روابط خانوادگی از منظر قرآن کریم مورد مطالعه تفسیر المیزان

:

قبل از آنکه به بحث ارتباطات خانوادگی در اسلام بپردازیم، چند مبحث کلی ارتباطات مدنظر قرار می­گیرد و در ادامه، به پیدایش انسان و جفت آفریدن او، انواع خانواده، ارتباط در خانواده (ارتباط بین همسر، ارتباط با فرزندان و ارتباط با والدین) و مباحث ذی ربط، مورد بررسی قرار می­گیرد.

۴ – ۱ مباحث کلی ارتباطات در قرآن کریم:

از آیات زیر می­توان به درک الگوی ارتباطی که قرآن کریم ترسیم کرده است، رسید و این الگوها را به زندگی خانوادگی تسری داد.

۴- ۱- ۱ تشکر کردن (دادن بازخورد):

قرآن کریم با شکر خدا (الحمدلله) آغاز می­ شود.

الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲﴾حمد

ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

تشکر کردن در حوزه ارتباطات به «بازخورد مثبت» تعبیر می­ شود که آن را می­توان اولین الگوی ارتباطی نامید.

همانطور که در فصل دوم ذکر شد، بازخورد، پاسخ یا عکس العمل قابل تشخیص مقصد یا گیرنده پیام را نسبت به پیام بازخورد می­گویند و می ­تواند مانند تمام پیام­ها، گفتاری، نوشتاری و حرکتی باشد.

نکته مهم در عمل بازخورد، قابل تشخیص بودن پاسخ یا عکس­العمل است. ارائه و عرضه بازخورد یک جنبه اساسی در هر ارتباط دوسویه است. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۸۸)

ارسال بازخورد یک رفتار فراگرفتنی است، از طریق بازخورد شما می­توانید به اصلاح رفتار ارتباطی خود بپردازید و سعی خواهید کرد که بازخورد مورد انتظار خود را دریافت کنید. (همان: ۸۸ به نقل از بارکر، ۱۹۷۱: ۳۹)

به این ترتیب، دادن بازخورد به معنی حساس و آگاه بودن نسبت به پاسخ طرف دیگر رابطه نیز تعبیر می­ شود، می­توان گفت بازخورد اثر مستقیمی به سطح «عزت­نفس» یا «حرمت به­خود» دارد . این «عزت­نفس» یا «حرمت به­خود» عنصر اساسی شکل­دهی «مفهوم از خود» است. (همان: ۹۰)

هیچ کس دوست ندارد که دیگران در برابر او با گاردی بسته قرار گیرند، این بسته بودن موجب هراس هر آدمی می­ شود، این هراس ممکن است به آن حد برسد که او را وادار به عمل و یا عکس­العملهای غیر طبیعی و حاد کند. هر انسانی این را حق طبیعی خود می­داند که بداند و بفهمد که دیگری در مقابل کارها و گفته­های او چه عکس­العملی را از خود نشان می­دهد. هیچ چیز بدتر و دردآورتر از بی ­تفاوتی (Indifference) نیست. حتی عدم تفاهم و عدم توافق در بسیاری از موارد از بی ­تفاوتی پذیرفتنی­تر است. (همان: ۱۱۴-۱۱۵)

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ ﴿۴٠﴾بقره

ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید!.

وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾ضحی

و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!

لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿٧﴾ابراهیم

«اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّـهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿١٢﴾لقمان

ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم): شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده.

شکر نعمت هم نوعی بازخورد مثبت نسبت به نعمت­های الهی است که خداوند عالم در خصوص آن به صراحت از بندگانش می­خواهد که نسبت به نعمت­هایی که به آن­ها داده، شاکر باشند و این شکر را به زبان آورند.

محقق در پی نتیجه گیری از این اصل به این موضوع اشاره دارد که اگر اولین الگوی ارتباطی یعنی بازخورد مثبت دادن را به زندگی خانوادگی تسری دهیم، میتوان انتظار داشت که همسران قدر یکدیگر را بدانند و از خوبیهای یکدیگر تشکر کنند و اظهار رضایت خود را از زندگی به زبان بیاورند. این مسئله­ای است که به همسران انرژی مضاعفی می­بخشد، و این چنین است که نقش تشکر کردن در زندگی خانوادگی مهم ارزیابی می­ شود.

۴- ۱- ۲ اول خودتان، عامل به کاری که می­گویید، باشید (هماهنگی رویدادها با کلمات):

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ ﴿۴۴﴾بقره

مردم را به نیکی دعوت می­کنید، اما خودتان را فراموش می نمایید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿٢﴾صف

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!

با توجه به آیاتی که ذکر شد، عامل بودن به کاری که گفته می­ شود، یکی دیگر از الگوها و اصول ارتباطی است که امروزه در علم ارتباطات از آن تحت عنوان «هماهنگی رویدادها با کلمات» یاد و بر آن تأکید می­ شود.

در الگوهای ارتباطی یک اصل بدیهی و طبیعی این است که پیام فرست باید آنچه می­گوید با واقعیت­های وضعیتی مفروض انطباق داشته باشد، مثلاً مدیران باید چیزی را بگویند که خود عامل به آن هستند، یعنی پیامگذاران باید به انعکاس تصمیماتی بپردازند که عملاً اتخاذ شده است.

برای یک سازمان الزامی است که تا حد امکان رابطه تنگاتنگی میان ارتباطات و عملیات خود به وجود آورد. انجام کاری که منجر به عدم هماهنگی میان حرف و عمل می­ شود و مردم آن را درمی­یابند به از میان رفتن اعتبار و اعتماد می­انجامد. از طرف دیگر، تقارن میان حرف و عمل تأثیر ارتباطات را افزایش خواهد داد. (بینگر، ۱۳۷۶: ۴۰)

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

محقق در پی نتیجه گیری از این اصل به این موضوع اشاره می کند که با توجه به دومین الگوی ارتباطی یعنی هماهنگی رویدادها و کلمات، تمام مردم باید ابتدا در زندگی خود به طور کلی به این اصل پایبند بوده و به آن عمل کنند؛ یعنی اول خود به چیزی که می­گویند عمل کنند، سپس از دیگران انتظار عمل داشته باشند و اگر این اصل را به زندگی خانوادگی تسری دهیم، میتوان انتظار داشت که در زندگی مشترک هم همسران، به چیزی که می­گویند عمل کنند و بر اصول و مسائلی که برای زندگی مشترکشان می­گذارند، پایبند باشند، و این چنین است که نقش عمل کردن به مسائلی که در کنار هم بیان می­کنیم و اصول زندگی مشترک ما هستند، در زندگی خانوادگی مهم می­ شود.

۴- ۱- ۳ شفاف بودن در زندگی (شفافیت):

أَوَلَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّـهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿٧٧﴾بقره

آیا اینها نمی دانند خداوند آنچه را پنهان می دارند یا آشکار می کنند می داند؟.

ألَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَىٰ ﴿١۴﴾علق

آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟!

با توجه به این آیات، در ارتباطات و روابط عمومی نیز اصل بر شفافیت است. وقتی احساس می­کنیم که تحت مراقبت و زیر نظر هستیم، طبیعی است که مراقبت بیشتری نسبت به رفتار خود انجام دهیم، به گفته حضرت امام خمینی(ره) «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.»

با این دیدگاه و نظر، بسیاری از خطاها و پنهان­کاری­هایی که همسران انجام می­ دهند، ناشی از عدم باور به این اصل است که در محضر خداوند هستند. به این ترتیب، اصل ارتباطی دیگر قرآن کریم، «شفافیت، صداقت و رو راست بودن» است، که این مسئله را باید از «خود» شروع کنیم:

برای اینکه خود را بهتر بشناسیم و به سوی خودگستردگی و تعالی گرایش پیدا کنیم، باید به خودگشودگی روی آوریم، و طبیعی است برای اینکه بتوانیم ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنیم می­باید اول خود را بشناسیم و به تواناییها و ناتوانیهای خود آگاهی بیابیم. با این آگاهی توانایی ما در ایجاد فضای مناسب ارتباطی با دیگران مهیاتر می­ شود و می­توانیم به تفهیم[۷۶] و تفاهم[۷۷] بیشتری برسیم.

خودگشودگی دارای کارکردهای زیر است:

« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب «خودبالندگی» می­ شود.

« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب بهتر شدن روابط ما با دیگران می­ شود.

« خودگشودگی» یا «خودافشاگری» موجب شکل­دهی نگرش مثبت بیشتر در مقابل خود و دیگران می­ شود. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۱۸۵-۱۸۶)

با تسری دادن سومین الگوی ارتباطی یعنی شفافیت، به زندگی خانوادگی ، باید انتظار داشت که همسران در زندگی مشترک خود صادق و رو راست بوده و حتی الامکان، چیزی را از هم پنهان نکنند تا زندگی خود را به سمت تعالی سوق دهند و پیشرفت و بالندگی یابند و این چنین است که نقش شفافیت در زندگی خانوادگی مهم می­ شود.

۴- ۱- ۴ حریم خصوصی در زندگی خانوادگی:

حریم خصوصی یکی از حقوق اساسی بشر است و ارتباطی تنگاتنگ با کرامت انسانی دارد و به گونه­ای «حمایت از شخصیت انسانی، مستلزم حمایت از حریم خصوصی است.» (Innes,1992: 3)

در اسلام، مفهومی تحت عنوان حریم خصوصی بکار برده نشده ولی از ماهیت و محتوای آن حمایت شده است. اسلام این حق را در قالب دیگر حقوق فرد و آزادی­های وی مورد حمایت قرار داده است و آنها را هم راستا با حفظ کرامت و ارزش­های انسانی می­داند.

حریم خصوصی در اسلام به مسائل زیر اشاره دارد: (حسین زاده، ۱۳۸۹: ۲۵)

ممنوعیت تجسس و تحسس و تفتیش:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ﴿١٢﴾حجرات

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند.

ممنوعیت سوء ظن:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ﴿١٢﴾حجرات

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان­ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان­ها گناه است.

ممنوعیت استراق سمع و بصر

وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَـٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣۶﴾اسراء

از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.

ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان:

لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ﴿٢٧﴾نور

در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید.

علامه(ره) فرمودند: نام خدا بردن، و، یا اللّه گفتن، یا تنحنح کردن (سرفه خفیف) و امثال آن، برای داخل شدن به خانه­ای لازم است تا صاحب خانه بفهمد که شخصى مى­خواهد وارد شود، و خود را براى ورود او آماده کند، در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده، و نسبت به خود ایمنى­اش داده و معلوم است که استمرار این شیوۀ پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومى بر اظهار جمیل و ستر قبیح است. (طباطبایی، ۱۳۸۹: ج ۱۵، ۱۵۳)

فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ﴿٢٨﴾نور

و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید.

علامه(ره) فرمودند: یعنى اگر دانستید که احدى در خانه نیست – البته کسى که اختیاردار اجازه دخول است – پس داخل نشوید تا از ناحیه مالک اذن، به شما اجازه داده شود. و منظور این نیست که سر به داخل خانه مردم کند، اگر کسى را ندید داخل نشود، همه این جلوگیری­ها براى این است که کسى به عورات و اسرار داخلى مردم نظر نیندازد. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۴)

لَّیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَّکُمْ ﴿٢٩﴾نور

گناهی بر شما نیست که وارد خانه های غیر مسکونی بشوید که در آن متاعی متعلّق به شما وجود دارد.

علامه(ره) در مورد دخول به اماکن عمومى فرمودند: داخل شدن در خانه­هایى را که براى استمتاع بنا شده و کسى در آن سکونت طبیعى ندارد، مانند کاروانسراها و حمام­ها و آسیاب­ها و امثال آن، زیرا همین­که براى عموم ساخته شده است خود اذن عام براى داخل شدن است. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۴)

آیه­های ذکر شده به حفظ حریم خصوصی تأکید بسیار دارد. تفاوت مهم دستورات قرآن با اصول ارتباطی غربی این است که آنها حریم خصوصی را برای همه قائلند و استثنایی برای آن قائل نیستند ولی در قرآن قید «ای کسانی که ایمان آوردید» را در ابتدای آیات آورده است و همچنین این مسائل را بیشتر در زندگی خانوادگی و زناشویی جاری ساخته است و حتی مستقیم از آن به عنوان حریم خصوصی یاد نکرده ولی از محتوای آن با ذکر الفاظی دیگر که بیان شد، یاد کرده است. این حریم خصوصی در زندگی مشترک هم جریان دارد به گونه­ای که در قرآن کریم ذیل آیات ۵۸، ۵۹ سوره نور، به بردگان و فرزندان بالغ سفارش شده است که بدون اجازه در سه زمان از شبانه روز، وارد اتاق خواب پدر و مادر نشوند.

لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ﴿۵٨﴾

بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباس­های (معمولی) خود را بیرون می آورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست؛ امّا بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید).

علامه(ره) فرمودند: این آیه مختص زمانی است که اهل خانه در حالى باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند. و بیان می­ کنند کلمه عورت به معناى عیب است، و اگر آن را عورت نامیده­اند، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۶)

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ  ﴿۵٩﴾

و هنگامی که اطفال شما به سنّ بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان­گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می گرفتند.

علامه(ره) می­فرماید: حکم مذکور، یعنى استیذان در سه نوبت براى اطفال تا مدتى معین معتبر است، و آن رسیدن به حد بلوغ است، و بعد از آن باید مانند همه افراد بالغ، از مردان و زنان آزاد اجازه بگیرند. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۷)

۴- ۲ پیدایش و جفت آفریدن انسان (همدلی و تفاهم با یکدیگر):

انسان طوری آفریده شده که جفت­خواهی به سرشت و آفرینش او برمی­گردد. تشکیل خانواده بستگی به این دارد که زن و مرد یکدیگر را بخواهند و با هم بیامیزند، این دو مکمل هم­اند و گرنه ناقص­اند. این نیاز روحی و نیاز جسمی آن­هاست که آن­ها را به هم نزدیک می­ کند. از دیدگاه قرآن، اصولاً خلقت انسان­ها جفت جفت است. هیچ مردی و هیچ زنی نیست که برای او جفتی خلق نشده باشد. اینها به حسب فطرت خود، در پی یافتن جفت خود کوشش می­ کنند. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۳۸ و ۳۹)

خداوند در قرآن کریم، هنگامی که نعمت­هایش را بر ما برمی­شمارد، از جمله این نعمت­ها به آفریدن زوج برای انسان اشاره می­ کند.

وَخَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا ﴿٨﴾نباء

و شما را بصورت زوج­ها آفریدیم!

علامه(ره) فرمودند: یعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفریدیم، تا سنت ازدواج و تناسل در بینتان جریان یابد، در نتیجه نوع بشر تا روزى که خدا خواسته باشد باقى بماند. (پیشین: ج ۲۰، ۲۶۱)

خداوند بر انسان و هر جاندار دیگری منت نهاد و آن را زوج زوج آفرید، به عبارت دیگر این زوج آفریدن، نه تنها در نوع انسان، بلکه در گیاهان و حیوانات هم رعایت شده است.

جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ﴿١١﴾شوری

از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفت­هایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله [= بوسیله همسران ] زیاد می­ کند.

وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴٩﴾ذاریات

و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!

الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ﴿١﴾نساء

همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت.

خداوند نتیجه این زوج آفریدن را ایجاد مودت و رحمت و همدلی قرار داد. و خلق زوج و همسر و ایجاد مودت و رحمت بین آن­ها، از آیات و نشانه­ های خداوند است.

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً ﴿٢١﴾روم

و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد.

علامه(ره) فرمودند: خلقت ازواج و جعل مودت و مهربانى بین زن و مرد از آیات خدا است و براى اینکه به شما نفع برساند از جنس خودتان زوج آفرید. آرى هر یک از مرد و زن دستگاه تناسلى دارند که با دستگاه تناسلى دیگرى کامل مى­گردد و از مجموع آن دو توالد و تناسل صورت مى­گیرد، پس هر یک از آن دو فى نفسه ناقص، و محتاج به طرف دیگر است، و از مجموع آن دو، واحدى تام و تمام درست مى­شود، و به­خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوى دیگرى حرکت مى­کند، و چون بدان رسید آرام مى­شود، چون هر ناقصى مشتاق به کمال است، و هر محتاجى مایل به زوال حاجت و فقر خویش است. (پیشین: ج ۱۶، ۲۴۹)

از مجموع آیات فوق نتیجه می­گیریم که بشر بدون زندگی خانوادگی کامل نیست، خداوند حتی به حضرت آدم هم دستور می­دهد که با همسرت وارد بهشت شو.

اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ ﴿٣۵﴾بقره

تو با همسرت در بهشت سکونت کن.

از آیات فوق می­توان اهمیت ازدواج و تشکیل زندگی را دریافت، همچنانکه علامه طباطبایی(ره) می­فرمایند: ازدواج و تشکیل زندگی خانوادگی میل به کمال است. خداوند می­فرماید که بین زوجین مودت و رحمت قرار دادم. (طباطبایی، ۱۳۸۹: ج ۱، ۱۹۴)

پس لازمه زندگی خانوادگی، وجود مودت و رحمت بین زوجین است که در ارتباطات از این مودت و رحمت به «همدلی و تفاهم با یکدیگر» تعبیر می­ شود.

همانطور که در فصل دوم ذکر شد، همدلی دومین مهارتی است که از طریق آن می­توان به شناخت بیشتری از دیگران دست یافت و از این طریق به تفاهم بیشتری با دیگران رسید. برخی از محققان ارتباطات انسانی بر این اعتقاداندکه همدلی توانایی ویژه­ای است که از طریق آن می­توان به نگرش فرد مقابل خویش یا به عبارت دیگر مخاطب خویش پی­برد و دنیا را از دریچه چشم او نگریست. این همدلی به ما کمک می­ کند تا نگرش­های مشترک و ارزش­ها و باورهای یکسان و ارتباط بهتر را بین خود و طرف مقابل به حداکثر برسانیم و تفاوت­ها و وجوه افتراق بین خودمان را به حداقل برسانیم. درک و احساس تفاهم با دیگران مستلزم شنیدن پیام آنها ، هم به صورت کلامی و هم به صورت غیرکلامی است، که این مسئله خود موجب درک محتوا، مقصود، احساسات و عواطف طرف مقابل می­ شود. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۲۱۰-۲۱۹ -۲۲۸)

شاید یکی از دشوارترین جنبه­ های کیفی ارتباطات، توانایی بکارگیری همدلی در یک رابطه متقابل است. به این معنی که آغازگر فراگرد ارتباط باید توانایی درست ارائه همدلی به دیگری را داشته باشد. همدلی کردن با کسی، یعنی احساس او را درک کردن. (بک رچ، ۱۹۷۶: ۳۸ – ۳۵)

۴- ۳ انواع خانواده در قرآن مجید:

در قرآن مجید، چهار نوع خانواده معرفی شده ­اند:

زن و شوهری که هم فکر و همگام در کار خیر هستند. (همچون حضرت علی و حضرت زهرا(س).)

زن و شوهری که در خیانت هم فکر و همگام هستند. (ابولهب و همسرش)

خانواده­ای که مرد خوب، اما زن بد است. (زن لوط و نوح)

خانواده­ای که مرد بد، اما همسر خوب است. (فرعون و همسرش) (قرائتی، ۱۳۸۹: ۳۶۶)

خانواده مورد نظر اسلام خانواده بند یک یعنی خانواده­ای که زن و شوهر در آن هم فکر و همگام در کار خیر هستند، می­باشد. سبک زندگی مورد نظر اسلام، زندگی خانوادگی و تشکیل خانواده است، اسلام دینی است که زندگی خانوادگی محور آن است.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «المومن کفواً للمومنه و المسلم کفو للمسلمه» «مرد مؤمن همتا و همپایه زن مؤمن است و مسلمان نیز همتا و همپایه زن مسلمان است.» (شاملی، ۱۳۸۹: ۱۲)

رسول خدا (ص) فرمودند: «زن و مرد همتا و کفو را به ازدواج یکدیگر درآورید و با کفو خود ازدواج کنید.» (علامه مجلسی، ۱۳۶۳: ۳۷۵)

امام صادق (ع) می­فرمایند: شرط هم­کفو بودن (همسر) این است که عفیف باشد و بتواند مخارج اهلش را بپردازد. (حر عاملی، ۱۳۶۴: ۵۱)

در اینجا می­توان به یکی دیگر از اصول ارتباطی اشاره کرد بطوریکه در ادبیات موضوع در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت، اصل «تساوی» یکی از شروط مهم در موفقیت یک ارتباط است.

ارتباطات این اصل را اینگونه تعریف می­ کند: تساوی خاصیتی ویژه است. در هر وضعیتی احتمالاً یک عدم تساوی خواهد بود. یک فرد ممکن است باهوش­تر، قوی­تر، ثروتمندتر، زیباتر و حتی سالم­تر باشد. با وجود این تساوی، ارتباطات میان فردی عموماً زمانی موثرتر خواهد بود که فضای حاکم، فضایی مبتنی بر تساوی باشد. این بدان معنی نیست که افراد غیر مساوی نمی­توانند ارتباط برقرار کنند. بدون شک آن­ها می­توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند. (فرهنگی، ۱۳۷۴: ۱۲۱)

تساوی می­باید ارتباطات میان فردی را از نظر گفتاری در مقابل شنیداری نیز مشخص و ممیز کند و تعادلی میان آن دو پدید آورد. اگر یکی از طرفین فراگرد ارتباطی در تمام مدت ارتباط سخن بگوید و دیگری ناچار به شنیدن در تمام مدت باشد، اثربخشی ارتباط میان فردی در این وضعیت غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود. می­باید تلاشی دو جانبه در فرستادن و دریافت پیام وجود داشته باشد. (فرهنگی، ۱۳۷۴: ۱۲۱)

این تساوی در زندگی مشترک هم جریان دارد به گونه­ای که اسلام بیان کرده است که زن و مرد هم­کفو در ازدواج نصیب هم می­شوند، این تساوی، ارتباط زن و شوهر را مطلوب و استوار و مستحکم می­ کند.

۴- ۴ لزوم فراهم کردن مقدمات ازدواج:

خداوند ذیل آیه ۳۲ سوره نور به مومنان توصیه می­ کند که مقدمات ازدواج دیگران را فراهم کنند و در این زمینه، از فقر و نداری نهراسند که خداوند آنان را بی­نیاز می­گرداند. این بدان معنی نیست که خداوند مجردها را از لطف خود محروم و متأهلان را از لطف خود غنی می­سازد؛ بلکه به نظر می­رسد که همدلی و هم­افزایی که در اثر ازدواج به وجود می­آید، درهای رحمت خدا را به روی انسان می­گشاید. این همدلی است که باعث می­ شود انرژی بیشتری در زوجین، برای کار و فعالیت بیشتر ایجاد شود و در نتیجه خداوند در عوض کاری که آن ها انجام می­ دهند از آن­ها حمایت بیشتری می­ کند و رزق و روزی آن­ها را افزایش می­دهد و آن­ها را از فضل خودش بی­نیاز می­ کند.

وَأَنکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ﴿٣٢﴾

مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد.

به نظر می­رسد این قسمت از آیه که می­فرماید: «وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ»، خداوند تأکید می­ کند که غلامان و کنیزانی که با آنها ازدواج می­کنید حتماً باید از افراد صالح باشند و ازدواج با غلامان و کنیزان غیرصالح را روا نمی­داند.

۴- ۴- ۱ توصیه خداوند به کسانی که نمی توانند ازدواج بکنند:

وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ﴿٣٣﴾نور

و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند! و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان می خواهند پاک بمانند!

قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ﴿٣٠﴾نور

به مؤمنان بگو چشم­های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند.

علامه(ره) در مورد دستور غضّ بصر می­فرماید: مؤمنین چشم­پوشى را از خود چشم شروع کنند. این آیه به­جاى اینکه نهى از چشم چرانى کند، امر به پوشیدن چشم کرده. (پیشین: ج ۱۵، ۱۵۵)

وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ ﴿۶٠﴾نور

و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس­های (رویین) خود را بر زمین بگذارند، به­شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند؛ و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است.

علامه(ره) می­فرماید این آیه بیان یک استثنا از عموم حکم حجاب می­باشد: و آن زنى است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنى دیگر کسى به خاطر پیرى­اش میل به او نمى­کنند. بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مى­توانند بى­حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرّج نداشته باشند. همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند، بهتر از برهنه بودن است. (پیشین: ج ۱۵، ۲۲۷)

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَىٰ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿٣٢﴾ اسراء

و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است.

علامه(ره) فرمودند: این آیه از زنا نهى مى­کند و در حرمت آن مبالغه کرده است، چون نفرموده اینکار را نکنید، بلکه فرموده نزدیکش هم نشوید، و این نهى را چنین تعلیل کرده که این عمل فاحشه است، و زشتى و فحش آن صفت لاینفک و جدائى­ناپذیر آن است. (پیشین: ج ۱۳، ۱۱۵)

خداوند در ذیل این آیات توصیه می­ کند که کسانی که امکان ازدواج برایشان فراهم نیست باید پاکدامنی پیشه کنند و خود و چشم خود را از نگاه نامحرمان حفظ کنند و در ادامه این آیات آمده است که اگر بندگان نتوانستند به زندگی زناشویی خود سامان دهند نباید به زنا و زناکاری هم نزدیک شوند. در نتیجه مردان باید پاکدامنی پیشه کنند و چشم خود را در برابر نامحرم ببندند، زنان نیز باید از تبرّج و عشوه­گری پرهیز کنند.

اگر این بندگان مرتکب زنا نشوند و به آن­ها تهمت زناکاری زده شود طبق آیات ۵ الی ۱۱ سوره نور، باید تهمت زنندگان بر ادعای خود، چهار شاهد بیاورند و از کار خود توبه کنند و با این کار، تهمتشان را جبران نمایند، در غیر اینصورت باید آنها را هشتاد تازیانه زد و شهادتشان را نپذیرفت.

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَدًا ﴿۴﴾ نور

و کسانی که زنان پاکدامن را متهمّ می کنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعای خود) نمی آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید.

علامه(ره) می­فرماید: مراد از رمى نسبت زنا دادن به زن محصنه و عفیفه است و مراد از آوردن چهار شاهد که ناظر و گواه زنا بوده ­اند، اقامه این شهود است در صورتى که نسبت دهنده چهار شاهد نیاورد او را تازیانه بزنند و از آن به بعد شهادت او را نپذیرند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۶)

إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا ﴿۵﴾ نور

مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند (که خداوند آن­ها را می بخشد).

علامه(ره) می­فرماید: هرگز از آنان که گواه دروغ داده­اند شهادت نپذیرید، چون فاسقند، مگر آنان که توبه نموده و عمل خود را اصلاح کنند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۷)

در این قسمت از مباحث، یکی از اصول مهمی که علم ارتباطات از آن الگو گرفته است، مطرح می­ شود و آن اصل «اعتبار منبع» نامیده می­ شود. به گونه­ای که این علم می­گوید، منبع باید معتبر باشد و حرف باید مستند باشد، در اینجا مبحثی مطرح است که اگر کسی یک بار شهادت دروغ بدهد، دیگر به عنوان منبع معتبر محسوب نمی­ شود.

اعتبار منبع در علم ارتباطات، یکی از مباحث مهمی است که میزان اعنماد و تکیه مردم بر صحبت­های دیگران را نشان می­دهد. در مواقعی که مردم در محل وقوع حادثه حضور ندارند، افرادی باید رویداد واقعی را به آنان گزارش کنند، این افراد حکم دروازه­بانانی را دارند که بین رویداد واقعی و مخاطب قرار دارند که باید منبعی قابل اعتماد و متخصص و مورد علاقه و دلپذیر مردم و آبرومند باشند. (بینگر، ۱۳۷۶: ۳۴)

طبق آیه ۱۲ سوره نور، زنان و مردان با ایمانی که این تهمت را شنیدند، باید این تهمت را به خیر تعبیر کنند.

لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ ﴿١٢﴾نور

چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!.

علامه(ره) می­فرماید: این آیه در مورد توبیخ کسانى است که وقتى اتهام دروغ (افک) را شنیدند آن را رد و تکذیب نکردند و بدون تحقیق و علم آن را شایع ساختند، کسى که متصف به ایمان است باید به افراد دیگرى که چون او متصف به ایمان هستند ظن خیر داشته باشد، و دربارۀ آنان بدون علم سخنى نگوید، زیرا همۀ اهل ایمان هم چون شخص واحدى هستند که متصف به ایمان و لوازم و آثار آن هستند و وقتى مدعى، شاهد نیاورد، نزد خدا شرعا محکوم است به دروغگویى. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۰و۱۳۱)

از این قسمت می­توان یکی از بحث­ها و اصول مهم ارتباطی را مطرح کرد که «مثبت­اندیشی نسبت به خود و دیگران» می­باشد، به گونه­ای که کسانی که متصف به ایمان هستند باید به دیگران ظن خیر داشته باشند.

این مثبت اندیشی در ارتباطات به سه جنبه تکیه دارد:

اول: این حس از خویشتن آغاز می­ شود و باید فرد احترام مثبت و معینی برای خویشتن قائل شود و فردی که حس ناخوشایند از خود دارد بی­تردید این حس ناخوشایند را به دیگران منتقل می­ کند و اگر فرد در مورد خود مثبت می­اندیشد، می ­تواند این مثبت­پنداری را هم به دیگران منتقل کند.

دوم: این احساس خوشایند را باید به دیگران و طرف مقابل انتقال دهیم تا این حس خوشایند در طرف مقابل اثر مثبت گذاشته و آن­ها نسبت به ما خودگشودگی بیشتری را نشان دهند.

سوم: مثبت­اندیشی در محیط ارتباطی و وضعیت عمومی می ­تواند اشتیاق و تمایل مخاطبان را بیشتر بکند و آن­ها به سمت انصراف از ارتباط و گسستگی ارتباط نمی­کشاند. (فرهنگی، ۱۳۷۹: ۱۱۹)

همچنین خداوند در آیه ۱۲ سوره حجرات، در مورد عدم سوء­ظن به دیگران می­فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ﴿١٢﴾حجرات

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان­ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان­ها گناه است.

در ادامه خداوند دستور می­دهد که مردان و زنان با ایمان باید برای گفتۀ خود چهار نفر گواه و شاهد بیاورند.

لَّوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَـٰئِکَ عِندَ اللَّـهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ ﴿١٣﴾ نور

چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!.

علامه(ره) می­فرماید: یعنى اگر در آنچه مى­گویند و نسبت مى­دهند راستگو باشند، باید بر گفتۀ خود شاهد بیاورند و شهود چهارگانه را که گفتیم شهود در زنا هستند حاضر سازند، پس وقتى شاهد نیاورند شرعاً محکومند به کذب، براى اینکه ادعاى بدون شاهد کذب است و افک. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۱)

طبق این آیه و مبحث، می­توان به مستندسازی در علم ارتباطات اشاره کرد، در آن زمان استنادی به جز شهادت افراد نبوده، چون امکانات ارتباطی امروزه وجود نداشته شهادت ذاذن تنها راه اثبات ادعاها بوده است.

در علم ارتباطات بیان می­ شود که مردم برای درک جهان پیرامون خویش و میل به تصویری استوار از پیچیدگی­های آن، در جستجویش هستند، افراد وقتی می­خواهند مناسب­ترین انطباق را با محیط خویش پیدا کنند، به اطلاعات کافی نیازمندند. اگر مردم نگرشی نادرست دارند و به طرز ناصحیحی رفتار می­ کنند، علّت آن را باید در اطلاعات دروغین و یا محدودشان جستجو کرد. حتی در علم ارتباطات لازمۀ رسیدن به تحقیق علمی را جستجوی حقایق و اندازه ­گیری و ارزیابی عینی آن­ها می دانند. (بینگر، ۱۳۷۶: ۱۰۱- ۱۰۲- ۱۰۳)

۴- ۴- ۲ ازدواج با چه کسانی:

وَلَا تَنکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاءِ ﴿٢٢﴾نساء

با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کرده اند، هرگز ازدواج نکنید!

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَاعَهِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ﴿٢٣﴾

حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه ها، و خاله ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر داده اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته اند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته اید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخوانده ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده.

با توجه به آیات ۲۲ و ۲۳ سوره نساء، که در بالا ذکر شد، کسانی که برای ما محرم­اند و ازدواج با آنان برای ما حرام است، شامل افراد زیر می­شوند:

مادران – دختران – خواهران – عمه­ها – خاله­ها – دختران برادر – دختران خواهر – دختر همسر فرد، که از شوهری دیگر به سبب مادر او، به خانۀ ما می­آید – ازدواج با خواهر زن در صورت زنده بودن همسر

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّـهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالَاتِکَ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ ﴿۵٠﴾

ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده ای و دختران عموی تو، و دختران عمّه ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها برای تو حلال است).

با توجه به آیه ۵۰ سوره احزاب،که ذکر شد، کسانی که ازدواج با آنان برای ما حلال است، شامل افراد زیر می­شوند:

زنی که به همسری ما در می­آید. (که نباید از ۹ گروه ذکر شده در مبحث قبلی باشد) – کنیزان – دخترعمو – دخترعمّه – دختردایی – دخترخاله

۴- ۴- ۳ ملاک های مهم در تشکیل خانواده:

سنخیت در ایمان:

قرآن مجید ملاک­های زیر را در تشکیل خانواده مهم می­داند:

طبق آیات ۲۲۱ سوره بقره و آیه ۳ سوره نور، همان­طوری که انسان بودن، فطری و طبیعی انسان است و محال است که بین انسان و غیر انسان ترکیب صورت بگیرد، ایمان به خدا هم فطری انسان است. و همچنین در سوره ممتحنه آیه ۱۰ بیان شده که اگر مردی مسلمان شود در صورتی حق دارد از زنش نگهداری کند که مسلمان شود وگرنه نباید او را نگه دارد.

وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ﴿٢٢١﴾بقره

با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید! کنیز باایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید! یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند شما را به شگفتی آورد.

الزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿٣﴾ نور

مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی کند؛ و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمی آورد؛ و این کار بر مؤمنان حرام شده است!.

علامه(ره) می فرماید: زناکار وقتى زناى او شهرت پیدا کرد، و حد بر او جارى شد، ولى خبرى از توبه کردنش نشد، دیگر حرام است که با زن پاک و مسلمان ازدواج کند، باید یا با زن زناکار ازدواج کند و یا با زن مشرک، و همچنین زن زناکار اگر زنایش شهرت یافت، و حد هم بر او جارى شد ولى توبه­اش آشکار نگشت، دیگر حرام مى­شود بر او ازدواج با مرد مسلمان و پاک، باید با مردى مشرک، یا زناکار ازدواج کند. (پیشین: ج ۱۵، ۱۱۴)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْیَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَٰلِکُمْ حُکْمُ اللَّـهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿١٠﴾ممتحنه

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنان باایمان بعنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را بسوی کفّار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها حلال؛ و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته اند به آنان بپردازید؛ و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مَهرشان را به آنان بدهید و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید (و اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد،) حق دارید مَهری را که پرداخته اید مطالبه کنید همان گونه که آنها حق دارند مهر زنانشان را که از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه کنند؛ این حکم خداوند است که در میان شما حکم می کند، و خداوند دانا و حکیم است!

علامه(ره) در مورد تحریم ازدواج با زن و مرد بت­پرست می­فرماید: ملاک شایستگى در طرف ازدواج ایمان است نه مزایاى اعتبارى دیگر. مردم در روزگارى که برده­دارى معمول بود کنیزان را خوار مى­شمردند، و از اینکه با آنها ازدواج کنند عارشان مى­آمد، و اگر کسى این کار را مى­کرد سرزنشش مى­کردند، پس اینکه در آیه کنیز را مقید به مؤمنه کرد، ولى مشرکه را مقید به حریت نکرد، با اینکه گفتیم مردم کنیز را خوار مى شمردند، و از ازدواج با آنان احتراز داشتند، خود دلیل بر این است که مى خواهد بفرماید: زن با ایمان هر چند که کنیز باشد بهتر است از زن مشرک ، ولو آزاد باشد، و داراى حسب و نسب و مال و سایر مزایائى باشد که عادتاً خوشایند انسان است. (پیشین: ج ۲، ۳۰۷)

سنخیت در احصان:

کلمه «احصان» به معنای منع است و در قرآن کریم، اسم مفعول این کلمه؛ یعنی «محصنات» در چهار معنا به کار رفته است:

الف) طبق آیات ۵ سوره مائده، ۹۱ سوره انبیاء، ۱۲سوره تحریم، ۲۵ سوره نساء، ۴ و۲۳ سوره نور، زن پاکدامن و عفیفی که خود را از آلودگی و روابط نامشروع محافظت کند.

ب) طبق آیه ۲۴ سوره نساء زنان شوهرداری که در حصار شوهرند و ازدواج با آنان ممنوع است.

ج) طبق آیه ۲۵ سوره نساء زنان آزادی که دخالت دیگران در سرنوشت آن­ها ممنوع است.

د) طبق آیه ۲۶ سوره نساء احصان، در اسلام فقط متوجه زن نیست، بلکه متوجّه مرد هم است، و منظور از آن هم زن مسلمان است، هم مرد مسلمان. برای مثال آیات زیر را به عنوان مصداق عینی از این مبحث ذکر می­کنیم:

الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَـٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ﴿٢۶﴾نور

زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهای ناروایی که (ناپاکان) به آنان می دهند مبرّا هستند﴿٢۶﴾

وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَهً لِّلْعَالَمِینَ ﴿٩١﴾ انبیاء

و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دمیدیم؛ و او و فرزندش [= مسیح ] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم!

علامه(ره) می­فرماید: مؤمنین و مؤمنات با احصان، طیبین و طیباتند، و هر یک مختص به دیگرى است، و ایشان به حکم ایمان و احصان شرعاً از نسبت­هاى ناروایى که شاهدى بر آن اقامه نشود مبرّا هستند، و از جهت ایمانى که دارند محکوم به مغفرتند، رزق کریمى خواهند داشت. و آن رزق کریم همان حیات طیب در دنیا و آخرت، و اجر نیکوى آخرت است. اگر زنان خبیث را به مردان خبیث، و مردان خبیث را به زنان خبیث اختصاص داده، به خاطر هم­جنسى و هم­سنخى آنان با هم است. (پیشین: ج ۱۵، ۱۳۶)

هم کفو بودن:

کفائت زن و شوهر، فقط هم طبقه بودن آنها از لحاظ ثروت و مقام مادی نیست، بلکه بالا بودن مرتبه و درجه انسانیت شخص است، این کفائت به ایمان و جنبه­ های اخلاقی و فضائل و کمالات انسانی اطلاق می­ شود.( بهشتی، ۱۳۸۲: ۵۰ – ۵۸)

از کلیه مباحث این قسمت، این اصل ارتباطی استخراج می­ شود که همانطور که در ادبیات موضوع در فصل دوم مورد بحث قرار گرفت، «تساوی» یکی از شروط مهم در موفقیت یک ارتباط است، تمامی این اصل ها به تساوی اشاره دارد، که توضیح آن قبلا در صفحه ۵۳ ذکر شده است.

۴- ۵ ارتباط بین زن و شوهر:

۴- ۵- ۱ وظایف مرد:

قیمومیت و سرپرستی خانواده:

در اسلام، قیمومت و ریاست خانواده بر عهده مرد است.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ  ﴿٣۴﴾نساء

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند.

علامه(ره) فرموده: زیادت­هایى که خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى است که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، این برتری در جهات عمومى هم عامه مردان را بر بعضی جهات بر عامه زنان قیمومت داده، که عبارت است از حکومت و قضا و دفاع از سرزمین با اسلحه. پس به همین دلیل بر زن واجب است شوهر را اطاعت کند. (پیشین: ج ۴، ۵۴۳)

ایشان همچنین می­فرماید: قیمومت مرد بر زنش به این معنی نیست که سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است بکند، و استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب کند، بلکه معناى قیمومت مرد این است که مرد هزینه زندگى زن را از مال خودش مى­پردازد، تا از او استمتاع ببرد. (پیشین: ج ۴، ۵۴۳و۵۴۴)

حجت الاسلام قرائتی در تفسیر نور خود استدلال زیبایی از این آیه بیان می­ کند: شرط سرپرستی و مدیریت، لیاقت تأمین و اداره زندگی است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعی، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند و به این خاطر نفرمود: «قوّامون علی ازواجهم»، زیرا که مسئله­ زوجیّت مخصوص زناشویی است و خدا این برتری را مخصوص خانه قرار نداده است.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

گرچه برخی زنان، در توان بدنی یا درآمد برترند، ولی در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را. (قرائتی، ۱۳۶۷: ۵۵)

رفتاری و اخلاقی:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّـهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ﴿١٩﴾

اى کسانى که ایمان آورده اید، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید؛ و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را به آنان داده اید [از چنگشان به در] برید، مگر آنکه مرتکب زشتکارى آشکارى شوند، و با آنها بشایستگى رفتار کنید؛ و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزى را خوش نمى دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى دهد.

مردان باید در همه شرایط با اخلاق نیکو با همسر خود برخورد کنند و از این طریق بنیان و پایه­ های زندگی را مستحکم گردانند و زنان و فرزندان را دلگرم به زندگی بکنند.

اقتصادی و مالی:

عکس مرتبط با اقتصاد

با توجه به آیه ۲۳۳ بقره، در محیط خانواده، وظیفه مرد است که از لحاظ اقتصادی، امکانات زندگی زن را فراهم کند و در مسیر مقدس همسری و مادری، او را یاری دهد. این تأمین نیاز اقتصادی یک امر تحمیلی برای مرد نیست بلکه عملی مقدس و از دل برخاسته است. اسلام در رابطه با پیمان زناشویی، حداقل تکلیف را برای زنان مشخص کرده است و در برابر آن، مردان را موظف به تأمین لباس و خوراک و مسکن مورد نیاز آنها ساخته است. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۵۸)

وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِکَ  ﴿٢٣٣﴾بقره

و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم ] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک آنان [مادران ]، به طور شایسته، بر عهده پدر است. هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمى شود. هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]. و مانند همین [احکام ] بر عهده وارث [نیز] هست.

وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا ﴿۴﴾نساء

و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولی) اگر آن­ها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید!.

علامه(ره) در مورد حکم وجوب دادن مهریه به زنان می­فرماید: دادن مهر به زنان مسئله­اى نیست که فقط اسلام آن را تأسیس کرده باشد بلکه مسئله­اى است که اساساً در بین مردم و در سنن دیگر متداول بوده است سنت خود بشر بر این جارى بود و هست که پولى و یا مالى را که قیمتى داشته باشد به­عنوان مهریه به زنان اختصاص دهند. (پیشین: ج ۴، ۲۶۹)

در نتیجه از این مبحث، اسلام برای مردان در برابر همسرانشان وظایف بزرگی را معین فرموده است، که از آن جمله می­توان به وظیفه نگهبانی از خانواده و وظیفه اقتصادی که شامل پرداخت نفقه، تهیه وسایل آسایش زن و فرزند می­باشد، اشاره کرد، اسلام وظیفه دیگر مرد را رفتار نیکو و رعایت نکات اخلاقی بیان کرده است و از زن و مردیکه با هم ازدواج کرده ­اند می­خواهد، هرطور که هست با اخلاق و رفتار یکدیگر بسازند و چنانچه از هم ناراحتی دیدند، از آن چشم­پوشی نمایند. (ارفع، ۱۳۷۹: ۱۹)

۴- ۵- ۲ وظایف زن:

دو خصلت ویژه در آفرینش زن

اول اینکه: زن را در مثل به منزلۀ کشتزارى براى تکون و پیدایش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهاى دیگر احکامى مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز مى­شود.

دوم اینکه: از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنى مرد را مجذوب خود کند، و مرد براى این که نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمّل مشقت­هاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش ، خلقت زن را لطیف قرار داد، و براى اینکه زن مشقت بچه­دارى و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همین دو خصوصیت، که یکى در جسم او است و دیگرى در روح او، تأثیرى در وظائف اجتماعى محول به او دارد .(بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۲۴)

قیمومیت و سرپرستی خانواده:

از این نظر شاید مسئولیت واضحی بر عهده زن گذاشته نشده است، ولی از زن خواسته شده که زن باید در غیاب شوهرش، حافظ ناموس و منافع او باشد.

فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ﴿٣۴﴾نساء

و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می کنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید!.

علامه(ره) فرموده: دلیل ندادن زیادت­هایی که خدای تعالی به مردان داده و به زنان نداده است این است که چون زندگى زنان یک زندگى احساسى و عاطفى است و اساس و سرمایه­اش رقت و لطافت است. چون مرد هزینه زندگى زن را از مال خودش مى­پردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر زن نیز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و هم­خوابگى مرد مى­شود او را اطاعت کند، و نیز ناموس او را در غیاب او حفظ کند، و وقتى غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد، و آن بیگانه را از زیبائیهاى جسم خود که مخصوص شوهر است تمتع ندهد و نیز در اموالى که شوهرش در طرف ازدواج و اشتراک در زندگى خانوادگى به دست او سپرده و او را مسلّط بر آن ساخته خیانت نکند. (پیشین: ج ۴، ۵۴۵)

زن باید در غیبت مرد به عنوان ناظر امین، سرمایه اقتصادی خانواده را پاسداری کند، زن باید در مصرف اقتصادی خانواده سخت­گیر و در برخورد با مردان بیگانه، متکبّر باشد و در حفظ آبرو و حیثیت کوشا باشد. با وجود همچین همسری، مرد با اطمینان خاطر دنبال فعالیت اقتصادی بیشتر از حد نیاز خانواده می­رود و درآمد اضافی پس­انداز می­ کند. (بهشتی، ۱۳۸۲: ۱۶۱)

از نظر حجت الاسلام قرائتی جمله «حافظات للغیب بما حفظ الله» معانی گوناگونی دارد:

الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.

ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همان­گونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفی که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.

ج: زنان حافظ هستند و این توفیق را از خدا دارند. (قرائتی، ۱۳۶۷: ۵۶)

رفتاری و اخلاقی:

طبق بیانات حضرت آیت الله العظمی حسین نوری همدانی حجاب زن یک نوع احترام و مصونیت است نه محدودیت، طبق فرمایشات ایشان در کتاب جایگاه بانوان در اسلام، حجاب موجب تحکیم و پیوند روابط خانوادگی و افزایش صمیمیت و محبت در کانون زندگی زن و شوهر و افزایش آمار ازدواج و کاهش آمار طلاق می گردد، شرافت و کرامت زن اقتضا می کند هنگامی که از خانه قدم به بیرون می گذارد متین و سنگین و باوقار باشد. در این خصوص می توان به آیات زیر اشاره کرد. (نوری همدانی، ۱۳۹۱: ۳۵۶)

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿۵٩﴾

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسری های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿٣١﴾

و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمى ] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست. و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو ]اندازند، و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش ] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن ] بى نیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکرده اند، آشکار نکنند؛ و پاهاى خود را [به گونه اى به زمین ] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن ] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.

یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿٣٢﴾

ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿٣٣﴾

و در خانه های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

اقتصادی و مالی:

زنان وظیفه ­ای در رابطه با اقتصاد خانواده به­عهده ندارند، اگر درآمدی داشته باشند، متعلق به خودشان است.

به گونه ای که در آیه ۳۲ سوره نساء ذکر شده است:

وَلَا تَتَمَنَّوْا

بررسی رابطه آپنه ی انسدادی خواب در را نندگان حرفه ای کشور با میزان تصادفات جاده ای

که معمولا با کاهش اشباع اکسیژن خونی همراه می باشد که مبتلایان ممکن است با آن از خواب آلودگی طی روز شکایت داشته باشند.
وقفه تنفسی حین خواب خفیفAHI مساوی و بیشتر از ۵ و کمتر از ۱۵
وقفه تنفسی حین خواب متوسط : AHI مساوی و بیشتر از ۱۵ و کمتر از ۳۰
وقفه تنفسی حین خواب شدید : AHI مساوی و بیشتر از ۳۰

شکل ۲-:۲ :مشخصات آپنه انسدادی که در یک پلی سومنوگرافی ثبت می شود.
خروپف کردن یکی از شایعترین و مهمترین علامتهای مبتلایان به اختلال تنفسی حین خواب از نوع انسدادی است.
خروپف کردن بیمار مبتلا به سندرم آپنه انسدادی از الگوی مشخصی پیروی می کند و شامل خروپفهای بلند همراه با توقف های کوتاه می باشد که با اپیزودهای سکوت معمولا ۱۰ تا ۳۰ ثانیه همراه است و در موارد شدید تا بیش از ۶۰ ثانیه هم ممکن است مشاهده شود که معمولا با افت شدید اکسیژن شریانی همراه است.
خروپف شبانه در حین خواب رخ می دهد و با بیدار شدن بیمار، هر چند این بیداری کوتاه مدت باشد، پایان می پذیرد. لذا غالب موارد بیمار متوجه خروپف خود نمی شود بلکه همسر و یا اطرافیان او هستند که متوجه این مشکل خواهند شد و لذا برای اطلاع از وجود و شدت خروپف بیمار، لازم است از همسر یا هم اتاقی بیمار سوال شود.شدت خروپف به دنبال مصرف الکل داروهای شل کننده ی عضلات همچون بنزودیازپین ها و در حالت درازکش به پشت[۵] و افزایش وزن، افزایش می یابد.۵و۶
آپنه های مرکزی(central apneas):
در این حالت آپنه به علت عدم ارسال پیام از مغز به سیستم تنفسی برای فعال شدن عضلات تنفسی بروز می کند و عملا تلاش تنفسی برای حداقل ۱۰ ثانیه انجام نمی شود.۱
آپنه های مختلط(Mixed apneas):
این الگو تلفیقی از دو الگوی انسدادی و مرکزی می باشد که با آپنه مرکزی شروع می گردد و پس از زمانی کوتاه تلاش تنفسی جهت برقراری تهویه صورت می گیرد ولیکن به علت انسداد راه های هوایی فوقانی همچنان جریان هوا برقرار نمی شود و هوا از مجاری تنفسی عبور نمی کند.۱
۲-۲ آپنه انسدادی حین خواب بزرگسالان
سندرم آپنه انسدادی حین خواب، در هر سنی ممکن است دیده شود اما شیوع آن در مردان بعد از ۴۰ سالگی و در زنها بعد از ۵۰ سالگی بیشتر است. این بیماری در افراد چاق از شیوع و شدت بیشتری برخوردار است. ۷،۸
معیارهای تشخیصی به صورت زیر می باشد:
الف) حداقل یکی از معیارهای زیر را داشته باشد:

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

  1. احساس خستگی و خواب آلودگی طی روز و عدم سرحال شدن پس از خواب شبانه
  2. بیمار با احساس خفگی از خواب بیدار می شود
  3. همسر و یا هم اتاقی بیمار خرو پف کردن و وقفه های تنفسی وی را حین خواب گزارش می نماید

ب( در پلی سومنوگرافی(توضیح در ادامه ی مطلب) یکی از موارد زیر وجود داشته باشد:

  1. ۵ وقفه تنفسی یا بیشتر( آپنه، هیپوپنه) در هر ساعت از خواب
  2. شواهدی از تلاش تنفسی در کل هر وقفه تنفسی یا قسمتی از آن دیده شود. ،۹،۱۰،۱۱

۲-۳ اپیدمیولوژی اختلالات تنفسی حین خواب
اختلالات تنفسی حین خواب از جمله بیماریهای شایع بشری محسوب می شود. با این وجود، شیوع اختلالات تنفسی خواب در گستره بسیار وسیعی تخمین زده شده اند. این مسئله از تعدد متدهای بررسی در مطالعات و تعاریف گوناگون از آن،عوامل مختلف ایجاد کننده این اختلال همچون سن، جنس، شاخص توده بدنی[۶] سرچشمه می گیرد.
حدود ۲۰% از جمعیت عمومی در ایالات متحده از آپنه انسدادی حین خواب رنج می برند. بایستی به خاطر داشت که مبتلایان به سندرم آپنه انسدادی حین خواب علاوه بر علائم وقفه تنفسی حین خواب، از خواب آلودگی طی روز نیز رنج می برند به همین علت آمار افراد مبتلا به سندرم آپنه انسدادی حین خواب به مراتب کمتر از افرادی است که تنها وقفه های تنفسی را تجربه میکنند.
در مطالعات مختلف حدود در ۴% از آقایان و ۲% از خانمها، آپنه انسدادی خواب همراه با خواب آلودگی در طی روز دیده شده است (سندرم آپنه انسدادی خواب)، در حالیکه تقریبا ۲۴% از مردان و ۲۰% از زنان علائم تنفسی آپنه خواب را با یا بدون خواب آلودگی در طی روز گزارش کرده اند لازم به یادآوری است مطالعات متعدد متذکر شده اند که ۸۰ تا ۹۰% بزرگسالانی که این بیماری را داشته اند، به دلیل عدم اطلاع از بیماریشان تشخیص داده نمی شود. این اشتباه است که تنها افرادی که خواب آلودگی روزانه و خروپف را گزارش کرده اند به عنوان آپنه انسدادی در نظر بگیریم زیرا در اینصورت تخمینی پایین تر از حد از این بیماری و عوارض آن خواهیم داشت.
در تحقیقات به عمل آمده درباره این موضوع نشان می دهند که ۵-۱۰% بزرگسالان آمریکایی از سندرم آپنه انسدادی حین خواب رنج می برند ولی ۷% آنها وقفه های تنفسی حین خواب را تجربه می کنند که باعث افزایش خطر دیگر مشکلات می گردد، ۲۳-۲۹% از بزرگسالان نیز شکایت از خروپف کردن را ذکر می کنند. با وجود آنکه آگاهی عموم درباره مشکلات تنفسی حین خواب افزایش یافته است، هنوز ۹۳% از زنان و ۸۲% از مردان با علائم متوسط تا شدید تنفسی حین خواب از بیماری خویش اطلاعی ندارند ۱۳و۱۴
مطالعات گوناگون، فاکتورهای گوناگونی را در افزایش احتمال آپنه حین خواب شده دخیل می دانند، که از جمله آنها می توان به چاقی، مرد بودن، نژاد(آفریقایی- آمریکاییها، آسیایی ها و بومیان آمریکا) و استعداد ژنتیکی اشاره کرد. در زیر به تفصیل به هریک از آنها می پردازیم.
۲-۴ فاکتورهای موثر بر اپیدمیولوژی آپنه انسدادی حین خواب
۲-۴-۱ سن:
آپنه انسدادی حین خواب در هر سنی می تواند رخ دهد ولیکن شیوع آن در میان میانسالان و با افزایش سن بیشتر می شود. ۱۹
۲-۴-۲ جنس:
در بیشتر مطالعات انجام شده ریسک آپنه انسدادی حین خواب در مردان ۲-۳ برابر زنان بوده است.
اما مطالعات کمی بر روی علت این اختلاف صورت گرفته است، یکی از نظریه ها، اختلافات هورمونی بین دو جنس می باشد. البته علل دیگری همچون اختلاف در شکل آناتومیک راه های هوایی و یا الگوی قرار گیری چربی در این ناحیه نیز می تواند مطرح باشد ۲۳و۲۷و۲۸و۲۹ و ۳۰و ۳۱
همچنین آپنه انسدادی خواب در بانوان در سنین باروری حدود ۵-۶% تخمین زده شده است.۲۰ولی براساس مطالعات گوناگونی که تاکنون انجام شده است، در هنگام بارداری بخصوص در زنان چاق خروپف کردن بیشتر گزارش شده است. البته مطالعاتی که تاکنون بر روی زنان باردار انجام شده است بیشتر براساس اطلاعات کسب شده برپایه پرسشنامه گردآوری شده است و کمتر از تستهای عینی همانند پلی سومنوگرافی استفاده شده است.
۲-۴-۳ نژاد:
با توجه به مطالعات انجام شده شیوع این بیماری در گروهای مختلف نژادی متفاوت بوده است. مطالعات مختلف نشان داده اند که خروپف کردن در نژاد آسیایی بیش از نژاد سفید غربی است این اختلال بخصوص در نژاد چینی، علامتی نسبتا شایعی بوده است. ۳۳و۳۴ و۳۶و۳۵و۳۷
۲-۴-۴ سابقه خانوادگی و استعداد ژنتیکی:
فاکتورهای ژنتیکی و خانوادگی در ایجاد آپنه انسدادی نقش دارند. در بستگان درجه اول مبتلایان به آپنه انسدادی ریسک ابتلا به آپنه انسدادی ۵/۱ تا ۲ برابر می باشد.استعداد فامیلی آپنه انسدادی مستقیما شمار افراد خانواده را که به این بیماری دچار می شوند،افزایش می دهد. ۳۹و۴۱و۴۲
۲-۴-۵ سیگار کشیدن و مصرف الکل
سیگار کشیدن باعث افزایش ریسک ابتلا به آپنه انسدادی می شود.۴۳و۴۴و۴۵و۴۶
نوشیدن الکل به خصوص قبل از خواب عضلات گشاد کننده راه های هوایی فوقانی را شل می کند، مقاومت راه هوایی افزایش می یابد و آپنه انسدادی را تشدید می کند.۴۷

عکس مرتبط با سیگار

 


 

 


 

بررسی فقهی حقوقی ماهیت ضرر با تأکید بر مسایل جدید- قسمت ۱۶

در مواردی که موضوع ثبت ، یک محصول است ، چنانچه اشخاص ثالث بدون موافقت مالک اقدام به ساخت … کرده باشند از اقدامات آنها جلوگیری بعمل خواهد آمد[۱۲۵]
شبیه این حکم در ماده ۲۶ موافقت نامهTRIPS را جع به طرح های صنعتی آمده است. بر اساس این ماده مالک یک طرح صنعتی مورد حمایت ، دارای این حق است که چنانچه اشخاص ثالث موافقت او را کسب نکنند ، از ساخت … اقلام دربر گیرنده یا متضمن طرحی که کپی یا تا حدود زیادی کپی طرح مورد حمایت است ، جلوگیری نماید مشروط به اینکه این اعمال برای مقاصد تجاری صورت گرفته باشد ۲ البته ممکن است در تشخیص تولید از بازسازی و تغییر دادن کالای موضوع حق اختراع اختلاف نظر بروز کند ، با این توضیح که هرکس که کالای اختراع شده را خریداری می نماید می تواند آن را بازسازی و یا تغییر دهد ، اما او به بهانه حق مالکیت خود نباید حق تولید دارنده حق اختراع را مورد تجاوز قرار دهد. به بیان دیگر هر چند او حق بازسازی و انجام تغییرات در مال خود را دارد لیکن نباید تا آنجا پیش رود که اقدامش ساخت محصول تلقی شود برای تشخیص این دو از یکدیگر نمی توان معیار دقیقی ارائه داد در هر مورد با توجه به اوضاع و احوال باید تشخیص داد که عمل صورت گرفته بازسازی یا تولید است.

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

۳٫ مطالبه میزان کاهش ارزش پول با خسارت تأخیر تأدیه در دیون پولی

در مورد دیون پولی، به جهت ماهیت خاص پول، مدیون باید در مقام وفای به عهد پولی را به داین پرداخت نماید که از نظر مالیت و قدرت خرید مساوی با مقدار پولی باشد که در گذشته به
ذمه گرفته است و علت آن است که دائن پس از مدتی پولی را دریافت می کند که از نظر ارزش و قدرت خرید بسیار پایینتر از میزانی است که قبلاً دارا بوده است و از این بابت متضرر شده، لذا در این مبحث، کاهش ارزش پول را به عنوان نوعی ضرر دانسته و قابلیت مطالبه آن را بررسی میکنیم. برای برابرسازی پول موضوع تعهد با پول موضوع تأدیه، در تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م ضابطهای مشخص شده که این ضابطه علاوه بر مهریه در سایر دیون پولی نیز قابل اعمال است. بعلاوه به جهت اینکه موضوع مقررات تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م و ماده ۵۲۲ق.آ.د.م متفاوت از هم میباشد، تصور نسخ تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م با تصویب ماده ۵۲۲ ق. آ.د.م منتفی بوده و هرکدام در مورد خاص خود قابلیت اعمال دارد و نتیجتاً شرایط مقرر در ماده ۵۲۲ق.آ.د.م نیز برای اعمال شاخص بهای سالانه در مورد مهریه قابل اعمال نمیباشد.
همچنین در دیون پولی علاوه بر مطالبه میزان کاهش ارزش پولی، امکان مطالبه خسارت تاخیر تأدیه نیز وجود دارد.
در سال ۱۳۷۶ تبصرهای به ماده ۱۰۸۲ق.م الحاق گردید که به موجب آن مقرر شد: «چنانچه مهریه وجه رایج باشد، متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد، مگر اینکه زوجین در حین اجرای عقد به نحو دیگری تراضی کرده باشند». مطابق این تبصره برای اعمال شاخص بهای سالانه، هیچگونه قید و شرطی پیش بینی نشده و به صرف درخواست مهریه توسط زوجه، شوهر مکلف به پرداخت آن بر مبنای شاخص مزبور می باشد. لیکن از تاریخ تصویب قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی یعنی از سال ۱۳۷۹، در ماده ۵۲۲ آن قانون[۱۲۶]، برای اعمال شاخص بهای سالانه در کلیه دیون پولی، علاوه بر مطالبه داین، شرایط دیگری مانند امتناع مدیون از پرداخت دین، متمکن بودن مدیون و تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه مقرر گردیده است و موجب تصور تعارض بین تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م و ماده
۵۲۲ق.آ.د.م و طرح این سئوال شده که آیا مقررات ماده ۵۲۲ق.آ.د.م ناسخ مقررات تبصره ماده۱۰۸۲ق.م است و شرایط مقرر در ۵۲۲ق.آ.د.م در مورد مهریه وجه رایج که یکی از مصادیق دیون پولی است، اعمال می شود؟ به عبارت دیگر در دعوی مطالبه مهریه وجه رایج نیز همانند سایر دیون پولی، اعمال شاخص بهای سالانه منوط به مطالبه و امتناع مدیون و متمکن بودن وی در احراز تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه می باشد و مهریه هیچ خصوصیتی نسبت به سایر دیون پولی ندارد؟ یا اینکه مقررات قانون مدنی نسبت به مقررات ماده ۵۲۲ق.آ.د.م خاص بوده و بایستی به مقررات خاص در کنار مقررات عام ماده۵۲۲ق.آ.د.م عمل کرد و شرایط مقرر در ماده۵۲۲ق.آ.د.م در مورد مهریه قابل اعمال نمیباشد؟ چنانکه در این خصوص سوالی از اداره حقوقی قوه قضائیه صورت گرفته و اداره مزبور نیز در مقام ارائه پاسخ برآمده است که سوال و جواب مورد اشاره به ترتیب ذیل میباشد: «سئوال……….در مورد مهریه مقررات مواد ۵۲۲ و۵۲۹ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی چگونه اعمال می شود؟ «جواب…. در خصوص موضوع مقررات ماده ۵۲۲ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب سال ۱۳۷۹ که مؤخر به تبصره الحاقی مصوب سال ۱۳۷۶ و آئین نامه اجرائی آن مصوب سال ۱۳۷۷ می باشد، با عنایت به ماده ۵۲۹ همان قانون لازم الرعایه است. به عبارت دیگر، آن قسمت از مقررات قانون مدنی یا هر قانون دیگر که مغایر با ماده۵۲۲ق.آ.د.م مصوب ۱۳۷۹ می باشد به تصریح ماده ۵۲۹ منسوخ شده است». بنابراین سئوال و جواب فوق الذکر حکایت از تصور تعارض بین مواد مزبور از ناحیه بعضی از اشخاص از جمله بعضی دادرسان واداره حقوقی قوه قضائیه دارد زیرا اداره مزبور با تصور تعارض در بین مواد مارالذکر در مقام ارائه پاسخ برآمده وحل قضیه را براساس ماده۵۲۲ق.آ.د.م پیشنهاد کرده است، البته اداره مزبور در پاسخ سوال مردد بوده به نحوی که ابتدا نظر به حکومت ماده۵۲۲ق.آ.د.م در مورد مهریه داده و سپس در ادامه نظر و در توضیح نظریه اش، یافتن پاسخ سوال را برعهده سوال کننده گذاشته و او را هدایت کرده که با رجوع به ماده ۵۲۲ق.آ.د.م ببیند که مقررات تبصره ۱۰۸۲ق.م. مغایر مقررات ماده۵۲۲ق.آ.د.م می باشد یا خیر؟ پس از ملاحظه تصور تعارض بین مقررات تبصره ماده۱۰۸۰ و مقررات ماده۵۲۲ق.آ.د.م از ناحیه برخی از اشخاص، اکنون باید دید که آیا این تصور، تصور درستی است و یا اینکه تصور مزبور نادرست بوده و هیچ گونه تعارضی بین مقررات فوق الاشعار وجود ندارد؟
سوال دیگری که قابل طرح است این است که آیا امکان مطالبه خسارت تأخیر تأدیه در مهریه و سایر دیون پولی به همراه مطالبه میزان کاهش ارزش پول وجود دارد؟ برای پاسخ به سئوالات مزبور، ابتدا به تبیین موضوع مقررات مزبور پرداخته می شود و سپس راجع به امکان مطالبه خسارت تأخیر تأدیه در مهریه وجه رایج و سایر دیون پولی سخن میگوئیم.

۳-۱٫ تبیین موضوع تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م.

یکی از شرایط اساسی صحت وفای به عهد و سقوط تعهد، وجود وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه می باشد، به عبارت دیگر برای اینکه متعهد برائت ذمه حاصل کند باید آن چیزی را که موضوع تعهد است، تأدیه نماید و نمی توان متعهدله (داین) را مجبور کرد که چیز دیگری به غیر از موضوع تعهد، بپذیرد. ماده ۲۷۵ق.م در این خصوص چنین مقرر کرده است: «متعهدله را نمی توان مجبور نمود که چیز دیگری به غیر آنچه که موضوع تعهد است قبول نماید، اگرچه آن شئی قیمتاً معادل یا بیشتر از موضوع تعهد باشد». پس در موردی نیز که موضوع تعهد تأدیه پول است، بایستی این شرایط رعایت شود و بدهکار مقدار پولی را به طلبکار پرداخت نماید که در گذشته تعهد به پرداخت آن را به ذمه گرفته و قرار بود که در موعد مقرر در گذشته پرداخت نماید، نه کمتر و نه بیشتر. اما سئوال این است که مدیون باید مقدار پولی را در مقام وفای به عهد تأدیه نماید که از نظر واحد و رقم مساوی با مورد تعهد قبلی است یا اینکه میزان دیگری باید پرداخت نماید؟ مثلاً هرگاه شخصی در گذشته مبلغ ده میلیون ریال به دیگری بدهکار بوده و مقرر بوده است که دین مزبور را پنج سال پیش پرداخت نماید ولی از پرداخت آن تا این زمان خودداری کرده است آیا اکنون فقط ملزم به پرداخت پولی با شماره و رقم برابر با شماره و رقم پول در زمان گذشته می باشد یا اینکه پولی با مقدار شماره بیشتر یا احیاناً کمتری از آن در زمان حاضر باید پرداخت نماید؟ علت این سئوال این است که ممکن است در کشور ما همانند بسیاری از کشورها، ارزش پول، پس از انقضای موعد ایفای تعهد، نوسان پیدا کند و مالیت مقدار پولی که در مقام وفای به عهد تأدیه می شود کمتر از مالیت مقدار پولی باشد که مدیون درگذشته بر ذمه گرفته است.
حقوقدانان معتقدند[۱۲۷]، پول در مفهوم امروزی یک ارزش اعتباری مبادلاتی است که اسکناس نماینده واحد آن می باشد و ارزش مزبور نیز براساس نسبت مبادله مقداری اسکناس یا مقداری کالا تعیین میگردد. این ارزش مبادلاتی ممکن است با گذشت زمان کاهش یا به طور استثنایی افزایش یابد. پس پول که در حقیقت عبارت از همین ارزش است، ممکن است کم یا زیاد شود، اگرچه مقدار شمارهای آن ثابت باشد. با توجه به کاهش ارزش پول در زمان حاضر، نتیجتاً مقدار پول موجود در ده میلیون ریال زمان حاضر همان مقدار پول ده میلیون ریال زمان های گذشته نیست و به تدریج کاهش یافته است، اگر چه همان نام «ده میلیون ریال» را برای خود حفظ کرده است.
بنابراین هرگاه شخصی درپنج سال گذشته مؤظف به پرداخت ده میلیون ریال به دیگری بوده است، امروز باید آن مقدار پول به طلبکار بپردازد که مالیت آن معادل مالیت ده میلیون ریال پنج سال پیش و از جهت ارزش مبادلاتی مساوی آن باشد، نه مقدار پولی که نام آن ده میلیون ریال است. با عنایت به آنچه گفته شد و با توجه به کاهش مستمر ارزش پول، ضرورت دارد که طریقه ای برای ایجاد وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه در دیون پولی مقرر شود تا میزان پولی که مدیون باید پس از انقضای موعد پرداخت نماید، مشخص شود و با پرداخت آن مقدار پول، وفای به عهد و سقوط تعهد محقق گردد. قانونگذار برای رسیدن به این هدف یعنی برای اجرای مقررات ماده ۲۷۵ق.م درمورد دیون پولی، اولین گام را در مورد مهریه وجه نقد به عنوان یکی از مصادیق دیون پولی برداشت و با الحاق تبصرهای به ماده ۱۰۸۲ق.م مقرر کرد که در مهریه وجه رایج، مهریه متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه پرداخت شود. باتوجه به اینکه هدف قانونگذار ایجاد وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه بوده و می خواهد شوهر پولی به زوجه پرداخت کند که از نظر مالیت و قدرت خرید مساوی پولی باشد که در هنگام ازدواج برعهده گرفته است لذا این مقررات عطف به ماسبق شده و شامل مهریههایی که قبل از تاریخ تصویب این قانون تعیین شدهاند، گردید. بعلاوه برای اعمال شاخص بهای سالانه نیازی به درخواست اجرای آن وجود ندارد و کافی است که زوجه در صورت امتناع زوج از پرداخت مهریه، مهریه مندرج در سند نکاحیه را از طریق مرجع قضایی یا دایره اجرای ثبت اسناد و املاک درخواست نماید و
مراجع مزبور مکلف به اعمال شاخص مزبور بوده و نمی توانند به بهانه عدم درخواست اجرای آن مقررات، از اعمال آن خودداری نمایند. زیرا، همان طوری که گفته شد، زوجه مبلغ اضافی یا خسارت از شوهر نمی خواهد بلکه پولی می خواهد که زوج در هنگام ازدواج برعهده گرفته است و تشخیص اینکه زوج چه مقدار پولی باید پرداخت کند که مساوی پول در ذمه زوج باشد، با مراجع مزبور می باشد. اما مراجع رسیدگی کننده از آزادی کامل در این زمینه برخوردار نیستند بلکه قانونگذار برای برابرسازی موضوع تعهد و موضوع تأدیه ضابطهای در تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م و آئین نامه اجرایی آن مقرر کرده که مراجع مزبور براساس آن ضابطه مقدار پول موضوع تأدیه را مشخص کرده و شوهررا به پرداخت آن ملزم مینماید. بنابراین هدف قانونگذار از وضع مقررات تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م ایجاد وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه با موضوع تعهد می باشد. سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ضابطه مقرر در تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م اختصاص به نوع خاصی از دیون پولی یعنی مهریه دارد یا می توان آن را در مورد کلیه دیون پولی صرف نظر از سبب و منشاء آنها اعمال کرد؟ به نظر میرسد که مقررات تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م در مورد سایر دیون پولی نیز قابل اجرا است زیرا، اولاً طبق مقررات ماده ۲۷۵ ق. م باید موضوع تأدیه با موضوع تعهد یکی باشد، ثانیاً قانونگذار با وضع تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م این وا
قعیت را پذیرفته است که در دیون پولی آنچه مدیون بر ذمه می گیرد اسکناس با شماره خاص نیست بلکه مالیت و قدرت خرید پول است که بر ذمه او قراردارد و باید اسکناسی با شماره ورقمی داده شود که از نظر مالیت وقدرت خرید مساوی اسکناسی باشد که مدیون در گذشته بر ذمه گرفته است.
ثالثاً، مهریه صرفاً مصداقی از دیون پولی است و هیچ خصوصیتی نسبت به سایر دیون ندارد، زیرا چه فرق می کند که منشأ دین قرارداد مهریه باشد یا عقد قرض و یا غیره. قانونگذار در تبصره مزبور در مقام تعیین ضابطه ای برای ایجاد وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه در دیون پولی بوده است.
رابعاً همان علتی که وضع مقررات مزبور را در مورد مهریه ایجاب کرده است در مورد سایر دیون پولی نیز وجود دارد. بنابراین برای اعمال مقررات ماده ۲۷۵ق.م در دیون پولی یعنی الزام مدیون به پرداخت مقدار پولی که برابر با پول در ذمه او از نظر مالیت باشد، می توان از ضابطه مقرر در تبصره ماده ۱۰۸۲ ق. م بهره برد.
شاید گفته شود که مقررات تبصره مزبور یک مقررات استثنایی است و اختصاص به مهریه وجه نقد دارد و در مورد سایر دیون پولی، مدیون پولی با شماره و رقم مساوی با رقم و شماره پولی که بر ذمه گرفته، در مقام وفای به عهده پرداخت خواهد کرد. کما اینکه بعضی از حقوقدانان[۱۲۸] با استناد به ماده ۶۵۰ق.م معتقد به ثابت ماندن میزان رقمی پول مورد تعهد نسبت به سالهای تأخیر در وفای به عهد است، ماده ۶۵۰ق.م چنین مقرر می دارد: «مقترض باید مثل مالی را که قرض کرده است رد کند، اگرچه قیمتاً ترقی یا تنزل کرده باشد». چنانکه دیدیم، مقررات تبصره م۱۰۸۲ق.م مقررات استثنایی نبوده ودر آن یک ضابطه کلی و عمومی برای کلیه دیون پولی مقرر شده است و ماده ۶۵۰ق.م نیز یک قاعده متفاوت از قاعده کلی مقرر در ماده ۲۷۵ق.م ندارد بلکه آنچه در ماده ۶۵۰ق.م مقرر شده حکم خاصی از قاعده کلی مقرر در ماده ۲۷۵ق.م در مورد عقد قرض است. همان طوری که در ماده ۲۷۵ق.م وجود وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه برای تحقق وفای به عهد ضروری دانسته شده است در عقد قرض نیز در ماده ۶۵۰ق.م همان قاعده پیش بینی شده و مقرر گردیده که مقترض باید مثل آنچه را که برعهده گرفته در مقام وفای به عهد به طلبکار تأدیه نماید. همان طوری که گفته ش، پول عبارت از اسکناس با شماره خاص نیست و جنبه عینی ندارد که مدیون مثل اسکناس مزبور یعنی اسکناس با همان شماره را تأدیه نماید، بلکه پول عبارت از یک ارزش اعتباری و غیر عینی است و اسکناس واحد و نماینده آن ارزش اعتباری است که در یک زمان ممکن است اسکناسی با شماره خاص نماینده آن ارزش باشد و در زمان دیگر اسکناس با شماره دیگر نماینده همان ارزش باشد و آنچه مدیون باید به طلبکار رد کند مثل آن ارزش و مالیت است، نه اسکناس که نماینده آن است. حقوقدانی که با استناد به ماده ۶۵۰ق.م معتقدند که مدیون باید اسکناس مساوی با اسکناس پرداخت شده به وی در گذشته، به طلبکار پرداخت نماید. پول را همان اسکناس تصور کرده و همانند سایر کالاها آن را یک مال عینی در نظر گرفته اند که مغایر با مفهوم و ماهیت امروزی پول میباشد.

۳-۲٫ تبیین موضوع ماده ۵۲۲ق.آ.د.م

ماده۵۲۲ق.آ.د.م مقرر می دارد: «در دعاوی که موضوع آن دین و از نوع وجه رایج بوده و با مطالبه داین و تمکن مدیون، مدیون امتناع از پرداخت نموده، در صورت تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه از زمان سررسید تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبکار دادگاه با رعایت تناسب تغییر شاخص سالانه که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد محاسبه و مورد حکم قرار خواهد داد مگر اینکه طرفین به نحوی دیگری مصالحه نمایند». سؤالی که در مورد ماده مزبور مطرح می شود این است که آیا قانونگذار با وضع ماده مزبور در صدد بیان ضابطهای برای ایجاد وحدت بین موضوع تعهد و موضوع تأدیه در دیون پولی برآمده یا اینکه امکان مطالبه خسارت بخاطر کاهش ارزش پولی را پیش بینی کرده است؟ بنظر می رسد با توجه به اینکه ماده مزبور تحت عنوان خسارت، در فصل دوم از باب نهم قانون آ.د.م درج شده است و برای ایجاد مسئولیت مدیون بخاطر تأخیر در پرداخت دین، شرایط خاصی از جمله امتناع مدیون با تمکن و مطالبه دین توسط داین مقرر گردیده است لذا باید گفت که موضوع ماده مزبور، قابلیت مطالبه خسارت ناشی از کاهش ارزش پول اعم از اینکه خسارت مزبور نوعی خسارت تأخیر تأدیه یا خسارت خاصی بنام خسارت ناشی از کاهش ارزش پول باشد، و نیز نحوه تعیین میزان خسارت مزبور می باشد.
شاید بعضی[۱۲۹] معتقد به این باشند که « قانونگذار در این ماده در صدد بیان قابلیت مطالبه میزان کاهش ارزش اسکناس یا به عبارت دیگر در مقام بیان راه حلی برای برابرسازی موضوع تعهد و موضوع تأدیه در دیون پولی می باشد». ولی با توجه به شرایط مقرر برای مطالبه مابه التفاوت ناشی از تغییر شاخص قیمت برابر ماده مذکور نمی توان نظر مزبور را قبول کرد و نظر مزبور اجتهاد در مقابل نص است زیرا از نظر ماده مزبور برای مطالبه آن لازم است دین توسط طلبکار مطالبه شده باشد و از تاریخ مطالبه، ما به التفاوت مزبور محاسبه می شود ولی در جایی که ما بهالتفاوت مزبور جزء اصل دین محسوب شود برای مطالبه آن چنین شرطی لازم نیست، به علاوه شرط دیگر مطالبه مابه التفاوت مزبور، امتناع مدیون در صورت تمکن مالی است یعنی زمانی داین استحقاق مطالبه مابه التفاوت را خواهد داشت که مدیون علیرغم تمکن مالی از پرداخت دین خودداری کرده
باشد، در حالی که اگر ما به التفاوت مزبور جزء اصل دین باشد، برای استحقاق مطالبه اصل دین و حکم به پرداخت آن شرط تمکن مدیون ضرورتی ندارد و چه مدیون متمکن از پرداخت دین باشد یا نباشد داین استحقاق مطالبه آن را دارد. بنابراین آنچه در ماده مزبور پیش بینی شده، چیزی جزء خسارت و نحوه محاسبه میزان آن نمیباشد.

۳-۳٫ قابلیت مطالبه خسارت تأخیر تأدیه

علاوه بر مطالبه میزان کاهش ارزش پول چنانکه گفته شد، با توجه به اینکه طبق ماده ۲۷۵ق.م مدیون برای ایفای تعهد باید آن مقدار مالی به داین تأدیه نماید که موضوع تعهد بوده است و با توجه به کاهش مستمر ارزش پول، مدیون باید مقدار پولی به طلبکار پرداخت نماید که معادل ارزش و مالیت پول در ذمه باشد والا موضوع تأدیه کمتر از مقدار پولی خواهد بود که مدیون چند سال پیش بر ذمه گرفته است. و نظر به اینکه قانونگذار برای تعیین مقدار پول موضوع تأدیه، ضابطهای در تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م در مورد مطالبه مهریه پیش بینی کرده که هرگاه زوجه در صدد مطالبه مهریه به پولی خود برآید، دادرس با بهره گرفتن از ضابطه مزبور، مقدار پول موضوع تأدیه را مشخص خواهد کرد و گفته شد که مهریه خصوصیتی ندارد که ضابطه مذکور اختصاص به آن داشته باشد و ضابطه مذکور در کلیه دیون پولی قابل اعمال میباشد، لذا باید پذیرفت که طلبکار مبلغی پول حق دارد طبق تبصره ماده ۱۰۸۲ ق. م علاوه بر مطالبه میزان کاهش ارزش پول که قسمتی از اصل دین می باشد، طبق ماده ۵۲۲ق.آ.د.م بر اساس محاسبه تورم یعنی شاخص بانک مرکزی مبلغی نیز به عنوان خسارت که مفروض قانونگذار در دیون پولی است، مطالبه نماید. مثلاً هرگاه شخصی درصدد مطالبه مهریه مندرج در سند نکاحیه براید دادگاه نه تنها مکلف است که براساس تبصره ماده ۱۰۸۲ق.م میزان پولی را که مدیون باید تأدیه نماید، مشخص و مدیون را به پرداخت آن الزام نماید بلکه در صورت مطالبه خسارت توسط زوجه براساس ماده ۵۲۲ق.آ.د.م و در صورت تحقق شرایط مقرر در آن ماده یعنی مطالبه اصل دین (مهریه) و امتناع زوج از پرداخت مهریه علیرغم داشتن تمکن مالی و تغییر فاحش شاخص قیمت سالانه، باید به تعیین میزان خسارت وحکم به پرداخت آن به نفع خواهان مبادرت نماید.

۴٫ خسارت تاخیر تأدیه

 

۴-۱٫ تبیین حکمی و موضوعی ماده ۲۲۸ق.م.

علیرغم اطلاق واژگان ماده ۲۲۸ق.م. ظاهر آن است که این ماده ناظر به تعهدات قراردادی است، چه، ذیل مبحث دوم از فصل سوم واقع شده است که در خصوص «اثر معاملات» است. بنابراین باید دید که آیا به موجب مقررات ماده ۲۲۸ق.م تأخیر در تأدیه دینی پولی که منشا قراردادی دارد، موجب اشتغال ذمه متعهد به پرداخت خسارت تأخیر تأدیه است یا خیر؟
از طرفی چون اعمال ماده ۲۲۸ق.م موکول به وجود شروط مذکور در ماده ۲۲۱ همان قابل است و با امعان نظر به اینکه تصریح قراردادی در قالب قراردادهای خصوصی راجع به قابل جبران بودن خسارت تأخیر تأدیه فقط در صورتی نافذ است که مخالف «قانون» نباشد (ماده ۱۰ قانون مدنی) و در خصوص عرف نیز با بهره گرفتن از وحدت ملاک همین نکته صادق است، لذا از نقطه نظر اصولی پاسخ به مسأله دایر مدار این است که آیا «قانون» مطالبه خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی را تجویز می کند یا خیر.

۴-۱-۱٫ عدم قابلیت استناد ماده ۲۲۸ق.م.

در این زمینه نظر اول آن است که چون ماده ۲۲۸ق.م. با لحاظ ماده ۲۲۱، قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی را، صرفاً در صورتی تجویز می کند که خسارت بر حسب «قانون» موجب ضمان باشد، بنابراین خود مقررات مذکور در ماده ۲۲۸، در این زمینه، نمی تواند مجوز ضمان محسوب شود زیرا اگر صرف مقررات مذکور در ماده ۲۲۸مجوز استقرار ضمان نسبت به دیون پولی بود، دیگر نیازی به ارجاع به «قانونی که موجب ضمان باشد» نبود. لذا مشخص می شود که در دیدگاه قانونگذار استقرار ضمان نسبت به قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی، علاوه بر نص ماده ۲۲۸ مستلزم ماده قانونی دیگری نیز بوده است که مجوز استقرار ضمان باشد. حاصل اینکه ماده ۲۲۸ قانون مدنی نمی تواند از مصادیق عبارت «برحسب قانون موجب ضمان باشد» مذکور در ماده ۲۲۱ قانون مدنی به شمار آید یعنی ماده ۲۲۸ خسارت دیرکرد را فقط در صورتی قابل مطالبه می داند که به موجب قانون، چنین مجوزی وجود داشته باشد. از این رو خود ماده ۲۲۸ نمی تواند قانون مقصود باشد، زیرا اگر چنین بود، دیگر نیازی به ارجاع به تجویز دیگر مواد قانونی احساس نمی شد. بنابراین نتیجه آن است که برای بررسی قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی، نمی توان به مقررات ماده ۲۲۸ استناد کرد و باید به دنبال یافتن قوانین دیگری در این خصوص بود.

۴-۱-۲٫ قابلیت استناد ماده ۲۲۸ق.م.

اما در مقابل، به عنوان نظر دوم می توان گفت: منظور ازعبارت «با رعایت ماده ۲۲۱» مذکور در ماده ۲۲۸ قانون مدنی، اشاره به تصریح قراردادی یا عرفی مذکور در ماده ۲۲۱ است و منصرف از ضمان قانونی مذکور در آن ماده می باشد. زیرا اگر بپذیریم که قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی، علاوه بر ماده ۲۲۸ قانون مدنی، مستلزم وجود ماده قانونی دیگری است، در این صورت این سئوال پیش می آید که اصولاً قانونگذار ماده ۲۲۸ را به چه دلیل وضع کرده است؟ اگر علاوه بر ماده ۲۲۸ که صراحتاً وصول تأخیر تأدیه را می دهد ماده دیگری لازم بود که چنین اجازهای را بدهد آیا کار قانونگذار در وضع ماده ۲۲۸ کاری عبث و بیهوده نبود! بنابراین برای اجتناب از این تالی فاسد، دو راه در پیش روی داریم: اول اینکه بگوئیم: منظور از عبارت «با رعایت ماده ۲۲۱» مذکور در ماده ۲۲۸ قانون مدنی، اشاره به تصریح قراردادی یا عرفی مذکور در آن ماده (ماده ۲۲۱ق.م) است و منصرف از ضمان قانونی مورد اشاره در ماده ۲۲۱ می باشد.
در این صورت خود ماده ۲۲۸ از مواد قابل استناد در زمینه قابل وصول بودن خسارت تأخیر تأدیه تلقی می شود. طریقه دوم آن است که بگوئیم، با توجه به اینکه منطوق ماده ۲۲۸ صراحتاً اجازه وصول خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی را می دهد، بنابراین منظور از عبارت «با رعایت ماده ۲۲۱» بویژه آن قسمت از ماده اخیر که اشعار می دارد: «… یا برحسب قانون، موجب ضمان باشد» آن است که قانون دیگری مطالبه خسارت تأخیر تأدیه را نهی نکرده باشد[۱۳۰].
هر دو نظر اخیر بر این نکته استوار است که وضع نص ماده ۲۲۸ق.م. بیهوده و عبث نبوده و بنابراین خود ماده ۲۲۸ق.م صرفنظر از عبارت «با رعایت ماده ۲۲۱» از جمله مواد قابل استناد در زمینه قابل مطالبه بودن یا نبودن خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی میباشد.
در نهایت، ناگفته نماند، عده ای از علمای حقوق، معتقد به نسخ ماده ۲۲۱ق.م و شروط سه گانه آن برای قابلیت وصول خسارت، بواسطه صدور ماده ۵۱۵ق.آ.د.م.ج هستند[۱۳۱].با اتخاذ این نظریه که در شرایط فعلی به نظر ما نیز اقرب به صواب است، اصولاً ماده ۲۲۱ق.م. از گردونه بحث خارج وبدینسان، مبحث قابلیت وصول خسارت تأخیر تأدیه نسبت به دیون پولی، محدود به بررسی ارتباط منطقی و اصولی مواد ۲۲۸ق.م. و ۵۱۵ق.آ.د.م.ج و تبصره ۲ قانون مرقوم میشود. ما نتایج این بررسی را به دقت در این تحقیق توضیح خواهیم داد.

۴-۲٫ تبیین حکمی و موضوعی ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید و تبصره ۲ آن

در حوزهای که به بحث حاضر ارتباط دارد، یعنی قابلیت مطالبه خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی، ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید پس از تثبیت اصل قابل مطالبه بودن خسارت «تأخیر انجام تعهد» به عنوان قاعده ای مطلق در صدر ماده، متعاقباً در ذیل ماده اشعار می دارد: «…. در صورتی که قرارداد خاصی راجع به خسارت بین طرفین منعقد شده باشد برابر قرارداد رفتار خواهد شد». اطلاق واژه خسارت در این قسمت از ماده، افاده شمول بر «قراردادهای ناظر بر خسارت تأخیر تأدیه» را نیز می کند؛ ولی بلافاصله تبصره ۲ همان ماده متذکر می شود که «… خسارت تأخیر تأدیه در موارد قانونی قابل مطالبه می باشد». همانگونه که قبلاً متذکر شد معنی دقیق این عبارت آن است که خسارت تأخیر تأدیه جز در موارد مصرح و منصوص قانونی قابل مطالبه نیست[۱۳۲]. توجه به اطلاق عبارت «خسارت تأخیر تأدیه» مذکور در تبصره ۲ که افاده شمول برخسارت تأخیر تأدیه، مندرج در قرارداد را نیز می کند، صعوبتی جدی در کشف نظر قانونگذار در قابلیت مطالبه خسارت دیر کرد مذکور در قرارداد ایجاد می کند. هرچند که تردیدی در غیر قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی غیر قراردادی به دلیل اطلاق تبصره ۲ ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید باقی نمی ماند. از این رو لازم است ارتباط اصولی ذیل ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید با تبصره ۲ همان ماده به دقت مورد مطالعه قرار گیرد[۱۳۳].

۴-۲-۱٫ اعتبار قراردادهای راجع به خسارت تأخیر دیه

در این خصوص نظر اول آن است که واژه «خسارت» به کار رفته در ذیل ماده ۵۱۵ مرقوم در جمله «در صورتی که قرارداد خاصی راجع به خسارت بین طرفین منعقد شده باشد، برابر قرارداد رفتار خواهد شد»[۱۳۴]، مطلق است و شامل جمیع خسارات از جمله خسارات تأخیر تأدیه نیز می شود. بنابراین قانونگذار قراردادهای خاصی را هم که در مورد خسارت تأخیر تأدیه بین طرفین منعقد شده است به رسمیت شناخته است و آنها را معتبر می داند. نتیجه پذیرش این نظریه آن خواهد بود که با در نظر گرفتن نهی تبصره ۲ ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید، اگر طرفین خسارت تأخیر تأدیه را از ابتدا در ضمن قرارداد پیش بینی کرده و آن را به صورت شرط ضمن عقد یا به صورت تعهدات اصلی قرارداد، مورد صریح قرار دهند، در این صورت، خسارت تأخیر تأدیه، مستنداً به ذیل ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید، قابل مطالبه خواهد بود و در غیر این صورت، یعنی در صورت عدم اندراج در ضمن عقدی از عقود، مستنداً به تبصره ۲ ماده ۵۱۵ همان قانون، خسارت تأخیر تأدیه قابل مطالبه خواهد بود. همانگونه که ملاحظه می شود، اساس این نظریه بر این نکته استوار است که جمله ذیل ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید در اعتبار قراردادهای خاص راجع به خسارت، از مصادیق «موارد قانونی» مذکور در تبصره ۲ همان قانون است[۱۳۵].
به بیان بهتر، با اینکه تبصره ۲ قانون مرقوم، مطلق خسارت تأخیر تأدیه را، اعم از اینکه قراداد خاصی راجع به آن وجود داشته یا نداشته باشد، غیر قابل مطالبه می داند، ولی استثنائاً «در موارد قانونی» خسارت مذکور را قابل مطالبه تلقی می کند. از طرفی حکم ذیل ماده ۵۱۵ نیز در خصوص
اعتبار قراردادهای خاص راجع به خسارت «مطلق» است و شامل قراردادهای راجع به خسارت تأخیر تأدیه نیز می شود. لذا در صورتی که قرارداد خاصی راجع به خسارت تأخیر تأدیه منعقد شود، این قراداد خاص به استناد ذیل ماده ۵۱۵، از پشتوانه قانونی برخوردار بوده و بنابراین از مصادیق «موارد قانونی» مذکور در تبصره ۲ همان ماده بوده و لذا واجد اعتبار بوده ونتیجتاً خسارت تأخیر تأدیه در صورتی که در قرارداد، ذکر شود، قابل مطالبه می باشد.
آنچه گفته شد، در صورتی است که «موارد قانونی» مذکور در تبصره۲ را بتوان شامل قراردادهای خاص راجع به خسارت نیز دانست. اطلاق عبارت «موارد قانونی» موجب می شود که آن را شامل حال قوانین خاص و نیز قراردادهای مستند به قانون بدانیم و لذا چنین اطلاقی، مقوم نظر فوق است. ولی نباید از ظهور عبارت مذکور، در قوانین خاص (در مقابل قرارداد) و انصراف آن از قراردادهای خاص نیز غافل شد. ظهوری که، توجه به سابقه تاریخی قانوگذاری بعد از انقلاب در مخالفت با قابل وصول بودن خسارت تأخیر تأدیه و از این رو توجه به روح ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید و تبصره های آن، قابل تقویت و دفاع است.[۱۳۶]

۴-۲-۲٫ عدم اعتبار قراردادهای راجع به خسارت تأخیر تأدیه

اما نظریه دوم، در این خصوص آن است که باتوجه به عبارات صدر ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید که مطلق خسارات قراردادی و غیر قراردادی و از جمله مطلق خسارت ناشی از «تأخیر انجام تعهد» اعم از اینکه تأخیر در ایفای دین پولی باشد یا اینکه تأخیر در انجام فعل مادی باشد، مورد حکم قرار داده است[۱۳۷] و با توجه به اطلاق واژه «خسارت» مذکور در جمله پایانی ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید و بویژه با عنایت به اینکه حکم ذیل ماده۵۱۵ در اعتبار قراردادهای خاص راجع به خسارت با امعان نظر به خسارات احصائی در صدر ماده، انشاء شده است، می توان به راحتی نتیجه گرفت که حکم ذیل ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید در اعتبار قراردادهای خاص راجع به خسارت، حکمی عام و فراگیر است. اما اطلاق لفظی یا عموم مفادی این حکم نباید موجب این نتیجه گیری شود که: «بنابراین قراردادهای خاص راجع به خسارت تأخیر تأدیه معتبر و لازم الاجرا می باشند»، زیرا تبصره ۲ ماده ۵۱۵ قانون مرقوم نسبت به حکم ذیل همان ماده از هر جهت حکمی خاص محسوب و مخصص آن به شمار میآید. چه آنکه، اولاً خسارت تأخیر تأدیه یکی از انواع خاص خسارت تأخیر در انجام
تعهد است که به طور عام در صدر ماده مرقوم مورد اشاره قرار گرفته است و ثانیاً توجه به شأن وضع «تبصره» برای مواد قانونی این معنی را القاء می کند که نظیر چنین تبصره هایی برای محدود ساختن دامنه شمول اصل ماده وضع می شوند؛ کما اینکه صدر تبصره ۲ همان ماده نیز به صراحت خسارت ناشی از عدم النفع را غیر قابل مطالبه میداند. ثالثاً توجه به اطلاق عبارت «خسارت تأخیر تأدیه» به کار رفته در تبصره ۲ ماده ۵۱۵ که شامل خسارت تأخیر تأدیه منصوص در قرارداد یا خسارت تأخیر تأدیه غیر قراردادی شده و اعم از آنهاست. استدلال اخیر را تقویت نموده و دال بر بی اعتباری هرگونه قرارداد راجع به خسارت تأخیر تأدیه دیون پولی است.
حاصل آنکه حکم تبصره ۲ ماده ۵۱۵ق.آ.د.م. جدید در غیر قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه نسبت به حکم ذیل ماده ۵۱۵ همان قانون در اعتبار قراردادهای خاص راجع به خسارت مفاداً حکمی خاص بوده و مخصص آن است یا دست کم اطلاق آن را مقید می کند. بنابراین قراردادهای راجع به خسارت تأخیر تأدیه-مگر در صورت وجود نص قانونی خاص، باطل و بلااثر است.
با ارزیابی دو نظر پیش گفته، شاید بتوان نظر دوم را نزدیکتر به روح قانون تلقی نمود. چرا که پس از تثبیت اصل غیر قابل مطالبه بودن خسارت تأخیر تأدیه، تجویز مطالبه آن از طریق تصریح در قرارداد اولاً ترجیح بلامرجح و فاقد هرگونه پشتوانه توجیهی وثانیاً نقض غرض است[۱۳۸].
اما بزودی خواهیم دید که این عقیده نیز در کلیت خود قابل پذیرش نیست[۱۳۹].

تاثیر اقلیم بر صنعت گردشگری شهر یزد- قسمت ۲۷

سردسردسردآسایشآسایشگرمآسایشآسایشآسایشسردسردسردشبانهپیش بینیسردآسایشآسایشگرمگرمگرمگرمآسایشآسایشسردسردسردروزانه

۴-۴-۳-پیش بینی اقلیم آسایش برای دوره شبانه و روزانه
برای پیش بینی مقادیر مولفه های اقلیمی، ابتدا مولفه های مختلف آب و هوایی برای ماه های دوازده گانه روی جزء عرض از مبداء و روند(ترند) برای دوره ۱۹۵۷ تا ۲۰۰۶ بصورت جداگانه رگرسیون گرفته شد و برای هر کدام از اینها ضرایب برآوردی محاسبه شد، و در دنباله برای انجام پیش بینی از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ از متغییر روند استفاده گردید، حال پیش بینی که برای ۱۰ سال آخر بدست آمد، بصورت نموداری در قالب یک شکل، نمایش داده و میزان پیش بینی را برای مولفه اقلیمی برآورد گردید. در ادامه بعلت وسعت کار به نمونه ای از این نمودارها برای مقادیر مولفه های اقلیمی در ژوئن اشاره شده است(نمودارهای: ۴-۱، ۴-۲، ۴-۳، ۴-۴). جهت فهم بهتر جایگاه مقادیر پیش بینی شده بر روی نمودارها، نمودار این مقادیر، از نمودار مقادیر آماری درازمدت، تفکیک گردیده است.
با توجه به جدول ۴ مشخص می شود که تغییر خاصی برای سال ۲۰۱۶ در محدوده آسایش برای ماه های دوازده گانه در اقلیم آسایش شبانه بوجود نیامده است، اما، برای اقلیم آسایش روزانه، وضعیت کمی تغییر کرده، بگونه ای ماه مارس از محدوده آسایش خارج و به محدوده سرد وارد شده است، ولی در بقیه ماه ها تغییری مشاهده نمی شود.

نمودار۴-۱: نمودار درازمدت دمای سالانه و مقادیر پیش بینی آن برای June

نمودار۴-۲: نمودار درازمدت حداقل دما و مقادیر پیش بینی آن برای June

نمودار۴-۳: نمودار درازمدت حداکثر دما و مقادیر پیش بینی آن برای June

نمودار۴-۴: نمودار درازمدت رطوبت نسبی و مقادیر پیش بینی آن برای June
4-4-4- نتیجه گیری مدل ماهانی

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

  1. برای استفاده از جدول ماهانی ( برخلاف معیارهای آسایش نموداری) نیازی به مطالعه نوسان شبانه روزی آب و هو نیست و می توان به معدل دمای بیشینه و کمینه و رطوبت نسبی بسنده کرد. خوشبختانه این اطلاعات در جداول استاندارد سالنامه هواشناسی چاپ و منتشر می شود. لذا برای بررسی مقدماتی اقلیمی در مراحل نخستین طراحی آسایش ساختمان، می توان به همین سالنامه ها رجوع کرد و صرفه جویی لازم در وقت به عمل آورد.
  2. نقش تغییرات اقلیمی بروی آسایش ماه ها، بدلیل وجود دامنه نسبتا زیاد بین هر کدام از مولفه های اقلیمی دما و رطوبت نسبی در جدول ماهانی، برای هر محدوده خاص، بخوبی نمایان نیست. یعنی اگر فاصله این محدودها کمتر بوده، مسلما نقش تغییر اقلیم بروی اقلیم آسایش ماه ها بخوبی مشخص می گردید.
  3. با توجه به بررسی مولفه دما برای ایستگاه شیراز، روند افزایشی و معناداری برای اکثر ماه ها مشاهده می شود که این وضعیت متاثر از گرمایش جهانی می باشد.
  4. در فصل پاییز، ۲ ماه اکتبر و نوامبر در تمام دوره ها شرایط یکسانی داشته، بگونه ای که اقلیم روزا نه در محدوده آسایش و اقلیم شبانه در محدوده سرد می باشد، اما دسامبر، در هر ۲ اقلیم شبانه و روزانه در محدوده سرد و عدم آسایش قرار گرفته است.
  5. در فصل زمستان ماه های ژانویه و فوریه در محدوده عدم آسایش(سرد) قرار گرفته اند، اما اقلیم روز انه برای مارس در محدوده آسایش قرار گرفته و این می تواند بعلت افزایش گرمایش منطقه باشد.
  6. در فصل بهار، در ماه آوریل برای تمام دوره ها دارای شرایط یکسانی هستند، بصورتی که اقلیم شبانه در محدوده عدم آسایش و سرد قرار دارد و اقلیم روزانه در محدوده آسایش می باشد، اما برای ماه می وضعیت تغییر کرده و اقلیم روزانه و شبانه در تمام دوره ها در محدوده آسایش اقلیمی قرار گرفته است در اما ژوئن با ۲ ماه تابستانی جولای و آگوست سازگاری دارد. در این ۳ ماه اقلیم شبانه در محدوده آسایش و اقلیم روزانه در محدوده عدم آسایش و گرم واقع شده است.
  7. بیشترین نوسان در ماه تابستانی سپتامبر مشاهده شده. این نوسانات نشان می دهد که اقلیم شبانه در دوره اول در محدوده آسایش بوده، اما در دوره های دوم و سوم، وارد محدوده سرد می شود. دوباره این ماه در دوره های چهارم و پنجم به محدوده آسایش وارد و پیش بینی می شود که اقلیم روزانه در سال ۲۰۱۶ از حیطه آسایش خارج و به محدوده عدم آسایش و گرم تغییر وضعیت دهد.

مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از دیدگاه مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان (۲)

آموز را در دوره شش ساله ابتدایی مشخص کرده است یکی از اصولی ترین و کاربردی ترین برنامه ها در این راستاست، در هر صورت مطالبه دانش آموزان از مسئولین ایجاد یک بستر مناسب ورزشی است و این مهم با توجه به نقشه راهی که در سند تحول بنیادین تاکید شده مسیر رشد و تعالی را فراهم نموده است با توجه به این سند ارزشمند همه مسئولین خصوصا مدیران و معلمان تربیت بدنی در اجرای تربیت بدنی مدارس ابتدایی خصوصا در اجرای طرح های ملی نقش محوری دارند و باید همه موانع را از سر راه بردارند تا با کمک خداوند منان فرزندان ایران اسلامی را در مسیر رشد و شکوفا شدن قرار دهند (طرح های ورزشی ملی دوره تحصیلی ابتدایی ۱،۱۳۹۱).
با توجه به اینکه روز به روز به تعداد مدارس غیردولتی ابتدایی افزوده می شود ،تا کنون پژوهش و مقایسه ای بین عوامل آموزش درس تربیت بدنی در مقطع ابتدایی در دو بخش دولتی و غیر دولتی صورت نگرفته است بنابراین ضرورت انجام چنین پژوهشی در سطح مدارس دولتی و غیردولتی می تواند بیانگر مسائل و عوامل بازدارنده در زمینه تدریس درس تربیت بدنی مقطع ابتدایی و اجرای طرح های ملی باشد. در تحقیق حاضر مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از نظر مدیران و معلمان ورزش مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان است. در این تحقیق امکانات ورزشی، وضعیت مالی، استفاده از وسایل کمک آموزشی ،کیفیت آموزشی معلمان،همکاری اولیای دانش آموزان در جهت ترویج تربیت بدنی، نظارت و کنترل مسئولین تربیت بدنی بر کار معلمان ورزش و وضعیت اجرای طرح های ملی و… در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیر دولتی از نظر مدیران و معلمان ورزش مورد بررسی قرار می گیرد.
محقق در نظر دارد با مطالعه و مقایسه عوامل آموزش درس تربیت بدنی، در یابد که درس تربیت بدنی در مدارس غیردولتی از اهمیت بیشتری برخوردار است یا دولتی؟
محقق به شناسایی مسائل تربیت بدنی ،از نظر وضعیت مالی و فضای آموزشی متناسب با سن، جنس و تعداد دانش آموزان پرداخته و مقایسه ای بین وسایل و تجهیزات ورزشی مدارس ابتدایی دولتی و غیردولتی به عمل آورده است و همچنین کیفیت وسایل و امکانات آموزشی و کمک آموزشی ورزشی، در این دو نوع آموزشگاه بررسی و مسائلی چون داشتن برنامه نظام دار جهت آموزش و اجرای طرح های ملی، استفاده از طرح درس مشخص، استفاده از شیوه های انگیزشی موثر در تدریس از جمله تدریس کمکی و روش های سمعی و بصری و فیلم های آموزشی را روشن نموده است ؛تا بدین وسیله مشخص کند که وضعیت عوامل آموزشی درس تربیت بدنی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیر دولتی چگونه است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

۱-۲- بیان مسأله

هدف های تربیتی در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی، تربیت انسان هایی صدیق، امین، خلاق، تندرست، وظیفه شناس و با اخلاق است. از این رو باید فرصت و امکانات مناسب فراهم آید و کمک شود تا هر دانش آموزی بتواند مطابق ظرفیت واستعدادی که دارد در همه ابعاد وجودی خود (بعد جسمانی، روحی، ذهنی، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی) به حد اعلای رشد و تعالی نایل شود. در این راستا آموزش و پرورش نقش اساسی را ایفا نموده و بایستی برنامه های آموزش تربیت بدنی توسط معلمان واجد شرایط آموزش داده و تحت کنترل و نظارت دقیق قرار گیرد. لازمه ی اثربخشی مثبت، داشتن برنامه ای مشخص و مدون به صورت همامنگ و سراسری واستفاده از روش های تدریس مناسب و…می باشد.بالا بردن آمادگی جسمانی و تندرستی و سلامت کودکان،هدف مسئولان مدرسه است.در ضمن می توان از آن به عنوان عاملی برای کمک به کودکان گوشه گیر و منزوی سود جست تا در آینده بتوانند در گروه های اجتماعی به فعالیت بپردازند (نبوی و زکایی ۱۳۸۴،۴).
موفقیت و پیشرفت ،عامل اساسی تداوم زندگی است،بنابراین برنامه تربیت بدنی باید متضمن پیشرفت تدریجی و قدم به قدم دانش آموزان باشد، هر گاه درس تربیت بدنی در راستای کمک به رشد، پیشرفت و سلامت دانش آموزان قرار نگیرد جایگاه اصلی خود را از دست خواهد داد؛ حال این سوال پیش می آید که آیا در شرایط فعلی مدارس کشور در مقاطع مختلف تحصیلی توانسته است نقش واقعی و مهم خود را در تامین سلامت و رشد جسمی و روحی دانش اموزان ایفا نماید؟ ابعاد این نقش، در مدارس دخترانه ابتدایی دولتی و غیر دولتی در چه وضعیت قرار دارد؟
تحقیقات زیادی تاکنون در زمینه برنامه های تربیت بدنی مدارس صورت گرفته است از جمله:
کاشف و مجتهدی (۱۳۶۸)، سجادی (۱۳۶۸)، همت فر (۱۳۷۱)، کریمی و همتی نژاد (۱۳۶۹)، لطیفی (۱۳۷۲)، شایگان (۱۳۷۳)،تابش (۱۳۷۵)، دهقانی (۱۳۷۹)، سنجری وهمکاران (۱۳۸۳)، افضلپور و همکاران (۱۳۸ ۶)، مظفری وهمکاران (۱۳۸۸)، ضیاء الدینی دشتخاکی (۱۳۹۱) به بررسی وضعیت اجرایی درس تربیت بدنی در مدارس پرداخته اند.
جلیلی (۱۳۶۹)، سلطانی و هادیپور (۱۳۷۲)، گایینی و پازوکی (۱۳۷۲) به بررسی مشکلات موجود درس تربیت بدنی در مدارس پرداخته اند. مشابه این تحقیق توسط رضاعی و گلدانی مقدم (۱۳۷۵) تحت عنوان مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از دیدگاه مدیران و دبیران ورزش مدارس راهنمایی پسرانه دولتی و غیرانتفایی در استان مازندران و شهر تهران انجام شده است که بیشتر بر روی نظارت و کنترل مسئولین، فضاها و امکانات ورزشی در مدارس دولتی و غیردولتی تمرکز داشته است اما تحقیقی در زمینه مقایسه عوامل آموزشی در مقطع ابتدایی خصوصا در زمینه اجرای طرح های ملی در کرمان انجام نشده است. در این تحقیق محقق سعی دارد با دستیابی به مسائل تربیت بدنی از نظر تخصص معلمان، فضاها وامکانات و وسایل ورزشی (بویژه برای اجرای طرح های ملی) و داشتن برنامه و طرح درس برای آموزش و نظارت و کنترل مسئولین و مدیران بر کار معلم ها مشخص کند که وضعیت درس تربیت بدنی در مدارس دخترانه ابتدایی دولتی و غیردولتی در شهر کرمان چگونه است تا نتایج و اطلاعات بدست آمده رادر اختیار مسئولان مورد نظر قرار داده و با توجه به نظرات معلمان تربیت بدنی و مدیران مدارس در جهت تعیین خط مشیهای اصولی، برنامه ریزی های مناسب و قابل اجرا در سطح استان ار آن استفاده نمایند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۱-۳- اهمیت و ضرورت اجرای تحقیق

انسان ها به دلایل مختلف در فعالیت های گوناگون حرکتی شرکت میکنند که مهمترین آنها تامین نیازهای جسمانی است، عدم تامین این نیاز برای کودکان و دانش آموزان به منزله اختلال در رشد بدنی، عقلانی و روحی و عاطفی آنها تلقی شده است. برای تامین این نیاز می بایست فعالیتهای متنوع حرکتی را در برنامه آموزش و پرورش گنجانده و بر اجرای صحیح آن اصرار ورزید. برنامههای ورزشی دوران ابتدایی باید متنوع و متناسب با نیازها، خصوصیات، قدرت و طبیعت کودکان تدوین شود و حرکتهای پایهای و اصلی، حرکت هایی همراه با آهنگ موسیقی، شیرین کاری ها، بازی های گروهی، مسابقههای ورزشی و ژیمناستیک را شامل شود. دوران ابتدایی، زمان انتخاب، رشد و تجربه اندوزی است و از این طریق فعالیتهای مختلف و متنوع ورزشی برای دانش آموزان حاصل می شود. فعالیت های ورزشی باید متناسب با کارایی بدن و همراه با ایجاد مهارتهای لازم در دانش آموزان باشد، برای رسیدن به این منظور باید هم خود فعالیت با دقت برنامه ریزی شود و هم وقت کافی برای تمرین آن به دانش آموزان داده شود تا مهارتهای لازم را کسب کنند (نبوی و زکایی ۱۳۸۴،۴).
تربیت بدنی در مدارس موظف است با فراهم آوردن زمینه ای لازم و ایجاد محیط و فرصت مناسب، دانشآموزان را در موقعیت های گروهی سالم قرار دهد و با پاسخگویی به نیازهای اساسی آنان برنامههایی در جهت تقویت جسم ،همگام با اصول و مراحل رشد و هماهنگ با پرورش روح تامین نماید؛اما این مهم حاصل نخواهد شد مگر با هدف گذاری و برنامه ریزی صحیح و منطقی، مطابق با امکانات و شرایط موجود. بدون شک تربیت بدنی در مدارس در صورت تعیین خط مشی های صحیح و برخورداری از امکانات و تاسیسات مناسب و کافی همچنین نیروهای متخصص در پست های آموزشی می تواند نقش بسزایی در رشد و تکامل دانش آموزان داشته باشد. برنامه های کیفی تربیت بدنی و معلمان به دنبال تفهیم چرایی و چگونگی حرکت و پیامدهای فیزیولوژیکی و روانی و اجتماعی آن به کودک هستند. یکی از اهداف اولیه این برنامهها تکامل کامل مهارت های حرکتی و الگوهای حرکتی است که این مهارتها و الگوها ذخایر حرکتی انسان را فراهم می آورند. تدوین برنامه کامل تربیت بدنی برای کودکان و نوجوانان ضرورت دارد. شرکت در این برنامهها در خلال سال های رشد و شکل گیری خصوصیات، با احتمال زیاد عشق به فعالیت جسمانی در طول زندگی و برداشت صحیح از اهمیت تربیت بدنی را به کودک القا خواهد کرد. اگر تجربه در این مورد مثبت نباشد، کودک از تربیت بدنی و فعالیت جسمانی نفرت پیدا خواهد کرد و این احساس در بزرگسالی دوام خواهد داشت. به دلیل ارتباط نزدیک و دقیق بین فعالیت جسمانی و تربیت بدنی، فعالیت جسمانی میتواند بر روند زندگی کودک تاثیر قابل توجهی داشته باشد (دبوراآ.وست و چارلزآ.بوچر ۲۰۰۴،۴۲۳).
بدین جهت انجام تحقیقات مختلف در زمینه های گوناگون میتواند راه حل مناسبی برای از میان برداشتن بسیاری از موانع و مشکلات ارائه دهد. نتایج به دست آمده از این تحقیق میتواند در اختیار عوامل زیر قرار گیرد:
۱-مدیران: آشنایی مدیران با مولفه ها و عوامل آموزشی و پیگیری در جهت ارتقا آنها.
۲-معلمان تربیت بدنی: شناخت بهتر شرایط عوامل آموزشی در مدارس و فعالیت در جهت تقویت آنها.
۳-برنامه ریزان آموزشی: استفاده از اطلاعات حاصل در جهت برنامه ریزی های مناسب آموزشی و تعیین خط مشی های اساسی برای تربیت بدنی مدارس ابتدایی دولتی و غیردولتی و شناسایی امکانات و تجهیزات ورزشی موجود در مدارس ابتدایی کرمان و برنامه ریزی و سازماندهی مناسب متناسب با سن و جنس و علاقه دانش آموزان.
۴-بازرسان و ناظران تربیت بدنی: در جهت تحکیم و کنترل ارزشیابی از برنامههای اجرایی درس تربیت بدنی در مدارس ابتدایی دولتی و غیر دولتی.

۱-۴- اهداف تحقیق

 

۱-۴-۱ هدف کلی تحقیق

مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از دیدگاه مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیر دولتی شهر کرمان.

۱-۴-۲ اهداف اختصاصی تحقیق

۱- مقایسه امکانات (وسایل و تجهیزات و فضاهای ورزشی) مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه معلمان.
۲- مقایسه وضعیت مالی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه معلمان.
۳- مقایسه کیفیت آموزشی معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه معلمان.
۴- مقایسه نظارت و کنترل مسئولین تربیت بدنی مناطق و مدیران مدارس بر عملکرد معلمان تربیت بدنی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه معلمان.
۵- مقایسه همکاری اولیای دانش آموزان جهت ترویج تربیت بدنی و ورزش در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه معلمان.
۶- مقایسه ویژگی های فردی معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان
۷- مقایسه وضعیت اجرای طرح های ملی (ژیمناستیک، شنا، طناورز، تنیس روی میز و دو و میدانی) در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه معلمان.
۸- مقایسه امکانات (وسایل و تجهیزات و فضاهای ورزشی) مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه مدیران.
۹- مقایسه وضعیت مالی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه مدیران.
۱۰- مقایسه کیفیت آموزشی معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه مدیران.
۱۱- مقایسه نظارت و کنترل مسئولین تربیت بدنی مناطق و مدیران مدارس بر عملکرد معلمان تربیت بدنی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه مدیران.
۱۲- مقایسه همکاری اولیای دانش آموزان جهت ترویج تربیت بدنی و ورزش در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه مدیران.
۱۳- مقایسه وضعیت اجرای طرح های ملی (ژیمناستیک، شنا، طناورز، تنیس روی میز و دو و میدانی) در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه مدیران.

۱-۵- فرضیه‏های تحقیق

۱- بین عامل امکانات (وسایل و تجهیزات و فضاهای ورزشی) مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه معلمان اختلاف وجود دارد.
۲- بین عامل وضعیت مالی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه معلمان اختلاف وجود دارد.
۳- بین عامل کیفیت آموزشی دبیران تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه معلمان اختلاف وجود دارد.
۴- بین عامل نظارت و کنترل مسئولین تربیت بدنی مناطق و مدیران مدارس بر عملکرد معلمان تربیت بدنی از دیدگاه معلمان اختلاف وجود دارد.
۵- بین عامل همکاری اولیای دانش آموزان جهت ترویج تربیت بدنی و ورزش در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه معلمان اختلاف وجود دارد.
۶- بین عامل ویژگی های فردی معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی اختلاف وجود دارد.
۷- بین عامل وضعیت اجرای طرح های ملی (ژیمناستیک،شنا،طناورز،تنیس روی میز و دو و میدانی) در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه معلمان اختلاف وجود دارد.
۸- بین عامل امکانات(وسایل و تجهیزات و فضاهای ورزشی) مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه مدیران اختلاف وجود دارد.
۹- بین عامل وضعیت مالی در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه مدیران اختلاف وجود دارد.
۱۰- بین عامل کیفیت آموزشی دبیران تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه مدیران اختلاف وجود دارد.
۱۱- بین عامل نظارت و کنترل مسئولین تربیت بدنی مناطق و مدیران مدارس بر عملکرد معلمان تربیت بدنی از دیدگاه مدیران اختلاف وجود دارد.
۱۲- بین عامل همکاری اولیای دانش آموزان جهت ترویج تربیت بدنی و ورزش در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی از دیدگاه مدیران اختلاف وجود دارد.
۱۳- بین عامل وضعیت اجرای طرح های ملی (ژیمناستیک، شنا، طناورز، تنیس روی میز و دو و میدانی) در مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیردولتی شهر کرمان از دیدگاه مدیران اختلاف وجود دارد.

۱-۶- قلمرو تحقیق

 

۱-۶-۱ قلمرو موضوعی

این تحقیق با موضوع مقایسه عوامل آموزشی درس تربیت بدنی از دیدگاه مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس ابتدایی دخترانه دولتی و غیر دولتی شهر کرمان انجام شد.

 
مداحی های محرم