دانلود پایان نامه:بررسی مفهوم عدالت مالیاتی در قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 1366 و اصلاحات بعدی آن
جمعه 99/10/26
بیان مفاهیم عدالت مالیاتی و ذکر مؤلفههای آن، مستلزم شناسایی و تفکیک تعاریف و نظریات عدالت و پذیرش مناسبترین تعریف آن است. تعدد تعاریف عدالت در سیر تطور تاریخی، لزوماً به معنای برداشتهای مختلف از یک مفهوم نمیباشد. بلکه امکان آن است که هر کدام از آن تعاریف، شرایط و جایگاههای طرح ویژهای را برای مفهوم عدالت مدنظر قرار داده باشند.
موضوع عدالت مالیاتی از آن جهت که به دنبال تعیین معیار و ضابطه حقوقی برای تضمین حقوق مالیاتی هویتهای جمعی و فردی است، امری دوسویه به شمار میرود که از یک سو، با تنظیم حدود و ثغور دخالت حکومت در حوزه مالیات به دنبال تضمین حقوق مؤدیان مالیاتی است و از سوی دیگر با پیشبینی اقداماتی قانونی، به دنبال افزایش تمکین مؤدیان مالیاتی و جلوگیری از فرار مالیاتی میباشد.
با توجه به مراتب فوق و با عنایت به مراحل مختلف مالیاتستانی اعم از مرحله سیاستگذاری، قانونگذاری، تشخیص، وصول و رسیدگیهای قضایی و شبه قضایی لازم است مفهوم ویژهای از عدالت مالیاتی برای هر یک از این مراحل ارائه شود که دربردارنده اصول اختصاصی باشد. در این نوشتار سعی شده است تا ضمن بازشناسی مفهوم عدالت مالیاتی در یکایک مراحل مختلف مالیاتستانی و بیان اصول اختصاصی آن، به بررسی رویکرد قوانین مالیاتی ایران بویژه قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 1366 نسبت به اصل برابری و عدالت مالیاتی پرداخته شود و از این رهگذر مصادیق نقض و پیروی از اصل مزبور در قانون مربوطه مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد.
بخش اول:
مفاهیم و مبانی نظری عدالت و مالیات
فصل اول: مفاهیم و مبانی نظری عدالت
عدالت مالیاتی به عنوان یکی از اصول کلی حقوقی، مفهومی مشتق از دو واژه “عدالت” و”مالیات” میباشد که با اتکا به مفهوم عدالت به دنبال تعیین چارچوبی عادلانه جهت وضع و اخذ مالیاتها و نیز تعیین اصول عدالت کیفری مالیاتی و اصول دادرسیهای عادلانه در رسیدگیهای قضائی و شبه قضائی مالیاتی است.
برگزیدن مفهومی مناسب از عدالت مالیاتی که دربرگیرنده تمامی جهات آن باشد مستلزم بیان تعاریف عدالت و برشمردن مؤلفههای آن است. این بخش متشکل از سه فصل به دنبال بازشناسی مفهومی عدالت، مالیات و در نهایت مفهوم عدالت مالیاتی است.
آنچه در ابتدا ذکر آن ضروری مینماید آن است که هر یک از تعاریف مطروحه عدالت بر حوزه و قلمروی خاصی تأکید دارد. به بیان دیگر در بررسی مفهومی عدالت میبایست جوانب متعدد عدالت مورد لحاظ قرار گیرد که ما در این بخش این جوانب و قلمروها را بررسی خواهیم کرد.
گفتار اول: بازشناسی مفهومی عدالت
عدالت از حیث قلمرو کارایی در حوزههای فلسفه سیاسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و علوم اقتصادی و اجتماعی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است که به حق میتوان مفهوم عدالت را مهمترین مباحث موجود در این علوم به حساب آورد.[1] به عبارتی عدالت مفهومی است سیاسی، اقتصادی و اخلاقی که جنبههای مفهومی متعددی را به همراه دارد و دارای اجزای مفهومی متعددی است[2] بنابراین در بحث مفهوم شناسی عدالت ما با یک مفهوم سرو کار نخواهیم داشت بلکه از مفاهیم مختلف که هر یک مربوط به قلمرو کارایی متفاوتی است بهره خواهیم برد.
ما در اینجا صرفاً به مفاهیمی اشاره خواهیم کرد که مشخصاً به حوزههای اجتماعی و اقتصادی، مرتبط باشد که البته به واسطه ارتباط وثیق آن با حوزه اساسی اقتصاد سیاسی،[3] سایر مفاهیم نیز مورد بحث اجمالی قرار خواهد گرفت.
به طور خلاصه در بحث حاضر مفهومی از عدالت مورد تأکید است که دارای سه جنبه باشد یک جنبه آن که نازلترین جنبه عدالت نیز به شمار رفته و به تعبیری مفهومی دم دستی برای عدالت محسوب میشود، تعریف عدالت به مطابقت با قانون است. در این دیدگاه عدالت مساوی با رعایت قانون تعبیر شده و بخش جدایی ناپذیر آن به حساب میآید.[4]
جنبه و جهات دیگر عدالت به دنبال ایجاد وضعیت یکسان برای اشخاصی میباشد که در شرایط یکسان قرار دارند.[5] این مفهوم در واقع همان مفهوم برابری است که در تمامی حوزهها و قلمروها کارایی دارد. جنبه دیگر عدالت نیز به دنبال ارائه چارچوبی مناسب جهت رفع تظلم از اشخاص است که مربوط به ماهیت و شیوههای رسیدگی به تظلمات و شکایات میباشد.
در این بخش پس از بیان تعاریف عدالت و قلمروهای آن، به نظرات فلاسفه در خصوص واژه عدالت اشاره خواهیم کرد. تعاریف عدالت در دو قلمرو مفهومی فردی و اجتماعی قرار میگیرد که در اینجا صرفاً مفهوم اجتماعی آن مورد لحاظ بوده و مفهوم فردی عدالت از محل بحث خارج است.
بند اول: تعریف لغوی عدالت
عدالت از مشتقات واژه عدل میباشد که در فرهنگ فارسی معین معانی مختلفی همچون داد کردن، نهادن هر چیزی به جای خودش، حد متوسط میان افراط و تفریط، دادگری، انصاف، مقابل ظلم، داد، اندازه و حد اعتدال، راست، نظیر و شبیه بیان شده است.[6]
واژه عدل را میتوان به معنای میانهروی در امور دانست. به عبارتی عدل، حد وسط بین افراط و تفریط است و عدالت صفتی است که مراعات نمودن آن باعث دوری از کارهایی میشود که به مروت و جوانمردی آسیب میرساند.[7]
زبان عربی برای برخی واژهها بیش از ده مترادف دارد و واژه عدالت نیز واجد چنین مترادفهایی است. بنابراین برای هر جنبهای از عدالت معانی متعددی بیان شده است که شاید مهمترین آنها استقامت، وسط، نصیب، میزان، انصاف و غیره باشد.
یکی از مترادفهای واژه عدل در ادبیات عربی، واژه قسط میباشد. ماده قسط به معنای استفاده از هر چیز در جایگاه خود است و دلالت بر رساندن حق به حقدار میکند که در مقام اجرای عدل کاربرد دارد.[8]
معادل واژه عدالت در فرانسه و انگلیسی justice و در لاتین justitia است.[9] فرهنگ لغات آکسفورد عدالت را به عنوان حفظ حقوق با اعمال اختیار و قدرت و دفاع از حقوق با تعیین پاداش یا تنبیه توصیف کرده است.
مشهورترین تعریف عدالت “اعطای کل ذی حق حقه” به معنای رعایت حقوق افراد و اعطای حق هر ذی حق به او و “وضع الشی فی موضعه” به معنای قرار دادن هر چیزی در موضع خود میباشد.[10]
برخی عدالت را به معنای دادن حق هر صاحب حقی بیان کردهاند که در معنای مقابل آن ظلم و ستم و تعدی به حقوق افراد قرار میگیرد،[11] واژه عدالت گاهی نیز در معنای مطابقت با قانون و گاهی به معنای دوری از گناه و عدم انجام خلاف مروت[12] و در نهایت به عنوان امری نسبی در مواجهه با شرایط یکسان تعبیر شده است که به معنای سنجش وضعیتی در مقابل وضعیتی دیگر است.
همچنین تعریف عدالت به انتقام[13] یکی از اولین تعاریف عدالت به شمار میرود که میتوان آن را نخستین ظهور واژه عدالت در مباحث اجتماعی دانست که تا به امروز، جای خود را در مباحث مربوط به عدالت تحت عنوان عدالت کیفری حفظ نموده است.[14]
همانطور که ملاحظه شد تعاریف عدالت چنان گسترده است و طیف وسیعی از معانی را دربرمیگیرد که ضروری است تعاریف موجود را نیز دستهبندی نمود. اما آنچه در تعاریف این واژه به مقاصد ما نزدیکتر است مفهوم عدالت به معنای برابری و تساوی، دادگری و انصاف، بیطرفی، عدم تبعیض و مفاهیم دیگری از این قبیل است.
بطور کلی میتوان معانی عدالت را در دو دسته از معانی که رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند خلاصه نمود. به این دو دسته از لغات در ذیل اشاره میشود:
الف: برابری، مساوات، انصاف و بیطرفی
عدالت در کتاب لغت به معنای انصاف، مساوات و تقسیم و تقسیط مساوی آمده است.[15] راغب اصفهانی عدالت را لفظی میداند که معنای مساوات را اقتضا میکند.[16] همچنین از میان اندیشمندان اسلامی، استاد مطهری عدالت را به معنای تساوی و نفی تبعیض و رعایت تساوی در زمینه استحقاقهای متساوی، دانسته است[17] و جان رالز نیز به عنوان یکی از مهمترین نظریه پردازان عدالت در اندیشه غربی، از عدالت با عنوان حق برخورداری از آزادیهای اساسی و رعایت انصاف[18] یاد کرده است.
ب: توازن، تعادل، اعتدال، تناسب، حد وسط و مطابقت با نظم و قانون
دسته دیگری از معانی عدالت وجود دارد که با سایر معانی آن دارای قرابت و نزدیکی است، و جز تفاوت در کاربرد و حوزه کارایی، منافاتی با معانی دسته اول ندارند. ابن مسکویه یکی از متفکران بزرگ اسلامی عدالت را علم به طبیعت وسط، مرحوم مطهری یکی از معانی آن را موزون بودن، فارابی عدل طبیعی، مرحوم محمد باقر صدر توازن اجتماعی، غزالی حد وسط، ابن رشد عدم افراط و تفریط، ارسطو آن را عدالت توزیعی و افلاطون مطابقت با نظم، معنی کردهاند.[19]
بند دوم: تمایز مفهوم عدالت از مفاهیم مجاور
عدالت به دلیل داشتن مفهومی موسع با واژههای دیگر اشتراک معنایی دارد و چنانچه در تعریف آن دقت لازم صورت نگیرد با این واژهها معنا و مفهومی مشابه و یکسان پیدا خواهد کرد. لذا ضروری است واژه عدالت از سایر واژههای مشابه تفکیک شده و قلمرو و تعریف هر یک تبیین گردد.
الف: تمایز از مفهوم انصاف
یکی از واژههایی که قرابت نزدیکی با مفهوم عدالت دارد واژه انصاف است. این واژه یکی از مباحث نظری در فلسفه حقوق است که ممکن است در مبنای حقوق، هدف حقوق، منبع حقوق و یا منطق حقوق مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
انصاف در لغت دارای معانی متعددی همچون عدل و داد کردن و میانه روی میباشد.[20] همچنین انصاف به معنی نصف کردن، برابر داشتن و عدالت کردن آمده است.[21] «به لحاظ مفهومی انصاف صورتی خاص از عدالت است که موجب میشود یک قاعده کلی را تعدیل و اصلاح کند. با انصاف حکم قانون با هدف قانونگذار موافق میشود و از حروفی که در کاغذ نقش بسته فراتر میرود.»[22]
اگر چه یکی از مفاهیم انصاف، همان عدالت است و به کار بردن این واژه به عنوان مترادف عدالت رایج است ولی بین مفهوم انصاف به مفهوم خاص کلمه با عدالت، تفاوتهایی وجود دارد؛ از آن جمله انعطاف و انطباق با مقتضیات انصاف در مقابل خشکی و انعطاف ناپذیری عدالت میباشد.[23]
«انصاف و عدالت هر دو مفهومی اخلاقی هستند ولی باید دانست که عدالت با حقوق ارتباط بیشتر و انصاف با اخلاق پیوند نزدیکتر دارد.»[24] وجه تمایز انصاف از عدالت آن است که انصاف دارای انعطاف بوده و با مقتضیات زمان و مکان، قابل انعطاف است، برخلاف عدالت که در برخی موارد خشک و خشن است.[25] انصاف به روح قانون تأکید دارد و به عبارتی بر هدف نهایی قانون مبتنی است و اعتقاد دارد که همه ابزارها و روشهای حقوقی باید در تأمین این هدف قرار گیرند. در حالی که عدالت قانونی به عنوان یکی از شاخههای عدالت بر محور متن قانون استوار است.[26] «به عبارت دیگر به دقت از روشها و اسلوبهای اصولی و حقوقی پیروی میکند و الگوهای استنباطی آن بر اساس یک نظام قاعدهمند و منطقی است.»[27]
با لحاظ تفاوت و تمایزات موجود بین این دو مفهوم، میتوان چنین بیان کرد که انصاف صورتی خاص از عدالت است که وظیفه دارد یک قاعده را که به مناسبت ماهیت کلی خود، ناقص یا نارسا بوده، اصلاح نماید.
به طور کلی انصاف عین عدالت و مطابق عدالت است اما نه مطابق عدالت مبتنی بر قانون. چرا که عدالت خود به دو نوع عدالت طبیعی و عدالت قانونی قابل تقسیم است. بنابراین عدالت عاملی بیگانه و نامتجانس با عدالت نیست بلکه عنصر ذاتی و غایی آن است. انصاف سبب میشود که حکم قانون در وفاق کامل با هدف، و نه بر اساس حروفی که بر کاغذ نقش بسته است، جریان یابد.[28]
بنابراین عدالت و انصاف در اصطلاح عام مترادفند. ارسطو میگوید: انصاف در جنس، با عدالت متفاوت نیست، امر منصفانه در حقیقت، عادلانه است، اما نه بر اساس قانون، بلکه انصاف، اصلاح و تکمیل عدالت است؛ هرگاه پس از وضع یک قاعده عام، موردی پیش آید که به نحوی در چارچوب الگوی عام نگنجد، در این صورت اگر اجرای فرمان مصوب قانونگذار در این مورد موجب بروز خطا شود، درست این است که این کاستی را طوری اصلاح کنیم که اگر قانونگذار حاضر بود و یا اگر هنگام وضع قانون، از این مورد آگاهی داشت، همینگونه عمل میکرد؛ به بیان دیگر، قانون پاسخگوی تمام مسائل نیست، مواردی پیش میآید که قانون نسبت به آن ساکت است و انصاف میتواند خلأ را پر کند.[29] در واقع میتوان چنین بیان کرد که این مفهوم از انصاف، موجب اصلاح و تلطیف عدالت نیز میشود، هرگاه در تطیبیق حکم کلی قانون بر مصادیق به لحاظ اوضاع و احوال خاص هر مورد، احیاناً به احکامی خشن و فاقد توجیه عقلانی منجر گردد و پافشاری بر قانون موجب بیعدالتی گردد، در این صورت انصاف میتواند غلضت قانون را فرو نشاند.
جان رالز معتقد است که عدالت، مبتنی بر انصاف و نتیجه تصمیم گیری منصفانه است و هرگاه بر مفهوم انصاف استوار باشد، مستلزم ایجاد تعادل سنجیده خواهد بود.[30] «عدالت جنبه مادی دارد و انصاف جنبه معنوی، عدالت در مرحله تقنین مطرح است و مقنن بر اساس آن میبایست به تقنین بپردازد، اما انصاف در مرحله اجرا مطرح است و قاضی باید بر اساس انصاف حکم کند، در حقوق کیفری قاضی با اعمال اصل فردی کردن مجازات، به سمت انصاف حرکت میکند.»[31]
علاوه بر واژه انصاف، در حوزه فقه قاعدهای تحت عنوان قاعده “عدل و انصاف” وجود دارد که از حیث موضوع و قلمرو کارایی متفاوت از قاعده عدالت و قاعده انصاف است. این قاعده به معنی تقسیم مساوی و بالمنصفانه حقوق و اموالی است که در تشخیص مالک آن، امر مشتبه شده است.[32] معنا و منظور این قاعده این است که اگر در مورد موضوعی خصوصاً موضوعات مالی تردید شود و علم اجمالی نیز وجود نداشته باشد که متعلق آن موضوع چیست قاعده عدل و انصاف اقتضا میکند حد میانه در نظر گرفته شود به عنوان مثال چنانچه موضوع، اختلاف بر سر اموال باشد، مال مزبور بالسویه تقسیم میشود.[33]
ب: تمایز از مفهوم برابری
یکی از پرسشهای مهم در بحث عدالت، میزان ارتباط آن با مفهوم برابری و مساوات است. اینکه آیا عدالت را میتوان به معنای مساوات و برابری دانست؟ رابطه این دو مفهوم در کدام قلمرو تبلور مییابد؟ آیا در مقام تقنین و در عدالت ماهوی به یکدیگر نزدیک میشوند یا در عدالت صوری و در مقام اجرا و قضا؟
برخی با استناد به اینکه افراد در انسانیت با یکدیگر برابرند، عدالت را به معنای برابری افراد در تمامی شرایط و امور میدانند. دیدگاه دیگر که ارسطو بنیانگذار آن است، با استناد به این مطلب که تمامی افراد جامعه بصورت نابرابر و در طبقات مختلف آفریده شدهاند، به انکار برابری مطلق پرداخته و بر همین اساس عدالت را به معنای رفتار برابر با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها تعریف کردهاند.[34] دیدگاه دیگری وجود دارد که متعلق به جان رالز است، رالز اگر چه برابری طبیعی افراد را میپذیرد اما نابرابری افراد را نیز اجمالاً انکار نمیکند و لذا ضمن پذیرش برابری ابنای بشر از یک سو و وجود نابرابری در جوامع از سوی دیگر، توصیه به اتخاذ سیاستی دارد که موقعیت فرودستان جامعه را ارتقا دهد.[35] در بینش اسلامی ضمن آنکه اصل مساوات پذیرفته شده است به استحقاق و مسئولیتها نیز توجه شده است.[36] علامه طباطبایی در این رابطه مینویسد: “حقیقت عدالت همان اقامه مساوات و موازنه بین امور است، به این ترتیب که به هر کسی آن سهمی را که سزاوار است داده شود، پس از این جهت مساویاند که هر کس و هر چیزی در همان جایگاهی که استحقاق آن را دارد قرار گیرد.”[37]
بطور خلاصه میتوان مفاهیم برابری را در چند معنا مورد تأکید قرار داد. یکی از آن معانی، یکسان قرار دادن تمام افراد جامعه از حیث حقوق و تکالیف میباشد،[38] که از آن به مفهوم برابری ماهوی و ساختاری تعبیر میشود. این معنا از برابری با مفهوم عدالت متقارب و متجانس است.
بخشی از معانی برابری که به واژه عدالت نیز نزدیک است، برخورداری یکسان افراد در استفاده از فرصتها و امکاناتی است که برای بهرهمندی از برابری ماهوی ضرورت دارد که به آن برابری عملی گفته میشود.[39] به عبارتی چنانچه مقصود ما از برابری، توزیع یکسان همه امکانات اولیه اجتماعی باشد و برابری فرصتها و رفع هر نوع تبعیض در این مرحله باشد این مفهوم از برابری با مفهوم عدالت متقارب است.[40]
بخش دیگری از معانی برابری، تعبیر برابری کارکردی است که به معنی بیطرفی، عدم تبعیض و دخالت ندادن دوستیها و دشمنیها از سوی متصدیان مشاغل اجرایی و قضایی بوده[41] و از مفاهیم متجانس برابری با مفهوم عدالت به شمار میرود. بنابراین اگر مقصود ما از برابری به معنای بیطرفی و نگاه بیطرفانه و جانبندارانه در حوزههای سیاستگذاری، اجرا و رسیدگیهایی قضایی و غیر قضایی باشد، مفهوم برابری با مفهوم عدالت متقارب و متجانس خواهد بود. لیکن در مواردی غیر از این سه مورد، هر برداشتی از برابری، با بیعدالتی هم معنا خواهد بود که از آن با عنوان برابری مطلق نیز یاد میشود.
به نظر میرسد همانطور که مفهوم عدالت از حیث کارکرد و قلمروی کاربری آن، به چند قسمت تفکیک میشود، بتوان مفهوم برابری را نیز با همین استناد تفکیک نماییم. بر این اساس در مقام تقنین و عدالت ماهوی، عدالت به معنای تناسب است و نه تساوی و لذا استحقاقها باید رعایت شود، به بیان دیگر در مقام تقنین باید میان مجموعه حقوق و تکالیف افراد، یک نوع تعادل و تناسب وجود داشته باشد، اما در مقام اجرای قانون باید نسبت به همه به طور یکسان عمل شود.[42]
بنابراین میتوان اذعان کرد در برخی موارد در عین رعایت برابری، عدالت نیز رعایت شده است و در برخی دیگر از موارد عکس آن صادق است.[43] بنابراین لازم است به تمایز مفهوم برابری از عدالت عنایت شود چرا که خلط مفهومی این دو واژه ما را از مسیر حقیقت دور خواهد نمود.
بنابراین چنین نیست که برابری و تساوی همواره با عدالت وفق بدهد زیرا که مساوات در آن معنی که متبادر به ذهن است همان تقسیم چیزی بر دو بخش برابر با هم میباشد که آن را تساوی ریاضی نام مینهیم ولی تساوی هندسی یک نوع تسهیم است که میخواهد حصه هر کس را بر اساس ضابطه معینی که ممکن است ضابطه نیاز، ضابطه کار و ضابطه استحقاق و سزاواری باشد معلوم گرداند.[44]
[1]. منوچهر، دین پرست، درنگی در اندیشه مشهورترین فیلسوف سیاسی دنیای آنگلاساکسون، عدالت در آرای رالز، نشریه راهبرد، شماره سی ام، زمستان 1382، ص 1.
[2]. حاجی حیدر، حمید، بررسی جامع مفهوم عدالت از دیدگاه اسلام، فصلنامه معرفت سیاسی، پاییز و زمستان 1388، ص 19.
[3]. رئیس دانا، فریبرز، دموکراسی در برابر بیعدالتی، تهران، علم، 1381، صفحه 5
[4]. داماتو، آنتونی، پیرامون پیوند قانون و عدالت، ترجمه کاهه، علیرضا و لاهوتی، حمید، راهبرد، 1382، ص 350.
[5] . نیکو برش راد، فرزانه، حکومت و عدالت اجتماعی در دوران امام علی، تهران، نغمه نواندیش، 1386، 60
[6]. فرهنگ فارسی معین، ج 2، 2279.
[7]. به نقل از رجایی، محمد کاظم و معلمی، مهدی، درآمدی بر مفهوم «عدالت اقتصادی» و شاخص های آن، معرفت اقتصاد اسلامی، شماره 4، 1390، ص7، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن.
[8]. رجایی، محمد کاظم؛ معلمی، مهدی، درآمدی بر مفهوم عدالت اقتصادی و شاخصهای آن، معرفت اقتصاد اسلامی، بهار و تابستان 1390، شماره 4، ص 11.
[9] . اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در نظام سیاسی اسلام، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381، ص 24 و جالینوسی، احمد و نجف پور، سارا، مفهوم عدالت در اسلام و غرب، نشریه دانش سیاسی، بهار و تابستان 1386، شماره 5، ص 101.
[10]. حسینی، رضا، مفهوم و ماهیت عدالت اجتماعی با رویکرد اسلامی، فصلنامه اقتصاد اسلامی، شماره 44، زمستان 1390، ص 24.
[11] . محمد تقی جعفری، عدالت و ستم، گرداوری و تلخیص محمد رضا جوادی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 21 تا 23.
[12]. مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم صدرا، 1380، ص 59.
[13] . vengeance
[14]. حاجی حیدر، حمید، تحول تاریخی مفهوم عدالت، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 45، 1388، ص31.
[15]. احمدی، جواد، اصطلاح شناسی عدالت و پیوند آن با مفاهیم همسو در آموزههای نهج البلاغه، معرفت اخلاقی، تاستان 1392، ص 37.
[16]. عیوضلو، حسین، مفهوم و ماهیت مسئله عدالت اقتصادی، تازههای اقتصاددی، 1379، شماره 96، ص 46.
[17]. مطهری، مرتضی، پیشین، ص 80.
[18]. دین پرست، منوچهر، عدالت در آرای رالز، راهبرد، شماره 30، ص 359.
[19]. عیوضلو، حسین، پیشین، ص 46.
[20]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص208.
[21]. لغت نامه دهخدا، ص 3055 و 3056.
[22]. دهقان، رمضان، تأثیر انصاف در حقوق خصوصی، تهران، فکرسازان، 1391، ص 20.
[23]. کاتوزیان، ناصر، کلیات حقوق، تهران، انتشار، 1384، ص 583.
[24]. دهقان، رمضان، پیشین، ص 19.
[25]. موحد، محمد علی، در هوای حق و عدالت از حقوق طبیعی تا حقوق بشر، تهران، نشر کارنامه، 1381، ص 97.
[26]. دهقان، رمضان، پیشین، ص 253.
[27]. همان، ص 50.
[28]. موحد، محمد علی، پیشین، ص 96.
[29]. همان، ص 92-97.
[30]. دین پرست، منوچهر، پیشین، ص 355.
[31]. دهقان چاچکاکی، حمید، جایگاه مصلحت در قانونگذاری کیفری ایران، قم، بوستان کتاب، 1390، ص 128.
[32]. مصطفوی، کاظم، قواعد فقه، ج1، ترجمه فهیمی، عزیز الله، تهران، نشر میزان، 1390، ص 176.
[33]. بهرامی احمدی، حمید، قواعد فقه (مختصر هفتاد و هفت قاعده فقهی و حقوقی)، 1388، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق، ص 193.
[34]. مرامی، علیرضا، بررسی مقایسه ای مفهوم عدالت از دیدگاه مطهری، شریعتی و سید قطب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص 13.
[35]. دین پرست، منوچهر، درنگی در اندیشه مشهورترین فیلسوف سیاسی دنیای آنگلاساکسون، عدالت در آرای رالز، نشریه راهبرد، شماره سی ام، زمستان 1382، صص 356 و 357.
[36]. قلیچ، وهاب، معیارهای عدالت توزیعی مقایسه تطبیقی دیدگاههای جان رالز و شهید مطهری، دو فصلنامه مطالعات اقتصاد اسلامی، 1389، ص154.
[37]. علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر مباحث علمی در المیزان، ج 12، ص 231.
[38]. هاشمی، سید محمد، حقوق بشر و آزادیهای اساسی، تهران، نشر میزان، 1384، ص 216.
[39]. موحد، محمد علی، پیشین، ص 212
[40]. قلیچ، وهاب، پیشین، ص157.
[41]. موحد، محمد علی، پیشین، ص 212
[42]. دهقان چاچکاکی، حمید، جایگاه مصلحت در قانونگذاری کیفری ایران، قم، بوستان کتاب، 1390، ص 250.
[43]. دهقان، رمضان، پیشین، ص 48.
[44]. موحد، محمد علی، پیشین، ص 315.
دانلود پایان نامه:بررسی نظریه منطقة الفراغ و تأثیر آن در حل مشکلات حکومت اسلامی
جمعه 99/10/26
اسلام به عنوان آیینی جامع و جاودان، علاوه بر تأمین نیازهای فردی، نیازهای مردم و جامعه را در حوزه امور عمومی و حکومتی نیز پاسخگو است و احکامی وضع کرده است تا انسان در هیچ زمانی در بلاتکلیفی به سر نبرد و در مواقعی که از انجام احکام اولی ناتوان است، احکام ثانوی را مقرر داشته و سرانجام برای باز کردن گرهها و معضلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و…، احکام حکومتی را تشریع کرده است تا با قوه محرک اجتهاد، سیستم قانونگذاری اسلام را در هر لحظه با نیازهای برخاسته از تحولات جهان به پیش ببرد.
شهید صدر مسئله «منطقة الفراغ» را در خصوص فعالیتهای اقتصادی مطرح میکند؛ ایشان در این مورد معتقد است اصول نظام اقتصادی اسلام ثابت است و برای دورههای مختلف تاریخی وضع شده است؛ اما با توجه به تحولات دورههای مختلف، عنصر حقوقی متحرکی وجود دارد که میتواند جوابگوی مقتضیات روز باشد و این عنصر در واقع، جایگاه دولت نسبت به قانونگذاری در قلمرو آزاد قانونی است.
شهید صدر معتقد است که مکتب اسلام، دارای دو جنبه مستقل است: یک جنبه بهطور منجز به وسیله شارع تعیین گردیده و تغییر و تبدل در آن راه ندارد. جنبه دیگر که آن را «منطقة الفراغ» نامیدند، باید به وسیله ولی امر برحسب نیازها و مقتضیات زمان و مکان تنظیم شود.
از این رو «منطقة الفراغ» تعبیری است نسبت به نصوص تشریعی، نه نسبت به واقعیتهای عینی و خارجی جامعه عهد نبوی؛ چه اینکه اقدامات نبی اکرم در حدود قلمرو مزبور، بر طبق هدفهای اقتصادی آن روزگار و احتیاجات عملی عصر، صورت پذیرفته است.
با نگاهی اجمالی به ابواب فقه اسلامی، حضور گسترده حکم حاکم را میتوان در آن یافت؛ که حکم به رؤیت هلال، لزوم پرداخت زکات در صورت طلب حاکم، تسعیر اجناس احتکار شده، اجبار والی بر انجام حجّ، احکام قضائی و اجرای حدود، دیات و قصاص، نمونههایی از آن است. با توجه به معنای حکم و فرق آن با فتوا، حرکت مستمر آن را در بستر زمان در مییابیم. و گواه آن، تجلّی چشمگیر و تطوّر آن در سیره معصومین و متعاقب آن در برخوردهای نظری و عملی فقهاست.
قلمرو آزادی حاکم و اینکه آیا محدود است به مواردی که از قبل به عنوان مباح شناخته شده است و یا اعم از آن است، و نیز رابطه حکم حاکم با احکام فرعیه، از موضوعات قابل توجهی است که آن را در این پژوهش مورد بررسی قرار میدهیم.
امید آنکه توفیق یار گردد و فرجام کار، آنچنان رقم خورد که خداوند خوشنود و ما نیز رستگار شویم.
فصل اول
کلیات |
فصل اول
کلیات
آنچه در این فصل مورد ارزیابی قرار میگیرد کلیاتی دربارهٔ موضوع بحث، بررسی نظریه منطقة الفراغ و تأثیر آن در حکومت اسلامی میباشد.
1 ـ 1 بیان مسئلۀ تحقیق
نظریه منطقه الفراغ یکی از ابتکارات جدید شهید صدر است که به اعتقاد برخی از اندیشمندان میتواند هم چون بازویی استوار برای حاکم اسلامی در حل مسائل و مشکلات جاری و مستحدثه جامعه اسلامی باشد.
این نظریه بیانگر این حقیقت است که مسلماً برخی حیطهها و عرصههای زندگی اجتماعی مورد سکوت شارع است و در این منطقه که فارغ و خالی است دست حاکم اسلامی باز است تا برای مصالح و مفاسد مسلمین احکامی را وضع نماید. شهید صدر در این نظریه میکوشد، حوزهای معین از روابط متغیر و متحول را تعریف کند که ولی امر بتواند با توجه به اصول و ضوابطی در آن قانونگذاری کند.
باید گفت که عدم وضع قواعد تفصیلی ثابت در منطقه الفراغ، از ماهیت متغیر و متطور منطقه ناشی میشود. به دیگر سخن، موضوعات و عناوین در این حوزه بهگونهای هستند که قابلیت پذیرش احکام ثابت را ندارند، نه اینکه شارع، نسبت به صدور احکام ثابت درزمینهٔ آن موضوعات در عرصه قانونگذاری اهمال کرده باشد.
بنابراین ماهیت متغیر و متطور احکام در این منطقه، با اهداف کلی شریعت همسو است؛ بدین معنا که موضوع بهگونهای متغیر است که اگر حکم ثابت بر آن اعتبار شود، با حصول دگرگونی در اوضاع و احوال، با اهداف شریعت منافات خواهد یافت.
1 ـ 2 بیان جنبههای مجهول و مبهم مسئله.
- آیا علماء قبل از شهید صدر نیز به مسئله منطقه الفراغ پرداختهاند؟
- آیا نظریه منطقه الفراغ میتواند مشکلات جامعه اسلامی را بیش از مکانیزم فعلی حلوفصل کند؟
- آیا این نظریه به تمام جوانب و لوازم بحث توجه کرده و به آن پرداخته است؟
1 ـ 3 سؤال اصلی تحقیق (ویژه مسئله پژوهی).
- منطقه الفراغ چه جایگاهی در صدور احکام حکومتی و حل مشکلات اجتماعی با توجه به تحولات سریع جوامع امروزی میتواند داشته باشد؟
1 ـ 4 سؤالات فرعی تحقیق (ویژه مسئله پژوهی).
- قلمرو منطقه الفراغ چیست؟
- رابطه حکم حکومتی با منطقه الفراغ چیست؟
- ویژگیهای منطقه الفراغ چیست؟
- رابطه منطقه الفراغ با احکام واقعی و ظاهری چیست؟
- موافقین و مخالفین منطقه الفراغ چه کسانی هستند؟
1 ـ 5 پیشینه تحقیق
قابلذکر میباشد که در مورد موضوع مورد پژوهش کتاب خاصی با این عنوان (یعنی کتابی با عنوان بررسی نظریه منطقه الفراغ) یافت نشد. ولی در بعضی از کتابها با عناوین مختلف از آن بحث شده است:
- کتاب اقتصادنا اثر شهید صدر
- کتاب دائرةالمعارف فقه مقارن اثر آیتالله مکارم شیرازی
- انوارالفقاهه اثر آیتالله مکارم شیرازی
- تنبیه الامة و تنزیه الملة اثر آیتالله نائینی
1 ـ 6 بیان اهمیت موضوع
با توجه به بررسی کارهای پژوهشی که در زمینهٔ «نظریه منطقه الفراغ و تأثیر آن در حکومت اسلامی» انجام گرفته است، این نتیجه به دست میآید که تقریباً هیچ کار تحقیقی منسجم و مستقلی برای تبیین این نظریه صورت نگرفته و این موضوع همچنان نیازمند بررسیهای همه جانبه است. بنابراین هدف از این پژوهش این است که با ارائه این نظریه و بررسی نقاط ضعف و قوت این نظریه به روشن شدن هر چه بیشتر این نظریه بیانجامد.
1 ـ 7 بیان جنبههای نوآوری و جدید بودن طرح.
- نظریه منطقة الفراغ بیانگر این واقعیت است که «قلمرو آزادی» در قانونگذاری و تشریع وجود دارد؛ بدین معنا که قانونگذار، تکلیف قانونی عدهای از موضوعات را مشخص و بیان نموده و برخی دیگر از موضوعات را بدون حکم رها ساخته و حکم را به دست ولی امر مسلمین سپرده است.
- این نظریه به دلیل بدیع و جدید بودنش، در صورت تثبیت، افقهای جدیدی را در فقه حکومتی میگشاید.
- مفاهیم
2 ـ 1 تعریف منطقه الفراغ:
منطقه الفراغ که نخستین بار توسط شهید سید محمدباقر صدر مطرح شد. و در این نظریه میکوشد حوزهای معین از روابط متغیر و متحول را تعریف میکند که ولی امر بتواند با توجه به اصول و ضوابطی در آن قانونگذاری کند.
منطقه الفراغ به حوزهای از شریعت اسلامی ناظر است که به سبب ماهیت متغیر آن، احکام موضوعات و عناوین میتواند متغیر باشد و شارع وضع قواعد مناسب با اوضاع و احوال و مقتضیات زمان و مکان را با حفظ ضوابط و در چارچوب معینی به عهده ولی امر گذاشته است. پیامبر (صلیالله علیه و أله)، به لحاظ اینکه افزون بر مبلّغ شریعت، ولی امر نیز بوده، خود در این منطقه به وضع قواعدی دستزده است که قابلیت تغییر از سوی اولیای امور بعدی را خواهد داشت.
2 ـ 2 تعریف حکم شرعی
2 ـ 2 ـ 1 حکم در لغت به معانی مختلفی به کار رفته است:
حکم در فرهنگ الصحاح: به معنای داوری و قضاوت است.[1]
حکم در لسان العرب: به معنای قضاوت از روی عدل وانصاف.[2]
حکم در تاج العروس: به معنای قضاوت ایجابی یا سلبی درباره چیزی.[3]
حکم در اقرب الموارد: شرتوتی حکم را به معنای قضاوت و در اصل به معنای منع میداند.[4]
راغب اصفهانی در مفردات حکم را چنین تعریف میکند: حکم به معنای منع و بازدارندگی چیزی جهت اصلاح آن است و از همین جهت است که به افسار چهار پایان «حکمه الدابة» گفته میشود.[5] و ابن فارس در «معجم المقایس اللغه» و ابن اثیر در «النهایه فی غریب الحدیث و الاثر» نیز با راغب اصفهانی در این معنا همعقیدهاند.
همچنین لغتشناسان فارسیزبان هم برای حکم، معانی زیادی مطرح کردهاند؛ از جمله در لغتنامه «دهخدا» حکم به معنای «حکومت»، امر کردن و فرمان دادن، آمده است.[6]و استاد «معین» هم این معانی را برای حکم ذکر میکنند «امر، فرمایش، داوری، قضا، ابلاغ، فرمان، فتوا، اجازه، اثبات امری که قائل را سکوت بر آن جایز باشد.[7]
2 ـ 2 ـ 2. حکم در اصطلاح فقهی و اصولی:
دامنه اصطلاحی حکم آنقدر وسیع و گسترده است که به دست آوردن یک تعریف جامع و کامل از حکم را دشوار میکند.
اصطلاح حکم در میان فقها و اصولیون با کاربردهای گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است.
- شهید اول دراینباره میفرمایند:
خطاب الشرع المتعلق بافعال المکلفین بالاقتضاء او التخییر؛
حکم شرعی عبارت است از خطاب شارع که مربوط به کارهای مکلف میشود به گونه افتضاء یا تخییر.[8]
فاضل مقداد هم با افزودن عبارت «او الوضع» همین تعریف را پسندیده است.
خطاب الشرع المتعلق بافعال المکلفین بالاقتضاء او التخییر او الوضع؛
حکم عبارت است فرمان شرعی مربوط به کردار مکلف، بگونه اقتضا (وجوب حرمت) یا تخییر (اباحه) یا وضع».[9]
- صاحب جواهر نیز حکم را چنین تعریف میکند:
اما الحکم فهو انشاء انفاذ من الحاکم. لا منه تعالی، لحکم شرعی او وضعی او موضوعهما فی شیء مخصوص[10]؛
حکم، عبارت است از انشای انفاذ حکم شرعی یا وضعی یا انفاذ موضع این دو در چیزی مخصوص از سوی حاکم.
- شهید صدر پس از انتقاد از تعریف شهید اول و فاضل مقداد، مبنی بر اینکه خطاب شرعی، حکم نیست، بلکه کاشف از آن است، در تعریف حکم آورده است:
الحکم الشرعی هو التشریع الصادر من الله تعالی لتنظیم حیاة الانسان.[11]
شهید صدر میفرماید:
حکم، قانون وضع شده از طرف خداوند متعال، برای تنظیم حیات بشری است.[12]
- مرحوم امام در تعریف حکم شرعی میفرمایند:
اراده تشریعی که شارع آن را به یکی از مظهرات مثل امر و نهی اظهار نماید.[13]
- مرحوم محمدتقی حکیم در کتاب «اصول العامة للفقه المقارن» تعریفی از حکم آورده است که به نظر، جامع میرسد. وی میفرماید:
الحکم الاعتبار شرعی المتعلق بافعال العباد تعلقاً مباشراً او غیر مباشر[14]؛
حکم اعتبار شرعی است که به عمل مکلف، تعلق میگیرد؛ چه آن تعلق مستقیم باشد و چه غیرمستقیم که در اینجا تعلق مباشر، راجع بهحکم تکیفی و تعلق غیرمستقیم راجع بهحکم وضعی است.
[1]. جوهری، اسماعیل: الصحاح، ج 2، ص 1901، بیروت: دارالعلم الملایین، 1317 ق.
- ابن منظور: لسان العرب، ج 3، ص 27.
[3]. الزبید، محمد مرتضی: تاج العروس، ج 8، ص 253.
[4]. شرتوتی، سعید، اقرب الموارد، ج 1، بیروت: مطبعة مرسلی الیسوعیّه، 1889 م.ص 218.
[5]. اصفهانی، راغب: المفردات فی غریب القرآن، ص 125، بیروت دارالشامیة، 1416 ق.
[6]. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج 19، تهران: دانشگاه تهران، 1338 ش.ص 753.
[7]. معین، محمد، فرهنگ لغت، ج 1 تهران: امیرکبیر، 1360 ش.ص 1366.
[8].. مکی العالمی (شهید اول)، محمد بن جمالالدین، القواعد و الفوائد، قم: مکتبة المفید، بیتا، ج 1، ص 38.
[9]. المقداد السیوری فاضل، نضد القواعد الفقهیه، قم: منشورات مکتبة آیة الله نجفی، 1403 ق.ص 9، قائده چهارم.
[10]. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1981 م.ج 40، ص 100.
[11]. صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، الحلقه الاولی، بیروت: دار الکتاب المعانی، مکتبة المدرسة، 1406 ق، ص53
[12]. محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الاول، ص 161
[13]. تهذیب الاصول، ج1، ص225.
[14]. حکیم، محمدتقی، اصول العامة للفقه المقارن، بیروت: مؤسسة آل البیت، 1979م، ص 55.
دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد:بررسی و تبیین آثار جهیزیه در حقوق خانواده
جمعه 99/10/26
جهیزیه مالی است که زن علیالرسم در موقع ازدواج با خود به منزل شوهر میبرد و علاوه بر استفاده خود به شوهر نیز اباحه انتفاع و استفاده آن را میدهد، این مال در مالکیت زن خواهد ماند و شوهر مالک آن نمیشود و ازنظر حقوقی آوردن جهیزیه نوعی اباحه تصرف است که هیچ حقی برای شوهر ایجاد نمیکند و موضوع جهیزیه ازنظر فلسفه وجودی و ماهیت حقوقی آن در کشور ما اینگونه است که جهیزیه بهرسم امانت از سوی زوجه در اختیار زوج قرار میگیرد و زوج فقط میتواند از منافع آن استفاده کند.
هزینه و مسئولیت تهیه این لوازم بهتبع آدابورسوم هر منطقه به عهده داماد یا عروس میباشد در عرف غالب جامعه ایرانی این مسئولیت به عهده دختر یا به عبارت بهتر به عهده پدر دختر میباشد که دختر باید تحت هر شرایطی و به هر قیمتی باشد آن را تهیه نماید، البته تهیه جهیزیه از سوی دختر رسم و عرفی است که در جامعه ایران پذیرفتهشده و به آن عمل میشود اما ازنظر قانونی و شرعی پشتوانه و اجباری برای آن وجود ندارد به همین خاطر بر اساس توافقهای صورت گرفته و بر مبنای عرف حاکم بر هر منطقه و در زمانهای مختلف، میزان اقلام جهیزیه متفاوت است. طبق رسم و رسوم مناطق مختلف، برخی از خانوادهها تهیه و خرید اقلام سنگین را بر عهده مرد قرار میدهند تا وی بهعنوان شیربها برخی از جهیزیه همسرش را خریداری و تحویل خانواده عروس نماید تا قبل از برگزاری جشن عروسی به خانه مشترک زوجین منتقل شود. اگرچه خانوادهها وسایل و اقلام جهیزیه را بهعنوان «هبه» و هدیه به دخترشان میدهند و یا اذن و اجازه استفاده از آن کالاها را به فرزندانشان میسپارند اما برخی خانوادهها بر اساس رسم و رسوم موجود از داماد برای فهرست سیاهه امضاء و رسید میگیرند و شهودی نیز از بزرگان طرفین بهعنوان شاهد آن را گواهی و تأیید میکنند. در قانون مدنی تعریفی از جهیز یا جهیزیه و ماهیت حقوقی آن نیامده است که یکی از اشکالات وارده به این قانون، سکوت قانونگذار دراینباره و مسکوت گذاردن این موضوع چالشبرانگیز بین خانوادهها و مردان و زنان در دعاوی خانوادگی میباشد. جهیزیه از زمره حقوق مالی زوجه در نظام حقوقی ایران است که جدای از تفاوتهای عرفی و فرهنگی مربوطه در مناطق مختلف جامعه، از حیث نحوه و چگونگی تهیه و تخصیص آن به زندگی مشترک از جهت حقوقی
دارای وضعیتهای خاص برای مطالبه آن است و بهتر است خانوادهها به دلیل اینکه سازمان مربوط به خانواده شخصیت حقوقی مستقل ندارد اصل را بر تعاون و همکاری گذاشته و از هر چیز که بوی اختصاص و خودپرستی دهد پرهیز نمایند، واقعیت تلخ نشان میدهد که زمانی از این حقوق باید استفاده نمایند که نشانههایی از سستی در خانواده رخنه نموده و چارهای جز استفاده از اختیارات قانونی نداشته باشند لازم به توضیح است که اختیار قانونی زن در مسئله جهیزیه ربطی به طلاق و جدایی ندارد بدین معنی که اینیک حق عام و مطلق است و زن میتواند در هر زمانی که اراده نماید از این حق استفاده نماید اما به دلیل آنکه اکثر خانوادهها، خصوصاً زوجین از آثار حقوقی و حق قانونی زن آگاهی لازم را نداشته و از دانش حقوقی در این زمینه کمبهره یا بیبهره هستند اکثر قریب بهاتفاق دعاوی مربوط به جهیزیه با دخالت دادگاه و حکم استرداد جهیزیه حلوفصل میگردد. حقوق خانواده از بخشهای مهم حقوق مدنی است و موضوعات زیادی در این بخش از حقوق مدنی جای میگیرد که بحث تهیه جهیزیه و آثار آن در حقوق خانواده، ضرورت تبیین و بررسی آن را دوچندان میکند.
کلیات پژوهش
الف) سؤالهای تحقیق:
در خصوص موضوع تحقیق سؤالهای اصل به شرح ذیل است:
- آیا زوج اباحه تصرف در جهیزیه دارد؟
- آیا جهیزیه بهعنوان ماترک زوجه محسوب میشود؟
- در چه صورتی زوج در قبال جهیزیه زوجه مسئول میباشد؟
ب) پیشینه تحقیق:
تحت عنوان این موضوع پایاننامه یا کتاب موجود نیست بلکه تعدادی از حقوقدانان و فقها برخی از ابعاد این موضوع را موردبررسی قرار دادهاند.
- شامبیاتی (1377 ص 112) مینویسد: «اگر زوج اقدام به فروش جهیزیه کرد چون رابطه امانی بین زوج و زوجه برقرار نبوده نمیتوان او را بهعنوان خیانتدرامانت تحت تعقیب کیفری قرار داد.»
- حلی (سال 1403 ه. ق ص 199) مینویسد: «در صورت حدوث اختلاف بین زوجین در مورد مالکیت جهیزیه هر یک مالک نصفی از جهیزیه میباشد.»
- جعفری لنگرودی (سال 1386 ص 203) مینویسد: «مقصود از معنای حقوقی جهیزیه مالی است که دختر علیالرسم در موقع ازدواج با خود به منزل شوهر میبرد و علاوه بر استفاده خود به شوهر نیز حق انتفاع و تصرف آن را میدهد و این اموال در ید زن میباشد.»
- معین (سال 1360 ص 1297) مینویسد: «جهیزیه در لغت به معنی رخت مرده و عروس مرده میباشد و معنای دیگر آن کشتی و آنچه بر پشت میبندند.»
- کاتوزیان (سال 1377 ص 106) مینویسد: «مالکیت حقی است که بهموجب آن شخص میتواند در حدود قوانین، تصرف در مالی را که به خود اختصاص دارد از تمام منافع آن استفاده کند.»
ج) فرضیه ها:
- زوج فقط حق اباحه تصرف از جهیزیه را دارد.
- جهیزیه بهعنوان ماترک زوجه محسوب میشود.
- مسئولیت زوج در قبال جهیزیه در صورتی است که استیفای ناروا صورت گرفته باشد.
د) روش تحقیق:
روش گردآوری دادهها روش کتابخانهای میباشد و در تحقیق حاضر با تجزیهوتحلیل دادهها به نتیجهگیری پرداخته میشود ازاینرو، روش تحقیق روش توصیفی – تحلیلی میباشد.
ه) تقسیم مطالب:
مطالب این تحقیق درمجموع و طی سه فصل به شرح آتی ارائه گردیده است:
در فصل اول به کلیات مفاهیم و تعریف جهیزیه و تاریخچه و تهیه آن در ایران و سایر کشورها و رابطه شیربها و جهیزیه پرداخته شد و مالکیت جهیزیه و چگونگی مسئولیت زوج نسبت به آن در فصل دوم طی سه مبحث بررسی گردیده و در فصل سوم بررسی حقوقی استرداد جهیزیه و صلاحیت دادگاه و نحوه رسیدگی به اختلاف و دریافت جهیزیه و همچنین نحوه صدور حکم و اجرای آن در سه مبحث موردبررسی و تجزیهوتحلیل قرارگرفته است. سرانجام با نتیجهگیری و پیشنهاد به موضوع تحقیق خاتمه دادهایم و در این میان تا حد ممکن سعی نمودهایم با استفاده از اصول کلی حقوقی و فقهی و عرف به تبیین و بررسی آن بپردازیم.
دانلود پایان نامه :بررسی و تحلیل جرم قاچاق انسان به قصد فحشاء
جمعه 99/10/26
1) بیان مسأله تحقیق:
پدیده قاچاق انسان به قصد فحشا و بهره کشی جنسی یکی از اقسام قاچاق انسان در سطح بین المللی و از زمره جرایم سازمان یافته فراملی محسوب می شود . این پدیده امروزه یک معضل بزرگ و درگیر کننده در نظام حقوقی کشورهای مختلف از جمله کشورمان محسوب می شود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل مجلس شورای اسلامی، تدوین کنندگان قانون مجازات اسلامی با توجه به اصول قانون و تبعیت از موازین شرعی، در جهت حفظ و حمایت از ارزش های معتبر اخلاق اسلامی در مقررات قانون مجازات اسلامی، ارتکاب هرنوع اعمال منافی عفت و اخلاق عمومی را بر حسب مورد جرم انگاری کرده اند. این مقررات در داخل کشور به مورد اجرا گذاشته می شود اما در خارج از کشور به دلیل حاکمیت اجرای ماده 3 ق.م.ا جز در برخی موارد قابلیت اجرا ندارد.
افزایش قاچاق زنان و دختران ایرانی به خارج از کشور از یک سو خلاء قانونی جامع و مناسب در خصوص قاچاق انسان به ویژه قاچاق زنان از سوی دیگر ، باعث شد که سرانجام قانون مبارزه با قاچاق انسان در تاریخ 28/4/1383 به تصویب برسد. این قانون تا حدودی توانست این خلاء را پر کند اما ابهام های بسیاری را بر جای گذاشت و نتوانست به طور کامل جواب گوی معضل هایی چون قاچاق کودکان و زنان به قصد فحشا به کشورهای توریستی جهان مانند حوزه خلیج فارس و برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی باشد. در جامعه بین المللی نیز به این موضوع توجه شده و اسناد و کنوانسیون های بین المللی مانند پروتکل اول الحاقی به کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جرایم سازمان یافته فراملی تحت عنوان پیشگیری ، منع و مجازات قاچاق اشخاص به ویژه زنان و کودکان و همچنین اسناد منطقه ای نظیر کنوانسیون اتحادیه های آسیای شرقی معروف به کنوانسیون سارس راجع به پیشگیری و مبارزه با قاچاق زنان و کودکان برای مبارزه با روسپی گری، تصویب شده است. با مطالعات انجام شده به نظر می رسد که قوانین داخلی ایران در زمینه قاچاق اشخاص به ویژه زنان با پروتکل اول الحاقی به کنوانسیون پالرمو در تمامی ابعاد همسو نیست.به عنوان مثال در قانون مبازه با قاچاق انسان، رضایت قاچاق شده تنها در دو مورد قابل ترتیب اثر نیست: 1- در حالتی که جرم قاچاق انسان به صورت سازمان یافته ارتکاب یابد 2- در حالتی که جرم قاچاق انسان
برای بهره کشی جنسی باشد؛ حال چه به صورت سازمان یافته ارتکاب یابد و چه به صورت غیرسازمان یافته. (ماده2 قانون مبارزه با قاچاق انسان) این درحالی است که پروتکل اول الحاقی ، رضایت بزه دیده به طور کامل مخدوش و غیرقابل ترتیب اثر می باشد.( بند ب ماده 3 پروتکل اول الحاقی به کنوانسیون پالرمو). تفاوت دیگر در خصوص مجازات این جرم می باشد. در کنوانسیون پالرمو برای مجازات جرایم سازمان یافته که قاچاق انسان به ویژه زنان هم یکی از آن ها می باشد ، مقرر شده که دول عضو این کنوانسیون برای مجازات این جرایم، حداقل حبسی را که باید درنظر بگیرند، سال می باشد تا به عنوان یک جرم سازمان یافته بیان شود.( بند ب ماده 2 کنوانسیون پالرمو) درحالی که در قانون مبارزه با قاچاق انسان حداقل حبس در نظر گرفته شده ، 2 سال می باشد. ( مواد 3 تا 5 قانون مبازره با قاچاق انسان ). همانطور که می بینیم قانون داخلی ایران اماره موجود در پروتکل را رعایت نکرده است. از آنجا که قاچاق زنان بزهی بر ضد کرامت زن می باشد، [1] لذا دراین پژوهش سعی شده که با توجه به قوانین حقوق داخلی و برخی کنوانسیون های بین المللی، این پدیده را تحلیل و بررسی کرده و هم چنین ویژگی های این پدیده و عوامل و انگیزه های ایجاد و گسترش این پدیده را بررسی کرده ، هم چنین نقاط قوت و ضعف قانون داخلی و پروتکل الحاقی را بررسی کرده و راهکارهایی جهت بهبود اعمال قوانین در این حوزه ارائه شود.
2) اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
امروزه جرم قاچاق انسان یکی از جرایمی است که گریبان گیر جوامع بشری شده است. موقعیت خاص کشور ما از یک سو که می تواند به عنوان کشور مبدأ، مقصد و ترانزیت قاچاق باشد و عواملی نظیر فقر و بیکاری که متأسفانه یک معضل بزرگ درکشور ما می باشد از سوی دیگر باعث شده که در معرض خطر شدید قاچاق انسان قرار گیرد. بنابراین کشور ما باید تدابیر مناسب و موثری را برای مبارزه با این پدیده اتخاذ نماید. لذا بررسی و تحلیل قوانین داخلی و بین المللی نظیر مقاوله نامه ها، اسناد و کنوانسیون های بین المللی در این خصوص ضرورت و اهمیت دارد که در این تحقیق سعی برآن شده که به این مهم بپردازیم.
3) مرور ادبیات و سوابق مربوطه :
با بررسی های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که در حوزه ی قاچاق انسان هم در سطح داخلی و هم در سطح بین المللی تحقیق های بسیاری به عمل آمده که می توان از : 1- پایان نامه ی الهه دبیرزاده تحت عنوان تحلیل حقوقی قاچاق انسان در حقوق ایران و حقوق بین المللی از دانشگاه شهید بهشتی نام برد که در این پایان نامه، قاچاق زنان به صورت مجزا و تطبیقی در ایران و اسناد بین المللی بررسی نشده بلکه پدیده قاچاق انسان به طور کلی بررسی شده است. هم چنین ماهیت حقوقی قاچاق انسان و پاسخ هایی که در قبال قاچاق انسان داده شده است و فرآیند رسیدگی به این جرم بررسی شده است. درحالی که در تحقیق حاضر سعی خواهد شد اسناد و کنوانسیون های بین المللی که در خصوص قاچاق زنان وجود دارد و قانون داخلی ایران به طور کامل و مجزا تحلیل و بررسی شود و نقاط قوت و ضعف این قوانین بیان گردد.
2- کتاب شهلا معظمی، جنایات سازمان یافته و راهکارهای جهانی مبارزه با آن ، تهران ، نشر دادگستر، چاپ اول، پاییز 1384. در این کتاب به پدیده قاچاق به طور کلی و به عنوان یک جنایت سازمان یافته توجه شده است و بحث قاچاق زنان مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است .
3- کتاب بهناز اشتری، قاچاق زنان بردگی معاصر، تهران، نشر میزان، چاپ اول، پاییز 1385. در این کتاب به عوامل اساسی ایجاد پدیده قاچاق زنان و هم چنین عوامل و انگیزه های گسترش قاچاق انسان بویژه زنان توجه نشده است که در این تحقیق سعی خواهد شد که این عوامل نیز بررسی شود.
4- مقاله ی دکتر حسن عالی پور تحت عنوان قاچاق زنان بزهی بر ضد کرامت زن . دراین مقاله تنها پدیده قاچاق زنان تعریف شده و همچنین پیشینه تاریخی و ارکان تشکیل دهنده ی این جرم و رویارویی با این پدیده بررسی شده است.
5- مقاله دکتر صادق سلیمی تحت عنوان قاچاق انسان مبارزه با آن در حقوق کیفری ایران ، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره 26، سال هفتم. در این مقاله تنها به وضعیت قاچاق زنان و کودکان در ایران توجه شده است و نه در اسناد بین المللی.
6- مقاله ی محمد جعفر حبیب زاده ، محمد باقر مقدسی و عباس جعفری دولت آبادی تحت عنوان قاچاق انسان در حقوق کیفری ایران، پژوهش های حقوق تطبیقی ، دوره 13 ، شماره 4 ، زمستان 1388. در این مقاله نیز تنها به تعریف و ارکان تشکیل دهنده جرم و قاچاق انسان به طور کلی و آن هم درحقوق داخلی پرداخته است.
همان طور که می بینیم در تمامی این کتاب ها، پایان نامه ها و مقاله ها به بررسی تطبیقی جرم قاچاق زنان در ایران و اسناد بین المللی به صورت کامل و مفصل توجه نشده است و هر کدام یک سری نواقصی دارند که در این تحقیق سعی خواهد شد این پدیده به صورت کاملاً انحصاری و تطبیقی بررسی شود.
4) جنبه جدید بودن و نوآوری در تحقیق:
مبارزه با پدیده قاچاق زنان به ویژه به قصد فحشا، ازدواج اجباری، بردگی، برداشت اعضا و غیره یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی بوده، چراکه این جرم یکی از تاثیرگذار ترین عوامل در به مخاطره افتادن آزادی زنان و خدشه دار شدن کرامت انسانی آن ها می باشد. با توجه به این که این جرم از جرایم سازمان یافته و فراملی می باشد سعی برآن شده که این جرم هم در سطح داخلی و هم در سطح بین المللی به صورت تطبیقی و مجزا بررسی شود.
5) اهداف مشخص تحقیق:
1-بررسی سیاست جنایی ایران در خصوص کنترل و مهار قاچا ق زنان از بعد تقنینی، قضایی ، اجرایی و مشارکتی.
2-تشریح و تبیین قانون مبارزه با قاچاق انسان در حقوق داخلی و بررسی نقاط قوت و ضعف این قانون.
3-بررسی اسناد و کنوانسیون های بین المللی در خصوص این جرم
4- مقایسه قوانین داخلی و اسناد بین المللی در خصوص این جرم
5-ارائه پیشنهادها و راهکارهایی در جهت پیشگیری و مهار جرم قاچاق زنان به قصد فحشا.
6-بررسی زمینه های هماهنگی و همکاری دولت ایران در امر پیشگیری و مبارزه با قاچاق زنان با دولت های دیگر و مراجع بین المللی.
1- حسن عالی پور، مقاله ی بزهی بر ضد کرامت زن
پایان نامه ارشد:تاثیر تحریم بر صنعت نفت ایران
جمعه 99/10/26
در آغاز قرن بیستم، «آنتوان کتابچی» بانى و دلال قراردادى شد که پیامدهاى آن، هم در عرصهی بینالملل و هم در امور داخلى ایران، تغییرات شگرف و بنیادینى به وجود آورد. سال ۱۲۸۰ هجری شمسی، ویلیام ناکس دارسى با پرداخت رشوههایى که کتابچى دلال آن بود و با توشیح ملوکانهی مظفرالدین شاه، حق انحصارى اکتشاف، استخراج، بهرهبردارى، حمل و نقل و فروش نفت و فرآوردههاى نفتى و تمام عملیات مربوط به منابع نفت ایران را به مدت ۶۰ سال، به دست آورد. در قبال آن، ایران ۲۰هزار لیره به صورت نقد و۲۰هزار لیره به صورت سهام دریافت کرد. طبق قرارداد ۱۶درصد از منافع خالص سالانهی تمام شرکتهایىکه به موجب این امتیاز تشکیل مىشدند، باید به ایران تعلق میگرفت. دارسى براى تأمین هزینههاى عملیات اکتشافی، از نیروى دریایى انگلستان کمک خواست و سرانجام در پنجم خرداد ۱۲۸۷، فوران نفت از چاهى در مسجد سلیمان اسباب دگرگونى اوضاع ایران و خاورمیانه را فراهم آورد.
خبر کشف نفت در ایران، بهسرعت در سراسر جهان پیچید. دو سال بعد، شرکت نفت «انگلیس و ایران»، با سرمایه یک میلیون پوند، براى بهرهبردارى از این منابع تأسیس شد. این شرکت به سرعت رشد کرد و طولى نکشید که اولین پالایشگاه خاورمیانه در آبادان احداث شد و در تاریخ یکم دى ۱۲۹۱، اولین محمولهی نفتى از آبادان راهى بازار جهانى شد. سال ۱۲۹۲، چرچیل در پارلمان حضور یافت و هشدار داد: «اگر به نفت دسترسى نداشته باشیم، نمیتوانیم غله، پنبه و هزار و یک کالاى ضرورى دیگر را به دست آوریم». او در جایگاه رئیس ستاد نیروى دریایى، چند ماه پیش از آغاز جنگ جهانى اول، موفق شد با پرداخت ۲ میلیون لیره،۵۰ درصد از سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را خریداری کند. به این ترتیب، نفت به مؤلفهاى مؤثر در مسائل امنیتى و سیاسى تبدیل شد.
دکتر مصدق، در اولین اقدام خود در زمینه نفت، طرحى دو فوریتى به مجلس تقدیم کرد که در یازدهم آذر ۱۳۲۳، با تصویب مجلس، به صورت قانون درآمد. بر اساس این قانون، هرگونه مذاکرهی رسمى و غیررسمى به منظور اعطاى امتیاز نفت ایران، ممنوع شد. تصویب این قانون آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت بود که در نهایت 29 اسفند 1329 به نتیجه رسید.
مصدق این نهضت را چنان به پیش برد که دولتهای بزرگى مانند آمریکا و انگلیس، براى تأمین منافع خود، به ناچار ننگ کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به جان خریدند. به این ترتیب، مصدق اگر چه از مسند نخستوزیرى کنار گذاشته شد، اما بر مسندى پرافتخار نشست که تا به حال برقرار و پا بر جاست. در سمت مقابل برای دسیسههای آمریکا و انگلیس نیز پایانی متصور نیست.
تشدید تحریم صنعت نفت ایران با هدف محروم کردن کشور از درآمدهای نفتی و وادارکردن آن به همکاری با جامعهی جهانی برای برطرف سازی ابهامات درباره ی برنامه ی احتمالی هستهای از بیش از یک سال پیش آغاز شده است. بدیهی است رصد واقع بینانهی وضع موجود میتواند در دستیابی به راهکارهای رفع و گذر از شرایط فعلی نقش بسیار عمدهای ایفا کند. بر این اساس در بررسی زیر سعی میشود تا به صورت کاملا اجمالی، پیامدهای ناشی از اعمال تحریم های نفتی بر صنعت نفت ایران به صورت فهرستوار ارایه شود. لازم به ذکر است که مسلما تاثیر تحریمها فقط به این موارد محدود نیست.
طبق برخی گزارشات در پی این تحریمها و کم شدن خرید نفت از ایران، فاصلهی بسیار زیادی بین برنامهی پیش بینی شده و عملکرد واقعی تولید دیده می شود. بر این اساس درآمد کشور و همچنین شرکت ملی نفت ایران از محل فروش نفت خام کاهش یافته است. در بخش سرمایه گذاری پروژههای نفتی، این کاهش چشمگیرتر است. حجم عظیمی از سرمایه گذاریهای شرکت ملی نفت ایران در حال حاضر در پارس جنوبی انجام میشود که در نتیجه به تولید نرسیدن فازها، بازپرداخت تعهدات مالی فشار عظیمی به ساختار مالی شرکت ملی نفت ایران وارد کرده است. عدم بازگشت درآمد حاصل از تولیدات و صرف این منابع در پروژههای در دست اقدام، یکی از تنگناهای شرکت ملی نفت ایران در توسعهی هرچه سریعتر این میدان مشترک است موضوعی که در صورت اصلاح میتوانست تا توسعهی کامل این میدان نقش بسزایی در بهبود روند کار ایجاد کند. با توجه به شرایط فعلی حتی در صورت به ثمر رسیدن پروژههای در دست اجرا و با وجود صرف وقت و هزینهی زیاد، به ناچار باید بین عدم تولید از این میادین یا کاهش تولید از سایر میادین یکی را انتخاب کرد.
تحریم فروش برخی اقلام خاص و همچنین داد و ستد با ایران، منجر به بروز مشکلات عدیدهای در تامین بسیاری از کالاهای ضروری صنعت نفت شده است. از سوی دیگر حتی در صورت دور زدن تحریمها، اقلام مورد نیاز مهم که گاهی از تکنولوژی روز نیز برخوردار نیستند با هزینههای بیشتر و در زمان طولانیتر در اختیار پروژهها قرار میگیرند. اگرچه در برخی موارد نیز عملا کالاهای مورد نیاز قابل تامین نبوده و باعث رکود پروژهها شده است که این موضوع در پروژههای بسیار اولویت دار نیز به خوبی قابل مشاهده است. به طور مثال مشکلاتی
مانند تامین دکل یا سایر اقلام مورد نیاز حفاری و همچنین مشکل تامین سایر کالاهای مهم پروژه باعث شده که امکان بهره برداری از هیچ یک از فازهای پارس جنوبی طی سالهای اخیر فراهم نشود.
با توجه به کاهش صادرات، تولید از برخی چاهها متوقف یا در حد اندک است. اثر منفی چنین اقداماتی می تواند به عدم تحقق اهداف تولید در صورت لغو تحریمها منجر شود. چراکه جهت حفظ تولید قبلی مخزن و تولید از چاهها با روند قبلی، نیاز به صرف هزینههای بعدی برای انگیزش چاه یا حفر چاههای جایگزین و… وجود خواهد داشت.
نفت یا همان طلای سیاه تا امروز شریان حیاتی و اقتصادی کشورهای تولیدکننده و واردکنندهی آن را به خود اختصاص داده است. در رتبهبندی منابع انرژی زیرزمینی، نفت همواره در جایگاه نخست قرار داشته و اهمیت انرژی در دنیای امروز بر هیچ کس پوشیده نیست. به حدی که هر گونه تحول و رویداد سیاسی در جهان متاثر از نفت و مسایل آن است به عبارت دیگر نفت از زمان کشف تا امروز همواره بر رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان تاثیر مستقیم گذاشته است.
اگر نقش حیاتی انرژی به ویژه نفت را به عنوان اصلیترین منبع دست کم تا امروز برای اقتصاد جهان همانند نقشی که هوا و خون برای بدن ایفا می کنند، تشبیه کنیم سخنی به گزاف نگفتهایم. اما بحث این است که این منبع تا چه وقت تداوم خواهد داشت.
همهی ما میدانیم که نفت سرانجام روزی به پایان خواهد رسید. البته در همین صد سالی که از سرگذشت آن سپری می شود چیزی جز تیرهبختی وخون دل عاید مردم، تاریخ و اقتصاد ایران نشده به طوری که نفت موجب شد یکی از مردمیترین نهضتهای معاصر ایران که در واقع به هدف حاکمیت مردم بر منابع انرژی شکل گرفته بود، ساقط شود و استقلال و سرنوشت کشور نیز به همراه آن محو شود. افزون بر این نفت ایران را عرصهی چپاول و جولان قدرتهای استعماری کرد…
این صنعت عظیم و بسیار حیاتی همواره با مسایل و مشکلاتی دست به گریبان بوده است و در حال حاضر نیز این صنعت با دو چالش اساسی مواجه است، نخست فرسوده شدن صنایع آن و دوم تحریمهای خارجی و اثر این تحریمها بر این بخش. در این مقاله ابتدا مروری بر نقش و وابستگی دنیای امروز به نفت، جایگاه آن در اقتصاد ایران و سپس نگاهی به ادبیات تحریم خواهیم داشت، در ادامه اثر تحریم بر اقتصاد، صنعت بهویژه صنعت نفت را بررسی میکنیم و نهایتاً، راههای برونرفت و تجدید قوای آن مورد بحث قرار خواهد گرفت و در انتها مثالی خواهیم زد از مقابله با تحریم در چند دههی گذشته در ایران؛
1- نفت
1-1 ارزش نفت و وابستگی دنیا به آن
از زمانی که اشتهای انرژی جهان از زغال سنگ به نفت تغییر یافت، میزان مصرف این منبع انرژی معادل ۸۷۵ میلیارد بشکه بوده است و حدود یک هزار ذخیره اثبات شده و محتمل نفتی در جهان وجود دارد که در سالیان آینده بهره برداری می شوند. نفت نخستین بار در سال ۱۸۵۹ میلادی در ایالات متحدهی آمریکا کشف و از آن پس، به عنوان یک منبع تأمین کننده انرژی استفاده شد، اما نقش این منبع که اکنون سهم بزرگی در صنایع جهان دارد، در آن زمان چندان زیاد نبود؛ به طوری که حتی در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی نیز، نفت فقط ۴ درصد از کل انرژی مورد نیاز جهان را تامین میکرد، اما با گذشت چند دهه به مهمترین منبع انرژی جهان بدل شد. هم اکنون، نفت ۴۰ درصد از نیاز انرژی جهان را تامین میکند و سوخت مورد نیاز برای ۹۶ درصد از کل فعالیتهای حمل و نقل جهان از این طلای سیاه به دست میآید. از زمان تغییر سوخت غالب صنایع از زغال سنگ به نفت میزان مصرف این منبع انرژی معادل ۸۷۵ میلیارد بشکه بوده است و حدود یک هزار ذخیره اثبات شده و محتمل نفتی در جهان وجود دارد که در سالیان آینده بهرهبرداری می شوند. این در حالی است که انتظار میرود سطح تقاضای انرژی جهان در سال ۲۰۲۰ میلادی، ۶۰ درصد بیشتر از سال گذشته باشد و در این میان، بیشترین میزان نفت مصرفی وارد صنعت حمل و نقل شود. تا سال ۲۰۲۵ میلادی شمار خودروهای موجود در جادههای جهان از مرز یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون دستگاه نیز فراتر میرود که نسبت به سال ۲۰۰۵ میلادی، حدود ۵۰۰ میلیون بیشتر خواهد بود. روشن است که در چنین شرایطی مصرف بنزین که یکی از اصلیترین فرآوردههای نفتی جهان است، دو برابر می شود و سهم زیادی از این بازار را به خود اختصاص خواهد داد. دو کشوری که بیشترین سهم رشد سطح تقاضا و مصرف نفت را در سالیان آینده به خود اختصاص خواهند داد، چین و هند هستند. چین و هند دو کشور پرجمعیت آسیایی هستند که شمار افراد ساکن در آنها معادل یک سوم کل جمعیت این کره خاکی است و با توجه به نرخ بالای رشد اقتصاد و صنعت در آنها میزان مصرف انرژی در این کشورها روز به روز بیشتر می شود. انتظار میرود در دو دههی آینده، مصرف نفت در کشور چین سالانه ۵/۷ درصد افزایش یابد و هند نیز با رشد ۵/۵ درصدی در مصرف نفت رو بهرو باشد. شاید در نگاه اول به نظر برسد که نرخ رشد ۵ یا ۷ درصدی در سطح تقاضای نفت برای کشورهای پرجمعیت و بزرگی مانند چین و هند چندان زیاد نیست، اما زمانی که بدانید بر میزان مصرف نفت در کشورهای صنعتی و پیشرفته سالانه یک درصد افزوده می شود، به علت نگرانی کارشناسان از آیندهی این بازار پی میبرید. از سوی دیگر، با توسعهی اقتصادی دو کشور پهناور آسیایی، نقش آنها در اقتصاد جهان روز به روز پر رنگتر می شود و هرگونه اختلال در سطح مصرف انرژی از سوی آنها روی کارایی صنایع آنان و به دنبال آن، روی اقتصاد داخلی و اقتصاد جهانی اثر منفی میگذارد. افزون بر دو قطب آسیایی، تقاضای نفت در ایالات متحدهی آمریکا نیز روز به روز بیشتر می شود و همین امر، فشار بر تولیدکنندگان را روز به روز افزایش میدهد. با وجود آنکه این منبع انرژی در دورترین نقاط جهان نیز مصرف دارد و هیچ صنعتی در جهان بدون بهره گیری از نفت و فرآوردههای آن نمیتواند به بقای خود ادامه دهد، فقط گوشههایی از این دنیای پهناور طلای سیاه را در خود جای دادهاند.
-1-11 ذخایر نفتی اثبات شده
ذخایر نفتی اثبات شده به آن میزان از نفت گفته میشود که اطلاعات و تحقیقات زمینشناسی وجود آن را تائید میکند و فعالیتهای پژوهشی در آن مناطق میتواند ثمرهی مفید و سودمندی برای اقتصاد جهان داشته باشد. از مجموع ذخایر نفتی اثبات شده که ثروت دنیای آینده محسوب میشوند، ۶۶ درصد در اختیار کشورهای خاور میانه است و در میان این کشورها عربستان سعودی با جای دادن ۲۵ درصد از ذخایر نفتی در خود، در صدر قرار دارد. سهم عراق در ذخایر نفتی جهان ۱۱ درصد، سهم ایران ۸ درصد، سهم امارات متحدهی عربی ۹ درصد و سهم کویت، ۹ درصد از کل ذخایر جهان است.
1-1-2 نقش خاورمیانه در تولید نفت
از سال ۲۰۰۱ میلادی به بعد، کشورهایی به جز کشورهای عضو اوپک اقدام به تکمیل تجهیزات نفتی خود کردند و با آغاز فعالیتهای اکتشافی و استخراجی، خود را در شمار تولیدکنندگان قرار دادند. این زمان با حادثهی یازده سپتامبر در ایالات متحدهی آمریکا و تصمیمگیری این کشور مبنی بر کاهش وابستگی به نفت کشورهای خاورمیانه مطابق بود. در این شرایط، تولید در کشورهای آفریقایی و روسیه افزایش یافت و با توجه به میزان بالای ذخایر کشور روسیه، سرمایهگذاریهای کلانی برای ارتقای سطح تولید این کشور و ورود آن به سازمان کشورهای صادرکنندهی نفت (اوپک) انجام شد، اما به علت سیاستهای خاص اوپک هنوز چنین طرحی پیاده نشده است.
سطح تولید نفت در کشور روسیه روز به روز افزایش یافت، تا این که هم اکنون روسیه دومین صادر کنندهی نفت پس از عربستان سعودی است، اما انتظار این که روسیه به یکی از مهرههای تاثیر گذار در صنعت نفت بدل شود و در شمار کشورهای اوپک در آید، دور از واقعیت به نظر می رسد، زیرا این کشور تنها ۵ درصد کل ذخایر نفتی جهان را دارد و هفتمین کشور جهان از نظر سطح ذخایر موجود در آن محسوب میشود. روشن است با ارتقای سطح تولید این کشور که روند افزایشی آن از سال ۱۹۹۹ میلادی آغاز شد، از میزان نفت موجود در ذخایر این کشور روز به روز کاسته میشود و اگر میزان تولید نفت در روسیه در سطح کنونی باقی بماند، تا پایان سال ۲۰۲۰ میلادی دیگر نفتی در این کشور نیست تا بازار را از چنگ خاورمیانه و غولهای بزرگی مانند عربستان خارج کند.
آفریقا یکی دیگر از مناطقی بود که ایالات متحدهی آمریکا برای کاهش قدرت خاورمیانه به آن تکیه کرد، اما این منطقه نیز شرایطی مشابه روسیه دارد. کل نفت موجود در قارهی آفریقا معادل ۷ درصد از کل ذخایر جهان است که در کشورهای آنگولا، نیجریه و غنا و چاد قرار دارد.
بزرگترین تولید کنندهی نفت در قارهی آفریقا نیجریه است که در نظر دارد تا پایان دههی کنونی، سطح تولید خود را به حداکثر برساند و در صورت اجرای این طرح، فقط تا سال ۲۰۲۵ میلادی ذخیرهی نفتی خواهد داشت. در نتیجه، از آنجا که ذخایر موجود در کشورهای غیر خاورمیانه سریعتر از ذخایر موجود در خاور میانه تخلیه میشوند، نسبت ذخیره به تولید در آنها که شاخصی برای طول عمر مفید ذخایر با نسبت سطح تولید به شمار میرود، از کشورهای خاور میانه کمتر است. به عبارت دقیقتر، پژوهشها نشان میدهند که کشورهای غیر اوپکی حداکثر تا ۲۰ سال آینده ذخیرهی نفتی دارند، در حالی که اگر خاورمیانه با سطح تولید کنونی خود ادامه دهد، دست کم ۸۰ سال ذخیره نفتی دارد. بنا بر این، اگر تولید نفت در همین سطح باقی بماند، در کمتر از دو دههی آینده کشورهایی مانند روسیه، مکزیک یا ایالات متحده، نروژ، چین و برزیل که تا چندی پیش با تولیدشان بخشی از نیاز بازار نفت را پاسخ می گفتند، به مصرفکنندهی صرف تبدیل میشوند، در آن هنگام کشورهای خاورمیانه که سهم اعظم ذخایر نفتی جهان را در خود جای دادهاند، دوباره مهرهی اصلی صنعت نفت جهان می شوند و تلاش ایالات متحده برای کاهش وابستگی انرژی به تولیدات خاورمیانه بدون نتیجه باقی میماند.
به گزارش شرکت بریتیش پترولیوم، تا پایان سال ۲۰۲۰ میلادی، خاور میانه کنترل ۸۳ درصد از کل ذخایر نفتی جهان را در دست خواهد داشت، در حالی که اکنون تنها ۷۱ درصد کل ذخایر در اختیار خاورمیانه است. در چنین شرایطی اگر سطح تولید نفت در کشورهای مختلف جهان در سطح کنونی باشد، اروپا تنها ۵ درصد، آسیا و اقیانوسیه یک درصد، آفریقا ۲ درصد آمریکا جنوبی و مرکزی ۸ درصد و آفریقای شمالی یک درصد از کل ذخایر نفتی را در اختیار خواهند داشت.
همین آمار و ارقام به روشنی نشان میدهد که تا زمان مورد بررسی، نقش خاورمیانه در عرصهی صنعت نفت جهان باز هم پر رنگتر می شود و کنترل این منطقه بر جهان افزایش مییابد. در چنین شرایطی، خاورمیانه میتواند سیاستهای خود را به بازارهای جهانی دیکته کند و وابستگی بیش از حد صنایع به تولیدات این بخش از جهان، تمام کشورها را وا میدارد تا از این سیاستها پیروی کنند. از سوی دیگر، کشورهای خاورمیانه با بهرهگیری از درآمد نفتی، زیرساختهای اقتصاد و صنعت خود را اصلاح میکنند و ثبات بیشتری را برای کشورشان به ارمغان میآورند. روشن است ثبات زیرساختهای اقتصادی و صنعتی کشورهای خاورمیانه، این منطقه را نفوذ ناپذیر میکند و قدرت بیشتری به آنها میبخشد.