دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد: بررسی و نقد مُثُل از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا با تأكیدبر نقش آن در معرفت شناسی
حمد و سپاس خداوندی را سزاست كه شدت ظهورش او را مخفی ساخته است. حقیقت آن است که در این عبارت که هیچگونه شکی در آن نمی باشد هر موجودی که دارای نفس باشد اعم از نباتی و حیوانی و ناطقه ، بدنبال کمال نهایی می باشند که بعضی از این موجودات مانند نبات و حیوان کمال نهایی آنها تا یک قلمروی است و تنها انسان یا چیزی شبیه به انسان است ، یعنی موجودی که دارای عقل و اختیار باشد و در مرتبه دیگری از وجود باشد که تا به آن غایت نهایی خود یعنی بیرون آمدن از کثرت و تا رسیدن به آن وحدت ناب و صرف لحظه ای قرار و آرام ندارد که ما این مسئله را به بداهت در خود و دیگران در می یابیم.
بنابرین باید گفت هدف و غایت یکی است ولی بعضی بیراهه می روند و تعداد اندکی که این مسیر را به درستی می پیمایند.یافتن حقیقت چیزی است که همواره هر کسی بدنبال آن است «هر انسانی طالب حقیقت است» که این خود یک قضیه موجبه کلیه است .لذا ما بر حسب تمایل درونی ، موضوعی که انتخاب نموده ایم مثل افلاطونی است. هر جا سخن از افلاطون به میان می آید واژه مثل، در ذهن تداعی می شود. و هر گاه سخن از مثل به میان می آید نام افلاطون به ذهن متبادر می شود.گویی چنین است که این دو واژه دارای تقابل تضایف اند.افلاطون تلاش می نماید با اثبات مثل طرحی نو در معرفت پیش روی بشر بگشاید و جهان هستی را از آن زاویه به تماشا بنشیند لذا با توجه به انگیزه
و علاقه درونی ام این موضوع را برگزیدم.
برداشت اینجانب آن است که در این زمینه شاید بتوانم کار مفیدی انجام دهم. یكی از ویژگی های ذاتی بشر اعم از فلاسفه و دیگر انسان ها همواره دست یابی به حقیقت بوده است و در این راستا عده ای برای یافتن حقیقت، مقوله «معرفت» و چگونگی حصول آنرا پیش رو كشیدند و از آنجائیكه معرفت درست و یقینی به عنوان دانشی درست و مطمئن را نمی توان در میان محسوسات بدست آورد چونكه پیوسته در معرض تغییرند لذا باید به اموری ثابت و جاودان دست پیدا كنیم كه در معرض تغییر و زوال نباشند لذا این امر نگارنده را بر آن داشت كه این مهم را در مثل افلاطونی جستجو و بررسی نماید لذا دیدگاه دو فیلسوف بزرگ اسلام را كه یكی از آندو از مخالفین مثل «ابن سینا» و دیگری یكی از مدافعین مثل «صدرالمتألهین»، برایم بسیار اهمیت داشت برگزیدم و بر آن شدم تا جایی كه بضاعت علمی ام اجازه دهد دیدگاه های هر كدام را بررسی نمایم.
فصل اول :
کلیات و مفاهیم
1.1.1- بیان موضوع تحقیق :
مثل افلاطونی یکی از مسائل غامض و پیچیده است که فلاسفه بعد از خود را به نزاع های فکری کشانده است ، به گونه ای که فیلسوفی نیست مگر اینکه در این مسئله تعمق و غور نموده است.عده ای آن را نقد نموده اند و عده ای آن را اثبات یا ابطال نموده اند و قطعا دسته ای از بزرگان فلسفه در این مساله در گرداب اضطراب فرو رفتند.
برداشت ما از دیدگاه افلاطون چنین است چونکه در عالم محسوسات و ماده همه چیز در حال تغییر و تحول است و هیچ پدیده ای وضعیت ثابت ندارد لذا در عالم محسوسات نمی توان به چیز ثابتی دست پیدا کرد بطور خلاصه از دیدگاه او معرفت حقیقی دارای دو ویژگی است:
الف- خطاناپذیر بودن
ب- به امور پایدار و ثابت تعلق داشتن
بنابراین حواس ما از یک طرف، در معرض خطا و لغزش هستند و از سوی دیگر با اموری سر و کار دارند که نمی توان ثبات و پایداری را در آنها سراغ گرفت لذا به این دلیل ، ادراک حسی را شایسته عنوان معرفت نمی دانند لذا برای معرفت حقیقی افلاطون راه حل تازه ای ارائه نمود که به نظریه «مثل» شهرت داردکه از دیدگاه او از سطح حواس باید فراتر رویم و از «عقل» مدد جوئیم چونکه عقل اگر به درستی از آن استفاده شود خطاناپذیر است و با استمداد از عقل می توان به امور ثابت و پایدار رسید.
1 .1. 2- سوالات اصلی تحقیق
1- انکار مثل از سوی ابن سینا و اثبات آن از سوی صدرالمتألهین چه تاثیری در معرفت و شناخت اشیاء دارد؟
2- اتحاد فرد مادی و فرد مجرد ماهوی است یا وجودی؟
3- آیا مثل دارای وجود خارجی و عینی اند یا صرفا مفاهیمی اعتباری و ذهنی اند؟
4- دیدگاه ملاصدرا در باب مثل و تأثیر آن در معرفت شناسی صدرایی چیست؟
پاسخ های اجمالی به سؤالات :
پاسخ سؤال 1 : با توجه به اینكه متعلق معرفت مجردات هستند اثبات یك سلسله عرضی از عقول است كه نسبت به یكدیگر علیت ندارند و حقیقت افراد مادی عالم دیگر است كه آن عقول تدبیر كننده ی افراد مادی هستند.
پاسخ سؤال 2 : با توجه به مغایرت اتحاد و عینیت، به یک اعتباری اتحاد می تواند هم ما هوی باشد و هم وجودی.
پاسخ سؤال 3 : مثل موجوداتی عینی و مجرد هستند که ذهن قادر است روگرفتی از آن موجودات اعتبار نماید.
پاسخ سؤال 4 : صدرالمتالهین از مثل تحت عناوین مجردات تام و مثل نوریه تعبیر می نماید و تأثیر آن در معرفت شناسی با توجه به تشکیک وجود و اصالت داشتن وجود روشن می شود.
1.1. 3- پیشینه تحقیق :
در بررسی پیشینه ی تحقیق می توان به طور اختصار این گونه بیان داشت هرچند از سقراط آثاری به صورت نوشتار در دست نیست ولی می توان این گونه داوری نمود كه سقراط با تعاریف كلی سر و كار داشت و می خواست از هر چیزی تعریفی ثابت به دست آورد. فردریک کاپلستون در کتاب تاریخ فلسفه به دیدگاه سقراط می پردازد و چنین می آورد که سقراط به این حقیقت توجه كرد كه مفهوم كلی یكسان باقی می ماند. جزئیات ممكن است تغییر كنند لیكن تعریف ثابت است.
لازم به یاد آوری است كه افلاطون همان طوری كه در بحث های اینجانب آمده است آنها را تنها مفاهیم نمی داند بلكه بیان می دارد كه آنها دارای عینیت هستند.
ارسطو یكی از مخالفین سرسخت مثل است كه دلایلی را بیان داشته است که در کتاب تاریخ انتقادی فلسفه یونان نوشته استیس آمده است مهمترین اعتراض ارسطو به نظریه ی مثل، كه از هر لحاظ همه ی ایرادهای دیگر را در خود جمع نموده است آن است كه بنا بر فرض این نظریه، مثل ذات اشیاء هستند ولی با این حال افلاطون آن ذوات را بیرون از خود اشیاء قرار می دهد، ذات یك شیء باید در خودش باشد و نه بیرون از آن. در ادامه مطلب ابن سینا از جمله آن دسته افرادی است كه به صراحت به انكار مثل افلاطون می پردازد و دلایلی را اقامه می نماید.
در ادامه مطلب سهروردی در حکمت اشراق نوشته یحیی یثربی بحثی دارد تحت عنوان ارباب انواع و این گونه بیان می دارد :
انواع موجود در جهان ماده حاصل تصادف نیستند، می بینید از انسان جز انسان و از گندم جز گندم پدید نمی آید، این دوام و استمرار انواع، تصادفی نیست. این نظام مستمر، معلولِ تصورات نفوس آسمانی نیز نمی باشند، برای این كه تصورات آنها از انوار برین است، زیرا آنها نیازمند علت های برتر از خودشان هستند. ملاصدرا جزو آن دسته از فلاسفه است که از مثل طرفداری می نماید و در کتاب اسفار از آنها به عنوان مثل نوریه یاد می نماید و دلایلی را اقامه می نماید. خلاصه اینکه غالب فلاسفه بحث مثل افلاطونی را در لابلای آثارشان اورده اند و این بحث را به صورت جدی مطرح کرده اند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی زهرا در 1399/10/26 ساعت 06:39:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |