دانلود پایان نامه ارشد: بررسی میزان گرایش فرزندان نوجوان مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امام (ره) شهرستان سمنان به انحرافات اجتماعی

:

 

تحولات و دگرگونی های پدید آمده در نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و ستیزه های اخلاقی بین دو نسل و عدم جایگزینی الگوهای رفتاری نهادینه شده، زمینه را برای افزایش نسبت بزهكاری و انحرافات اجتماعی فراهم كرده است. گسترش انحرافات اجتماعی از جمله مشکلات عمده ای است که امروزه گریبان گیر بسیاری از جوامع کنونی است. در جامعة ما نیز با توجه به ارزش های دینی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، ساختار جمعیتی بسیار جوان و وجود مشکلات عدیدة اقتصادی، انحرافات به عنوان یکی از بغرنج ترین و پیچیده ترین مسائل اجتماعی به شمار می آید که موجب جریحه دار ساختن وجدان جمعی و چالش امنیت اخلاقی و اجتماعی گردیده است.

 

فقر زمینه و بستر مناسبی برای پیدایش بسیاری از انحرافات است. بر اساس آموزه های دین مبین اسلام، فقر نه تنها بر كردار و رفتار افراد فقیر تأثیر منفی دارد، بلكه حتی بنیان های فكری و اعتقادی آنان را نیز مضطرب و لرزان می سازد؛ چراكه كسب درجات بالای ایمان نیازمند شناخت قوی و خرد دینی است. كسب این امتیازات نیازمند فرصت ها، وسایل و امكاناتی است كه در شرایط عادی، فقرا از داشتن این امكانات در حد مطلوب محرومند. هرچند این ارتباط مطلق نیست و اغنیا هم دچار انحراف از نوع دیگر می شوند، اما زمینه و بستر در شرایط فقر برای انحراف مساعدتر است. تأثیر ویرانگر فقر بر رفتار فقیر به دلیل تحقیر، برچسب كجروی و بیگانگی نسبت به آداب و رسوم پذیرفته شده در جامعه می باشد. علاوه براین، افراد محروم در بسیاری موارد امكانات، وسایل و فرصت های موردنیاز برای نیل به اهداف مشروع اجتماعی را در اختیار ندارند. این بدان معنا نیست كه انحرافات در فقرا و فقیران خلاصه گردد، بلكه نوع، انگیزه، علل انحراف و كجروی ثروتمندان با فقرا تفاوت دارد; حتی كجروی ثروتمندان نسبت به نوع انحراف و كجروی فقرا زیان آورتر و ویرانگرانه تر می باشد. از سنخ شناسی انحرافات و كجروی فقرا معلوم می شود كه كجروی آنان یا برای تأمین معیشت و یا ناشی از حقارت و ضعف اعتماد به نفس می باشد. از این رو، به هر میزانی كه این دو مشكل برطرف شود، به همان میزان احتمال انحراف فقرا نیز كمتر خواهد شد.

 

1-2- بیان مساله:

 

انسان موجودی جامعه زاد و جامعه زی است؛ یعنی از خلال موقعیتها و تجارب اجتماعی است که میتواند استعدادهای بالقوه خود را متجلی نموده و آماده پذیرش نقش های اجتماعی شود، و برای انعکاس نقش های اجتماعی خود ناچار است، به برخی قواعد و دستورالعمل های اجتماعی (خواه رسمی، خواه غیر رسمی) تن دهد . چنین ساز و کاری به وسیله جامعه برای فرد ساخته و پرداخته می شود و از طرق مختلف نهادهای اجتماعی و فردی آماده همنوایی با دیگر همنوعانش میشود. اما به علل مختلف از جمله ویژگیهای فیزیولوژیکی و ظرفیت استعداد فردی و شرایط محیطی، همه افراد به یک میزان تن به پذیرش قواعد جامعه نمی دهند؛ بدین سبب بحث عدم پذیرش یا تخطی از قواعد مصوب اجتماعی پیش می آید. در چنین حالتی که فرد نتواند خود را با این مصوبات همنوا کند، جامعه، با پدیده ای به نام انحراف یا کجروی یا آسیب اجتماعی مواجه می شود(بنی اسدی،1383: 9).

 

بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی از زمرة مهم‌ترین معضلات جامعه بشری است كه از جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر از بنیادی‌ترین مشكلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است كه با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها كاسته نشده بلكه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشكلات فقر صرفاً منحصر به پیامدهای خود فقر نمی‎باشد، بلكه مشكلات این مساله اجتماعی زمانی شدت پیدا می‎كند كه آن بسترساز انحرافات می‎گردد.

 

ارتباط بین فقر و انحرافات اجتماعی، موضوعی نو و بدیع نیست. جوامع انسانی در طی حیات خویش به شكلی، با این دو مقوله درگیر بوده‎اند. ارتباط بین فقیران، گرسنگان و بی‌خانمان‌ها با سارقان، قاتلان، معتادان در حوزه‌های مختلف علمی از قبیل، علوم اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناسی، موضوع تحقیق و پژوهش‌های مختلف قرار گرفته و از منظرهای گوناگون به آن توجه گردیده است؛ به گونه‌ای كه در هر زمان و به تناسب شرایط، امكانات و فضای جامعه، راه‌حل‌هایی در برخورد با آن در نظر گرفته شده است. با شكل‎گیری «نهضت علمی» و آغاز بررسی‌های علمی پدیده‌های فیزیكی، طبیعی، انسانی و اجتماعی، فقر و انحرافات اجتماعی نیز از موضوعاتی بود كه به طور تقریبی از یكصد سال پیش، با كمك ابزارهای علمی جدید،مورد كنكاش علمی قرارگرفته ونظریه‌ها و تئوری‌های جدیدی در این رابطه ارائه گردیده است(اسفندیاری،1388: 3).

 

انحرافات اجتماعی یک از چالشهای مهم در علم جامعه شناسی است. این معضل آن قدر ابعاد و جنبه‌های فراوان دارد که نمی‌توان آن را صرفا یک مسئله اجتماعی دانست. چرا که این مشکل ریشه در حوزه‌های دیگر نیز دارد. بزهکاری پدیده ای اجتماعی و دارای بستر اجتماعی است هر چند که عوامل زیستی ، روانی، جغرافیایی، قومی، نژادی و موارد دیگر در نحوه شكل‌گیری و بروز نوع بزه بسیار مهمی ایفاء می‌كنند، تبیین مسأله بر اساس عامل محیط اجتماعی، تحدید نگرش حوزه جامعه شناسی اجتماعی است خصوصاً نحوه عملكرد كوچكترین ومهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده كه نقش مهمی را در همكاری و متجانس كردن رفتارهای هنجاری افراد با محیط اجتماع بر عهده دارد. در اینجا به بررسی نقش خانواده به عنوان عامل و مانع بزهكاری نوجوانان می‌پردازیم.

 

اگر خانواده می‌تواند عامل مهم بزهكاری باشد و شرایط نامطلوب آن بزهكار پرورش دهد، به همان نسبت وجود شرایط مطلوب در خانواده رشد ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی نوجوان را امكان‌پذیر ساخته، مهمترین گام در پیشگیری از بزهكاری است. به نظر می‌رسد افزایش میزان بزهكاری حاكی از تضعیف مناسبات گروهی خانواده بوده، به طوری كه وحدت گروهی از هم پاشیده است. به هر میزانی كه روابط اعضاء از سیطره روابط صمیمی، عاطفی، و اخلاقی خارج شود، خطر از بین رفتن كاركرد بسیار مهم خانواده آموزش هنجارها و ارزشهای اجتماعی به فرزندان دور نخواهد بود. آنچه مهم است مناسبات و پیوندهای گروه خانواده است به شكلی كه افراد به عنوان حاملین و عاملین نقشها باید به گونه‌ای ایفاء نمایند كه كاركرد اساسی حفظ وحدت و انسجام خانواده را به دنبال داشته باشد. خانه‌ای كه از سخن محبت‌آمیز خالی است آفت رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی نوجوان است، عدم عشق و محبت و نبود ثبات و هماهنگی در خانواده زمینه‌ساز رفتار بزهكارانه است.هر گاه بنیان عاطفی و اخلاقی خانواده سست گردد روی نظم خانواده (طلاق) تأثیر گذاشته، بزهكاری نیز رخ می‌نماید. نظم و تعدل در خانواده رابطه معكوس با روند بزهكاری داد. آنگاه كه طلاق رو به فزونی می‌رود، كشمكشهای درونی خانواده اوج می‌‌یابد و فرزندان در سنین نوجوانی به دور از نظر والدین در ورطه آلامی چون اعتیاد، بزهكاری و … گرفتار می‌آیند. بهرحال روابط بین والدین و فرزند، از هم پاشیدگی خانواده و فقدان نظم و تعادل در خانواده، سست شدن عقاید مذهبی و اخلاقی در بزهكاری نوجوانان نقش مهمی دارد. ملكه‌سازی و درونی كرده و به سهولت در عرضه اجتماعی، نقشهای محول و محقق را به نحوی كه از آن انتظار می‌رود به اجراء گذارند. خانواده، گروه كوچكی است كه ویژگی اساسی و غیر قابل تفكیك آن صمیمت آن است. اجتماعی كردن نسل آینده جزء بدیهی‌ترین و اساسی‌ترین وظایف خانواده است(روزن باوم، 149:1973).

 

در ارتکاب اعمال نابهنجار یا وقوع انحرافات نمی توان تنها از یک یاچند عامل محدود و مجزا سخن گفت، بلکه مجموعه ای ازعوامل که امکان تفکیک یکایک آنها بسادگی میسر نیست، در آنها نقش دارند. در این میان نسل جوان بدلیل حساسیت زیاد و سایر خصوصیات روحی و جسمی بیش از سایر افراد در معرض انواع فشارها و ناملایمات قراردارد. بعلاوه کمبود تجربه و عدم توانائی کافی در مقابله با مشکلات در میان جوانان امکان ابتلای آنان را به انواع انحرافات اجتماعی بیشتر می نماید. در واقع جوانان خیلی زود تحت تاثیرعوامل متعدد قرار            می گیرند. به طوریکه گاه برای حل مسائل یا ارضای نیازهایشان بسوی راههائی که سرانجام آنها یاس ونابودی است کشیده می شوند .درواقع این واکنشها نیز نوعی مکانیسم دفاعی درمواجهه با مشکلات ومسائل زندگی است ،به نحوی که طی آن فرد راه عقب نشینی یا فرار راانتخاب نموده وبه این ترتیب خود رااز مشکلات زندگی مصون می دارد .به طور کلی انحرافات اجتماعی شرایط اجتماعی بغرنج وپیچیده ای دارد که در کل جامعه و امور و پدیده های اجتماعی و سازمانهاو اعتقادات و ارزشهای اجتماعی بدرجات مختلف تاثیرگذار می باشد و آنها را در تنگنا قرارمی دهد . وجامعه آنرا تهدیدی کاملاٌ آشکار برای وضعیت  و حیات مطلوب خود تلقی می کند واین امری است که برای حفظ آتیه جامعه ونیروهای آن مستلزم اقدامات جدی است(اسفندیاری،1388: 5) .

 

دیگرعاملی که باعث وقوع انحرافات اجتماعی می گردد و میزان گرایش به انحرافات را بالا می برد، این فقدان والدین است که می بایستی بدان توجه زیادی شود چرا که والدین به عنوان مهمترین رکن خانواده درپرورش شخصیت کودکان و نوجوانان نقش مهمی را ایفا می کنند. وقتی خانواده فاقد یکی از والدین باشد طبعاٌ کارکردهای جامعه پذیری، پرورش شخصیت، نظارت بر فرزندان وایجاد فضای عاطفی کامل ومناسب برای فرزندان دچار اختلال خواهد شد. درچنین وضعیتی احتمالاٌ کاستی هائی وجود خواهد داشت وفرزندان خانواده اولین کسانی هستند که ازاین کاستی ها آسیب می بینند. نوجوانانی که یک یا هردو از والدین خود را از دست می دهند در برابر آسیبهای اجتماعی خرد وشکننده می شوند .امروزه میلیونها کودک ونوجوان به واسطه عدم حضور یکی از والدین ،خصوصاٌ پدر ، در معرض خطر سوق به سوی انحرافات قرار دارند این امر برکودکان ونوجوانان تاثیر گذاشته و موجب نقصان در انطباق اجتماعی آنان می گردد.

 

دیگر عاملی که باعث وقوع انحرافات اجتماعی می گردد همانطورکه دربالا نیز اشاره شد باتوجه به حساسیت زیاد و خصوصیات جسمی وروحی فوق العاده جوانان ونوجوانان ،آنان به دلیل کسب استقلال وبه دست آوردن آزادی عمل در کارها ورفتاروکردارخود می خواهند از خانواده جدا شوند و به این سبب زمینه های پیدا کردن دوستان ناباب شکل می گیرد که زمینه انجام اعمال بزهکارانه را در آنان تقویت می نماید(همان منبع:6).

 

انحراف ها یا آسیب ها ی اجتماعی را می توان برحسب نوع به گروه های زیر تقسیم بندی كرد:
– سوء مصرف مواد مخدر و دارو
– خشونت، ضرب و جرح و قتل و تجاوز و آدم ربایی
– همسر آزاری

 

پایان نامه و مقاله

 

– كودك آزاری و سوء استفاده از كودكان
-بزهكاری كودكان و نوجوانان
– تن فروشی و قاچاق انسان به قصد انواع سوءاستفاده
ـ انحراف های گسترده جنسی
– شیوع برخی از بزه ها مانند سرقت و قاپ زنی
– وجود كودكان خیابانی و كودكان در خیابان و كودكان كار
– ناآرامی های اجتماعی مكرر و بی هدف یا باهدف های كم اهمیت
– خیابان خوابی و انواع حاشیه نشینی و اسكان غیررسمی كه همراه با مسائل و مصائب اجتماعی و بهداشتی است.

 

اما انحراف ها را برحسب عوامل پدیدآورنده اصلی نیز می توان به صورت زیر از یكدیگر متمایز كرد:

 

انحراف هایی كه به ظاهر انحراف اجتماعی هستند اما در واقع جنبه فردی دارند و تواتر، منشاء، جلوه و سرایت اجتماعی ندارند و از عوامل موروثی مانند روان نژندی و اختلال های مغزی ناشی می شوند.خشونت به قصدكشتن افراد ممكن است از این نوع باشد(رئیس دانا،1381: 109).

 

انحراف هایی كه جنبه روان پریشی دارند و به اختلال در شخصیت مربوط می شوند. شماری از بیماران دچار افسردگی یا برخی انواع اسكیزوفرنی تمایل به خودكشی پیدا می كنند، اما خودكشی به مثابه انحراف یا مشكل اجتماعی امریست جداگانه. به هرحال افزایش انواع روان پریشی و روان نژندی می تواند از نابهنجاری اجتماعی ناشی شود.

 

انحراف هایی كه منشاء اجتماعی و فرهنگی دارند و از تبعیض ها و تعرض ها و ناهنجادی های اجتماعی ناشی می شوند. این انحراف ها ممكن است به شكل های مختلف متوجه گروه ها و طبقات اجتماعی مختلف بشود. برای مثال، نبود امكانات فراغتی و رفاهی و فرهنگ بهزیستی و سلامت اجتماعی ممكن است افرادی را از طبقه فرودست تا میانی تا بالایی به سمت موادمخدر بكشاند. محدودیت ها و محرومیت های جنسی نیز می توانند دارا و نادار را به سمت تمایلات انحرافی یا خشونت جنسی و سوء استفاده از كودكان سوق بدهند. گرچه افزایش شدید آمار بزهكاریهای متفاوت مانند سرقت و سرقت به زور و تجاوز و خشونت و آدم ربایی در ایران را           نمی توان تاحد زیادی به نابهنجاری اجتماعی و ناتوانی مدیریت و نظم و امنیت و قانون و بی پرواشدن جوانان به دلیل اثرگذاری رسانه های ماهواره ای و فیلم های اكشن و غیره منتسب كرد، ‌اما در این مورد نیز انگیزه های اصلی و اقتصادی یعنی فقر و بیكاری یا اعتیاد كه خود چنان كه گفتم تاحد زیادی ناشی از فقر بوده است، نقشی نه كمتر از پنجاه درصد برعهده داشته اند. نكته بسیارجدی و قابل توجه- گرچه كماكان مورد بی اعتنایی مسئولان – آنست كه افزایش آسیب ها و انحراف ها بدنبال فقر و بی عدالتی و توزیع ناعادلانه درآمد و افزایش تبعیض و محرومیت پدید آمده است. در ۱۲ سال اخیر كاربرد سیاست های تعدیل ساختاری كه به نابرابری شدید توزیع درآمد و ثروت انجامیده، امكان سوءاستفاده های كلان مالی را افزایش داده و عدم نظارت دموكراتیك در عرصه های مدیریت را پابرجاتركرده وعامل اصلی برای تشدید تاسف بار انحراف ها و مشكلات اجتماعی بوده است. برنامه های كشور باید بطورجدی به سمت راههای رشد توام با عدالت، توسعه اجتماعی و برابری بیشتر تغییرجهت دهند. اگر چنین نشود آینده ای بس مخاطره آمیز درپیش خواهد بود كه بویژه جوانان میهن ما و حتی جوانان خارج از این كشور را به دلیل تسهیل انتقال موادمخدر تهدید می كند.شایع شدن بزهكاری های كودكان و نوجوانان و افزایش كودكان خیابانی و كودكان در خیابان و كودكان كار( هم اكنون در حدود ۵۵۰ هزار نفر كودك زیر ۱۵ سال در ایران كار می كنند) بی تردید به فقر و محرومیت و نداشتن بضاعت سرپرستی خانوار مربوط می شود. امروز حتی طرفداران و فعالان حقوق كودك در ایران از این كه بتوان كار كودك را بی هیچ جایگزین درآمدی متوقف كرد ناامید شده اند. در واقع می توان در خیابان ها كودكان آواره را به عیان مشاهده كرد كه در معرض انواع مخاطرات و انواع سوءاستفاده ها هستند(رئیس دانا،1381: 109).

 

تفاوت های طبقاتی در شیوع انحرافات اهمیت ویژه ای دارد. به طوری که در بعضی از فرهنگ ها، ‌انحراف در طبقات مرفه بیشتر از طبقات فقیر است و در اجتماعاتی که اختلافات طبقاتی کمتر و امکان انحراف و فساد محدودتر است، ‌انحرافت جنسی نیز کمتر وجود دارد، ضمن آن که در طبقاتی که پای بند مذهب، ‌اخلاق و معنویت هستند، معمولاً انحرافات جنسی کمتر دیده می شود(شاملو، 1382: 263). آمارها حاکی از آن هستند که انحرافات جنسی اغلب با اختلال شخصیت همراه می باشند. به طور مثال، نتایج یک تحقیق در مورد 300 مجرم جنسی نشان داد که تنها 14 درصد آنان از نظر روانی عادی هستند، در حالی که 29 درصد به بیماری خفیف روان نژندی، 35 درصد به بیماری شدید روان نژندی، 8 درصد در حد روان پریشی، ‌12 درصد بیماری های روانی، 5 درصد آسیب مغزی، 3 درصد شخصیت ضد اجتماعی و 4 درصد نیز به نقص عقلی مبتلا بوده اند (احمدی، ‌1384: 219و 218). اما در ایران تحقیقات جامعی وجود ندارد که نشان دهد انحرافات جنسی در چند درصد نوجوانان و به چه صورتی دیده می شود؛ با این حال شواهد و بررسی های کلینیکی روانی و تربیتی حاکی از آن است که رفتارهایی نظیر خودارضایی به خصوص در پسران نوجوان رواج بیشتری دارد (لطف آبادی، 1385: 13). از طرفی، تحقیقات نشان می دهد که تعداد متهمان زن در جرایم منکراتی در محاکم دادگستری بیش از سایر جرایم است. در مورد جرایم منکراتی نیز در بیشتر موارد جرم به صورت دسته جمعی ارتکاب یافته و اغلب متهمان، ‌زن مجرد یعنی اعم از باکره و مطلقه می باشند که در اکثر موارد، ‌اداره کنندگان اماکن فساد(قوادها) نیز زنان مطلقه هستند. یافته های یک تحقیق دیگر( 1382) بیانگر روند رو به رشد قاچاق زنان و دختران استان های مرزی به کشورهای حاشیه خلیج فارس، امارات متحده عربی، پاکستان، افغانستان و به طور محدود به کشورهای اروپایی و آسیایی است(طهماسبی ،1383: 284).

 

براساس شواهد و قرائن موجود، مشاهدات و اطلاعات ، می توان معضلات و آسیب های اجتماعی جامعه ایران را به ترتیب زیر اولویت بندی می كند:

 

1) اولین معضل، ضعف مراعات قواعد اخلاقی در اغلب سطوح روابط اجتماعی است در سطح كلان برای نمونه می توان به رفتارهای غیراخلاقی دولت با جامعه(مثل دروغ گویی با آمار) و رفتارهای غیراخلاقی جامعه با دولت(مثل فرار از مالیات واقعی) اشاره كرد. در سطح خرد نیز رعایت قواعد اخلاقی در بین اعضای خانواده، همسایه ها، همکاران، دوستان، هم شهری ها و هم وطنان ضعیف است اغلب مطالعات موجود رواج  بی اعتمادی گسترده در جامعه ایران را تأیید می كنند یکی از دلایل رواج بی اعتمادی همین ضعف مراعات  قواعد اخلاقی است. روشن است كه زندگی در فضای بی اعتمادی، زندگی ای ناآرام و تنش زا است، چنان چه اكثر ایرانیان آن را تجربه می كنند.

 

2)دومین آسیب درصد بالای فقرا است كه جمعیتی بین ده تا پانزده میلیون را در برمی گیرد اگرچه پس از انقلاب روند كلی رشد فقر كاهش داشته، ولی چون جمعیت دوبرابر شده همچنان بالا بودن تعداد فقرا نگران كننده است. خصوصاً اگر علت بسیاری از آسیب های اجتماعی دیگر را همین فقر بدانیم، این تعداد فقرا همه را نگران می كند به عبارت دیگر عامل آسیب زا و جرم زای فقر در جامعه همچنان حضور پررنگی دارد.

 

3) سومین آسیب اجتماعی معضل اعتیاد است اگر حد وسط آمارهای موجود را مبنا قرار دهیم و جمعیت معتاد را دو میلیون و نیم در نظر بگیریم و این عدد را در 4 یا 5 نفر، متوسط تعداد اعضای خانواده، ضرب كنیم، آنگاه می توان مدعی شد كه حداقل ده میلیون نفر از مردم جامعه ما درگیر مسأله حاد و خانمان برانداز اعتیاد هستند وقتی در یک خانواده یک نفر معتاد می شود زندگی تمام اعضای خانواده، خصوصاً زنان، با مشکل و مصیبت مواجه می گردد. وقتی ده میلیون نفر از آسیب اعتیاد در جامعه رنج می برند، روشن است كه آثار این رنج با شدت كمتر به هفتاد میلیون هم كشیده می شود.

 

4) بیکاری هم اكنون در ایران فقط یک معضل اقتصادی نیست بلکه یک معضل حاد اجتماعی نیز هست. اول این كه آمار چهار تا پنج میلیون بیکار از لحاظ كمی بالا است از لحاظ كیفی نیز بیکاری هم در اقشار پایین و هم بالای جامعه معضل ایجاد كرده است در اقشار پایین، پدر و مادر نمی توانند از پس مخارج زندگی و خورد و خوراک فرزندان بیکار خود برآیند و همین فشار اجتماعی جوانانِ بیکار را به انجام تخلفات اقتصادی، انحرافات اجتماعی، اعتیاد، افسردگی و خودكشی ترغیب می كند. در اقشار متوسط جامعه نیز، شاهد خانواده هایی هستیم كه در آن یک یا چند جوان تحصیل كردۀ بیکار زندگی می كنند و همین عامل یکی از زمینه های بروز تن در خانواده های متوسط جامعه شده است حتی تعداد زیادی از ازدواج هایی كه در طبقه متوسط انجام می شود با كمک همه جانبۀ پدر و مادرها صورت می گیرد و خود جوانان به خاطر نداشتن شغل قابل قبول، نمی توانند از عهدۀ هزینه های زندگی و دفاع از منزلت اجتماعی خود برآیند.

 

5) پنجمین معضل و آسیب اجتماعی، حاشیه نشینی است بسته به معیارهایی كه برای تعیین حاشیه نشین ها به كار می روند، از جمعیتی بین پنج تا بیست میلیون نفر به عنوان حاشیه نشین یاد می شود به باور نگارنده ، اگر تنها پنج میلیون نفر حاشیه نشین حاد هم داشته باشیم كه زیست فیزیکی و اجتماعی و روزانه آنها با بحران روبرو باشد، پدیده ای فوق العاده نگران كننده است اگرچه ظهور این پدیده معلول توسعه نیافتگی نامتوازن جامعه است ولی میزان قابل توجهی از آسیب های شهری به افرادی برمی گردد كه در این مناطق زندگی می كنند.

 

6) ششمین معضل رشد فزایندۀ تعداد ضرب و شتم، قتل، دزدی، جر و جنایت است. به نظر می رسد اولاً این انحرافات در ایران از كشورهای مشابهی مثل مالزی، تركیه و مصر بیشتر است ثانیاً پاره ای از جرائم مثل قتل در درون خانواده ها و خویشاوندان در حال گسترش است. دنیای بیرون یا دنیای اقتصاد دنیای جدال منافع است كه طبیعتاً با تن همراه است ولی دنیای درون خانواده باید دنیای امن و آرامش باشد و این كه در ایران قتل و ضرب و شتم در خانواده ها رو به افزایش است، علامت خطرناكی است، چراكه نشان می دهد ناامنی از سطوح ظاهری جامعه به لایه های درونی آن كشیده شده است.

 

7) از هفتمین معضل می توان تحت عنوان آسیب های دیگر یاد كرد، از جمله: رشد فزایندۀ طلاق؛ تعداد رو به فزونی زنان سرپرست خانوار بدون درآمد؛ رشد كودكان بی سرپرست؛ آسیب های مربوط به بدن(مثلا تعداد افراد سیگاری در ایران در حال افزایش است، تعداد مصرف كنندگان قشر های مسکن و شادی آور در كشور بالا است، درصد افراد چاق رو به فزونی است؛ تن فروشی فحشا سیر صعودی دارد؛ و مصرف نوشابه های الکلی غیراستاندارد افزایش یافته است) موارد مذكور مردم را در نگرانی دائم قرار داده است(جلائی پور،1387: 2).

 

از آنجا که انحرافات اجتماعی می تواند وضع یا شرایط کلی اجتماعی را که دشواری خاصی پدید آورده یا ساختهای اقتصادی نامطلوبی را که موجب بروز نابرابری های اقتصادی و اجتماعی گردیده ،یا بی عدالتیهایی را که صورت نهادی یافته اند ، و نیز نارضایتی ونابسامانی عمومی را برساند ، لذا این موضوع می تواند در معنای شرائط و اوضاع خاصی بکار رود که نیاز به بهسازی (محیط ) و بازسازی (نوجوانان ) داشته باشد . به عبارت دیگر می توان تاثیر متقابل عوامل خانوادگی ،فرهنگی ، اجتماعی را بر این موضوع  مورد ارزیابی ،تحقیق و تفحص قرارداد که چگونه استفاده بهینه از انرژی پتانسیل موجود درجامعه (جوانان ) می تواند در اولویتهای برنامه ریزی های کشور قرار گیرد . بنابراین برای جلوگیری از کشیده شدن جوانان بسوی انحرافات باید نیازهای شخصیتی ، فیزیکی و اجتماعی آنها را در حد معقول مورد بررسی و شناسایی قرار داد تا در راستای ارضای این نیازها به طرف زندگی سالم و متکی به خود راهنمائی کرد. به این دلیل که آمارانحرافات در جامعه در حال افزایش است پس به عنوان یک مسأله می تواند مطرح شود. مسئله اصلی این است که فرزندان نوجوان خانواده های تحت پوشش کمیته امداد به چه میزانی به انحرافات اجتماعی گرایش نشان می دهند؟

 

 

 

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.