پایان نامه : تأثیر برنامه ریزی فرهنگی از طریق برنامه تلویزیونی از تو می پرسند بر رفتار فرهنگی موردکاوی مردم شهر تهران،مناطق1،3،4،5،10،15
جمعه 99/10/26
” در جامعه ای که تصاویر ابزاری-اغلب بدون حتی یک کلمه- به کارمی روند تاعواطف واحساسات ما را درهر نوبت برانگیزانند و به کار گیرند، برنامه های آموزشی بایستی محرک توسعه ی ابزار تجزیه و تحلیل انتقادی تصاویر باشند تا مردمان عادی از تأثیر قلمرو زیبایی شناختی و پیوند اسرارآمیز ارزش های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی بهره مند شوند” (برتون،413:2000).
از آن جا که فرهنگ بزرگ ترین نیاز جامعه ی بشری است و عامل اصلی پویایی و نشاط و تداوم حیات جوامع، امروزه مباحث حوزه ی فرهنگ به عنوان مهم ترین عامل در توسعه ی اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی، انسانی و اخلاقی کشور در کانون توجه صاحب نظران، اندیشمندان و نخبگان قرار گرفته است. نقش مؤثر و بنیادین فرهنگ در کلیه ی عرصه های زیستی و فکری بشر چشم انداز جدیدی در حوزه های عینی و ذهنی ایجاد کرده است.(مسعودی،3:1388) فرهنگ روح همبستگی و تداوم حیات معنوی و وجدان عمومی یک ملت، قوم و سرزمین است.فرهنگ و تمدن عامل”غرور ملی”، زنجیره ی تداوم حیات تاریخی و عامل بقای یک جامعه در شرایط حال و بستر حیات معنوی و مادی
جوامع در آینده است. فرهنگ، انسان ها و جوامع را به گذشته ی تاریخی شان متصل و پویایی و تکامل حیات فصلی آن ها را تضمین می کند و چراغ روشنی بخش حرکت جوامع به سوی فضیلت ها، زیبایی ها، ارزش ها، و هنجارهای انسجام بخش در آینده خواهد بود. (صالحی امیری8-7 :1388)
به نظر می رسد شناخت محیط فرهنگی به منظور هرچه پویاتر کردن ارزش های درونی هر فرهنگ برای ورود به عرصه ی جهانی ضروری می باشد. بدین منظور است که می بایست با ایجاد و به کار بستن یک برنامه ریزی اصولی در حوزه ی فرهنگ و البته منطبق بر خاستگاه درونی هر کشور و با استفاده از ابزارهای مؤثر و کارآمد همچون رسانه بتوان تأثیرگذاری های مطلوب و موردنظر را به وجود آورد.(توحیدفام، 18:1390) به خصوص آن که تحولات فرهنگی و اجتماعی معاصر ما، اثرات مهم و معناداری بر ماهیت افراد از رسانه ها نهاده است و برنامه ریزان، سیاست گزاران و نخبگان نمی توانند از این تغییرات در تعیین خط مشی های موردنظر غفلت کنند.لذا اگر بخواهیم از آنچه افراد آماده ی شناخت و دانستن پیرامون فرهنگ و رسانه هستند، آغاز کنیم نیازمند آنیم که دانش و تجربه را در بافت اجتماعی و فرهنگی گسترده تری قرار دهیم. و بنابراین نیازمند آنیم که نقش رسانه ها را به مثابه فرآیندی پویا و چندبخشی در حوزه ی برنامه ریزی فرهنگی درک کنیم ، فرآیندی که موضوع تعامل میان فن آوری، فرهنگ، برنامه ریزی و نظام ارزشی مخاطبین است.(باکینگهام،همان:54-53)
2-1- بیان مسئله
تجمیع باورها، بینش ها و نگرش های فرد و جامعه که اساس فرهنگ آن فرد یا جامعه محسوب می شوند، از راه های گوناگون پدید آمده و انباشت می گردند. بخشی از برنامه ریزی فرهنگی، مدیریت بر این تجمیع باورها، بینش ها و نگرش هاست . در دوران کنونی هر جامعه ای که واجد ابزار مؤثرتر و توانمندتری باشد در پالایش و انتقال ارزش های فرهنگ خود و تعمیم باورهای موردنظر خویش به افراد جامعه موفق تر و مؤثرتر است.
اکنون به نظر می رسد مهم ترین ابزار و روش برای انتقال مجموعه باورها، بینش ها و نگرش ها -که یکی از کارکردهای آن تأثیرگذاری بر رفتار فرهنگی است ، از طریق آموزش رسانه ای اتفاق می افتد ؛ زیرا که امروزه در جهانی زندگی می کنیم که رسانه ها ما را از هر سو احاطه کرده اند و فضای پیرامونی سرشار از اطلاعات و اخبار جدیدی است که هر لحظه بر زندگی ما تأثیر می گذارد.
از سوی دیگر حجم عظیمی از انگاره های مورد نظر مدیران و برنامه ریزان فرهنگی یک جامعه از طریق آموزش های تلویزیونی به مخاطبان منتقل می شود . همین ظرفیت موجب شده که تلویزیون به یکی از مهم ترین ابزارها برای انتقال حجم عظیمی از انگاره های فرهنگی تبدیل شود . به خصوص که در جهان فرهنگی امروز، سرمایه گذاری های عظیمی در حوزه ی آموزش های رسانه ای عمومی انجام می شود.
بنابراین مسئله اصلی این است که چگونه برنامه ریزی فرهنگی می تواند از طریق ظرفیت ها و کارکردهای تلویزیون آموزش های فرهنگی را در حوزه ی انتقال مفاهیم ارزشی و اخلاقی در جهت رفتار فرهنگی مخاطبان ایجاد کند . بدین منظور پژوهش حاضر سعی دارد تا توسط یک موردکاوی به میزان تأثیر گذاری یک برنامه تلویزیونی –که رسالت اش آموزش مفاهیم فرهنگ دینی و اخلاقی است – به نام ” از تو می پرسند” بر رفتار فرهنگی مردم شهر تهران از نگاه برنامه ریزی فرهنگی بررسی داشته باشد .
پایان نامه : تاثیر جیره های متفاوت از لحاظ تفاوت کاتیون- آنیونی بر بروز هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی و ارتباط آن با بالانس منفی انرژی در گاوداریهای شیری
جمعه 99/10/26
در میان حیوانات اهلی مزرعه، بیماریهای متابولیک اهمیت عمدهای را در گاوهای شیری و میشهای آبستن دارند. در سایر گونهها بیماریهای متابولیک معمولا تک گیر میباشند. گاو شیری پر تولید، همیشه مستعد هموستاز غیر طبیعی است، از طرفی سیستم تغذیهای گاوشیری جهت تولید شیر زیاد ارتباط نزدیکی با بیماریهای متابولیک در این حیوانات دارد.
زمانی که تولید شیر در گاو شیری افزایش یافت و گله بزرگتر شد، رخداد بیماریهای متابولیک افزایش خواهد یافت. در گاو شیری رخداد بیماریهای متابولیک در دوره نزدیک گوساله زایی تا اوج[1] تولید بیشتر است. در این دوره به دلیل تبادلات سریع آب، سدیم، کلسیم، منیزیم، کلر، فسفر، ترشح یا دفع این املاح در شیر و تغییرات در میزان دریافت مواد غذایی، محیط داخلی حیوان دچار تغییرات اساسی خواهد شد از طرفی ممکن است نیازهای آبستنی در دوره خشکی توسط جیره تامین نشودو حیوان را مستعد بیماریهای متابولیک نماید.
دوره انتقالی در گاو شیری[2]
دوره انتقالی در گاوشیری به 3 هفته قبل از زایش تا 3 هفته بعد از زایش اطلاق میشود. این دوره از اهمیت بسیار بالایی در سیکل تولید گاوشیری برخوردار است. هیچ دوره دیگری تا این حد نمیتواند تولید، سلامت و توان تولید مثلی را تحت تاثیر قرار بدهد (10،23). موفقیت در دوره انتقالی، سود آوری گاو دردوران شیرواری را مشخص میکند. محدودیتهای تغذیهای یا مدیریتی دوره انتقالی ممکن است مانع از رسیدن گاو به حداکثر تولید شیر بشود.
رخداد بیماریها در دوره انتقالی منجر به کاهش تولید شیر در دوره شیرواری خواهد شد.
یکی از نکات قابل توجه در دوره انتقالی، متابولیسم چربی است(12). افزایش متابولیسم لیپیدها در بافت چربی[3] در ارتباط با بیماریهای حول و حوش زایمان مثل کتوز و کبد چرب است.
دریافت مواد غذایی برحسب ماده خشک[4] در هفته آخر آبستنی کاهش می یابد. این کاهش و تغییرات آندوکرینی منجر به افزایش اسیدهای چرب غیر استریفیه[5](NEFA) در خون خواهد شد. افزایش NEFA که نشان دهنده بالانس منفی انرژی است منجر به افزایش رخداد کتوز، جابجایی شیردان و جفت ماندگی میشود اما تاثیری بر تب شیر ندارد.
استراتژی که درگاوداری در دوره انتقالی باید مد نظر باشد شامل اندازه گیری NEFA در هفته آخر آبستنی و اندازه گیری BHBA (بتا هیدروکسی بوتیرات اسید) در هفته اول بعد از زایش است تا با کنترل بالانس منفی انرژی و کتوز و بیماریهای مرتبط، از تولید بالا در دوره شیرواری و افزایش بهره اقتصادی برخوردار بود.
در طول دوره انتقالی، گاو شیری سازگاری متابولیک بزرگی را به گلوکز، اسیدهای چرب و مواد معدنی متحمل میشود (38). هدف کاربردی مدیریت تغذیه ای در این دوره ایجاد این تطابق متابولیک است. ایجاد استراتژی تغذیهای برای گاو خشک جهت جلوگیری از پرخوری[6] در اوایل دوره خشکی حائز اهمیت است. اما امروزه افزایش حمایت تغذیه ای در اواخر دوره خشکی پیشنهاد میشود(38).
افزایش انرژی جیره توسط کربوهیدراتها در دوره قبل زایش منجر به تاثیر مثبت بر توان گاو در دوره انتقالی میشود. اما تلاش جهت افزایش حمایت انرژی با خوراندن منابع چربی در جیره، یاکاهش خروج چربی درشیر در اوایل شیرواری منجر به کاهش آزاد شدن NEFA از بافت چربی نخواهد شد.
هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیرجیره هایی با DCAD متفاوت بررخداد هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی و بالانس منفی انرژی بود.با انجام این تحقیق مشخص خواهد شد که آیا DCAD منفی قبل زایش در رخداد هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی نقشی دارد؟آیا DCAD بر بالانس منفی انرژی تاثیر دارد؟آیا DCAD منفی قبل از زایش باعث کاهش بروز هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی می شود؟ وآیا DCAD مثبت باعث کاهش بروز بالانس منفی انرژی میشود؟
دانلود پایان نامه ارشد: زمانبندی بهنگام سیستم تولید جریانی با محدودیت پذیرش سفارشات و نگهداری پیشگیرانه ماشینها
جمعه 99/10/26
رمز بقای هر سازمان، ارایه خدمات با کیفیت بالا و قیمت پایین است. یکی از عوامل موثر در کیفیت و قیمت ارایه خدمات و کالاها، زمان تولید ارایه آن خدمات است. توالی[1] و زمانبندی[2] عملیات در خلال اجرای مجموعهای از وظایف، از مهمترین دغدغههای تصمیمگیرندگان در عرصه صنعت و خدمات بوده است. در دنیای رقابتی امروز زمانبندی و توالی موثر، در ادامه حیات سازمان در بازار رقابتی از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. شرکتها باید سفارش رسیده از سوی مشتریان را بهموقع برآورده کنند، زیرا انجام ندادن بهموقع کار باعث از دست دادن سود است]1[.
زمانبندی تولید، مسالهای است که هم بر روی تحویل بموقع کالاها و هم بر روی استفاده بهینه از سرمایههای سازمان اثرگذار است. در
یک مساله زمانبندی زمانهای شروع و پایان فعالیتها، دستگاهها،تجهیزات مورد نیاز و… تعیین میشود.با توجه به تاثیر زمانبندی بر دو هدف اصلی سازمانهای تولیدی، ارایه مدلهای زمانبندی از دیرباز مد نظر بوده است. با اینکه پژوهشگران زیادی در ارایه مدلهای زمانبندی فعالیت کردهاند، ولی هنوز مدلهایی که کاملا جوابگوی سازمانها باشند به صورت جامع ارایه نشدهاند]2[.
1-2- مفهوم زمانبندی
زمانبندی، تخصیص منابع در طول زمان، برای انجام مجموعهای از فعالیتها با هدف بهینهسازی یک یا چند معیار عملکرد است. به عبارتی دیگر، در زمانبندی به دو سوال اساسی زیر پاسخ داده میشود:
- کدام منبع برای انجام یک فعالیت تخصیص یابد؟
- هر یک از فعالیتها در چه زمانی انجام شود؟
رویکرد عملی به مساله برنامهریزی عملیات[3]، ریشه در انقلاب صنعتی و تلاشهای هنری گانت دارد. در اکثر قریب به اتفاق مسایل برنامهریزی به طور اعم و مساله تعیین توالی عملیات به طور اخص، حالات مختلف حل مساله و ترکیبهای حاصل از این تنوع، برنامهریزان را با طیف گستردهای از راه حلهای مساله روبهرو میسازد.
توالی عملیات در برنامهریزی به عنوان یک معیار تصمیمگیری مطرح بوده است، روشهای متفاوتی برای انتخاب نوع تصمیمات وجود دارند که از آن جمله میتوان به روشهای ترکیبی، شبیهسازی، شبکه، الگوریتمهای ابتکاری و فراابتکاری اشاره کرد. مشخص کردن توالیهای بهینه یا مناسب میتواند منجربه میزان قابل توجهی صرفهجویی در زمان و هزینه شود، که این امر به نوبه خود میتواند اثر بسیار مهمی بر عملکرد سازمان داشته باشد، و بهعلاوه باعث رضایت مشتریان از بنگاه شود که مطمئنا در حفظ مشتریان موثر خواهد بود.]2[
[1] sequencing
[2] scheduling
[3] Operation Planning
دانلود پایان نامه ارشد:ساخت کامپوزیت پلی پیرول بر روی پلی ونیل الکل و کاربرد آن در حذف رنگ متیلن بلو از محلول های آبی
جمعه 99/10/26
:
با پیشرفت صنایع در دهه های اخیر وگسترش تولیدات صنعتی توجه به کنترل آلودگی اهمیت بسیاری در میان دولتها و محققان و افراد مختلف جامعه پیدا کرده است. رهاسازی پساب و پخش آلایندههایی نظیر رنگها در چرخۀ آب مسئلۀ بسیار مهمی است که توجه به آن در بیست سال اخیرگسترش یافته است . رنگها بخش مهمی در بسیاری از صنایع میباشند که وارد سیستم آب شده و به سختی میتوان آنها را از آب جدا کرد. بسیاری از صنایع مانند صنایع کاغذ، پلاستیک، صنایع غذایی و نساجی از انواع رنگها استفاده میکنند که در این میان نقش صنایع نساجی در استفاده از رنگهای صنعتی بسیار چشمگیراست.
حدود1000نوع رنگ صنعتی وجود دارد که در صورت عدم حذف آنها از پسابها مشکلات زیست محیطی زیادی ایجاد میشود. وجود رنگها حتی در مقادیر بسیار کم نیز نامطلوب بوده و سبب کاهش شفافیت آب و واکنشهای شیمیایی در آبها میگردد. رنگها به صورت هیدرولیز شده و محلول در پساب وجود دارند و با فیلترهای صنعتی قابل جداسازی نمی باشند. برخی از رنگها به دلیل ساختار آروماتیکی پیچیده، در برابر انواع روشهای رنگبری پایدار بوده و حتی اگر به اجزای کوچکتر شکسته شوند، خطرات جدی از نظر سلامتی ایجاد می کنند، چرا که مواد غیرفعالی را تشکیل میدهند که به صورت رسوب باقی میمانند که در این حالت نیز ممکن است دارای مشکلات زیستی باشند[1].
مشکلات مذکور دولتها و سازمانهای زیست محیطی را بر آن داشت که تدابیری در جهت کاهش آلودگیها به کار ببرند. در سال 1974 سازمانی با عنوان[1]ETAD در بریتانیا تشکیل گردید که قوانینی را برای صنایع از لحاظ پاكسازی پساب وضع مینمود و شاخصهای زیستی و سمیتی پسابها را بررسی کرده و صنایع را به کاهش میزان رنگ در پسابها وادار میساخت. این سازمان بالغ بر 4000 نوع رنگ را مورد آزمایش قرارداد و آلوده کنندهترین رنگها را رنگهای بازی(Basic Dyes) معرفی نمود.
سازمانهای محیط زیست کشورهای مختلف به طور انحصاری بر روی رنگهای خارج شده از پساب کارخانجات صنعتی و نساجی تحقیق نمودند تا اینکه در سال 1997 سازمان محیط زیست بریتانیا اعلام داشت که پسابهای وارده به چرخۀ آبی از لحاظ مواد شیمیایی باید در حد صفر باشند و هیچ نوع رنگی نباید به آب های محیطی وارد شود.
یکی از بزرگترین صنایع مصرف کننده آب ، صنایع نساجی و رنگرزی می باشند. میزان مصرف آب در این صنایع بین 25-250متر مکعب به ازای هر تن محصول است[3و2]. رنگ ها موادی با ساختار پیچیده بوده که در نتیجه مراحل مختلف نظیر رنگرزی و تکمیل در صنعت نساجی به محیط زیست وارد می شوند[4].
این مواد از نقطه نظر ساختار شیمیایی، به انواع آزو[2]، هتروسیکلیک[3]، فتالو سیانین[4] و آنتراکوئینون[5] طبقهبندی میشوند. هم چنین رنگها بر اساس کاربردشان به انواع خمره ای ، فعال، مستقیم، اسیدی، دیسپرس و کاتیونی تقسیم می گردند[5]. به دلیل عملکرد نامطلوب واحد رنگرزی و ماهیت رنگ ها ،حدود 50% از رنگ های راکتیو،20-8% از رنگ های دیسپرس و 1% از رنگ های پیگمنت به طور
مستقیم به جریان فاضلاب وارد می شوند[6و7]. هدر رفتن رنگ در مراحل رنگرزی ناشی از تثبیت کم رنگ بر روی الیاف و حضور رنگ هیدرولیز شده غیر راکتیو در حمام رنگ است. هیدرولیز رنگ زمانی اتفاق می افتد که مولکول رنگ به جای واکنش با گروه های هیدروکسیل سلولز با آب واکنش می دهد [8]. رنگ های هیدرولیز شده در فاضلاب حمام رنگ و در فرآیند رنگرزی قابل استفاده مجدد نمی باشند[7]. رنگ های راکتیو آزو بزرگترین دسته از رنگ های مصنوعی محلول در آب بوده که دارای بیشترین تنوع از نظر نوع و ساختار رنگ می باشند.این رنگ ها معمولا به تجزیه بیولوژیکی هوازی مقاوم بوده و با فرآیند های تصفیه بیولوژیکی متداول قابل حذف نمی باشند .
دلیل احتمالی غیر قابل تجزیه بودن این رنگ ها در سیستم های متداول، فقدان آنزیم های ضروری برای تجزیه این رنگ ها در محیط است [9]. صنایع نساجی به علت تنوع رنگ مصرفی و روش های تولید، پساب هایی با کمیت و کیفیت شیمیایی متفاوت تولید می کنند. در این صنایع مقادیر مختلفی از فاضلاب های بسیار رنگی تولید شده که معمولا سمی، مقاوم به تجزیه بیولوژیک و پایدار در محیط زیست می باشد. لذا روش های بیولوژیکی متداول برای حذف اغلب رنگ های مصنوعی، به دلیل ساختار حلقوی پیچیده و ماهیت مقاوم رنگ موثر نیستند [12-4]. ماهیت غیر قابل تجزیه بیولوژیک رنگ ها است[6]. تخلیه فاضلاب های رنگی حاصل از صنایع نساجی به آب های پذیرنده، منجر به کاهش نفوذ نور خورشید و وضعیت دید، بروز پدیده اتروفیکاسیون1 و تداخل در اکولوژی آب های پذیرنده شده،که ضمن اثر بر شدت فتوسنتز گیاهان آبزی و جلبک ها در محیط های آبی، باعث آسیب به محیط زیست می شود[ 13و 8 و7 و 2].
مطالعات نشان داده است که رنگ ها دارای خاصیت سرطان زایی و جهش زایی بوده و برای محیط زیست زیان آور می باشند [15و14و3]. مطالعات اپیدمیولوژیکی نشان داده که استفاده از رنگ های با پایه ی بنزیدین[6] باعث ایجاد سرطان مثانه در انسان می شود[16]. حذف رنگ از فاضلاب اغلب مهمتر از مواد آلی بی رنگ است زیرا حضور مقادیر کمی از رنگ (کمتر از (1PPM، از نظر ظاهری قابل رویت می باشد [17]. رنگ ها بدون تصفیه مناسب و کافی، پایدار هستند و می توانند برای دوره زمان طولانی در محیط باقی بمانند. به عنوان مثال، نیمه عمر رنگ آبی راکتیو 19 هیدرولیز شده در PH برابر 7 و دمای 25درجه سانتی گراد حدود 46سال است. ساختار آروماتیک پیچیده رنگ ها نسبت به نور، عوامل بیولوژیکی، ازن و سایر شرایط تجزیه کننده محیط، مقاوم است. هم چنین حضور فلزات سنگین مثل کرم، کبالت، نیکل و مس (ناشی از رنگ های کمپلکس فلزی) در فاضلاب نیز یک مشکل زیست محیطی است [18]. فاضلاب حاصل از صنایع نساجی به عنوان یک تهدید زیست محیطی در سراسر جهان است [19]. بنابراین قبل از تخلیه به محیط زیست باید به نحو مطلوبی تصفیه شود[20].
1-2-طبقه بندی رنگ ها:
تمام مولکول ها می توانند پرتوهای الکترومغناطیس را جذب کنند ولی هر ماده طول موج خاصی از این پرتو ها را جذب می کند. مولکول های رنگ، دارای دو گروه عامل رنگی [7]و عامل کمکی میباشند. گروه های عامل رنگ، گروهی از اتم ها بوده که معمولا گیرنده الکترون، دارای باند دوگانه و عامل ایجاد رنگ هستند. گروه های عامل رنگ -C=C- ، C=N– ،C=O- ،-NO2،-NO بیشتر مطرح می باشند. عامل کمکی رنگ، دهنده الکترون بوده و می تواند از طریق تغییر انرژی کلی سیستم الکترون و بهبود حلالیت و چسبندگی رنگ به الیاف، میزان رنگ گروه عامل رنگ را تشدید نماید. گروه های اصلی عامل کمکی رنگ شامل , –NH2,-NR2–NHR, -COOH,-SO3H,-OH,-OCH3 می باشند. بر اساس ساختار شیمیایی و یا گروه عامل رنگ 30-20 گروه رنگ متفاوت قابل شناسایی است. از بین این گروه ها ،رنگ های آزو (مونو آزو،دی آزو،تری آزو،پلی آزو)، آنتروکوئینون، فتالوسیانین و تری آریل متان( شکل 1-1 ) از نظر کمی مهم ترین گروه های عامل رنگ می باشند[22].
اغلب رنگ های تجاری از نظر رنگ، ساختار و روش کاربرد در شاخص رنگ (C.I)[8] طبقه بندی میشوند .بر این اساس هر رنگ با یک نام عمومی که دربرگیرنده خصوصیات رنگ و کاربرد آن است، معرفی میشود. جدول (1-1) طبقه بندی رنگ ها بر اساس کاربردشان را نشان می دهد [23و21].
رنگ ها را می توان بر اساس وضعیت یونیزاسیون نیز طبقه بندی کرد. بر این اساس رنگ ها به 3 گروه تقسیم می شوند:
– رنگ های آنیونی:مستقیم،اسیدی،راکتیو
– رنگ های کاتیونی:بازی
– رنگ های غیر یونی:دیسپرس
جدول (1-1):طبقه بندی رنگ ها از نظر کاربرد[21و23]
نوع رنگ | مشخصات | قابلیت کاربرد |
اسیدی | به دلیل حضور گروه های اسید سولفونیک به شدت در آب محلول هستند. در محلول دارای بار الکتریکی منفی بوده و با گروه های کاتیونی (+NH2) موجود در الیاف پیوند تشکیل می دهند. ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آزو، آنتروکوئینون و تری آریل متان است. | نایلون، پشم، پلی آمید، ابریشم، آکریل اصلاح شده ، کاغذ و چرم |
راکتیو | با گروه های OH–NH–, یا SH– پیوند های کوالانسی تشکیل می دهند. ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آزو ،کمپلکس فلزی و آنتروکوئینون و فتالوسیانین است. | پنبه، پشم، ابریشم و نایلون |
کمپلکس فلزی | یک یون فلزی(معمولا کرم، مس، کبالت یا نیکل) و یک یا دو مولکول رنگ (اسیدی یا راکتیو) تشکیل کمپلکس قوی می دهند. |
ابریشم، پشم وپلی آمید |
مستقیم | مولکول های بزرگ به وسیله نیروی واندروالس به الیاف متصل می شوند.ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آزوسولفوناته است. | الیاف سلولوزی ، پنبه، کاغذ، چرم و نایلون |
بازیک | ترکیبات کاتیونی که به گروه های اسیدی الیاف متصل می شوند. ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آزو، دی آریل متان، تری آریل متان و آنتروکوئینون است. | الیاف مصنوعی ،کاغذ |
دندانه ای | به افزودن یک ماده شیمیایی (نظیر اسید تانیک، آلوم، نمک های آلومینیوم، کرم، مس، آهن،پتاسیم و قلع) برای ترکیب شدن با رنگ و الیاف نیاز است.ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آزو، اکسازین و تری آریل متان است. | پشم، چرم، ابریشم،کاغذ و الیاف سلولز اصلاح شده |
دیسپرس |
رنگ های با حلالیت کم که از طریق متورم شدن الیاف به داخل آن نفوذ می کنند. ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آزو، نیترو، آنتروکوئینون و آزو با کمپلکس فلزی است. | پلیاستر، پلی آمید، استات، آکریلیک و پلاستیک ها |
خمره ای |
نا محلول در آب بوده اما ممکن است در نتیجه فرآیند احیاء قلیایی، محلول شود. ساختار این رنگ ها غالبا به صورت آنتروکوئینون است. | الیاف سلولز، پنبه و پشم |
آزو |
محصولات نامحلول یک واکنش بین جزء متصل کننده و یک آمین آروماتیک دی آزوکه در الیاف ایجاد می شود. | پنبه، استات سلولز و پلی استر |
گوگردی |
ترکیبات پلیمری حلقوی که دارای گوگرد در ساختار حلقوی است. | الیاف سلولز و پنبه |
شکل (1-1):مهمترین گروه های عامل رنگ
[1] –Ecological and toxicological Association of DyesThe
[2]-AZO
[3]-Heterocyclic
[4] -Phthalocyanine
[5] -Anthraquinone
[6] –Eutrophication
[7]- Chromophore
[8]- Color Index
پایان نامه ارشد:شیوع افسردگی و ارتباط آن با الگوهای غذایی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شمال و غرب تهران در سال 1392
جمعه 99/10/26
در فصل اول به بررسی بیان مسأله و اهداف و فرضیات می پردازیم.
1-2- بیان مسأله و اهمیت پژوهش
افسردگی یک اختلال روانی رایج است که مشخصه آن احساس غمگینی، نداشتن انگیزه و عدم احساس لذت، اختلال خواب، تغییر در اشتها، احساس گناه و بی ارزش بودن، خستگی و کاهش تمرکز است. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی 350 میلیون نفر از مردم جهان از افسردگی رنج می برند (Marcus et al., 2012). در سال 2000، افسردگی چهارمین رتبه از نظر بار بیماری ها را به خود اختصاص داده و پیش بینی می شود که تا سال 2020، در جایگاه دوم این رتبه بندی در تمام گروه های سنی قرار خواهد گرفت (Ustun et al., 2004, Reddy, 2010). ناتوانی و از کار افتادگی ناشی از افسردگی برابر و یا حتی بیشتر از ناتوانی ناشی از دردهای مزمن، فشار خون، دیابت ملیتوس و بیماری عروق کرونر است. از پیامدهای این بیماری می توان به اختلال در عملکرد شغلی، تحصیلی و خانوادگی اشاره کرد و در شدید ترین موارد، افسردگی می تواند به خودکشی منجر شود. سالانه حدود یک میلیون نفر جان خود را در اثر خودکشی از دست می دهند (Marcus et al., 2012, Modabernia et al., 2008).
شیوع افسردگی در فرهنگ ها و قومیت های مختلف، متفاوت است (Modabernia et al., 2008). طبق مطالعه نوربالا و همکاران در ایران، افسردگی با شیوع 8/3 درصد در راس اختلال های روانی قرار دارد و بر اساس همین بررسی 21درصد افراد از علایم افسردگی رنج می
برند (Noorbala et al., 2004). مطالعه نظری و همکاران در شهر خرم آباد نشان داد، 4/33 درصد افراد دارای علایم افسردگی هستند (Nazari et al., 2007). مدبرنیا و همکارانش در شهر رشت، شیوع اختلال های افسردگی را 5/8 درصد گزارش کردند (Modabernia et al., 2008). بر اساس مطالعه انجام شده توسط نظری و همکاران در شهر تهران، میزان شیوع اختلال افسردگی 5/22 درصد نشان داده شد. این میزان در زنان 2/29 درصد و در مردان 16 درصد گزارش شد (Nazari et al., 2001) .در مطالعه ای دیگر در شهر تهران، کاویانی و همکاران میزان افسردگی را در زنان 16/12 درصد و در مردان 47/8 درصد گزارش کردند (Kaviani et al., 2002). لازم به ذکر است که ابزار سنجش افسردگی در مطالعات مختلف، تفاوت داشت.
میزان شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان است (Modabernia et al., 2008, Mohammadi et al., 2005) و بیشتر در سنین 44-25 سال اتفاق می افتد (Waraich et al., 2004).
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تغذیه بر سلامت روان تاثیرگذار است. رژیم غذایی با التهاب، استرس اکسیداتیو و عملکرد و پلاستی- سیتی (انعطاف پذیری) مغز در ارتباط است که همه این عوامل بالقوه در بروز افسردگی دخالت دارند (Kessler, 2003, Blazer and Hybels, 2005, Le Port et al., 2012).
بیشتر مطالعات انجام گرفته در این زمینه به بررسی ارتباط بین علایم افسردگی و موادمغذی خاص نظیر فولات و سایر ویتامین های گروه B و همچنین اسیدهای چرب چند غیراشباع (PUFA) Polyunsaturated fatty acid بر اساس نقش آنها در بیوسنتز، متابولیسم و پایداری غشای نورونی پرداخته اند، هرچند که نتایج به دست آمده متناقض بوده اند. باید اشاره کرد که مواد مغذی به تنهایی دریافت نمی شوند بلکه رژیم غذایی افراد متشکل از انواعی از غذاها با مجموعه ای از مواد مغذی است که ممکن است با هم تداخل داشته و یا بر هم اثر سینرژیک داشته باشند (Sugawara et al., 2012). به علاوه، اثر یك ماده مغذی به تنهایی ممكن است آنقدركم باشد كه تشخیص داده نشود ولی اثر تجمعی چندین ماده مغذی می تواند قابل توجه باشد. سطح بالای همبستگی متقابل میان برخی مواد مغذی نیز عامل دیگری است كه بررسی اثر هر ماده غذایی را به تنهایی بسیار دشوار می سازد. هنگام تجزیه و تحلیل مواد مغذی یا غذاهای خاص و تعیین ارتباط آنها با بیماری، اغلب بسیاری از تداخل های بین اجزای رژیم غذایی و خطر بیماری، نادیده گرفته می شود و در صورتی كه بخواهیم این تداخل ها را در نظر بگیریم، حجم نمونة بسیار بالایی مورد نیاز خواهد بود تا تداخل های متعدد، ارزیابی شود (Esmaillzadeh et al., 2005, Hu, 2002). با توجه به این مشکلات، بهتر است به جای بررسی غذاها یا مواد مغذی خاص، به بررسی الگوهای غذایی پرداخته شود.
تحلیل الگوهای غذایی در سال 1986 توسط Jacobson و همکارانش ارائه شد. در این روش گروهای غذایی که مصرف آن ها با هم در ارتباط است، توسط روش تحلیل عاملی به دسته هایی تقسیم بندی شده و هر دسته یک الگوی غذایی را تشکیل می دهد و به هر فرد بر حسب مقدار مصرف گروه های غذایی مختلف برای هر الگوی غذایی یک نمره داده می شود. سپس رابطه این نمرات و بیماری، مورد بررسی قرار می گیرد. با کمک این روش ریزمغذی ها و مواد غذایی جداگانه تعریف نمی شوند، بلکه به صورت دسته های بزرگ مواد غذایی که مصرف آن ها با هم در ارتباط است مورد بررسی قرار می گیرند (Hu et al., 1999).
مطالعات انجام گرفته در زمینه ارتباط الگوهای غذایی و افسردگی بیشتر مربوط به کشورهای توسعه یافته است (Sanchez-Villegas et al., 2009, Akbaraly et al., 2009, Jacka et al., 2010, Nanri et al., 2010, Le Port et al., 2012, Sugawara et al., 2012, Noguchi et al., 2013, Jacka et al., 2014, Ruusunen et al., 2014) و یافته های اندکی در این ارتباط در کشورهای در حال توسعه در دست است (Weng et al., 2012, Chan et al., 2014) و تنها مطالعه گزارش شده از منطقه خاورمیانه نیز مربوط به مطالعه ای است که در ایران در شهر تبریز انجام گرفته است (Rashidkhani et al., 2013). کاهش خطر افسردگی در رابطه با الگوی غذایی مدیترانه ای (Sanchez-Villegas et al., 2009)، الگوی غذایی سنتی (Jacka et al., 2010, Le Port et al., 2012)، الگوی غذایی سالم (Le Port et al., 2012, Rashidkhani et al., 2013)، الگوی غذایی کامل (Akbaraly et al., 2009)، الگوی غذایی متعادل (Ruusunen et al., 2014)، الگوی غذایی ژاپنی (Nanri et al., 2010)، الگوی غذایی میوه ها- سبزی ها و الگوی غذایی میان وعده ها- نوشیدنی ها- محصولات لبنی (Chan et al., 2014) مشاهده شده است. البته در برخی مطالعات چنین ارتباطی یافت نشد (Sugawara et al., 2012, Noguchi et al., 2013). هم چنین افزایش خطر ابتلا به افسردگی با الگوی غذایی غربی (Le Port et al., 2012, Jacka et al., 2014)، الگوی غذایی فرآیند شده (Akbaraly et al., 2009)، الگوی غذایی اسنک (Le Port et al., 2012, Weng et al., 2012)، الگوی غذایی چرب- شیرین (Le Port et al., 2012) و الگوی غذای حیوانی (Weng et al., 2012) گزارش شده است. با این وجود، در چندین مطالعه چنین ارتباطی مشاهده نشده است (Nanri et al., 2010, Sugawara et al., 2012, Noguchi et al., 2013, Rashidkhani et al., 2013).
با توجه به اینکه اختلال افسردگی در تهران، به ویژه در بین خانم ها (Nazari et al., 2001, Kaviani et al., 2002)، از شیوع بالایی برخوردار است و با در نظر گرفتن این مسئله که الگوهای غذایی در فرهنگ ها، نژاد ها و مناطق جغرافیایی مختلف متفاوت است و با نظر به کمبود اطلاعات در زمینه نقش الگوهای غذایی در ارتباط با افسردگی در کشور (Rashidkhani et al., 2013)، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع افسردگی و ارتباط آن با الگوهای غذایی در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شمال وغرب تهران انجام گرفت.