روابط خانوادگی از منظر قرآن کریم مورد مطالعه تفسیر المیزان
:
قبل از آنکه به بحث ارتباطات خانوادگی در اسلام بپردازیم، چند مبحث کلی ارتباطات مدنظر قرار میگیرد و در ادامه، به پیدایش انسان و جفت آفریدن او، انواع خانواده، ارتباط در خانواده (ارتباط بین همسر، ارتباط با فرزندان و ارتباط با والدین) و مباحث ذی ربط، مورد بررسی قرار میگیرد.
۴ – ۱ مباحث کلی ارتباطات در قرآن کریم:
از آیات زیر میتوان به درک الگوی ارتباطی که قرآن کریم ترسیم کرده است، رسید و این الگوها را به زندگی خانوادگی تسری داد.
۴- ۱- ۱ تشکر کردن (دادن بازخورد):
قرآن کریم با شکر خدا (الحمدلله) آغاز می شود.
الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲﴾حمد
ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
تشکر کردن در حوزه ارتباطات به «بازخورد مثبت» تعبیر می شود که آن را میتوان اولین الگوی ارتباطی نامید.
همانطور که در فصل دوم ذکر شد، بازخورد، پاسخ یا عکس العمل قابل تشخیص مقصد یا گیرنده پیام را نسبت به پیام بازخورد میگویند و می تواند مانند تمام پیامها، گفتاری، نوشتاری و حرکتی باشد.
نکته مهم در عمل بازخورد، قابل تشخیص بودن پاسخ یا عکسالعمل است. ارائه و عرضه بازخورد یک جنبه اساسی در هر ارتباط دوسویه است. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۸۸)
ارسال بازخورد یک رفتار فراگرفتنی است، از طریق بازخورد شما میتوانید به اصلاح رفتار ارتباطی خود بپردازید و سعی خواهید کرد که بازخورد مورد انتظار خود را دریافت کنید. (همان: ۸۸ به نقل از بارکر، ۱۹۷۱: ۳۹)
به این ترتیب، دادن بازخورد به معنی حساس و آگاه بودن نسبت به پاسخ طرف دیگر رابطه نیز تعبیر می شود، میتوان گفت بازخورد اثر مستقیمی به سطح «عزتنفس» یا «حرمت بهخود» دارد . این «عزتنفس» یا «حرمت بهخود» عنصر اساسی شکلدهی «مفهوم از خود» است. (همان: ۹۰)
هیچ کس دوست ندارد که دیگران در برابر او با گاردی بسته قرار گیرند، این بسته بودن موجب هراس هر آدمی می شود، این هراس ممکن است به آن حد برسد که او را وادار به عمل و یا عکسالعملهای غیر طبیعی و حاد کند. هر انسانی این را حق طبیعی خود میداند که بداند و بفهمد که دیگری در مقابل کارها و گفتههای او چه عکسالعملی را از خود نشان میدهد. هیچ چیز بدتر و دردآورتر از بی تفاوتی (Indifference) نیست. حتی عدم تفاهم و عدم توافق در بسیاری از موارد از بی تفاوتی پذیرفتنیتر است. (همان: ۱۱۴-۱۱۵)
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ ﴿۴٠﴾بقره
ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید!.
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾ضحی
و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!
لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿٧﴾ابراهیم
«اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّـهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿١٢﴾لقمان
ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم): شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده.
شکر نعمت هم نوعی بازخورد مثبت نسبت به نعمتهای الهی است که خداوند عالم در خصوص آن به صراحت از بندگانش میخواهد که نسبت به نعمتهایی که به آنها داده، شاکر باشند و این شکر را به زبان آورند.
محقق در پی نتیجه گیری از این اصل به این موضوع اشاره دارد که اگر اولین الگوی ارتباطی یعنی بازخورد مثبت دادن را به زندگی خانوادگی تسری دهیم، میتوان انتظار داشت که همسران قدر یکدیگر را بدانند و از خوبیهای یکدیگر تشکر کنند و اظهار رضایت خود را از زندگی به زبان بیاورند. این مسئلهای است که به همسران انرژی مضاعفی میبخشد، و این چنین است که نقش تشکر کردن در زندگی خانوادگی مهم ارزیابی می شود.
۴- ۱- ۲ اول خودتان، عامل به کاری که میگویید، باشید (هماهنگی رویدادها با کلمات):
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ ﴿۴۴﴾بقره
مردم را به نیکی دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش می نمایید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿٢﴾صف
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!
با توجه به آیاتی که ذکر شد، عامل بودن به کاری که گفته می شود، یکی دیگر از الگوها و اصول ارتباطی است که امروزه در علم ارتباطات از آن تحت عنوان «هماهنگی رویدادها با کلمات» یاد و بر آن تأکید می شود.
در الگوهای ارتباطی یک اصل بدیهی و طبیعی این است که پیام فرست باید آنچه میگوید با واقعیتهای وضعیتی مفروض انطباق داشته باشد، مثلاً مدیران باید چیزی را بگویند که خود عامل به آن هستند، یعنی پیامگذاران باید به انعکاس تصمیماتی بپردازند که عملاً اتخاذ شده است.
برای یک سازمان الزامی است که تا حد امکان رابطه تنگاتنگی میان ارتباطات و عملیات خود به وجود آورد. انجام کاری که منجر به عدم هماهنگی میان حرف و عمل می شود و مردم آن را درمییابند به از میان رفتن اعتبار و اعتماد میانجامد. از طرف دیگر، تقارن میان حرف و عمل تأثیر ارتباطات را افزایش خواهد داد. (بینگر، ۱۳۷۶: ۴۰)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
محقق در پی نتیجه گیری از این اصل به این موضوع اشاره می کند که با توجه به دومین الگوی ارتباطی یعنی هماهنگی رویدادها و کلمات، تمام مردم باید ابتدا در زندگی خود به طور کلی به این اصل پایبند بوده و به آن عمل کنند؛ یعنی اول خود به چیزی که میگویند عمل کنند، سپس از دیگران انتظار عمل داشته باشند و اگر این اصل را به زندگی خانوادگی تسری دهیم، میتوان انتظار داشت که در زندگی مشترک هم همسران، به چیزی که میگویند عمل کنند و بر اصول و مسائلی که برای زندگی مشترکشان میگذارند، پایبند باشند، و این چنین است که نقش عمل کردن به مسائلی که در کنار هم بیان میکنیم و اصول زندگی مشترک ما هستند، در زندگی خانوادگی مهم می شود.
۴- ۱- ۳ شفاف بودن در زندگی (شفافیت):
أَوَلَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّـهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿٧٧﴾بقره
آیا اینها نمی دانند خداوند آنچه را پنهان می دارند یا آشکار می کنند می داند؟.
ألَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَىٰ ﴿١۴﴾علق
آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟!
با توجه به این آیات، در ارتباطات و روابط عمومی نیز اصل بر شفافیت است. وقتی احساس میکنیم که تحت مراقبت و زیر نظر هستیم، طبیعی است که مراقبت بیشتری نسبت به رفتار خود انجام دهیم، به گفته حضرت امام خمینی(ره) «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.»
با این دیدگاه و نظر، بسیاری از خطاها و پنهانکاریهایی که همسران انجام می دهند، ناشی از عدم باور به این اصل است که در محضر خداوند هستند. به این ترتیب، اصل ارتباطی دیگر قرآن کریم، «شفافیت، صداقت و رو راست بودن» است، که این مسئله را باید از «خود» شروع کنیم:
برای اینکه خود را بهتر بشناسیم و به سوی خودگستردگی و تعالی گرایش پیدا کنیم، باید به خودگشودگی روی آوریم، و طبیعی است برای اینکه بتوانیم ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنیم میباید اول خود را بشناسیم و به تواناییها و ناتوانیهای خود آگاهی بیابیم. با این آگاهی توانایی ما در ایجاد فضای مناسب ارتباطی با دیگران مهیاتر می شود و میتوانیم به تفهیم[۷۶] و تفاهم[۷۷] بیشتری برسیم.
خودگشودگی دارای کارکردهای زیر است:
« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب «خودبالندگی» می شود.
« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب بهتر شدن روابط ما با دیگران می شود.
« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب شکلدهی نگرش مثبت بیشتر در مقابل خود و دیگران می شود. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۱۸۵-۱۸۶)
با تسری دادن سومین الگوی ارتباطی یعنی شفافیت، به زندگی خانوادگی ، باید انتظار داشت که همسران در زندگی مشترک خود صادق و رو راست بوده و حتی الامکان، چیزی را از هم پنهان نکنند تا زندگی خود را به سمت تعالی سوق دهند و پیشرفت و بالندگی یابند و این چنین است که نقش شفافیت در زندگی خانوادگی مهم می شود.
۴- ۱- ۴ حریم خصوصی در زندگی خانوادگی:
حریم خصوصی یکی از حقوق اساسی بشر است و ارتباطی تنگاتنگ با کرامت انسانی دارد و به گونهای «حمایت از شخصیت انسانی، مستلزم حمایت از حریم خصوصی است.» (Innes,1992: 3)
در اسلام، مفهومی تحت عنوان حریم خصوصی بکار برده نشده ولی از ماهیت و محتوای آن حمایت شده است. اسلام این حق را در قالب دیگر حقوق فرد و آزادیهای وی مورد حمایت قرار داده است و آنها را هم راستا با حفظ کرامت و ارزشهای انسانی میداند.
حریم خصوصی در اسلام به مسائل زیر اشاره دارد: (حسین زاده، ۱۳۸۹: ۲۵)
ممنوعیت تجسس و تحسس و تفتیش:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ﴿١٢﴾حجرات
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند.
ممنوعیت سوء ظن:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ﴿١٢﴾حجرات
ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است.
ممنوعیت استراق سمع و بصر
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَـٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣۶﴾اسراء
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان:
لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ﴿٢٧﴾نور
در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید.
علامه(ره) فرمودند: نام خدا بردن، و، یا اللّه گفتن، یا تنحنح کردن (سرفه خفیف) و امثال آن، برای داخل شدن به خانهای لازم است تا صاحب خانه بفهمد که شخصى مىخواهد وارد شود، و خود را براى ورود او آماده کند، در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده، و نسبت به خود ایمنىاش داده و معلوم است که استمرار این شیوۀ پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومى بر اظهار جمیل و ستر قبیح است. (طباطبایی، ۱۳۸۹: ج ۱۵، ۱۵۳)
فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ﴿٢٨﴾نور
و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید.
علامه(ره) فرمودند: یعنى اگر دانستید که احدى در خانه نیست – البته کسى که اختیاردار اجازه دخول است – پس داخل نشوید تا از ناحیه مالک اذن، به شما اجازه داده شود. و منظور این نیست که سر به داخل خانه مردم کند، اگر کسى را ندید داخل نشود، همه این جلوگیریها براى این است که کسى به عورات و اسرار داخلى مردم نظر نیندازد. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۴)
لَّیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَّکُمْ ﴿٢٩﴾نور
گناهی بر شما نیست که وارد خانه های غیر مسکونی بشوید که در آن متاعی متعلّق به شما وجود دارد.
علامه(ره) در مورد دخول به اماکن عمومى فرمودند: داخل شدن در خانههایى را که براى استمتاع بنا شده و کسى در آن سکونت طبیعى ندارد، مانند کاروانسراها و حمامها و آسیابها و امثال آن، زیرا همینکه براى عموم ساخته شده است خود اذن عام براى داخل شدن است. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۴)
آیههای ذکر شده به حفظ حریم خصوصی تأکید بسیار دارد. تفاوت مهم دستورات قرآن با اصول ارتباطی غربی این است که آنها حریم خصوصی را برای همه قائلند و استثنایی برای آن قائل نیستند ولی در قرآن قید «ای کسانی که ایمان آوردید» را در ابتدای آیات آورده است و همچنین این مسائل را بیشتر در زندگی خانوادگی و زناشویی جاری ساخته است و حتی مستقیم از آن به عنوان حریم خصوصی یاد نکرده ولی از محتوای آن با ذکر الفاظی دیگر که بیان شد، یاد کرده است. این حریم خصوصی در زندگی مشترک هم جریان دارد به گونهای که در قرآن کریم ذیل آیات ۵۸، ۵۹ سوره نور، به بردگان و فرزندان بالغ سفارش شده است که بدون اجازه در سه زمان از شبانه روز، وارد اتاق خواب پدر و مادر نشوند.
لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ﴿۵٨﴾
بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون می آورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست؛ امّا بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید).
علامه(ره) فرمودند: این آیه مختص زمانی است که اهل خانه در حالى باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند. و بیان می کنند کلمه عورت به معناى عیب است، و اگر آن را عورت نامیدهاند، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۶)
وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ ﴿۵٩﴾
و هنگامی که اطفال شما به سنّ بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همانگونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می گرفتند.
علامه(ره) میفرماید: حکم مذکور، یعنى استیذان در سه نوبت براى اطفال تا مدتى معین معتبر است، و آن رسیدن به حد بلوغ است، و بعد از آن باید مانند همه افراد بالغ، از مردان و زنان آزاد اجازه بگیرند. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۷)
۴- ۲ پیدایش و جفت آفریدن انسان (همدلی و تفاهم با یکدیگر):
انسان طوری آفریده شده که جفتخواهی به سرشت و آفرینش او برمیگردد. تشکیل خانواده بستگی به این دارد که زن و مرد یکدیگر را بخواهند و با هم بیامیزند، این دو مکمل هماند و گرنه ناقصاند. این نیاز روحی و نیاز جسمی آنهاست که آنها را به هم نزدیک می کند. از دیدگاه قرآن، اصولاً خلقت انسانها جفت جفت است. هیچ مردی و هیچ زنی نیست که برای او جفتی خلق نشده باشد. اینها به حسب فطرت خود، در پی یافتن جفت خود کوشش می کنند. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۳۸ و ۳۹)
خداوند در قرآن کریم، هنگامی که نعمتهایش را بر ما برمیشمارد، از جمله این نعمتها به آفریدن زوج برای انسان اشاره می کند.
وَخَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا ﴿٨﴾نباء
و شما را بصورت زوجها آفریدیم!
علامه(ره) فرمودند: یعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفریدیم، تا سنت ازدواج و تناسل در بینتان جریان یابد، در نتیجه نوع بشر تا روزى که خدا خواسته باشد باقى بماند. (پیشین: ج ۲۰، ۲۶۱)
خداوند بر انسان و هر جاندار دیگری منت نهاد و آن را زوج زوج آفرید، به عبارت دیگر این زوج آفریدن، نه تنها در نوع انسان، بلکه در گیاهان و حیوانات هم رعایت شده است.
جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ﴿١١﴾شوری
از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله [= بوسیله همسران ] زیاد می کند.
وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴٩﴾ذاریات
و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!
الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ﴿١﴾نساء
همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت.
خداوند نتیجه این زوج آفریدن را ایجاد مودت و رحمت و همدلی قرار داد. و خلق زوج و همسر و ایجاد مودت و رحمت بین آنها، از آیات و نشانه های خداوند است.
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً ﴿٢١﴾روم
و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد.
علامه(ره) فرمودند: خلقت ازواج و جعل مودت و مهربانى بین زن و مرد از آیات خدا است و براى اینکه به شما نفع برساند از جنس خودتان زوج آفرید. آرى هر یک از مرد و زن دستگاه تناسلى دارند که با دستگاه تناسلى دیگرى کامل مىگردد و از مجموع آن دو توالد و تناسل صورت مىگیرد، پس هر یک از آن دو فى نفسه ناقص، و محتاج به طرف دیگر است، و از مجموع آن دو، واحدى تام و تمام درست مىشود، و بهخاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوى دیگرى حرکت مىکند، و چون بدان رسید آرام مىشود، چون هر ناقصى مشتاق به کمال است، و هر محتاجى مایل به زوال حاجت و فقر خویش است. (پیشین: ج ۱۶، ۲۴۹)
از مجموع آیات فوق نتیجه میگیریم که بشر بدون زندگی خانوادگی کامل نیست، خداوند حتی به حضرت آدم هم دستور میدهد که با همسرت وارد بهشت شو.
اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ ﴿٣۵﴾بقره
تو با همسرت در بهشت سکونت کن.
از آیات فوق میتوان اهمیت ازدواج و تشکیل زندگی را دریافت، همچنانکه علامه طباطبایی(ره) میفرمایند: ازدواج و تشکیل زندگی خانوادگی میل به کمال است. خداوند میفرماید که بین زوجین مودت و رحمت قرار دادم. (طباطبایی، ۱۳۸۹: ج ۱، ۱۹۴)
پس لازمه زندگی خانوادگی، وجود مودت و رحمت بین زوجین است که در ارتباطات از این مودت و رحمت به «همدلی و تفاهم با یکدیگر» تعبیر می شود.
همانطور که در فصل دوم ذکر شد، همدلی دومین مهارتی است که از طریق آن میتوان به شناخت بیشتری از دیگران دست یافت و از این طریق به تفاهم بیشتری با دیگران رسید. برخی از محققان ارتباطات انسانی بر این اعتقاداندکه همدلی توانایی ویژهای است که از طریق آن میتوان به نگرش فرد مقابل خویش یا به عبارت دیگر مخاطب خویش پیبرد و دنیا را از دریچه چشم او نگریست. این همدلی به ما کمک می کند تا نگرشهای مشترک و ارزشها و باورهای یکسان و ارتباط بهتر را بین خود و طرف مقابل به حداکثر برسانیم و تفاوتها و وجوه افتراق بین خودمان را به حداقل برسانیم. درک و احساس تفاهم با دیگران مستلزم شنیدن پیام آنها ، هم به صورت کلامی و هم به صورت غیرکلامی است، که این مسئله خود موجب درک محتوا، مقصود، احساسات و عواطف طرف مقابل می شود. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۲۱۰-۲۱۹ -۲۲۸)
شاید یکی از دشوارترین جنبه های کیفی ارتباطات، توانایی بکارگیری همدلی در یک رابطه متقابل است. به این معنی که آغازگر فراگرد ارتباط باید توانایی درست ارائه همدلی به دیگری را داشته باشد. همدلی کردن با کسی، یعنی احساس او را درک کردن. (بک رچ، ۱۹۷۶: ۳۸ – ۳۵)
۴- ۳ انواع خانواده در قرآن مجید:
در قرآن مجید، چهار نوع خانواده معرفی شده اند:
زن و شوهری که هم فکر و همگام در کار خیر هستند. (همچون حضرت علی و حضرت زهرا(س).)
زن و شوهری که در خیانت هم فکر و همگام هستند. (ابولهب و همسرش)
خانوادهای که مرد خوب، اما زن بد است. (زن لوط و نوح)
خانوادهای که مرد بد، اما همسر خوب است. (فرعون و همسرش) (قرائتی، ۱۳۸۹: ۳۶۶)
خانواده مورد نظر اسلام خانواده بند یک یعنی خانوادهای که زن و شوهر در آن هم فکر و همگام در کار خیر هستند، میباشد. سبک زندگی مورد نظر اسلام، زندگی خانوادگی و تشکیل خانواده است، اسلام دینی است که زندگی خانوادگی محور آن است.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «المومن کفواً للمومنه و المسلم کفو للمسلمه» «مرد مؤمن همتا و همپایه زن مؤمن است و مسلمان نیز همتا و همپایه زن مسلمان است.» (شاملی، ۱۳۸۹: ۱۲)
رسول خدا (ص) فرمودند: «زن و مرد همتا و کفو را به ازدواج یکدیگر درآورید و با کفو خود ازدواج کنید.» (علامه مجلسی، ۱۳۶۳: ۳۷۵)
امام صادق (ع) میفرمایند: شرط همکفو بودن (همسر) این است که عفیف باشد و بتواند مخارج اهلش را بپردازد. (حر عاملی، ۱۳۶۴: ۵۱)
در اینجا میتوان به یکی دیگر از اصول ارتباطی اشاره کرد بطوریکه در ادبیات موضوع در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت، اصل «تساوی» یکی از شروط مهم در موفقیت یک ارتباط است.
ارتباطات این اصل را اینگونه تعریف می کند: تساوی خاصیتی ویژه است. در هر وضعیتی احتمالاً یک عدم تساوی خواهد بود. یک فرد ممکن است باهوشتر، قویتر، ثروتمندتر، زیباتر و حتی سالمتر باشد. با وجود این تساوی، ارتباطات میان فردی عموماً زمانی موثرتر خواهد بود که فضای حاکم، فضایی مبتنی بر تساوی باشد. این بدان معنی نیست که افراد غیر مساوی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. بدون شک آنها میتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند. (فرهنگی، ۱۳۷۴: ۱۲۱)
تساوی میباید ارتباطات میان فردی را از نظر گفتاری در مقابل شنیداری نیز مشخص و ممیز کند و تعادلی میان آن دو پدید آورد. اگر یکی از طرفین فراگرد ارتباطی در تمام مدت ارتباط سخن بگوید و دیگری ناچار به شنیدن در تمام مدت باشد، اثربخشی ارتباط میان فردی در این وضعیت غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود. میباید تلاشی دو جانبه در فرستادن و دریافت پیام وجود داشته باشد. (فرهنگی، ۱۳۷۴: ۱۲۱)
این تساوی در زندگی مشترک هم جریان دارد به گونهای که اسلام بیان کرده است که زن و مرد همکفو در ازدواج نصیب هم میشوند، این تساوی، ارتباط زن و شوهر را مطلوب و استوار و مستحکم می کند.
۴- ۴ لزوم فراهم کردن مقدمات ازدواج:
خداوند ذیل آیه ۳۲ سوره نور به مومنان توصیه می کند که مقدمات ازدواج دیگران را فراهم کنند و در این زمینه، از فقر و نداری نهراسند که خداوند آنان را بینیاز میگرداند. این بدان معنی نیست که خداوند مجردها را از لطف خود محروم و متأهلان را از لطف خود غنی میسازد؛ بلکه به نظر میرسد که همدلی و همافزایی که در اثر ازدواج به وجود میآید، درهای رحمت خدا را به روی انسان میگشاید. این همدلی است که باعث می شود انرژی بیشتری در زوجین، برای کار و فعالیت بیشتر ایجاد شود و در نتیجه خداوند در عوض کاری که آن ها انجام می دهند از آنها حمایت بیشتری می کند و رزق و روزی آنها را افزایش میدهد و آنها را از فضل خودش بینیاز می کند.
وَأَنکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ﴿٣٢﴾
مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد.
به نظر میرسد این قسمت از آیه که میفرماید: «وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ»، خداوند تأکید می کند که غلامان و کنیزانی که با آنها ازدواج میکنید حتماً باید از افراد صالح باشند و ازدواج با غلامان و کنیزان غیرصالح را روا نمیداند.
۴- ۴- ۱ توصیه خداوند به کسانی که نمی توانند ازدواج بکنند:
وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ﴿٣٣﴾نور
و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند! و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان می خواهند پاک بمانند!
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ﴿٣٠﴾نور
به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند.
علامه(ره) در مورد دستور غضّ بصر میفرماید: مؤمنین چشمپوشى را از خود چشم شروع کنند. این آیه بهجاى اینکه نهى از چشم چرانى کند، امر به پوشیدن چشم کرده. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۵)
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ ﴿۶٠﴾نور
و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند، بهشرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند؛ و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است.
علامه(ره) میفرماید این آیه بیان یک استثنا از عموم حکم حجاب میباشد: و آن زنى است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنى دیگر کسى به خاطر پیرىاش میل به او نمىکنند. بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مىتوانند بىحجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرّج نداشته باشند. همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند، بهتر از برهنه بودن است. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۷)
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿٣٢﴾ اسراء
و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است.
علامه(ره) فرمودند: این آیه از زنا نهى مىکند و در حرمت آن مبالغه کرده است، چون نفرموده اینکار را نکنید، بلکه فرموده نزدیکش هم نشوید، و این نهى را چنین تعلیل کرده که این عمل فاحشه است، و زشتى و فحش آن صفت لاینفک و جدائىناپذیر آن است. (پیشین: ج ۱۳، ۱۱۵)
خداوند در ذیل این آیات توصیه می کند که کسانی که امکان ازدواج برایشان فراهم نیست باید پاکدامنی پیشه کنند و خود و چشم خود را از نگاه نامحرمان حفظ کنند و در ادامه این آیات آمده است که اگر بندگان نتوانستند به زندگی زناشویی خود سامان دهند نباید به زنا و زناکاری هم نزدیک شوند. در نتیجه مردان باید پاکدامنی پیشه کنند و چشم خود را در برابر نامحرم ببندند، زنان نیز باید از تبرّج و عشوهگری پرهیز کنند.
اگر این بندگان مرتکب زنا نشوند و به آنها تهمت زناکاری زده شود طبق آیات ۵ الی ۱۱ سوره نور، باید تهمت زنندگان بر ادعای خود، چهار شاهد بیاورند و از کار خود توبه کنند و با این کار، تهمتشان را جبران نمایند، در غیر اینصورت باید آنها را هشتاد تازیانه زد و شهادتشان را نپذیرفت.
وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَدًا ﴿۴﴾ نور
و کسانی که زنان پاکدامن را متهمّ می کنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعای خود) نمی آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید.
علامه(ره) میفرماید: مراد از رمى نسبت زنا دادن به زن محصنه و عفیفه است و مراد از آوردن چهار شاهد که ناظر و گواه زنا بوده اند، اقامه این شهود است در صورتى که نسبت دهنده چهار شاهد نیاورد او را تازیانه بزنند و از آن به بعد شهادت او را نپذیرند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۶)
إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا ﴿۵﴾ نور
مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند (که خداوند آنها را می بخشد).
علامه(ره) میفرماید: هرگز از آنان که گواه دروغ دادهاند شهادت نپذیرید، چون فاسقند، مگر آنان که توبه نموده و عمل خود را اصلاح کنند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۷)
در این قسمت از مباحث، یکی از اصول مهمی که علم ارتباطات از آن الگو گرفته است، مطرح می شود و آن اصل «اعتبار منبع» نامیده می شود. به گونهای که این علم میگوید، منبع باید معتبر باشد و حرف باید مستند باشد، در اینجا مبحثی مطرح است که اگر کسی یک بار شهادت دروغ بدهد، دیگر به عنوان منبع معتبر محسوب نمی شود.
اعتبار منبع در علم ارتباطات، یکی از مباحث مهمی است که میزان اعنماد و تکیه مردم بر صحبتهای دیگران را نشان میدهد. در مواقعی که مردم در محل وقوع حادثه حضور ندارند، افرادی باید رویداد واقعی را به آنان گزارش کنند، این افراد حکم دروازهبانانی را دارند که بین رویداد واقعی و مخاطب قرار دارند که باید منبعی قابل اعتماد و متخصص و مورد علاقه و دلپذیر مردم و آبرومند باشند. (بینگر، ۱۳۷۶: ۳۴)
طبق آیه ۱۲ سوره نور، زنان و مردان با ایمانی که این تهمت را شنیدند، باید این تهمت را به خیر تعبیر کنند.
لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ ﴿١٢﴾نور
چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!.
علامه(ره) میفرماید: این آیه در مورد توبیخ کسانى است که وقتى اتهام دروغ (افک) را شنیدند آن را رد و تکذیب نکردند و بدون تحقیق و علم آن را شایع ساختند، کسى که متصف به ایمان است باید به افراد دیگرى که چون او متصف به ایمان هستند ظن خیر داشته باشد، و دربارۀ آنان بدون علم سخنى نگوید، زیرا همۀ اهل ایمان هم چون شخص واحدى هستند که متصف به ایمان و لوازم و آثار آن هستند و وقتى مدعى، شاهد نیاورد، نزد خدا شرعا محکوم است به دروغگویى. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۰و۱۳۱)
از این قسمت میتوان یکی از بحثها و اصول مهم ارتباطی را مطرح کرد که «مثبتاندیشی نسبت به خود و دیگران» میباشد، به گونهای که کسانی که متصف به ایمان هستند باید به دیگران ظن خیر داشته باشند.
این مثبت اندیشی در ارتباطات به سه جنبه تکیه دارد:
اول: این حس از خویشتن آغاز می شود و باید فرد احترام مثبت و معینی برای خویشتن قائل شود و فردی که حس ناخوشایند از خود دارد بیتردید این حس ناخوشایند را به دیگران منتقل می کند و اگر فرد در مورد خود مثبت میاندیشد، می تواند این مثبتپنداری را هم به دیگران منتقل کند.
دوم: این احساس خوشایند را باید به دیگران و طرف مقابل انتقال دهیم تا این حس خوشایند در طرف مقابل اثر مثبت گذاشته و آنها نسبت به ما خودگشودگی بیشتری را نشان دهند.
سوم: مثبتاندیشی در محیط ارتباطی و وضعیت عمومی می تواند اشتیاق و تمایل مخاطبان را بیشتر بکند و آنها به سمت انصراف از ارتباط و گسستگی ارتباط نمیکشاند. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۱۱۹)
همچنین خداوند در آیه ۱۲ سوره حجرات، در مورد عدم سوءظن به دیگران میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ﴿١٢﴾حجرات
ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است.
در ادامه خداوند دستور میدهد که مردان و زنان با ایمان باید برای گفتۀ خود چهار نفر گواه و شاهد بیاورند.
لَّوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَـٰئِکَ عِندَ اللَّـهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ ﴿١٣﴾ نور
چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!.
علامه(ره) میفرماید: یعنى اگر در آنچه مىگویند و نسبت مىدهند راستگو باشند، باید بر گفتۀ خود شاهد بیاورند و شهود چهارگانه را که گفتیم شهود در زنا هستند حاضر سازند، پس وقتى شاهد نیاورند شرعاً محکومند به کذب، براى اینکه ادعاى بدون شاهد کذب است و افک. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۱)
طبق این آیه و مبحث، میتوان به مستندسازی در علم ارتباطات اشاره کرد، در آن زمان استنادی به جز شهادت افراد نبوده، چون امکانات ارتباطی امروزه وجود نداشته شهادت ذاذن تنها راه اثبات ادعاها بوده است.
در علم ارتباطات بیان می شود که مردم برای درک جهان پیرامون خویش و میل به تصویری استوار از پیچیدگیهای آن، در جستجویش هستند، افراد وقتی میخواهند مناسبترین انطباق را با محیط خویش پیدا کنند، به اطلاعات کافی نیازمندند. اگر مردم نگرشی نادرست دارند و به طرز ناصحیحی رفتار می کنند، علّت آن را باید در اطلاعات دروغین و یا محدودشان جستجو کرد. حتی در علم ارتباطات لازمۀ رسیدن به تحقیق علمی را جستجوی حقایق و اندازه گیری و ارزیابی عینی آنها می دانند. (بینگر، ۱۳۷۶: ۱۰۱- ۱۰۲- ۱۰۳)
۴- ۴- ۲ ازدواج با چه کسانی:
وَلَا تَنکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاءِ ﴿٢٢﴾نساء
با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کرده اند، هرگز ازدواج نکنید!
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَاعَهِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ﴿٢٣﴾
حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه ها، و خاله ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر داده اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته اند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته اید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخوانده ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده.
با توجه به آیات ۲۲ و ۲۳ سوره نساء، که در بالا ذکر شد، کسانی که برای ما محرماند و ازدواج با آنان برای ما حرام است، شامل افراد زیر میشوند:
مادران – دختران – خواهران – عمهها – خالهها – دختران برادر – دختران خواهر – دختر همسر فرد، که از شوهری دیگر به سبب مادر او، به خانۀ ما میآید – ازدواج با خواهر زن در صورت زنده بودن همسر
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّـهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالَاتِکَ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ ﴿۵٠﴾
ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده ای و دختران عموی تو، و دختران عمّه ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها برای تو حلال است).
با توجه به آیه ۵۰ سوره احزاب،که ذکر شد، کسانی که ازدواج با آنان برای ما حلال است، شامل افراد زیر میشوند:
زنی که به همسری ما در میآید. (که نباید از ۹ گروه ذکر شده در مبحث قبلی باشد) – کنیزان – دخترعمو – دخترعمّه – دختردایی – دخترخاله
۴- ۴- ۳ ملاک های مهم در تشکیل خانواده:
سنخیت در ایمان:
قرآن مجید ملاکهای زیر را در تشکیل خانواده مهم میداند:
طبق آیات ۲۲۱ سوره بقره و آیه ۳ سوره نور، همانطوری که انسان بودن، فطری و طبیعی انسان است و محال است که بین انسان و غیر انسان ترکیب صورت بگیرد، ایمان به خدا هم فطری انسان است. و همچنین در سوره ممتحنه آیه ۱۰ بیان شده که اگر مردی مسلمان شود در صورتی حق دارد از زنش نگهداری کند که مسلمان شود وگرنه نباید او را نگه دارد.
وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ﴿٢٢١﴾بقره
با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید! کنیز باایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید! یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند شما را به شگفتی آورد.
الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿٣﴾ نور
مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی کند؛ و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمی آورد؛ و این کار بر مؤمنان حرام شده است!.
علامه(ره) می فرماید: زناکار وقتى زناى او شهرت پیدا کرد، و حد بر او جارى شد، ولى خبرى از توبه کردنش نشد، دیگر حرام است که با زن پاک و مسلمان ازدواج کند، باید یا با زن زناکار ازدواج کند و یا با زن مشرک، و همچنین زن زناکار اگر زنایش شهرت یافت، و حد هم بر او جارى شد ولى توبهاش آشکار نگشت، دیگر حرام مىشود بر او ازدواج با مرد مسلمان و پاک، باید با مردى مشرک، یا زناکار ازدواج کند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۴)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْیَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَٰلِکُمْ حُکْمُ اللَّـهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿١٠﴾ممتحنه
ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنان باایمان بعنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را بسوی کفّار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها حلال؛ و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته اند به آنان بپردازید؛ و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مَهرشان را به آنان بدهید و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید (و اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد،) حق دارید مَهری را که پرداخته اید مطالبه کنید همان گونه که آنها حق دارند مهر زنانشان را که از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه کنند؛ این حکم خداوند است که در میان شما حکم می کند، و خداوند دانا و حکیم است!
علامه(ره) در مورد تحریم ازدواج با زن و مرد بتپرست میفرماید: ملاک شایستگى در طرف ازدواج ایمان است نه مزایاى اعتبارى دیگر. مردم در روزگارى که بردهدارى معمول بود کنیزان را خوار مىشمردند، و از اینکه با آنها ازدواج کنند عارشان مىآمد، و اگر کسى این کار را مىکرد سرزنشش مىکردند، پس اینکه در آیه کنیز را مقید به مؤمنه کرد، ولى مشرکه را مقید به حریت نکرد، با اینکه گفتیم مردم کنیز را خوار مى شمردند، و از ازدواج با آنان احتراز داشتند، خود دلیل بر این است که مى خواهد بفرماید: زن با ایمان هر چند که کنیز باشد بهتر است از زن مشرک ، ولو آزاد باشد، و داراى حسب و نسب و مال و سایر مزایائى باشد که عادتاً خوشایند انسان است. (پیشین: ج ۲، ۳۰۷)
سنخیت در احصان:
کلمه «احصان» به معنای منع است و در قرآن کریم، اسم مفعول این کلمه؛ یعنی «محصنات» در چهار معنا به کار رفته است:
الف) طبق آیات ۵ سوره مائده، ۹۱ سوره انبیاء، ۱۲سوره تحریم، ۲۵ سوره نساء، ۴ و۲۳ سوره نور، زن پاکدامن و عفیفی که خود را از آلودگی و روابط نامشروع محافظت کند.
ب) طبق آیه ۲۴ سوره نساء زنان شوهرداری که در حصار شوهرند و ازدواج با آنان ممنوع است.
ج) طبق آیه ۲۵ سوره نساء زنان آزادی که دخالت دیگران در سرنوشت آنها ممنوع است.
د) طبق آیه ۲۶ سوره نساء احصان، در اسلام فقط متوجه زن نیست، بلکه متوجّه مرد هم است، و منظور از آن هم زن مسلمان است، هم مرد مسلمان. برای مثال آیات زیر را به عنوان مصداق عینی از این مبحث ذکر میکنیم:
الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَـٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ﴿٢۶﴾نور
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهای ناروایی که (ناپاکان) به آنان می دهند مبرّا هستند﴿٢۶﴾
وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَهً لِّلْعَالَمِینَ ﴿٩١﴾ انبیاء
و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دمیدیم؛ و او و فرزندش [= مسیح ] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم!
علامه(ره) میفرماید: مؤمنین و مؤمنات با احصان، طیبین و طیباتند، و هر یک مختص به دیگرى است، و ایشان به حکم ایمان و احصان شرعاً از نسبتهاى ناروایى که شاهدى بر آن اقامه نشود مبرّا هستند، و از جهت ایمانى که دارند محکوم به مغفرتند، رزق کریمى خواهند داشت. و آن رزق کریم همان حیات طیب در دنیا و آخرت، و اجر نیکوى آخرت است. اگر زنان خبیث را به مردان خبیث، و مردان خبیث را به زنان خبیث اختصاص داده، به خاطر همجنسى و همسنخى آنان با هم است. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۶)
هم کفو بودن:
کفائت زن و شوهر، فقط هم طبقه بودن آنها از لحاظ ثروت و مقام مادی نیست، بلکه بالا بودن مرتبه و درجه انسانیت شخص است، این کفائت به ایمان و جنبه های اخلاقی و فضائل و کمالات انسانی اطلاق می شود.( بهشتی، ۱۳۸۲: ۵۰ – ۵۸)
از کلیه مباحث این قسمت، این اصل ارتباطی استخراج می شود که همانطور که در ادبیات موضوع در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت، «تساوی» یکی از شروط مهم در موفقیت یک ارتباط است، تمامی این اصل ها به تساوی اشاره دارد، که توضیح آن قبلا در صفحه ۵۳ ذکر شده است.
۴- ۵ ارتباط بین زن و شوهر:
۴- ۵- ۱ وظایف مرد:
قیمومیت و سرپرستی خانواده:
در اسلام، قیمومت و ریاست خانواده بر عهده مرد است.
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ﴿٣۴﴾نساء
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند.
علامه(ره) فرموده: زیادتهایى که خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى است که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، این برتری در جهات عمومى هم عامه مردان را بر بعضی جهات بر عامه زنان قیمومت داده، که عبارت است از حکومت و قضا و دفاع از سرزمین با اسلحه. پس به همین دلیل بر زن واجب است شوهر را اطاعت کند. (پیشین: ج ۴، ۵۴۳)
ایشان همچنین میفرماید: قیمومت مرد بر زنش به این معنی نیست که سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است بکند، و استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب کند، بلکه معناى قیمومت مرد این است که مرد هزینه زندگى زن را از مال خودش مىپردازد، تا از او استمتاع ببرد. (پیشین: ج ۴، ۵۴۳و۵۴۴)
حجت الاسلام قرائتی در تفسیر نور خود استدلال زیبایی از این آیه بیان می کند: شرط سرپرستی و مدیریت، لیاقت تأمین و اداره زندگی است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعی، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند و به این خاطر نفرمود: «قوّامون علی ازواجهم»، زیرا که مسئله زوجیّت مخصوص زناشویی است و خدا این برتری را مخصوص خانه قرار نداده است.
گرچه برخی زنان، در توان بدنی یا درآمد برترند، ولی در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را. (قرائتی، ۱۳۶۷: ۵۵)
رفتاری و اخلاقی:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّـهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ﴿١٩﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید؛ و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را به آنان داده اید [از چنگشان به در] برید، مگر آنکه مرتکب زشتکارى آشکارى شوند، و با آنها بشایستگى رفتار کنید؛ و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزى را خوش نمى دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى دهد.
مردان باید در همه شرایط با اخلاق نیکو با همسر خود برخورد کنند و از این طریق بنیان و پایه های زندگی را مستحکم گردانند و زنان و فرزندان را دلگرم به زندگی بکنند.
اقتصادی و مالی:
با توجه به آیه ۲۳۳ بقره، در محیط خانواده، وظیفه مرد است که از لحاظ اقتصادی، امکانات زندگی زن را فراهم کند و در مسیر مقدس همسری و مادری، او را یاری دهد. این تأمین نیاز اقتصادی یک امر تحمیلی برای مرد نیست بلکه عملی مقدس و از دل برخاسته است. اسلام در رابطه با پیمان زناشویی، حداقل تکلیف را برای زنان مشخص کرده است و در برابر آن، مردان را موظف به تأمین لباس و خوراک و مسکن مورد نیاز آنها ساخته است. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۵۸)
وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِکَ ﴿٢٣٣﴾بقره
و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم ] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک آنان [مادران ]، به طور شایسته، بر عهده پدر است. هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمى شود. هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]. و مانند همین [احکام ] بر عهده وارث [نیز] هست.
وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا ﴿۴﴾نساء
و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولی) اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید!.
علامه(ره) در مورد حکم وجوب دادن مهریه به زنان میفرماید: دادن مهر به زنان مسئلهاى نیست که فقط اسلام آن را تأسیس کرده باشد بلکه مسئلهاى است که اساساً در بین مردم و در سنن دیگر متداول بوده است سنت خود بشر بر این جارى بود و هست که پولى و یا مالى را که قیمتى داشته باشد بهعنوان مهریه به زنان اختصاص دهند. (پیشین: ج ۴، ۲۶۹)
در نتیجه از این مبحث، اسلام برای مردان در برابر همسرانشان وظایف بزرگی را معین فرموده است، که از آن جمله میتوان به وظیفه نگهبانی از خانواده و وظیفه اقتصادی که شامل پرداخت نفقه، تهیه وسایل آسایش زن و فرزند میباشد، اشاره کرد، اسلام وظیفه دیگر مرد را رفتار نیکو و رعایت نکات اخلاقی بیان کرده است و از زن و مردیکه با هم ازدواج کرده اند میخواهد، هرطور که هست با اخلاق و رفتار یکدیگر بسازند و چنانچه از هم ناراحتی دیدند، از آن چشمپوشی نمایند. (ارفع، ۱۳۷۹: ۱۹)
۴- ۵- ۲ وظایف زن:
دو خصلت ویژه در آفرینش زن:
اول اینکه: زن را در مثل به منزلۀ کشتزارى براى تکون و پیدایش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهاى دیگر احکامى مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز مىشود.
دوم اینکه: از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنى مرد را مجذوب خود کند، و مرد براى این که نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمّل مشقتهاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش ، خلقت زن را لطیف قرار داد، و براى اینکه زن مشقت بچهدارى و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همین دو خصوصیت، که یکى در جسم او است و دیگرى در روح او، تأثیرى در وظائف اجتماعى محول به او دارد .(بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۲۴)
قیمومیت و سرپرستی خانواده:
از این نظر شاید مسئولیت واضحی بر عهده زن گذاشته نشده است، ولی از زن خواسته شده که زن باید در غیاب شوهرش، حافظ ناموس و منافع او باشد.
فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ﴿٣۴﴾نساء
و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می کنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید!.
علامه(ره) فرموده: دلیل ندادن زیادتهایی که خدای تعالی به مردان داده و به زنان نداده است این است که چون زندگى زنان یک زندگى احساسى و عاطفى است و اساس و سرمایهاش رقت و لطافت است. چون مرد هزینه زندگى زن را از مال خودش مىپردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر زن نیز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و همخوابگى مرد مىشود او را اطاعت کند، و نیز ناموس او را در غیاب او حفظ کند، و وقتى غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد، و آن بیگانه را از زیبائیهاى جسم خود که مخصوص شوهر است تمتع ندهد و نیز در اموالى که شوهرش در طرف ازدواج و اشتراک در زندگى خانوادگى به دست او سپرده و او را مسلّط بر آن ساخته خیانت نکند. (پیشین: ج ۴، ۵۴۵)
زن باید در غیبت مرد به عنوان ناظر امین، سرمایه اقتصادی خانواده را پاسداری کند، زن باید در مصرف اقتصادی خانواده سختگیر و در برخورد با مردان بیگانه، متکبّر باشد و در حفظ آبرو و حیثیت کوشا باشد. با وجود همچین همسری، مرد با اطمینان خاطر دنبال فعالیت اقتصادی بیشتر از حد نیاز خانواده میرود و درآمد اضافی پسانداز می کند. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۶۱)
از نظر حجت الاسلام قرائتی جمله «حافظات للغیب بما حفظ الله» معانی گوناگونی دارد:
الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.
ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همانگونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفی که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.
ج: زنان حافظ هستند و این توفیق را از خدا دارند. (قرائتی، ۱۳۶۷: ۵۶)
رفتاری و اخلاقی:
طبق بیانات حضرت آیت الله العظمی حسین نوری همدانی حجاب زن یک نوع احترام و مصونیت است نه محدودیت، طبق فرمایشات ایشان در کتاب جایگاه بانوان در اسلام، حجاب موجب تحکیم و پیوند روابط خانوادگی و افزایش صمیمیت و محبت در کانون زندگی زن و شوهر و افزایش آمار ازدواج و کاهش آمار طلاق می گردد، شرافت و کرامت زن اقتضا می کند هنگامی که از خانه قدم به بیرون می گذارد متین و سنگین و باوقار باشد. در این خصوص می توان به آیات زیر اشاره کرد. (نوری همدانی، ۱۳۹۱: ۳۵۶)
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿۵٩﴾
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿٣١﴾
و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمى ] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست. و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو ]اندازند، و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش ] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن ] بى نیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکرده اند، آشکار نکنند؛ و پاهاى خود را [به گونه اى به زمین ] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن ] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.
یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿٣٢﴾
ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿٣٣﴾
و در خانه های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
اقتصادی و مالی:
زنان وظیفه ای در رابطه با اقتصاد خانواده بهعهده ندارند، اگر درآمدی داشته باشند، متعلق به خودشان است.
به گونه ای که در آیه ۳۲ سوره نساء ذکر شده است:
وَلَا تَتَمَنَّوْا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/12/22 ساعت 01:36:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |