف چگونگی احساس فرد در نقطه خاصی از زمان می پردازد در حالی که اثرات ویژگی صفتی عموماً منعکس کننده تفاوت های پدیدار فرد در طول زمان می باشد .
علاوه بر این جورج بیان نمود که بین حالت روحی مثبت در کار و تمایل کارکنان برای کمک کردن به دیگران ( بعد نوع دوستی رفتار شهروندی سازمانی) رابطه معنی دار وجود دارد بنابراین عاطفه (احساسات ) نقش مهمی در رفتار شهروندی سازمانی هم صدق می کند با این وجود، هیچ یک از این مطالعات به بررسی میزان تأثیر حالت روحی مثبت بر تفسیر کلی این سازه نپرداخته است.
پژوهش های انجام گرفته در روانشناسی اجتماعی نشان می دهد: که افرادی که احساس می کنند کفایت بیشتری دارند ، در اغلب موارد تمایل بیشتری نیز به کمک دارند. علاوه بر این میدلاسکی گزارش داده است که کفایت ممکن است یکی از عوامل انگیزشی ای باشد که افراد را برای کمک به دیگران تحت تأثیر قرار می دهد . بنابراین افرادی که به دیگر افراد کمک کنند، در ازای کمکی که فرد کمک کننده ارائه می دهد ، کمک کننده احساس رضایت درونی بیشتر و یا شادی حاصل از انجام یک کار خوب را دریافت می کند. بطور مشابه درک کارکنان از کفایت خود در کار می تواند به عنوان تمایل به کمک در محیط کار تفسیر شود زیرا فرد تسلط بیشتری بر کار خود دارد .
در سال های اخیر پادساکوف و همکاران در یک فراتحلیل از تحقیقات مربوط به ۱۵ سال اخیر در زمینه رفتار شهروندی سازمانی ، میزان تأثیر گذاری تعدادی از متغیرها بر ابعاد مختلف رفتار شهروندی سازمانی را ترسیم نمودند . از جمله متغیرهایی که با رفتار شهروندی سازمانی رابطه همساز داشته اند عبارت بودند از: متغیرهای مرتبط با شغل نظیر رضایت مندی شغلی، یکنواختی شغلی و باز خود شغلی در خصوص متغیرهای شغلی تحقیقات عمدتاً حول مبحث تئوری جانشین های رهبری بوده است که نتایج بیانگر ارتباط پایدار ویژگی های شغلی با رفتار شهروندی است .
افزون بر آن ، هر سه نوع ویژگی های شغلی ( بازخود شغلی ، یکنواختی شغلی ، رضایت مندی درونی شغلی) ، بطور معنا داری با مؤلفه های مختلف رفتار شهروندی سازمانی (نوع دوستی ،نزاکت ، وظیفه شناسی، جوانمردی و فضیلت مدنی ) ارتباط داشته اند ، به گونه ای که بازخود شغلی و رضایتمندی درونی شغل ، ارتباطی مثبت با رفتار شهروندی سازمانی داشته در حالی که یکنواختی شغلی ارتباط منفی را با رفتار شهروندی سازمانی نشان می دهد.
روابط بین ویژگی های سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی تا حدود زیادی نابسامان است. هیچ یک از موارد رسمیت سازمانی، انعطاف پذیری سازمانی و حمایت ستادی ارتباط مستمری با رفتارهای شهروندی سازمانی نداشته اند. ولی به هر حال مؤلفه همبستگی گروهی با تمام مؤلفه های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط مثبت بوده است ، حمایت سازمانی ادارک شده با نوع دوستی کارکنان ارتباط معناداری داشته است . علاوه بر آن پاداش های خارج از کنترل رهبران با مؤلفه های نوع دوستی ، نزاکت و وظیفه شناسی ارتباط منفی داشته اند.
دسته دیگر عوامل تأثیر گذار بر رفتار شهروندی سازمانی شامل رفتارهای رهبری است. رفتارهای رهبری به سه دسته تقسیم شده است:

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

  • رفتارهای رهبری تحول آفرین (رفتارهای تحولی اساسی ، تعیین چشم انداز ،ایجاد مدل مناسب ،ارتقای پذیرش اهداف گروهی ،انتظارات عملکردی بالا و برانگیختگی معنوی )
  • رفتارهای تعاملی (رفتارهای پاداش دهی و تنبیهی اقتضایی ، غیر اقتضایی )
  • رفتارهایی با تئوری رهبری مسیر – هدف (رفتارهای تشریح کننده نقش، رویه ها یا رفتار رهبری حمایتی ) و یا تئوری رهبری مبادله رهبر ، عضو مرتبط هستند.

در مجموع ، رفتارهای رهبری تحول آفرین با هر پنج مؤلفه رفتارهای شهروندی سازمانی ارتباط معنادار مثبتی داشته و از میان رفتارهای رهبری تعامل گرا، دو نوع از این رفتارها دارای رابطه معنادار با عناصر پنج گانه رفتار شهروندی سازمانی عبارتند از: رفتار پاداش دهی اقتضایی که دارای ارتباط مثبت است ، رفتار تنبیهی غیراقتضایی که دارای ارتباط منف می باشد. از میان ابعاد تئوری رهبری مسیر ، هدف ، رفتار رهبری حمایتی با همه مؤلفه های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط مثبت است و تشریح نقش رهبر فقط با مؤلفه های نوع دوستی ، نزاکت ، وظیفه شناسی و جوانمردی رابطه معنادار مثبت دارد و نهایتاً تئوری مبادله رهبر – عضو با تمامی مولفه های رفتار شهروندی سازمانی دارای ارتباط معنادار مثبت است. (رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷

۱-۶٫ مدل مفهومی

مدل مفهومی:
روحیه گروهی
پرهیز از مزاحمت مدیران
وجود صمیمیت
علاقمندی
رفتار شهروندی سازمانی
جو سازمانی
ملاحظه گری
فاصله گیری
نفوذ و پویایی
تاکید بر تولید

شکل ۱-۱ رفتار شهروندی سازمانی (رضایی کلید بری و باقر سلیمی ،۱۳۸۷، اسلامی،۱۳۸۷ )

 

۱-۷٫ فرضیه‎ های تحقیق

برای تدوین فرضیه های تحقیق با مراجعه به مدل هالپین و کرافت(۱۹۶۲)، هشت بعد اساسی جوسازمانی شناسایی و ارتباط آن با رفتار شهروندی مورد شناسایی قرار میگیرد. یکی از دلایل اصلی انتخاب این مدل در تحقیق کاربد و طراحی ابتدایی آن برای مراکز آموزشی بوده است.
فرضیه اصلی:
بین جو سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه های فرعی:

  1. بین وجود روحیه گروهی و ایجاد رفتارشهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  2. بین وجود پرهیز از مزاحمت توسط مدیران و ایجاد رفتارشهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  3. بین وجود صمیمیت و ایجا رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  4. بین وجود علاقمندی و ایجا رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  5. بین وجود ملاحظه گری و ایجا رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  6. بین فاصله گیری و ایجا رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  7. بین نفوذ و پویایی و ایجا رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.
  8. بین وجود تأکید بر تولید و ایجا رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری وجود دارد.

۱-۸ روش تحقیق

از آنجا که هدف از این تحقیق، توصیف شرایط و پدیده ‎ های مورد بررسی، به منظور شناخت بیشتر شرایط موجود و یاری رساندن به فرایند تصمیم گیری می باشد، این تحقیق را براساس چگونگی بدست آوردن داده ‎ های مورد نظر می توان در زمره تحقیق توصیفی به شمار آورد، و چون داده ‎ های مورد نظر از طریق نمونه گیری از جامعه، برای بررسی توزیع ویژگی‎ های جامعه آماری انجام می شود این تحقیق از شاخه پیمایشی(زمینه یابی)۱ بوده که به شیوه مقطعی۲ صورت می پذیرد. این تحقیق همبستگی است، زیرا تحقیقات همبستگی شامل کلیه تحقیقاتی می‎شوند که در آن‎ ها سعی می شود رابطه بین متغیر‎ های مختلف با بهره گرفتن از ضریب همبستگی کشف یا تعیین شود (دلاور، ۱۳۸۰).

۱-۹ روش‎ های گردآوری اطلاعات

نظر به اینکه این تحقیق یک پژوهش توصیفی و کاربردی است لذا برای جمع آوری اطلاعات از روش ‎ های ذیل استفاده شده است:

  • روش کتابخانه ای: در بخش مطالعات کتابخانه ‎ ای، از منابع مکتوب (کتاب‎ ها، مقالات، پایان نامه‎ ها و…) و‎اینترنت استفاده شده است.
  • روش میدانی: از ابزار پرسشنامه برای گردآوری نظریات کارکنان و مدیران(اطلاعات اولیه) جهت آسیب شناسی فرایند مهندسی مجدد با بهره گرفتن از مدل سهشاخگی استفاده می شود.

۱-۱۰ روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

برای تجزیه و تحلیل داده ‎ ها در‎این تحقیق از روش ‎ های آماری زیر استفاده می شود:

 
مداحی های محرم