موضوع: "بدون موضوع"

دانلود پایان نامه ارشد : بررسی تأثیر قدرت و جنسیت بر گزینش راهبردهای معذرتخواهی در زبان فارسی
جمعه 99/10/26
………………………………………………………………………………………………………………….89
5-2- بحث و نتیجهگیری……………………………………………………………………………………….. 90
5-2-1- پاسخ پرسشهای تحقیق………………………………………………………………………………. 90
5-2-2- نکات کلی تحقیق………………………………………………………………………………………. 92
5-3- محدودیتهای پژوهش………………………………………………………………………………………… 94
5-4- پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی………………………………………………………………. 95
فهرست منابع و ماخذ
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………. 99
منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………….. 103
پیوست: پرسشنامه راهبردهای معذرت خواهی ………………………………………………… 107
مسأله تحقیق
یکی از حوزههای کاربرد زبانشناسی عبارت است از زبانشناسی اجتماعی که به مطالعهی تاثیرات عوامل اجتماعی بر نحوهی استفاده از زبان میپردازد. در تعریفی دقیقتر جامعهشناسی زبان یا زبانشناسی اجتماعی آن دسته از بررسیهای زبانی را دربر میگیرد که با ملاکهای اجتماعی از جمله طبقهی اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، جنسیت، ریشهی قومی و….. مرتبط میباشند.
پژوهش در حوزهی آن دسته از ارتباطات درونفردی که به آنها زبانشناسی اجتماعی خرد[1] میگویند شامل مباحث کنشگفتارها، تحلیلهای محاورهای، رخدادهای زبانی، توالیهای پارهگفتاری و نیز گویشهای اجتماعی است(ریچاردز و اشمیت،2002). درحالیکه زبانشناسی اجتماعی کلان[2] مباحث دیگری مانند برنامهریزی زبانی، تغییر زبانی، حفظ زبان، جایگزینی زبانی و تحدید یا گسترش تعاملات جوامع زبانی… را دربر میگیرد(واردها،1990)
بنا به آنچه گفته شد در بررسیهای پیرامون گوناگونیهای زبانی با در نظر گرفتن پیشینهی اجتماعی گویندگان، بر مبنای ملاکهای طبقهی اجتماعی، تحصیلات، سن، جنسیت و برخی معیارهای اجتماعی دیگر، گویش اجتماعی[3]در افراد و گروهها تثبیت میشود(یول، 1996)؛ اما زبانشناسی اجتماعی بیش از پیش به اینگونه معیارهای اجتماعی ارزش دادهاست تا آنجا که آن معیارها را در تحلیل کلام موثر دانستهاست؛ یکی از دیدگاههایی که در پیدایش چنین تفکری نقش بسزایی داشتهاست آراء هایمز است. هایمز(1974) مردمشناس آمریکایی برای اولین بار اصطلاح ارتباط قومنگارانه را مطرح کرد. ارتباط قومنگارانه به بررسی این موضوع میپردازد که افراد جامعه با آنکه به طبقات خاصی با فرهنگ خاص خود تعلق دارند چگونه با یکدیگر گفتگو میکنند و چگونه روابط اجتماعی حاکم بر افراد بر انتخاب گونهی زبانی که به کار میبرند تاثیر میگذارد و یا موضوعاتی همچون روابط بین کودکان و بزرگسالان ، مصاحبهها، مکالمات تلفنی، رعایت نوبت سخنگفتن چگونه بین گوینده و شنونده تنظیم میشود(هایمز (1974). به نقل ازلطفی پور، 1372). هایمز زبان را به عنوان دانش معرفی نمود اما جنبهی محسوس آن را به جنبههای جامعهشناسی زبان که برخاسته از توانش ارتباطی است، مرتبط دانست و مفهوم توانش ارتباطی را مطرح نمود. هایمز(1972) معتقد است: کسی که دارای توانش ارتباطی است باید بداند که یک صورت زبانی تا چه حد مناسب یک بافت اجتماعی معین است و نیز از میزان بسامد و تازگی یا کاربرد یک صورت زبانی و میزان احتمال وقوع آن مطلع باشد. از نظر او تعریف توانش زبانی انسانها به صورتی که در زندگی روزمرهی آنها مورد استفاده قرار میگیرد باید از توصیف جملات دستوری فراتر رود. او اذعان میدارد که کودک در شرایط عادی و طبیعی دانش جملههای زبان را نه تنها از نظر دستوری بودن بلکه از نظر مناسب بودن نیز کسب مینماید. بدین ترتیب هایمز با بسط زبانی، صحت یک صورت زبانی را تنها به صورت دستوری کافی ندانسته بلکه کاربرد صحیح آن را در چارچوب قوانین و قراردادهای اجتماعی و فرهنگی نیز ضرورری میداند. این روش بررسی و توصیف کاربرد صورتهای زبانی و توانش ارتباطی روش « قومنگاری گفتار » نام گرفتهاست. در چارچوب این روش واحد بررسی و تحلیل زبان تنها جمله نیست بلکه رویداد گفتاری است. از نظر هایمز(1972) رویداد گفتاری یک تعامل اجتماعی است که در آن زبان نقشی عمده ایفا میکند(همان). البته در اکثر فعالیتهای انسانی گفتار یا زبان به کار میرود، ولی تنها در پارهای از آنها گفتار و یا قوانین تعامل زبانی تعیین کنندهی خود تعامل به حساب میآیند. در یک محاکمه، سخنرانی، دفاع از پایاننامهی دانشگاهی، مصاحبه و یا مکالمهی تلفنی نقش زبان و گفتار حیاتی است و بدون وجود آن رویداد یا تعامل موجودیت خود را از دست میدهد. در پارهای دیگر از تعاملات اجتماعی مانند رویدادهای ورزشی یا رفتن به گردش، زبان نقش چندان عمده ای ایفا نمیکند. هایمز اینگونه تعاملات را موقعیتهای گفتاری مینامد. در واقع رویداد گفتاری که ریشه در عوامل و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد، تعیین کنندهی قوانین حاکم بر تعاملات زبانی است. واحد زبانی در هر رویداد، کنش زبانی است نه جمله. البته نحوهی اجرای هر کنش زبانی و نیز آرایش کنشهای زبانی در چارچوب رویداد گفتاری مربوطه تعیین میگردد.
یکی از زیرمجموعههای زبانشناسی که در اواخر دههی 1970 ظهور کرد کاربردشناسی است که نشان میدهد افراد چگونه به درک و تولید یک کنش ارتباطی یا کنش گفتاری در یک موقعیت زبانی که اغلب مکالمه است موفق میشوند(تی جی تانگ،2004).
برنشتاین(1973)وگامپرز(1977،1982)اذعان داشتند که کاربردشناسی با درک ژرفساخت و تعاملات بینافردی و شفاهی به یاری زبانشناسی اجتماعی میآید. براون ولوینسون(1987) نیز کاربردشناسی و زبانشناسی اجتماعی را در بررسی کنشگفتارها و کاربرد آنها مرتبط میدانند. وجه مشترک این دو مبحث مطالعهی زبان در بافت اجتماعی است.
زبانشناسی اجتماعی و کاربردشناسی به عنوان دو حوزهی منشعب از زبانشناسی، در سطح مشترکی به نام کاربردشناسی اجتماعیدر تعامل قرار میگیرند. کاربردشناسی اجتماعی به مناسببودن معنا در بافت اجتماعی میپردازد. (لیچ، 1983) میگوید: توانش کاربردشناسی دانش و بهرهگیری گوینده از قوانین تناسب و ادب است که نشان میدهد گوینده چگونه کنشگفتارها را درک و تولید میکند(تی جی تانگ، 2004). کنشگفتارها یکی از مباحث کلیدی کاربردشناسی در علم زبانشناسی محسوب میشوند.کنشگفتارها را میتوان به شش دسته تقسیم کرد: 1) معذرتخواهی 2) انتقاد 3) مدح 4) امتناع یارد 5) تقاضا 6) پیشنهاد( تی جی تانگ، 2004). یکی از کنشگفتارهای مورد ذکر کنشگفتار عذرخواهی است. نقش عذرخواهی حفظ هماهنگی میان گوینده و شنونده است. افراد زمانی عذرخواهی میکنند که تصور کنند از هنجاری اجتماعی تخطی کردهاند(الشتین و کوهن، 1983). معذرتخواهی میتواند وجههی گویندهی خود را به خطر بیندازد(تهدید وجهه) و در نتیجه نیازمند دقت و بررسی میباشد؛ در حقیقت زمانی که گویندهای معذرتخواهی میکند با ابراز خشوع خویش، عملی تهدیدکنندهی وجهه برای خود (گوینده) و حفظکنندهی وجهه برای مخاطب انجام دادهاست(براوان و لونیسون، 1978). درخصوص کنشگفتار معذرتخواهی (معذرتخواهی در قالب کلام) راهبردهای مختلفی ارائه شدهاست که در پیشینه به آنها خواهیم پرداخت. دراین تحقیق مبنا راهبردهای معذرتخواهی سوگیموتو(1997) میباشد. وی راهبردهای معذرتخواهی را به سه دسته و نه زیرگروه تقسیمبندی کردهاست:
الف.راهبردهای اولیه:
1). اظهار ندامت: متاسفم، شرمنده هستم
2). توضیح یا حساب پس دادن: امروز خیلی سرم شلوغ است، نمیتوانم همراه تو بیایم.
3). توصیف خسارت: من در نگهداری چتر شما کاملأ مراقب نبودم و باد شدیدی میوزید.
ب.راهبرد های ثانویه:
1). جبران عملی: بفرمایید، این هم یک چتر جدید!
2). قول عدم تکرار اشتباه: قول میدهم بار دیگر زودتر برسم.
ج.راهبرد های کمبسامد:
1). پذیرش صریح مسئولیت: این اشتباه من بود.
2). زمینهسازی: من دیر رسیدم، من در شرایط وحشتناکی بودم، پدرم سخت بیمار بود و نمیتوانست حرکت کند، بنابراین من او را به بیمارستان بردم.
3). تأدیب خود: من خسیستر از آن هستم که برای تو یک چتر جدید بخرم.
4). سپاسگزاری: از بردباری و صبر شما متشکرم.
برمبنای دستهبندی بتین(2008) افراد یا به صورت صریح عذرخواهی میکنند یا خیر که میتوان معذرتخواهی صریح را در یک دستهبندی بر مبنای تعداد جملات و تعداد تشدیدکنندههایی مانند قیود قرارداد. برای افزایش شدت عذرخواهی گاه از ابزارهایی مانند قیود استفاده میشود: خیلی، وحشتناک، شدیداً از این جمله قیود میباشند که تقریبا در تمامی موارد عذرخواهی دیده میشوند و معیاری کیفی در بررسی شدت عمل تهدیدکنندهی وجهه میباشند. بررسی کنشگفتار معذرتخواهی در قالب دستهبندی بتین(2008) نشان میدهد افراد در عذرخواهی به چه میزان از بیان صریح استفاده میکنند.
چنانکه ذکر شد معذرتخواهی یک کنشگفتار است که مطالعات خود را مدیون حوزهی زبانشناسی اجتماعی میداند. از این رو ملاکهای اجتماعی مانند جنسیت، طبقه اجتماعی، سن و… بر کمیت(بسامد) و کیفیت(نوع) راهبردهایی که افراد برای این کنشگفتاری انتخاب میکنند تاثیر مستقیم دارد. گویون[14] (1998)، دوازده عامل را که به نظر او بر ارتباطات مستقیم وغیرمستقیم نقش دارد به این شرح بیان میکند:
1). سن: مسنترها تمایل به غیرمستقیم بودن دارند.
2). جنس: زنها اصطلاحات غیرمستقیم را ترجیح میدهند.
3). محل اقامت: روستاییها بیشتر از شهریها از عبارتهای غیرمستقیم استفاده میکنند.
4). خلق و خو: هنگام عصبانیت مردم از عبارتهای غیرمستقیم بیشتری استفاده میکنند.
5). شغل: آنهایی که در شغلهای علوم اجتماعی اشتغال دارند بیشتر از آنهایی که علوم طبیعی خواندهاند گفتار غیرمستقیم را اعمال میکنند.
6). شخصیت: افراد برونگرا بیشتر از افراد درونگرا از عبارتهای مستقیم استفاده میکنند.
7). موضوع: هنگام اشاره به موضوعهای حساس و تابو از عبارتهای غیرمستقیم استفاده میشود.
8). مکان: در منزل و مکانهای خصوصی، هر فرد بیشتر از عبارتهای مستقیم استفاده میکند.
9). زمینهی ارتباطی: در زمینه ارتباطی غیررسمی عبارتهای مستقیم بیشتری مورد استفاده قرار میگیرد.
10). فاصلهی اجتماعی: اشخاصی که رابطه خویشاوندی نزدیکتری دارند عبارتهای مستقیمتری استفاده میکنند.
11). فشار زمانی: در حال عجله اشخاص از عبار تهای مستقیمتری استفاده میکنند.
12). موقعیت: در موقعیت اجتماعی بالاتر اشخاص عبارتهای مستقیمتری را برای ارتباط با افرادی در موقعیت پایینتر استفاده میکنند.
رابطهی میان زبان و قدرت رابطهای دوجانبه است و هریک بر دیگری تاثیرگذار است. هرکس که صاحب قدرت باشد میتواند از طریق زبان آن را بر دیگری اعمال کند. قدرتی که خود میتواند ناشی از داشتن یک زبان برتر باشد. این قدرت از طریق منزلت اجتماعی، ثروت، تحصیلات، درآمد و…. حاصل میشود و آنچه زبان قدرت را نهادینه میکند ساختارها هستند(درگاهی، 1391). میشل فوکو(1984-1926) در تبیین رابطهی قدرت از نقش محوری زبان و گفتمان سخن میگوید. از منظر وی، زبان، گفتمان یا متون نقشی محوری در ساختن فرد و کنشگران در سلسله مراتب قدرت دارند. به عبارت دیگر فوکو زبان را عرصهی ظهور روابط قدرت و تعیینکنندهی کنشگر مسلط و کنشگر زیرسلطه به حساب میآورد(بابک احمدی، 1373). درآراء میشل فوکو مفاهیمی همچون زبان، گفتمان، قدرت، جنسیت، حقیقت و دانش از جایگاه خاصی برخوردارند.

دانلود پایان نامه ارشد : زمین شیمی زیست محیطی و زیست دسترس پذیری فلزات سنگین در رسوبات ساحلی
جمعه 99/10/26
رسوبات، بخش اساسی و جداییناپذیر سامانههای آبگین هستند، چرا که زیر لایهای برای اندامگانها فراهم کرده، و بهوسیله برهمکنش با آبهای احاطهکننده، نقش مهمی در سامانههای آبگین ایفا میکنند (Burden, et al., 2002). رسوبات را میتوان حامل، و منبع آلایندهها در سامانههای آبگین تلقی کرد. آلایندهها ضرورتا توسط رسوب تثبیت نمیشوند، اما ممکن است بهوسیله فرآیندهای زیستشناختی و شیمیایی، در بخش رسوبی و ستون آب بازیابی شوند. رسوب، یک گرداورنده مهم برای آلایندههای فلزی در سامانههای آبگین است. امروزه، بسیاری از مواد شیمیایی انسانزاد پس از ورود به سامانههای آبگین، بر روی سطح رسوبات انباشته میشوند. این آلایندهها ممکن است بهطور مستقیم توسط واحدهای صنعتی، و تصفیهخانههای فاضلاب شهری، و یا بهطور غیرمستقیم، توسط روانابهای آلوده مناطق شهری و کشاورزی در سامانههای آب تخلیه شوند. در نتیجه، رسوبات بسیاری از بندرهای صنعتی، و نواحی ساحلی اطراف جهان، داری غلظت بالایی از فلزات سنگین هستند، که میتواند نشانگر بسیار مهم آلودگی محیط آب باشد (Miller et al., 2000, Chen, et al., 2001, Feng, et al., 2004, Wang et al., 2007).
رسوبات آلوده می توانند حیات آبزیان در محیط دریا را به خطر بیندازند. آلایندههای همراه با رسوب ممکن است توسط آبزیان، زیستانباشت، و به زنجیره غذایی منتقل شوند. اندامگانهای کفزی با رسوبات تماس مستقیم دارند، و میزان آلودگی رسوب ممکن است اثر بارزتری بر حیات آنها داشته باشد (Malins, et al., 1984). برخی از آلایندههای رسوب، توسط کفزیان در فرآیندی به نام زیستانباشت جذب میشوند. هنگامی که جانوران بزرگتر، از این اندامگانهای آلوده تغذیه میکنند، مواد سمناک را ناخواسته وارد بدن خود میکنند، و بدین ترتیب، با ورود به جانوران ردهبالاتر در زنجیرهغذایی، طی فرآیندی موسوم به زیستبزرگسازی، غلظتهای بسیار بالایی از آلایندههای بالقوهسمناک در بدن آنها انباشته میشود. ماهی ها، صدف ها، پرندگان آبزی، و پستانداران دریایی ممکن است غلظتهای خطرناکی از مواد شیمیایی سمناک را در بدن خود انباشته کنند (Begum, et al., 2009).
1-2 فلزات سنگین، مصارف، و منابع
فلزات سنگین، زیرمجموعهای از عناصر بالقوهسمناک موجود در جدول تناوبی هستند، كه اغلب ویژگیهای فلزی دارند. تعاریف مختلفی بر اساس چگالی، عدد اتمی، عدد جرمی، و ویژگیهای شیمیایی و سمناكی برای این دسته از عناصر ارائه شدهاست. از آنجا كه این اصطلاح تعاریف مختلفی را شامل میشود، امروزه اصطلاحات دیگری همچون فلزات سمناک، و یا فلزات جزئی كاربرد بیشتری دارد (Sarkar, 2002). فلزات سنگین به دلیل سمناکی بالا، قابلیت زیستانباشت، و ماندگاری زیاد، خطرات زیستمحیطی زیادی برای زیستبومها دارند (Tam and Wong, 2000; Clark et al., 1998). برخی از عناصر بالقوهسمناک، عناصر ریزمغذی ضروری (Fe، Co، Cu، Zn، As، Se، Mo، Mn، Cr) هستند، که كمبود و بیشبود آنها به مسمومیت موجودات زنده منجر میشود. برخی دیگر نیز عناصر ریزمغذی غیرضروری (Cd، Hg، Pb) هستند، كه عدم مصرف آنها برای موجود زنده مشكلساز نیست، اما بیشبود، عدم دفع، و زیستانباشت آنها منجر به مسمومیت میشود. فلزات، نقش حیاتی و ارزشمندی در توسعه صنعت، و پیشرفت فناوری دارند. از آنجا که این فلزات پس از مصرف، تجزیه نمیشوند، و بنابراین در محیط زیست انباشته میشوند، غلظت بالای آنها به ازبینرفتن تعادل در بومسامانهها منجر شده، و مشكلات متعددی را به همراه خواهد داشت. عناصر As، Cd، Cr، Pb، و Hg، به دلیل ویژگیهای سرطانزایی، و دیگر مشكلات سلامتی و بهداشتی، بیش از سایر عناصر بالقوهسمناک در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفتهاند. فجایع بزرگ انسانی، مانند آنچه كه در میناماتای ژاپن (Hg)، بنگال غربی و بنگلادش (As)، و بیماری ایتای ایتای (Cd) در ژاپن اتفاق افتاد، و یا انواع بیماریهای عصبی و كُندذهنی كودكان (Pb)، دلیلی بر اهمیت بیشتر این عناصر است (Selinus et al., 2005). علاوه بر منابع طبیعی، كاربرد این عناصر در صنعت، معدن، و كشاورزی منجر به افزایش غلظت این عناصر در بومسامانههای مختلف شده است، و در صورت عدم كنترل، تصفیه، و جداسازی این عناصر، بومسامانهها با مشكلات متعددی مواجه خواهند شد.
در طبیعت، گونه های انحلالپذیر فلزات، فراوان، و به آسانی دسترسپذیر هستند. فراوانی معمولا فلزات دسترسپذیر را به آنهایی که اعداد اتمی زیر 40 دارند، محدود میکند. از دیدگاه آلودگی زیستمحیطی، فلزات ممکن است بر اساس سه معیار زیر ردهبندی شوند (Wood, 1974):
- غیربحرانی (Rb, Li, Sr, Al, Ca, K, Fe, Mg, Na)،
- سمناک، اما بسیار انحلالناپذیر، و یا بسیار کمیاب (Rh, Ba, Ru, Ir, Os, La, Ga, Ta, W, Zr, Hf, Ti)،
- بسیار سمناک، و نسبتا دسترسپذیر (Bi, Sb, Pb, Ti, Hg, Cd, Ag, Te, Se, As, Cr, Sn, Zn, Cu, Ni, Co, Be).
فلزات سنگین به صورت اجزای سنگ کره، بهطور طبیعی رخ میدهند، و بهوسیله فرآیندهای آتشفشانی، و هوازدگی و فرسایش سنگها در محیط زیست آزاد میشوند (Fergusson, 1990). هر چند، آزادشدن بزرگمقیاس فلزات سنگین در محیطهای آبگین (مانند تصفیهخانههای پسابهای شهری، صنایع تولیدی، و فعالیتهای کشاورزی)، اغلب پیامد مداخله انسان است (Mance, 1987; Denton, et al., 1997; Güven and Akıncı, 2008). نواحی ساحلی، از جمله حساسترین محیطها است، که بهخاطر اثرهای منفی ناشی از فشارهای انسانی، مانند افزایش شهرنشینی، توسعه صنعتی، و فعالیتهای تفریحی، مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین، میزان آلودگی سواحل، اغلب بهخاطر منابع آلودگی موجود در خشکیهای مجاور افزایش یافته است (Fergusson, 1990; Wang et al., 2007). فرآیندهایی مثل معدنکاری، ذوب کانسنگهای فلزی، و پالایش، که خروجیهای باطله تولید میکنند، اغلب منابع بالقوه فلزات سنگین در محیطهای آبگین هستند (Denton et al., 2001). همچنین، فاضلابهای خانگی، لجن فاضلاب، روانابهای شهری، و آبشویی از محل دفن زبالههای جامد، منابع دیگر ورود فلزات سنگین به رودخانهها، خورها، و آبهای ساحلی است (Mance,1987). بخش دیگری از ورود فلزات انسانزاد به آبهای ساحلی در مجاورت مراکز شهری و صنعتی ناشی از مصرف سوختهای فسیلی است. بنادر، و لنگرگاههای کوچک قایقهای شخصی، همچنین، فعالیت های تفریحی، تجاری، نظامی، قایقرانی، و کشتیرانی نیز منابع بالقوه دیگری از آلودگی محیطهای ساحلی و دریایی است (Denton et al., 1997).
1-3 غلظتهای طبیعی فلزات سنگین
غلظت زمینه طبیعی فلزات سنگین در رسوبات، با استفاده از رویکردهای مختلف مطالعات پیشین تعیین میشود. تعیین غلظتهای فلزی در یک منطقه غیرآلوده، و یا نمونهبرداری از رسوبات زیرسطحی (نمونهبرداری از عمق 25 سانتیمتری زیر سطح رسوبات) از جمله این رویکردها است. غلظتهای زمینه طبیعی فلزات سنگین در رسوبات مناطق مختلف در جدول 1-1 آوردهشدهاست.
1-4 رایجترین عناصر بالقوه سمناک در رسوبات
همانطور که گفته شد، فلزات سنگین میتوانند از منابع طبیعی و یا انسانزاد، وارد محیط زیست شوند. آلایندههای رایج از منابع انسانزاد شامل سرب (Pb)، روی (Zn)، کروم (Cr)، مس (Cu)، کادمیم (Cd)، جیوه (Hg)، آلومینیوم (Al)، آهن (Fe)، منگنز (Mn)، و نیکل (Ni) میشود،
که فراوانترین عناصر بالقوه سمناک یافتشده در رسوبات هستند. عناصری مانند کادمیم (Cd)، جیوه (Hg)، سرب (Pb)، مس (Cu)، و روی (Zn)، بهخاطر پایداری زیستمحیطی، سمناکی، و توانایی ورود به زنجیرههای غذایی، به عنوان آلایندههای خطرناک سامانههای آب مورد توجه قرار گرفتهاند (Fortsner and Wittman,1983). در میان این عناصر بالقوه سمناک، کادمیم، سرب، و جیوه، بهخاطر اینکه میتوانند برای دورههای طولانی در بافتهای بدن انباشته شوند، سمناکی بیشتری در غلظتهای نسبتا پایین دارند (Garbarino et al., 1995). سرنوشت یک فلز در سامانه آبی، بهطور قابل ملاحظهای به گونه شیمیایی، و انتقال آن بستگی دارد (Allen and Torres, 1991). در ادامه درباره شکل، و گونه شیمیایی برخی از عناصر بالقوه سمناک موجود در رسوبات آلوده، بحث میشود.
1-4-1 سرب (Pb)
منابع صنعتی اولیه آلودگی سرب، شامل ذوب کانسنگ و فرآوری فلز سرب، تولید آن بهعنوان محصول ثانوی فلزات دیگر، تولید باتری سربدار، رنگدانهها و مواد شیمیایی مصنوعی، و باطلههای آلوده به سرب میشود. همچنین، آلودگیهای قابل توجه ناشی از استفاده بنزین سربدار در گذشته، از جمله نگرانیهای کنونی است. سرب آزادشده در منابع آب زیرزمینی، آب سطحی، و سطح زمین معمولا به شکل سرب عنصری، اکسیدها و هیدروکسیدهای سرب، و کمپلکسهای اکسیآنیونی فلز سرب است (Smith et al.,1995).
جدول 1-1: غلظتهای زمینه طبیعی فلزات سنگین در رسوبات مناطق مختلف (mg/kg)
محتملترین حالت اکسایشی سرب، 0 و 2 است. Pb2+ شکل رایجتر و فعالتر سرب است، و اکسیدها و هیدروکسیدهای تکهستهای و چندهستهای را تشکیل میدهد. در بسیاری از موارد، Pb2+، و کمپلکسهای سرب-هیدروکسیل، پایدارترین شکلهای سرب است. در سامانههای آبی، بخش قابل ملاحظهای از سرب حل نمیشود، و به صورت رسوب (PbSO4، Pb(OH)2،Pb2O ،PbCO3 )، یونهای جذب شده و یا پوششهای سطحی روی کانیها، و یا بهصورت ماده آلی معلق وجود دارد. کربنات سرب در pH بالای 6 تشکیل میشود، و هنگامی که غلظت زیادی از سولفید در شرایط کاهشی وجود دارد، PbS پایدارترین ترکیب جامد سرب است. فرآیندهای اولیهای که سرنوشت سرب در رسوبات را تحت تأثیر قرار میدهد، جذب سطحی، تبادل یونی، نهشت، و کمپلکسشدن با ماده آلی است. این فرآیندها، غلظتهای سرب در سامانههای آبگین را محدود میکند (Evanko and Dzombak,1997).
1-4-2 کروم (Cr)
کروم به طور طبیعی به شکل عنصری حضور ندارد، و معمولا به صورت ترکیبات کروم مشاهده میشود. کروم بهصورت یک محصول کانیایی اولیه به شکل کانی کرومیت (FeCr2O4) معدنکاری میشود. منابع اصلی آلودگی کروم، رهاسازی از فرآیندهای آبفلزکاری الکتریکی، و پسابهای کرومدار است (Dzombak, 1997 Evanko and).
کروم (VI) در شرایط اکسایشی، شکل غالب کروم در سامانههای آبگین است. گونههای اصلی کروم (VI)، کرومات (CrO42-)، و دی کرومات (Cr2O72-) است، که بهآسانی در حضور کاتیونهای فلزی (به ویژه Ag+، Pb2+،Ba ) نهشته میشود. کروم (III)، شکل غالب کروم در pH پایین (کمتر از 4) است. Cr3+ با F–،Cl– ،OH– ، NH3، SO42-، و CN–، کمپلکسهای محلول، و لیگاندهای آلی انحلالپذیر تشکیل میدهد. کرم (VI) سمناکترین، و متحرکترین شکل کرم است (Chrotowski et al.,1991). تحرک کرم به ویژگیهای جذبی رسوب، مانند محتوای رس، اکسید آهن، و ماده آلی بستگی دارد. بیشتر کروم آزادشده در آبهای طبیعی نهایتأ جذب سطحی رسوبات میشود (Smith et al., 1995).

دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل جنبش شناختی گستره حلب – ماهنشان استان زنجان
جمعه 99/10/26
عملکرد متقابل فرآیندهای درون زاد و برون زاد سبب تشکیل سیستم پویای نزدیک به سطح زمین شده است. مطالعه این سیستم پویا در دهههای اخیر جهش چشمگیری را به همراه داشته که این موضوع دستاورد تحول عظیمی است که در ابزارهای مورد استفاده در بررسی این سیستم پویا بوجود آمده است. تصاویر ماهوارهای، روشهای سن سنجی، امکان مدلسازی عددی فرایندهای زمینشناختی و…. افقهای نوینی را پیش روی پژوهشگران این عرصه قرار داده است. بررسی پوسته زمین حاکی از آن است نیروهای زمینساختی فشاری باعث تشكیل ساختارهای زمینشناسی نظیر چین و گسل و برونزد واحدهای سنگی از عمق به سطح میشوند. تعیین فشار و دمای میانبارهای سیال[1] به دام افتاده در این ساختارهای متشكل از سنگهای رسوبی بیانگر تغییر شرایط فیزیكی آنها از زمان نهشته شدن در حوضه تا دفن و برپایی مجدد است. تحلیل جنبش شناختی این ساختارها مستلزم بكارگیری مشاهدات مستقیم (تحلیل ساختاری-زمینریختشناسی) و آزمایشگاهی (میكروترموبارومتری) است. دگرریختی پوسته زمین در مناطق فشاری به طور معمول با چینخوردگیها و توسعه گسلهای راندگی همراه میباشد که در یك حادثه دگرشكلی به وجود آمدهاند و با هم مرتبط هستند (Calamita,1990). در برخی از این مناطق تحت رژیم فشارشی، گسلهای رانده تظاهرات سطحی کمتری داشته و بیشتر مدفون میباشند ( Berberian, 1995).به همین دلیل تحلیل دگرریختیهای در این مناطق، اغلب تحت عنوان تحلیل هندسی و جنبش شناختی گسلهای رانده و چینهای مرتبط با آنها صورت میگیرد. چینها وگسلهای راندگی ساختارهای مهمی را به وجود میآورند كه محل مناسبی برای تلههای نفتی و همچنین كانیزایی در اثر
مهاجرت سیالات میباشند, 2003) Mcclay). بسیاری از زمین شناسان نظیر ساپ (1985)، جامیسون (1987)، میترا (1990) در کارهای تحقیقاتی خود ارتباط ژنتیکی این دو فرایند را درسامانههای چین خورده- رانده مورد مطالعه قرار دادهاند. در این مطالعات ارتباط هندسی و جنبش شناختی این گونه ساختارها با یكدیگر مورد بررسی قرار میگیرد.
نظریات متفاوتی در مورد ارتباط بین چینها وگسلهای راندگی بیان شده است:
برخی از زمین شناسان، نظیر هیبارد و هال (1993) و بارچی و همکاران (1998) معتقدند كه چینها و گسلهای راندگی موجود در یک مکان خاص، ارتباطی با هم ندارند و در زمانهای مختلف شکل گرفتهاند.
دیدگاه دیگر، آن است که چینها و گسلهای راندگی با یکدیگر مرتبط هستند و در طی یک حادثه تغییرشکل و با هم شکل میگیرند (Tavarnelli, 1997). تاوارنلی (1997) با مطالعه ساختارهای فرعی در نوار چینخورده- رانده آمبریا- مارچی در ایتالیا و راکی در کانادا و بررسی ارتباط ژنتیکی آنها با یکدیگر و ساختارهای اصلی، تکامل ساختاری این نوار چینخورده- رانده را حاصل وقوع فرایندهای کوتاهشدگی به موازات لایهبندی[2]، چینخوردگی[3] و تشکیل راندگی[4] دانسته است.
1-1 رشد چینخوردگیها
چینخوردگیها در سامانههای چین رانده معمولاً مرتبط با گسلهای پنهان میباشد که شواهد چینخوردگیهای مربوط به این نوع سامانهها حاکی از این است که گسلهای معکوس پنهان عامل ایجاد چین خوردگیها میباشد(Davis, 1983;Namson and Davis, 1988; Stein and King, 1984;Yeats, 1986; Stein and Yeats, 1989; Medwedeff,1992; Gurrola and Keller, 1997).
افزایش ابعاد چین در جهت طولی، (انتشار جانبی )[5] و عرضی که طی آن طول موج چین تغییر میکند را رشد چینخوردگی میگویند. رشد عرضی چین خوردگی ها طی مکانیسمهای خاصی صورت میگیرند که در زیر به آنها پرداخته میشود شکل(1-1).
شکل 1-1) نحوه رشد جانبی چین، برگرفته از(Bretis et al, 2011).
2-1- مکانیسمهای رشد عرضی چین خوردگیها
مکانیسمهای رشد عرضی چینخوردگیها به طور کلی شامل سه نوع میباشد نوع اول مربوط به چرخش یالها، نوع دوم مربوط به مهاجرت لولا و دسته سوم ترکیبی از هر دو مکانیسم میباشد. در مدل اول محل لولاها در طول چینخوردگی ثابت است و کوتاه شدگی سبب افزایش یال و تنگتر شدن چین میشود. در مدل مهاجرت لولا با تغییر محل لولا بخشهای جدیدی به طول یال اضافه میشود، بدون اینکه تغییری در شیب یالها ایجاد شود. در حالت سوم به دلیل اینکه ترکیبی از دو مکانیسم یاد شده است، دارای پیچیدگی بالاتری میباشد. در این مکانیسم ممکن است به طور همزمان و به نسبتهای مختلف در طی مراحل رشد یک چین هر یک از دو مکانیسم بالا موثر باشند(شکل2-1) (Jamison,1987;Mitra and Namson,1989;Suppe and Meddwedeff,1990;Poblet and MacCaly,1996;Mitra,2003).
شکل1-2) مکانیسمهای رشد چین(مدل مهاجرت لولا و چرخش یال)، برگرفته از(Mercier et al.,2007) 1-2-1تقسیمبندی چینها
ارتباط بین چینخوردگیها و گسلها، به دو گروه تقسیم شده است:(Morley, 1994)
الف- چین خوردگیهای در ارتباط با گسل[6]: در این گروه، چینها در بالا و نوک راندگیهای در حال انتشار به سمت بالا شکل میگیرند، مانند چینخوردگیهای خمگسلی[7] و نوکراندگی[8] که چینهای نوک راندگی خود شامل چینهای جدایشی[9] و انتشار گسلی[10] میباشند(Rich, 1934; Elliott,1976; Suppe, 1985; Jamison, 1987; Mitra, 1990). ویژگی بارز این ساختارها آن است که گسلها خصوصیات هندسی و جنبشی چینها را کنترل مینمایند (Mitra, 2002).
ب- گسلهای مرتبط با چینخوردگی[11]: در این گروه، چینهای کمانشی[12] ناشی از تغییرات کرنش مربوط به موقعیت چینهشناسی و ساختاری در طی تکامل چین می باشند. بعضی از خصوصیات کلیدی این گسلها در این است که لغزش در آنها کمتر از لغزش در گسل اصلی ایجاد کننده چین است و همچنین لغزش در آنها به سمت بالا یا پایین شیب گسل تغییر میکند. در نتیجه این گسلها بدون اتصال به افق جدایش مشخص، درون خود ساختار خاتمه مییابند. همچنین این گسلها نسبت به چینها، در مراحل بعدی تشکیل شدهاند (Fischer et al., 1992; Willis, 1894; Dixon and Liu, 1992). این گسلها با عنوان گسلهای جای گرفته در چین[13] معرفی شده است (Mitra, 2002).
1-2-1-1چینخوردگیهای در ارتباط با گسل[14]
چینهای مرتبط با گسلها زمانی ایجاد میگردند كه سطح گسل دچار تغییراتی در زاویه شیب شود. در نتیجه این تغییر، ساختارهایی كه از نظر هندسی سازگار با آن تغییرات هستند ایجاد شوند، که این موضوع در فرادیوارهی گسل، در اثر حركت بلوك فرادیواره روی سطح گسل ایجاد میشود (مانند چینهای خمگسلی و انتشارگسلی). این چینها همچنین ممكن است در جاهایی که تغییرات آهنگ لغزش گسل در طول سطح گسل، کرنشهای فرادیوارهای را تولید میکند نیز تشکیل شوند (مانند چینهای جدایشی) (McClay, 2003).
برای تعیین هندسه تشکیل چینهای مرتبط با گسل، محققین متعددی نمودارهایی را ارائه كردهاند(Suppe, 1983; Jamison, 1987; Mitra, 1990; Suppe and Medwedeff, 1990; Homza and Wallace, 1995). بسیاری از محققین مانند تاوانلی (1997) و تورنجورسن و دون (1997) بر این باور هستند كه نمودارهای ارائه شده توسط جامسون (1987)، مناسبترین حالت را دارند، زیرا چندین مدل مختلف را تحت پوشش قرار داده است. در مدل ارائه شده توسط جامسون (1987)، چینهای مرتبط با گسل در سه گروه اصلی چینهای خم گسلی، چینهای انتشار گسلی و چینهای جدایشی، تحلیل شدهاند. نمودارهای ارائه شده توسط وی براساس مدلهای ساختاری هندسه لولای شكنجی[15] و میزان تغییر ضخامت یال پیشانی میباشند. در این مدلها ضخامت لایهها در یال پشتی[16] ثابت در نظر گرفته شده است و ضخامت لایهها در یال پیشانی[17] میتواند افزایش یا كاهش یابد. فاکتورهای مورد استفاده در این نمودارها، زاویه پلكان گسلی (α)، زاویه بین یالها (γ) و تغییر ضخامت یال پیشانی (tf,b)، میباشند. این سه پارامتر وابسته به یكدیگر هستند و ارتباط آنها میتواند تعیین كننده نوع چینخوردگی باشد (شکل 1-3). در چینهای جدایشی شیب یال پشتی (bα) جایگزین شیب پلكان میشود، در این چینها علاوه بر این فاکتور، پارامتر دیگری مورد استفاده قرار میگیرد كه شامل نسبت دامنه چین (a) به ضخامت عادی چینهشناسی (f) واحد شكلپذیری است كه هسته تاقدیس را پر میكند (شکل 1-4).

پایان نامه : استفاده از داده کاوی برای ارائه چارچوبی جهت کشف الگوهای پزشکی
جمعه 99/10/26
در این تحقیق، دادههای مربوط به بیماریهای تنفسی با استفاده از روشهای دادهکاوی مورد بررسی قرار گرفتهاند. به همین جهت در این بخش پس از مرور مختصری بر روشها و مراحل دادهکاوی، به معرفی بیماری تنفسی و انواع آن و سرانجام الگوریتمهای دادهکاوی مورد استفاده در این تحقیق و همچنین پیشینهی تحقیقات انجام شده در بیماریهای تنفسی پرداختهایم.
2-2. دادهکاوی
تکنولوژی مدیریت پایگاه دادههای پیشرفته انواع مختلفی از دادهها را میتواند در خود جای دهد، در نتیجه تکنیکهای آماری و ابزار مدیریت سنتی برای آنالیز این دادهها کافی نیست و استخراج دانش[1] از این مقدار حجیم یک چالش بزرگ تلقی میشود. دادهکاوی کوششی برای بهدست آوردن اطلاعات مفید از میان این دادههاست و رشد بیرویهی دادهها در سطح جهان اهمیت دادهکاوی را دو چندان کرده است.
پایگاه دادههای پزشکی، شامل انبوهی از اطلاعات بیماران و وضعیت پزشکی آنهاست. ارتباطات و الگوهای نهفته در این دادهها میتواند دانش جدیدی در حوزه علوم پزشکی تولید کند. بهطوریکه امروزه استخراج دانش مفید و فراهم کردن ابزارهای تصمیمگیری برای تشخیص و معالجهی بیماریها، به یک موضوع ضروری تبدیل شده است.
2-2-1. مفهوم دادهکاوی
در یک تعریف غیر رسمی دادهکاوی فرآیندی است، خودکار برای استخراج الگوهایی که دانش را بازنمایی میکنند، که این دانش به صورت ضمنی در پایگاه دادههای عظیم، انباردادهو دیگر مخازن بزرگ اطلاعات، ذخیره شده است. دادهکاوی بهطور همزمان از چندین رشته علمی بهره میبرد نظیر: تکنولوژی پایگاه داده، هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، شبکههای عصبی، آمار، شناسایی الگو، سیستمهای مبتنی بردانش، حصول دانش، بازیابی اطلاعات، محاسبات سرعت بالا و بازنمایی بصری داده .
2-2-2. مراحل دادهکاوی
دادهکاوی اغلب بهعنوان بخشی از فرآیند «کشف دانش از پایگاهداده»، تلقی میشود. کشف دانش از پایگاه داده، فرآیندی است که دادههای خام را به دانش مفید تبدیل میکند که علاوه بر دادهکاوی، شامل دو مرحلهی پیشپردازش و پسپردازش نیز میباشد.
2-2-3. پیشپردازش
هدف پیشپردازش، تبدیل دادههای خام به قالبی است که برای تحلیلهای بعدی مناسب باشد. همچنین این مرحله به شناسایی ویژگیها و قطعات مختلف داده، کمک میکند. از آنجائیکه دادهها ممکن است با قالبهای مختلف و در پایگاه دادههای متفاوتی ذخیره شده باشند، اغلب زمان زیادی برای پیشپردازش داده لازم است[5].
پیشپردازش داده، یک محدودهی وسیع شامل استراتژیها و تکنیکهای مختلفی است که بهصورت بسیار پیچیدهای با یکدیگر در رابطهاند و این ارتباطات پیچیده، معرفی رهیافتها و ایدههای اصلی پیشپردازش را بهصورت منظم و ساختیافته بسیار مشکل میکند.
وظایف پیشپردازش عبارتند از: پاکسازی دادهها[8]، یکپارچهسازی دادهها[9]، تبدیل داده[10]، کاهش داده[11]، تصویر کردن و کاهش بعد[2].
2-2-3-1. پاکسازی داده
خطاهای عملیاتی اغلب باعث میشوند که دادههای بهدست آمده از منابع دنیای واقعی، پرغلط، ناقص و ناسازگار باشند. ابتدا لازم است، چنین دادههای بیکیفیتی، تمیز شوند. وظایف اصلی پاکسازی دادهها عبارتند از:
- پرکردن ویژگیهایی با مقدار گمشده[12] : رویکردهای مختلفی در برخورد با مقادیر گمشده وجود دارد که عبارتند از: حذف رکورد، پرکردن بهصورت دستی، جایگزینی با یک مقدار ثابت سراسری، جایگزینی با مقدار میانگین، جایگزینی با مقادیری با احتمال بالاتر (با استفاده از رابطههای بیزی، درخت تصمیمگیری یا پسانمایی[13] ).
- شناخت دادههای پرت[14] و هموار کردن دادههای نویزدار[15].
- اصلاح دادههای ناسازگار.
- رفع مشکل افزونگی که بر اثر یکپارچهسازی دادهها ایجاد شده است.
2-2-3-2. یکپارچهسازی داده
دادهکاوی اغلب به یکپارچهسازی داده (ادغام دادهها از چندین منبع داده) نیاز دارد. همچنین ممکن است لازم باشد که دادهها به شکل مناسب دادهکاوی تبدیل شوند. در این مرحله، دادههای چندین منبع را در یک مخزن منسجم ترکیب میکنیم.
2-2-3-3. تبدیل داده
در این مرحله، دادهها به شکل مناسب برای دادهکاوی تبدیل میشوند. این مرحله، شامل بخشهای زیر میباشد:
- هموارسازی: این بخش از تبدیل داده، با حذف نویز سروکار دارد.
- تجمیع: شامل عملیات تلخیص و تجمیع روی دادههاست. مثل تبدیل فروش روزانه به فروش هفتگی یا ماهانه.
- تعمیم: جایگزینی دادهی سطح پائین با مفاهیم سطح بالاتر. مثل تبدیل متغیر پیوستهی سن به یک مفهوم سطح بالاتر مثل جوان، میانسال یا مسن.
- ایجاد ویژگی[16] : گاهی برای کمک به فرآیند دادهکاوی لازم است که ویژگی جدیدی از روی ویژگیهای موجود ساخته شود.
- نرمالسازی: نرمالسازی شامل تغییر مقیاس دادهها به گونهایست که آنها را به یک دامنهی کوچک و معین مثل ] 1،1-[ نگاشت کند. مهمترین روشهای نرمالسازی عبارتند از: Min-Max، Z-Score و نرمالسازی با استفاده از مقیاسبندی اعشاری[17].
2-2-3-4. کاهش داده
روشهای کاهش داده، میتواند برای بهدست آوردن یک بازنمایی کوچکتر و کاهشیافته از داده، که بسیار کمحجمتر از دادههای اصلی بوده و البته یکپارچگی دادههای اصلی را حفظ میکند، بهکار میرود. استراتژیهای کاهش داده، عبارتند از: تجمیع مکعبی داده[18]، انتخاب زیرمجموعهای از ویژگیها[19]، کاهش تعداد نقاط، گسستهسازی و تولید سلسله مراتب مفهومی.
1 Knowledge Discovery
[2] Data Warehouse
[3] Knowledge-based System
[4] Knowledge-acquisition
[5] Information Retrieval
[6] High-performance Computing
[7] Data Visualization
6 Data Cleaning
7 Data Integration
8 Data Transformation
9 Data Reduction
1 Missing Value
2 Regression
3 Outlier
4 Noise
1 Feature Creation
2 Normalization by decimal scaling
3 Data cube aggregation
4 Attribute subset selection
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است

دانلود پایان نامه ارشد: اندازه گیری بلوغ حاکمیت معماری سرویس گرایی سازمان با استفاده از چارچوب COBIT
جمعه 99/10/26
امروزه فناوری اطلاعات و به خصوص معماری سرویس گرا فرصت هایی را در جهت بهبود چابکی و کارایی توسعه سیستم های اطلاعاتی به وجود آورده است.معماری سرویس گرا به عنوان رهیافت برتر در حوزه معماری سیستم های اطلاعاتی به سازمان ها کمک می کندتا بتوانند نیازمندی های کسب و کاری شان را با زیرساخت فناوری اطلاعات به سرعت مطابقت داده و نسبت به تقاضاهای بازار واکنش دهند.
این معماری یک استراتژی است که دربرگیرنده دو جنبه سازمانی و تکنولوژی است.از نقطه نظر تکنولوژی،سازمان نیاز به فراهم آوردن زیر ساختی (گذرگاه سرویس سازمانی) برای برقراری تعامل و یکپارچگی داردو از منظر سازمانی،نیازمند ساختار سازمانی مناسب،تعریف مسئولیت ها و نقش های سازمانی مرتبط،با توسعه نرم افزار و تدوین فرایندهای مناسب برای طراحی سرویس ها،شناسایی سرویس های جدید و چرخه عمر سرویس ها است.از طرفی برای آنکه حوزه کسب و کار بتواند به سرعت خود را با تغییرات تطبیق دهد،بایستی بتواند به مجموعه ای از سرویس های کسب وکاری و سرویس های اشتراکی دسترسی پیدا کند.با وجود اینکه بسیاری از شرکت ها در فرایند پیاده
سازی SOA نسبت به فراهم ساختن الزامات و پیش نیازهای مطرح شده تلاش می کنند ولیکن به دلیل پیچیدگی این فرایند عمدتا با چالش هایی نظیر: (مالکیت سرویس ، تعیین ساختار تصمیم گیری ، تعریف و تعیین سرویس های اشتراکی، مدیریت تغییر سرویس های اشتراکی ، ارزیابی کارایی و کیفیت سرویس ، مدیریت سطوح سرویس) مواجه می شوند و ممکن است علی رغم صرف انرژی زیاد و سرمایه گذاری های کلان از مسیر صحیح منحرف شده و دچار شکست شوند.
بنابراین برای مقابله با چالش های ذکر شده و کسب مزایای این فناوری، سازمان نیازمند استقرار یک نظام رفتاری مناسب است تا علاوه بر تعریف نقش ها و مسئولیت ها و تعیین ساختار تصمیم گیری،قابلیت های سازمانی مورد نیاز را فراهم نماید.این نظام رفتاری در واقع همان نظام حاکمیت است.حاکمیت مکانیزمی است که اطمینان می دهد قوانین،خط مشی ها و سیاست ها،استاندارد ها و رویه ها در سازمان پذیرفته شده و مورد اجابت قرار گرفته است.یعنی اطمینان نمائیم که افراد هر آنچه درست است را انجام می دهند.
[1] (ESB) Enterprise Service Bus
[2] Service oriented architecture
[3] Governance
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است