موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی متن پهلوی ماتیكان گجستك ابالیش

1-1-كلیات………………………………………………………………………… 2

1-2-اهمیت و ضرورت تحقیق ……………………………………………………. 5

1-3-هدف تحقیق…………………………………………………………………. 6

1-4-روش تحقیق…………………………………………………………………. 7

 

فصل دوم:پیشینه تحقیق

2-1- پیشینه تحقیق………………………………………………………………. 9

 

فصل سوم: حرف‌نویسی ، آوانویسی و ترجمه

3-1-حرف‌نویسی………………………………………………………………….. 13

3-2-آوانویسی……………………………………………………………………… 17

3-3-ترجمه……………………………………………………………………….. 20

 

فصل چهارم:ریشه‌شناختی واژگان

ریشه‌شناختی واژگان……………………………………………………………….. 25

 

فصل پنجم :نتیجه‌گیری

نتیجه‌گیری………………………………………………………………………… 94

منابع ……………………………………………………………………………… 96

كلیات

زبان‌هایی كه در ایران از قدیم‌­ترین روزگاران تاكنون متداول بوده‌اند از نظر ویژگی‌های زبانی، وجوه مشتركی دارند. این مجموعه زبان­­ها را اصطلاحاً گروه زبان­های ایرانی می­نامند. از نظر تاریخی زبان­های ایرانی به سه دسته تقسیم می­شوند: زبان­های دوره باستان، دوره میانه و دوره نو. در سال 331 قبل از میلاد، داریوش سوم- شاهنشاه هخامنشی- به قتل رسید. با قتل او دوره جدیدی برای زبان‌های ایرانی آغاز شد كه تا سال 867 م. برابر با 254ﻫـ. ق. (سالی كه یعقوب لیث صفاری به سلطنت رسید و زبان فارسی، زبان رسمی دولت ایران شد.)

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 ادامه یافت. این دوره برای زبان‌های ایرانی دوره میانه است.

فارسی میانه زبانی ایرانی است كه از فارسی باستان پدید آمده است و فارسی نو دنباله آن است. آغاز فارسی میانه به زمان پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی و پایانش به كهن­ترین شواهد فارسی نو باز می­گردد. بر این اساس دوران طولانی­ای از سده سوم پیش از میلاد تا سده‌های هشتم و نهم میلادی، مدت زمانی است كه در آن فارسی میانه زبانی زنده بوده است. اما به عنوان زبان مرده مذهبی تا سده­های نهم و دهم میلادی به وسیله زردشتیان ایران به كار گرفته شد و حتی تا سده سیزدهم میلادی مانویان واحه ترفان تركستان چین نیز آن را به كار برده‌اند. پارسیان هند نیز با میراث ادبی فارسی میانه خود تا حدی آشنایی داشتند تا اینكه در سده هجدهم میلادی دانشمندان اروپایی به بررسی و شناخت علمی این زبان نایل شدند(اشمیت، 1382: 223).

زبان‌های دوره میانه را به دو گروه زبان‌های ایرانی میانه غربی و میانه شرقی تقسیم می‌كنند. از گروه زبان‌های ایرانی میانه غربی از دو زبان آثار عمده­ای در دست است: زبان پارتی (یاپهلوانیگ یا پهلوی اشكانی) و فارسی میانه یا پهلوی. این مجموعه به فعالیت در حوزه فارسی میانه یا پهلوی می­پردازد. زبان فارسی میانه یا پهلوی زبان جنوب و جنوب غربی ایران بوده و زبان رسمی در دوره ساسانیان به شمار می­رفته است. در دوران ساسانی كتاب‌های بسیاری به زبان پهلوی نوشته شد كه البته بسیاری از آنها در رویدادهای مربوط به جنگ‌های ایران و روم و ایران و عرب از میان رفت، ولی بسیاری از این‌ها در دوران پس از اسلام مجدداً به الفبای زند بازنویسی شد. این فرایند بازنویسی به‌دست موبدان و دستوران زردشتی انجام می‌شد تا از گزند و آسیب مصون بمانند، در همان زمان بسیاری از آن نوشته‌ها به­دست ایرانیان نو مسلمان به عربی بازگردانده شد تا مجموعه فرهنگی ایرانیان باستان هم وارد اسلام گردد و هم از خاموشی آن جلوگیری شود. از این دست كتاب‌ها می‌توان به آثار با ارزشی مانند دینكرد، بندهشن و گجستك ابالیش و همچنین شكند گمانیك ویچار اشاره نمود. همچنین در دوره ساسانی كتاب‌های اوستا به زبان پهلوی (از اوستایی) ترجمه شد تا همه مردم بتوانند از آن بهره­مند شوند و آن را بخوانند. از این رو كتاب‌های بسیاری به زبان پهلوی از روی اوستا نوشته شد و همه اینها بر غنا و ارزش ادبی زبان و ادبیات پهلوی افزود.

 پهلوی منسوب به پهلَو است و این واژه از صورت ایران باستان پَرثََوَه آمده­است (آموزگار، تفضلی، 1382: 13). در این زبان پرثوه نام سرزمین و قومی است كه در زمان هخامنشیان معروف بوده است، همان سرزمینی كه امروز خراسان نامیده می‌شود و در شمال و شمال شرقی ایران قرار دارد. تبدیل پَرثَوَه به پهلَو نتیجه قانون‌های آوا­شناسی است كه در این سرزمین حكمفرما است (تاوادیا، 1348: 1). از آنجا كه این زبان به ایالت فارس تعلق داشته است و نیز به علت اینكه از نظر ساختمان زبانی در مرحله­ای میان فارسی باستان و فارسی نو (دری) قرار دارد، محققان جدید آنرا “فارسی میانه” نامیده‌اند. اصطلاح پهلوی (فهلوی در متون عربی) را كه در اصل به معنی “پارتی” است، نویسندگان دوره اسلامی برای تمایز این زبان از فارسی نو به كار برده‌اند.

 آثاری كه به زبان پهلوی تألیف شده، بیشتر آثار دینی زردشتی است. حتی چند رساله كوچك كه معمولاً آنها را در زمره آثار غیر دینی به شمار می‌آورند نیز جنبه دینی دارد. آثار ادبی صرف، چه منثور و چه منظوم از میان رفته است، ولی ترجمه عربی و فارسی بعضی از آنها در دست است. البته این نوع ترجمه‌ها عیناً برگردان صورت اصلی نیستند، بلكه در تحریرها و روایات گوناگون دچار تغییرات فراوان شده‌اند. مطالب بعضی از این آثار نیز در كتاب‌های ادبی فارسی آمده است و به صورت‌های گوناگون جلوه‌گر شده است، مانند روایات منقول در شاهنامه. در واقع باید گفت كه ادبیات پهلوی در در این گونه آثار فارسی ادامه یافته و منعكس شده است. آثار ادبی پهلوی به سبب اهمیتی كه سنت شفاهی در ایران پیش از اسلام داشته، غالباً به كتابت در نیامده و آنچه به صورت مكتوب مانده، در دوران اسلامی به سبب تحول زبان پهلوی به فارسی و نیز جنگ‌ها و ستیزها نابود گردید. آثار دینی پهلوی نیز دستخوش آسیب فراوان شده است. بیشتر این آثار در قرن سوم و چهارم هجری هنگامی تألیف نهایی یافت كه دین زردشت دیگر دین رسمی ایران نبود و موبدان از حمایت بی‌دریغ دولت برخوردار نبودند. با این همه آنچه باقی مانده برای شناخت دین زردشتی و جهان‌بینی ایرانیان باستان منابع گرانبهایی به شمار می‌روند.

  ترجمه و تفسیرهای پهلوی بر اساس اوستای مدون و مكتوب ساسانی فراهم آمده است كه آن را اصطلاحاً “زند” می‌نامند،كه معنی اصلی آن احتمالاً “توضیح و تفسیر” است. (تفضلی، 1376: 11-2 و 113-5). الفبایی كه آثار بازمانده از زبان‌های ایرانی میانه غربی بدان‌ها نوشته شده است، از الفبای آرامی گرفته شده است. پس از تدوین اوستا و ترجمه آن به پهلوی تألیفات متعددی در موضوعات گوناگون به زبان پهلوی انجام گرفته است كه تاریخ نهایی آنها سده‌های نخستین اسلامی است. یكی از این موضوعات آثار فلسفی- كلامی است. در این آثار افكار ایرانی غالباً با مطالب فلسفی مأخوذ از یونان تلفیق شده است كه ایرانیان از دوران هخامنشیان و بعد در دوره اشكانیان، در دوره هلنیسم، با آن آشنا بودند.

از جمله این آثار رساله گجستك ابالیش است كه در نخستین سال‌های سده سوم ﻫـ ق برابر با 9 م. نگارش یافته است. موضوع رساله مباحثه زردشتی مرتدی است به نام دادهرمز از اهالی استخر (كه بعداً به دلیل بی‌اعتنایی به مبانی و اعتقادات زردشتیان او را ابالیش خواندند)، با آذرفرنبغ فرخزادان، پیشوای زردشتیان در آن زمان و یكی از تدوین‌كنندگان دینكرد، در حضور مأمون خلیفه (198 تا 18 ﻫـ ق) و قاضی بزرگ، در بغداد درباره دین زردشتی. شرح این مناظره در این رساله گردآمده است و اطلاعات مربوط به ابالیش منحصراً مأخوذ از این رساله است. ابالیش، زردشتی مسلمان شده­ای كه در قرن 3 ﻫـ ق می‌زیسته و در نزد مامون، خلیفه عباسی و با حضور قاضی و وزیر اعظم او با آذر فرنبغ پسر فرخزاد كه پیشوای زردشتیان در آن زمان بوده، مناظره دینی كرده است.

آذرفرنبغ فرخزادان، پیشوای بزرگ دین زردشت، از جمله كسانی بود كه در زمان خلافت مامون، خلیفه عباسی، به فكر گردآوری و تدوین اصول دین زردشت افتاد. او كه شخصیت شناخته شده‌ای در تاریخ زردشتیان داشت، به عنوان موبدان موبد در فارس و دانشمند معتبر زردشتی مطرح بوده است و مجموعه روایاتی منسوب به وی و اندرزهایی از او در دست است و بی‌گمان این رساله از نوشته‌های وی می‌باشد.

 شرح مناظره در رساله­ كوچكی به زبان پهلوی به نام “گجستك ابالیش” به روایت زردشتیان نقل شده است و اطلاعات مربوط به ابالیش منحصراً مأخوذ از این رساله است. به علت ابهام الفبای پهلوی، صورت درست این نام شناخته شده نیست. از آنجا كه ابالیش با لقب گُجَستَك (ملعون) ذكر شده، باید این اسم نام وی پس از گرویدن به اسلام باشد و احتمالاً صورت صحیح آن عبدالله است كه تسمیه نو مسلمانان بدان معمول بوده است. درباره علت برگشتن او از دین زردشت اطلاع دقیقی در متن داده نشده است و تنها بهانه­ای برای آن ذكر گردیده است. تاوادیا در كتاب زبان و ادبیات پهلوی معتقد است كه نیامدن نام مانویان نشان می‌دهد كه مقصود از اصطلاح زننده زندیك در اینجا همان معنای معروف خود یعنی مانویان است. پس از این مناظره وی به نام تازه ابالیش، كه بی‌شك واژه ناسزا و دشنام است، خوانده شد. پرسش سوم از هفت پرسشی كه مطرح شد نیز می‌رساند كه وی یك مانوی بوده است. این پرسش نیز اشاره‌ای به آموزش و كیش مانی است؛ پادافراه، دادستانی‌ها و داوران باید برافتند (تاوادیا، 1348، 133). به نظر نگارنده این نظریه كه ابالیش مانوی بوده صحیح به نظر نمی‌رسد و طبق گفته رساله و مقاله تفضلی در این زمینه نظریه زردشتی بودن او دقیق‌تر می‌باشد.

روزی ابالیش گرسنه و تشنه به آتشگاهی رفت و درخواست كرد كه در مراسم “باج” كه از آیین‌های دینی زردشتی است و پس از اتمام آن شركت‌كنندگان در غذای دعا خوانده سهیم می‌شوند، شركت كند، اما ظاهراً روحانیون آتشكده كه وی را نمی‌شناختند و از مقام روحانی او آگاه نبودند، به او اجازه وارد شدن به آتشكده را ندادند. ابالیش آزرده خاطر از آنجا دور شد و در راه به مردی برخورد كه به وی گفت: چرا باید به دینی اعتقاد داشته باشی كه مردی چون تو را در مراسم “باج” راه ندهند. ابالیش با این سخنان از دین زردشتی روی گردانید و با همه دانایان زردشتی و یهودی و مسیحی فارس به مناظره دینی پرداخت و همه را مغلوب گردانید. سپس راهی بغداد و دربار مامون، خلیفه عباسی، شد. ابالیش در حضور مامون با آذر فرنبغ به مناظره پرداخت.

ابالیش هفت سوال مطرح ساخت و آذر فرنبغ به هریك از آنها پاسخ داد. این سؤالات مربوط به اصول عقاید زردشتی، مانند ثنویت (پرسش‌های 1، 2، 3)، آیین‌ها و مراسم دینی، مانند آداب تطهیر (پرسش‌های 4، 5، 6)، و بستن كستی (پرسش 7) است. آذر فرنبغ به تمام سؤالات پاسخ داد و بنا به روایت این رساله مورد پسند مامون قرار گرفت. سرانجام ابالیش از دربار رانده شد. چون این رساله را مؤلفی زردشتی نوشته، محكومیت ابالیش طبیعی به نظر می­آید. نگارنده نیز با این عقیده موافق است. از سؤالات مطرح شده توسط ابالیش چنین بر می‌آید كه او به خوبی از دین زردشت آگاه بوده و به احتمال قریب به یقین خود از بزرگان این دین بوده است، زیرا یك فرد معمولی زردشتی نمی‌تواند از چنین اطلاعاتی برخوردار بوده باشد. شیوه نگارش در این رساله به صورت سوال و جواب است. هفت سوال مطرح می‌شود كه به هر كدام پاسخی داده می‌شود. هر سؤال و جواب یك بند را شامل می‌شود و هر بند از بند دیگر با یك جمله تكراری آغازین جدا می‌گردد. این رساله به فارسی ترجمه شده است (تفضلی، 1376: 164-5).

سیر تحول تاریخی و بررسی ساختار واژگان در زبان فارسی میانه نیازمند به مطالعه و شناخت دقیق و درستی از ساختار زبان فارسی است. در جهت رسیدن به این مهم، این پژوهش آغاز شد تا با بررسی و تجزیه و تحلیل یكی از متون ارزشمند پهلوی، گامی در این جهت برداشته شود. متن رساله گجستك ابالیش با در بر داشتن موضوعات فلسفی از جمله اصول و عقاید زردشتی، همچنین آیین‌ها و مراسم دینی زردشت، می‌تواند اطلاعات مفیدی در اختیار خواننده قرار دهد.

1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق

 پایبندی ایرانیان به حفظ سنت ادبیات شفاهی و نیز جنگ‌ها و تعصبات دینی و فرهنگی و تغییر خط و زبان و بسیاری عوامل دیگر موجب نابودی گنجینه ادبی پرارزش ایران پیش از اسلام شده است، از این رو، آنچه از زبان‌های مختلف ایرانی به صورت مكتوب باقی مانده در برابر حجم گسترده ادبیات ایران باستان ناچیز است. در راستای حفظ این گنجینه كوچك اما با ارزش تحقیق و پژوهش ضروری به نظر می‌رسد. رساله مورد تحقیق به بحث پیرامون مسائل فلسفی و كلامی می‌پردازد. این رساله اصول عقاید زردشتی مانند ثنویت و آیین‌ها و مراسم دینی مانند آداب تطهیر را مورد بحث قرار می‌دهد. بررسی و بازخوانی این اثر تاریخی و دینی به خواننده كمك می‌كند تا نه تنها با پاره‌ای از موضوعات مرتبط با دین زردشت كه دین رسمی در دوران باستان ایران است آشنا شود، بلكه با مطالعه ریشه‌شناختی واژگان به سیر تحول ساختار كلمات از آغاز تا به امروز پی خواهد برد. به دلیل اهمیتی كه اینگونه آثار در شناساندن دین زردشت و اندرزها و دستورات اخلاقی بزرگان این دین دارند، و از طرفی با توجه به این نكته كه اصل پهلوی بسیاری از متون فلسفی از جمله شكند گمانیك وزار و پس دانش كامگ از میان رفته و این متن نیز تنها یك بار در دورانی بسیار كهن آوانویسی و ترجمه شده است و جزو محدود متن‌هایی است كه به بحث و بررسی این مقوله می‌پردازد، لذا بررسی این متن دارای اهمیت خاصی است.

1-3- هدف تحقیق

 به دلیل وجود ابهام‌های بسیار در متون ادبی پهلوی و همچنین پیچیدگی‌هایی كه در تحول ساختار واژه‌ها به چشم می‌خورد، نیاز به تحقیق و پژوهش در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد. در جهت رسیدن به این مهم، این تحقیق آغاز شد تا با استفاده از شیوه مكنزی كه شناخته شده و مورد تأیید می‌باشد به  حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه یكی از متون ارزشمند پهلوی پرداخته شود و با استفاده از منابع معتبر و دقیق متن را از نظر ریشه شناختی واژگان از آغاز تا امروز، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد گامی در این جهت برداشته شود و امكان مطالعه آن برای علاقمندان فراهم شود. متن رساله  با در بر داشتن موضوعاتی از جمله اصول و عقاید زردشتی، همچنین آیین‌ها و مراسم دینی زردشت، مانند تطهیر، می‌تواند اطلاعات مفیدی در خصوص دین زردشت ارائه دهد. همچنین با بررسی ریشه‌شناختی واژگان و سیر تحول ساختار آنها از آغاز تا فارسی نو امكان آشنایی با تحولات واژگانی در اختیار خواننده قرار می‌گیرد.

دانلود پایان نامه ارشد: نقش فضایل و رذائل در ادراك از منظر قرآن و سنّت

دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته مدرّسی معارف اسلامی

 

عنوان : نقش فضایل و رذائل در ادراك از منظر قرآن و سنّت

 

دانشگاه باقر العلوم «علیه السلام»

 

    پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدرّسی معارف اسلامی(اخلاق)

 

عنوان :

 

نقش فضایل و رذائل در ادراك از منظر قرآن و سنّت

 

استاد راهنما:

 

دکتر امیر دیوانی

 

برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود

(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)

تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

فهرست مطالب:

کلیات… 1

(مفاهیم) و متغیّرها 3

پیش‌فرض‌های پژوهش… 3

اهداف پژوهش… 3

سؤالات پژوهش… 3

الف) سؤالات اصلی: 3

ب) سؤالات فرعی: 4

ضرورت تحقیق.. 4

پیشینه تحقیق.. 5

 

بخش اول: ادراک و شناخت… 8

فصل اول: مفهوم شناسی ادراک.. 9

«معنای لغوی» 10

تعریف شناخت و معرفت… 12

(ادراك) علم و معرفت از منظر قرآن و روایت… 13

اختلاف شناخت‌ها زمینه‌ساز تفاوت ایدئولوژی­ها 14

امكان شناخت: 15

فصل دوّم: اهمیّت و لزوم ادراك از منظر قرآن و روایات.. 17

الف) قرآن مجید. 18

ب) روایات معصومین:.. 21

فصل سوّم: مبادی ادراك (معرفت یا شناخت).. 24

راه‌های شناخت: 26

الف) راه حسّ (معرفت حسّی) 26

محدودیت‌ها و ویژگی‌های چهارگانه شناخت حسّی.. 27

برخی آیات و روایات مربوط به ابزار شناخت حسّی.. 28

آیات: 28

روایات: 28

ب) راه عقل و خرد (معرفت عقلانی) 29

مشخصات شناخت عقلی.. 29

برخی از آیات و روایات مربوط به شناخت عقلی.. 30

آیات: 30

روایات: 30

حقیقت عقل: 32

ج) راه دل و قلب (معرفت شهودی و اشراقی) 32

زمینه شناخت اشراقی.. 36

مكانیزم شناخت عرفانی یا همان ادراك و معرفت از راه دل. 37

د) راه وحی (معرفت و ادراك وحیانی) 42

 

بخش دوّم: فضائل و رذایل در قرآن و روایات معصومینE. 45

فصل اوّل: مفهوم‌شناسی فضایل و رذایل. 46

الف) لغت… 47

واژة فضائل: 47

واژة رذایل: 47

ب) در اصطلاح.. 47

ملاك و معیار تشخیص فضائل و رذایل اخلاقی.. 48

«سودگرایی» 48

«قصد انجام وظیفه» 49

«نوع دوستی» 49

«تبیین دیدگاه اسلام دربارة معیار فضایل و رذایل» 50

فصل دوّم: بررسی مسئلة «فضیلت و رذیلت» در قرآن و روایات.. 54

دورنمایی از «فضایل و رذایل اخلاقی» در قرآن و روایات… 55

فضائل: 55

الف) فضائل اخلاقی عام: 56

ب) فضایل اخلاقی ایمانی: 56

ج) فضایل اخلاقی اجتماعی: 56

رذایل: 57

«ارتباط بین عمل و حوادث عالم» 58

روش قرآن در بیان فضایل و رذایل.. 58

«هشدارهای قرآن» 59

راه‌های تحصیل فضائل و دفع رذائل.. 59

 

بخش سوّم: نقش فضائل و رذائل در ادراك… 61

فصل اوّل: كلیات.. 62

«علّت حجاب دل» 64

شكوفایی عقول هدف اصلی انبیاء‌ از تهذیب نفوس بشر. 65

تأكید قرآن و روایات بر بُعد شناختی انسان. 66

كاركرد فضائل و رذایل بر قوة ادراك… 67

الف) کارکرد رذایل.. 67

ب) کاركرد فضائل.. 67

«علوم اشراقی و شهودات عرفانی» 68

حكمت، نوعی از شناخت و بصیرت قدسی.. 70

عدم اختصاص علوم اشراقی به انبیاء فقط.. 72

«اندكی سالكان طریق در عین امكان برای همه» 74

فصل دوّم: رذایلی كه بر ادراك تأثیر می‌گذارند. 78

عدم وصول به مقصد با مركب گناه و نافرمانی حقّ.. 79

قلب مریض…. 80

رذایلی كه بر ادراك تأثیر می‌گذارند (از دیدگاه قرآن و روایت) 81

1- كفر حجاب قلب… 81

2- تكبّر حجاب نفس… 82

3- گناه «اعمال سیئه» زنگار دل. 84

تیره شدن روح به وسیله گناه 85

گناه باعث محرومیّت آدمی از رزق.. 87

4- اثر اعراض از ذكر خدا 87

5- هواپرستی مانع حكمت… 89

6- نادیده گرفتن حقّ اهل‌بیت7 باعث نقص علم. 91

7- طول امل و ذهاب عقل.. 91

8- حرص و آز و دنیازدگی مانع حضور ملائكه در قلب… 92

9- محبّت دنیا مانع بزرگ معرفت… 93

10- شرك باعث پیدا نكردن راه راست… 94

11- نفاق سبب عدم فهم. 94

12- تكذیب آیات الهی و جدل در آیات الهی مانع گشایش درهای آسمان  95

13- ظلم علّت محرومیّت از هدایت الهی.. 95

13- دروغگویی.. 96

14- عشق و نفرت سدّ معرفت و ادراك… 97

15- پرخوری و حرام‌خواری مانع فطانت و زیركی در ادراك… 98

16- اغواء شیطان مانع فهم صحیح و القاء شیطان باعث سهو و نسیان.. 99

17- میل به باطل.. 100

18- لجاجت و تعصّب بی‌جا مانع تفكّر، استدلال و حقّ‌بینی.. 101

19- بهانه‌جویی باعث قساوت قلب… 101

20- غفلت، گمراهی جان. 102

21- شقاوت و محرومیّت از علم. 103

22- فسق موجب گمراهی ومانع شناخت حقایق.. 103

23- ترك عمل موجب از دست دادن علم. 104

24- تن‌پروری و راحت‌‌طلبی موجب محرومیّت از معرفت… 105

25- فضائل اخلاقی پائین حجاب از امّ‌الفضائل.. 105

26- منع دیگران از علم، باعث سلب علم از خود عالم. 105

27- حسّ‌گرایی افراطی مانع رسیدن به علوم غیبی.. 106

28- تقلید كوركورانه مانع تفكّر و اندیشه. 106

29- غضب موجب تباهی عقل.. 107

 

پایان نامه

 

30- دون همّتی مانع پیگیری اهداف بلند. 107

31- فرار از جنگ موجب مهر بر قلب و عدم فهم. 108

32- زیاده‌گویی و پرحرفی و پریشانی و آشفتگی قلوب مانع از دیدن حقایق.. 108

فصل سوم: فضائلی كه بر ادراك اثر مثبت می‌گذارند. 110

فضایل.. 111

«فضائلی كه بر ادراك تأثیر دارند.» 111

مقصود از رزق در قرآن مجید. 113

1- ایمان و تقوا شكوفاگر فطرت… 114

2- عمل فضیلت‌مندانه كلید شناخت… 117

4- زهد و بی‌رغبتی به دنیا مایة حكمت… 119

5- اخلاص مایة جوشش حكمت… 121

6- ذكر مدام الهی باعث بینایی چشم دل: 123

7- استغفار و توبه سبب بارش رزق الهی.. 124

مقصود از رزق در روایات معصومین:.. 124

8- القای ملك باعث فزونی فهم. 125

9- پند پذیری و عبرت گیری موجب بینایی.. 125

10- استمداد از خداوند باعث بصیرت… 125

11- نوافل سبب قرب الهی و دیدن و شنیدن از نوعی دیگر. 126

12- طهارت قلب راه نیل به مراحل برتر قرآن. 127

13- خوف الهی سبب نوعی علم. 128

14- خلوت كردن یا شاغل زدایی زمینة كسب فیض الهی.. 129

15- دعا كلید رحمت… 130

16- صبر زمینة نور و صفای باطن.. 130

17- حسن خلق سبب زیادی در رزق.. 131

18- شكر نعمت باعث زیادت در علم و معرفت… 131

19- حسن نیّت… 131

20- شرح صدر سبب هدایت… 132

21- پیروی از صاحب وحی شهود آور و موجب عقلانیّت… 132

22- همّت بلند شرط رسیدن به كمالات بالا. 132

23- مشورت و مشاوره باعث فزونی عقل.. 133

24- تواضع مزرعة حكمت… 133

25- دعوت به حق راهی برای وصول به حقیقت علم و بصیرت… 134

26- حدیث اهل‌بیت صیقل قلوب، زمینه ساز معرفت برتر. 134

27- مجاهده در راه خدا، راه رسیدن به مسیر حق.. 135

28- اتباع حقّ، سبب كمال عقل.. 135

29- غلبه بر هوا و هوس، سبب ظهور نیروی عقل.. 135

30- خودشناسی و معرفت نفس باعث علم به دیگران. 136

31- لقمة حلال سبب نور قلب… 136

32- گرسنگی و كم‌خوری علّت تابش نور حكمت بر قلب… 137

33- حفظ زبان كلید حكمت… 137

34- عبودیت حق سبب رسیدن به مقام یقین.. 138

35- حركت بسوی خدا و توجه به دوستی خداوند باعث رفع حجوب… 138

36- تفكّر باعث نورانیت… 139

جمع­بندی.. 140

فهرست منابع.. 15

چكیده

از آنجایی كه دغدغة بشر در طول اعصار دستیابی به اصیل‌ترین و ناب‌ترین معارف بوده است تا بتواند تیشه بر ریشة همة جهالت­ها بزند و خود را از بند اسارت جهالت برهاند. این پایان­نامه بر آن است تا بتواند راهی را برای دستیابی بشر به ادراكاتی مصون از خطا معرفی نماید. از آنجایی كه در روایات معصومین: و آیات قرآن كریم در مورد تأثیر فضایل و رذایل اخلاقی بر شناخت و ادراك، اشاراتی به صورت مستقیم و  غیر مستقیم وارد شده است این تحقیق بر آن است كه این نقش و تأثیرگذاری را در این پژوهش بررسی نماید.

برخی قائلند كه گناه حجابی بر دیدگان انسان ایجاد می‌كند كه مانع از دید صحیح می‌شود و یا  اصلاً دیده را كور كرده و آدمی را از دیدن بسیاری از حقایق بازمی‌دارد. آیا این ادّعا صحیح می‌باشد؟

آیا گناه می‌تواند در نوع نگاه و نگرش انسان و بالطبع ادراك آدمی اثر بگذارد؟

آیا آدمی می‌تواند با رعایت تقوا به مدارجی دست یابد كه دیگران از آن محرومند؟

بر فرض جواب مثبت به این تأثیرگذاری، آیا می‌توان دیگران را هم نسبت به این تأثیرگذاری متقاعد نمود؟ یا دست كم به تأمّلی جدی در این مسئله وادار كرد؟

آیا در بررسی علل و عوامل اُفت تحصیلی دانشجویان و طلاب و محصّلین می‌توان عواملی همچون، گناه و یا رذایل اخلاقی را به عنوان یكی از فاكتوری‌های تأثیرگذار در این امر به حساب آورد؟

آنچه كه از آیات و روایات استفاده می‌شود این است كه نافرمانی از خداوند و گناه كه حركت در خلاف مسیر كلّ نظام هستی می‌باشد باعث دگرگونی در عقل و خرد و حسّ تشخیص آدمی می‌گردد. در حقیقت دگرگونی و ناموزونی حسّ تشخیص و ادراك آدمی، معلول بیماری خاصّی است كه همانند بیماری‌های جسمی بر مزاج و یا روح انسان مسلّط می‌گردد.

گرایش به گناه، نوعی بیماری روانی محسوب می‌شود كه در روح آدمی اثر منفی گذاشته و باعث دگرگونی در نحوة اندیشة او و اعوجاج در دستگاه ادراك می‌گردد. از منظر قرآن و روایات در اثر تكرار گناه آدمی به حالت خاصی می‌رسد كه دیگر زشتی‌ها را نمی‌بیند و آن را امری طبیعی قلمداد می‌كند و آرام و آرام فاعل گناه خود به شكل گناه درمی‌آید. و بر اثر آن بر قلب و گوش او مهر می‌خورد و پرده‌ای در برابر دیدگانش آویخته می‌گردد و از فهمیدن حقایق و شنیدن نصایح، محروم می‌ماند. ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ…﴾[1].

با انجام رذایل، زمینة سقوط آدمی فراهم گشته و در اندیشه او شبهه و زمینه كج‌فهمی و اعوجاج در بینش ایجاد می‌شود. و بر عكس؛ با فضیلت‌مندی زمینة ارتقاء فهم و ایجاد بصیرت فراهم گشته و وسعت دید او زیاد می‌گردد.

کلیات

در یك تقسیم‌بندی كلّی می‌توان عوامل مهم تأثیرگذار بر ادراك را به دو عامل درونی و بیرونی تقسیم كرد:

عوامل بیرونی می‌تواند مصادیقی همچون شیطان، دوستان گمراه یا خوب، اجتماعات صالح یا ناصالح، دسترسی یا عدم دسترسی به امكانات آموزشی و معلم داشته باشد.

امّا عوامل درونی نیز مثل ملكات و فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی، در نوع شناخت تأثیرگذارند.

البته تأثیرگذاری عمل بر شناخت و ادراك و همچنین اثرگذاری ادراك و شناخت بر عمل یك تأثیرگذاری دوسویه و متقابل است، امّا ما در این تحقیق فقط یك سوی این تأثیرگذاری كه همان نقش عمل[1] بر شناخت است را در قالب تأثیرگذاری اعمال خوب یا بد بر شناخت و معرفت مورد مطالعه و دقت نظر بیشتر قرار می‌دهیم.

این تأثیرگذاری‌ها را می‌توان از منظر فلسفی، دینی، روان‌شناختی و یا علوم اجتماعی مورد بحث و پژوهش قرار داد امّا از آنجایی كه ما در اینجا از منظر قرآن و روایات معصومین: آن را مطرح می‌نمائیم امكان ورود به همة این رویكردها را به طور مفصّل نداریم و غالب بحث جنبة دینی و از نگاه و منظر قرآن و روایات می‌باشد.

دانلود پایان نامه ارشد: نقش و اختیار و اکراه در پذیرش دین الهی


انسان از زمانی که خود را شناخت، اعتقاد پیدا کرد که در برابر گونه ای روابط خاص فوق بشری قرار دارد و از اینکه می توانست از این نیرو کمکهایی را دریافت کند خوشحال بود. در طی قرون و در هر زمانی بشر این نیروی فوق العاده را در چیزی پیدا می کرد. به آن متمسک می شد و از این تقاضای کمک می کرد و حتی آن را می پرستید یا آنکه غریزه اعتقاد به علمی روحانی مانند سایر مواهب خدادادی در فکر انبیاء

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 انسانی مشترک است، ولی با وجود این ادیان و اعتقاداتی در جهان به وجود آمد که در طی سال های متوالی بعضی از آنها از میان رفتند و بعضی از آنها باقی ماندند. قدمت حضور انسان در زمین و عقاید آنها می رساند که ابندایی ترین انسان ها و همه ی مردم اولیه گونه ای اعتقاد دینی داشتند و انسان اولیه نیز مانند بازماندگانش به نیروی راز آلودی که نگاه دارنده ی زمین ، آسمان و سراسر زندگی اوست عمیقاً احساس وابستگی می کرد . با مطالعه ی تاریخ ادیان و مذاهب و عقاید می توان پی برد که انسان در تمامی دوره های زندگی خود مذهبی زیسته است و این نشان دهنده ی این موضوع است که دین و مذهب یک امر غریزی و فطری است . درباره ی نقش بر جوامع بشری میتوان گفت که این امر نکته ای است که در جای جای تاریخ و از لابه لای زوایای مختلف جوامع به روشنی قابل مشاهده است متأسفانه تاریخ های مدون از یک سو، تاریخ ستمگری های پادشاهان است و از سوی دیگر تاریخ یک مبارزه ی خیالی بین بشر و طبیعت برای رفع فقر و گرسنگی، در این میان آنچه که به طور کامل مورد غفلت وفراموشی قرار گرفته، راه و تاریخ انبیاء و مبارزات عدالت خواهانه مومنینی است که برای گسترش توحید و اقامه ی قسط و عدل در میان انسان ها قیام کردند، حال آنکه اگر با چشم حقیقت بین بنگریم، در تمام طول تاریخ زندگی بشر بر کره ی زمین آنچه که بیشترین تأثیر را در حیات ظاهری و باطنی انسان باقی گذاشته است و بیشتر از همه عوامل مستحق بحث و تحقیق است، راه انبیاء و مبارزات آنها است.

تاریخ به دست بشر و بشر بیش از هر چیز به دست پیامبران ساخته و پرداخته شده است. ناموس آفرینش، جهان را مسخر انسان و انسان را مسخر نیروی ایمان و پیامبران را سلسله جنبان این نیرو قرار داده است. تنها نیروی ایمان است که به تعبیر قرآن حیات تازه ای به او می‌دهد.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا یُحْیِیكُمْ»  الانفال /24 «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبر (ص)، شما را به چیزى فرا خواندند كه به شما حیات مى‏بخشد»

ادیان با تقدس دادن به هدفهای عالی بشری ،عواطف انسان ها را تحریک کرده و در آنها شور و حرکت به وجود می آورند. که زنده ترین امواج اجتماعی، امواج و جنبش های دینی است. پیوند این نهضت ها با جوهر حیات و فطرت زندگی از هر چیز اصیل تر است تاریخ اسلام، از این نظر سخت آموزنده و تکان دهنده است. اسلام در ابتدا بصورت یک موج بسیار کوچکی پدید آمد. حضرت محمد (صل الله علیه وآله وسلم) در حالی که دنیای درونش دگرگون شده بود و با دریای غیب و ملکوت اتصال یافته و از فیوضات الهی لبریز شده بود، فریاد برآورد: ” قولوا لا اله الا الله تفلحوا ” این موج شروع شد و موثرترین تأثیرات اجتماعی را همراه با تأثیرات فردی بر حیات بشر نهاد.

دین‌شناسی و آگاهی از دستورها و قوانین دینی از ضرورت و حساسیت ویژه ای برخوردار است، زیرا:

مهم ترین آرمان یک انسان حقیقت جو، سعادت و رستگاری حقیقی و زندگی جاودانی است که جز در پرتو دین و دین داری حاصل نمی شود.

دین، ماندگارترین و معتبرترین میراث فرهنگی ما است که از سوی پیامبران الهی و در رأس آنان پیامبر خاتم (ص) و جانشینان به حق ایشان و با جانفشانی های فراوان آن بزرگواران به دست ما رسیده است. از این رو پاسداری و حفظ این میراث عظیم بر ما واجب است واین مهم، جز از راه آشنایی لازم با دین و آموزه های دینی و راه های مقابله با متجاوزان به حریم دین میسر نمی شود.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی استعاره ، نماد و اسطوره در غزلیات شیخ فخرالدین عراقی

 الف- کلیات

«صور خیال» یا به اصطلاح اروپایی­ها «ایماژ» جزء لاینفکّ شعر قلمداد شده است. تقریباً در همه­ی تعاریفی که درباره­ی شعر از گذشته تاکنون ارائه شده، ماده­ی اصلی و جوهر اصلی شعر را «صورت خیال» دانسته­اند.بنابراین اگر بتوانیم خیال و اندیشه­های شاعری را به درستی، نمایش دهیم زیبایی­های اثر اورا نمایان کرده­ایم.

 فخرالدّین عراقی از شاعران بنامِ عارف­مسلکی است که زبانی بسیار روان و شیوا دارد و از تخیّلی بسیار قوی برخوردار بوده است؛ اشعار پرسوز و پرازشوق او در شعر عرفانی، بابی تازه گشود و غزل­ها و حتی ترکیبات و ترجیعات و قصاید او با معانی بلند عرفانی و احساسات و عواطف گرم، همراه است. وی بسیاری از تعبیرات و کنایات و رمزهای معمول بین عرفا و متصوفه را در شعر خود جای داده است.

جهان­بینی عرفانی، اقتضا می­کند که برای بیان معنای باطنی و درونی، از اشیاء محسوس، به صورت رمز و استعاره استفاده شود؛ شاعر و نویسنده­ی عارف با استفاده از رمزها و سمبل­ها، تصویرهایی را می آفریند که بر باطن و معنای درونی آنها دلالت دارد و در حقیقت شاعر و نویسنده­ی عارف، به دنبال آن حقیقت درونی است و لفظ چون کسوتی است که بر اندام معانی جلوه­گری می­کند.

«هنر و زیبایی، درست تقلید کردن و محاکات است، منظور این است که هنرمند باید اشیا را آن طور که بوده و هست یا آن طور که می گوید یا فکر می کند یا آن طور که می بایستی باشد نمایش دهد ؛ از این دیدگاه شعر نوعی هنر محسوب می شود زیرا شاعر همانند نقاشی است که تصویر می آفریند؛ اما این تصویر، اثر ذهنی یا شباهت قابل رویتی است که به وسیله‌ی کلمه، عبارت یا جمله ی نویسنده یا شاعر ساخته می شود تا تجربه حسی به ذهن خواننده یا شنونده منتقل گردد.» (کریمی،1390: 94)

در بلاغت قدیم، صورخیال را در حوزه­ی تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز بررسی می­کرده­اند؛ امّا در آثار جدیدی که در این حوزه نوشته شده، شمار  و حوزه­ی آن­ها بسی فراتر از این چهار محور است.

 

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

شاعران بزرگ از امکانات بیانی و بلاغی برای القای معانی خود سود می­جویند.توانایی عراقی، در بهره­گیری از عناصر زیبایی­ساز کلام، نشان از اطلاعات بسیار او در زمینه­ شعر و شاعری دارد؛ به­طوری که در بعضی مواقع اگر خواننده­ای با صور خیالی از قبیل استعاره و نماد آشنا نباشد درک بعضی از اشعار او برای وی دشوار خواهد بود.در سبک عراقی، بیان اندیشه به ویژهاندیشه­های عرفانی، نقش مهمی دارد و تصویر در درجه­ی دوم اهمیّت قرار دارد. برای عراقی نیز هم­چون دیگر شاعران عارفِ سبک عراقی، استعاره و نماد دستاویزی است برای بیان شاعرانه­ی اندیشه.

عراقی 312 غزل دارد که از جمله غزل­های شیوای زبان پارسی به شمار می­آید و در این پایان­نامه قصد بر آن است که غزلیّات عراقی از نظر میزان و چگونگی به­کار رفتن استعاره ، نماد و اسطوره در آن، به صورت « آماری » بررسی و تحلیل گردد . لازم به ذکر است از نظر صورخیال، به صورت کلّی درباره­ی کارکرد آن در دیوان عراقی، مطالعاتی انجام شده امّا نگارنده، هیچ پژوهشی را نیافته است که به صورت تحقیقی، میزان استفاده از استعاره، نماد و اسطوره در غزل های او را مورد مطالعه و بررسی قرار داده باشد؛ بنابراین، این پژوهش، با اهدافی که بدان اشاره شد ، پژوهشی نو به شمار می­آید.

الف – اهمیّت تحقیق

در این پژوهش، می­خواستیم بررسی کنیم که میزان بهره­وری یک شاعر عارف مسلک، چون عراقی، از نماد چقدر است؟ سهم استعاره در آراستگی زبانی او تا چه میزانی است؟

  • استعاره­هایی که عراقی، در غزلیّات خود به­کار برده، بیشتر از چه گونه­ای است و چه عناصری، در ساختمان آن­ها به­کاررفته­اند؟
  • آیا اسطوره­ها هم در غزلیات عراقی کاربرد گسترده­ای دارند؟

 بیانِ رمزی که بیشتر عرفا در اشعار خویش به­کار می­برند، همراه با صورخیال است؛ صورخیال، همیشه نقش زینت بخشی و تأثیرگذاری بر عاطفه را بر­عهده ندارد؛ بلکه گاهی نیز وظیفه­ی روشن ساختن معنی و نزدیک­کردن آن به اذهان، به آن سپرده می­شده است. شاعر، تصاویر نمادین و استعاری را به­کار می­برد تا بتواند مفاهیم متعالی مربوط به عرفان و عواطف روحی خود را برای خواننده تبیین و به ذهن او تقریب کند.

دانش بیان ، وسیله ای است برای بیان موضوع های مختلف به طرق گوناگون و راهی است که شاعر می تواند موضوع های مورد نظر خود را به طرقی بیان کند که جنبه ی هنری بیابد و تکراری نباشد و در نتیجه بر مخاطب مؤثر افتد . به همین سبب، بسیاری از آثار عارفانه که دارای تصویرهای استعاری فراوان هستند، نباید از نظر صورخیال با آثار شاعرانی همچون فرخی و عنصری مقایسه شوند؛ زیرا انگیزه­ی استفاده از صورخیال در این دو نوع متفاوت است. این دیدگاه، در مورد شعرای عارف، که عراقی نیز در زمره­ی آنان قرار می­گیرد، باعث شد با بررسی کارکرد استعاره و رمز و اسطوره، در اشعار دل­انگیز و عارفانه­ی او، زیبایی­ها و شایستگی­های ادبی اشعارش، نمایان­تر شود. عراقی جزء پیشگامان شعر عرفانی است؛ اشعار او را حافظ و خواجو و دیگران، مورد تقلید قرارداده­اند؛ امّا عجیب است که چرا این شاعر شایسته و عاشق دلسوخته، کم تر در کانون توجه ادب پژوهان قرار گرفته است.

ج – روش تحقیق

روش تحقیق در پایان نامه­ی حاضر، به شیوه­ی کتابخانه­ای و سند پژوهی است ومطالعات مربوط به آن، در دو مرحله مجزا انجام پذیرفته است. در مرحله اول،براساس نظر استادان راهنما و مشاور، مهم ترین منابع بلاغی که در حوزه ی تحقیق قرار داشت ، مطالعه گردید و از نکات مورد نیاز یادداشت برداری شد . شایان یاد است که در این مرحله تلاش شد جامع ترین تعاریف و مباحث مربوط به اسطوره ، نماد و استعاره پایه ی پژوهش قرار گیرد .

مهم­ترین این کتاب­ها عبارتند از: معالم البلاغه رجایی ، بیان شمیسا، بلاغت تصویر فتوحی ، واژه نامه هنر شاعری از میر صادقی، رمز وداستان­های رمزی از پورنامداریان ، سبک­شناسی پارسی از غلامرضایی، تاریخ ادبیات صفا، استعاره از ترنس هاوکس، بلاغت تصویر از محمود فتوحی.

در مرحله­ی دوم به بررسی صورخیال در غزل عراقی پرداخته شد و از آن­جا که هیچ پژوهشی دراین مورد صورت نگرفته بود غزلیات عراقی که بالغ بر 2900 بیت بود از ابتدای دیوان بررسی گردید و انواع استعاره ها ، اسطوره ها و نماد های موجود در غزل عراقی ، جداگانه برگه نویسی شد و هر کدام از این آرایه­ها در مباحثی جداگانه، مطرح و چگونگی عملکرد آن­ها در غزلیات همراه با نمونه­های شعری بسیار بررسی شد.

د – پیشینه­ی تحقیق

یکی از محورهای اصلی پژوهش­های ادبی، حوزه­ی صورخیال یا به طور کلّی، مباحث بلاغی است. به همین علّت از گذشته تاکنون، پژوهش­های بلاغی متعدّدی بر روی متون ادب پارسی، صورت گرفته است؛ برای نمونه می­توان به کتاب­هایی از جمله« صورخیال در شعر فارسی» اشاره کرد که به صورت تحلیلی، شیوه­ی کارکرد برخی از صورخیال را در متن­های ادبی، بررسی کرده وبه نتایج ارزشمندی دست یافته و اغلب به میزان نوآوری و بداعت صورخیال در متن­های مورد بررسی اشاره کرده است و یا کتاب «نقش­آفرینی­های حافظ» که استاد فقید دکتر فرشیدورد در حوزه­ی نوآوری­های ادبی وبلاغی حافظ نگاشته است؛ همچنین «صورخیالدردیوان حافظ» از مرحوم دکتر اسکندری، که وجوه زیبایی های بلاغی غزل­های حافظ را مورد مطالعه قرار داده است.

در حوزه­ی استعاره، اسطوره و نماد، کتاب­ها و مقاله های فراوانی تاکنون، نوشته شده که برشمردن همه­ی آن­ها از حوصله و توان این مطلب و نگارنده بیرون است؛ اما ما برای سامان دادن مبانی تعاریف و نظریه­های این پایان­نامه، به اصلی­ترین آن­­ها مراجعه کرده­ایم. در زیر، به نمونه­هایی از کارهایی که در این حوزه، صورت پذیرفته، اشاره می­شود:

  • تحلیل استعاره درغزل های بیدل دهلوی: این کتاب، که از محمد رضا اکرمی است، در سال 1390 منتشر شده و استعاره را در غزل­های بیدل، تحلیل و بررسی کرده است. در این پژوهش مباحث جدیدی در حوزه­ی استعاره، مطرح شده است از جمله: استعاره ی سیّال و استعاره­ی تأویلی.
  • مقاله‌ی « بررسی و تحلیل تشبیهات و استعارات جهانگشای جوینی» از فریدون طهماسبی 1390؛ در این مقاله که در مجله­ی فنون ادبی دانشگاه اصفهان، چاپ و منتشر شده، تشبیهات واستعارات جلد نخست تاریخ جهانگشا را دسته­بندی نموده است. نویسنده به این نتیجه رسیده که تشبیهات واستعارات جلد نخست به چهار دسته تقسیم می­شوند و جوینی به شکلی آگاهانه، از واژگان و ترکیباتی استفاده می­کند که رنگی از سیاهی، تباهی، سرخی خون ومرگ را به یاد می­آورد واین­گونه توانسته میان ابعاد تاریخی و ادبی اثرش ارتباط برقرار کند.
  • مقاله‌ی «تحلیل اشعار سید حسن حسینی از منظر صورخیال » از دکتر احمد کریمی و کلثوم وقاری منتشر شده در مجله­ی فنون ادبی دانشگاه اصفهان،1390. در این مقاله نیز کوشش شده است صورخیال در مجموعه­های شاعر براساس عناصری چون تشبیه ، استعاره، نماد، کنایه، مجاز، پارادوکس و حسّامیزی، مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. نویسنده با استفاده از نمودار و تحلیل آماری به این نتیجه رسیده که تشبیه، در آثار سیدحسن حسینی ، به عنوان یکی از عناصر تصویر ساز کلام، بسامد بالایی دارد و همه­ی انواع آن در اشعار او وجود دارد؛ نیز از استعاره­ی مصرّحه و مکنیّه به یک اندازه بهره برده و استعاره از نوع تشخیص، درصد بالاتری دارد. در بخش نماد، از سه خاستگاه نماد، یعنی طبیعت، آیین های ملی و اساطیری و دین و مذهب و بیش از همه طبیعت، برای ارائه ی تصاویر شاعرانه استفاده کرده است.

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی تطبیقی رابطه‌ی بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی در آثار داستانی‌تصویری احمدرضا احمدی، محمدرضا شمس، آنتونی براون و موریس سنداک

ادبیات کودک و نوجوان با وجود همه‌ی تردیدها و بحث‌های پیرامونی، که ماهیت آن را به‌پرسش‌می‌کشند، بی‌هیچ تزلزلی در جریان است. بحث‌هایی نظیر آن‌چه ژاکلین رز (۱۳۸۷) با تکیه بر پیش‌انگاشت‌های روان‌کاوانه، درباره‌ی ناممکنی ادبیات داستانی کودک و نوجوان می‌پردازد و آن را بستری برای بروز امیال سرکوب‌شده‌ی بزرگ‌سالان، تلاشی برای توجیهِ پرسش‌های از کودکی تا کنون پاسخ‌نیافته، و در نتیجه ادبیاتی جعلی و تصنعی می‌داند. یا زمانی‌که روزنه‌ی دیدِ کارین لسنیک-ابرشتاین (۱۳۸۷) ادبیات کودکان را به این دلیل که آن‌ها خود پدیدآورنده‌ی کتاب‌هایشان نیستند، تحمیلی انگاشته، ناممکن می‌پندارد. یا آن‌چنان‌که جان استیونز (۱۳۸۷)، جک زایپس (۱۳۸۷) و رادریک مگیلیس (۱۳۸۷) از ایدئولوژیک بودن ادبیات کودک، حتی با گرایش‌هایی نظیر مارکسیستی، پسااستعمارگرایی و فمینیستی‌مانند سخن‌می‌گویند. این چنین اظهارِ نظرهایی البته با تقابل‌هایی نیز از جانب دیگر نظریه‌پردازان روبه‌رو است. آرایی مانند برجسته‌سازیِ استقلالِ ادبیاتِ کودک و جداییِ آن از دیگر گونه‌های ادبی به دلیلِ ویژگیِ ذاتیِ دوسویگیِ کودک/بزرگ‌سال و تمایز و فاصله‌ی این دو از سوی خسرونژاد (۱۳۸۲)، فراخوانِ توجه به لذت‌های نهفته در کتاب‌های داستانی‌تصویری کودکان از جانب پری نودلمن (۱۳۸۷)، گوشزدهای گرت بی. متیوز (۱۳۸۷) درباره‌ی گنجایش ادبیات داستانی کودک و نوجوان به طرحِ اندیشیدنِ فلسفی، طرح قابلیت‌های رواییِ ویژه‌ی داستان‌های کودکان برای گذار به دوره‌ی نوجوانی در آرای ماریا نیکولایوا (۱۳۸۷) و حتا روشن‌سازیِ اجازه و اختیارِ کودکان برای بدخوانیِ کتاب‌هایشان و امکان معرفی آن‌ها در جایگاه منتقدانِ این زمینه از جانب پیتر هانت (۱۳۸۷ب) و ایدن چمبرز (۱۳۸۷ب).

به هر حال، تا کودک و نوجوان در این هستی هست می‌یابد و تا دوران کودکی و نوجوانی در ذهن‌ها نقش‌بسته تجلیِ ویژه می‌یابد، این گونه‌ی ادبی نیز آفریده و خوانده خواهدشد؛ چه مخاطبِ هدف‌مندش بزرگ‌سالِ دغدغه‌ورز باشد و چه کودکِ در پیِ خوانشِ بازی‌گوشانه و یا هر دو. شاید بتوان با یقین گفت این گونه‌ی ادبی حساس‌تر از سایر گونه‌هاست. چراکه اگر بابِ میلِ بزرگ‌سالی نباشد که وظیفه‌ی خود می‌داند کتاب‌ها را «انتخاب‌شده» در دسترسِ کودکان و نوجوانان قرار دهد، شگفتی‌های درونی‌اش هرگز با جهان‌بینیِ مخاطبِ اصلی‌اش کشف و بازخوانده نمی‌شود و اگر برای خوشایندِ بزرگ‌سال تزیین یافته‌باشد کودک و نوجوانِ چشم‌انتظار را در جایگاهی به‌وام‌گرفته‌شده قرار داده‌است. پس تقابلی ذاتی درونِ ادبیات کودک و نوجوان در جوشش است که برخی منتقدان را بر آن داشته تا موفقیتِ آن را در گروی احترام به همین لذت‌های دوگانه‌ی کودک/بزرگ‌سال بپندارند. همین پنداشت نیز حساسیت کار را دوچندان کرده‌، چشم‌ها را در جست‌وجوی ویژگی‌هایی واداشته است که در حینِ حفظِ ارتباطِ ضروری‌تلقی‌شده‌ی کودک و بزرگ‌سال، پاسخ‌گوی دغدغه‌های هر دو طرف نیز باشد. به بیانی روشن‌تر، هم فضای بازی‌گوشانه و طغیان‌کننده‌ی کودکی/نوجوانی را در خود بنمایاند، هم آنان را به خوانندگانی آگاه، خلاق، منعطف، توانا و در نهایت حرفه‌ای نزدیک‌تر کند. فشرده‌ی چنین انگاره‌ای را در ادبیات کودک می‌توان در آرای خسرونژاد و در عبارت «معصومیت نظام‌یافته» دید.

 

 

پایان نامه و مقاله

 

حضور بزرگ‌سال -به هر شکل- شرط شکفتن کودک است. هم‌چنان‌که حضور کودک نیز شرط معنایافتن بزرگ‌سال است. تضاد، شرط تکاپوی هستی است. بی این تضاد -معصومیت و تجربه- تکاپوی هستی سترون می‌ماند…. لازمه‌ی به‌خود‌آمدنِ هستی وجود «دیگری» است. لازمه‌ی فرابالیدنِ معصومیت عبور آن از تجربه است. اگر معصومیت از تجربه بگذرد –اگر بتواند بگذرد و تجربه آن‌قدر بازدارنده نباشد که معصومیت را در خود فرو بلعد و یا آن را به ورای هستی پرتاب کند- آن‌گاه معصومیتی تازه زاده می‌شود که سرشارتر، تواناتر و به‌خود‌آمده‌تر از پیش، آماده است که با تجربه‌ای دیگر –قدرتمندتر- درآویزد. درآمیزد و در نهایت -و باز هم اگر بتواند از آن بگذرد و جذب و یا حذف نگردد- به معصومیتی باز هم سرشارتر فرابالد (خسرونژاد، ۱۳۸۲: ۱۰۸).

پژوهشِ پیشِ رو، این رویکرد را در میان رویکردهای فلسفه‌ی ادبیات کودک برگزیده است تا درونش به کنکاشی ژرف‌بینانه بپردازد، چگونگی‌اش را به آزمون کشد و با کنارِهم‌چینیِ نظریه‌های بن‌مایه‌ایِ ادبیات کودک هم‌چون بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی، در جهتِ استخراج الگویی که بیان‌کننده‌ی لذت دوگانه‌ی کتاب‌های داستانی‌تصویریِ کودکان و نوجوانان باشد، تلاش ورزد.

۱-۲- بیان مسأله

همان‌طور که اشاره‌شد، پری نودلمن (۲۰۰۳) کتاب‌های داستانی‌تصویری را رایج‌ترین گونه‌ی ویژه‌ی کودکان می‌داند. خسرونژاد (۱۳۸۲) نیز بنا بر پژوهش‌های خود دو گونه‌ی افسانه‌ها و کتاب‌های داستانی‌تصویری کلاسیک را به دلیل حفظ رابطه‌شان با مخاطب کودک در گذرِ سالیان، بازگوکننده‌ی ویژگی‌های خاصِ لذت‌بخش برای کودکان می‌پندارد. این دو گونه از جهاتی می‌توانند کانونِ توجه پژوهش پیشِ‌رو نیز باشند. زمانی‌که سخن از بینامتنیت در ادبیات کودک و نوجوان به‌میان‌می‌آید،‌ پیش‌انگاشت‌ها به سویِ اشاره‌هایی به افسانه‌ها و کتاب‌های کلاسیک در متن‌های جدید، در بازنویسی‌ها و بازآفرینی‌ها، راه می‌جویند. هم‌چنین با وجود تصویر در کنار متن، رویارویی با تکنیک‌های ترکیبی‌تلفیقیِ ادبیات و هنر، هم‌چون کلاژ، دور از انتظار نخواهد بود. بنابراین به‌نظرمی‌رسد کتاب‌هایی دربرگیرنده‌ی ویژگی‌های همین دو گونه، پاسخ‌گو به پرسش‌های این پژوهش باشند. ادبیات کودک و نوجوان در این ساختار ظرفیت‌هایی برای مخاطبان خود -که می‌توانند در دامنه‌ی گسترده‌ای جای گیرند- فراهم می‌کند. از آن جمله می‌توان به بازی‌های توأمان زبانی‌تصویری اشاره کرد؛ جایی که ناگفته‌های هم را می‌پوشانند یا مجالی برای سپیدخوانی‌های برانگیزاننده فراهم‌می‌کنند. از این هم بیش‌تر و پیچیده‌تر،‌ زمانی است که هر یک به شکلی و روشی داستان‌ها، تصویرها، خوانده‌ها، شنیده‌ها، دیده‌ها و گفته‌هایی را برایمان یادآوری می‌کنند. درواقع کارکرد بینامتنی‌بینانشانه‌ای‌بیناهنری خود را به‌رخ‌می‌کشند و از این راه مرکزِ تمرکزِ ذهنی را مدام تغییر داده، با یاری تخیل و تأویل،‌ قدرتی هدیه می‌کنند که می‌توان با آن ساختار و پیرنگِ پیش‌خوانده‌ها را دگرگون‌کرد. گاهی نیز کمک به تغییر جایگاه‌ها و تسلط‌ها می‌کنند. از همین رو است که مخاطبِ کتاب‌های داستانی‌تصویریِ دارای چنین قابلیتی، می‌تواند در هر سنی که باشد توشه‌ای پربار از لذت و پرسش و اندیشه را راهیِ ادامه‌ی مسیر خوانشش کند. پس در تأثیرگذاری چنین کتاب‌هایی شک و شبهه‌ای نیست. حال اگر امکان وجود بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را جداگانه در برخی از این کتاب‌ها مسلم‌فرض‌کنیم، آیا امکان ارتباط و تأثیری میان گونه‌ها و شیوه‌های به‌کارگیری بینامتنیت و شگردهای الگومدار تمرکززدایی و توانمندسازی، چنان‌چه هر یک در فراشُدی چندباره هدف و روش دیگری شود نیز، تصورپذیر است؟ هم‌چنین آیا چنین ارتباط‌ها و الگوهایی در روند بررسی نظریه‌های ادبیات کودک نیز دیده می‌شوند که بتوان درستی و اطمینان‌پذیری نظریه‌ی به‌دست‌آورده را از دو سوی نظریه و کتاب‌ها تأیید کرد؟ این پژوهش هدف‌های مطالعاتی خود را بر مبنای چنین پرسش‌هایی پیش‌خواهدبرد. در نهایت هم‌خوانیِ الگوی استخراج‌شده با مبناهای فلسفه‌ی ادبیات کودک سنجیده خواهدشد.

۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش                                        

آنان که در زمینه‌ی ادبیات و تصویرگری برای کودک و نوجوان قلم می‌زنند، دو آرمان را پیشِ چشم ترسیم‌می‌کنند: خلق جهانی زیباتر و بخردانه‌تر برای کودکان و نوجوانان با یاریِ خودِ آن‌ها؛ و هدیه‌ی لذتی هرچه بدیع‌تر به آن‌ها و خودِ آفرینش‌گران. حال منتقد و نظریه‌پرداز وظیفه‌ای سخت بردوش‌دارد که بخردانه‌تر و سنجیده‌تر، مسیرِ آفرینش‌گران و مخاطبان را روشن‌تر سازد، به خود لذتی ناشی از همراهی برای پرداختن‌به چنین پدیداری ببخشد.

نظریه‌ی بینامتنیت داعیه‌ی ارتباط با متن‌های ادبی، غیرادبی و حتا اجتماعی را دارد. از این منظر با توجه به این‌که، طبق گفته‌ی صاحب‌نظرانی هم‌چون پری نودلمن (۲۰۰۳)، کتاب‌های داستانی‌تصویری اثرگذارترین کتاب‌های کودک و نوجوان‌اند و نیز با در نظر گرفتن لزوم و اهمیت آشنایی کودک و نوجوان با متن‌ها و اثرهای هنری گوناگون از گذشته تا امروز در تمام جهان، به‌نظر‌می‌رسد بینامتنیت شگردی مناسب برای نیل به این مهم باشد. جدای از این مسأله،‌ بینامتنیت از جمله هنری‌ترین اشکالی است که می‌تواند به تمرکززدایی که خود بنا به گفته‌ی خسرونژاد (۱۳۹۰) عاملی برای ارتقای توانایی اندیشیدن فلسفی است یاری رساند و از این راه به توانمندساختن مخاطب نیز چه در ادراک و چه در جایگاه و موقیعتِ سلطه‌مدار کمک‌کند. از آن‌جا که تا کنون تحقیقی در این زمینه به‌گونه‌ای مستقیم و باریک‌ریسانه در ایران و خارج صورت‌نپذیرفته‌است، انجام چنین مطالعه‌ای تطبیقی ضروری جلوه می‌کند. زیرا ما را در تشخیص الگوهای کارآمد برای به‌نویسی‌ها تواناساخته، این اجازه را می‌دهد که اگر نمونه‌هایی موفق در هرجا دیده شد، به دیگر جاها معرفی شود.

۱-۴- هدف‌های پژوهش

نخستین هدف این پژوهش در راستای هدف ادبیات کودک و نوجوان، یعنی –چنان‌که خسرونژاد (۱۳۸۲) در برایندِ یکی انگاشتنِ مفهوم «کودکی» و «ادبیات کودک» به باور می‌رسد- «شکوفایی» است و گام آغازین را بر مبنای رویکرد «معصومیتِ نظام‌دارِ» نظریه‌ی معصومیت و تجربه‌ی فلسفه‌ی ادبیات کودک برمی‌دارد تا با کنکاشِ درون و پیرامونش، آن را بازبیازماید. در گامِ پسین هدف آن است تا ویژگی‌های مشترک و مرتبطِ سه نظریه‌ی بنیادیِ ادبیات کودک و نوجوان، یعنی بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را دریافته، به الگوی نظریِ ویژه‌ای برای نیلِ به هدفِ نخست دست‌یازد. سپس در صورت تأیید ارتباط میان به‌کارگیری شگردهای بینامتنیت در تقویت نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی و تأثیر این نوسان در توانمندسازی کودک و نوجوان در ابعاد معرفتی، شناختی، عاطفی و واکنشی، به الگوهایی برای این روند و تحلیل چگونگی‌شان دست‌یابد. هدف سومِ پیشِ روی این پژوهش، رسیدن به ارتباطی عجین‌تر میان نظریه‌ها در دلِ الگوی نظریِ پدیدآمده است تا با استناد به آن به مقایسه‌ی الگوها در داستان‌های منتخب نویسندگان مطرح ایران و جهان پرداخته‌شود. پس این پژوهش گونه‌های دیگری از سیر ارتباط میان بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را از نظر دور نخواهد‌داشت؛ به این معنا که احتمال روش و هدف‌بودن را در الگوی به‌دست‌آمده برای هر سه نظریه ممکن‌می‌داند. واپسین هدف بازگشتن از نتیجه‌های تحلیلِ کتاب‌ها به الگوی نظری و هم‌چنین به رویکرد معصومیتِ نظام‌دارِ نظریه‌ی معصومیت و تجربه است تا راستی و کاراییِ هر دو با توجه به تأثیر در شکوفاییِ لذت‌بخش بازآزموده شود.

۱-۵- اصطلاح‌ها و عبارت‌های مفهومی

1-۵-1- داستانی‌تصویری: منظور از کتاب‌های داستانی‌تصویری، کتاب‌هایی است «کوتاه که دربرگیرنده‌ی داستان‌هایند یا آگاهی‌هایی را به صورت مرتبط، با کمترین واژگان و در عوض تصویرهایی در همه‌ی صفحه‌ها انتقال‌می‌دهند… کتاب‌های داستانی‌تصویری نه تنها رایج‌ترین گونه در ادبیات کودکان، بلکه گونه‌ای هستند که ویژه‌ی کودکانند» (ر.ک نودلمن، 2003).

۱-۵-۲- بینامتنیت: واژه‌ی بینامتنیت البته در تعریف‌های گوناگون، تنوع بسیار یافته و بیش‌تر به اصطلاح‌های گوناگونی هم‌چون «تخیل»، «تاریخ»، یا مثلاً «پست‌مدرنیزم» منتسب شده‌است. در نظریه‌ی بینامتنیت همواره دست‌کم رابطه‌های میان دو متن بررسی می‌شود. باختین برای اشاره به رابطه‌ی هر گفتار با گفتارهای دیگر از اصطلاح «منطق گفت‌وگویی (مکالمه‌باوری)» استفاده‌می‌کند. بر اساس این رویکرد، کار مؤلفان اثرهای ادبی تنها گزینش واژه‌ها از میان یک نظام زبانی نیست بلکه آنان پی‌رنگ‌ها،‌ وجوه ژانری، جنبه‌های شخصیتی، تصویرپردازی‌ها، شیوه‌های روایت‌گری و حتا برخی از عبارت‌ها و جمله‌های خود را از میان متن‌های پیشین و از سنت فرهنگی ناظر بر زبان خویش برمی‌گزیند. نظریه‌ی بینامتنیت در واقع مطرح‌کننده‌ی نگرشی تازه به معنا و به طریق اولی،‌ به فرآیندهای تألیف و خوانش است (ر.ک آلن، ۱۳۸۹).

۱-۵-۳- تمرکزگرایی و تمرکززدایی: تمرکزگرایی عبارت است از درگیر و جذب‌شدن دریک بُعد، جنبه و یا ویژگی از واقعیت؛ و دیدن واقعیت تنها از یک نظرگاه؛ درحالی‌که تمرکززدایی گونه‌ای توانایی ذهنی است که کُنِشِ آن درست در خلاف جهت یادشده است. آگاهی‌های ما از راه نوسان پیوسته‌ی ذهن میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی تشکیل و تکمیل‌می‌شوند. تمرکززدایی آن توانایی ذهنی است که زیرساخت سه ویژگی جامعیت، ژرفا و انعطاف‌پذیری را تشکیل‌می‌دهد و با تقویت آن می‌توان امکان بروز هر سه ویژگی یادشده را فراهم‌کرد. تمرکززدایی، به تعبیری برآیند مجموعه‌ی تمرکزگرایی‌های ما است. هرگاه بتوانیم دو، سه یا همه‌ی تمرکزگرایی‌های خود را با هم و یک‌جا ببینیم تمرکززدایی رخ‌می‌دهد (خسرونژاد، ۱۳۹۰).

 
مداحی های محرم